راهبرد امنیتی اتحادیهی اروپا درقبال منطقه وانا (غربآسیا و شمالآفریقا)
بهزاد احمدی
کارشناس مسائل اروپا
چکیده: حفظ ثبات و منافع اقتصادی اتحادیه اروپا بهعنوان یکی از سه قدرت اصلی اقتصادی و ژئوپلیتیکی نظام بینالملل، در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا با چالشهای داخلی، خارجی، کوتاه مدت و بلند مدت روبرو است. راهبردهای اتحادیه اروپا برای فائق آمدن بر چالشهای مذکور مورد بررسی وتبیین قرار گرفته است. فشار توأم با حمایت از اتحادیه مدیترانه، گفتگوهای سیاسی اروپایی- عربی، طرحهای ابتکاری برای همکاری با کشورهای شمال آفریقا، گفتگوهای موازی با دولتهای شورای همکاری خلیج فارس و ایران مخرج مشترک راهبردهای اتحادیه اروپا را تشکیل میدهد.
کلمات کلیدی: اتحادیه اروپا-غرب آسیا شمال آفریقا- منطقه وانا
مقدمه
اتحادیه اروپا بهعنوان یکی از سه قدرت اصلی اقتصادی و ژئوپلیتیکی نظام بینالملل، در کنار آمریکا و چین است، این اتحادیه هماکنون در موقعیت حساس و ویژهای قرار دارد. درواقع، آینده پروژه اروپا و همچنین نظم هنجاری و سیاسی نظام بینالملل، در سطح قابلتوجهی به نحوه مواجهه این اتحادیه با موقعیتی که در آن قرار دارد بستگی دارد. چالشهایی که اتحادیه اروپا پس از سالهای 2009 و 2010 با آن مواجه بوده است بهگونهی بیسابقهای گسترده و مخاطرهانگیز است.این چالشها هم داخلی است و هم خارجی، هم کوتاهمدت و هم بلندمدت ؛ و همهی کشورهای اصلی اتحادیه اروپا را در برمیگیرد. یکی از مهمترین این چالشها نحوه مواجهه با منطقه وانا1 (غرب آسیا و شمال آفریقا)2 است که تحولات سالهای اخیر، آن را در نقطه عطف ژئوپلیتیکی خود قرار داده و بخش مهمی از تهدیداتی که این اتحادیه و بازیگران مهم آن فراروی خود میبینند، نظیر فروماندگی دولت، تروریسم، موج آوارگان و پناهندگان همگی از مرزهای جنوبی یا همسایگی جنوبی آن یعنی منطقه وانا سرچشمه میگیرند.
اگر چه داعش شکستهای سنگینی متحمل شده و بخشهای قابل توجهی از سرزمینهای تحت کنترل خود را از دست داده است، اما همچنان تهدیدی جدی در منطقه وانا محسوب میشود. در شمال آفریقا تنشهای سیاسی و رقابت میان شبهنظامیان به ویژه در لیبی، مداخلات منطقهای و فرامنطقهای در سوریه و شکنندگی ثبات در اردن و لیبی، و روند دولتسازی در عراق، و همچنان جنایات جنگی ائتلاف به رهبری عربستان در یمن ادامه دارد و پیامد این ستیزهها، میتواند گسترش مهاجرت از این مناطق، شکلگیری بحران انسانی، افزایش تنشهای سیاسی و تهدیدهای امنیتی باشد. لذا این بیثباتی و تهدیدهای فزاینده فراملی و چندبُعدی در منطقه وانا دارای پیامدهای مهمی هم برای این منطقه و هم مناطق پیرامونی ازجمله اتحادیه اروپاست.
سؤال اصلی این مقاله این است که اتحادیهی اروپا در تعامل با منطقه وانا چه راهبردهایی اتخاذ کرده تا بتواند به درک تهدید خود از منطقه پاسخ دهد یا منافع خود را تأمین کند؟ در این چهارچوب، چالشهای موجود در منطقه وانا برای اتحادیه اروپا و راهبرد این اتحادیه درقبال آنها مورد مطالعه قرار میگیرد.
2. نقش تاریخی اروپا در نظم امنیتی منطقه وانا
برای درک هرچه بهتر نگاه اروپا به امنیت منطقه وانا، بررسی نقش تاریخی اروپا در ادوار مختلف نظم در این منطقه بسیار سودمند است و از تاریخ میتوان بهعنوان پلی برای رسیدن به آینده بهره برد. تا حد زیادی مرزها و نظمها در منطقه وانا میراث بهجامانده از استعمار اروپایی است. در قرن نوزدهم رقابت بریتانیا با روسیه تزاری و تلاش این کشور برای ممانعت از دستاندازیهای روسیه به هند و شرق دور، سبب شد تا لندن در دهههای پایانی این قرن حضوری پررنگ در شرق مدیترانه بیابد تا مانع دسترسی تزار به بنادر دریاهای سیاه و مدیترانه گردد. برایناساس، حفظ غربآسیا و راههای تجاری آن به شرق دور و هند به بنیان راهبردهای استعماری بریتانیا تبدیل و نوعی نظم امنیتی مبتنیبر هژمونی این کشور در منطقه شکل گرفت (Kamel, 2015). در همین زمان، بریتانیا موفق شد تا با شیخنشینهای عرب خلیج فارس به توافق برسد و خود را به قدرت مسلط خلیج فارس تبدیل نماید. لذا نظم ژئوپلیتیکی منطقهای تا پایان جنگ جهانی اول، تحت تأثیر برتری مطلق بریتانیا در غرب آسیا، افول امپراتوری عثمانی و مزاحمتهای گاهوبیگاه روسیه و فرانسه برای تحت تأثیر قرار دادن این نظم قرار داشت.
شمال آفریقا طی این دوره بیشتر تحت تأثیر سیاستهای استعماری فرانسه و اسپانیا بود و تونس، الجزایر، مراکش و لیبی طبق سیاست این دو قدرت اروپایی مرزهای خود را شناخته و پا به قرن بیستم گذاشتند (Kamel et.al., 2014: 14).
نظم امنیتی منطقه وانا بعد از جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم تحت تأثیر نظام قیمومیت «جامعه ملل» و توافقات صلح پس از جنگ جهانی اول به وجود آمد (Bassion, 2009: 16) و بسیاری از دول منطقه ازجمله لبنان، سوریه، عراق، اردن و ترکیه بدون توجه به ویژگیهای جمعیتی منطقه و تنها برحسب توافقات فرانسه و انگلیس در سنترمو3 (1920) و لوزان (1923) شکل گرفتند (Kamel et.al., 2014: 16).
پایان جنگ جهانی دوم و کشف نفت در غرب آسیا بهنوعی پایان هژمونی اروپایی در این منطقه بود. ناکارآمدی نظام قیمومیت و احساسات ضدانگلیسی فزاینده، بعد از شکست اعراب از صهیونیستها در سال 1948 (Bradshaw, 2007, 2012) به نوعی خیزش ضداستعماری در سراسر منطقه دامن زد که از سرچشمه ملیگرایی عربی سیراب میشد و رهبرانی چون جمال عبدالناصر داشت.
افول هژمونی بریتانیا در منطقه وانا به دلایل اقتصادی و منطقهای، حضور آن را به حاشیه جنوبی خلیج فارس محدود ساخت تا اینکه در اواخر دهه 1960 و استقلال کشورهای این منطقه در 1971 عملاً دو قرن مداخلات آشکار این کشور در امور غرب آسیا پایان یافت (Kamel et.al., 2014: 18). این پایان را باید درواقع پایان نقش کلیدی و مستقیم قدرتهای اروپا در شکلدهی به نظم امنیتی منطقه وانا بهحساب آورد.
در دهههای 1990 تا دهه 2000، همانند دو دهه پایانی جنگ سرد، اروپا نظم امنیتی منطقهای مطلوب آمریکا را پذیرفته و در چهارچوب آن به ایفای نقش پرداخت. در این دوران اروپا تلاش کرد از مذاکرات چند و دوجانبه بین رژیم صهیونیستی و همسایگان عربش حمایت کند که صلح اسلو و صلح اردن با این رژیم در سال 1994 از مهمترین دستاوردهای آن بود. حمایت از اصلاحات اقتصادی نئولیبرال آمریکایی و ادغام اقتصاد وانا در اقتصاد جهانی، کمک به پیادهکردن راهبردهای امنیتی آمریکا درقبال منطقه، از جمله مهار و تضعیف ایران و محور مقاومت، و مقابله با چالشگران نظم آمریکایی در آن از دیگر اقدامات اروپا درقبال منطقه وانا است (El-Shazly and Hinnebusch, 2002).
پایان دوره صلح آمریکایی4 در منطقه وانا بهواسطه شکست روند صلح رژیم صهیونیستی ـ فلسطین در سال 2000، مخالفت اعراب با عادیسازی روابط با این رژیم، مخالفت با سیاستهای نئولیبرال اقتصادی آمریکا که تنها عدهی معدودی را به قیمت فقر اکثریت، ثروتمند ساخته بود، و بروز ناامنی و بیکاری فزاینده (Hazbun, 2015) با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 و اشغال این کشور با شعار «جنگ علیه ترور»5 و شکست رژیم صهیونیستی از حزبالله در سال 2006 تکمیل شد و عملاً چیزی از نظم آمریکایی منطقه باقی نگذاشت (Ehteshami, 2009).
افول رهبری آمریکا، خیزش رقابتهای منطقهای بر سر هژمونی، تعمیق شکافهای قومی و مذهبی، پررنگ شدن و بازیگری سیاست هویت، ظهور بازیگران غیردولتی، نقشآفرینی قدرتهای فرامنطقهای نظیر روسیه و چین، درهای بحران را بیشازپیش به روی منطقه باز کرد و اروپا را با چالشهایی روبرو کرد که تا پیش از آن فکری جدی برای مقابله با آنها نکرده بود یا از توان آن برای مقابله فراتر میرفت.
در چهارچوب بررسی تاریخی فوق میتوان دریافت که تقریباً تا دو دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم، نظم امنیتی منطقه وانا تحت تأثیر مداخلات و منافع قدرتهای اروپایی، بهعنوان مداخلهگران خارجی و برون منطقهای بوده است. پس از جنگ سرد، ساختارهای استعماری اروپا در منطقه، چه در قالب سیستم قیمومیت و چه در قالب دیگر اشکال مداخلهی مستقیم، رفتهرفته از بین میرود و از تأثیرات آنها کاسته میشود. با اینحال نفوذ غرب (بیشتر آمریکا) حتی در دوران پسااستعماری ادامه یافته و به گفتهی هینه بوش، همجواری و تمرکز فوقالعاده منافع قدرتهای بزرگ در منطقه ـ نفت، مسیرهای ارتباطی و رژیم صهیونیستی ـ محرک آن بوده است. به گفتهی باری بوزان: «جهان اسلام [بیشتر مستقر در منطقه وانا] تنها تمدن کلاسیک است که پس از عقبنشینی امپراتوریهای غربی نتوانسته موقعیت خود را بهعنوان یک بازیگر مهم جهانی دوباره تثبیت کند که بهنظر میرسد تداوم مداخلات خارجی اغلب غربی به رهبری ایالات متحده بهواسطه رویکردهای ایدئولوژیک و اسلامستیزانهی آنها از دلایل اصلی این ناکامی باشد» (هینه بوش و دیگران، 1390: 20)
3. چالشهای امنیتی منطقه وانا برای اتحادیه اروپا
منطقه وانا ازجمله مناطقی است که تحولات آن در حوزههای اقتصادی، جمعیتی، سیاسی و زیستمحیطی با سرعت زیادی رخ میدهد. از سال 2011 این منطقه شاهد بروز تحولات گستردهای در چند کشور عربی بوده و این تحولات موجب بروز جنگ در چند کشور از جمله عراق، لیبی، سوریه و یمن شده است. پس از تحولات سال 2011 موجی از خوشبینی برای تحقق دموکراسی در منطقه به وجود آمد. با این حال، هماکنون چشمانداز مطلوبی در مورد آن وجود ندارد. واقعیت موجود در این منطقه، ستیزه و بیثباتی است. ستیزهها و جنگهای داخلی در کشورهای منطقه از جمله لیبی، یمن، و سوریه و خلأ سیاسی و امنیتی در برخی دیگر از کشورها موجب ظهور گروههای تروریستی فراملی همچون داعش شده است. با توجه به روابط پیچیده میان قدرتهای منطقهای و تشدید رقابت راهبردی میان کنشگران این منطقه از جمله رقابت ایران و عربستان، بنبست در فرایند صلح خاورمیانه، وجود دولتهای ضعیف و شکننده، سرریز ستیزهها، تشدید اختلافهای قومی و مذهبی میان گروههای مختلف، تنها موضوعی که در مورد منطقه وانا میتوان با قطعیت در مورد آن صحبت کرد، همان نبود ثبات و امنیت در این منطقه است.
در یک بررسی کلی میتوان چالشهای اتحادیه اروپا در مواجهه با منطقه وانا را در دو سطح تحلیل کرد: 1) سطح داخلی و 2) سطح خارجی.
3-1. چالشهای داخلی
- فقدان راهبرد مشخص: بزرگترین چالش فراروی اتحادیه اروپا در قبال وانا ضعف در رسیدن به هماهنگی و ایجاد انسجام در داخل اتحادیه از یکسو و تدوین یک راهبرد مناسب و جامع ازسوی دیگر است؛ راهبردی که ابزارهای «سیاست امنیتی و خارجی مشترک»6 و «سیاست دفاعی و امنیتی مشترک»7 را در خود داشته باشد و توأمان از آنها بهره گیرد. در سطح اتحادیه، هنوز سرویس اقدام خارجی ساختارها و پرسنل لازم برای پیشبرد «سیاست امنیتی و خارجی مشترک» را ندارد و همچنان راه درازی را برای ایفای نقش مؤثر در پیش دارد. در بحث «سیاست دفاعی و امنیتی مشترک» نیز اتحادیه اروپا تازه در اول راه است و تا تحقق اهداف آن فاصله زیادی دارد (Behr, 2011:86). در واقع، فقدان رهبری و منابع دیپلماتیک و دفاعی سبب شده اتحادیه فاقد تفکر استراتژیک، تصمیمگیریهای فعالانه، و اقدام مناسب باشد و نتواند به اندازهی وزن سیاسی و اقتصادی خود به ایفای نقش در وانا بپردازد.
- نداشتن ابزارهای مناسب: دومین چالش داخلی، در اختیار نداشتن ابزارهای مناسب برای اعمال سیاستهای اعلامی میباشد. بهعنوان مثال سیاست همسایگی اتحادیه اروپا یا طرح اتحادیه مدیترانهای نتوانسته اهداف مدنظر اتحادیه اروپا را تأمین کند و اتحادیه مجبور به بازبینی این طرحها شده است. با نگاهی به سیاست همسایگی اتحادیه اروپا میتوان دریافت که این سیاست، فاقد مشوقهای واقعی برای کشورهای عضو اتحادیه مدیترانهای یا دیگر کشورهای منطقه است و چشماندازی سازمانی برای هرگونه همکاری ارائه نکرده و مشخص نمیسازد که چه وظیفهای برعهده «سیاست امنیتی و خارجی مشترک» در زمینه روند گذار دموکراتیک کشورها منطقه وانا است و چه اقداماتی باید در دستور کار قرار گیرد (EU-Aussenpolitik, 2011:2). مجموعه این عوامل سبب شده تا اتحادیه اروپا متشتت عمل کند، دیرهنگام به تحولات پاسخ دهد، و فاقد یک رهیافت استراتژیک قوی، منسجم و بهموقع باشد.
- تضاد میان دولتهای عضو اتحادیه و تفاوت رویکردهای آنها با اتحادیه اروپا و ترجیح منافع ملی: اتحادیه اروپا همواره تلاش میکند تا در مورد چالشهای پیش روی خود رویکرد واحدی در پیش بگیرد. اما در بسیای از موارد میان منافع دولتهای عضو تفاوت و حتی تضاد وجود دارد. نحوه تعامل با چالشهای منطقه وانا یکی از همین موارد اختلافی است. موضوع مهم و حیاتی در مورد راهبرد اتحادیه اروپا در منطقه وانا، رابطه پیچیده میان راهبرد کلی اتحادیه اروپا و سیاست خارجی دولتهای عضو است. در تحولات جهان عرب، سیاستهای دولتهای عضو اتحادیه اروپا در برخی موارد با یکدیگر هماهنگ بوده و در موارد دیگر در تضاد با هم قرار میگرفت. به عنوان نمونه، در مورد اصلاحات اساسی در این کشورها، اجماع نظر وجود داشت، اما در مورد نحوه تعامل و حضور در منطقه خلیج فارس اختلاف نظر جدی وجود داشت. یا نمونه واضح چنین تقابلی را میتوان در اختلاف مواضع بین انگلستان و فرانسه از یکسو، و آلمان و دیگر کشورهای اروپایی از سوی دیگر در ارتباط با قضیه لیبی مشاهده کرد (Feichtinger, 2011:4).
- تضاد میان منافع و ارزشها: سیاست اتحادیه اروپا در منطقه وانا همواره میان دوگانه گسترش دموکراسی و یا حفظ ثبات در نوسان بوده است. در هیچ حوزه دیگری همچون منطقه وانا، این دوگانگی تا این حد نمود نداشته که افزون بر اجرای غیرمنسجم سیاست مشروطسازی، اعتبار و اهرمهای اتحادیه اروپا را در منطقه تضعیف کرده است (Colombe et al,2017: 26). واکنش اتحادیه اروپا به تحولات جهان عرب محدودیت توانمندی اروپا را برای پیشبرد تغییرات سیاسی آشکار ساخت. با وجود تأکید به تعهد بر دموکراسی عمیق و تقویت جامعه مدنی، اتحادیه اروپا تنها زمانی از خواستههای جنبشهای اعتراضی از جمله آزادی و کرامت حمایت کرد که سقوط حکومتهای عربی در مصر یا تونس قطعی شده بود (Thyen,2018:5).
- گسترش جریانهای راست افراطی: امروزه جریانهای راست افراطی پیشرانهای مهمی در حوزه مناظرات مرتبط با پروژه اروپا هستند. سیاستهای اجتماعی و اقتصادی بسیاری از کشورهای اروپایی به واسطه جریانهای راست افراطی تغییر کرده و تنشهای جدیدی میان دولت-ملتهای اروپایی پدیده آورده است که برآیند آن در نوع تعامل این کشورها با منطقه وانا و چالشهای ناشی از آن تبلور یافته است (Goodwin, Matthew, 2017). در عین حال جریانهای راست افرطی بسیار از این چالشها منتفع شدهاند و توانستهاند مسائل وانا را به مسأله سیاست داخلی خود تبدیل سازند و علیه جریانهای سنتی حزبی در اروپا و در راستای ریزش آرای آنها به کار گیرند مثلا ترس رو به رشد در مورد مسأله مهاجرت/پناهجویی، به خصوص از وانا، به افزایش حمایت از این گروهها یاری رسانده و جایگاه حزبی آنها را تقویت کرده است. لذا پرداختن به وانا و چالشهای آن بیش از آنکه یک مسأله سیاست خارجی و امنیتی باشد به یک پویایی سیاست داخلی تبدیل شده است که نحوه پرداختن به آن میتواند در آینده سیاسی احزاب تأثیر بگذارد.
3-2. چالشهای خارجی
- بیاعتباری اتحادیه اروپا نزد مردم منطقه وانا و عدم اعتماد آنها به سیاستهای اتحادیه اروپا: مردم کشورهای منطقه وانا، اتحادیه اروپا را کنشگری نمیدانند که بتواند موجب ارتقای دموکراسی در منطقه شود. در واقع، اتحادیه اروپا نتوانسته است خود را با خواستههای شهروندان منطقه برای تحقق عدالت اجتماعی و حقوق اقتصادی تطبیق دهد و بیشتر به دنبال تقویت گفتمان محدود خود از ثبات، دموکراسی، حمایت از حاکمان غیردمکرات و اجرای سیاستهای اقتصادی لیبرال بوده است. در واقع، این احساس عمومی وجود دارد که اتحادیه به دنبال ایجاد یک حلقه امنیتی به دور خود با هدف حفظ و صیانت از امنیت، صلح و ثبات خود است و نه ایجاد دموکراسی، ارتقای وضعیت حقوق بشر و یا توسعه اقتصادی در مناطق پیرامونی خود (Teti and Abbot,2017). میتوان گفت که میان اهداف و نیات اعلامی از سوی اتحادیه اروپا با پندار شهروندان در منطقه وانا و اولویتهای مورد نظرشان تفاوت جدی وجود دارد. در واقع، این تفاوت و عدم هماهنگی، دلیل اصلی نگاه نه چندان مثبت به اتحادیه اروپا در منطقه وانا است.
- تسلیحات کشتار جمعی منطقه وانا: رقابت دولتهای این منطقه در زمینه توسعه توانمندیهای موشکی و دیگر تسلیحات کشتار جمعی، تهدیدی جدی برای امنیت اروپا است. در زمینه سلاح اتمی، رژیم اسرائیل دارای تسلیحات اتمی است و گسترش هستهای صلح آمیز در منطقه نیز به سرعت درحال پیشرفت است که میتواند به گسترش غیرصلحآمیز تبدیل شود. عربستان سعودی در برابر تهدید ادعایی هستهای از سوی ایران خود را متعهد به دستیابی به این نوع تسلیحات نشان داده یا به استفاده از چتر هستهای پاکستان اشاره کرده است. علاوه براین، سابقه استفاده از تسلیحات شیمیایی از سوی عراق علیه ایران و مردم حلبچه وجود دارد و در جنگ داخلی سوریه نیز ادعای استفاده از این سلاحها بارها مطرح شده و محل مناقشه طرفهای درگیر بوده است (Samaan,2017:4,5). به واسطه جنگ سوریه نیز هم آمریکا و هم روسیه با استقرار کشتیهای جنگی و زیردریاییهای خود در شرق مدیترانه، ظرفیت استفاده از تسلیحات کشتار جمعی را بالا بردهاند و حضور روسها تهدیدی جدی در این منطقه برای بسیاری از کشورهای اروپایی محسوب میشود (Samaan,2017:3).
- تروریسم و موضوع بازگشت تکفیریها: موضوع تروریسم و اقدام برای مقابله با آن چالش جدیدی در اروپا محسوب نمیشود. در سالهای آغازین هزاره سوم با حملههای تروریستی در مادرید و لندن بار دیگر موضوع تروریسم به تهدیدی امنیتی برای اتحادیه اروپا تبدیل شد. به همین منظور نیز در سال 2005 راهبرد اتحادیه اروپا برای مقابله با تروریسم8 تدوین شد. در حالیکه حملههای تروریستی در دهههای قبل توسط جداییطلبان و جنبشهای انقلابی انجام میشد، حملههای تروریستی در سالهای ابتدایی هزاره سوم با همسایگی جنوب اروپا یعنی وانا مرتبط است (European Parliament,2017:4). انجام حملات تروریستی توسط تکفیریهای بازگشته به اروپا، به قطبی شدن فضای سیاسی در درون جوامع اروپایی، افزایش احساسات ضد مهاجرت و ضدمسلمانان و افزایش پوپولیسم و خیزش جنبشهای راست افراطی کمک موثری نموده است.
- چالش مهاجرت و پناهجویی: در سال 2015 بحران مهاجرت موجب تغییر در سیاستهای اتحادیه اروپا در زمینه مبارزه با مهاجرت شد. هجوم گسترده پناهندگان سوری از مسیر ترکیه و کشورهای بالکان و رشد فراینده مهاجرت اقتصادی و پناهندگان از آفریقا، از مسیر لیبی و از طریق دریای مدیترانه بر تمام اروپا از جمله یونان در جنوب تا سوئد در شمال و مجارستان در شرق تا فرانسه و بریتانیا در غرب اروپا، پیامدهای منفی داشته است. مهاجرت گسترده و دستهجمعی چالشهای امنیتی جدی برای اتحادیه اروپا ایجاد کرده و موجب تقویت احساسات پوپولیستی در سرتاسر آن شده است (Eurostat,2016). اتحادیه اروپا در بودجه سال 2018 خود 1/4 میلیارد یورو برای حوزه مهاجرت و امنیت اختصاص داد که کل بودجه اختصاصیافته به این حوزه را در بین سالهای 2015 تا 2018 به 22 میلیارد یورو میرساند (Bassot, 2018, 14). علاوه بر این، اتحادیه در دو سال گذشته با تدوین چند ابزار مالی به دنبال مقابله با ریشهها و دلایل اصلی شکلگیری مهاجرت نیز بوده است. بحران مهاجرت و پناهندگان برای سیاست داخلی اروپا نیز پیامدهایی به همراه دارد. مباحث پیرامون مهاجرت و پناهندگی در کانون مباحث سیاسی از جمله به هنگام برگزاری رفراندوم خروج بریتانیا و یا انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و پارلمانی آلمان در سال 2017 قرار گرفت.
در مجموع در دهه اخیر، این چالشها برای اتحادیه اروپا چه به لحاظ حجم و چه به لحاظ میزان تأثیرگذاری بر پویاییهای سیاست داخلی، سیاست امنیتی، سیاست اقتصادی و سیاست اجتماعی بیشتر شده به گونهای که به تغییر درک تهدید آن از منطقه و افزایش این درک انجامیده است.
4. راهبرد امنیتی اتحادیه اروپا در قبال منطقه وانا
به طور کلی در دوره قبل از بیداری اسلامی، اهمیت منطقه وانا برای اتحادیه اروپا عمدتا" بر مسائل اقتصادی استوار بود. در این خصوص تأمین منابع انرژی مورد نیاز اروپا از این منطقه، به ویژه حاشیه خلیج فارس، از یکسو؛ و حجم بالای صادرات کشورهای اروپایی به کشورهای وانا از سوی دیگر، دلیل اساسی توجه اتحادیه اروپا به وانا بوده است. در این میان اتحادیه بنا به ملاحظات ناشی از حفظ ثبات و حفظ روابط اقتصادی با وانا، به ثبات سیاسی این کشورها بیش از ارزش های دمکراتیک و مدنی اهمیت داده است. در ضمن یکی از دلایل لزوم حفظ روابط با کشورهای وانا از نظر اروپاییها خالی نکردن این عرصه اقتصادی مهم برای حضور سایر قدرتها از جمله ایالات متحده آمریکا بوده است (Karabulut,20008:3-5).
حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 نقطه عطفی در سیاستهای امنیتی اتحادیه اروپا در قبال وانا بود. برخی بر این باورند که اتحادیه اروپا در اثر نگرانی شدید از رشد اسلامگرایی افراطی و حملات تروریستی ناشی از فعالیت گروههای تکفیری به سمت درک ضرورت اصلاحات در داخل کشورهای وانا به ویژه کشورهای عربی کشیده شد؛ زیرا از نگاه آنها نبود دمکراسی در این کشورها سبب گردیده بود تا زمینه ظهور و رشد اسلامگرایی افراطی در آنها فراهم گردد. در این راه،کمکها و برنامههای اصلاحی اتحادیه اروپا به کشورهای منطقه نه تنها سبب استقرار دمکراسی و پیشگیری از رشد افراطیگری نشد بلکه باعث گردید تا رژیمهای اقتدارگرای عربی بیشتر به اقتدارگرایی و خودکامگی خود ادامه دهند و فقر و بیکاری در این کشورها افزایش درخور توجهی پیدا کند که یکی از دلایل اصلی وقوع بیداری اسلامی همین نابرابریهای اقتصادی بود (Küçükkeleş,2013:5-9).
بیداری اسلامی هر چند به دلیل تلاش برای سرنگونی رژیمهای دیکتاتور عربی و استقرار دموکراسی در این کشورها از سوی اتحادیه اروپا با استقبال مواجه شد و به دلیل تشابه این رویداد دومینویی با حرکت دمکراتیک چکسلواکی در 1968 با نام بهار پراگ، این جنبشها به بهار عربی معروف گشت ولی در ادامه این روند نگرانی اروپاییها را برانگیخت. جنبشهای عربی هرچند در ظاهر تلاشی برای دمکراتیک کردن نظامهای سیاسی در کشورهای عربی و گامی برای نزدیکی جوامع آنها به استاندارهای اروپایی بود، ولی این جنبشها در بطن خود نوعی ضدیت علیه دولتهای اروپایی را به همراه داشتند؛ زیرا انقلابیون عرب،کشورهای اتحادیه اروپا را در تحکیم استبداد رژیمهای عربی موثر و مقصر میدانستند.
در اثنای این انقلابهای عربی، مداخله ناتو در لیبی برای اتحادیه اروپا امتحان مهمی محسوب میشد. اروپاییها در توافقنامه لیسبون تصمیم گرفته بودند در راه ایجاد ساختار امنیتی مخصوص برای اتحادیه گام بردارند و برنامههایی را برای تشکیل ارتش مشترک اروپایی آغاز کرده بودند. اتحادیه اروپا به دلایل امنیتی و نیاز انرژی، موضوع لیبی را در زمره اولویتهای سیاست خارجی خود قرار داد اما بعد از اینکه ناتو تصمیم گرفت در لیبی مداخله کند، در جریان تصمیمگیری ناتو برای مداخله یا عدم مداخله مستقیم نظامی، شکاف میان اعضای اتحادیه اروپا آشکار گشت. در این خصوص فرانسه و انگلیس طرفدار مداخله نظامی، و آلمان و کشورهای حامی این کشور در درون اتحادیه اروپا، مخالف حمله نظامی ناتو به لیبی بودند. مورد لیبی نشان داد که اتحادیه اروپا برای تصمیمگیری مشترک امنیتی هنوز فاقد عزم و اراده مشترک است و هنوز فاصله زیادی بین اعضای اتحادیه در موضوعات امنیتی وجود دارد. در واقع اختلافات پیش آمده بین اعضای اتحادیه اروپا به معنی مردود شدن این اتحادیه در آزمون امنیت مشترک بود(Sıradağ,2015:47).
با شروع بحران سوریه، تأثیر تحولات بیداری اسلامی برای امنیت اتحادیه اروپا جدیتر شد و بحرانیتر شدن اوضاع انسانی در سوریه و سیل مهاجرت آوارگان سوری به کشورهای اروپایی، اتحادیه را دچار چالشهای جدی و جدید دیگری کرد (Çalışkan,2016).
در چهارچوب این فضای کلی و در پاسخ به چالشها و درک تهدید از منطقه وانا، اتحادیه اروپا طیفی از رویکردهای امنیتی را در دستور کار خود قرار داده است. این اتحادیه بهمعنای مضیق آن یعنی نهادهای اروپایی، دارای سه راهبرد امنیتی9 میباشد که در هر یک از آنها نگاه کلان اتحادیه به منطقه وانا و مسائل آن منعکس شده است.
نخستین راهبرد امنیتی اروپا در دسامبر 2003 یعنی «راهبرد امنیتی اروپا: یک اروپای امن در یک جهان بهتر»10 بیشتر ماهیتی خارجی دارد؛ یعنی بیشتر به تهدیدات خارجی فراروی اتحادیه پرداخته و بر اهمیت واکنش یکپارچه (در قالب چندجانبهگرایی مؤثر)11 اعضاء اتحادیه به چالشهای جهانی و ازجمله چالشهای منطقه وانا و نیز ضرورت بهبود ظهور و رهبری اتحادیه اروپا در نظام حکمرانی جهانی تأکید کرده است (ESS, 2003: 2). در این سند، تروریسم، گسترش تسلیحات کشتارجمعی، منازعات منطقهای، فروماندگی دولتها، و جرائم سازمانیافته تهدیدات اصلی فراروی اتحادیهی اروپا قلمداد شده است (ESS, 2003: 4-6).
با توضیحاتی که دربارهی هر تهدید دادهشده مشخص میشود که در اغلب تهدیدات کلیدی فراروی اتحادیهی اروپا، منطقهی وانا نقشی اساسی دارد. در بحث تروریسم، از القاعده و سلولهای خفتهی آن در اروپا نام برده شده است. در ذیل گسترش تسلیحات کشتارجمعی، مسابقات تسلیحات کشتارجمعی در خاورمیانه12، بسیار مهم و فوری ارزیابی شده؛ و در منازعات منطقهای، منازعات منطقهی خاورمیانه13 بهدلیل نزدیکی به اروپا، تهدیدی جدی، فوری و مستقیم علیه امنیت و ثبات اروپا عنوان گردیده است (ESS, 2003: 4-6).
دو تهدید دیگر یعنی فروماندگی دولتها و جرائم سازمانیافته بیشتر از دید جهانی بررسی شده و به منطقهی وانا منحصر نشده است. در یک ارزیابی کلی این راهبرد، منافع اتحادیهی اروپا را در یک خاورمیانهی باثبات و برخوردار از حکمرانی خوب، همکاریهای امنیتی منطقه و منع گسترش تسلیحات کشتارجمعی تعریف کرده است.
راهبرد امنیتی اروپا در سال 2010 یا «راهبرد امنیت داخلی اتحادیهی اروپا: به سمت یک الگوی امنیتی اروپایی»14 همانطور که از نام آن برمیآید بیشتر و گستردهتر بر روی ابعاد داخلی امنیت در اتحادیهی اروپا و با هدف تقویت توان عملیاتی اتحادیه و ایجاد اجماع بر سر ارزشها، اهداف و بینشهای حاکم بر امنیت اروپا، تمرکز یافته است (ISSEU, 2010: 7). در این سند از راهبرد امنیت داخلی بهعنوان مکمل حیاتی راهبرد امنیتی اروپا در سال 2003 نام برده شده و بر تأثیر متقابل و وابستگی دوجانبهی تهدیدات خارجی بر ثبات و امنیت داخلی اروپا تأکید شده است (ISSEU, 2010: 32). این سند هرچند از تهدیدات جهانی چون تروریسم، جرائم سازمانیافته، جرائم فرامرزی، جرائم سایبری، خشونت و بلایای طبیعی و غیرطبیعی نام میبرد؛ اما برخلاف راهبرد 2003، بهصراحت اشارهای به منطقه وانا و ارتباط تهدیدات با آن ندارد و تلویحاً مستندات راهبرد 2003 را مورد تأیید قرار میدهد (ISSEU, 2010: 7-12).
راهبرد جهانی سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا15 در سال 2016 با نام «نگاه مشترک، اقدام مشترک، یک اروپای قویتر»16 به گفته فدریکا موگرینی در زمانی منتشر شد که هدف وجودی اتحادیه مورد تردید قرار گرفته است. به گفته نمایندهی عالی سیاست خارجی و امنیتی اتحادیهی اروپا، نهتنها پیرامون جهانی این اتحادیه بهشدت تغییر کرده و پیچیدهتر و ستیزهجویانهتر شده و بهخصوص محیط همسایگی آن بیثباتتر و ناامنتر گردیده است، بلکه تحولات، بههمپیوستگی ابعاد داخلی و خارجی امنیت را بیشتر؛ و عدم انسجام و ناهماهنگی بین ابزارها و کارگزاران اتحادیه را نمایانتر ساختهاند و نشان دادهاند که اتحادیهی اروپا اهرمهای بسیار کمی برای تأثیرگذاری بر محیط خارجی خود ازجمله تحولات منطقه وانا دارد و نمیتواند از وزن خود بهعنوان یک بازیگر مؤثر جهانی استفاده کند (ESS, 2016: 3-5).
راهبرد جهانی اتحادیه اروپا در مقایسه با راهبرد امنیتی اتحادیه اروپا (2003) تغییرات اساسی کرده است و یک سند پسانولیبرالی17 محسوب میشود که تحت تأثیر تحولات چند ساله اخیر در اتحادیه اروپا و محیط پیرامونی آن تدوین شده است. در این سند تلاش شده است که هم قدرت هنجاری اتحادیه اروپا و هم محیط راهبردی اتحادیه مورد توجه قرار گیرد. این سند هم نفوذ و اهرمهای رو به افول اتحادیه اروپا و هم تغییرات انجام شده در سطوح محلی، منطقهای و بینالمللی را مد نظر قرار داده است. یکی از پنج حوزه اولویتدارِ اتحادیه اروپا در حوزه سیاست خارجی، «ترمیمپذیری دولت و اجتماع در شرق و جنوب18» است. اصطلاح ترمیمپذیری19 چندین بار در متن این سند به کار گرفته شده است. در واقع، از این اصطلاح بارها در مورد همسایگی، گسترش، مهاجرت و امنیت سایبری استفاده شده است.
در این سند «همسایگی گستردهتر»20 اروپا و بهخصوص همسایگی جنوب آن جایگاهی اساسی و مهم یافته و بهخاطر بحران آوارگان، تروریسم، افراطیگری، فروماندگی دولتها، نابرابریهای اقتصادی، و فضاهای فاقد حاکمیت، از دریچه ثبات و امنیت به آن نگریسته شده است. در حقیقت، منطقه وانا با توجه به مجاورت جغرافیایی با اروپا و روابط اقتصادی، سیاسی و تاریخی گسترده میان برخی از کشورهای آن با کشورهای اروپایی، ثبات و پیشرفتش همواره برای اتحادیهی اروپا حائز اهمیت راهبردی بوده است.
درک تهدید اتحادیه از منطقه وانا طبق سند مذکور هرچند کاملاً جدی و فوری است؛ اما اتحادیه نگاهی واقعبینانه به توانایی خود برای تأثیرگذاری بر تحولات دارد و در سند تلاش شده تا بین ارزشها و منافع اتحادیه براساس تحلیل منطقی از چالشها، منابع محدود اتحادیه و نیز توانایی محدود آن در شکلدهی به نتایج دلخواه، توازن برقرار شود (House of Lords, 2016: 30. در یکی از بخشهای راهبرد جهانی اتحادیه اروپا آمده است: «اتحادیهی اروپا به دنبال تأثیرگذاری بر کشورهایی است که میتواند تفاوتی معنادار ایجاد کند» (EUGS,2016:25). در واقع به دلیل ناکامیهای اتحادیهی اروپا در پیشبرد هنجارهای خود در منطقه واناست که بروکسل به دنبال تدوین راهکارهای جدید است و از این رو، با هدف «مقاوم و ترمیمپذیرسازی کشورهای وانا»، از انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی- اقتصادی برای استقرار حاکمیت قانون و توزیع برابر قدرت و فرصتها در جایی حمایت میکند که اولاً ممکن باشد و ثانیاً بتواند تفاوتی معنادار ایجاد کند (Colombo et al,2017:25). با توجه به چنین تحلیلی است که سند بر «عملگرایی مبتنیبر اصول»21، یعنی تطبیق منافع با هنجارها در صورت امکان، به عنوان راهنمای اقدام خارجی اتحادیهی اروپا در سالهای آتی تأکید کرده است.
راهبرد خاطرنشان میسازد که اتحادیهی اروپا در بهترین حالت خود (یعنی درصورت داشتن اراده و منابع کافی) بهتنهایی نمیتواند از پس تهدیدات برخاسته از منطقه وانا برآید (ESS, 2016: 30-34) لذا تأکید شده است که اتحادیهی اروپا تنها نیست و باید به همراه شرکای خود به دنبال تأثیرگذاری بیشتر باشد. شاید بههمینخاطر است که در سند تلاش شده تا با لنزی جهانی به وانا نگریسته شود و وقتی از دغدغههای جهانی نظیر امنیت دریایی، ضدتروریسم، انرژی و اقلیم، امنیت سایبری، شهرسازی، و بیماریهای واگیر اسمی به میان میآید، بر ارتباط منطقه وانا با تمام آنها تأکید گردد (Ileacha and Tocci,2016:2). در واقع اتحادیهی اروپا با ترسیم یک چشمانداز جهانی برای منطقه وانا درپی آن است که یک برنامه جهانی برای مقابله با تهدیدات ناشی از آن ترسیم کند و از ظرفیتهای منطقهای و فرامنطقهای برای پرداختن به این چالشها بهره گیرد. به همین دلیل در سند بر نظمهای منطقهای مبتنیبر همکاری22 (که به معنای تقویت نظمهای منطقهای دسته جمعی است) و بهرهگیری از گروههای ویژه و موردی23 نظیر گروه 1+5 در مذاکرات هستهای با ایران برای حل معضلات منطقهای تأکید شده است.
درچهارچوب فوق، یکی از ابتکارهای این راهبرد جهانی، تمایل اتحادیه برای اجرای سیاستهای متوازن در منطقه خلیج فارس است. این امر به معنای تقویت همکاری با شورای همکاری خلیج فارس و تعامل تدریجی با ایران بر اساس توافق هستهای است. تحقق این شرایط اگر چه آسان نیست، اما تصویری روشن از فهم اتحادیهی اروپا از پویاییهای منطقهای است. بدین معنا که مرکزیت خلیج فارس و حضور ایران به عنوان قدرت منطقهای مورد تأیید اتحادیه اروپا قرار گرفته است. موضوع مهم دیگر، وجود یک پیوستگی در ناامنی میان همسایگان جنوبی اتحادیهی اروپا و مناطق همجوار اتحادیه از جمله منطقه ساحل و شاخ آفریقا است (Ileacha and Tocci,2016:2).
در کل راهبردهای امنیتی اتحادیهی اروپا درقبال وانا ژئوپلیتیکیتر بوده و ماهیت هنجاری آنها کمتر است و نگاه به مسائل منطقه از دریچه ثبات و امنیت در آنها غالب است. بااینحال، در سه راهبرد مذکور و بهخصوص در سند امنیتی 2016 بهشکل مشخص از تهدیدات منطقه وانا برای اتحادیهی اروپا نام برده شده و رهنمودها بیشتر در راستای برخورد با آنها و رفع این تهدیدات است و کمتر از منافع عینی و مشخص اتحادیهی اروپا در وانا سخن به میان آمده است. درواقع، نگاه راهبردها به منطقهی وانا نیز همانند سیاستهای آن درقبال این منطقه سلبی، واکنشی و ثانویه است و اتحادیه نه در این راهبردها برنامه اقدام مشخصی برای نظمسازی در وانا ندارد و هرچند راهبرد آخر خود را راهبردی جهانی نام نهاده؛ اما این بدانمعنا نیست که اروپا یک بازیگر امنیتی جهانی است و بهخصوص در حوزه امنیتی بهنظر میرسد که بیشتر یک بازیگر منطقهای است و در قالب یک قدرت واکنشی24 و یک بازیگر منطقهای به نظم در منطقه وانا و تأثیرگذاری بر آن میاندیشد.
5. نتیجهگیری
ثبات منطقه وانا در سالهای اخیر تحت تأثیر رقابتها و ستیزههای مسلحانه تضعیف شده است و ویژگی اصلی آن در سالهای آتی نیز همچنان بیثباتی خواهد بود. این بیثباتی و ستیزهها به طور مستقیم بر اتحادیهی اروپا اثر میگذارد. افزون بر این، اتحادیه اروپا علاقمند به حفظ ثبات در منطقه واناست تا بتواند حوزه نفوذ اقتصادی خود را گسترش دهد و نسبت به دسترسی به منابع طبیعی اطمینان پیدا کند، اما برای اجرای سیاستهایش در منطقه وانا با چالشهای جدی رو به روست. بخشی از این چالشها، چالشهای داخلی و برخی دیگر خارجی است. در مورد چالشهای داخلی میتوان گفت که با خروج بریتانیا، اتحادیه اروپا یکی از سه عضو قدرتمند خود را از دست داده است؛ قدرتی که یکی از توانمندترین کنشگران فعال در حوزهی سیاست خارجی است. همچنین احساسات ضداروپایی در کشورهای اروپایی در حال گسترش است که خود موجب تقویت حرکتهای پوپولیستی میشود. این نوع عدم قطعیت در سیاستهای کلان اتحادیه اروپا در کنار نبود چشمانداز مشخص در روابط فراآتلانتیکی موجب افزایش ابهامها در خصوص راهبرد اتحادیهی اروپا در منطقه شده است. با توجه به بروز بیثباتی و قابل پیشبینی نبودن تغییرات در محیط پیرامونی اتحادیهی اروپا، در کنار چالشهای اقتصادی، امنیتی و سیاسی داخلی اتحادیهی اروپا، این خطر وجود دارد که کشورهای اروپایی چه به صورت انفرادی و چه در قالب اتحادیهی اروپا از تدابیر سیاسی کوتاهمدت و تاکتیکی برای مدیریت تحولات منطقه وانا استفاده کنند.
در خصوص چالشهای خارجی اتحادیهی اروپا در منطقه وانا نیز میتوان گفت استمرار ستیزهها در منطقه چالشی جدی برای منافع اتحادیه است. این ستیزهها زمینه را برای شکلگیری موج پناهندگان، حرکتهای تروریستی و توقف رشد اقتصادی فراهم میسازد. برونداد این تحولات کاهش چشمانداز تولید شغل برای نسل جوان منطقه است. از این رو، استفاده از توانمندیهای اقتصادی و دیپلماتیک برای رفع این مشکلات، اولویت اصلی اتحادیهی اروپا است.
در نهایت میتوان گفت که راهبرد جهانی اتحادیهی اروپا، چهار تأثیر بر منطقه وانا میتواند داشته باشد: نخست، افزایش فشارها از سوی اتحادیه اروپا بر اتحادیه مدیترانه در کنار افزایش حمایتها از اعضای آن؛ دوم، تلاش برای تقویت گفتگوهای سیاسی اروپایی-عربی و افزایش همکاریها در صورتی که اتحادیهی عرب نیز علاقمند به همکاری با اتحادیهی اروپا در حوزههای مشترک باشد؛ سوم، تدوین طرحهای ابتکاری جدید سیاسی با هدف افزایش همکاریها هم با کشورهای شمال آفریقا و هم در میان آنها و هم با سایر کشورهای آفریقایی؛ و چهارم، تلاش برای آغاز گفتگوهای موازی با دولتهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و ایران هم با هدف تقویت روابط با اتحادیهی اروپا و هم کاهش تنشها میان تهران و ریاض.
در مورد جایگاه و نقش ایران در راهبرد امنیتی اتحادیهی اروپا درقبال منطقهی وانا و پتانسیلها و محدودیتهای ناشی از این نقش و جایگاه، نیز باید گفت تا سال 2013 این نقش، تحت تأثیر پروندهی هستهای بوده و تا آن زمان هرچند بر پتانسیلهای ایران در رفع تهدیدات امنیتی برخاسته از وانا برای اتحادیهی اروپا تأکید میشود، اما سنگینی موضوع هستهای تا حدی است که فضایی برای طرح این پتانسیل و دادن فرصت اجرا به آنها باقی نمیگذارد؛ اما از سال 2013 میتوان شاهد تغییر این وضعیت و طرح جدی استفاده از پتانسیلهای ایران برای شکل دادن به نظم امنیتی منطقهی وانا هرچند بهشکل مشروط و نه ممانعت از تحقق این پتانسیلها بود. در چارچوب فوق است که در سند راهبرد جهانی 2016 و دیگر اسناد اخیر اروپایی، نقش بهمراتب چشمگیرتری برای ایران در شکلدهی به امنیت منطقهی وانا، کمک به اتحادیهی اروپا برای مواجهه با تهدیدات برخاسته از این منطقه و تعریف حوزههای متعدد برای مشارکت و همکاری در زمینهی امنیت و ثبات در وانا بهچشم میخورد.
پانوشت
1. نویسنده بر این باور است که نام اختصاری وانا (WANA) برگرفته از حروف اول غرب آسیا (West Asia) و شمال آفریقا (North Africa) بهخوبی میتواند بهعنوان واژهای ایرانی جایگزین منا (MENA) که بیشتر مورد استفادهی اروپاییان و ادبیات آنها درباره منطقه است، شود. بدیهی است در این نامگذاری، غرب آسیا معادل خاورمیانه درنظر گرفته شده است که در ادبیات بحث ایرانی و اروپایی جایگزینی جاافتاده بهحساب میآید.
2. West Asia- North Africa
3. St Remo
4. Pax Americana
5. War on Terror
6. The Common Foreign and Security Policy (CFSP)
7. The Common Security and Defense Policy (CSDP)
8. EU Counter-Terrorism Strategy
9. Security Strategy
10. European Security Strategy: A Secure Europe in a Better World (ESS)
11. Effective Multilateralism
12. دقیقاً از کلمه Middle East استفاده شده است.
13. باز دقیقاً از کلمه Middle East استفاده شده است.
14. Internal Security Strategy for the European Union(ISSEU): Towards a European Security Model
15. A Global Strategy for the European Union's Foreign and Security Policy
16. Shared Vision, Common Action: A Stronger Europe
17. Post-neoliberal
18. State and Societal Resilience to our East and South
19. Resilience
20. Wider Neighborhood
21. Principled Pragmatism
22. Cooperative Regional Orders
23. Ad hoc Groups
24. Reactive Power
منابع
الف) فارسی
هینه بوش، ریموند، و همکاران (1390)، سیاست خارجی کشورهای خاورمیانه، ترجمهی دکتر رحمن قهرمانپور و مرتضی مساح، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق.
ب) لاتین
- A Secure Europe in a Better World; European Security Strategy, Brussels, 12 December 2003.
- Bassiouni, M. Cherif and Shlomo Ben Ami, eds. (2009), AGuide to Documents on the Arab-Palestinian/Israeli Conflict: 1897-2008, Leiden, Nijhoff.
- Bassot, E. (2018, January). Ten Issues to Watch in 2018. Retrieved June 14, 2018, from European Parliamentary Service: http:// http://www.europarl.europa.eu/RegData/etudes/IDAN/2018/614650/EPRS_IDA(2018)614650_EN.pdf.
- Bradshaw, Tancred (2007), “History Invented: The British-Transjordanian ‘Collusion’ Revisited”, in Middle Eastern Studies, Vol. 43, No. 1 (January), p. 21-43.
- Colombea, S., Dessi, A., & Ntousas, V. (2017). The EU Resilience and the MENA Region. Retrieved June 30, 2018, from Instituto Affari Internazionali (IAI): http:// http://www.iai.it/sites/default/files/9788868129712.pdf.
- Çalışkan,Burak,“Küresel Bilek Güreşi:Uluslararası Güçlerin Suriye Politikası,IHH Humanitarian and Social Research Center(İNSAMER),29 November 2016, http://insamer.com/tr/kuresel-bilek-guresi-uluslararasi-guclerin-suriye-politikasi_431.html, (Date of Accession: 03.03.2018).
- Eduard Soler i Lecha and Nathalie Tocci, Implications of the EU Global Strategy for the Middle East and North Africa, CIDOB, 2016.
- Ehteshami, Anoushiravan (2009), “The Middle East’s New Power Dynamics”, in Current History, Vol. 108, No. 722 (December), p. 395-401.
- El-Shazly, Nadia and Raymond Hinnebusch (2002), “The Challenge of Security in the Post-Gulf War Middle East System”, in Raymond Hinnebusch and Anoushiravan Ehteshami, eds., The Foreign Policies of Middle East States, Boulder, Lynne Rienner, p. 71-90.
- European Parliament. (2017, February). Counter-terrorism Cooperation with Southern Neighborhood. Retrieved June 22, 2018, from Director-General for External policies: http:// http://www.europarl.europa.eu/RegData/etudes/IDAN/2017/578013/EXPO_IDA(2017)578013_EN.pdf
- Eurostat, 2016, Euro area unemployment, March, in: ec.europa.eu/eurostat/documents/2995521/8701418/3-01032018-AP-EN/37be1dc2-3905-4b39-9ef6-adcea3cc347a.
- EU-Aussenpolitik: Neue Strukturen, Alte Schwächen, CSS Analysen, Nr. 96, Juni 2011.
- Goodwin, Matthew, 2017, in 2018, Europe’s Populist Challenges Will Continue, Chatham House, 14 December.
- Hazbun, Waleed (2015), “A History of Insecurity: From the Arab Uprisings to ISIS”, in Middle East Policy, Vol. 22, No. 3 (Fall), p. 55-65, http://dx.doi.org/10.1111/mepo.12143
- House of Lords; European Union Committee, 8th Report of Session 2015–16, Europe in the World: Towards a more Effective EU Foreign and Security Strategy HL Paper, 16 February 2016, London.
- Internal security strategy for the European Union; Towards a European security model, the European Council, March 2010.
- Kamel, Lorenzo (2015), Imperial Perceptions of Palestine. British Influence and Power in Late Ottoman Times, London and New York, I.B.Tauris.
- Karabulut,Bilal, “European Union-Israel Relations”, Gazi Akademik Bakış, Vol: 1, No: 2, Summer 2008.
Küçükkeleş, Müjge,“AB’nin Ortadoğu Politikası ve Arap Baharına Bakışı”,SETA Analiz,No: 63, January 2013.
Lorenzo Kamel, Karim Makdisi, Waleed Hazbun and Tariq Tell, The Past: Terminology, Concepts And Historical Junctures, In Re-Conceptualizing Orders In The Mena Region; The Analytical Framework Of The Menara Project, Edited by Eduard Soler i Lecha (Coordinator), Silvia Colombo, Lorenzo Kamel and Jordi Quero,CIDOB, No.1, November 2014.
Report on the Implementation of the European Security Strategy - Providing Security in a Changing World, the EU High Representative Javier Solana, 2008.
Samaan, J.-L. (2017, October 25). The Missile Threat in the Mediterranean: Implications for European Security. Retrieved June 21, 2018, from Elcano Royal Institute: http:// http://www.realinstitutoelcano.org/wps/portal/rielcano_en/contenido?WCM_GLOBAL_CONTEXT=/elcano/elcano_in/zonas_in/ari79-2017-samaan-missile-threat-mediterranean-implications-european-security.
Shared Vision, Common Action: A Stronger Europe; A Global Strategy for the European Union’s Foreign And Security Policy, High Representative of the Union for Foreign Affairs and Security Policy Vice- President of the European Commission, June 2016.
SIRADAĞ, Abdurrahim, “Avrupa Birliği’nin Libya Politikası: Realizm veya İdealizm”, Ortadoğu Stratejik Araştırmalar Merkezi (ORSAM), Vol: 7, No: 70, September-October 2015, p. 76-77.
Teti, A., & Abbot, P. (2017). Perception of EU Foreign Policy in the MENA Region. Retrieved June 13, 2018, from Open Democracy: http:// https://www.opendemocracy.net/north-africa-west-asia/andrea-teti-pamela-abbott/perceptions-of-eu-foreign-policy-in-mena-region.
Thyen, K. (2018, March). Why It Matters What We Do: Arab Citizens' Perception of the European Union After the 2011 Uprisings. Retrieved June 22, 2018, from German Institute of Global and Area Studies: http:// https://www.giga-hamburg.de/en/system/files/publications/wp312_thyen.pdf.
تعداد مشاهده: 1581