سخن سردبیر
جنگ، «چالش» یا گزینهی کاخ سفید
حسین صفدری
جنگ، «چالش» یا گزینهی کاخ سفید
پروژههای تکراری آمریکا در رویاروئی با جمهوری اسلامیو نفوذ منطقهای ایران یکی پس از دیگری شکست خورده است. قضاوت امروز جهان از سیاستهای منفعلانه آمریکا در برابر اراده، جسارت و هوشمندی ملت ایران چیزی جز عجز و سردرگمینیست. بسیاری از نظریهپردازان آمریکایی معتقدند ترامپ، رئیس جمهور جنجالی آمریکا، در یک بنبست خود ساخته گرفتار آمده و فاقد ابتکار عمل برای مقابله با سیاستهای جمهوری اسلامیایران است و قادر به مهار و کنترل رویکردهای جمهوری اسلامیایران در معادلات بینالمللی نیست. این کشور علیرغم برخورداری از ظرفیتهای مالی، نظامی، سیاسی و...، نمیتواند مانع پیشرفت سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامیایران شود. هر چند پنتاگون در کنار دستگاه دیپلماسی و وزارت خزانهداری آمریکا در تلاشهای همافزا و بیوقفه برای سرگرمسازی جمهوری اسلامیایران به معادلات داخلی از هیچ کوششی فروگذار نیستند تا از این طریق مانع نقشآفرینی تهران در حوزههای نفوذ و کشورهای پیرامونی شوند، امّا دستاورد ملموسی نصیب آنها نمیگردد و قادر به ممانعت از اجرای پروژههای حمایتی ایران در سوریه، لبنان، فلسطین و یمن نیستند.
از نگاه منتقدانِ کاخ سفید، ایران آشکارا سیاستهای ضد آمریکائی خود را تعقیب میکند امّا روشهای تحکمآمیز رئیس جمهور جنجالی ایالات متحده برای مهار ایران کارآمدی لازم را ندارد. حتی کاخ سفید با روی آوردن به افراطیترین کابینه، گستردهترین تهدیدات، گزندهترین تحریمها (فشار حداکثری)، قادر به اتخاذ سیاستهای تنبیهی علیه ایران نمیباشد. کاملاً روشن است که هیأت حاکمه آمریکا علاوه بر ناتوانی در کنترل و مهار ایران، از تنبیه این کشور انقلابی نیز عاجز است. بیل کریستول ستوننویس روزنامه نیویورکتایمز در تبیین عجز کاخ سفید در برابر ایران، در یادداشتی ضمن پرهیز دادن مقامات کشورش از درگیری نظامی مینویسد: «عدم پاسخ آمریکا به ایران موجب تقویت تصویر یک واشنگتن ضعیف خواهد بود و از سوی دیگر اقدام علیه ایران، آغازگر جنگی است که میتواند تبعات سنگینی برای آمریکا داشته باشد. عدم اقدام میتواند به عنوان ضعف تلقی شود و در سوی دیگر، حملهی نظامی هم میتواند از کنترل خارج شده و آمریکا را به یک فاجعه بکشاند.» او ادامه میدهد: «این معضلی است که ترامپ به دست خود ایجاد کرده است. البته معضل ترامپ به اینجا ختم نمیشود بلکه مشکل رئیس جمهوری که با گردنکشی، پیمان برجام را،که دستاورد سالها تلاش و دیپلماسی فعال کشورهای مهم جهان بشمار میرفت،نقض کرده تا ملت ایران را تحقیر کند، ایناست که خود را در سراشیبی انزوا قرار داده است. تندرویهای ترامپ علیه ایران، بیش از هر چیز خود آمریکا را منزوی کرده است.»
این قضاوت که سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ سیر قهقرائی داشته و به انزوای این کشور کمک کرده، در بین سیاستمداران و نظریهپردازان آمریکائی رو به گسترش است. روزنامه یو اس ای تودی با انتقاد از سیاست خارجی ترامپ ادعا کرد که؛ نتیجه یک نظرسنجی نشان میدهد که 54 درصد مردم آمریکا بر این باورند که این سیاستها، اعتبار جهانی آمریکا را خدشهدار کرده است. رویکردها و راهبرد غلط ترامپ در تقابل با ایران وضعیت روانی جامعه آمریکا را دچار التهاب و نگرانی از بروز جنگ کرده است. در وضعیت کنونی بیم مردم و رسانههای آمریکائی از پیدایش جنگ ناخواسته با ایران کمتر از نگرانی مردم ایران نیست. هرچند مردم ایالات متحده از نقاط درگیری احتمالی هزاران کیلومتر فاصله دارند، امّا چنین جنگی میتواند به کابوسی بزرگ برای آنان تبدیل شود. افکار عمومیو رسانهها به شدت فرماندهان نظامی و مقامات سیاسی را از یک چنین رویاروئی پرهیز میدهند. البته نظامیان این کشور، که واقعگرایانهتر به معادلات مینگرند، توصیهای به جنگ با تهران ندارند. تکرار گزارههای زیر در رسانههای آمریکائی نشان از عمق نگرانی جامعه آمریکا از بروز جنگ بین آمریکا و ایران دارد:؛
_ جنگ با ایران یک «فاجعه» است.
_ واشنگتن نباید با جنگ به نمایندگی از ریاض [علیه ایران] خود را به مزدور سعودیها تبدیل کند.
_ جنگ با ایران خطرناکتر از ضعیف قلمداد شدن ایالات متحده است.
_ سعودیها میخواهند نظامیان آمریکایی را در نبرد با ایران به کشتن دهند.
_عربستان سعودی میخواهد تا آخرین قطره خون نظامیان آمریکا با ایرانیها بجنگد.
منتقدان با اشاره به تشویق پیاپی جریانهای افراطی داخل حکومت برای ترغیب ترامپ به اقدام نظامی علیه ایران، تأکید میکنند که؛ هر اقدامیکه به جنگ با ایران منجر شود، از تصور ضعیف جلوه کردن آمریکا خطرناکتر است. آنها ضعیف جلوه کردن در برابر ایران را بر جنگ با آن ترجیح میدهند، چرا که معتقدند چنین اشتباهی به واکنش و اقدام نظامی ایران علیه رژیم اشغالگر قدس، عربستان سعودی، امارات عربی متحده، بحرین و حتی نیروهای آمریکایی مستقر در عراق یا افغانستان خواهد انجامید.
پیشفرضهای ذهنی مردم، نخبگان و نظریهپردازان آمریکائی که خطر جنگ با ایران را گوشزد میکنند، بهخوبی از لابلای اظهارات منتشر شده آنها در رسانهها قابل ادراک است، از جمله:
الف. ارزیابی متمایز از ظرفیتهای دفاعی و نظامی جمهوری اسلامیایران در مقایسه با سایر کشورهای منطقه؛
از نظر آنها ایران بهلحاظ فنی و تکنولوژی قادر است نیروهای آمریکائی مستقر در عراق، افغانستان یا هر نقطهای دیگر از آبهای آزاد تا شعاع 2000 کیلومتری را هدف قرار داده و از منافع خود دفاع کند. هدف قرار دادن پهپاد آمریکائی، بازداشت نفتکش انگلیس و جدیت ایران در حمایت از همپیمانان خود در سوریه، لبنان، عراق و یمن، علاوه بر اینکه اراده ملت، دولت و رهبری ایران برای تحقق آرمانهای ملّی و انقلابی را به نمایش گذاشته و از دکترین نظامی ایران نیز رونمائی کرده است. به اعتقاد ناظران سیاسی در آمریکا، همین دکترین دفاعی و نظامی است که باعث پیروزی ایران در تمام معادلات منطقهای شده است. معادلاتی که طرف شکست خورده آن آمریکا یا همپیمانان آمریکا هستند.
ب. قضاوت افکار عمومیمردم آمریکا آن است که در صورت بروز جنگ مستقیم بین ایران و آمریکا، حتی اگر ایران پیروز آن میدان نباشد، آمریکا یقیناً طرف شکست خورده آن خواهد بود. زیرا پیروزی یا شکست در هر جنگی، به اهداف آن بستگی دارد. گاهی ممکن است یکی از دو طرف جنگ، خسارتهای مادی و معنوی زیادی متحمل شود ولی چون به اهداف خود نائل شدهاست، طرف «شکست خورده» در جنگ معرفی نشود. عراق و سوریه در جنگ علیه داعش مصداق بارز این واقعیت هستند. این دو کشور هزینههای زیادی پرداخت کردند ولی در برابر داعش پیروز میدان قلمداد میشوند. در عین حال ممکن است کشوری که جنگ را آغاز کرده هر چند به حریف خود خسارت زیادی تحمیل کرده ولی چون نتوانسته اهداف خود را محقق سازد طرف «شکست خورده» معرفی میشود. مثلاً عربستان سعودی که قدرتمندترین کشور عربی است و بزرگترین صادرکننده نفت جهان بهشمار میرود و بزرگترین کشورهای جهان از جمله آمریکا، انگلیس همپیمان آن هستند، جنگ گستردهای با هدف وادار کردن جماعت انصارالله به خروج از صنعا و از بین بردن نفوذ معنوی ایران در یمن را آغاز کرد. ریاض با تجاوز آشکار به سرزمین یمن، پیشرفتهترین تسلیحات آمریکائی و اروپائی برای سرکوب مردم یمن که حامیانصارالله هستند را به کار گرفت و وعده پیروزی در این جنگ ظرف دو هفته را بارها تکرار کرد، ولی امروز در این جنگ نابرابر «شکست خورده» به حساب آمده و برای خروج آبرومندانه از این مهلکه، به دنبال چاره میگردد.
در تقابل نظامی بین ایران و آمریکا ممکن است ساختمانها، پلها، بیمارستانها در ایران آسیب ببیند ولی اراده مردم ایران برای دفاع از آب، خاک، منافع و استقلال کشورشان آسیبی نخواهد دید. جنگ هشت سالهی تحمیلی همین ایده را ثابت کرده و شکست آشکار آمریکا در تغییر نظام سوریه (همپیمان با ایران) نیز همین مدعا را بهاثبات رسانده است. البته در صورت باز شدن جبهه نبرد در برابر آمریکا منافع حیاتی آمریکا نیز به مخاطره خواهد افتاد و انبوهی از نظامیان و تکنیسینهای آمریکا، که در ناوهای آمریکائی فعالند، به قعر دریا فرو خواهند رفت. در این جنگ ناوهای هواپیمابر بهترین اهداف نظامی بهشمار خواهند رفت و امنیت راهبردی متحدان واشنگتن در غرب آسیا فرو خواهد ریخت.
مردم آمریکا با این پیشفرض که ایالات متحده در جنگ احتمالی با ایران حتماً طرف «شکست خورده» خواهد بود، ریسک چنین اقدامیعلیه ایران را نوعی جنون فاجعهآمیز قلمداد کرده و معتقدند مهلکه جنگ با ایران خطرناکتر از ضعیف قلمداد شدن ایالات متحده در برابر ایران است.
ج. از نظر افکار عمومیدر آمریکا وضعیت تقابلی بین ایران و آمریکا بیشتر از آنکه متأثر از نقض ارزشهای جهانی یا به خطر افتادن منافع راهبردی آمریکا بهوسیلهی ایران باشد، ناشی از اصرار و تحریک سران عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی است که بهدلیل شکست از ایران در معادلات منطقهای، سعی میکنند پای آمریکا را درجنگی که خود تحمل پسلرزههای آن را ندارند، باز کرده و بدین شکل از جمهوری اسلامیایران انتقام بگیرند. نخبگان آمریکایی با این پیشفرض اصرار دارند که واشنگتن نباید با جنگ به نمایندگی از ریاض [علیه ایران] خود را به مزدور دولت سعودی تبدیل کند. نظامیان آمریکا نیز تأکید میکنند جنگیدن با ایران در وضعیت کنونی با راهبرد نظامی این کشور ناسازگار است و بیشتر از آنکه گزینهی فرماندهان نظامی و کارکنان پنتاگون باشد، خواسته عربستان سعودی است. آنها به طعنه میگویند: ریاض میخواهد تا آخرین قطره خون نظامیان آمریکا با ایرانیها بجنگد و آنان را به کشتن دهد. این گزارهها نشان از آن دارد که جنگ با ایران، در بین اکثریت نظامیان و مردم آمریکا پایگاه ندارد.
کشورهای اروپائی نیز در نتیجه برداشتی مشابه از نتیجه جنگ با ایران است که مخالفت جدی خود را با ایدههای افراطی جناح تندرو کاخ سفید اعلام میکنند. «ویلیام دروزدیاک» تحلیلگر سیاست خارجی اندیشکده «بروکینگز» در همین زمینه گفته است: «فرانسه، آلمان و انگلیس به شدت در مقابل تهدیدهای مورد درخواست آمریکا برای اقدام نظامی علیه ایران مخالفت میکنند». وی افزوده است: «سران اروپا اینک ایده فشار در تغییر نظام ایران را محکوم کردهاند.» اختلاف نظر رهبران اروپائی با ترامپ بر سر نوع تعامل با ایران به یک کشمکش آشکار تبدیل شده است. هرچند آنها (رهبران اروپائی) فاقد قدرت کافی برای اجرای تعهدات خود در برابر ایران هستند، اما از نتائج جنگ بین دو کشور نیز بیمناک میباشند. آنها بیش از آن که نگران خسارتهای انسانی این جنگ باشند، از ناتوانی آمریکا برای محقق ساختن اهداف خود در برابر ایران نگران میباشند. «جان آلترمن» مدیر برنامه خاورمیانه در اندیشکده «مرکز راهبردی مطالعات بینالمللی» در واشنگتن در این زمینه با انتقاد از رویکرد آمریکا در قبال ایران یادآور شد: «فکر میکنم جهان واقعا در مورد مسأله ایران نگران است و سعی میکند راههایی را برای شکل دادن رفتار آمریکا پیدا کند.»
اهداف اقدام نظامی احتمالی آمریکا علیه ایران
این که هدف سران آمریکا از اعمال فشار اقتصادی یا حمله نظامی به ایران چیست و آیا چنین اهدافی برای کاخ سفید دستیافتنی است یا نه؟ پرسشهای مهمیاست که پیش از هرکس ترامپ و تیم افراطی او باید بدان پاسخ دهند. مقامات و سران آمریکا اهدافی را در این زمینه اعلام میکنند ولی برای دستیافتن به بخش کوچکی از آنها نیز تردید دارند. این اهداف از نگاه ایرانیان نیز حیاتی بشمار رفته و عقبنشینی از آنها امکانپذیر نیست. مهمترین این اهداف که مردم، دولت و رهبری ایران تا آخرین نفس از آن دفاع خواهند کرد، عبارتنداز؛
مقاومت در برابر وادارسازی جمهوری اسلامیایران به بازگشت مجدد به میز مذاکرات هستهای؛ «برایان هوک» از توافق هستهای به دلیل متوقف نکردن برنامه موشکی ایران انتقاد کرد و از کشورهای جهان خواست در فشار به ایران به آمریکا بپیوندند تا نظام ایران را به پذیرش توافقات جدید وادار سازند.
پایان دادن به فعالیت موشکی جمهوری اسلامیایران؛ مقامات آمریکایی معتقدند ایران بزرگترین نیروی موشک بالستیک در خاورمیانه را در اختیار دارد و لازم است به گسترش موشکهای بالستیک پایان دهد و آزمایش موشکهای قادر به حمل کلاهک اتمیرا متوقف کند.
از بین بردن منابع مالی جمهوری اسلامیبرای جلوگیری از نقشآفرینی در معادلات منطقهای؛ برایان «هوک» نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در پرونده ایران بارها تأکید کرده است: «هدف ما این است که واردات جهانی نفت از ایران تا حد امکان به صفر نزدیک شود، تا منابع مالی برای ماجراجویی خارجی را از ایران دریغ کنیم.»
حذف همپیمانان ایران مانند حزبالله، انصارالله، حشدالشعبی و... که امتداد نیروهای بسیج انقلابی ایران در کشورهای پیرامونی به شمار میروند. تحقق این هدف راه را حمایت از امنیت رژیم صهیونیستی هموارتر خواهد کرد.
تحقق این اهداف به هر روشی که انجام پذیرد یعنی از بین رفتن استقلال و هویت انقلابی ایران. این همان چیزی است که برای ملت ایران قابل معامله و گفتگو نیست. آمریکا نیز اگر برای دستیابی به این اهداف وارد ماجراجوئی شود، دستاوردی جز پشیمانی نخواهد داشت. خوبست تصمیمسازان و تصمیمگیران آمریکائی به خود آمده و از خود سؤال نمایند؛ آیا ایران که طی چهل سال گذشته برای انباشت قدرت منطقهای خود هر ناهمواری را به جان خریده و سختیهای تحریم را پشت سر گذاشته و قدرت نوظهور خود را بهاثبات رسانده، در این مقطع از زمان و در شرائط ویژهای که قرار دارد، تسلیم خواستههای غیر معقول آمریکا خواهد شد. تا پیش از این، دولتهای آمریکا با برجسته کردن احتمال گزینه نظامی، خوف و نگرانی را در دل ملتها تقویت کرده و با ترساندن حریفان و رقیبان در عرصههای بینالمللی از جنگ محتمل، آنها را به تمکین واداشته و بدون زحمت و پرداخت هزینههای جنگ، از غنائم جنگ فرضی و محتمل بهره میبردند. وظیفه پنتاگون در معادلات بینالمللی این بوده است که با کوفتن بر طبل جنگ و جدّی جلوهدادن شکست ذلتبار حریفان، امتیازهای مورد نظر کاخ سفید در عرصه سیاست خارجی را تأمین کند. یعنی گزینه نظامی ابزار بُرنده کاخ سفید برای پیشبرد اهداف برونمرزی این کشور بهحساب میآمده است امّا، اراده، مقاومت و سرسختی مردم انقلابی ایران این ابزار بُرنده را ناکارآمد ساخته و بر این فرضیه که آمریکا در هیچ جنگی وارد نشده مگر آنکه پیروز آن بوده، خط بطلان کشیده است.
امروز گزینه نظامی برای دولت آمریکا پرهزینهتر از ایران است و جنگیدن، چالش و نقطه ضعف بزرگی است که ایالات متحده آمریکا با آن مواجه است. رئیس جمهور آمریکا در عمر باقیمانده از مسؤولیتش ابزاری برای وادارسازی ایران به تسلیم دربرابر خواستههای خود را ندارد. اعمال فشار و تحریم اقتصادی ورقههایی سوخته و ابتکاری کاملاً شکست خورده است. تحولات یک دهه اخیر در افغانستان، سوریه، عراق و ایران نشان داد که آمریکا با تمام ساز و برگ جنگی در برابر اراده ملتها چارهای جز تمکین ندارد. آقای ترامپ با تمام مخالفتهای داخلی و خارجی اگر ریسک اقدام نظامی علیه ایران را بپذیرد، جبراً در برابر خواسته ملت مبارز و انقلابی ایران، زانو به زمین خواهد زد.
تعداد مشاهده: 1126