چکیده
تحولات بیداری اسلامی، قدرت گیری همپیمانان اعتقادی اسلامگرایان حاکم بر ترکیه، یعنی اخوان المسلمین، را در پی داشت. با قدرت گیری اخوان، مقامات ترک به این نتیجه رسیدند که در شرایط فعلی همکاری با دولتها محلی از اعراب ندارد و میبایستی با ایجاد روابط استراتژیک اخوانی، طرح مشترکی را در منطقه پیش ببرند. از این رو در سایه تحولات بیداری اسلامی و انقلابهای عربی، انقلابی در روابط ترکیه با کشورهای عربی و بهویژه در شمال آفریقا ایجاد شد که این موضوع به سوریه نیز تسری پیدا کرد. بر این اساس ترکها به همه تفاهمات قبلی با نظام سوریه پشت کردند. اما با گذشت زمان، اخوانیها در مصر، تونس، و سوریه راه به جایی نبردند و از سوی دیگر ابعاد امنیتی مسأله کردی، برای ترکیه گسترش یافت. کردها با استفاده از هرج و مرج بهوجود آمده در سوریه، پیشروی بزرگی را انجام دادند و در آستانه تشکیل دومین دولت خودمختار کرد بعد از اقلیم کردستان عراق، قرار گرفتند، این شرایط جدید تغییر راهبرد ترکیه را بهدنبال داشت.
واژگان کلیدی:
بحران سوریه، ترکیه، اخوان المسلمین، کردهای سوریه
مقدمه
ترکیه در بحران سوریه هیچگاه به طور کامل همراه با جبهه سازشکار منطقهای وارد بحران نشد و انگیزههای متفاوتی داشت. در حالیکه جبهه سازشکار به دنبال خارج کردن دولت سوریه از جبهه مقاومت، حذف تخاصم با اسرائیل و جلوگیری از همپیمانی نظام سوریه با ایران بود، ترکیه دو هدف عمده را پیگیری میکرد: نوعثمانی گری و حل مسأله کردستان.
تفکر نوعثمانیگرایی و احیای مجدد امپراتوری عثمانی، پشت پرده سیاستهای ترکیه و بهویژه حزب عدالت و توسعه1 است. حزب اسلامگرای عدالت و توسعه، حتی بیش از احزاب لائیک ترکیه به این سیاست باور دارد و دنبال کردن آن را مهمترین راهبرد منطقهای خود میداند. نوعثمانیگری ایجاب میکند در جنوب ترکیه و جبهه جنوبی، حداقل دولتی دستنشانده تشکیل شود. البته این بدان معنا نیست که همان امپراتوری عثمانی و با همان ویژگیهای گذشته ایجاد شود بلکه هدف ایجاد یک نئوامپراتوری عثمانی است.
با استمرار توسعهطلبی کردها و توسعه جغرافیایی هرچه بیشتر مناطق تحت تصرف آنان در سوریه، ترکیه احساس خطر کرد. نسخه سوری PKK2 به عنوان اصلیترین معارض نظام ترکیه، که در طول سه دهه گذشته بیشترین آسیب را به ترکیه وارد ساخته، در سوریه در حال تبدیل شدن به دولتی خودمختار بود. این دولت خاموش امتیاز ویژهای دارد و آن این است که ایالات متحده و غرب نه تنها آن را تروریستی نمیدانند بلکه آن را همپیمان خود قلمداد میکنند.
برای فهم نقش ترکیه در بحران سوریه، در ابتدا میبایستی به روابط دو کشور و نیز تحولات روی داده در برهه پیشا بحران پرداخت.
1. پیشا بحران
1-1. روابط دوجانبه
روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه، تعدیل نگاههای غربگرایانه در ترکیه را به همراه داشت. ترکها سابقه تاریخی خود را در تمدن اسلامی، و نیز روابطشان با همسایگان و شرق، در رویکردهای خود در نظر گرفتند تا دست پری برای چانه زنی با غرب پیرامون مسائلی مثل عضویت در اتحادیه اروپا داشته باشند. در این راستا، اردوغان و حزب عدالت و توسعه، به سوریه به عنوان یکی از اقمار اصلی امپراتوری عثمانی و بخش بزرگی از آن مینگریستند و به این دلیل و نیز به سبب علقههای تاریخی سوریه و ترکیه، برقراری روابط ویژه با دمشق برای آنان مهم بود.
1-1-1. همکاری در قبال کردها؛ مبتنی بر بعد دوجانبه روابط دمشق-آنکارا
قبل از تحولات بیداری اسلامی و بحران سوریه، روابط امنیتی در مرزهای دو کشور شکل گرفت و عمده دغدغه و نگرانی دو طرف مربوط به کردها بود. در مسأله کردها، ترکها با PKK مواجه بودند و سوریها نیز با PYD3. مقامات ترکیه بر این باور بودند که PYD شاخه سوری PKK است و هر دو در واقع حزبی واحد هستند که در آن زمان علیه امنیت ملی ترکیه فعال بودند و در آینده علیه امنیت ملی سوریه هم فعال خواهند شد(Shana Mansbach, 2018). نگاه یکسان دو طرف باعث دستیابی به تفاهم نامه دوجانبهی آدانا شد. در سال 1998، در شهر آدانا توافقی به امضا رسید و بر اساس آن سوریه PKK را یک گروه تروریستی شناخت و هرگونه فعالیت PKK در سوریه ممنوع اعلام شد. همچنین مقرر شد دو کشور برای مبارزه با تروریسم، مکانیزمهای همکاری را توسعه داده و در این زمینه با یکدیگر تعامل کنند. در سال 2010 میلادی نیز تفاهم نامه مشترک جدیدی در زمینه مبارزه با تروریسم میان سوریه و ترکیه، به منظور توسعه ابعاد همکاری حول محور توافقنامه 1998 آدانا به امضا رسید و این تفاهم نامه در سال 2011 میلادی از سوی پارلمان ترکیه نیز تصویب شد و به مرحله اجرا درآمد. در این توافقنامه مبارزه ترکیه و سوریه با PKK و تمام شاخههای مرتبط با آنان در نظر گرفته شد.(kurdpress, 1397). این تفاهم نامه همکاری امنیتی در مرزهای مشترک دو کشور را شامل میشود و بر اساس آن سوریه رسماً به ترکیه اجازه داد تا عمق 5 کیلومتری وارد خاک سوریه شود و تردداً و نه برای حضور دائمی، علیه PKKعملیات نظامی انجام دهد.
2-1. بعد منطقهای
در بعد منطقهای، سوریه، به واسطه نقشی که میتوانست برای احیای امپراتوری عثمانی ایفا کند، و نیز وجود اخوانیها در سوریه به عنوان جریان اصلی همپیمان با ترکیه، جایگاهی راهبردی برای آنکارا داشت. ترکها به دنبال آن بودند تا با برقراری ارتباط ویژه با رئیس جمهور سوریه، فشار را از اخوان المسلمین کم کنند و از این رهگذر اهل تسنن سوریه را به سمت خود بکشانند. در عراق هم آنکارا سیاست مشابهی داشت و سعی میکرد از مصادره اهل تسنن ازسوی عربستان و کشورهای عربی جلوگیری و آنان را به سمت خود متمایل کند. لکن مختصات نظام سوریه به ترکها اجازه نمیداد روابط پنهان (اطلاعاتی) یا به اصطلاح نهضتی با اهل تسنن برقرار سازند. لذا به صورت رسمی و از کانال رئیس جمهور سوریه تماسهایی را برقرار کردند.
جمهوری اسلامی در آن زمان طرح چهار جانبهای به نام طرح ساعت (سوریه، ایران، عراق و ترکیه) مطرح کرد تا همکاریهای اقتصادی، امنیتی، سیاسی و منطقهای بین این چهار کشور آغاز شود. مطرح شدن این طرح بدان علت بود که با روی کار آمدن اسلامگرایان در ترکیه، سرنگونی صدام حسین در عراق و استقرار دولت شیعه در این کشور، و سرانجام جایگاه برجسته سوریه در محور مقاومت، افق مثبتی برای همگرایی وجود داشت.
1-2-1. همکاری در عراق؛ مبتنی بر بعد منطقهای روابط دمشق-آنکارا
ترکها و سوریها نگاه ویژهای به مخالفین دولت شیعه داشتند که این نگاه یکی از اختلافات جمهوری اسلامی و دولت سوریه محسوب میشد. از یکسو ترکیه به دنبال تقویت جریانهای سنی و جلوگیری از مصادره آنان ازسوی عربستان بود و از سوی دیگر نگاه سوریه به اهل سنت عراق، از کانال حزب بعث بود. بعد از سرنگونی صدام، نگاه تاریخی دو حزب بعث در سوریه و عراق دوباره زنده شده بود و سوریها معتقد بودند که تنها مانع برای همگرایی دو حزب، صدام حسین بود و با مرگ وی دو حزب بعث دوباره میتوانند به یکدیگر نزدیک شوند.
این دو رویکرد باعث شکل گیری همکاریهای گسترده میان دو کشور شد و نقطه تلاقی منافع آنان، حزب بعث بدون صدام محسوب میشد. بر این اساس دو کشور از رویکردهای افراط گرایانه نظیر، دولت اسلامی در عراق، حملات سلفیها و القاعده حمایت کردند که باعث تیرگی روابط نوری المالکی، نخست وزیر وقت عراق و بشار اسد شد.
3-1. تاثیر بیداری اسلامی بر راهبرد ترکیه در قبال جهان عرب
با شروع تحولات بیداری اسلامی در مصر، تونس و لیبی، ترکها در رویکرد خود تجدیدنظر کردند. تا پیش از این تحولات، نگاه ترکیه بر این دیدگاه مبتنی بود که به وسیله همکاری با دولتهای مختلف، از فشار بر اخوان المسلمین کاسته و با احیای اخوان، به سنیهای اسلامگرا نزدیک شود. اما بیداری اسلامی فرصت بزرگی پیش روی آنان قرار داد تا بتوانند یک بازی بزرگ4 به راه انداخته و در آن نقش اصلی 5 ایفا کنند. چراکه در مصر اخوانیها به قدرت رسیدند و در سوریه نیز با توجه به بحران مزمن و خاموشی که وجود داشت، اخوان المسلمین قویترین معارض خاموش محسوب میشد. لذا ترکیه به این نتیجه رسید که در شرایط فعلی همکاری با دولتها محلی از اعراب ندارد و باید بیواسطه با همپیمانان اصلی خود یعنی اخوانیها، طرح مشترکی را در منطقه پیش ببرد. از این رو در سایه تحولات بیداری اسلامی و انقلاب های عربی، انقلابی در روابط ترکیه با کشورهای عربی و به ویژه در شمال آفریقا پدید آمد که این موضوع به سوریه نیز تسری پیدا کرد. بر این اساس ترکها به همه تفاهمات قبلی با نظام سوریه پشت کردند و در موضعگیری هایی تند علیه رئیس جمهور سوریه، همسو با غرب خواهان برکناری او از قدرت شدند(Daniel Dombey, 2011).
4-1. به قدرت رسیدن اخوان؛ فرجامی نافرجام با شوک سلفی
اخوانیها معتقد بودند که سر اخوان المسلمین باید در مصر باشد و دستهای اخوان یکی در سوریه و دیگری در تونس و مغرب باشد تا اخوان المسلمین بتواند از مشرق عربی تا مغرب عربی امتداد پیدا کند. ترکیه با شروع بیداری اسلامی و با توجه به سابقه و تجربه دولت اخوانی این کشور، به دنبال هدایت و رهبری جریان اخوان المسلمین و ایجاد روابط استراتژیک اخوانی در منطقه بود. اما سقوط محمد مرسی در مصر باعث شد اخوان المسلمین در منطقه عربی دوباره بی سر شود. دستهای اخوان هم به جایی نرسید. در تونس اخوانیها کوتاه آمدند و به سمت لیبرالیسم و سکولاریزه شدن رفتند. اخوان سوریه هم راه به جایی نبرد و بازیگران دیگری همچون داعش وارد میدان شدند که بسیار قویتر از اخوان عمل میکردند. در نتیجه این شوک ناگهانی، سیاست کلان اخوانی ترکیه با چالشی بسیار جدی مواجه شد.
ضربهای که با رفتن مرسی به اخوان وارد شد، به نفع نظام سوریه تمام شد. زیرا نظام سوریه اخوان المسلمین را جریانی برانداز میداند. از همینرو همگرایی نانوشتهای بین بشار اسد و عبدالفتاح السیسی شکل گرفت. در مصر جریان نظامی حاکم تلاش میکند با تروریستی قلمداد کردن اخوان المسلمین، این گروه را از دایره جریانهای سیاسی-اجتماعی خارج سازد.
2. پسا بحران
با شروع بحران سوریه، آنکارا با توجه به رویکرد اخوانی خود و نیز تحولات بیداری اسلامی، از توافقات قبلی با دمشق سرباز زد. ترکیه راهبرد خود را در قبال سوریه از کرد ستیزی در شمال سوریه، به حمایت از اعراب و معارضه عربی تغییر داد.
1-2. ایفای نقش ترکیه در بحران سوریه؛ از تشکیلات سیاسی تا تشکیلات نظامی-امنیتی
ترکیه در ابتدای بحران، یک تشکیلات سیاسی و یک تشکیلات نظامی-امنیتی ایجاد کرد. در بعد سیاسی، ترکیه گروهی به نام شورای ملی معارضه را ایجاد کرد که آن را معارضه استانبول مینامند و محوریت آن با اخوانالمسلمین بود. البته گروههایی از مسیحیان، علویان و اهل سنت در آن حضور دارند. هدف این تشکیلات سیاسی، تدارک جایگزینی سیاسی برای نظام سوریه بود. ترکیه، در بعد نظامی-امنیتی، اخوان المسلمین را در قالب «احرار الشام» سازماندهی کرد که یکی از قویترین گروههای نظامی فعال در بحران سوریه محسوب میشد(Bulut Gurpinar,2015).
2-2. اخوان المسلمین سوریه و جریانهای سلفی
در نتیجه اقدامات ترکیه، اخوان المسلمین، به عنوان معارضه استانبول، هم جنبه سیاسی پیدا کرد و هم با تشکیل احرار الشام بعد نظامی به خود گرفت. اما اخوانیها به این بسنده نکردند و در میان بسیاری از جریانهای سلفی حاضر در میدان نفوذ کرده و بر تصمیمات آنان اثر گذاشتند. حقیقت آن است که اخوان در سوریه به جریانهای سلفی و افراطی بسیار نزدیک است؛ در حالیکه اخوان در مصر و تونس و مغرب، سیاسیتر است و با سلفیها فاصله بیشتری دارد. بنا بر این اخوان المسلمین، غیر از بازیگری مستقل خود ارتباطات ویژهای با القاعده و احرار الشام برقرار ساخت. ارتباط ترکیه با داعش، خرید نفت از داعش و تسهیل تردد اعضای آن در منطقه، به خاطر نقش ثانوی اخوان المسلمین در سوریه است. اخوان در وهله نخست احرار الشام را هدایت میکند و در مرحله بعد با همه جریانات سلفی ارتباط و همکاری دارد. در واقع امتداد همه این جریانهای سلفی را باید در سلفیت سوریه و عشایر سلفی سنی این کشور دید که اخوان المسلمین و جریانهای القاعده و داعش، فرزندان این عشایر سلفی هستند.
3-2. راهبرد جدید ترکها و ابهام در خصوص مسأله نخست امنیت ملیترکیه
سیاست جدید ترکیه در سوریه ابهام بزرگی ایجاد میکرد. ترکیه بر اساس راهبرد جدید مسأله اول امنیت ملی خود یعنی تروریسم کردی و PKK را رها کرد و وارد بازی خطرناکی در سوریه شد که به همریختگی و بینظمی در سوریه ایجاد میکرد. این هرج و مرج در سوریه بدون شک به تقویت کردها و رشد آنها در سوریه میانجامید. چون به دلیل سرکوب کردها به دست نظام سوریه، عدم اعطای شهروندی و شناسنامه از سوی نظام به بخشی از آنان، به همریختگی در سوریه، فرصتی برای کردها پیدا شد تا به سوی راهبرد استقلال طلبی و خود مختاری گام بردارند. اکنون این سؤال ایجاد میشود که چرا ترکها وارد میدانی شدند که متضرر شدن آنها از ناحیه مسأله امنیتی مرتبط با کردها قطعی بود. در حالیکه منطق ایجاب میکرد یا طرف نظام را گیرند یا حداقل یک نقش میانهای را ایفا کنند و با حفظ نسبی روابط، در نوک پیکان حمله به حکومت سوریه قرار نمیگرفتند تا بتوانند همکاری امنیتی خود با نظام سوریه علیه کردها را استمرار بخشند.
در پاسخ به این ابهام میتوان گفت ترکیه از یکسو نسبت به مصادره اهل سنت سوریه از سوی کشورهای عربی هراس داشت و از سوی دیگر و با توجه به برآورد امنیتی-اطلاعاتی خود سقوط بشار را قطعی میدانست زیرا نظام مصر علیرغم برخورداری از حمایت غرب و ایالات متحده، سقوط کرده بود؛ و سرنگونی نظام سوریه که از این پشتیبانی بهرهمند نبود، بسیار محتمل بهنظر میرسید. نکته دیگر این است که ترکیه با حمایت و همراهی معارضه، به دنبال این بود تا در بحران، معارضهای را که میخواهد، یعنی شاخه اخوان المسلمین، را در سوریه حاکم کند تا با شکلگیری همکاری بزرگ و گسترده میان اخوان ترکی و اخوان سوری، مسأله کردی هم حل شود.
3. تغییرراهبرد ترکیه در سوریه؛ بازگشت به مسأله نخست امنیت ملی
با گدشت زمان، ابعاد امنیتی مسأله کردی در مقایسه با دوره زمانی قبل از بحران، برای ترکیه و البته سوریه افزایش یافت. کردها در طول بحران پیشروی بزرگی کردند و در آستانه تشکیل دومین دولت خودمختار کرد، بعد از اقلیم کردستان عراق، قرار گرفتند. اینجا بود که مقامات ترکیه دریافتند اگر قرار باشد در سالهای آینده کردها در کشور دیگری به وضعیت استقلال یا خودمختاری برسند، بدون شک کشور بعدی ترکیه خواهد بود(تسنیم، 1395).
به لحاظ نظامی نیز تشکیل ائتلاف نظامی قوی بین ایران و روسیه باعث شد تا موضوع سرنگون کردن نظام سوریه منتفی شده و ترکها بیش از پیش احساس ناکامی کنند؛ چون از یک طرف سوریه را به دست نیاوردند و از طرف دیگر کردستان را از دست دادند. یکی از اختلافاتی که اردوغان با داوود اوغلو پیدا کرد به همین موضوع بر میگردد. داوود اوغلو معتقد بود در بحران سوریه، ترکیه علاوه بر به خطر انداختن امنیت ملی خود، با همسایگان منطقهای نیز وارد تنش شد و با این همه به غیر از دشمنتراشی دستاورد دیگری نداشت. به هرحال در اینجا ترکها به اشتباه خود پی بردند و به دنبال راهی برای جبران بودند. دو راه پیش روی ترکیه وجود داشت:
برقراری مجدد روابط با نظام سوریه و اقدام علیه کردها با هماهنگی نظام سوریه
پافشاری بر سرنگونی نظام سوریه و حمایت از معارضه موجود از یکسو و از سوی دیگر بازگرداندن راهبرد و سیاست اصلی به موضوع نخست امنیت ملی ترکیه یعنی کردها
راه حل نخست به لحاظ راهبردی برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه مطلوب نبود. چون اولاً باید همپیمانان اعتقادی خود، یعنی اخوانالمسلمین و اهل سنت، را رها میکرد و در این صورت ترکیه در افکار عمومی اهلسنت به یک بازنده راهبردی تبدیل میشد. ثانیاً رئیسجمهور سوریه نیز به این راحتی حاضر نبود که آنکارا بدون هیچ هزینهای روابط خود را با دمشق از سر گیرد. ترکیه راهحل دوم را انتخاب کرد و مسأله کردی اولویت اصلی و سیاست نخست ترکها شد. البته هیچگاه ساقط کردن حاکمیت سوریه، از ذهن مقامات ترک دور نشد.
1-3. سرنگونی جنگنده روس؛ نقطه عطف
ترکیه در راهبرد جدید، ضمن استمرار حمایت از معارضه، به تدریج مسأله کردی را به صدر اولویتهای خود برگرداند تا اینکه حمایت آنان از معارضه، با حمایتهای ایران، روسیه و محور مقاومت از نظام سوریه تعارض پیدا کرد و به موازات این موضوع تنش سیاسی بین روسیه و ترکیه افزایش پیدا کرد. رفته رفته این تعارض سیاسی به تعارض میدانی نیز کشیده شد و ترکها جنگنده روسی را به بهانه ورود به مرز ترکیه، سرنگون کردند(Dion Nissenbaum, 2015)؛ در حالی که این جنگنده مشغول عملیات علیه معارضه بود. این اقدام ترکیه، قطع موقت روابط از سوی روسیه را به دنبال داشت. روابط دیپلماتیک دو کشور به پایینترین سطح خود رسید؛ و نیز تدابیر شدید اقتصادی و تحریمی از سوی روسیه اتخاذ گردید. روسیه بازارهای مرزی خود را به روی ترکیه بست و واردات از ترکیه را به صفر رساند.
روسیه از این اقدامات به دنبال تحت فشار قرار دادن ترکیه برای عذرخواهی بود. مقامات ترکیه در ابتدا از عذر خواهی و قرار گرفتن در این مسیر امتناع میکردند اما روسیه مسیر بازگشت ترکیه را همچنان بازگذاشته بود. پس از چند ماه، اردوغان در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل با پوتین دیدار کرد و این دیدار نوعی عذرخواهی ترکیه قلمداد شد. خبررسانی در خصوص این دیدار اینگونه صورت گرفت که با عذرخواهی ترکیه همراه بوده است(Jack Stubbs, 2016). مقامات ترکیه نیز این موضوع را تکذیب نکردند و چاووش اوغلو، وزیر خارجه ترکیه، در مصاحبه آن زمان خود تلویحاً سرنگونی جنگنده روس را حاصل یک اشتباه دانست. پس از این دیدار، روابط دوجانبه از سرگرفته شد.
2-3. ترکیه، ابتکار مناطق کاهش تنش و روند آستانه
روسیه برای از سرگیری روابط با ترکیه، بر اساس برنامهای از پیش تعیین شده عمل میکرد و بر اساس این برنامه و قبل از برقراری مجدد روابط، زمینههای لازم را در میدان سوریه فراهم ساخت و در این راستا طرحی به نام مناطق کاهش تنش را پیشنهاد و اجرایی کرد. بعد از آزادسازی حلب، مقامات روس به این نتیجه رسیدند که جنگیدن در سرتاسر سوریه دشوار و پرهزینه است. از سوی دیگر فشارها و حساسیتهای بین المللی نسبت به اقدام نظامی روسیه در سوریه در حال افزایش بود و روسها نمیتوانستند فشار بینالمللی و فشار میدانی را توأمان تحمل کنند. لذا پیشنهاد دادند تا چهار منطقه کاهش تنش در سوریه ایجاد شود. هدف از ابتکار تعیین مناطق کاهش تنش این بود که سوریه، نیروهای مقاومت، و روسیه آزادی عمل بیشتری در عرصه مبارزه با داعش داشته باشند و با اطمینان خاطر بتوانند روی مبارزه با داعش متمرکز شوند(warsawinstitute, 2018). از سوی دیگر با رسیدن جریانهای معارض مسلح به حداقل ظرفیت خود، ونیز موفقیت نظام در باز پسگیری بخش عظیمی از مناطق از دست رفته در حلب، بادیةالشام، آزادسازی دیرالزور و نیز دسترسی به بخش قابل توجهی از جنوب سوریه، پایههای نظام سوریه تحکیم شد و سقوط زودهنگام سوریه منتفی گردید. لذا ترکیه که در تحولات میدانی شکست خورده بود، به ابتکار روسیه که در آن امتیازهای ویژهای برای آنکارا در نظر گرفته شده بود، علاقه نشان داد و چهار منطقه کاهش تنش در سوریه فعال شد.
در ابتدا دولت سوریه و تا حدودی محور مقاومت نسبت به طرح مناطق کاهش تنش و نیت واقعی روسها تردید داشتند و نگران بودند این سیاست منجر به تجزیه سوریه شود؛ خصوصاً که دو منطقه کاهش تنش واقع در شمال و جنوب سوریه، در نزدیکی کشورهای بیگانه قرار داشت. این نگرانیها باعث شد تا محور مقاومت با احتیاط وارد این طرح شود؛ ولی نظام و نیروهای همپیمان توانستند در اواخر سال ۲۰۱۷ میلادی به سیطره داعش در سوریه پایان دهند. البته هستههای داعش هنوز در مناطقی از عراق و سوریه فعالاند.
به موازات بهبود روابط با روسیه، ترکیه وارد مرحله جدیدی از بازیگری خود در سوریه شد و ضمن استمرار حمایت از معارضه، در کنار جمهوری اسلامی و روسیه به روند سیاسی نیز وارد شد. روند آستانه باعث شد تا ترکیه از بازندگان میدانی که از سرنگونی بشار اسد ناکام ماندند، جدا شود و در کنار برندگان میدانی یعنی ایران و روسیه قرار گیرد. این همان امتیاز بزرگ و ویژهای بود که روسها به ترکیه دادند.
در ارزیابی ابتکار آستانه باید گفت روسیه نیازمند حضور ترکیه بود؛ ترکها کنشگری اصلی در میان دشمنان نظام سوریه بودند و درصورتی که از محور ضد نظام و ضد رئیسجمهور سوریه جدا میشدند، در واقع موضوع سرنگونی بشار اسد نیز منتفی گردید. از این رو ابتکار روسها ابتکار درستی بود و ترکیه را از محور غربی-عربی جدا کرد. اما علیرغم اینکه روند آستانه روندی سهجانبه بود، روسیه و ترکیه به سمت تفاهمات دوجانبه رفتند و توافق شرق فرات و ادلب را بدون حضور ایران امضا کردند. این موضوع باعث میشود تا روسیه و ترکیه سهم بیشتری از کیک برندگان را به خود اختصاص دهند. البته استدلال جمهوری اسلامی این است که مقداری از سهم خود را در قالب سهم دولت سوریه تعریف کرده و از این جهت برنده شدن دولت سوریه و نجات پیدا کردن دولت سوریه، در واقع برنده شدن ایران است.
ترکیه همزمان با همکاری با ایران و روسیه در آستانه، به حمایت خود از معارضه در ادلب ادامه داد. حضور ترکها در این مرحله بعد سومی هم پیدا کرد که آن پیگیری مستقل مسأله کردی بود. در این بعد ترکیه، در شمال و شمال شرق سوریه به واسطه انجام عملیاتهایی در الباب و شرق فرات، مداخله نظامی کرد. ترکیه در الباب توانست بخشی از معارضه و ارتش آزاد را مستقر کند و بدین ترتیب بخش غربی و شرقی کردنشین شمال سوریه از یکدیگر جدا شد؛ کردها از کانتون عفرین خارج شدند؛ و در شمال سوریه، معارضه حاکم شد.
البته خطای ترکیه و به فراموشی سپردن مسأله کردی در ابتدای بحران، تهدیدی جدی ایجاد کرده و باعث شده تا کردستان سوریه هم به سمت وضعیتی نیمه خودمختار و نیمه مستقل حرکت کند و پایههای خودمختاری آن شکل گیرد. کردهای سوریه هرگز به وضعیت قبل از بحران باز نخواهند گشت و در بعد نظامی-امنیتی و در بعد سیاسی بهصورت تشکیلاتی نیمه خود مختار در سوریه باقی خواهند ماند و این موضوع، شمشیر داموکلسی بر سر ترکها است که در آینده قطعاً از آن ضربه خواهند خورد.
3-3. مسأله کردی و ایالات متحده
حضور در روند آستانه، استمرار حمایت از معارضه و نیز مداخله نظامی در شمال و شمال شرق سوریه، باعث شد تا ترکیه از یک بازنده میدانی، بار دیگر به یک بازیگر فعال میدانی تبدیل شود؛ البته این بار با اولویتی جدید، یعنی مسأله کردی و امنیت ملی ترکیه. در عین حال ترکها هنوز نیم نگاهی به سرنگونی بشار اسد در فرایندی بلند مدت داشتند. ترکیه در مرحله جدید و در قبال مسأله کردی با چالشی جدی از سوی ایالات متحده مواجه شد. آمریکاییها سرمایهگذاری زیادی در خصوص کردها کرده و برای پیگیری اهداف سیاسی-امنیتی خود در منطقه، حمایت از کردها را در دستور کار خود قرار داده بودند. همانگونه که پیشتر بیان شد ترکیه در روند آستانه با ایران و روسیه هماهنگ بود؛ و در خصوص حمایت از معارضه با محور غربی-عربی همراهی میکرد. اما سیاستهای ترکیه در حوزه کردی با همه طرفها در تعارض بود. البته این تعارض باعث کوتاه آمدن اردوغان نشد و علیرغم اینکه او در این حوزه، آمریکاییها و یا روسها را درکنار خود نداشت، فعالانه به اقدام علیه کردها ادامه داد و توانست منویات خود را بر آمریکاییها و روسها تحمیل کند(Ben Hubbard, 2019). پافشاری رئیسجمهور ترکیه باعث شد تا آمریکاییها از حمایت کردها دست برداشته و ترکیه در مناطق تحت سیطره کردها پیشروی کند. البته با عقبنشینی کردها، مسیر و میدان شرق فرات برای روسها باز شد تا روسیه نیز به بازیگری فعال در حوزه کردی تبدیل شود.
4. حمله نظامی ترکیه به شمال شرق سوریه
ترکیه بارها در طول دوسال گذشته نسبت به سرچشمه نا امنی و حضور تروریستهای PKKو6YPG در شمال سوریه هشدار داده و اعلام کرده تنها راهحل، عملیات نظامی در خاک سوریه و پاکسازی منطقه و ایجاد نوار امن است. بهانه ترکها ناتوانی دولت سوریه در استقرار ارتش روی مرزهای شمالی و بروز نا امنی در خاک ترکیه است؛ لذا ترکیه بارها در این زمینه به آمریکا به خاطر حضور نظامی در شرق فرات و ارتباط با کردهای سوریه هشدار داده و از کاخ سفید خواستار بازگذاشتن مسیر عملیات نظامی شده است.
آمریکا با جدی قلمداد کردن هشدار ترکیه برای عملیات نظامی، یک توافق کلی با ترکها به منظور گشت زنی مشترک در نوار مرزی شمال شرق سوریه امضا کرد و مقرر شد یک مرکز عملیات مشترک بین ارتشهای ترکیه و آمریکا در شهر مرزی شانلی اورفای ترکیه تشکیل شود. البته مقامات آنکارا اعلام کردند که مفاد این توافقنامه ناکافی است و در واقع نشان دادند که تحت فشار آمریکاییها ناچار به پذیرش این توافقنامه به عنوان جایگزین حمله نظامی شدهاند.
ترکیه ضمن اینکه از مفاد این توافقنامه ناخشنود بود و آنرا ناکافی میدانست، در عمل هم ایالات متحده را در اجرای همین توافقنامه جدی ندید و آمریکاییها در همکاری با ترکیه جهت پاکسازی مرزها از نقاط استقرار PKK/YPG تعلل کردند. لذا ترکیه اعلام کرد عملیات نظامی در شرق فرات را آغاز خواهد کرد. نکته بسیار مهم در اینجا بهرهبرداری کامل دولت اردوغان از دیدگاه منفی ترامپ در خصوص حضور نیروهای نظامی آمریکا در سوریه و بهویژه شرق فرات است. در واقع ترامپ که در گذشته نیز اعلام کرده بود که خواستار خروج نیروهای آمریکایی از شرق فرات است، با دیدن هزینههای حمایت از کردها به این نتیجه رسید که باید طرح خروج نیروها را عملیاتی کند و بیش از این در درگیری میان کردها و ترکیه وارد نشود. این در حالی بود که ساختار سیاسی-امنیتی آمریکا، و در هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، بر لزوم استمرار حمایتها از کردهای سوریه به عنوان همپیمانی که سالها روی آن سرمایهگذاری کردهاند، تأکید داشتند. اما ترامپ در تصمیم خود مصمم بود و چراغ سبز لازم را به اردوغان برای عملیات نظامی نشان داد. در اینجا یک نکته دیگر قابل توجه است؛ یکی از چالشهای مهم دولت آمریکا، نزدیک شدن ترکیه به عنوان یک عضو ناتو به روسیه است. در واقع ترامپ با در نظر گرفتن این چالش، ترکها را بر حمایت از کردها ترجیح داد.
بههر تقدیر ترکیه در دو نقطه رأس العین و تل الأبیض به شمال سوریه حمله کرد و یک منطقه عملیاتی در حدود 100 کیلومتر در 30 کیلومتر را تعریف نمود و پس از گذشت چند روز توانست به عمدهی هدف خود در این عملیات دست یابد. البته ترکها در روی زمین از نیروهای معارضه سوریه بهرهبرداری کردند تا در اشغال خاک سوریه، اتهام کمتری متوجه آنها شود و نیز زمینه حضور نیروهای معارض در شرق فرات(به عنوان محل استقراری جدید برای معارضه، علاوه بر ادلب و شمال استان حلب) را فراهم گردانند.
در عین حال باید منویات ترکیه برای تغییر بافت جمعیتی شمال شرق، و نیز رساندن معارضه به پایگاه جدید با هدف تهدید حکومت مرکزی سوریه را نیز در نظر داشت. ترکیه با این اقدام خود ظرفیت حمایت نظامی آمریکا از کردها را کاهش داد و در مقابل، توان اطلاعاتی-امنیتی خود را در شرق فرات افزایش داد و برای استقرار پناهندگان سوری، که هماکنون در خاک این کشور مستقرند، شرایط را فراهم نمود. البته ترکیه در عمل هنوز بهطور کامل موفق نشده است.
1-4. واکنش ساختار نظامی-امنیتی آمریکا
ساختار نظامی-امنیتی ایالات متحده با تصمیم شخصی ترامپ در قبال کردها و شرق فرات مخالف بود و حتی نزدیک ترین سناتور به ترامپ، یعنی لیندسی گراهام، نیز از این سیاست رئیس جمهور آمریکا انتقاد نمود. با افزایش فشارهای داخلی بر ترامپ، سرانجام وی که در گذشته خط قرمزی کلی (اجتناب از کشتار وسیع و استفاده نکردن از آتش کور توپخانه) را برای عملیات ترکیه تعیین کرده بود، بدون اینکه ارتش ترکیه از این خط قرمز عبور کرده باشد، ابتدا به آنکارا هشدار داد و بلافاصله سه وزیر (وزیر دفاع، وزیر کشور و وزیر انرژی) و دو وزارتخانه ترکیه (دفاع و انرژی) را تحریم کرد. در واقع این اقدام ترامپ نتیجهی فشارهای ساختار نظامی-امنیتی در داخل ایالات متحده بود که سیاست وی در چراغ سبز به ترکها را تعدیل کرد. با این اقدام، ترکیه نیز ترغیب شد تحت شرایطی آتشبس را بپذیرد و در سفر معاون اول رئیس جمهور آمریکا توافقنامهای در این زمینه امضا شود. بر اساس این توافق، تحریمها لغو شد و ترکیه در مناطق اشغال شده باقی ماند.(Aljazeera, 2019) با این اوصاف باید تا حد زیادی ترکیه رابرنده این بازی دانست.
2-4. روسیه و حمله نظامی ترکیه به شرق فرات
عملیات نظامی در شمال شرق رودخانه فرات بدون چراغ سبز روسها نیز انجام نشد. روسیه با اتخاذ مواضع کلی و مبهم، در برابر حمله ترکیه به شمال سوریه عملاً منعی ایجاد نکرد. از سوی دیگر روسیه با میانجیگری میان سوریه و کردها و با بهرهبرداری از هراس کردها در خصوص عدم حمایت ایالات متحده، توانست با کردها توافقنامهای تنظیم کند که بر اساس آن ارتش سوریه در چندین نقطه از شرق فرات و منبج (در غرب فرات) مستقر شود و بدینوسیله نظام سوریه پس از گذشت بیش از پنجسال به شرق فرات بازگشت. البته در ارزیابی این دستاورد نباید اغراق نمود. چون در این توافق با کردها، نظام به حاکمیت شرق فرات بازنگشته بلکه در مناطقی حضور نظامی پیدا کرده است ولی به هر حال جای پای نظام سوریه در شرق فرات تعیین شده و چشمانداز احیای حاکمیت دولت سوریه در این منطقه بیش از گذشته وجود دارد.
3-4. محور مقاومت و حمله نظامی ترکیه به شرق فرات
روسیه و ترکیه با استفاده از تجربه توافقنامه دوجانبه(بدون حضور ایران) در خصوص ادلب، تفاهمنامه دوجانبه جدیدی در شرق فرات امضا کنند.(Fahim, 2019) در حالیکه قرار قبلی این بود که تمامی توافقات از طریق آستانه باشد. البته اگر ایران و محور مقاومت بتوانند خود را تا حدودی ذیل تفاهم ترکیه-روسیه در شرق فرات تعریف کنند، میتوانند دستاوردهایی داشته باشند و با رسیدن آنها به شرق فرات، دولت سوریه نیز به احیای حاکمیت خود در شرق فرات امیدوار شود.
یکی از مهمترین دستاوردهای این شرایط برای سوریه و محور مقاومت، چشمانداز خروج آمریکاییها از شرق فرات است. البته هنوز آمریکاییها بین مناطق شمالی در شرق فرات و مناطق جنوبی در شرق این رودخانه، قائل به تفکیک هستند و به نظر میرسد ساختار نظامی-امنیتی آمریکا در این زمینه تصمیم ترامپ را مدیریت میکند. بر این اساس آمریکا هنوز بر حفظ مناطق جنوبی شرق فرات و عدم راهیابی دولت و ارتش سوریه به این مناطق اصرار دارد و لذا واحدهای ارتش را که به سوی محدوده در حرکت بودند، بمباران کرد. دلیل این مسأله مخالفت آمریکا با احیای منابع انرژی سوریه در این منطقه است که در صورت تسلط سوریه، بخش قابل توجهی از فشارهای مالی و اقتصادی (بهویژه در زمینه تأمین سوخت مورد نیاز مردم سوریه) کاهش خواهد یافت و این در تضاد با سیاستهای آمریکا و غرب علیه دولت بشار اسد میباشد.
5. فرجام
ترکیه در وضعیت کنونی توانسته است خود را در بحران سوریه احیا کند و در هر سه ضلع حضور خود در این بحران، فعالانه نقشآفرینی کند. در روند آستانه، در کنار روسیه و ایران به موضوع قانون اساسی سوریه میپردازد. در حوزه دوم، حمایت خود را از معارضه ادامه و حتی در حوزههایی افزایش داده است؛ و سرانجام در حوزه کردی که مسأله نخست امنیت ملی ترکیه محسوب میشود، توانسته به حداقلهای قابل توجهی در شرق فرات دست یابد.
(پانوشت)
1 Adalet ve Kalkınma Partisi
2 Partiya Karkerên Kurdistanê
3 Partiya Yekîtiya Demokrat
4 Big Play
5 Mega Roll
6 Yekîneyên Parastina Gel
منابع
فارسی
-تسنیم(1395)، «نقش نوین ترکیه پسا کودتا در بحران سوریه»، قابل دسترسی در:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/06/16/1179472
-کرد پرس(1397)، «توافقنامه 1998 آدانا و خطر آن برای دستاوردهای کردهای سوریه» قابل دسترسی در:
https://kurdpress.com/details.aspx?id=60153
لاتین
-Aljazeera(2019), «Trump lifts US sanctions on Turkey, says ceasefire permanent:»
https://www.aljazeera.com/news/2019/10/trump-announces-turkey-sanctions-lifted-191023150745100.html
-Daniel Dombey(2011), Erdogan calls on Assad to resign, Financial Times:
https://www.ft.com/content/0ae3fd76-1500-11e1-a2a6-00144feabdc0
-Gurpinar, Bulut(2015), Turkey and the Muslim Brotherhood: Crossing Roads in Syria:
https://www.researchgate.net/publication/284204207_Turkey_and_the_Muslim_Brotherhood_Crossing_Roads_in_Syria
-Fahim, Karim(2019), Russia and Turkey reach deal to push Kurdish forces out of zone in northern Syria, Washington Post:
https://www.washingtonpost.com/world/middle_east/turkeys-erdogan-meets-with-putin-in-russia-to-discuss-syrian-operation/2019/10/22/764abcea-f43f-11e9-b2d2-1f37c9d82dbb_story.html
-Stubbs, Jack(2016), Kremlin says Turkey apologized for shooting down Russian jet, Reuters:
https://www.reuters.com/article/us-russia-turkey-jet/kremlin-says-turkey-apologized-for-shooting-down-russian-jet-idUSKCN0ZD1PR
-Nissenbaum, Dion(2015), Turkey Shoots Down Russian Military Jet, Wall Street Journal:
https://www.wsj.com/articles/turkey-shoots-down-jet-near-syria-border-1448356509
-Warsaw institute(2018), Russian Treason in Syria. Deadly Effective Strategy:
https://warsawinstitute.org/de-escalation-zones-russian-treason-syria-deadly-effective-strategy/
تعداد مشاهده: 1000