چگونه دشمنان یمن با ناکامی روبرو شدند؟
أنس عبدالکافی أمین القاضی
محقق مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک یمن، مدیر گروه تحقیقات مطبوعات در خبرگزاری سبأ یمن. anas.q.y2016@gmail.com
چکیده
هنگامی که از شکست و ناکامی نیروهای همپیمان در جنگ با یمن چه نیروهایی که به طور مستقیم در جنگ حضور دارند (مانند عربستان سعودی و امارات) و چه نیروهای بینالمللی حامی آنها (مانند آمریکا، اسرائیل، انگلیس و فرانسه) سخن می گوییم، منظورمان شکست آن ها در دستیابی به اهدافی است که برای محقق کردن آن، آتش جنگ علیه یمن را شعلهور کردند. مهمترین هدف ائتلاف آلسعود از تجاوز به یمن این بود که در ابتدا نیروهای ملی و انقلابی یمن را به زانو در آورده و آن ها را از داشتن سلاحهای راهبردی محروم کنند، و در گام بعدی، سواحل دریای سرخ و دریای عرب را نیز تحت تسلط خود قرار دهند. اما سیر دستیابی به هیچ یک از این اهداف، بر اساس برنامهی مورد نظر آل سعود، پیش نرفت. از این رو، میتوان با اطمینان کامل ادعا کرد که نیروهای متجاوز ائتلاف، در برابر یمن با شکست روبرو شدهاند. البته نباید موفقیتهای جزئی نیروهای ائتلاف را نادیده گرفت. موفقیتهایی چون:
-اشغال بخشی از جنوب یمن
-دستیابی به چند بندر
-ایجاد نیروهای نظامی و سیاسیای که آیندهی یمن را به خطر خواهند انداخت
-مستقر کردن نیروهای داعش در یمن و در نهایت ویران کردن زیرساختهای این کشور.
بنابراین اگر چه نیروهای ائتلاف در دستیابی به اهداف فرعی فوق موفق بودهاند، اما در تحقق بخشیدن به اهداف کلان خود کاملاً شکست خوردهاند و به عقیدهی ما جلوگیری از محقق شدن اهداف کلان نیروهای ائتلاف، این امکان را برای ملت یمن به وجود خواهد آورد که دستاوردهای جزئی و فرعی دشمن را نیز با ناکامی روبرو کنند.
در اینجا باید به این نکته نیز اشاره کنیم که ائتلاف متجاوز آل سعود به دلیل عدم توانایی در دستیابی به اهداف خود در یک وضعیت دیالکتیک قرار گرفته است. این وضعیت، ائتلاف مذکور را گرفتار بحرانهای پیچیدهای کرده است. بحرانهایی که در نهایت، موجب نابودی نوک پیکان این ائتلاف، یعنی عربستان سعودی و امارات، خواهد شد. این دو کشور، خود را در بنبستی میبینند که رهایی از آن روزبهروز سختتر میشود. اما در مقابل، ملت یمن و نیروهای ملی آن، افقهای روشنی را در برابر خود میبینند. قدرت اقدام، ابتکار عمل و بازدارندگی آن ها روزبهروز بیشتر شده و همچنان به روند صعودی خود ادامه میدهد.
مقدمه
عربستان سعودی و امارات در خط مقدم متحدان متجاوز به یمن قرار دارند. این دو کشور نیروهای نظامی خود را وارد یمن کرده و عملاً آن را تحت اشغال خود درآوردهاند. ائتلاف غربی-صهیونیستی نیز که اولین ذینفع این جنگ است وظیفهی طراحی و سیاست گذاریهای مربوط به این تجاوز را بر عهده دارد.
اهدافی که دشمنان غربی با جنگ افروزی در یمن به دنبال دستیابی به آن هستند عبارت است از:
تبدیل دریای سرخ و تنگهی راهبردی آن (باب المندب) به دریاچهای که تحت مالکیت آمریکا و اسرائیل قرار دارد.
غارت منابع نفتی یمن و واگذاری این منابع به شرکتهای آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی.
با توجه به مطالب فوق در مییابیم که منظور از متحدان متجاوز به یمن دو گروه هستند:
1.عربستان سعودی و امارات که به صورت مستقیم در این تجاوز دست دارند
2.ائتلاف آمریکایی -اروپایی -صهیونستی که وظیفهی تعیین سیاستهای نهایی این جنگ را بر عهده دارند.
هنگامی که از شکست نیروهای هم پیمان در جنگ با یمن، چه نیروهایی که به طور مستقیم در جنگ حضور دارند (مانند عربستان سعودی و امارات) و چه نیروهای بینالمللی حامی آنها (مانند آمریکا، اسرائیل، انگلیس و فرانسه) سخن می گوییم، منظورمان شکست آنها در دستیابی به اهدافی است که برای محقق کردن آن، آتش جنگ علیه یمن را شعلهور کردند. مهمترین هدف ائتلاف آلسعود از تجاوز به یمن این بود که در ابتدا نیروهای ملی و انقلابی یمن را به زانو در آورده و آنها را از داشتن سلاحهای راهبردی محروم کنند؛ و در گام بعدی سواحل دریای سرخ و دریای عرب را نیز تحت تسلط خود قرار دهند. اما سیر دستیابی به هیچ یک از این اهداف، بر اساس برنامهی مورد نظر آل سعود پیش نرفت. میتوان با اطمینان کامل ادعا کرد که نیروهای متجاوز ائتلاف، در برابر یمن با شکست روبرو شدهاند. البته نباید موفقیتهای جزئی نیروهای ائتلاف را نادیده گرفت. موفقیتهایی چون: اشغال بخشی از جنوب یمن، دستیابی به برخی از بندرها، ایجاد نیروهای نظامی و سیاسیای که آیندهی یمن را به خطر خواهند انداخت، مستقر کردن نیروهای داعش در یمن و در نهایت ویران کردن زیر ساختهای این کشور.
اگر چه نیروهای ائتلاف در دستیابی به اهداف فرعی فوق، موفق بودهاند، اما در تحقق بخشیدن به اهداف کلان خود کاملاً شکست خوردهاند و به عقیدهی ما جلوگیری از محقق شدن اهداف کلان نیروهای ائتلاف، این امکان را برای ملت یمن به وجود خواهد آورد که دستاوردهای جزئی و فرعی دشمن را نیز ازبین ببرند.
دولت مردان صنعا نیز معتقدند که اولین شرط عبور از بحران فعلی یمن رفع تحریمها، متوقف کردن جنگ و بیرونراندن نیروهای بیگانه از خاک یمن است.
پیشینهی تاریخی
از دههی هفتاد سدهی پیشین، کشور یمن از سوی نیروهای نظامی و قبیلهای اداره میشد. این نیروها پس از تشکیل یک ائتلاف ظالمانه به رهبری عربستان سعودی، با تمام جنبشهایی که به دنبال اصلاحات سیاسی و دموکراتیک بودند مبارزه کرده و از فعالیت تمام نیروهای اسلامی،ملی گرا و چپ گرای یمن جلوگیری میکردند. حکمرانی این ائتلاف مزدور در سال 2011 میلادی پایان یافت. زیرا در این سال، یمن شاهد یک انتفاضهی مردمی گسترده بود که موجب بروز شکافهایی در این ائتلاف شد. دلیل بروز این شکافها این بود که یکی از جناحهای ائتلاف مذکور به رهبری اخوان المسلمین از انقلاب مردم یمن حمایت کرده و مخالفت خود را با دولت علی عبدالله صالح اعلام کرد. این انتفاضهی مردمی، پایههای ائتلاف مذکور را به شدت متزلزل کرده و موجب شد تا طومار آن در سال 2014 به طور کامل پیچیده شود. از آنجا که نابودی این ائتلاف به معنای کوتاه شدن دست استعمار از یمن بود، کشورهایی که پیش از انقلاب مردم یمن سرنوشت این ملت را در دست داشتند، احساس خطر کرده و تجاوز به یمن را آغاز کردند. چرا که این انقلاب، منافع نامشروع آنها را به خطر انداخته بود.
فقدان بصیرت راهبردی
اولین اشتباهی که ائتلاف تحت فرماندهی عربستان مرتکب شد، استفاده از نیروهای مزدوری بود که در انقلاب 21 سپتامبر 2014 با شکست روبرو شده بودند. عربستان کوشید تا این نیروها را دوباره بر مسند قدرت بنشاند. اشتباه دیگر عربستان سعودی این بود که بسیاری از طرحها و نقشههای خود را بر اساس تحلیلهای این نیروها تنظیم کرد که نتیجهی طبیعی آن، شکست و ناکامی تمام این طرحها بود.
اجلاس ریاض، بزرگترین گردهمایی یمنیهایی بود که طرفدار جنگ با کشور خود بودند. این اجلاس در هفتههای آغازین جنگ برگزار شد.
شخصیتهای حاضر در این اجلاس، خود را نمایندهی مردم یمن معرفی کرده و پس از ارائهی تعهداتی مبنی بر یاری نیروهای ائتلاف برای دستیابی به اهدافشان، این تصور را برای رهبران ائتلاف ایجاد کردند که توانایی لازم برای پیروزی و غلبه بر نیروهای یمنی را دارا هستند. به عنوان مثال برخی از شیوخ قبایل که در این اجلاس حاضر بودند به رهبران ائتلاف اطمینان دادند که از توانایی لازم برای جهت دهی قبایل یمنی برخوردار هستند. رهبران احزاب سیاسی نیز تأکید کردند که از پایگاههای حزبی و مردمی خود برای حمایت از ائتلاف بهره خواهند جست. همچنین فرماندهان نظامی حاضر در اجلاس ادعا کردند که تشکیلات نظامی یمن را در مسیر تحقق بخشیدن به اهداف مورد نظر ائتلاف، هدایت خواهند کرد. سازمانهای جامعهی مدنی نیز با وعدههای خود موجب شدند تا عربستان به پیروزی در یمن امیدوارتر شود. اما پس از آغاز جنگ، تمام تصورات و پندارهای عربستان سعودی فرو ریخت. هیچ یک از رهبران حزبی، فرماندهان نظامی و شیوخ قبایل نتوانستند به وعدهها وتعهدات خود عمل کنند. این رخداد اولین چالشی بود که نیروهای ائتلاف با آن روبرو شدند. اما حملات سنگین و وحشیانهی عربستان وامارات در ماههای اول جنگ،موجب شد تا این حقیقت از چشم ناظران پنهان بماند.
پافشاری ملت یمن بر دفاع از میهن خود
علاوه بر نقشآفرینی رهبر فرزانهی یمن، مردم این کشور نیز با مقاومت و پایداری خود نقش تعیینکنندهای را در این جنگ ایفا کردند. زیرا این مردم یمن بودند که با ایمان، شجاعت و دلیری خود، مهمترین عامل ناکامی متجاوزان بودند و نه تنها تحریمها و جنایات نیروهای ائتلاف، عزم و ارادهی این ملت را سست نکرد، بلکه موجب ثبات، پایداری و افزایش ایمان آنها به یاری خداوند شد.
در طول پنجسالی که از این تجاوز ظالمانه میگذرد، شاهد نقشآفرینی کم نظیر مردم یمن، و نیز حرکت آنها در مسیر تعیین شده از جانب رهبر انقلاب یمن بودهایم. انصار الله نیز در طول این دوران، حساب ویژهای بر روی ملت یمن باز کرده و در مسیر دستیابی به آزادی، همواره از کمکهای بیوقفهی آنها برخوردار شده است.
از میان کمکهای مردم یمن میتوان به حضور در جبهههای جنگ و نیز پشتیبانی مالی، غذایی و تسلیحاتی از نیروهای مقاومت اشاره کرد.
علاوه بر کمکهای فوق، شاعران، مداحان، نویسندگان، روزنامه نگاران، اندیشمندان و رهبران میدانی و سیاسی یمن نیز تمام توان خود را برای یاری رساندن به جبههی مقاومت به کار گرفتند.
نیروهای مردمی و داوطلبی که برای دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور خود به میدان آمدهاند، وابسته به گروه یا طایفهی خاصی نیستند بلکه تمام افرادی که به دنبال پایان دادن به دخالتهای بیگانگان و نیز برپایی یک دولت عادلانه هستند پای به میدان نبرد با متجاوزان نهادهاند.
این مردم یمن هستند که مسؤولیت اصلی و بار سنگین رویارویی با متجاوزان را در طول این پنجسال به دوش کشیدهاند و با حضور در دهها جبههای که در داخل و نیز مرزهای شمالی یمن قرار دارد، مانع از پیشروی نیروهای ائتلاف شدهاند. به عقیدهی ما ملت یمن روحیهی ایثار و فداکاری خود را از یک سرچشمهی ایمانی و جهادی وام گرفته است. اگر این روحیه در دلهای این مردم نهادینه نشده بود هرگز نیروهای یمنی در برابر متجاوزان پیروز نمیشدند. زیرا نهاد نظامی کهنهی یمن در زمانی تشکیل شد که این کشور در اختیار استعمارگران قرار داشت. از این رو نقش این نهاد در رویایی با متجاوزان کمرنگ و ناچیز بوده است؛ و با وجود اینکه چندین عامل ساختاری و بوروکراتیک، اثرگذاری نهاد نظامی را در این جنگ کاهش داد، اما مردم یمن از طریق تزریق سربازان و افراد با تجربه و خبره به این نهاد به نقشآفرینی بیشتر آن در جنگ، کمک شایانی کردند.
هچنین مردم یمن با پشتیبانیهای مالی و غذایی خود از نیروهای مقاومت که در مناسبتهای مختلف و به دنبال درخواستهای رهبر انقلاب یمن صورت میگرفت، نقش مهمی در شکست متجاوزان ایفا کردند. میتوان گفت حمایتهای مالی ملت یمن و نیز حضور پیوستهی آنها در جبهههای نبرد شیرازهی مقاومت در یمن را تشکیل میدهد. رهبری یمن نیز وظایف و مسؤولیتهایی را بر عهده داشته و دارد که به عقیدهی ما در طول این پنج سال در انجام آن کاملاً موفق بوده است.
این وظایف عبارتاند از:
-آزادسازی ظرفیتهای نهفتهی مردمی
- جهت دهی این ظرفیتها به سوی یک جنگ عادلانه
- مدیریت میدان نبرد با تصمیم گیریهای درست و تعیین کننده
رهبر انقلابی و نقش تاریخی آن
میان نقش ملت و رهبری، ارتباط عمیقی وجود دارد. زیرا ظرفیتهای نهفتهی مردمی، همواره به رهبری نیاز دارد که به آزادسازی و شکوفایی آن کمک کند. همچنین امکانات، منابع و فرصتهای طلایی ملت نیز نیازمند رهبری است که آن را مدیریت و به سوی مسیر درست هدایت نماید.
بنابراین، همان طور که رهبری بدون پایگاه مردمی ارزشی ندارد، ظرفیتهای نهفتهی ملت نیز بدون رهبری که به آزادسازی آن کمک کند ارزشی ندارد. به عقیدهی ما، هرچه قدر رهبر یک ملت، با درایتتر، پختهتر، صریحتر و با ایمانتر باشد و به عادلانه بودن آرمان خود اطمینان بیشتری داشته باشد، ملتِ زیر پرچم او قدرتمندتر بوده و آمادگی بیشتری برای ایثار و فداکاری خواهد داشت. خوشبختانه تمام ویژگیهای فوق در رهبر انقلابی یمن (سیدعبد الملک بدرالدین حوثی) جمع شده است. این رهبر انقلابی نقش برجستهای در رویایی با متجاوزان سعودی و اماراتی ایفا کرده و هرگز در برابر حملات هوایی سهمگین و محاصرهی اقتصادی ظالمانهی آنها دچار آشفتگی و تزلزل نشد. بلکه با ایراد سخنانی سرشار از آرامش و اطمینان، از ملت یمن خواست با تشکیل پنج جبهه، مقابلهی خود با عملیات موسوم به طوفان قاطعیت را آغاز کنند. این جبهههای پنجگانه عبارتاند از: جبههی نظامی، رسانهای، فرهنگی، اقتصادی و بسیج.
رهبر فرزانهی یمن نسبت به تمام نیروهای سیاسی موجود در یمن، رویکرد حکیمانهای در پیش گرفته و هرگز اجازه نداده است راه گفتوگو و ارتباط با آنها مسدود شود. همچنین هرگز با رفتارهای سیاسی خود، دشمنان را به سوی تندروی و افراطیگری سوق نداده است. بلکه در برابر تمام گرایشهای متعصبانهی طرف مقابل، با منطق و درایت رفتار کرده و کوشیده است تا از طریق شعارهای وحدت گرایانهی خود، همهی گرایشهای فکری را در یک سنگر قرار دهد. اگر اینگونه نبود بیشک مزدوران و جیره خواران دشمن، این مبارزهی ملی و عادلانه را به یک جنگ فرقهای و داخلی تبدیل کرده بودند.
از میان ویژگیهای برجستهی سیدعبدالملک بدرالدین حوثی میتوان به وفاداری، یکرنگی، برخورداری از مقبولیت و توانمندی ایشان در زمینهی محقق کردن اهداف، آرمانها و ارزشهای ملت اشاره کرد. ایشان همواره در سخنرانیهای خود به ضرورت تلاش برای دستیابی به این ارزشها و آرمانها اشاره میکند. علاوه بر ویژگیهای فوق، طیف گسترده ای از مردم یمن، شخص ایشان را یک ارزش تلقی میکنند و بر این باورند که سید عبدالملک بدرالدین، منافع، نیازها و اهداف اجتماعی آنها را به خوبی لمس کرده و از توانایی لازم برای برآورده کردن اهداف و آرمانهایشان برخوردار است.
این رهبر فرزانه از قدرت پیشبینی و شجاعت ویژهای نیز برخوردار است، به طوری که هرگاه شرایط در یمن دچار پیچیدگی و ابهام شده است، با نبوغ و بصیرت خود مسائل اصلی را از فرعی جدا کرده و با ارائهی تکنیکهای هوشمندانهی خود شرایط را از حالت پیچیدگی خارج کرده است. شجاعت مثالزدنی سید عبدالملک نیز موجب شده است تا نظامیان، سیاستمداران و مدیران تحت فرمانش، با اطمینان خاطر و آرامشی کامل، تکنیکهای مورد نظر او را اجرا کنند.
در اندیشهی سید بدرالدین یک اصل اعتقادی ثابت وجود دارد که از آیات قرآن کریم الهام گرفته شده است. این اصل عبارت است از «یاری پیوستهی خداوند نسبت به مستضعفان ».
جنبش انصارالله توانسته است با تکیه بر این اصل و نیز با توکل به خدای متعال، در شش جنگ ظالمانه پیروز شود. این اصل همواره با ایمان راسخ ملت یمن به عادلانه بودن آرمان خود همراه بوده است. آرمانی که در مسیر ایثار و فداکاری ملت یمن و نیز پافشاری آنها بر مبارزه تا پیروزی نقش مهمی را ایفا کرده است.
مقایسهای میان دو الگوی حکمرانی
در طی پنج سالی که از حملهی متجاوزان به یمن میگذرد، این کشور دو الگوی حکمرانی متفاوت را تجربه کرده است. الگوی اول در مناطق تحت تسلط نیروهای ملی و الگوی دوم در مناطق اشغالی اجرا شده است. میان این دو الگو سه تفاوت اصلی وجود دارد:
1.مسألهی امنیت 2.همزیستی 3.نظم سازمانی
مناطقی که تحت تسلط نیروهای ملی یمن قرار دارد، در امنیت کامل قرار داشته و مردم این مناطق با وجود تفاوت در گرایشهای مذهبی و سیاسیشان، زندگی مسالمت آمیزی را در کنار یکدیگر تجربه میکنند. از نظر نظم سازمانی نیز باید گفت که تمام نیروهای نظامی این مناطق زیر پرچم یک فرماندهی یکپارچه قرار داشته و زندگی روزانهی مردم نیز زیر سایهی قانون و نظارت دستگاه قضایی در حال جریان است.
اما مناطقی که تحت اشغال متجاوزان و مزدوران آنها قرار دارد، پیوسته شاهد ترور شخصیتها و نیز سرقت و چپاول اموال عمومی و خصوصی است. حضور برخی نیروهای تروریستی مانند القاعده و داعش نیز موجب افزایش ناامنی در این مناطق شده است. همچنین حضور برخی گرایشهای نژادپرستانه در این مناطق موجب شده است که افراد دارای گرایشهای سیاسی و مذهبی گوناگون، پیوسته مشغول درگیری، قتل، غارت و تبعید یکدیگر باشند. از نظر نظم سازمانی نیز باید گفت که در این مناطق قانونمداری کمرنگ بوده و هنوز ائتلاف متجاوز سعودی-امارتی نتوانسته است با ایجاد یک رهبری یکپارچه در این مناطق، مزدوران و جیرهخواران خود را زیر یک پرچم قرار دهد.
وجود این الگوهای متناقض موجب شد تا مردم یمن به الگویی که در مناطق تحت تسلط نیروهای ملی در حال اجرا شدن است گرایش پیدا کنند. کسانی هم که با دولت حاکم در صنعاء موافق نیستند، هرگز الگوی حکمرانی مزدوران را نمیپسندند. از این رو، در طی این پنجسالی که از حملهی متجاوزان به یمن میگذرد، روز به روز محبوبیت و پایگاه مردمی مزدوران یمنی، کاهش یافته است و در مقابل محبوبیت ارتش و پایگاههای مردمی یمن روز به روز بیشتر و گستردهتر شده است. برای درک این مطلب کافی است نگاهی داشته باشیم به تعداد رهبران سیاسی و نظامیای که پس از ایجاد «کارگروه آشتی ملی فراگیر» در نیمهی سال 2019 و آشکار شدن چهرهی واقعی نیروهای ائتلاف، به آغوش میهن خود بازگشتند.
آشکار شدن چهرهی واقعی متجاوزان
از جمله مسائلی که به ناکامی متجاوزان سعودی و اماراتی سرعت بخشید، آشکار شدن چهرهی واقعی آنها در برابر افکار عمومی داخلی و خارجی و نیز نخبههای سیاسی یمن بود. به عقیدهی ما عامل اصلی رسوایی متجاوزان دو چیز است:
1-جنایات متعدد آنان علیه غیرنظامیان و آسیب زدن به اموال عمومی و خصوصی و نیز به قتل رساندن زنان و کودکان بیگناه.
2-آشکارشدن حقیقت شعارهایی که به بهانهی آن، آتش جنگ را در یمن برافروختند. زیرا با ادامه یافتن این جنگ، افکار عمومی به این باور رسیدند که نیروهای ائتلاف، مدافع حقیقی دولت عبد ربه منصورهادی نبوده و با پیروان آن مانند افراد زیردست و ذلیل برخورد میکنند.
آشکار شدن ماهیت حقیقی ائتلاف تحت فرماندهی عربستان موجب شد تا این ائتلاف، توانایی خود را در جذب نیروهای اجتماعی و سیاسی جدید، تا حد زیادی از دست بدهد.
همچنین افرادی که به دلیل دروغ پردازی رسانههای دشمن، گمان میکردند که نیروهای ائتلاف برای دستیابی به اهدافی عادلانه به میدان نبرد آمدهاند، مواضع خود را تغییر دادند. در نتیجه مواضع ملی مردم به میزان قابل توجهی تقویت شد.
عامل دیگر ناکامی دشمنان در جنوب یمن، وجود تعارض میان تاکتیکهای آنان در مناطق جنوبی یمن است. زیرا رقابت اسلطه جویانهی عربستان و امارات در یمن موجب شد تا این کشور به صحنهی درگیریهای نظامی شدیدی میان جیره خواران آنان مبدل شود.
این درگیریها علاوه بر تحلیل بردن توان نظامی طرفین، از زیادی خواهیهای این دو کشور متجاوز نیز پرده برداشت.
شدت گرفتن بحران در عربستان سعودی
افزایش مشکلات داخلی در عربستان سعودی، به عنوان رهبر نیروهای ائتلاف، موجب شد تا این کشور نتواند از تمام توان خود برای تجاوز به یمن استفاده کند. این مشکلات عبارتاند از:
اولین بحران انتقال قدرت میان فرزندان و نوههای پایه گذار دولت آل سعود است. این بحران موجب شد ملک سلمان و فرزندش از اتحاد خاندان حاکم و نیز حمایت نامحدود آن محروم شوند. این بحران تا حدی بالا گرفت که ملک سلمان را وادار کرد تعدادی از بستگان خود و نیز نخبگان کشور را بازداشت و اموال آنها را به بهانهی مبارزه با فساد مصادره نماید.
شایان ذکر است که این بحران تا به امروز ادامه داشته و هر لحظه امکان شعلهور شدن آن وجود دارد.
همچنین بر اساس اخباری که بهتازگی از سوی واشنگتن پست منتشر شده است، محمد بن سلمان قصد دارد اتهاماتی علیه محمد بن نایف مطرح نماید. این اتهامات از اختلاس 15 میلیارد دلاری او از یکی از صندوقهای مبارزه با تروریسم حکایت دارد.
دومین بحران عربستان سعودی، جنبهی حقوقی و دیپلماتیک دارد. زیرا این رژیم با اقدامات وحشیانهی خود و نیز ارتکاب جنایات جنگی متعدد، قوانین حقوقبشر را کاملاً زیر پا گذاشته است.
در داخل این کشور نیز بسیاری از فعالان سیاسی، خبرنگاران و معارضان رژیم آل سعود، بازداشت و یا ترور شدهاند که یکی از برجستهترین آنها خبرنگار سرشناس سعودی، جمال خاشقچی، بود.
از میان دیگر جنایات حقوقی این رژیم میتوان به بدرفتاری با شیعیان مناطق شرقی و نیز استفاده از سلاحهای ممنوعه اشاره کرد.
این جنایات، علاوه بر تأثیر بر روابط خارجی عربستان، انتقادات برخی از کشورها از جمله سوئد، آلمان و کانادا را نیز در پی داشت. به دنبال این انتقادات، عربستان سعودی کوشید از تجارت خود با این کشورها به عنوان یک اهرم فشار استفاده کرده و از این طریق سه کشور مذکور را وادار به سکوت کند.
از دیگر مشکلاتی که شرایط را برای عربستان سعودی سختتر کرده است، تیرگی روابط این کشور با قطر و عمان و نیز اختلاف با کشور کویت دربارهی یک میدان نفتی مشترک است.
همچنین ناکامی برخی دولتهای طرفدار عربستان سعودی مانند لبنان، پاکستان و جزایر مالدیو در انتخابات موجب شد تا قدرت نرم این کشور نیز به میزان قابل توجهی کاهش یابد.
علیرغم اینکه رژیم آل سعود برای ارائهی تصویر موجهی از خود، رشوههای بسیاری را به کشورهای دیگر پرداخته است اما هنوز بحرانهای سیاسی و دیپلماتیک بسیاری میان عربستان و تعداد زیادی از کشورهای جهان وجود دارد.
در طی سالهای اخیر بحران اقتصادی این کشور نیز شدت یافته و مسؤولان سعودی را وادار کرده است تا برای اولین بار، اقدام به دریافت مالیات کرده و کارمندان دولتی و افراد بیکار را نیز از امتیازات مالی محروم سازند.
در حال حاضر، نرخ بیکاری در این کشورِ سرشار از نفت در حال افزایش بوده و قیمت مواد غذایی و خدمات دولتی نیز به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
علاوه بر این، هزینههای مربوط به حفظ ارتباط ریال با دلار و نیز هزینههای سنگینی که آل سعود بابت خرید سلاح پرداخت میکنند، موجب عمیقتر شدن بحران اقتصادی در این کشور شده است.
از میان آثار منفی این بحران، میتوان به ایجاد یک شکاف اجتماعی عمیق میان مردم و خاندان حاکم در این کشور اشاره کرد.
مبحث پایانی
ائتلاف متجاوز آل سعود به دلیل عدم توانایی در دستیابی به اهداف خود در یک وضعیت دیالکتیک قرار گرفته است. این وضعیت، ائتلاف مذکور را گرفتار بحرانهای پیچیدهای کرده است. بحرانهایی که در نهایت، موجب نابودی نوک پیکان این ائتلاف، یعنی عربستان سعودی و امارات خواهد شد. چرا که این دو کشور، خود را در بنبستی میبینند که رهایی از آن روز به روز، سختتر میشود. اما در مقابل، ملت یمن و نیروهای ملی آن، افقهای روشنی را در برابر خود میبینند. چرا که قدرت اقدام، ابتکار عمل و بازدارندگی آنها روز به روز بیشتر شده و به روند صعودی خود ادامه میدهد. عملیات بازدارندگی چهارمی که اخیراً در یمن شاهد آن بودیم دلیل روشنی بر این مدعا است.
تعداد مشاهده: 1087