فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

الگوی سوریه برای مبارزه با اندیشه تکفیری

د. محمد عبدالستار السید

چکیده

چگونه ممکن است خداوندی که رحمة للعالمین است دینی نازل کند که منجر به این همه جنایت و تندروی و ریختن خون بی‌گناهان شود؛ جنایت‌هایی که برخاسته از مبانی و اصولی تحریف شده است. به راستی منبع تفکر تفکیری چیست؟ آیا نسبت دادن مفاهیمی چون تروریسم و تکفیر به اسلام درست است یا نادرست؟ افراط و تندروی چگونه شکل می‌گیرد و چگونه افراد تندرو به نام اسلام دست به شنیع‌ترین جنایات می‌زنند؟
آیا می‌توان گفت که قرآن و تفسیر آن و نیز احادیث و کتب فقهی اسلامی، هسته اول افراطی‌گری را تشکیل می‌دهند و در نتیجه محیط متدین اسلامی مرکز تروریسم به شمار می‌آید؟ چگونه می‌توان با افراد تندرو مقابله فکری کرد؟
اینها برخی از سؤالاتی است که ما در این مقاله به آن‌ها پرداخته و سپس به اصول و مبانی که سوریه در طول سال‌های گذشته برای مقابله با تفکر افراطی تکفیری و تروریستی از آن‌ها استفاده کرده است اشاره خواهیم کرد.

کلمات کلیدی: تروریسم، اخوان‌المسلمین، داعش، القاعده، سوریه
مقدمه
تعریف لغوی تطرف (افراطی‌گری) در زبان عربی: ایستادن در گوشه یک چیز و فاصله گرفتن از میانه و اعتدال را تطرف گویند که این تعریف هم شامل افراط می‌شود و هم تفریط. تعریف اصطلاحی افراطی‌گری: یک رویکرد رادیکالی در فهم دین است که صاحب آن ادعا می‌کند که حقیقت مطلق در همه مسائل از جمله اصول و فروع تنها منحصر در اوست و هیچ کس جز او بر حق نیست در نتیجه افکار دیگران را نپذیرفته و حتی آن‌ها را تکفیر کرده و خون آن‌ها را حلال می‌شمارد.
افراطی‌گری دینی: تقریباً افراطی‌گری یا تندروی دینی مهمترین موضوعی است که در حال حاضر بشریت را به خود مشغول کرده است؛ زیرا این پدیده، صلح و امنیت جوامع را تهدید کرده و گاهی منجر به بروز خشونت و اقسام گوناگون تروریسم (تروریسم فکری، لفظی و مادی) می‌شود و به دنبال آن نعمت زندگی از انسان‌های بسیاری سلب می‌گردد. به همین جهت این مسأله تمام جهان را نگران کرده است و آنچه در این شرایط باید صورت بگیرد بررسی این پدیده و جستجو و تفحص برای دستیابی به ایده‌ها و راه‌حل‌هایی است که از گسترش این پدیده جلوگیری می‌کند.
معمولاً معنایی که از افراط قصد می‌شود عبارت است از فاصله گرفتن از اندیشه‌ها، رفتارها و شرایطی که مردم به آن عادت کرده و با آن انس گرفته‌اند. البته افراطی‌گری تنها مختص به دین نیست بلکه ممکن است به عرصه‌های دیگری چون عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز سرایت کند.
افراطی‌گری دینی حتی اختصاص به دین خاصی ندارد بلکه در بین پیروان همه ادیان آسمانی و غیر آسمانی و نیز تمام ایدئولوژی‌ها، افرادی تندرو و افراطی وجود دارند و هیچ یک از یهودیت، مسیحیت، هندوها، و مسلمانان و سکولارها از این قاعده مستثنی نیستند.
افراطی‌گری و تروریسم
منظور از افراطی‌گری یا تندروی دینی که برخی دچار آن می‌شوند، تندروی در فهم دین یا در پیاده‌سازی آن است به طوری که هدف و غایت فرد تندرو دینی باشد. اما اگر تندروی از دایره تعقل خارج گردد و به خود شکل‌هایی چون تهدید به خشونت، اجبار، نابودی طرف مقابل و یا اقدامات فردی یا سازماندهی شده علیه کشور و جامعه را بگیرد، آنگاه می‌توانیم این تندروی را تروریسم بنامیم بنابراین همواره تروریسم مصداقی از تندروی و افراطی‌گری است.
اما در خصوص حل مشکل ترورسیم باید از راه امنیتی و قضایی اقدام کرد؛ زیرا تروریسم یک عمل مجرمانه است که قوانین برای آن مجازات در نظر گرفته و همه دستگاه‌ها و بخش‌های دولت موظف به مقابله با آن هستند.
یکی از وظایف ما، به عنوان نهاد دینی، حل مشکل افراطی‌گری است؛ به ویژه اگر افراطی‌گری از نوع دینی باشد. ما در اینجا فقط به موضوع افراطی‌گری اسلامی خواهیم پرداخت. البته اگر منظور از افراطی‌گری اسلامی و تروریسم اسلامی نسبت دادن افراط و تروریسم به اسلام باشد ما آن را نمی‌پذیریم. بنده معتقدم افراطی‌گری و تندروی هیچ ارتباطی با اسلام ندارد. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وکذلک جعلناکم أمة وسطا». لذا تندروی در فهم برخی از پیروان اسلام است نه در خود آن. دلیل اینکه ما از میان انواع افراطی‌گری نوع مرتبط با اسلام را انتخاب کردیم، این است که افراطی‌گری اسلامی بیش از انواع دیگر افراط، جهان را به خود مشغول کرده است. همچنین بنده معتقدم که باید انجام وظیفه، قبل از حق خواهی صورت بگیرد و اگر قرار است که ما از طرف مقابل خود بخواهیم که در رفتار خود با ما عادل باشد و یا بخواهیم افراطی‌گری غربی و صهیونیستی را، که اسلام را مورد هدف قرار داده است، محکوم کنیم، باید خودمان نیز از تندروی برخی مسلمانان، که هم غرب و هم خود مسلمانان را مورد هدف قرار داده است، جلوگیری کنیم و اگر پیروان معتدل هر دینی متکفل مقابله با پیروان افراطی دین خود می‌شدند، امروز شاهد جهان متفاوتی بودیم.
امروز تندروی برخی از مسلمانان منجر به متضرر شدن بخش عمده مسلمانان، که افرادی معتدل هستند، شده است واین بدین معنا است که اولین قربانیان افراطی‌گری اسلامی، خود جوامع اسلامی است. رنج و سختی که ملت سوریه در اثر تروریسم تحمل کرده و می‌کند با رنج تمام ملت‌های روی زمین برابری می‌کند و بی‌شک پیشروی‌ها و پیروزی‌های به دست آمده در میدان و نیز شکست داعش و دیگر گروه‌های تروریستی و همچنین آزادسازی برخی از شهرها و مواضعی که در اختیار تروریست‌ها بود، همه به برکت فداکاری‌ها و جانفشانی‌های ارتش سوریه و نیز حمایت‌های جمهوری اسلامی ایران و روسیه و دیگر هم‌پیمانان ما بوده است.
اما وظیفه نهادهای دینی در قبال افراطی‌گری عبارت است از مقابله با تفکر گمراه و شاذّی که این گروه‌های تندرو بر آن تکیه دارند؛ چرا که خطر انتشار تروریسم، تکفیر و افراطی‌گری برای همه روشن است؛ و حتی برخی از شهرهای بزرگ جهان زیر یوغ استبداد و فساد این افراد تندرو قرار گرفته‌اند. امروز تمام کشورهای جهان از گسترش و ورود تروریسم و تکفیر به کشورهایشان بیم دارند و از اینکه تکفیری‌ها با عملیات انتحاری، آتش زدن شهرک‌ها، زیر گرفتن افراد با ماشین، سر بریدن، تجاوز به زنان و کودکان و ربودن غیرنظامیان سراغ آن‌ها هم بیایند در هراسند. جنایاتی که مرتکبان آن به نام اسلام و تحت شعار دین ما بدان دست می‌زنند.
امروز جهان در برابر تروریسمی که آن را تروریسم اسلامی می‌نامند، دچار حیرت شده است و از مبارزه و ایستادگی در مقابل گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی‌ای که مانند سرطان در حال گسترش هستند (مانند القاعده، داعش، جبهه النصره، الاخوان، بوکوحرام و فروع دیگر آن و نیز افرادی که گرگ‌های تنها نامیده می‌شوند) عاجز است.
ریشه‌های افراطی‌گری
مستقیماً وارد اصل مطلب می‌شویم و به بررسی دلایل افراطی‌گری در کشورهای اسلامی می‌پردازیم. می‌توان گفت که این پدیده غربی، که بر سراسر جهان اسلام سایه افکنده است، در اثر سه عامل که در ذیل به آن اشاره می‌گردد پدید آمده است:
1- اندیشه گمراه و فاسد؛ 2- طبیعت و خوی منحرف بشر؛ 3- دسیسه‌ها و توطئه‌های غرب علیه مسلمانان
1- اندیشه گمراه و فاسد
این اندیشه در دو تفکر وهابی و اخوانی، که منبع آن سلفی‌گری جهادی و اندیشه‌های خوارج می‌باشد، کاملاً متجسم و متجلی است. ریشه تروریسم و افراطی‌گری دینی، در تفکر اسلامی، به خوارج برمی‌گردد. همان کسانی که صحابه پیغمبر(ص) و به ویژه سرورمان علی بن ابی طالب کرم‌الله وجهه رنج زیادی از دست آن‌ها کشیدند. اصول تفکر خوارج، همان اصول گروه‌های تروریستی و تندروی امروز است. اصولی که عبارت‌اند از تکفیر و افراط در احکام و اینکه تنها حکومت از آن خداست و... تمام این اصول در تفکر تندروی گروه‌های تروریستی و تکفیری امروز به وضوح قابل مشاهده است. امروز وهابیت، وارث همان افکار افراطی خوارج است و تغذیه فکری و مالی بیشتر گروه‌های تکفیری و تندرو مانند القاعده، داعش و جبهه النصره را بر عهده دارد. همچنین حمایت وهابیت از گروه‌های سیاسی اسلام‌گرا و اخوان‌المسلمین و پر رنگ کردن نقش جهانی آن‌ها از طریق پشتیبانی مالی و نیز حمایت از مراکز اسلامی، که زیر نظر اخوان‌المسلمین در اروپا و آمریکا در حال فعالیت هستند، را نیز نباید فراموش کرد.
در واقع نتایج و آثار افراطی‌گری دینی، که امروز گرفتار آن هستیم، و نیز تروریسمی که جهان امروز از آن رنج می‌برد، ثمره آمیخته شدن تفکر خوارج با اندیشه اخوان‌المسلمین و دیگر گروه‌هایی است که سلفی‌گری جهادی از آن‌ها حمایت می‌کند. آمیخته شدن این اندیشه‌ها با یکدیگر منجر به پدید آمدن بدترین نوع تندروی دینی و تروریسم شده است و فتنه‌هایی که امروز در مناطق مختلف جهان شعله‌ور شده است، نیز از ثمرات همین اندیشه‌های درهم آمیخته شده می‌باشد. و شاید بتوان گفت روشن‌ترین مثال تلاقی اندیشه وهابیت با اخوان‌المسلمین، گروه تروریستی القاعده است که توسط اسامه بن‌لادن و ایمن الظواهری اداره می‌شد. این دلیل روشنی برای آمیخته شدن وهابیت با اسلام سیاسی است. همچنین کاملاً بدیهی است که جبهه النصره و داعش، که امروز به نسل‌کشی و فساد در زمین مشغولند، زاده گروه تروریستی القاعده هستند.
خلاصه افکار مشترک بین اندیشه وهابیت و اسلام سیاسی اخوان‌المسلمین عبارت است از:
1- تکیه بر انقلاب به عنوان روشی برای ایجاد تغییر و اصلاح و عدم پذیرش گفتگو و اصلاح فکری
2- طرد کردن مخالفان و به کارگیری خشونت علیه آنان
3- وسعت دادن به دایره کافران به طوری که هر فرد گناهکار، کاهل و مخالفی را شامل شده و برخی از جوامع را نیز به طور کامل کافر می‌شمارد.
4- استفاده از شعار «لا حکم إلا لله» (حکومت تنها از آن خداست) به عنوان وسیله‌ای برای رد کردن هر نوع ابزار مدیریتی مدرن مانند دموکراسی.
5- براندازی مراجع دینی-تاریخی و به کارگیری مراجع فکری جدید با هدف دور کردن امت از شخصیت‌های بزرگش
با دقت نظر در آنچه ذکر کردیم کاملاً روشن می‌شود که هیچ ارتباطی بین اندیشه مجرمانه تندرو و متون دینی ما مانند قرآن و احادیث وجود ندارد. بلکه این اندیشه افراطی زاده مجموعه‌ای از عوامل روحی، رفتاری و فکری شاذی که رد پای خوارج در آن کاملاً روشن است می‌باشد. البته دسیسه بیگانگانی که جهت‌دهی برخی از رهبران این جنبش‌های تندرو را بر عهده داشتند، هم در ایجاد این اندیشه مؤثر بوده است.
منابع اندیشه افراطی تروریستی و تکفیری عبارت است: خوارج، مذهب حشویه و مجسمه، که از حنبلی‌ها مشتق شده‌اند، ابن تیمیه و آنچه که موسوم به سلفیت است، وهابیت (محمد بن عبدالوهاب) حسن البنا و اخوان‌المسلمین، و سلفی‌گری جهادی.
2- طبیعت و خوی منحرف بشر
برخی از مردم از مشکلی اجتماعی رنج می‌برند که آن مشکل تأثیرات روشنی بر رفتار و شخصیت آن‌ها می‌گذارد. برخی نیز دچار نوعی بیماری روحی هستند که آن بیماری تأثیرات منفی بر روی رفتار آن‌ها گذاشته و منجر به پدیدار شدن رفتارهایی خشن و افراطی از سوی آن‌ها می‌شود.
3- دسیسه بیگانگان
دشمنان، از گذشته تا به امروز در کمین امت اسلام نشسته و به نیرنگ و حیله بر ضدّ مسلمانان مشغولند. از جمله نیرنگ‌های آنان، شوراندن ملت‌ها بر حاکمان و رهبرانشان است تا از این راه بین فرزندان این امت بغض و کینه ایجاد کرده و میانشان بذر تفرقه بپاشند. از دیگر مصادیق دسیسه چینی دشمنان توطئه‌ای بود که به دست عده‌ای اراذل و اوباش در زمان سومین خلیفه از خلفای راشدین رخ داد. آن‌ها می‌خواستند به دلیل کاستی‌ها و نقص‌هایی که بیشتر آن‌ها به صورت صحیحی نقل و تفسیر نشده است، عثمان را برکنار کنند. حوادثی که در بهار عربی رخ داد، در برخی موارد شباهت زیادی با حوادث زمان خلیفه سوم دارد زیرا دشمنان این امت و صهیونیسم جهانی به صورت غیرمستقیم به برنامه‌ریزی و تحریک تعدادی اراذل و اوباش پرداختند تا به خیابان‌ها بریزند و با پشتیبانی غرب به تظاهرات بپردازند و شعار «الشعب یرید إسقاط النظام»(ملت خواهان براندازی رژیم است) را سر دهند. بی‌شک جنبش‌های تندروی دینی و تروریستی مانند القاعده، داعش و جبهه النصره و... ساخته دست دستگاه‌های اطلاعاتی غربی هستند همان‌طور که وهابیت و اخوان‌المسلمین نیز زاده این دستگاه‌ها می‌باشند.
تجربه سوریه در مبارزه با اندیشه تکفیری
مبانی اصلی که سوریه برای مبارزه با اندیشه افراطی تکفیری و ترورستی بر آن‌ها تکیه دارد عبارت‌اند از:
1-تحلیل کردن به جای تلقین (تحلیل به جای حفظ کردن بدون فهم و درک معانی)
2-فهم عمیق متون دینی و اجتناب از سطحی‌نگری
3-پیاده‌ کردن متون دینی در عالم واقع
4- اهتمام ورزیدن به جنبه اخلاقی در تبلیغ
5- تکیه بر سیره و اخلاق پیامبر(ص)
6- فهم درست از زندگی، قبل از پیاده‌سازی اسلام
7- عدم وجود تعارض بین عقل و نقل (آیات و احادیث)
8- عدم جدایی شعائر شریعت اسلام از اهدافی که اسلام برای تحقق آن‌ها نازل شده است
9- منتسب دانستن خود به اسلام و نه به مذهب؛ زیرا امامان هر مذهب برای ما اجتهادهای فقهی خود را برجای گذاشته‌اند و نه فرقه‌های گوناگون
10- مسجد یک مکان عمومی است ومنبر آن دارای حرمت و قواعد واصول خاص خود است
این مبانی از طریق پروژه‌های بزرگی در سوریه اجرا شده و توانسته است با شدیدترین جنگ، یعنی جنگ افراطی تکفیری و تروریستی، از جهت فکری مقابله کند وهمزمان با این مقابله فکری، ارتش سوریه نیز با فداکاری‌ها و دلاوری‌های خود به آزادسازی مناطق تحت سیطره تروریست‌ها و شکست آن‌ها می‌پردازد. از جمله مصادیق مقابله فکری با تروریسم می‌توان به 1-روش‌های درسی جدید و پیشرفته برای آموزش دین؛ 2-تفسیر مدرن و جامع قرآن کریم؛ 3-تیم گفتگوی جوانان؛ 4-فقه بحران؛ 5-روش کلی سخنرانی در مساجد سوریه؛ 6- تبلیغ دینی زنان؛ 7-مرکز توانبخشی ارشاد؛ 8-سند پیشرفت خطاب دینی
1-تحلیل به جای تلقین
خداوند تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید: أفلا یتدبرون القرآن؟ (آیا در قرآن نمی‌اندیشند؟) کلمه تدبر دارای مفهومی عام است و شامل هر چه که به فهم بهتر و عمیق‌تر قرآن کمک می‌کند، می شود. اگر کسی روش و منش گروه‌های تروریستی و تکفیری را پیگیری کند، درمی‌یابد که آن‌ها اندیشه‌ها و متون دینی خود را به پیروانشان تلقین کرده و در ذهنشان رسوخ می‌دهند؛ بدون اینکه به تحلیل و ذکر دلایل آن بپردازند. به عنوان مثال به پیروان خود می‌گویند همه جوامع کافرند و پیروان مذاهب دیگر مرتد هستند و جهاد علیه نظام‌ها و دولت‌ها جهادی اسلامی است. پیروان عوام آن‌ها هم، این اصول و مبانی را می‌پذیرند بدون اینکه به تحلیل آن‌ها بپردازند و با تعمق در این اصول حقیقت آن را دریابند. به همین جهت باید به نشر فرهنگ تحلیل و مبارزه با تلقین بپردازیم تا بتوانیم نسل کنونی و نیز نسل‌های آینده خود را از جهت فکری واکسینه کنیم. به وسیله تحلیل، نوجوانان و جوانان ما یاد می‌گیرند که به دنبال حقیقت باشند و به فهم ظاهری متون اکتفا نکنند و با تحلیل و موشکافی هر رویدادی به حقایقی که در پس آن قرار دارد دست یابند.
2- فهم عمیق متون و اجتناب از سطحی‌نگری
بسیاری از اصول و مبانی تفکر تروریستی-تکفیری بر پایه برداشت ظاهری از متون استوار است؛ مانند سخن خداوند تبارک و تعالی که می‌فرمایند: «إن الحکم إلا لله» و یا سخن پیامبر اکرم که می‌فرمایند: «أمرت أن أقاتل الناس حتی یقولوا لا إله إلا الله »(به من فرمان داده شده است که آن قدر با مردم بجنگم تا لا إله إلا الله بگویند). در پس هر کدام از این آیات و روایات دلیل و حقیقتی نهفته است که با در نظر گرفتن آن‌ها درمی‌یابیم که منظور از آن‌ها غیر از آن چیزی است که تروریست‌ها برداشت کرده‌اند. به همین جهت باید این متون درست فهمیده شده و پس از بحث و گفتگوی عقلی، با توجه به سیاق صحیح آن معنا شوند.
3- پیاده‌ کردن متون در عالم واقع
در بسیاری از مواقع، متون قرآنی و احادیثی از پیامبر، که جوانان و نوجوانان آن‌ها را حفظ می‌کنند، به صورت درست به کار برده نمی‌شوند و در چارچوب یک میراث تاریخی باقی می‌مانند؛ بدون اینکه با واقعیت برخوردی داشته باشند. و هنگامی که نظریه‌پردازی و ایده‌آل‌نگری حکم فرما شود و بدون واقع‌نگری و در نظر گرفتن حقیقت زندگی به پیاده‌ کردن متون دینی اقدام شود، زمینه برای تولید و تولد اندیشه افراطی فراهم می‌گردد. به همین جهت باید مثال‌های جدیدی که مناسب با زمان است برای کلماتی چون تقوا ذکر شود مانند: احترام به اموال عمومی و عدم تجاوز به املاک متعلق به عموم مردم. همچنین باید معانی جدیدی برای کلمه طریق (راه) که در حدیث پیامبر اکرم آمده است: «أعطوا الطریق حقه» (حق راه را ادا کنید) بیان شود مانند: حفظ محیط زیست و جلوگیری از آلودگی آن. بدین ترتیب متون دینی ما از میراثی که در عالم واقع بی‌فایده است، به یک میراث پویا و مفید تبدیل می‌شود.
4- اهتمام ورزیدن به جنبه اخلاقی در تبلیغ
تبلیغ و فراخواندن مردم به سوی خدا جنبه‌های گوناگونی دارد ولی در بسیاری از اوقات ملاحظه می‌کنیم که معانی حقیقی آن در ازدحام عبارات و خطابه‌های پر زرق و برق محو شده و تمرکز سخنرانان بیشتر بر روی جنبه‌های رسمی و احکام فقهی قرار می‌گیرد؛ در حالی که مهمترین رسالت پیامبر اسلام (ص) نشر اخلاق در جامعه است. ایشان در این خصوص می‌فرمایند: «إنما بعثت معلما؛ إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق»: «من مبعوث شده‌ام تا معلم باشم؛ من مبعوث شده‌ام فضایل اخلاقی را کامل کنم»
اخلاق نقش بسزایی در مقابله با خشونت و حاکم کردن صلح و محبت در جامعه دارد. چون اخلاق، مردم را به بخشش، صبر، احسان به مردم، رفتار خوب با همسایگان و حسن همجواری و نیز صله رحم دعوت نموده و از کینه و انتقام‌جویی که تندروها و تروریست‌ها بر آن دامن می‌زنند نهی می‌کند.
5- تکیه بر سیره و اخلاق پیامبر (ص)
سیره و اخلاق پیامبر(ص) کامل‌ترین الگوی اسلام و بهترین راه‌حل برای نابود کردن تفکر تروریستی و افراطی‌گری است. تفکری که می‌کوشد از طریق متون دینی، بر ایدئولوژی‌های منحرف و باطل خود مهر تأییدی بزند. اگر نظریه تکفیری‌ها مبنی بر کشتن همه مخالفان، که آن را بر گرفته از این سخن پیامبر می‌دانند که «من مأمورم با مردم بجنگم تا به یگانگی خدا شهادت دهند» درست بود، باید رسول خدا (ص) همه مخالفان خود را می‌کشت؛ در حالی که او نسبت به ریخته شدن خون مردم بسیار حساس بود وصحت این مسأله را می‌توان در پاسخ او به فرشته کوه‌ها، پس از بازگشت ایشان از طائف و اذیت و آزار اهل این شهر، به وضوح مشاهده کرد.*همچنین جمله‌ای که ایشان پس از فتح مکه به اهالی این شهر که به او کفر ورزیده و او را اذیت می‌کردند گفتند: «إذهبوا فأنتم الطلقاء» «بروید همه شما آزادید» نیز دلالت بر همین دارد.
از دیگر مثال‌های جلوگیری رسول خدا از خونریزی می‌توان به صبر ایشان در برابر گناهکاران و تلاش ایشان برای جاری نشدن حد بر آن‌ها و یا رساندن حد به کمترین مقدار آن، اشاره کرد. اما جنایات فجیعی که مدعیان دولت اسلامی به نام جاری کردن حد مرتکب می‌شوند درست در نقطه مقابل رفتار رسول خدا قرار دارد.
6- درک کردن زندگی قبل از پیاده‌ کردن اسلام
اسلام دین زندگی است. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «یا إیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم» (ای کسانی که ایمان آورده‌اید وقتی خداوند و رسول او شما را به چیزی فرا می‌خوانند که شما را زنده می‌کند دعوتشان را لبیک بگویید).
از عادت‌های رسول خدا این بود که در امور مربوط به زندگی دنیا با کارشناسان و متخصصان مشورت می‌کرد (مانند مشورت ایشان در جنگ خندق) و نیز وقتی صحابه پیامبر(ص) با مشورت ایشان درخت‌های خرمای خود را بارور نکردند و در فصل به بار نشستن خرما درخت‌های آنان ثمر نداد، پیامبر خدا فرمودند: «أنتم أعلم بشؤون دنیاکم» (شما به امور دنیایتان آگاه‌ترید). رسول خدا با این عبارت بر این نکته تأکید می‌کنند که در این دنیا مسائلی وجود دارد که از طریق وحی و روایت فهمیده نمی‌شود بلکه برای فهم آن‌ها باید به کارشناسان و مختصصان رجوع کرد و از این راه است که انسان می‌تواند تمام آنچه که برای خلافت او بر روی زمین لازم است را به دست آورده و وظیفه بندگی خود را به نحو احسن انجام دهد. یکی از دلایل افتادن جوانان ما در دام گروه‌های تروریستی و تکفیری عدم درک درست آن‌ها از زندگی و برداشت‌های سطحی آن‌ها است و همین موجب شده است تا آن‌ها به ویران کردن کشورهای خود بپردازند و کشورهای ابرقدرت را مانند انجمن‌های خیره‌ای ببینند که هدف آن‌ها بهبود بخشیدن به وضع ملت‌ها است؛ در حالی که هدف اصلی کشورهای ابرقدرت چپاول کردن و غارت کردن ثروت‌های مردم است. از دیگر شواهد برداشت نادرست این جوانان از زندگی، نظراتی است که درباره سیاست، مدیریت و اقتصاد ارائه می‌دهند؛ بدون اینکه با این علوم آشنایی کامل داشته باشند و همین نادانی آن‌ها منجر به وقوع فاجعه‌ای شد که هم دامن‌گیر خودشان شد و هم به تبلیغ دین اسلام آسیب زد.
7- عدم وجود تعارض بین عقل و نقل (بین عقل و آیات و احادیث)
در آیات متعددی از قرآن کریم خداوند انسان را به تفکر و تعقل امر می‌کند؛ مانند: «أفلا یعقلون». و نیز خداوند در قرآن مؤمنان را با ویژگی‌های خوبی توصیف می‌کند که از جمله آن‌ها تفکر و تأمل است؛ مانند «الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الأرض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار» (آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى‏کنند، و پیوسته در آفرینش آسمان‏ها و زمین مى‏اندیشند، [و از عمق قلب همراه با زبان مى‌گویند:] پروردگارا! این [جهان با عظمت‏] را بیهوده نیافریدى، تو از هر عیب و نقصى منزّه و پاکى پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.)*
همچنین در هشت جای قرآن کریم خداوند تأکید می‌کند که آیات قرآن کریم هدیه‌ای است که تنها کسانی که اهل تعقل‌اند از آن بهره‌مند می‌شوند مانند آیه ذیل: «إن فی ذلک لآیات لقوم یعقلون».
در پرتو مطالب فوق درمی‌یابیم که از مهمترین دلایل افراطی‌گری و همچنین از مهمترین مبانی گفتمان افراطی-تکفیری، تکیه این افراد بر نقل، بدون به کار گیری عقل، و نیز تفسیر برخی از متون دینی، بدون در نظر گرفتن سیاق آن‌ها و سوء‌استفاده از آن‌ها برای توجیه اندیشه افراطیشان، است.
8- عدم جدایی شعائر شریعت اسلام از اهداف و مقاصد آن
اسلام برای محقق ساختن اهداف و مصلحت‌های مهمی نازل شده است که هدف‌ها و مصحلت‌های جزئی و نیز همه شعائری که خداوند نسبت به آن‌ها امر فرموده است زیر مجموعه آن اهداف و مصلحت‌ها قرار می‌گیرند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «هو الذی بعث فی الأمیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین»(اوست که در میان مردم بى‏سواد، پیامبرى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگى‏هاى فکرى و روحى‏] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، و آنان به یقین پیش از این در گمراهى آشکارى بودند.)*
از جمله این اهداف مهم، می‌توان به حفظ جان و مال ناموس مردم اشاره کرد که حفظ جان از حیث اهمیت در اولویت اول قرار دارد.
امام عزالدین بن عبدالسلام**می‌گوید: «تمام شریعت عبارت است از مصلحت‌هایی که یا مفسده‌ای را دفع می‌کند و یا مصلحت‌های دیگری را به دنبال خود می‌آورد. اگر ندای خداوند را شنیدی که می‌گوید: «یا أیها الذین امنوا» بدان که بعد از این ندا توصیه‌هایی است که یا تو را به خیری دعوت می‌کند و یا از شری بازمی‌دارد.»
اما متأسفانه گفتمان اسلامی در طول چندین قرن به مسائل فرعی و احکام مربوط به شعائر مشغول شده و هرگز از اهداف و مقاصد دین سخن به میان نیاورده است. به همین جهت بسیاری از خطیبان و مبلغان ما دچار کوته فکری شده و مسائل کوچک را بزرگ و مسائل بزرگ را کوچک جلوه می‌دهند و به جزئیات فروع اهمیت داده و فراموش کرده‌اند که اسلام یک پروژه تمدنی است. ثمره این کوته‌فکری‌ها هم، فاصله گرفتن امت از مفهوم نهضت و معیار قرار گرفتن اموری بی‌ارزش مانند طول محاسن، کوتاهی و بلندی لباس و محل قرار دادن دست در نماز شده است.
تأکید بر اهداف و مقاصد شریعت، مردم را از درگیری بر سر جزئیات دور کرده و آن‌ها را به سوی یک پروژه تمدنی هدایت خواهد کرد. پروژه‌ای که برخاسته از فهم این نکته است که اختلاف در جزئیات، مادامی که مانع محقق شدن اهداف و مقاصد کلی عبادات نشود، ضرری به اصل این پروژه تمدنی نخواهد زد.
9- منتسب دانستن خود به اسلام و نه به مذهب؛ زیرا امامان هر مذهب برای ما اجتهادهای فقهی خود را برجای گذاشته‌اند و نه فرقه‌های گوناگون
مذاهب فقهی مظهر تنوع و غنی بودن اندیشه ائمه مذاهب است و همچنین نشان‌دهنده وجود نوعی آزادی فکری منضبط و وسعت نظر در فهم اسلام است به طوری که با همه زمان‌ها و مکان‌ها و شرایط تناسب داشته و اهداف و مقاصد اسلام را به آسانی و بدون به سختی و حرج افتادن محقق می‌سازد و همچنین به وسیله عقل، متون دینی را می‌سنجد و ارزش‌گذاری می‌کند.
اما متأسفانه این پدیده امروز صورتی زشت به خود گرفته است و آن نزاع و درگیری بین فرزندان این امت است. فرزندانی که اسلام برای وحدت بخشیدن به آن‌ها و رهاشدنشان از تفرقه آمده است. اما این تفرقه چنان در میان امت ریشه دوانیده است که یکدیگر را متهم به کفر می‌کنند. دشمن نیز این از این فرصت استفاده کرده و سبک مغزها و افرادی را که دارای شخصیتی متزلزل‌اند، برای ایجاد جنگی خونین در میان امت تحریک کردند تا امت را از دشمن حقیقی یعنی صهیونیست‌ها غافل کنند. البته دشمن به همین مقدار بسنده نکرد بلکه با راه‌اندازی شبکه‌های ماهواره‌ای و استفاده از مبلغانی که تمام هم و غمشان فتنه‌انگیزی است به دشمنی خود ادامه داد.
در سایه این فعالیت‌های خصمانه ما وظیفه داشتیم برای مقابله با این اندیشه منحرف تدبیری بیندیشیم. به همین جهت کارگاه‌ها و سیمنارها و سخنرانی‌های بسیاری با هدف ارائه تصویری درست از اسلام برگزار شد تا عامه مردم و ائمه جمعه و جماعات و نیز مبلغان دین بدانند که اسلام برای وحدت آمده است نه برای تفرقه؛ و اینکه باید پیروان همه مذاهب خود را به منتسب به اسلام بدانند؛ زیرا مذهب فقهی تنها یک اجتهاد فقهی است که باید محترم شمرده شده و هرگز تبعیت از مذاهب نباید با انتساب پیروان آن به اسلام تعارضی داشته باشد. از دیگر ثمرات این سمینارها بیان حقایقی بود که نشان می‌داد در گذشته، ائمه مذاهب و پیروان آنان در اوج وحدت و انسجام و به دور از هر نوع نزاع و درگیری با یکدیگر همزیستی داشته‌اند.
10-مسجد یک مکان عمومی است و منبر آن دارای حرمت و قواعد و اصول خاص خود است
از مهمترین مشکلاتی که در میان مبلغان منبری و خطیبان رخ می‌دهد، واکنش نشان دادن آن‌ها به رویدادهای جزئی و نیز نقل اخبار بدون اطمینان از صحت آن‌ها است. این مسأله از گذشته تا به امروز مشکلات بزرگی را در پی داشته است وگاهی منجر به واکنش نشان دادن بی‌دلیل مردم به مسائل کوچک و جزئی و یا مسائلی که خطیب از صحت آن‌ها اطمینان ندارد، شده است. در همین راستا و برای جلوگیری از مشکلات فوق، قواعدی را جهت چارچوب بندی کردن سخنرانی منبری تنظیم کرده‌ایم که در ذیل به آن‌ها اشاره خواهیم کرد:
1- انتخاب افراد شایسته ودارای علمیت و تخصص در زمینه دین
2- شنوندگان منبر، عامه مردم هستند و قشر عظیمی از مردم از منبرها تأثیر می‌گیرند، بنابراین شایسته است که خطیب اطلاعاتی را بیان نماید که کاملاً از صحت و درستی آن اطمینان دارد. چرا که رسول خدا می‌فرمایند: «در گناه کاری انسان همین بس که هر آنچه می‌شنود را نقل کند.»
3- عدم فتنه انگیزی و طرح نکردن مسائل اختلافی بر روی منبر
4- مسائلی چون اشتباهات مدیریتی وفنی که از برخی کارکنان دولت سر می‌زند یا سوء‌تفاهم‌هایی که نسبت به عملکرد یکی از بخش‌های دولتی رخ می‌دهد، نباید روی منبر مطرح شود؛ بلکه باید از کانال‌های اداری مخصوص به خود پیگری شود.
5- صحبت و توصیه درباره مسائل سیاسی در خطبه جمعه امری غیرقابل قبول است؛ زیرا غرض سخنران محقق نشده و نصیحتی که می‌خواهد به مردم منتقل کند به آن‌ها منتقل نخواهد شد بلکه با این کار تنها مردم را نسبت به مسأله‌ای تحریک کرده است که اگر چه ممکن است مردم ابعاد حقیقی آن را بفهمند اما احاطه علمی کامل نسبت به آن ندارند.*
عمل کردن به اصول و معیارهای فوق تنها راه از بین بردن اندیشه تکفیری و پاک کردن اندیشه دینی از افکار باطل خوارج، وهابیت و اخوان‌المسلمین است؛ و ثمره عمل به این معیارها آموختن اسلام حقیقی است؛ یعنی اسلامی که خداوند آن را به عنوان رحمتی برای جهانیان قرار داده است و طبق قاعده «لا إکراه فی الدین»(هیچ اجباری در دین نیست) هر کسی در انتخاب عقیده خودمختار است. همچنین در صورت عمل به این معیارها خشونت و افراطی‌گری نهفته در اندیشه افراطی تلقینی ریشه‌کن شده و گفتمان دینی ما به یک گفتمان مدرن تبدیل خواهد شد.
در پایان از همه جهان می‌خواهم که با تلاش بی‌وقفه و مستمر خود در برابر تندروی و تروریسم ایستادگی کرده و با بررسی فکری و فقهی دقیق و ریشه‌ای افراطی‌گری و تروریسم، نسل‌های آینده را از خطر آن حفظ نمایند.


تعداد مشاهده: 907