فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

سخن سردبیر

حمله موشکی آمریکا به پایگاه نظامی الشعیرات در غرب استان حمص سوریه، اقدامی مهم و سؤالبرانگیز در صد روز اول ریاست جمهوری ترامپ است. ابهامهای متعددی در اطراف این عملیات وجود دارد. هرچند گروهی از سیاستمداران آمریکائی از این اقدام حمایت کردند، امّا برخی از رسانههای محلی دراینباره نوشتند: «در دولت آمریکا درباره این حمله دودستگی وجود دارد.» شاید علت دودستگی در این موضوع به اصل ابهام و تشتت در رویکردهای سیاست خارجی این کشور بازگردد. شواهد زیادی وجود دارد که نشاندهنده وجود اختلافنظر، سردرگمی و بیثباتی در رویکردهای سیاست خارجی آمریکا است. اختلافنظر درباره نحوه تعامل با برجام بهعنوان یک سند بینالمللی، برخورد یا تعامل با ایران در معادلات منطقهای، نقشآفرینی درباره آینده بشار اسد، چگونگی مبارزه یا تعامل با گروههای تروریستی، چگونگی خنثیسازی چالشهای ناشی از آزمایشهای موشکی کره شمالی یا نحوه جداسازی چین و روسیه از ایران و کره، بخشی از معضلات و مشکلات سیاست خارجی آمریکا محسوب میشوند در دوران ترامپ سرفصل دیگری بدان افزودهشده است و آن گام برداشتن در جهت وعدههای انتخاباتی مبنی بر اولویت دادن به مسائل داخلی و رسیدگی به مشکلات اجتماعی و اقتصادی مردم آمریکا، بجای اختصاص دادن بودجه کشورش به جنگهای کاهنده و پرهزینه در مناطق دوردست جهان است. برخی از مواضع ضدونقیض مقامات آمریکائی که مورد توجه صاحبنظران قرارگرفته است عبارتاند از: 

- مواضع متناقض ترامپ درباره ممنوعیت ورود اتباع هفتکشور به آمریکا، تناقض درباره نحوه تعامل با ایران و... 

- اختلافنظر درزمینهی مبارزه با گروههای تروریستی؛ تیلرسون وزیر امور خارجه بر اولویت مبارزه با داعش در چارچوب سیاستهای رسمی کشورش تأکید میکند، درحالیکه نماینده دائم ایالاتمتحده آمریکا در سازمان ملل، مواضع متفاوتی اتخاذ میکند.

- تعدد آراء درباره آینده بشار اسد رئیسجمهور سوریه؛ خانم هیلی با تأکید بر اینکه دولت فعلی ایالاتمتحده مایل نیست سیاست دولت پیشین را ادامه دهد، گفت: «اولویت ما دیگر این نیست که بنشینیم و روی عزل اسد تمرکز کنیم.» درعینحال نامبرده، پس از حمله موشکی کشورش به سوریه، اعلام کرد: «شکست تروریستهای داعش، کاهش نفوذ ایران در سوریه و عزل بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه، از اولویتهای واشنگتن است.»

- سردرگمی در خصوص برجام؛ رکس تیلرسون در سخنانی استدلال کرد که برجام «نمونه دیگری از باج دادن به قدرتی است که جاهطلبیهای هستهای دارد.» او تأکید کرد که آمریکا مشغول بازنگری جامع سیاست خود در مقابل ایران است و اخطار داد که «عدم مهار» این کشور میتواند تهدیدی برای صلح و ثبات جهان باشد. درحالیکه وی پیشازاین در نامهای به کنگره تائید کرده بود که ایران به تعهداتش در قبال توافق جامع هستهای (برجام) متعهد است.

- ژنرال جیمز ماتیس، وزیر دفاع آمریکا، از یکسو در چارچوب همکاری با ایران در موضوع هستهای معتقد است: «ما با متحدان و شرکای خود کار خواهیم کرد تا سعی کنیم به روند مذاکرات مورد حمایت سازمان ملل برگردیم» و از سوی دیگر بعد از سفر به عربستان اظهار داشت که در خاورمیانه هر جا که «مشکلی» وجود دارد، ردپای ایران دیده میشود. او تأکید کرد که ضروری است تا تلاشهای ایران برای «بیثبات کردن» یمن خنثی شود.

تغییر پیاپی مواضع رئیسجمهور آمریکا نشان میدهد، درک نامبرده از محیط بینالمللی و صحنه سیاست خارجی، ناقص و غیرمنطبق با واقعیتها و پیچیدگیهای مسائل بینالمللی است. سردرگمی ایالاتمتحده آمریکا در مسائل سیاست خارجی در حالی رو به افزایش است که این کشور در دوران ترامپ، علاوه بر چالشهای داخلی و شکلگیری تجمعات اعتراضی مخالفان، در تعامل با مسائل سیاست خارجی در محیط بینالملل با چالشهای متنوعی مواجه است، از جمله:

کره شمالی، که از نقطهنظر آمریکا به شکل لجامگسیختهای در زمینههای تسلیحاتی (اعم از موشکی و هستهای) فعالیت میکند و به اشکال گوناگونی اراده خود را برای پایداری در برابر آمریکا به نمایش میگذارد. این کشور علاوه بر برخورداری از حمایت مردمی، از پشتیبانیهای چین نیز در برابر آمریکا برخوردار است.

ایران، که با حمایت از جریانهای انقلابی و اسلامی از یکسو به الگویی الهامبخش در سطح منطقه و جهان تبدیلشده و از دیگر سو علاوه بر تلاش برای کسب دستاوردهای علمی و فنآوری، در برابر اراده آمریکا، کشورهای غربی و بعضی از کشورهای عربی، از همپیمانان خود حمایت مؤثر نموده و نفوذ منطقهای خود را تحکیم بخشیده است.

روسیه، که پس از عقبافتادگی در تحولات لیبی (مسکو این عقبماندگی را معلول خدعه کشورهای غربی ارزیابی میکند) با اتخاذ رویکردهای متفاوتی در «اوکراین» و انضمام «کریمه» به سرزمین خودش، همچنین مشارکت و حمایت نظامی از نظام سوریه در برابر گروههای تروریستی و کشورهای حامی آن، به بازیگری فعال و اثرگذار در معادلات بینالمللی تبدیلشده و ظرفیتهای خود را برای نقشآفرینی در سطح یک ابرقدرت به نمایش میگذارد.

گروههای تروریستی، که به تهدیدی برای کشورهای غربی تبدیلشدهاند. صرفنظر از نقش آمریکا در راهاندازی، تسلیح و حمایت این گروهها، دو رئیسجمهور پیشین و کنونی آمریکا اولویت سیاست خارجی خود را معطوف به مبارزه با این گرو‌‌ها اعلام نموده و علیرغم راهاندازی ائتلاف بینالمللی در این زمینه، دستاورد قابلارائهای نیز نداشته یا تمایلی به کسب دستاورد در این زمینه ندارند.

کاملاً پیداست که  متغیرهای متنوعی بر سیاست خارجی آمریکا مؤثر هستند؛ کشورهایی از اروپا که به دلیل چشمداشت به منافع اقتصادی منطقه و نیاز به آرامش، ترامپ را به اتخاذ رویکردهای نرم بجای رفتار نظامی و خشن توصیه میکنند. آنها معتقدند استمرار تنش در غرب آسیا (بزرگترین حوزه تولید انرژی و گستردهترین بازار مصرف) فرصتهای اقتصادی غرب را به مخاطره خواهد انداخت. این در حالی است که سران کشورهای عربی و ترکیه میکوشند، رئیسجمهور آمریکا را در چارچوب اهداف خود علیه ایران، حزبالله و حشدالشعبی تحریک و نامبرده را برای اقدام ضربتی علیه چیزی که از آن بهعنوان هیمنه ایران در کشورهای عربی یاد میشود، تشویق کنند. آنها میگویند ایران در طول چهارده سال گذشته موفق به سیطره بر ستون فقرات عراق شده و ابعاد زیادی از تصمیمات این کشور را وابسته به تمایلات و منافع خودکرده است، ولی فراموش کردهاند که نخستوزیر عراق رسماً از ایران به دلیل نقش مثبت در مبارزه علیه گروههای تروریست در عراق، تمجید میکند. میگویند ایران به گروه انصارالله در یمن کمک تسلیحاتی مینماید، درحالیکه بمباران شدید شبانهروزی عربستان در 25 ماه گذشته ، که در مناطق مسکونی و شهرهای مختلف یمن ادامه دارد، را نادیده میگیرند. این بمبارانها سراسر یمن را به خرابهای بزرگ تبدیل کرده و بیش از نوزده میلیون از جمعیت این کشور را به جنگزدگانی فقیر تبدیل کرده است. آنها ایران را مخل امنیت منطقه معرفی میکنند، درحالیکه عوامل سعودی سفارت و رایزنی ایران در بیروت را هدف حملات تروریستی قرار داده و بهصورت آشکار گروههای تروریستی را مورد حمایت قرار میدهند.

ترامپ رئیسجمهور آمریکا تحت تأثیر آدرس غلط برخی از سران عرب یا بر اساس محاسبات اشتباه کارشناسان داخلی، در اولین گامهای عملی در صد روز نخست ریاست جمهوری، سه اقدام نظامی قابلتوجه به فاصله زمانی کوتاه به اجرا درآورده است؛

حمله موشکی به فرودگاه نظامی شعیرات در خاک سوریه؛ گفته میشود این عملیات در اثنای ملاقات ترامپ با رئیسجمهور چین انجامشده و نظامیان آمریکا قبل از مبادرت به عملیات با همتایان روس خود در این زمینه تبادل اطلاعات داشتهاند. این عملیات به بهانه استفاده نظام سوریه از این فرودگاه برای بمباران شیمیائی منطقه «خان شیخون» در اطراف حلب صورت گرفته است. مقامات آمریکائی به فاصله کمی از بمباران این فرودگاه تأکید کردند که اگر سوریه و همپیمانان آن از مقابلهبهمثل خودداری کنند، عملیات خاتمه یافته است. آنها با این موضعگیری، تمایل خود را برای جلوگیری از استمرار درگیری نظامی نشان دادند. ارزیابیها این است که ایالاتمتحده آمریکا به دلایل مختلفی آمادگی ورود به جنگ برای مدت طولانی را ندارد. ترامپ با حمله نظامی محدود به پایگاه نظامی الشعیرات صرفاً در مسیر فعال کردن دوباره نقش خود در سوریه و منطقه گام برداشته است.

شلیک بمب ده تنی در ولایت ننگرهار افغانستان (که از آن بهعنوان مادر بمبها یاد شد) به بهانه هدف قرار دادن مواضع داعش در این مناطق که به ادعای مقامات محلی حداقل 90 کشته برجای گذاشته است. برخی معتقدند آمریکا نسل جدید بمبهای خود را در افغانستان آزمایش میکند. حامد کرزی، رئیسجمهور پیشین این کشور، بمباران ننگرهار را توهین به عزت افغانستان دانسته و تأکید کرده است برای بیرون راندن آمریکا از کشورش تلاش میکند.

اعزام ناو جنگی به سمت کره شمالی برای مهار رفتار این کشور؛ مایک پنس، معاون رئیسجمهور آمریکا، دو روز پس از آزمایش موشکی کره شمالی، با سفر به منطقه حائل بین کره جنوبی و شمالی گفت: «دوران صبر استراتژیک کشورش در مقابله با کره شمالی به پایان رسیده است.» مشاور کاخ سفید نیز در این زمینه اظهار داشت: «با همکاری چین در حال بررسی گزینههای مقابله با کره شمالی هستیم.» درحالیکه چین با استفاده از نیروی نظامی برای حل مشکلات موجود بین آمریکا و کره مخالف است. پس از تنشهای لفظی میان مقامات آمریکا و کره شمالی طی روزهای اخیر مناسبات این دو کشور بهشدت متشنج و اعزام ناوگروه آمریکایی به منطقه نیز باعث گسترش دامنه این تنشها گردیده است. هرچند کره شمالی در برابر آمریکا سرسختی از خود نشان میدهد امّا به نظر میرسد گزینههای آمریکا برای مقابله با این سرسختیها زیاد نیست.

همچنین مطالعه برنامه و رویکردهای ترامپ و وضعیت آمریکا نشان میدهد رئیسجمهور این کشور برای مقابله با چالشهای برونمرزی، درصدد است:

برای از بین بردن همپیمانی روسیه و ایران تلاش کند؛ زیرا قدرت ایران در نقشآفرینی میدانی (با استفاده از ظرفیت حزبالله، فاطمیون و حشدالشعبی)، در کنار قدرت عملیات هوائی و حق وتوی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، مانع بسیار بزرگی بر سر راه اهداف منطقهای آمریکا محسوب میشود.

در جهت پایان دادن به حمایت پکن از کره شمالی، گام بردارد. زیرا همپیمانی این دو کشور با یکدیگر به بلوکبندی جدیدی از مناسبات قدرت در عرصههای بینالمللی خواهد انجامید.

با برجستهسازی خطر ایران و سازماندهی رویکرد کشورهای عربی و منطقه در جهت تأمین اعتبار و بودجه اقدامات آمریکا و نقشآفرینی نیابتی علیه جمهوری اسلامی ایران، تلاش کند. (تقریباً تمام رهبران کشورهای عربی پس از دیدار با ترامپ، اظهارنظر حاد علیه ایران داشتهاند).

در جهت محدودسازی حضور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در سوریه و تقویت گروههای تروریستی در این کشور، برنامهریزی کند.

علاوه بر موارد فوق، ترامپ برای باورپذیر کردن احتمال اقدام نظامی علیه کره شمالی با استفاده از روشهای زیر گام برداشته است:

- دست زدن به عملیات نظامی علیه سوریه در لحظه دیدار با رئیسجمهور چین. (پیام این عملیات قبل از آنکه متوجه مسکو، دمشق یا تهران باشد، متوجه پکن و پیونگیانگ است.

- آزمایش نسلی از ابربمبهای غیرهستهای در افغانستان

- قدرتنمایی نظامی با اعزام ناو به سمت کره شمالی

 از جمله مهمترین ابهامهای اقدام نظامی آمریکا این است که آیا کاخ سفید با تمرکز بر رویکردهای مورداشاره درصدد حلوفصل مسائل سوریه و مهار ایران است؟ یا همانطور که گفتهشده، با عملیات در غرب آسیا، شرق این قاره را هدف قرار داده است؟ یا بهسان بالا بردن شمشیر داموکلس برای معتبر جلوه دادن سایه تهدید است؟ یا آنکه این عملیات واقعی است ؟

 ممکن است از مجموع رفتار ترامپ اینگونه نتیجهگیری شود که وی با شبیهسازی عرصه سیاست خارجی به فضای تجارت، درصدد احاطه بر وضعیت جهانی و جنگیدن در چند جبهه از طریق شوکآفرینیهای معمول در بازار سرمایه باشد، امّا کاملاً پیداست که این روش اثرات معکوسی در برداشته از جمله اینکه حمله نظامی به سوریه، تلاشها برای راهحل سیاسی را نادیده انگاشته و این اقدام شتابزده نظامی مغایر حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل ارزیابیشده است؛ گروههای تروریست نیز در جریان این حمله تقویت شدند و این اقدام نشان داد که کماکان اولویت امریکا مبارزه با داعش نیست. اتهام کاربرد سلاح شیمیایی به وسیله سوریه، در شرایطی که این کشور پیشاز این خلع سلاح شیمیایی شده است، ادعایی واهی قلمداد گردیده است و بر لزوم بررسی دقیق و بیطرفانه در ابعاد آن تأکید شده است؛ که متأسفانه با کارشکنی آمریکا مواجه است.

 کاخ سفید، وزارت خارجه و پنتاگون باید بدانند که صحنه سیاست در دوران معاصر بسیار پیچیده و حلقههای بازی درهمتنیدهاند. اینگونه نیست که کشوری، هرچند قدرتمند مانند آمریکا، بخواهد در دریای مواج حوادث در غرب و شرق آسیا وارد شود و بتواند اهداف خود را محقق سازد بدون آنکه متأثر شده یا هزینه بپردازد. آمریکا باید قبل از هر اقدامی محاسبه سود و زیان فعالیتهای خود را داشته باشد. گارد نظامی این کشور در تعامل با چالشهای این کشور در محیط بینالمللی، خارج از تصورات سهگانه زیر نیست:

الف. پیشبرد اهداف از طریق اتخاذ مکرر گارد جنگی بدون مبادرت و ابتکار عملی که ببری کاغذی از ظرفیت ارتش آمریکا به نمایش خواهد گذاشت.

ب. جنگیدن همزمان در جزایر کره، در سواحل یمن، در آبهای مدیترانه و...، به اتکای سربازان و نیروی نظامی آمریکا، که هزینههای مادی و معنوی، همچنین خسارتهای انسانی زیادی برای مردم آمریکا در پی خواهد داشت و با شعارها انتخاباتی و سیاستهای آقای ترامپ سازگار نخواهد بود.

ج. وسوسه شدن برای جنگ با ایران، حزبالله، لشکر فاطمیون، حشدالشعبی و انصارالله، به اتکای اموال و نیروی نظامی عربستان و برخی از همپیمانان او، که در این زمینه باید گفت اگر عربستان توان جنگیدن داشت، خود را از مهلکه یمن نجات میداد؛ و اگر این روش سودمند بود، تجربه رئیسجمهور پیشین آمریکا در بهکارگیری عربستان در جنگ نیابتی مؤثر واقع میشد. پیمودن این راه، همان روشی است که دونالد ترامپ در زمان رقابت انتخاباتی بهشدت از آن انتقاد میکرد.

 آقای رئیسجمهور! کشورهایی که بذل و بخشش مالی دارند، لزوماً از ابزار و اراده کافی برای جنگیدن برخوردار نیستند.


تعداد مشاهده: 881