فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

مصاحبه اختصاصی با دکتر ابراهیم الجعفری قسمت دوم

محمد مهدی شریعتمدار
معاون سردبیر

اشاره
دکتر ابراهیم عبدالکریم حمزة الاشقیر جعفری در سال 1947 میلادی در شهرمقدس کربلا متولد شد. 
وی پیش از سن 20 سالگی به حزب دعوت اسلامی پیوست و همزمان تحصیلات خود را در دانشکده‌ی پزشکی موصل نیز ادامه داد. 
او در سال 1980 میلادی به سوریه مهاجرت کرد و پس از یک سال به عضویت شورای رهبری حزب دعوت انتخاب شد. در سال 1996 نیز سخنگوی رسمی این حزب شد. 
دکتر جعفری از پایه گذاران مجلس اعلای انقلاب اسلامی در عراق بوده و ریاست دفتر اجرایی این مجلس را نیز بر عهده داشت.  
جعفری در سال 1980 به تهران، و در سال 1990 از تهران به لندن مهاجرت کرد. او پس از یک سال، با همکاری تعدادی از همفکران خود کمیته‌ی اقدام مشترک معارضان عراقی را در لندن تشکیل داد. 
از دیگر فعالیت‌های وی می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: 
مشارکت در برگزاری همایش‌های سیاسی مربوط به کشور عراق مانند کنفرانس بیروت‌ 
مشارکت در برگزاری کنفرانس ملی عراق یکپارچه در سال 1992‌ 
دعوت به تشکیل ائتلاف نیروهای ملی عراق در سال 2002؛ که مورد استقبال 17 گروه و 33 شخصیت سیاسی عراقی قرار گرفت‌. 
جعفری پس از سقوط رژیم صدام حسین در سال 2003 به عراق بازگشت و در آگوست همان سال به عنوان اولین رئیس شورای حکومت عراق انتخاب شد‌. 
وی در سال 2004 معاونت ریاست جهموری و در سال 2005 نیز پست نخست‌وزیری عراق را بر عهده داشت‌. 
وی همچنین در سال 2014 به عنوان وزیر امورخارجه‌ی عراق انتخاب شد‌. 
 جعفری طی دو دوره‌ی پیاپی (از سال 2006 تا 2014)در پارلمان عراق عضویت داشته است‌. 
وی در سال 2005، «جریان اصلاح ملی» را در عراق تأسیس کرد و ریاست ائتلاف ملی عراق را نیز بر عهده گرفت‌. 
دکتر جعفری از صاحبنظران و اندیشمندان عرصه سیاسی و بین‌المللی است. وی تاکنون تحقیقات‌، تألیفات و نظرات عمیقی را در رابطه با مسائل سیاسی و بین‌المللی ارائه داده است‌. 
وی انسان را رکن اصلی سیاست می‌داند و معتقد است تا زمانی که کشورهای اسلامی از ثروت‌های متعددی مانند آب‌، نفت‌، منابع کشاورزی‌، موقعیت راهبردی و همچنین گنجینه‌های فکری و معنوی بهره‌مند باشند‌، از گزند دشمنان در امان نخواهند بود و از آرامش بهره‌مند نخواهند شد‌؛ مگر اینکه با ایجاد یک نیروی دفاعی قدرتمند از حاکمیت‌، امنیت و دارایی‌های خود محافظت کنند‌. 
جعفری معتقد است که ما در عصر پیروزی حق قرار داریم و موج بیداری و آگاهی‌ای که امروز در میان ملت‌ها آغاز شده است فرو نخواهد نشست‌، بلکه تا زمان فراگیر شدن عدالت در جهان‌، به حرکت خود ادامه خواهد داد‌. 
او تمام ناآرامی‌های عراق را حاصل نقشه‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی دانسته و از غفلت جریان‌های اسلامی شیعه در عراق نسبت به رویدادهای این کشور و همچنین مشغول بودن اغلب آن‌ها به اختلافات جزئی‌، ابراز ‌تأسف ‌می‌کند‌. 
دکتر جعفری‌، نقش امام خامنه‌ای در ایجاد وحدت میان مسلمان را بسیار مؤثر دانسته و ‌می‌گوید‌ که دغدغه‌های ایشان در رابطه با ایجاد وحدت در میان مسلمانان را ‌می‌توان در سخنرانی‌های ایشان و همچنین در همایش‌های وحدت اسلامی که با حضور علمای اسلام برگزار ‌می‌گردد‌، به وضوح مشاهده کرد‌. 
از نگاه دکتر جعفری‌، این همایش‌ها که با حضور شخصیت‌های برجسته‌ی فرقه‌های گوناگون اسلامی برگزار ‌می‌گردد‌، منش وحدت گرایی و همچنین عبور از اختلافات مذهبی را به خوبی به تصویر کشیده و توانسته است عناصر وحدت اسلامی را به طور قابل ملاحظه‌ای در کشورهای اسلامی گسترش دهد‌. 
فصلنامه‌ی مطالعات سیاست خارجی تهران‌، از طریق یک مصاحبه‌ی از راه دور (به علت شیوع کرونا)‌، پرسش‌هایی را برای دکتر جعفری ارسال کرده و ایشان به صورت کتبی به این پرسش‌ها پاسخ داده‌اند‌. 


توجه شما خوانندگان گرامی را به بخش دوم این مصاحبه جلب می‌نماییم. 

 

 

 

 

 

 

 

فصلنامه‌‌: این روزها سخنان بسیاری درباره طرح‌‌های تجزیه منطقه، سایکس-پیکوی جدید، و تغییر نقشه‌ی جغرافیایی منطقه می‌شنویم‌‌. با توجه به اینکه کشورهای منطقه از شکاف‌‌ها و اختلافات فرقه‌ای و قومیتی (از جمله‌ی ‌‌مسأله‌ی کردها)، هستند، به نظر شما سرانجام این طرح‌‌ها و نقشه‌‌ها چه خواهد شد و چگونه می‌توان با حفظ وحدت و یکپارچگی در برابر طرح‌‌های تجزیه‌ی منطقه ایستادگی کرد؟
د.ابراهیم الجعفری‌‌: نقشه‌ی کنونی منطقه و مرزبندی میان کشورهای آن بر اساس خواسته‌ی کشورهای استعمارگر تنظیم شده است‌‌. آن‌‌ها با امضای توافق‌‌های گوناگون، موجب شدند تا کشورهای منطقه، همواره بر سر منافع و مرزهای خود با یکدیگر درگیری و نزاع داشته باشند‌‌. 
امپراتوری عثمانی با وجود تمام اشکالات و نقص‌‌هایش توانسته بود جهان اسلام را زیر یک پرچم قرار داده و قلمروی خود را تا قلب قاره‌ی اروپا گسترش دهد اما پس از جنگ جهانی اول این امپراتوری از طریق توافق موسوم به سایکس‌-پیکو به چندین کشور تقسیم شد‌‌.  پس از شعله ور شدن آتش جنگ جهانی دوم، کشورهای استعمارگر با ‌‌تأسیس رژیم صهیونیستی در منطقه، کوشیدند تا طرح‌‌های تجزیه‌ی کشورهای منطقه را ادامه داده و هدایت منطقه را به دست بگیرند‌‌. 
در رابطه با جنبش استقلال‌طلبانه‌ای که در منطقه شکل گرفت و در برخی از کشورها تا دهه‌ی هفتاد سده‌ی پیشین ادامه داشت نیز باید گفت که اگرچه این جنبش به دوران استعمار پایان داد اما همچنان مناطق درگیر با نیروهای استعمارگر را در وضعیت وابستگی و از هم‌گسیختگی نگهداشت و این ‌‌مسأله موجب بروز اختلافاتی در این مناطق شد‌‌. این اختلافات با افزایش نفوذ آمریکا و اسرائیل در منطقه افزایش یافت‌‌. 
پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، آمریکا تصمیم گرفت با تقسیم دوباره‌ی منطقه بر اساس یک نقشه‌ی جغرافیایی جدید، کشورهای منطقه را تحت سلطه‌ی خود قرار داده و امنیت رژیم صهیونیستی را نیز ‌‌تأمین نماید‌‌. چون افزایش قدرت نیروهای مقاومت در منطقه نه تنها به اسرائیل اجازه‌ی کامل کردن طرح‌‌هایش را نداد بلکه وجود این رژیم غاصب را نیز مورد تهدید قرار داد‌‌. 
به دنبال این تهدیدها، تلاش‌‌های آمریکا برای تجزیه‌ی سوریه، عراق و (شاید) ایران آغاز شد‌‌. حتی نشانه‌‌هایی از تلاش‌‌های آمریکا برای تجزیه‌ی عربستان سعودی نیز دیده شد‌‌. 
در رابطه با یمن نیز باید بگویم که دشمن به دنبال تقسیم این کشور به دو بخش نیست بلکه می‌خواهد آن را به چندین بخش جدا از هم تقسیم کند‌‌. در لبنان نیز طرح تجزیه، در لباس دولت فدرال نمود پیدا کرد. در حالی که همه‌ی ما می‌دانیم دولت فدرال موجب ایجاد انگیزه‌‌های جدایی‌طلبانه‌ای می‌شود که امروز نمونه‌ای از آن را در کردستان عراق مشاهده می‌کنیم‌‌. 
البته تمام تلاش‌‌های آمریکا به برکت بصیرت و آگاهی بسیاری از نیروهای میهن پرست و همچنین مقاومتی که در برابر نقشه‌‌های آمریکا در خاورمیانه صورت گرفت‌‌، با ناکامی روبرو شد‌‌. 
اقدام‌‌هایی که در راستای عادی سازی روابط، میان برخی از کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی صورت گرفت نیز نوعی تلاش برای جبران شکست طرح تجزیه‌ی مذکور به شمار می‌رود‌‌. 
 نکته‌ی شایان توجه دیگری که در اینجا باید به آن اشاره شود این است که رویکرد اخیر ایالات متحده مبنی بر ضرورت رویایی با خطر چین، ممکن است دغدغه‌‌های آمریکا را نسبت به خاورمیانه کاهش داده و موجب صرف نظر کردن این کشور از طرح سایکس-پیکوی جدید شود‌‌. 
در اینجا لازم می‌دانم در رابطه با راه‌‌های حفظ وحدت امت و همچنین ناکام کردن طرح‌‌های تجزیه‌طلبانه‌ی مذکور، به چند راهکار اشاره کنم‌‌؛ 
مقدّم دانستن منافع ملی بر گرایش‌‌های جدایی طلبانه‌ای که از یک سو به تضعیف و تجزیه‌ی کشورهای منطقه منجر شده و از سوی دیگر موجب تقویت طرح سلطه‌طلبانه‌ی آمریکا و نیز افزایش امنیت رژیم صهیونیستی خواهد شد‌‌. 
افزایش همکاری میان کشورهای منطقه و مقابله با عوامل شکست یا کمرنگ شدن فعالیت‌‌هایی که با هدف همکاری و همگرایی میان کشورهای منطقه صورت گرفت مانند اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی، شورای همکاری خلیج، اتحادیه مغرب و شورای همکاری عربی سابق و همچنین طرح وحدت اسلامی‌ای که از سوی جمهوری اسلامی ایران ارائه شد اما به دلایل گوناگونی از جمله اقدامات همه جانبه‌ی دشمن برای تفرقه افکنی وتقویت فرقه گرایی در میان مسلمانان، نتوانست تمام اهداف خود را محقق سازد‌‌. 
تقویت همکاری‌‌های تجاری، امنیتی و نظامی و همچنین ‌‌تأسیس و حمایت از ساز و کارهای فعالیت مشترک مانند دادگاه اسلامی، اتحادیه پارلمانی اسلامی، سازمان اسلامی امور زنان و مکانیزم‌‌ها وچارچوب‌‌های حمایت از حقوق بشر و‌‌. ...
قدرتمند شدن در تمامی عرصه‌‌ها و تکیه بر توانایی‌‌های منطقه‌ای به جای تکیه بر نیروهای بیگانه و همچنین تلاش برای خالی کردن منطقه از نیروها و پایگاه‌‌های نظامی بیگانه‌‌. 
ایجاد روابط متعادل و متوازن با آمریکا، اروپا، کشورهای همسایه و قدرت‌‌های دیگری چون چین، روسیه و هند به طوری که علاوه بر ‌‌تأمین منافع کشورهای منطقه وابستگی آن‌‌ها به کشورهای دیگر نیز کمتر شده و بتوانند با استقلال کامل درباره‌ی امور خود تصمیم بگیرند‌‌. 
مخالفت با طرح عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی و هر تلاش دیگری که در راستای دشمنی با نیروهای مقاومت در منطقه و جهان اسلام صورت می‌گیرد‌‌. 
اهتمام ورزیدن به دانش و ترویج مفاهیم و ارزش‌‌های اسلامی و ملی اصیل 
مقابله با طرح‌‌های اسلام‌ هراسی که با تمرکز بر روی پدیده‌‌هایی چون افراطی‌گری، تکفیر و تروریسم می‌کوشند تا تصویری نادرست از اسلام ارائه دهند؛ و همچنین پرده برداشتن از نقش استعمار جهانی در ایجاد گروه‌‌های تندرو و افراطی‌‌ 
حرکت به سمت تولید علم و تکنولوژی و تقویت نهضت علمی در جهان اسلام و همچنین تلاش برای دستیابی به توسعه‌ی پایدار و خودکفایی‌. 
با توجه به چالش‌‌های موجود در منطقه، تنها راه دستیابی به عزت و کرامت امت فراهم شدن سه عامل زیر است:
 -خواست و اراده‌ی ملت‌‌ها
- اهتمام ورزیدن جامعه‌ی نخبگانی به آگاه سازی
- حرکت دادن دولت‌‌ها به سمت ایجاد نهضت و پیشرفت 

فصلنامه‌‌: شما به عنوان یک سیاستمدار باتجربه، نقش عربستان سعودی و سیاست خارجی این کشور را در حمایت از تروریسم، عادی سازی روابط با دشمن، حمله‌ی ظالمانه به ملت مستضعف یمن، مداخله‌گری در عراق و... چگونه ارزیابی می‌کنید ؟
 د.ابراهیم الجعفری‌‌: گفتمان دینی مورد حمایت برخی از جریان‌‌های دارای نفوذ در مراکز تصمیم سازی سیاسی عربستان، نقش مهمی در ترویج افراطی گری و تکفیر داشته است‌‌. این جریان‌‌ها در ایجاد و حمایت از نیروهای سیاسی‌ای که تولید کننده‌ی انواع اندیشه‌‌های سلفی به ویژه اندیشه‌ی سلفی-تکفیری و جهادی هستند، نقش به سزایی داشته‌اند‌‌. 
متأسفانه این گفتمان تا حدی پیش رفت که طرفداران آن با انجام عملیات‌‌ها و حملات تروریستی، هزاران تن از ‌بی‌گناهان را به قتل رسانده و بسیاری از زیرساخت‌‌های منطقه را نابود کردند‌‌. این اقدامات تروریستی نه تنها با ایجاد یک فاجعه‌ی فکری، علمی، سیاسی و امنیتی در منطقه موجب عقب افتادگی امت شد بلکه قطب نمای امت را نیز از ‌‌مسأله‌ی اصلی خود یعنی آرمان فلسطین منحرف کرد‌‌. 
 انگیزه و هدف نیروهای تکفیری از جنایات مذکور هرچه که باشد، نمی‌توان نقش رهبران و گروه‌‌های سلفی عربستان را در حمایت از تروریسم و ایجاد بحران‌‌های کنونی منطقه نادیده گرفت‌‌. 
با وجود اینکه اخیراً در گفتمان دینی و سیاسی رسمی عربستان سعودی تغییراتی صورت گرفته است، اما هرگز دولت، نهادهای دینی و علمای این کشور نمی‌توانند خود را از جنایت‌‌های نیروهای تروریستی در منطقه مبرّا بدانند‌‌. چرا که عربستان با تکیه بر سیاست خارجی جنگ افروزانه‌ی خود، آتش جنگ‌‌های مذهبی را در لبنان، سوریه و عراق شعله‌ورتر کرده و با فتنه‌انگیزی و یا چشم‌پوشی از تروریست‌‌های موجود در منطقه، نقش مهمی را در هرج‌ومرج کنونی ایفا کرده است‌‌. 
از میان دیگر تلاش‌‌های عربستان برای حمایت از تروریسم، می‌توان به پافشاری این کشور برای اخراج سوریه از سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه‌ی عرب اشاره کرد‌‌. 
کشته شدن هزاران تروریست عربستانی در سوریه و عراق نیز دلیل روشن دیگری بر حمایت‌‌های عربستان از تروریسم به شمار می‌رود‌‌. 
درباره روابط عربستان با رژیم صهیونیستی نیز باید گفت که اگرچه مقامات سعودی تاکنون از عادی‌سازی روابط خود با این رژیم سخنی نگفته‌اند اما دلایل متعددی وجود دارد که حاکی از حرکت عربستان به سوی عادی سازی روابط با اسرائیل است‌‌. از جمله:  
حمایت عربستان از کشورهایی که دست دوستی به سوی اسرائیل دراز کرده‌اند. 
عبور آزادانه‌ی هواپیماهای اسرائیل از حریم هوایی این کشور
اظهارات کارشناسان سعودی مبنی بر ضرورت عادی‌سازی روابط با اسرائیل و... 
‌بی‌شک عادی سازی روابط میان عربستان و رژیم صهیونیستی پیامدهای متعددی برای این کشور به همراه خواهد داشت‌‌. زیرا حرمین شرفین قرار دارد و از جایگاه ویژه‌ای در نزد مسلمانان برخوردار است‌‌. 
به عقیده‌ی ما حمله‌ی عربستان به یمن یک اشتباه محاسباتی بود‌‌؛ زیرا این حملات که موجب ویرانی یمن و کشته شدن بسیاری از بیگناهان شد هیچ یک از اهداف سعودی‌‌ها را محقق نکرد‌‌. مخالفت عربستان با سیاست‌‌های عراق نیز یک اشتباه محاسباتی بود‌‌. همان طور که می‌دانید عراق خسارت‌‌های فروانی را از فعالیت‌‌های تروریستی نیروهای وابسته و یا مورد حمایت عربستان‌‌، متحمّل شد‌‌. حضور ده‌‌ها تن از تروریست‌‌های سعودی در زندان‌‌های عراق نیز دلیل روشنی بر دست داشتن این کشور در فعالیت‌‌های تروریستی منطقه به شمار می‌رود‌‌. 
امیدواریم که به دنبال بهبودی روابط عراق و عربستان، تغییرات مثبتی را در تعامل این کشور با پرونده‌ی عراق شاهد باشیم‌‌. 
در اینجا لازم می‌دانیم از تلاش‌‌هایی که برای پایان دادن به جنگ علیه سوریه و یمن صورت گرفته و می‌گیرد قدردانی کنم و امیدوارم که نیروهای سیاسی لبنان نیز بتوانند بدون دخالت‌‌های منطقه‌ای و ‌بین‌المللی، به یک راه‌حل رضایت‌بخش دست پیدا کنند‌‌. 

فصلنامه‌‌: آینده‌ی موازنه‌ی قدرت در منطقه را چگونه ارزیابی می‌کنید و به نظر شما پس از شکست جریان‌‌های تکفیری و تروریستی در منطقه، وضعیت هم پیمانان آمریکا در غرب آسیا چگونه خواهد بود؟
 
د.ابراهیم الجعفری‌‌: همان طور که در پاسخ به سؤال قبل عرض کردم پس از فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، دولت آمریکا کوشید تا سلطه‌ی یک جانبه‌ی خود را بر جهان تحمیل نموده و طرح‌‌های مورد نظر خود را در خاورمیانه اجرا نماید اما به هیچ یک از این دو هدف دست نیافت‌‌. همچنین تمام تلاش‌‌های این کشور برای جنگ افروزی و فتنه انگیزی در منطقه و نیز دستیابی به یک سایکس -پیکوی جدید با هدف ‌‌تأمین منافع خود و حفظ امنیت اسرائیل نیز با ناکامی روبرو شد‌‌. 
با این حال، آمریکا همچنان به طرح‌‌های متجاوزانه و نیز حضور نظامی خود در منطقه ادامه خواهد داد‌‌. زیرا از این طریق می‌تواند اهداف ذیل را محقق نماید‌‌ 
بهره‌مندی از منابع نفت و گاز منطقه
‌‌تأمین امنیت رژیم صهیونیستی 
جلوگیری از حرکت جهان اسلام به سوی پیشرفت و رها شدن از دخالت‌‌های بیگانگان 
تضمین استمرار سلطه‌ی خود بر این منطقه‌ی حساس و راهبردی جهان 
از سوی دیگر مقامات فعلی آمریکا می‌کوشند تا با حل‌وفصل بحران‌‌های منطقه از طریق راه‌حل‌‌هایی که منافع کشورشان را ‌‌تأمین می‌کند، خود را برای رقابت با چین آماده نمایند‌‌. 
تلاش‌‌هایی که آمریکا برای وادار کردن کشورهای عربی به عادی سازی روابط با اسرائیل انجام داد نیز در همین چارچوب قرار می‌گیرد‌‌. 
امروز نیز شاهد تلاش‌‌های آمریکا برای حل‌وفصل پرونده‌ی هسته‌ای ایران و همچنین کاهش مداخله‌گری در جنگ یمن هستیم که همگی نشان‌دهنده‌ی نیت آمریکا برای تمرکز بر روی رقابت با چین است‌‌. چرا که تمام پیش‌بینی‌‌ها و گزارش‌‌های مراکز تحقیقاتی و اطلاعاتی آمریکا حاکی از آن است که قاره‌ی آسیا در آینده‌ی نزدیک به کانون قدرت و اقتصاد جهان مبدل خواهد شد‌‌. 
امروز ما شاهد پیدایش قدرت‌‌های جدیدی چون روسیه، چین، هند، ایران (در صورت عبور از تحریم‌‌ها و بحران‌‌های فعلی خود) برزیل و....هستیم و در صورت ادامه یافتن این روند، تغییرات گسترده‌ای در موازنه‌ی قدرت در جهان رخ خواهد داد‌‌.  
البته آنچه که در این تحولات بسیار مهم است، کاهش ‌‌تأثیرات دلار بر دادوستدهای جهانی است‌‌. زیرا سیطره‌ی دلار بر اقتصاد جهانی، آسیب‌‌های بسیاری به کشورهای جهان وارد آورده و موجب تسلط یافتن آمریکا بر ثروت‌‌های ملت‌‌ها شده است‌‌. 
امروز کشور روسیه می‌کوشد از طریق اقدامات ذیل جایگاه تاریخی خود را در خاورمیانه به دست آورد: 
نقش‌آفرینی در حل‌ و فصل بحران سوریه
 همکاری با نیروهای مقاومت
حفظ روابط با ترکیه و اسرائیل
تقویت روابط با ایران
صادرات گاز به اروپا
حفظ جایگاه پیشتاز خود در اوپک نفتی و گازی
حفظ موازنه‌ی قدرت در مقابل آمریکا و ناتو 
فروش سامانه‌‌های پدافندی خود به ویژه سامانه‌‌های S300 و S400
کشور چین نیز با تمام قدرت در حال اجرای طرح «یک کمربند، یک راه» است و می‌کوشد با عملی کردن گزینه‌‌های پیش روی خود، جاده‌ی ابریشم را دوباره احیا کرده و با تسلط بر راه‌‌های زمینی و دریایی و بندرها، تجارت جهانی را در دست بگیرد‌‌. زیرا چین می‌داند که برای فروش محصولات و همچنین ‌‌تأمین انرژی لازم برای کارخانه‌‌های خود، نیازمند اجرای طرح مذکور است‌‌. 
حرکت ایران به سوی برقراری روابط مستحکم با چین و امضای سند همکاری با این کشور (پس از ناامید شدن از اجرای برجام از جانب کشورهای غربی)  ‌‌تأثیر بسزایی در تغییر موزانه‌ی قدرت خواهد داشت؛ و چنانچه سوریه و (دولت یا بخش‌‌های تجاری) لبنان نیز روابط خود را با چین تقویت نموده و طرح جاده‌ی ابریشم نیز با موفقیت به پایان برسد، تغییرات بسیار گسترده‌ای را در موازنه‌ی قدرت در جهان شاهد خواهیم بود‌‌. چرا که جاده‌ی ابریشم چهره‌ی منطقه و همچنین سهم ابرقدرت‌‌ها از اقتصاد جهانی را تغییر خواهد داد و در نتیجه تمام معادلات جهانی نیز دستخوش تغییر خواهد شد‌‌. 
عراق نیز قصد داشت همانند ایران سند همکاری گسترده‌ای را با چین امضا نماید اما آمریکا اجازه‌ی چنین اقدامی را به عراق نداد‌‌. 
در رابطه با سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه‌ی عرب و دیگر سازمان‌‌های مشابه نیز باید گفت که به چند دلیل، نقش آن‌‌ها همچنان ضعیف و کمرنگ باقی خواهد ماند 
1-شکاف‌‌های ناشی از جنگ‌‌ها و درگیری‌‌هایی که در منطقه در جریان است‌‌. 
2-فشارهای آمریکا برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی
3-کمرنگ شدن نقش عربستان در این دو سازمان
4-نبودن نیروی ‌‌تأثیرگذار که بتواند با نقش‌آفرینی خود‌‌،  شرایط این دو سازمان را تغییر دهد‌‌. 
متأسفانه سازمان‌‌های منطقه‌ای دیگر نیز در وضعیت رضایت بخشی نیستند‌‌. به عنوان مثال اتحادیه مغرب، پس از اختلافاتی که به دنبال بهار عربی به وجود آمد و همچنین اختلاف میان مغرب، الجزایر، و تونس در خصوص عادی سازی روابط با اسرائیل‌‌، دچار فروپاشی شد‌‌. 
شورای همکاری خلیج[فارس] نیز دیگر پویایی و ‌‌تأثیرگذاری خود را در منطقه از دست داده است و تنها یک کاریکاتور از آن باقی مانده است‌‌. 
در رابطه با همکاری عراق، اردن و مصر که طرح تشکیل شورای همکاری عربی (در دوران صدام حسین) را در خاطره‌‌ها زنده کرد نیز باید گفت که از این طرح به جز چند قرارداد اقتصادی که مفید بودن آن برای عراق هنوز محل تشکیک است، چیزی باقی نمانده است و من معتقدم که این قراردادها همچنان از سوی نیروها و احزاب سیاسی ‌‌تأثیرگذار در عراق مورد مخالفت قرار خواهد گرفت‌‌. 
به عقیده‌ی ما، گرایش محور موسوم به اعتدال به سمت عادی سازی روابط با اسرائیل و نیز مشارکت این محور در اجرای طرح‌‌های آمریکا در منطقه، موجب ادامه یافتن درگیری‌‌ها میان محور مقاومت و محور اعتدلال خواهد شد و چنانچه ایران بتواند با مقاومت در برابر فشارهای آمریکا، موازنه قدرت را به نفع محور مقاومت تغییر دهد و یمن و سوریه نیز به جایگاه پیشین خود بازگردند، قطعاً شاهد افزایش بیش از پیش توانایی‌‌های محور مقاومت خواهیم بود‌‌. 
اما متأسفانه عراق به دلیل عدم تصمیم گیری جدی در رابطه با پیوستن به یکی از این دو محور، ‌‌تأثیر قابل توجهی در رویدادهای آینده نخواهد داشت‌‌. ناتوانی عراق از تصمیم‌گیری در این رابطه، دلایل داخلی، منطقه‌ای و ‌بین‌المللی متعددی دارد که فرصت بیان آن‌‌ها در اینجا وجود ندارد‌‌. 
نکته‌ای که در پایان باید به آن اشاره کنم این است که علی‌رغم این که منطقه‌ی ما محل ظهور انبیای الهی و مرکز تحولات جهانی بوده است‌‌، اما به نظر می‌رسد که جز با ظهور امام عصر(عج) به آرامش و ثبات نخواهد رسید‌‌. 

فصلنامه‌‌: توصیه‌ی شما برای حمایت از مردم مظلوم یمن و فلسطین چیست؟

د.ابراهیم الجعفری‌‌: میان وضعیت کنونی یمن و فلسطین تفاوت‌‌های زیادی وجود دارد‌‌. اگرچه جنایاتی که علیه مردم این دو کشور صورت می‌گیرد تقریباً شبیه یکدیگر است اما ماهیت درگیری در این دو کشور از منظر سیاسی و اسلامی کاملا متفاوت است‌‌. از این رو شیوه‌ی تعامل با این درگیری‌‌ها نیز متفاوت خواهد بود‌‌. 
در یمن ما شاهد درگیری میان دو گروه از مسلمانان هستیم که یک گروه از آن‌‌ها می‌کوشد با نادیده گرفتن بخشی از ملت یمن، دولت منصور‌‌هادی را دوباره بر کرسی قدرت نشانده و سپس منافع سیاسی متجاوزان را محقق نماید‌‌. اما در فلسطین شرایط کاملاً متفاوت است زیرا در آنجا یک رژیم اشغالگر بخشی از خاک سرزمین‌‌های اسلامی را غصب کرده و ساکنان آن را به آوارگی کشانده است‌‌. 
اگرچه در هر دو کشور هزاران نفر از غیر نظامیان به ویژه زنان و کودکان و کهنسالان کشته و زخمی شده‌اند و بسیاری از آن‌‌ها طعم غارت و آوارگی و ویرانی را چشیده‌اند اما هیچ یک از این جنایات، ماهیت این درگیری را تغییر نمی‌دهد‌‌. 
در یمن نیروهای انصارالله در حال جنگیدن با ائتلافی هستند که ازسوی عربستان سعودی تشکیل شده است‌‌. این ائتلاف، علی‌رغم ناتوانی از دستیابی به اهدافی که بنا بود در طی چند روز یا چند هفته محقق شود، هنوز از حملات خود به مناطق غیرنظامی یمن دست برنداشته است‌‌. 
متأسفانه عربستان همچنان به حملات هوایی خود ادامه داده و می‌کوشد از طریق محاصره‌ی یمن مردم این کشور را گرسنه نگه دارد، و بسیار تأسف برانگیز است که این اقدامات مجرمانه در سایه‌ی سکوت ‌بین‌المللی مرگباری در حال رخ دادن است‌‌. از این رو می‌توان گفت که ملت یمن در برابر «الفئة الباغیة» (گروه متجاوزان) قرار گرفته اند و تنها زمانی این جنگ به پایان خواهد رسید که این گروه متجاوز به فرمان خداوند باز گردند«فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّىٰ تَفِیءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ»  
در حال حاضر آنچه که از شخصیت‌‌های فرهیخته‌ی جهان اسلام انتظار می‌رود این است که با گشودن مسیر گفتگو، زمینه را برای دستیابی به یک راه حل مسالمت آمیز در یمن فراهم آورند‌‌. چرا که تنها راه پایان دادن به این بحران‌‌، حل و فصل سیاسی است‌‌. 
اما در رابطه با ‌‌مسأله‌ی فلسطین باید گفت که گفتگو و تلاش برای حل و فصل سیاسی با اسرائیل به هیچ وجه راه رحل درستی نیست‌‌. زیرا تمام راه حل‌‌هایی که تاکنون در چارچوب فرآیند صلح صورت گرفته است (از پیمان اسلو تا مادرید و کمپ دیوید) نه به بحران‌‌های این کشور پایان داده و نه حقوق مردم آن را ‌‌تأمین کرده است‌‌. 
به عقیده‌ی ما تنها راه پایان دادن به بحران فلسطین، آزادسازی کامل آن و یا اجرای یک همه‌پرسی برای آگاهی از نظر فلسطینی‌‌های اصیل (اعم از مسلمانان، مسیحیان ویهودیان) درباره‌ی نوع حکمرانی در این کشور و همچنین تعیین تکلیف صهیونیست‌‌های اشغالگر و یهودیان مهاجر است‌‌. 
وظیفه‌ی ما تا زمان دستیابی به هدف فوق، حمایت از مردم فلسطین و توانمندسازی آن‌‌ها جهت مقابله با گرسنگی، قتل عام، آوارگی و تجاوز است‌‌.  
برای حمایت از مردم یمن نیز باید اقدامات متعددی صورت بگیرد از جمله‌‌: 
1.ارسال فوری کمک‌‌های انسان دوستانه به این کشور
2. وادار کردن متجاوزان (از طریق مطالبه گری پیوسته) به دست برداشتن از تجاوز و پایبندی به قوانین ‌بین‌المللی جنگ
3.جلوگیری از حمله به غیر نظامیان و آسیب زدن به میراث دینی، تاریخی و فرهنگی این کشور 
4.حمایت از مذاکره و گفتگو میان نیروهای سیاسی یمن برای دستیابی به یک راه حل سیاسی جامع و سپس همکاری کشورهای منطقه و جهان برای بازسازی این کشور‌‌ 
تمام عرب‌‌ها و مسلمانان وظیفه دارند که از مردم فلسطین حمایت کرده و با استفاده از تمام امکانات سیاسی، رسانه ای، مالی، میدانی و دیپلوماسی خود، به آزادسازی این کشور و استیفای حقوق مردم آن کمک کنند‌‌. زیرا این حق مردم فلسطین است که به سرزمین خود بازگشته و دولت دلخواه خود را، به پایتختی قدس شریف، تشکیل دهند‌‌. 
‌‌مسأله‌ی فلسطین تنها به مردم این کشور و یا عرب‌‌ها اختصاص ندارد‌‌. ‌‌مسأله‌ی فلسطین یک ‌‌مسأله‌ی اسلامی و انسانی سرنوشت ساز است که ابعاد راهبردی آن در موازنه‌ی قدرت در منطقه بسیار مؤثر است‌‌. به عقیده‌ی ما تا زمانی که به یک راه حل عادلانه برای ‌‌مسأله‌ی فلسطین دست نیابیم، منطقه از امنیت و صلح و ثبات بهره‌مند نخواهد شد‌‌. 
پرسشی که در اینجا باید به آن پاسخ دهیم این است که آیا انگیزه‌ی دشمنان از اشغال فلسطین و جنگ افروزی در یمن متفاوت است یا هر دو با یک انگیزه صورت گرفته است؟ ما معتقدیم که انگیزه‌‌ها واهدافی که موجب این دو درگیری شده‌اند در باطن یکی هستند اگرچه ممکن است در ظاهر متفاوت به نظر برسند‌‌. 
یکی از خطرناک ترین عوامل تهدید کننده‌ی ملت‌‌ها این است که دشمنان تا عمق کشورهای آن‌‌ها نفوذ کرده و در میان آن‌‌ها فتنه انگیزی می‌کنند و سپس طوری وانمود می‌کنند که فتنه‌‌ها منشأ داخلی داشته و ارتباطی با بیگانگان ندارد‌‌. 
به عنوان مثال پس از اینکه دو قبیله‌ی اوس و خزرج به برکت اسلام متحد شدند، یهودیان مدینه در میان آن‌‌ها نفوذ کرده و کوشیدند تا دوباره در میان آن‌‌ها اختلاف افکنی کنند‌‌. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «یَا أَیّهَا النَّاس إنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَر وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِل لِتَعَارَفُوا إنَّ أَکْرَمکُمْ عِنْد اللَّه أَتْقَاکُمْ إنَّ اللَّه عَلِیم خَبِیر»
«ای مردم، ما همه‌ی شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه خلق‌های بسیار و قبیله‌های مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی‌ترین و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملاً دانا و آگاه است.»
خداوند از طریق آیه‌ی فوق میان دو قبیله‌ی مذکور صلح و دوستی برقرار کرد‌‌. 
نکته‌ی دیگری که در اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد این است که نمی‌توان پرونده‌ی فلسطین و یمن را به دور از پرونده‌ی سایر کشورهای جهان اسلام مانند سودان و پاکستان مورد بررسی قرار داد‌‌. آنچه که امروز بسیار روشن به نظر می‌رسد این است که جنگ افروزی‌‌هایی که در میان کشورها و یا در میان فرزندان یک کشور در حال رخ دادن است، اقدامی در راستای اشغال آن کشورها به شمار می‌رود‌‌. 
علی‌رغم اینکه مسلمانان می‌دانند که تنها راه قدرتمند شدن، وحدت و یکپارچگی است و اینکه دشمنان می‌خواهند با به کارگیری سیاست «تفرقه افکن و حکومت کن» در میان آن‌‌ها فتنه انگیزی کنند، اما باز هم برای مقابله با این سیاست اقدامات لازم را نمی‌کنند‌‌. متأسفانه امت در یک غفلت عمیق به سر می‌برد‌‌. 

فصلنامه‌‌: ارتباط و تعامل برخی از کشورهای عربی، از جمله امارات، با رژیم صهیونیستی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

د.ابراهیم الجعفری‌‌: ‌بی‌شک ‌‌تأسیس رژیم صهیونیستی در منطقه، در چارچوب ایجاد نظام نوین جهانی صورت گرفت‌‌. این نظام پس از جنگ جهانی اول و دوم ازسوی نیروهای پیروز این دو جنگ به رهبری ایالات متحده‌ی آمریکا شکل گرفت‌‌. هدف از ‌‌تأسیس این رژیم، جلوگیری از پیشرفت جهان اسلام بود‌‌. پس از پایان یافتن جنگ سرد و افزایش تلاش‌‌های آمریکا برای یکه تازی در جهان، تصمیم کشورهای استعمارگر غربی برای حمایت از رژیم صهیونیستی و حفظ امنیت آن جدی تر شد‌‌. 
 اخیراً نیز شاهد تحولات متعددی در جهان بودیم که آخرین آن‌‌ها افزایش رقابت میان چین و آمریکا است‌‌. این رقابت، آمریکا را وادار کرد تا به طرح عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی سرعت بخشیده و بکوشد با آرام کردن منطقه شرایط را برای رقابت با چین فراهم نماید‌‌. البته ‌‌مسأله‌ی عادی سازی روابط با اسرائیل همواره یکی از طرح‌‌های دولت‌‌های آمریکا و اسرائیل بوده است، اما امروز این ‌‌مسأله به یک نیاز مبرم و فوری برای آمریکا و اسرائیل تبدیل شده است‌‌. 
جمله‌ی معروف شیمون پرز «ما نمی‌توانیم عرب شویم بنابراین عرب‌‌ها باید خاورمیانه‌ای شوند» و همچنین طرح‌‌های گوناگون آمریکا در خاورمیانه و نیز همایش‌‌ها و فراخوان‌‌های این کشور برای ایجاد تغییر و اصلاح در منطقه که یکی از عوامل کمک کننده در شکل گیری بهار عربی بود‌‌، نمونه‌‌هایی از اقدامات آمریکا و اسرائیل در طی پنج دهه‌ی گذشته برای حرکت به سمت عادی سازی به شمار می‌رود‌‌. 
همچنان تلاش‌‌های آمریکا برای سازگار کردن شرایط خاورمیانه با منافع رژیم صهیونیستی ادامه دارد‌‌. از میان این تلاش‌‌ها می‌توان به تشویق کشورهای عربی به سمت عادی سازی روابط با اسرائیل اشاره کرد که تاکنون منجر به موافقت مصر، اردن،مغرب، سودان و برخی از کشورهای خلیج شده است‌‌. 
موافقت کشورهای فوق با طرح عادی سازی روابط با اسرائیل‌‌،  تیر خلاصی بر پیکر طرح صلح عربی به شمار می‌رود‌‌. این طرح، ازسوی فهدبن عبدالعزیز، ولیعهد وقت عزبستان، ارائه و از سوی اتحادیه‌ی عرب به تصویب رسیده بود‌‌. 
اگرچه مصر و اردن مدعی شده‌اند که هدف آن‌‌ها از عادی سازی روابط با اسرائیل دستیابی به امنیت، ثبات و توسعه است‌‌، اما کشورهای خلیج[فارس] نمی‌توانند چنین ادعایی را مطرح کنند زیرا عادی سازی روابط با اسرائیل نه تنها فایده‌ای برای آن‌‌ها ندارد بلکه خسارت‌‌ها وخطراتی نیز برای آن‌‌ها به دنبال خواهد داشت که در ذیل به برخی از آن‌‌ها اشاره خواهیم کرد‌‌. 
1-استفاده از بازارهای کشورهای عربی برای فروش کالاهای اسرائیلی و در نتیجه کاهش دادوستد میان کشورهای عربی و مسلمانان 
2-نفوذ به هویت اسلامی و عربی ملت‌‌های عرب که همواره دشمنی با صهیونیست‌‌های اشغالگر از اصول ثابت آن‌‌ها بوده است‌‌. 
3-نفوذ به ارزش‌‌های دینی و اجتماعی و ایجاد نوعی سرگردانی و سردرگمی در میان نسل‌‌های آینده به ویژه در میان آوارگان فلسطینی‌‌ 
4-حضور امنیتی، اطلاعاتی و نظامی اسرائیل در کشورهای مذکور که موجب ایجاد ‌بی‌نظمی و آشفتگی در تعامل با پرونده‌‌های مختلف منطقه می‌شود‌‌. 
5-امکان پیدایش جریان‌‌های مخالف با برقراری ارتباط با اسرئیل در کشورهای مذکور که موجب ‌بی‌ثباتی و از بین رفتن اتحاد ملی در این کشورها خواهد شد‌‌. 
نمی‌دانم این کشورها چه منافعی در برابر تمام این خطرها و تهدیدها به دست خواهند آورد؟!
آنچه که از تمام موارد فوق خطرناک‌تر به نظر می‌رسد این است که آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج بر دیگر کشورهای منطقه فشار خواهند آورد که به قافله‌ی عادی سازی بپیوندند و ‌بی‌شک این اقدام خطرات طرح عادی‌سازی را بیشتر خواهد کرد‌‌. 
من از تمام کشورهای منطقه می‌خواهم که سیاست‌‌های خود را بازنگری کرده و در رابطه با ‌‌مسأله‌ی فلسطین به یک هماهنگی و وحدت برسند‌‌؛ چرا که ‌‌مسأله‌ی فلسطین یک ‌‌مسأله‌ی محوری است‌‌.  از مقامات کشورهایی که هنوز به این قافله نپیوسته‌اند نیز می‌خواهم که در دام عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی گرفتار نشوند‌‌. 
فصلنامه‌‌: نظر شما درباره‌ی روابط کنونی ایران و عراق چیست و نقش جمهوری اسلامی در عراق را چگونه ارزیابی می‌کنید ؟

د.ابراهیم الجعفری‌‌: در شکل گیری روابط عراق با کشورهای منطقه، بویژه ایران، مسائل متعددی مانند عوامل جغرافیایی، منافع اقتصادی و در هم تنیدگی روابط اجتماعی ‌‌تأثیرگذار بوده است‌‌. 
روابط میان تمام کشورها بر اساس عوامل فوق شکل می‌گیرد و تا زمانی که این عوامل، موجب دخالت در امور دیگر کشورها نشود باید مورد احترام قرار گیرد‌‌. روابط کشورهای جهان با یکدیگر یکی از ویژگی‌‌های تمدنی جهان معاصر به شمار می‌رود‌‌. به عنوان مثال وجود بقاع متبرکه ائمه علیهم السلام در ایران و عراق پیوند معنوی و اخلاقی مستحکمی را میان مسلمانان این دو کشور ایجاد کرده است‌‌. این حقیقتی است که هیچ کس نمی‌تواند آن را انکار کند‌‌. البته به شرط اینکه روابط مذکور موجب تعامل مثبت میان این دو ملت شود‌‌. 
مسلمانان ایران و عراق از تاریخ تمدنی عمیقی بهره مند هستند که تمام ملت‌‌های جهان به آن احترام می‌گذارند‌‌. 
همچنین ایران و عراق از موقعیت راهبردی و منابع اقتصادی فراوانی برخوردارند که مورد طمع‌ورزی بسیاری از کشورهای جهان قرار گرفته است‌‌. 
بهره‌مندی این دو کشور از نعمت‌‌های فراوان الهی، نگاه کشورهای جهان به ویژه کشورهای استعمارگر را به خود جلب کرده است‌‌. زیرا این کشورها به خوبی می‌دانند که مسائل جغرافیایی، می‌تواند وضعیت جوامع را تغییر دهد‌‌. از این رو می‌کوشند تا با استفاده از گفتگوهای آرام و گاهی تند و شدیداللحن، برای خود جای پایی در این دو کشور ایجاد کنند‌‌. 
به عقیده‌ی من، عامل بسیار مهم و خطرناکی که در حال حاضر امکان جنگ و درگیری در میان کشورها را افزایش داده است، نبود ارزش‌‌ها و نیز کاهش حس انسان‌دوستانه در میان ملت‌‌ها است‌‌. از این رو ارائه‌ی نظریه‌ای که بتواند روابط میان کشورها را با حفظ حقوق و حاکمیت آن‌‌ها و بدون هرگونه جنگ و درگیری ‌‌تأمین نماید، بسیار ضروری به نظر می‌رسد‌‌. 
چرا که ما در برهه‌ای قرار گرفته‌ایم که حتی برخی از کشورهای دوست و متحد، علی‌رغم منافع و تهدیدهای مشترکی که میان آن‌‌ها وجود دارد، در معرض تفرقه و جدایی قرار گرفته‌اند‌‌. 
از آنجا که موقعیت جغرافیایی تمام کشورها ثابت و غیرقابل تغییر است، هیچ کشوری نمی‌تواند همسایه‌‌های خود را انتخاب نماید‌‌. از این رو عراق باید با تمام شش کشور همسایه‌ی خود روابط اجتماعی و سیاسی مناسبی برقرار نماید و این ‌‌به هیچ وجه دور از دسترس نیست و تنها نیازمند حسن نیت و همچنین وجود یک اراده‌ی جدی در میان فرزندان برومند این کشورها، به ویژه فرزندان عراق و ایران، است‌‌. ارزش‌‌های حقیقی موجود در جهان به ما اینگونه آموخته است که روابط میان کشورها نباید بر پایه‌ی جنگ و غلبه بنا شود بلکه باید بر اساس همکاری و هم افزایی باشد‌‌. 
حسن همجواری‌‌، تاریخ و سرنوشت مشترک میان مردم ایران و عراق نیز همواره مورد عنایت و توجه خداوند متعال بوده است و إن شاء الله دوستی میان این دو کشور از هرگونه فتنه و گزندی در امان خواهد ماند‌‌. 
فصلنامه: به نظر شما اهداف و طرح‌‌های سیاست خارجی دولت بایدن در رابطه با کشورهای عربی و اسلامی شاهد چه تغییراتی خواهد بود؟ و آیا در دولت بایدن دخالت‌‌ها و فشارهای آمریکا نسبت به عراق و دیگر کشورهای منطقه کاهش خواهد یافت؟

د.ابراهیم الجعفری‌‌: برخی از مسائلی که بایدن در تبلیغات انتخاباتی خود مطرح کرد با مواضع ترامپ متفاوت بود و همین ‌‌مسأله موجب شد تا تعداد زیادی از آمریکایی‌‌ها، بویژه مسلمانان و سیاه‌پوستان، او را به عنوان نامزد منتخب خود برگزینند‌‌. 
با روی کار آمدن بایدن، شاهدتغییراتی در صحنه‌ی سیاسی آمریکا بودیم که از میان این تغییرات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد‌‌: 
-افزایش توجه به مسائل داخل کشور به ویژه ‌‌مسأله‌ی مبارزه با ویروس کرونا
-تغییر موضع نسبت به برخی از پرونده‌‌های حساس مانند برجام 
- اعلام خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان 
- کاهش حجم فروش سلاح به عربستان سعودی 
- برخی تغییرات ظاهری در خصوص روابط دولت آمریکا با نتانیاهو بدون ایجاد تغییر در سیاست‌‌های ثابت این کشور در رابطه با ضرورت حمایت ‌بی‌قید و شرط از رژیم صهیونیستی‌‌ 
در رابطه با مواضع سیاسی و نظامی آمریکا نسبت به عراق نیز باید گفت که تاکنون تفاوت چندانی میان مواضع بایدن و ترامپ مشاهده نشده است‌‌. 
از میان تغییرات دیگری که احتمالاً در آینده شاهد آن باشیم می‌توان به افزایش تنش‌‌ها میان چین و آمریکا و همچنین شروع دوباره‌ی جنگ سرد میان آمریکا و روسیه اشاره کرد‌‌. 
همان طور که پیش‌تر اشاره کردم، ایجاد تغییرات اساسی در سیاست‌‌های آمریکا نسبت به کشورهای جهان بویژه کشورهای عربی و اسلامی بسیار بعید به نظر می‌رسد‌‌. زیرا ایالات متحده، نمونه‌ی بارز یک کشور سازمانی است که سیاست‌‌های کلی آن ازسوی لابی‌‌های عمیق موجود در آن مشخص می‌شود و صرفاً برای حفظ رقابت میان دو حزب اصلی فعال در این کشور بخش اندکی از تصمیم گیری‌‌ها نیز در اختیار رؤسای جمهور قرار داده شده است‌‌. 
در هر صورت، هر اقدامی که آمریکا در راستای کاهش دخالت‌‌ها و نیز خروج نیروهای خود از منطقه انجام دهد یک تغییر مثبت در سیاست‌‌های آمریکا به شمار می‌رود‌‌. همچنین بازگشت آمریکا به تعهدات ‌بین‌المللی خود از جمله برجام نیز می‌تواند تغییر مثبت دیگری در سیاست‌‌های این کشور قلمداد شود‌‌. 
البته در اینجا باید بار دیگر بر این نکته تأکید کنم که تنها ملت‌‌های منطقه، حق تصمیم گیری و تعیین سرنوشت در رابطه با منطقه‌ی خود را دارند‌‌؛ بلکه این وظیفه‌ی ملت‌‌های منطقه است که از یک سو با سیاست گذاری‌‌های لازم و اجرای آن سیاست‌‌ها، منافع خود را ‌‌تأمین کرده و از سوی دیگر با ایجاد یک نهضت حقیقی، نقش برجسته‌تری در عرصه‌‌های منطقه‌ای و ‌بین‌المللی ایفا کنند‌‌. ملت‌‌های ما باید راه سلطه‌طلبی و نفوذ کشورهای بیگانه به منطقه را ببندند و با تکیه بر قابلیت‌‌های خود، روابط متعادلی را با قدرت‌‌های ‌‌تأثیرگذار منطقه‌ای و ‌بین‌المللی برقرار نمایند‌‌. 
امیدواریم که سیاست‌‌های آمریکا در رابطه با عراق به سمت کمک کردن به این کشور برای دستیابی به امور ذیل پیش برود: 
1.بازگشت عراق به جایگاه سابق خود و توانمندسازی آن
2.تقویت نیروهای نظامی این کشور
3.ایجاد روابط خارجی متعادلی که استقلال سیاسی و اقتصادی این کشور را تضمین نماید‌‌. 
4.تعیین یک جدول زمانی مشخص برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق؛ که این اقدام موجب کاهش تنش‌‌های کنونی در این کشور خواهد شد‌‌. 

فصلنامه‌‌: پیشنهاد شما برای عبور از چالش‌‌های کنونی منطقه چیست و به نظر شما کشورها و نیروهای مؤثر در منطقه چه وظایفی را در این زمینه بر عهده دارند؟

د.ابراهیم الجعفری‌‌: با توجه به اهمیت ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواقتصادی منطقه، این تهدیدها و چالش‌‌ها همواره ادامه خواهد داشت و تنها راه رویارویی با آن‌‌ها، قدرتمند شدن و همچنین هم افزایی میان کشورهای منطقه برای ایجاد ساز و کارهای همکاری مشترک است‌‌. 
از آنجا که دو عنصر فوق (قدرتمند شدن و همکاری) تنها زمانی محقق می‌شود که تمام کشورهای منطقه از حاکمیت، قدرت، و اراده‌ی کافی برخوردار باشند، اولین گام ضروری در این رابطه، برقراری صلح و آشتی ملی در میان نیروهای مؤثر در منطقه است‌‌. زیرا در این صورت، دولت‌‌ها از حمایت مردمی گسترده تری بهره مند شده و می‌توانند با تکیه بر اراده‌ی ملت‌‌های خود (نه نیروهای بیگانه) نیرویی قدرتمند را برای مقابله با چالش‌‌ها ایجاد کرده و خود را از بند وابستگی به بیگانگان نجات بخشند‌‌. 
نکته‌ی مهم دیگری که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که برای ایجاد همکاری اقتصادی و تجاری میان کشورهای منطقه به یک طرح راهبردی برای توسعه‌ی جامع و پایدار نیاز است‌‌. این طرح باید بر پایه‌ی حاکمیت و قدرت استوار بوده و بتواند کشورهای منطقه را از چالش‌‌های کنونی عبور دهد‌‌. 
البته دستیابی به هدف فوق نیازمند چند مقدمه است که در ذیل به آن اشاره می‌کنیم‌‌؛ 
 -ایجاد ساختار علمی مورد نیاز
- تعیین سیاست‌‌های کلی 
- تعیین یک چشم‌انداز
- مشخص کردن اصول ثابت و متغیر در روند پیشرفت 
- ایجاد یک نهضت علمی و همچنین برنامه ریزی برای تولید علم و دانش 
جنگی که امروز ما شاهد آن هستیم صرفاً یک درگیری برای بودن یا نبودن نیست؛ بلکه یک وظیفه‌ی اخلاقی، دینی و ارزشی برخاسته از جنگ همیشگی میان حق و باطل است‌‌. جنگی که همواره در طول تاریخ بشریت وجود داشته است و در تمام ادیان الهی نیز بر آن تأکید شده است‌‌. ما مسلمانان معتقدیم که دین اسلام برای مبارزه با باطل نازل شده است‌‌. اسلام دین جاودانی است که برای انسان سازی و نظم بخشیدن به تمام بخش‌‌های زندگی و نیز ایجاد یک تمدن نوین جهانی نازل شده است‌‌. تمدنی که زمینه ساز برپایی دولت امامی خواهد بود که سراسر زمین را پر از قسط و عدل خواهد کرد‌‌. 

فصلنامه‌‌: با توجه به تحولاتی که در طی سال‌‌های اخیر در منطقه رخ داد و همچنین به قدرت رسیدن بایدن در آمریکا، شرایط محور مقاومت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

د.ابراهیم الجعفری‌‌: در طی چند دهه‌ی اخیر، شاهد تحولات مهمی در منطقه بودیم‌‌. این تحولات، در موازنه‌ی قدرت و همچنین معادلات سیاسی ‌‌تأثیرگذار بود‌‌. 
از نظر آمریکا امنیت رژیم صهیونیستی، خط قرمز محسوب می‌شود‌‌. از این رو آمریکا (در طی چند دهه‌ی اخیر) برای حفظ برتری نظامی، اقتصادی، علمی و فنی رژیم صهیونیستی در منطقه، تمام تلاش خود را به کار گرفت‌‌. در نتیجه تمام جنگ‌‌هایی که میان صهیونیست‌‌ها و عرب‌‌ها در گرفت، با پیروزی این رژیم غاصب به پایان رسید‌‌. آمریکا برای تثبیت وجود صهیونیست‌‌ها در منطقه و نیز جلوگیری از نهضت امت، فرآیند موسوم به صلح را با امضای پیمان کمپ دیوید آغاز کرد‌‌. 
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ‌‌مسأله‌ی فلسطین را دوباره در کانون توجه عرب‌‌ها و مسلمانان قرار داد و از آن به عنوان معیاری برای جداسازی دو رویکرد متخاصم استفاده کرد. این دو رویکرد عبارت‌اند از‌‌: 
1. رویکردی که با طرح آمریکا برای عادی سازی حضور صهیونیست‌‌ها در منطقه موافق است.
2. رویکردی که آزادسازی فلسطین و مقابله با طرح آمریکایی مذکور را امری ضروری می‌داند‌‌. 
رویارویی این دو رویکرد، تحولات بزرگی را در منطقه رقم زد‌‌. از میان این تحولات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد‌‌؛ 
آزادسازی خاک لبنان در سال 2000 
ناکامی اسرائیل در سه جنگی که در نوار غزه رخ داد.
 شکست طرح ایجاد جریان‌‌های تندرو و تکفیری القاعدة، داعش، جبهه النصره و....
استعمارگران می‌خواستند از طریق ایجاد جریان‌‌های تکفیری، مانع از نهضت امت شوند‌‌. زیرا برتری نظامی اسرائیل و عادی سازی روابط با این رژیم غاصب و دیگر طرح‌‌های مربوط به خاورمیانه، هیچ یک نتواستند هدف استعمارگران را در منطقه محقق نمایند‌‌. 
دستاوردهایی چون نابودی داعش در سوریه و عراق و همچنین جلوگیری از اجرای طرح‌‌های آمریکا برای حمایت از اسرائیل در منطقه که ازسوی نیروهای مقاومت صورت گرفت‌‌،  موجب شد این نیروها به یک محور ‌‌تبدیل شدند. امروز محور مقاومت یک حقیقت انکارناپذیر است که تاکنون اقدامات متعددی برای مقابله با عادی سازی روابط و نیز حل و فصل سیاسی با اسرائیل انجام داده است‌‌. 
البته ممکن است در آینده محور مقاومت دچار فراز و نشیب‌‌هایی شود که کاملاً طبیعی است‌‌. همچنین ممکن است به دلیل پافشاری‌‌های آمریکا برای حفظ برتری نظامی اسرائیل در منطقه، مسیر مبارزه با آن در آینده دشوارتر شود‌‌. زیرا در درگیری آینده‌ی چین و آمریکا، اهمیت اسرائیل برای ایالات متحده دوچندان خواهد شد‌‌. 
امروز ما شاهد آشکار شدن نشانه‌‌های انتقال قدرت و ثروت از کشورهای غربی به قدرت‌‌های نوپدید شرق هستیم‌‌. این ‌‌موضوع آمریکا را وادار کرده است که خود را از بند بحران‌‌های خاورمیانه رها کرده و به فکر رقبای جدید خود باشد‌‌. در هر صورت ما معتقدیم که خواست و اراده‌ی کشورهای مستکبر نمی‌تواند به نزاع وجودی، معرفتی و ایمانی ملت‌‌ها علیه رژیم صهیونیستی پایان دهد‌‌. 
مواضعی که بایدن از زمان تبلیغات انتخاباتی خود تا کنون اتخاذ کرده است گام مثبتی در راستای پایان دادن به جنایات صهیونیست‌‌ها و همچنین تعامل با برخی از کشورها و پرونده‌‌های منطقه به شمار می‌رود‌‌. البته این مواضع، سیاست‌‌های ثابت این کشور را تغییر نخواهد داد و لابی‌‌های دارای نفوذ در ایالات متحده و اردوگاه غرب همواره برای حفظ امنیت و برتری رژیم صهیونیستی خواهند کوشید‌‌. از این رو تمام نیروهای آزادی خواه منطقه وظیفه دارند به تلاش‌‌های خود برای دست یافتن به پیشرفت‌‌ها و دستاوردهای بیشتر بکوشند، به ویژه اینکه در حال حاضر شرایط ‌بین‌المللی برای پایان دادن به سلطه‌ی آمریکا بر جهان کاملاً فراهم شده است‌‌.


تعداد مشاهده: 1260