سرنوشت داعش پس از عراق و سوریه و گزینههای پیش رو
دکتر محمد محمود مرتضی
چکیده
شکی نیست که اعلان خلافت از سوی داعش، نقطه کانونی و جهش بزرگی در تاریخ گروههای جهادی است؛ به ویژه که همه جنبشهای اسلام سیاسی و به طور مشخص، جنبشهای اسلامگرای سنی، تشکیل«خلافت اسلامی» را هدف محوری خود قرار داده و برای آن تلاش میکنند.
گروه داعش، پس از شکستهای میدانی در سوریه و عراق، ترجیحاً بر تجمیع عناصر خود در یک نقطه جغرافیایی مشخص تمرکز نمیکند بلکه مطابق با استراتژی «بازوهای متعدد» به دنبال گسترش دامنه حضور خود در نقاط مختلف و اتکاء بر نیروهای محلی و بومی در مناطق عملیاتی است. در این استراتژی بر اهرمهای عملیاتی متنوع برای بهرهبرداری در محیطهای گوناگون و عملیات در کشورهای مختلف تکیه خواهد شد. بر اساس احتمالات و پیشبینیها، انتظار میرود گروه داعش برای حضور امنیتی در میدانهای جدید تلاش کند.
کلمات کلیدی: داعش، سوریه، عراق، لیبی، عربستان سعودی، لبنان.
پیشگفتار
در فاصله زمانی سه ساله بین 2014، که آغاز تسلط گروه داعش بر بخشهای گستردهای از خاک عراق و سوریه و اعلام خلافت اسلامی در این مناطق است، تا سال 2017، که پایان سلطه این گروه بر بیشتر مناطق تحت سلطهاش، اعم از موصل و رقه، است، جغرافیای سیاسی منطقه غرب آسیا تغییر یافته است. این تغییرات شامل حضور نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه، ورود هرچند محدود نظامیان ترکیه به خاک عراق و در عین حال هجوم گسترده ارتش این کشور به مناطق سرزمینی در خاک سوریه، ایجاد پایگاههای نظامی مشارکت فعال عملیاتی روسیه در سوریه، حضور نظامی محدود و مستشاری ایران در سوریه، بههمراه پشتیبانی گسترده انسانی و لجستیکی از گروههای همپیمان با دولت این کشور، میباشد.
درست است که جنگ در سوریه دارای جبههها و محورهای متعددی است، ولی نبردی که بیشترین توجه را بهخود جلب کرده، جنگ با گروه داعش است؛ به ویژه جنگهائی که با شروع درگیریهای موصل و رقه آغاز شد. زیرا نشانههایی مرتبط با سرنوشت نهایی این گروه در این دو نبرد نمایان شد. دو شهری که اصلیترین حوزه خلافت داعش بهشمار میروند.
در این مقاله تلاش شده است تا به این سؤال که «سرنوشت داعش پس از بازپسگیری موصل و رقه و پایان تسلط سرزمینی این گروه بر مناطقی از سوریه و عراق چه خواهد شد؟» پاسخ دهد. پاسخ به این پرسش در چارچوب محورهای زیر خواهد بود:
1. اعلام خلافت و اهداف آن
در ششم ژوئن سال 2014 گروه داعش در پوشش یک عملیات نظامی،که بزرگترین عملیات نظامی در تاریخ گروههای مسلح به حساب میآید، از خاک سوریه به طرف عراق حرکت کرد. هنوز دهم این ماه تمام نشده بود (کمتر از چهار روز)، که داعش بر بخشهای گستردهای از عراق مسلط شد و مرزهای شناخته شده رسمی میان سوریه و عراق را در جنگی به نام «شکست مرزها» برداشت. کار به گونهای انجام شد که نمادی برای پایان «پیمان سایکس- پیکو» 1 باشد. در بیست و نهم همین ماه سخنگوی این گروه، ابو محمد عدنانی، یک فایل صوتی منتشر کرد که در آن پایان کار گروه «دولت اسلامی عراق و شام» را اعلام و نام «دولت اسلامی» را به جای آن معرفی نمود. او حکومت داعش را مطابق با مصطلح رایج در ادبیات اسلامی نماد «خلافت به شیوه نبوت» دانست. او در این فایل صوتی از اقدام مجموعهای بهنام «اهل حل و عقد» و «مجلس شورا» در انتخاب «ابراهیم عواد ابراهیم علی بدری سامرایی» (ابوبکر بغدادی) به عنوان خلیفه مسلمانان و بیعت با او پرده برداشت و از پیروان «دولت اسلامی» خواست برای جهاد و تثبیت ارکان «خلافت» به این مناطق هجرت کنند.2 یک هفته از این بیانیه نگذشته بود که ابوبکر بغدادی در چهارم ژوئیه در مسجد جامع نوری موصل ظاهر شد تا در یک نمایش تلویزیونی،که اولین و آخرین نمایش او تا این لحظه است، نماز جمعه را اقامه کند.3
پرواضح است که اعلان خلافت از سوی داعش، نقطه کانونی و جهش بزرگی در تاریخ گروههای جهادی و درگیریهای دوران معاصر، پس از بیرون راندن ارتش اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان و پیدایش جنبش طالبان و سپس سازمان «القاعده»، است؛ به ویژه که همه جنبشهای اسلام سیاسی و به طور مشخص، جنبشهای اهل سنت4، «احیاء خلافت» را هدف محوری خود قرار داده و برای تشکیل آن تلاش میکنند. آنها به حدیث مأثوری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادبیات روایی خود استناد میکنند که فرمود: «نبوت تا زمانی که خدا بخواهد در میان شما باقی میماند و هر وقت که اراده کند آن را برمیدارد؛ آن گاه «خلافت، بر شیوه نبوت» خواهد بود تا زمانی که خدا بخواهد؛ سپس آن را هر وقت که اراده کند بر میدارد و حاکمان سختگیری به قدرت خواهند رسید و تا زمانی که خدا بخواهد خواهند ماند. پس از آن خداوند هر وقت بخواهد آنها را برمیدارد سپس حاکمان ستمگر به قدرت خواهند رسید تا زمانی که خداوند اراده کند و آنان را بر دارد و پس از آن «خلافت بر شیوه نبوت» خواهد بود».5
جنبه دیگر اهمیت اعلام برپایی خلافت اسلامی آن است که داعش را، در چارچوب رقابت و درگیری با سازمان القاعده، به نقطه کانونی جذب گروههای جهادی تبدیل کرده است. چالشهای سازمان القاعده و داعش به دوران ابو مصعب زرقاوی برمیگردد که پس از دستیابی ابوبکر بغدادی به رهبری داعش و روی کار آمدن ایمن الظواهری در القاعده (پس از ترور بن لادن در سال 2011) نیز این چالش ادامه دارد.
رقابتهای شدید میان این دو گروه، بعدها تا درجه کشتار و تکفیر یکدیگر پیش رفت؛ اختلاف و کشمکش بر سر این که کدام گروه حقیقتاً «سلفیت جهادی جهانی» را نمایندگی میکند و صلاحیت انحصاری برای رهبری سایر گروههای جهادی را دارد.
اعلام تشکیل «خلافت اسلامی» از سوی داعش همانند سحر و جادویی بود که دلهای بسیاری از طرفداران جریان «سلفیت جهادی» را تسخیر کرد و عامل جذب نیرو از سرتاسر جهان برای آنها شد. تعداد مهاجران به سوی سرزمینهای قلمرو «دولت خلافت» تا اواخر سال 2015 نزدیک به 20000 نفر از کشورهای عربی و غربی رسید.6
سازمان «القاعده» و گروههای وابسته به آن با درک تأثیر اقدام داعش در اعلان خلافت اسلامی برای جذب گسترده نیرو، برای خنثی کردن این تأثیر وارد اقدام شدند. بر این اساس، نظریهپردازان این سازمان با فعالیتهای سریع پژوهشی، صدور بیانیه و برگزاری کلاسهای درس، اعلان خلافت اسلامی از سوی داعش را غیرمشروع و باطل قلمداد کردند. آنها در استدلال خود برای این مدعا گاهی به ناشناخته بودن شورای مورد ادعای داعش، که تحت عنوان «اهل حل و عقد» با ابوبکر البغدادی بیعت کردهاند، استدلال مینمودند؛ و در مواردی نیز به لزوم شرط «تمکین» برای اعلان خلافت اشاره نموده و آن را در شرائط فعلی غیر فراهم میدانستند.7
به هر حال، اعلان خلافت اسلامی، خارج از چارچوب نظریهپردازیهای فکری و برنامهریزی استراتژیک سازمان القاعده شکل نگرفته است. از نگاه القاعده، بهناچار باید خلافت اسلامی را، هر چند در یک منطقه محدود جغرافیایی، اعلان نمود تا گام اول برای رسیدن به «خلافت بزرگ اسلامی» باشد. در عین حال (از نظر القاعده) خلافت اسلامی نمیتواند در هر محدوده جغرافیایی و بدون برخورداری از زمینهها ویژگیهای مورد نیاز تحقق یابد. چنین نظریهای برای راهاندازی «هسته خلافت اسلامی»، در سال 2011، همزمان با انتشار نوشته استراتژیک نوشته عبدالله بن محمد شکلگرفت. وی این کتاب را بر مبنای میراث کهن و نوشتههای پیشین خود تدوین کرده است. نویسنده این کتاب، ویژگیهایی شایسته و بایسته برای ایجاد «هسته» اولیه خلافت اسلامی را بیان کرده است. او به مسائلی مانند: نشاط و سرزندگی، برخورداری از عامل جذب افراد مسلمان متشرع، داشتن قلمرو جغرافیایی متناسب با عملیات دفاعی و نظامی و در اختیار داشتن ثروتها و منابع طبیعی آبی و غذایی، اشاره میکند. (در حقیقت) نویسنده این کتاب، تجربه صهیونیسم در انتخاب فلسطین (برای تشکیل حکومت را) در این کتاب آورده تا به ضرورت نزدیکی هسته خلافت به مناطق دارای نفوذ مذهبی، اشاره کند.
به نظر نمیرسد که داعش به هر آنچه در این کتاب یادداشت استراتژیک آمده است، به معنای واقعی کلمه، پایبند باشد؛ اما بیشک به خوبی میداند که عناصر خلافتش کامل نیست و چه بسا معتقد باشد که خلافتش یک گام شتابزده است؛ ولی در اینجا عواملی وجود دارد که داعش را به برداشتن این گام مجبور کرده است.
مهمترین این عوامل، همانگونه که پیش از این گفتیم، عوامل داخلی مرتبط با جنبشهای جهادی و درگیری شدید میان آنها در اثر حوادث جاری در سوریه و رویارویی با جبهه النصره است؛ چرا که داعش خود را در برابر عمدهی رهبران القاعده یافته است؛ از ایمن الظواهری گرفته تا دیدگاه ابو محمد مقدسی،8 پیش از آزادی او از زندانهای اردن.9 میانجیگری مقدسی میان النصره و داعش، منجر به محکوم شدن داعش و مسئول دانستن آن در شکست میانجیگریها گردید. او همچنین داعش را به انحراف و غلو محکوم کرد. همزمان با اعلان خلافت داعش مقدسی با صدور بیانیهای عمق شکاف میان این گروهها را به نمایش گذاشت.
برای درک وضعیت و مناسبات این گروهها کافی است به اظهارات مقدسی در این بیانیه نگاهی بیاندازیم، او مینویسد: «... از جمله مطالبی که پس از بیرون آمدن از زندان مطالعه کردم، توهینها و تحقیرها از سوی کسانی بود که شایسته توصیف شدن به مجاهدان و اهل شریعت را نداشتند و اگر آنها به جای اهل شریعت به اهل شارع و خیابان توصیف میشدند به واقعیتشان نزدیکتر بود! متهم کردن مخالفان به افرادی سر راهی و زنا زاده و سایر نسبتهای ناروا، رکیک، فحش، دروغ، بهتان و بر چسب زدن به مخالفان به مواردی که شایسته کسی که خود را خلیفه خدا دانسته و فتوا میدهد، نیست...».10
بر اساس ادبیات فقهی سازمان القاعده، به دنبال اعلان خلافت اسلامی و تعیین بغدادی به عنوان خلیفه، بر همه سازمانهای جهادی از جمله ایمن ظواهری واجب است که در بیعت با او شتاب کنند. در این چارچوب، اعلان خلافت اسلامی، بهمنزله اعلان وارث القاعده بودن داعش است. به دنبال تشکیل خلافت بهوسیله داعش، مقدسی ابراز نگرانی کرد و در این زمینه پرسشهائی را مطرح کرد که سرنوشت دیگر گروههای پیکارجو که در بیعت با القاعده هستند چه خواهد شد؟ و نیز افراد وابسته به این سازمان در عراق و شام و در مناطق دیگر روی زمین؟ سرنوشت خونهای ریخته شده نزد کسی که امروز خودش را «خلیفه» نامیده و از تهدید مخالفان مسلمان خود استنکاف نورزیده و فرق سر آنان را هدف گلوله قرار داده و میشکافد، چه خواهد بود؟11
2. خلافت بدون سرزمین بیمعناست
با اینکه داعش در احتجاجات و استدلالهای خود با سازمان القاعده، از شرط نبودن «تمکین»، دفاع کرده است.12 اما مقصودش شرط نبودن آن به صورت مُطلق است نه اینکه آن را از اساس منتفی بداند. به معنای دیگر ، تمکین و سیطره کامل بر همه کشورهای اسلامی شرط تشکیل خلافت اسلامی نیست؛ بلکه به همین مقدار که بر برخی مناطق سیطره یابد و در آن نقاط از خلافت اسلامی تمکین کنند، کافی است. استدلال داعش در این مورد آن است که غلبه و سلطه حکومت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به صورت کامل و همه جانبه نبوده و فقط منحصر به شهر مدینه منوره بوده است. برخی از نظریهپردازان داعش به این نظریه اشاره کردهاند. ترکی بنعلی گفته است: «شکی نیست که حاکمیت و خلافت (اسلامی) باید تا حدودی از قدرت، اقتدار و تمکین برخوردار باشد و این مقدار از قدرت و اقتدار در دولت اسلامی اعلان شده از سوی داعش (به شهادت دوست و دشمن)، وجود دارد. ترکی بنعلی پس از آوردن کلام قرطبی، طبری، سدی و جوینی، که بر شرط بودن تمکین در اعلان خلافت اسلامی تأکید دارند، میگوید: «اما من گمان میکنم که تمکین و سیطره کامل بر همه کشورهای مسلمان به آن اندازه که شرط کمال خلافت است شرط صحت خلافت نیست؛ مقصود، تحقق تمکین، هر چند به صورت جزئی بر برخی از کشورهای اسلامی است نه بر همه کشورها».13
همچنین، شیخ ابو معاذ شرعی، در پژوهش خود تحت عنوان إعلانُ النَکیر على نافخِ الکبیر فی دعوى بطلانِ بیعةِ الأمیر، که در رد بر اندیشه شیخ محیسنی، مفتی جیش الفتح نوشته، موضوع نفی شرط بودن «تمکین» را مورد توجه قرار داده و مینویسد: «تو میدانی که حدیث جابر و هم حدیث عبادة بن صامت، در مورد اطاعت از کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله)، طوعاً و کرهاً است؛ با اینگونه اطاعت است که امامت شکل میگیرد و تبعیت واجب میشود. بیعتی که در این دو روایت وارد شده در شب عقبه تحقق یافت و صحابه در وضعیت ضعف و ناتوانی قرار داشتند و تمکین وجود نداشت؛ تا آنجایی که حتی این نشست که در آن بیعت منعقد شد را نیز مخفی نگاه میداشتند...
«تمکین»، پس از آمدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مدینه حاصل شد؛ همانگونه که ابن هشام در کتاب سیره خود آورده است: «ابن اسحاق میگوید که هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مدینه مستقر شدند و برادران مهاجرشان بر گرد ایشان جمع شدند و وضعیت انصار سامان گرفت، اسلام مستحکم شد؛ نماز بر پا شد، زکات و روزه واجب گشت، حدود اقامه شد، تکلیف حلال و حرام روشن شد و اسلام در بین آنها جایگاه یافت. حال، آیا پس از این حرفها و روایات، رواست که کسی بگوید که بیعت در صورت فقدان تمکین فایدهای ندارد؟! ...»14
از این حرف معلوم میشود که حتی کسانی که شرط بودن تمکین را نفی کردهاند نیز آن را به صورت مطلق نفی نکردهاند؛ بلکه به شرط بودن تحقق آن، هر چند به صورت جزئی و محدود اعتراف کردهاند؛ آنگونه که در گفته «بنعلی» گذشت. از اینجا، پرسش مهمتری شکل میگیرد و آن این که اگر داعش، تسلط بر خاک عراق و سوریه را از دست بدهد، چه بر سر خلافتش خواهد آمد؟ شکی نیست که بر طبق گفتههای نظریهپردازان داعش، که در گذشته آمد، خلافت ساقط خواهد شد و عناصر مقوم و مکون و شروط تحققش را از دست خواهد داد؛ زیرا هیچ خلافتی بدون «تمکین»، هر چند جزئی، و هیچ تمکینی بدون سرزمین، معنی نخواهد داشت.
3. انتخاب بین «پیکار تمکین» و «پیکار نکایه»
مطابق با مطالب گذشته، نظر ترجیحی این است که داعش بر اساس دو خطمشی به کار خود ادامه خواهد داد:
خطمشی اول: تمرکز بر حفظ و استمرار شرط بقاء خلافت(اسلامی)، مقصود از شرط بقاء «تمکین جزئی» است. و این مستلزم آن است که برای تسلط بر یک سرزمین معتبر تلاش شود تا مطابق نظرات نظریهپردازان شرعی خودشان از این طریق شرط تمکین پیش از سقوط مشروعیت خلافت، حاصل شود.
خطمشی دوم: به نظر میرسد که داعش به مرحله «قتال نکایه»15 (نبرد با دشمن) که مرحله پیش از «قتال تمکین» (مبارزه برای تحکیم قدرت و حکومت) است، باز خواهد گشت. این خطمشی دوم همانی است که امروزه داعش در بیرون از مناطق تحت تسلط خود دنبال میکند که شامل: عملیاتهای انتحاری، هجومها، انفجارها و شبیه اینهاست. این روش مستلزم آن است که این سازمان (طبق فهم مغز متفکر داعش)، بهدنبال جداسازی عناصر خود بر اساس وابستگیهای جغرافیایی برود. معنای این حرف آن است که داعش، عناصر عراقی و سوری خود را در عراق و سوریه به مثابه عناصر بومی حفظ کند؛ البته غیر از برخی از فرماندهان که ماندن در این مناطق برایشان غیرممکن است و خطر دستگیری یا مشکلات زندگی پنهان را برایشان بهدنبال خواهد داشت. عناصر خارجی (مهاجران) به کشورهای خودشان برمیگردند تا در آنجا به کار گرفته شوند. نظر ترجیحی آن است که داعش این استراتژی جدید را در همه «ایالتهای» دولت خود اجرا میکند و از تجمع عناصر خود در کانونهای آتش، که آنها را در تیررس عملیات نظامی قرار میدهد، دور نگه میدارد؛ به ویژه آنکه داعش دیگر بر سرزمین جغرافیایی گستردهای-آنگونه که در سوریه و عراق بود- سیطره نداشته و نیازی به عِده و عُده زیاد برای حفظ خاک و سرزمین ندارد. در این وضعیت، اغلب پیکارجویان در وطن اصلی خود به کارشان ادامه خواهند داد. و این به آن معناست که با هدف وارد آوردن ضربههای مؤثر در محیطهای مختلف، شبکههای امنیتی داعش تقویت خواهد شد و اشخاص و نهادهایی که به مخالفت با داعش مبادرت ورزند، هدف قرار خواهند گرفت. داعش به دوران گذشته خود در عراق بازمیگردد و آشوب را گسترش خواهد داد و برای عمقبخشیدن به شکاف مذهبی از طریق هدف قرار دادن گروههای سُنی (نه فقط بسنده کردن به مخالفان) تلاش خواهد کرد.
4. استراتژی «دو بازو» یا «بازوهای متعدد»
داعش از مدت زمانی نه چندان کوتاه، گسترش نیرو و تقسیم جدید را در تلاش نظامی خود با نام «استراتژی بازوهای متعدد» آغاز کرده است. این استراتژی چیست؟
در سال 2011 عبدالله بن محمد کتاب یادداشت استراتژیک را نوشت. او در این کتاب تأکید کرده که هدفش بازسازی و احیای دوباره پروژه خلافت اسلامی است. از جمله شرایط موفقیت این استراتژی، مطلبی است که نویسنده بر آن نام «نظریه بازوها» نهاده است. به نظر میآید که برخی از گروهها به ویژه سازمان القاعده به این نظریه عمل میکردهاند.
نویسنده بر طبق «نظریه دو بازو»، شام و یمن را دو نقطه خیزش برای احیای دوباره خلافت اسلامی مشخص میکند. دلیل انتخاب این دو منطقه، برخورداری از مزایایی است که این دو کشور را در شاهراههای حیاتی و قلب دنیای اسلام قرار دادهاند. نیروهای جهادی میتوانند از طریق آنها همه مسلمانان را تحریک کنند. این دو منطقه دارای پستی و بلندیهای خاصی هستند که موانع طبیعی به حساب میآیند...، فراوانی آب و غذا در این دو منطقه باعث قرار گرفتن آنها در یک دایره مستحکم و مجهز از امنیت غذایی شده است.16
یمن در نزدیکی مناطق تاثیر گذار دینی قرار دارد. «قُدس اشغالی» بخشی از منطقه شام است که سوریه، لبنان، اردن و فلسطین و صحرای سینا را در بر میگیرد. فراموش نکنیم که عراق نیز از لحاظ جغرافیایی امتداد سرزمینهای شام به شمار میرود.
اقتضای «نظریه دو بازو» آن است که فعالیت در این دو منطقه (شام و یمن) به موازات یکدیگر پیگیری شود. هدف از این اقدامات موازی، همپوشانی تحولات آنها و ممانعت از تمرکز هر تلاش نظامی در یک جبهه واحد است. به این ترتیب هر جبهه به صورت مستقل عامل فشار و سرگرمی به نفع جبهه دیگر خواهد بود.
در مقابل، داعش معتقد است عراق زمینههای مستعدتری برای اجرای پروژه ایجاد خلافت دارد. خصوصاً با برخورداری از پشتوانه گروه بزرگ عناصر و افسران سابق ارتش این کشور. از این رو، تحرک داعش در ابتدا از عراق، در قالب جنگهای نکایه، شروع شد و سپس در شام ادامه یافت تا پس از آن از شام به سمت عراق و اعلام خلافت امتداد یابد. داعش توانست از طریق گسترش سیطره خود در اینمناطق، ثروت و اموال زیادی به دست آورد که همین عامل زمینه حرکت به سوی مناطق جدید را برای آنها فراهم آورد.
البته داعش، ماهیت جغرافیایی و ترکیب سیاسی و اجتماعی کشورهای عربی، را مانعی در مقابل حرکت از عراق و شام به سوی کشورهای دیگر میداند. نرسیدن به هدف فروپاشی کامل صفوف ارتش عراق و سوریه، مأموریت این گروه را سختتر کرد و داعش مجبور شد بدون آنکه دست از عراق و شام به عنوان مرکز خلافت خود بر دارد، استراتژی «بازوهای متعدد» را نیز پایهریزی کند.
این استراتژی مستلزم آن است که خاستگاههایی در اختیار این گروه باشد تا از آن طریق اهداف و مأموریت خود را در سایر کشورها تعقیب نمایند. در این چارچوب، «ایالت خراسان» خاستگاه اقدامات «بازوی خراسان» در پاکستان، افغانستان و سپس در ایران خواهد بود. «جمهوری داغستان» و «چچن» به دلیل همجواری با آن (ایالت خراسان) منابع انسانی این بازو را تامین خواهند کرد.
لیبی که در گذشته مرکزی برای تجمع، آموزش و اعزام نیرو بهحساب میآمد و فعالیتهای جاری در عراق و شام را پشتیبانی میکرد، پس از حوادثی که در عرصه این کشور رخ داد، به یکی از بازوهای اساسی در استراتژی گروه داعش تبدیل شده است. داعش، لیبی را عرصه مناسبی شبیه عرصه عراق، به هنگام آغاز فعالیت خود در این کشور میداند. از همین رو، توسعه داعش در این کشور برای تحقق دو هدف دنبال میشود: هدف اول: بهرهگیری از لیبی بهعنوان خاستگاه و بازوی خلافت داعشی در شمال آفریقا یا مغرب اسلامی. هدف دوم: فعالسازی این منطقه برای سرگرم کردن و ایجاد دودستگی در «نیروهای ائتلاف بینالمللی» برای کاستن فشار از عراق و شام.
در هدف اول، لیبی حلقه اتصال میان مصر، تونس، الجزائر و نیجریه (محل فعالیت «بوکوحرام») است و مرزهای لیبی با نیجریه و الجزائر، مثلثی است که داعش را از کشور مالی جدا میکند. همه این عوامل باعث میشود که این کشور، بازوی فعال و خاستگاهی به سمت قاره آفریقا باشد. در مورد هدف دوم داعش در لیبی، نیز میتوان گفت که این کشور یک دولت صحرایی پراکنده است و ویژگیهای جغرافیایی و طبیعی آن عامل مهمی برای تجزیه نیروهای ائتلاف ضد داعش به شمار میرود. این روند فشارها بر مراکز فرماندهی تروریستها در موصل و الرقه را کاهش میدهد.
البته نباید توجه روز افزون داعش به عرصه مصر و تلاشهای گسترده برای جذب نیرو در این منطقه را از نظر دور نگه داشت. از اینجا میتوان یکی از ابعاد اقدام داعش در اعدام کارگران مصری و انتخاب آنها از میان قبطیها را درک کرد. تلاشهای داعش برای گسترش نفوذ در داخل مصر، میتواند داعش را در سایه کاهش ضریب امنیتی مصر و بروز فتنه داخلی میان دو طرف مورد علاقه داعش یعنی قبطیها از یک سو و جنبشهای تکفیری سلفی از سوی دیگر، پیروز میدان کند.
داعش در حال حاضر با این بازوها فعالیت میکند: 1. بازوی عراق ـ شام در سرزمینهای شام؛ 2. بازوی لیبی برای مغرب اسلامی و آفریقا؛ 3. بازوی خراسان در افغانستان، پاکستان و ایران؛ 4. بازویی در شرق آسیا؛ خواه در اندونزی یا فیلیپین و یا چین (اویغور)؛ در کنار اینها شبکههای امنیتی در اروپا هم قرار دارند. داعش تلاش میکند تا بازوهای اختصاصی دیگری برای شبه جزیره عربستان ایجاد کند. همان چیزی که برای ایجاد آن در یمن تلاش کرد. این گروه با انفجار برخی از اماکن در عربستان سعودی (منحصرا مناطق وجود پلیس) را هدف گرفت. همچنین تلاش کرد تا پایگاهی در مناطق عراقی هم مرز با عربستان سعودی ایجاد کند ولی هیچکدام از این تلاشها به نتیجه نرسید.17
5. عرصههای جدید احتمالی
با عنایت به مباحث گذشته، نظر ترجیحی این است که گروه داعش بر تجمیع عناصر خود در یک محدوده جغرافیایی، و دعوت از آنها جهت مهاجرت به آنجا تکیه نخواهد کرد؛ بلکه بنا بر استراتژی «بازوهای متعدد» به گسترش مناطق و اهداف عملیاتی روی خواهد آورد تا نقشه تحرک آن بر طبق احتمالات ذیل باشد:
1. عراق و سوریه: داعش در این کشورها به بازگرداندن نیروهای خارجی به کشورهایشان اقدام خواهد نمود. اگر این کار ممکن نباشد، آنها را به سایر مناطق دیگر، که میتواند پناهگاه و محل امنی برای آنها باشد. گسیل خواهد کرد و از تجربه آنها در میدانهایی که تشخیص دهند، بهره خواهد گرفت. بر این اساس، فعالیت داعش متمرکز بر عناصر بومی به همراه افزایش عملیات امنیتی خواهد بود. باید در نظر داشت که بازگشت به الگوهای فعالیتی پیش از اعلام خلافت، کار آسانی نیست. زیرا اعلام خلافت منجر به علنی شدن چهره بسیاری از عناصر محلی داعش گردید و در نتیجه هویت بسیاری از آنها فاش شده است. علاوه بر این، سازمان اطلاعات عراق، ذخیره بزرگی از دادهها و اطلاعات مربوط به عناصر و مسئولان داعش در اختیار دارد، و این مسئله، کار پنهان کردن عناصر و فعالیتها از سوی داعش را دشوار خواهد کرد. پیشبینی میشود که این گروه به پناهگرفتن در داخل ساختمانهای عمومی در مناطق با اکثریت سنی و داخل محیط متعصب عشایر عراقی روی آورد. البته، هنوز کار آمریکا با این گروهها به طور کامل تمام نشده است، لذا احتمال اعمال فشار از سوی ایالات متحده آمریکا بر حکومت عراق برای ممانعت از پیگرد عناصر وابسته به داعش، افزایش خواهد یافت. هدف از این فشارها، تصویب قوانینی در جهت توقف پیگرد افراد تحت تعقیب، با بکارگیری عناوینی همانند ادغام این گروهها در داخل جامعه عراق، خواهد بود. چه بسا، تجربه این کشور در خصوص قانون «پاکسازی حزب بعث»، تکرار شود (قانونی که عملا آمریکا مانع از اجرای آن شد). زیرا برآورد آنها این بود که اجرای قانون مورد اشاره، زمینهساز پیوستن باقیماندگان حزب بعث به گروههای افراطی خواهد بود.
2. لبنان: گروه داعش تلاش خواهد کرد تا در عرصه لبنان نفوذ کند و حزب الله و مناطقی که این حزب در آنجا از محبوبیت برخوردار است را هدف قرار دهد. داعش اردوگاههای فلسطینی، اردوگاههای آوارگان و چه بسا برخی از کوهها در شمال یا مناطق بیابانی و خالی از سکنه را برای اختفا یا تمرکز عناصرش، انتخاب کند. این گروه بر گزینش برخی ملیتها که در لبنان به وفور یافت میشوند، علاوه بر ملیت لبنانی تأکید میکند. این ملیتها اعم از سوری، فلسطینی، مصری، سودانی و خلیجی، به دلیل برخورداری از تسهیلات ورود به خاک لبنان، فرصت خوبی برای داعش خواهند بود.
3. آفریقا: هنگام صحبت در مورد آفریقا، از بیش از یک محور در اینجا صحبت میکنیم:
محور اول: شمال آفریقا به سمت مرکز: در این محور در مورد لیبی، تونس، الجزائر و مراکش تا نیجریه و مالی صحبت میکنیم. شایسته است که این نکته را فراموش نکنیم که لیبی عنصر و خاستگاه مهمی در سیستم آفریقایی داعش است؛ زیرا محل فعالیت گروه «بوکوحرام» در مرزهای نیجریه قرار دارد. مرزهای آن با الجزائر و به ویژه جنوب شرقی این کشور به دلیل ماهیت جغرافیایی آن، عنصر جذابی را برای داعش تشکیل خواهد داد. البته این نکته را هم از یاد نمیبریم که داعش قطعا تلاش خواهد کرد تا خط عبور صحرایی جنوب الجزائر را فتح کند تا لیبی و مالی را به هم وصل سازد. این حرف، به معنای آن است که لیبی، نیجریه و الجزائر، برای تبدیل شدن به مثلثی که در حال سوختن و شعلهور است، نامزد میباشند؛ به ویژه اگر داعش بتواند گامهای خود را در جنوب لیبی محکم کند. هر چند اولویت و توجه داعش در زمان کنونی متوجه جبهه ساحلی لیبی (یعنی بنغازی، درنه، مصراته و سرت)، شده است؛18 اما قرار گرفتن این شهرها در ساحل لیبی و ارتباط آنها با خطوط تولید و انتقال نفت، کشورهای پشتیبان نیروهای ضد داعش را مجبور خواهد کرد تا برای رویارویی و بیرون راندن داعش از مناطق ساحلی، از لیبی حمایت کنند. این کار به زودی یا پس از مدتی داعش را قانع خواهد کرد که گزینه دیگری جز روی آوردن به سمت جنوب، جنوب شرقی و جنوب غربی لیبی (همانجایی که از یک سو هم مرز با نیجریه و الجزائر و از سوی دیگر هم مرز با مصر و سودان است)، ندارند. چنین تغییر موقعیتی برای داعش، عرصههای جدیدی را در زمینه بازگشائی جبهههای جدید با هدف نفوذ در مصر و سودان و فعال سازی محورهای نیجریه و الجزائر و برقراری اتصال جغرافیایی با «بوکوحرام» در مقابل او خواهد گشود. همچنین ماهیت جغرافیایی و بیابانی بودن این مناطق، گاهی عامل مهمی در استتار پایگاهها نیز خواهد بود. زیرا واضح است که داعش اهمیت زیادی برای بوکوحرام قائل است و پایگاههای بوکوحرام میتواند منطقه جغرافیایی داعش را گسترش دهد و داعش را در موضوع استمرار خلافت خود در این مناطق مساعدت کند. زیرا این مناطق بهترین مکانی است که به حسب ظاهر ظرفیت آن را دارد تا شرط «تمکین» را برای شکلگیری خلافت اسلامی محقق سازد. البته، نمیتوان تلاش داعش برای نفوذ به سرزمین مصر و هدف قرار دادن نیروهای امنیتی در آنجا - خواه در صحرای سینا یا در قاهره و یا سایر مناطق - را نادیده گرفت. بر اساس تجارب گذشته، داعش در مرحله پیشرو ترجیحاً به سراغ تمرکز فعالیت در مناطق دورافتاده و غیر شهری خواهد رفت؛ زیرا این مناطق از یک سو کمتر در معرض کنترلهای امنیتی قرار دارند و از سوی دیگر تمدن و دانش ساکنان این مناطق کمتر است و باورهای دینی بهطور نا خودآگاه رواج دارد. همه اینها باعث میشود که زمینه سربازگیری داعش برای بسیج فرقهای و مذهبی در این مناطق فراهمتر از سایر نقاط باشد. (علاوه بر آن) با تداوم رویکردهای سرکوب اخوانالمسلمین به دست حکومت، داعش تلاشهای خود را برای جذب اخوانالمسلمین افزایش خواهد داد و بر فعالیت خود در زمینه گسترش آشوب از راه هدف قرار دادن قبطیها در مصر، خواهد افزود.
محور دوم: غرب آفریقا: این محور، شامل مناطقی است که داعش تلاش میکند حضور خود در آنها را تقویت کند؛ خصوصاً آنکه بسترهای نفوذ داعش در این مناطق به دلیل وجود عواملی از قبیل فقر و گرایشهای عمومی به اسلام، فراهم است. سخن ما در اینجا مربوط به مجموعهای از کشورها است که از نیجریه، غنا، ساحل عاج، لیبریا، گینه، سنگال شروع شده و به موریتانی ختم میشود. روزنامه مشهور فرانسوی لوفیگارو در یک ویژهنامه در مورد این مناطق در ماه مارس گذشته نوشته است: «داعش تلاش میکند برای صادر کردن تروریسم، جای پایی در قاره آفریقا پیدا کند. منابع نظامی فرانسوی گفتهاند داعش در سال گذشته 15 مربی عراقی را برای آموزش تکنیکهای مبارزه، نحوه کار با مواد منفجره و ساخت سلاحهای دستی شامل پرتابکنندههای موشک، به نیجریه فرستاده تا عناصر بوکوحرام را آموزش دهند.»19
محور سوم: شرق آفریقا: در این محور، سومالی و «جنبش جوانان مجاهد» در آن به عنوان مرکز ثقل و خاستگاه این جبهه جهت تحرک به سمت کنیا و جیبوتی، جایگاه بارزی دارند؛ همچنین این امکان وجود دارد که سومالی با نزدیک شدن به خلیج عدن و در نتیجه نفوذ دریایی به طرف یمن، تهدیدی را شکل دهد. به نظر میرسد که داعش از مدتی پیش برای نفوذ در سومالی و «جنبش جوانان» [= حرکة الشباب] تلاش میکند و به صورت جزئی هم با به دست آوردن بیعت برخی گروهها به رهبری عبدالقادر مومن، که در «کوههای جالجلوا» متمرکز هستند، و سپس با کسب بیعت گروه دیگری در دورترین نقطه جنوب سومالی در منطقه جوبا سفلی،20 پیروزی جزئی به دست آورده است، اما گسترش داعش در سومالی پیش از مواجهه با برخورد مقامات محلی، با برخورد شدیدی از سوی سازمان القاعده که «جنبش جوانان» [= حرکة الشباب] عضو آن است، روبرو خواهد شد. در اینجا این حقیقت آشکار میشود که تنها یک گزینه در مقابل داعش در سومالی قرار دارد و آن، هدف قرار دادن رهبران جنبش جوانان سومالی و تلاش برای آوردن رهبران جایگزین یا متقاعد کردن رهبران عالیرتبه به ویژه فرماندهان میدانی آنها جهت پیوستن به داعش است. همچنین داعش تلاش خواهد کرد وارد شمال سومالی یعنی «جمهوریسومالی لند» که در سطح بینالمللی به رسمیت شناخته نشده، شود. زیرا این منطقه، از یک جهت نقطهای «آزاد» در جغرافیای سومالی را تشکیل میدهد و از جهت دیگر با توجه به نزدیکی آن به جیبوتی و جنوب دریای سرخ، از اهمیت زیادی برخوردار است. ما میدانیم که داعش در اغلب اوقات در نقشهای مختلف ظاهر شده و در مناطق قبیلهای مانور میدهد و این ویژگیها در عرصههای متنوع آفریقا فراهم است.
4. شرق آسیا: مقصود ما از این منطقه، فیلیپین، اندونزی و چین است. داعش در این منطقه با توجه به فقدان جاذبههای مهاجرتی، که دلیل آن دوری از مرکز ثقل دینی است، بر عناصر محلی تکیه خواهد کرد؛ البته انجام مانور در این مناطق خصوصاً در مورد آمریکاییان، به ویژه کسانی که در امور چین کار میکنند، فراهم است.
5. آسیای میانه و جنوب شرق آسیا: در این منطقه جغرافیایی در مورد پاکستان، افغانستان، قزاقستان و ایران صحبت میکنیم و عمده آن منطقه معروف به «ایالت خراسان» خواهد بود. داعش هدف قرار دادن ایران را مورد تأکید قرار میدهد. دلیل این تأکید، وجود عنصر جذب در حمله به ایران نزد این گروهها است. به نظر میرسد که داعش، سلطه خود در جلال آباد در شرق افغانستان و نقطه مقابل پیشاور در پاکستان را با عنایت به اهمیت آن و نزدیکی به مرزهای پاکستان، تقویت نماید. اهمیت این نقطه در آن است که عرض منطقه جغرافیایی مقابل جلال آباد در پاکستان کوتاه است و در نتیجه با مسافت کوتاهتری «جلال آباد» را به شرق چین (جائیکه منطقه «سین کیانگ» با اکثریت مسلمان و گروههای قوم «اویغور» وجود دارند) وصل میکند.
6. اروپا: داعش تلاش خواهد کرد عملیات امنیتی خود را در آن، از راههای ذیل افزایش دهد: الف. از راه «شبکههای خوشهای» ب. با استراتژیهای «گرگهای تنها» با تکیه بر برخی از عناصری که تجارب مبارزه را در بیرون از اروپا فرا گرفتهاند. ج. از طریق «عناصر نامرئی و غیر قابل رَصَد» که داعش آنها را از طریق شبکههای اینترنت یا برخی مراکز دینی بسیج و تجهیز میکند.
نتیجهگیری
داعش، همانگونه که مشاهده میکنیم تلاشی جهت مهاجرت دستهجمعی به سوی یک منطقه جغرافیایی مشخص-آنگونه که در عراق و سوریه پس از اعلام خلافت اتفاق افتاد-نخواهد کرد؛ بلکه استراتژی «بازوهای متعدد» را با تکیه بر عناصر محلی در هر منطقه، تغییر رویه و رفتن به سوی عملیات امنیتی، بازگشت به پیکار «نکایه» در کنار تلاش برای دستیابی به جای پای جدیدی در جغرافیای مناطق همجوار به یک مرکز ثقل دینی، را تقویت خواهد کرد؛ تا از نظر دینی و شرعی، مشروعیت اعلام خلافت را حفظ کند. همانگونه که قبلاً گفتیم، آنها ضرورت تحقق نوعی از «تمکین»، هر چند به صورت جزئی را بهعنوان شرط برای اعلان خلافت اسلامی قبول کردهاند.
پانوشتها
1- ر.ک: http://www.bbc.com/arabic/middleeast/2014/06/140610_iraq_mosul_hq
2- ر.ک: http://www.bbc.com/arabic/middleeast/2014/06/140629_iraq_isis_caliphate
3- ر.ک: https://www.youtube.com/watch?v=PVS0ySkI-rQ
4- این جنبشها شامل «گروه اخوان المسلمین» (هر چند با گفتمان با بروز و ظهور کمتر) و «حزب التحریر» (با گفتمان آشکار و صریح) میشود.
5- ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 2001م، ج 30، ص 355 (مسند الکوفیین، حدیث شماره 18406).
6- مرتضى، محمد محمود، صناعة التوحش، بیروت، دار الولاء، چاپ اول، 2016، ص 345.
7- در مورد نظر «سازمان القاعده» و شرط دانستن «تمکین»؛ ر.ک: الخطاب، أنس، وقفات تأصیلیة حول إعلان الخلافـة، ص 127. (این پژوهش توسط «نخبة الفکر» در سال 2014 منتشر شده و در پایگاههای متعددی در اینترنت موجود است؛ از جمله:
http://www.saaid.net/book/open.php?cat=88&book=13053
و در مورد نظر داعش در مورد عدم شرط بودن «تمکین»، ر.ک: بنعلی، ترکی، القیافة فی عدم اشتراط التمکین الکامل للخلافة، 2014، ص 5-7. و همچنین: ابو معاذ الشرعی، إعلانُ النَکیر على نافخِ الکیر فی دعوى بطلانِ بیعةِ الأمیر، چاپ «مرکز عائشة للإعلام»، ص22، (شبهة التمکین والشوکة)،
https://thabat111.wordpress.com/2014/03/03.
8- این دیدگاه، عبارت بود از بیانیهای که «ابو محمد مقدسی » پس از شکست میانجیگری میان داعش و «جبهة النصره» در سوریه در نیمه ماه رجب سال 1435 ه.ق مطابق با 14 مه 2014 آن را صادر کرد. عنوان این بیانیه «تبیین وضعیت دولت اسلامی در عراق و شام و موضعگیری لازم در برابر آن» بود. ر.ک: http://tawhed.ws/r?i=26051401
9- او در 16 ژوئن 2014 از زندان آزاد شد.
10- بیانیه «ابو محمد مقدسی » تحت عنوان: «این، برخی از دانستههای من است نه همهاش»، که در تاریخ اول ماه رمضان سال 1435 ه.ق مطابق با 28 ژوئن 2014 صادر شده است. ر.ک:
http://tawhed.ws/r?i=01071401
11- منبع پیشین، و در مورد مطالب ارائه شده ر.ک: مرتضى، محمد محمود، صناعة التوحش، صص 390-392.
12- ملاک تمکین و تسلط، قدرت است نه قوت و بین این دو تفاوت وجود دارد؛ زیرا صِرف قوت و نیرو داشتن، تمکین به حساب نمیآید؛ مگر آنکه با قدرت بر تحقق اهداف خلافت و رهبری همراه شود. قدرت به این معنا، همان مطلبی است که فقها آن را به «تمکین» نامگذاری کردهاند و ملاک وجوب و صحت خلافت است؛ ولی صِرف قوت و نیرو داشتن بدون قدرت بر تحقق اهداف، «تمکین» و ملاک وجوب و صحت خلافت نیست.
13- بنعلی، ترکی، القیافة فی عدم اشتراط التمکین الکامل للخلافة، 2014، صص 5-7.
14- ابو معاذ شرعی، إعلانُ النَکیر على نافخِ الکیر فی دعوى بطلانِ بیعةِ الأمیر، منتشر شده از طرف «مرکز عائشة للإعلام»، ص22، (شبهة التمکین والشوکة). https://thabat111.wordpress.com/2014/03/03/
15- پیکاری که هدف از آن مجازات کردن است و دستاوردهای آن از حد ضربه زدن به دشمنان، به خشم در آوردن آنها و ترساندنشان یا دور کردن آزار از برخی مسلمانان یا نجات دادن برخی مستضعفان یا آزاد کردن اسیران، فراتر نخواهد رفت؛ هر چند اینها در کوتاه مدت به سلطه و حکومتی برای مسلمانان منجر نشود. اینگونه پیکار، «قتال نکایه» نامیده میشود. ر.ک: مرتضى، صناعة التوحش، منبع پیشین، ص 43.
16- بن محمد، عبدالله، المذکرة الاستراتیجیة، مؤسسة الماسدة الاسلامیة، ص 22. ( نسخه الکترونیک)
17- ر.ک: مقاله ما با عنوان «الجهادیون واستراتیجیة الاذرع المتعددة» که در نشریه لبنانی «السفیر» در تاریخ 20-2-2015 منتشر شده است. آدرس پیوند مقاله: http://assafir.com/Article/18/403145.
18- «سِرت» همان شهری است که احتمالا اعدام کارگران مصری در آنجا صورت گرفته است. ر.ک: مرتضى، محمد محمود، مقالهای تحت عنوان:«داعش فی لیبیا: العین على مصر وشمال إفریقیا»، 19-2-2015.
https://alahednews.com.lb/107471/4/
19- ر.ک:
http://www.lefigaro.fr/international/2017/03/16/01003-20170316ARTFIG00266-daech-cherche-a-s-etendre-en-afrique.php
20- ر.ک: صدیق، محمد خلیفة، مسیرة القاعدة و داعش فی الصومال. قراءة فی المآلات والنتائج،
http://www.alrased.net/main/articles.aspx?selected_article_no=7685
تعداد مشاهده: 1212