دولت ترکیه و مطالبات کُردی
اورهان میراوغلو

اورهان میرواوغلو نویسنده و محقق کُرد در سال ۱۹۵۳ میلادی در شهر تاریخی میدیات در استان کردنشین ماردین ترکیه به دنیا آمده است. در رشتهی ادبیات تحصیل کرد و مدتی در دیاربکر به عنوان معلم ادبیات فعالیت مینمود اما او نیز مانند بسیاری از عناصر کُرد، اسلامگرا، چپ و علوی، پس از کودتای ۱۹۸۰ میلادی بازداشت و هشت سال زندانی شد. میراوغلو بین سالهای 1988 تا ۱۹۹۵ یعنی پایان دوران ممنوعیت فعالیت سیاسی، به تحقیق و نوشتن پرداخت. وی پس از سال ۱۹۹۵ رفته رفته به برخی نهادهای سیاسی و اقماری پ.ک.ک نزدیک شد و مدتی کوتاه با آنها همکاری کرد ولی از سال ۲۰0۰، شکاف و اختلاف بین او و اندیشههای پ.ک.ک رو به فزونی گذاشت. در آغاز سال ۲۰۱۳ میلادی، رجب طیب اردوغان در یک برنامه زندهی تلویزیونی اعلام کرد: نویسندهای به نام اورهان میراوغلو، کتابی در مورد پ.ک.ک به نام بهخاکسپاری تفنگها نوشته است، در حال حاضر ما هم چنین پروژهای را داریم و میخواهیم مذاکره کنیم. پس از این دوران، یک بار دیگر نام میراوغلو بر زبانها افتاد. او بعدها به عضویت حزب عدالت و توسعه درآمد و به عنوان نماینده از حوزه انتخابیه میدیات (شهر زادگاه خود) به مجلس راه یافت. وی هم اکنون در آنکارا زندگی می کند و عضو شورای تصمیمات سیاسی حزب عدالت و توسعه و معاون بخش رسانهای این حزب است.
میراوغلو همگرائی ترکیه، ایران و روسیه را علت حمایت آمریکا از کودتای سال 2015 ترکیه میداند و این باور را دارد که آمریکا به نقش داشتن آنکارا در معادلات منطقهای علاقهمند نیست و با آن مقابله میکند. او با توجه به تاریخچه پرچالش گروههای کُرد با نظام این کشور معتقد است از زمان برپائی جمهوری ترکیه، در دوران اقتدار حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان، طرح مطالبات قوم کُرد در این کشور به نقطه اوج خود رسیده زیرا اردوغان از منظری خارج از چهارچوب کمالیسم به مسألهی کردها مینگرد. فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران مسائل گوناگونی با این سیاستمدار کُرد از کشور ترکیه را مورد گفتوگو قرار داده که توجه علاقمندان را بدان جلب مینماید.
کلمات کلیدی: ترکیه، اردوغان، پ ک ک، عبدالله اوجلان،حزب دمکراتیک خلقها (HDP)، دمیرتاش
فصلنامه تهران: با توجه به مطالعات تخصصی جنابعالی در زمینه تاریخ کردها در ترکیه، گفتوگو را از یک نقطهی تاریخی آغاز میکنیم. در مورد وضعیت کردها در سدهی بیستم، به ویژه در ترکیه، یادداشتها و تحلیلهای فراوانی از شما در رسانههای ترکیه منتشر شده است. اگر بخواهیم وضعیت کردها در ترکیه را در سدهی بیستم با دو دهه اخیر مقایسه کنیم، به چه نتیجهای دست پیدا خواهیم کرد؟
اورهان میراوغلو: واقعیت این است که سدهی بیستم نه تنها برای کردها در ترکیه بلکه برای کردهای ایران و عراق نیز، دوران شکست و بر باد رفتن بسیاری از رؤیاهای بزرگ بوده است. در آغاز قرن بیستم، جمیل پاشازاده مصطفی بیگ خازرولی و بسیاری دیگر از بیگها و سران عشایر و رجال برجسته کُرد که تفنگچیها و افراد و حلقههای پیرامون آنها فراوان بود و دارای نفوذ اجتماعی و قومی بودند، همگی در جنگهای موسوم به جنگ رهایی بخش ملی، (در سالهای قبل از تشکیل جمهوری ترکیه) به مصطفی کمال (آتاتورک) کمک کردند و همراه و هم سنگر او بودند تا خاک ترکیه را از چنگ بیگانگان خارج کنند و آنها را از سرزمین مادری خود بیرون برانند. میدانید که مصطفی کمال در مناطق کردنشین ترکیه، یعنی در سیواس و ارزروم ، دو کنگره بزرگ برگزار کرد. کنگره های سیواس و ارزروم، نقش مهمی در سازماندهی مردم ترکیه برای مبارزه با بیگانگان و آزادسازی کشور داشتند و در آن زمان، کردها به شکل جدی از مصطفی کمال حمایت کردند. در آن مقطع مصطفی کمال وعدههای فراوانی به کُردها داد و در گفت و گو با رجال و بزرگان کُرد همواره به آنها وعده میداد که پس از جنگ، همراهی و حمایتهای آنها را از یاد نخواهد برد. چیزی که مصطفی کمال به شکل دقیق بر زبان آورد این بود: ما اجازه نمیدهیم که خاک عثمانی تکه تکه و تجزیه شود. اما در عین حال حقوق و مطالبات برادران و خواهران کُرد را از یاد نخواهیم برد و حقوق آنها را محفوظ میدانیم و حاضر هستیم که خواستههای آنان را برآورده کنیم. مصطفی کمال فقط تا چند ماه پس از تأسیس نظام جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۴ به مواضع خود پایبند ماند و در مورد کردها بیانات بسیار خوب و امیدوارکننده بر زبان آورد اما متأسفانه در سال ۱۹۲۵ میلادی همه چیز تغییر کرد. او و رفقایش که به کُردها و رجال برجستهی کُرد، وعدههای مهمی داده بودند، خیلی شفاف و قاطعانه اعلام کردند که چیزی به نام زبان کُردی نداریم و قومی به نام کُرد وجود ندارد و متأسفانه به کُردها بیاعتنایی کردند. آنها اصرار داشتند که همه جمعیت کشور را ترک قلمداد کرده و اثبات کنند قومی غیر از ترک وجود ندارد. این تنشها و این سیاست انکارمحورانه در برابر هویت و قومیت کُرد منجر به بروز تنش و درگیری جدی شد و این در حالی بود که نظام جمهوری ترکیه سالیان آغازین خود را سپری میکرد و در همان سالهای آغازین، جنگ و درگیری شروع، و مطالبات کُردی سرکوب شد. پس از سرکوب عصیانهای کُردی در دوران شیخ سعید پیران، سید رضا درسیمی، احسان نوری پاشا و کوچگری، کُردها برای مدتی طولانی هیچگونه تحرک سیاسی نداشتند تا این که بعدها و در دوران مهدی زانا و طارق ضیا اکینجی تلاشهایی صورت گرفت تا این بار کُردها زیر چتر جریانهای چپ و سوسیالیسم به حقوق خود برسند. در یک نگاه اجمالی و کوتاه، مهمترین نقطهی فراز در طرح مسائل کُردی ترکیه در دوران اقتدار حزب عدالت و توسعه روی داد و این حزب و رهبر آن یعنی رجب طیب اردوغان، از منظری خارج از چهارچوب کمالیسم به مسألهی کردها نگریست.
فصلنامه تهران: چرا مصطفی کمال، موضع خود را نسبت به کردها تغییر داد؟ در حالی که او در سخنرانیهای اولیه (پس از تأسیس جمهوری ترکیه)، ترکها، کردها، اعراب و سایر اقوام ترکیه را عناصر اسلامیه و برادر خوانده است. چرا بعدها این گفتمان تغییر پیدا کرد؟
اورهان میراوغلو: واقعیت این است که ایدئولوژی ملیگرایی افراطی، یک نگرش و رویکرد خارجی و وارداتی بود. پایهگذاران جمهوری ترکیه دچار این ترس و وحشت شدند که اگر در ترکیه موجودیت قومی غیر از ترک را بپذیرند، چنین چیزی منجر به تجزیهی ترکیه خواهد شد. به ویژه باید این را نیز به خاطر داشته باشیم که سرزمین عثمانی در بالکان و خاورمیانه از دست رفته و غیر از استانهای کردنشین و ترک نشین کنونی، چیزی در دست پایهگذاران جمهوری ترکیه نمانده بود. قاعدتاً حکومت تازه تأسیس کمال مصطفی نیز عصیان مناطق کردنشین را بهانهای برای سرکوب آنها تبدیل کرد و حزب جمهوری خلق، که در آن دوران در ساختار سیاسی تکحزبی، قدرت را در دست داشت، بر مبنای سیاست انکار موجودیت کردها به راه خود ادامه داد. در معادلات کُردی خارج از ترکیه نیز در سدهی بیستم، همچنان که در آغاز گفتوگو اشاره کردم، کردها شکستهای سنگینی را تجربه کردند که همواره نقش نیروهای خارجی در شکست آنها مشهود بود. نمونههای بارز و روشنش هم پایان یافتن قضیهی مهاباد در ایران به سبب نقش آمریکا و روسیه، و همچنین توقف مبارزات ملا مصطفی بارزانی در کردستان عراق به دلیل توافق الجزایر بین ایران و عراق بود. اما خاندان بارزانی به فعالیت خود ادامه داد و نقطه اتصالی بین مبارزات آنها در سدهی بیستم و بیست و یکم به وجود آمد.
به باور من، کُردها توانستند از فضای سیاسی جنگ کویت و حمله به عراق به درستی بهره بگیرند و شکلگیری ساختار سیاسی اقلیم کردستان عراق، مهمترین دستاورد کردها در صد سال گذشته بود. البته در آنجا هم خطاهای بزرگ و کاستیهای جدی وجود دارد که مهمترین خطا، عدم وحدت و انسجام حزب دموکرات کردستان و اتحادیهی میهنی و همچنین دخالت پ.ک.ک در شنگال است و شواهد نشان میدهد که ساختار اقلیم کردستان به گونهای مدیریت نشده که رضایت خاطر شهروندان کُرد را فراهم کند. من جدیداً یک کتاب ۸۸۰ صفحهای به نام استقلالخواهی کردها در قرن بیست و یکم منتشر کردم و در این کتاب به تفصیل به این سؤالات شما پاسخ دادهام.
فصلنامه تهران: در سال ۲۰۱۳ میلادی و در شرایطی که مذاکرات صلح بین ترکیه و پ.ک.ک در جریان بود، مسعود بارزانی و رجب طیب اردوغان به شهر کردنشین دیاربکر ترکیه رفتند و اردوغان در سخنرانی خود برای نخستین بار، واژه کردستان را بر زبان آورد که در تاریخ سیاسی جمهوری ترکیه مورد نادر و دارای مفهوم خاصی است. اما پس از این مرحله، فضای آرام و مسالمتآمیز مذاکرات صلح از میان رفت؛ در شهرهای کردنشین خندق حفر شد؛ پ.ک.ک مجدداً با دولت وارد جنگ شد؛ و سران پ.ک.ک، ترکیه را به تعلل و وقتکشی متهم کردند، و از دیگر سو دولت نیز سران پ.ک.ک را به عدم تبعیت از دستورات اوجالان متهم کرد. شما آن مقطع حساس را چگونه ارزیابی می کنید؟
اورهان میراوغلو: سران پ.ک.ک در آن دوره مدعی بودند که دولت در جریان مذاکرات صلح، هیچ اقدامی برای حل مسأله کردها انجام نداده است. اما به باور من این صحیح نیست و نباید اقدامات دولت را انکار کرد. مثلاً در همان مقطع، تدریس زبان کُردی در مدارس مناطق کردنشین به عنوان زبان اختیاری، عملی شد. این اقدام ارزشمند و مفیدی بود. اما جالب اینجاست که در شهر کردنشین دیاربکر، صدها هزار نفر دانشآموز برای فراگیری زبان کُردی ثبت نام نکردند. ببینیید! سادهانگاری است که در ترکیه توقع آن را داشته باشیم که در عرض یک شبانهروز، زبان کُردی به دومین زبان رسمی کشور تبدیل شود. بلکه باید گام به گام پیش رفت. دولت آکپارتی (حزب توسعه و عدالت) کار خودش را انجام داد و تدریس زبان کُردی را در نظام آموزشی کشور گنجاند اما پ.ک.ک و حزب دمکراتیک خلقها با این مسأله مخالفت کردند و از مردم خواستند، کودکانشان این درس را در مدرسه انتخاب نکنند! به خاطر دارم که آلتانتان، از نمایندگان سابق حزب دمکراتیک خلقها، این اقدام دولت را تحسین کرد اما دیگر نمایندگان با آن مخالفت کردند.
من در آن زمان به درسیم رفتم. در نخستین سال تحصیلی گنجانده شدن زبان کُردی در برنامه مدارس، تعداد قابل توجهی از دانشآموزان خواهان فراگیری این درس بودند اما پس از تبلیغات منفی و سیاهنماییهای پ.ک.ک، حتی یک دانشآموز خواهان یادگرفتن زبان کُردی نبود.
آکپارتی در آن زمان دست به اصلاحات سیاسی و حقوقی فراوانی زد که حزب دمکراتیک خلقها در مجلس، هیچکدام از این لوایح را تصویب نکرد و حاضر نشد از حکومت حمایت کند. مثلاً شما میدانید که قبلاً در تاریخ سیاسی ترکیه دستگاه قضا خیلی راحت میتوانست احزاب سیاسی را تعطیل کند و کرکرهی آنها را پایین بکشد. آکپارتی طرحی به مجلس برد که این حق را از دستگاه قضا بگیرد. اما حزب دمکراتیک خلقها آن را امضاء نکرد. من معتقدم که پ.ک.ک و نهادهای اقماری آن، مطلقاً به دنبال مطالبات کردها نیستند و اهداف خودشان را دارند.
در انتخابات سال ۲۰۱۴ حزب دمکراتیک خلقها به عنوان یک نهاد اقماری پ.ک.ک، توانست هشتاد کرسی از پانصد و پنجاه کرسی مجلس را بهدست بیاورد. همه تصور کردیم که پ.ک.ک پای خود را از میدان سیاست بیرون میکشد و اجازه میدهد که آن هشتاد نماینده فعالیت سیاسی را در پارلمان دنبال کنند. علاوه بر این ۱۰۶ شهرداری هم در اختیار داشتند. اما متأسفانه دیدیدم که پ.ک.ک نه به نمایندگان و نه به شهرداران مورد حمایت خود اجازه نداد در حوزه مشارکت سیاسی رسمی و قانونی گام بردارند و باز هم خودش را مطرح کرد و دیگران را به حاشیه راند. من به خوبی به خاطر دارم که جناب صلاحالدین دمیرتاش، رهبر حزب دمکراتیک خلقها، در آن مقطع اعلام کرد: پ.ک.ک را از کوهها پایین میآوریم. اما فورا مصطفی کاراسو از اعضای شورای رهبری پ.ک.ک جواب او را داد و گفت: نه شما و نه اوجالان، نمیتوانید ما را از کوهها پایین بیاورید. اتخاذ چنین تصمیمی در دست ماست. معنی روشن چنین مواضعی چه بود؟ معنیاش این بود که پ.ک.ک نمیخواهد به راهکار سیاسی و دموکراسی روی بیاورد. آنهم در شرایطی که آکپارتی به سبب همین اقدام جسورانهاش برای حل مسأله کردها، تعداد قابل توجهی از کرسیهای خود را از دست داده و نتوانسته بود کابینه را تشکیل دهد. در همان زمان، مسائل شمال سوریه نیز به عنوان اولویت نخست در دستور کار سران پ.ک.ک قرار گرفت و دوباره استراتژی جنگ انقلابی خلق را در پیش گرفت و مذاکرات صلح با ترکیه را بر باد فنا داد. متعاقب آن، در چندین شهر کردنشین نیز خندق حفر کردند و با نیروهای نظامی ترکیه وارد جنگ مسلحانه شدند. در آن مقطع من نماینده ماردین بودم. در شهر مرزی نُصیبین از فرماندار سؤال کردم: چند خندق حفر کردهاند؟ در جواب گفت: بین چهارصد تا پانصد خندق حفر کردهاند و چهل پنجاه نفر نیروی مسلح دارند. دو ماه بعد از آن دوباره به نُصیبین رفتم و پیگیر ماجرا شدم. این بار فرماندار گفت: یک هزار و پانصد حندق حفر کردهاند و ششصد نفر نیروی نظامی هم به داخل شهر آوردهاند و به دست نوجوانان هم سلاح دادهاند.
فصلنامه تهران: چرا مقامات نظامی و امنیتی نصیبین و دیگر شهرهای کردنشین اجازه دادند پ.ک.ک خندق حفر کند و به نوجوانان اسلحه بدهد؟
اورهان میراوغلو: ببینید! این خندقها در یک شبانه روز حفر نشد. در طول مذاکرات صلح، آٖنها از سویی سرگرم گفتوگو بودند و از دیگر سو مشغول حفر خندق و تسلیح نوجوانان. ما در آن زمان نتوانستیم آن تابلو را به درستی تحلیل کنیم و تصور میکردیم که با دستور اوجالان همه جیز تمام میشود. مسألهی مهم دیگر این بود که تمام آن فرماندارها و مسؤولان هم از اعضای شبکه فتحالله گولن بودند.
فصلنامه تهران: آیا معاملهای صورت گرفته بود؟
اورهان میراوغلو: بله، بدون معامله که نمیشود. شبکه فتحالله گولن به پ.ک.ک وعده داده بود که پس از کودتا، ادارهی مناطق کردنشین را به آنها بسپارد. باید به این واقعیت توجه کرد که مسألهی نفوذ گولن در ترکیه، مطلقاً مسألهی سادهای نیست. همین الان که من و شما مشغول گفتوگو هستیم، بیش از دو سال از کودتا گذشته است اما تعدادی از خلبانهای گولنی، چند ساعت پیش در نیروی هوایی ترکیه در آنکارا دستگیر شدند. این نفوذ، داستانی طولانی دارد و از چهل سال پیش تاکنون مشغول فعالیت بوده و در تمام ارگانهای نظامی، امنیتی، قضایی و دیگر نهادها نفوذ کرده بودند و در مناطق کردنشین هم با پ.ک.ک همدست شدند. تردید نداشته باشید که این کودتا، ارتباط مستقیمی با سازمان سیای آمریکا داشت و آمریکا راضی نبود روابط ترکیه با ایران و روسیه را تحمل کند. آمریکا راضی نبوده و نیست که ترکیه در خاورمیانه یک یازیگر مهم و جدی باشد. همین الان هم در دهها کشور جهان و از جمله در آمریکا، شبکه گولن با حمایتهای آمرکا به فعالیت خود ادامه میدهد. این یک سازمان جدی است که از سوی سیا تأسیس شده تا جهان اسلام را با چالشها و تنشهای بزرگ روبرو کند. فتح الله گولن یک واعظ سطحی و معمولی بود و بدون شک بدون حمایت آمریکا، نمیتوانست هیچ کاری انجام دهد. من شخصاً هنوز هم باور نمیکنم آمریکا چنین مهرهای را به ترکیه تحویل دهد.
فصلنامه تهران: به نظر شما آیا اردوغان با کردها قهر کرده است؟
اورهان میراوغلو: تا حدودی میتوان گفت قهر کرده است. دلیل نخست این است که اردوغان در جریان مذاکرات صلح در سال ۲۰۱۳ با شهامت و حسن نیت به میدان آمد اما پ.ک.ک و حزب دمکراتیک خلقها، مواضعی نشان دادند که به راستی برای اردوغان قابل قبول نبود و اعتبار اردوغان را زیر سؤال بردند، او را ناامید کردند و کاری کردند که احساس کند از نگرش و نیت مثبت او سوءاستفاده شده است. این برداشت شخصی من است. چنین نیست که مثلاً در یک دیدار شخصی چنین سخنانی از او شنیده باشم. خیر، برداشت خود من است. البته اردوغان با کردها قهر نکرده بلکه در برابر پ.ک.ک و حزب دمکراتیک خلقها، خود را در موقعیت فردی میبنید که به او خیانت شده است.
من گمان میکنم پ.ک.ک در این ماجرا، نه تنها به اردوغان و ترکیه، بلکه به خلق کُرد خیانت کرد و اگر دوباره دست به فعالیت مسلحانه نزده بود، قطعاً مسأله کردها در ترکیه حل میشد و حزب دمکراتیک خلقها نیز در موقعیت خوبی قرار میگرفت. اما دیدیم که هر روز دست به حمله زدند، پلیس و نظامیان ترکیه را کشتند و در همان حال باعث کشته شدن جوانان کُرد شدند. به ویژه با این شیوهی جنگی قدیمی و بدون تأثیر، عملاً جوانان را به سوی مرگ میفرستد و هیچ نتیجهای هم به دست نمیآورد. هم اکنون در شهرها و مناطق کردنشین ترکیه، دولت به شکل کامل حاکمیت سیاسی را در دست دارد و پ.ک.ک توان هیچ گونه تحرک عملیاتی خاصی ندارد. در نتیجه ادامه فعالیت مسلحانه به این شکل، واقعاً بیمعنی است.
بگذارید به سؤال شما در مورد قهر کردن جناب اردوغان با کردها بازگردم. من برایتان یک دلیل آوردم که مربوط به مواضع پ.ک.ک و حزب دمکراتیک خلقها بود. دلیل دوم نیز مرتبط با مسألهی رفراندوم اقلیم کردستان عراق است. جناب اردوغان معتقد است که برگزاری رفراندوم استقلال، هیچ ضرورتی نداشت. چرا که اقلیم کردستان، دارای پارلمان بود، بخش قابل توجهی از کرکوک را در اختیار داشت و با ترکیه نیز در حال همکاری بود. اما احتمالاً به توصیه آمریکا و اسراییل عمل کرد و آن هم در شرایطی که حزب دموکرات کردستان با اتحادیهی میهنی و گوران هیچ ارتباط خوبی نداشت. چرا باید رفراندوم برگزار میکردند؟ من بر اساس برداشت شخصی خودم معتقدم که این اقدام کردهای اقلیم کردستان نیز، اردوغان را آزرده خاطر کرد.
فصلنامه تهران: شما بارها با جناب اردوغان دیدار و از نزدیک با ایشان گفتوگو کردهاید، اگر ممکن است برای ما بگویید که اردوغان در جلسات و نشستهای خصوصی و دوستانه با شما و دیگر نمایندگان کُرد، چه نگرشی نسبت به مسألهی کردها دارد؟ چگونه به کردها مینگرد؟
اورهان میراوغلو: تا جایی که من متوجه شدهام و از نزدیک شاهد بودهام، رجب طیب اردوغان در نشستهای خصوصی و عمومی به همان شکلی با کردها رفتار میکند که با ترکها رفتار میکند. واقعاً من هیچگاه ندیدم که تبعیضی در رفتار و نگرش ایشان مشاهده شود. میدانید که جناب اردوغان یک مسلمان معتقد است و اعتقاد دینی مستحکمی دارد و در نگرش اسلامی اردوغان و حزب عدالت و توسعه، قومیت گرایی و ملیگرایی قومی و نژادی وجود ندارد و از نگاه اسلام، ملیگرایی به نژادپرستی نزدیک است. اردوغان بارها گفته است که من ترک هستم، ولی ترکگرا نیستم.
فصلنامه تهران: در حال حاضر شاهد آن هستیم که حزب عدالت و توسعه به عنوان حزب حاکم با یک جریان ملیگرای افراطی ترک به نام حزب حرکت ملی ائتلاف کرده و همراه شده است. چگونه میشود که حزب عدالت و توسعه با تمام اقداماتی که در مورد کردها انجام داده و تا حد زیادی ذهنیت و حکومت ترکیه نسبت مسأله کردها را عوض کرد، حالا با یک جریان بسیار افراطی ترک همراه شده است؟
اورهان میراوغلو: به باور من برای رسیدن به پاسخ روشنی برای این سؤال که اردوغان با آن اندیشه اسلامی خاصی که دارد و آن رویکرد انسانی و صحیح که به مسأله کردها داشته چرا به یک جریان ملیگرای راست افراطی نزدیک شده، باید بفهمیم که ترکیه در چه شرایط سیاسی خاصی قرار دارد، حزب حاکم در چه موقعیتی قرار گرفته است. این را باید به خوبی بفهمیم. ببینید، یکی از پیامدها و نتایج مذاکرات صلح بین ترکیه و پ.ک.ک همین وضعیتی بود که حزب عدالت و توسعه به آن دچار شد و در شرایطی قرار گرفت که ناچار شد با حزب حرکت ملی ائتلاف کند. حزب حاکم به ایستگاهی رسید که یا باید اقتدار را از دست میداد و به کلی عطای حکومتداری را به لقایش میبخشید و یا این که راهی برای تداوم اقتدار سیاسی خود پیدا میکرد. حزب عدالت و توسعه، قدرت را فقط برای خودش نمیخواهد. واقعیت این است که اصلیترین و مهمترین دغدغهی حزب عدالت و توسعه، آیندهی ترکیه و سرنوشت مشترک ترکها و کردها است. من همواره گفتهام اگر در پنجسال اخیر به جای حزب عدالت و توسعه، حزب جمهوری خلق قدرت سیاسی کشور را در دست گرفته بود، واقعا ترکیه تجزیه میشد. باور کنیم اگر ترکیه در چنان موقعیتی تجزیه میشد، مطلقاً به نفع کردها نبود. کردها معلق میماندند و کسی حاضر نمیشد به آنها اعتنا کند اما واقعا آکپارتی به کردها بها میدهد و آنان را رها نمیکند. بگذارید برایتان مثال بیاورم. دونالد ترامپ یک پیام توئیتری بیمعنی فرستاد و نوشت: اگر در سوریه کردها را قتل عام کنید، اقتصاد شما را نابود خواهم کرد. اردوغان در پاسخ چه گفت؟ اردوغان اعلام کرد: کردها بخشی اصلی از شهروندان این کشور هستند و هیچ کسی نمیتواند ما را به قتل کردها متهم کند. به خاطر بیاورید زمانی که کردها در عراق از سوی صدام حسین مورد حمله قرار گرفتند و جنایت بمباران شیمیایی حلبچه روی داد، بخشی از کردها به ایران رفتند و بخش قابل توجهی نیز به ترکیه پناه آوردند. در شهر دیاربکر ما برای آنان خانههای کوچکی ساختیم که در زبان مردم به عنوان اتراقگاه پیشمرگها مشهور شده بود و هنوز هم آثار و بقایای آن ساختمانهای کوچک باقی مانده است. در همین سالهای اخیر هم، زمانی که داعشیها به کردهای ایزدی شنگال حملهور شدند، آنان به ترکیه پناه آوردند و در شهر زادگاه من یعنی میدیات ماردین، برای آنها چادر برپا شد و در اردوگاهها اسکان یافتند. وقتی که مردم شهر کردنشین کوبانی سوریه هم مورد حمله داعش قرار گرفتند باز هم به ترکیه پناه آوردند و هنوز هم بیش از صد و پنجاه هزار نفر از آنان در ترکیه هستند و در حال حاضر بیش از پانصد هزار نفر از کردهای سوری و عراقی در ترکیه ساکن هستند. شک نکنید که در دوران اقتدار کمالیستها، امکان نداشت که ترکیه پذیرای کردها شود. هنوز هم حزب جمهوری خلق به عنوان یک حزب کمالیست، خواهان آن است که سوریها فوراً ترکیه را ترک کنند و این شامل صدها هزار کُرد هم میشود. میخواهم بگویم اردوغانی که من شناختهام به کردها به همان شکلی مینگرد که به ترکها مینگرد اما نتوانست پروژههایی را که در ذهن دارد، پیاده کند. اجازه ندادند، موانع ایجاد کردند، مشکل درست کردند و کار به این نقطه رسید. شما فکر می کنید کار راحتی بود که به نمایندگان کُرد اجازه دهد در زندان ایمرالی با عبدالله اوجالان دیدار کنند و نامههای او را از زندان به بیرون منتقل کنند؟ اصلاً آسان نبود. اگر اردوغان فضا را نرم نمیکرد و تلاش نمیکرد، چنین اتفاقاتی نمیافتاد. به خاطر بیاورید که اردوغان چه کار جسورانهای انجام داد. فضا را آن قدر نرم و معتدل کرد که جناب مسعود بارزرانی را در شهر دیاربکر مهمان کند و او را در کنار شوان پرور بر روی صحنه ببرد. شک نکنید در فضای فکری و سیاسی ترکیه، چنین اقداماتی نیاز به جسارت و شهامت بسیار بالایی دارد. به همین خاطر باید نقش حزب عدالت و توسعه و رهبر حزب یعنی اردوغان را در این مسأله، مهم تلقی کنیم و باور کنیم دیگران نتوانستهاند برای حل مسائل کردها چنین گامی بردارند. کردهای ترکیه این واقعیت را به خوبی درک کردهاند و به همین خاطر بخشی از آنان به حزب دمکراتیک خلقها و بخشی نیز به حزب عدالت و توسعه رای میدهند و بخش قابل توجهی از کردها، طرفدار حزب عدالت و توسعه هستند.
فصلنامه تهران: بر اساس نص صریح قانون اساسی ترکیه، تمام شهروندانی که با جمهوری ترکیه رابطه شهروندی دارند به عنوان شهروند ترک تعریف شدهاند و بر اساس این دیدگاه حقوقی و سیاسی، در ترکیه قومی غیر از ترک وجود ندارد. این را چگونه تحلیل میکنید؟ چرا در ادبیات سیاسی ترکیه همواره از ملت ترک، اقتصاد ترک، تکنولوژی ترک، فرهنگ ترک صحبت میشود؟ آیا این دیدگاه نژادپرستانه نیست؟
اورهان میراوغلو: این اصطلاحات در ادبیات سیاسی ترکیه وجود دارند و بسیاری از مقامات سیاسی و اجرایی از این اصطلاحات استفاده میکنند و در افواه و اقوال جا گرفتهاند اما واقعیت این است که این مسأله یعنی تعریف همه شهروندان ترکیه به عنوان ترک، مسألهای نیست که قابل بحث نباشد. در چند سال اخیر هم به شکل جدی در مورد آن صحبت شده است و یک تابو نیست. میتواند به شکل جدی و کارشناسی مورد تحلیل قرار بگیرد.
حزب عدالت و توسعه در سالیان اخیر تلاش کرد برای حل مسأله کردهاگامهای اساسی بردارد و در حوزه های سیاسی و قومی و فرهنگی اقدامات مهمی انجام دهد. اما واقعیت این است که این پروژه آسیب دید و حزب عدالت و توسعه به سبب مانعتراشیها و مشکلاتی که برایش به وجود آوردند، نتوانست تغییرات مطلوب و مورد نظر خود را بر متن قانون اساسی ترکیه اعمال کند. آن مقطع سیاسی و فرهنگی در ترکیه هنوز هم پایان نیافته است. من تصور میکنم اگر در انتخابات پیشروی شهرداریها در ۳۱ مارس، آرای حزب عدالت و توسعه و ائتلاف جمهور کاهش نداشته باشد، ما شاهد آن خواهیم بود که حکومت ترکیه برای اصلاح قانون اساسی گامهای مهمی بردارد. هدف ما این است که آرای ائتلاف جمهور، یعنی حزب عدالت و توسعه و حزب حرکت ملی، در انتخابات پیش رو دستِکم به ۵۲ درصد برسد و از ۵۲ درصد پائینتر نیاید. اگر ما چنین رأی بالایی به دست بیاوریم و از لحاظ سیاسی، قدرت این ائتلاف در موقعیت خاص و برتری قرار بگیرد، در آن صورت، انجام تغییر در قانون اساسی هم دشوار نخواهد بود.
برای درک شرایط سیاسی و حقوقی کشور ترکیه باید این واقعیت را در نظر داشته باشیم که میزان موفقیت احزاب در انتخابات و توانمندی اجتماعی آنها برای پیاده کردن پروژههای سیاسی و حقوقی، بسیار مسأله مهمی است. ما در ترکیه در موقعیتی قرار گرفتیم که حزب عدالت و توسعه با آن قدرت و آراء بالا که توانسته بود پرونده حل مسأله کردها را بر میز گذاشته و هیأت مذاکره به ایمرالی بفرستد و کارهای بزرگی انجام دهد، حالا به شرایطی رسیده که اصلاً در مورد معضلی به نام مسأله کُردی صحبت نمیشود و این پرونده کنار گذاشته شده است و قطعاً این دلیل سیاسی دارد. اگر اجازه میدادند که آکپارتی به گسترش نفوذ سیاسی خود ادامه دهد و مانع تراشی نمیکردند و دیگران نیز با آکپارتی همراه میشدند، بدون شک این حزب میتوانست اهداف خود را محقق کند. من فکر میکنم اگر تقصیر این مسائل را بر گردن اردوغان و حزب عدالت و توسعه بیندازیم، منصفانه نباشد.
باید کارنامه احزاب دیگر را بررسی کنیم تا ببینیم چه کسانی به دنبال این بودند که با متوقف کردن مذاکرات صلح، حزب عدالت و توسعه را به حاشیه برانند و این حزب را تضعیف کنند. آن اصطلاحاتی که شما به کار بردید، یعنی ملت ترک و اصطلاحاتی شبیه اینها، در واقع میراثهای فکری، سیاسی و اجتماعی دوران اقتدار کمالیستها بوده است. اما واقعیت این است که این مفاهیم روز به روز ضعیفتر میشود. مثال روشنی بیاورم. ما در ترکیه بهدرازای شصت-هفتاد سال، دانش آموزان تمام مدارس را مجبور میکردیم که هر روز صبح در مدرسه و در صف مراسم صبحگاهی، یک سوگندنامه را با صدای بلند فریاد بزنند. متن سوگندنامه این بود: من ترک هستم، و هستی من فدای هستی ترک باشد. این یک متن کاملا نژادپرستانه بود و در دوران مذاکرات صلح، اردوغان دستور داد که این سوگندنامه از نظام آموزشی ترکیه کنار نهاده شود . استدلال اردوغان و سران حزب عدالت و توسعه این بود که کودکان کُرد، دانشآموزان کُرد و دانش آموزان غیر ترک ترکیه ناچار نیستند که هر روز فریاد بزنند من ترک هستم. این منصفانه نبود و خوشبختانه این سوگندنامه را حذف کردند. در ماههای اخیر شما دیدید که جریانات کمالیستی چپها و ملیگراهای افراطی تلاش کردند یک بار دیگر سوگندنامه را بر نظام آموزشی ما تحمیل کنند و حتی یکی از مهمترین نهادهای قضایی دستگاه قضایی ترکیه دستوری صادر کرد که سوگندنامه به مدارس بازگردانده شود و برگردیم سرِ خانهی اول. همه کنجکاو بودیم و میخواستیم بدانیم جناب اردوغان چه تصمیمی میگیرد. چون واقعا فشار سنگینی آورده بودند. اما اردوغان به شکل قاطعانه در برابر آن ایستاد و زیر بار نرفت و حاضر نشد سوگندنامه را دوباره در چارچوب نظام آموزشی ترکیه قرار دهد. در مجلس نیز حزب عدالت و توسعه با این اقدام مقابله کرد و سوگندنامه برای همیشه کنار گذاشته و به تاریخ سپرده شد. اگر حزب عدالت و توسعه بر مسأله ترک بودن به عنوان یک مبنای ایدئولوژیک اصرار میکرد قاعدتاً تلاش میکرد که این سوگندنامه پابرجا بماند.
درک اهمیت این گفته اردوغان بسیار مهم است که میگوید من ترک هستم اما ترکگرا نیستم. کاش در نظام سیاسی و حزبی ترکیه، شما بتوانید نمونهای هم پیدا کنید که سیاستمداران کُرد بتوانند بگویند ما کُرد هستیم اما کُردگرا نیستیم. بیان چنین جملهای و اتخاذ چنین موضعی از لحاظ سیاسی و اجتماعی اهمیت برجستهای دارد و اردوغان با بیان این موضوع میخواهد نشان دهد که هویت ترکی برای او یک معنا و مفهوم نژادپرستانه ندارد. شما به سخنرانیهای اردوغان دقت کنید! هیچ گاه نمیگوید ملتترک یا نمیگوید ملت واحد ترک همیشه از عبارت ملت واحد استفاده میکند و این نشان میدهد که اردوغان بر خلاف بسیاری از سیاستمداران ترکیه، راضی نیست به طور مداوم از اصطلاح ملتترک استفاده کند. از اصطلاح ملت واحد استفاده میکند و تمام اقلیتهای قومی ترکیه را نیز در برمیگیرد و در واقع مفهومی است به نام مفهوم ملت ترکیه. وقتی که ما میگوییم پرچم واحد، کردها نیز با پرچم ترکیه مشکلی ندارند. وقتی که میگوییم دولت واحد، کردها با این دولت مشکلی ندارند و آن مشروعیت را قبول دارند. البته معضلات و مشکلاتی وجود دارد که باید حل شوند. اما این به آن معنی نیست که راه حل مسأله کردها این است که مثلاًً دیاربکر به عنوان یک شهر خودمختار کُردی مطرح شود. من نمیدانم که در ایران کردها در مقایسه با دیگر اقوام ایران تا چه اندازه با دیگر اقوام ترکیب شدهاند. اما بگذار بگویم در ترکیه ۶۵ درصد از کردها در استانهای ترکنشینی همچون استانبول، مرسین، آیدین، بورسا و جاهای دیگر زندگی میکنند و ما شاهد این هستیم که گونهای از امتزاج و ترکیب قومی بین ترکها و کردها در ترکیه ایجاد شده است و این مسأله مهمی است.
ما در معادلات اجتماعی، فرهنگی و قومی در ترکیه نمیبینیم که کردها و ترکها بین خود یک مرز روشن و یک دیوار بلند و ستبر ایجاد کنند، با هم ازدواج نکنند و با هم تعامل نداشته باشند. چنین چیزی در میان نیست و ما شاهد گونهای از امتزاج و درهم آمیختگی اجتماعی و فرهنگی هستیم و کردها و ترکها در بسیاری از شهرهای غربی و هزار کیلومتر دورتر از مناطق کردنشین ترکیه در کنار هم زندگی میکنند.
فصلنامه تهران: آیا شما امیدوار هستید که یک بار دیگر روند مذاکرات صلح بین ترکیه و پ.ک.ک آغاز شود؟
اورهان میراوغلو: تمام امید من به توسعهی سیاسی و توسعهی دموکراسی است و فکر میکنم اگر حوزه دموکراسی توسعه پیدا کند و قلمرو خواستهها و مطالبات دمکراتیک گستردهتر و عمیقتر شود بسیاری از مشکلات حل میشود.
فصلنامه تهران: پس فکر نمیکنید که یک بار دیگر گفتوگو بین دولت و پ.ک.ک شروع شود؟
اورهان میراوغلو: من تصور میکنم روند جدید، مانند یک پروژه گفتوگو و مذاکره نخواهد بود. اما لازم است که تلاش برای اصلاح قانون اساسی به شکلی صورت بگیرد که هیچ کسی، خود را دیگری نپندارد. هیچ کسی غیرخودی پنداشته نشود و قانون و مبانی حکومت و کشورداری در ترکیه به گونهای باشد که همه گونههای قومی و اجتماعی را در آغوش بکشد. میتوانیم بگوییم که در حال حاضر در ترکیه شاهد مرحلهای از عادیسازی مسائل سیاسی هستیم. لازم است به جایی برسیم که دیگر نیازی به تحرکات فرامرزی نداشته باشیم. الان شما میبینید مذاکرات ما با اتحادیه اروپا ادامه دارد؛ روابط ترکیه با عراق، ایران و روسیه در وضعیت خوبی است؛ و حتی تنش با دولت سوریه متوقف شده است. شاید اگر متن قانون اساسی جدید سوریه نوشته شود، شرایط خیلی بهتر شود.
به گمان من وقتی که خیال ترکیه از بایت مسائل داخلی و پیرامونی آسوده شود، باز هم میتواند در مسیر اصلاحات و توسعه دموکراسی گام بگذارد. در حال حاضر شما میبینید که مسأله عملیات برونمرزی ترکیه در شمال سوریه درمیان است و تهدیداتی علیه ترکیه در جریان است. ساختارهایی در شمال سوریه به وجود آمده که مطلوب ترکیه نیست و از آنجایی که این ساختار به گروهی تعلق دارد که با ترکیه میجنگد، در فضای کنونی نمیتوان به سادگی از اصلاح قانون اساسی و تلاش برای توسعه سیاسی و دموکراسی دفاع کرد. من بر این باورم که به هر اندازه که دموکراسی در ترکیه بیشتر رشد کند، به همان اندازه راه برای حل معضلات کردها نیز هموارتر خواهد شد.
فصلنامه تهران: پیشبینی شما در مورد فعالیت سیاسی کردها در شمال سوریه چیست؟
اورهان میراوغلو: من سه سال پیش با مسعود بارزانی در شهر صلاحالدین دیدار کردم و در مورد کردهای سوریه، نکتهی مهمی از ایشان شنیدم. بارزانی گفت: من از برادران کُرد مسؤول حزب اتحاد دمکراتیک (پ.ی.د) سؤال کردم آیا با بشار اسد توافق خاصی کرده و از او تعهداتی گرفتهاید. اگر چنین است، اطلاع بدهید تا ما هم از شما حمایت کنیم. اما ظاهراً آنها نتوانستهاند جواب روشنی به بارزانی بدهند. میخواهم بگویم رژیم بعث سوریه، در شرایطی سراغ کردها را گرفت که تحت فشار قرار داشت. آن چه که در حال حاضر پ.ی.د در شمال سوریه انجام میدهد، نمونهای از جنگ نیابتی است و من باور نمیکنم آنها بتواند ساختاری شبیه اقلیم کردستان عراق به وجود بیاورند. اگر شما به شکل نیابتی برای یک کشور یا یک جریان میجنگید، باید توافقی در میان باشد و باید بدانید که مابهازاء و نتیجهی آن چه خواهد بود. اما متأسفانه هیچ توافقی در میان نیست و حزب پ.ی.د نیز بیش از ۱۵ حزب سیاسی کُرد را آواره کرده و به آنها اجازهی کار و فعالیت نمیدهد. سران این احزاب هم در لابی هتلهای اربیل وقت میگذرانند و این واقعا باعث تأسف است.
فصلنامه تهران: با توجه به تاریخ و سابقه کاری خودتان به نظر جنابعالی جریانهای سیاسی مختلف ترکیه چه تحلیلی از شما دارند؟
اورهان میراوغلو: من بارها از سوی پ.ک.ک مورد حملات تبلیغاتی و حملات فیزیکی قرار گرفته و مرا تهدید کردهاند. اما بارها گفتهام که هواداران حزب دمکراتیک خلقها، حرف من و دغدغههای مرا میفهمند. این برای خود من مهم است. من بارها من در مناطق مختلف این را دیدهام که این حزب با من مشکل سیاسی و اختلاف سیاسی خاصی ندارد. اما از آنجایی که آنها به شکل مطلق پایبند ایدئولوژی پ.ک.ک هستند، خیلی چیزها را نمیتوانند بفهمند. از اینرو لازم است آنها تجدید نظر کنند و بر اساس معیارهای قرن بیست و یکم، از اندیشههای رادیکال، فاصله بگیرند.
من بارها در مصاحبههای خودم اعلام کردهام که باید همهی شهروندان ترکیه دردها و مصائب خانوادههای هوادار حزب دمکراتیک خلقها را درک کنند. درد تمام کسانی که فرزندان خود را دردرگیریها از دست دادهاند را درک کنند. هیچکدام از سیاستمداران حزب دمکراتیک خلقها به اندازهی من درد این خانوادهها را درک نکرده و برای تبیین آن تلاش نکردهاند. من تلاش کردهام به همهی مردم ترکیه توضیح دهم که این خانوادهها در چه موقعیت روحی و عاطفی خاص هستند. من در تمام شبکههای تلویزیونی ترکیه صدها ساعت در مورد مصیبت کردها صحبت کردهام. برای همهی مردم ترکیه توضیح دادهام که در زندانهای دیاربکر چه بلاهایی بر سر کردها آوردند. مادران کُرد را تصور کنید که فرزندان آنان یا در درگیری در کوهستانها جان خود را از دست دادهاند یا در زندان گرفتار شدهاند. کسی که درد و رنج این مادران را با مردم ترکیه در میان نهاده، من هستم. حکایت بسیاری از فرزندان کُرد را نوشته ام که در جنگ کشته شدهاند. من تاکنون ۱۲ کتاب نوشته و چاپ کردهام که موضوع همهی این کتابها مسائل کردها است. در مورد مطالبات مشروع و حقیقی کردها مطلب نوشتهام و خود را در برابر قوم کُرد روسفید میبینم و در دیاربکر، ماردین و خیلی شهرهای دیگر، میتوانم به کردها توضیح دهم که برای آنها چه کردهام. وصیتنامه خودم را هم مینویسم و حق خود را بر همه شهروندانم حلال میکنم اما آنهایی که به ناحق مرا متهم کرده و شخصیت من را ترور میکنند، همهی آنان را به خداوند واگذار میکنم.
از دیگر سو در محافل و مجامع استانهای ترکنشین، افرادی که به تفکرات ملیگرایانه افراطی و نژادپرستی باور دارند از اورهان میراوغلو خوششان نمیآید. اما جریان محافظهکار و دیندار، مرا دوست دارند و بارها در مواجهه با من، صادقانه مواضع سیاسی مرا تأیید کرده و گفتهاند که مرا دوست دارند و نوشتهها و مصاحبههای مرا در جهت تلطیف فضای موجود، پسندیدهاند. بارها به من گفتهاند تو نقش کسی را ایفا میکنی که آب بر آتش خشم و نفرت میریزد. در هر حال، هر فکر و اندیشهای، بها و پیامدی دارد. کسی که حاضر نشود تاوان اندیشههایش را بپردازد، نه میتواند یک فعال سیاسی باشد نه روشنفکر. شخصاً بر این باورم که بر اساس این تفکر معتدل و منعطف، میراث تربیتی خوبی برای فرزندانم بر جا نهادهام. در ترکیه ما شاهد امتزاج فرهنگی و اجتماعی بسیار جدی و قابل توجهی بین کردها و ترکها هستیم. ۵ میلیون کُرد با ۵ میلیون ترک ازدواج کردهاند و این مطلقاً موضوع بیاهمیتی نیست. ما در مسیر ملتِواحد شدن قرار گرفتهایم. من نمیدانم وضعیت در ایران چگونه است. آیا در آنجا هم کردها و آذریها با فارسها وصلت میکنند یا نه؟ در این مورد آماری هست؟
فصلنامه تهران: در حال حاضر آمار دقیقی در اختیار ندارم. اما ازدواج و وصلت بین فرزندان خانوادههای کُرد، آذری، فارس و سایر اقوام، در ایران امری رایج است و موردِ استثنائی و کمشماری نیست.
اورهان میراوغلو: این عامل بسیار مهم و مفیدی است. نزدیکی و قرابت فرهنگی بین کُرد و ترک در ترکیه و کُرد با آذری و فارس در ایران، موجب آن میشود که معضلات سیاسی و اجتماعی نیز راحتتر حل شود. شاید با توجه به این که بین فرهنگهای کُردی و عربی، قرابت چندانی وجود ندارد، امتزاج فرهنگی درعراق و سوریه دشوارتر باشد.
من شخصاً راضی و خشنود هستم که باقیماندهی عمرم را به تلاش برای گفتوگو و آشتی و همزیستی مسالمتآمیز بین کُردها و ترکها اختصاص دهم و از این بابت اعتراضی ندارم و از چیزی هم نمیهراسم. میتوانم به خوبی بنویسم و به خوبی صحبت کنم، در عین حال از موضع حق و حقیقت حرف میزنم. اگر روزی فرا برسد که بفهمم حرفی برای گفتن ندارم و در جبههی حق نایستادهام، قطعاً در خانه خواهم نشست و سکوت اختیار خواهم کرد.
فصلنامه تهران: با تشکر از شما
تعداد مشاهده: 1716





