قتل خاشقچی؛ پروژهای با کارکردهای وارونه
هادی محمدی
تحلیلگر سیاسی و پژوهشگر مسائل راهبردی غربآسیا
چکیده
رئالیسم تهاجمی و ستیزهجویانهی ترامپ و بن سلمان، الگوی جدید رفتاری آنان در مناسبات جهانی و سیاستورزی است. این الگوی رفتاری به همان میزان که برای عرصه جهانی عجیب و شاید غافلگیرانه است، با هزینههای پیشبینی نشده همراه است. ماهیت آلسعود و شخصیت بنسلمان با تاریخ وهابیت جزیرةالعرب در تطابق و استمرار بوده است، با قتل خاشقچی و اتخاذ سیاست فرار بهجلو، آل سعود با واکنشهای گستردهی جهانی و بهویژه از سوی حامیان غربی و افکار عمومیمواجه شده است. این رخداد وحشیانه که برای بن سلمان و نظام سعودی امری عادی است در شرایطی از اوضاع داخلی، منطقهای و جهانی به وقوع پیوسته که پیامدهای مخرّبی برای آینده نظام سعودی، ولیعهدی بن سلمان، همپیمانان منطقهای و جهانی بجای میگذارد. این مقاله تلاش دارد تا ضمن بازگویی از چگونگی قتل خاشقچی به پیامدها و بازتابهای آشکارساز و غیرقابل کنترل آن بپردازد و ابعاد سلبی این پیامدها برای بازیگران مختلف و محیطهای داخلی و منطقهای و بینالمللی و ابعاد و فرصتهای این فاجعه برای کشورهای مستقل را گمانهزنی نماید.
نتیجه این سیاست خونریزانه، کارکردی وارونه و معکوس و برخلاف آنچه بن سلمان انتظار داشت شکل خواهد گرفت، همانگونه که ترامپ برای رویکردهای خود هزینههای گوناگون در پیش دارد.
کلمات کلیدی: خاشقچی، بن سلمان، اردوغان، ترکیه، عربستان سعودی، ترامپ
مقدمه
برخی رخدادهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی، فارغ از اینکه عمدی باشند یا سهوی، در حکم «آشکارساز» حقایق عمل میکنند. دیدن حقیقت و ماهیت افراد، نظامهای سیاسی و بهشکل بیواسطه و عریان، دقیقاً همان چیزیست که بسیاری از افراد و احزاب و نظامهای سیاسی تلاشِ پرهزینهای برای پنهانکردن آن بهعمل میآورند. این زیباسازی از طریق پنهانشدن در پشت شعارها و ارزشهای مطلوب انسانی و گاه دینی دنبال میشود و برای اینکه تصویری دیگر از ماهیت واقعی خود ارائه کنند و یا با ادعای تصویر ساختگی، اهداف گوناگون دیگری را محقق نمایند.دمکراسی، حقوقبشر، صلحخواهی، حقوق اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، اقتصادی، حقوق زنان و کودکان، مبارزه با خشونت، تروریسم، افراطیگری، جنگ و خونریزی و یا شعار مقدس عدالتخواهی و انساندوستی، امنیت بشری و امنیت جهانی، مساعی جمیله و... بخشی از این شعارهای معمول در عرصهی جهانی و مناسبات بینالملل است که با مهارت مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. این ارزشها گاه به حوزههای دینی و مذهبی نیز کشیده میشود و دفاع از پیروان ادیان و مذاهب و اقلیتها را نیز دربر میگیرد و همگی اینها در رویههای قانونی و حقوقی هم جلوه میکنند و معاهدات و قوانین بینالمللی را میسازند ولی اغلب، پوششی برای فریبکاری و اهرمیبرای فشار به دیگران و یا سیطره بر جوامع دیگر قرار میگیرند.
گاه چنین بنظر میرسد که چگونه میتوان این پرده نیرنگ را کنار زد و با چه ابزار و با کدام هزینه و ترفند، امکان کنار زدن این تصویر دروغین از چهرهها میسر میشود.
درست در هنگامیکه کارتر دمکرات تلاش داشت چهرهی صلحطلب و ضدجنگ آمریکا را در جهان نهادینه کند، حملهی نظامیارتش آمریکا به ایران در طبس، با رسوایی شکست یک عملیات پنهان، مواجه میشود و حضرت امام(ره) در اولین سخنرانی خود تأکید میکند که «اگر میخواستیم این چهرهی متجاوز آمریکایی را به جهان نشان دهیم، چقدر زحمت و هزینه باید مصروف میشد.» آمدن ترامپ در هرم قدرت آمریکا نیز از این دست رخدادهاست که بسیاری از وجوه پنهان و حقیقی و ماهیتی نظام سیاسی آمریکا را برملا میکند. ممکن است از نگاه ترامپ و یا حامیان وی، این مجموعهی رفتاری جدید منافعی برای آمریکا دربر داشته باشد ولی یک سرمایه تاریخی و بزرگ که با هزینههای فراوان و با هدف زیباسازی چهره آمریکا و فریب جهانی ساخته بودند را نابود میکند و ادامهی ژستهای شیک آنان را غیرممکن میسازد.
رژیم سعودی که تلاش کرده پیوند ماهیتی خود را با رژیم صهیونیستی و نظام سلطهی جهانی با چهرهای مذهبی و خیرخواه و... پنهان نماید، بهدلایل گوناگون در شرایطی قرار میگیرد که انتظار این «چهرهنمایی» جدید را ندارد و حتی ادامه حمایت آشکار از سوی حامیانش را در غرب با هزینههای غیرقابل تحمل روبرو میکند.(1)
چهرهای غیرانسانی، وحشی، خونریز و جنگطلب، تروریستپرور، غیرطبیعی، دیوانه و فاقد عقلانیت و غیرقابل تحمل را به جهان نشان میدهد. زشتی این «حقیقت و ماهیت ذاتی» بهحدی است که همه تلاشهای استعمار پیر در دهههای متمادی و یا خدمات اقتصادی، مالی و استراتژیک برای آمریکا و یا امنیتسازی برای رژیم صهیونیستی نمیتواند توجیه و بهانهای برای ترامپ باشد تا به سادگی از بنسلمان و رژیم سیاسی سعودی و مناسبات با آن حمایت نماید.(2)
قتل خاشقچی از جمله این رخدادهای «افشاگر و آشکارساز» است که هزینههای آن برای رژیم سعودی، بنسلمان، ترامپ و نظامهای استعماری اروپایی، قابل تحمل و یا قابل کنترل نیست.
موضوع این مقاله، واکاوی این رخداد و ابعاد گوناگون و مرتبط با آن و پیامدهای مختلف این جنایت و فاجعه است. پرواضح است که هیچ طراحی و برنامهریزی جامع و همهجانبهای علیه رژیم سعودی نمیتوانست به شرایط فعلی و پیامدهای آن برای حامیان غربی و ترامپ و حتی رژیم صهیونیستی دست یابد، به نحوی که جلوگیری از خسارتهای حیثیتی و تاریخی و چهرهسازی فریبکارانه آن تقریباً غیرممکن باشد. لذا به شکل بدیهی این رخداد که میتواند یک سرفصل برجسته در تاریخ سیاسی رژیم سعودی و حتی عرصههای بینالمللی و برای حامیان غربی رژیم سعودی باشد و فرصتهای طلایی برای رقبا و یا کسانیکه از سیاستهای رژیم سعودی زیان میبینند، مهیا نماید. در نتیجه باید انتظار داشت که هم در درون نظام پادشاهی سعودی و هم در عرصه حامیان غربی این رژیم، تلاشهایی برای عبور از این سونامیحیثیتی به اجرا درآید و به همین دلیل در پایان مقاله به یک چشمانداز و گمانهزنی از سناریوهای احتمالی، خواهیم پرداخت.
شرح رخداد قتل خاشقچی
جمال خاشقچی برادرزاده عدنان خاشقچی، دلال مشهور اسلحه و اسطوره ثروت در جهان عرب در دهههای هشتاد میلادی قرن گذشته است. پدر عدنان خاشقچی، محمد خاشقچی، پزشک مخصوص ملکعبدالعزیز، ترکتبار و دارای تابعیت سعودی است. همانگونه که عدنان خاشقچی زندگی ماجراجویانه و پرفرازونشیب داشته، جمال خاشقچی نیز از همین ویژگی برخوردار بود. عدنان با بهرهگیری از روابط با دربار پادشاهی سعودی، با مراکز قدرت آشکار و پنهان در غرب و با رژیم صهیونیستی ارتباط برقرار کرده و دلال بزرگ فروش سلاح به سعودی و سپس، بسیاری از کشورهای عربی و غیرعربی شد و حتی در پروژه مکفارلین نیز نقش بازی کرد، و نیز در کنار شارون و جعفر نمیری (رئیسجمهور اسبق سودان)، پروژهی انتقال یهودیان فالاشا به اسرائیل را در مزرعهاش برنامهریزی و هماهنگی کرد.(3)
جمال خاشقچی نیز با تکیه بر مزیتهای خانوادگی، در کنار ترکی فیصل رئیس استخبارات وقت سعودی در مسائل حساس و ویژهای مانند القاعده ، موضوع افغانستان و پروژههای ویژه اطلاعاتی نقشآفرینی کرد و به همین دلیل، برخی او را «جعبه سیاه اسرار» خاندان سعودی میدانند. اختلافنظر با برخی اعضای خاندان سعودی موجب شد تا عربستان را ترک و در آمریکا، زندگی جدیدی را آغاز کند. اگرچه او با برخی سیاستهای سعودی مخالف بود ولی در راهبردهای اصلی تکفیریگری، پرونده سوریه، مقابله با ایران و بسیاری از رویکردها، همسو با آنان فکر میکرد ؛گرچه از تبعیت کامل آنان خارج شده بود و عنوان منتقد سعودی را داشت.(4)
گزارشهای متعدد حاکی است که او به دنبال تشریفات کنسولی و اداری ازدواج جدید با خدیجه چنگیز ترکتبار بود. از این رو به کنسولگری و سفارت عربستان در آمریکا مراجعه میکند ولی غافل از اینکه حاکمان جدید در ریاض برای مهار و ساکتکردن هر صدای منتقد و مخالف رژیم در سطح جهانی برنامهریزی جدیدی دارند. خاشقچی طی هماهنگی خالد بنسلمان، برادر محمد بنسلمان و سفیر عربستان در آمریکا، به ترکیه هدایت میشود. با توجه به اشراف اطلاعاتی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و همچنین شنود مکالمات نمایندگی سیاسی عربستان در آمریکا و ترکیه توسط MI6 که بهشکل ماهرانهای ازسوی رویتر در اخبار مربوطه منتشر شده است، به احتمال زیاد این توصیه برای مراجعهی جمال خاشقچی به کنسولگری سعودی در استانبول، با هماهنگی و اطلاع دستگاههای استخباراتی یادشده انجام گرفته است ولی نسبت به ابعاد رسوایی این فاجعه، پیشبینی دقیقی نداشتند. MI6 و مقامات اطلاعاتی انگلیس تلویحاً عنوان کردند که به مقامات سعودی از قبل هشدار داده بودند.(5)
منابع امنیتی ، سیر تحول این رویدادها را که بخش زیادی از آن در رسانههای امریکایی وانگلیسی وترکیه منعکس شده ، اینگونه میدانند:
جمال خاشقچی در روز 28 سپتامبر 2018 به کنسولگری مراجعه میکند که طبق برنامهریزی، تعامل و برخورد آرامی با او صورت میگیرد و از او درخواست میشود که به عربستان بازگردد. موعد دوم اکتبر برای انجام و تکمیل اقدامات کنسولی بر روی مدارک جمال خاشقچی در ریاض، تعیین و از او دعوت به حضور در کنسولگری میشود.
به موازات این اقدامات از واشنگتن تا استانبول، کمیتهای با حضور ژنرال احمد العسیری، سعود القحطانی، محمد الرمیح و ماهر المطرب و دو تن از افسران گارد پادشاهی (ولید عبدالله الشهری و مشعل سعد البستانی) که از عوامل جوخههای ترور هستند، این پرونده را بررسی و برنامهریزی میکند.
در این کمیته 6 نفره، برای دو هدف بازگرداندن و یا قتل وی، 5 تصمیم زیر اتخاذ میشود:
- مذاکره و بازگرداندن مسالمتآمیز به ریاض
- بازگرداندن اجباری در صورت مقاومت
- کشتن و بهقتلرساندن در صورت مخالفت و یا غیرممکن بودن بازگرداندن
-تعیین سرکنسول سعودی در استانبول بهعنوان مأمور اجرای قتل
- تعیین احمد عبدالله المزینی از استخبارات عربستان که برای هماهنگی و ابلاغ به سرکنسول، عازم استانبول شود
برای اجرای این طرح، دو تیم 9 و 6 نفره در نظر گرفته شده و با دو هواپیما از دو مسیر به استانبول اعزام میشوند که شامل مسؤول گفتگو و مذاکره، پزشک متخصص، عوامل حفاظت و مراقبت، عوامل پاکسازی محل، عوامل قتل و انتقال و اسکان بودند و افراد زیر را در نظر گرفتند:
صلاح محمد الطبیقی، ولید عبدالله الشهری، نایف حسن العریفی، مشعل سعد البستانی، ثائر غالب الحربی، خالد عائض العتیبی، فهد شبیب البلوی، منصور عثمان البوحسین، ماهر المطرب، مصطفی المدنی، سیف القحطانی، محمد سعد الزهرانی، بدر لطیف العتیبی، عبدالعزیز الهوساوی، ترکی مشرف الشهری.
از افراد یادشدهی فوق، 7 تن عضو گارد محافظ بنسلمان هستند. در برنامهریزی اجرایی، چگونگی اختفای جنازه یا انتقال آن به سعودی پیشبینی میشود و خاموش کردن دوربینهای کنسولگری در روز ورود و خروج و استقرار عوامل تیم بازجویی و ترور مورد تأکید قرار میگیرد. به منظور رعایت جوانب دیگر این عملیات، عوامل محلی و اهل ترکیه از ظهر روز حضور خاشقچی در کنسولگری، مرخص میشوند و محل اقامت دو تیم یادشده در دو هتل جداگانه تعیین و چهار تن از عناصر اصلی در استراحتگاه کنسولگری و بهمنظور آمادهکردن مقدمات کار، اقامت مییابند. در اولین ورود خاشقچی در 28 سپتامبر، تمامیگفتگوهای سرکنسول با وی ضبط ویدئویی و صوتی شده و توسط احمد عبدالله المزینی به ریاض منتقل میشود. در این گفتگو، العتیبی از او میخواهد، مواضع تند خود را متوقف و به عربستان بازگردد و حامیولیعهد و پادشاه باشد. گفتگوی یکساعته وی با رد درخواستها ازسوی خاشقچی پایان مییابد و کنسولگری را ترک میکند.
المزینی در 28 سپتامبر همراه با ضبط صدا و گزارش دیدار به ریاض بازگشته و آن را در اختیار کمیته سهنفره، احمد عسیری (جانشین سازمان اطلاعات و امنیت عربستان) و سعود القحطانی (مشاور عالی دیوان پادشاهی) و محمد الرمیح (معاون عملیات سازمان اطلاعات و امنیت عربستان) قرار میدهد. این کمیته سهنفره، از سوی بنسلمان منصوب شده بودند و او را در جریان پرونده و روندهای آن قرار میدادند. بنسلمان ابتدا اصرار بر بازگرداندن و در غیر اینصورت قتل وی را دارد. المزینی در روز اول اکتبر با پرواز سعودی، در ساعت 12 به استانبول وارد میشود و در استراحتگاه کنسول با العتیبی دیدار و دستورات را ابلاغ میکند. المزینی که بهعنوان امین کمیته سهنفره در ریاض به استانبول سفر کرده، مسیر متفاوت از تیم 15 نفره را طی کرده و گزارش روند اجرای عملیات را به احمد عسیری میداده است.
شایان ذکر اینکه کمیته سهنفره بازوی اجرایی ولیعهد در عملیات ویژه و ترور خاموش محسوب میشوند و در این تیم 15 نفره، سه تن به نامهای ماهر المطرب (فرماندهی تیم حفاظت از بنسلمان که قبلاً نیز در سال 2007 در لندن فعالیت اطلاعاتی داشته) و دکتر صلاح محمد الطبیقی (به عنوان پزشک قانونی متخصص و پزشک امور جنایی در دستگاه اطلاعاتی که مجوزهای مرگ و کفن و دفن را صادر میکرده و از مواد شیمیایی یا ویروسهای خاص برای ترورهای خاموش بهره میگرفته) و محمد سعد الزهرانی (گماشته ویژه از میان نیروهای امنیتی که همیشه در کنار ولیعهد دیده میشود)، از افراد بسیار نزدیک به بنسلمان میباشند. ماهر المطرب و احمد المزینی، که رابط با ریاض بودند، بنا به گزارشهای متعدد منابع غربی بارها در روز دوم اکتبر با ریاض تماس تلفنی داشته و گزارش دادهاند. ماهر مطرب طی 14 ساعت حضور در استانبول، 19 تماس تلفنی با ریاض داشته که 4 بار آن با منشی بنسلمان در دفتر کارش بوده است.
طبق برنامهریزی، کارمند کنسولگری ساعت 11 صبح با خاشقچی تماس میگیرد و اعلام میدارد که مدارک او آماده است و میتواند برای ساعت 1 بعدازظهر به کنسولگری مراجعه کند و کلیه کارمندان محلی کنسولگری از ساعت 12/20 مرخص میشوند.
با ورود خاشقچی به کنسولگری، العتیبی در گفتگوی اولیه از او میخواهد که برای بازگشت به ریاض آماده شود که با تعجب و مخالفت خاشقچی مواجه میشود. در فاصله زمانی بسیار کوتاهی چند نفر از اعضای تیم ترور وارد اتاق کنسول (العتیبی) شده و ضمن زیر ضرب و شتم گرفتن خاشقچی، در حضور العتیبی، یک آمپول به او تزریق میکنند. کنسول به اعضای تیم اعتراض میکند که در اتاق وی اقدام فیزیکی را کامل نکنند که با شماتت ماهر مطرب روبرو و به او میگویند:« اگر میخواهی زنده به ریاض برگردی، ساکت شو!!»
خاشقچی را به اتاق جنبی کنسول که از قبل به شکل خاص آماده شده بود، منتقل میکنند تا زیر نظر الطبیقی (پزشک) با اره برقی تکهتکه و برای حمل و انتقال آماده شود. در فاصلهی ده تا 15 دقیقه از ورود تیم ترور، خاشقچی به قتل میرسد. کار مُثلهکردن وی و قراردادن در کیسه و چمدانهای مخصوص کمتر از یکساعت بهطول میانجامد.
برای ظاهرسازی و فریبکاری فردی که لباسهای خاشقچی را پوشیده از در دیگر کنسولگری خارج میشود که تصویر آن منتشر میشود ولی غافل از اینکه فرد مذکور کفشهای خاشقچی را بهپا نداشت. سپس بدن مُثلهشده خاشقچی و تعدادی از اعضای تیم ترور با 16 ماشین به بیرون منتقل میشوند و محل به دست افراد متخصص با مواد پاککنندهی ویژهای پاکسازی میشود تا چیزی قابل کشف نباشد. ظاهراً بخشی از بقایای بدن خاشقچی در چاه منزل کنسول در سیصدمتری کنسولگری ریخته شده که در بازرسیهای امنیتی و قضایی ترکیه بهدست آمد.
16 خودرو یادشده در مسیرهای مختلفی حرکت میکنند. برخی به سمت هتل اقامت اعضای تیم و برخی به سمت فرودگاه حرکت میکنند که دوربین های شهری تصاویر آنها را رصد کرده است ولی دو اتومبیل از رصد دوربینهای شهری خارج و به محل نامعلومیمیروند و برخی از چمدانها را بنا به تأیید دادستان عربستان به یک همکار محلی تحویل میدهند. ساعت 5 بعدازظهر هواپیمای اسکایپرایم به استانبول میرسد تا اولین گروه 9 نفره را از ترکیه خارج کند. این هواپیما ساعت 40و5 دقیقه به سمت دبی و سپس ریاض پرواز میکند.
خاشقچی به خدیجه چنگیز گفته بود که به هر دلیل از کنسولگری خارج نشد با یاسین آکتای (صاحبامتیاز مجله تذکره و عضو آکپارتی) تماس بگیرد. خدیجه ساعت 30/4 تا 5 بعدازظهر با آکتای تماس میگیرد و او نیز به رسانهها و مقامات حزبی و اطلاعاتی خبر میدهد.
مقامات امنیتی که حدود 6 بعدازظهر در جریان قرار میگیرند، دستور توقف هواپیمای دوم را صادر میکنند و بهدلیل اینکه گمان ربایش وی را میدادند به بازرسی چمدانهای هواپیما نپرداختند. این هواپیما نیز به قاهره و سپس به ریاض پرواز کرد.
احمد المزینی در شب حادثه با پرواز سعودی ساعت 21 و 31 دقیقه شب خاک ترکیه را با پاسپورت دیپلماتیک و یک کیف بزرگ مشکیرنگ که بدون بازرسی حمل و با خود برده، استانبول را ترک کرد.
بیانیه دادستانی استانبول بعداً فاش کرد که دو اتومبیل که قبلاً از دید دوربینهای شهری مخفی شده بودند، ساعت ده شب به کنسولگری بازگشتهاند که در بررسی، سه احتمال در مقصد آن، جنگلهای بلگراد، منطقه بندک و شهر یالووا در کنار دریای مرمره، مورد بررسی قرار گرفت و گمانه سوم به نتیجه رسید و هویت همکار محلی برای مخفی کردن بخشی از جسد خاشقچی آشکار شد. بازرسی از ویلای سهطبقه در یالووا در منطقه سامانلی، که متعلق به یک تاجر سعودی است و با یکی از اعضای تیم ترور رابطه داشته و تماس تلفنی گرفتهاند، قطعی شد. منصور عثمان البوحسین، عضو تیم ترور با این تاجر بهنام محمد احمد الفوزان تماس تلفنی گرفته و هماهنگ کرده بود.
روندهای واکنشی به قتل خاشقچی
1-ترکیه؛مقامات و دستگاههای ترکیه که ابتدا احتمال اختفاء و یا ربایش را میدادند، بر روی این فرضیه اقدامات خود را دنبال و خواستار تفتیش کنسولگری شدند که پس از چند روز و با هشدار مقامات ترک، کنسول (العتیبی)، استانبول را ترک و محل اقامت کنسول و کنسولگری مورد بازرسی مکرر قرار گرفت. ترکها که خاشقچی را نیافته بودند با درخواست از سعودی برای یک تحقیق مشترک، فرضیههای قتل را جدیتر دنبال کرده و بر اقدامات اطلاعاتی برای روشن کردن این رخداد افزودند. اگرچه سعودیها تحقیقات مشترک را پذیرفتند و دادستان سعودی به استانبول سفر کرد ولی هیچگونه اطلاعاتی به مقامات ترک ارائه نشد.
ناپدیدشدن خاشقچی که در افکار عمومیترکیه و جهان، برجستگی ویژه یافته بود، واکنشهای گستردهای بهوجود آورد و مقامات ترک نیز بهدلایل گوناگون، با فشار رسانهای و رسمیبه سعودیها، مسأله را فعال نگهداشتند. کسب و تکمیل اطلاعات تدریجی از این رخداد و قطعیشدن قتل، چگونگی اختفای جسد مقتول را در دستور کار ترکیه قرار داد.
بااینکه در روزهای اولیه تماس تلفنی بین اردوغان و ملک سلمان برقرار و بر روی مناسبات دوجانبه تأکید گردید ولی اردوغان و مقامات ترک بهشکل تلویحی، محمد بنسلمان را بهعنوان مسؤول اصلی معرفی کردند. بیانیه دادستان عربستان در روایت متناقض سوم از این قتل، پنج نفر را مسؤول این جنایت معرفی و خواستار اعدام آنها شد(6) ولی مقامات ترکیه و فضای رسانهای و افکار عمومیجهانی، آنرا فریبکاری برای نادیدهگرفتن نقش محمد بنسلمان ارزیابی و خواستار روشنشدن کامل آن شدند. اردوغان با تهدید به اینکه همه حقایق را بازگو میکند، موجب شد تا خانم هاسپل، رئیس سازمان سیا، ضمن سفر عجولانه به ریاض و سپس استانبول، موفق شد اطلاعات موجود در دستگاههای اطلاعاتی ترکیه را دریافت کند و از گسترش تنش و علنیشدن حقایق ازسوی مقامات ترک جلوگیری نماید. درتیجه این گمان تقویت شد که این تلاشهای دیپلماسی رسمی و پنهان، بهدنبال یک معامله بین آمریکا، ترکیه و عربستان دنبال میشود. برخی اخبار حاکی از آن بود که عربستان یک رشوه 5 میلیاردی بهعنوان حقالسکوت، به ترکیه پیشنهاد کرده و ترکیه آنرا نپذیرفته است وعدههایی که امکان اجرای تدریجی آن، در ساختار قدرت عربستان و برکناری بنسلمان در آن وجود دارد، همزمان با سفر پیشبینینشدهی کوشنر، داماد ترامپ، به ریاض مطرح شد. واکنش بنسلمان که اعلام کرد این کودتای آمریکایی علیه خود را فراموش نمیکند، بر احتمال واقعی بودن یک برنامهی سرّی در عربستان از سوی آمریکا قوت بخشید. خصوصاً اینکه مقامات ترک، کشیش جاسوس آمریکایی را قبل از سفر هاسپل به استانبول آزاد کردند وبا این کار گمانههای زمینهسازی یک توافق ترکیه- آمریکا در مسائل منطقهای و با تکیه بر قتل خاشقچی را قوت بخشیدند.(7)
مقامات امنیتی و سیاسی ترکیه در یک سیاست هوشمند، اطلاعات قطرهای و تدریجی در اختیار رسانهها قرار داده و حتی در تعامل با کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز همه اطلاعات خود را افشا نکردند. اگرچه بیشترین اطلاعات در اختیار هاسپل رئیس سازمان سیا قرار گرفت ولی انگلیسیها بنا به نوشته گاردین، از اینکه اطلاعات کاملی از این پرونده دریافت نمیکنند، ناراحت و شاید نگران هستند.(8)
در سخنرانی اردوغان اطلاعات جدیدی مطرح نشد ولی بر برنامهریزی آن از قبل و ضرورت محاکمه همه کسانی که در آن نقش داشته و یا دستور داده و بررسی نقش کشورهای دیگری که شریک این جنایتها هستند و اینکه کنوانسیونهای ژنو در محک قرار گرفته و ضرورت یک تحقیق بیطرف و عدم همکاری مقامات سعودی تأکید کرد. پیام اصلی سخنرانی اردوغان برای زیرسؤال بردن روایت سعودی از قتل خاشقچی بود.
گاردین چاپ انگلیس، فضای شکلگرفته از قتل خاشقچی را جدال سرنوشت بین اردوغان و بنسلمان برای رهبری منطقه و نفوذ خاورمیانهای و سکانداری سیاستهای منطقهای آمریکا توصیف کرد، که تفسیری ماهرانه از ماهیت این بحران است ولی در عینحال برای عبور از اصل جنایت و تبدیل آن به یک رقابت ژئوپلیتیکی و قدرت بین ترکیه و عربستان میباشد.
پس از قطعی شدن قتل و مثله شدن خاشقچی، بارها از زبان اردوغان و دیگر مقامات و رسانههای ترکیه نکات و اطلاعات تدریجی عنوان شده است. مثلاً روزنامه دولتی فرارو مدعی است: «در چمدانهای همراه تیم ترور، قیچی، الکتروشوکهای قلبی، سرنگهایی بوده که علیه مقتول بهکار رفته است»؛ و یا اینکه وزیر خارجه ترکیه تأکید میکند که محل کنسولگری و خانه کنسول بهشکل برنامهریزیشدهای پاکسازی شدهاند؛ و یا اینکه دو فایل صوتی 4 و 7 دقیقهای و یک فایل صوتی 15 دقیقهای از روند و چگونگی قتل خاشقچی در اختیار دارند و جزئیات آنرا نیز منتشر نمودهاند.
اگرچه از طریق اطلاعات فرودگاهی، دوربینهای فرودگاه و شهر استانبول، اسامیو تصاویر تیم 15نفره در اختیار مقامات ترک هست ولی ستونفقرات این اطلاعات مربوط به فایلهای صوتی است.
سه فرضیه در این مورد مطرح است:
1 -تجهیز فنی اتاق کنسول و کنسولگری ازسوی سرویس جاسوسی ترکیه
2- موبایلهای هوشمند سرکنسول یا یکی از اعضای تیم ترور اعزامیدر میان غفلت به اینترنت وصل شده و صداها را ضبط کردهاند.
3-از طریق ساعت اَپل خاشقچی صداها ضبط و به موبایلش که نزد خدیجه چنگیز بوده منتقل شده است. اینکار از طریق سیستم آیکلود ساعت اَپل و موبایل اَپل انجام گرفته و خاشقچی بهدلیل نگرانی از سرنوشت ورود به کنسولگری، قبل از ورود آنرا فعال کرده است.(9)
بهنظر میرسد که فرضیه سوم فنی، برای انتقال فایلهای صوتی قتل خاشقچی واقعیتر است و آنچه مهم است اینکه این فایلهای صوتی وجود دارند و در اختیار آمریکا و سه کشور اروپایی قرار گرفته و هیچیک از سه کشور نیز، آنرا رد نکردهاند. بلکه ترامپ و بولتون و وزیرخارجه آمریکا نیز در اظهارات خود به آن پرداخته و تکیه کردهاند. ضمن اینکه واشنگتنپست از یک شنود تلفنی خبر داد که نزد سازمان سیا است و تأکید میکند که محمد بنسلمان به خالد بنسلمان (برادرش که سفیر عربستان در آمریکاست) گفته که خاشقچی را ساکت کنند. بیشتر طرفهای مرتبط و یا اغلب رسانههای آمریکایی و حتی ارزیابی سازمان سیا تأکید دارند که بنسلمان دستور اصلی قتل را صادر کرده، فشار مقامات ترک بعنوان اولویت این است که مسؤول اصلی و دستوردهنده این قتل ازسوی عربستان، اعتراف شود.(10)
2-عربستان؛ که از ابتدا سعی کرد ورود خاشقچی به کنسولگری را نفی و سپس بر خروج وی از کنسولگری تأکید کند، در روایت بعدی، قتل او را ناشی از دعوا و درگیری و تلاش برای ساکت کردن وی دانست، آنگاه در بیانیه رسمیدادستان عربستان، به قتل عمدی و پس از تزریق آمپول و یک تصمیم خودسرانه از سوی مسؤول تیم بازجویی اعتراف شد. این روند از اعترافات متناقض در کنار پیام تسلیت ملک سلمان و محمد بنسلمان به فرزند جمال خاشقچی و سپس اظهارات بنسلمان به مقامات آمریکایی که او را یک اخوانی خطرناک و افراطی معرفی میکند، حکایت از نوعی آشفتگی و سردرگمیمقامات سعودی است.
براساس گزارش خبرنگار میز ایران در روزنامه گاردین، یک یا چند روز قبل از قتل، خاشقچی کمک مالی 250 میلیون دلاری بنسلمان و عربستان به شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال، که پوششدهنده گروه تروریستی الاحوازیه و دیگر جریانهای شرور و مرتبط با عربستان است، را افشا کرده است. اگرچه این اقدام نمیتواند بهانهی کافی برای قتل او باشد ولی دیگر گزارشهای رسانهای حاکیست که برنامهی قتل خاشقچی از 12 روز قبل از دوم اکتبر برنامهریزی شده بود و به تفسیر روزنامهی هاآرتص، خاشقچی اسناد و اطلاعات زیادی از اقدامات غیرقانونی و تروریستی رژیم سعودی در اختیار داشته است که برای مقامات این رژیم تولید نگرانی کرده و لذا تصمیم به قتل و حذف وی گرفتند. روزنامه اسرائیلی معاریو در گزارشی در این زمینه تأکید میکند که سازمان سیا از طریق منابع خود از ماهیت خدیجه چنگیز که با دستگاه اطلاعاتی ترکیه همکاری داشته به سعودیها اطلاع میدهند و مقامات سعودی نیز برای بازگرداندن خاشقچی با دادن ضمانتهای مختلف، تلاش میکنند که ناموفق بودند. با توجه به اینکه خاشقچی یک گنج اطلاعاتی برای دستگاههای اطلاعاتی رقیب عربستان محسوب میشده و او مدتها در کنار ترکی فیصل و پرونده افغانستان و کمکهای مالی به جهادیها و رابطه ترکی فیصل با بنلادن و ارتباطات سری آمریکا و عربستان و... بوده و اسنادی در اختیار داشت، ضرورت حذف فیزیکی وی در دستور کار بنسلمان قرار گرفته است.
برای درک این تفسیر اسرائیلی خوب است محور رویکردها و مواضع جمال خاشقچی را، بجز سوابق اطلاعاتی، مورد توجه قرار دهیم. وی غیر از گزارشهایی که در سال 1988 در مورد جهاد جوانان عرب (عربهای افغان) در افغانستان علیه ارتش شوروی داشته، حامیعملیات ترکیه در عفرین بر ضد کردها، حامیسیاستهای ضد کردی، مخالف حضور ایران در سوریه، نادیدهگرفتن و توجیه جنایات و غارت و ویرانی ازسوی تروریستها در سوریه، ضرورت اخراج ایران از سوریه و کسب حمایت آمریکا از جانب عربستان برای فشار به ایران، توجیه ذبح سربازان سوری از سوی تروریستهای تکفیری با این عنوان که واکنش ناشی از حملات ارتش سوریه به تکفیریهاست، و تأیید سرکوب شهروندان سعودی در منطقه الشرقیه عربستان، به برخی جلوههای حقوق بشری در عربستان و یا فعالتر و علنی شدن روابط عربستان با اسرائیل معترض و منتقد بوده است!!
دادستان عربستان در آخرین اقدام خود که موج تمسخر و محکومیت جدید جهانی در مورد روایت سعودی را بهدنبال داشت، قتل خاشقچی را عمدی، خودسرانه و ازسوی معاون استخبارات سعودی که تیم ترور را تشکیل داده است دانست و اینکه دنبال بازگرداندن او بوده ولی تصمیم به قتل گرفتهاند و پس از درگیری و تزریق آمپول، وی را تکهتکه کرده و قطعات جسدش را به یک همکار محلی در ترکیه تحویل دادهاند، اتهام به 11 نفر از تیم ترور را وارد دانسته و درخواست اعدام 5 تن از آنان را میکند. جالب اینکه قبل از صدور این بیانیه، ترامپ بر احتمال یک اقدام خودسرانه راداده بود که نشان از یک سناریوی هماهنگشده آمریکا و کاخ سفید با مقامات سعودی است. این روایت که جز ترامپ، هیچیک از کشورها و افکار عمومی و رسانههای جهانی را قانع نکرده، از آن بهعنوان نشانهی جدیدی از بیمسؤولیتی سعودی تفسیر شد
العتیبی بلافاصله پس از بازگشت از ترکیه دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت. القحطانی از مسؤولیت مشاور دربار برکنار و ممنوعالخروج شد. احمد عسیری بعنوان دستوردهندهی اصلی از معاونت استخبارات برکنار گردید و گفته میشود یکی از اعضای تیم ترور در یک حادثه مشکوک کشته شده است. این نکتهی تأملبرانگیز است که ترکی فیصل در مصاحبه با اسپوتنیک اعتراف میکند که قبلاً نیز شاهزادگان و امرای سعودی ناراضی از اروپا ربوده و به ریاض منتقل شدهاند و ترکی بندر یکی از آنها است.!! گزارشهای دیگری و به نقل از خالد بن فرحان آل سعود تأکید دارد که بنسلمان بهدلیل نگرانی از آینده خود، قصد داشت عمویش، احمد بن عبدالعزیز را نیز ترور و یا بازداشت نماید. احمد بن عبدالعزیز پس از افزایش فشارها و تنگناهای رژیم سعودی و بنسلمان، با تدبیری انگلیسی و با هماهنگی و تضمین مشترک انگلیسی و آمریکایی به ریاض بازگشت و مورد استقبال پادشاه و شاهزادگان سعودی قرار گرفت و از او بهعنوان یک جایگزین اصلی برای بنسلمان یاد میشود.(11)
گزارشهای رسانهای آمریکا حاکیست در سفر کوشنر که هشت روز پس از قتل خاشقچی به ریاض انجام شد، سناریوی چگونگی خروج از این بحران بررسی و در دستور کار قرارگرفت تا بنسلمان که اهمیتی ویژه برای ترامپ و کوشنر و طرحهای خاورمیانهای آنها دارد را از این ورطه نجات دهند. قربانی کردن احمد عسیری و 5 تن از اعضای تیم ترور بهعنوان متهمان اصلی، بخشی از این سناریوست. محمد العتیبی، کنسول عربستان در ترکیه که شاهد و شریک جرم این قتل است، قبل از بازگشت به ریاض با سران قبیله العتیبة و بویژه فیصل بنسلمان بن جهجهاه ابن حُمَید تماس گرفته و امان خواسته است و قبیله او نیز در حالت آمادهباش قرار گرفتهاند و نمایندگان خود را برای استقبال به فرودگاه فرستادند ولی با حضور مقامات عالیرتبه اطلاعاتی، وی از فرودگاه دستگیر و به مکان نامعلومیبرده شده است.
3-آمریکا؛ و ترامپ نیز روند واکنشی نامتعادلی از خود نشان دادند. ترامپ در مواضع اعوجاجی و گاه متناقض و یا توجیهکننده، از ابتدای افشای این جنایت سعی در نفی و یا کوچککردن و سپس انحراف و نهایتاً توجیه ضرورت عدم واکنش به سعودی و تبرئه بنسلمان را دنبال کرد. نکته جالب اینست که پس از اولین تهدید ترامپ مبنی بر اینکه در صورت اثبات قتل از سوی مقامات سعودی، این رژیم را تحریم و تنبیه شدید خواهد کرد، از سوی ترکی الدخیل، مدیر شبکه ماهوارهای العربیه، با واکنش عجیب روبرو شد که در صورت هرگونه اقدام آمریکابر ضد عربستان، قیمت نفت 200 دلار خواهد شد و عربستان حزبالله و حماس را تأیید و به ایران نزدیک خواهد شد و خبرگزاری رسمیسعودی از واکنش شدید در قبال هرگونه تحریم اقتصادی سخن گفت.(12)
عادل الجبیر، وزیر خارجه وقت عربستان، نیز در آخرین واکنشهای خود، ملک سلمان و بنسلمان را خط قرمز اعلام کرد و اتهام قتل به ولیعهد را رد کرده، تأکید نمود که اجازه نمیدهد به آنها آسیبی وارد شود. این مواضع، پیامهای مختلفی را منعکس میکند و از یکسو به موج اعتراضات و اتهامات گسترده جهانی و بویژه در کنگره آمریکا پاسخ میدهد و از سوی دیگر فضای چانهزنی با ترامپ را بازمیگذارد و نهایتاً نشان میدهد که رژیم سعودی در چه مشکل بزرگی در رأس هرم قدرت گرفتار شده است.
ترامپ که در آستانه انتخابات میاندورهای کنگره قرار داشت، بخوبی از پیامدهای منفی جانبداری از سعودی و بنسلمان آگاه بود و لذا در این مقطع تلاش کرد تا مواضع ظاهری و تند در قبال این مسأله از خود نشان دهد که حزب رقیب دمکرات از این مسأله بخوبی بهره گرفته و احتمالاً در نتایج حاصل در مجلس نمایندگان آمریکا که دمکراتها اکثریت را کسب کردند، مؤثر بود. ولی ترامپ، پس از انتخابات کنگره، مسیر دیگری در مواضع خود نشان داد و خط تبرئه را برای حفظ مناسبات با عربستان و جلوگیری از آسیب به بنسلمان دنبال کرد.
از قرائن موجود میتوان اینگونه درک کرد که یک سناریوی مشترک بین ترامپ و بنسلمان با اقدامات متنوع پیشبینی شده تا هم مناسبات با عربستان دچار شوک نشود و هم بنسلمان را حفظ کنند. ابعاد پنهان این سناریو به شکلی است که اعضای کنگره آمریکا از آن بهعنوان یک رابطه مالی مشکوک بین ترامپ،کوشنر و بنسلمان یاد میکنند و ممکن است تحقیقاتی که در دستور کار کنگره قرار گرفته، برای ترامپ نگرانیساز باشد.(13)
بنسلمان و سعودیها که ظرفیت عظیم اقتصادی اجلاس اقتصادی داووس صحرا را از دست داده و بسیاری از شرکتهای بزرگ بینالمللی و حتی کشورها آن را تحریم کردند، در یک هماهنگی مستقیم و یا با واسطه با رژیم صهیونیستی گامهایی را در نظر گرفتند که به عناوین آن اشاره میکنیم:
1- سفر منطقهای نتانیاهو به پادشاهی عمان برای تغییر در اولویتهای افکار عمومیمنطقهای
2- عملیات نظامینتانیاهو در غزه که در کمتر از 48 ساعت با شکست روبرو شد و بحران کابینه دولت ائتلافی نتانیاهو را تشدید کرد
3-مطرح کردن ضرورت توقف جنگ یمن در طی 30 روز و آغاز مذاکرات سیاسی در سوئد از سوی پومپئو ومتیس و آغاز عملیات شدید در حدیده برای تصرف و یا محاصرهی کامل آن که در مذاکرات سیاسی برای بنسلمان پیروزی و امتیاز تولید کند.
4- صدور بیانیه ترامپ برای توجیه حفظ مناسبات با سعودی و کارکردهای نفتی، اقتصادی و بویژه امنیتسازی برای رژیم صهیونیستی تا از فشارهای جهانی و خصوصاً کنگره بکاهد و مطرحکردن ایران بهعنوان اولویتهای آمریکایی و جهانی با اتهامات گوناگون (ادبیات اصلی این رویکرد توسط اسرائیلیها ارائه شد و بنسلمان و مقامات آمریکایی و اسرائیلی نیز آن را تکرار کردند)
5-همکاری و تقسیم کار انگلیسی و آمریکایی برای برجستهکردن مجدد پرونده ایران از طریق اتهامات رسانهای و تحریمهای جدید و اتهامات تروریستی و... (نمایش تکراری با اتهام موشکهای ارسالی ایران به یمن و نقض 2231)
6-تدارک سفر منطقهای-عربی برای بنسلمان به شرکای عربستان در خلیجفارس و مصر و تونس و موریتانی والجزایر که بجز هزینه دومیلیاردی رشوه به تونس و اعتراضات گسترده در مصر و تونس و مخالفت مراکش در میزبانی از بنسلمان، دستاورد چندانی برای او دربر نداشت.(14)
7- تدارک سفر بنسلمان برای حضور در اجلاس G20 و برنامهریزی برای دیدار با سران کشورها و قدرتها، که بجز انزوای آشکار، موجب سرزنش بیشتر وی و مطرحشدن پرونده یمن گردید.
8-قرارداد رشوهآلود 15میلیاردی برای خرید سیستم موشکی ضدموشک تاد توسط بنسلمان از آمریکا.
باوجود اقدامات فوق از سوی ترامپ و رژیم صهیونیستی، مصوبه اخیر سنا با 63 رأی موافق و مشارکت اعضای حزب جمهوریخواه در رأی مثبت به مصوبه که بر توقف حمایت از عربستان در جنگ یمن (و احتمالاً فروش سلاح به عربستان) تأکید شده است، با این حال سعودیها برای تأثیرگذاری بر دیدگاه کنگره شرایط ویژهای برای تولید ارزان نفت و عرضهی به بازار جهانی ایجاد کردند که در طی یکماه بیش از 30 دلار از قیمت آن کاست.
بحران ناشی از قتل خاشقچی، دیگر پروندههای شکستخوردهی بنسلمان در یمن و بحرین و منطقه را برجسته کرده است، یک بحران جدی در ساختار حاکمیتی در عربستان مطرح کرده است که از سوی محافل صهیونیستی و انگلیسی هشدار داده شده بود. شرایط بیثبات در داخل عربستان به نگرانی جدید ترامپ و غرب و رژیم صهیونیستی تبدیل میشود که پیامدهای ویژهتری دربر خواهد داشت.
حفظ بنسلمان بجز مناسبات با عربستان برای کوشنر و ترامپ و رژیم صهیونیستی از اهمیت ویژهای برخوردار است و در کنار رشوهها و بهرههای اقتصادی و مالی و فروش سلاح، سرنوشت معامله قرن ترامپ برای فلسطین و منطقه در هالهای از تردید قرار میگیرد و پروژههایی مانند ناتوی عربی و ایجاد یک محور فعال ضدایرانی با موانع و چالشهای جدید روبرو میشود.
به موازات موج وسیع رسمی-دولتی و رسانهای و افکار عمومی و نهادهای رسمیاتحادیه اروپا که خواستار تحقیقات مستقل در قتل خاشقچی بوده و توقف فروش سلاح را به عربستان مطرح میکنند و علیه متهمان تیم ترور تحریم اعلام کردهاند، واکنش رسانهها و نخبگان و اعضای مهم کنگره از دو حزب دمکرات و جمهوریخواه در آمریکا نیز یک جوّ گسترده و فراگیر است. اما رویکرد مجازات و توقف هرگونه مناسبات غرب با سعودی برای آنها بسیار پرهزینه ارزیابی میشود.(15)
بااینکه نگاه دلالگونهی برخی حکومتهای اروپایی مثل فرانسه و یا حمایتگری هوشمند و فریبکار مثل انگلیسیها که از رشوهها و معاملات تسلیحاتی با عربستان بهرهمند میشوند و یا به سفارش صهیونیسم بینالملل برای حفظ این رژیم در بحران جدید عمل میکنند، ولی فضای شدید رسانهای و افکار عمومیدر غرب نسبت به رژیم صهیونیستی، حاشیهی مانور زیادی به حکومتهای یادشدهی اروپایی نمیدهد. و مجبور به پذیرش هزینه حیثیتی در ادامه مناسبات با سعودی هستند.
ترامپ که در تنگنای فشارهای داخلی و بینالمللی است، با درخواست ارائه گزارش سازمان سیا از جانب کنگره مخالفت کرد، خصوصاً اینکه در گزارشهای منتشرشدهی از دیدگاه سیا، تأکید روشنی بر نقش بنسلمان در قتل خاشقچی وجود دارد و همین امر و مخالفت ترامپ با ارائه این گزارش بر حساسیتهای کنگره نسبت به نوع روابط ویژه ترامپ با بنسلمان و رژیم سعودی افزوده است. با اینحال ترامپ و تیم سیاسی و امنیتی و نظامیوی تلاش دارند تا وانمود کنند که اسناد و اطلاعات موجود، ارتباط بنسلمان با قتل خاشقچی را اثبات نمیکند و از آن طفره میروند. بهنظر میرسد روند واکنشهای ترامپ و کاخ سفید و جبههی گستردهای از اعضای کنگره و جامعهی آمریکا و افکار عمومیو رسانهها و نخبگان آمریکایی، این کارزار و جدال موجود را با هزینههای بیشتری برای ترامپ به پیش ببرد. گزارش سیا به تعدادی از سناتورها، هر گونه تردید در ارتباط مستقیم بن سلمان با قتل خاشقچی را به یقین تبدیل کرد.
4- رژیم صهیونیستی؛ که حداقل در ده روز اول این رخداد کاملاً ساکت و غافلگیر و مبهوت بود، یکباره با حضوری فعال برای مدیریت این بحران ظاهر شد. خصوصاً وقتی که ماجرای قتل و تکهتکهشدن جسد خاشقچی از خلال گزارشهای تدریجی ترکیه و رسانهها منعکس گردید، مؤسسه پژوهشهای امنیت ملی رژیم صهیونیستی در دانشگاه تلآویو(INSS) در گزارش اواخر اکتبر 2018 با بررسی مسأله قتل خاشقچی، به نکات و توصیههای مهمیپرداخت که در دستور کار دیپلماسی ترامپ و سعودی و مقامات صهیونیست قرار گرفت و در مورد سناریوهای احتمالی نیز هشدار داده است. این گزارش را در محورهای زیر میتوان خلاصه کرد:
- تحولات ناشی از قتل خاشقچی که وحشیانه انجام شده، استمرار مییابد و موجب غلیان در داخل سعودی خواهد شد.
- عربستان به سمت یک دورهی بیثباتی پیش میرود و این اهمیت را دارد که برای مقابله با آن آمادگی ایجاد شود و همینطور تزلزل در روابط سعودی با آمریکا و اسرائیل، منافع اسرائیل را مستقیماً بهخطر انداخته و بر توانمندیهای سعودی برای ایجاد یک شراکت و پیشبرد منافع مشترک در مقابله با ایران، اثر میگذارد.
- مواضع آمریکا و جهان در مطالبهگری برای پاسخگویی و محکومیت قتل و ضرورت یک تحقیق بینالمللی، اجتنابناپذیر است.
- ترامپ در دیدارهای غیرعلنی اعلام کرده که روابط ویژه کوشنر با محمد بنسلمان، بر سیاستهای آمریکا سایه انداخته است.
- ترامپ نگران است که اگر سعودی را مجازات کند، بر قراردادهای فیمابین اثر بگذارد و بر روی افکار عمومیو پایگاه اجتماعی ترامپ اثر منفی گذاشته و قتل خاشقچی، انتقاد از اینکه سعودیها امید آمریکا برای مهار ایران را به یأس تبدیل کردهاند افزایش یابد (بویژه در جنگ یمن، بحران رابطه با قطر و بازداشت حریری و...)
- قتل خاشقچی و پیامدهای آن بر روابط آمریکا و سعودی از زمان اقدامات تروریستی 11 سپتامبر، چالش جدی درست خواهد کرد و بیثباتی در عربستان را افزایش خواهد داد.
- در زمان 11 سپتامبر، خانوادهی پادشاهی، منسجم و متشکل بودند ولی الآن، معارضین بنسلمان هم در خاندان پادشاهی حضور دارند و مخالفین بنسلمان، سرکوب میشوند.
- خاندان حاکم در عربستان از واکنشهای ناشی از قتل شوکه شده و برای پیامدهای آن آمادگی ندارد.
- پادشاه متوجه شده که بنسلمان باید مهار شود و سیاست هوشمندانه و محتاطانهتری دنبال شود ولی در عین حال پادشاه مریض و ناتوان است و معلوم نیست تا چه میزان قادر به اداره بحران باشد.
- منافع آمریکا و اسرائیل در این است که ثبات در عربستان حفظ شود.
- به سعودیها توصیه میکند که برای عقبراندن پیامدهای منفی موجود، تلاش فزایندهی ضدایرانی از خود نشان دهند و دیگران را قانع نمایند که جایگزینی برای رهبری فعلی در عربستان وجود ندارد.
قابل ذکر اینکه این ادبیات بهسرعت در مواضع رسمیعربستان وبویژه عادل الجبیر وزیر خارجه وقت عربستان فعال شد و اقدام تروریستی در چابهارایران، توسط اشرار انصار الفرقان به اجرا در آمد.
نکته قابل توجه این است که استدلالهای اخیر مقامات آمریکایی از ترامپ تا پومپئو و متیس و بهشکل تلویحی وگاه تصریحی از زبان مقامات سعودی، همین ادبیات را مطرح میکند تا رهبری فعلی دستنخورده باقی بماند و فضای ضدایرانی جایگزین فشار ضدسعودی شود و از یک بنسلمان ضعیفتر شده و منزوی، بهره و امتیاز بیشتری دریافت نمایند. این موضع ترامپ که موجودیت و امنیت اسرائیل به عربستان وابسته است، شاید در برداشت سطحی، برای رژیم صهیونیستی رضایتبخش نباشد ولی در عمق آن، به بنسلمان، خدمت بیشتر به اسرائیل را نشان داده و خدمات رژیم سعودی را در نگاه منتقدان و مخالفان داخل آمریکا برجستهتر میکند، چرا که مهمترین مسأله در بین اعضای کنگره و برخی نخبگان، حفظ امنیت رژیم صهیونیستی است.
اهمیت این رویکرد و ادبیات و توصیههای اسرائیلی زمانی خود را نشان میدهد که موج گستردهای از مخالفت با رژیم سعودی را شاهد هستیم که تمامیجرائم و شرارتها و اقدامات تروریستی و ضدحقوق بشری و جنایتکارانه آنها از زبان نخبگان و اعضای کنگره و رسانههای آمریکایی، در حال تکرار شدن است. مثلاً نیکولاس کریستوفر، روزنامهنگار معروف آمریکایی در گزارش انتقادی مفصلی، میگوید: «بنسلمان را ترامپ منصوب کرد و در دهههای گذشته از سیاستهای نادرست سعودیها، در ترویج تروریسم، افراطیگری، تأسیس مدارس دینی افراطی در آفریقا و دیگر کشورها، حمایت مالی از تروریسم و دیکتاتوری متعصب آنها حمایت کردهایم و با اشاره به یک گفته از روزولت که رئیسجمهور نیکاراگوئه را حرامزاده خطاب کرده بود، میگوید امروز این حرامزاده، وابسته به ماست. او میگوید بنسلمان کلاه بر سر ما گذاشته و به تعهد برای خرید 110 میلیاردی سلاح عمل نمیکند و از طرح معامله قرن ترامپ حمایت نمیکند و آرامکو را به بورس نبرده و در یمن نتیجه معکوس گرفته و فرصتهای جدیدی به القاعده در یمن داده و با قطر، مقابلهای به نفع ایران و ترکیه بهراه انداخته و نخستوزیر لبنان را بازداشت و به دست القحطانی مورد ضرب و شتم قرار داده و حزبالله را قویتر کرده و خاشقچی را ربوده و کشته است.» او معتقد است بنسلمان به آمریکا کمک نخواهد کرد و یکی از نگرانیها اینست که ما را وارد جنگ با ایران نماید. لذا توصیه میکند که برای خاندان سعودی روشن کنید که اگر ادامه روابط با آمریکا را میخواهید، نیاز به ولیعهد جدیدی دارید نه یک قصاب.
این یک گوشه از نگاه به رژیم سعودی در آمریکاست که به شکل فراگیر در تمامیارکان حکومتی و مردمی رواج دارد و لذا استدلالهای فراوانی در رد نگاه ترامپ و تیم کاخ سفید که برای تبرئهی بنسلمان تلاش دارند، ارائه میشود. رسوایی جنایت خاشقچی بهانه و عاملی شده است تا بسیاری از مسائل مرتبط با سعودی که با فشارهای فریبکارانهی رسانهای کتمان میشد، خودنمایی کرده و مباحثی مانند یمن و بحرین، حمایت از تروریسم تکفیری و افراطیگری در جهان و شکستهای منطقهای و جنایتهای ضدبشری در یمن و دیکتاتوری در درون عربستان و بسیاری موضوعات، از زبان و با ادبیاتهای گوناگون شنیده شده و جریان یابد.
نکته مهم و جالب اینست که این موج ضدسعودی و فعال شدن پروندههای مرتبط با آنها، گزارشهای مفصلی از طرحهای ضدایرانی که با مشارکت ژنرال احمد عسیری و جورج نادر (تاجر آمریکایی و لبنانیالاصل) و گوئل زامل اسرائیلی که از سال 2016 بهدنبال اقدامات تروریستی، اختلال اقتصادی و آشوبسازی در ایران و عملیات روانی و سایبری و... از طریق شرکتهای پوششی و مسؤولین سابق بلکواتر بوده و حتی در تلاطم قیمت دلار طی ماههای گذشته نقش داشتند و از یک بودجه دومیلیاردی سعودی برخوردار بودند، سخن گفته میشود که با پیگیری و تکمیل اطلاعات و مستندسازی آن ازسوی ایران میتوان اهرم فشار جدیدی علیه نظام سعودی و بنسلمان بهدست آورد و چهرهی ستیزهجوی آن را که همسان ترامپ و صهیونیستها از یک رئالیسم تهاجمیتبعیت میکنند، بیش از پیش برملا کرد. قابل ذکر اینکه یکی از طرحهای تروریستی که از سوی زامل اسرائیلی به احمد عسیری داده شده و با بنسلمان نیز درمیان گذارده شده، برای ترور سردار سلیمانی اختصاص یافته بود.(16)
پیامدها
با همه تلاشهایی که ترامپ و تیم کاخ سفید، رژیم صهیونیستی و سایر حامیان غربی آلسعود برای کاستن از پیامدهای قتل خاشقچی و یا عبور از آن انجام میدهند، اینک دامنهی آثار و پیامدهای احتمالی این رخداد، گسترهی وسیعی را دربر میگیرد چه در سطح افکار عمومیجهانی، یا کشورهای غربی و حامیرژیم سعودی، یا در داخل ساختار پادشاهی این رژیم، یا موضوعاتی که به شکلی غیرمنتظره از سوی نخبگان و اعضای کنگره آمریکا و یا نهادهای بینالمللی در مورد یمن، بحرین و نقش مخرّب آلسعود در سطح منطقه و کشورهای جهان، با ترویج تروریسم و افراطیگری اکنون مطرح میشود، بدیهی است این پیامدها موضوعی قابل کنترل و یا کتمان نیست.
حتی اگر یک مقاومت گستاخانه از سوی بنسلمان و حامیان غربی و صهیونیستی وی موجب شود تا محمد بنسلمان در جایگاه ولیعهدی باقی بماند، این تصویر وحشی و خونریز و غیرطبیعی و شکستخورده که به اذعان رسانهها و بسیاری از نخبگان و نمایندگان کنگره آمریکا برای حامیان غربی خود نیز، خسارتبار و موجب سرافکندگی بوده، آثار خود را بجای میگذارد.(17)
گاردین در پایان اکتبر 2018 در گزارشی نوشته است که 37 مؤسسه دانشگاهی آمریکا از سال 2011، باعنوان بورسیههای تحصیلی، کمکهای مالی از عربستان به مبلغ 354 میلیون دلار دریافت کردهاند که دانشگاههای مشهوری مانند هاروارد و مؤسسه تکنولوژی ماساچوست آمریکا را نیز در بر میگرفته است (این دو دانشگاه 25 میلیون دلار دریافت کردهاند)، اکنون تصمیم به تجدیدنظر در ادامه روابط با عربستان دارند، چراکه این رژیم به نقطهی سیاهی تبدیل شده که ارتباط با آن، مزیّت و سربلندی برای آنان دربر ندارد.
لذا در این بخش تلاش خواهد شد تا این پیامدها را بشکل جداگانه برای حوزههای مختلف، گمانهزنی نمائیم.
1-عربستان
همانگونه که محافل امنیتی اسرائیلی و یا برخی مقامات و رسانههای آمریکایی تأکید کردهاند، آیندهی عربستان بیثبات خواهد بود. چراکه حتی اگر بهعلل مختلف، بنسلمان از ولیعهدی حذف نشود، با مرگ ملکسلمان و کارنامهی سیاه و شکستخوردهی بنسلمان، پذیرش و تمکین دیگر شاهزادگان و خاندان پادشاهی نسبت به پادشاهی بنسلمان در هالهای از ابهام خواهد بود و سیاست سرکوب مطلق وی در قبال مخالفان، زمینههای شورش و تعارض جدی را قوت میبخشد. در بدترین سناریو و گمانه که بنسلمان از موانع فوق گذر کند، نیز، این شخصیت سعودی، چه در محیط داخلی و چه در محیط خارجی، چارهای جز رویکرد محتاطانه و پرهیز از ماجراجویی نخواهد داشت.(18)
این بدان معناست که جایگاه منطقهای عربستان تضعیف و از میزان اثرگذاری آن بر تحولات و معادلات قدرت منطقهای کاسته خواهد شد و نقش محوری و برجسته در سیاستهای منطقهای آمریکا را از دست خواهد داد. یک بنسلمان ضعیف شده مجبور است باج بیشتری به حامیان غربی بپردازد و یا مجبور به ایفای نقشهای پرهزینه خواهد شد که بر عمق شرایط بحرانی خود خواهد افزود. نفوذ و جایگاه رژیم آلسعود و بنسلمان در بین کشورهای جهان و بویژه کشورهای عربی و اسلامی از شرایط و امتیازات گذشته برخوردار نخواهد بود و یک روند نزولی را طی خواهد کرد و مقبولیت گذشته را از دست خواهد داد. بدیهی است که عمر این سلطهی بنسلمانی برای رقبای خاندان پادشاهی قابل تحمل نبوده، مسیر طولانی نخواهد داشت.
سناریوی دوم اینست که اگر گزارشهای منتشر شده از سفر کوشنر درست باشد و ترامپ نیز امکان مقاومت در مقابل فشارهای فزاینده در کنگره را نداشته باشد، باید منتظر یک جابجایی در رأس هرم قدرت در عربستان باشیم که هزینههای سنگین ناکامیو شکست و رسوایی را یدک خواهد کشید. در این سناریو، بنسلمان باید پس از یک دورهی کوتاه مهار بحران فعلی، از قدرت کنار گذاشته شده و فرد دیگری بجای وی به قدرت برسد، که تا مدتها قادر نخواهد بود از بار مشکلات و سنگینی کارنامهی بنسلمان خلاصی یابد.
این سناریو ممکن است بخش زیادی از بحران داخلی را در درون خاندان پادشاهی بکاهد ولی چالشهای مذهبی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و امنیتی با این جابجایی قدرت قابل حل نخواهند بود. نکته مهمتر اینکه این رژیم، در محیط و سیاست خارجی و بویژه منطقهای، ناچار به یک تغییر اساسی در پارادایم سیاستورزی خواهد شد تا چهرهی ساختار قدرت جدید را نسبت به گذشته ترمیم نماید. از آنجا که هرم قدرت در عربستان، به میزان جایگاه کارکردی در سیاست منطقهای آمریکا و غرب مورد ارزیابی قرار میگیرد و تیم حاکم جدید چارهای جز محافظهکاری و رفتار محتاطانه ندارد، از جایگاه پیشرو در موازنه قدرت و معادله منطقهای خارج خواهد شد.
موضوعاتی مانند حقوق بشر، تفکر وهابی و ترویج افراطیگری و نظام سیاسی دیکتاتوری در درون عربستان در سرفصل اولویتهای حاکمان جدید قرار میگیرد و فشارهای غربی نیز برای ایجاد نوعی رفرم در عربستان استمرار خواهد داشت.
پروژههای منطقهای آمریکا، همانند معامله قرن در فلسطین، مقابله با ایران، ناتوی عربی، ائتلاف اسرائیلی و عربی در شوک اوضاع جدید در عربستان قرار میگیرند.
موضوعاتی مانند جنگ در یمن و استمرار جنایت و کشتار و قحطی، سرکوب و دیکتاتوری در بحرین، حداقل موضوعاتی خواهند بود که غرب برای نجات از رسوایی آن، باید در اولویت خود قرار داده و حداقل گشایشهایی در آن را بپذیرد که به معنی غیرممکنبودن استمرار سیاستهای فعلی خواهد بود.
بنسلمان و یا هر فرد جایگزین برای وی ناچار است چهرهی قاتل و شرور از عربستان را در افکار عمومیجهانی اصلاح نماید که به سادگی امکانپذیر نیست.
بهنظر میرسد که در عرصه بازیگران منطقهی غرب آسیا، با تنزل جایگاه و کارکرد و شرایط بحرانی حاکمان سعودی، جایگاه امارات در سیاستهای آمریکایی و صهیونیستی از آنچه اکنون در جریان است، برجستهتر شود.
از آنجا که برآورد مشترک آمریکایی-اسرائیلی، نگاه مثبتی به جریان اخوانی در غرب آسیا ندارد، مادامیکه اردوغان و جریان اخوانی در ترکیه حاکم باشند، پیشرانی سیاستهای خاورمیانهای آمریکا به ترکیه تکیه نخواهد بود.
2-آمریکا
آنچه در ساختارهای قدرت آمریکا، همانند کنگره، در قبال عربستان و بنسلمان شاهد هستیم، از رقابتهای دو حزب اصلی حاکم در آمریکا فراتر است. زیرا موضوعاتی مانند افراطیگری، حمایت از تروریسم، جنایت و جنگ در یمن و شکستهای منطقهای و نظام دیکتاتوری و تمامیابعاد یک نظام سیاسی فاسد و فرسوده برای هر دو حزب آمریکایی تازگی ندارد. اصرار و تکیه کنگره برای فشار به ترامپ اگر تا حدودی برای مهار رفتارهای غیرعادی ترامپ تفسیر شود، در بخش اعظم آن به یک ضرورت فوری برای تغییر در روش و شیوهی سیاستهای منطقهای آمریکا و نوع حمایت از شرکاء و کاستن از هزینههای غیرقابل توجیه و بیحاصل در حمایت از نظامهایی مانند عربستان نهفته است. بویژه اینکه آمریکا با دورهای جدید از موازنه قدرت در غرب آسیا روبروست که با سازوکار و شرکاء و پتانسیلهای آنان قادر به پیشبرد یک سیاست موفق نخواهد بود و ناچار است خود را از این باتلاق پرهزینه خارج کند. اگر امنیت رژیم صهیونیستی، تسلط بر ثروتهای منطقهای و بهرهمندی از نفت را سه اولویت کلان آمریکا و غرب در این منطقه بدانیم، ادامهی روندهای فعلی، تضمینکنندهی پایدار و مستمر و طولانی برای اولویتهای سهگانه نخواهند بود.
شرکای منطقهای آمریکا، عمدتاً از مفهوم یک سرمایه و قابلیت پیشبرنده منافع و سیاستهای مطلوب آمریکا به پدیدههای سربار و هزینه تبدیل شدهاند و لذا باید شاهد تغییرات اساسی در سیاستهای منطقهای آمریکا باشیم. دروغ، حمایت از جنایتکاران به طمع ثروتهای نفتی، حمایت از دیکتاتوریهای پرهزینه و ناکارآمد، فقدان چشمانداز تضمینکنندهی امنیت رژیم صهیونیستی از طریق شرکای منطقهای آمریکا و عدم تضمین منافع راهبردی آمریکا، در کنار رنگباختن و فرسودهشدن شعارهایی که آمریکا و غرب، پرستیژ اصلی خود در جهان را از طریق آنها سامان میدادند، از جمله مؤلفههایی هستند که دولت آمریکا را در نقطهی عطف قتل خاشقچی در تنگنا قرار داده است. این تنگنا تا حدی است که ترامپ و تیم کاخ سفید به بهانه نفت ارزان سعودی، خریدهای کلان تسلیحاتی و امنیتسازی برای اسرائیل، بهدنبال پوشاندن مسأله حمایت از یک رسوایی و جنایت و اسیر شدن در دام رشوههای بنسلمان هستند.
اصرار ترامپ در مقابل کنگره از دو حال خارج نیست. اگر کنگره در مصوبه اخیر خود، ترامپ را مجبور به قطع حمایت از عربستان در جنگ یمن کنند، بجز سقوط بنسلمان و پیامدهای داخلی و خارجی آن در عربستان، باید همه امیدهای خود در یمن را در سراب تماشا کند. بدیهی است که این موفقیت، سرآغاز اقدامات جدید کنگره برای اثرگذاری بر سیاستها و رویکرد ترامپ خواهد بود.
اگر ترامپ مصوبه کنگره را وتو نماید، ضمن اینکه امکان تأمین دوسوم آراء دور از واقع نیست، ولی از سوی دیگر بر عرصههای تنش و چالش کاخ سفید و کنگره خواهد افزود و پشتوانههای جمهوریخواهان برای ترامپ، به ظرفیتهای سلبی در مقابل او تبدیل خواهند شد. مضافاً اینکه بدبینی کنگره نسبت به روابط خصوصی ترامپ و کوشنر با بنسلمان و مناسبات رشوهگونه، دامنهی پیامدهای اصرار ترامپ در حفظ بنسلمان و یا ادامهی مناسبات حمایتگر از عربستان، گسترش خواهد یافت.
آنچه قابل تأکید است اینکه در هر حالت، ترامپ بجز پیامدهای بیثباتی در عربستان، باید منتظر پیامدهای داخلی در قبال کنگره و متأثرشدن اصلیترین برنامههای خود در غرب آسیا باشد. چرا که با رنگباختن امید به اجرای معامله قرن و یا ظرفیتهای مقابله و مهار ایران از طریق نقشآفرینی سعودی و یا ناتوی عربی، ترامپ، مهمترین اهرمهای سیاست خارجی خود را از دست خواهد داد و معلوم نیست در چنین شرایطی، صهیونیستها، با انگیزههای گذشته در کنار ترامپ باقی بمانند. ترامپ از این جهت برای نتانیاهو و صهیونیسم اهمیت دارد که معامله قرن را به اجرا گذاشته، ائتلاف و اتحاد عربی با اسرائیل را سامان دهد و برای مهار ایران در کنار تحریم، امکان بسیج ظرفیتهای منطقهای را داشته باشد. این پازل سهپایه، با قتل خاشقچی و پیامدهای گوناگون آن، دستخوش دگرگونی خواهد شد.
3-رژیم صهیونیستی
این رژیم یکی از زیانکنندگان اصلی در قتل خاشقچی و پیامدهای آنست. چراکه فقط یک شریک نقابدار بنام سعودی را در باتلاق بحران نمیبیند، بلکه اغلب ظرفیتهای سامانیافته برای معامله قرن، ناتوی عربی، مقابله و مهار و براندازی در ایران و ارتقاء ضریب امنیت ملی رژیم صهیونیستی، با سؤال جدی روبرو میشوند. مضافاً اینکه به میزان خسارت در مؤلفههای فوق، ایران و محور مقاومت و کشورهای مستقل منطقه و حتی روسیه، در جایگاه و توازن قدرت جدید قرار میگیرند و بر نگرانیهای رژیم صهیونیستی خواهند افزود. به همین دلیل، تولید ادبیات راهبردی در خصوص قتل خاشقچی و ضرورت حمایت و حفظ رهبری فعلی در عربستان شکل میگیرد و بر زبان تیم ترامپ و سران سعودی جاری میشود و دیپلماسی رسمیو رسانهای انگلیس آن را پشتیبانی مینماید.
4-سازمانها و کنوانسیونهای بینالمللی
با اینکه خاصیت ابزاری این سازمانها و قواعد و رویههای بینالمللی برای سیاستهای قدرتهای غربی، این سازمانها را با فرسایش حیثیتی روبرو کرده است ولی قتل خاشقچی که موجب شد بسیاری از فجایع و جنایات سعودی و غرب و صهیونیستها یکبار دیگر در اولویت افکار عمومیجهانی و بناچار بسیاری از کشورها قرار گیرد، یک محک و آزمون جدید برای آنهاست. استقلال رفتاری و ابزار عملی از مسؤولیتهای جهانی این سازمانها و قوانین بینالمللی و خروج از یوغ سیاستهای استعماری قدرتهای غربی، امتحان بزرگ امروز آنهاست. زنجیرهای از پیامدها در درون آمریکا و یا عربستان و در درون آلسعود و در سطح منطقه و استمرار فشارهای افکار عمومی، میتواند هدفگذاریهای فریبکارانه در مذاکرات سوئد در مورد یمن را در مسیر دیگری قرار دهد. اگرچه ترامپ و آلسعود و انگلیس و اسرائیل حاضر نیستند مذاکرات سوئد را برای توقف جنگ و مذاکرات واقعی یمنی-یمنی هدایت کنند و صرفاًً از این ایستگاه برای یک «نمایش آبروسازی» و فریبکاری برنامهریزی کردهاند، ولی تکانههای زنجیرهی یادشده و مسؤولیتپذیری سازمانهای بینالمللی، قادر است به جنایت ضدبشری در یمن خاتمه دهد و مذاکرات سوئد را در جاده اصلی قرار دهد.
5-اروپا
رفتار اروپا همواره نمونهی کوچکی از الگوهای آمریکایی بوده و یک استاندارد دوگانه بر آن حاکم است. مخالفت نکردن رئیسجمهور فرانسه در توقف فروش سلاح به عربستان که بهعنوان تنبیه آلسعود در قتل خاشقچی مطرح شد، در کنار رفتار رسانهای و دیپلماتیک انگلیسی که برای تحریف افکار عمومیاز مسأله وماهیت اصلی جنایت قتل خاشقچی و برجستهکردن موضوعات فرعی و حاشیهای برای سایهانداختن بر توجه افکار عمومیجهانی به جنایت بنسلمان و آلسعود و مدیریت نجاتبخش آنها برای آلسعود در بحران اخیر، نمونههای تأملبرانگیز از رفتار دوگانه اروپاییهاست که با شعارهای انسانی، بشردوستانه، دمکراسی و... فریب جهانی را پرچمداری کردهاند. بااینکه چندین کشور اروپایی و غربی با تمرکز بر قتل خاشقچی خواستار تحقیق بینالمللی شده و فروش سلاح به عربستان را در جنگ یمن تعلیق کردهاند، ولی اغلب حکومتهای غربی و اروپایی نمیتوانند از طمع غارت ثروتهای نفتی و دلارهای سعودی چشم بپوشند و مرز مطالبهگری خود را در حداقل ممکن قرار دادهاند. کشورهای اروپایی یا در اغلب جنایات آلسعود شریکند و یا در ازاء آن حقالسکوت دریافت کردهاند و یا در نمونههای مشابه، حمایت ابزاری از تروریسم، جنگافروزی و کشتار و جنایت، نادیدهگرفتن جنایت جنگی و ضدبشری و حکومتهای خودکامه با پوششی از دمکراسی غربی، همانند عربستان و آلسعود هستند. قتل خاشقچی و پیامدهای آن، که فقط یک نمونه از هزاران جنایت آلسعود و یا غربیهاست، برای اروپا نیز محک و آزمون بزرگی در افکار عمومیجهانی و بویژه غربی است. کشورهای اروپایی هم، در شرایط چالش و بحران اصالت و پایبندی به ارزشهای ادعایی بسر میبرند و نمیتوانند از پیامدهای آن خود را رها نمایند.
- فرصتهای ناشی از قتل خاشقچی
در اینکه چرا این گسترهی جهانی نسبت به قتل خاشقچی واکنش نشان دادند، تفسیر و تحلیلهای مختلفی در گمانهزنیها مطرح میشود. یک گمانه جدی اینست که اگرچه جنایات سعودی و غربی در این رخداد خلاصه نمیشود ولی در حکم نقطه سرریز و یا انفجار، موجب شد تا اغلب جنایاتی که تاکنون با روشهای گوناگون سرپوش گذاشته میشد، یکباره مطرح شوند. چهار سال است که مردم مظلوم یمن با کشتار و قتل و ویرانی و قحطی و بیماری و محاصره روبرو هستند و هفت سال است که مردم بحرین زیر چکمههای سرکوب سعودی- انگلیسی قرار دارند و سالهاست که جهان هزینه افراطیگری و تروریسمپروری نظام وهابی را پرداخت میکند و دهههاست که نظام دیکتاتوری آلسعود، حاکمیت قبیلهای و وحشی خود را در عربستان گسترانده و دهههای طولانی است که آمریکا و غرب از جنایات این نظام به طمع غارت ثروت آنان و مشارکت آنان در نظام استعماری منطقهای و حامیرژیم صهیونیستی سهم دارد. اینکه امروز مسأله قتل خاشقچی و همه پروندههای مرتبط با جنایات سعودی مطرح میشوند، از نگاه مراکز قدرت غربی، اینست که با انفجاری اجتماعی و سیاسی بزرگتر مواجه خواهند بود ولی از نگاه افکار عمومیجهانی، نوعی واکنش به پردههای کتمان و فریبکاری و دروغ است که امپراطوری رسانهای غربی برای پنهان کردن آن تلاش کردهاند.
این آگاهی افکار عمومیجهانی، فرصتها و حاشیه مانور و فریبکاری کشورهای غربی و قدرتها و دیکتاتوریهای وابسته به آنها را محدود خواهد کرد، از وجاهت کاذب آنها خواهد کاست و شعارهای فریبکارانه آنها رنگ میبازد. آلسعود و بنسلمان و نظام سیاسی سعودی با کنار رفتن نقاب و نمایان شدن ماهیت واقعیاش، هم در محیط داخلی و هم در محیط خارجی و بینالمللی، دورهی تزلزل، کاهش مشروعیت، بیثباتی و فقدان مشروعیت و مقبولیت را طی خواهند کرد و آثار منطقهای و جهانی بجای خواهند گذاشت که برای صهیونیسم و آمریکا و غرب و حامیان اروپایی، چالشساز و تولیدکننده تنگناهای حیثیتی، دیپلماتیک و گفتمانی است. پروژههای خطرناک و ضدانسانی مانند معامله قرن و یا ناتوی عربی به حاشیه خواهد رفت و فرصت جدیدی برای فلسطین، مقاومت، ایران و کشورهای مستقل در موازنهی قدرت منطقهای شکل میگیرد. رژیم صهیونیستی به موازات بحرانهای درونی و منطقهای با شرایط دشوار و فرسایشدهندهی جدیدی روبرو خواهد شد. ترامپ و کاخسفید دورهی جدیدی از بحران در ساختارهای قدرت و تصمیمگیری خواهند داشت که بر رخدادهای منطقه غرب آسیا آثار خود را بجای میگذارند.
بحران حیثیتی برای آمریکا و اروپا و سازمانهای بینالمللی، وجاهت و پرستیژ ادعایی آنان را با سؤال جدی روبرو میکند، از مانورهای سیاسی، فرهنگی و رسانههای دیپلماتیک آنان خواهد کاست، در جایگاه سؤالشونده قرار میگیرند و باید پاسخگو باشند.
تمامیتنگناها و چالشها و پیامدهای منفی و هزینههای حیثیتی و اتهامات علنی شده در حمایت از تروریسم، جنگافروزی، قتل و جنایت جنگی و ضدبشری و... که آلسعود و غرب، معمار آن بودهاند، برای کشورهای مستقل، افکار عمومیجهانی، ملتهای مسلمان و مقاومت منطقهای و ایران بهعنوان فرصتهای همهجانبه مطرح خواهد بود.
- نتیجه گیری، چشمانداز و سناریوها
1-باوجودیکه همه تلاشهای سعودی و غربی برای مصونکردن بنسلمان و جلوگیری از آشکارشدن همه حقایق این قتل و جنایات مرتبط است ولی آنچه در افکار عمومیو محافل گوناگون فکری و نخبگی و رسانهای بازتاب یافته، پوسترها، تصاویر روی جلد نشریات مهم جهانی، شبکههای مجازی، مواضع صریح برخی مقامات غربی، ارزیابی سازمان سیا و بسیاری از دستگاههای اطلاعاتی و ... همگی بر مسؤولیت اصلی بنسلمان تأکید دارند.
2- با همه تلاشی که کاخ سفید و سازمانهای صهیونیستی، انگلیسی و آل سعود به اجرا میگذارند، حذف بنسلمان و حداقل تغییرات اساسی در تیم حاکمیتی آل سعود و سیاستهای آن، با بیشترین احتمال روبروست.
3-عربستان در محیط داخلی، دورهای از ضعف و بیثباتی را سپری میکند و جایگاه منطقهای آن در موازنه با دیگر کشورها و یا در جایگاه سیاست منطقهای آمریکا، شرایط ضعف و کاهش را تجربه خواهد کرد.
4-موازنه قدرت منطقهای به زیان آمریکا و شرکای آنان به پیش میرود و پروندههایی مانند یمن و بحرین و موضوعاتی که بنسلمان و آل سعود در آن دخیل بودهاند با شانس جدیدی از گشایش همراه خواهند بود.
5-ترامپ و کاخ سفید حتی اگر برای دورهای محدود موفق به حفظ بن سلمان شوند و یا حمایت از جنگ عربستان و یمن را استمرار بخشند با هزینههای جدید در داخل آمریکا و در سطح منطقه و افکار عمومیروبرو خواهد بود.
6-کشورهای اروپایی که در محل حیثیتی و شعارهای نقابگونه انسانی، دمکراتیک و... قرار گرفتهاند، باوجودی که امکان توقف در سیاستهای خود را ندارند ولی از جایگاه مدعی به جایگاه پاسخگو تنزل مییابند که باید برای حمایت از جانی و جنایتکار و نظام دیکتاتوری عربستان و حمایت از تروریسم و جنگافروزی، پاسخگو باشند.
7-سازمانهای بینالمللی نیز که در محل و آزمون مسؤولیتهای ذاتی قرار گرفتهاند، یا باید به اصالتهای ادعایی برگشته و یا در افکار عمومیجهانی هزینه بیشتری بپردازند و به ابزاریبودن برای سیاستهای استعماری و قدرتهای غربی، اعتراف کنند.
8-رژیم صهیونیستی در کنار چالشهای درونی و وجودی، با موانع، تنگناها و چالشهای جدید روبرو خواهد بود و ابزارهای حمایتی آن در کشورهای عربی و بویژه سعودی و یا در عرصههای جهانی، دچار فرسایش خواهد شد.
9-رئالیسم تهاجمیترامپ و ستیزهجویی افسارگسیخته بن سلمان که بجای موازنهسازی قدرت، به هژمونیسازی پرهزینه تکیه کردهاند، با گستاخیهای غیرمتعارف، بر شدت هزینههای خود میافزایند و نتایج معکوس و وارونه از رویکردهای خود دریافت میکنند. قتل خاشقچی یک نقطه عطف انفجارگونه از خسارتهای رویکردی و راهبردی آنان، میباشد.
پانوشت
1- سوزان رایس (مشاور امنیت ملی آمریکا در دوره اوباما)، 2018، «شریکی که نباید به آن وابسته باشیم»، نیویورک تایمز- ایرنا 97/8/8.
2- معهد ابحاث الأمن القومی(مؤسسه مطالعات امنیت ملی)، جامعة تلآبیب(دانشگاه تلآویو)، پیشبینی بیثباتی در سعودی و تزلزل روابط با آمریکا و اسرائیل، inss، 22/8/2018
3-ویکی پدیا، عدنان خاشقچی
4-نیکولاس کریستوفر، «محمد بن سلمان باید بازداشت شود»، خبرگزاری میزان به نقل از نیویورک تایمز، 97/7/23.
5- parstoday، پایگاه خبری الخلیج آنلاین به نقل از رسانههای آمریکایی، «عسیری و القحطانی، سپر بلای سعودی»، 97/7/28
6-خبرگزاری فارس به نقل از واس (خبرگزاری رسمیسعودی)، «اعتراض جدید ریاض- خاشقچی در کنسولگری تکهتکه شد»، 97/8/24.
7-سایت آفتاب، «رسانههای ترک جزئیات جدیدی از قتل خاشقچی را منتشر کردند»، 97/8/4.
8-العالم به نقل از اکسپرس، «انگلیسیها خبر داشتند»، 97/9/14
9-ای تی ایران، «اپل واچ و معمای قتل روزنامهنگار سعودی»، 12 اکتبر 2048
10-فارس نیوز به نقل از واشنگتن پست، «سیا به شواهدی از نقش بن سلمان در ترور خاشقچی دست یافته است»، 97/8/26
11- فارس نیوز به نقل از الخلیج آنلاین، «بن سلمان قصد داشت عمویش را ترور کند»، 97/9/3
12- سایت خبر وان به نقل از ایرنا، «اقدام متقابل سعودی به تحریمها»، 97/7/24
13-فارس نیوز، سناتور دیک دوربین، «رفتار ترامپ سؤالات جدی درباره حقیقت نقش قتل خاشقچی ایجاد کرده است»، 97/9/7
14-فارس نیوز به نقل از ژون آفریک، «کمک دومیلیاردی پاداش سکوت در قتل خاشقچی»، 97/9/7
15- فارس نیوز به نقل از سناتور لیندسی گراهام، «بن سلمان دیوانه است و برای تحریم وی تلاش میکنیم»، 97/9/5
16- باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از نیویورک تایمز، «برگزاری نشستی در ریاض برای ترور ژنرال سلیمانی»، 97/8/21
17- سایت رویداد 24 به نقل از رسانههای غربی، «مرگ خاشقچی پرونده دوسر باخت برای آل سعود»، 97/7/28
18-فارس نیوز به نقل از رویتر، «اعضای خاندان پادشاهی در تکاپوی تغییر جانشینی ملک سلمان»، 97/8/28
تعداد مشاهده: 1276