راهبرد امنیت ملی فدراسیون روسیه در معادلات غرب آسیا
دکتر محمدتقی نادری
کارشناس مسائل روسیه، دانشجوی دکتری امنیت ملی دانشگاه عالی دفاع ملی
مقدمه
دنیای معاصر به سرعت و به شکل غیرقابل پیشبینی در حال تغییر است. غرب آسیا کانون منازعات سرزمینی است. این منطقه از جنگ جهانی دوم به این طرف منطقهای بحرانزا و جنگزده بوده است. نظر به اهمیت امنیت در ساختار نظام بینالملل، غرب آسیا را باید یکی از مناطقی دانست که رویکردهای امنیتی در آن از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است. شواهد نشان میدهد که رویکردهای امنیتی و روند برقراری آن در این منطقه با ثبات همراه نبوده و بحث امنیتسازی از دغدغههای اصلی این حوزه جغرافیایی بوده است. ژئوپلیتیک غربآسیا و منابع عظیم نفت و گاز در آن، حضور قدرتهای فرامنطقهای، افراطگرایی، تنشهای قومی، فرقهای وتروریسم، دولتهای ضعیف و شکننده و عدم اعتماد بازیگران منطقهای از ویژگیهای ملاحظات امنیتی آن بشمار میآید.
فدراسیون روسیه به عنوان وسیعترین کشور جهان و یکی از قدرتهای تأثیرگذار در صحنه منطقهای و بینالملل اساساً دارای ظرفیت بالایی در ایجاد تهدید و کنترل تهدیدات میباشد. اقدامات این کشور با توجه به نقش فعالی که در هزاره سوم میلادی در قالب سیاستهای ملیگرایی ولادیمیر پوتین دنبال میشود، از جهات مختلف با امنیت و منافع ملی کشورمان پیوند خورده است. نگرش چندجانبهگرایی روسیه و اقدامات مقابلهای مسکو در قبال یکجانبهگرایی واشنگتن، مخالفت با گسترش ناتو به شرق و منطقه، مخالفت با استقرار سامانههای موشکی آمریکا در منطقه و بالاخره فعالشدن راهبردی مسکو در بحران سوریه همگی حاکی از نگرش جدیدی در دیدگاهها و راهبردهای امنیتی این کشور در عرصه مناسبات جهانی میباشد.
تا قبل از ورود روسیه به فاز نظامی در سوریه، دولت بشاراسد فقط بر کرانههای غربی کشور در مجاورت مرز لبنان، اسرائیل و دریای مدیترانه حکومت میکرد و بقیه کشور در اختیار داعش و نیروهای مخالف بود. با آغاز عملیات نظامی روسیه در سوریه، ولادیمیر پوتین اقدامات نظامی در سوریه را بر سه محور، «متمرکز بودن بر حمایت از ارتش سوریه»، «محدود بودن به حملات هوایی»، و «محدود بودن به زمان مشخص» مشخص نمود. عملیات نظامی در سوریه صحنه جدیدی برای روسیه است. مسکو با اعتماد به نفس وارد صحنه سوریه شد و بنابر دعوت دولت قانونی سوریه دست به اقدام نظامی زده است. بر اساس بیانیه رسمی کرملین، اقدام نظامی در سوریه با هدف مبارزه با تروریسم و حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی سوریه و تأمین ثبات منطقهای در غرب آسیا آغاز شده است.
این پژوهش، راهبرد امنیتی روسیه در منطقه غرب آسیا را مورد ارزیابی قرار داده و متمرکز بر بحران سوریه و حضور مستقیم روسیه در منطقه میباشد. از یکسال پیش با ورود جدی و نقشآفرینی روسیه در منطقه، روابط فدراسیون روسیه در سایر مسایل منطقه و با دیگر کشورها، ارتباط مستقیمی با سیاستهای مسکو در سوریه پیدا کرده است. مذاکرات و رفتوآمدهای عربستانسعودی، اردن، مصر، لبنان، کشورهای خلیجفارس، رژیم صهیونیستی و بحران یمن ارتباطی مستقیم با تحولات سوریه دارد.
نیکلای پاتروشف، دبیر شورای امنیت روسیه، در تاریخ 15/2/94 با اشاره به تشدید خصومت واشنگتن و ناتو علیه مسکو اعلام کرد که روسیه راهبرد امنیت ملی خود را تا سال 2020 و دکترین امنیت اطلاعاتی را با توجه به تهدیدهای نظامی جدید در جهان اصلاح میکند. وی افزود این اقدام در رابطه با بروز تهدیدهای نظامی جدید پس از تحولات چند سال اخیر در کشورهای عربی و مسایل سوریه، عراق، اوضاع اوکراین و اطراف آن انجام میشود. وی به افزایش خصومت آمریکا و ناتو در مورد روسیه اشاره کرد و گفت که امکانات و تأسیسات نظامی آنها در نزدیکی مرزهای روسیه افزایش مییابد. (Интервью Секретаря Совета ... 2016)
با نگاهی دقیق و عمیق به شرایط داخلی حاکم بر کشور روسیه و حساسیتهای منطقهای و بینالمللی میتوان گفت به همان میزان که غرب بر سر مبارزه و مواجهه با مسکو اصرار میورزد، مقامات کرملین مصممتر به راهبردی مؤثر و کارآمد در جهت مقابله میباشند. مبارزه همهجانبه آمریکاییها و متحدان غربی آنها بر ضدّ روسیه موجب نگردیده که مسکو دست روی دست گذاشته و با اهمالکاری نظارهگر شطرنجی باشد که غربیها مهرههای آن را جابجا میکنند. ورود دولت روسیه به یک عملیات نظامی مستقیم در خارج از قلمرو جمهوریهای اتحاد شوروی، پدیدهای نو در سیاست بینالملل دهه اخیر است. 26 سال پس از خروج ارتش سرخ از افغانستان، مسکو برای نخستین بار با اهداف راهبردی وارد یک بحران منطقهای مهم شده است.
در جدیدترین سند راهبرد امنیت ملی روسیه آمده است که تهدید امنیت ملی به معنی مجموعه شرایط و عواملی است که امکان بلاواسطه یا با واسطه وارد کردن لطمه به منافع ملی را بوجود میآورد. در این سند، روسیه کشورها را به دو بخش دوست و دشمن یا بد و خوب تقسیم نمیکند، بلکه همه کشورها را در چارچوب اصل کنش و واکنش مورد ارزیابی قرار میدهد. بدین معنا که اگر کشوری با روسیه خوب برخورد نماید، آنگاه مسکو نیز همین رفتار را خواهد داشت، در غیر اینصورت مسکو دست به اقدامات تلافیجویانه خواهد زد، این سند تأکید دارد که روسیه مناسبات خود را با کشورهای غیرغربی و شرکای ضعیفتر در جهان سوم افزایش دهد. (Указ Президента Российской ... 2015)
هدف این نوشتار تبیین راهبرد فدراسیون روسیه در تحولات غرب آسیا است که ضمن شناخت اهداف و دلایل اقدامات یکسال گذشته روسیه در منطقه به این سئوال پاسخ میدهد که راهبرد فدراسیون روسیه در تحولات و معادلات غرب آسیا چه میباشد؟
واقعگرایی از رهیافتهای سنتی و مسلط روابط بینالملل است و اساساً بر ارزشهای سیاسی، امنیت ملی و بقای دولتها متمرکز است. کشورهایی که با یکدیگر همکاری میکنند باید به چگونگی توزیع منافع همکاری در میان خود توجه نمایند. لذا کشورها به دو طریق میتوانند به تقسیم سود بپردازند: اول هریک از طرفین به فکر حداکثر رساندن سود خود باشند. دوم اینکه سود نسبی را مدنظر قرار دهند. در جهان واقعگرایی کشورها نگران تعادل خود هستند. بنابراین همکاری در جهانی صورت میگیرد که رقابت در قلب آن قرار دارد، یعنی در دنیایی که کشورها برای برتری یافتن بر یکدیگر انگیزههای قوی دارند. (عبدالله خانى 1389: 66-59)
براساس مفروضات امنیتی واقعگرایانه اساساً ورود مستقیم روسیه به تحولات سوریه در درجه اول ناظر به امنیت ملی این کشور می باشد. مسئله "امنیت محور" است.
واقعگرایان سه نوع الگوی رفتاری برای بازیگران ارائه میکنند: اول اینکه کشورها از یکدیگر میهراسند و مبنای این ترس آن است که در دنیایی که کشورها قادر به تجاوز به یکدیگر هستند، هیچ کشوری برای بقا و ادامه حیات نباید به دیگر کشورها اعتماد کند. دوم اینکه در نظام بینالملل، کشورها سعیدارند بقای خود را تضمین کنند. کشورها نمیتوانند برای امنیت خود به دیگران متکی باشند. هر کشور خود را آسیبپذیر میداند. به قول کنت والتس کشورها در نظام خودیاری عمل میکنند و سوم اینکه هدف کشورها در نظام بینالملل به حداکثر رساندن قدرت نسبی آنها در مقایسه باسایر کشورها است و هرچه برتری نظامی کشوری بر کشورهای دیگر بیشتر باشد در امنیت بیشتری به سر میبرند.
میرشایمر1 درکتاب معروف خود به نام سیاست بینالملل: تراژدی سیاستهای قدرت بزرگ، آموزههای رئالیسم تهاجمی را در چارچوبی سیستماتیک معرفی کرده و با ارائه شواهد فراوان نحوهِ رفتار قدرتهای بزرگ و تفسیری از چرایی رفتار آنان فراهم آورده است. از نظر این اندیشمند، آنها از بیشترین قدرت تأثیرگذاری در صحنه سیاست بینالملل برخوردارند. سرنوشت تمامی دولتها اعم از قدرتهای بزرگ و کوچک، اساساً، از طریق تصمیمها و اقدامات دولتهایی تعیین میشود که بیشترین تواناییها را داشته باشند. در تبیین مفهوم قدرتهای بزرگ بسیار بر مؤلفه توانایی نظامی تأکید کرده است. به اعتقاد وی، سیاستهای بینالمللی قدرتهای بزرگ به طور بنیادین، بر مبنای تواناییهای نظامیشان تعیین میشود.2
پُل پیلار3 در نشریه نشنال اینترست4 در 17 اگوست 2016 در مقالهای تحت عنوان رئالیسم روسی در خاورمیانه نوشته است: آنچه ما باید از پوتین و تیم سیاست خارجی او در منطقه بیاموزیم آن است که چگونه یک ابرقدرت خارجی میتواند برای دستیابی به اهداف و برنامههای خود با تمام کشورهای درگیر آن مسئله همکاری داشته باشد، حتی اگر برخی کشورها جزو متحدانش نباشند. پوتین با اتخاذ چنین سیاست انعطافپذیری در واقع به سنتهای رئالیسم عمل میکند. از این نقطه نظر روسیه قطعا بر آمریکا برتری دارد، چرا که آمریکا یک سیاست غیرواقعگرایانه را دنبال میکند و دنیا را به دو دسته متحدان و دشمنان تقسیم میکند. در حالی که آمریکا شانسهای خود را از دست میدهد، پوتین عاقلانه از شانسهای خود استفاده میکند.(Pillar 2016)
مبارزه با نظام تکقطبی و بازیابی جایگاه ژئوپلیتیکی روسیه در جهان از دلایل حضور روسیه در معادلات غرب آسیا برشمرده شده است. فئودور لوکیانوف5، در نشریه فارینافرز مقالهای با عنوان سیاست خارجی پوتین: تلاش برای بازیابی جایگاه واقعی روسیه در امور جهانی در شماره می- ژوئن 2016 پیرامون نقش مسکو در بحران سوریه نوشته است: «دوره نظام یک قطبی و تسلط آمریکا به پایان رسیده است. هم روسیه و هم آمریکا برای تعریف نقش مناسب خود در جهان مبارزه میکنند. اما هر یک از آنها احساس میکنند دیگری پا را فراتر از حد گذاشته است. تنش بین آنها صرفاً ناشی از رویدادهای اوکراین و سوریه نیست، بلکه ناشی از تداوم اختلاف در معنای فروپاشی اتحاد شوروی برای نظم جهانی است. روسیه با تصاحب مجدد کریمه و آغاز مداخله نظامی مستقیم در سوریه، قصد خود را برای بازیابی جایگاهش به عنوان یک بازیگر بینالمللی نشان داد. روسیه با نظم لیبرالی همگرایی کامل نیافته است و در عین حال آلترناتیو معتبر خود را نیز نساخته است. به همین دلیل است که کرملین تا حدی همان مدل شوروی منهای ایدئولوژی کمونیستی را اتخاذ کرده و از چالش مستقیم با غرب، حتی در مناطق دورتر استقبال میکند. کرملین در بحرانهای اوکراین و سوریه به نحوی از رقبای غربیاش پیشی گرفته است. هر چند با چالش دشوار یافتن جایگاهی معتبر در محیط چند قطبی جدید مواجه است ولی در سالهای اخیر مهارت قابل ملاحظهای در بهرهبرداری از گامهای اشتباه غرب نشان داده است.»(Lukyanov 2016)
حفظ آخرین خاکریز در منطقه و تثبیت استقرار دائم در مدیترانه از دلایل دیگری است که روسها را به منطقه وارد کرده است. علیرضا نوری، در موسسه مطالعات ابرار معاصر تهران در 11 مهر 1394 هدف اصلی روسیه از اقدام نظامی در سوریه را حفظ «تنها نقطه استقرار ژئوپولیتیکی» این کشور در خاورمیانه و حاشیه مدیترانه از طریق حفظ و تقویت «دولت تحت نفوذ خود» و استفاده از این نقطه به عنوان سکویی برای نفوذگذاری در معادلات خاورمیانه دانسته است. (نوری 1395)
نقشآفرینی روسیه در مدیریت بحرانها و مسائل مهم منطقهای نیز یکی دیگر از دلایل اقدام مسکو بیان شده است. ژورا گریگورویچ آوتیسیان6، در مقالهای با عنوان جهتگیریهای اساسی سیاست خارجی روسیه در غرب آسیا به ویژگیهای سیاست خارجی روسیه در رابطه با کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا میپردازد و نقش روسیه در بحرانها و مسائل مهم منطقهای بویژه بحران سوریه، اختلاف اعراب و اسراییل، برنامه هستهای ایران را مورد بررسی قرار داده است. (Аветисян 2015)
و بالاخره پراگماتیسم روسی و ایجاد شرایط برای بهبود اقتصاد نیز از دلایل توجه مسکو به منطقه میباشد. ایوان خودیاکف،7 در مقالهای با عنوان سیاست خارجی معاصر روسیه در خاورمیانه به دکترین سیاست خارجی روسیه که بر اصل "عملگرایی و دخالت محدود" استوار است اشاره شده و به ایجاد و بهرهگیری از شرایط بوجود آمده در خاورمیانه در راستای بهبود شرایط اقتصادی روسیه و منافع ملی این کشوراز ابعاد مختلف مورد ارزیابی قرار داده است.(Худяков 2013)
بطورکلی از نظر واقعگرایان سیاست بینالملل بر مبنای کشمکش بر سر قدرت استوار است و در سایه قدرت است که امنیت بوجود میآید و قدرت به عنوان وسیلهای برای تأمین و افزایش منافع دولتها و حفظ برتری آنها بسیار اساسی تلقی میشود. جنگ در نظریات آنان ابزاری برای حفظ موازنه قدرت محسوب میگردد. در واقع دولتها بوسیله قدرت متوازن میشوند و برضد تهدیدات متحد میگردند و به بیان دیگر آنها برضد قدرت تهدیدکننده متوازن میشوند. در این دیدگاه راهبرد اصلی روسیه تلاش در جهت ایجاد و تثبیت قدرت متوازن ضد تهدیدات یکپارچه علیه آن میباشد. ابعاد و اهداف مختلف راهبرد امنیتی روسیه در منطقه شامل موارد زیر میباشد:
1. مبارزه با تروریسم؛ درگیریهای مسلحانه در سوریه از ماه مارس سال 2011 ادامه دارد. نیروهای ارتش این کشور با شبه نظامیان مسلحی که از کشورهای مختلف وارد شدهاند، مبارزه میکند. بزرگترین آنها گروهک داعش است. داعش بخش وسیعی از کشورهای سوریه و عراق را تحت اختیار خود قرارداده و یکی از بزرگترین معضلات بینالمللی به شمار میآید. حمله نظامی روسیه به تروریستها در سوریه در شرایطی آغاز گردید که ارتش سوریه در موضع ضعف قرار گرفته بود و میرفت تا به سرنگونى بشاراسد منجر گردد. (بحران سوریه 2016)
طولانی شدن این جنگ به مرور باعث فرسایش منابع مورد نیاز براى حمایت ازمحور مقاومت و دولت بشار اسد شد. ورود نظامى روسیه به این عرصه معادلات نظامى و سیاسى را تغییر اساسی داد و بر تقویت توان متحدان دولت سوریه افزود.
روسیه گسترش تروریسم و افراطگرایى به منطقه و محیط امنیتى خود را خطر بزرگى براى منافع حیاتى خویش برمیشمرد وبه طور رسمى دلیل اقدام خود را مبارزه با تروریسم اعلام کرده است. به باور مسکو گروههای تروریستی موجب بىثباتى اروپا و روسیه میشوند. پیروزى روسیه در صحنه میدانی سوریه مىتواند وجهه بالایی براى مسکو بوجود آورد. (Концепция национальной безопасности ... 2009)
بخشی از تروریستها از فدراسیون روسیه (چچن و ...)، آسیای مرکزی و قفقاز به سوریه آمدهاند و بازگشت آنان به سرزمین روسیه و متحدانش مخاطراتی را به همراه خواهد داشت که البته مورد رضایت آمریکاییهاست. نابودکردن تروریستها در کشوری که حوزه میدانی عملیات تروریستی است و کانون توجه جهانیان میباشد، برای مسکو مشروعتر، معقولتر و مقرون به صرفهتر است. این دیدگاه از پنج سال گذشته و زمانی که سوریه در آستانه مبتلاشدن به ویروس تروریسم بود، وجود داشت، ولادیمیر پوتین رسماً از اسد حمایت کرد و گفت: "نخواهیم گذاشت وقایع مصر و لیبی دوباره در منطقه و خصوصاً در سوریه روی دهد." (Интервью американскому ... 2015)
روسیه با حضور نظامی در سوریه تلاش میکند تا این کشور به دست افراطگرایان (القاعده، داعش، جبههالنصره، احرارالشام، جیشالاسلام و...) نیفتد چون این موضوع تأثیری جدی بر امنیت ملی فدراسیون روسیه خواهد داشت. سرگی لاوروف اعلام کرد: "روسیه تعهد داده تا، نه فقط با داعش، بلکه با تمام گروههای تروریستی در سوریه مبارزه کند."(Сергей Лавров: «Обижаться ... 2016)
مسکو نگران گسترش افراطگرایی در مرزهای جنوب غربی خود است. بیش از صدها نفر شهروندان شوروی سابق عضو گروه تروریستی داعش شدهاند. بیم آن میرود که با برگشتن آنها به روسیه، مرزهای جنوب غربی این کشور را ملتهب کنند و لذا کرملین از تاکتیک مبارزه با تروریسم و افزایش امنیت ملی در مقابله با بنیادگرایی دورتر از مرزها، امنیت ملی خود را تأمین میکند. (چهار دلیل عملیات ... 1394)
ضمن اینکه سیاست روسیه در قبال بشار اسد منجر به تغییر نسبی رویکرد آمریکا در تقابل با داعش شد و موجب عدول آمریکا از سیاستهایش بر ضدّ بشار شده و واشنگتن را به مقابله ولو ظاهری با داعش واداشته است. لذا روسیه به دنبال آن است با مد نظر قرار دادن خطر داعش زمینه مشترک همکاری میان دو طرف را فراهم آورد. ولادیمیر پوتین اظهار داشته است: "رئیسجمهور بشار اسد برای تشکیل دولت با مخالفان میانهرو آمادگی دارد، اما اولویت اصلی اکنون مبارزه با تروریسم است. اگر از دولت سوریه حمایت نمیکردیم، اوضاع این کشور امروز بدتر از لیبی بود واز این جهت است که مسکو با حمایت از دولت سوریه به ارسال کمکهای نظامی برای آن ادامه میدهد." (Путин заявил о ... 2015)
گستردگی خطر تروریسم و تکفیریها و سرایت بحران به کشورهای مجاور در کنار سیل گسترده مهاجرانی به اروپا، نهایتاً به عدول غرب از مواضعش در قبال حاکمیت سوریه منجر شد تا از شرط کنارهگیری سریع بشار اسد از قدرت صرفنظر نمایند. (اهداف پوتین از ... 1394)
2. مهار توسعهطلبیهای ترکیه؛ سیاستها و فعالیتهای ترکیه در منطقه قفقاز جنوبی همواره مورد نگرانی مسکو بوده است. رابطه میان ترکیه و روسیه هیچ وقت دوستانه نبوده و از دوران حکومت عثمانیها در ترکیه و حکومت تزارها در روسیه روابط مسکو- آنکارا همواره در تنش بوده است. در دوران امپراتوریها دو کشور بارها با یکدیگر جنگیدند. در دوران معاصر نیز ترکیه و روسیه جدید اگر چه با هم نجنگیدند اما روابطی پر تنش را تجربه کردند.
در طول دوران جنگ سرد حمایت آنکارا از پیمان ناتو در برابر پیمان ورشو باعث شد تا روابط دو کشور در تنش باقی بماند. بعد از فروپاشی شوروی، آنکارا فرصت را مناسب یافت تا به بهبودی روابطش با مسکو بیندیشد. اما گرایش طبیعی جمهوریهای تازه استقلال یافته منطقه قفقاز به ترکیه، که روسیه آنها را محل نفوذ غیرقابل چانهزنی خود میدانست، باعث شد تا دوباره دو کشور در وادی رقابت با یکدیگر بیفتند و طبیعتاً باز هم نتوانند در بهبود روابط گام بردارند.
با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه و در پیشگرفتن سیاست به صفر رساندن تنش با همسایگان روابط میان دو کشور بهبود قابلتوجهی یافت، اما این ماه عسل هم ماندگار نشد و به دنبال موج اعتراضهای مردمی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و بیش فعالی ترکیه در عرصه سیاست خارجی، به ویژه مداخلات این کشور در بحران سوریه بار دیگر روابط مسکو- آنکارا دستخوش تنش شد. ترکیه به دنبال سرنگونی حکومت دمشق با توسل به گزینه نظامی بود در حالی که روسیه رسما اعلام کرد که هرگز اجازه نمیدهد اتفاقی که در لیبی افتاد بار دیگر در سوریه تکرار شود. (افشار 1394)
سیاست خارجی روسیه در سال 2015 شرایط غیرقابل انتظاری را ایجاد کرد که اهداف و منافع ترکیه را در منطقه بهم ریخت. عملیات نظامی روسیه در سوریه خطر و تهدید واقعی برای عربستان و ترکیه شد. اقدام نظامی مسکو در شبهجزیره کریمه در جنوب ترکیه و در مرزهای آن باعث شده است، ترکیه خود را به نوعی در محاصره نظامی روسیه ببیند.
نفوذ هواپیماهای روسی به حریم هوایی ترکیه برای دولت آنکارا که حامی اصلی گروههای افراطی بوده و حکومت متحدش در مصر سقوط کرده و دولت سوریه هم نه تنها سقوط نکرده بلکه حامی نظامی و عملیاتی و هستهای قدرتمندی مانند روسیه دارد، گران تمام میشود و بسیار نگرانکننده است. لذا اقدام نظامی روسیه بیش از همه برای جاهطلبیها و بلندپروازیهای ترکیه مشکل ایجاد کرد. (کرمی 1394)
اقدامات دولت ترکیه در محیط پیرامونی، روسها را حساس کرده است. حکومت اسلامگرای ترکیه در ورود به مسائل منطقه به ویژه سوریه مطلقاً هیچ اهمیتی برای سایر بازیگران از جمله روسیه قائل نشده است. در جریان بحران اوکراین اولین مقامی که بعد از سقوط یانکویچ وارد کریمه شد وزیر خارجه ترکیه بود. این وضعیت برای روسیه یک علامت خطر بود. در گذشته نیز، مثل جنگ کریمه در اواسط سده 19 میلادی، مشاهده شد که کشورهای اروپایی در کنار ترکیه و بر ضدّ روسیه وارد عمل شدند و حتی روسیه را شکست دادند. ورود روسیه به سوریه تنها برای یک پایگاه و یا دولت بشار به عنوان تنها متحد سنتی نیست. البته، این پایگاه بسیار مهم است اما موضوع دیگر این است که پتانسیل بازیگران رقیب مثل ترکیه و حضور در قلمروهای مختلف برای روسیه نگرانکننده است و اقدامات روسیه در سوریه به اقدامات ترکیه پاسخ میدهد.
اقدام ترکیه در هدف قرار دادن هواپیمای سوخوی روسی، با هدف درگیر ساختن روسیه و غرب بود. دولت ترکیه به دنبال این بود که ناتو را در مقابل روسیه قرار دهد. (کرمی 1394) در بحران بین مسکو و آنکارا بازنده اصلی بحران به وجود آمده، فقط ترکیه است؛ زیرا از یک سو خود را با یکی از قدرت های مؤثر بینالمللی درگیر کرده و از سوی دیگر، نمیتواند آنگونه که انتظار دارد، حمایت همهجانبه متحدانش در ناتو را به دست بیاورد. (بحران سوریه 2016)
3. تثبیت پایگاههای نظامی روسیه در مدیترانه، پایگاه نظامی روسها در سوریه یکی از قدیمیترین و شاید تنها پایگاههای نظامی روسیه در خاک کشورهای دیگر باشد که تاکنون این پایگاه حفظ شده است. از مهمترین اهداف روسیه حفظ «تنها مکان استقرار ژئوپولیتیکی» این کشور در خاورمیانه و حاشیه مدیترانه و استفاده از این مکان به عنوان سکویی برای نفوذگذاری در معادلات خاورمیانه است.
بندر «طرطوس» در دوران اتحاد جماهیر شوروی به پایگاهی برای کشتیهای روسی در دریای مدیترانه تبدیل شده بود. نیروی دریایی روسیه در شهر بندری طرطوس در شرق دریای مدیترانه پایگاهی دریایی را تا سال ۲۰۴۲ میلادی در اجاره دارد و اگر این پایگاه را از دست بدهد، دریای مدیترانه به یک دریاچه تحت کنترل پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تبدیل میشود. از این رو شهر بندری طرطوس در روابط روسیه و سوریه دارای اهمیتی استراتژیک است.
یکی از مهمترین دلایل نگرانی منطقهای روسیه به هم خوردن معادلات و شرایط ژئوپلیتیک منطقه و آسیبپذیری منطقه جنوبی این کشور در حوزه دریای سیاه و دسترسی به دریای مدیترانه میباشد. پایگاه نظامی طرطوس از آن جهت اهمیت دارد که در سواحل مدیترانه و نزدیک به ترکیه است و ترکیه همیشه برای روسیه تهدیدآفرین بوده است و در سالهای اخیر نیز این موضوع اهمیت بیشتری یافته است.(کرمی 1394)
بندر طرطوس سالها میزبان ناوگان نیروی دریایی ارتش روسیه بوده و هزاران نفر از اتباع این کشور در شهرکهای ساحلی حاشیه محل استقرار ناوگان نظامی روسیه مشغول زندگی بوده و لذا حفاظت از آنان با وجاهت بینالمللی روسیه نیز در ارتباط است.
قرار داشتن طرطوس در شرق دریای مدیترانه و دریا برای تروریستها، هم راهبردی و هم نمادین به شمار میآید. هنگامی که «جبهه النصره» وابسته به سازمان تروریستی «القاعده» از ترکیه به سوی شهر «کسب» (از شمالیترین نقاط کشور سوریه و در حومه استان استراتژیک لاذقیه) حرکت کرد، در عرض چند روز توانسته بود خود را به دریای مدیترانه برساند، که بعداً در یک عملیات از این منطقه به طرف شرق سوریه به عقب رانده شد.
بیشتر جمعیت طرطوس و لاذقیه در غرب سوریه از حامیان دولت اسد هستند. استان «لاذقیه» و بندر طرطوس واقع در شرق دریای مدیترانه، قطب صنعت کشاورزی بوده و در زمانی که دولت سوریه تنگناهای اقتصادی ویژهای را تجربه میکند، حمایت کشاورزان که غذای این دولت و مردم آن را میتوانند تا میزان زیادی تأمین کنند، موقعیت راهبردی این منطقه را دو چندان مهم نموده است.
همچنین، حزبالله لبنان با همکاری ارتش سوریه مرزهای لبنان در جنوب طرطوس را کنترل کرده و مانع هرگونه هماهنگیِ احتمالی میان تروریستها در «طرابلس» و «عکار» لبنان با نفوذیهای این دو منطقه میشوند.
روسیه با تثبیت مواضع دمشق در امتداد مرزهای جنوبی ترکیه در سوریه میکوشد تا از رسیدن سیل تروریستها به دریا جلوگیری کند. پایگاه دریایی روسیه در طرطوس تنها راه دریایی این کشور به آبهای گرم است و هرگونه سهلانگاری روس ها در سوریه، این شاهراه را به روی آنان مسدود خواهد نمود.
گسترش ناتو در شرق اروپا، حوزه بالتیک و دریای سیاه باعث شد تا آمریکا در عمل بخش غربی و جنوب غربی روسیه را تحت نظر گرفته و به انجام رزمایشها و تمرینهای نظامی و نیز استقرار تسلیحات ویژه در آن بپردازد. مسکو نیز برای توازن قدرتِ تحت نفوذ آمریکا در این منطقه، طرطوس و بالتبع دریای مدیترانه را برگزیده است. غرب آسیا به مأمن تروریستهای بینالمللی تبدیل شده، لذا روسیه بایست برای حفظ و تثبیت جایگاه خود در حوزه سنتی نفوذش به اقدامی مبادرت ورزد؛ در موقعیت حساس فعلی که ممکن است تروریستها خود را به لاذقیه و طرطوس نیز برسانند، روسیه با تحرک جدید خود اوضاع را به گونهای در جهت منافعاش تغییر خواهد داد. (ذوالفقاری 1394)
4. حفظ حاکمیت سوریه؛ در حال حاضر سوریه در سیاست خارجی روسیه در منطقه غرب آسیا، نقش مرکزی را ایفا مینماید زیرا این کشور آخرین شریک راهبردی روسیه محسوب میگردد. میتوان حدس زد که بیثباتی در سوریه و برکناری اسد منجر به تبعات منفی برای روسیه میشود.
اولاً برکناری اسد به احتمال زیادی فاز جدیدی از جنگ داخلی میان گروههای مذهبی را به دنبال دارد. در این صورت ممکن است حاکمیت ملی سوریه از دست برود و این کشور به بیثباتی داخلی برای مدتهای طولانی سوق داده شود. ثانیاً در صورت برکناری اسد، رهبری جدید در کشور سوریه در سیاست خارجی خود به سمت کشورهایی چون آمریکا، ترکیه، اتحادیه اروپا، عربستان و قطر تمایل پیدا خواهد کرد. (Худяков 2013)
از لازمههای اصلی حفظ موقعیت راهبردی و نقطه ژئوپلیتیکی در مدیترانه، حفظ دولت «هوادار» کرملین در سوریه است. بر همین اساس، مسکو با کمک و حملات نظامی مستقیم در حمایت از این دولت بر آن است تا با استفاده از خلأهای موجود، ضمن قدرتنمایی سیاسی- نظامی، اهمیت این «نقطه استقرار ژئوپولیتیکی» و عزم خود به حفظ و تقویت «دولت هوادار کرملین» را گوشزد کند. بر همین اساس، ظاهراً مسکو در حملات خود تفاوتی بین گروههای مختلف معارض در سوریه قائل نیست و هر گروهی که در مقطع حاضر موجودیت دولت دمشق را به خطر اندازد، تروریست محسوب میگردد.
روسیه در شرایط حاضر حفظ دولت هوادار خود را بهترین گزینه برای حفظ منافع ژئوپولیتیکی خود میداند و جهتگیری حملات هوایی آن نیز برای تحقق این منظور است. ورود روسیه به موضوع سوریه را میتوان از منظر قدرتگرایی روسیه بررسی کرد. به گونهای که باید گفت در حالت فعلی دولت روسیه در یک فضای پیچیده بینالمللی قرار گرفته است و اصولاً روسها به این استراتژی معتقدند که در اصول و روابط بینالملل؛ اصل بر تأمین منافع ملی است. در راهبرد واقعگرایی پوتین اصل بر این موضوع است که اصولاً نظام بینالملل بر معادله منافع و قدرت ملی پایهگذاری شده است که در این چارچوب سناریوی سوریه را پیاده کرده است.
5. نمایش توان و قدرت نظامی؛ حضور روسیه در سوریه نمایشی از قدرت نظامی این کشور بویژه از منظر تسلیحات موشکی و هواپیماهای راهبردی میباشد. استفاده از سلاحهای پیشرفته در نبرد با تروریستهای تکفیری داعش باعث میشود تا مسکو علاوه بر فرصت یافتن برای آزمایش سلاحهای جدید خود در منطقه، بازارهای جدید فروش سلاحهایش را نیز ایجاد کند.
استفاده از "راکت انداز توس"، موشک "کالیبر"، تانک "تی 90"، راکتانداز "اسمرچ"، جنگنده "سوخو 34"، بمبهای سنگرشکن "کاب 500 تا 1500"، "موشک فراگ"، "ناو جنگی مسکوا"، سامانه موشکی اس 300 و اس 400 و... شلیک موشکهای راهبردی از پهنه دریای خزر و بالاخره پرواز هواپیماهای راهبردی و بمباران پر حجم مواضع تروریستها توجه بسیاری از کشورهای منطقه را به تجهیزات روسی جلب کرده است.
6. پاسخ نامتقارن به تهدیدات؛ طی دو سال گذشته تنشهای جاری میان جبهه غربی قدرت جهانی و روسیه به اندازهای عملی و آشکار گشته بود که به جنگهای نیابتی یا اهرمهایی مانند تحریم، انسداد ذخایر مالی، بلوکه کردن داراییها و بستن حسابهای بانکی، ممنوعیت سفر مقامات و قطع صدور انرژی و... منجر شد. بحران اوکراین، جدایی کریمه، تغییر معادله جنگ در شرق اوکراین به نفع روسیه، سفر تحریکآمیز اوباما به سه جمهوری کوچک حوزه بالتیک (لتونی، لیتوانی و استونی) در اوج بحران اوکراین، طرح ایجاد یک نیروی واکنش سریع از سوی ناتو در اروپای شرقی علیه روسیه، طرح پیوستن اوکراین به ناتو و تغییر در دکترین نظامی روسیه، از منظر مسایل نظامی و استراتژیک، هیچکدام نشانه خوبی از یک وضعیت عادی نبود.
نشستهایی نظیر گروه ۷ منهای ۱ یا همان جی- ۸ سابق که با اخراج روسیه همراه شد، سرآغاز فصل تازه تنش و چه بسا آغاز رسمی جنگ سرد میان روسیه و غرب میشد.
معادله مقابله جویی ناتو و روسیه یک معادله کاملاً دو وجهی و دوطرفه است. ناتو با جذب اعضای جدید از میان جمهوری های کوچک اروپای شرقی که سابقاً تحت سیطره کامل شوروی قرار داشتند، روسیه تحت رهبری پوتین را که تلاش میکند قدرت تاریخی روسیه را با بازگشت مجدد به سرزمینهایی که روزی تحت سلطه مستقیم شوروی بودند برگرداند، به واکنش برانگیخته است. ناتو تلاش کرد تا با ایجاد سامانه دفاع موشکی در برخی از جمهوریهای اروپای شرقی راه را بر هرگونه تحرک نظامی روسیه برای بازگشت به این جمهوریها ببندد. در واقع ماجراجوییهای بلندپروازانه و تحریکآمیز ناتو و غرب منجر به راهبرد واکنشی روسیه شده است. از سوی دیگر استراتژیستهای نظامی غرب، متوجه شدند که پوتین تلاشهای گستردهای برای احیای شوروی به راه انداخته است و تحرکات نظامی ناتو در کشورهای همسایه روسیه نیز با هدف پیشگیری از به ثمر نشستن طرحهای راهبردی پوتین به اجرا درآمده است.
رویدادهای اوکراین دو طرف را وارد فضایی کرد که دیگر از موضعگیری علیه همدیگر و راهاندازی نیروهای ویژه واکنش سریع برای رویارویی نظامی بالقوه ابایی نداشته و مستقیماً وارد یک جنگ سرد تمام عیار شدند. اگرچه این تنشها تاکنون در مرحله تحریمهای اقتصادی و هشدارهای سیاسی قرار دارد، روند اوضاع به نحو و غیرقابل مهاری حرکت می کند.
روسیه با حمایت از نظام بشار اسد، علاوه بر اینکه توانست نقش مؤثری در معادلات منطقه غرب آسیا ایفا کند، تلاش دارد تا قدرت چانهزنی خود را در مسائل منطقه شرق اروپا بویژه بحران اوکراین افزایش دهد.
اولویت روسیه در روابط با کشورها بر اساس میزان قدرت و جایگاه آنها در سطح بینالملل تعریف میشود و این البته برگرفته از اندیشه "قدرت بزرگ" در سیاست خارجی روسیه از زمان تزارها و شوروی سابق بوده است. مسکو حتی در زمان انزوا، خود را یک قدرت بزرگ میدید. خروج از انزوای بعد از بحران کریمه، یکی از اولویتهای جدی سیاست خارجی روسیه بوده که موجب شده رفتارهای خاصی در سیاست خارجی خود در جهان شد. تنش میان آمریکا و روسیه بر سر اوکراین و انضمام شبه جزیره کریمه به روسیه به اعمال تحریمهای سنگین علیه روسیه منجر شد. اما این اقدامات زمینه عقبنشینی پوتین از سیاستهایش را فراهم نکرد، بلکه کرملین با در پیش گرفتن سیاستی تهاجمی واکنشهای متفاوتی در نقاط مختلف جهان از جمله غرب آسیا از خود نشان داد.
7. جایگاه اقتصادی و انرژی محور غرب آسیا؛ دکترین جدید سیاست خارجی روسیه بر اصل عملگرایی و دخالت محدود شده استوار است. بر اساس فرمان ولادیمیر پوتین در می 2012 در خصوص "تدابیر اجرای سیاست خارجی" ضرورت کمک به ایجاد شرایط خارجی مطلوب جهت توسعه درازمدت روسیه، مدرانیزاسیون اقتصاد آن، تقویت مواضع روسیه در بازارهای جهانی از نقش برجستهای برخوردار می باشد. بدین ترتیب وظیفه عمده نهادهای متولی سیاست خارجی روسیه ایجاد شرایط برای توسعه اقتصادی و بادوام و امن در روسیه میباشد. از نظر اقتصادی در منطقه غرب آسیا 62% "ذخایر نفت و 40%" از ذخایر گاز جهان نهفته است، متعاقباً هر بیثباتی سیاسی در منطقه منجر به افزایش قیمت منابع نفت و گاز میگردد که این امر تأثیر مثبتی بر اقتصاد روسیه میگذارد. زیرا اقتصاد روسیه مبتنی بر صادرات نفت و گاز است. به دلیل نظامیگری روسیه بیش از حد در منطقه و بحرانهای پیدرپی متأثر از بهار عربی کشورهای پیشرفته اروپایی و آسیایی مجبور هستند تا از بازار روسیه نفت وگاز خود را تأمین کنند.(Худяков 2013)
جهان عرب با جمعیتی بالغ بر 300 میلیون نفر و مساحت تقریبی 13 میلیون کیلومتر مربع از مناطق حائز اهمیت میباشد، با شروع وقایع بیداری اسلامی در دسامبر 2010 حوادثی روی داد که نه تنها رژیمهای حاکم در این مناطق را تغییر داد بلکه منجر به تغییر اصلاح خطمشی سیاست خارجی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای گردید. منطقه خاورمیانه همواره برای روسیه از بعد منافع اقتصادی و سیاسی حائز اهمیت بوده است.
اختلافات میان اعراب و همچنین پتانسیل بالای مناقشه در این منطقه روسیه را واداشته تا بطور جدی مدل سیاسی دیگری در رفتار خود پیش گیرد که ویژگی اصلی آن یافتن مدل تعامل میان حکومتهای مختلف و نیز حفظ و تقویت مواضع خود در حوزههای همکاری اقتصادی و دارای چشمانداز بهتر بوده است. بدین ترتیب بهبود ثبات سیاسی از طریق کار مشترک در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل، کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی و اعضای ناظر این سازمان نقش مهمی برای روسیه ایفا مینمایند. این امر در سیاست خارجی روسیه توسط پوتین در فوریه 2013 تأکید شده است، وی اظهار داشته که روسیه سهم عمدهای در ثبات خاورمیانه به عهده دارد. روسیه بطور سنتی در منطقه خاورمیانه دارای منافع است. (Аветисян 2015)
8. ایفای نقش قدرت کارگزار؛ با توجه به سیاستهای کلان و فرامنطقهای روسیه و تلاش این کشور برای ایفای نقش برابر یا برتر در سیاست جهانی، مسکو دارای راهبردی چند وجهی از ورود عملیاتی خود به صحنه تحولات در سوریه بوده است.
از سوی دیگر در کنار پیشرویهای ارتش و عملیات هوایی روسیه، باید به وجه سیاسی روند حل مناقشه مزبور نیز توجه داشت. در صورتی که مسکو بتواند توأمان با هر دو وجه سیاسی و نظامی به اهداف خود در این بحران نایل آید. جایگاه و وزن ژئوپلیتیکی و راهبردی این کشور در سیاست جهانی افزایش چشمگیری خواهد یافت و بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه که بیش از این به روسیه به عنوان یک کشور فروپاشیده با ظرفیت پایین تأثیرگذاری نگاه میکردند، منبعد به عنوان یک عامل تعیینکننده معادلات منطقه و جهانی توجه خواهند داشت و مسکو به اهداف چندوجهی خود دست یافته است.
9. تثبیت موازنه قوا با تأکید بر ایدة نظام چندقطبی در ترتیبات نظام بینالمللی؛ تلاش روسیه در دورة پوتین، به ویژه سالهای پایانی آن برای مکانیابی بهتر و بالاتر در ترتیبات نظام بینالملل ترجمانی از نوع برداشت نخبگان این کشور از چگونگی ساختار نظام بینالمللِ پس از جنگ سرد و آرمان آنها در تبدیل روسیه به قدرتی بزرگ در عرصة خارجی بود. روسیه از ابتدای دهة 90 میلادى و از جمله در دورة پوتین نظام تکقطبی را به عنوان اصل ساماندهندة نظم بینالملل به رسمیت نشناخت و تثبیت آن را مغایر با منافع خود ارزیابی کرد. دورة ریاستجمهوری پوتین بیانگر التزام او به اصول عملگرایی در سیاست خارجی روسیه است. روسیه در دورة پوتین با ملاحظة این که شرکای بزرگ تنها در غرب نیستند، روابط با جنوب و شرق را نیز مورد توجه قرار داد. اما به این مهم توجه داشت که توسعة روابط با چین، هند و کشورهای خاورمیانه و جنوب شرق آسیا نباید این تصور را ایجاد کند که مسکو در پی ایجاد اتحادهایی علیه غرب است. (کولایی و نوری 1389: 229)
یوگنی پریماکوف8 با تأکید بر ایدة نظام چندقطبی بر این باور بود که مسکو با تثبیت موقعیت خود به عنوان یکی از قطبهای نظام بینالملل میتواند به احیای جایگاه خود در عرصة بینالملل مبادرت کند. از نظر او روسیه در نظام چندقطبی به عنوان یکی از مهمترین قطبها در جایگاهی برابر با آمریکا، اتحادیة اروپا، چین و ژاپن قرار داشت و با وجود ضعف اقتصادی، عضویت دائم آن در شورای امنیت و توانمندیهای وسیع هستهای آن دلیلی بر وجاهت این موقعیت بود.
در پژوهش سعی شد ضمن برشمردن و ارزیابی ابعاد و اهداف اقدامات روسیه در منطقه غرب آسیا که در 9 بند ذکر شد، رفتار مسکو براساس مفروضات واقعگرایی و سیاست عملگرایی روسی مورد آنالیز قرارگیرد. رفتار جدید روسیه در سوریه و اعلام رسمی تداوم حمایت و حتی افزایش آن بر اساس راهبرد واکنشی مسکو به رفتار جبهه غربی قدرت جهانی میباشد. اقدامی که نتیجهاش پذیرش قدرت و جایگاه بینالمللی روسیه از سوی قدرتهای غربی در جامعه بینالملل است. به واقع کرملین با اقدام خود (اعزام نظامیان به سوریه) نشان داده که قصد دارد نقش فعالی در تعیین دستور کار معادلات غرب آسیا ایفا کند، نه اینکه به طور منفعلانه عمل کرده و آیندهای را که آمریکا برای منطقه ترسیم میکند، بپذیرد. پوتین رویهای را دنبال کرد که کاخ سفید را ناگزیر به گفتگو با روسیه جهت حل بحران سوریه نماید.
اقدام مسکو در سوریه واجد راهبردی چند وجهی بر اساس "اصل ایجاد قدرت متوازن برضد قدرت تهدیدکننده" بوده است.
جمعبندی
در مهمترین بخش دکترین جدید امنیت ملی روسیه (2016) که برای اولین بار از زمان فروپاشی شوروی تاکنون تأکید شده است، ناتو و آمریکا به عنوان تهدید و چالش امنیتی تلقی نموده و در تحلیلی قابل توجه، ظهور و بروز گروههای افراطگرا و تروریستی نظیر داعش را نتیجه اعمال استانداردهای دوگانه غرب در مبارزه با تروریسم تفسیر مینماید.
روسیه برآن است که به عنوان یک «قدرت بزرگ اوراسیایی» تلقی شود؛ به نحوی که اگرچه با غرب تعامل دارد، اما اهداف سیاسی خاص خود را نیز دنبال نماید. به هم خوردن توازن نقش با جبهه غربی قدرت جهانی که از تحولات در لیبی آغاز شد و تاکنون نیز ادامه دارد، روسها را به این نتیجه رسانیده است که برای ممانعت از گسترش غرب و مقابله با سیاست محدودسازی هرچه بیشتر مسکو بایست با کمک کشورهای مخالف غرب، به تقویت لایههای دفاعی خود بپردازند.
ورود روسیه به بحران سوریه راهبرد ارتقای جایگاه بینالمللی مسکو را بدنبال داشت. موفقیت راهبردی مسکو در سوریه دو هدف توامان را بدنبال دارد، نخست آنکه این کشور توانست مسئله اوکراین و تأثیرات منفی و انزوای ناشی از آن را مدیریت کند و دوم آنکه روسیه ثابت کرد یک بازیگر مهم منطقهای و جهانی است.
روسیه زمان را برای ورود در صحنه نظامی خاورمیانه مناسب تشخیص داد و به خاطر جنایات داعش و تروریستهای منطقه، افکار عمومی در سطح جهان از روسیه تا خاورمیانه و غرب با حضور مستقیم روسیه موافقت دارد. همچنان از جانب مسکو ارادهای جدی برای مقابله با تروریستها وجود دارد و ضربات وارده بر تروریستها موجب تشویق پوتین میشود. در این میان کشورهای حامی تروریستها تلاش میکنند که راه مقابلهای برای پاسخ به شکل غیرمستقیم بیابند.
تداوم رویکرد تهاجمی روسیه در قبال سوریه توانست طرف مقابل را ناگزیر به وضع توافق سیاسی شامل همه گروههای سوری، من جمله شخص بشار اسد، نماید.
اینک پس از پنج سال اوضاع به گونهای است که دولت ترکیه به بازنده اصلی این بحران تبدیل شده و شرایط در داخل و خارج این کشور با ناامنی و حضور یک قدرت جهانی در مرزهای جنوبیش مواجه است.
با موفقیت نسبی روسیه و متحدانش در سوریه موضوع مذاکره به صورت جدی دنبال میشود. در روند مذاکره روسیه با طرفهای غربی مسائلی چون بحران اوکراین و یا تحریمهای غرب علیه این کشور ممکن است تحتالشعاع مذاکرات قرار گیرد. با توجه به سیاست عملگرای روسی احتمالا مسئله سوریه میتواند به عاملی برای حلوفصل مسائل بینالمللی این کشور تبدیل شود.
روسیه با حضور نظامی خود در سوریه میتواند پایگاه نظامی مهم خود در پایگاههای "طرطوس، لاذقیه و حمیمیم" حفاظت و حضور نظامی خود را در منطقه در مقابل سایر بازیگران، تقویت نماید.
سیاستهای کلان و فرامنطقهای روسیه و تلاش این کشور برای ایفای نقش برابر یا برتر در سیاست جهانی، دارای اهدافی اساسی و چندوجهی در صحنه تحولات سوریه است. اقدام نظامی مسکو در سوریه اهدافی چندمنظوره دارد که نهایتاً منجر به ارتقای جایگاه بینالمللی روسیه خواهد شد. در صورتی که مسکو بتواند توأمان با هر دو وجه سیاسی و نظامی به اهداف خود در بحران سوریه نایل آید. جایگاه و وزن ژئوپلیتیکی این کشور در سیاست جهانی افزایش چشمگیری خواهد یافت و بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه که بیش از این به روسیه به عنوان یک کشور فروپاشیده با ظرفیت پایین تأثیرگذاری نگاه میکردند، منبعد به عنوان یک عامل تعیینکننده معادلات منطقه و جهانی توجه خواهند داشت و مسکو به راهبرد امنیتی چندوجهی خود نائل خواهد آمد.
مجدداً تأکید میگردد اقدام نظامی مسکو در سوریه واجد راهبردی چندوجهی بر اساس "اصل ایجاد قدرت متوازن برضد قدرت تهدیدکننده" دنبال شده است.
برخی از دستآوردهای روسیه طی یکسال گذشته در اقدام نظامی بحران سوریه موارد ذیل میباشد:
- از بین بردن تروریستهای خطرناک اتباع روسی و تقویت امنیت داخلی و سرزمینی
- تقویت اعتماد به نفس ملی در افکار عمومی روسیه
- تثبیت و ارتقای مشروعیت و محبوبیت حاکمیتی ولادیمیر پوتین به عنوان دستاورد داخلی
- کسب وجهه بینالمللی و ارتقای جایگاه روسیه در برخورد با پدیده افراطگرایی
- ایفای نقش کارگزار قدرت در منطقه بحرانی و پیچیده غرب آسیا
- درخواست مطالبات بیشتر از بازیگران بحران های بینالمللی
- تست و آزمایش تسلیحات راهبردی
- اعتراف و تمکین غرب و ناتو به نقش مؤثر نظامی روسیه
- کسب وجهه مثبت افکار عمومی ملتهای منطقه
- توجه کشورهای عربی منطقه به اقتدار نظامی روسیه و تلاش برای همکاری مؤثر
- ایجاد تعادل و توازن در قبال تحولات اوکراین و هشدار به غرب در مدیریت بحرانها
- سوق دادن افکار عمومی جهان به موضوع سوریه و انحراف از الحاق شبه جزیره کریمه
- نمایش اقتدار به کشورهای اروپای شرقی واگرای از روسیه
- اثبات ایفای نقش مؤثر بصورت همزمان و چندوجهی در بحرانهای متعدد منطقهای و جهانی
- اثبات عدم امکان انزوای منطقهای و بینالمللی روسیه توسط غرب و آمریکا
- نمایش قدرت نظامی تسلیحات موشکی راهبردی
- فرصت یافتن برای آزمایش سلاحهای جدید خود در منطقه، کسب بازار جدید فروش سلاح
منابع
فارسی
- افشار، اسدالله (آذر 25، 1394) "واکاوی تنش بین ترکیه و روسیه". روزنامه سیاست روز، چهارشنبه 52 آذر 4931، کد مطلب: 59549
- "اهداف پوتین از مداخله نظامی در سوریه چیست؟" (شهریور 24، 1394). فرهنگ نیوز، 42/6/49، شناسه خبر: 033641.
- "بحران سوریه" (2016). اسپوتنیک فارسی.
- "چهار دلیل "عملیات نظامی مسکو" در سوریه" (دی 29، 1394). سایت باشگاه خبرنگاران جوان، 92 دی 4931، کد خبر: 6413445.
- ذوالفقاری، مهدی (آذر 25، 1394) "راهبردهای روسیه در سوریه چیست؟/ طرطوس و لاذقیه دو نقطه حیاتی". خبرگزاری مهر. پنجشنبه 32 مهر 4931، شناسه خبر: 5109393.
- عبداله خانی، علی (1389) نظریههای امنیت. انتشارات ابرار معاصر تهران.
- کرمی، جهانگیر (مهر 22، 1394) "جنگ روسیه در خاورمیانه: رویارویی با ناتو یا تحمیل میز مذاکره؟". سایت تابناک. کد خبر: 363935.
- کولایی، الهه و نوری، علیرضا (تابستان ۱۳۸۹) “عملگرایی پوتین؛ تحول رویکردی در سیاست خارجی روسیه”. فصلنامه سیاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره ۴۰(۲). .
- میرحسینی، سیدمحسن (1392) "نظام امنیت بینالمللی و منطقهای". وبلاگ شخصی.
- نوری، علیرضا (شهریور 2، 1395) "ابعاد و اهداف حضور نظامی روسیه در ایران". سایت مؤسسه مطالعات ابرار معاصر تهران. سهشنبه، 2 شهریور 5931، کد خبر: 8721.
انگلیسی و روسی
- Labs, Eric J. (Summer 1997) “Beyond Victory OffensiveRealmism and Expansion of War Aims”. Security Studies. 6(4):1 – 49.
- Lukyanov, Fyodor (May/June 2016) “Putin’s Foreign Policy: The Quest to Restore Russia’s Rightful Place”. Foreign Affairs. HTML: https://www.foreignaffairs.com/articles/russia-fsu/2016-04-18/putins-foreign-policy
- Mearshiemer, John (2001) The Tragedy of Great Power Politics. New York. Norton Company.
- Pillar, Paul R. (August 17, 2016) “Russian Realism in the Middle East”. The National Interest. HTML: http://nationalinterest.org/blog/paul-pillar/russian-realism-the-middle-east-17385
- Schweller, Randall L. (Spring 1996) “Neorealism,s Status Quo Bais: What Security Dilemma”. Security Studies. 5(3): 90 – 121.
- Аветисян, Ж. Г. (2015) “Основные направления российской внешней политики на Ближнем Востоке и в Северной Африке в 2010-2014 гг.”. Теория и практика общественного развития. No. 17: 114-117.
- «Интервью американскому журналисту Чарли Роузу для телеканалов CBS и PBS» (Cентября 29, 2015). kremlin.ru. HTML: http://kremlin.ru/events/president/news/50380
- «Интервью Секретаря Совета Безопасности Российской Федерации Н.П.Патрушева журналистам информационного агентства «Ассошиэйтед Пресс» « (февраля 1, 2016). Официальный сайт Совета Безопасности Российской Федерации. HTML: http://www.scrf.gov.ru/news/1018.html
- «Концепция национальной безопасности российской федерации» (Мая 12, 2009). Официальный сайт Совета Безопасности Российской Федерации. HTML: http://www.scrf.gov.ru/documents/1.html
- «Путин заявил о готовности Асада привлечь оппозицию к власти в Сирии» (Сентбря 15, 2015). rbc.ru. HTML: http://www.rbc.ru/politics/09/09/2016/57d11f679a79475d9dea03e9
- «Сергей Лавров: «Обижаться мы не умеем»» (Февраля 29, 2016). Московский Комсомолец. HTML: http://www.mk.ru/politics/2016/02/09/sergey-lavrov-obizhatsya-my-ne-umeem.html
- «Указ Президента Российской Федерации от 31 декабря 2015 года N 683 «О Стратегии национальной безопасности Российской Федерации» (Декабря 31, 2015). Российская газета. HTML: https://rg.ru/2015/12/31/nac-bezopasnost-site-dok.html
- Худяков, И.Ф. (Июля 3, 2013) "Современная внешняя политика России на Ближнем Востоке. (в контексте сирийского конфликта)". HTML: https://www.pglu.ru/upload/iblock/23a/p140016.pdf
پانوشتها
1- John Mearshiemer
2- برای اطلاعات بیشتر پیرامون دیدگاههای نظریهپردازان واقعگرای تهاجمی رجوع شود به:
Schweller, Randall L. (Spring 1996) “Neorealism,s Status Quo Bais: What Security Dilemma”. Security Studies. 5(3): 90 – 121.
Labs, Eric J. (Summer 1997) “Beyond Victory OffensiveRealmism and Expansion of War Aims”. Security Studies. 6(4):1 – 49.
Mearshiemer, John (2001) The Tragedy of Great Power Politics. New York. Norton Company.
3- Paul R. Pillar
4- The National Interest
5- Fyodor Lukyanov
6- Ж. Г. Аветисян
7- .и. ф. Худяков
8- Евгений Максимович Примаков
تعداد مشاهده: 991





