میزگرد تخصصی «معاملهی قرن و آینده فلسطین»
دکتر مهدی هنرمند زاده
دبیر مسایل غرب آسیا
اشاره؛
از زمان اشغال سرزمین فلسطین و تأسیس رژیم صهیونیستی طرحهای مختلفی برای حل و فصل منازعه عربی اسرائیلی و در واقع فلسطینی - صهیونیستی، بهویژه از جانب رؤسای جمهور آمریکا مطرح بوده است. رؤسای جمهور آمریکا، در دورههای مختلف یکی از مأموریتهای خودشان را حل و فصل منازعه اعراب و اسرائیل میدانستند و در واقع پیشبرد مذاکرات صلح خاورمیانه میان اعراب و رژیم صهیونیستی بخشی از تعهد ایالات متحده در چارجوب مناسبات راهبردی با رژیم صهیونیستی است و سرسختی رژیم صهیونیستی در این مذاکرات نه مخالفت با تلاشهای آمریکا، بلکه تاکتیکی برای حفظ دستبرتر در مذاکرات در فرمولهای مختلف و طرحهای گوناگون بوده است. هدف مشترک همه این طرحها، که از سوی رؤسای جمهور آمریکا ارائه شده است، پایان منازعه در راستای تثبیت حاکمیت دولت اسرائیل و حاکمیت آن بر بخش بزرگی از سرزمین تاریخی فلسطین همراه با مشوقهایی برای طرف فلسطینی نظیر؛ تشکیل دولت فلسطین -بدون داشتن مؤلفههای اصلی اعمال حاکمیت- بوده، تا فلسطینیها را راضی کنند که طرحهای سازشکارانه را بپذیرند. راه حل مبتنی به تشکیل دو دولت که در مذاکرات مختلف پس از انعقاد پیمانهای اسلو مطرح شد، درصدد ایجاد شرایط مساوی یا تأمین حداقلهایی برای رسیدن فلسطینیها به حقوق خودشان نبود. در این مذاکرات مسائل اساسی نظیر بازگشت آوارگان فلسطینی و سرنوشت قدس همچنان برای فلسطینیها بدون هر گونه چشماندازی باقی ماند.
سازمان آزادیبخش فلسطین با پذیرش قطعنامههای 181، 242، 338 مجمع عمومی و شورای امنیت در سال 1988 از ادعای خود بر کل سرزمین تاریخی فلسطین چشمپوشی کرد. ورود طرف فلسطینی به مذاکرات کنفرانس صلح مادرید و بعد مذاکرات سری اسلو که به پیمانهای اسلو منجر شد، به معنی رضایت به حداقل یا پایینترین سطح حقوق ملی فلسطینیها و چشمپوشی از بیش از نصف سرزمین تاریخی فلسطین بود. این در حالی است که هدف رژیم صهیونیستی از ورود به مذاکرات صلح تاکتیکی برای کاهش و کنترل فشارهای بینالمللی علیه خود بود. واقعیت این است که راهحلّ مبتنی بر دو دولت، گذشته از مغایرت با راهبرد توسعهطلبانه و اشغالگرانه صهیونیستها، با شرایطی که بر سرزمین تاریخی فلسطین، چه به لحاظ جغرافیایی و فقدان عمق استراتژیک و چه به لحاظ تهدیدی که از ناحیه ترکیب جمعیتی اعراب علیه اسرائیل وجود دارد، شانسی برای موفقیت نداشته و لذا تلاشها در این زمینه نیز تاکنون ناکام بوده است. بر اساس همین تحلیل بوده که صهیونیستها بهویژه راستگرایان اسرائیلی همواره نگاه حداکثری به سرزمین فلسطین داشتهاند و حاضر به تقسیم بیت المقدس یا بازگشت آوارگان به عنوان دو مسأله اساسی نبوده و وطن جایگزین برای فلسطینیها را بهترین راه حل برای خودشان میدانستند.
با به بنبست رسیدن مذاکرات سازش و توقف تقریباً کامل آن در اواخر دوران اوباما، آخرین تلاشها برای به ثمر رسیدن روند سازش مبتنی بر تشکیل دو دولت ناکام ماند. در اینجا یک نکته قابل توجه این است که هیأت حاکمه آمریکا حتی قبل از به قدرت رسیدن ترامپ به این نتیجه رسیده بود که فرمول فعلی برای حل و فصل منازعه، مبتنی بر تشکیل دو دولت با تقسیم اراضی میان دو طرف، جواب نمیدهد و به بنبست رسیده است. گذشته از این که طرف اسرائیلی هم حاضر به هیچگونه عقبنشینی نیست. تنش در روابط اوباما و نتانیاهو، که در بحث شهرکسازیها بروز نمود، نیز در واقع به همین علت بود. لذا طرح مبادله بخشی از اراضی کرانه باختری با بخشی از سرزمین سینای مصر و ایجاد کنفدرالی اردنی - فلسطینی برای اولینبار در اواخر دوره ریاست جمهوری اوباما مطرح شد. با پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به یکباره یک نسخه افراطی از طرح معامله قرن از سوی دولت وی ارائه گردید. با توجه به مخالفتهایی که از سوی دولتهایمنطقه و جهاتبینالمللی و جریانهای فلسطینی (حتی تشکیلات خودگردان) با ابعاد این طرح ابراز شده است، آمریکاییها روی عربستان سعودی برای اجرای این طرح حساب ویژهای باز کردهاند. به هر حال این طرح نیازمند نقشآفرینی اعراب و اجرای آن هم نیازمند تأمین مالی جدّی عربستان است؛ گذشته از اینکه بر اساس اطلاعات موجود، طرح معامله قرن صرفاًً شامل مسأله فلسطین نمیشود و ابعاد منطقهای و بزرگتری در غرب آسیا و شمال آفریقا دارد.
فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران، دهمین نشست تخصصی خود را، به موضوع «معامله قرن وآینده فلسطین» اختصاص داده است. مسائل پیرامون این موضوع در سطوح بینالمللی و منطقهای با مشارکت تنی چند از اساتید و صاحبنظران مورد واکاوی و بررسی عالمانه قرار گرفت. این افراد عبارتند از؛
1-آقای دکترحسین امیرعبداللهیان دبیرکل محترم کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین
2- آقای دکتر محمد فتحعلی سفیر سابق جمهوری اسلامیایران در لبنان
3- آقای دکتر حسین ثابت مسؤول کارگروههای مطالعاتی مرکز تحقیقات دفاعی
: در ابتدا از حضور اساتید و خبرگان مسائل غرب آسیا و فلسطین، جناب آقای دکتر امیرعبداللهیان دبیرکل محترم کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه، جناب آقای دکتر فتحعلی سفیر سابق جمهوری اسلامیایران در لبنان و جناب آقای دکتر ثابت مسؤول کارگروههای مطالعاتی مرکز تحقیقات دفاعی تشکر و قدردانی میکنم. میزگرد شمارهی دهم فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران به موضوع «معامله قرن و آینده فلسطین» اختصاص دارد. محورهای اصلی این نشست عبارتند از: «تحولات راهبردی فلسطین در سایه طرح جدید دولت آمریکا»، «ارزیابی رویکرد دولت آمریکا در مسأله فلسطین و روند صلح خاورمیانه»، «نسبت کشورهای منطقه غرب آسیا و جریانهای فلسطینی با طرح جدید آمریکا» و «ارتباط طرح معامله قرن با سیاست کلان آمریکا در منطقه بهویژه مسائل مربوط به تقابل راهبردی با جمهوری اسلامیایران و محور مقاومت».
با این مقدمه از آقای دکتر ثابت خواهش میکنم سؤالات و مقدمات بحث را مطرح نمایند.
دکتر ثابت: بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، انه خیر ناصر و معین. در تحلیل تحولات و بازیگران پرونده فلسطین و حوزه خاورمیانه، ما همه بازیگران را به طور ناخودآگاه بازیگرانی با رفتار طبیعی تصور و تلقی میکنیم . در این میان، یک بازیگر داریم که وجود تراریختی دارد. رژیم صهیونیستی تراریخت بهوجود آمده و اگر به آموزههای دینی، فلسفی، کلامی و نصوص صهیونیستها مراجعه کنیم، ماهیت تفکر این مجموعه به لحاظ معرفتشناسی، یک ماهیت تراریخت است و بازیگری تراریختی نیز دارد. بر این اساس این رژیم بقاء، ثبات و امنیت خودش را اساساً در هیچ معادلهای یا معاملهای وارد نمیکند، بلکه خودش معادلهساز و معاملهگر خواهد بود. یکی از هنرهای عملیاتی این بازیگر این است که از طریق ایجاد فضای تراریخت، برای خودش ریختی خاص را انتخاب میکند و زیرساختهای معرفتی و ساختاری خود را نیز آماده میکند. یعنی اینکه در طول این هفتاد سال و قبل از آن، بازیگر صهیونیست ازسوی شبکه قوی بینالمللیِ خودش همچنان بهصورت گتویی زندگی میکند و علیرغم اینکه برای خودش دولت تأسیس کرده است، همچنان علاقمند است در همان سپهر واحدهای گتویی، محدوده خاصی را داشته باشد.
در هر دورهای در خاورمیانه، ما با یکسری عناوین راهبردی مواجه هستیم. بنابر ضرورتهای زمانی و مکانی در طول این چهاردهه و قبل از آن، هر دفعه ما شاهدیم که چند کلید واژهی اساسی وارد ادبیات سیاسی منطقهای و جهانی میشود و بسیاری از اذهان را درگیر خود میکند. روابط استراتژیک، معنادار و معرفتی که بین ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی برقرار است را نمیتوان از هم تفکیک کرد. یعنی یکی از برنامههای اصلی دولت ایالات متحده آمریکا، توجه ویژه به رژیم صهیونیستی، به بقاء و ثبات آن و بسط وجودی این رژیم در ابعاد مختلف است. در تحولات دهههای پس از تأسیس این رژیم جعلی، وجود رژیم صهیونیستی تنها در محدوده جغرافیایی خاصی قابل معنا نیست، بلکه از طریق همپیمانی با آمریکا، ما شاهد یک بسط وجودی در این رژیم هستیم؛ یعنی خارج از منطقه و در سطح بینالمللی و دولتها و کل حوزه جهانی. بدین معنا که رژیم صهیونیستی از لحاظ امکانات و زیرساختهایی که دارد، سعی و تلاش زیادی دارد که به بسط وجودی خودش عمق دهد و خودش را تنها در محدوده فلسطین اشغالی محدود نکند. علاوه بر این، یک مسأله جدیدی نیز با آمدن ترامپ اتفاق افتاده است؛ هم در درون حاکمیت و هم در سطح نظام معرفتی-سیاسی ایالات متحده. به نظر میرسد، یک تحول معرفتی در حاکمیت آمریکا شکل گرفته است؛ البته این که این تحول معرفتی پایههای فلسفی، اندیشهای یا سرمایهای دارد، یک بحث دیگر است؛ ولی به نظر میرسد این انتخاب ناشی از یک تحول معرفتی و اندیشهای است و صرفاًً جنبه سوداگری ندارد. به نظر اینطور میرسد. بهویژه اینکه خود آقای ترامپ هم وابسته به نوعی از کلیسا است که این کلیسا در چارچوب ارتباطات دینی با رژیم صهیونیستی، ارتباطات معناداری دارد؛ از جمله آن لابیهایی که حمایتش میکردند و آن سرمایهدار معروفی که به تعبیر عربها، ارباب عملیات انتخاب آقای ترامپ بوده است.
سؤال اینجاست که با توجه به روی کار آمدن آقای ترامپ، آیا طرح معامله قرن، متأثر از این اندیشه مهندسی شده است، یا متأثر از تحولات راهبردی منطقه است؟ یعنی آیا این طرح بر اساس یک نظام معرفتی استوار است و یک هندسه مشخصی دارد، یا نه؟ واقعیت این است که یک تصوری در مدل یا سبک ما ایرانیها در تحلیل هست که حریف همیشه هزار صفحه طرح استراتژیک آماده کرده و الآن دارد صفحه پنجاهم آن را اجرا میکند و همه چیز را با یک مهندسی پیش میبرد. سؤال اساسی را من میخواستم از محضر جناب آقای امیرعبدللهیان و آقای فتحعلی داشته باشم که آیا این اتفاق یا طرح و ایدهای که ترامپ مطرح کرده است، یک تحول اندیشهای در ساختار معرفتی در حاکمیت ایالات متحده است؟ یعنی یک ایده پیش رویدادی است یا یک ایده پس رویدادی است؟ این نکته را توضیح بدهم که ما تحولات سوریه و منطقه را به نفع مقاومت مصادره بهمطلوب میکنیم و درست هم هست؛ و میگوییم یک بخشی از تحول راهبردی توسط این هندسه صورت گرفته است. آیا این مهندسی به این خاطر طراحی شده است که احساس میکنند، با تحولات منطقه و مسأله سوریه، یک خطر استراتژیکی علیه منافع آنها بوجود آمده و لذا طراحی آنها انفعالی است؟ یا نه، اساساً برای کل منطقه دارند یک تصمیم جدی میگیرند؟
دکتر فتحعلی: بسم الله الرحمن الرحیم. من فکر میکنم متدلوژی بحث را باید یک طور دیگر جلو ببریم. سؤال شما مشخص است. اینکه آیا ترامپ بر اساس یک اندیشه وارد این صحنه شده، یا نتیجه تحولات راهبردی در منطقه باعث شد آنها این طرح را ارائه کنند. آیا یک عملیات پیشدستانه انجام دادهاند؟ یا نه، واقعاً بر اساس یک اندیشهای این طرح شکل گرفته است؟ شاید هم مانعة الجمع نباشد. امّا اگر اجازه بدهید، در مورد سه یا چهار گزارهای که شما اشاره کردهاید، اشارهای نمایم. بحث وجود تراریخت را مطرح کردید! البته صهیونیستها واقعاً برای خودشان این چارچوب را قائل بودند ولی نتواستند در صحنه میدانی عمل کنند؛ یعنی نتوانستند معادلهسازی کنند. نکته دیگری که خیلی برای من مهم است، اینکه شما معتقدید یک تحول معرفتی در آمریکا شکل گرفته است.
دکتر ثابت: من گفتم ممکن است! امکان اینکه تحول معرفتی رخ داده باشد وجود دارد یا نه؟
دکتر فتحعلی: پس برای من روشن شد که واقعاً صهیونیستها نتواستهاند معادلهسازی بکنند. نکته بعدی اینکه واقعاً بسط وجودی نداشتهاند، هر چند این انتظارشان بوده است.
اما سؤال اصلی حضرتعالی؛ بر اساس دادهها، نه بر اساس تحلیل، بر اساس اطلاعات میدانی، آنچه که باعث شد بحث معامله قرن مطرح شود، بحث تحولات منطقه بوده است. شاید بتوان گفت، ترتیبات امنیتی منطقه دچار خدشه شد و ترتیبات جدید امنیتی ایجاد شد. یعنی بعد از 2011 روند تحولات غرب آسیا و شمال آفریقا همه به نفع محور مقاومت بود، بهویژه بعد از فروپاشی هیکله و شاکله داعش در عراق و سوریه. حالا اینکه آیا معامله قرن واقعاً طرح یا قراردادی است که بازیگران نشستهاند و نوشتهاند، یا اینکه نه، آرزوها و آمالی است که رژیم صهیونیستی دارد من گمان میکنم مسأله سومیاست. یعنی این طرح، از ابتدا طرح رژیم صهیونیستی بوده است. امروز هم شما یک گزارش مستند نمیبینید که بگوید بسم الله الرحمن الرحیم، این معامله قرن است از اینجا شروع میشود تا اینجا! نه، این طور نیست؛ هر کسی هر چه گفته است، بر اساس ظنّ و گمان و بر اساس اظهاراتی که بعضی از مسؤولین آمریکایی یا دولتمردان منطقه گفتهاند، بوده است. حالا معامله قرن چیست؟ به نظر میرسدآن طرحی است که رژیم صهیونیستی از ابتدا داشت امّا بعد از اتفاقاتی که بعد از جنگ 33 روزه، 22 روزه و 51 روزه اتفاق افتاد، اینها به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیتوانند دنبال توسعهطلبی بروند، لذا باید حالت تدافعی بگیرند. شما در هیچ دورهای در این 12 سال پس از جنگ 33 روزه، نمیبینید که رژیم صهیونیستی تعرضی به لبنان داشته باشد. چرا؟ این نتیجه همان جنگ 33 روزه است.
دکتر ثابت: ببینید، بحث وجودی به این معنی نیست که صرفاًً به لحاظ فیزیکی بسط بدهند. بسط وجودی آثاری دارد؛ بسط وجودی معنایش این است که بتواند در مفاصل کلیدی اثرگذار باشد، بتواند در تصمیمات اثرگذار باشد، در زیرساخت اثرگذار باشد. بسط وجودی لازم نیست فیزیکی باشد. اینکه 12 سال است هجوم متوقف شده است، بر اساس یک توازنی ایجاد شده است. حالا یک عدهای ممکن است توازن را به نفع مقاومت تحلیل بکنند؛ یک عده بیایند، بگویند توازن طوری شده است که امکان تمکین مقاومت را هم ایجاد کرده است.
دکتر فتحعلی: بله؛ حالا در بحث تئوری بازدارندگی (انتقال تهدید، معتبرسازی و پیام دادن) اگر خواستید، جداگانه بحث میکنیم. آن چیزی که ما میخواهیم بگوییم، این است که آیا معامله قرن حاصل یک هندسه یا اندیشه سیاسی بوده است یا حاصل تحولات راهبردی؟ ما میخواهیم بگوییم حاصل تحولات راهبردی بوده است که رژیم صهیونیستی را به جایی رسانده که باید محدوده مرزی مشخصی را رعایت کند. و البته این یک اقدام انفعالی است. اینها آمدند سوریه را - که به طور مبنایی جنسِ تحولاتش با جنس تحولات در سایر مناطق غرب آسیا متفاوت بود - با دو هدف وارد درگیری نظامی- امنیتی کردند؛ یکی اینکه محور مقاومت را دچار فرسایش کنند، و دوم اینکه به عقبه جبههی مقاومت ضربه بزنند. یادمان نرود یک روزی نشست اصدقاء سوریه در ژنو برگزار شد و 140 دولت و سازمان بینالمللی در آن شرکت کردند و برای سرنگون کردن سوریه برنامهریزی کردند! امروز شما صحنهی سوریه را چگونه میبینید؟ البته ممکن است که عدهای بگویند، رژیم صهیونیستی با ایجاد بحران در سوریه باعث شد که ارتشهای عربی در سوریه و عراق دچار فرسایش شوند! امّا در مقابل باید گفت حواستان جمع باشد که امروز ارتش سوریه به آن درجه رسیده است که از اوج ناامیدی، امید بسازد، محور مقاومت که طلایهدارش حزبالله است، توانست در یک جنگ شهری موفق عمل کند. در حالی که تمام دنیا با تمام امکانات، لجستیک و پول در مقابل مقاومت بسیج شدند، محور مقاومت توانست بیش از هفت سال این بحران را اداره و مهار کند. تولید داعش هم بیجهت نبود! واقعاً از یک فرصت استثنایی استفاده کردند تا داعش را تولید کنند، لیکن این تحولات موجب شد که اینها بحث معامله قرن را مطرح کنند.
دکتر ثابت: آقای امیرعبداللهیان، شما ضمن اینکه نظر خود را در مورد سؤال اول میفرمایید، به ویژگیهای آن تحول راهبردی هم اشاره بفرمایید. ما معمولاً میگوییم حضور قوی مقاومت، تشکیل جبهه مقاومت، یا ماندگار شدن دولت بشار اسد به عنوان قلعه الحصن مقاومت، طرف مقابل را به فکر انداخت که طرح جدیدی برای منطقه ارائه کند ولی، آن ویژگیهای غیرروتین و راهبردی و آن شاخصه هایی که احساس میکنید، تحریککننده و پیشبرنده این ایده بوده را نیز بفرمایید.
دکتر امیرعبداللهیان: بسم الله الرحمن الرحیم. از مطالب شما و فرمایشات جناب فتحعلی عزیز خیلی استفاده کردم. مایلم سؤال اول را خیلی کوتاه پاسخ بدهم. بعد یک مقدار به چرایی این پاسخ هم بپردازم. من گمان میکنم سیاستِ ترامپ، نه متأثر از یک پدیده و عملیات مهندسیشدهی پیچیده است و نه ناشی از یک مجموعه تحولات در منطقه. به یک معنا، قاعده بازی ترامپ در مسائل منطقهای و بینالمللی -آن طوری که رفتارش نشان داده است- قاعدهی بیقاعدگی است. لذا هم میتوان گفت یک اقدام مهندسی شده یا یک اقدام ناشی از تحولات منطقه است که در طرح کلی آمریکا همیشه وجود داشته است و هم میشود اینطور اشاره کرد که آقای ترامپ با این روحیات و روانشناسیِ سیاسی که دارد، با بیقاعدگی وارد این موضوع شده است. من رفتار آقای ترامپ و آقای کوشنر را یک رفتار حساب شده پیچیده سنجیده و دقیق در معامله قرن نمیبینم؛ چرا؟
ببینید در چهار دهه گذشته یک اتفاق مهمی در نظام بینالملل و در منطقه ما افتاده است و آن ظهور پدیدهای به نام انقلاب اسلامی است. پدیده ای که ترتیبات سیاسی امنیتی مبتنی بر ژاندارمیمنطقه ازسوی شاه در دوران قبل از انقلاب را بههم ریخته است. امّا ما در چهاردهه گذشته که الآن در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم، شاهد این نیستیم که یک ترتیبات جدید سیاسی امنیتی در منطقه تشکیل شده باشد؛ این نکته اول. نکته دوم اینکه در یک دههی اخیر سه تحول عمده رخ داده است که در بستر این تحولات باید دید که رفتار آمریکا چگونه است و رفتار آمریکا را باید تجزیه و تحلیل کرد. تحول اول، در حوزه کنشگران است، تحول دوم، در حوزه کنشها است و تحول سوم، در حوزه محیط کنش است. در حوزه کنشگران، در دوران جنگ سرد، ما دو بازیگر اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا را داشتیم، با یک بازی بهشدّت خطرناک، تحت عنوان کاربرد سلاح هستهای؛ البته با یک قواعد روشنِ ثابت و نسبتاً ساده، بین دو بازیگر. امّا امروز ما در منطقهای در نظام بینالمللی قرار داریم که کنشگران، متنوّع شدهاند و کنشگران فعال و ابرقدرت منحصر به فرد یعنی، شوروی و آمریکا دیگر نیستند؛ پنج عضو دائم شورای امنیت کنشگرند، بعضی از کشورهای اروپایی هم کنشگرند و برخی از کشورهای کوچک در نظام بینالملل و در منطقه پیرامون ما کنشگرند. دولت همسایهای مثل قطر یا امارات متحده عربی بهعنوان یک واحد سیاسی، هرچند ممکن است بعضی از شاخصهای جدّی یک کشور را دارا نباشند امّا بهعنوان یک واحد سیاسی، حداقل میتوانند در سوریه سطحی از کنشگری را در جانب مثبت یا منفی داشته باشند. همچنین ما در جمع این کنشگران، کنشگران غیردولتی داریم؛ در جانب مثبت آن حزب الله، حماس، جهاد اسلامیو ... و در جانب منفی آن، گروهی مثل داعش. هر کدام از اینها سطح بزرگی از تأثیرگذاری را دارند؛ با اینکه غیردولتیاند. کنشگران متنوّع شدهاند؛ این یعنی اینکه اولاً، فقط یک آمریکا بهعنوان بازیگر اصلی و تعیینکننده نداریم.
دوم اینکه نوع کنش تغییر کرده است. نوع کنش در دوران جنگ سرد عمدتاً سیاسی بود و البته، سطحی از کنشِ امنیتی را هم در کنار خودش به موازات تحولات سیاسی داشت امّا نوع کنش در شرایط کنونی در منطقه پیرامون ما دارای ویژگیِ بهشدّت امنیتی و بهشدّت نظامی است. شاخص و نمونهی بارز آن را میتوانید در میزان کشتهشدگان مردم عراق، یمن، سوریه، لیبی، مصر و ... در سالهای اخیر در دورهی بیداری اسلامیو پس از آن ببینید. باید گفت همچنان محیطِ کنش در حوزه هایی در منطقه، بهشدّت نظامیو امنیتی باقی مانده است.
آخرین تحوّلی که رخ داده است در محیطِ کنش است. محیطِ کنش در دوران جنگ سرد، یک محیط نسبتاً باثبات بود. محیط کنش در دنیای کنونی که ما در آن به سر میبریم، محیط ژلهای، متزلزل و ناپایدار است.
این سه تحوّل مهم، در حوزهی کنشگران، کنشها و محیطِ کنش و نوع کنش، ما را به یک سمت و سویی هدایت میکند که در آن دیگر آمریکا یگانه کنشگر نیست. لذا وقتی امروز میخواهیم از فلسطین و معامله قرن صحبت کنیم و بگوییم، آیا واقعاً آمریکا با یک برنامهریزی مهندسی شدهای وارد این کار شده، یا آمریکا اینقدر وضعیتش عالی است که خروجی زنجیرهای از تحولات باعث شده که شرایطی را ایجاد بکند تا حداکثر بهرهبرداری را در راستای منافع خود و متحدینش از موضوع فلسطین ببرد؟! باید چند نکته را مدّ نظر بگیریم؛ اولاً، امروز آمریکا یگانه کنشگر نیست. یعنی آمریکاییها از این نظر در پرونده فلسطین و موضوع معامله قرن در بدترین شرایطِ تاریخی خودشان به سر میبرند.
ثانیاً، اینکه مقاومت، بدون اینکه بخواهیم شعار بدهیم، در مقایسه با دوران شکلگیری و حیاتش، امروز در نوکِ قلّه و بهترین وضعیت قرار دارد و آمریکا در بدترین وضعیت.
ثالثاً، برخی از متحدینِ آمریکا، مثلِ عربستان سعودی که در سالهای اخیر وارد بازی شدهاند، با چالشهای جدّی در درون حاکمیت خودشان، داخل کشور خودشان و در منطقه مواجه هستند. امروز عربستان سعودی یک وجههی مثبت، حتی در میان کشورهای عربی و شورای همکاری خلیج فارس ندارد. همه چیز زور، پول، اسلحه و رعب و وحشتی که ایجاد میکند است. در رابطه با ترامپ هم باید گفت سیاستی که وی در فلسطین دنبال میکند، در یک سطح، ابتکار عمل کوشنر دامادش است. اطلاع دارید، در برخی از اسناد و اطلاعاتی که وجود دارد، (جناب آقای دکتر فتحعلی اطلاعات دقیقتری از من، راجع به این مسائل دارند) رابطهی کوشنر با نتانیاهو بهگونهای بوده است که بهعنوان یک فرد یهودی در آمریکا، در دوران قبل از روی کار آمدن ترامپ، وقتی نتانیاهو به آمریکا سفر میکرده است، یکی از مراکز اقامتیاش منزل کوشنر بوده است.اینقدر اینها به هم نزدیک بودهاند. به هر حال، داماد آقای ترامپ بودن، یک ویژگیای را ایجاد کرده است و یکسری انگیزههای شخصی و قومیهم خود کوشنر دارد.
از سوی دیگر، ترامپ نیز سیاست خارجی را یک بستهی تجاری میبیند؛ یعنی ترامپ یک تاجر و کاسب است. اسمیرا هم که آمریکاییهای دوران ترامپ میخواهند در موضوع حل بحران هفتاد سالهی فلسطین بگذارند، میگذارند معامله! معاملهی قرن! آقای دکتر فتحعلی اشاره کردند، باید ببینیم این قرارداد است یا یک پیمان است؟ از نظر ترامپ، این یک قرارداد تجاری است؛ معامله قرن یک بیزینس و یک تجارت است! اتفاقاً وقتی وارد طرح میشوید، میبینید هفتاد درصد طرح، تجارت است. با همین حرفهایی که با افکار عمومیِ داخل کشور ما بازی میکنند، مثلاً پمپئو و ترامپ میگویند شما سلاح میخواهید چهکار؟ موشک دوربرد میخواهید چهکار؟ سلاح هستهای میخواهید چهکار؟ این حرفها را بگذارید کنار. اینکه میگویند ما رفاه اقتصادی برای مردم ایران به ارمغان خواهیم آورد، همین حرف را در مورد فلسطین هم میزنند. در مصر، در دوران حسنی مبارک، رژیم حسنی مبارک بهترین رابطه را با آمریکا و رژیم صهیونیستی داشت. قرار بود شکوفاترین اقتصاد را در یکی از مهمترین کشورهای عرب منطقه، مصر داشته باشد! امّا نتیجهاش این شد که حتی در دوران حسنی مبارک، شما وقتی مصر میرفتید، قبرستانی در مرکز مصر بود که سه میلیون مصری در پایتخت، در مرکز قاهره، در آن قبرستان زندگی میکردند. این اوج شکوفایی بود که سیاست آمریکا برای یک متحد راهبردی خودش در منطقه بهارمغان آورده بود. ضمن اینکه میخواهم بگویم قاعدهی بازی ترامپ، بیقاعدگی است. زمانی بوش میگفت برای ایجاد نظم در منطقه باید وضع کشورهای منطقه را بههم بریزیم؛ افغانستان را بههم بریزیم، عراق را بههم بریزیم، جمهوری اسلامیایران را بههم بریزیم! بعد فرصت هست، چیدمانمان را آنطور که میخواهیم، انجام بدهیم. به نظر من، آقای ترامپ در طرحهای سیاسیاش اصلاً مرد جنگ نیست. یک سیاستمدارِ تجارتپیشه بهشدّت محافظهکار است. وی علیرغم هیاهوهایی که میکند، در همه پروندهها میخواهد با فرمول تجارت و بده-بستان، آنهم با تِمیکه در حوزههای اقتصادی، تجاری و رفاهی برای مخاطبین در فلسطین اشتهاآور باشد، رفتار کند. امّا بهازای این چیزهایی که میدهد، میخواهد چه چیزهایی را از فلسطین بگیرد؟ میخواهد هویتش را بگیرد، سرزمینش را بگیرد، استقلالش را بگیرد، تمامیت ارضیاش را بگیرد و حاکمیتش را بگیرد. لذا من میخواهم بگویم، ضمن اینکه نباید دشمن را کوچک شمرد، امّا آقای ترامپ را نباید در این طرح معامله قرنش، جدّی گرفت.
دکتر ثابت: آیا شما معتقدید این تحولات انفعالی است یا خیر؟
دکتر امیرعبداللهیان: ببینید! نمیتوانم بگویم، اقداماتی که در قبال این مسأله درحال انجام است، صرفاًً یک اقدامِ انفعالی است. بالاخره در پرونده فلسطین، مطالعات هفتادساله در سطح نخبگان آمریکا وجود دارد و هر رئیسجمهوری که میآید، نمیتواند آن مطالعات را نادیده بگیرد. اساساً موضوع فلسطین یک موضوع کاملاً مهندسی شده است امّا اینکه رؤسای جمهور، دولتها و سیاستمداران آمریکا، این مهندسی را در چه نقاطی توانستهاند بهنفع خودشان پیش ببرند و در کجاها با شکست مواجه شدهاند، بخش دیگری است.
دکتر ثابت: آقای دکتر فتحعلی، جمعبندی آقای دکتر امیرعبداللهیان را اینطوری با یک قرائت دیگر ترجمه کنیم که هم میتواند در ذیل یک مهندسی باشد، هم میتواند در ذیل یک انفعال باشد؛ با توجه به عمق تحولات راهبردی در منطقه که خود حضرتعالی هم اشاره کردید. از انتهای بحث آقای دکتر استفاده میکنم؛ بحث هویتِ فلسطین. ببینید الآن در بحث مقاومت، ما یک تعریف موسّعی از واژهی مقاومت کردهایم. یعنی این تعریف، نوک پیکان مقاومت را صرفاًً در حوزه رژیم صهیونیستی قرار نداده است. حتی آمدهایم یک کدِ یکپارچه را در مقابل اقدامات سلطه در منطقه ذیل محور مقاومت تعریف کردهایم و وجود و اشکال مختلفی را برایش احصاء کردهایم. اگر ما از یک سو، این تعریف موسّع را قبول داشته باشیم و از سوی دیگر، آن نکته کلیدی که آقای دکتر فرمودند که این تحولات راهبردی، منجر به یک انفعالِ مهندسی شده است و به سمتی دارد حرکت میکند که هویت فلسطینیها را مورد آماج خودش قرار بدهد، را در نظر بگیریم، یک سؤال مهم در مسأله فلسطین مطرح میشود.
الآن پرونده فلسطین یا موضوع فلسطین به یک اعتبار و به هر دلیلی به نسبت دهههای گذشته، فعلاً در اولویتهای جهان اسلام نیست. نکته دوم این است که شرایط داخل فلسطین و نیروهای جهادی، با همه عِدّه و عُدّه و تصمیم و عزمیکه برای مقابله با رژیم صهیونیستی و اقدامات جهادی دارند، متفاوت شده است. از آن طرف، دولتهای عرب که بعضاً پشتیبان اینها بودند، به دلایل مختلف در حال خارج شدن از موضوع فلسطین هستند و مسألهی فلسطین از موضوع عربی-اسرائیلی به یک موضوع اسرائیلی تبدیل میشود. یعنی در کانتکست وبافتار خودِ اسرائیل و در سپهر گفتمانهای درون متنیِ اسرائیلیها دارد مطرح میشود. یعنی جزئی از یک معضلی است در داخل فلسطین اشغالی که رژیم صهیونیستی خودش را به عنوان یک واحد سیاسی مطرح میکند و میگویداین جزئی از مسألههای من است! جزئی از چالشهای من است! خودم هم حلش میکنم! به هر حال میشود این تحلیل را پذیرفت؟
دکتر فتحعلی: نکتهای که شما مطرح کردید که این حرکت، انفعالی بود یا مهندسی شده؟ من عرض کردم که شاید مانعه الجمع هم نباشد. یعنی یک آرزوها و آمالی را رژیم صهیونیستی از اول داشت. اول اینکه بیت المقدس را از موضوع مذاکره خارج کند. دوم اینکه موضوع بازگشت آوارگان را از موضوع مذاکره خارج کند. خاطرات جان کری در این زمینه جالب است! در بخشهایی از آن، یکسری حقایق را میگوید. میگوید، من در سالهای 2013 و 2014، تمام تلاشم را در قضیه توطین کردم. جان کری رفت، با اردنیها و با لبنانیها صحبت کرد که آوارگان فلسطینی همینجا بمانند. نظر اسرائیلیها این بود که موضوع آوارگان را حل کنند، یعنی بحث توطین را جا بیندازند. نکته سوم اینکه تمام تلاش رژیم صهیونیستی این بود که یک ملتی از کشور یهود بسازد. در قصّهی معاملهی قرن هم شما این آرمان رژیم صهیونیستی را میبینید. ولی کار به جایی رسید که یکسری تحولات در منطقه بهوجود آمد و لذا اینها کار خود را تسریع کردند. یک شخصیتی مثلِ ترامپ، در رأس حکومت آمریکا است. رژیم صهیونیستی از این فرصت استفاده کرد. این مانعه الجمع نیست، این جزء طراحیهای رژیم صهیونیستی است. شما وقتی که معاملهی قرن را نگاه میکنید، میبینید که این صحنه از ابتدا مطرح بوده است. امّا چرا الآن؟ چون رژیم صهیونیستی رسید به اینکه دارد بازی را از دست میدهد. یک جملهای شیمون پرز دارد وی میگوید اسرائیل باید در تمام جهان عرب توسعه پیدا کند. الان وضع چگونه است؟ تغییری که موضوع سوریه در ترتیبات امنیتی منطقهایجاد کرد را انشاالله تاریخ باید بنویسد؛ که چقدر تأثیر گذار بود. تا جایی که امروز میبینیم مسألهی سوریه به یک چالش مهم برای رژیم صهیونیستی تبدیل شده است.
دکتر ثابت: آقای دکتر این عقلانیت سوری است؟ یا عقلانیت مقاومت.
دکتر فتحعلی: اگر شما محور مقاومت را میخواهید در بحث مطرح کنید، خودش یک منظومهای است از عقلانیت حزب الله، عقلانیت سوری، عقلانیت ایران و ... . لذا از این زاویه، این طرح، جزء طراحیهای بلندمدّت اسرائیلیها بوده است ولی در این مقطع آمدند از آن استفاده کردند. چون چارهای جز این نداشتند. شما جبهه مقاومت را کنار گوش آنها بردهاید. یکی دیگر از نکاتی که در سوریه برایشان مطرح بود، این بود که جولان را خارج کنند. شما میبینید در همین معاملهی قرن این مسأله مطرح است. جولان جزء آرزوها و آمال رژیم صهیونیستی بود.
دکتر ثابت: آقای دکتر من از کلمه معامله، میخواهم یک بسط معنایی مطرح کنم. درست است که بر اساس روانشناسی، آقای ترامپ از این واژه استفاده میکند، چون ایشان یک تاجر وکاسب تمامعیار است و به همین دلیل اسمِ طرح را گذاشته است معاملهی قرن! ولی شما وقتی در ساحت تحولات ذهنی و عینیِ همان کنشگرانی که خارج از جبهه مقاومت هستند، دقت کنید میبینید اینها اهل معامله هستند. یعنی وقتی که اصطلاح معاملهی قرن را انتخاب میکند، میداند مخاطب اصلیش کیست. مخاطب اصلی روسها یا جمهوری اسلامیایران که نیستند! مخاطب اصلی این معامله قرن، مشخص است که مصر است، اردن است، عربستان است، امارات، قطر، بحرین و کویت هستند. این کلمه به نظر من دقیق انتخاب شده است. میخواهم بگویم آن جبههای که طرف معامله هستند، یعنی آن عناصری که میتوانند وارد حوزه معامله بشوند، آنها هم دارند به این سمت حرکت میکنند.
دکتر فتحعلی: یعنی شما میخواهید بگویید از روابط پنهانی در بخشی از جهان عرب با اسرائیل به توافق میرسند.
دکتر ثابت: هویتی که آقای دکتر گفتند، این هویت در رابطه با حوزهی عربی هم مطرح است. یعنی از اینطرف، جبهه ضدّ مقاومت دچار یک استیصال گفتمانی و اختناق ژئوپلتیکی شده است؛ لاجرم یک بیهویتی بر آن عارض شده است و این یک واقعیت است. لذا این بخش، بیشترین آمادگی را برای ورود به معامله دارد. از این منظر، از نگاه شما هم استفاده کنیم.
دکتر فتحعلی: مراکز اندیشهورزی اسرائیلیها و به قول ما، غرفههای فکرشان، طراحی کردهاند. اینکه من گفتم یکبار بحث تولیدِ داعش را بررسی کنیم، از این نگاه است. اصلاً تولید داعش از کجا شروع شد؟ از یک فرصتی بود که اینها استفاده کردند. واقعاً مراکز اندیشهورزی آنها دقیق عمل کردند. شاهدمثال این است که شما در سوریه یک روزی نقشه را که نگاه میکردید، قریب به 80 درصد این سرزمین، زیر نظر داعش و جبهه النصره بود. یعنی اینها از فرصت احباط فکری و گفتمانی که بحث عربی -اسرائیلی را به ایرانی-اسرائیلی تبدیل کرده بود، استفاده کردند و داعش را تولید کردند.
دکتر امیرعبداللهیان: یعنی جابجایی اولویتها بود.
دکتر فتحعلی: بله، جابجایی اولویتها. یکروز (در شرایطی که داعش سراغ اردن آمده بود و در قالب استراتژی داعش هم بود) ملک عبدالله اردن میگوید وقتی که ملک سلمان به قدرت رسید، من رفتم پیش او و گفتم شرایط ما اینگونه است و وضعیت داعش اینگونه است. ملک سلمان گفت داعش را بگذارید کنار! الآن ایران اولویت اصلی ما است. واقعاً از وقتی که سلمان وارد قدرت شده، وضعیت همین است. یکی از ویژگیهایی که در این معاملهی قرن مطرح است این است که اینها از این فرصت جابجایی اولویتها استفاده کردهاند. اینها در یک احباطی قرار گرفته بودند. کاملاً مشخص است که سعودیها خودشان را بازنده اصلی این وضعیت در منطقه میبینند و لذا آمدهاند از این فرصت استفاده کردهاند.
دکتر ثابت: هر طرحی هم میتواند واجد فرصتها باشد، هم میتواند چالشهایی هم بههمراه داشته باشد. اگر ایده معاملهی قرن را که فعلاً خوشبختانه تبدیل به گفتمان نشده است و در حد یک طرح ایده است بخواهیم از منظر فرصت و چالش ببینیم، با توجه به تحولات عمده و راهبردی منطقه که محور اصلی آن مقاومت است، ما نسبت میان فرصتها و چالشهای طرح را چطور میتوانیم با دستاوردهای میدانی برقرار کنیم؟
دکتر امیرعبداللهیان: من برای پاسخ به این سؤال مایلم با این مقدمه وارد بشوم که در ارتباط با بحث معاملهی قرن، الآن آمریکاییها و رژیم صهیونیستی با چه چالشهایی مواجه هستند؟ بعد پاسخ شما را در این چارچوب خواهم داد. مشکل رژیم صهیونیستی و آمریکا برای تحقق طرح معامله قرن در چند حوزه است. مشکل اوّل آنها، فقدان امنیت پایدار است. رژیم صهیونیستی که آرزویش از نیل تا فرات است، در کنار اقدامات گستاخانهاش برای توسعه شهرکسازی، به همان مقدار دیوارهای بتونی در اطراف خود را قطورتر و بلندتر میکند؛ یعنی یک زندان بزرگ پیرامون این کشور نامشروع.
دکتر فتحعلی: یعنی بازگشت به گتو!
دکتر امیرعبداللهیان: دقیقاً ! بهدلیل فقدان امنیت پایدار. یک چالش بزرگ صهیونیستها، مشکل آوارگان است. بالاخره در هر طرحی مسأله آوارگان فلسطینی مطرح است و با نگاه راهبردی فلسطینیها به مسألهی بازگشت به سرزمین مادری و اصلی خود، این چالش، یک چالش مهم است. چالش بزرگتر آمریکا و رژیم صهیونیستی، وجود مقاومت است. یک بحث، مسألهی توانِ مقاومت است؛ بخش دیگر، این است که اینها از هر دری که وارد میشوند تا یک راهی برای گفتگو با عناصری در جبهه مقاومت پیدا کنند، با مشکلات جدّی مواجه میشوند.
دکتر ثابت: مقاومت را درون سرزمینی میبینید یا برون سرزمینی؟
دکتر امیرعبداللهیان: نه! من میخواهم بگویم، مقاومت به معنای کسانی که اسلحه در دست دارند و دارند از موجودیت خودشان در داخل فلسطین دفاع میکنند یعنی گروههای جهادی مدّ نظرم است. این گروههای جهادی چالش آنها است. شاید اینقدر که گروههای جهادی برای رژیم صهیونیستی و آمریکاییها دردسر ایجاد کردهاند، گروههای سیاسی عامل نگرانی آنها نباشند.
دکتر ثابت: چالش در سطح بازدارندگی هم میتواند باشد؟ یا نه، فقط به عنوان یک دردسر دائمی؟
دکتر امیرعبداللهیان: در این عواملی که برشمردم، مهمترین عامل که بازدارنده ایجاد کرده است، مقاومت و گروههای جهادی است. در نهایت، این قدرت است که حرف اول و آخر را میزند. قدرت مقاومت است که تعیینکننده است. حزب الله را قدرتش در جنگ 33 روزه توانست با یک محک بینالمللی مواجه کند و حزبالله بشود حزبالله؛ در محاسباتی که همه دنیا نسبت به آن پیدا کردند. همینطور در جنگهای 22 روزه، 51 روزه و 8 روزه.
دکتر ثابت: در واقع وجود مقاومتِ جهادی میتواند یکی از این راهبردهایی باشد که با این طرح مقابله نماید.
دکتر امیرعبداللهیان: اینکه واقعاً در رابطه با معاملهی قرن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ من گمان میکنم صرفنظر از اینکه طرح معامله قرن دو درصد احتمال وقوع داشته باشد یا نود درصد، به همان دلیل بیقاعدگی رفتار آقای ترامپ، نمایش تئاتر معاملهی قرن و جا انداختن آن را، در رفتار آقای ترامپ و اطرافیانش خواهیم دید؛ امّا بازدارندهترین عامل برای اینکه طرح معاملهی قرن نتواند جا بیفتد و نتواند خودش را مطرح کند، فراتر از هر اقدام و چالش دیگر به حوزه مقاومت بر میگردد. البته در این رابطه بحث آوارگان حتماً میتواند بهعنوان یک چالش مهم برای طرح ترامپ، مطرح باشد. از سوی دیگر، رفتار کشورهایی که مخاطب معامله قرن هستند، مهم است. مخاطب این طرح، بیشتر از اینکه کشوری مثلِ کویت، بحرین یا حتی عربستان سعودی باشد، مصر، سوریه و اردن هستند؛ یعنی کشورهایی که به نوعی پیرامون فلسطین اشغالی قرار دارند. لذا وقتی به ابعاد این طرح نگاه میکنید، میبینید برای هر کدام از این کشورها یک بستهی تجاریِ جذّاب در نظر گرفتهاند که اگر این طرح محقق شود، مصر یا اردن این چیزها نصیبشان میشود، یا حتی سوریه! به نظر من، در مورد سوریه نباید منتظر فردا بمانیم، همین الآن در قالب همین طرح و مصاحبههایی که میشود، یکی از رویکردهای آنها توجه به مسأله سوریه و جداسازی این کشور از محور مقاومت است لذا طبیعی است که امتیازهایی را هم برای سوریه تعریف کنند؛ امّا اینکه رهبری و نظام سیاسی سوریه، تاکنون هوشمندانه با این موضوع برخورد کردهاند، این موضوع دیگری است.
دکتر ثابت: با توجه به دستاوردهایی که تا الآن جبهه مقاومت بهدست آورده است، مقاومت ما چطور میتواند دستاوردها و داراییهای راهبردی خود را در ابعاد مختلف، از جمله این حوزه نقد کند؟
دکتر امیرعبداللهیان: ببینید! وقتی ما از دستاوردهای منطقهای صحبت میکنیم، حتی در داخل کشور در سطوح نخبگی دو نگاه وجود دارد؛ یک نگاه منفی است و یک نگاه مثبت. نگاه منفی و جریان منفی اینگونه استدلال میکنند که هشت سال گذشته شرایطی را ایجاد کرده است که ما دیگر با ارتشِ قویّ مصر، سوریه، عراق و حتی ارتش قویّ یمن مواجه نیستیم؛ کشورهای منطقه درگیر جنگ، بحران و مشکلات متعددی شدهاند و جریانی که بالا آمده رژیم صهیونیستی است؛ این یک نگاه است. نگاه دیگر (که من طرفدار این نگاهم) این است که در حوزه تحولات منطقه، اتفاقاتی افتاده است، محور مقاومت و کشورهای حامیمقاومت به دستاوردهای خیلی بزرگی دست یافتهاند؛ درست است که عراق خسارتهای زیادی از جانب داعش و تروریسم دید امّا، قرار بود عراق تجزیه شود! من فراموش نمیکنم، با یکی از مراجع عراقی، در حضور آقای ظریف، ملاقاتی داشتیم. وقتی بحث تجزیهی عراق در زمان سقوط موصل مطرح شد، آن مرجع عالیقدر گفتند: شما از احتمال تجزیهی عراق به سه منطقه صحبت میکنید، امّا دشمنانِ عراق آنقدر در بحث تجزیهی عراق سرمایهگذاری کردهاند که اگر بتوانند یک روستای کوچک در عراق را به چند منطقه تقسیم میکنند. فراتر از اینکه داعش خسارتهای زیادی، هم به عراق و هم به سوریه، وارد کرد، قرار بود عراق و سوریه تجزیه شوند. همانطور که در حوزههای دیگر، در سودان و لیبی به یک شکل و در یمن به شکل دیگری، این توطئه را میبینیم. در کشوری مثلِ سودان، اشتباه راهبردی عمر البشیر باعث شد، اتجزیه اتفاق بیفتد؛ لذا هیچ نفعی که برای سودان نداشت، هیچ! بلکه مشکلات دیگری هم در پی داشت. در حالیکه بدترین خوابها را برای منطقه دیده بودند، محور مقاومت و دوستان ما در محور مقاومت توانستند دستاوردهای بزرگی داشته باشند که نتیجه آن، نه تنها این شده که رژیم صهیونیستی در منطقه بالا نیامده، بلکه امروز این محور مقاومت است که در منطقه بالا آمده و هم در عرصهی مهار صهیونیستها پیروز شده و هم در عرصهی خردکردن استخوان تروریستها موفق گردیده است. صهیونیستها و تروریستهایی که سطح بالایی از حمایتهای متحدین و شرکای خود را داشتند.
دکتر ثابت: برخی معتقدند که کلّ منطقه در یک بیطرحی و بیبرنامهای به سر میبرد. یعنی در سطح هیچکدام از بازیگران و کنشگران یک مَستر پلن یا برنامهیکلی در منطقه مشاهده نمیکنیم. بهنظر میرسد که همه کنشگران بهجای اینکه موقعیت استراتژیک را بسازند، دچار این موقعیت استراتژیک شدهاند. برداشت من این است که عمدهی کنشگران، بر اساس برخی از شاخصها، دچار موقعیت استراتژیک شدهاند، حتی آمریکاییها. یعنی اگر ما میبینیم در یک جایی آمریکاییها حضور دارند، این حضور برای کُند کردنِ یکسری از روندها است. اینها هنرشان این است که بر روندها سوار شوند. اعتقاد ندارم که همیشه یک بستهی آماده دارند و مثلاً دارند فلان بند از آن را اجرا میکنند! نه، آنها هم بهشدّت دچار انفعال هستند. حال اگر این گونه تصور کنیم که طرح معاملهی قرن، بهعنوان یک برنامه، در مقابل بیبرنامگی یا بیطرحی در منطقه ورود پیدا کرده است، آیا جبهه مقاومت میتواند این ایده را تبدیل به یک فرصت بکند؟ با توجه به دستاوردهای خوبی که محور مقاومت در منطقه داشته و توانسته است روسیه را وارد کند و از آثار استراتژیک حضور روسها بهرهبرداری کند، آیا میتواند یک برنامهیکلی برای منطقه ارائه دهد که بتواند طرح معاملهی قرن را تحت الشعاع قرار دهد؟ آیا این ظرفیت وجود دارد؟ آیا میشود این انتظار را داشت که از این طرح خام یا ناشیانه، یا کاسبکارانهی ترامپ، ما جبهه مقاومت را وارد یک بازی یا ابربازی کنیم که برنامهی اصلی وکلی یا مستر پلن بدهد؟
دکتر فتحعلی: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امام (رحمةاللهتعالی علیه) اینگونه به ما یاد دادند که از تهدید، فرصت بسازیم. شما فرض کنید همین سؤال را سال 59 مطرح میکردید؛ وقتی که جنگ ایران و عراق شروع شد. حضرت امام (رحمة الله تعالی علیه) از موضوع جنگ، یک فرصت ساختند. حضرت امام همه هنرشان این بود که آموزههای دینی را از بالا به تکلیف شرعی و سیاسی تبدیل کنند و وقتی به تکلیف سیاسی تبدیل شد، یعنی هر انسانی، به یک مکلف سیاسی تبدیل شده است. جبهه مقاومت هم همین است. امروز، ژئوپلتیک مقاومت دارد شکل میگیرد؛ هنر مقاومت این است که توانست یک ساز و کارهای مفروضِ سیاسی با لایههای اجتماعی تعیینکننده را، خارج از حیطهی دولت، مورد توجه قرار دهد. سؤال شما این است که امروز مثلاً حزب الله لبنان، بر اساس طراحی وارد صحنه شده است؟ نه! حزب الله داشت در لبنان زندگی خودش را میکرد، یک جنگی بر آن تحمیل شد، بعد از این فرصت استفاده کرد. امروز شما در این جبهه مقاومت میبینید که، چه بخواهید چه نخواهید، یک حشد الشعبی شکل گرفته است؛ در یمن، چه بخواهید چه نخواهید، یک مجموعهای به نام انصار الله شکل گرفته است؛ چه بخواهید، چه نخواهید، در سوریه دفاع وطنی شکل گرفته است. چه بخواهید، چه نخواهید، در لبنان یک جبهههایی شکل گرفته است که در تصمیمسازی حرف اول را میزند، در تصمیم گیری حرف آخر را. حضرت امام (رحمة الله تعالی علیه) به ما یاد داده بودند که از همه این اتفاقات، یک فرصت بسازیم. همه مقامات تصمیمساز و تصمیمگیر رفتند خدمت مقام معظم رهبری، حضرت آقا فرموده بودند که ما باید دفاع کنیم. اعتماد به امداد الهی باعث شد که امروز یک جبهه مقاومتی شکل گرفته است. حالا طرح معاملهی قرن مطرح شده است، واکنش ما باید چگونه باشد؟ اگر جبهه مقاومت بخواهد از این هم فرصت بسازد، باید چگونه عمل کند؟ شما موضوع فلسطین را قبل از معاملهی قرن، در افکار عمومیجهان عرب ببینید! بعد از آن هم ببینید! فرصتها بهوجود آمده است. شاهدمثال آن، همین راهپیماییِ بازگشتی است که امروز انجام میشود. شما ببینید! مقام معظم رهبری چه زمانی فرمودند بروید در کرانه باختری ظرفیت بسازید؟ زمانش را ببینید! یعنی بازی، بازی کاملاً دقیقی است. حالا در قالب بازدارندگی است؟ در قالب توازن است؟ این یک بحثّ جدا است.
به نظر من معاملهی قرن تأثیر خودش را گذاشته است. حماسِ امروز، بعد از طرح معاملهی قرن، با حماسِ دیروز، کاملاً فرق کرده است. این برای ما فرصتساز است. امّا باید حتماً توجه کنیم به این که خدای تبارک و تعالی سنّتش این است که «إنّ الله لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم»؛ من فکر میکنم که به لطف خدا، حتماً موضوع معاملهی قرن، باز هم فلسطین را بهعنوان موضوعِ مرکزیِ جهان اسلام مطرح خواهد کرد.
دکتر ثابت: با توجه به اینکه در بخش سنی و عربی جهان اسلام، رهبران کاریزماتیکی را مشاهده نمیکنیم، در عین حال از یک سو، ما یک ابرفرصتِ استراتژیک داریم و از سوی دیگر، دستاوردهای راهبردی خوبی کسب کردهایم، آیا الآن فرصتی نیست که ما بتوانیم در ذیل نقدِ دقیق ایدهی معاملهی قرن، یک برنامهیکلی واساسی ارائه کنیم؟ من گمان میکنم الآن از آن فرصتهای طلایی است. آیا واقعاً میشود این فرصت را با دید مهندسی نگاه کرد یا خیر؟
دکتر امیر عبداللهیان: من گمان میکنم، برای نهادینه کردن دستاوردهای محور مقاومت در منطقه یکی از موضوعاتی که ظرفیت بسیار بالایی دارد، بازگشت به مسأله قدس به عنوان قبله اول مسلمین و تمرکز بر موضوع آزادی قدس است. هنوز حتی اگر کسانی روی موضوعی به نام فلسطین اتفاقِ نظر نداشته باشند، در سطح منطقه و جهان اسلام، شیعه و سنی، در موضوع قدس اتفاقِ نظر دارند. این موضوع بارها مورد تأکید و توجه مقام معظم رهبری قرار گرفته است. من مایلم در پایانِ بحث به نکتهای اشاره کنم و یک برداشتی را از بحثهایی که امروز مطرح شد، عرض کنم.
گامهای ترامپی، کوشنری، نتانیاهویی، در این دو سال گذشته چه بوده است؟ ارتباط آن با معاملهی قرن چه بوده است؟ در یک نگاهِ آینده پژوهانه، آینده بحث معاملهی قرن و مسألهی فلسطین را چگونه میبینیم؟ ببینید! یک گام، با سیاست مشترک ترامپ و نتانیاهو و با پیگیری میدانی کوشنر و تیمیاز صیهونیستها، طراحی و اجرا شده است؛ اول، قدس را به عنوان پایتخت برای رژیم صهیونیستی اعلام کردند و در مرحلهی بعد، ساختمان سرکنسولگری آمریکا در بخشی از قدس را به سفارت آمریکا تبدیل کردند. موضوع معاملهی قرن، اگر چه با هیاهوی گسترده مطرح شده و گامهای نمادین هم برداشتهاند، ولی اینها همه نسخههایی است که نوشته شده اما این نسخهها، هنوز پیچیده نشدهاند. حتی خیمه شببازیای که برای تبدیل سرکنسولگری آمریکا به سفارتخانه راه انداختند و هیاهویی که در اعلام قدس بهعنوان پایتخت صهیونیستها انجام دادند، همهی اینها نسخههای نوشته شده است و تا پیچیده شدن و عملیاتی شدن، راهِ طولانی مانده است. نکته بعدی اینکه به همان اندازه که به تعبیر حضرت امام (رحمة الله تعالی علیه)، اسرائیل غدّه سرطانی در منطقه است، واقعاً برای خودِ دوستان اسرائیل نیز مشکل بحران عدمِ مشروعیت اسرائیل، یک غده سرطانی است. چون وقتی معاملهی قرن را نگاه میکنید، انتظارتان این است که اگر واقعاً آمریکاییها دنبال حل اساسی مسأله فلسطین و حل مشکل رژیم صهیونیستی هستند، حل این مشکل نیازمند یک شیمیدرمانی پیچیده است! نه تجویز، در حدّ یک سرماخوردگی. واقعاً محتوای معاملهی قرن، اصلاً این پیچیدگی شیمیدرمانی را ندارد. این نشان میدهد که پرونده کهنهی هفتاد ساله فلسطین، آنقدر پیچیده است که این پرونده کهنه، با این نسخهها هم جواب نمیدهد. به فرضِ محال، این نسخه هم بخواهد وارد مرحله پیچیده شدن و عملیاتی شدن بشود، آن چیزی که در این دههها نقشِ مهم و بازدارنده داشته و بعد از این هم به شکل فزاینده نقش خودش را ایفا خواهد کرد، اراده و نیروی مقاومت است. این اراده و نیروی مقاومت، هرگز نخواهد گذاشت که رژیم صهیونیستی مشروعیتی برای خودش دست و پا کند یا به ثبات و امنیت پایدار برسد.
دکتر ثابت: از همه استادان تشکر میکنم. جمعبندی بسیار خوبی آقای دکتر در انتهای جلسه داشتند. من چند نکته را تأکید میکنم. نکته اول این است که این طرح یک طرحی است که میتواند هم ماهیت مهندسی شده داشته باشد، هم به نوعی انفعالی باشد. تحولات راهبردی در منطقه، یکی از دلایلی است که میتواند نگاه بازیگران فرامنطقهای و رژیم صهیونیستی را نسبت به مسألهی موجودیت و امنیت این رژیم تحت تأثیر قرار داده باشد. این بازیگران، بازیگران یا کنشگرانی هستند که هم در محیط، هم در رویکرد و هم در بازیگری، آثار استراتژیکی از خود بهجای میگذارند و میتوانند معادلهساز باشند. طرح معاملهی قرن، از یک منظر میتواند فرصتهایی برای رژیم صهیونیستی دنبال کند ولی از سوی دیگر، چالشهای جدی برای این رژیم در بر خواهد داشت. بُرندهترین اهرمیکه میتواند جلوی این طرح بایستد، مقاومت و گروههای جهادی هستند. این طرح، بالاصاله نمیتواند اجرا شود، چون با موانع مهمی مواجه است از جمله: مخالفت قدرتمند مقاومت و گروههای جهادی، مشکل آوارگان، و فقدان امنیت پایدار؛ همچنین چالشهایی که خود طرح، ماهیتاً ایجاد خواهد کرد. تکیه بر موضوع قدس شریف به عنوان مورد اتفاقترین موضوع در جهان عرب و جهان اسلام، یک مانع بسیار مهم بر سر اجرای این طرح است.
آنچه ما در منطقه در مسألهی معاملهی قرن و طرحهای آمریکایی – صهیونیستی شاهد هستیم، ناشی از ضربهی اولی است که ازسوی مقاومت و اندیشه انقلاب اسلامیبه نظام سلطه وارد شده است. اقدامات و طرحهای نظام سلطه و جبههی ضدّ مقاومت، در واقع پاسخ به ضربه اولی است که خوردهاند و این نشاندهندهی این است که جبهه ضدّ مقاومت یا نظام سلطه، در یک انفعال تمامعیار بهسر میبرد، علیرغم اینکه به دنبال این است که بتواند بر این روندها فائق بیاید.
: از حضور شما استادان و صاحبنظران گرامی در این میزگرد تشکر میکنم.
تعداد مشاهده: 1404