فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

چشم‌انداز تاریخی روابط آمریکا و عراق

سرلشکر بشیر الوندی
سرلشکر ستاد بشیر ناصر حمید الوندی نویسنده، و پژوهشگر، مسئول عملیات وزارت کشور عراق

چکیده
دولت آمریکا به استناد پیمان مشترک با امپراتوری عثمانی در سال 1830 فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود در عراق را آغاز نمود و از سال 1908 به امتیازات نفتی در ایالت موصل دست یافت. در فاصله سال‌های 1937 تا 1938 ایالات متحده روابط تجاری خود را با عراق تا حدود 3 میلیون و 800 هزار دلار افزایش داد. از سال 1932 به بعد با تأسیس مدارس آمریکائی، فعالیت آموزشی و فرهنگی این کشور در عراق شکل جدی‌تری به خود گرفت. در جریان جنگ جهانی دوم نفت عراق ارزش ویژه‌ای در معادله امنیّت ملّی آمریکا پیدا کرد. مناسبات دوجانبه با عراق متأثر از جنگ جهانی دوم و رقابت‌های بین‌المللی، افت و خیزهای فراوانی داشته است ولی با روی کار آمدن حزب بعث در 8 فوریه 1963 این مناسبات ارتقاء یافت. شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و شروع جنگ عراق علیه ایران (1980 -1988)، منجرّ به ایجاد تحوّل بزرگی در روابط آمریکا و عراق شد. پس از حمله صدام حسین به کویت، آمریکا به‌بهانه تنبیه عراق در صدد تحقق آرزوی دیرینه خود یعنی پیاده کردن نیروی نظامی در منطقه غرب‌آسیا برآمد. دخالت نظامی آمریکا در عراق به بهانه وجود سلاح‌های کشتار جمعی در این کشور معلول خطای راهبردی کاخ سفید در ارزیابی معادلات داخلی عراق است که به‌زودی آنها را در باتلاق بزرگی گرفتار کرد. رویکردهای دولتمردان آمریکا در عراق، به شکست‌های پیاپی منجر شد و خطای راهبردی این کشور در عراق همچنان هزینه‌های سنگینی به آمریکا تحمیل می‌کند.

کلمات کلیدی: عراق، آمریکا، امپراتوری عثمانی، سایکس-پیکو، ایران

مرزهای مشترک آغازین
شروع توجّه آمریکا به عراق به اواخر قرن 19 میلادی، هم‌زمان با تعیین نخستین کنسول آمریکایی در بغداد در 14 سپتامبر سال 1888 در زمان امپراتوری عثمانی، برمی‌گردد. این توجّه به استناد پیمان 1830 صورت پذیرفت که به موجب آن، آمریکا از حقوق تجاری در همه ایالات عثمانی، حقّ گشایش کنسولگری‌ها، شراکت در امتیازهای خارجی و ورود به دریای سیاه بهره‌مند شد.1
آمریکا در سال‌های بعد، مراکز اعزام گروه‌های تبشیری مسیحی را سال 1891 در بصره و سال 1895 در شمال عراق افتتاح کرد. این مراکز نقش بزرگی در عمق‌بخشی به نقش سیاسی و اجتماعی آمریکا از طریق خدمات درمانی و نظارت بر آموزش در عراق، به ویژه پس از ورود نیروهای انگلیسی به بصره در سال 1914 داشتند.2
در عرصه نفتی، آمریکاییها از سال 1908 به واسطه هیأت سرمایه‌گذاران آمریکایی تلاش کردند از طریق مذاکره با عثمانی‌ها در استانبول به امتیازاتی در نفت ایالت موصل و همچنین امتیازِ کشیدن خطّ راه‌آهن دست پیدا کنند. تلاش آنها با دستیابی به امتیاز حفر چاه و اکتشاف نفت در مسافت 20 کیلومتری دو طرف راه‌آهنی که قرار شد از کرکوک و موصل بگذرد، به بار نشست.3

کشمکش بر سر غنائم
پس از پایان جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی، انگلیس و فرانسه سرزمین‌های عربی را طبق پیمان‌نامه سایکس-پیکو، در سال 1916 و پیمان‌نامه اصلاحی نفتی «سان رمو» در سال 1920، بین یکدیگر تقسیم کردند. این دو کشور بر بخشی از نفت عراق دست یافتند و آمریکا را به بهانه همراهی نکردن با این دو کشور در جنگ ضدّ دولت عثمانی، کنار گذاشتند؛ در حالی‌که آمریکایی‌ها استدلال می‌کردند که به انگلستان و فرانسه بر ضدّ آلمان و دولت عثمانی کمک کرده و همه انواع مساعدت‌ها را به هم‌پیمانان خود در زمان جنگ ارائه کرده‌اند و باید حقّ تقسیم غنائم به آنها داده شود.
این کشمکش با دست‌یابی آمریکا به سهمی معادل 75/23 درصد، از شرکت نفت ترکیه در سال 1928 پایان یافت. شرط دست‌یابی به این سهم، مطالبه نکردن هر امتیاز نفتی دیگر به صورت جداگانه از سوی آمریکا در داخل منطقه‌ای بود که به وسیله خط قرمزی که در نقشه کشیده شده بود و شامل همه بخشهای شبه جزیره عربستان می‌شد، مشخّص شده بود.4
در فاصله سال‌های 1926 تا 1930، ایالات متّحده روابط تجاری خود را با عراق توسعه داد. میانگین سالانه صادرات آمریکا به عراق، به یک میلیون و 170 هزار دلار، در طی این مدت رسید و سپس در طیّ سال‌های 1937 تا 1938 به نزدیک 3 میلیون و 800 هزار دلار، افزایش یافت.5

تبلیغ مسیحیّت
ایالات‌متّحده آمریکا، در سال 1930، پس از گذشت یک دهه کامل از تأسیس کشور عراق در سال 1920، به موجودیّت عراق اعتراف کرده و آن را به رسمیّت شناخت. آمریکا در 9 ژانویه 1930 پیمان‌نامه سه جانبه عراق-بریتانیا-آمریکا، را در لندن امضا کرد. این پیمان‌نامه، منافع و امتیازات اعطا شده به اعضای «جامعه ملل»، از جمله حقّ مالکیّت و حقّ فعالیّت دینی، فرهنگی و آموزشی، را برای اتباع ایالات متّحده در عراق تضمین می‌کرد.6
مبلّغان مسیحی آمریکایی در سال 1925 دبیرستان دخترانه‌ای در بغداد به نام «مدرسه آمریکایی» تأسیس کردند. آنها تلاش کردند تا یک دانشگاه آمریکایی هم در موصل تأسیس کنند که موفّق نشدند؛ زیرا اهالی موصل این پروژه را به شکست کشاندند.7
آمریکایی‌ها در زمینه باستانشناسی و کاوش نیز فعالیّت آشکاری داشتند. کاوش‌گران آمریکایی، به همراه همکاران انگلیسی و فرانسوی خود، در تصرّف و تصاحب بسیاری از آثار باستانی عراق، مشارکت داشتند.
پس از ورود عراق به «جامعه ملل» در 3 اکتبر 1932، دولت وقت آمریکا، یک کمیساریا برای خود در بغداد تأسیس کرد و مجوّز تأسیس دبیرستانی به نام «کالج بغداد» در ژوئن 1932 و همچنین مجوّز تأسیس دانشگاهی به نام «دانشگاه الحکمة» را گرفت.8
قانون آموزش و پرورش عراق، مصوّب سال 1940، اجازه اعمال نظارت و کنترل بر مدارس میسیونری (تبشیری) آمریکایی را، علیرغم مخالفت شدید آمریکا، می‌داد. هدف از تأسیس این مدارس، استفاده از آنها به عنوان ابزاری برای انتشار ایده‌ها و عقائد و فلسفه‌های آمریکایی بود.9

دریافت میراث
همزمان با شعله‌ور شدن آتش جنگ جهانی دوم و مداخله آمریکا بر ضدّ «نیروهای محور» (آلمان، ایتالیا، و ژاپن)، آمریکایی‌ها فهمیدند که نفت عراق به مسئله ویژه امنیّت ملّی آمریکا تبدیل شده است. بر این اساس اقدام به انحلال «ستاد فرماندهی پشتیبانی ایالات متّحده در خلیج‌فارس» کردند و با انگلیسی‌ها برای ایجاد و حفظ راهها و بنادر در منطقه، از بغداد تا هند و از جزیره «امّ قصر» در بصره تا تهران در ایران، برنامه‌ریزی کردند. همچنین «ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متّحده» (CENTCOM)، مراکزی را برای تجمع هواپیماها در دو پایگاه هوایی «شعیبه» و «حبانیه» بر پا کرد.01
پس از سرکوب قیام «رشید عالی گیلانی» (1892-1965)، که با آلمان ارتباط داشت، سیاستمداران عراقی اهمیّت ایجاد روابط دیپلماتیک با ایالات متّحده را احساس کردند. در نتیجه، در مارس 1942، عراق یک کنسولگری در پایتخت ایالات متحده باز کرد. ویندل ویلکی، نماینده ویژه روزولت، رئیس‌ جمهور وقت ایالات‌متّحده، در 20 سپتامبر 1942 از عراق دیدن کرد. ایالات متّحده آمریکا یک کارشناس اقتصادی و یک کارشناس کشاورزی به عراق فرستاد. دولت آمریکا، هم‌چنین با فرستادن مقداری ماشین‌آلات کشاورزی و ابزارهای مهندسی به عراق موافقت کرد. روابط عراق-آمریکا به صورت مستمرّ افزایش یافت و در نوامبر 1946، نمایندگی دیپلماتیک میان این دو کشور به سطح سفارت ارتقا یافت.
همچنین دولت عراق به نیروهای آمریکایی پشتیبان شوروی، در اواخر سال 1945 اجازه عبور و مرور از طریق خاک عراق را داد.
قضیّه در همین نقطه متوقّف نشد؛ عراق در طول جنگ جهانی دوم به مسیر طبیعی عبور و مرور کالاهای آمریکایی به ترکیه و عبور کالاهای ترکیه به ایالات‌متّحده از طریق راه‌آهن بغداد – موصل، که به راه‌آهن ترکیه-‌سوریه متصل بود، تبدیل شد.11
آمریکایی‌ها با فروش سلاح‌های آمریکایی به عراق موافقت کردند. آنها هم‌چنین اظهار تمایل کردند که با انگلیسی‌ها برای پشتیبانی و تقویت نظام سلطنتی عراق در وهله نخست، حفظ پایگاه‌های هوایی در وهله دوم، و سرکوب نیروهای ملّی در وهله سوم، مشارکت کنند تا تداوم منظّم و سازماندهی شده جریان نفت به ایالات‌متّحده و اروپای غربی تضمین شود.21
مشخّصه روابط عراق-‌آمریکا در این مقطع، رشد و روند افزایشی بود. دلیل این مسئله، ضعیف شدن انگلستان و ناتوانی‌اش در اداره مستعمرات خود بود. بر این اساس، طبیعی بود که ایالات‌متّحده، نقش انگلستان را پوشش دهد. هری ترومن، رییس‌جمهور وقت آمریکا، دعوتنامه‌ای برای امیر عبد الاله، نائب‌السلطنه31، جهت دیدار از ایالات متّحده فرستاد. عبد الاله در تاریخ 22 می‌1945 به همراه دولتمردان عالیرتبه خود، و در صدر آنها، نوری سعید41 به آمریکا سفر کرد. پس از این دیدار، دولت عراق راه را برای ورود نفوذ آمریکا در بخش‌های مهمّی مانند ارتش، آموزش و پرورش، اقتصاد و نفت، گشود؛ و در مقابل، کمک‌های فراگیر ایالات متّحده آمریکا به کشورهای دوست و هم‌پیمان خود، شامل حال عراق شد.
با گذشت زمان، میزان چشم‌داشت آمریکا به ثروتهای عراق به خوبی آشکار شد. هری ترومن، رییس‌جمهور آمریکا، در نشستی با گروهی از زنان عضو حزب دمکرات در 8 نوامبر 1949، به طمع‌ورزی‌های آمریکا در عراق اشاره کرد و گفت: «من [در عراق] رودخانه‌ها و دشت‌های پهناور توسعه‌نیافته‌ای را می‌بینم... شکّی نیست که دو رودخانه فرات و دجله می‌توانند دوباره به «بهشت عدن» تبدیل شوند.»51

ایستادگی مقابل کمونیسم
در آغاز دهه پنجاه قرن گذشته و هم‌زمان با از بین رفتن محوریت انگلستان در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه)، وزیر خارجه وقت آمریکا، جان فاستر دالس، در تاریخ 27 می‌1953 دیداری از برخی کشورهای منطقه غرب آسیا و از جمله عراق داشت. در آن زمان موج گسترش کمونیسم شوروی، منافع آمریکا در منطقه را تهدید می‌کرد. بر این اساس، طبیعی بود که عراق سهم بزرگ‌تری از کمک‌های نظامی آمریکا داشته باشد.61
ایالات‌متّحده تلاش کرد تا از طریق نفوذ و جَولان در عراق، به سلطه بر نظام حکومتی عراق و در نتیجه آن بر ثروت نفتی بزرگ عراق دست پیدا کند و عراق را دیوار حائلی در مقابل موج گسترش کمونیسم شوروی قرار دهد.
همزمان با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، ماراتن جنگ سرد میان دو قطب اصلی، یعنی ایالات‌متّحده آمریکا و اتّحاد جماهیر شوروی، آغاز شد. آمریکا از گسترش نفوذ کمونیسم به کشورهای خلیج‌فارس، به ویژه پس از نهضت مصدّق، و ملّی کردن صنعت نفت ایران، ترس زیادی داشت. آژانس اطّلاعاتی آمریکا با کودتای سال 1953 نهضت ملی ایران را به شکست کشاند.
در میانه دهه پنجاه قرن بیستم، ایالات‌متّحده آمریکا برای محاصره اتّحاد جماهیر شوروی، به بهانه دفاع از منطقه غرب آسیا در برابر تهدید کمونیسم شوروی با ترتیب پیمان‌های دفاعی، تلاش خود را آغاز کرد تا نقشی برجسته در این پیمان‌ها به عراق بدهد. حوادث یکی پس از دیگری و با شتاب اتّفاق افتاد. ایالات متّحده آمریکا در سال 1954 پیمان همکاری نظامی با عراق امضا کرد و برنامه کامل و همه‌جانبه‌ای جهت ارائه کمک به عراق را تهیّه کرد.
«پیمان بغداد» شامل کشورهای عراق، ترکیه، انگلستان، پاکستان و ایران بود. ایالات متّحده وارد این پیمان نشد ولی کمیته دائمی روابط سیاسی و نظامی با این پیمان را تأسیس کرد و پس از مدّت زمانی در سال 1957 به کمیته نظامی این پیمان پیوست.71

کودتای 1958 در عراق و جایگزین ایرانی
آمریکا در اثر وقوع کودتای 14 ژوئیه 1958 در عراق و خروج عراق از «پیمان بغداد» و «منطقه استرلینگ»، شوکی را دریافت کرد. آمریکایی‌ها احساس کردند که با این کودتا، هم‌پیمان قوی و موقعیّت استراتژیک مهمّی را در منطقه از دست داده‌اند.
کودتای 14 ژوئیه در عراق، ضربه بزرگی به منافع ایالات‌متّحده آمریکا و آژانس مرکزی اطّلاعات (سیا) وارد کرد. زیرا آمریکایی‌ها پیش‌بینی نمی‌کردند که کودتایی در عراق رخ دهد و نظام سلطنتی را از بین ببرد.81 دستگیری سه آمریکایی به دست توده‌های طرفدار کودتاچیان و کشته شدن آنها باعث پیچیده‌تر شدن شد.
بعد از این وقایع در سال 1958، ستاد مشترک نیروهای مسلّح آمریکا، نقشه‌ای فوق سرّی با هدف هجوم به عراق از طریق خاک ترکیه تهیّه کرد. نام این نقشه، «Operation Cannonbone» بود.91 آژانس مرکزی اطّلاعات، همکاری خود را با پادشاه اردن، ملک حسین و شاه ایران و ‌سرویس‌های اطّلاعاتی این دو کشور با هدف رسیدن به راه‌حلّی جهت ساقط کردن عبد الکریم قاسم آغاز کرد.02
آمریکا، دستیار وزیر خارجه وقت خود، ویلیام راونتری، را برای مذاکره با دولت عراق، به بغداد روانه کرد. امّا وی با تظاهرات خصمانه و شعار «راونتری! به کشورت برگرد!» مورد استقبال قرار گرفت. روابط بین دو کشور،با وجود اطمینانی که نخست‌وزیر عراق، عبد الکریم قاسم، به راونتری درباره محترم شمردن تمامی پیمان‌های میان دو طرف داده بود، دستخوش تنش شد.12
با گذشت زمان، نیاز حمله به عراق از سوی ایالات‌متّحده آمریکا منتفی شد. زیرا کمونیسم شوروی به شکل جدّی و قاطعی وارد عراق نشد و عبدالکریم قاسم، نیز عرضه نفت را متوقّف نکرد. دولت جدید عراق بر عکس پیش‌بینی‌ها، ابتکارات دوستانه‌ای نسبت به دیپلمات‌های آمریکایی و کارشناسان آمریکایی خدمات نفتی از خود نشان داد. در 30 ژوئیه هم ایالات متّحده، دولت جدید عراق را به رسمیّت شناخت و نخستین بحران به صورت مسالمت‌آمیز به پایان رسید.
آمریکا، در ایران به سبب موقعیت جغرافیایی ایران در کنار اتّحاد جماهیر شوروی، یک جایگزین استراتژیک برای عراق پیدا کرد. در نتیجه، مرکز ثقل اقدامات ضدّکمونیستی آمریکا به ایران منتقل شد که همچنان عضو سازمان پیمان مرکزی (سنتو) بود. «سنتو» نام جدید «پیمان بغداد» پس از خروج عراق از آن بود. این پیمان به طور چشمگیری باعث افزایش توان تسلیحاتی ایران شد.
آژانس اطّلاعات آمریکا و مصر در زمانهای مشخّصی به همکاری محتاطانه با یکدیگر مجبور شده‌اند. به ویژه آنکه مصر از اینکه عبدالکریم قاسم، اتحاد با مصر را نپذیرفته بود، ناراحت بود. آمریکایی‌ها آماده تعامل با عبدالناصر بودند. زیرا معتقد بودند که او با همه ابزارهای موجود تلاش می‌کند تا حرکتی علیه کودتا در عراق انجام دهد و آمادگی پذیرش یک سیستم حکومتی ملّی و مستقلّ عراقی، را حداقلّ به صورت موقّتی، خواهد داشت. این‌ها، همان حرف جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در نشست شورای امنیّت ملّی، بلافاصله پس از شورش موصل در مارس 1959، که مورد حمایت مصر بود، است. وی گفت: «به نظر می‌رسد که ما با دو گزینه روبرو هستیم: کمونیسم یا ناصریسم؛ و به نظر می‌رسد گزینه دوم، شرّش کمتر باشد».22
در آوریل 1959 آلن دالس، مدیر آژانس مرکزی اطّلاعات (سیا)، در کمیته روابط خارجی مجلس سنای آمریکا، از نگرانی‌های آمریکا درباره وضعیّت عراق سخن گفت و این وضعیّت را از جمله خطرناک‌ترین وضعیّت‌ها در جهان دانست و گفت: «قدرت‌های کمونیستی در آستانه سلطه کامل بر عراق هستند.»32
طرح ادّعای حاکمیّت عراق بر کویت از سوی عبد الکریم قاسم، زعیم عراق، در حالی‌که کویت در 19 ژوئیه 1961 از انگلستان اعلام استقلال کرده بود، باعث افزایش تیرگی روابط میان عراق و آمریکا شد. قاسم، کویت را بخش جدا شده استان بصره می‌دانست. با طرح این ادّعا، واکنش‌های فوری و شدیدی به وجود آمد؛ کشورهای غربی به طور کلّی و ایالات‌متّحده آمریکا به صورت خاصّ، در برابر این ادعا ایستادند. ایالات‌متّحده در 27 ژوئن سال 1961، کشور کویت را به عنوان یک کشور مستقلّ و دارای حاکمیّت به رسمیت شناخت. در عمل هم ایالات‌متّحده در کمتر از یک سال روابط دیپلماتیک با کویت را، در اوائل ماه ژوئن سال 1962، برقرار کرد.42 عراق بلافاصله پس از این کار آمریکا، روابط دیپلماتیک خود را با آمریکا قطع کرد.

سرنگونی عبد الکریم قاسم و ظهور حزب بعث
تلاش آژانس اطّلاعاتی آمریکا برای سرنگونی عبدالکریم قاسم ادامه یافت؛ تا اینکه موفّق شد با همکاری بعثی‌ها در 8 فوریه 1963 این کار را انجام دهد. علی صالح سعدی، دبیر کلّ حزب بعث، بارها به این مطلب تصریح کرده و گفته است: «ما (بعثی‌ها) سوار بر قطار سیا به قدرت رسیدیم»52 و بر طبق گفته پادشاه سابق اردن، ملک حسین، آژانس مرکزی اطّلاعات آمریکا (سیا) از یک مرکز فرماندهی الکترونیک در کویت، کودتاچی‌های بعثی را هدایت می‌کرده است.62
رهبران ارشد حزب بعث، بعداً در خاطرات خود پرده از رابطه مقامات ارشد حزب با سازمان سیا برداشتند. از جمله این رهبران، میشل عفلق، دبیرکلّ رهبری کشوری حزب بعث، طالب شبیب و صالح مهدی عماش از رهبران کشوری حزب بعث عراق و دیگران هستند.72 آژانس مرکزی اطّلاعات، چندین بار تلاش کرده بود تا عبدالکریم قاسم را ترور کند. یکی از این موارد ترور او به وسیله «دستمال مسموم» بود. گزارش کمیته چرچ در سال 1975 پرده از روی این نقشه سازمان سیا برداشت.82
با به حکومت رسیدن حزب بعث در کودتای 8 فوریه 1963، روابط آمریکا و عراق به شکل قابل‌توجّهی بهبود یافت. دغدغه نفوذ کمونیسم شوروی بر تلاش آمریکایی‌ها در عراق غالب بود؛ تا آنجا که سازمان سیا به صورت رسمی از نخست‌وزیر وقت عراق، احمد حسن البکر، و وزیر دفاع، صالح مهدی عماش، خواست که اسرار و اطّلاعات موشک‌های سام، تانکهای تی 55، تی 54 و جنگنده میگ 21 (همگی ساخت شوروی) را در اختیار آنها بگذارند و آنها هم به سادگی قبول کردند!92
در همین دوران، به شرکتهای شِل (Shell)، بریتیش پترولیوم (BP)، بکتل (Bechtel)، پارسونز (Parson)، موبیل (Mobil) و جز این‌ها، اجازه داده شد که به عراق بازگردند. وزیر خزانه‌داری پیشین آمریکا، رابرت اندرسون، که در آن زمان مدیر شرکتی به نام (interser) بود در صدر روابط تجاری عراق و آمریکا قرار گرفت. این شرکت اساساً، ویترین و پوشش سازمان سیا بود. همچنین اندرسون شروع به مذاکره در مورد واگذاری امتیاز استخراج گوگرد به شرکت «pan American sulfur company» کرد. شرکت‌های آمریکایی مذاکرات جهت ساخت تأسیسات ویژه کشتی‌سازی در خشکی در بصره را شروع کردند.03
پس از کودتای عبدالسلام محمّد عارف بر ضدّ بعثی‌ها در اکتبر 1963، فعال‌سازی روابط اقتصادی با ایالات‌متّحده ادامه داشت؛ مانند وام پرداختی «بانک صادرات و واردات» به عراق در سال 1965، و همچنین مذاکراتی جهت انعقاد قرارداد کالاهای زراعی در ماه دسامبر 1966 آغاز شد. امّا ولی جنگ ژوئن 1967 بین کشورهای عربی و اسرائیل، منجرّ به قطع روابط عراق با ایالات‌متّحده شد؛ و عراق به سبب مواضع آمریکا و هم‌پیمانی با اسرائیل، آمریکا را به استفاده از سلاح نفت تهدید کرد.13
با کشته شدن عبدالسلام در یک حادثه هوایی در سال 1966 و به حکومت رسیدن برادرش، عبدالرحمان، در نتیجه حکومت ضعیف عبدالرحمان عارف و رشد فعالیّت دوباره کمونیسم در عراق نگرانی‌های آمریکا دوباره آغاز شد.
این قضیّه با تصمیمات اقتصادی دولت طاهر یحیی بدتر شد، در 6 اوت 1967 او فرمان بازپس‌گیری میدان نفتی رمیله شمالی از شرکت نفت عراق و سپردن آن به شرکت ملّی نفت را صادر کرد که باعث خشم شرکت‌های انحصاری نفتی شد. این شرکت‌ها فرمان او را چالش جدّی منافع امپریالیستی خود می‌دانستند. همچنین طاهر یحیی در 24 دسامبر 1967 قراردادی نفتی‌ای با اتّحاد جماهیر شوروی منعقد کرد که به موجب آن اتّحاد جماهیر شوروی متعهّد شد که همه کمک‌های فنّی و تجهیزات حفّاری را برای میدان نفتی رمیله شمالی ارائه کند و استخراج نفت و بازاریابی آن برعهده شرکت ملّی نفت باشد. دولت عبدالرحمان عارف اقدام به عقد قرارداد نفتی با شرکت فرانسوی ایراب جهت اکتشاف و حفّاری و استخراج نفت در منطقه‌ای در مرکز و جنوب عراق کرد. مساحت این منطقه بالغ بر 11000 کیلومتر مربّع می‌شد. این اقدامات همه بیرون از انحصارات نفتی انگلیسی و آمریکایی بود.
دولت عبدالرحمان عارف همچنین جلوی امتیاز استخراج گوگرد در عراق به‌وسیله شرکت «pan American sulfur company» را گرفت. این کار دولت عارف، خشم دولت آمریکا را برانگیخت. بر این اساس آمریکا و انگلیس تصمیم به از بین بردن عبد الرحمان و گشودن راه برای بعثی‌ها در رسیدن دوباره به حکومت گرفتند و این، همان اتّفاقی بود که در کودتای 17 ژوئیه 1968 رخ داد.
آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها گمشده خود را در عبدالرزاق نایف و ابراهیم داوود پیدا کردند. پُست نایف، ریاست سرویس اطلاعات نظامی، و پست داوود، فرماندهی گارد ریاست جمهوری بود. آمریکا از طریق دو مزدور خود، دکتر ناصر الحانی، سفیر عراق در بیروت و بشیر طالب، وابسته نظامی عراق در سفارت عراق در بیروت تلاش کرد تا به هدف خود برسد. ارتباط‌گیری با کودتاچیان و مسلّح کردن آنها از طریق عربستان‌سعودی انجام شد و سپس از نایف خواستند که با بعثی‌ها ارتباط برقرار کند و آنها را به شرکت در کودتا فرا بخواند.
نایف پس از آنکه بعثی‌ها در اکتبر سال 1968 ضدّ او کودتا کردند و او را به خارج از عراق تبعید کردند، به نقش خود در آن طرح ترور اعتراف کرد. او کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و در آن نقش خود و هم‌دستان بعثی‌اش را در کودتا و ارتباط آنها با امپریالیسم را افشا کرد و گفت: «من ارتباطم با آمریکایی‌ها را انکار نمی‌کنم ولی آنها بودند که همکاری با بعثی‌ها را بر من تکلیف کردند».23
پس از جنگ اکتبر میان اعراب و اسرائیل در سال 1973، به سبب تصمیم عراق به توقّف عرضه نفت به آمریکا، روابط ایالات متّحده با عراق دچار تنش شد و یک تحوّل ریشه‌ای در سیاست آمریکا به وجود آورد.
پیش از این، عراق در سال 1972 نفت خود را ملّی کرده بود. موضع آمریکا در برابر ملّی شدن صنعت نفت عراق این بود که نفت منطقه غرب آسیا باید در دستان طرفداران غرب باشد. بر این اساس برنامه‌ریزان آمریکایی سیاستی موسوم به سیاست ستون‌های دوگانه طراحی کردند. این سیاست و گسترش هژمونی و سلطه ایالات متحده به وسیله دو گماشته آمریکا، ایران و عربستان سعودی، پیش برده می‌شد.33

انقلاب ایران و جایگزین عراقی
آمریکا پس از اتّخاذ این سیاست تلاش کرد تا با سرعت، ارتش گماشته‌های خود را تأسیس کند. امّا برپایی انقلاب اسلامیِ به شدّت دشمن با آمریکا، در ایران در سال 1979، باعث شد تا ایالات‌متّحده یکی از ستون‌های خود را از دست بدهد. بر این اساس به سراغ تشکیل «نیروی واکنش سریع» رفت. هدف از تشکیل این نیرو این بود که اگر دولت‌های منطقه‌ای جریان عرضه نفت به آمریکا را تهدید کنند، آمریکا بتواند به سرعت نیروهایی را در غرب آسیا پیاده کند.43
آمریکا ساخت پایگاه‌های نظامی خود در اقیانوس هند، شرق آفریقا و خلیج‌فارس را به مثابه گامی در جهت استقرار نیروهای خود در منطقه‌ای که بیشتر نفت جهان در آن یافت می‌شود، آغاز کرد.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی و سپس شروع جنگ ایران و عراق (1980 -1988)، دو عامل بسیار مهم در ایجاد تحوّل بزرگ در روابط آمریکا و عراق بودند.53
با آغاز نا آرامی‌ها در ایران از سال 1975، ایالات‌متّحده شروع به پشتیبانی دوباره از عراق با کمک‌های امنیتی و نظامی کرد. حجم کمک نظامی و عرضه تجهیزات استراتژیک به عراق تا پایان جنگ ایران و عراق رو به گسترش بود.63

جنگ ایران و عراق و پیدایش «اصل کارتر»
در مورد آمریکا، استراتژی تکیه بر قدرتی منطقه‌ای که وظیفه حمایت از منافع آمریکا در منطقه به آن سپرده شده، به پایان رسیده است. استراتژی جدید آمریکا مقابل کشورهای خلیج‌فارس، معروف به «اصل کارتر» است. کارتر، رییس‌جمهور پیشین آمریکا، جنبه‌های مختلف این اصل را در اوایل سال 1980 ارائه کرد. بر اساس این اصل، ایالات متّحده تصمیم گرفت از منافعش از طریق «نیروی واکنش سریع» در منطقه خلیج‌فارس حمایت می‌کند.73
در مورد عراق هم موضع آمریکا این بود که این کشور در جنگ با ایران است و نیاز شدیدی به پشتیبانی آمریکا دارد. صدّام‌حسین پذیرش گزینه دو دولت مستقلّ فلسطین و اسرائیل را اعلام کرد. این موضع صدّام مورد ستایش واشنگتن قرار گرفت.
ایالات‌متّحده سیاستی اتّخاذ کرد که هدفش طولانی کردن زمان جنگ، به امید وارد شدن بزرگترین خسارت‌های ممکن به دو طرف بود. ایالات‌متّحده در این جنگ، پشتیبانی گسترده‌تری از عراق کرد. اگر کمک‌های آمریکا به عراق نبود، قطعاً ایران جنگ را به نفع خود پایان می‌داد.83
در طول جنگ، آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا به صورت منظّم، گروهی را برای صدّام می‌فرستاد تا اطلاعات به دست آمده از هواپیماهای «آواکس» عربستان سعودی را در اختیار صدام بگذارند و به فعالیّت نیروهای مسلّح عراق کمک کنند. در نبرد «فاو»، سازمان سیا در فوریه سال 1988 از طریق تکنولوژی‌های آمریکایی با ارسال پارازیت بر روی رادارهای ایرانی در سه روز متوالی به کمک نیروهای عراقی آمد.93
پس از پایان جنگ، عراق با اقتصاد تحلیل رفته در اثر جنگ، با کویت سر خصومت گذاشت.

کوتاه کردن ناخنها!
ویژگی این مقطع تاریخی، وجود سر در گمی در روابط بین عراق و آمریکا است. زیرا نگرانی عراقی‌ها در مورد مقاصد و مواضع آمریکایی‌ها در برابر نظام حکومتی عراق بیشتر و بیشتر شد. به ویژه پس از هجوم رسانه‌های آمریکا به رژیم صدام و گزارشهای حقوق بشر و بی‌فایده بودن اطمینان‌هایی که آمریکا به صدّام در مورد هدف نبودن او در این حمله‌ها داده بود. صدام این اطمینان دادن‌ها را قلابی و دروغین دانست. بر این اساس تلاش کرد تا از اجلاس سران عرب در بغداد در سال 1990، که به حمایت از «سازمان آزادیبخش فلسطین» اختصاص داده شده بود، بهره ببرد تا آنچه را که «دسیسه کشورهای حوزه خلیج‌فارس برای به زانو در آوردن او» می‌نامید، در آن اجلاس مطرح کند.
جورج بوش با نوشتن نامه‌ای به اتحادیه عرب، کمی قبل از زمان برگزاری اجلاسیه در ماه می ‌1990، بر صدام پیشدستی کرد و نگرانی‌های آمریکا از هدف اصلی اجلاس را مورد تأکید قرار داد. نامه بوش حاوی علامت‌های روشنی در مورد سیاست آمریکا در برابر خلیج‌فارس و بویژه عراق بود. او در این نامه بر تعهّد آمریکا نسبت به حصول اطمینان و تضمین در مورد جریان نفت خلیج‌فارس از تنگه هرمز و تضمین امنیّت و ثبات کشورهای دوست آمریکا در خلیج‌فارس تأکید کرد و گفت: «آمریکایی‌ها قصد حفظ حضور خود را در خلیج‌فارس دارند و آنها نسبت به هر مصوبه‌ای از مصوّبات این اجلاس که به تلاش برای کاستن این حضور منتهی شود، احساس نگرانی خواهند کرد.»04

اشغال کویت
بلافاصله پس از برگزاری اجلاس سران عرب، به خوبی آشکار شد که بحران عراق با کویت به آخرین حدّ خود رسیده است و یک عمل جسورانه عراقی هم در افق دیدها خودش را نشان می‌داد؛ همچنین پس از این اجلاس آشکار شد که دولت آمریکا با به بازی گرفتن اطراف بحران آنها را کوچک و حقیر می‌شمرد.
دولت آمریکا حمله عراق به کویت را گامی جدّی در جهت خدمت گسترده به منافع آمریکا ارزیابی می‌کرد. برنت اسکوکرافت، مشاور امنیّت ملّی، در نشست شورای امنیّت ملّی ایالات متحده در 3 ژوئیه 1990 مزایای قابل پیش‌بینی حمله احتمالی عراق به کویت را بر شمرده است:
1. کمک به بهره‌برداری از این حمله در جهت شتاب‌بخشی به مهار یا از بین بردن قدرت نظامی عراق، که پس از جنگ با ایران رشد کرده است.
2. فراهم شدن فرصتی برای از بین بردن هر اختلافی با هم‌پیمانان کشورهای حوزه خلیج‌فارس در مورد فوائد حضور آمریکا در خلیج‌فارس
3. کمک به دور کردن کشورهای خلیج‌فارس از سیاست‌های کشورهای عربی دشمن با آمریکا
4. فراهم شدن فرصتی برای تقویت حضور نیروهای آمریکایی در خلیج‌فارس و تأکید بر جدّی بودن مداخله آنها
5. فراهم شدن فرصتی جهت مداخله در قیمت نفت برای رویارویی با اروپایی که رویکرد آن، هم‌زمان با این جنگ، به سمت یکسان‌سازی قیمت نفت بود.
6. هر جنگ عربی‌-‌عربی، موضعگیری یکپارچه در مقابل اسرائیل را متزلزل و بی‌ثُبات خواهد کرد.
آمریکا جنگ عراق و کویت را صحنه‌گردانی و مدیریّت می‌کرد. این، همان مطلبی است که اسکوکرافت آن را مورد تأکید قرار داده و گفته: «آمریکایی‌ها از کویتی‌ها درخواست کردند که در برابر خواسته‌های عراقی‌ها دست از مواضع خود بر ندارند.» در همان زمان آمریکا تصاویری در اختیار عراق قرار داد که ثابت می‌کرد کویت، نفت عراق را سرقت کرده است!14
در میدان عمل هم نمایندگان کویت موضع سرسختانه‌ای در مذاکرات با عراق اتّخاذ کردند. نتیجه مذاکرات این شد که بحران میان این دو کشور با حمله صدّام به کویت در 2 اوت سال 1990 به انفجاری بزرگ در منطقه و جهان انجامید.

فرصتی طلایی
پس از حمله عراق به کویت، روابط آمریکا و عراق در مسیری کاملاً متفاوت از قبل، یعنی مسیر دشمنی کامل، افتاد. این مسیر جدید فرصتی طلایی در اختیار ایالات‌متّحده قرار داد تا آرزوی دیرینه خود را از سال 1973، یعنی به دست آوردن بهانه برای حضور نیروهایش در منطقه غرب آسیا محقّق کند.24
ایالات متّحده، ائتلافی بین‌المللی ضدّ حمله عراق به کویت تشکیل داد. این ائتلاف در سال‌های 1990 تا 1991 از 29 کشور تشکیل شد. ایالات‌متّحده بار سنگین این ائتلاف را بر دوش می‌کشید. پس از گذشت 100 ساعت از زمان آغاز حمله زمینی عراق به کویت، در میان ارتش عراق شکاف و اختلاف افتاد. برنامه‌ریزان آمریکایی معتقد بودند که شکست سنگین صدّام حسین باعث ریختن هیبت او و برانگیخته شدن یک خیزش مردمی می‌شود که فاتحه صدام را خواهد خواند. بر این اساس دولت آمریکا تصمیم به پایان دادن به جنگ و پذیرش تعهّدات خلع سلاح عراق گرفت. آتش‌بس، مشروط به موافقت عراق با همه مصوّبات شورای امنیّت در قطعنامه 687 این شورا بود.34
برنامه‌ریزی‌های صدام در طول جنگ کویت فایده‌ای نداشت. او می‌خواست با این نقشه‌ها، ورق‌های بازیش را به اصطلاح بُر بزند؛ از ربط دادن عقب‌نشینی خود از کویت به عقب‌نشینی سوریه از لبنان و عقب‌نشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی در سال 1967 تا تلاش برای هدف قرار دادن اسرائیل با موشک‌های اسکاد برای وادار کردن اسرائیل به واکنش و در تنگنا قرار دادن کشورهای عربی شرکت کننده در ائتلاف بین‌المللی، به ویژه کشورهای حوزه خلیج‌فارس، مصر و سوریه. در چنین وضعیّتی آمریکا به اسرائیل فشار آورد که بر اعصاب خودش مسلّط باشد و با موشک‌های پاتریوت از او حمایت کرد.
خطوط کلّی سیاست آمریکا در مدیریّت بحران و جنگ اول خلیج‌فارس عبارت بود از: مدیریّت جنگ به شکلی که منجرّ به نابودی توانایی‌های استراتژیک ارتش عراق شود؛ مدیریّت بحران‌های پس از جنگ؛ تضمین تداوم تحریم‌ها؛ اجرای تمامی مصوّبات شورای امنیّت به همراه تداوم ضربات پیوسته نظامی به مواضع قدرت استراتژیک عراق که باعث می‌شد توانایی‌های عراق به صورت مستمرّ کاهش پیدا کند؛ برقراری مناطق پرواز ممنوع در شمال و جنوب عراق که تقریباً 62 درصد از مساحت عراق را تحت پوشش قرار می‌داد.44

انتخابی آسان‌تر میان بد و بدتر
بسیاری از پژوهش‌گران بر این عقیده هستند که گرایش دولت آمریکا در مورد پایان دادن به جنگ خلیج‌فارس بین دو نظر در نوسان بود. یک نظر به تداوم عملیّات نظامی تا حذف حکومت صدام فرا می‌خواند و نظر دیگر این بود که عملیّات نظامی، محدود به بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت مطابق مصوّبه شورای امنیّت شود؛ زیرا باقی ماندن حکومت صدّام حسین به عنوان بهانه دولت آمریکا برای اشغال عراق در آینده، مهم بود.54 امّا دلیل اصلی انتخاب نظر دوم از سوی ایالات‌متّحده، نگرانی آنها از بهره‌برداری ایران از انتفاضه توفنده در جنوب عراق، پس از شکست ارتش عراق و عقب‌نشینی از کویت، و گسترش نفوذ ایران در عراق بود. بر این اساس پذیرش گزینه بد در میان بد و بدتر، یعنی باقی ماندن صدّام در حکومت برای مهار سرکشی ایران، تصمیم قاطع آمریکا بود. آمریکایی‌ها چشم خود را بر درخواست طرف عراقی در «خیمه صفوان» (که توافق‌نامه آتش‌بس میان عراق و کویت با نظارت آمریکا در آن منعقد شد) مبنی بر اجازه دادن به هلیکوپترهای مسلّح عراقی برای گشت‌زنی در آسمان عراق و در نتیجه آن داشتن آزادی در کشتن انتفاضه‌کنندگان، بستند.64
قطعاً ریشه این نگرانی آمریکایی‌ها از سوی عربستان سعودی بود که از اخبار انتفاضه شهرهای عراق در همه استان‌ها غیر از موصل، الانبار، صلاح‌الدین و بغداد، بسیار ترسیده بود. ترس سعودی‌ها از این بود که انتفاضه جنوب عراق، با اکثریّت شیعه، به معنای خطر تشکیل یک حکومت شیعه مورد حمایت ایران است که ظرفیت‌های شیعیان بحرین و سعودی را هم فعّال خواهد کرد و باعث می‌شود که ایران میوه جنگ آمریکا با صدام را بچیند. بر این اساس عربستان بر دولت آمریکا فشار آورد که صدام را نگه دارد.74
آمریکا در مقاطع بعدی، گام‌های دیگری هم برداشت؛ از جمله: تحت تعقیب قرار دادن ارتش عراق به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی، حضور تیم‌های بازرسی سازمان ملل در عراق، محور شرارت دانستن کشورهای عراق و ایران و تحمیل محاصره فراگیری که اقتصاد عراق را نابود کرد.

پس از جنگ خلیج‌فارس
بیل کلینتون سیاست سلف خود، جورج بوش پدر، را در برابر عراق از سال 1993 ادامه داد. در دوره ریاست جمهوری او ایالات متّحده و انگلیس چندین حمله هوایی به تأسیسات و مواضع نظامی عراق کردند. مهم‌ترین این حملات، حمله‌ای بود که تحت‌تأثیر گزارش ارائه شده به‌وسیله رییس کمیته بازرسان سلاح کشتار جمعی در عراق در سپتامبر 1998 انجام شد.
همچنین محاصره عراق در زمانی تشدید شد که مشخّصه آن مهار قدرت عراق و کاهش آن بود. محاصره اقتصادی عراق با مصوّبه شورای امنیّت در سال 1995 پایان یافت. این مصوّبه به عراق اجازه صادرات نفت در مقابل غذا به میزان سالانه 4 میلیارد دلار را می‌داد.
مشخّصه دیگر این دوران، بحران‌های مداوم با گروه بازرسان سازمان ملل در مورد وجود سلاح کشتارجمعی در عراق و تعامل با عراق و ایران با سیاست «مهار دوگانه» و «دولت‌های سرکش» بود.
ایالات متّحده در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون (1993-2001)، سه حمله نظامی به عراق کرد:
حمله اول، در روز تحویل گرفتن دولت از سوی کلینتون در 14 ژانویه 1993 صورت پذیرفت و عراق با موشک‌های «تام‌هاوک» و هواپیما مورد حمله قرار گرفت.
حمله دوم، در سپتامبر 1996، یعنی هنگامی که کلینتون دستور ضربه زدن به عراق با موشک و بمب را صادر کرد، صورت پذیرفت.
حمله سوم، در فوریه 1998 با «عملیات روباه صحرا» در نیمه دسامبر 1998 به عراق حمله شد و 4 روز به طول انجامید. این عملیّات از زمان جنگ اول خلیج‌فارس، بزرگ‌ترین و گسترده‌ترین خرابی را برای زیرساختهای عراق به وجود آورد.
پیش از حمله سوم به عراق، مجلس نمایندگان آمریکا و کنگره، «قانون آزادسازی عراق» را در اکتبر 1998 تصویب کردند. این قانون به رئیس‌جمهور آمریکا اختیار دادن مبلغ 97 میلیون دلار، در قالب اقلام و خدمات نظامی، به سازمان‌های معارض عراقی را، به تشخیص دولت آمریکا، می‌داد.بیل کلینتون تفاهم‌نامه این قانون را در تاریخ 31 اکتبر 1998 دقیقاً در همان روزی که عراق همه همکاری‌های خود با «کمیسیون یونسکام»84 را به انجام رسانده بود، امضا کرد.

اشغال عراق
با پیروزی عقاب‌های جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست جمهوری، و انتخاب بوش پسر در سال 1002، دیدگاه آمریکا نسبت به عراق به وسیله نومحافظه‌کارانی که بشارت «قرن جدید آمریکایی» را می‌دادند، تنظیم شد. آنها، به جای سیاست «مهار تروریسم»، که بیل کلینتون آن را اتخاذ کرده بود، سیاست سخت‌گیرانه‌ای را در برابر تشکیلاتی که از تروریسم حمایت می‌کنند، در پیش گرفتند. در نتیجه این سیاست،دولت آمریکا، حکومت‌های عراق و ایران را به همراه بن لادن و طالبان در صدر نظام‌هایی قرار داد که دولت بوش نابودی آن‌ها را به بهانه «مبارزه با تروریسم» بر عهده گرفته بود.
دولت آمریکا در پی حوادث 11 سپتامبر 2001 جنگ با تروریسم را اعلام کرد. نخستین گام‌های دولت آمریکا در این زمینه با جنگ افغانستان شروع شد و پیروزی آسان در این جنگ، آمریکا را فریفته کرد. در نتیجه اتخاذ استراتژی حملات پیشگیرانه یا حملات پیشدستانه به جای استراتژی بازدارنده، عراق اولین کشوری شد که این نظریّه در آن اجرا شد.94
ایالات متّحده شروع به تشدید بحران عراق در سطح بین‌الملل کرد و به سراغ «سازمان ملل متّحد» رفت تا مشروعیّت بین‌المللی را آن‌گونه که در خدمت برنامه‌های خودش باشد، فراهم کند. بر این اساس تلاش کرد تا قطعنامه بین‌المللی شماره 1441 را در نوامبر 2002 در شورای امنیّت به تصویب برساند و بر بازرسان سازمان ملل فشار آورد تا عراق را محکوم کنند و تحرّکی در داخل شورای امنیّت ایجاد کرد تا تأکید کنند که عراق قطعنامه 1441 سازمان ملل را اجرا نکرده است.
هنگامی که ایالات‌متّحده در تصویب قطعنامه جدیدی که به او اجازه حمله به عراق را می‌داد، شکست خورد، پا را از مشروعیّت بین‌المللی فراتر گذاشت و با همکاری انگلیس (بیرون از چارچوب سازمان ملل) در ماه آوریل 2003 به عراق حمله کرد. هدف آمریکا از این حمله، تحمیل هژمونی خود بر کشورهای منطقه و تسلّط بر ذخائر نفتی آنها بود.05
ایالات‌متّحده در فرایند اشغال عراق، قدرت نظامی خود را به نمایش گذاشت تا تمام دنیا را در برابر حقیقت جدیدی در مورد تک‌قطبی بودن جهان قرار دهد و پیامی برای همگان فرستاد که هیچ کسی در دنیا، هر که می‌خواهد باشد، مجاز به استفاده از زور در چارچوب جهانی نیست؛ جز یک کشور که آن، ایالات‌متّحده آمریکا است.15

غرور
با این همه، خطای کشنده‌ای که دولت آمریکا مرتکب آن شد، این بود که تصوّر می‌کرد سربازان او به یک «پیک‌نیک نظامی» می‌روند و با گُل مورد استقبال قرار خواهند گرفت. آمریکایی‌ها بر واکنش عراقی که کابوس دیکتاتوری وحشیانه رژیم بعث از سرش برداشته شده تکیه می‌کردند، ولی به سرعت اشتباه‌شان آشکار شد، زیرا شادی عراقی‌ها از سقوط دیکتاتوری به سرعت باعث شد که چشم خود را بر اشغالی وحشیانه باز کنند و بیدار شوند. در نتیجه «پیک‌نیک نظامی» تبدیل به کابوس شد، زیرا فعالیّت‌های مقاومت ضدّ آمریکایی‌ها با فعّالیّت‌های بقایای بعثی‌هایی که از نابودی حکومت‌شان خشمگین بودند و فعّالیّت‌های تشکّل‌های تروریستی که پس از سقوط حکومتشان در افغانستان، در عراق جایی برای رقابت و میدانی برای عملیّات تروریستی خود پیدا کرده بودند، همه با هم درآمیخت.
در اینجا باید به یک نکته مهم توجّه داشت و آن اینکه نیروهای آمریکایی به عمد، مرزهای عراق را بازگذاشتند. هدف‌شان این بود که در عراق برای تروریست‌ها تله بگذارند و با آنها به جای کوههای «تورا بورا» در افغانستان، در زمین دشت‌مانند عراق بجنگند و تعداد بیشتری از آنها را بکشند تا قدرت‌شان تحلیل رود و دیگر نتوانند به سراغ اهداف غیرنظامی در داخل خاک آمریکا بروند. امّا آمریکایی‌ها هیچ اهمیّتی به فجایع احتمالی که در نتیجه کشاندن تروریست‌ها به میان شهروندان غیرنظامی بیگناه عراقی و جنگیدن با آن‌ها، دامنگیر عراقی‌ها می‌شد نمی‌دادند.25
تلفات سربازان آمریکایی روز به روز بیشتر می‌شد؛ به دنبال موفّقیّت نظامی آنها در نابود کردن نیروهای نظامی و سرنگونی نظام سیاسی عراق، شکست فاجعه‌باری در نگهداری سرزمین و از بین بردن جنبش‌های مقاومت و تحرّکات تروریستی بود که روز به روز بیشتر می‌شد، نصیبشان شد.

اهداف واقعی
علیرغم همه تبلیغات عوام‌فریبانه آمریکا، که عملیّات سرنگونی حکومت صدّام و اشغال عراق را اقدامی در جهت نجات جهان از دست صدام وانمود می‌کرد و می‌کند، برای آمریکا مشکل است که انگیزه‌های واقعی اشغال عراق را مخفی نگه دارد. این انگیزه‌ها در سه انگیزه کلیدی خلاصه می‌شود:
1. انگیزه اقتصادی که شامل نفت و فرآورده‌های آن می‌شود. ذخائر شناخته‌شده نفتی عراق 112 میلیارد بشکه، معادل 12 درصد کلّ ذخائر جهان، تخمین زده می‌شود. برخی کارشناسان معتقدند که اگر عراق بتواند میادین نفتی جدید را اکتشاف کند دو برابر ذخائر کنونی در اختیار خواهد داشت.35 علاوه بر این، عمر ذخیره نفتی آمریکا کوتاه است. زیرا تخمین زده می‌شود که پس از ربع قرن خشک خواهد شد و در نتیجه کشوری که 21 درصد از تولید جهانی را مصرف می‌کند، در آینده نزدیک نیاز مبرمی به تسلّط بر منابع نفتی هنگفتی با مزیّت هزینه تولید بسیار ارزان خواهد داشت. صرفنظر از این نکته، حضور آمریکا در عراق به معنای تضمین کنترل قیمت نفت از طریق عضویّت مؤثر عراق در «اوپک» است؛ و همچنین کنترل منابع نفتی، تمایلات رقبای جهانی تشنه ذخائر انرژی مانند چین، ژاپن و کشورهای صنعتی اروپا را مهار می‌کند.
2. انگیزه امنیّتی و استراتژیکی که به موقعیّت عراق و ارتباط آن با استراتژی آمریکا بستگی دارد. دونالد رامسفلد، وزیر دفاع آمریکا، در حضور اعضای شورای امنیّت، در نشست روز 14 سپتامبر 2001، این استراتژی آمریکا را به این صورت بیان کرد: «عراق در قلب منطقه حیاتی برای منافع آمریکا قرار گرفته است و از این موقعیّت خود در این منطقه دوستان سنّتی ایالات‌متّحده را تهدید می‌کند».45 علاوه بر اهمیّت موقعیّت عراق در شمال خلیج‌فارس، این کشور همسایه ایران و سوریه هم هست. حضور آمریکا در این منطقه، امکان وارد کردن خطّ فاصلی میان این دو کشور دشمن ایالات‌متّحده را فراهم خواهد کرد و این کار در آینده، احتمال همکاری مشترک یا هماهنگی متقابل میان آنها از طریق تشکیل جبهه‌های فشار بر ایالات‌متّحده و اسرائیل، را کاهش خواهد داد. علاوه بر این‌ها، عراق حلقه مفقوده در زنجیره استقرار نیروهای نظامی آمریکا در منطقه است. زیرا نیروهای آمریکایی در امتداد جبهه اروپا تا ترکیه و ادامه آن تا آسیای میانه و افغانستان و در جنوب به سمت کشورهای حوزه خلیج‌فارس استقرار یافته‌اند. آمریکا با اردن و مصر روابط نظامی دارد. در چنین موقعیّتی، اشغال عراق به دست آمریکا، مکمّل زنجیره حضور آمریکا در منطقه است.55
3. انگیزه دینی: نومحافظه‌کاران، اهمیّت این انگیزه را در ذهنیّت بوش، رییس‌جمهور وقت عراق، تقویت کردند. بوش، نزد دو نفر از مشهورترین قدّیس‌های مسیحی در ایالات متّحده تورات را آموخته است. اولی آنها، جری فالول رئیس «سازمان میزگرد مذهبی» است. جری فالول، پس از اشغال عراق تصریح کرد: «بر اساس پروژه دینی تورات پس از اشغال قدس و بغداد، فقط اشغال مکّه مانده است». قدّیس دوم، کشیش بیلی گراهام است. او برجسته‌ترین چهره راست‌گرای صهیونیسم مسیحی در ایالات‌متّحده است. بوش در مورد او گفته است: «او مردی است که من را به سوی خدا هدایت و رهبری کرده است».65

میدانی برای جنگ
مشخّصه روابط عراق و آمریکا در طول اشغال عراق به دست آمریکا، کنترل آمریکا بر امکانات سیاسی و اقتصادی عراق و نبودِ برابری واقعی، عدم شفّافیّت و ابهام است. این ویژگی تا بعد از عقب‌نشینی آمریکا در سال 2011، هر چند کمتر، ادامه یافت. چالش بزرگ و نگرانی زجرآور برای دولت آمریکا در آستانه خروج از عراق این بود که قضیّه عراق، بی‌شکّ یک پیروزی برای دشمن منطقه‌ای آمریکا، یعنی ایران، بود. آمریکایی‌ها به طور کامل به نقش محوری ایران در پشتیبانی از همه تلاش‌های سیاسی و نظامی مطمئنّ هستند. ایران از طریق پشتیبانی از نیروهای مقاومت عراقی، آمریکایی‌ها را با تابوت بیش از چهار هزار سرباز کشته بر دوش، به همراه دو برابر این تعداد معلول و مجروح، از عراق بیرون کرده است. آژانس اطّلاعات آمریکا علیرغم انکار مداوم ایران، پشتیبانی ایران از نیروهای عراقی را مسلّم می‌داند.
ویژگی غالب بر روابط عراق و آمریکا در دوران پس از عقب‌نشینی آمریکا از عراق، فروکش کردن توجه آمریکا به روابط مستقیم آمریکا با عراق در زمان ریاست جمهوری اوباما و تمرکز بر پرونده سوریه و پرونده‌های «بهار عربی» است. جهت قطب‌نمای کشمکش آمریکا و ایران برگشته، تا بر مسابقه نفوذ میان آمریکا و ایران در عراق متمرکز شود؛ به ویژه با تشدید تروریسم «داعش» و تشدید بحران پرونده هسته‌ای ایران، که با توافق هسته‌ای بسته شد. اوباما این توافق هسته‌ای را از بزرگ‌ترین موفّقیّت‌هایش می‌دانست. این توافقنامه کینه بسیاری از کشورهای حوزه خلیج‌فارس را برانگیخته و همچنان برمی‌انگیزد. این کینه در افزایش عملیّات تروریستی در عراق نشان داده می‌شود.
ویژگی‌های روابط عراق و آمریکا در دوره رییس‌جمهور جدید آمریکا، ترامپ، ویژگی‌های ناپایدار و نامطمئن تا به الآن است. این روابط پس از تکمیل آزادسازی موصل از سلطه «داعش»، چالش‌های پرونده سوریه، روابط عراق و ایران و آمریکا و عربستان سعودی، از مراحل آزمونی بزرگی گذر خواهد کرد.
آنچه از روابط عراق و آمریکا از سال 2003 تا الآن مشاهده می‌شود این است که عراق در این دوره به میدان جنگ اراده‌ها میان برخی کشورهای حوزه خلیج‌فارس از جمله عربستان سعودی و قطر، و اراده محکم ایران که مایل به افزایش نفوذش در عراق است و اراده عراق به راضی کردن همه و زندگی مسالمت‌آمیز، تبدیل شده است.

بین پیروزی و شکست
نتایج تصمیم‌هایی که دولت آمریکا در عراق طیّ اشغال این کشور اتّخاذ کرده است، سر درگمی بزرگی را در مورد رسیدگی به وضعیّت عراق به اثبات رسانده‌ است.
در زمینه وضعیّت سیاسی داخلی، ایالات متّحده، در فهم واقعیّت سیاسی عراق با ترکیب مذهبی و طائفه‌ای آن، ناکام بود و این ناکامی بعداً نیز در بیشتر تصمیمات آمریکا در عراق منعکس شد. آمریکا برای ایجاد موازنه‌های سیاسی در عراق، به «استراتژی سهم‌بندی طائفه‌ای» خود به عنوان تنها گزینه پناه می‌برد و این استراتژی منجر به تأثیرات و پیامدهای منفی شده است که جامعه عراقی الآن در آن به سر می‌برد.75
در عرصه منطقه‌ای، آمریکا در مهار نفوذ ایران در عراق، خلیج‌فارس و مرزهای غربی عراق شکست خورده است. اینک روشن شده است که واقعیت، از اراده آمریکا قوی‌تر است. این موضوع باعث شد که ایران جای خالی ناشی از فروپاشی حکومت عراق را پر کند و در نتیجه آن، اشغال عراق به دست آمریکا با هدف حمایت از اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج‌فارس، شکست خورد و قدرت ایران به شکل قابل‌توجّهی در عرصه خلیج‌فارس، عربی و بین‌المللی ظهور و بروز یافت.
همچنین آمریکایی‌ها در تثبیت پایگاه‌های نظامی در عراق شکست خوردند. این شکست، در حقیقت، شکست طرح آمریکا درباره حضور همزمان آمریکا در افغانستان و عراق است تا ایران بین دو لبه گازانبر قرار بگیرد و با شبکه محکمی از پایگاه‌های نظامی آمریکایی از دو سمت جنوب و غرب محصور شود.85
در سطح کشورهای عربی، آمریکایی‌ها در ارائه مدل آمریکایی محرّک تحوّل در منطقه عربی شکست خوردند و بابت اخبار نقض حقوق بشر در عراق که به گوش مردم می‌رسید، تنفّر عمومی اعراب را به دست آوردند! آمریکا در پرونده حقوق‌بشر کاملاً شکست خورد. رسوایی‌های آشکار، هتک‌حرمتها در زندان ابوغریب، و جنایات شرکت امنیّتی «بلک واتر» و هدف قرار دادن غیر نظامیان، همه در پی حضور آمریکایی‌ها در عراق رخ داد.
البتّه شکست نظامی آمریکا در عراق، به معنای شکست کامل و بدون موفقیّت‌های سیاسی نیست. زیرا علیرغم عقب‌نشینی نظامی آمریکا از عراق در زمان ریاست جمهوری اوباما، اگر جنگ دوم خلیج‌فارس و اشغال عراق به دست آمریکا نبود، هیچ‌وقت پایگاه‌ها و نیروهایش در خلیج‌فارس تثبیت و تحکیم نمی‌شد.
همچنین حضور سیاسی و اطّلاعاتی آمریکا در عراق یک واقعیّت است. سفارت آمریکا در عراق، بزرگ‌ترین سفارت آمریکا در جهان به شمار می‌آید. کاهش نفوذ کشورهای غربی و چین در خلیج‌فارس و عراق به واسطه حضور آمریکا، واقعیّت غیر قابل انکاری است. با وجود همه حرف‌هایی که در مورد تلفات نظامی آمریکا گفته می‌شود، نیروهای آمریکایی همچنان تنها نیروهای بازیگر بین‌المللی و مطلق‌العنان در هر تجمّع بین‌المللی هستند. آمریکا، موازنه‌ای است که بیشتر کشورهای بزرگ تسلیم آن هستند، ولی این نیروها با یک مانع و مقاومت مردمی رو به رشد در منطقه غرب آسیا و خلیج‌فارس روبرو شده‌اند که سدّ راه برنامه‌ریزان استراتژی‌های آمریکا شده است. این برنامه‌ریزان در مقابل خود گزینه‌ای جز گنجاندن همه مخالفان خود در ذیل عنوان گل‌وگشادی به نام «تروریسم» نمی‌یابند.

 

پانوشت‌ها
1- بشار فتحی جاسم العکیدی، ثورة 14 تموز 1958 فی العراق ودورها فی تغییر الاستراتیجیة الأمریکیة، مرکز الدراسات الإقلیمیة، پیوند الکترونیک: http://www.iasj.net/iasj?func=fulltext&aId=6411 برای اطلاعات بیشتر، ر.ب: أ. د. إبراهیم خلیل العلاف، موقع العراق فی الاستراتیجیة الأمریکیة المعاصرة؛ و همچنین: ابراهیم سعید البیضانی، السیاسة الأمریکیة تجاه سوریا، ص 15، انتشارات «دار امواج»، چاپ 2015، عمان؛ و: نوری السامرائی، من تاریخ الوجود الأمریکی فی البحر المتوسط، مجلّة «المؤرخ العربی»، شماره 13، چاپ 1983.
2- أ. د. إبراهیم خلیل العلاف، منبع پیشین.
3- ابراهیم خلیل احمد (العلاف)، ولایة الموصل: دراسة فی تطوراتها السیاسیة 1908، 1922، پایان‌نامه چاپ نشده مقطع کارشناسی ارشد، که در سال 1975به «مجلس کلیة الآداب» (شورای دانشکدة ادبیات و علوم انسانی) دانشگاه بغداد ارائه شده است. صص 405-423.
4- طالب محمد وهیم، التنافس البریطانی– الأمریکی على نفط الخلیج العربی، بغداد، انتشارات «وزارة الثقافة والإعلام»، ١٩٨٢، ص ٢٦، د. حامد حمید کاظم، النفط العربی وتاثیره فی العلاقات البریطانیة الامریکیة خلال القرن العشرین، مجلة «مداد الآداب»، شمارة 6، صص 584-585، فاضل حسین، مشکلة الموصل: دراسة فی الدبلوماسیة العراقیة الإنکلیزیة الترکیة وفی الرای العام، چاپ دوم، بغداد، 1967.
5- إبراهیم خلیل العلاف، جذور المصالح الامریکیة فی العراق، (از جمله پژوهش‌های ارائه شده در «الندوة العلمیة لجمعیة المؤرخین و الآثاریین فی العراق»، که از شانزدهم تا هفدهم ژانویة 2001 برگزار شده بود)، ص 4.
6- محمود شاکر، موسوعة الخلیج العربی، جلد دوم، ص 754، انتشارات «دار اسامة»، الاردن، عمان.
7- أ. د. إبراهیم خلیل العلاف، موقع العراق فی الاستراتیجیة الأمریکیة المعاصرة.
8- ابراهیم خلیل احمد (العلاف)، تطور التعلیم الوطنی فی العراق.
9- غازی دحام فهد المرسومی، التعلیم فی العراق 1932 1945، پایان نامه منتشر شده کارشناسی ارشد که به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه بغداد در ماه می ‌سال 1986 ارائه شده است.
10- عبد الرزاق الحسنی، الأسرار الخفیة فی حوادث السنة 1941 التحرریة، چاپ چهارم، (بیروت، 1976).
11- د. عبد الرزاق مطلک الفهد، عنوان مقاله: العراق فی الحرب العالمیة الثانیة، ضمیمه روزنامة عراقی «المدى»، تاریخ انتشار: 07-11-2010.
12- أ. د. إبراهیم خلیل العلاف، موقع العراق فی الاستراتیجیة الأمریکیة المعاصرة. ن.ک: غانم محمد الحفو، السیاسة الأمریکیة تجاه العراق خلال الحرب العالمیة الثانیة 1939ـ 1945، پژوهشی ارائه شده به کنفرانس «تاریخ المصالح الأمریکیة فی العراق» که «کمیته مشورتی فرهنگ و هنر» (اللجنة الاستشاریة للثقافة والفنون) به همراه «انجمن مورّخان و باستانشناسان در نینوای عراق» (جمعیة المؤرخین و الآثاریین فی نینوی) آن را در 4 مارس 1995 سازماندهی کردند. صص 14-33.
13- «عبد الاله»، (1913- 1958) دایی «ملک فیصل دوم» (آخرین پادشاه نظام سلطنتی عراق) است که از سال 1939 تا 1953 میلادی با توجّه به سنّ کم «ملک فیصل دوم» به عنوان نائب السلطنه انتخاب شد و در 2 می ‌سال 1953 با تاجگذاری ملک فیصل دوم هجده ساله، او ولیعهد شد. در 14 ژوئیه 1958 در کودتای ارتش عراق به رهبری عبدالکریم قاسم، کشته شد. (مترجم)
14- نوری سعید پاشا (1888-1958)، سیاستمدار عراقی در سال‌های قیمومیت انگلستان بر عراق و نیز دوره پادشاهی این کشور بود. او ۸ بار بین سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۸ نخست‌وزیر عراق شد. نوری سعید یکی از سیاست‌مداران نزدیک به انگلستان بود. (مترجم)
15- ویکتور پرلو، أعمدة الاستعمار الأمریکی، انتشارات «دار العلم للملایین»، بیروت، ۱۹٥۲، ص ٦۰.
16- علاء محمد جاسم الحربی، العلاقات العراقیـة- البریطانیـة 1958-1945، چاپ اول، بغـداد، سال چاپ: 2002، ص 231.
17- أ. د. إبراهیم خلیل العلاف، منبع پیشین.
18- اندرو تولی، حقیقة الجاسوسیة الامریکیة، ترجمة د. فؤاد ایوب، انتشارات دار الادیب، سال نشر: 1946، صص 101-102.
19- Claudia Wright, “Generals’ Assembly: The Secrets of US-Turkish Military Planning,” New Statesmen (15 July 1983): 20
20- Aburish, A Brutal Friendship, 14
21- اندرو تولی، منبع پیشین، ص 106.
22- ویلیام زیمان، التدخلات السریة الأمیرکیة فی العراق خلال الفترة 1958-1963: جذور تغییر النظام بدعم امیرکی فی العراق الحدیث، 2006، ص 39.
23- Dana Adams Schmidt, “CIA Head Warns of Danger in Iraq,” New York Times, 29 April 1959, A
24- بشار فتحی جاسم العکیدی، منبع پیشین. جهت اطلاعات بیشتر ر.ک: محمد جاسم محمد، العلاقات العراقیة- الخلیجیـة 1978-1958، پایان‌نامه مقطع فوق‌لیسانس در حوزه علوم سیاسی، دانشکده قانون و سیاست، بغداد/1980، ص 126.
25- د. علی کریم سعید، مراجعات فی ذاکرة طالب شبیب، انتشارات دار الکنوز الادبیة، بیروت، چاپ اول، سال 1999 پاورقی ص 291. جهت اطلاعات بیشتر، ر.ک: اسماعیل عارف، مذکرات، ص 427، محمد حدید، مذکراتی، ص 489، حسن العلوی، العراق: دولة المنظمة السریة، منبع پیشین، ص 26، زکی خیری، صدى السنین فی ذاکرة، ص 240.
26- سند این حرف، نقل قول نویسنده مصری، محمّد حسنین هیکل، از پادشاه اردن، ملک حسین، است که در کتاب دوستی وحشیانه (A Brutal Friendship) نوشته سعید ابو ریش، ص 140 آمده است. جهت اطّلاعات بیشتر، ر.ک: گزیدهای از مصاحبه پادشاه اردن، ملک حسین، که در نشریة الأهرام تاریخ 27 سپتامبر 1963 به چاپ رسیده است و نسخه انگلیسی کتاب الطبقات الاجتماعیة (Old Social Classes) نوشته حنا بطاطو، صص -985-986.
27- جهت اطّلاع از جزئیات این مطلب، ر.ک: هانی الفکیکی، أوکار الهزیمة، انتشارات دار ریاض الریس، چاپ دوم، سال نشر 1997، صص184 و 269-270.
28- الولایات المتحدة، الکونغرس، مجلس الشیوخ، اللجنة الخاصة لدراسة العملیات الحکومیة:
United States, Congress, Senate, Select Committee to Study Governmental Operations. Alleged Assassination Plots Involving Foreign Leaders, 181n و: Jeff McConnell, “CIA’s ‘Mission’ against Hussein has a Familiar Ring to it,” The Boston Globe, 9 September 1990, A29
29- حازم جواد، مذکرات، نوشته غسان شربل، روزنامه الحیات، سلسله بحثهایی با عنوان «یتذکر»، صص 114- 115.
30- سعید ابو ریش، دوستی وحشیانه (A Brutal Friendship)، ص 141.
31- سیار الجمیل، العلاقات العراقیة الامریکیة 1942 1968، پژوهشی ارائه شده به «ندوة تاریخ المصالح الأمیرکیة فی العراق»، صص 36-41.
32- ر.ک مقاله: حامد الحمدانی، أسرار انقلاب 17 تموز 1968.
http://www.tellskuf.com/index.php/authors/94-hm-sp-258/4480-2010-08-16-15-17-11.html
33- مقاله معتز سلامة، العلاقات السیاسیة العراقیة – الأمریکیة 1979، سال انتشار: 2003، روزنامه دانمارکی برلینسک.
34- منبع پیشین.
35- منبع پیشین.
36- منبع پیشین.
37- منبع پیشین.
38- منبع پیشین.
39- David Wise, “A People Betrayed,” Los Angeles Times, 14 April 1991, M1; Richard Sale, “Exclusive: Saddam Key in Early CIA Plot,” UPI.com, 10 April 2003, posted on the web at http://www.upi.com/view.cfm?StoryID=20030410-070214-6557r, accessed August 1, 2005
40- ر.ک: پایگاه «مقاتل»: http://www.moqatel.com/openshare/Behoth/IraqKwit/5/sec07.doc_cvt.htm
41- منبع پیشین.
42- جهت اطّلاعات بیشتر، ر.ک: مقاله معتز سلامة، منبع پیشین.
43- منبع پیشین.
44- منبع پیشین.
45- عامر هاشم عواد، دور العراق الجدید فی الاستراتیجیة الامریکیة تجاه منطقة الشرق الاوسط، مجلّة «دراسات دولیة»، شمارة 33، ص 182.
46- جهت اطّلاع تفصیلی پیرامون این مطلب به کتاب خاطرات ژنرال نورمن شوارتسکوف جونیور (فرمانده سابق ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا و فرمانده نیروهای ائتلاف بین‌المللی علیه عراق در سال 1991) ترجمة نورالدین صدوق وغلاب الجابری، انتشارات دار الکتاب العربی، دمشق، سال چاپ: 1999، چاپ سوم صص 344- 345، مراجعه کنید.
47- هیکل، محمد حسنین، حرب الخلیج أوهام القوة والنصر، چاپ اول، 1992، انتشارات «مرکز الاهرام»، ص 575.
48- کمیسیون ویژة سازمان ملل که مأموریت تحقیق در زمینه برنامه‌های تسلیحات میکروبی و شیمیایی را برعهده دارد. (مترجم)
49- أ. د. خلیل حسین، الإستراتیجیة الأمریکیة تجاه العراق وخلفیات الاتفاقیة الأمنیة، پژوهش ارائه شده به «مرکز باحث للدراسات» و «مؤتمر العراق والاتفاقیة الامنیة الامریکیة – العراقیة» که در تاریخ 24 و 25 ماه می‌ سال 2009 در بیروت برگزار شده است.
50- منبع پیشین.
51- عامر هاشم عواد، منبع پیشین، ص 191، جهت اطّلاعات بیشتر، ر.ک: عماد فوزی شعیبی، الصورة النمطیة للعالم والنظام العالمی فی الاستراتیجیة الامریکیة الجدیدة وموقع العراق کساحة عملیات، (این مقاله در داخل کتاب: احتلال العراق و تداعیاته، مرکز دراسات الوحدة العربیة، بیروت، 2004، ص 117 آمده است).
52- الوندی، بشیر، الأمن المفقود، چاپ اول، سال چاپ: 2013، انتشارات، دار الصفار، صص 10- 11.
53- مغاوری شلبی، اوبک و مستقبل أمن الطاقة، مجلّة السیاسة الدولیة، شمارة 164، سال 2006، ص 71.
54- هیکل، محمد حسنین، الإمبراطوریة الأمریکیة والإغارة على العراق، انتشارات دار الشروق، قاهره، سال چاپ: ۲۰۰٤، ص 345.
55- عامر هاشم، التنافس الدولی على منطقة قلب اوراسیا، پایان‌نامة منتشرنشدة فوق لیسانس، دانشکدة علوم سیاسی، دانشگاه النهرین، سال 2000، و عبدالحی یحیى زلوم، إمبراطوریة الشر، انتشارات المؤسسة العربیة للدراسات والنشر، بیروت، 2003، ص 422.
56- عامر هاشم عواد، منبع پیشین، صص 184 -187. جهت اطّلاعات بیشتر، ر.ک: اریک لوران، حرب آل بوش، انتشارات دار الخیال، کویت، سال نشر: ۲۰۰۳، ص ۱3، و محمد الشنقیطی، بوش طغیان الحماس الدینی على البصیرة السیاسیة، سایت الجزیرة نت، 2004/۳-11).
57- عامر هاشم عواد، منبع پیشین، ص192، جهت اطّلاعات بیشتر، ر.ک: ویلیام پالک، نحو سیاسة خارجیة أمریکیة ناجحة، مجلّة «المستقبل العربی»، شمارة 320، سال انتشار: 2005، ص27 و جیفری میللر، الفجوة فی الاستراتیجیة الامنیة الامریکیة، مجلّة المستقبل العربی ، شمارة 315، سال انتشار: 2005، صص 79 به بعد.
58- عامر هاشم عواد، منبع پیشین، ص 198.

عراقآمریکاسایکس-پیکوایرانامپراتوری عثمانیمسیحیتکودتای 1958عبد الکریم قاسمحزب بعث


تعداد مشاهده: 1214