دستاوردهای نشست آستانه
در گفتگو با دکتر بشار الجعفري نماینده دائم سوریه در سازمان ملل متحد
چکیده
بشار جعفری یک دیپلمات فعال و حرفهای است. وی در سال 1956 میلادی در شهر دمشق به دنیا آمد. مدرک دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه پاریس دریافت و در سال 1980 فعالیت خود را در وزرات امور خارجه آغاز کرد. وی در طول فعالیت خود در وزارت خارجه پستهای دیپلماتیک متعددی را تجربه کرده است از جمله: 1- منشی سوم سفارت سوریه در پاریس؛ 2- کاردار سفارت سوریه در اندونزی؛ 3- رئیس مدیریت سازمانهای بینالمللی در وزارت امور خارجه دمشق؛ 4- سفیر فوقالعاده و کمیساریا و نماینده جمهوری عربی سوریه در دفتر سازمان ملل متحد در ژنو؛ 5- سفیر فوقالعاده و نماینده دائمی سوریه در مقر سازمان ملل در نیویورک و نیز رئیس هیأت اعزامی سوریه در مذاکرات آستانه و ژنو
از دیدگاه جعفری این دولت آمریکا است که جنگ تروریستی فعلی در سوریه را بر این کشور تحمیل کرده و رهبری و هماهنگیهای مربوط به پشتیبانی از گروههای تروریستی مسلح را در سوریه بر عهده دارد. از نظر جعفری تنها همپیمان حقیقی ایالات متحده رژیم صهیونیستی است. او معتقد است که آمریکاییها به اصول مندرج در منشور سازمان ملل احترام نگذاشته و به حقوق بینالمللی به عنوان ابزاری برای دخالت در امور کشورهای دیگر و تحت سلطه قرار دادن آنها مینگرند. سلطهای که تا حد تجاوز نظامی و دخالت مستقیم در آنها کشورها پیش میرود. جعفری، نماینده جمهوری عربی سوریه در مقر سازمان ملل، میگوید جنگ تروریستی که ائتلاف متشکل از قدرتهای غربی و قدرتهای تندروی منطقهای و عربی بر سوریه تحمیل کردهاند، منجر به پرداخت هزینه سنگینی از سوی کشور سوریه و ملت آن شده است. وی در مقام نتیجهگیری از سخن فوق میگوید: «در نهایت ثابت شد که دیدگاه سوریه مبنی بر اینکه هزینه تسلیم شدن بسیار بیشتر از هزینه مقاومت است، کاملاً صحیح است.»
بشار جعفری از مهمترین شخصیتهایی است که برای پایان دادن به بحران سوریه از طریق گفتگوی مستقیم تلاش فراوانی میکند. وی در حال حاضر نماینده سوریه در دو کنفرانس ژنو و آستانه میباشد. وی در خصوص نشستهای آستانه میگوید: «ما به آستانه و نتایج حاصل شده از آن مانند «مناطق چهارگانه کاهش تنش» نگاه مثبت داریم و امیدواریم که این اقدام، آغازی برای پایان یافتن کشت و کشتار در سوریه بوده وبه وسیله آن گروههای تروریستی مانند داعش و جبهة النصره و... از گروههای مسلح دیگری که با شرکت در آستانه موافقت کردند جدا شوند.»
فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران در گفتگویی با ایشان به بررسی مسائل مربوط به کنفرانس آستانه، ریشههای درگیری جاری در منطقه، منبع اصلی تروریسم در جهان، نقش سوریه در مبارزه با تروریسم و... پرداخته است.
ضمن تشکر از ایشان در ادامه به جزئیات بیشتر این دیدار اشاره میکنیم:
فصلنامه: با توجه با تجربه چندین و چند ساله شما و نیز آشناییتان با معادلات بینالمللی، دیدگاه شما نسبت به مهمترین درگیریهای جاری در سطح منطقه و جهان چیست؟
در ابتدا باید بر این مسأله توافق کنیم که ماهیت اصلی درگیریها کاملاً جهانی است و هنگامی که از یک درگیری منطقهای سخن میگوییم باید این نکته را در نظر بگیریم که به احتمال زیاد آن درگیری تنها بازتابی از یک درگیری جهانی وسیعتر است. اصل مسأله این است که ما در برابر میدانهای درگیری متعددی هستیم و اگر به نقشه جهان امروز از منظر ژئوپلیتیک بنگریم به این مسأله پی خواهیم برد که نیروهای آمریکایی از نفوذ عمیقی که پهنای آن از شرق تا غرب جهان را دربرمیگیرد، برخوردارند. این ایالات متحده است که امروز درگیریهای دریای چین جنوبی را هدایت میکند و پس از جنگ خونینی که در دهه شصت و هفتاد قرن گذشته با ویتنام داشت امروز کشورهای جهان را علیه کره شمالی بسیج نموده است. این آمریکا است که تلاش دارد بین کشورهای آمریکای لاتین تفرقه افکنده و، به دلیل دشمنی که با دو دولت ونزوئلا و کوبا دارد، آنها را به جان هم بیندازد زیرا این دو کشور با پروژه ایالات متحده در قاره آمریکا مقابله میکنند. اما این درگیریهای برخاسته از دخالتهای آمریکا تنها به همین جا ختم نمیشود بلکه به سوی آفریقا و همچنین کشورهای اطراف روسیه به ویژه آسیای میانه و اروپای شرقی نیز کشیده شده است و این دخالتها به حدی رسیده است که امروز آمریکا سعی دارد ساختار اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپا را از درون مورد هدف قرار دهد تا بدین وسیله اروپا را به ابزاری وابسته به خود تبدیل کند که تنها وظیفهاش تأیید تمام سیاستهای آمریکا و همکاری در اجرای آن است و از جمله اقداماتی که آمریکا برای رسیدن به این هدف انجام داده است میتوان به سیاستهای نظامی که امروز از طریق پیمان ناتو به تحقق آن میپردازد، اشاره کرد.
طبیعتاً جنایتهایی که نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان سعودی علیه ملت یمن مرتکب میشوند با پشتیبانی دولت آمریکا صورت میگیرد. همچنین جنگ تروریستی که در سوریه در جریان است توسط دولت آمریکا به این کشور تحمیل شده است و فرایند پشتیبانی از گروههای مسلح تروریستی که در سوریه هستند، نیز توسط دولت آمریکا ودولتهای چندین کشور دیگر که در رأس آنها قطر، ترکیه وعربستان سعودی قرار دارند صورت میگیرد. این دولت آمریکا است که سعی در محاصره حزبالله داشته و میکوشد تصویری تحریف شده از جنبش مقاومت ارائه دهد. امروز آمریکا به همراه رژیمهای همپیمانش، که دارای عقیده وهابی افراطی میباشند، میکوشند جنبشی را که در برابر نیروهای اشغال گر اسرائیل مقاومت کرده و جنوب لبنان را از چنگال آنان بیرون کشیده است، یک سازمان تروریستی معرفی کنند. این دولت آمریکا است که با جمهوری اسلامی ایران به دشمنی برخاسته و به همراه رژیم صهیونیستی تمام امکانات خود را برای در حصار قرار دادن دستاوردهای انقلاب اسلامی و ارائه تصویری تحریف شده از آن به کار گرفته است.
خلاصه سخن اینکه ایالات متحده تنها یک همپیمان حقیقی در جهان دارد و آن هم رژیم صهیونیستی است و بزرگترین جنگی که امروز بستر اصلی آن خاورمیانه است و آمریکا در آن دخالت دارد، در حقیقت جنگی بین دو جبهه است که در یک طرف آن نیروهای منطقهای و جهانی که بر اصول حقوق بینالملل و احترام به حاکمیت کشورها پافشاری دارند قرار داشته و در طرف دیگر ایالات متحده و نیروهای وابسته به آن، که اصول مذکور را محترم نشمارده و حقوق بینالملل را به عنوان ابزاری برای دخالت در امور کشورهای دیگر و تحت سلطه قرار دادن آنها به شمار میآورند، قرار دارند. سلطهای که تا حد دخالت و تجاوز نظامی مستقیم پیش میرود و حمله به کشور عراق شاهد روشنی بر همین مطلب است.
با توجه به تمام موارد ذکر شده نباید از اقدامات دولت آمریکا که منجر به کودتا علیه خودش میشود شگفت زده شویم. اقداماتی نظیر تلاش برای نقض توافق هستهای با ایران و نیز بهکارگیری تمام ابزارهای در دسترس مانند برانگیختن تعصبهای مذهبی و نژادی و فرقهای برای عمیقتر کردن شکافها واختلافات موجود در منطقه.
طبیعتاً اندیشه تکفیری وهابی، که منبع اصلی تروریسم در جهان است، بهترین ابزاری است که برخی از کشورهای منطقه خلیج [فارس] در چند دهه گذشته در اختیار ایالات متحده قرار دادهاند تا به وسیله آن به سیاستهای ثابت کشور آمریکا، که با دست به دست شدن دولت بین دموکراتها و جمهوریخواهها تغییر نمیکند، جامه عمل بپوشانند. در نتیجه با تحلیل رفتن توان کشورهای عربی و اسلامی در منطقه، این اسرائیل است که بیشترین سود را میبرد؛ چرا که درگیریهای موجود در منطقه برپایه اصول و اعتقاداتی تحریف شده و موهوم استوار است که هدف از آن منحرف کردن افکار از دشمن اصلی(اسرائیل) ونزاع حقیقی است.
فصلنامه: گروههای تروریستی تکفیری در این درگیریها چه جایگاهی داشته و چه نقشی در آن ایفا میکنند؟
بخش مهمی از جواب این سؤال به ماهیت و حقیقت این درگیری برمیگردد که الآن درباره آن صحبت کردم. گروههای تروریستی تکفیری در چند دهه گذشته بارزترین مصداق جنگهای نیابتی بودهاند ایالات متحده وانگلیس تشخیص دادند که تروریستها میتوانند به جای آنها وارد چندین جنگ بشوند و بدین صورت این جنگهای نیابتی با پیدایش اخوانالمسلمین آغاز شد. این گروههای تکفیری ناگهانی و بیمقدمه پدید نیامدهاند بلکه آنها زاده یک فرایند اطلاعاتی کثیف هستند که واشنگتن و لندن با همکاری برخی از کشورهای عربی و اسلامی به اجرای آن پرداختند و نتیجه آن پدید آمدن طالبان و القاعده برای مقابله با اتحاد شوروی در افغانستان بود. این گروههای تروریستی-تکفیری، که تحت عناوین فریبنده وگمراهکنندهای ایجاد شدند، همیشه به عنوان یک ابزار سیاسی و نظامی آماده بودند تا به پروژههای آمریکا در منطقه جامه عمل بپوشانند. اما امروز نقش این گروهها خطرناکتر شده است زیرا هدف جدید آنها از بین بردن مفهوم کشور و نهادهای آن و در عوض، ایجاد مفاهیم اجتماعی تحریفشدهای است که پایههای همزیستی را تهدید کرده و آثاری برجای میگذارد که حتی با از بین بردن این گروهها هم نمیتوان با آن مقابله کرد. زیرا جنگ موجود عبارت است از جنگ با یک ایدئولوژی و اندیشه تکفیری-وهابیِ از پیش طراحی شده که قتل دیگران را توجیه کرده و سرزمین و مال آنها را با شعارهای تکفیری خود حلال و مباح میشمارد.
به یاد دارید که از زمانی که جنگ تروریستی با سوریه آغاز شد، جناب بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، هشدار داد که بازی پشتیبانی از تروریسم و فرستادن جنگجویان تروریست بیگانه به سوریه و عراق، تبدیل به آتشی خواهد شد که دامن همه را خواهد گرفت. امروز این اروپاییها هستند که قبل از هر کس دیگری هزینه پشتیبانی خود را از تروریسم میپردازند و تقاص بازکردن مرزها و فرودگاههای خود بر روی تروریستهای بیگانه برای سفر از پاریس و مارسی و لندن و منچستر و بروکسل و.... به فرودگاههای ترکیه پس میدهند. تروریستهایی که پس از رسیدن به ترکیه آموزشهای لازم را در اردوگاههایی که زیر نظر دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، اروپا، ترکیه، اسرائیل و برخی از کشورهای عربی بود، دریافت نموده و پس از مسلح شدن هزاران نفر از آنها با سلاحها و تجهیزات لازم، راه رسیدن آنها به عراق و سوریه بهوسیله کشورهای مذکور هموار گردید. پیام آن روز غرب این بود که خون سوریها و عراقیها بیارزش است. بگذارید این تروریستهای بیگانه به آنجا بروند و هر چه که میخواهند بکشند و ویران کنند. مانوئل والس، زمانی که پست وزرات کشور فرانسه را برعهده داشت، بر همین مطلب تصریح کرد و گفت: «ما هیچ کاری در خصوص نیروهای جهادی که به سوریه میروند نمیتوانیم بکنیم». لوران فابیوس، وزیر خارجه سابق فرانسه، نیز در حاشیه اجلاس موسوم به «دوستان سوریه» که در تاریخ 12 /12 /2012 در کشور مراکش برگزار شد، بر همین مسأله تأکید کرده وگفت: «نیروهای جهادی فرانسوی کارهای خوب و مثبتی در سوریه انجام میدهند». بنابراین هدف اول، فروپاشی دو کشور سوریه و عراق و نهادهای وابسته به آن دو است؛ و هدف دوم نیز کشته شدن تروریستهای بیگانه در آنجا است. اما آنچه که باعث تأسف است این است که هزینه این ماجراجوییها و حماقتهای دولتهای اروپایی در حمایت از تروریسم و مسامحه با حمایتکنندگان از آن را غیرنظامیان اروپا و دیگر کشورها میپردازند. زیرا نه تنها صدها نفر از این تروریستها با اندیشههای افراطیتر و سرسختتر به شهرهای خود بازمیگردند، بلکه به نشر اندیشه قتل و تکفیر و تخریب نیز خواهند پرداخت و بدین وسیله خطری گستردهتر از آنچه که دولتهای حمایتکننده از آنها ترسیم کرده بودند، ایجاد خواهند کرد و حوادثی که در پاریس، نیس، بروکسل، فلوریدا، بوستون، لندن، منچستر و مادرید و دیگر پایتختها و شهرها رخ داد، شاهد بر همین مطلب است.
فصلنامه: ایالات متحده و همپیمانان منطقهایاش از مبارزه با گروههای تکفیری سخن میگویند در حالی که قرائن و شواهد زیادی وجود دارد که حاکی از حمایت و همکاری آمریکا و همپیمانانش با این گروهها. به نظر شما آیا ائتلاف غربی حقیقتاً تکفیریها را مورد هدف قرار داده است یا اینکه این گروهها ابزاری در دست آمریکا هستند تا به اهداف آن در منطقه جامه عمل بپوشانند؟
در ابتدا باید گفت که این ائتلاف غیرقانونی است وتشکیل آن در خارج از چارچوب قوانین بینالمللی صورت گرفته است. منظور از غیرقانونی بودن آن این است که بدون دستور شورای امنیت و همچنین بدون موافقت دولت سوریه صورت گرفته است. بنابراین تنها توصیفی که در خصوص آن میتوان به کار برد، یک تجاوز نظامی مستقیم بر حاکمیت سوریه و تمامیت ارضی آن است که تنها دستاورد آن کشتن هزاران نفر از غیرنظامیان وتخریب زیرساختها از جمله بیمارستانها، مدارس، پلها، تأسیسات نفتی و مراکز تولید برق و تصفیه آب میباشد. اما در خصوص حمایتهایی که این ائتلاف بینالمللی غیرقانونی از گروههای تروریستی به ویژه داعش میکند هر چه بگوییم کم گفتهایم. چرا که هواپیماها و رادارهای این ائتلاف دستههای طولانی ماشینها و وسایل نقلیه نظامی داعش را که طول آن به بیش از دو کیلومتر رسیده و در حال عبور از صحرای سوریه بود، رصد میکرد. دستههایی که دائماً بین سوریه و عراق در حال جابه جایی بودند و نیروهای ارتش دو کشور و برخی مناطق را مورد هدف قرار میدادند از جمله شهرهای مورد هدف قرار گرفته میتوان به تدمر، دیرالزور، المیادین و البوکمال در سوریه و نیز شهر موصل در عراق اشاره کرد. علاوه بر این، بزرگترین عملیات قاچاق نفت و عتیقهجات، که از سوریه و عراق به ترکیه و از آنجا به اروپا منتقل میشد، در برابر چشمان نیروهای این ائتلاف صورت میگرفت. و همانطور که میدانید کار به جایی رسید که هواپیماهای ائتلاف، مواضع ارتش سوریه را مورد هدف قرار داد و کار داعش را برای اشغال برخی مناطق و نیز محاصره برخی شهرها آسان نمود. به عنوان مثال حملهای که به مواضع ارتش سوریه در اطراف جبل الثردة در شهر دیرالزور شد، به داعش کمک کرد تا حصار محکمتری در اطراف شهر دیرالزور ایجاد کند. شهری که چند روز پیش بهدست ارتش سوریه و همپیمانانش آزاد شد. از دیگر تجاوزهای ائتلاف آمریکا میتوان به حمله هواپیماهای آمریکا به ارتش سوریه و نیروهای همپیمانش در نزدیکی منطقه مرزی «التنف» اشاره نمود. در این حمله، هواپیماهای آمریکایی، مانع رسیدن نیروهای ضدّ داعش به محل تلاقی مرزهای سوریه و عراق شدند و از سوی دیگر راههای امنی برای حرکت تروریستها فراهم کردند که البته بعدها از این حقیقت پرده برداشته شد. اما جدیدترین شاهد پشتیبانی و همکاری این ائتلاف غیرقانونی با داعش، تصاویری است که ماهوارههای روسیه از جابهجا شدن فرماندهان ویژه داعش بهوسیله بالگردهای نظامی آمریکا از رقه به مقصدی نامعلوم، گرفتهاند و همچنین تصاویری که نشاندهنده اردو زدن نیروهای آمریکایی در کنار تروریستهای داعش است.
یک مسأله بسیار مهم دیگر را نیز باید در نظر بگیریم و آن اینکه، همانطور که به یاد دارید، همزمان با آغاز فعالیت این ائتلاف غیرقانونی، واشنگتن بزرگترین برنامه مسلح کردن هزاران نفر از نیروهای موسوم به «مخالفان سوری معتدل» را برای رویارویی با داعش، آغاز کرد. برنامهای که دولت آمریکا پانصد میلیون دلار بابت آن هزینه کرد و نتیجه آن آموزش و مسلح کردن تنها 59 جنگجو بود که 55 نفر از آنها به همراه اسلحهها و تجهیزات آمریکایی خود که قیمت آن صدها میلیون دلار بود به گروههای تروریستی افراطی به ویژه جبهه النصره پیوستند. اما نکته جالب و خندهدار در اینجا این است که هیچ کس از سرنوشت چهار نفر باقیمانده آنها خبری ندارد.
فصلنامه: با توجه به تحولات میدانی و سیاسی اخیر، جایگاه سوریه و نقش رهبرانه آن را در مبارزه با تروریسم در دو عرصه میدانی و سیاسی چگونه ارزیابی میکنید
کشور سوریه و ملت آن هزینه سنگینی بابت جنگ تروریستی که بهوسیله ائتلاف قدرتهای غربی و نیروهای تندروی منطقهای و عربی بر آنها تحمیل شد، پرداخت کردند. اما در نهایت ثابت شد که دیدگاه سوریه مبنی بر اینکه هزینه تسلیم شدن بسیار بیشتر از هزینه مقاومت است، کاملاً درست است. امروز همه میدانند که سوریه و همپیمانانش، که در پیشاپیش آنها روسیه، جمهوری اسلامی ایران، حزبالله و نیروهای دیگر قرار دارند، جبههای قوی برای مقابله با پروژه تروریسم تکفیری تشکیل دادهاند و اگر مقاومت و فداکاری این نیروها، که به مشروعیت بینالمللی اهمیت میدهند و به پروژههای سلطهطلبانه و نیز استکبار تن نمیدهد، نبود، امروز تروریسم، تمام شهرهای جهان را بیش از آنچه که شاهد آن هستیم درنوردیده بود.
بنابراین همان طور که در گذشته، تروریسم، محور مقاومت را مورد هدف قرار میداد (محوری که در برابر اسرائیل و پروژههای آن که به دنبال حذف آرمان فلسطین بود، ایستادگی میکرد) امروز نیز این جنگ تروریستی که بر سوریه تحمیل شده است، اصل جایگاه و قدرت سوریه را به عنوان یک وزنه سیاسی مؤثر در سطح عربی و منطقهای و بینالمللی هدف گرفته است.
پیروزیهایی که امروز ما و همپیمانانمان محقق میسازیم، در واقع تقویتکننده جایگاه سوریه و نیز جایگاه ائتلاف ما با روسیه، ایران، حزبالله و هر نیروی بینالمللی است که در برابر بزرگترین پروژه آمریکا برای تحت سلطه قرار دادن جهان مقاومت میکند. پروژهای که سعی دارد از طریق ایجاد کانونهای تنش و نیز سرمایهگذاری بر روی تروریسم بر جهان سیطره پیدا کند.
فصلنامه: لطفاً در خصوص ریشههای مواضع خصمانه دولت آمریکا و علیالخصوص ترامپ علیه سوریه و ایران توضیح دهید
این مواضع خصمانه ارتباطی با دولت فعلی آمریکا یا رئیسجمهور آن (ترامپ) ندارد. سادهترین پاسخ به این سؤال این است که ایران و سوریه جزء محور مقاومت به شمار میآیند. محوری که برای ایالات متحده و تمام دولتهای آن، مهمترین مانع یا شاید تنها مانعی است که در برابر زیر پا گذاشتن حقوق ملت فلسطین و نیز حق ما در باز پسگیری جولان اشغالی و همچنین زمینهای اشغال شده جنوب لبنان ایستاده است. محوری که در برابر پروژههای سلطهطلبانه آمریکا و نیز در برابر نشر اندیشه وهابی افراطی که واشنگتن از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده میکند، ایستاده است.
در ابتدا باید این تصور غلط را از ذهن خود بیرون کنیم که هر یک از رئیسجمهورهای آمریکا، اعم از دونالد ترامپ و باراک اوباما و حتی بیل کلینتون، توانایی اجرای نظرات مخصوص به خود را دارند. این تنها یک نیرنگ برای فریفتن افکار عمومی در داخل و خارج آمریکا است. شما به یاد دارید که دونالد ترامپ در طول تبلیغات انتخاباتیش شدیدترین انتقادها را، که در تاریخ ریاست جمهوری آمریکا بیسابقه بود، در خصوص برخی از کشورهای خلیج [فارس] به کار برد و عربستان سعودی و ترکیه را با صراحت تمام متهم به حمایت از تروریسم کرد وحتی رقیب خود، هیلاری کلینتون، را نیز متهم به دریافت پشتیبانی مالی از سوی کشورهای خلیجی، که از تروریسم حمایت میکنند، نمود. خود کلینتون نیز در یادداشتهای خود و نیز در یکی از مصاحبههای خود اعتراف کرد که دولت آمریکا به وجود آورنده القاعده، طالبان و نیز اسلام تکفیری است. اکنون که فقط چند ماه از ورود ترامپ به کاخ سفید میگذرد، شاهد ائتلاف کامل ترامپ با رژیم آل سعود هستیم. همان رژیمی که [ترامپ] آن را متهم به حمایت از تروریسم میکرد. تنها وعدهای که ترامپ به آن عمل کرد ملزم کردن عربستان سعودی به پرداخت هزینه حمایت آمریکا از عربستان بوده است. حمایتی که شامل افزایش دشمنی با ایران، تهدید پیدرپی نسبت به باطل کردن توافق هستهای و نیز ادامه دادن سیاست به بازی گرفتن و فرار از رویارویی با حقیقت اوضاع در سوریه از طریق حمایت مصممانه از گروهای تروریستی و هماهنگی با آنها میباشد.
فصلنامه: با توجه به اینکه مسأله کنارهگیری دکتر بشار اسد از قدرت دیگر در لیست اولویتهای دولت آمریکا نیست، به نظر شما چه دلایلی منجر به تغییر مواضع آمریکا شده است؟ و این تغییر از چه زمانی ایجاد شده و تأثیر آن بر اوضاع سیاسی و امنیتی سوریه را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ابتدا باید گفت که هیچ کس حق دخالت در این مسأله که تعیین آن تنها حق ملت سوریه است را ندارد و ما این موضع اصولی را از دور و نزدیک به گوش تمام کسانی که پیگیر این موضوع هستند رساندهایم. جنگی که سوریه برای مقابله با تروریسم وارد آن شد، در اصل بر این مبنا بود که این گروههای تروریست مسلح، تنها ابزاری هستند برای اجرای نقشهای که ایالات متحده آن را رهبری کرده و نیروهای عربی و منطقهای مجری آن هستند. بر همین اساس جمهوری عربی سوریه بر این باور بوده و هست که آینده و سرنوشت سوریه مسألهای است که در متن حاکمیت ملی قرار دارد و هیچ کس جز ملت سوریه حق تصمیمگیری در خصوص آن را ندارد. ما هیچگاه به فشارهای سیاسی و رسانهای و نیز تلاشهای مذبوحانهای که برای تشکیک در مشروعیت نهادهای سوریه صورت میگیرد، توجه نکردهایم و جنگ ما همواره با تروریسم و حمایتکنندگان آن بوده است و پیروزی ما و همپیمانانمان در این جنگ به منزله پیروزی مفهوم کشور و وجوب احترام به حاکمیت آن و نیز حفظ تمامیت ارضی آن میباشد. هر قضیهای هم که در خصوص امکان تغییر مواضع آمریکا نسبت به رویدادهای سوریه مطرح میشود، برای ما اهمیتی نداشته و در آینده هم نخواهد داشت و ما سیاستهای خود را بر مبنای انتظار کشیدن برای تغییر مواضع دولتهای متوالی آمریکا بنا نخواهیم کرد. زیرا ما به دولتهای آمریکا و استراتژی آنها اطمینان نداریم؛ چون تغییراتی که در استراتژی آمریکا رخ میدهد اهدافی تاکتیکی دارد. بنابراین هر کس که گمان میکند دولت آمریکا به تعهدات و وعدههای خود عمل میکند یا به توافقاتی که در چارچوب جامعه بینالمللی امضا میکند پایبند خواهد بود، فردی خیالاتی است. بهترین دلیل بر این مدعا هم موضع آمریکا نسبت به توافق هستهای با ایران است که در نشستهای گروه موسوم به (1+5) امضا شد. اما پیشرفتی که سوریه در عرصه سیاسی محقق میسازد، کاملاً با دستاوردهایی که ما در کنار هم در جنگ با گروههای تروریستی تکفیری مسلح محقق میکنیم ارتباط دارد. جنگی که هدف ما از آن نقش بر آب کردن پروژههای واشنگتن و همپیمانان آن است.
فصلنامه: شما وظیفه نمایندگی از کشور سوریه در دو کنفرانس ژنو و آستانه را بر عهده گرفتید. به نظر شما تفاوتهای اصلی بین این دو کنفرانس بینالمللی چه بوده و چه نقاط ضعف و قوتی در هر یک از آنها وجود دارد؟
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که ابتدای فعالیتهای ژنو اشتباه بود زیرا دولت سوریه به آن (ژنو 1) دعوت نشده بود وکشورهای شرکتکننده در آن به ویژه آمریکا، انگلیس، فرانسه، قطر، ترکیه و عربستان سعودی نیز تلاش در پشتیبانی و حمایت مالی از گروههای تروریستی داشته و سعی میکردند طرحهای بیگانهای که سوریها در ایجاد آن نقشی نداشتند به کشور ما تحمیل کنند. اما ما در کنفرانسهای بعدی ژنو با هدف رسیدن به راهحل سیاسی ونیز حفظ جان ملت و پرده برداشتن از نفاق مخالفان خود با جدیت حاضر شدیم.
اگر بخواهیم نشستهای ژنو را به صورت واقعبینانه توصیف کنیم، باید بگوییم که ما از ابتدای این نشستها جای خالی یک شریک ملی حقیقی، که خواهان سوریهای مستقل، یکپارچه و شکوفا باشد، را احساس میکنیم. سوریهای که به طرحهای کشورهای بیگانه تن نداده و در برابر دولتهایی که بسیاری از مخالفان مسلح را رهبری کرده و از تروریستهای موجود در سوریه حمایت میکنند میایستد. علاوه بر مشکل ذکر شده، افرادی که به عنوان مخالفان سوری در نشستهای ژنو شرکت میکنند دارای یک بینش ملی به دور از هر نوع دخالت و طرحهای بیگانه نیستند؛ بلکه مسأله دقیقاً برعکس است. زیرا پیششرطها و درخواستهایی که طرفهای مقابل ما (مخالفان سوری) مطرح کرده و میکنند، همه بازتاب خواستههای مسؤولان کشورهایی است که از تروریستهای سوریه پشتیبانی و حمایت مالی میکنند؛ که در رأس این کشورها ایالات متحده، انگلیس، فرانسه، ترکیه، عربستان سعودی و قطر قرار دارد. مسأله قابل توجه دیگر در رابطه با نشستهای ژنو برخورد گزینشی با قطعنامه 2254 شورای امنیت و عدم اجرای کامل بندهای آن است. به عنوان مثال فرستاده سازمان ملل تا الآن اقدام به حاضر کردن هیأتهایی که از تمام احزاب مخالف سوریه نمایندگی کنند، نکرده است؛ بلکه سعی در تحمیل احزاب مشخصی داشته است که خود آن احزاب با هم توافق نداشته و از سیاستهای کشورهایی که حامی مالی آنها هستند تبعیت میکنند.
در هر صورت تعامل ما با نشستهای ژنو با مسؤولیتپذیری کامل خواهد بود. زیرا سیاستی که دولت سوریه از همان ابتدا بر آن پایبند بوده است بر دو اقدام استوار است: 1- مقابله با تروریسم و شکست آن؛ 2- سعی وکوشش برای دستیابی به راهحلی سیاسی از طریق فرایندی که ملت سوریه بدون دخالت هیچ بیگانهای آن را رهبری کرده ونیز منافع کشور سوریه و ملت آن را به دور از برنامهها و منافع دولتهای بیگانه محقق میسازد؛ دولتهایی که از طریق حمایت از تروریسم و پشتیبانی از مخالفان بیگانهای که برای منافع ملی سوریه هیچ ارزشی قائل نیستند، در امور داخلی سوریه دخالت میکنند.
ما با درک عمیقی که نسبت به این حقایق داشتیم با جدیت کامل تلاش خود را برای توافق با فرستاده سازمان ملل در خصوص دستور کار، آغاز کردیم و موفق به افزودن بند مهمی به آن شدیم و آن «مبارزه با تروریسم» بود و مبارزه با تروریسم جزء یکی از سبدهای چهارگانهای قرار گرفت که باید در خصوص آن توافق صورت گیرد. علاوه بر این، ما موفق به توافق درباره یک سند بسیار مهم شدیم که به نظر ما باید در هر راهحل سیاسی به عنوان یک اصل قرار گیرد و آن «سند اصول اساسی راهحل سیاسی است». همچنین هیأت ما در دوره اخیر ژنو، با جدیت کامل به بحث در خصوص مبارزه با تروریسم پرداخته و در جلسات کارشناسان حقوقی که درباره قانون اساسی بود نیز حضور جدی داشته است.
اما در خصوص روند نشستهای آستانه باید گفت که این نشستها پس از آزادسازی شهر حلب در پایان سال 2016 توسط روسیه آغاز و رهبری گردید. طبیعتاً روسیه از ابتدا به حمایت از سوریه در جنگ با تروریسم تکفیری پایبند بوده و برای دستیابی به یک راهحل سیاسی حقیقی جهت رویارویی با موضع کشورهای غربی که در رأس آن آمریکا قرار دارد، تلاش کرده و میکند؛ آمریکایی که پیوسته میکوشد تا از هر تعهدی به اجرای قطعنامههای شورای امنیت در خصوص مبارزه با تروریسم، بگریزد و تمام راههای دستیابی به راهحل سیاسی را مسدود سازد.
ما به آستانه و نتایج حاصل از آن مانند «مناطق چهارگانه کاهش تنش» نگاه مثبت داریم و امیدواریم که این اقدام موجب پایان یافتن کشت و کشتار و نیز تفاوت قائل شدن بین گروههای تروریستی مانند داعش و جبهةالنصره و... با گروههای مسلح دیگری که با شرکت در آستانه موافقت کردند باشد. آستانهای که ابزار سنجشی برای فهمیدن میزان جدیت احزاب و پایبندی آنها و نیز پایبندی حامی آنها (ترکیه) به شمار میآید.
امروز ترکیه با نشان دادن شواهد گوناگونی ثابت کرده است که هنوز بر سیاستهای خصمانه خود علیه سوریه که از ابتدا از آن پیروی میکرد پافشاری دارد و تلاش دارد در مضمون تفاهمهای آستانه دست برده و تعهدات خود را درباره آن نقض نماید. دقیقاً مانند آنچه که اخیراً در ادلب رخ داد. اما روسیه و ایران با ایفای نقشی مثبت وسازنده کاملاً در نقطه مقابل ترکیه قرار دارند و در اینجا لازم میدانم از عملکرد عالی و حرفهای و نیز تلاشهای بیوقفه تیم روسیه و ایران به رهبری دو دوست من، آقای الکساندر لافرینتیف فرستاده ویژه و نیز آقای حسین جابری انصاری معاون وزیر خارجه، تشکر کنم.
فصلنامه: مهمترین موانعی که راه موفقیت کنفرانس آستانه را مسدود میکند چیست؟ و چگونه میتوان از این موانع عبور کرد؟
هیچ کس شک ندارد که ترکیه نقشی اساسی در ایجاد و حمایت و مسلح کردن بزرگترین گروههای تروریستی جهان ایفا کرده است و از همان نشستهای اولی که در آستانه برگزار شد کاملاً برای ما و احزاب شرکت کننده روشن بود که این ترکیه است که مانع پیشرفت کار نشستها میشود. از جمله مواردی که ترکیه مانع محقق کردن آن میشد، ادامه مشخص کردن مناطقی بود که توافق کاهش تنش شامل آنها میشد. دلیل این مانع شدن هم عدم وجود یک اراده سیاسی جدی از سوی ترکیه برای انجام اقدامات لازم جهت کاهش تنش در سوریه بود. در این شش دوره نشستی که در آستانه برگزار شد، معمولاً دولت ترکیه نمایندگانی را میفرستاد که یا پست سیاسی آنها بسیار پایین بود یا اختیار تصمیمگیری نداشتند یا در روز اول نشستها شرکت نمیکردند و یا هیأت اعزامی آنها دیر به آستانه میرسید. علاوه بر اینها، دولت اردوغان با رفتارهای خود از حمایتهای مستقیم خود از تروریسم پرده برداشته و نشان داد که همچنان به سیاستهای خصمانه خود علیه سوریه ادامه میدهد.
فصلنامه: به نظر شما آیا نشستهای آستانه در مهار نسبی گروههای تروریستی موفق بوده است؟ اگر پاسخ مثبت است دلایل این موفقیت چیست؟
این سؤال ارتباط عمیقی با نکتهای که درباره موانع عرض کردم دارد. زیرا موفقیت توافقاتی که در آستانه صورت میگیرد به این مسأله بستگی دارد که آیا گروههای شرکتکننده در این نشستها به توافقات پایبند خواهند بود یا با ایجاد تحریف در مضامین آن سعی در دور زدن آن خواهند داشت. اما واقعیت این است که ایران و روسیه به عنوان دو شریک ما دوش به دوش سوریه با تروریسم میجنگند و عامل اصلی مهار گروههای تروریستی نیز دستاوردهای این جنگ مشترک است. البته نشستهای آستانه تنها برای ایجاد مناطق کاهش تنش برپا نشده است بلکه از جمله اهداف آن مشخص کردن مناطقی است که باید سوریه به همراه همپیمانانش در آن مناطق به مبارزه با تروریستها ادامه داده و پروژه آنها را متوقف سازد. از دیگر اهداف نشستهای آستانه میتوان به جداسازی گروههای تروریستی از گروههایی که با ملحق شدن به مناطق کاهش تنش موافقت کردهاند و حتی حاضر به جنگیدن با تروریستها شدهاند، اشاره کرد.
فصلنامه: آیا دولت سوریه نگران افزایش احتمالی نفوذ گروههای تروریستی در مناطق کاهش تنش نیست؟ آیا این اقدام (ایجاد مناطق کاهش تنش) منجر به تقسیم تدریجی سوریه نخواهد شد؟
در ابتدا باید توضیح داد که این اقدام (ایجاد مناطق کاهش تنش) برخاسته از اهمیت دادن فراوان دولت سوریه به حفظ جان آحاد ملت خود و تلاش برای جلوگیری از ریخته شدن خون مسلمانان است. از دیگر اهداف این اقدام جداسازی گروههای مسلح موافق با پیوستن به توافق مناطق کاهش تنش از گروههای تروریست و قرار گرفتن گروههای مسلح در کنار ارتش سوریه برای مبارزه با تروریستها است. علاوه براین، ایجاد این مناطق، به منزله امتحانی است برای ترکیه تا ببینیم آیا عملکرد او نیز مانند ایران و روسیه خواهد بود یا خیر؟
اصل دیدگاه سوریه بر این مسأله استوار است که این جنگ یک جنگ وجودی است که هدف آن ضربه زدن به کشور سوریه، جایگاه آن، تمامیت ارضی و ملت آن و نیز موقعیت ژئوپولیتیک منطقهای و بینالمللی آن است ومیخواهد جنگ ما با صهیونیستها را از ذهنها پاک کرده و پروژهای غربی را که سعی در تغییر هویت ملی و قومیتی سوریه دارد، بر ما تحمیل نماید تا بدین وسیله سوریه را نیز مانند دیگر دولتهای منطقه به یک عنصر وابسته و ابزاری برای اجرای برنامههای ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی تبدیل کند. بنابراین سوریه و دو همپیمانش، که ضامنان اصلی استمرار نشستهای آستانه هستند، وارد جنگ با تروریستها نشدهاند تا به غرب اجازه دهند پروژه خود را که از طریق تروریسم، موفق به اجرای آن در سوریه نشد، از طریق توافقاتی که اینجا و آنجا امضا میشود عملی کند.
جمهوری عربی سوریه خون ملت خود و ظرفیتهای انسانی و اقتصادی ونیز زیرساختهای خود را در طول این چهار سال فدا نکرده است تا به راحتی از طریق مذاکرات سیاسی و نظامی، همه مقاومتها و فداکاریهای ارتش و همپیمانان خود را از دست بدهد؛ وبرای پایان دادن به این مسأله باید بگویم که سوریه و همپیمانانش معتقدند که خنثی کردن تلاشهایی که در جهت تجزیه سوریه صورت میگیرد و نیز مقابله با تجاوز به هر نقطه از خاک آن، راه اصلی حفظ جبهه مقاومت است. جبههای که در درگیری اصلی و حقیقی شرکت دارد وآن درگیری بین دو گروه است که در یک طرف آن قدرتهای جهانی که به مبانی حقوق بینالملل و حاکمیت کشورها احترام میگذارند قرار دارند و در سوی دیگر ایالات متحده و قدرتهای وابسته به آن که فاقد اخلاق بوده و حقوق بینالملل را ابزاری برای دخالت در امور کشورهای دیگر و زیر سلطه قرار دادن آنها میدانند قرار گرفتهاند. لذا توافقی که در خصوص مناطق کاهش تنش صورت گرفته است، یک اقدام موقت است و هرگز اجازه نخواهیم داد که این توافق به تمامیت ارضی سوریه آسیبی بزند.
فصلنامه: چه چشماندازهایی در برابر گفتگوهای سیاسی آستانه قرار دارد وبه نظر شما نتایج این گفتگوها چه خواهد بود؟
توافق مناطق کاهش تنش شش ماهه بوده و قابلیت تمدید دارد. پیشبینی میشود که دور بعدی گفتگوها در آینده نزدیک برگزار گردد (30 و 31 اکتبر 2017) و تمرکز ما در گفتگوهای آینده بر روی فراهم کردن شرایطی بهتر برای پیشبرد روند سیاسی، و نیز اعلام آتشبس دائم از طریق بررسی میزان موفقیت تجربه ایجاد مناطق چهارگانه (کاهش تنش) خواهد بود.
البته موفقیت هر توافقی که در آستانه صورت میگیرد، به میزان جدی بودن اراده همه شرکتکنندگان و نیز پایبندی آنها به توافقات بستگی دارد. ما و همپیمانانمان با جدیت کامل آماده عمل کردن به توافقات آستانه هستیم اما میدانیم که برخی از اعضای طرف مقابل به ویژه ترکیه و گروههای مسلح وابسته به آن و همچنین برخی نیروهای دیگر که در توافق نقشی ندارند با سنگاندازی در روند جاری در آستانه و حتی ژنو مانع پیشبرد اهداف آن میشوند. اما ما همانطور که از ابتدا عرض کردم با جدیت و تا آخرین لحظه با تروریسم خواهیم جنگید. چرا که هزینه شکست بسیار سنگینتر از هزینه مقاومت است.
چشماندازهای قابل پیشبینی گفتگوهای آستانه، که مورد قبول ما خواهند بود عبارتاند از: 1- پایان دادن به حضور، گروههای تروریستی مسلح در خاک سوریه؛ 2- خلعسلاح تمام مسلحان غیر قانونی؛ 3- بیرون راندن نیروهای مسلح حمایتکننده از تروریستها؛ 4- ایجاد شرایط مناسب برای دستیابی به یک راهحل سیاسی جامع از طریق گفتگوی سوریها با یکدیگر بدون دخالت بیگانگان. البته منظور ما از دخالت بیگانگان کاملاً روشن بوده و این حق ماست که مانع دخالت بیگانگان شویم زیرا بیگانگانی که دیروز و امروز در سوریه دخالت کرده و میکنند همان پشتیبانان و حامیان مالی گروههای تروریستی مسلح هستند که سعی میکنند با طرح پیششرطهایی که هیچ ارتباطی به منافع و خواستههای ملت سوریه ندارد مانع از انجام هر نوع اقدام سیاسی شوند.
فصلنامه: به نظر شما چه دلایلی موجب شد تا مواضع دولت ترکیه از دشمنی آشکار با دولت سوریه به شراکت با سوریه در مذاکرات آستانه تبدیل شده و دیدگاه سیاسی آن نسبت سوریه تغییر کند؟ دلیل این تغییر راهبردی چیست؟ لطفاً در خصوص فروپاشی ائتلافی که بین ترکیه و عربستان و قطر شکل گرفته بود نیز توضیح دهید.
ما در خصوص موضع ترکیه دیدگاه خاصی داریم. این دیدگاه برخاسته از این حقیقت است که رژیم حاکم در ترکیه آرزوی بازگشت دوباره دوران امپراطوری عثمانی را دارد. آرزوهایی توسعهطلبانه که با برنامههای سیاسی حزب عدالت و توسعه سازگاری دارد. حزبی که همانند اخوانالمسلمین، که ریشه در سازمان اطلاعات انگلیس دارد، دارای ایدئولوژی افراطی است. به همین جهت، به عقیده ما، دولت ترکیه به اختیار خود از دشمنی با سوریه دست برنداشته است و شراکت او با سوریه از روی رغبت نبوده است. همچنین فعالیتهای ترکیه در آستانه، در اصل، پس از آزادسازی شهر حلب آغاز شد. شهری که اردوغان آرزو داشت آن را مرکز ثقل پروژه توسعهطلبانه خود در سوریه قرار دهد اما بعدها فهمید که در سایه تغییراتی که در نقشه ژئوپولیتیک منطقه ایجاد شده است، رسیدن به این آرزوها غیرممکن است؛ تغییراتی که دلیل آن پیروزیهای ما در برابر تروریستهایی است که دولت اردوغان از همان لحظه اول از آنها حمایت میکرد. اگر بخواهیم صریحتر باشیم باید بگوییم که یکی از هدفهای اصلی ما از آستانه این است که کسانی که در پشتیبانی از تروریسم دست داشتهاند را در برابر مسؤولیتهای خود قرار دهیم و طبیعتاً یک چنین هدفی موجب نمیشود ترکیه، موضع خصمانه خود را به موضع دیگری تبدیل کند.
بنابراین در رابطه با سوریه مسأله کاملاً روشن بوده و مسیر حرکت، صحیح است. ترکیه پشتیبان و حامی مالی گروههای تروریستی، خصوصاً تروریستهای موجود در ادلب بوده و تعداد زیادی از نیروهای نظامی تا دندان مسلح خود را به این منطقه (ادلب) فرستاده است. در حالی که طبق تفاهمات آستانه، ترکیه باید تنها ناظرانی از نیروهای پلیس خود را به آنجا میفرستاد. امروز این مسأله کاملاً روشن است که ترکیه به دنبال راهی برای بیرون آمدن از تنگنایی است که سبب آن بلندپروازیهای اردوغان در جهت تبدیل ترکیه به یک وزنه منطقهای پس از طرد شدن این کشور از اتحادیه اروپا است. سوریه همچنان به سیاست و استراتژی خود برای مقابله با این جنگ تروریستی تحمیل شده بر آن، ادامه خواهد داد و تا زمانی که وجبی از خاک سوریه در دست تروریستها بوده و نیروهای بیگانه اعم از ائتلاف بینالمللی و نیروهای ترکیه که به حاکمیت سوریه تجاوز کردهاند از این کشور بیرون رانده نشدهاند، این مقابله ادامه خواهد داشت.
بار دیگر یادآوری میکنم که سوریه همیشه هشدار میداد که برخی از کشورها مانند ترکیه و عربستان و قطر برای ویران کردن کشور سوریه متحد خواهند شد و برای رسیدن به این هدف، بر روی تروریسم و اندیشههای افراطی سرمایه گذاری خواهند کرد ولی سرانجام دچار اختلاف خواهند شد. زیرا هر یک از آنها میکوشد تا جایگاه اولین پشتیبان اندیشههای رادیکالی و افراطی را از آن خود کرده و مزدور محبوب دولت آمریکا شود و خود را به ابزاری برای اجرای استراتژیهای آمریکا در خاورمیانه تبدیل نماید.
فصلنامه: برنامههای سیاسی دولت سوریه برای تعامل با مخالفان سیاسی این کشور دارای چه ویژگیهایی است؟ آیا میتوان از نشستهای آستانه انتظار داشت که نقطه تحولی در رابطه با آشتی ملی سوریه باشد؟
همانطور که لحظاتی پیش عرض کردم جنگ سوریه جزئی از یک درگیری جهانی است که ایالات متحده و همپیمانانش جبهه باطل آن را تشکیل میدهند. بنابراین جنگی که در سوریه در گرفته است یک جنگ وجودی است که هویت سوریه و نهادها و ارتش آن را مورد هدف قرار داده است. اما مهمترین نتیجهای که این جنگ برجای گذاشته است این است که مخالفان بومی، که میکوشند مواضع سیاسی خود را در چارچوب قانون و به صورت مسالمتآمیز بیان کنند، را از مخالفانی که خود را تبدیل به ابزاری برای خدمت به قدرتهای بیگانه کردهاند جدا کرده است؛ قدرتهایی که نیت آنها هدف قرار دادن اصل وجود سوریه و نابودی ثروتهای آن است. لذا اقدامات این گروههای مخالف، علاوه بر اینکه موجب ایجاد اختلاف در چشمانداز آینده سوریه خواهد شد، در چارچوب یک اپوزیستون ملی نیز نبوده و هرگز به نفع ملت سوریه نخواهد بود. وجود مخالفان ملی در هر جامعهای یک پدیده مفید برای آن جامعه محسوب میشود. زیرا چنین مخالفانی به عنوانی شریکی برای تضمین منافع عالی کشور خواهند بود. اما وجود مخالفان مسلحی که بخش اصلی آن را مزدوران بیگانه تشکیل میدهند و خود را با یک نام تراریخته «مخالفان مسلح معتدل سوریه» معرفی میکنند، یک شوخی منفور است که دیگر هیچ کس فریب آن را نخواهد خورد.
مبانی سیاسی ما روشن و ثابت بوده و هر برنامه سیاسی که دولت سوریه قصد اجرای آن را داشته باشد بر آن استوار خواهد بود. کشور ما کشور مقاومت در برابر اشغال گران و نیز هر پروژه سلطهطلبانه است. ما به روابط و تعهدات بینالمللی خود پایبندیم؛ چه روابط دوجانبه و چه روابط ما با سازمان ملل. علاوه براین ما برای نهادینه کردن مفهوم کشورِ دارای حاکمیتی که خواستههای ملت خود را در چارچوب اولویاتهای ملی برآورده میکند، تلاش میکنیم؛ اولویتهایی که در رأس آن ایجاد ثبات و امنیت و زندگی آبرومندانه بوده و به تضمین حقوق ملت سوریه در زمینه توسعه، آزادی، دموکراسی و آزادی بیان در سایه احترام به قانون اساسی نیز ختم نمیشود. این یک طرح ملی است که فکر نمیکنم هیچیک از مخالفان سیاسی غیروابسته به برنامههای بیگانگان، با اصل و مضمونش مخالف باشند.
دستاوردهای سوریه و همپیمانانش در جنگ با تروریسم و همچنین نتایج به دست آمده در نشستهای آستانه، فضای مناسبی را برای برقراری دوباره امنیت و ایفای نقش مجدد کشور در بسیاری از شهرها و مناطق را فراهم آورده است. و این امر کمک زیادی به تحقق چندین مصالحه ملی کرده است که به برکت آن مخالفان مسلح از این مناطق بیرون رانده شده و هزاران نفر از آنان پس از تحویل اسلحه خود مجدداً به آغوش جامعه بازگشتهاند. از جمله نتایج دیگر مصالحههای صورت گرفته میتوان به بازگشت هزاران خانوده به خانههایشان و نیز آغاز فرایند توانبخشی مجدد و ارائه خدماتی که شرایط لازم برای ایجاد ثبات را فراهم میکند، اشاره کرد.
جمهوری اسلامی ایران، مثل همیشه، برای ما یک همپیمان واقعی است. خون پاک ایرانیان با خون شهدای ارتش سوریه و شهدای حزبالله و نیز دوستان روسی ما و دیگر نیروها درهم آمیخته است. اما باید دانست که جنگ و چالشها پایان نخواهد یافت. زیرا بینش مشترک همه ما یک بینش انسانی و اخلاقی است که استکبار و نیروهای سلطهطلب آن را نمیپذیرند. و ما میدانیم که در کنار پیروزی ما بر تروریسم و نیروهای تندرو و افراطی، در این جنگ، چالشها و جنبههای متعددی نیز وجود دارد که طرح توسعه اقتصادی و اجتماعی در رأس این چالشها قرار دارد. ما امیدواریم که شراکت مستحکم ما با دولت ایران و دیگر نهادهای مرتبط در ایران همچنان ادامه یافته و افزایش یابد تا بتوانیم عملیات بازسازی و توانبخشی را در سوریه آغاز کنیم. چرا که فواید و منافع این بازسازی شامل هر دو کشور و هر دو ملت خواهد بود.
تعداد مشاهده: 1016