فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

تحولات بین‌المللی وچهارچوب سیاست خارجی ترامپ

دکتر رضاداد درویش
استاد دانشگاه و پژوهشگر مسایل آمریکا.

چکیده
در خصوص اینکه ترامپ در سیاست خارجی خود، دکترین یا راهبردی دارد گمانه‌زنی‌‌های زیادی صورت گرفته است. مطالعه و بررسی مجموعه اقدامات و فعالیت‌های ترامپ در مدت حضورش در کاخ سفید، در خصوص اینکه راهبردها و اولویت‌های ترامپ کدامند؛ و آیا اقدامات او بر پایه و اساس الگو و منظومه فکری یا اصولی خاصی صورت می‌گیرد، منتج به این گردید که منظومه فکری او اصولاً مبتنی بر مؤلفه‌های مکتب جکسونی است.راهبرد اصلی ترامپ، برتری جویی در سطح بین‌الملل، و راهبردهای متعدد متناسب با مناطق و شرایط خاص است. اولویت‌های او عبارتند از؛ تقویت بنیان‌های اقتصادی، نظامی‌و مقابله با مهاجران در داخل، محاصره و مقابله با چین در سطح بین‌الملل و مقابله با هر قدرت غالبی در غرب‌آسیا و بازگشت دلارهای نفتی به آمریکا است. درنهایت از بررسی اقدامات ترامپ، چهارچوبی برای تحلیل رفتار او در حوزه سیاست خارجی ارائه شده است.
کلمات کلیدی:ترامپ، سیاست خارجی ترامپ، ایالات متحده

مقدمه
ترامپ، بر خلاف سایر رؤسای جمهور آمریکا، در دوران مبارزات انتخاباتی خود همواره بر این امر تأکید داشت که در صورت به قدرت رسیدن، تغییرات اساسی و بنیادی در سیاست خارجی آمریکا به‌وجود خواهد آورد. او در دوره حکومت خویش، قواعد و چهارچوب‌های سیاست خارجی آمریکا را دچار تلاطم و بی‌ثباتی کرده است و حتی برخی از آنها را کنار گذاشته است. ترامپ در این مدت کوتاه کارهایی مانند خروج از پیمان همکاری تجاری پاسیفیک‌، اجرای منع قانون مسافرت اتباع هفت کشور مسلمان به آمریکا، تهدید به خروج از ناتو، حملات موشکی به برخی از پایگاه‌های نظامی‌دولت سوریه، به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به‌عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی، اعلام جنگ‌تجاری با متحدان تجاری سابق آمریکا در شرق و غرب عالم، خروج از برجام، برگزاری دو نشست در سطح سران با رهبران کره شمالی و روسیه، شرکت در نشست سران پیمان ناتو انجام داده است. بررسی اولیه این موارد دلالت بر این دارد که او برای هیچ کدام از بنیان‌های مرسوم سیاست خارجی آمریکا احترام قائل نیست و نه تنها آنها را تغییر داده است، بلکه حتی برخی از آنها را نیز کاملاً کنار گذاشته است. برای نمونه او به راحتی تیم امنیتی خود را تغییر می‌دهد یا مشاورانش را اخراج می‌کند و یا اینکه فرآیند تصمیم‌گیری در خصوص سیاست خارجی را نادیده می‌گیرد1. دشمنان و متحدان سنتی آمریکا را به نحوی از انحاء به طور غیر متعارف مورد اذیت و آزار قرار می‌دهد.
به عقیده برخی از افراد2، ترامپ اصولاً متفاوت از رؤسای‌جمهور سابق آمریکا رفتار می‌کند. او یک‌ سیاست خارجی غیرمتعارف در مقایسه با گذشته در دستور کار خویش قرار داده است. همچنین اهداف و اولویت‌های سیاست خارجی او متفاوت از رؤسای سابق آمریکا می‌باشد. به همین دلایل راهبرد و رویکرد او در سیاست خارجی نسبت به مسایل بین‌المللی متفاوت است. با وجود این، مجموعه اقدامات و فعالیت‌های ترامپ در مدت حضور در کاخ سفید مؤید چه سیاست و اولویت‌هایی می‌تواند باشد؟ آیا این اقدامات بر پایه و اساس، الگو و منظومه فکری یا اصولی خاصی صورت می‌گیرد؟ آیا از بررسی این موارد، می‌توان به چهارچوبی برای تحلیل رفتار او در حوزه سیاست خارجی به‌دست آورد؟ سؤالات مذکور، مسأله اصلی مقاله حاضر می‌باشد.

منظومه فکری ترامپ
رویکرد ترامپ نسبت به جهان پیرامون خود خیلی بدبینانه است. او جهان را میدان نبرد و رقابت برای برتری‌جویی می‌داند. در طرحواره ذهنی وی، دوست و دشمن به‌یک‌ اندازه درصدد هستند تا به هر نحو ممکن به او ضربه بزنند یا اینکه او را از میدان رقابت خارج سازند. او این نوع جهان بینی را از دنیای تجارت به ارث برده است. وی در دنیای گذشته خود یاد گرفته است که بقاء فرد بستگی به پیروزی او «بر مبنای قاعده بازی با حاصل جمع جبری صفر»(Heilbrun,2018:1) در زندگی است. او این قاعده حاکم بر عالم تجارت را با خودش به دنیای سیاست آورده است. در منظومه فکری وی «ائتلاف و اتحادها در عرصه بین‌المللی، تجارت بین‌الملل، مهاجران» پس از پایان جنگ دوم جهانی باعث افول قدرت آمریکا در نظام بین‌الملل شده است. بر این اساس، او با این امور مخالف، و خواهان روابط دو جانبه، تعامل با مردان قوی، و تولید منابع مالی برای آمریکا است.
او معتقد به فرآیند سیاست‌گذاری نیست و خود را تصمیم گیرنده عالی فرض می‌کند و اعضای دولتش را نیز مانند افراد دارای نقش نیزه‌داران در صحنه نمایش تئاتر3، موظف به تبعیت از اوامر خویش می‌داند. او اصلاً از دیوانسالاری خوشش نمی‌آید و دوست دارددر اداره‌ی امور دولت مانند شرکت خصوصی خود رفتار کند(Mead & Chace,2018). او خود را پیرو رونالد ریگان رئیس‌جمهور اسبق آمریکا قلمداد می‌کند و خودش را قهرمان صحنه نمایش تئاتر در کاخ سفید فرض می‌نماید. او همانند ریگان به‌دنبال موفقیت است و می‌خواهد همواره طرف پیروز در افکار عمومی‌مورد خطاب قرار گیرد. او خواهان جنگ و درگیری نظامی‌گسترده نیست و ورود به جنگ تمام عیار را امری خوب و به نفع منافع آمریکا ارزیابی نمی‌کند. از نظر او بزرگترین ژنرال، کسی است که بدون جنگ بر دشمنانش فائق آید. ریگان به عنوان بزرگ دولتمرد آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، نیروهای نظامی‌برای صلح‌بانی به بیروت اعزام کرد، ولی هنگامی که مقر آنها مورد حمله قرار گرفت، کشور لبنان را به این علت اشغال نکرد، بلکه کشور گرانادا را برای عقب راندن کمونیسم انتخاب کرد و یک‌ پیروزی نمایشی مورد نیاز خود را بدست آورد(Mead & Chace,2018).
ترامپ بر خلاف سایر رهبران سیاسی و رؤسای جمهور آمریکا از این قابلیت برخوردار است تا به محض مشاهده هر گونه فرصت به فوریت انتشار یک‌ توئیت جهت‌گیری خود را تغییر دهد. ترامپ در جریان مبارزات ریاست جمهوری خود، مسلمانان و عربستان را به شدت مورد حمله و اهانت قرار داد. ولی اولین مقصد سفر خارجی خود را به محض استشام بوی دلارهای نفتی، ریاض تعیین کرد و در رقص شمشیر به رسم اعراب جاهلیت شرکت کرد.
در منظومه فکری ترامپ قدرت نظامی‌ بر دیپلماسی ارجحیت دارد4. یکی از اقدامات اولیه او افزایش بودجه دفاعی آمریکا بود. او با افزایش 54 میلیارد دلاری، بودجه نظامی‌را به طور بی‌سابقه‌ای در تاریخ این کشور به رقم 716 میلیارد دلار رساند. هرچند این به معنای بلندتر شدن صدای آمریکا در خارج ارزیابی می‌گردد، ولی صرفاًً به معنای جنگ طلبی او نیست5. در مقابل، ترامپ بودجه وزارت‌خارجه را 30 درصد کاهش داد (Kennedy,2017) یا اینکه این وزارتخانه را مورد حمله لفظی قرار می‌دهد و نسبت به کارکنان آن بدبین است(Brigety,2017). علاوه بر قدرت نظامی‌، مردان قوی و اقتدارگرا در منظومه فکری او قابل ستایش هستند و کار کردن با آنها ارزشمند است. او کاملاً مخالف مهاجران است و آن‌ها را تهدیدی برای همبستگی اجتماعی و مشاغل آمریکا ارزیابی می‌کند.
ترامپ اصولاً با هرگونه وابستگی متقابل سیاسی، امنیتی و اقتصادی در سطح بین‌الملل مخالف است. بر این اساس در تلاش است تا حد ممکن هرگونه ائتلاف و اتحاد بین‌المللی در زمینه‌های مذکور را از بین ببرد. او از پیمان شرکای تجاری اقیانوس آرام6، که پس از هفت سال مذاکره منعقد شده بود، خارج شد. وی همچنین برجام7 و معاهده آب و هوای پاریس8 را کنار گذاشته است. او خود را پایبند به ناتو، پیمان امنیتی با ژاپن و کره جنوبی نمی‌داند و این موارد را  برای آمریکا هزینه‌ساز ارزیابی می‌کند. او از متحدان سنتی آمریکا می‌خواهد تا سهم پرداختی خودشان را در چهارچوب توافقات و معاهدات مذکور افزایش دهند. (Domdrowski & Reich, 2017:1018) ترامپ ناتو و اعضای اصلی آن را مورد انتقاد قرار می‌دهد و از هریک‌ از اعضاء می‌خواهد دو درصد از تولید ناخالص ملی خود را برای این منظور هزینه کنند.9

تهدیدات راهبردی
تهدیدات در قرن بیست و یکم بر خلاف گذشته به آسانی قابل تعریف و پیش‌بینی نیست؛ بلکه از ابعاد مختلف، متنوع و پیچیده شده و درهم‌تنیدگی یافته است. البته باید عدم قطعیت در منظومه فکری ترامپ را نیز به این موارد افزود. در منظومه فکری ترامپ و تیم امنیتی او تهدیدات علیه آمریکا در داخل شامل: مهاجرت غیر قانونی؛ قاچاق مواد مخدر؛ انتشار اطلاعات غلط در آمریکا، و در خارج از این کشور نیز مواردی چون: قاچاق پول و پولشویی؛ فنآوری و مواد مرتبط با تسلیحات کشتار جمعی شیمیایی، میکربی و هسته‌ای؛ استفاده از سلاح‌های متعارف علیه متحدان سنتی آمریکا و نوع جدیدی از تهدیدات مربوط به ترکیبی از سلاح‌های متعارف و نامتقارن؛ حملات سایبری؛ انتحاری؛ و کشورهایی مانند چین، روسیه، ایران و کره شمالی می‌شود.

دکترین یا راهبرد ترامپ
در خصوص راهبرد و دکترین ترامپ گمانه‌زنی‌های صورت گرفته است10. برخی بر این باورند که «ترامپ فاقد راهبرد مدون است و از «هرج و مرج11»، تاکتیک‌‌های واکنشی12 و یا از رویکردهای تبادلی و تعاملاتی13 یا بیشتر تحلیلی پیروی می‌کند. یا اینکه او در رفتارهای راهبردی خود فاقد هر گونه منطق است».(Domdrowski & Reich, 2017:1015) یا اینکه «همه بر این امر صحه می‌گذارند که ترامپ فاقد دانش و معرفت خاص و عالی در باره جهان است. ... ولی این بدان مفهوم نیست که او مانند لوح سفید فرض شود و تحت تأثیر مشاورانش باشد. او اصلاً چیزی را فی‌البداهه نمی‌گوید، بلکه سخن و رفتارش بر مبنای دانش و تجربه کاری گذشته اوست. هرچند این گذشته نمی‌تواند از او فردی مناسب برای ریاست جمهوری آمریکا بسازد(Goldberg & Others,2018)». درست است که ترامپ اهل تفکر و اندیشیدن نیست ولی فردی کاملا ایدئولوژیک‌ و مقید به باورهای ساده و سخت خود است. او اصولاً مخالف کارهای جمعی در چهارچوب امنیت دسته جمعی یا همکاری‌های اقتصادی و تجاری چند جانبه است. ترجیح او انجام همه امور در قالب روابط دوجانبه است، مگر اینکه ارزش افزوده ‌یا منافعی برای خودش یا آمریکا در بر داشته باشد14.
شعارها و اقدامات او در راستای تحقق خواسته‌هایش پس از به قدرت رسیدن، دلالت بر این دارد که او فردی خالی از ذهن نیست، بلکه مبنا و معیاری در رفتار سیاسی خود در سطح ملی و بین‌المللی دارد.(درویش،1395: 122-91) شعار و رفتار ترامپ در عرصه سیاست خارجی تداعی کننده این مفروض راهبردی است،« که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم برتری خود را در عرصه جهانی به‌تدریج از دست داده است. این کشور با ورود به نظامات سیاسی، نظامی‌و اقتصادی در عرصه بین‌الملل مسؤولیت بیش از اندازه‌ای را قبول کرده‌است. علاوه بر این کشورهای معروف به متحدان آمریکا نیز در رابطه خود نهایت سواستفاده را از قدرت آمریکا در راستای تأمین‌ منافع خویش کرد‌ه‌اند. بنابر این، بازگشت دوباره آمریکا به دوران شکوفای خود مستلزم انجام تغییرات اساسی در نوع و ماهیت نگرش به نظام بین‌الملل و تنظیم مجدد رابطه با بازیگران قدرتمند و مؤثر آن است.»
ترامپ بر مبنای مفروض خویش در جریان انتخاب ریاست جمهوری سال 2016 بیش از همه بر دو شعار «اول آمریکا15» و «احیای شکوه دوباره آمریکا16» تأکید می‌کرد. ترجمان این دو عبارت به معنای «نفی هر آنچه که باعث افول قدرت آمریکا از جنگ جهانی دوم به این طرف شده است»، می‌باشد. برخی بر این باورند که این دو شعار در واقع دکترین یا راهبرد واقعی ترامپ در عرصه سیاست داخلی و خارجی است.
شعار اول آمریکا ترامپ می‌تواند، معانی مختلف و متعددی را داشته باشد. به نظر ویلیام کوهن، وزیر دفاع دولت کلینتون، «این که ترامپ می‌گوید باید اول آمریکا را ساخت، نظر درستی است، زیرا زیرساخت‌های آمریکا در مقایسه با کشورهای جهان سومی‌نیز بدتر می‌باشد( Cohen,2017)». «بازنگری در قراردادهای بین‌المللی از جمله نفتا به نفع آمریکا، برگرداندن شغل‌ها به آمریکا  که به دلیل موج جدید جهانی‌شدن در حال خارج شدن از این کشور می‌باشند، کاهش تمایل در توسل به نیروی نظامی‌در خارج از کشور و عدم پایبندی به تعهدات نظامی‌آمریکا، به ویژه در قبال متحدین سنتی، خروج از پیمان‌هایی چون آب و هوای پاریس و برجام و... حتی در مقام عمل، می‌تواند معانی متضاد با این شعار نیز داشته باشد(Brigety,2017). همچنین "اول آمریکا" می‌تواند تأکید بر حاکمیت و کنترل مرزهای آمریکا در مقابل مهاجران و حتی اخراج آنان از کشور باشد. از نظر پاتریک‌ بوکانن، از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا و رقیب ترامپ، "اول آمریکا" چنین تعریف می‌شود،« اگر کره جنوبی می‌خواهد در برابر کره شمالی بازدارندگی داشته باشد، باید بمب اتم به‌دست آورد. زیرا ما در برابر کشوری که احتمال دارد از بمب اتم علیه شهروندان و سربازان ما استفاده کند، جنگ نخواهیم کرد. بنابر این، ترامپ باید "اول آمریکا" را به خوبی اجراء نماید( Domdrowski & Reich, 2017:1034). اقتصاد آمریکا دیگر توانایی لازم و بایسته‌ای برای تأمین هزینه‌های عملیات نظامی‌و جنگ در خارج را مثل گذشته ندارد. ترامپ این چالش و تهدیدات پیچیده و درهم‌تنیده در محیط سیال بین‌المللی را درک کرده‌است و در صدد است تا از طریق افزایش بودجه نظامی‌و کاهش تعهدات و هزینه‌های نظامی‌خود در خارج و افزایش سهم پرداختی متحدان سنتی آمریکا در چهارچوب توافقات و معاهدات بین‌المللی چون ناتو بر آن غلبه پیدا کند.
دکترین ترامپ، نوعی بازگشت به مکتب جکسونیسم است. این مکتب قبل از جنگ جهانی دوم بر مبنای اندیشه و رفتار هفتمین رئیس‌جمهور آمریکا بنا نهاده شده است. شالوده مکتب مذکور عبارت از این است که آمریکا نه دوست دارد و نه دشمن، بلکه فقط منافع دارد. بنیان‌های اساسی این مکتب متشکل از اولویت منافع ملی در روابط خارجی، مداخله در خارج بر مبنای منافع ملی، بسط و تعمیق موقعیت برتر آمریکا در نظام بین‌الملل است؛ و «مقابله با تهدیدات باید با قدرت نظامی‌ویرانگر آمریکا صورت گیرد(Pagliarulo,2017:4)17.  توجه به بنیان‌های این مکتب با نظرداشت به عدم قطعیت در مواضع و رفتار ترامپ می‌تواند مبین جهت گیری سیاست خارجی ترامپ در نظام بین‌الملل باشد.
بنابر این نمی‌توان گفت که ترامپ و تیم امنیت ملی او راهبرد انزواگرایی را در دستور کار قرار داد‌ه‌اند، بلکه دولت ترامپ خواستار رستاخیز مجدد قدرت و موقعیت آمریکا در سطح جهانی است. ترامپ «در قبال کره شمالی از راهبرد برتری جویی پیروی می‌کند و درصدد است تا تهدیدات از ناحیه این کشور علیه آمریکا را از بین ببرد. او خواستار استمرار رهبری آمریکا در ناتو با حداقل هزینه‌های ممکن است. صرف نظر از لفاظی‌های ترامپ، تمام اقدامات و سیاست‌های عملی او در راستای تقویت و استحکام‌بخشی بیشتر در ناتو است(ر.ک: Domdrowski & Reich, 2017:1034-5). در غرب‌آسیا به اشکال مختلفی از راهبرد حمایت‌گرایانه در قبال متحدان سنتی آمریکا استفاده می‌کند. در نهایت می‌توان گفت راهبرد اصلی ترامپ برتری‌جویی آمریکا در سطح جهانی و راهبردهای مختلف با توجه به تعداد بازیگران، زمینه و نوع تهدید و ویژگیهای محیطی هر یک‌ تهدیدات است. او، همانند اسلاف خویش، راهبردهای متفاوت و متعدد متناسب با مقتضیات زمانی و مکانی در اقصی نقاط جهان را در چهارچوب و چشم‌انداز برتری‌جویی آمریکا در دستور کار سیاست خارجی قرار داده است.

جایگاه آمریکا در نظام بین‌الملل
در خصوص نقش و جایگاه آمریکا در نظام بین‌الملل صداهای مختلفی از کاخ سفید به گوش می‌رسد. ترامپ نظام بین‌الملل را میدان نبردی بر سر تأمین منابع مالی و پولی می‌بیند و در تلاش است با نهایت سوداگری، بهره لازم را برای ساخت مجدد آمریکا ببرد. در مقابل، جیمز متیس، وزیر دفاع، از نقش و مسؤولیت جهانی آمریکا در پیشبرد سعادت بشری و چراغ هدایت دموکراسی در جهان صحبت می‌کند. این وضعیت تداعی کننده همان عدم قطعیت در کاخ سفید است که باعث برداشت‌های متفاوت دوستان و دشمنان آمریکا شده است. ترامپ اولین رئیس‌جمهور آمریکا است که بر کالای کشورهای اروپایی و کانادا تعرفه‌های تجاری وضع می‌کند. و اعضای ناتو را به دلیل عدم پرداخت سهم قابل توجهی از بودجه این سازمان تحت فشار قرار می‌دهد و آنها را به باد انتقاد می‌گیرد. یا اینکه قرارداهای تجاری و نظامی‌گذشته با متحدان سنتی آمریکا در عرصه جهانی را به چالش می‌کشد.
این دست اقدامات ترامپ باعث شده است تا افرادی فکر کنند که دیگر آمریکا در اندیشه و عمل به نقش جهانی خود در گذشته متعهد نیست. مرکل، صدراعظم آلمان، در واکنش به اظهارات ترامپ در خصوص ناتو می‌گوید:« اروپا باید متکی به خودش باشد و سرنوشت خود را به دست گیرد (Wike,2018:1)». وزیر خارجه آلمان نیز، پس از نشست هلسینکی، طی مصاحبه‌ای اعلام کرد: «اتحادیه اروپا دیگر نمی‌تواند به کاخ سفید و رئیس‌جمهور آمریکا اعتماد کند.18» رئیس‌جمهور چین در اجلاس داووس در سوئیس خطاب به رهبران و مقامات کشورهای جهان و به ویژه قاره اروپا می‌گوید؛ نگران منافع جهانی خود در معاهده پاریس نباشید، ما از منافع شما حمایت خواهیم کرد و ما نظام تجارت جهانی را حتی بهتر از آمریکا در سطح جهانی حفظ و تقویت خواهیم کرد. به نظر کوهن آمریکا «در حال واگذاری نقش خود به چین در نظام بین‌الملل است. صنایع چینی در زمینه خودروهای خودران، فنآوری خورشیدی با حرکت قابل ملاحظه‌ای به سمت آینده حرکت می‌کند. آنها در این زمینه برخلاف ما برنامه‌های مدون و روشنی دارند. ... این در حالی است که دولت ترامپ حتی برای پنچ دقیقه آینده نیز برنامه ندارد(Cohen & Suri,2017)».
هارپر نخست وزیر سابق کانادا ارزیابی خودش را از اقدامات ترامپ این چنین ارائه می‌کند: «آمریکا در نظام چند قطبی حاکم بر جهان، با قدرت و هوشیاری کمتر عمل می‌کند، ولی در عوض نسبت به منافع خویش حساسیت بیشتری دارد. این یعنی همان راهبرد "اول آمریکای" ترامپ است. این روند در دوره ریاست جمهوری ترامپ استمرار خواهد داشت. البته این امر به صورت غیرعادی و غیرقابل‌پیش‌بینی خواهد بود. حوزه سیاست خارجی بیشترین محل تبلور و عینیت گزینه "اول آمریکا" ترامپ خواهد بود. این وضعیت مایه دل‌نگرانی‌هایی برای متحدان آمریکا شده است. این اشتباه بزرگی است که ترامپ فکر می‌کند به شرکای قدیمی‌آمریکا نیاز ندارد و به  طور یک‌‌جانبه در پی منافع خویش، حتی بدون توجه به منافع سایر دوستان خود است(Harper,2018)».
از نظر‌‌هاپر جهان چند قطبی است؛ و روسیه و چین نیز در این جهان حضور دارند. «روسیه با مشکلات عدیده اقتصادی و جمعیتی دست و پنجه نرم  می‌کند. هر چند در شرق اروپا مشکل آفرین است و در امور سایر کشورها مداخله می‌نماید، ولی در نهایت مدل کوچکی از شوروی سابق می‌باشد که روبه افول است. ولی مشکل اساسی چین است. چین یک‌ کشور در حال ظهور می‌باشد. این کشور در حال ساخت و ارائه مدل جایگزین جدیدی در نظام بین‌الملل است و خواست‌های اقتصادی و سیاسی خود را در مدل اقتدارگرایی ارائه می‌کند. بنابر این چین یک‌ چالش اساسی و بنیادی برای جهان غرب است. علاوه بر مشکلاتی چون یک‌‌جانبه گرایی ترامپ و ظهور چین، ما با مشکل سومی‌نیز در نظام بین‌الملل تحت عنوان حملات سایبری روبرو هستیم. به نظر من مشکل سایبری اساسی‌تر و بنیادی‌تر از دو مشکل قبلی است و بزرگ‌ترین چالش فراروی ماست. همکاری ما در در زمینه نرم و سخت افزارها کم و به‌اندازه کافی و بایسته نیست. ساختارها و فن آوری‌های ما در جهان غرب متفاوت هستند، این وضعیت و شرایط خوبی برای رخنه و نفوذ چین فراهم کرده‌است(Harper,2018)».
در جهان چند قطبی، « چهار قدرت بزرگ وجود دارد. آمریکا، روسیه، چین و دیگری به نظر من هند است. سه کشور اخیر در واقع قدرت‌‌های بزرگ منطقه‌ای هستند و آمریکا یک‌ قدرت بزرگ جهانی می‌باشد. البته برخی بازیگران مهمی‌نیز چون ایران، اندونزی، البته اتحادیه اروپا که فقط نقش اقتصادی برای خود قائل است، وجود دارد ... آمریکا از نظر قدرت نظامی‌در حال فرسودگی19 است.... ما در وضعیت ضعف مالی قرار داریم (Mearsheimer& Others,2017)». چین قدرتی در حال ظهور و تجدیدنظرطلب یاد می‌شود که خواستار بیرون راندن آمریکا از خاور دور است. آمریکا برای مقابله با چین از راهبرد چرخش به شرق استفاده می‌کند20. «آمریکا نگران فعالیت‌های چین در شرق آسیا و خلیج‌فارس است و نسبت به آفریقا نگرانی ندارد. منازعه اصلی بین چین و آمریکا برخلاف دوران جنگ سرد دیگر ایدئولوژیک‌ نیست، بلکه مبنای اصلی منازعه ژئوپلتیکی است... یکی از دلایل تشدید رقابت امنیتی بین چین و آمریکا رشد روحیه ملی‌گرایی در آمریکا است (Mearsheimer& Others,2017)».
راهبرد برتری جویی ترامپ و تهدیدات سنتی علیه آمریکا
اسناد امنیت ملی آمریکا به ویژه در دوره اوباما(Obama,2015) و ترامپ(Trump,2017) در خصوص این نوع از تهدیدات و چالش‌های امنیتی آمریکا هیچ تفاوتی بین آنها از نظر ماهوی نمی‌توان قائل شد. در این اسناد کشورهای چین، روسیه، ایران و کره شمالی21 به دلایلی در ردیف تهدیدات علیه امنیت یا منافع آمریکا تعریف شد‌ه‌اند. این اسناد منبعث از نظریه توازن قوای فراساحلی(Layne,2006,2009&2012) است. بر اساس این نظریه، تهدیدات به دو دسته سخت و نرم تقسیم می‌شود. تهدید سخت در هیأت پیدایی یک‌ هژمون در اورآسیا22 و قدرت مسلط بر منابع انرژی غرب‌آسیا، و تهدیدات نرم، در قالب موازنه نرم با استفاده از دیپلماسی چند جانبه و سازمان‌های بین‌المللی23، آمریکا را محدود خواهد ساخت. این نوع از تهدیدات علیه موجودیت و منافع حیاتی این کشور در آینده تعریف می‌شود. راهبرد چرخش به آسیای اوباما و راهبرد "اول آمریکای" ترامپ در واقع در پی مقابله با این نوع از تهدیدات طراحی و اجرائی شده است. در راهبرد اوباما تشکیل ائتلاف با قدرت‌های اصلی شرق آسیا (ژاپن، هند، استرالیا و ...) و در راهبرد ترامپ با محوریت روسیه و هند می‌بایست با چین مقابله کرد.

محور ضد هژمون
در ادبیات راهبردی آمریکا از نزدیکی و همگرایی احتمالی بین کشورهای چین، روسیه و ایران به عنوان محور ضد هژمونی آمریکا یاد می‌شود. برژنسکی مبدع این محور در سال 1997 در کتاب خود از آن رونمایی نمود. او معتقد است که اورآسیا از منظر ژئوپلتیکی محوری‌ترین منطقه جهان است. قدرتی که بر این منطقه حاکم شود، در واقع کلید کنترل مناطق سه‌گانه پیرامونی آن را بر عهده خواهد گرفت. به نظر وی، ائتلاف و اتحاد بین روسیه و چین و احتمالاً ایران قابلیت تشکیل محوری به عنوان ضد هژمون آمریکا را خواهد داشت(Brezinski,1997). لذا اولویت دولت‌های آمریکا در سطح جهانی می‌بایست، جلوگیری از شکل‌گیری و به واقعیت پیوستن این محور در آینده باشد.
اوباما در قالب راهبرد چرخش به آسیا بر مبنای توازن فراساحلی، به این نتیجه رسید که تنش و خصومت بین ایران و آمریکا را از راه‌های مختلف از جمله برجام کاهش دهد و مدیریت نماید. این اقدام به رغم مخالفت گروهی در داخل ساختار سیاسی آمریکا و در سطح منطقه مانند برخی از رهبران افراطی رژیم صهیونیستی و برخی از حاکمان حاشیه جنوبی خلیج‌فارس محقق گردید. تیم امنیتی اوباما همانند دولت‌های آمریکا پس از فروپاشی شوروی، چین را تهدید اصلی برای رهبری و هژمونی آمریکا در سطح جهان ارزیابی می‌کرد و روسیه را نیز تهدیدی در شرق برای اروپا می‌دانست، که از طریق همکاری با متحدان اروپایی قابل کنترل و مدیریت خواهد بود. جایگاه و وزن چین به عنوان یک‌ تهدید بنیادی علیه آمریکا در دولت ترامپ تغییر نکرده‌است. دولت ترامپ، به ویژه شخص ترامپ روسیه را نه تنها تهدید نمی‌انگارد، بلکه از زوایه فرصت در راهبرد برتری جویی جهانی آمریکا آن را تعریف می‌کند. فرصتی که بر مبنای حافظه ذهنی ترامپ و آموزه‌های هنری کیسینجر به او و دامادش کوشنر می‌بایست طراحی و پیاده سازی شود.
کیسینجر طراح نزدیکی آمریکا به چین در دهه 1970 میلادی با هدف تخریب روابط چین و شوروی سابق، اینک تغییر جهت داده است و در ملاقات‌های متعدد خود به ترامپ و کوشنر توصیه می‌کند که آمریکا باید به روسیه24 نزدیک‌ شود و در پی برقراری روابط گرم با این کشور از شکل‌گیری یک‌ مثلث احتمالی ژئوپلتیکی در مناطق خاوردور، اورآسیا و غرب‌آسیا جلوگیری نماید. این اقدام برای تخریب روابط روسیه، چین و وارد کردن ضربه نهایی به کشور اخیر به عنوان یک‌ تهدید اساسی علیه آمریکا ضرورت دارد. علاوه بر این، آمریکا قابلیت خود را از این طریق در کنترل و مدیریت ایران در منطقه اورآسیا و غرب‌آسیا افزایش خواهد داد(sputniknews,2018). در واقع، کیسینجر با این توصیه‌ها در صدد تکمیل حلقه محاصره چین در عمق راهبردی این کشور در غرب و جنوبی غربی آسیا است. این توصیه‌ها تداعی کننده رویکرد دوران جنگ سردی کیسینجر به جهان و خواستار محاصره تمام عیار چین همانند شوروی سابق در گذشته است.

غرب آسیا
جایگاه و اهمیت منطقه غرب‌آسیا در سیاست خارجی آمریکا روشن و مشخص است25. منطقه غرب‌آسیا به دلایل جدید در دولت ترامپ اهمیت بیشتری پیدا کرده‌است. این منطقه در طول تاریخ حیات خویش این چنین در دام بی‌ثباتی و جنگ از انواع مختلف آن گرفتار نبوده است. ترامپ از وضعیت حاکم بر منطقه در راستای پیشبرد اهداف خود از جمله، فشار بر اروپا از طریق مهاجرین منطقه که حدود 15 میلیون آواره و مهاجر برآورده شده است، استفاده می‌کند. تضعیف و تجزیه کشورهای قدرتمند منطقه و به قدرت رساندن دولت‌های دست‌نشانده از دیگر اهداف مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی است. رهاکردن مردم افغانستان، پراکنده کردن داعش در تمام منطقه26، عدم مسؤولیت‌پذیری آمریکا برای مشارکت در بازسازی ویرانی‌های پس از داعش در منطقه27، ترویج افراطی‌گری در منطقه28، در راستای تعمیق وابستگی هر چه بیشتر منطقه به آمریکا صورت می‌گیرد. «دولت‌های عربی، صادرکننده نفت؛ رادیکالیسم؛ و مهاجر به کشورهای غربی هستند. دو مورد اخیر مایه نگرانی ما است. سه کشور لیبی، سوریه و یمن نیز به دولت‌های ورشکسته تبدیل شد‌ه‌اند. ما در پیدایی و استمرار هرج و مرج و بحران در این کشورها نقش داریم. آمریکا منبع اصلی این کشتار و نابودی در خاورمیانه‌ بوده است (Mearsheimer& Others,2017)».از این مسایل تحت عنوان منافع مشترک ترامپ و نتانیاهو نیز یاد می‌شود.
دولت ترامپ با استمرار بی‌ثباتی در منطقه، منافع مالی و ژئوپلتیکی بی‌سابقه‌ای را در دستور کار خویش دارد. برونداد وضعیت حاکم بر منطقه در راستای اهداف محافل صهیونیستی و جناح‌های تندرو و افراطی در ساختار و حوزه‌های مختلف جامعه آمریکاست. راز استمرار بی‌ثباتی در منطقه در این نکته نهفته است که برخی از صاحب‌نظران آمریکایی از آن به عنوان فرصت طلایی یا سرمایه اصلی آمریکا یاد می‌کنند. «فرصت طلایی برای آمریکا این است که کشورهای عربی برای ادامه حضور و رهبری آمریکا در منطقه، حاضرند هزینه‌های کلانی کنند. کشورهای چون عربستان و امارات متحده عربی در حوزه جنوبی خلیج فارس، نقش پیش‌قراول را در این زمینه دارند. این کشورها ادامه حیات سیاسی خود را مدیون حضور و رهبری آمریکا در منطقه و حمایت از آنها در مقابل تهدیدات ناشی از سوی مردم خودشان و ایران ارزیابی می‌کنند(Allen & Others,2017)». البته باید این نکته را برتقاضای عاجل رهبران این کشورها افزود، که نه تنها حاضرند از کیسه مردم خود، هزینه تسلیحات آمریکایی را به منظور ویران ساختن کشورهای اسلامی‌- عربی چون لیبی، سوریه، یمن و غیره را بپردازند، بلکه حتی این آمادگی را از خود نشان داد‌ه‌اند تا برای این منظور سرزمین‌های اسلامی‌و عربی را نیز به صهیونیست‌ها تقدیم کنند و یا آنها را به تجزیه و ورشکستگی بکشانند.

جمهوری‌اسلامی‌ایران
دولت‌مردان آمریکا پس از انقلاب اسلامی‌در سال 1357، ایران را از جهات مختلف تهدیدی علیه منافع منطقه‌ای خود و متحدان سنتی خود در غرب‌آسیا تعریف می‌کنند. این روند در اواخر دوران اوباما کمی آهسته‌تر شد و در قامت برجام عینیت پیدا کرد. ولی در راهبرد و رویکرد ترامپ نه تنها همه چیز به عقب برگشته است، بلکه راهبرد ترامپ در مقایسه با راهبرد اوباما در قبال ایران و مسایل منطقه سوداگرانه‌تر و در عین حال ساده‌انگارانه است.
در خصوص راهبرد ترامپ در قبال جمهوری اسلامی‌به چند نکته اساسی باید توجه نمود. «وقوع برخی ناآرامی‌ها در داخل کشور در واکنش به وضعیت اقتصادی، تعمیق و نفوذ و گسترش حضور ایران در منطقه و خروج آمریکا از برجام باعث شده است تا جمهوری اسلامی‌ایران با اولویت بالایی در دستور کار سیاست خارجی ترامپ قرار گیرد(Wright & Malley,2018)». با توجه به این موارد، سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در دوره ترامپ بیشتر منعکس کننده مسایل داخلی ایران و آمریکا است. این وضعیت عادی  نیست و تا حدود زیادی نیز بی‌سابقه به نظر می‌رسد. این در حالی است  که «مردم ایران دارای فرهنگ سیاسی و مدنی هستند. این مسأله برای برخی در آمریکا قابل فهم نیست و آنها گیج می‌شوند و درک نمی‌کنند که مردم معترض خواهان دگرگونی نظام نیستند و مشروعیت نظام را قبول دارند(Wright & Malley,2018)».
دولت اوباما با هوشمندی لازم در پی این بود که زمینه همکاری ایران در مسایل منطقه را فراهم آورد. چون به این نتیجه رسیده بود که ایران به‌دنبال بی‌ثباتی در منطقه نیست. این گونه ا‌تهام‌ها به ایران ناشی از اغراض سیاسی محافل صهیونیستی و برخی از سران کشورهای عربی است که نگران منافع و سلطه خود بر مردم مظلوم منطقه هستند. اگر به واقعیت‌های نقشه ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی منطقه نگاه راهبردی شود، این واقعیت قابل درک است که ایران در حال دفاع از منافع خود و کشورهای منطقه است و نمی‌خواهد بر منطقه مسلط شود. رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی مخالف جمهوری‌اسلامی‌ایران از پیشرفته‌ترین فنآوری‌های مدرن نظامی ‌روز برخوردارند، از حمایت‌‌های اتمی ‌و غیر اتمی‌ناتو و آمریکا نیز بهره‌مند هستند و درعین‌حال فریاد سر می‌دهند که ایران می‌خواهد بر منطقه تسلط یابد و امپراطوری پارسی را احیاء کند. در حالی‌که منبع نگرانی آنها اولاً مردم کشورهای خودشان هستند که خواهان آزادی بیشتر نسبت به گذشته هستند؛ و ثانیاً برون‌سپاری امنیت‌شان و وابستگی بیش از حد خودشان به آمریکا و محافل صهیونیستی است.
نکته بعدی این است که، ایران در منظر ترامپ و تیم امنیت ملی او، تهدید اصلی علیه آمریکا و متحدان این کشور در منطقه ارزیابی می‌گردد. همکاری سه جانبه ایران، روسیه و دولت سوریه مانع سقوط دولت اسد در سوریه شده است و حال ترامپ مدعی است که ایران باید از منطقه خارج شود. مستشاران ایرانی در کنار ارتش و مردم سوریه در مقابل تروریست‌های خارجی به پیروزی رسید‌ه‌اند. این به معنای حضور فیزیکی ایران در سوریه نیست که ترامپ بخواهد آنها را به عقب براند. حضور ایران در سوریه و در منطقه بیشتر بُعد معنوی دارد و در جهت خواست و آروزهای دیرینه مردم این کشورها است، که سالیان متمادی به ناحق از سوی آمریکا و برخی از دولت‌های عربی نادیده گرفته شده است.
نکته سوم این است که دولت ترامپ استدلال می‌کند که « اگر به برنامه هسته‌ای و موشکی ایران رسیدگی نشود، در آینده شاهد کره‌شمالی دیگری خواهیم بود(Wright & Malley,2018)». در یک‌ نگاه اجمالی به تاریخ و رفتار سیاسی در منطقه مبرهن است که ایران هیچ تهدیدی علیه کشورهای منطقه نیست. ایران در چهارصد سال گذشته به همسایگان خود حمله نکرده‌است. در شرایط کنونی، در معاهده منع گسترش سلاح اتمی عضویت دارد، تأسیسات هسته‌ای ایران کاملا تحت نظارت سازمان انرژی اتمی‌بین‌المللی می‌باشد و فاقد سلاح اتمی‌است. در حالی‌که رژیم صهیونیستی هر چند سال یک‌‌بار به همسایگان خود حمله می‌کند، بین 80 تا 200 کلاهک اتمی‌دارد، عضو معاهده منع گسترش سلاح‌های اتمی‌نیست و بازرسان بین‌المللی را برای نظارت از تأسیسات اتمی‌خود بر خلاف قطعنامه شورای امنیت راه نمی‌دهد. علاوه بر این، نیروی هوایی و برنامه موشکی اسرائیل و عربستان در منطقه به مراتب پیشرفته‌تر از هواپیماهای جنگنده و موشک‌های ایران است. شاید به همین دلیل است که دولت ترامپ و رژیم صهیونیستی گمان می‌کنند که توانایی لازم برای نابودی برنامه هسته‌ای و موشکی ایران را دارند و می‌توانند با بمباران آنها را نابود کنند29. ولی واقعیت این است که برنامه اتمی‌و موشکی ایران حاصل دانش و تلاش فرزندان ایران زمین است و وارداتی نمی‌باشد که با بمباران و یا چیز دیگری از بین برود.
نتیجه‌گیری
منازعه سیاسی بین نخبگان فکری در حوزه سیاست خارجی بر سر این مسأله که دولت مستقر در کاخ سفید دارای راهبرد است یا اینکه بدون هیچ راهبردی در سطح نظام بین‌الملل عمل می‌کند، موضوع جدید و مختص به دولت ترامپ نیست، بلکه در خصوص همه دولت‌های آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، کم‌وبیش مطرح بوده است. وجه تمایز این بحث در خصوص دولت ترامپ در این نکته می‌باشد که شکل‌گیری و اجرایی شدن سیاست‌ها در دولت ترامپ روال گذشته را ندارد. ترامپ اصولاً در اکثر موارد و به ویژه در مسایلی که انگیزه شخصی نیز دارد، بدون مشورت با تیم‌امنیتی و مشاوران خود تصمیم نهایی را می‌گیرد و انجام می‌دهد. این ویژگی ترامپ باعث غیرقابل‌پیش‌بینی بودن سیاست‌ها و اقداماتش شده است.
در منظومه فکری ترامپ، آمریکا در سیر قهقرایی قرار گرفته است و او قهرمانی است که می‌تواند این کشور را از این وضعیت نجات دهد و به جایگاه قبلی خود بازگرداند و به همین دلیل نیز مردم آمریکا او را به عنوان رئیس‌جمهور این کشور انتخاب کرد‌ه‌اند. راهبرد او برای تحقق این منظور «برتری جویی آمریکا در سطح جهانی» است. از نظر ترامپ، نهادها و پیمان‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی ‌بین‌المللی؛ مهاجران؛ چین، تهدیدی برای آمریکا به حساب می‌آیند. نهادهای بین‌المللی برای آمریکا هزینه‌ساز هستند و در اکثر موارد نیز قواعد و مقررات این نهادها مانع آزادی عمل آمریکا در راستای تحقق منافع خویش است. ترامپ خواهان اصلاحاتی در پیمان‌ها و نهادهای بین‌المللی است. علاوه بر این، مهاجران و کشور چین به عنوان عاملی برای از بین رفتن مشاغل و روحیه تولیدی در داخل آمریکا هستند.
ترامپ به دلایل اقتصادی، ژئوپلتیکی و روحیه ملی گرایی مشکل اساسی با چین دارد. چین کشوری است که در حال حاضر با سرعت فزاینده‌ای برتری آمریکا را در سطح منطقه‌ای و جهانی به چالش می‌کشد. بر این اساس جنگ تجاری آمریکا با چین برخلاف متحدان سنتی خود، یک‌ جنگ واقعی است که از روند فزاینده‌ای نیز برخوردار خواهد بود. علاوه بر این، ترامپ بر خلاف‌نظر نهادها و ساختارهای تصمیم‌ساز آمریکا بر این باور است که نزدیکی تا حد ممکن به روسیه مزایای متعددی در اروپا و در مدیریت اعضای ناتو به ویژه در تأمین هزینه‌های این سازمان خواهد داشت. قابلیت و قدرت مانور آمریکا را در شرق دور و اورآسیا و در بازی‌های ژئوپلتیکی و اقتصادی قدرت‌های بزرگ در مقابل چین افزایش خواهد داد. همچنین محدودیت‌هایی برای قدرت مانور ایران در اورآسیا و غرب‌آسیا به‌وجود خواهد آورد.
موضوع ایران در منظومه فکری و راهبردی ترامپ برخواسته از مسایل داخلی دو کشور ایران، آمریکا و منطقه غرب‌آسیا است. اونجلیست‌ها در جایگاه حامی‌ترامپ در داخل آمریکا، از رویکرد نزدیکی او با سران فعلی رژیم صهیونیستی خیلی خوشحال و راضی هستند. اسرائیل نیز به دلایل مختلفی یک‌ کشور جکسونی است. روحیه میهن پرستی جکسونی ترامپ نیز عامل همگرایی بین پایگاه مردمی‌و برخی از محافظه‌کاران جدید حامی‌اسرائیل در آمریکا شده است. علاوه بر این بین ترامپ و نتانیاهو در برخورد با مسایل منطقه با محوریت ایران نوعی همگرایی و کمک متقابل مبتنی بر منافع مشترک دیده می‌شود. ایران در مرکز ثقل منافع مشترک آمریکای ترامپی و رژیم صهیونیستی نتانیاهو قرار دارد. از منظر آنان، مسأله فلسطین بدون برخورد با ایران فراموش نخواهد شد.
ایران به کانون استقلال خواهی و محرک رفتارهای سیاسی خارج از مدار رهبری آمریکا در منطقه تبدیل شده‌است. مشکلات اقتصادی ایران نقش تسهیل‌گر در شکل گیری مثلثی دارد که اضلاع سه‌گانه آن متشکل از آمریکا، اسرائیل و عربستان در منطقه است. این مثلث کارکردهای خاصی برای آمریکا و اسرائیل دارد. مزیت راهبردی مثلث مذکور برای ترامپ در این نکته نهفته است که سران برخی از کشورهای منطقه، ایران را تهدیدی علیه حکومت خود و آمریکا را ضامن استمرار خودشان می‌دانند. بنابر این خود را مکلف به تأمین هزینه‌های حداکثری و تضمین حداقلی دستاوردهای برخورد با ایران برای آمریکا و اسرائیل کرد‌ه‌اند. در این صورت، کشورهای عربستان و امارات نه تنها باید هزینه‌های برخورد با ایران را در اشکال بازگشت دلارهای نفتی به داخل آمریکا به منظور ایجاد شغل و تقویت بنیه اقتصادی و نظامی‌آمریکا و ترامپ تقبل کنند، بلکه مکلف شد‌ه‌اند تا مسأله فسلطین را از حافظه تاریخی و جغرافیایی منطقه در چهارچوب توافق‌قرن پاک کرده  و به عنوان دستاوردی برای صهیونیست‌های داخل آمریکا و رژیم صهیونیستی تأمین نمایند.

پانوشت
1. وزیر خارجه مکزیک‌ در شهر واشنگتن در حال ملاقات با ترامپ در کاخ سفید بود و از تیلرسون، وزیرخارجه سابق آمریکا، در این باره سؤال کردند و او در جریان سفر مقام مکزیکی به واشنگتن نبود. این شیوه سیاست گذاری مردان تیم امنیتی ترامپ هستند که باور به قواعد و شیوه سنتی سیاست‌گذاری ندارند و معتقدند که در شرایط حاضر هر کاری که امکان انجام آن وجود دارد، می‌بایست عملی شود.( Brigety,2017) دو روز بعد از نشست هلسینکی از دن کوتس مدیر اطلاعات ملی آمریکا، در خصوص مذاکره ترامپ با پوتین سئوال می‌شود. او جواب گفت که در جریان آن نیست. او حتی در خصوص دعوت از پوتین برای دیدار از کاخ سفید نیز اظهار بی اطلاعی می‌کند، و می‌گوید من هم مانند شما از رسانه‌ها شنیده ام.(CNN.com, July 19,2018)
2. James Clarke Chace Professor of Foreign Affairs
3 .Spear Carriers
4 . ترامپ خودش می‌گوید که خواهان صلح از طریق قدرت است.(Pagliarulo,2017:7)
5. روند کسری بودجه آمریکا طی ده سال آینده به‌ یک‌ و نیم تریلیون دلار خواهد رسید. این وضعیت ریسک ورود آمریکا به جنگ‌هایی که پیروزی در آن‌ها قطعی نباشد، را بعید یا غیرممکن می‌‌نماید.
6 . TPP
7 . JCPOA
8 . Paris Climate Change Agreement
9 . در مقابل، سنای آمریکا با توجه به اهمیت و نقش ناتو در روابط با متحدان آمریکا با 97 رای مثبت در مقابل 2 رای منفی از این سازمان حمایت کرد. بر اساس این مصوبه هرگونه تصمیم‌گیری در خصوص نوع رابطه با ناتو مستلزم موافقت دوسوم اعضای سنا خواهد بود.
10. در این رابطه سه نظر وجود دارد. برخی قائل به این هستند که ترامپ دکترین دارد و برخی دیگر می‌گویند اقدامات او بر اساس راهبرد مشخص صورت نمی‌گیرد و در نهایت نیز افرادی او را فاقد هرگونه دکترین و راهبرد مشخص می‌دانند.
11 .Chaos
12 . Reactive Tactics
13 . Transactional Approach
14 . نشست با سران کره شمالی و روسیه بر خلاف نظر قریب به اتفاق مشاوران و متحدان آمریکا صورت گرفت.
15 . America First
16 . Make America Great Again
17 . از دیگر اصول این مکتب می‌توان به؛ ملی‌گرایی، پوپولیستی در سیاست خارجی، استثناءگرایی صلیبی‌وار و رویکرد ‌‌هابزی به همه‌یاهیچ اشاره داشت.
18 . البته این اظهارات به معنای پایانی برای اتحاد اروپا با آمریکا درچارچوب ناتو نیست، بلکه بدان معناست که اعضای ناتو باید بعد از این کمتر به رهبری آمریکا متکی باشند.
19. Wear and Tear
20 . Pivot to Asia
21 . کره شمالی در صورتی برای آمریکا تهدید تلقی می‌شود که این کشور قابلیت ضربه زدن به سرزمین اصلی آمریکا با موشک‌ها و برنامه هسته‌ای خود داشته باشد. در غیر این صورت برنامه موشکی و هسته‌ای این کشور برای آمریکا و به ویژه دولت ترامپ قابل تحمل و مدیریت است.
22. Brezinski, Zbigniew,(1977)
23 . Layne, C, (2006) & Layne, C, (2009)
24 . جیسون میلر، مفسر سیاسی آمریکا در شبکه خبری CNN در حمایت از ملاقات ترامپ با پوتین عنوان کرد که آمریکا برای اعمال فشار بیشتر بر ایران به روسیه نیاز دارد.
25. برای اطلاعات بیشتر به رضاداد درویش، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و راهبرد دولت جدید آمریکا در قبال غرب‌آسیا، فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران، سال اول، پاییز 1395، شماره اول. صص 122-91. همچنین به میزگرد پیامدهای ژئوپلتیکی فروپاشی برجام در شماره 8-9 همین فصلنامه مراجعه نماید.
26. داعش امروز در خاورمیانه‌تضعیف شده است. ولی به صورت پراکنده در نقاط مختلف از جمله آفریقا، صحرای سینا، لیبی، افغانستان و حتی اروپا حضور پیدا کرده است. در این شرایط استمرار بی‌ثباتی در منطقه، جنگ با آن مشکل است.( Allen & Others,2017)
27 . آمریکا تمایلی برای بازسازی شهرهای پس گرفته شده از داعش در عراق و سوریه، مثل موصل را ندارد. به نظر ترامپ باید کشورهای منطقه ‌این امر را تقبل کنند.(Cohen,2017)
28.  نتیجه خروج آمریکا از برجام بی‌ثباتی و رشد افراط گرایی است. (Chas,2018)
29 . مایک‌ پمپئو وزیر خارجه کنونی آمریکا در اظهارات ضد ایرانی در سال 2014  به جای مذاکره در خصوص برنامه هسته ای ایران به دولت اوباما پیشنهاد می‌داد که با 2000 سورتی به تاسیسات اتمی‌ایران حمله کند و آنها را نابود سازد.

منابع
درویش، رضاداد(1395)، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و راهبرد دولت جدید آمریکا در قبال غرب آسیا، فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران، سال اول، پاییز 1395، شماره اول. صص 122-91.
1-Allen John, Gordon Philip, Lindborg Nancy & Zarate ( Nov 15, 2017) Assessing U.S Middle East Priorities, , Panel 1 of MEI’s Annual Conference, held at the Capital Hilton in Washington D.C.www.youtube.com/watch?v= L3XwBqGj32g.
2-Brezinski, Zbigniew,(1977), The Grand Chessboard: American Primacy and Geostrategic Imperative, New York: Books.
3-Brigety, Reuben,( May 23,2017) America First: U.S Global Engagement in the Trump Era, The International Institute for Strategic Studies. www.youtube.com/watch?v=Qx1rVImVehk.
4-CNN.com, (July 19,2018),) Trump and Putin Summit.
5-Cohen Eliot, & Suri Jeremi,( Jan 22, 2018), American Forum: The President’s First Year: part1: National Security in the Trump Era. www.youtube.com/watch?v=pxLz8W_A7qQ.
6-Cohen William,(Oct30, 2017), US Foreign Policy in the Trump Era: Terrorism, North Korea, Middle East & Europe, The Washington Center,. www.Youtube.comwatch?v=Bt2aQ8qMBB.
7-Dombrowski Peter & Simon Reich, (2017), Dose Donald Trump have a Grand Strategy? International affairs 93:5.
8-Freeman W. Chas,(2018), The geopolitics of Iran Nuclear Negotiations, Norwegian Institute of International Affairs.
9-Goldberg Jeffery, Schake Kori, Farks Evelyn & Wright Thomas (Jun 26,2018),Understanding Trump’s Foreign Policy, The Aspen Institute,. www.youtube.comwatch?v=ZwIQaVIqK1I.
10-Harper Stephen,( Jun 27,2018), Discusses U.S. Foreign Policy at Five Eyes Forum in London, CTV News,.www.youtube.com/watch?v=NNnIFHTFzQ.
11-Heilbrunn Jacob, (May 25, 2018), Trump isn’t Fighting American Decline. He’s Speeding It up. www.washingtonpost.com/news/global-opinion/wp/2018/05/25/trump-isnt-fighting-american-decline-hes-speeding-it-up/?noredirect=on&utm_term=.5c7d64c981d7
12-Layne C, (2006), The Peace of Illusions: America Grand Strategy from 1940s to the Present. London: Cornell University Press.
13-Layne C, (2009), America’s Middle East Grand Strategy after  Iraq: the Moment for Offshore Balancing has arrived. Review of International Studies, 35, 5-25 .
14-Layne C,(2012), The (Almost) Triumph of Offshore Balancing. Retrieved from National Interest: http://national Interest.org/commentary/almost-triumph-offshore-balancing-6405?page=2.
15-Mead Russell. Walter & Chace Clarke. James,( May 17,2018) U.S Foreign Policy Under Donald Trump: The Scorecard so far, PolicyExchangeUK,. www.youtube.com/watch?v=ojPFMcnmyUg.
16-Mearsheimer John, Kennedy Paul, Desch C. Michael & McCarthy Daniel,( Nov 9, 2017), U.S. Foreign Policy in the Trump Era: The Future of Great Power Politics, The American Conservative.
17-Obama B.(2015), National Security Strategy of the United States of America. Washington: The White House.
18-Pagliarulo Diego, (Jan 3, 2017),Donald Trump, the Middle East, and American Foreign Policy, www.e-ir.info/2017/01/03/ Donald-trump-the-middle-east-and-american-foreign-policy/
19-Sputniknews,(2018),www.sputniknews.com/worldd/201807261066705921-trump-kissinger-advice-on-russia/Trump advised by Kissinger to cozy up with Russia to Contain Chaina- Reports.
20-Trump D. (2017), National Security Strategy of the United States of America. Washington: The White House.
21-Wike Richard, (May 29, 2018), Why Europeans Turned Against Trump.
22- Wright Robin, & Malley Robert (Jan 18, 2018),Raised Stakes: U.S. Policy Toward Iran in 2018,Woodrow Wilson Center, www.youtbe.com/watch?v=2mww1vyprw8.


تعداد مشاهده: 1917