درگیریهای منطقهای و بینالمللی در دریایسرخ و بابالمندب پس از برپایی رژیم صهیونیستی
عباس عبدالله السید
سردبیر روزنامهی الثورة یمن
اشاره
از آگوستین قدیس نقل شده است که یکی از دزدان دریایی از سوی ارتش اسکندر اسیر شده و نزد او آورده شد. اسکندر از او پرسید: چگونه جرأت میکنی که برای جهان مزاحمت ایجاد کنی؟
پاسخ داد: چون من این کار را با یک کشتی کوچک انجام میدهم، مرا دزد نامیدهاند. اما چون تو همین کار را با یک ناو غول پیکر انجام میدهی تو را امپراتور نامیدهاند.1
1چامسکی ،نعام ،دزدان دریایی و امپراتورها ،ترجمه شده در انتشارات حوران سوریه ،چاپ اول 1996 میلادی ،ص 5
مقدمه
دریای سرخ سه قارهی آفریقا، آسیا و اروپا را به هم متصل کرده و از طریق کانال سوئز با دریای مدیترانه ارتباط پیدا میکند. از این رو این دریا یک مسیر کشتیرانی مهم از منظر جغرافیای سیاسی و راهبردی به شمار میآید.
عاملی که موجب رقابت تمام کشورها و نیروهای منطقهای و فرامنطقهای برای دستیابی به این دریا شده است، اهمیت امنیتی، نظامی و اقتصادی این دریا است.
این اهمیت، موجب شده است که ابرقدرتهای جهان از دیرباز در پی تسلط بر دریای سرخ و تنگهی باب المندب باشند و از هیچ تلاشی برای دستیابی به سواحل این دریا و تنگهی معروف آن دریغ نکنند به طوری که طمع دستیابی به سواحل این دریا موجب شد تا کشورهای پیرامون آن تحت استعمار بیگانگان قرار گیرند.
درگیریها برای نفوذ و تسلط بر دریای سرخ در سه عرصهی داخلی، منطقهای و بینالمللی، ادامه دارد قصد داریم در این مقاله با نیروهای منطقهای و بینالمللی تأثیرگذار در این نزاع بیشتر آشنا شده و از نقش اسرائیل در این نزاع نیز پرده برداریم.
در ادامه به برخی از پرسشهای مطرح شده در این باره نیز پاسخ خواهیم داد. مانند:
آیا با توجه به تک قطبی شدن جهان، دریای سرخ به قلمرویی برای غرب و اسرائیل مبدل خواهد شد؟
نیروهای شرقی مانند چین، روسیه، ایران و ترکیه چه جایگاهی در این نزاع دارند؟
سپس به بررسی وضعیت کشورهای ساحل دریای سرخ و باب المندب پرداخته و به تأثیر نزاع مذکور بر وضعیت این کشورها نیز اشاره خواهیم کرد.
در پایان نیز به این دو پرسش پاسخ خواهیم داد
1.چرا کشور سومالی (به عنوان یکی از کشورهای ساحل دریای سرخ) از سه دههی گذشته نادیده گرفته شده است؟
2.چه رابطه ای میان جنگ یمن و دریای سرخ و باب المندب وجود دارد؟
مبحث اول: دریای سرخ و باب المندب از زبان آمارها و رویدادها
دریای سرخ در میان دو قارهی آسیا و آفریقا قرار گرفته است طول آن از دورترین نقطهی شمال تا باب المندب بالغ بر 2100 کیلومتر میشود. مساحت این دریا 438 هزار کیلومتر مربع بوده و حداکثر عمق آن به 9850 پا میرسد. این در حالی است که کنارههای این دریا از عمق بسیار کمتری برخوردارند.
دریای سرخ از دیرباز دارای اهمیت فراوانی بوده است. اما با افتتاح کانال سوئز، این دریا به یک کانون درگیری بینالمللی مبدّل شد. زیرا کانال سوئز علاوه بر ایجاد ارتباط میان دریای مدیترانه و دریای سرخ، راه تجارت جهانی را نیز بسیار کوتاه کرد. پیش از افتتاح این کانال، کشتیهای تجاری مسیر دماغهی امیدنیک در جنوب آفریقارا میپیمودند.
از میان دیگر فواید این کانال میتوان به، کاهش قیمت کالاها، هزینهی حمل و نقل و همچنین صرفه جویی در وقت و انرژی اشاره کرد.
کانال سوئز مسیر تجارت جهانی را بین 57 تا 59 درصد کوتاه کرده و در نتیجه مصرف سوخت کشتیها را از 50 تا 70درصد(بسته به سرعت کشتی و نوع بار آن ) کاهش داده است. این مسأله موجب شده است تا کشتیها بتوانند حمل و نقل بیشتری انجام داده و از این طریق در کاهش قیمت کالاها تأثیرگذار باشند.
از دیگر مسائلی که اهمیت دریای سرخ را دو چندان کرده آسان شدن دسترسی به خلیج فارس که70 درصد ذخایر نفتی جهان در آن قرار دارد، از طریق این دریا است1.
بنابراین میتوان دریای سرخ را یکی از دو شریان اصلی تجارت جهانی قلمداد کرد. زیرا این دریا علاوه بر اینکه مسیر عبور 86% از نفت صادراتی کشورهای حاشیهی خلیج فارس است، یک گذرگاه تجاری میان اروپا، آسیا، آفریقا و آمریکا نیز محسوب میشود.
شایان ذکر است که سالیانه حدود 25000 فروند کشتی و شناوردریایی از دروازهی جنوبی این دریا (باب المندب) عبور میکند. همچنین سالیانه حدود 30% از نفت کل جهان (روزانه 4.5 میلیون بشکه) از طریق این گذرگاه به کشورهای دیگر صادر میشود.
ارزش سالانهی کالاهایی که از طریق دریای سرخ جا به جا میشود نیز حدود 2.5 تریلیون دلار (15% از تجارت جهان ) است. همچنین 60% از انرژی مورد نیاز اروپا و 25% از نفت خلیجی مورد نیاز آمریکا نیز از طریق این دریا تأمین میشود.
تنگهی باب المندب
تنگهی باب المندب، دروازهی جنوبی دریای سرخ است و میان دو کشور یمن و جیبوتی قرار دارد. فاصلهی میان دو کرانهی این تنگه 22 کیلومتر است. جزیرهی میون (پریم)2 این تنگه را به دو آبراه تقسیم کرده است که آبراه شرقی آن ( با عرض 4 کیلومتر و عمق 30 متر ) به نام باب اسکندر و آبراه غربی آن (با عرض 16 کیلومتر و عمق 100 تا 200 متر) به نام دقة المایون معروف است. جابجایی تمام کالاهای بینالمللی از طریق گذرگاه غربی این تنگه صورت میگیرد.
مجموع عرض هر دو مسیر دریایی این تنگه که در غرب جزیرهی پریم قرار گرفته است از حدود 3.5 کیلومتر تجاوز نمیکند. زیرا آبهای ساحل جیبوتی کم عمق بوده و امکان تردد کشتیها در آن وجود ندارد.
طول تنگهی باب المندب نیز حدود 150 کیلومتر است که از جنوب اریتره تا مرزهای جنوبی جیبوتی (مرز مشترک جیبوتی و سومالی) کشیده شده است.
موقعیت مناسب جزیرهی پریم نسبت به تنگهی باب المندب موجب شده است تا کشور یمن بیش از کشورهای دیگر بر این تنگه اشراف داشته باشد. بر اساس حقوق بینالمللی دریاها آبهای سرزمینی هر کشور، از یک نقطهی ساحلی آن به طول 12 مایل محاسبه میشود. بنابراین گذرگاه آبی باب المندب در محدودهی آبهای سرزمینی یمن قرار گرفته است. اما تلاشهایی که ابرقدرتهای جهان برای بینالمللی کردن گذرگاههای آبی تنگهها انجام دادند موجب شد تا حقوق کشورهای مشرف بر تنگهها و گذرگاههای آبی (از جمله تنگهی باب المندب ) کاهش یابد. این تلاشها از سال 1982 آغاز شده و با امضای توافق جاماییکا در نوامبر سال 1994 به سرانجام رسید.
کشور جیبوتی در کرانهی غربی باب المندب قرار دارد. جیبوتی کشور کوچکی است که با مساحتی حدود 23200 کیلومتر مربع در شاخ آفریقا واقع شده است. جمعیت این کشور نزدیک به یک میلیون نفر است. جیبوتی به دلیل مشرف بودن بر باب المندب از اهمیت راهبردی و موقعیت ویژهای برخوردار است. درآمدهای اقتصادی این کشور عمدتاً از طریق میزبانی از پایگاههای نظامی کشورهای دیگر حاصل میشود. کشورهای بسیاری مانند فرانسه، ایالات متحده، چین، ژاپن و چند کشور عربی و اروپایی دیگر در جیبوتی پایگاه نظامی دارند. جیبوتی درمقابل اجارهی زمینهای خود به این کشورها سالانه صدها میلیون دلار درآمد کسب میکند.
شایان ذکر است که مناطق جنوبی اریتره نیز بخش مهمی از تنگهی باب المندب را به خود اختصاص داده است.
نگاهی به تاریخ نزاعها و طمع ورزیها
از دوران فراعنهی مصر، آشوریها، رومیها، ایرانیها و بطالسه، همواره دخالتهای قدرتهای جهانی در کشورهای حاشیهی دریای سرخ، موجب شده است تا امنیت مردم این کشورها تحت تأثیر قرار بگیرد. این تأثیرات پس از روی کارآمدن پرتغالیها با ناوگان دریایی عظیم و گستردهشان نیز ادامه داشت آنها در اواسط سدهی 16 میلادی در سواحل حبشه با عثمانیها درگیر شدند.
به دنبال افتتاح کانال سوئز در اواخر سدهی 19 میلادی (1869) اهمیت راهبردی دریای سرخ دوچندان شد و به دنبال آن، انگیزهی نیروهای بینالمللی برای دستیابی به این دریا و همچنین نزدیک شدن به تنگهی باب المندب نیز افزایش یافت. در نتیجه کشورهایی چون فرانسه، بریتانیا و ایتالیا کوشیدند تا جای پای خود را در منطقه محکم کرده و بندرهای دریای سرخ را تحت تسلط خود قرار دهند.
پس از جنگ جهانی دوم، حضور نیروهای بریتانیایی و فرانسوی در دریای سرخ کمرنگ تر شده و رفته رفته این دریا به عرصهی رقابت میان آمریکا و اتحاد شوروی تبدیل گردید.
با آغاز جنگ جهانی دوم ایالات متحده، جنگی پنهان در منطقهی جنوبی کانال سوئز که تحت تسلط بریتانیا قرار داشت، آغاز کرد؛ و از طریق برقراری روابط دوستانه با اتیوپی توانست پایگاه کاجینو استیشن را در ارتیره، که آن زمان بخشی از اتیوپی بود، بنا کند. این پایگاه نقطهی آغازی برای ورود آمریکا به دریای سرخ بود. 3
از سوی دیگر، اتحاد شوروی نیز پس از سال 1956 همکاریهای خود را با مصر آغاز کرد. هدف شوروی از این همکاریها دستیابی به یک تکیهگاه راهبردی بود. چرا که مصر به دلیل مجاورت با دریای سرخ و دریای مدیترانه از موقعیت ژئوپلتیک برخوردار بود. البته اتحاد شوروی تنها به این تلاشها اکتفا نکرد بلکه با ایجاد روابط دوستانه با یمن کوشید تا مناطق جنوبی دریای سرخ را نیز تصاحب کند. حاصل این روابط دوستانه امضای یک پیمان دوستی با یمن شمالی در نوامبر 1955 بود.
شایان ذکر است که مناطق شمالی یمن از سال 1918 تا 1962 تحت حکومت پادشاهی متوکلی یمن قرار داشت.
بعدها شوروی توانست با یمن جنوبی نیز پیمان دوستی امضا کند.
در سال 1979 پیمان دوستی و همکاری دیگری نیز میان دو کشور امضا شد.
مبحث دوم: پیدایش رژیم صهیونیستی و استراتژی آن نسبت به دریای سرخ
پیش از اشغال فلسطین در سال 1948 دریای سرخ یک دریای کاملاً عربی-اسلامی بود. چرا که ساکنان کشورهای مشرف بر این دریا همگی دارای فرهنگ عربی-اسلامی بودند. این مسأله در مورد ساکنان سواحل اریتره که از سلطنت عثمانی برای اخراج پرتغالیها کمک گرفتند نیز صادق است. پرتغالیها در اواسط قرن 16 به درخواست پادشاه حبشه به آنجا رفته بودند. 4
پس از برپایی دولت نامشروع اسرائیل، نزاع در دریای سرخ ابعاد جدیدی پیدا کرد طمع ورزیهای رژیم صهونیستی موجب افزایش درگیریها و کشمکشها بر سر این دریا شد.
روستای «أم رشراش» نقطهی آغاز تلاشهای رژیم صهیونیستی
یک سال پس از تأسیس دولت نامشروع اسرائیل (سال 1949م) صهیونیستها با اشغال روستای ام رشراش واقع در مصر (بندر ایلات) توانستند ساحل هفت کیلومتری این روستا ،که در مجاورت دریای سرخ قرار دارد، را تصاحب کنند.
در آن زمان نخست وزیر وقت اسرائیل، داوید بن گوریون، استراتژی دولت خود را در رابطه با دریای سرخ اعلام کرده و گفت: «دستیابی اسرائیل به برخی از نقاط دریای سرخ دارای اهمیت فراوانی است. چرا که این نقاط، در دو زمینه به اسرائیل کمک خواهد کرد: 1.توانایی شکستن هر محاصرهی احتمالی 2.امکان حمله به دشمنان و جنگیدن با آنها در داخل کشورشان پیش از آنکه فرصت حمله به اسرائیل را پیدا کنند.» 5
در سال 1956 فرمانده وقت نیروی دریایی اسرائیل اعلام کرد: «ما ناوگان دریایی بزرگی داریم که در تمامی بندرهای جهان فعالیت دارد. از این رو باید آمادگیهای لازم را کسب کنیم تا بتوانیم با استفاده از ناوگان دریایی و جنگیمان علاوه بر شکستن محاصرهی کشورهای عربی آنها را در محاصرهی خود قرار دهیم و این مهم از طریق تبدیل دریای سرخ به یک دریاچهی یهودی قابل تحقق است.6»
از سواحل تا تنگهها
دریای سرخ دارای سه گذرگاه آبی مهم است: بابالمندب، کانال سوئز، و تنگههای تیران.
این تنگهها عامل اصلی بسیاری از نزاعها و جنگهایی بوده اند که در اطراف دریای سرخ رخ داده است. در بیشتر این درگیریها رژیم صهیونیستی یکی از طرفین نزاع بوده است.
اسرائیلیها اجرای اهداف مورد نظر خود را در رابطه با دریای سرخ بسیار زود آغاز کردند. بن گوریون هدف اسرائیل از تسلط بر ورودیهای دریای سرخ را در سه مورد خلاصه کرده است:
1.استفاده از دریای سرخ برای دسترسی به قارهی آفریقا و کشورهای شرق آسیا
2.استفاده از این دریا به عنوان شریان اصلی تجارت اسرائیل به جای کانال سوئز
3.گسستن پیوند قومی و ملی در جهان عرب 7
تنگهی تیران در خلیج عقبه
گذرگاه تیران (واقع در ورودی خلیج عقبه) یک گذرگاه آبی به عرض 4.5 کیلومتر است. در این گذرگاه دو جزیره به نامهای «تیران» و «صنافیر» وجود دارد. بندرهای عقبه (واقع در اردن) و ام رشراش (واقع در شمال خلیج که به آن ایلات نیز میگویند) کشتیها برای ورود و خروج به این دو بندر باید از تنگهی تیران بگذرند.
دولت اسرائیل تلاشهای بسیاری برای سلطه بر این تنگه انجام داده است. چرا که وضعیت حقوقی تنگهی تیران این امکان را برای مصر فراهم آورده بود که در هر زمانی که بخواهد، اسرائیل را محاصره کند. اما پس از انتقال حاکمیت دو جزیرهی تیران و صنافیر به عربستان، کشور مصر از این فرصت محروم شد.
همچنین تغییرات فوق موجب شد تا گذرگاه آبی خلیج عقبه بر اساس قوانین بینالمللی به یک گذرگاه بینالمللی تبدیل شود. زیرا این گذرگاه در میان مرزهای مصر و عربستان قرار دارد به طوری که جزیرههای واقع در شرق این گذرگاه متعلق به عربستان بوده و غرب آن نیز در اختیار کشور مصر قرار دارد.
پیش از این تغییرات، آبهای میان جزیرههای تیران، صنافیر و ساحل مصر، به طور کامل در اختیار کشور مصر قرار داشت. از این رو قوانین بینالمللی این اجازه را به مصر میداد که در صورت به خطر افتادن امنیتش، این گذرگاه را در برابر هر کشور متجاوزی ببندد. بر همین اساس در سال 1951 کشور مصر با استفاده از نیروهای نظامی خود، مانع از عبور کشتیهای اسرائیل از خلیج عقبه شد. همچنین در 23 مه سال 1967 تنگههای تیران به دستور جمال عبدالناصر به روی کشتیهای اسرائیلی بسته شد.
اما پس از شکست مصر در جنگ 1967، جزیرههای تیران و صنافیر تحت تسلط اسرائیل قرار گرفت.
سپس با امضای توافق کمپ دیوید در سال 1978 اختلافات مصر و اسرائیل در رابطه با تنگهی تیران پایان یافت.
در این توافق آمده است:
1.عبور و مرور کشتیهای اسرائیل از طریق تنگهی سوئز آزاد بوده و تنگه تیران و خلیج عقبه نیز از این پس یک گذرگاه بینالمللی خواهد بود.
2.جهت تضمین عبور و مرور آزادانهی کشتیها از طریق تنگهی تیران، نیروهای سازمان ملل در منطقهی شرم الشیخ مستقر خواهند شد.
در پروتکل نظامی پیمان کمپ دیوید، جزیرههای تیران و صنافیر مناطق غیرنظامی قلمداد شدهاند. معنای غیرنظامی بودن این دو جزیره این است که مصر اجازهی مستقر کردن هیچ نیروی نظامیای را در این دو جزیره ندارد. در حقیقت اسرائیل میخواست از این طریق مانع از تسلط احتمالی مصر بر این منطقهی حیاتی شود. 8
این توافق ظالمانه که به دنبال شکست مصر در برابر اسرائیل صورت گرفت، نقض آشکار حقوق بینالمللی دریاها به شمار میآید. زیرا بر اساس این حقوق، تنگههای تیران در محدودهی آبهای سرزمینی مصر قرار دارد و جزو آبهای بینالمللی محسوب نمیشود. چرا که این تنگهها در خاک کشور مصر قرار دارد. بنابراین مصر میتواند در هر زمانی که بخواهد، از این توافق خارج شود.
«کانال دو دریا»، رؤیای صهیونیستها
طرح ایجاد کانال دو دریا یک پروژهی اسرائیلی است که دریای سرخ را به بحرالمیت متصل کرده و سپس تا دریای مدیترانه ادامه پیدا میکند. در حقیقت هدف از این پروژه رقابت با کانال سوئز است. با وجود اینکه طرح مذکور از دهها سال پیش آماده شده اما به دلیل شرایط نامناسب سیاسی اجرای آن تاکنون به تأخیر افتاده است.
پس از امضای پیمان اسلو میان رژیم صهیونیستی و فلسطین در سال 1993 و سپس امضای توافقنامهی صلح میان اردن و رژیم صهیونیستی در سال 1994، طرح کانال دودریا به یک پروژهی فلسطینی، اسرائیلی و اردنی تبدیل شد.
در اجلاس محیط زیست و توسعه که در سال 2002 در شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی برگزار گردید دولتهای اردن و اسرائیل از پروژهی کانال دودریا پرده برداشتند.
این پروژه با مخالفت شدید کشورهای عربی روبرو شد. زیرا به عقیدهی مخالفان، این طرح موجب به خطر افتادن منافع سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی فلسطین و دیگر کشورهای عربی میشد.
در سال 2005 اردن، اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین توافق احداث کانال دودریا را امضا کردند. در دسامبر سال بعد نمایندگان هر سه طرف اعلام کردند که بررسی توجیه اقتصادی این کانال را آغاز کرده اند. پس از برآوردهایی که نمایندگان مذکور با همکاری بانک بینالمللی انجام دادند مشخص شد که مجموع هزینههای این پروژه حدود 11 میلیارد دلار خواهد بود. 9
آبا ابان (یکی از وزرای امور خارجهی سابق اسرائیل) دربارهی این پروژه میگوید: «دستیابی اسرائیل به یکی از مناطق دریای سرخ، محاصرهای را که کشورهای منطقه علیه اسرائیل اعمال کردهاند خواهد شکست. اگر اقیانوسهای شرقی و غربی از طریق یک تنگهی باریک به هم متصل شوند، در این صورت اسرائیل میتواند به پلی برای مبادلهی کالاهای تمام قارههای جهان تبدیل شود. درنتیجه تمام مردم آسیا و آفریقا از بند وابستگی به کانال سوئز رها خواهند شد.10»
از این رو، دولت نامشروع اسرائیل پیش از اجرای چنین پروژهی بزرگی که ممکن بود روابط این رژیم با کشور مصر را دچار تنش نماید، کوشید تا زمینهی قانونی لازم جهت عبور و مرور آزادانه و همیشگی از تنگههای تیران را فراهم آورد.
در 8 آوریل سال 2016، عبد الفتاح سیسی، رئیس جمهور مصر، و سلمان بن عبد العزیز، پادشاه عربستان سعودی، توافق موسوم به «مرزبندیهای جدید عربستان و مصر» را امضا کردند. بر اساس این توافق، مالکیت جزیرهی تیران به عربستان واگذار شد و بدین ترتیب خواستهی رژیم صهیونیستی براورده شد.11
وضعیت حقوقی پیشین این تنگهها به اسرائیل اجازهی اجرای پروژههای بزرگی چون پروژهی به تعویق افتادهی «کانال دودریا» را نمیداد. اما اکنون اسرائیل میتواند رؤیای خود را از طریق احداث این کانال محقق کرده و از طریق این گذرگاه میان دودریا، دریای مدیترانه و بحرالمیت را به هم مرتبط کند. آنگاه کشور مصر باید به ناچار وارد یک رقابت سخت با این کانال اسرائیلی شود. 12
تلاش برای تبدیل باب المندب به یک تنگهی بینالمللی
در اواخر دههی 60 سدهی پیشین، بریتانیا پس از 128 سال استعمارگری در جنوب یمن، آمادهی خروج از این کشور شد. در همین زمان آبا ابان وزیر امور خارجهی وقت رژیم صهیونیستی اعلام کرد که خروج بریتانیا از جنوب یمن، ممکن است موجب به خطر افتادن امنیت کشتیهای اسرائیلی و نیز در دست گرفتن مدیریت جزیرهی پریم ازسوی کشور استقلال یافتهی یمن شود.
در 29 ژوئن 1966 آبا ابان بار دیگر اعلام کرد: «چنانچه جزیرهی پریم در اختیار دشمنان ما قرار بگیرد، شرایطی مشابه یا شاید خطرناک تر از آنچه که در خلیج عقبه رخ داد، را شاهد خواهیم بود»13
اسرائیل از بریتانیا درخواست کرد که تا زمانی که جزیرهی پریم به یک جزیرهی بینالمللی تبدیل نشده است، آن را ترک نکند. 14
به دنبال این درخواست، بریتانیا کوشید تا تسلط خود را بر این جزیره حفظ کند. اما مخالفت کشورهای عربی در سازمان ملل موجب شکست این تلاشها شد. در نتیجه اسرائیل -به ناچار- نگاه خود را به سوی اتیوپی معطوف کرد.
اسرائیلیها توانستند پس از ایجاد روابط دوستانه با اتیوپی (پیش از استقلال ارتیره) جای پای خود را در جزیرهی دهلک (واقع در دریای سرخ) محکم کنند. بدین ترتیب در سال 1975 اولین پایگاه نظامی اسرائیل در این جزیره بنا شد.
پس از جدا شدن اریتره از اتیوپی، رژیم صهیونیستی توانست به این کشور نیز نفوذ کرده و با اجاره کردن دو جزیرهی حالب و فاطمه، حضور خود را در جنوب غربی دریای سرخ پر رنگ تر کند. البته اقدامات دولت اسرائیل در همین جا متوقف نشد، بلکه با اجاره کردن دو جزیرهی دیگر به نامهای سنشیان و دمیرا رفته رفته خود را به تنگهی باب المندب نزدیکتر کرد. جزیرهی دمیرا نزدیک ترین جزیرهی اریتره به تنگهی بابالمندب محسوب میشود. 15
کانال سوئز
کانال سوئز یک گذرگاه آبی است که در سال 1869 (زمانی که مصر تحت اشغال فرانسه بود) احداث شده است. این کانال، دریای سرخ و مدیترانه را به هم متصل کرده و طول آن به 193 کیلومتر میرسد.
با افتتاح این کانال اهمیت راهبردی دریای سرخ دو چندان شد. در نتیجه طمعورزیهای بینالمللی و نزاعها برای دستیابی به این کانال نیز افزایش یافت. پس از ملی شدن کانال سوئز بهدست جمال عبدالناصر در سال 1956،انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی به خاک مصر تجاوز کردند و در پی جنگ 1967 میان مصر و رژیم صهیونیستی، این کانال تا ژوئن سال 1975 (به مدت هشت سال) بسته باقی ماند.
از سال 1980 طرحهایی جهت گسترش این کانال و نیز کاهش زمان عبور از آن آغاز شد و تا زمان افتتاح کانال جدید سوئز (در 6 آگوست سال 2015) ادامه یافت.
دولت نامشروع اسرائیل توانست با حمایت هم پیمانان غربی خود حق کشتیرانی در کانال سوئز را به دست آورد.
شایان ذکر است که کشورهای غربی با برگزاری جلسه ای در شهر پاریس در سال 1885 تلاشهای خود را برای تبدیل سوئز به یک کانال بینالمللی آغاز کرده بودند. حاصل این تلاشها دستیابی به توافق استانبول بود. این توافق در جلسه ای که در سال 1888 در استانبول برگزار شده بود حاصل شد. در این جلسه کشور ترکیه توافقنامهی بینالمللی شدن کانال سوئز را به نیابت از مصر امضا کرد. 16
مبحث سوم: چه نیروهایی در چالش و کشمکش برای نفوذ به دریای سرخ اثرگذار بوده و هدف آنها از این تلاشها چه بود؟
نیروهای مؤثر در این نزاعها را میتوان بر اساس ائتلافها، منافع و گرایشهای سیاسیشان، به چهار گروه تقسیم کرد:
الف. نیروهای غربی: آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی عضو ناتو
در ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که سابقهی حضور نیروهای غربی در منطقه به قرن 16 میلادی بازمیگردد.
هم اکنون ایالات متحدهی آمریکا فرماندهی نیروهای غربی را در آبهای بینالمللی (از جمله دریای سرخ و خلیج عدن) بر عهده دارد.
رژیم صهیونیستی نیز از حمایتهای نامحدود آمریکا و اروپا در این زمینه برخوردار است.
آمریکا و نیروهای غربی با حضور در منطقهی دریای سرخ و شاخ آفریقا، به دنبال دستیابی به اهدافی هستند که در ذیل به آنها اشاره خواهیم کرد:
1.تضمین عبور و مرور ناوها و کشتیهای نظامی آنها در آبهای دریای سرخ. این دریا، اقیانوس هند و دریای مدیترانه را به یکدیگر متصل کرده و یک ابزار مهم برای اجرای استراتژی نظامی، امنیتی و سیاسی این کشورها در جهان به شمار میآید.
2.ادامه یافتن صادرات نفت به کشورهای غربی به ویژه کشورهایی که 60% از نیازهای نفتیشان از طریق باب المندب و دریای سرخ تأمین میشود. در سال 1947 سناتور جمهوری خواه آمریکا، اون بروستر، ضمن اشاره به اهمیت نفت خلیج فارس اعلام کرد: «هر کس بتواند در کنار دریچهی نفت خلیج فارس بنشیند، سرنوشت اروپا در دست او خواهد بود.»
3.ادامه یافتن دادوستد تجاری در بازارهای اروپا. چرا که 15% از فعالیتهای تجاری جهان از طریق دریای سرخ انجام میشود.
4.رقابتهای پیوستهی نیروهای غربی و نیروهای شرقی برای دستیابی به گذرگاههای آبی جهان.
کشورهای چین، روسیه، ایران و ترکیه از مهمترین نیروهای شرقیای هستند که غرب، آنها را رقیب خود برای دستیابی به دریای سرخ و باب المندب قلمداد میکند.
ب.نیروهای شرقی: چین و روسیه
در قارهی آسیا علاوه بر چین و روسیه، وزنههای اقتصادی و نظامی دیگری چون هند، ژاپن، مالزی، پاکستان و...نیز وجود دارند اما هیچ یک از این کشورها به اندازهی چین و روسیه برای نفوذ به دریای سرخ تلاش نکردهاند. از این رو سخن خود را تنها به این دو کشور اختصاص خواهیم داد. سابقهی نزاعهای این دو کشور با غرب بسیار طولانی بوده است. همچنین در سالهای اخیر کشور چین به رقیب بزرگی برای ایالات متحده مبدل شده است.
از این رو شایسته است که در اینجا به انگیزههای چین از توجه به دریای سرخ اشاره کنیم:
1.چین و اقدامات محتاطانهی این کشور
مهمترین دلیل توجه چین به دریای سرخ این است که این دریا خط اصلی جادهی جدید ابریشم به شمار میآید.
در حقیقت چین قصد دارد از طریق پروژهی جادهی جدید ابریشم، نقشهی تجارت جهانی را تغییر داده و با دستیابی به بندرهای دریای مدیترانه، کالاهای خود را از طریق یک مسیر امن به اروپا برساند. چرا که 80 درصد از صادرات چین از طریق دریای سرخ انجام میشود.
شاید بتوان گفت که طرح «یک کمربند، یک راه » که درسال 2013 میلادی ازسوی چی جین پینگ رئیس جمهور کشور چین اعلام شد بلندپروازانهترین طرح ژئوپلتیک و اقتصادی جهان پس از طرح مارشال (که پس از جنگ جهانی دوم در اروپا اجرا شد) است. بلکه میتوان گفت محدوده و هزینههای این طرح بسیار بیشتر از طرح مارشال است. از اینرو مسائلی چون منابع نفت و گاز، موقعیت استراتژیک و نیز گذرگاهها و بندرهای موجود در دریای سرخ، نقش مهمی در اجرای این طرح دارند.
تنگهی باب المندب علاوه بر اینکه یک تنگهی راهبردی و مهم در زمینهی تجارت و عبور آزادانهی کشتیهای حامل نفت و گاز به شمار میآید، نوعی ابزار اقتدار در مسیر موفقیت چین در خاورمیانه و اروپا نیز محسوب میشود.
کشورهای شبه جزیرهی عربستان همچنان به مشارکت اقتصادی و نیز دریافت پشتیبانی از کشورهای شرقی به ویژه چین و دیگر کشورهای مطرح اورآسیا، امیدوارتر هستند. 17
در آگوست سال 2018 اولین پایگاه دریایی لجستیک چین در کشور جیبوتی، در مقابل تنگهی باب المندب، افتتاح شد. در این پایگاه بزرگ حدود 10 هزار سرباز مستقر هستند. به گفتهی مسؤولان چین، وجود این پایگاه برای تضمین وفاداری کشورها به تعهدات بینالمللی خود بسیار ضروری بوده و هیچ ارتباطی با انگیزههای توسعهطلبانه ندارد. چرا که این پایگاه با هدف توسعهی مسالمت آمیز و بر اساس سیاستهای دفاعی و غیر تهاجمی بنا شده است.
تعامل چین با تحولات اخیر خاورمیانه و غرب آسیا بسیار محتاطانه بوده است. این کشور در حال حاضر تلاشهای خود را بر روی توسعهی سرمایه و نیز افزایش مداخلات خود در طرحهای زیرساختی متمرکز کرده است. البته چین تا کنون هیچ نشانهای از جاه طلبی راهبردی در خود نشان نداده و هرگز دربارهی نگهداشتن همیشگی نیروهای خود در دریای سرخ و مدیترانه سخن نگفته است. اما این سکوت بدین معنا نیست که مواضع کلی چین در آینده امری تغییر نمی کند.
چنانچه چین بخواهد استراتژی بینالمللی خود را تغییر داده و نیروهای نظامی خود را برای همیشه در این منطقه نگهدارد، آمریکا و کشورهای اروپایی ناچار به رویایی و مقابلهی سختی با چین خواهند شد. تاکنون ایالات متحده چندین بار از نفوذ و گسترش چین در این منطقه ابراز نگرانی کرده است.
2.توجه روسیه به اولویتهای دیگر
روسیه هیچ نصیبی از نفوذ و سلطهی اتحاد شوروی سابق ندارد. چرا که تمام دولتهای هم پیمان با اتحاد شوروی یا سرنگون شدهاند و یا با فروپاشی اتحاد شوروی به پیمان خود پایان دادهاند. به عنوان مثال حزب سوسیالیستی یمن جنوبی که از هم پیمانان اتحاد شوروی بود با یمن شمالی متحد شد. دولت محمد سیاد بری نیز به عنوان یکی دیگر از هم پیمانان شوروی در سال 1991 میلادی سرنگون شد.
کشور روسیه، بر خلاف چین، توجه چندانی به دریایسرخ و تنگهی بابالمندب ندارد. این کم توجهی چند دلیل دارد که در ذیل به آنها اشاره خواهیم کرد:
-تمرکز روسیه بر روی دو تنگهی بسفور و داردنل است که از کشور ترکیه عبور کرده و دریای سیاه (در غرب روسیه) را به دریای مدیترانه متصل میکند.
-مشغول بودن روسیه به مقابله با نفوذ غرب در کشورهایی که از اتحاد شوروی جدا شده و در نزدیکی مرزهای روسیه قرار دارند.
اما با این وجود، هنوز کشورهای دیگر، روسیه را به عنوان وارث ابرقدرت سابق جهان «اتحاد شوروی» قلمداد میکنند. ابرقدرتی که توانست در طول هفت دهه، رقیب سرسختی برای ایالات متحده باشد. پیش از آن نیز روسیهی تزاری نقش مؤثری در رقابت با نیروهای غربی داشت. از این رو میتوان گفت که کشور روسیه پشتوانهی تاریخی، اقتصادی و نظامی لازم را برای ایفای یک نقش مؤثر در جهان و نیز بازپس گیری نفوذ کمونیستها و تزارها دارا میباشد.
ج-نیروهای منطقهای
1: ایران و ترکیه
ایران و ترکیه مؤثرترین کشورهای اسلامی در رویدادهای غرب آسیا به شمار میآیند. البته این دو کشور به صورت اتفاقی به این جایگاه دست نیافتهاند. بلکه این جایگاه در دو امپراتوری بزرگ عثمانی و ایران ریشه دارد. این دو امپراتوری قدرتهای جهانی بودهاند که در طول چند دورهی تاریخی برای دستیابی به دریای سرخ و باب المندب کوشیده اند.
در طول سه دههی اخیر، ایران و ترکیه کوشیدهاند از طریق برقراری روابط دوستانه با تعدادی از کشورهای مشرف بر دریای سرخ و نیز کشورهای شاخ آفریقا، راهبردهای سیاسی و منافع خود را در منطقهی دریای سرخ تقویت کنند.
اما ائتلاف غرب (به رهبری ایالات متحده ) و همچنین رژیم صهیونیستی و همپیمانانش در منطقه، حضور ایران و ترکیه را خطر بزرگی برای پروژهی خود در منطقه قلمداد کردند. پروژهای که تسلط بر دریای سرخ و بابالمندب از مهمترین ارکان آن به شمار میآید.18
زوی مازل، تحلیلگر اسرائیلی، در یکی از مقالات خود که در ژانویهی 2018 در روزنامهی جروزالم پست به چاپ رسیده نوشته است: «پس از ائتلاف قطر با ترکیه دیگر ایدهی تشکیل یک ائتلاف خلیجی علیه تهران عملاً منتفی شد. حضور پر تعداد نیروهای ترکیه در دریای سرخ، تهدید بزرگی برای مصر و اسرائیل محسوب میشود.»
ایران نیز با تأسیس یک پایگاه نظامی در اریتره و نیز ایجاد مرکزی برای تأمین آذوقهی کشتیهای ایرانی توانست حضور خود را در دریای سرخ تقویت کند.
در فوریهی سال 2009 میلادی محمود احمدی نژاد رئیس جمهور سابق ایران به جیبوتی سفر کرده و با امضای توافق همکاری مشترک با این کشور، حضور ایران را در این کشور نیز تقویت کرد.
دولت سودان نیز پیش از پیوستن به ائتلاف جنگ علیه یمن، روابط خوبی با ایران داشت. اما پس از حضور بیش از 30 هزار تن از نیروهای ارتش و مزدوران سودانی در یمن، روابط جمهوری اسلامی ایران با این کشور قطع شد.
کشور ترکیه نیز دستاوردهای بسیاری را از طریق ائتلاف با دولت عمر البشیر کسب کرد. دستیابی به یک سکوی جدید در دریای سرخ، حق بازسازی جزیرهی سواکن که از سدهی 15 تا 19 میلادی به عنوان یکی از بندرهای متعلق به دولت عثمانی مورد استفاده قرار میگرفت، از جملهی این دستاوردها است.
از میان دیگر اقدامات کشور ترکیه میتوان به حضور این کشور در سومالی و نیز افزایش سرمایه گذاریهای اقتصادی در تعدادی از کشورهای قارهی آفریقا اشاره کرد.
کشور ترکیه یکی از حامیان برجستهی عمر البشیر، رئیس جمهور برکنارشدهی سودان، بود. اکنون نیز دولت اردوغان تمام تلاش خود را برای ارتباط با دولت انتقالی سودان به کار گرفته است. زیرا اگر ترکیه نفوذ خود را در سودان از دست بدهد، ضربهی بزرگی به اهداف این کشور در منطقه و قارهی آفریقا وارد خواهد شد. 19
علیرغم اینکه ایران و ترکیه در برابر یک ائتلاف منطقهای و بینالمللی متحد در دریای سرخ روبرو هستند، اما این دو کشور همچنان فعالیتهای خود در دریای سرخ را به صورت انفرادی ادامه میدهند و به نظر میرسد عدم هماهنگی و همکاری میان این دو کشور موجب پایان یافتن حضور آنها در منطقهی دریای سرخ شود.
در سال 2018 ایران اعلام کرد که برای همکاری با ترکیه در این زمینه مشکلی ندارد.
دریادار حبیب الله سیاری، رئیس ستاد و معاون هماهنگ کنندهی ارتش ایران نیز در خصوص همکاری با کشور ترکیه اظهار داشت: «چنانچه ترکیه بخواهد برای تضمین امنیت خود، در خلیج عدن حضور داشته باشد، ما حاضر به همکاری با این کشور هستیم.»20
با توجه به اینکه کشور ترکیه بسیاری از دستاوردهایی که پیش از سرنگونی دولت عمر البشیر در دریای سرخ محقق کرده بود را از دست داده است حال پرسشی که باید منتظر پاسخ آن باشیم این است که آیا مسؤولان ترکیه به همسوسازی تلاشهای خود با ایران احساس نیاز خواهند کرد؟
2.عربستان سعودی و دولت نامشروع اسرائیل
عربستان سعودی و اسرائیل میکوشند تا خود را به عنوان نیروی منطقهای اثرگذار در منطقه جلوه دهند. اما آنها عناصر لازم برای دستیابی به این جایگاه را ندارند. زیرا دولت نامشروع اسرائیل پیوسته به حمایتهای نامحدود آمریکا نیازمند بوده و از ضعف نظامهای عربی حاکم در منطقه سوء استفاده میکند. اثرگذاری عربستان سعودی در منطقه نیز از دو عامل نشأت میگیرد: 1.ثروتهای نفتی این کشور 2.فعالیت این کشور در چارچوب راهبردهایی که کشورهای غربی در منطقه دنبال میکنند که از میان این راهبردها میتوان به عادی سازی روابط با اسرائیل اشاره کرد.
شمعون پریز نخست وزیر پیشین اسرائیل در کتاب خاورمیانهی جدید مینویسد: «برای مقابله با خطر ایران، چاره ای جز برقراری صلح و تشکیل یک ائتلاف یکپارچه نداریم.» وی در ادامه میگوید: «راه برقراری صلح، ایجاد یک خاورمیانهی جدید است و راه ایجاد خاورمیانهی جدید اجرای چند پروژهی مشترک در دریای سرخ است.»21
در مطالب گذشته به استراتژی اسرائیل در رابطه با دریای سرخ و بابالمندب اشاره کرده و گفتیم که اسرائیل علاوه بر اینکه عنصری مؤثر در دریای سرخ و بابالمندب به شمار میآید، بخشی از راهبردهای ایالات متحده را نیز تشکیل میدهد. راهبردهایی که حمایت از اسرائیل بخشی از اهداف آن است.
ایالات متحده دهها سال است که برای عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای پیرامونش از هیچ تلاشی دریغ نکرده است. حاصل این تلاشها تغییر یافتن بسیاری از سیاستها، مفاهیم و ائتلافها بوده است. به عنوان مثال این رژیم غاصب که بخشی از سرزمینهای عربی و مقدسات اسلامی را تصاحب کرده است، برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران و ترکیه با تعدادی از کشورهای عربی، از جمله امارات، همپیمان شده است.
شمعون پریز در ادامهی مطالب خود دربارهی دریای سرخ میگوید: «دریای سرخ میتواند نقطهی آغاز خوبی باشد. چرا که سواحل این دریا به مرور زمان دستخوش تغییرات زیادی شده است. اکنون مصر، سودان و اریتره در یک سو و اسرائیل، اردن وعربستان در سوی درگیر این دریا قرار دارند. تمام این کشورها دارای منافع مشترکی هستند که مانع از درگیری آنها با یکدیگر میشود. به عنوان مثال اتیوپی و اریتره خواهان برقراری روابط دوستانهای با همسایگان خود از جمله اسرائیل هستند. مصر نیز به صورت رسمی با اسرائیل پیمان صلح بسته است. در رابطه با اردن، عربستان و یمن نیز باید گفت که این کشورها خواهان کشتیرانی، صید ماهی و نیز حق پرواز آزادانه در این منطقه هستند.» 22
د-کشورهای مشرف بر دریای سرخ
-امواج عادی سازی روابط، بر هر دو ساحل این دریا کوبیده میشود.
با نگاهی گذرا به کشورهای آفریقایی و آسیایی مشرف بر دریای سرخ، نکاتی برایمان روشن میشود که در ذیل به آنها اشاره خواهیم کرد:
سواحل سومالی و همچنین سواحل آفریقایی یا غربی دریای سرخ که از خلیج سوئز تا جنوب باب المندب را در بر میگیرد، به منطقهای برای اجرای پروژهی سلطه طلبانهی غرب مبدل شده است. چرا که برخی از کشورهای واقع در این منطقه مانند مصر و اریتره روابط رسمی خود را با اسرائیل آغاز کرده و برخی از کشورهای دیگر مانند سودان نیز در مسیر عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی هستند23. سایر کشورها نیز تحت فرمان همپیمانانشان هستند.
کشورهای سواحل آسیایی این دریا نیز وضعیت بهتری نسبت به سواحل غربی ندارند. زیرا اردن به عنوان یکی از کشورهای آسیایی مشرف بر دریای سرخ چندین پیمان صلح با رژیم صهیونیستی امضا کرده و روابط دوستانهای با اسرائیل دارد. عربستان سعودی نیز که دارای بزرگترین ساحل مشرف بر دریای سرخ است (بیش از 1800 کیلومتر) با همکاری امارات همچون لکوموتیوی در حال سوق دادن کشورهای عربی به سوی عادیسازی روابط با اسرائیل هستند.
آیا کشور دیگری باقی مانده است؟
-ائتلافهای آشفته
در دسامبر سال 2018 مسؤولان عربستان سعودی از تشکیل ائتلافی میان کشورهای دریای سرخ و خلیج عدن خبر دادند. اعضای این ائتلاف عبارتاند از: عربستان سعودی، مصر، سودان، جیبوتی، سومالی، اردن و دولت در تبعید یمن. نکتهی جالب توجه این است که نام کشور اریتره با وجود اینکه بزرگترین ساحل مشرف بر دریای سرخ را پس از مصر و عربستان دارا است (حدود 1000 کیلومتر مربع) در لیست ائتلاف مذکور به چشم نمیخورد!
بر اساس اعلام وزارت امور خارجهی عربستان، این ائتلاف یکی از طرحهای پیشنهادی ملک سلمان بوده که هدف از آن برقراری امنیت و آرامش و نیز همسوسازی تلاشها برای توسعهی این منطقهی حساس و حیاتی میباشد. از دیگر اهداف این ائتلاف، ساخت چند منطقهی آزاد در تمام بندرهای واقع در کشورهای ساحل دریای سرخ میباشد. همچنین بر اساس چشم انداز 2030 که ازسوی محمد بن سلمان ارائه شده است، عربستان شهری به نام نئوم را در شمال دریای سرخ بنا خواهد کرد. هزینهی ساخت این شهر حدود 500 میلیارد دلار براورد شده است.
علیرغم اینکه کشورهای عضو این ائتلاف، کوشیدهاند جنبهی اقتصادی آن را پررنگتر جلوه دهند، اما جنبههای نظامی و امنیتی آن کاملاً روشن و آشکار است. زیرا در اهداف این ائتلاف تصریح شده است: «باید تجارت جهانی و نیز عبور و مرور کشتیهای بینالمللی مورد حفاظت قرار گرفته و علاوه بر افزایش سرمایه گذاری و توسعه در کشورهای ساحل دریای سرخ، باید امنیت این کشورها نیز بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.» از دیگر اهدافی که در این ائتلاف مورد تأکید قرار گرفته است «رویایی با راهبردهای کشورهای دارای نفوذ در دریای سرخ و نیز کشورهای شاخ آفریقا است. زیرا این رویایی از لوازم تسلط استراتژیک بر این گذرگاه آبی به شمار میآید.»
گزارشها و تحلیلهایی که تاکنون دربارهی این ائتلاف ارائه شده حاکی از آن است که هدف اصلی تشکیل این ائتلاف، کاستن نفوذ و اثرگذاری ایران و ترکیه در دریای سرخ است. 24
از نکات فوق میتوان این نتیجه را گرفت که تلاشهای این ائتلاف نیز در چارچوب اجرای پروژهی سلطهطلبانهی غرب و همچنین حفاظت از منافع اسرائیل قرار دارد.
اگر چه دولت نامشروع اسرائیل به صورت مستقیم در این پروژه حضور ندارد، اما مانورهای نظامی مشترکی که در طول دو سال گذشته ازسوی کشورهای عضو این ائتلاف صورت گرفته است، مهر تأییدی بر صحت این ادعا است.
مبحث پنجم: سومالی و یمن دو نمونهی مشابه
یمن و سومالی که در دو ساحل مقابل هم قرار گرفته و از سوی خلیج عدن از یکدیگر جدا شدهاند، شباهتهای بسیاری به یکدیگر داشته و در شرایط سیاسی و امنیتی مشابهی به سر میبرند. میتوان گفت که این دو کشور از گذشته تا امروز در معرض بیشترین دخالتها ازسوی بیگانگان قرار گرفتهاند و شاهد بیشترین جنگها و نزاعها بودهاند. همچنین این دو کشور ذیل فصل هفتم شورای امنیت قرار دارند25. بر اساس این فصل، تمام خاک و حریم هوایی این دو کشور برای نیروهای منطقهای و بینالمللی مباح است.
به عقیدهی ما بررسی شرایط و رویدادهای این دو کشور به ما کمک خواهد کرد تا ابعاد و پیشینهی بحران در این دو کشور و نیز رابطهی این بحران با نزاعی که برای نفوذ به دریای سرخ و شاخ آفریقا وجود دارد را بهتر درک کنیم.
1: تجاوز به یمن و رابطهی آن با نزاعهای منطقهای و بینالمللی برای نفوذ به دریای سرخ.
یمن به دلیل برخورداری از سواحلی به طول 2200 کیلومتر، یک کشور کاملاً دریایی به شمار میآید. چرا که دریای سرخ، باب المندب و خلیج عدن در مجاورت این کشور قرار دارند. جمعیت این کشور حدود 25 میلیون نفر است که در مساحتی به وسعت نیم میلیون کیلومتر مربع در حال زندگی هستند.
کشور یمن علاوه بر برخورداری از یک موقعیت استراتژیک، مالکیت چند جزیرهی مهم و راهبردی که در دریای سرخ قرار دارند را نیز برعهده دارد. مهمترین این جزایر عبارتاند از:
-جزیرهی پریم: این جزیره به دلیل قرار گرفتن در تنگهی باب المندب مکان مناسبی برای کنترل عبور و مرور کشتیها از این تنگه به شمار میآید.
مجموعه جزایر حنیش: این جزایر در نزدیکی ورودی جنوبی دریای سرخ قرار داشته و شامل جزایز حنیش کبری، صغری و زقر و بیش از بیست جزیرهی کوچک دیگر در ارخبیل حنیش میباشد.
جزیرهی سقطری: این جزیره در دریای عرب قرار داشته و حدود 350 کیلومتر از ساحل جنوبی یمن فاصله دارد. جزیرهی سقطری با مساحتی بالغ بر 3500 کیلومتر مربع، یکی از بزرگترین جزایر جهان به شمار میآید که بر خطوط کشتیرانی واقع در غرب اقیانوس هند کاملا مشرف است. تعداد ساکنان این جزیره حدود 80 هزار نفر است.
پنج سال جنگ، تحریم ومحاصره
آتش جنگی که ائتلاف تحت فرماندهی عربستان در 26 مارس سال 2015 در یمن شعلهور کرد، هنوز در این این کشور زبانه میکشد. بیش از پنج سال از این جنگ و محاصرهی ویرانگر و ظالمانه میگذرد و تاکنون بیش از 250 بار جنگندههای وابسته به نیروهای ائتلاف، یمن را بمباران کرده و موجب قتل و آوارگی دهها هزار یمنی شده اند. خسارتهای مالی این جنگ نیز غیر قابل توصیف است.
تا این لحظه، هیچ بارقهی امیدی برای پایان یافتن جنگ و دستیابی به راهحلی که جان مردم یمن و تمامیت ارضی این کشور را حفظ کند به چشم نمیخورد.
همچنین، اهدافی که ائتلاف تحت فرماندهی سعودی در ابتدای این جنگ اعلام کرده بود، به هیچ وجه با آنچه که در طی این 5 سال رخداده است سازگاری ندارد. چرا که مسألهی بازگرداندن مشروعیت به دولت منصورهادی که در راس اهداف ائتلاف قرار داشت، هنوز محقق نشده و با وجود اینکه نیروهای ائتلاف و شبه نظامیان مورد حمایت آنها حدود 70 درصد از خاک یمن را تصاحب کردهاند، اما همچنان دولت منصورهادی در پایتخت عربستان اقامت دارد.
نقش اسرائیل در تجاوز به یمن
پس از دستیابی جنبش انصارالله به صنعا (در 21 دسامبر 2014) و فرار عبدربه منصورهادی به عربستان، تلاشهای اسرائیل برای شوراندن کشورهای منطقه علیه یمن آغاز شد.
نگرانی رهبران رژیم صهیونیستی در آن روزها شباهت بسیاری به روزهایی داشت که انگلیس پس از 128 سال تصمیم گرفت از جنوب یمن و پایگاههای خود در عدن خارج شود. به دنبال این نگرانیها، تلاشهای اسرائیل برای شوراندن کشورهای منطقه علیه نیروهای انصارالله آغاز شد. نیروهایی که شعار اصلی آنها «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل » بود. 26
البته اسرائیل فقط به این تلاشها بسنده نکرد. بلکه با استفاده از جنگندههای خود چندین بار یمن را مورد هدف قرار داده و کوههای اطراف صنعا را نیز از طریق دو حملهی هوایی با بمبهای نوترونی تاکتیکی، بمباران کرد.
پس از این بمباران، دشمنان ادعا کردند که موشکهای بالستیک یمن در این کوهها نگهداری میشدهاند.
اما روزنامهی الثوره یمن به نقل از سایت ویترانس تودی تصاویر این انفجارها را به همراه تحلیلهای دو دانشمند بینالمللی که یکی از آنها سابقهی فعالیت در آژانس بینالمللی انرژی اتمی را نیز دارد منتشر کرده و ادعای فوق را نادرست قلمداد کرد. 27
این انفجارها موجب کشته و زخمی شدن صدها غیر نظامی یمنی شد.
از دیگر اقدامات رژیم صهیونیستی، ارائهی پشتیبانیهای اطلاعاتی و لجستیک به جنگندهها و کشتیهای وابسته با نیروهای ائتلاف است. بسیاری از جنگندههایی که یمن را مورد هدف قرار دادهاند از پایگاههای اسرائیل در سواحل اریتره (مقابل یمن) وجیبوتی به پرواز در میآمدند. همچنین بسیاری از کشتیهایی که سواحل یمن را محاصره کرده اند از حمایتهای اطلاعاتی و لجستیک این پایگاهها برخوردار هستند. 28
منافع اسرائیل از طولانی شدن جنگ یمن
طولانی شدن جنگ در یمن، شرایط جدیدی را پدید خواهد آورد که علاوه بر تحقق بخشیدن به اهداف نیروهای استعمارگر، به منافع اسرائیل نیز خدمت بزرگی خواهد کرد. ائتلاف تحت فرماندهی عربستان سعودی تمام شهرها و مناطقی که تصاحب کرده است (از جمله جزایر و سواحلی که طول آن به بیش از 2200 کیلومتر میرسد ) را به شبه نظامیان فرقهگرا و جدایی طلبی که مورد حمایت عربستان و امارات هستند، تحویل میدهد.
از میان این نیروهای جدایی طلب میتوان به شورای انتقالی جنوب اشاره کرد. این شورا، سه استان جنوبی از جمله عدن را که به دلیل نزدیکی به خلیج عدن و باب المندب از یک موقعیت راهبردی و مهم برخوردار است، تحت تسلط خود قرار داده است.
از جمله اهداف این شورا، جدا کردن بخش جنوبی یمن از شمال این کشور است. همچنین رهبران این شورا برای عادی سازی روابط با اسرائیل نیز اعلام آمادگی کرده اند.
یکی از روزنامههای اسرائیلی با انتشار گزارشی در ژوئن سال 2020 میلادی از وجود تماسهایی میان مسؤولان اسرائیل و رهبران شورای انتقالی جنوب پرده برداشته و گفت: «اسرائیلیها از برپایی دولت جدیدی که تنگهی باب المندب را نیز در بر خواهد گرفت بسیار خرسند هستند ».29
ب: سومالی قربانی امپراتورها و دزدان دریایی 30
در سال 2005 میلادی، پدیدهی دزدی دریایی از جنوب دریای سرخ تا غرب اقیانوس هند (در فاصلهی هزار مایلی سواحل سومالی ) را در برگرفت. در حقیقت این پدیده، ناشی از هرج و مرجی است که پس از سرنگونی دولت محمد سیاد بری (در سال 1991) در سومالی به وجود آمد. با سرنگونی این دولت، کشور سومالی دچار بی ثباتی و جنگهای داخلی شد. این جنگها ازسوی بیگانگان حمایت و پشتیبانی میشد.
مردم سومالی در طول سه دههی متوالی از باز پس گیری قدرت در کشور خود محروم بودند. پس از اینکه جنبش «محاکم اسلامی» توانست 80 درصد از خاک سومالی از جمله موگادیشو، پایتخت این کشور، را در سالهای 2006 و 2007 تحت تسلط خود قرار دهد، تمام دزدیهای دریایی در این منطقه متوقف شد. دولت محاکم، واشنگتن را عامل این دزدیها میدانست، لذا مسؤولان کاخ سفید از همپیمانان خود در این منطقه خواستند تا اقدامات خود را برای براندازی دولت محاکم آغاز کنند.31
به دنبال این درخواست، ارتش اتیوپی، به کشور سومالی یورش برده و توانست با اشغال پایتخت این کشور دولت محاکم اسلامی را از مسند قدرت کنار بزند. متأسفانه پس از سرنگونی این دولت، کشور سومالی در اختیار دولت ضعیفی قرار گرفت که دایرهی حکومتش از چند محلهی پایتخت تجاوز نمیکند.
سومالی یکی از کشورهای عضو اتحادیه عرب است. اما کشورهای عربی نه تنها به این کشور برای خروج از بحرانهایش کمکی نکردند بلکه با بروز اختلاف در شورای همکاری خلیج فارس، بی ثباتی در این کشور افزایش یافت. زیرا با انتقال بحران کشورهای خلیج به سومالی، تنشها میان موگادیشو و دیگر اقلیمهای این کشور افزایش یافت.32 در نتیجه آنها به جای مورد هدف قرار دادن پایگاههای دزدان دریایی در داخل سومالی، آبهای جنوب دریای سرخ، خلیج عدن و غرب اقیانوس هند را به یک منطقهی بینالمللی و نظامی تبدیل کردند. در این هنگام شورای امنیت برای مقابله با دزدان دریایی و نیز حفاظت از کشتیهای بینالمللی سه قطعنامه صادر کرد که دو قطعنامهی اول به شمارهیهای 1814 و 1816 در ژوئن 2008 و قطعنامهی سوم به شمارهی 1851 در ژانویهی 2009 صادر گردید.33
این قطعنامهها با قرار دادن کشور سومالی در ذیل فصل هفتم شورای امنیت، به نیروهای بینالمللی به ویژه امریکا و همپیمانانش در ناتو اجازه داد که در آبهای جنوب دریای سرخ تا غرب اقیانوس هند حضور داشته باشند.
این اقدامات موجب شد تا سومالی به نمونهی بارزی از یک کشور شکستخورده تبدیل شده و تسلط خود بر تمام آبها و سواحلی که از خلیج عدن آغاز و تا اقیانوس هند ادامه مییافت را از دست بدهد و در نتیجه به دولتی تبدیل شود که نفوذش از چند محلهی پایتخت تجاوز نمیکند.
قرار گرفتن سومالی در بالای شاخ آفریقا و مشرف بودن آن بر مسیر کشتیرانی در باب المندب، خلیج عدن و اقیانوس هند موجب شده است این کشور هزینههای گزافی را متحمل شده و به یکی از بارزترین قربانیان امپراتورها و دزدان دریایی تبدیل شود.
کشوری بی دولت که ذیل فصل هفتم شورای امنیت قرار گرفته و آبهایش برای تمام نیروهای بینالمللی مباح شده است. بی شک عامل اصلی ویرانی این کشور طمع ورزی امپراتوریهای غربی است. متأسفانه آثار این ویرانی، دامن گیر مردم این کشور نیز شده است به طوری که اگر یکی از فرزندان این کشور بخواهد به جای دیگری از سرزمین خدا کوچ کند -حتی اگر تابعیت کشور آمریکا را هم به دست آورد و به مقام عضویت در کنگرهی این کشور هم نایل شود - باز هم از کنایهها و اهانتهای دیگران در امان نخواهد ماند. 34
گویا برخی میخواهند سرنوشت سومالی را برای اهل یمن نیز رقم بزنند. زیرا جنگی که از سال 2015 به رهبری عربستان و با پشتیبانی آمریکا در یمن آغاز شده است، در چارچوب اجرای پروژهی غرب و اسرائیل برای تسلط به دریای سرخ و باب المندب قرار دارد. این پروه تنها به یمن آسیب نخواهد زد، بلکه آتش آن تمام کشورهای بزرگ و کوچک آسیایی را خواهد سوزاند. از این رو تمام کشورهای آسیاییای که از این پروژهی غربی آسیب خواهند دید، باید برای خاموش کردن آتش جنگ در یمن و نیز جلوگیری از تجزیهی این کشور، بکوشند. چرا که یکپارچه ماندن یمن، موجب میشود تا منافع بینالمللی در دریای سرخ و باب المندب از حالت تعادل خود خارج نشود.
مبحث پایانی
میتوان دریای سرخ و باب المندب را به یک دستگاه تنشسنج تشبیه کرد به طوری که هرگاه اختلافها و تنشها میان نیروهای بینالمللی و منطقهای بالا میگیرد، میشود بازتاب آن را در دریای سرخ به وضوح مشاهده کرد. با افزایش این تنشها، دخالتها و تلاشهای بیگانگان برای دستیابی به آبها و تنگهها و سواحل این دریا نیز افزایش مییابد و با کاهش آن، دخالتهای بیگانگان در این دریا نیز کاهش مییابد.
اگر توصیف تنگهی مالاکا به «گلوگاه آسیا» توصیف درستی باشد35، باید تنگهی باب المندب را به گلوگاه جهان توصیف کرد. این تنگه شرق جهان را به غرب متصل کرده و میان آن دو، نوعی رابطهی ژئواستراتژیک برقرار کرده است.
با توجه به نکاتی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت کاملاً میتوان فهمید که نفوذ و تسلط نیروهای غربی بر دریای سرخ و باب المندب بسیار بیشتر از نیروهای شرقی است. نیروهای غربی به رهبری ایالات متحده و با همکاری رژیم صهیونیستی، جبههی یکپارچهای را برای اجرای پروژهی سلطه طلبانهی خود تشکیل دادهاند. همچنین آنها با ترسیم یک راهبرد روشن که حاصل قرنها استعمار کشورهای دیگر است، در حال پیشبرد اهداف خود در دریای سرخ هستند.
این در حالی است که نیروهای بینالمللی شرق ( چین و روسیه ) و نیروهای منطقهای آن (ایران و ترکیه) جبههی متحدی را برای حفظ منافع خود در دریای سرخ تشکیل نداده اند به طوری که گاهی تصور میشود نیروهای آسیایی، نفوذ غرب در این منطقهی حیاتی و حساس را امری مشروع و قانونی میدانند.
به طور کلی، دلایل ادامه رقابت و نزاع برای نفوذ به دریای سرخ و باب المندب را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1.پیدایش دولت نامشروع اسرائیل در سرزمین فلسطین و تلاش این رژیم برای تسلط به دریای سرخ و گذرگاههای آن. این تلاشها در چارچوب جنگ این رژیم علیه کشورهای عربی و نیز تلاش آن برای برپایی کلان کشور اسرائیل قرار میگیرد.
پیدایش این رژیم در منطقه، امری غیر طبیعی بوده و با زور اسلحه و خشونت صورت گرفته است. از او رو ماهیت این اشغال، با اشغالهای دیگری که در منطقه شاهد آن بوده ایم، متفاوت است. رژیم صهیونیستی پیوسته میکوشد با استفاده از زور اسلحه و خشونت و فریبکاری، امنیت ساکنان اشغالگر خود را تأمین نموده و محدودهی جغرافیایی خود را روز به روز گسترش دهد.
همچنین، این رژیم غاصب میکوشد تا با ایجاد هرج و مرج و درگیری میان ملتهای منطقه، نقشهی جغرافیایی کشورهای منطقه را بر اساس نژاد، فرقه و مذهب ساکنان آن ترسیم نموده و با ترویج مفاهیم و طرحهای سیاسی و اقتصادی خود مانند «خاورمیانهی بزرگ» و نیز مشارکت در ایجاد «صلح اقتصادی» و.....اهداف و آرمانهای ظالمانهی خود را محقق سازد.
2. پایان حضور و نفوذ اتحاد شوروی در دریای سرخ و شاخ آفریقا به دنبال فروپاشی آن در اوایل دههی نود سدهی پیشین. این حضور موجب ایجاد نوعی توازن بینالمللی در این منطقهی حساس و مهم میشد.
3.سیاستهای آمریکا برای متوقف کردن پیشرفتهای چین و نیز جلوگیری از موفقیت این کشور در اجرای طرحهایی چون «یک کمربند، یک راه». زیرا کشور چین میتواند از طریق این طرحها، نقشهی اقتصادی و تجاری جهان را تغییر داده و به دوران جهان تکقطبی برای همیشه پایان دهد.
4. تنشهای موجود میان تهران و ریاض و تلاشهای رژیم صهیونیستی برای ادامه یافتن آن. همچنین رژیم صهیونیستی میکوشد تا آتش اختلافات عمیقی که پس از قتل خاشقچی میان عربستان و ترکیه پدید آمده است را نیز شعلهورتر کند. در حقیقت ریاض قصد دارد از دریای سرخ به عنوان عرصهای برای تصفیه حساب با دشمنان خود استفاده کند.
خطرها و پیامدها
طمع ورزیها، رقابتها و نزاعها برای نفوذ به دریای سرخ و باب المندب نامحدود و پایان ناپذیر به نظر میرسد. اما مسألهی نگران کننده این است که ادامه این شرایط، پیامدهای منفی داخلی، منطقهای و بینالمللی بسیاری را در پی خواهد داشت که در ذیل به آنها اشاره خواهیم کرد:
1.اغلب کشورهای دریای سرخ و شاخ آفریقا به وسیلهی دولتهای ضعیفی اداره میشوند که هر لحظه امکان تجزیه و فروپاشی آنها وجود دارد (مانند آنچه که در کشور سومالی یا سودان رخ داد ) و بیشک نیروهای سلطهطلب غربی برای تضعیف بیشتر این دولتها از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و اجازه نخواهند داد در این منطقه دولتهایی برپا شوند که حقوق و منافع ملتهایشان را در منطقهی دریای سرخ تأمین نمایند. به عنوان مثال، تاکنون نیروهای بینالمللی، هیچ تلاشی برای خاموش کردن آتش جنگ پنج سالهی یمن نکرده و هرگز برای دستیابی به یک راهحل سیاسی در این کشور گامی برنداشته اند.
2. ادامه بیثباتی و آشفتگی سیاسی در تعدادی از کشورهای حاشیهی دریایسرخ و شاخ آفریقا موجب افزایش فقر و گرسنگی در این کشورها خواهد شد. در نتیجه میزان مهاجرت و خروج از این کشورها افزایش یافته و به دنبال آن زمینه برای فعالیتهای تروریستی در منطقهی دریای سرخ و شاخ آفریقا فراهم خواهد شد. و همان طور که میدانیم گسترش تروریسم، پیامدهای خطرناکی برای امنیت و اقتصاد کشورهای منطقه و جهان در پی خواهد داشت.
3.رقابتهای کنونی کشورهای منطقه موجب میشود این کشورها، بیشتر داراییهای خود را صرف تهیهی سلاحها وتجهیزات نظامی نمایند. به عنوان مثال عربستان سعودی سومین کشور جهان از نظر هزینههای نظامی به شمار میآید و پس از ایالات متحده و چین بیشترین هزینههای نظامی را متحمل شده است.
مسابقهی تسلیحاتیای که امروز در منطقه شاهد آن هستیم تنها در سلاحهای متعارف منحصر نخواهد ماند. برخی از کشورها تلاشهای آشکاری را برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی آغاز کردهاند و این مسأله، تهدید بزرگی برای ملتها به شمار میآید.
نکتهی دیگر اینکه، دامنهی درگیریها تنها در دایرهی کشورهای ساحل دریای سرخ و باب المندب باقی نخواهد ماند، بلکه به کشورهای مشرف بر دریاها وتنگههای دیگر نیز کشیده شده و موجب شعلهورتر شدن آتش جنگها و درگیریهای موجود میان کشورهای منطقه نیز خواهد شد. در نتیجه رویدادهایی که در لیبی شاهد آن بودیم در مناطق دیگر نیز تکرار خواهد شد. چرا که تقریباً تمام کشورها دارای کانونهای آمادهی شعلهور شدن هستند.
بیشترین سود و خسارت از آنِ چه کسانی بوده است؟
میتوان گفت عامل اصلی استعمار کشورهای ساحل دریای سرخ، اهمیت راهبردی و استراتژیک این دریا بوده است. به طوری که با وجود گذشت دهها سال از استقلال این کشورها، هنوز آثار بیثباتی، عقبماندگی، فقر و بیکاری در این کشورها قابل مشاهده است. بنابراین بیشترین خسارتهای ناشی از درگیریهای موجود در دریای سرخ را ملتهای این منطقه متحمل شده اند.
درست است که تمام استعمارگران، از کشورهای این منطقه خارج شدهاند، اما هنوز طمع ورزیهای آنان در دریای سرخ موج میزند و حقوق و آرمانهای ملتهای این منطقه را در دل این دریا غرق میکند.
بی شک، رژیم صهیونیستی، دستاوردهای سیاسی، امنیتی و نظامی بسیاری را در دریای سرخ و باب المندب محقق کرده است. در حقیقت، اسرائیل مانند فرد قمارباز و حیله گری است که با تعدادی از ثروتمندان نادان قماربازی کرده و اموال و داراییهایشان را تصاحب کرده است.
همان طور که پیش تر اشاره شد اسرائیل اقدامات حیله گرانهی خود را با سرقت هفت کیلومتر از ام رشراش مصر در سال 1949 آغاز کرده و نفوذ خود را تا تنگهی باب المندب پیش برد.
به عقیدهی ما این بازی همچنان ادامه دارد چرا که نادانان جدیدی روی کار آمدهاند که میخواهند به قماربازی با این رژیم حیلهگر ادامه داده و سواحل و جزیرههای عربی دیگری را در خرطوم و عدن به این قمارباز حرفه ای ببازند. 36
(پی نوشت)
1- باب المندب، جهات کسب اطلاعات در این مورد به لینک زیر مراجعه فرمایید
https://www.marefa.org/%D9%85%D8%B6%D9%8A%D9%82_%D8%A8%D8%A7%D8%A8_%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A8
2- در منابع خارجی به جزیرهی میون، پریم گفته میشود
3- رستم جمال عبدالرحمن، رقابت منطقهای و بینالمللی بر سر دریای سرخ و اثر آن بر امنیت کشورهای ساحل این دریا «التنافس الإقلیمی والدولی فی البحـر الأحمـر وأثره على أمن الدول المتشاطئة»
4- رستم جمال عبدالرحمن، همان
5- بشیر، عمر، «مستقبل الیمن بین التهدیدات الداخلیة والخارجیة واستقرار البحرالأحمر»تأثیرات تهدیدهای داخلی و خارجی بر آیندهی یمن و ثبات دریای سرخ، پایان نامهی ارشد، دانشگاه الازهر شاخهی غزه، مارس سال 2010 میلادی
6- همان
7- همان
8- https://www.marefa.org/%D8%AA%D9، تاریخ مراجعه ژوئن 2020
9- https://www.aljazeera.net/encyclopedia/citiesandregions/2017/7/13، شبکهی الجزیره، تاریخ مراجعه: اول ژوئن 2020
10- الموعد، حمید سعید، ، «أمن الممرات المائیة »امنیت گذرگاههای آبی
11- نویسنده
12- نویسنده
13- این سخن به بستن تنگههای تیران در برابر کشتیهای اسرائیلی در خلیج عقبه اشاره دارد.
14- لقمان حمزه علی، «تاریخ الجزر الیمنیة»تاریخ جزایر یمن
15- همان
16- ملی شدن کانال سوئز، منبع پیشین
17- جیفری، ف. جریش، تنگهی حیاتی: چین، باب المندب، مجلهی آسیایی «مطالعات خاورمیانه»
18- نویسنده
19- رستم جمال عبدالرحمن، رقابت منطقهای و بینالمللی بر سر دریای سرخ و اثر آن بر امنیت کشورهای ساحلی آن، مرکز تحقیقات و مطالعات عربی. به لینک زیر مراجعه شود: http://www.acrseg.org/41448 تاریخ مراجعه: 27 ژوئن 2020
20- همان
21- پریز، شیمون، خاورمیانهی جدید صفحهی 90 و 91
22- همان
23- این سخن به دیدارها و تماسهای رهبران مجلس سودن با برخی مسئولان اسرائیلی اشاره دارد
24-شادی عبدالوهاب، ائتلاف دریای سرخ: مهار تهدیدها در یک نظام منطقهای آشفته، مرکز تحقیقات و مطالعات پیشرفتهی «المستقبل» 16 دسامبر 2018
25- این سخن به دو قطعنامهی صادر شده از شورای امنیت بینالمللی اشاره دارد. بر اساس این دو قطعنامه سومالی و یمن ذیل فصل هفتم شورای امنیت قرار گرفتند. قطعنامهی اول به شمارهی 1851 در سال 2009 در رابطه با سومالی و قطعنامهی دوم به شمارهی 2216 در سال 2015 در رابطه با یمن صادر شده است.
26- ششمین سال تجاوز به یمن و خسارتهای سنگین این تجاوز، این گزارش در بردارندهی اظهاراتی از سوی وزیر رسانهی یمن است. شبکهی العالم، تاریخ مراجعه: 30 ژوئن 2020
https://www.alalamtv.net/news/4819181/%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%AF%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D9%84%D9%89-%D8%A7%D9%84%D9%8A%D9%85%D9%86-%D9%8A%D8%AF%D8%AE%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%A9
27- روزنامهی «الثورة» یمن شهادت یک اروپایی: انفجار «فج عطان» ناشی از یک بمب هسته ای تاکتیکی است. لینک خبر
http://althawrah.ye/archives/116134 تاریخ مراجعه: 6 ژوئیه 2020
28- اعترافی از عربستان سعودی: اسرائیل در جنگ علیه یمن مشارکت دارد. شبکهی العالم به نقل از سایت انگلیسی لیبرتی فایترز. لینک خبر: https://www.alalamtv.net/news/1964989/%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%D9%8A%D8%A9-%D8%AA%D8%B9%D8%AA%%
تاریخ مراجعه: 30 ژوئن 2020
29- www.israeltoday.co.il/read/israels-new-secret-friend-in-yemen/
تاریخ مراجعه: 27 ژوئن 2020
30- این عبارت برگرفته از کتاب «امپراتورها و دزدان دریایی» به قلم نعام چامسکی میباشد.
31- صنعت دزدی دریایی دارای حجمی بالغ بر 80 میلیون دلار است که از مومباسا تا دبی را فراگرفته است، القدس العربی، 29 آوریل 2009
32- سومالی و بحران خلیج، گزارشی از «گروه بحرانهای بینالمللی »، 6 نوامبر 2019، لینک: https://www.crisisgroup.org/ar/africa/horn-africa/somalia/260-somalia-and-gulf-crisis
تاریخ مراجعه: 29 ژوئن 2020
33- همان
34- این سخن اشاره به یک زن سومالیایی به نام ایلهان عمر دارد که به توانست به نمایندگی از حزب دموکرات به مجلس نمایندگان آمریکا وارد شود. وی در طول عضویتش در این مجلس بارها ازسوی دونالد ترامپ مورد انتقادات و کنایههای نژادپرستانه قرار گرفت.
35- تنگه ای میان مالزی و جزیرهی سوماترا در اندونزی.
36- نویسنده. این سخن به دیدارهای علنی و محرمانهی برخی رهبران سودانی و یمنی با مسؤولان اسرائیل اشاره دارد
تعداد مشاهده: 1293