چکیده :
دور جدید جنگ بر سر قرهباغ کوهستانی در این منطقه راهبردی در قفقاز جنوبی از ششم مهرماه 1399 آغاز شد. برخلاف دورههای قبلی که پس از چند روز درگیری متوقف میشد، اینبار این درگیریها به دلایل مختلف 44 روز ادامه پیدا کرد.
سابقه این جنگ به اول اسفند 1366 (20 فوریه 1988) باز میگردد؛ یعنی زمانی که مردم ارمنستان و آذربایجان در دو جمهوری همسایه با 996 کیلومتر مرز مشترک در درون شوروی زندگی مسالمتآمیزی را تجربه میکردند. اما ریشه اختلافها به سالهای بسیار دورتر باز میگردد. در مقاله پیشرو تلاش کردیم ضمن ریشه یابی اختلافهای بین دوکشور، به بررسی علل طولانی شدن حالت نه جنگ نه صلح در 26 سال اخیر بپردازیم. و به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که چرا از انعقاد توافق آتشبس در 22 اردیبهشت 1373 (22 می1994)1 تا توافق مسکو در 20 آبان 1399، معضل قرهباغ همچنان حل نشده باقی است. به منظور پاسخ دادن به این سؤال مهم، بهناچار به بررسی نقش بازیگران داخلی و خارجی در این جنگ پرداختیم. علاوه بر این با توجه به قرائن و شواهد موجود به بررسی علل شروع دور جدید درگیریها و روند تحولات آتی پس از توافق مسکو پرداخته شده است. در نهایت با بررسی موضع کشورهای تأثیرگذار در حل این بحران، راه حلهای موجود برای پایان این جنگ، بررسی و تحلیل شده است.
کلمات کلیدی: قرهباغ، آذربایجان، ارمنستان، توافق1994
۱. پیشنهاد امضای آتشبس میان آذربایجان و ارمنستان درچهاردهم اردیبهشت 1373 (4 ماه میسال1994) از سوی روسیه در اجلاس مجمع پارلمانی کشورهای همسود در بیشکک، پایتخت قرقیزستان، ارائه شد. اما مذاکرات بین آذربایجان و ارمنستان به نتیجه نرسید. اختلافنظر اساسی بین طرفین، بهسبب در نظر گرفتن موقعیت وجایگاه مساوی باآذربایجان و ارمنستان برای جامعهی ارامنهی قرهباغ در این پروتکل بود. پس از مذاکرات بین حیدرعلیاف و یلتسین، رؤسای جمهوری وقت آذربایجان و روسیه، سرانجام در هجدهم اردیبهشت 1373 ( هشتم ماه میسال1994 ) موافقتنامهی آتشبس تحت عنوان «پروتکل بیشکک» بین طرفین درگیری [آذربایجان و ارمنستان] به امضا رسید و در 22 اردیبهشت رسمیت یافت و عملیاتهای نظامیاز این روز در خطوط جبههها متوقف شد.
براساس طرح روسیه، شخصیتهای اول آذربایجان و ارمنستان میبایستی «توافق صلح بزرگ» را که به دنبال توافق نامه ی آتشبس تهیه میشد، امضا مینمودند. براین اساس پس از امضای سند آتشبس از سوی رهبران ارامنه قرهباغ و ارمنستان، سند آتشبس را در 28 اردیبهشت 1373 ( 18 ماه می 1994) رسول قلیف، رییس وقت مجلس ملی آذربایجان، و نظامیبهمن اف، رییس جمعیت آذربایجانیهای قرهباغ کوهستانی، در حضور ولادیمیر کازمیروف، رئیس روسی گروه مینسک شورای امنیت و همکاری اروپا، امضا کردند. در فردای همان روز با هدف نظارت بر اجرای موافقت نامه ی آتشبس، کمیته ی دائمیشورای همکاری و امنیت اروپا در رابطه با قرهباغ کوهستانی ایجاد شد.
Bell, Christine (2005). Peace Agreements and Human Rights. Oxford: Oxford University Press. p. 326.
طرح مسأله:
با آغاز جنگ در روز یکشنبه ششم مهرماه 1399 در قرهباغ، باردیگر توجه افکار عمومی مردم منطقه و جهان به این جنگ فراموش شده جلب گردید. در روزهای ابتدای درگیری تصور میشد این دوره از جنگ نیز مانند درگیریهای تیرماه گذشته پس از چندروز به پایان میرسد. اما تحولات بعدی بیانگر طولانیتر شدن این دور از جنگ بود. به نظر میرسد این بار آذربایجان عزم خود را جزم کرده بود تا شهرهای کلبجر، قبادلی، جبرائیل، فضولی، زنگلان، آغ دام، لاچین و شوشا را از اشغال نیروهای ارمنی قرهباغ خارج سازد.
از آنجا که درگیری عمدتاً در نزدیک مرزهای شمالی ایران جریان داشت و نیز اخباری از واردشدن نیروهای تکفیری حاضر در جنگ سوریه به منطقه درگیریها بین نیروهای آذری و ارمنی منتشر شد، گمانهزنیها برای برنامهریزی ایجاد ناامنی در مناطق شمالی ایران افزایش یافت. به همین دلیل ایران با استقرار نیروهای نظامی در مناطق مرزی خود در شمال کشور، ضمن آنکه به هر دو طرف نشان داد که در مقابله با گروههای تروریستی تردیدی ندارد، با اعزام یک هیأت دیپلماتیک به آذربایجان، ارمنستان، روسیه و ترکیه ابتکار صلحی ارائه کرد تا در هر دو جنبه نظامی و دیپلماتیک همه امکانات خود را برای مهار بحران بکار بگیرد. اما این ابتکار صلح، به دلایل متعدد، مورد استقبال هیچکدام از دو طرف جنگ قرار نگرفت و در عمل روسیه با میانجیگری بین ارمنستان و آذربایجان توانست با برقراری یک توافق آتشبس شکننده، موقعیت خود را در قفقاز جنوبی تثبیت کند.
اکنون مهمترین مسأله برای ایران این است که چگونه میتوان به استقرار یک صلح پایدار در منطقه کمک کرد تا از یکطرف مانع از تحرکات قومی در شمال ایران، بهسبب تحریک احساسات استانهای آذرینشین ایران، شد؛ و از سوی دیگر با هرگونه تحرکات ترویستهای تکفیری که محیط ملتهب جنگ در قفقاز جنوبی را مستمسکی برای گسترش نفوذ یافتهاند، مقابله نمود.
مبانی اصلی تحلیل جنگ قرهباغ
جنگ قرهباغ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، بدون در نظر گرفتن ملاحظات زیر قابل ارزیابی تحلیلی واقعبینانه نیست:
1- جنگ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان جنگ اعتقادی، قومی، و نژادی نیست. بنابراین در تحلیل واقعیتهای این جنگ نباید با تحریک احساسات قوم گرایان یا نژادپرستان و یا پیروان دین و مذهب مسیر درک واقعیتهای این جنگ را منحرف کنیم. این جنگ بر سر حاکمیت سرزمینی است و بس. این که دو طرف و حتی قدرتهای بازیگر منطقهای و فرامنطقهای سعی دارند از احساسات برانگیخته شده در جهت منافع خود بهرهبرداری قومی یا نژادی و مذهبی کنند، یک واقعیت است. اما این، ماهیت اصلی جنگ را، که دعوا بر سرحاکمیت سرزمینی است، تغییر نمیدهد. بنابراین اشتباه مسلم آن است که ماهیت این جنگ را بین آذریها و ارمنیها یا اسلام و مسیحیت بدانیم.
2- قدرتهای بازیگر خارجی در منطقه و فرامنطقه هم هر کدام متناسب با امکاناتشان دنبال بهرهبرداری از این جنگ طی سه دهه اخیر بودهاند. از یکسو روسیه با توجه به حاکمیت 150 سال اخیر بر قفقاز، این منطقه راهبردی را حیاط خلوت خود تلقی میکند و به هرگونه تحرکاتی در این منطقه واکنش نشان میدهد. از سوی دیگر ترکیه به عنوان میراثدار امپراتوری عثمانی در این منطقه، سعی میکند با تکیه بر مشترکات قومی و زبانی حضور خود را در قفقاز جنوبی توجیه کند.
ایران نیز به عنوان تنها کشوری که با مناطق درگیری و اشغالی مرز مشترک دارد و نیز با برخورداری از اشتراکهای تاریخی و فرهنگی با مردم منطقه، این امکان را دارد که به عنوان یک قدرت منطقهای نقش مثبت خود را در این بحران در راستای کمک به حل مشکل ایفا کند.
علاوه بر ایران، ترکیه، و روسیه، کشورهای فرامنطقهای مانند آمریکا، اتحادیه اروپا در چارچوب سازمان امنیت و همکاری اروپا و رژیم اسرائیل از جمله بازیگرانی هستند که هر کدام برای توجیه حضور نامشروع خود در منطقه و نیز امکان فروش سلاح و گرفتن امتیاز برای تأسیس پایگاه نظامی، در سی سال اخیر تلاشهای گستردهای کردهاند تا حالت نه جنگ نه صلح همچنان باقی بماند.
3- اگرچه جمهوری آذربایجان در این دور جدید درگیریها توانست بخشی از مناطق اشغال شدهی خود را از طریق جنگ آزاد کند، اما واقعیت آن است که بحران فعلی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان راهحل نظامی ندارد. زیرا هیچکدام از دو طرف قدرت حذف رقیب را بطور کامل از طریق عملیات نظامی ندارد. به همین دلیل هر دو طرف سرانجام راضی شدند با میانجیگری روسیه به پای میز مذاکرات بیایند و به یک راهحل دیپلماتیک تن بدهند. زیرا امروز بیش از هر زمان دیگر پایان درگیریها و شروع مذاکرات جامع صلح ضرورت پیدا کرده است. ضمن آنکه منافع قدرتهای بازیگر اجازه نمیدهد تا یکطرف بتواند بطور کامل خواستههای خود را به طرف مقابل دیکته کند.
4- باید توجه داشت هر طرح صلح جامعی برای رسیدن به یک پیمان صلح و امنیت پایدار درمورد کل منطقه قفقاز جنوبی و ازجمله قرهباغ باید شامل دو موضوع کلیدی باشد.
اول؛ حق حفظ تمامیت ارضی کشورها به رسمیت شناخته شود. براین اساس نباید جغرافیای سیاسی منطقه راهبردی قفقاز دستخوش تغییرات شود. زیرا اگر قرار باشد قرهباغ از جمهوری آذربایجان جدا شود، همین مُدل میتواند برای سایرمناطق جدایی طلب در قفقاز جنوبی مانند اوستیای جنوبی و آبخازیا در گرجستان1 و در چچن، داغستان در قفقاز شمالی و غیره تکرار شود؛ که نتیجه آن ناامنی بیشتر در کشورهای منطقه خواهد بود.
دوم؛ حق اکثریت مردم برای تعیین سرنوشت به رسمیت شناخته شود. این مسأله بویژه برای مردم ساکن در قرهباغ که اکثریت آنها ارمنی هستند بسیار حائز اهمیت است.اگر قرار باشد حقوق اکثریت ارامنه قرهباغ در مورد حق خودمختاری کامل در نظر گرفته نشود، بحران در این منطقه همچون آتش زیر خاکستر باقی میماند و هر زمان که آنها بتوانند مجدداً جنگ جدیدی به راه خواهد افتاد.۲
شناخت بازیگران اصلی و مؤثر در جنگ قرهباغ
اگر بخواهیم واقع بینانه جنگ قرهباغ را تحلیل کنیم، نمیتوان صرفاً به بررسی نقش و عملکرد عوامل داخلی، یعنی بازیگران اصلی در ارمنستان، قرهباغ، و آذربایجان اکتفا کنیم. بلکه لازم است علاوه بر عوامل داخلی این بحران، به بازیگران خارجی ومنافع آنها در ایجاد و تداوم این بحران توجه کافی داشته باشیم. براین اساس میتوان عوامل داخلی این بحران را بطور خلاصه به خواست اکثریت ارامنه برای تعیین سرنوشت خود و پیوستن به ارمنستان از یکسو، و از سوی دیگر خواست اکثر مردم جمهوری آذربایجان برای حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت بر قرهباغ خلاصه کرد. البته دراین میان نباید از تمایل رهبران ارمنستان و جمهوری آذربایجان به تسلط بر موقعیت سوق الجیشی قرهباغ و استفاده از آن در جهت تحکیم حکومت خود غافل شویم. گذشته از این موضوع بازیگران اصلی بحران قرهباغ را میتوان در دو سرفصل جداگانه تقسیم بندی کرد.
الف- بازیگران داخلی ایجاد و تداوم بحران
بازیگران داخلی بحران قرهباغ از آن جهت که در متن بحران هستند و تأثیر مستقیم در ایجاد و تداوم بحران داشتهاند، در اینجا به سه دسته تقسیم میشوند :
1- ارامنه قرهباغ
در اصلاحیه قانون اساسی شوروی دربارهی سرنوشت سیاسی و حقوقی منطقه قرهباغ کوهستانی چنین آمده است: «جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی نخجوان و ولایت خودمختار قرهباغ کوهستانی در قلمرو جمهوری سوسیالیستی آذربایجان میباشند.»3 هرچند ارمنیها از این تقسیمبندی ناراضی بودند، اما در دوران استالین مجال و فرصتی برای اعتراض نیافتند. پس از مرگ استالین و آغاز روند استالین زدایی در شوروی، تحرک تازهای در فعالیت ارمنیان پدید آمد. در22 اردیبهشت 1342(۱۹ می۱۹۶۳) عریضهای به امضای ۴۵۰۰ نفر از ارمنیهای قرهباغ در اعتراض به «تداوم سیاست تبعیض و تجاوز جمهوری آذربایجان علیه ارمنیان»، تقدیم نیکیتا خروشچف شد که البته اقدام خاصی از سوی رهبر شوروی صورت نگرفت.4
پس از رویکارآمدن گورباچف در اسفند 1364 و مطرح شدن فضای باز سیاسی تحت عنوان گلاسنوست (Glasnost) ارامنه قرهباغ مجال تازه ای برای اعلام نارضایتی خود بدست آوردند. آنها با ایجاد تشکیلات مخفی در قرهباغ و نامهنگاری با مسؤولین مرکزی دولت شوروی در مسکو رفتهرفته درخواستهای خود را به خواست عمومی ارامنه تبدیل کردند. از اوایل سال 1988 میلادی موج نارضایتی در قرهباغ، مسکو را بر آن داشت که برای حل مشکل پادرمیانی کند. اما پارلمان محلی قرهباغ در 22 خرداد 1367 (۱۲ ژوئن ۱۹۸۸) و پارلمان ارمنستان در سه روزبعد، قرهباغ را بخشی از جمهوری ارمنستان اعلام کردند.
جمهوری ارمنستان این تصمیم را با استناد به ماده ۷۰ قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی اتخاذ نمود که حق خودمختاری ملتها و الحاق داوطلبانه آنها به هر کدام از جمهوریها را مورد شناسایی قرار داده بود. واکنش فوری جمهوری آذربایجان رد تصمیم پارلمان ارمنستان بود.5
از این زمان به بعد ارامنه قرهباغ در عمل وارد یک منازعه جدید با دولت باکو شدند. باقراف، دبیراول وقت حزب کمونیست آذربایجان، نتوانست کنترل بحران را دردست بگیرد و در نهایت با کشته شدن تعدادی از ارامنه در شهر سومقاییت در شمال آذربایجان درگیری بین ارامنه و آذریها بالا گرفت دولت مرکزی در مسکو تنها با اعدام سه تن از آذریهای افراطی که در کشتار 57 ارمنی در سومقاییت مشارکت داشتند، بجای حل مسأله بر مشکلات سرپوش گذاشت.6
پس از فروپاشی رسمی شوروی در یازدهم دی ماه 1370(اول ژانویه 1991)، ارامنه قرهباغ با پشتیبانی ارمنستان تلاش کردند موضوع استقلالطلبی را که از یکسال پیش از آن دنبال میکردند بهصورت جدیتری مطرح کنند. آذربایجان، که خودمختاری قرهباغ را لغو کرده بود، بهدلیل اختلاف داخلی بین ملی گرایان جبهه خلق به رهبری ابوالفضل علیاف، معروف به ایلچی بی، و کمونیستهای طرفدار مسکو به رهبری ایاز مطلباف، در عمل فضای لازم را برای پیشبرد اهداف اتحاد ملی گرایان ارمنی به رهبری تر پتروسیان در ارمنستان و کوچاریان در قرهباغ فراهم کردند.
در نهایت از اسفند ماه 1371 ارامنه قرهباغ با اشغال شهر خوجالی و قتلعام مسلمانان آنجا، توانستند در ظرف دو سال نه تنها بر کل قرهباغ مسلط شوند بلکه برای برقراری ارتباط با ارمنستان در ابتدا کریدور شوشا - لاچین را به کنترل خود در آوردند و در مراحل بعد منطقه کلبجر در مجاورت قرهباغ و ارمنستان را نیز اشغال کردند. آنها همچنین در مناطق مرزی آذربایجان با ایران با اشغال مناطق فضولی و جبرائیل، در عمل قرهباغ را به مرزهای شمال ایران متصل کردند.7
از آن زمان هرگونه طرح صلحی که برای حل و فصل نهایی بحران قرهباغ در دستور کار قرارگرفت، یکطرف آن خواست اکثریت مردم قرهباغ بود که ارمنی تبار هستند. اما از زمان تغییرات قانون اساسی در ارمنستان8 و برقراری نظام جمهوری پارلمانی در این کشور از پانزدهم آذر ماه 1394 و پیامد آن تبدیل شدن نخستوزیر به قدرت اول کشور، جناح قرهباغیهای داخل حکومت ارمنستان تضعیف شد و با به قدرت رسیدن پاشینیان به عنوان نخست وزیر جدید در 18 اردیبهشت 13979، در عمل اختلافهای بین ایروان و خان کندی آغاز شد. همین اختلافها با ماجرای دستگیری کوچاریان، رئیس جمهور پیشین ارمنستان،10 که اهل قرهباغ بود، در ششم مرداد 1397، تشدید گردید. از آن زمان از یکسو وزن تأثیرگذاری ارامنه قرهباغ در رقابت با آذربایجان به شدت کاسته شد و از سوی دیگر ارامنه قرهباغ از پشتیبانی لجستیکی کمتری از سوی ایروان برخوردار شدند. بنابراین در جریان جنگ 44 روزه، ارامنه قرهباغ بهشدت در موضع ضعف قرار گرفتند و در عمل چارهای جز عقب نشینی از مناطق اشغالی نداشتند.
2- ارمنستان
دولت ارمنستان از بازیگران داخلی اصلی بحران قرهباغ است. ارمنستان در 30 سال اخیر تلاش میکند در مجامع بین المللی مسؤولیت اشغال مناطق هفتگانه در آذربایجان را متوجه ارامنه قرهباغ معرفی کند. چنانچه در همه سالهای گذشته برای طفره رفتن از اجرای چهار قطعنامه شورای امنیت11 که خروج نیروهای ارمنستان را ازمناطق اشغالی میخواهد، دولت ایروان، اختلاف ارامنه قرهباغ با دولت باکو را بر سرحاکمیت بر قرهباغ، منشأ تداوم اشغال این سرزمینها میداند. اما درواقع همه میدانند که اگر کمکهای ارتش ارمنستان نبود و اگر حمایتهای همه جانبه ارمنستان در رساندن سوخت و مواد غذایی به قرهباغ نبود، امکان نداشت ارامنه قرهباغ به تنهایی بتوانند سرزمینهای آذربایجان را اشغال کنند و به مدت 30 سال در اختیار خود همچنان باقی نگه دارند.
بنابراین ارمنستان در واقع بر اساس ادعاهای ارضی که نسبت به تحقق ایده ارمنستان بزرگ دارد به دنبال تسلط بر قرهباغ، کلبجر، نخجوان و مناطقی از شرق ترکیه است. اما چون تغییرات جغرافیای سیاسی در چنین وسعتی برایش امکانپذیر نیست، فعلاً تا آنجایی که بتواند به دنبال اجرای همان نقشهای است که ترکیه در قبال بخش شمالی جزیره قبرس در سال 1974 اجرا کرد.12 این تجربه در واقع مستمسکی شده است که ارمنستان به بهانه دفاع از حقوق ارامنه قرهباغ، زمینه را برای استفاده از قدرت نظامی برای تغییر حاکمیت در قرهباغ فراهم کند. کاری که آمریکاییها نیز در حمایت از تجزیه استان خودمختار کوزوو از صربستان در سال 1999 انجام دادند.
در سالهای اخیر قدرت بازیگری ارمنستان به دلایل مختلف در جنگ قرهباغ کاهش یافت. اول بهدلیل شرایط بد اقتصادی این کشور؛ بطوریکه ارمنستان در همه شاخصهای اقتصادی، مانند نرخ رشد جمعیت، تولید ناخاص داخلی، بیکاری و تورم در شرایط بدی قرار دارد. به همین دلیل برای تأمین نیازهای ضروری خود به حمایت روسیه و دیاسپورای با نفوذ ارمنی در اروپا و ایالات متحده اتکا دارد. سرانه تولید ناخالص داخلی ارمنستان در سال 2019 کمتر از 4000 دلار بوده است.13
در این سالها ترکیه با بسته نگه داشتن مرز بین دو کشور اوضاع بد اقتصادی ارمنستان را بدتر کرده است. دو گذرگاه در مرز 311 کیلومتری، دروازه ارمنستان به غرب، در سال 1993 پس از تصرف قرهباغ بهدست نیروهای ارمنی به عنوان همبستگی با آذربایجان بسته شد. به همین دلیل در سیسال اخیر ارمنستان به راههای مواصلاتی از طریق مرز ایران در جنوب و راههای ارتباطی با گرجستان در شمال این کشور متکی بوده است. اما به دلیل تحریمهای ایران، ارمنستان نتوانست مناسبات تجاری خود را با ایران گسترش دهد. در این میان گرجستان هم که متحد غرب محسوب میشود، نخواست یا نتوانست به ارمنستان در شرایط سخت دو سال اخیر کمک قابل توجهی ارائه کند.
عامل دوم بروز مشکلات جدید با روسیه بود. از اردیبهشت 1397 که پاشینیان زمام امور در ارمنستان را بهدست گرفت، به علت گرایشهای غربگرایانه او، مناسبات راهبردی ارمنستان با روسیه نیز دستخوش مشکلات عدیدهای شد. در نتیجه ارمنستان در ضعیفترین موقعیت خود در سیسال اخیر قرار گرفت؛ و آقای پاشینیان در عمل چارهای جز پذیرش آتشبس پیشنهادی مسکو در 20 آبان ماه را نداشت.14
3- آذربایجان
آذربایجان سومین بازیگر اصلی داخلی بحران قرهباغ، در سالهای اولیه استقلال خود دچار اختلافهای اساسی بین سه جریان ملیگرا متکی به ترکیه، غربگرا متکی به آمریکا، و کمونیستهای قدیمی متکی به روسیه در داخل کشور بود. به تدریج پس از بهقدرت رسیدن حیدر علی اف در باکو در 25 خرداد 1372، این کشور توانست با برقراری نوعی موازنه در روابط خود با ترکیه و ایران از یکسو، و روسیه و آمریکا از سوی دیگر وضعیت آذربایجان را از شرایط بحرانی خارج کرده و به سمت یک حکومت اقتدارگرا پیش ببرد.
پس از درگذشت حیدرعلی اف در سال آذرماه 1382 پسرش الهام علیاف جانشین وی، رویکرد پدر را در سیاست داخلی و خارجی ادامه داد. با افزایش درآمدهای حاصل از فروش گاز و نفت15، آذربایجان توانست خریدهای تسلیحاتی خود را از روسیه، اسرائیل و ترکیه در ده سال اخیر افزایش دهد و در نهایت از نظر تجهیزات نظامی برتری قابل توجهی در مقایسه با ارمنستان بدست آورد.16
در واقع آذربایجان از شش عامل مؤثر در شرایط جنگی به نفع خود بهره گرفت.
اول برتری نظامی که در مقایسه با ارمنستان طی دو دهه اخیر بهدست آورده بود.
دوم بروز اختلاف نظر بین ایروان و مسکو که پیش از این توضیح داده شد.
سوم ایجاد اختلاف بین ارامنه قرهباغ و ارمنستان
چهارم حمایت مستقیم ترکیه که برخلاف گذشته تنها به حمایتی لفظی و بستن مرزها اکتفا نکرد؛ بلکه در عمل به حمایت مستقیم و غیر مستقیم از آذربایجان برخاست.
پنجم حمایت صریح ایران درعالیترین سطح برای رفع اشغال از شهرهای جمهوری آذربایجان
ششم مشغول بودن آمریکا به انتخابات داخلی و اختلافهای پس از آن که تأثیر تعیین کننده بر عدم حمایت صریح ترامپ از ارمنستان داشت.
در این میان روسیه، که متحد قدیمی ارمنستان بود، نه تنها به درخواست رسمی و کتبی پاشینیان برای کمک پاسخ منفی داد بلکه در عمل با تأکید بر رفع اشغال از شهرهای آذربایجان، به تقویت موضع جمهوری آذربایجان کمک کرد. در نهایت همین مسأله موجب شد که روسیه بتواند پس از سهبار تلاش ناکام، آتشبس را برقرار کند که نتیجه آن رفع اشغال از اکثر شهرهای اشغالی بود.17
ب: بازیگران خارجی بحران قرهباغ
برای تحلیل واقعبینانه دلایل شروع و تداوم بحران درجنگ قرهباغ لازم است علاوه بر شناسایی عوامل داخلی و بازیگران سهگانهای که در بالا توضیح دادیم، شناخت دقیقی هم از منافع بازیگران خارجی و عوامل مؤثر درتداوم این بحران ازبیرون داشته باشیم. بازیگران وعوامل خارجی تعیین کننده دراین جنگ را میتوان به شرح ذیل دسته بندی کرد:
1- روسیه
روسیه دربیش از یک قرن اخیر همیشه شمال قفقاز را یعنی داغستان،چچن، اینگوشیا یا اوستیای شمالی و قرهچای و دیگر شهرهای این منطقه را بخش جداییناپذیر از خاک خود میداند. اما قفقاز جنوبی، شامل سه کشور آذربایجان،ارمنستان و گرجستان میشود؛ و در تعاریف کلاسیک روسیه همه جمهوریهای شوروی سابق از جمله سه کشور قفقاز جنوبی تحت عنوان «جمهوریهای پیرامونی» نامگذاری میشوند. در نتیجه از نظر کرملیننشینان، قفقاز جنوبی منطقه استحفاظی نفوذ و در نهایت حیاط خلوت روسیه محسوب میشود. بنابراین روسیه تلاش میکند با اهرمهای قدرتی که در اختیار دارد، نفوذ خود را در منطقه تثبیت کند و به سایر قدرتهای منطقهای و جهانی در این منطقه راهبردی نیز اجازه نفوذ ندهد.
حضور فعال روسیه در قفقاز جنوبی در بسترهای مختلف نظامی، امنیتی، اقتصادی و حتی فرهنگی، این امکان را به آنها داده که هم از ارمنستان به عنوان متحد راهبردی خود حمایت همهجانبه کند. و هم رابطه گسترده اما محدودتری (در مقایسه با ارمنستان) با جمهوری آذربایجان برقرار کند. مسکو در روابط خود با ایروان تا آنجا پیش رفته است که علیرغم نداشتن مرز مشترک با ارمنستان، در چارچوب پیمان امنیت دسته جمعی از سال 1992 در شهر گیومری18 ارمنستان یک پایگاه نظامی نسبتاً بزرگ در قالب تیپ 102 ایجاد کرده است.19
روسیه طی سه دهه گذشته مهمترین بازیگر خارجی در بحران قرهباغ بوده است. برهمین اساس امکانات وسیعی برای تأثیرگذاری بر روند جنگ قرهباغ در اختیار دارد. در این سیسال، روسیه همیشه موضعش بیش از اینکه حمایت از آذربایجان باشد، به ارمنستان نزدیک بوده است. دلیل اصلی توجه بیشتر روسیه به ارمنستان در مقایسه با آذربایجان، این است که طی سالهای استقلال این دو کشور، دولتهای حاکم بر ایروان امکانات بیشتر و روابط گستردهتری با روسیه در قفقاز جنوبی فراهم کردهاند. ارمنستان در این سالها ضمن حفظ سیاست پایدار خود در قبال همکاری با مسکو، مانند یک متحد تمام عیار برای روسیه در قفقاز جنوبی عمل کرده است. در حالی که جمهوری آذربایجان طی همین سه دهه در زمینههای مختلف سعی کرده سیاستهای متفاوتی را اتخاذ کند. و هیچگاه سیاست پایداری در روابط خود با روسیه اتخاذ نکرده است. باکو در این مدت کوشیده است نوعی موازنه مثبت در روابط خود با مسکو و واشینگتن برقرار سازد.
به قدرت رسیدن آقای پاشینیان در ایروان در سال اردیبهشت 1397، روسها را به این نتیجه رساند که یک دولت غربگرا در ارمنستان بهقدرت رسیده است. بنابراین سعی کردند روابطشان را با ارمنستان تغییر دهند و در روابطی که آقای پاشینیان با آمریکا برقرار کرده بود، تأثیر بگذارند. یعنی نارضایتی خود را از طریق نزدیک شدن به باکو و ترکیه، بهصورت غیرمستقیم، به طرف ارمنی نشان دهند.
اتخاذ این سیاست باعث شد پاشینیان به تدریج تغییر موضع بدهد و سعی کند به روسها اطمینان بدهد که نزدیک شدن ایروان به آمریکا و اروپا به معنای دور شدن از روسیه نیست. چرا که در هیچ شرایطی ارمنستان نمیتوانست روسیه را نادیده بگیرد.
روسیه ضمن مخالفت با توسعه نفوذ ایران یا ترکیه در قفقازجنوبی، خودش در این منطقه بهدنبال گسترش مناسباتش با ارمنستان و آذربایجان است تا بتواند گرجستان را به راهی که روسیه به آن تمایل دارد، بکشاند. گرجستان در سالهای اخیر به غرب نزدیک شده است و از روسیه فاصله گرفته است. روسیه همچنین نگران توسعه نفوذ ناتو در جنوب قفقاز از طریق گرجستان است.20 نقش و جایگاه روسیه را در جنگ قرهباغ میتوان چنین جمعبندی کرد:
1- روسیه، قفقاز جنوبی را منطقه نفوذ خود میداند و مخالف حضور سایر قدرتها در این منطقه، اعم از قدرتهای منطقهای مثل ایران و ترکیه، یا فرامنطقهای مانند، آمریکا، فرانسه و اسرائیل و دیگران، است. به همین دلیل ساده بود که تمام تلاش خود را کرد تا توافق آتشبس بصورت سه جانبه با تضمن روسیه بهدست آید. تا موقعیت روسیه به عنوان حافظ صلح، و نه به عنوان یک قدرت مداخلهگر، حداقل برای پنج سال آینده در قفقاز جنوبی تثبیت شود.
2- ارمنستان متحد استراتژیک روسیه در قفقاز است اما در همان حال روسیه تلاش کرد رابطه خوبی با باکو داشته باشد. در واقع بحران قرهباغ اهرم فشاری در دست روسیه است تا هر زمان که لازم بداند برای تنظیم مناسبات مسکو با ایروان و یا باکو از آن استفاده کند. توافق آتشبسی که در بیستم آبان 1399 بدست آمد، دقیقاً در همین مسیر طراحی شده است. زیرا بر اساس آن هر دو طرف برای تأمین و تداوم آتشبس و رسیدن به توافق نهایی صلح به روسیه وابسته هستند.
3- روسیه در سی سال اخیر مقادیر قابل توجهی سلاح به ارمنستان؛ و به نسبت کمتری به آذربایجان فروخته است و از این جهت منافع مالی قابل توجهی بدست آورده است. اما مهمتر از آن اینکه روسیه حضور نظامیخود را در ارمنستان تثبیت کرده؛ و اکنون در جمهوری آذربایجان گسترش میدهد. درنتیجه با در نظر گرفتن همه موارد فوق باید روسیه را برنده نهایی جنگ 44 روزه بر سر قرهباغ دانست.
4- روسیه که درسطح بین المللی منتقد سیاست یکجانبهگرایی آمریکا است، در سیاست منطقهای خود، بویژه در مواردی که به «جمهوریهای پیرامونی» مربوط میشود، به شدت از سیاست یکجانبهگرایی تبعیت میکند. یعنی روسیه در باره حوزه نفوذ سنتی خود حاضر نیست با ترکیه یا ایران و یا سازمان امنیت و همکاری اروپا و حتی سازمان ملل همکاری داشته باشد.
2- ترکیه
ترکیه اختلافهای اساسی با کشور هم مرزش، ارمنستان، از سالهای گذشته دارد و سعی کرده از طریق حمایت از جمهوری آذربایجان بر ارمنستان فشار وارد کند. البته اختلاف ترکیه با ارمنستان صرفاً بر سرجنگ قرهباغ نبوده بلکه هم به ادعاهای ارضی ارمنستان در مورد شرق ترکیه مربوط میشود و هم ادعای نسلکشی ارامنه در دوران عثمانی طی سالهای 1915 تا 1918.
ترکیه از یکطرف از موضوع قرهباغ و مناسباتی که با آذربایجان دارد، برای تنظیم روابط خود با ارمنستان استفاده میکند. و از طرف دیگر با پوشش حمایت از پانترکیسم مایل به گسترش نفوذ خود در قفقاز جنوبی است. باید گفت ترکیه در سالهای اخیر برخلاف گذشته سیاست عملگرایانه را در پیش گرفته است. و در مناطق مختلف سعی میکند از پوششهای متفاوت برای پیشبرد اهداف خود استفاده کند.
ترکیه وقتی در مورد قرهباغ نقشآفرینی میکند، بحث پانترکیسم و حمایت ترکها از آذریها را بهانه قرار میدهد. و ادعا میکند با آذریها خویش و قوم و از یک تبار است. اما وقتی در شمال آفریقا در لیبی مداخله میکند در آنجا بحث اشتراک با گروههای اخوانی حاکم بر غرب لیبی را دنبال میکند. و میگوید ما اخوانی هستیم و به گروههای اخوانی کمک میکنیم و از جیب قطریها برای جنگیدن با نیروهای ژنرال خلیفه حفتر در شرق لیبی هزینه میکند. همچنانکه وقتی در سوریه وارد شد، در ابتدا نقش حمایت از اخوانیهای سوری را در شهر حماة بهعهده گرفت. گرچه بعداً وقتی دید سیاست سرنگونی حکومت اسد، ره به جایی نمیبرد، تغییر موضع داد و به مواضع روسیه و ایران در سوریه نزدیک شد. این تغییر موضع به علت عملگرا بودن رجب طیب اردوغان است.
ترکیه تحت عنوان حمایت از حقوق ترکمنهای عراق در کرکوک، در عراق مداخله میکند اما همه میدانند ادعای ارضی در مورد موصل و کرکوک همچنان در پوشش سیاستهای عثمانی گری ترکیه از سالهای دور دنبال شده و میشود. در قفقاز نیز موضع ترکیه از یک طرف تنظیم روابط با ارمنستان، و از طرف دیگر گسترش نفوذ در قفقاز جنوبی تحت پوشش پانترکیسم و حمایت از ترکها است. ولی آنچه که هدف اصلی آنکارا است تحکیم نفوذ و ایجاد عمق استراتژیک و دسترسی به بازار منطقه قفقاز جنوبی است که البته این موضوع در سالهای گذشته فراز ونشیبهای مختلف داشته است.
چنانکه در سالهای 2007 تا 2009 حتی بهسمتی حرکت کرد که روابط با ارمنستان بهتر شد. اما مخالفت گروههای فشار ارمنی و نیز جمهوری آذربایجان با این روند، موجب توقف آن شد.
به طور خلاصه موضع ترکیه در جنگ قرهباغ را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد :
1- گسترش عقبه استراتژیک ترکیه از نخجوان به سمت آذربایجان تحت پوشش حمایت از پانترکیسم و گسترش نفوذ ترکیه به اسم حمایت از ترکها و آذریها
2- استفاده از این درگیری برای تنظیم روابط با ارمنستان و فشار روی این کشور جهت گرفتن امتیاز بیشتر فروش سلاح به بازار خوبی که آذربایجان برایش تأمین کرده است.
3- جنگ طولانی میتواند هزینههای نظامی، انسانی، اقتصادی و دیپلماتیک ناخواستهای برای باکو و آنکارا ایجاد کند و آنها را مجبور به تجدید نظر در وضعیتهای خود کند. بنابراین حالت نه جنگ نه صلح برای ترکیه تا زمانی که مشکلاتش با ارمنستان حل و فصل نهایی شود، بهتر است.
4- هدف اصلی ترکیه قرار گرفتن در معادله قدرت در قفقاز است. در همین راستا در درگیریهای سوریه و لیبی از روسیه امتیاز مطالبه میکند.
5- آنکارا ممکن است تلاش کند گروه مینسک را کاملاً بی اعتبار سازد و یک سکوی حل و فصل جدید به رهبری خود و مسکو جایگزین آن کند.
6- سازوکار گفتوگوی ترکیه و روسیه بر اساس توافقهای آستانه، سوچی و مسکو در سوریه قابل اثبات است و گفتوگوی اعلام نشده بین این دو در لیبی در حال انجام است. آنکارا امیدوار است که بتواند همین مدل را در قفقاز نیز تکرار کند.
7- اهمیت بازگشت ترکیه به قفقاز فراتر از مسأله قرهباغ است و باعث تداعی دهه 1990 میشود؛ زمانی که آنکارا، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، علاقه زیادی به جنگ چچن و قفقاز نشان داد. به نظر میرسد انتقال شبه نظامیان از سوریه به آذربایجان چنین نگرانیهایی را دامن زده است.21
ترکیه و آذربایجان غالباً روابط خود را به عنوان «یک ملت، دو کشور» ستایش میکنند. اما جنبه اقتصادی روابط آنها تاکنون نسبتاً ناچیز بوده است. صادرات به آذربایجان، از جمله فروش نظامی، تنها 1.3٪ از کل صادرات ترکیه را تشکیل میدهد. خرید انرژی ترکیه از آذربایجان نیز عمدتاً به دلیل قراردادهای طولانی مدت آن با روسیه و ایران ناچیز مانده است. در سال 2019 واردات ترکیه از آذربایجان 411 میلیون دلار، و صادرات آن 1.8 میلیارد دلار بود.
سرمایه گذاریهای مستقیم ترکیه در آذربایجان سالانه 8 میلیارد دلار بوده است. اما طبق دادههای بانک مرکزی در سال گذشته به 325 میلیون دلار رسیده است، و نشان میدهد که چگونه رؤیاهای آذری دنیای تجارت ترکیه به سرعت کاهش یافته است.22
در مقابل، سرمایهگذاریهای مستقیم آذربایجان در ترکیه در سال 2019 نزدیک به 6 میلیارد دلار بوده است که 4٪ سهام سرمایه گذاری مستقیم خارجی در این کشور را تشکیل میدهد. سرمایهگذاریهای اصلی متعلق به شرکت SOCAR است. این شرکت، در سال 2008، زمانی شروع به کار کرد که شرکت تابعه ترکی آن، SOCAR Turkey Enerji، 51٪ سهام شرکت پتروشیمی Petkim ترکیه را به دست آورد. SOCAR مجموعه دیگری از شرکتهای انرژی در این کشور را در اختیار دارد و سهامدار عمده در خط لوله گاز طبیعی ترانس آناتولی است. پروژه بزرگی که سال گذشته برای انتقال گاز آذری به اروپا از طریق ترکیه به اتمام رسیده است. این شرکت میگوید سرمایه گذاری آن در ترکیه با پایان یافتن تمام سرمایه گذاریهای جاری به 19.5 میلیارد دلارخواهد رسید.23
3- آمریکا
دولت آمریکا در چارچوب همکاری با سازمان امنیت و همکاری اروپا تلاش میکند از بحرانهای موجود در قفقاز جنوبی مانند قرهباغ، اوستیای جنوبی و آبخازیا در گرجستان استفاده کند و بهانهای برای حضور در منطقه داشته باشد. البته اجرای این سیاست با مخالفت شدید روسیه روبرو بوده است.
آمریکا از سال 2003 توانست از طریق به قدرت رساندن ساکاشویلی در گرجستان نفوذ خود را در منطقه قفقاز جنوبی گسترش دهد. همچنین با مشارکت در پروژههای نفت و گاز آذربایجان حضور اقتصادی خود را از همان سالهای ابتدایی فروپاشی شوروی در منطقه گسترش داد. حضور آمریکا در جمهوری آذربایجان به صورت تدریجی پیشرفت کرده است. آمریکا با طرف آذربایجان بویژه از طریق مناسباتی که اسرائیل با آذربایجان برقرار کرده رابطه خود را گسترش داده است.
از سال 2018 هم با به قدرت رسیدن آقای پاشینیان در ارمنستان این حضور به ارمنستان نیز گسترش یافته است. آمریکا در30 سال گذشته، از زمان برقراری آتشبس، تمایل چندانی به حل قضیه قرهباغ نداشت زیرا ادامه همین حالت نه جنگ و نه صلح زمینه مساعدی برای حضور آمریکا فراهم میساخت. در این سالها آمریکا سعی کرده است با نفوذ در حیاط خلوت روسیه و نیز در همسایگی شمال ایران، در منطقه حضور و بروز بیشتری داشته باشد. آمریکا میداند پایان جنگ قرهباغ زمینهساز ثبات و امنیت و گسترش همکاریهای منطقهای است که در این صورت با توجه به حضور و نفوذ روسیه، کمتر امکان دارد که در چنین همکاریهایی بهصورت فعال وارد شود.
آمریکا میداند اگر بتواند شرایط گرجستان را برای عضویت در ناتو فراهم کند، خواهد توانست مرزهای جنوبی ناتو را از ترکیه به مرزهای جنوب روسیه در قفقاز گسترش بدهد. این برای روسیه یک تراژدی محسوب میشود. بنابراین آینده جنگ قرهباغ، در عمل به آینده مناسبات و رقابتهای آمریکا و روسیه در قفقاز جنوبی نیز گره خورده است. به نظر میرسد آتشبس برقرار شده در جنگ قرهباغ و اعاده بخشهای وسیعی از مناظق اشغالی تحت حاکمیت آذربایجان، بخت آمریکا را برای بهرهبرداری از این بحران قدیمی در منطقه، کاهش داده است. اکنون باید دید آیا روسیه میتواند بدون مشارکت سایر بازیگران فرا منطقهای سرنوشت آینده قرهباغ را در چارچوب یک توافق سه جانبه بین مسکو، باکو و ایروان حل و فصل کند یا خیر.
تمام قرائن و شواهد موجود نشان میدهد روسیه بدون مشارکت ایران و ترکیه و سازمان ملل نمیتواند به حل و فصل نهایی بحران قرهباغ پایان دهد. شاید آمریکا با اطلاع از همین موضوع میکوشد مناسبات خود را در دوره پاشینیان در ارمنستان مستحکم کند. اما معلوم نیست قمار روی اسب باخته پاشینیان چقدر برای آمریکا بیخطر باشد.
4- گروه مینسک و سازمان امنیت و همکاری اروپا با محوریت فرانسه
گروه موسوم به مینسک از چهارم فروردین 1371، بعد از اجلاس هلسینکی در فنلاند، تشکیل شد. این گروه شامل 11 کشور، آلمان، ایالات متحده، فرانسه، ایتالیا، سوئد، جمهوری چک، ترکیه، بلاروس، روسیه، آذربایجان و ارمنستان است. از دسامبر 1994 ریاست مشترک آن با نمایندگان روسیه و فنلاند بود اما از سال 1996توافق شد تا نمایندگان روسیه، ایالات متحده و فرانسه ریاست این گروه را برعهده بگیرند.24
گروه مینسک با توجه به تعارض منافع مشارکت کنندگان آن و بهدلیل آنکه کشورهای مؤثر در این گروه بیشتر مایل به تداوم بحران بودند، در 30 سال گذشته عملاً هیچ اقدام اساسی برای حل نهایی مشکل قرهباغ به عمل نیاورد. بویژه، پس از آنکه روسیه در سال 1393 شبه جزیره راهبردی کریمه را در شمال دریای سیاه از اوکراین پس گرفت و ضمیمه خاک خود کرد؛ و نیز به سبب بحران در روابط اوکراین و روسیه، از آن زمان تاکنون سازمان همکاری و امنیت اروپا، به محل نزاع روسیه و متحدانش از یکسو و آمریکا و اتحادیه اروپا از سوی دیگر تبدیل شده است. همین مسأله نیز بر ناکارآمدی سازمان امنیت و همکاری اروپا برای حل مشکل قرهباغ افزود. زیرا آمریکا و فرانسه با روسیه اختلافهای جدی بر سر مسائل مختلف پیدا کردند.
در حال حاضر گروه مینسک در صحنه رقابت بازیگران در جنگ قرهباغ کمترین نقش را دارد اما بدون تردید با توجه به نفوذ لابی ارمنی در کنگره آمریکا و سنای فرانسه و نیز به سبب تمایل بیشتر دولتهای آمریکا و فرانسه به طرف ارمنستان میتوان گفت هنوز این گروه با اهرمهایی که در ارمنستان و تا حدودی در آذربایجان دارد میتواند بر معادلات قدرت در منطقه قفقاز جنوبی و تعیین سرنوشت آینده قرهباغ تأثیر تعیین کننده داشته باشد.
5- اسرائیل
رژیم توسعهطلب اسرائیل در راهبرد سیاست خارجیاش طی سالهای اخیر همیشه بهدنبال استقرار در مرزهای شمالی ایران در آذربایجان و ارمنستان بوده است تا بتواند از این طریق عملیات نفوذ خود را در ایران از فاصله نزدیکتری سازماندهی کند.25 آنها در این سالها مدعی بودند که برای مقابله با حضور و نفوذ ایران در جنوب لبنان، که هم مرز با فلسطین اشغالی است، باید بتوانند متقابلاً در مرزهای شمالی ایران مستقر شوند.26 گرچه ارمنستان در این سالها از نزدیک شدن به تلآویو به دلایل مختلف اجتناب میکرد، اما بعد از به قدرت رسیدن پاشینیان زمینه برای گسترش روابط ارمنستان با اسرائیل فراهم شد؛ و پس از سالها، در 29 شهریور 1399، یعنی چند روز قبل از شروع دور جدید درگیریها بین ارمنستان و آذریایجان، سفارت این کشور در تلآویو افتتاح شد.27
اما روابط باکو با تلآویو از زمان حیدرعلی اف گسترش روز افزونی پیدا کرد که امروز همه ابعاد سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی و حتی فرهنگی را شامل میشود. دولت باکو به گمان آن که میتواند با اتکاء به سلاحهای پیشرفته که از اسرائیل میخرد و نیز با استفاده از فناوری پهبادهای ترکیه و اسرائیل، دست برتر را در نبرد با نیروهای ارمنستان داشته باشد، تلاش کرده به عنوان شریک راهبردی اسرائیل در قفقازجنوبی عمل کند اما غافل از آنکه برتری تجهیزات نظامی نمیتواند به تنهایی تضمین کننده ثبات و امنیت برای یک کشور باشد.
تجربه گذشته رژیم شاه درایران نشان میدهد اگر بنا بود تجهیزات پیشرفته بتواند بقای یک حکومت را تضمین کند، بطور قطع حکومت شاه در جریان انقلاب اسلامی1357 سرنگون نمیشد. ضمن آنکه تجربه حکومتهای وابسته در جهان این اصل کلی را به اثبات میرساند که قدرتهای بازیگر بر اساس منافع خود عمل میکنند و کمتر به منافع متحدان خود توجه دارند. بویژه زمانی که در طرف مقابل منافع بیشتری برای آنها فراهم شود.
پیتر وزمان، همکار انستیتو تحقیقات صلح استکهلم (SIPRI)، هشدار میدهد که خطر اصلی در موضوع قرهباغ این است که رهبری آذربایجان تصور کند با اتکاء به این تسلیحات میتوان برنده جنگ شد: «حتی تصور چنین چیزی، ولو نادرست، آستانه مصالحه و آمادگی برای پرهیز از خشونت را کاهش میدهد.»28
گرچه رژیم تلآویو مستقیماً نفوذ چندانی بر تحولات قرهباغ ندارد اما بهسبب حضورگسترده در جمهوری آذربایجان و فروش سلاحهای پیشرفته به دولت باکو توانسته است بر روند تحولات جنگ اخیر تأثیر تعیین کنندهای داشته باشد؛ بهطوری که ۶۰ درصد تسلیحات وارداتی جمهوری آذربایجان را اسرائیل تأمین میکند.29 از جمله اینها هواپیماهای بدون سرنشین Harop که میتوانند حامل جنگافزارهای تهاجمی بوده و به سرعت هدف خود را مورد حمله قرار دهند. این پهبادها تولید شرکت IAI است که مقر آن در یکی از قسمتهای محافظت شده فرودگاه بنگوریون قرار دارد. اسراییل علاوه بر هواپیمای بدون سرنشین، موشکهای بالستیک و سیستم رادار نیز در اختیار باکو قرار میدهد.30
امروزه رژیم صهیونیستی تقریباً حدود40 درصد از منابع انرژی (نفت) خود را از آذربایجان و از طریق خط لوله باکوـ تفلیس ـ جیهان، تأمین میکند و این باعث شده است که این رژیم از منابع انرژی خلیجفارس بینیاز گردد. همچنین این رژیم یکی از سهامداران اصلی پروژههای انرژی و خطوط لوله در منطقه محسوب میشود.31 گالیا لیندناشتراوس، همکار مؤسسه (INSS) انستیتو تحقیقات امنیت ملی در تلآویو، میگوید: «اسرائیل در گذشته، به دلیل عدم دریافت نفت از کشورهای حوزه خلیج فارس، پیوسته نگران امنیت انرژی بود. اسرائیل منابع تأمین انرژی نداشت، اما نزدیکی و همکاری تلآویو و باکو باعث شد که برای دو دهه از بابت انرژی آسوده خاطر باشد.»
صادرات نفت باکو به اسرائیل، برای آذربایجان درآمدی به ارمغان آورده که با اتکاء به آن میتواند روی تجهیزات نظامیاسرائیل سرمایهگذاری کند. غافل از آنکه اسرائیل با برقراری روابط متقابل با طرف ارمنی میکوشد موازنه جدیدی در منطقه قفقاز جنوبی برقرار سازد.32 ضمن آنکه از منابع نفت خلیجفارس نیز، بعد از عادی سازی مناسبات با امارات، بهره میگیرد.
6- ایران
ایران اکنون تنها کشوری است که با هر سه منطقه جمهوری آذربایجان و ارمنستان و نخجوان مرز مشترک دارد. نخجوان جزئی از آذربایجان است ولی دسترسی زمینیاش به خاک اصلی جمهوری آذربایجان فقط از طریق خاک جمهوری اسلامی ایران میسر است. از طرف دیگر ایران با ارمنستان مرز مشترک در ناحیه بسیار راهبردی مِغری دارد. شهرستان مغری در مرز مشترک 44 کیلومتری ایران و ارمنستان است. این مرز برای ارمنستان جنبه حیاتی دارد زیرا امکان ارتباطات شمال و جنوب را برای این کشور از طریق ایران فراهم میکند. بویژه آنکه ارمنستان سالهای سال از سمت غرب با ترکیه و از سمت شرق با جمهوری آذربایجان مشکل داشته است. برای همین ایران در جنوب این کشور و گرجستان در شمال، نقش گذرگاه حمل و نقل و بازرگانی و خطوط دریافت انرژی را دارند. مرز مشترک با ارمنستان این امکان را برای ایران فراهم میکند که از طریق خاک ارمنستان به گرجستان و از آنجا به دریای سیاه و شرق اروپا دسترسی داشته باشد.
مرز مشترک ایران با جمهوری آذربایجان و ارمنستان و نخجوان بهصورت طبیعی شرایط بازیگری را برای ایران در جنگ قرهباغ فراهم کرده است. هر نوع ناامنی در قفقاز جنوبی بر روی امنیت شمال ایران تأثیر مستقیم دارد. بنا بر این، ایران نمیتواند نسبت به تحولات این منطقه بی تفاوت بماند. اگر ایران به برقراری امنیت آنجا کمک کند نتایج حاصل از ثبات و امنیت برای ایران و کشورهای منطقه بسیار مثبت خواهد بود. در سایه این امنیت و ثبات، ایران و کشورهای منطقه میتوانند از امکانات همکاری شمال-جنوب در این منطقه نهایت بهرهبرداری را ببرند. صلح در قرهباغ امکان همکاری سه جانبه بین ایران،آذربایجان و روسیه را تقویت میکند و نیز شرایط را برای همکاری ایران، ارمنستان با گرجستان و دریای سیاه و شرق اروپا فراهم میسازد.
حفظ رابطه دوستانه با هر دو کشور متخاصم، یعنی جمهوری آذربایجان و ارمنستان، برای ایران بسیار اهمیت دارد و ایران برای برقراری صلح و امنیت مرزهای شمالیاش باید موضع بیطرفی فعال خود را حفظ و از طریق رایزنیهای دیپلماتیک چند جانبه تقویت کند.
ج: اهمیت راهبردی موضع بیطرفی فعال ایران در جنگ قرهباغ
بطورکلی ایران نه میتواند و نه به نفع منافع راهبردیاش است که از یکطرف جنگ حمایت کند. زیرا اگر ایران از آذربایجان حمایت کند عملاً خودش را درگیر یک جنگ ناخواسته با ارمنستان کرده است که همسایگی و ارتباط زمینی با آن برای ایران بسیار اهمیت دارد. ارمنستان در عمل مانع از آن میشود که سیاستهای ترکیه در مرزهای شمالی ایران به اهرم فشاری علیه ایران تبدیل شود.
بنابراین برای ایران فوق العاده مهم است که ضمن اجتناب از درگیرشدن در جنگی که به ضرر همکاریهای منطقهای است، با اتخاذ موضع بیطرفی فعال، نقش میانجی را ایفا کند که این نقش تضمینکننده بقای مناسبات دوستانه با دو کشور همسایه شمالی و افزایش قدرت بازیگری منطقهای ایران در قفقاز جنوبی خواهد بود.
ایران، از همان ابتدای شروع جنگ قرهباغ بر حفظ تمامیت ارضی آذربایجان تأکید کرده است و خواهان رفع اشغال از مناطق تحت تصرف ارمنستان بوده است. بنابراین حمایت نکردن از جمهوری آذربایجان به معنای تأیید اشغال هفت شهر آذربایجان نبوده و نیست. ایران برخلاف تبلیغات وسیع در جمهوری آذربایجان که ایران را متهم به جانبداری از ارمنستان میکردند، همیشه در یک موضعگیری کاملاً خیرخواهانه هم تجاوز ارامنه را به خاک آذربایجان به صراحت محکوم کرده است و هم بر حفظ تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان و هم بر حفظ حقوق اکثریت ارامنه که در قرهباغ زندگی میکنند، تأکید داشته و دارد.
موضع بیطرفی ایران در این جنگ به معنای تأیید تجاوز یا اشغال سرزمینهای آذربایجان نیست. در مجمع عمومیسازمان ملل، هر وقت رأی گیری شده، رأی مثبت ایران بر حفظ تمامیت ارضی آذربایجان بوده است.
ایران آگاهانه همیشه بر تأمین حقوق اکثریت ارامنه قرهباغ برای تعیین سرنوشتشان تأکید داشته زیرا میداند تا زمانی که حقوق ارامنه قرهباغ تأمین نشود نمیتوان انتظار یک زندگی مسالمتآمیز بین ارامنه و آذریها مانند سالهای طولانی گذشته را داشت. بطور قطع ضامن صلح و ثبات در قرهباغ، حفظ حقوق هم زمان هر دو طرف بر اساس قوانین بین المللی خواهد بود. در غیر این صورت ممکن است درمدتی با فشار نظامی ظاهراً مشکل حل شود اما درعمل آتش زیر خاکستر جنگ باقی خواهد ماند.
خلاصه میتوان گفت حفظ موضع بیطرفی فعال درجنگ قرهباغ یک راهبرد اساسی برای ایران محسوب میشود تا بتواند در صورت موافقت دو طرف به میانجیگری خود برای پیدا کردن یک راهحل دائمی مورد پذیرش هر دو طرف ادامه دهد. و نیز زمینه را برای برقراری ارتباطات گسترده اقتصادی با هر دو طرف همسایه شمالی فراهم کند.
د: راهحل پایان بحران قرهباغ چیست؟
تاکنون راه حلهایی که مطرح شده بسیار متنوع و متکثر بوده است. مهمترین آنها تشکیل یک کنفدرال در قرهباغ است که هم تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان حفظ میشود و قرهباغ در درون این کنفدرال باقی میماند؛ و هم آزادیها وحقوق ارامنه قرهباغ به حدی میرسد که میتوانند مثل یک جمهوری خودمختار با اختیارات وسیع در درون این کشور سرنوشت خود را بهدست بگیرند. اگر چنین طرحی مورد توافق قرار بگیرد مشکلات ارمنستان و آذربایجان هم حل خواهد شد و اگر خوشبین هم باشیم حتی میتواند مشکلات ارمنستان با ترکیه هم حل شود.
ارمنستان به روسیه وابسته است و طرف آذربایجان به ترکیه اتکاء دارد. بنا بر این نقش ایران خیلی کلیدی است. زیرا ایران یک عامل توازن بخش در این منطقه بهشمار میرود و این موازنه موجود زمانی میتواند بهسمت صلح و ثبات برود که به ایران نقش داده شود و روسیه و ترکیه با تشکیل گروه 3+2 یعنی ایران، ترکیه و روسیه +ارمنستان و آذربایجان با مذاکره جدی مسأله را حل کنند. اما باید اعتراف کرد قضیه به این سادگی نیست.
روشن است که ارمنستان و آذربایجان هنوز امید دارند که این موضوع را با همکاری روسیه و ترکیه حل کنند. البته این یک محاسبه اشتباه است، زیرا بدون تعیین تکلیف آینده حاکمیت سرزمینی برای قرهباغ و تضمین حقوق اکثریت ارامنه قرهباغ نمیتوان انتظار داشت این مسأله بصورت دائمی حل شود. دو طرف هنوز به این جمعبندی نرسیدهاند که سازمان امنیت و همکاری اروپا نه میتواند و نه به نظر میرسد بخواهد کاری بکند.
اگر دو طرف به سمتی حرکت کنند که یک گفتوگوی جدی و همهجانبه بین بازیگران نقش آفرین در سطح منطقه شکل بگیرد، میتوان انتظار داشت خیلی از مسائل قفقاز جنوبی از جمله بحران قرهباغ برای همیشه حل شود. یعنی موضوعهایی از قبیل مبارزه با تروریسم، مبارزه با افراطگرایی، گسترش همکاریهای حملونقل جادهای، هوایی، دریایی و ریلی و تحول اساسی در همکاریهای اقتصادی منطقه، همه در سایه صلح وامنیت حاصل میشود.
در ایران بعضیها گمان میکنند که باید به سمت حمایت همه جانبه از آذربایجان حرکت کرد. برای آنکه آنها شیعه و مسلمان هستند. همه میدانند شیعه بودن در دولت سکولار حاکم بر باکو اصلاً مطرح نیست. این موضوع صرفاً پوششی برای بهدست آوردن حمایتهای کشورهای مسلمان است. عده دیگری تحت عنوان مبارزه با تحریکات پانترکیسم حمایت همه جانبه از ارمنیها را پیشنهاد میکنند. این هر دو ارزیابی منطبق با واقعیتهای جنگ در قرهباغ نبوده و نیست. سیاستی که میتواند به نتیجه برسد همکاری ایران، روسیه وترکیه برای رسیدن به نتیجه نهایی است.
درست است که این سه کشور در قفقاز جنوبی با هم رقابت دارند ولی همانطور که در مسأله سوریه، کار ایران، ترکیه و روسیه به همکاری کشید، در منطقه قفقاز جنوبی هم زمینهی بهتری برای همکاری وجود دارد. زیرا در قفقاز جنوبی منافع مشترک تعریف شده بیشتری برای سه کشور وجود دارد.
اگر روسیه از سیاست «یکجانبهگرایی منطقهای» خود دست بردارد و اگر ترکیه نیز بتواند سیاستهای «پانترکیستی» خود را حداقل در این منطقه دنبال نکند، و ایران نیز با اتکاء به سیاست بیطرفی فعال خود زمینه را برای جلب همکاریهای آذریها و ارمنیها فراهم کند، پس از سالها نزاع و چالش بینتیجه، ثبات و امنیت پایدار در سایه همکاریهای منطقهای با مشارکت روسیه، ترکیه، ایران، ارمنستان و جمهوری آذربایجان در منطقه برقرار میشود.
جمع بندی :
توافق آتشبسی که در 20 آبان ماه در مسکو بهدست آمد، زمینهساز توافق نهایی است؛ اما سه طرف فقط میخواستند از ادامه جنگ جلوگیری کنند، بدون آنکه در مورد اصلیترین مسأله یعنی آینده قرهباغ به توافق برسند، توافق آتشبس را امضاء کردند.
روسیه بهدلیل آنکه توانست نقش مهم خود را در جهت استقرار صلح در قفقاز جنوبی فراهم کند و نیز به سبب حضور مجدد در مناطق سوق الجیشی در قفقاز جنوبی به عنوان نیروی حافظ صلح، موفقیت بزرگی بهدست آورد. جمهوری آذربایجان نیز از بابت آزاد سازی مناطق اشغالی از این توافق خرسند است.
این توافق چون مانع ادامه جنگ شد و نیز چون در نهایت شهرهای اشغالی آذربایجان آزاد شد، اقدامی مثبت است. اما چون تکلیف شهرهایی مثل خوجالی و عسگران و اصلیترین موضوع مورد اختلاف، یعنی قرهباغ روشن نشد، میتوان گفت برای رسیدن به صلح پایدار، هنوز باید مراحل دشواری را پشتسر گذاشت.
نکته مهمیکه باید توجه داشته باشیم این است که آذربایجان از طریق نظامی تنها توانست سه شهر را آزاد کند اما اجرای طرح خروج سه مرحلهای نیروهای ارمنی از سه شهر دیگر از طریق گفتوگو و مذاکرات بود. بنابراین نباید چنین تصور شود که صرفاً اقدامهای نظامی برای حل منازعات سرزمینی راهحل نهایی خواهد بود. بلکه اقدام نظامی تنها مقدمهای برای رسیدن به توافق بود وگرنه آزاد سازی کل مناطق اشغالی از طریق نظامی در عمل امکان پذیر نبوده و نیست. با این حال بیشک میتوان گفت این توافق برای آذربایجان موفقیت بزرگی بهشمار میرود. اما اگر به خواستههای اکثریت ارامنه قرهباغ توجه نشود بدون شک در آینده ممکن است ارامنه با دستیابی به امکانات جدید سودای بازپس گیری حاکمیت از دست رفته را در سر بپرورانند.
ارمنستان گرچه با اجرای توافق مسکو حاکمیت خود را بر مناطق اشغالی از دست داد، که قاعدتاً هم باید از دست میداد، اما زمینهای فراهم شده است که بتواند ارتباطات زمینی را از طریق کریدور شوشا -لاچین برای دسترسی زمینی قرهباغ به ارمنستان برقرار کند. این خود برای ارمنستان یک موفقیت نسبی محسوب میشود. گرچه در مقابل، ارمنستان مجبور شده است بین نخجوان و زنگلان، در سرزمین اصلی آذربایجان، ارتباط زمینی برقرار کند.
در این مورد رسانههای رقیب به دروغ گفتند مرز ایران با ارمنستان کم شده یا آنطور که برخی ادعا کردند از میان رفته است. در حالی که چنین ادعایی به هیچ وجه صحت ندارد. زیرا ارمنستان از طرف غرب با ترکیه، و از طرف شرق با آذربایجان هم مرز است و به دریای آزاد راه ندارد. بنابراین به دسترسی از جنوب به ایران و از شمال به گرجستان نیاز مبرم و حیاتی دارد.
بنابراین هیچ گاه ارمنستان وارد توافقی نخواهد شد که مرزهای جنوبی یعنی مجرای تنفسی خود را از دست بدهد. اینکه در توافق نامه اخیر یک جاده ترانزیتی در نظر گرفتهاند که بتواند از نخجوان به مغری که منطقه حائل میان نخجوان و آذربایجان است، وصل شود و از مغری به زنگلان داخل آذربایجان برود به هیچ وجه به معنای از بین رفتن اهمیت مرز راهبردی دو کشور ایران و ارمنستان نخواهد بود. احداث جاده ترانزیتی به معنای قطع مرز ایران و ارمنستان نیست. این راه فقط میتواند ارتباطات جادهای بین نخجوان و خاک اصلی جمهوری آذربایجان را از طریق ارمنستان برقرار کند.
همانطور که طرف ارمنی هیچ گاه حاضر نخواهد شد مرزش با ایران حذف شود، طرف ایرانی هم همین را میخواهد. جمهوری آذربایجان هم نمیخواهد در بلند مدت صرفاً به راه ترانزیتی نخجوان به مغری و مغری به زنگلان اتکا کند. آذربایجان قطعاً همکاری خود را با ایران برای دسترسی به نخجوان ادامه میدهد؛ چراکه از نظر اقتصادی تنوع بخشیدن به راههای ارتباطی به نفع این کشور است و راهبردی است که آذربایجان و ارمنستان و ایران و هر کشور دیگری دنبال خواهند کرد.
با این همه باید اذعان کرد اگر توافق جدید اجرایی شود، یعنی نخجوان از طریق ارمنستان به آذربایجان دسترسی پیدا کند، از ارزش راه ترانزیتی نخجوان -ایران -آذربایجان تا حدی کاسته خواهد شد ولی این مسأله هرگز به معنی بستهشدن این راه نیست؛ چون هنوز تا ساخته شدن جاده ارتباطی و راهاندازی و برقراری امنیت زمان طولانی در پیش است.
به نظر میرسد در ارزیابیهای تحلیلی نباید به تعارضات موجود دامن زد و مانع همکاریهای آینده شد. دو کشور آذربایجان و ارمنستان به عنوان دو کشور همسایه میتوانند ارتباطات زمینی را اگر صلاح بدانند برقرار کنند؛ پس بهتر است ایران ازصلح و استقرار امنیت استقبال کند و بتواند از این مسأله برای همکاریهای همه جانبه که منافع همه را تأمین میکند، استفاده کند.
همانطور که گفته شد همکاریهای شمال جنوب بین ایران- ارمنستان -گرجستان و ایران -آذربایجان -روسیه و بین نخجوان -ایران- آذربایجان را میتوان در شرایط تأمین صلح و امنیت توسعه داد. اما بطور قطع و یقین ابر و باد و مه و خورشید و فلک و دهها عوامل کوچک و بزرگ دیگر باید فراهم شود تا شرایط برای تحقق یک همکاری همه جانبه در منطقه قفقاز جنوبی شکل بگیرد.
(پینوشت)
1.«وجود سه کشور مستقل یعنی ارمنستان، گرجستان و جمهوری آذربایجان؛ سه منطقه دارای استقلال خودخوانده یعنی آبخازیا، اوستیای جنوبی و جمهوری قرهباغ و سه یا احتمالاً چهار واحد خودمختار یعنی آجارستان، مارنئولی، آخالکالاکی در گرجستان و تالش در آذربایجان به روشنی بیانگر وجود یک ساختار آنارشیسم در مجموعه امنیتی قفقاز جنوبی است.»
http://pdc.ceu.hu/archive/00003503/01/balance_of_power.pdf
2 http://ensani.ir/file/download/article/1543661083-10170-2-1.pdf
3 . آدام ب. اولام، سیاست و حکومت در شوروی. ترجمه علیرضا طیب، تهران:نشر قومس، 1368، صفحه 104.
4.ارفعی، عالیه : «قضیه ناگارنو قرهباغ» مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال اول، شماره دوم، تابستان ۱۳۷۱، صفحهٔ ۱۷۴.
5.گراهام اسمیت، ملیتهای شوروی. گروه مترجمان، تهران:شرکت انتشارات علمیو فرهنگی، ۱۳۷۵، صفحهٔ 182
6.زارع شاهمرسی، پرویز : قرهباغ نامه؛ از ادوار کهن تا دوره معاصر. تهران:نشر و پژوهش شیرازه، چاپ اول ۱۳۸۷.
7.واعظی، محمود: میانجیگری در آسیای مرکزی و قفقاز: تجربه جمهوری اسلامیایران تهران:دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۸.
8.کالجی، ولی الله: فصلنامه آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 89،بهار 1394، ص 176.
http://ca.ipisjournals.ir/article_19764_504c6f22abbf1a126c05887b56ca808d.pdf
9. https://www.irna.ir/news/82908906
10. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/06/28/2099506
11 شورای امنیت سازمان ملل در سال 1993 طی چهار قطعنامه شمارۀ ۸۲۳، بهتاریخ ۳۰ آوریل ۱۹۹۳، شمارۀ ۸۵۴، بهتاریخ ۲۹ ژوئیۀ ۱۹۹۳، شمارۀ ۸۷۹، بهتاریخ ۱۴ اکتبر ۱۹۹۳ و شمارۀ ۸۸۴، بهتاریخ ۱۲ نوامبر ۱۹۹۳ به اتفاق آراء هر ۱۵ عضو دائم و دورهای شورای امنیت خواستار توقف فوری درگیریها و خروج از مناطق اشغالی آذربایجان ازسوی ارامنه شد. اما این قطعنامهها به بهانه آنکه به حق تعیین سرنوشت از سوی اکثریت ارامنه قرهباغ توجه نکرده است از سوی ارمنستان رد و در نتیجه اجراء نشد.
https://www.un.org/securitycouncil/content/resolutions-adopted-security-council-1993
12. در آن سال ترکیه به بهانه حمایت از حقوق ترکهای قبرس که یک سوم جمعیت جزیره قبرس و اکثریت جمعیت بخش شمالی این جزیره راهبردی در شرق مدیترانه را شامل میشدند، با اشغال نظامیبخش شمالی قبرس در عمل جمهوری قبرس شمالی را تشکیل داد. گرچه از آن سال تا کنون هیچ کشوری بجز ترکیه، قبرس شمالی را به رسمیت نشناخته است.
www.researchgate.net/publication/344296099_Identity_Entrepreneurship_in_Political_Commemorations_A_Longitudinal_Quantitative_Content_Analysis_of_Commemorative_Speeches_by_Leaders_of_Parties_in_Power_and_Opposition_Before_and_During_the_Greek_E?enrichId=rgreq-303e86cdffdaea0a534d97bce76984c6-XXX&enrichSource=Y292ZXJQYWdlOzM0NDI5NjA5OTtBUzo5MzcwMjA3OTY5NjA3NzdAMTYwMDQxNDU3NTY1NQ%3D%3D&el=1_x_2&_esc=publicationCoverPdf
13 https://www.imf.org/en/search?NewQuery=Armenia#sort=relevancy
14 https://www.al-monitor.com/pulse/originals/2020/11/turkey-russia-armenia-azerbaijan-nagorno-karabakh-deal.html
15 در یک دهه اخیر اقتصاد آذربایجان تا حد زیادی به تولید و صادرات انرژی متکی است. این کشور در زمانهای عادی روزانه حدود 800 هزار بشکه نفت خام تولید میکند، که این کشور را به بیستوسومین تولید کننده نفت جهان تبدیل کرده است. با داشتن حدود 7 میلیارد بشکه ذخایر نفتی اثبات شده، آذربایجان از نظر ثروت نفت در رتبه هجدهم جهان قرار دارد. میزان ذخایر گاز طبیعی آن بالغ بر 991 میلیارد متر مکعب است، که بیستوپنجمین منبع مکش در جهان است. در زمانهای عادی، این کشور سالانه 17 میلیارد متر مکعب گاز تولید میکند. جمعیت این کشور حدود 10 میلیون نفر است و سرانه تولید ناخالص داخلی آن حدود 5000 دلار است. بیشتر صادرات آذربایجان نفت و گاز است که حدود 15 میلیارد دلار در سال ارزش دارد و ترکیه پس از ایتالیا در میان خریداران برتر دوم است. در همین حال، واردات آذربایجان حدود 10 میلیارد دلار است که روسیه بیشترین سهم را در اختیار دارد.
www.imf.org/en/Publications/CR/Issues/2019/09/18/Republic-of-Azerbaijan-2019-Article-IV-Consultation-Press-Release-Staff-Report-and-Statement-48684
16. https://knoema.com/atlas/Azerbaijan/Arms-imports
17 https://p.dw.com/p/3kgYq
18 گیومری دومین شهر پرجمعیت جمهوری ارمنستان پس از ایروان و مرکز استان شیراک در شمال غربی ارمنستان است. گیومری در حدود ۱۲۶ کیلومتری شمال ایروان واقع شدهاست.
19 طی سفر دیمیتری مدودف رئیس جمهور وقت روسیه به ارمنستان طی روزهای۲۹ ۲۸ مرداد 1389 (۲۰-۱۹ اوت 2010) مسکو و ایروان برای تمدید قرارداد دو جانبه ۱۶ مارس سال ۱۹۹۵ اصلاحیه جدیدی را امضا کردند. مهلت پایان قرارداد فوق الذکر ۲۵سال بود. اما روسای جمهور دو کشور تصمیم گرفتند مدت آن را از ۲۵سال به ۴۹ سال یعنی تا سال ۲۰۴۴ تمدید کنند.
https://en.wikipedia.org/wiki/Russian_102nd_Military_Base#cite_note-17
20https://www.reuters.com/article/armenia-azerbaijan-russia/russia-says-nagorno-karabakh-risks-becoming-launch-pad-for-terrorists-ifax-idINKBN26R1VI
21www.al-monitor.com/pulse/originals/2020/10/turkey-russia-syria-fighter-transfers-azerbaijan-armenia.html
22www.tcmb.gov.tr/wps/wcm/connect/TR/TCMB+TR/Main+Menu/Istatistikler/Odemeler+Dengesi+ve+Ilgili+Istatistikler/Uluslararasi+Yatirim+Pozisyonu/
23 http://www.socar.com.tr/en/about-us/socar-global
24 https://www.osce.org/minsk-group/108306
http://ensani.ir/file/download/article/20170315103636-10054-61.pdf
25 https://snn.ir/fa/news/865815/
26 https://csr.ir/fa/news/1048/
27 https://ir.sputniknews.com/world/202009196940835
28https://p.dw.com/p/3jkzd
29 https://p.dw.com/p/3klWq
30 https://p.dw.com/p/3jkzd
31https://www.radiofarda.com/a/30860916.html
32https://www.timesofisrael.com/azeris-use-israeli-made-drones-as-conflict-escalates-with-armenia-report/
تعداد مشاهده: 1079