پایداری یمن و ناکامی متجاوزان؛ دلایل ادامه جنگ، علیه یمن چیست؟
شارل ابینادر
سرهنگ بازنشسته ارتش لبنان و کارشناس مسائل نظامی و استراتژیک
چکیده
در 25 مارس سال 2015 عربستان سعودی، از طریق عملیاتی موسوم به طوفان قاطع، تجاوز خود علیه یمن را آغاز کرد. توجیه عربستان برای حمله به یمن، اعاده مشروعیت دولت عبدربه منصور هادی بود. حدود ده کشور با عربستان سعودی (به عنوان رهبر ائتلاف) همپیمان شده وهر یک به میزان مشخصی در تجاوز علیه این کشور سهیم شدند. در ابتدا اغلب حملات نظامی ائتلاف، از طریق خمپارهها وبالگردهای اماراتی وسعودی وبا پشتیبانی فنی وعملیاتی غرب (بهویژه ایالات متحده وانگلیس) صورت میگرفت. این عملیاتهای نظامی، با فشارهای رسانهای و سیاسی گستردهای همراه بود اما آنچه که روز به روز بیشتر نگاهها را به خود جلب میکرد تغییر یافتن شکل مقابله به نفع نیروهای یمن بود. تغییری که تنها حاصل پایداری، شیوهی دفاعی وثابت قدمی این نیروها بود.در مرحلهی اول دفاع، نیروهای یمنی، جبهههای خود را مستحکمتر کرده وانسجام وهمدلی خود را افزایش دادند؛ و در مرحلهی دوم، ابتکار عمل را در دست گرفته وفشارهای خود را بر اغلب مقرهای ائتلاف سعودی در داخل یمن وهمچنین مرزهای شمالی این کشور، افزایش دادند. در آخرین مرحله نیز شاهد دستاوردهای یگانهای ارتش، کمیتههای مردمی وانصارالله مانند موشکهای بالستیک، پهبادها و سامانههای پدافند هوایی هستیم. این دستاوردها از یک سو نقش بسزایی در زمینهی دفاع، ثبات و ابتکار عمل نیروهای یمنی در مقابله با نیروهای ائتلاف وحامیان منطقهای وبینالمللی آنان ایفا کرده؛ و از سوی دیگر با طرح معادله بازدارندگی واستراتژی توازن وحشت، این امکان را برای نیروهای یمنی فراهم کرد تا تمامی طرحهای میدانی ونظامی نیروهای ائتلاف را متوقف کنند.
مقدمه
در 25 مارس سال 2015 عربستان سعودی، از طریق عملیاتی موسوم به طوفان قاطع، تجاوز خود علیه یمن را آغاز کرد. توجیه عربستان برای حمله به یمن، بازپسگیری مشروعیت دولت عبدربه منصور هادی بود. حدود ده کشور با عربستان سعودی (به عنوان رهبر ائتلاف) همپیمان شده وهر یک به میزان مشخصی در تجاوز علیه این کشور سهیم شدند. البته این تجاوز با برخی حمایتهای بینالمللی نیز همراه بود. حمایتهایی از جنس همان پوششهای بینالمللیای که ایالات متحده در بیشتر دخالتهای غیرقانونی خود در کشورهای دیگر، از آن بهره میجوید.
پس از آغاز عملیاتهای نظامی در مناطق1 تحت تسلط انصارالله و یگانهای علی عبدالله صالح2 ائتلاف عربی با برخی چالشهای میدانی مواجه شد. در ابتدا اغلب حملات نظامی ائتلاف، از طریق خمپارهها و بالگردهای اماراتی و سعودی و با پشتیبانی فنی وعملیاتی غرب (بهویژه ایالات متحده وانگلیس) صورت میگرفت. بیشتر این حملات، سامانههای پدافند هوایی، ذخایر اسلحه وپادگانهای اصلی یمن را مورد هدف قرار میداد؛ و هدف آن از کار انداختن توان پدافندی ارتش و کمیتههای مردمی بود. این عملیاتهای نظامی، با فشارهای رسانهای و سیاسی گستردهای همراه بود که با ایجاد رعب و وحشت و تهدید، بر ضرورت تسلیم شدن ارتش، کمیتههای مردمی وانصارالله تأکید و ادعا میکرد که عملیاتهای نظامی آینده شدیدتر بوده و نیروهای یمنی، توان مقاومت در برابر آن را نخواهند داشت. در نتیجه، بهتر است هر چه زودتر تسلیم شوند.
اما آنچه که روز به روز بیشتر نگاهها را به خود جلب میکرد، تغییر موازنهی قوا به نفع نیروهای یمن بود. تغییری که تنها حاصل پایداری، روش دفاع وثابت قدمی این نیروها بود. در مرحلهی اول دفاع، نیروهای یمنی، جبهههای خود را مستحکمتر کرده وانسجام و همدلی خود را افزایش دادند؛ و در مرحلهی دوم، ابتکار عمل را در دست گرفته و فشارهای خود را نسبت به اغلب مقرهای ائتلاف سعودی در داخل یمن و همچنین مرزهای شمالی این کشور، افزایش دادند. در آخرین مرحله نیز شاهد دستاوردهای یگانهای ارتش، کمیتههای مردمی وانصارالله بودیم. از جملهی این دستاوردها میتوان به ساخت سلاحها و تجهیزات راهبردی مانند موشکهای بالستیک، پهبادها و سامانههای پدافند هوایی اشاره کرد. این دستاوردها از یک سو نقش بسزایی در زمینهی دفاع، ثبات وابتکار عمل نیروهای یمنی در مقابله با نیروهای ائتلاف وحامیان منطقهای وبینالمللی آنان ایفا کرده و از سوی دیگر با طرح معادله بازدارندگی و استراتژی توازن وحشت، این امکان را برای نیروهای یمنی فراهم کرد تا تمامی طرحهای میدانی ونظامی نیروهای ائتلاف را متوقف کنند.
نقشهی استقرار نیروها ووضعیت میدانی فعلی
امروز هیچیک از تحلیلگران، نمیتوانند دلیل قانعکنندهای برای ادامه جنگ، با یمن ارائه دهند. بسیاری از کارشناسان نظامی و میدانی این جنگ را نوعی هدر دادن وقت قلمداد میکنند. زیرا از نظر آنها این اقدامات متجاوزانه هیچ منفعتی (از جهت نظامی) برای متجاوزان در بر نداشته و هیچ تغییری در زمینهی میدانی یا نظامی در داخل یمن ایجاد نخواهد کرد. چون دیگر امکان حمله و پیشروی نیروهای متجاوز سعودی در اغلب جبهههای مهم مرزی -به ویژه جبهههای واقع در میان ساحل غربی و حدیده و نیز مرزهای شمالی مشترک با عربستان سعودی (بین شهرهای نجران، عسیر وجازان) -وجود ندارد. زیرا با بررسی تمامی این جبههها وزیر نظر گرفتن تحرکات نظامی و جابجاییهای نیروهای مزدور عربستان سعودی که تعداد اندکی از آنها باقی مانده است، در مییابیم که امکان هیچ تحول میدانی یا پیشروی جدیدی توسط دشمن وجود ندارد به طوری که حتی مقرهای متجاوزان سعودی و مزدورانشان در این مناطق در آستانهی سقوط قرار گرفته است. 3
پس از ارائهی توضیحات لازم دربارهی کلیات مربوط به اوضاع میدانی یمن، نوبت به بررسی چگونگی استقرار نیروهای حاضر در میدان جنگ میرسد.
مقرهای نیروهای حاضر در صحنهی نبرد تقریباً ثابت بوده وحملات متقابل طرفین تأثیر چندانی در تغییر مکان مقرها ندارد. البته برتری ارتش ملی یمن، کمیتههای مردمی وانصارالله (به ویژه در دو سال اخیر) کاملاً مشهود است.
در ذیل به چگونگی استقرار نیروها در یمن اشاره خواهیم کرد :
یگانهای انصار الله، ارتش وکمیتههای مردمی توانستهاند جایگاه خود را در تمامی مناطقی که در آغاز تجاوز به یمن، تحت تسلط خود داشتند، تثبیت نمایند. این مناطق عبارتاند از استانهای صعده، حجة، صنعاء، عمران، آب، ذمار والمحیوت. استانهای تعز، بیضا، ضالع، حدیدة و جوف میان یگانهای منصور هادی (رئیس جمهور سابق یمن) و یگانهای شورای انتقالی جنوب تقسیم شده است.
به جز مناطق مأرب، جوف (در شرق) وتعز (در جنوب) که برخی حملات متقابل میان طرفهای درگیر در آنها جریان دارد، درسایر جبههها نیروهای انصار الله، ارتش وکمیتههای مردمی پیروز میدان هستند. از میان این جبههها میتوان به سلسله جبال راهبردی "عود" واقع در منطقهی ضالع (جنوب شرق یمن) اشاره کرد که در آوریل سال 2019، تحت تسلط انصار الله قرار گرفت. هم چنین نیروهای انصارالله، توانستند منطقهی حشاء را، که طی 4 سال اول جنگ تحت سیطرهی هیچ یک از طرفهای درگیری نبود از آن خود کنند.
از میان دیگر مناطقی که در آوریل 2019 تحت تسلط نیروهای انصار قرار گرفت، میتوان به کوه حلموس در شهر «ذی ناعم» (از توابع استان بیضاء) اشاره کرد. بدین ترتیب، این شهر که پیش از این، میان نیروهای هادی وقبیلههای همپیمانش تقسیم شده بود، به طور کامل در اختیار نیروهای انصارالله قرار گرفت.
در اواخر آگوست 2019 نیروهای انصارالله تواستند از طریق عملیاتی به نام «نصر من الله»، اغلب مناطق واقع در کتاف (استان صعده) که در مرزهای جنوبی عربستان سعودی قرار دارد را از متجاوزان بازپس گیرند.
نیروهای هادی نیز تعداد قابل توجهی از مناطق تحت تسلط خود را پس از درگیری با انصارالله وهمچنین نیروهای مورد حمایت امارات، از دست دادند. بدین ترتیب، در سال 2019، نقشهی مناطق تحت تسلط نیروهای منصور هادی، بیشترین تغییر را طی پنج سال گذشته داشت. این تغییرات، نه تنها به نفع نیروهای منصور هادی نبود بلکه نقطهی آغازی برای درگیریهای نظامی علنی با دولت منصور هادی و نیروهای وابسته به آن بود.
البته این درگیریها پیش از آگوست سال 2019 نیز وجود داشت. اما در تاریخ مذکور این درگیریها شکلی علنی به خود گرفت؛ و شبه نظامیان «شورای انتقالی جنوب» (که مورد حمایت کشور امارات هستند) علیه نیروهای منصور هادی در استانهای جنوبی کودتا کردند.
در ابتدا این شبه نظامیان توانستند استانهای عدن، لحج، أبین و شبوه را از آن خود کنند. اما نیروهای منصور هادی -پس از تقویت توان نظامی خود -اقدام به بازپس گیری این استانها کردند و توانستند طی دو روز تا فرودگاه عدن پیشروی کنند.
در این زمان، هواپیماهای امارات وارد عمل شده و چندین حملهی هوایی را علیه نیروهای منصور هادی ترتیب دادند که نتیجهی آن کشته و مجروح شدن بیش از 200 تن از نیروهای منصور هادی و در نتیجه، عقبنشینی آنها تا وسط استان أبین بود. در این هنگام عربستان سعودی تلاشهای خود را برای متوقف کردن درگیریها آغاز کرد، و در این راستا مذاکرات طولانی مدتی را در جده و ریاض صورت داد. نتیجهی این مذاکرات سهماهه، دستیابی به تواقفی موسوم به «توافق ریاض» بود که در 5 نوامبر 2019 از سوی طرفهای درگیری امضا شد.
بدین صورت مناطق تحت تسلط دشمن به دو استان عدن ولحج کاهش یافت. نیمی از استان ابین نیز در اختیار کودتاگران جنوب که مورد حمایت کشور امارات هستند قرار گرفت و نیم دیگر آن به همراه استان شبوه تحت تسلط نیروهای منصور هادی قرار گرفت.4
در حال حاضر درگیری نیروهای مورد حمایت امارات با نیروهای تحت پشتیبانی عربستان سعودی همچنان رو به افزایش است و مقرهای نیروهای وابسته به عربستان، یکی پس از دیگری سقوط کرده و در اختیار نیروهای وابسته به امارات قرار میگیرد. در درگیریهای اخیر نیز نیروهای مورد حمایت امارات توانستند جزیرهی راهبردی سقطری را تحت تسلط خود قرار داده و نیروهای منصور هادی را از این جزیره بیرون برانند.
در حال حاضر نیروهای اماراتی در ساحل غربی مخا و باب المندب و همچنین در مناطق ساحلی شهر مکلا (از توابع استان شبوه) دارای حضور مستقیم بوده و چندین مقر را در این مناطق به خود اختصاص دادهاند.
این در حالی است که نیروهای عربستان سعودی بیشتر در استان حضرموت و شهر ساحلی زنجبار (واقع در شمال شرق عدن) متمرکز هستند. در منطقهی ساحلی واستراتژیک غیضه (از توابع استان مهره) نیز، یک پایگاه هوایی از جانب عربستان سعودی بنا شده است. این پایگاه در نزدیکی مرز عمان قرار دارد. البته در مرزهای شمالی یمن ونیز استانهای نجران، عسیر و جازان نیز نیروهای سعودی دارای حضور میدانی قابل توجهی هستند.
از دیگر نیروهای حاضر در یمن میتوان به نیروهای تندرویی اشاره کرد که با حمایتهای حزب اصلاح (وابسته به اخوان المسلمین) و یا با پشتیبانیهای داعش و القاعده مشغول فعالیت هستند. این نیروها بیشتر در استان شبوه ونیز در برخی مناطق واقع در نزدیکی شهرهای ساحلی زنجبار و مکلا مستقر هستند.
شایان ذکر است که این نیروها از دیرباز در عمق شرقی یمن ونیز در برخی مناطق مشترک میان استانهای حضرموت، شبوه ومأرب حضور داشتهاند وهمچنان جایگاه خود را در این مناطق حفظ کردهاند.
با توجه به مطالب فوق در مییابیم که رویدادهای متعددی در یمن در حال رخدادن است که این کشور را دچار درگیریهای مبهم وپیچیدهای کرده است. درگیریهایی که شاید نتوان پایان زود هنگامی برای آن در نظر گرفت. در ذیل به طور خلاصه به این رویدادها اشاره خواهیم کرد :
1. اوضاع میدانی حاکم در داخل یمن ومرزهای مشترک این کشور با عربستان سعودی.
2. آگاهی از عدم امکان پیروزی نیروهای متجاوز سعودی پس از 5 سال جنگ پیوسته علیه یمن وناکامیهای پیدرپی عربستان سعودی وهمپیمانانش در این نبرد
3. محاصرهی کشندهای که در زمینهی کالاهای اساسی وپزشکی علیه یمن اعمال شده است
4. بالا گرفتن درگیری میان طرفهای یمنی وابسته به عربستان سعودی و امارات که هدف متجاوزان از ایجاد این جنگ و منفعتطلبی آنها را بیش از پیش آشکار کرده است.
ادامه درگیریها در یمن، دلایل میدانی، سیاسی وراهبری متعددی دارد که همهی آنها به یک دلیل اصلی باز میگردد و آن وجود تعارض میان منافع طرفهای درگیری است. از این رو پس از اشاره به دلایل ادامه یافتن جنگ در یمن، به منافع طرفهای درگیری ونقش آن در ادامه یافتن جنگ نیز خواهیم پرداخت. جنگی که هیچ افق روشنی برای پایان آن وجود ندارد.
دلایل ادامه یافتن جنگ در یمن
دلایل داخلی : بررسی اوضاع داخلی یمن تنها با در نظر گرفتن موارد ذیل امکان پذیر است :
درگیریها و ناسازگاریهای عمیقی که میان عناصر اجتماعی، قبیلهای ومذهبی این کشور وجود دارد.
حکومت مستبدی که قبل از انقلاب مردم یمن، به رهبری جنبش انصار الله، زمامدار امور این کشور بود.
بازتابهای سیاسی تلاشهایی که برای موروثیکردن حکومت صورت گرفت.
جنگهای داخلی، انفجارها، ترورها واختلافات داخلی موجود در نهادهای امنیتی ونظامی این کشور
حضور برخی سازمانهای تروریستی مانند داعش والقاعدة در این کشور
اختلافات موجود دربارهی پیشنویس قانون اساسی وقوانین مربوط به اقلیمها
بیکاری، فقر و بیعدالتی در توزیع ثروت.
این عوامل در کنار امور دیگری چون ناکامی در انتقال مسالمتآمیز قدرت پس از انقلاب سال 2011 وسپس تسلط نظامی حوثیها بر صنعاء در سال 2014، موجب افزایش تفرقه واز هم گسیختگی در این کشور شد. در نتیجه، زمینه برای دخالت کشورهای همسایه ونیز نیروهای منطقهای و بینالمللی در این کشور، فراهم شد. 5
دلایل مربوط به موقعیت کشور یمن
کشور یمن دارای یک موقعیت استراتژیک است که شرق را از طریق دریای عرب وتنگهی باب المندب به غرب متصل میکند؛ و یکی از مهمترین گذرگاههای تجاری بینالمللی به شمار میآید. از این رو، این کشور همواره در معرض نگاههای طمع ورزانهی برخی از کشورهای منطقه و نیروهای استعمارگر بینالمللی، قرار داشته است. اکنون نیز هدف از درگیریها،دستیابی به گذرگاه آبی یمن برای حفاظت از منافع حیاتی و راهبردی است. زیرا هر نیرویی که یمن را تحت تسلط خود قرار دهد، کنترل خطوط کشتیرانی وگذرگاههای تجارت جهانی را از آن خود کرده و میتواند شروط مورد نظر خود را به یمن، کشورهای منطقه وحتی کشورهای جهان تحمیل کند. از این رو کشور یمن از یک اهمیت ژئوپلتیک برخوردار است که آن را از دیگر کشورهای جهان متمایز کرده وابرقدرتها را وادار میکند تا برای تأمین منافع خود، به دخالت در امور این کشور بپردازد. 6
دلایل نظامی
1. عزم یمنیها برای پایداری وجنگیدن
به نظر میرسد ائتلاف عربیای که عربستان سعودی، رهبری آن را بر عهده دارد، تاریخ مردم یمن، بویژه حوثیها، را نادیده گرفته است. تاریخی که از انگیزهی بالای آنان در دفاع از حاکمیت، کرامت وسرزمینشان حکایت دارد. این مسأله، مهمترین دلیل شکست ائتلاف عربی در این نبرد بهشمار میآید. یمنیها در تمامی نبردهای تنبهتن خود با دشمن، عزم وارادهی خود را در جنگیدن به همگان اثبات کردند. از میان این نبردها میتوان به موارد ذیل اشاره کرد :
-درگیریهایی که در ورودی صعده وکوههای آن رخ داد.
-درگیرهای صحرای صعب العبور نجران
-درگیریهایی که در مناطق کوهستانی وصعب العبور واقع در میان منطقهی جازان وشمال غرب یمن رخ داد.
علیرغم اینکه نیروهای ائتلاف با جدیدترین خمپارهها، بالگردها وخودروهای زرهی، پشتیبانی میشدند، موفق به ایجاد هیچ نفوذ نظامی مهمی در مناطق درگیری نشدند.
همچنین در درگیریهایی که در قلب مناطق شرقی یمن (در مرز میان صنعاء و مأرب از سمت ساحل غربی) رخ داد، یگانهای ارتش، کمیتههای مردمی و انصارالله، سطح بیسابقهای از یک جنگ منظم وهماهنگ را از خود نشان داده و با ایجاد سدی مستحکم در برابر نیروهای ائتلاف، مانع از پیشروی آنان شدند. این مقاومت، آن قدر ادامه پیدا کرد که نیروهای ائتلاف به ناتوانی سربازان، افسران و خودروهای پیشرفتهی نظامی خود در برابر پایداری مردم یمن، یقین پیدا کردند.
2. افزایش توان نظامی یمن در میدان جنگ ونیز در زمینهی ساخت سلاحهای پیشرفته
علاوه بر تواناییهای تاکتیکی وعملیاتی نیروهای یمن در زمینههای دفاعی و هجومی، سلاحها وتجهیزات استراتژیک ساخته شده از سوی ارتش، کمیتههای مردمی وانصار الله نیز نقش مهمی را در ایجاد تعادل قدرت در برابر متجاوزان و بویژه حملات هوایی اخیر آنان ایفا کرد. موشکهای بالستیک، پهبادها و سامانههای پدافندی هواییای که از سوی نیروهای یمنی، وارد میدان جنگ شد برگ برندهای در انجام عملیاتهای نظامی مستقیم آنها به شمار میآید.
همچنین این سلاحها نقطهی عطفی در نبرد راهبردی نیروهای یمن با متجاوزان قلمداد میشود. زیرا این سلاحها امکان هدف قرار دادن پایتختهای کشورهای متجاوز را برای نیروهای یمنی فراهم کرده و شهرهای عربستان سعودی و امارات را در تیرس نیروهای یمنی قرار داده است.
نیروهای ارتش یمن وانصار الله با منتقل کردن نبرد به عمق عربستان سعودی، معادلهی بازدارندگی جدیدی را ایجاد کردند. معادلهای که پیروزیهای نظامی ومیدانی آنها در یمن را تثبیت کرد.
-پشتیبانیهای مشاورهای ونظامی محور مقاومت از یمن
محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، نقش مهمی در ارائهی مشاورههای نظامی و فنی به نیروهای مقاومت یمن داشته است. محور مقاومت از یک سو با ارائهی تجربههای جنگی خود در مانورهای گوناگون به ویژه مانورهای هوایی که تکیهگاه متجاوزان در این نبرد قلمداد میشود، و از سوی دیگر با انتقال تجربههایی که جمهوری اسلامی ایران -در سایهی تحریمهای طولانی مدت -در زمینهی ساخت سلاحهای پیشرفته به دست آورده بود، توانست کمک شایانی به افزایش تواناییهای نظامی یمن نماید.
4. ضعف توان جنگی ائتلاف متجاوز سعودی
اگرچه ائتلاف متجاوز سعودی، امکانات نظامی فراوانی در اختیار مزدوران خود قرار داده است، اما سربازان وافسران آنان این نبرد را بی فایده میدانند. چرا که عربستان سعودی با وجود برگزاری دهها نشست مطبوعاتی وخبری نتوانسته است توجیه قانعکنندهای برای وارد کردن نیروهای خود به باتلاق یمن ارائه کند. علاوه بر این، مزدوران سعودی که خود را در یکی از سختترین نبردها در برابر انصارالله وکمیتههای مردمی میبینند، انگیزهی قابل توجهی برای جنگیدن ندارند. این در حالی است که نیروهای جبههی مقابل برای آرمانی مقدس که عبارت است از دفاع از خاک، شرافت وکرامت یمن، در این نبرد حاضر شدهاند.
پس از بررسی نکاتی که دربارهی تواناییهای انصار الله وهمپیمانانش بیان شد و نیز با در نظر گرفتن پافشاری ائتلاف سعودی (که از سوی کشورهای غربی به رهبری آمریکا حمایت میشود) بر ادامه یافتن این نبرد برای تحقق بخشیدن به بخشی از اهداف ومنافع این کشورها، در مییابیم که پایان یافتن این جنگ (در آیندهی نزدیک) تقریباً امری غیر ممکن است. از این رو، لازم است در اینجا به برخی از اهداف ومنافع طرفهای درگیری اشاره کنیم :
اهداف ومنافع طرفهای درگیری
-اهداف ومنافع انصارالله وایران
اهداف و منافع ارتش، کمیتههای مردمی وجنبش انصارالله کاملاً مشخص بوده و برخاسته از یک وظیفهی مقدس است. این وظیفه، عبارت است از دفاع از سرزمین، هموطنان، حاکمیت، کرامت ونیز حفاظت از هویت خود.
اهداف ومنافع حامیان مردم یمن نیز کاملا روشن وآشکار است. بخشی از آن به ضرورت پایبندی به محور و ائتلاف و بخش دیگر آن به ضرورت دفاع از حق وعدالت باز میگردد.
همچنین منافع راهبردی جمهوری اسلامی و دیگر کشورهای محور مقاومت در رابطه با نزاع گستردهی آنها با رژیم صهیونیستی، ایالات متحده و برخی کشورهای عربی و غیر عربی وابسته به آنها اقتضا میکند که به حمایت وپشتیبانی مردم یمن بپردازند.
از این رو، پایان یافتن جنگ یک امتیاز مثبت برای محور مقاومت خواهد بود. زیرا یمن یکی از اعضای اصلی محور مقاومت بوده و دارای دشمنان و منافع راهبردی مشترکی با محور مقاومت است.
با توجه به موفقیتهای جبههی ملی صنعاء و تثبیت نیروهای این محور در سواحل دریای سرخ، بابالمندب، خلیج عدن، ورودیهای دریای عرب واقیانوس جنوبی هند، بی شک پایان یافتن جنگ در شرایط کنونی، به نفع محور مقاومت خواهد بود. چرا که محور مقاومت برای دستیابی به مناطق فوق از سد متجاوزان آمریکایی و صهیونیستی عبور کرده است. متجاوزانی که برای تضعیف این جایگاه استراتژیک و بازپس گیری آن از محور مقاومت، برنامه ریزیهای زیادی انجام دادهاند. از میان این برنامهها میتوان به تلاش برای به قدرت رساندن یک دولت یمنی ضعیف و وابسته به کشورهای خلیج اشاره کرد.
چرا عربستان سعودی از پایان دادن به جنگ میگریزد؟
عربستان سعودی در ایجاد جنگ، جهت دهی و یافتن آن نقشی اساسی داشته است. این کشور بسیاری از نیروهای منطقهای همپیمان خود را نیز به میدان جنگ و تجاوز علیه یمن کشانده است.
از این رو به عقیدهی ما پیچیدگیهای موجود در یمن و عدم دستیابی به راهحلی جدی برای پایان دادن به جنگ، زادهی دو عامل اساسی است
1. لجاجت عربستان سعودی وعدم اعتراف این کشور به ناکامی در دستیابی به اهداف خود.
2. تعارض منافع اغلب نیروهای شرکت کننده در جنگ بویژه نیروهای منطقهای وبینالمللی.
بنابراین مواضع و اهداف عربستان سعودی وکشورهای غربی (بویژه ایالات متحده) نقش مهم وتعیین کنندهای در این جنگ ایفا میکند و پایان دادن به این جنگ نیازمند راه حلی است که اهداف و منافع همهی طرفهای درگیری را تأمین کند. وضعیت فعلی یمن بسیار پیچیده بوده و پایان یافتن جنگ در این کشور (حداقل در آیندهی نزدیک) بعید و ناممکن به نظر میرسد.
پرسشی که باید در اینجا به پاسخ آن بپردازیم این است که با وجود شکست نظامی متجاوزان و ناتوانی آنان در ایجاد تغییرات میدانی یا سیاسی و همچنین تثبیت روزافزون جایگاه جبههی ملی صنعاء و عدم وجود هیچ راه حلی به جز پایان دادن به جنگ وحل وفصل نزاع موجود در یمن، چرا عربستان سعودی از پایان دادن به جنگ میگریزد؟ و در صورت عقبنشینی، چه پیامدهایی این کشور را تهدید خواهد کرد ؟
در حقیقت، عوامل بسیاری موجب ترس عربستان سعودی از پایان دادن به جنگ و دشوار پنداشتن این اقدام شده است زیرا عربستان سعودی، خود را یک کشور عربی واسلامی مهم، تلقی میکند و چنانچه بدون دستیابی به اهداف خود به این جنگ پایان دهد، جایگاه و موقعیت داخلی و منطقهای این کشور متزلزل خواهد شد.
در مقابل، در صورتی که جنگ با شروطی عادلانه و با در نظر گرفتن شرایط میدانی، نظامی و سیاسی به پایان برسد، جبههی ملی صنعاء (که عبارت است از ارتش، کمیتههای مردمی وانصارالله) از دیگر طرفهای نزاع از نظر سیاسی پیشی گرفته و علاوه بر دستیابی به منافع خود، منافع ملت یمن را نیز تأمین خواهد کرد. در نتیجه، شاهد یمنی یکپارچه خواهیم بود.
با روی کار آمدن جبههی ملی، کشور یمن دارای دولتی میشود با ویژگیهای زیر :
قدرتمند، دارای حاکمیت، مستقل در تصمیم گیری، توانمند در زمینهی ادارهی کشور وتوزیع ثروت، قادر به رویارویی مقتدرانه با تمام کشورها، توانمند در زمینهی احترام به حقوق ومنافع کشورهای دیگر و در عین حال عاری از هرگونه وابستگی به آنان، تقسیم عادلهی پستهای مدیریتی میان فرزندان خود، ساماندهی دوبارهی کشور، حرکت به سوی پیشرفت وعبور از مشکلات وآثار جنگ.
به همین دلیل است که عربستان سعودی از پایان یافتن جنگ بیم دارد. زیرا به یمن به عنوان یک کشور وابسته که همواره در برابر خواستههایش سر فرود آورده است، مینگرد. 7
نقش ترکیه و قطر
ادامه جنگ در یمن، رجب طیب اردوغان را وسوسه کرده است تا برای دستیابی به دستاوردهای راهبردی در یمن بکوشد. وی با افزایش حمایتهای خود (در کنار حمایتهای قطر) از حزب اصلاح یمنی میکوشد جای پای خود را در یمن محکم تر کرده و با حضور نظامی در این کشور (مانند قطر وسومالی) آن را به یکی از پایگاههای خود در منطقهی عربی مبدّل سازد. اردوغان از آماده سازی طرح فوق دو هدف دارد :
1-جبران از دست دادن جزیرهی «سواکن» (واقع در سودان)
2- جبران بینتیجه بودن دخالت خود در سوریه به دلیل فشارهای ایران و روسیه به آنکارا در استان ادلب وهمچنین به دلیل موانع راهبردی متعددی که گروههای مسلح وابسته به ترکیه در لیبی با آن مواجه شدند.
با توجه به حمایت قطر از حزب اصلاح یمنی (وابسته به اخوان المسلمین)، به نظر میرسد که اردوغان استفاده از این حزب را بسیار ضروری میداند. زیرا این اقدام (استفاده از حزب اصلاح) به اردوغان کمک میکند تا بتواند از شرایط ذیل به خوبی سوء استفاده کند :
-نبود هیچ راه حلی برای برون رفت از بحرانهای متعدد یمن
-وجود موانعی که بر سر راه مارتین گریفیتس، فرستادهی سازمان ملل قرار گرفته و مانع از حل و فصل مشکلات یمن وتوزیع کمکهای غذایی سازمان ملل و. . . در این کشور شده است.
همچنین این موانع، دستیابی گریفیتس به راه حلی عملی، واقعبینانه، منعطف وتدریجی برای گشودن رمزهای مسائلی که در توافق استکهلم مورد موافقت قرار گرفته اما هنوز به اجرا در نیامده است را با مشکل مواجه کرده است. علاوه بر این، تلاشهای او برای دستیابی به یک توافق اولیه میان طرفهای درگیری نیز با ناکامی روبرو شده است.8
مواضع اخیر شورای انتقالی جنوب
هانی بن بریک نایب رئیس شورای انتقالی جنوب، از مواضع حقیقی این شورای جداییطلب دربارهی اسرائیل پرده برداشت. وی اظهار داشت که شورای انتقالی جنوب (که از سوی کشور امارات پشتیبانی میشود) از راهحل دوکشور اسرائیل و فلسطین حمایت میکند.
پیشتر نیز، بن بریک که اظهارات جدل برانگیزش بر کسی مخفی نیست، گفته بود که شورای انتقالی جنوب با هیچ کشور، دین، و فردی در جهان دشمنی ندارد. همچنین، او اعتقاد خرافی و دروغین اسرائیلیها مبنی بر اینکه آنها در خاک و سرزمین خود ساکن هستند را سخنی درست قلمداد کرد.
همچنین حسین حنشی رئیس مرکز تحقیقات راهبردی و آمار عدن (که مورد حمایت امارات وعربستان بوده ووابسته به شورای جدایی طلب جنوب میباشد) با یک شبکهی اسرائیلی مصاحبه کرده وسپس با توجیهی مضحک دربارهی دلیل این مصاحبه در صفحهی شخصی خود در فیس بوک نوشت: «این مصاحبه را با هدف جلوگیری از حضور برخی از شخصیتهای اخوان المسلمین در یک کانال اسرائیلی عربی زبان انجام دادم.!» 9
مواضع کشور امارات
با توجه به مواضع غافلگیر کننده و قابل توجه شورای انتقالی جنوب، میتوان مواضع و اهداف بلند مدت کشور امارات را نیز حدس زد. این کشور در اغلب رویدادها بویژه در رویارویی با نیروهای منصور هادی که مورد حمایت عربستان سعودی است از این شورا حمایت جدی کرده است. از این رو، مواضع این شورا کاملاً با نظرات کشور امارات مطابقت دارد و بدین ترتیب هدف اصلی این کشور از تجاوز به یمن و همچنین میل شدید آن به تسلط بر مناطق جنوبی و ساحل غربی (در جنگ حدیده) را میتوان فهمید.
امارات در تمامی مراحل تجاوز به یمن با عربستان سعودی همکاری داشته است و همچنین با قرار دادن نیروهای خود در خط مقدم میدان نبرد بسیاری ازسربازان و افسران خود را از دست داده وخسارت سنگینی را در زمینهی تجهیزات، مهمات وخودروهای نظامی متحمل شده است. اظهارات شورای انتقالی جنوب دربارهی روابط دوستانهی خود با اسرائیل نشان دهندهی این است که امارات، اهداف و راهبردهای جدیدی اتخاذ کرده است که با اهداف این کشور در روزهای آغازین تجاوز به یمن کاملا متفاوت است. چرا که در آن روزها، اهداف کشور امارات در چارچوب اهداف کشورهای غربی به ویژه انگلیس و آمریکا قابل تعریف بود. این اهداف عبارت است از: دستیابی به چند منطقهی ساحلی یمن که تمامی دریای عرب، خلیج عدن وباب المندب را در بر میگرفت. از دیگر مواردی که تغییر استراتژی امارات را تأیید میکند مواضع اخیر این کشور مبنی بر ایجاد روابط نزدیک با اسرائیل است.
مواضع مصر وسودان
علیرغم اینکه کشور مصر یکی از اعضای ائتلاف عربی است، اما به طور کامل به صحنهی نبرد ورود نکرده و هیچ نیرویی به یمن اعزام نکرد. بلکه تنها با صدور برخی بیانیههای سیاسی و دیپلماتیک، حمایت وپشتیبانی خود را از عربستان سعودی اعلام داشت. البته این مواضع سیاسی نیز در روند جنگ بی تأثیر نبود. زیرا مصر یکی از کشورهای مهم و دارای نفوذ سیاسی در منطقه بوده و حمایت آن از متجاوزان سعودی، برای ریاض یک امتیاز، محسوب میشود. کما اینکه مخالفت یا بیطرفی این کشور نیز میتوانست در روند جنگ تأثیرگذار باشد. البته ممکن است شرایط نابسامان اقتصادی مصر، این کشور را وادار به اتخاذ این مواضع کرده باشد. زیرا این کشور به شدت به حمایتهای مالی ونفتی عربستان نیازمند بوده وممکن است نگرانی وترس از متوقف شدن حمایتهای سعودی، این کشور را وادار به اتخاذ این مواضع کرده باشد.
مواضع کشور سودان نیز تفاوتی با مواضع مصر ندارد. این کشور نیز (مانند مصر) با هدف باجگیری سیاسی و مالی از عربستان، به این ائتلاف پیوسته است. تنها تفاوت سودان با مصر این است که سودان، هزاران سرباز وافسر خود را به مرزهای جنوبی عربستان فرستاده و آنها را در سختترین میدان نبرد علیه یمنیها قرار داد. همچنین یگانهای نظامی خود را تحت فرمان عربستان سعودی قرار داده و پس از مشارکت مستقیم در جبههی جنگ، بسیاری از سربازان و افسران خود را از دست داد. چرا که نیروهای انصار الله با تمرکز بر روی جبهههای جنوبی، فشار زیادی را به نیروهای دشمن وارد آوردند.
پس از برکناری عمر البشیر از ریاست جمهوری سودان، مواضع سودان نسبت به جنگ در یمن، دستخوش برخی تغییرات شد. از جملهی این تغییرات میتوان به بازگرداندن اغلب نیروهای سودانی مستقر در یمن و باقی نگه داشتن تعداد اندکی از آنها در این کشور اشاره کرد. دلیل اینکه کشور سودان تعدادی از نیروهای خود را در یمن باقی نگهداشته است، ترس این کشور از تیره و تار شدن روابطش با عربستان است (یعنی همان دلیلی که سودان را وادار به مشارکت در جنگ کرد.)
هدف آمریکا از ورود به جنگ علیه یمن
شاید بتوان گفت مواضع آمریکا، بیشترین تأثیر را در جنگ علیه یمن داشته است. ایالات متحده عامل اصلی آغاز این جنگ و شعلهور شدن آن بوده و اکنون نیز مانع بزرگی برای پایان یافتن این جنگ به شمار میآید. اخیراً نیز با عدم ایجاد شرایط لازم برای پایان دادن به جنگ، گامی دیگر در راستای تحقق بخشیدن به اهداف خود برداشته است. از آنجا که اهداف کشور انگلیس از ورود به جنگ علیه یمن در چارچوب اهداف وراهبردهای ایالات متحده قابل تعریف است، در ذیل به انگیزههای ایالات متحده از تلاش برای ادامه یافتن این جنگ اشاره خواهیم کرد :
-انگیزههای اقتصادی :
تجاوز به یمن که اکنون به ششمین سال خود رسیده است، فرصت اقتصادی مهمی برای ایالات متحده و برخی کشورهای غربی به شمار میآید. ادامه جنگ، به معنای فروش بیشتر سلاحها وتجهیزات نظامی وهمچنین دریافت پولهای بیشتری در مقابل ارائهی مشاورههای نظامی و فنی خواهد بود.
از این رو، میتوان گفت تنها دلیل پشتیبانی واشنگتن از متجاوزان سعودی، رونق بخشیدن به بازار فروش سلاح آمریکا وکشورهای غربی است.
زیرا یمن، بهانهی خوبی برای فروش موشکهای هدایت شونده وبمبهای هوشمند گرانقیمت است.
انگیزههای سیاسی :
ایالات متحده از طریق نگهداشتن عربستان سعودی در باتلاق یمن میکوشد تا این کشور را همواره تشنهی حمایتهای دیپلماتیک و نظامی خود نگهداشته و از این کشور به عنوان ابزاری برای رویارویی با ایران و نیز حمایت از طرح عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل استفاده کند.
همچنین ایالات متحده معتقد است که ادامه یافتن جنگ در یمن فرصت مناسبی برای اعمال فشار، بر ایران فراهم میکند. زیرا در صورت ادامه جنگ در یمن و هم پیچیده شدن شرایط در این کشور، ایران «از باب احساس وظیفه» خود را ملزم به حمایت از یمن خواهد کرد. واین مسأله، به باجگیری غیر مستقیم از ایران و نیز اعمال فشار، علیه این کشور کمک خواهد کرد.
آخرین گامی که ایالات متحده، در این رابطه برداشت این بود که از انجام وظیفهی قانونی خود شانه خالی کرد. زیرا بر اساس قوانین بینالمللی که جامعهی ملل و شورای امنیت بر پایهی آن تأسیس شدهاند، همهی کشورها باید به حاکمیت یکدیگر احترام گذاشته وهیچ کشوری، اجازهی تجاوز ودخالت غیر قانونی به کشورهای دیگر را ندارد. اما متأسفانه نهادهای بینالمللی، بسیاری از اقدامات متجاوزان را که با قوانین بینالمللی، قانون جنگ ومقررات مربوط به سلاحهای ممنوعه، در تعارض است را نادیده گرفتند.
نتیجه
با توجه به اینکه، هیچ یک از طرفهای تأثیرگذار در این نزاع، قصد همکاری در زمینهی پایان دادن به جنگ را ندارد و همچنین با توجه به تعارض گستردهای که میان منافع طرفهای درگیری وجود دارد، میتوان گفت که مسألهی حل وفصل درگیری در یمن، به بنبست رسیده و در نتیجه این جنگ سالها ادامه خواهد یافت.
شاید یک کشور بی طرف که نیت وجرأت میانجیگری را داشته باشد، بتواند با ایجاد یک توافق میان طرفهای درگیری به این جنگ پایان دهد. به عنوان مثال، کشور سوئیس که به دلیل مواضع بی طرف خود، با اغلب کشورها روابط مسالمت آمیزی داشته و با هیچ کشوری علیه کشور دیگر هم پیمان نشده است، گزینهی مناسبی برای میانجیگیری به شمار میآید.
مونیکا بلگر، خبرنگار سابق روزنامه نویه زوریخ تسایتونگ در خاورمیانه که در فعالیتهای مرکز مطالعات راهبردی صنعاء نیز فعالیت دارد، معتقد است که کشور سوئیس، توانایی میانجیگری برای دستیابی به یک راه حل مسالمت آمیز در یمن را دارد. او میگوید تنها مسألهای که در سوئیس -دربارهی تجاوز به یمن -شنیده میشود، موضوع صادرات اسلحه و تجهیزات جنگی به عربستان سعودی است. موضوعی که به دلیل استفادهی عربستان از این سلاحها در جنگ خود علیه یمن و در نتیجه زیر پا گذاشتن حقوق بشر از سوی این کشور، انتقادات بسیاری را در پی داشته است.
در اواسط ژانویهی سال جاری، به دنبال استفادهی عربستان سعودی از سلاحهای ضد هوایی (ساخت کشور سوئیس)، موضوع فروش اسلحه به عربستان سعودی، دوباره در صدر خبرها قرار گرفت. این سلاحها به دنبال حملهی پهبادی حوثیها به یکی از میدانهای نفتی عربستان، مورد استفادهی این کشور قرار گرفته بود.
علاوه بر موارد فوق، وظایف انساندوستانه نیز اقتضا میکند که سوئیس، اقدام به میانجیگری نماید. چرا که آژانس توسعه و همکاری سوئیس، موضوع ارائهی کمکهای انساندوستانه به کشور یمن را در اولویت برنامههای خود قرار داده و با تمرکز بر روی مسألهی آبرسانی، ارائهی خدمات بهداشتی وحفاظت از غیر نظامیان، سعی در حل مشکلات یمن دارد.
البته سوئیس از سال 2007 در یمن فعالیت داشته و پس از گذشت پنج سال از آغاز فعالیت خود در یمن، دفتری را با هدف توسعهی مراکز آموزش شغلی (ویژهی روستائیان کم بضاعت) در شهر صنعاء تأسیس کرد.
از دیگر مسائلی که نشان دهندهی شایستگی کشور سوئیس برای ایفای این نقش استثنایی در شرایط استثنایی فعلی است، روابط خوب این کشور با جمهوری اسلامی ایران به عنوان حامی حوثیهای یمن است. علاوه بر این، سوئیس از سال 2018 حامی منافع ایران در عربستان و همچنین حامی منافع عربستان سعودی در ایران است که البته به جهت ضرورت حمایت از منافع هر دو کشور، اقدام به میانجیگری نکرده و تنها به انتقال پیامهای دو کشور بسنده میکند.10
(پینوشت)
1- این مناطق در میان شهرهای صنعاء ،صعده واستان های غربی وشمال غربی یمن قرار دارند .
2- رئیس جمهور یمن پیش از منصور هادی که پس از مشخص شدن روابط سری وی با ائتلاف سعودی وفعالی هایش علیه ارتش،کمیته های مردمی ویگان های انصار الله ،طی یک عملیات امنیتی به قتل رسید.
3- سایت خبری العهد : «رونق گرفتن بازار اسلحهی آمریکا ،تنها ثمرهی تجاوز به یمن .....»
4- . https://www.aljazeera.net/news/politics
یمن سال 2020 ........اطلاع از مناطق تحت تسلط طرفهای درگیری -الجزیره
5- https://www.masarat.ps/article/
مرکز تحقیقات سیاسی ومطالعات راهبردی فلسطین -مسارات
6- سلمان عماری «یمن از انقلاب تا جنگ داخلی» مجلهی بیان شمارهی 348
7- https://www.almayadeen.net/analysis
چرا ائتلاف سعودی پایان دادن به تجاوز خود را امری دشوار تلقی میکند؟ المیادین نت
8- https://www.hafryat.com/ar/blog/%
آیا زمان استفادهی اردوغان از حزب اصلاح در یمن فرا رسیده است ؟
9- https://www.alquds شورای انتقالی جنوب (مورد حمایت کشور امارات) برای به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر اسرائیل ،اعلام آمادگی کرد
10- https://www.swissinfo.ch/ara/politics
جنگ یمن ،و اقداماتی که کشور سوئیس قادر به انجام آن است .
تعداد مشاهده: 1108