فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس و انتخابات آمریکا

حسین آجورلو
استادیار دانشگاه علامه طباطبایی تهران و مدیرگروه غرب‌آسیا و شمال آفریقای مؤسسه ابرار معاصر تهران

چکیده
این مقاله در پی تحلیل و بررسی جایگاه انتخابات نوامبر 2020 ایالات‌متحده آمریکا در سیاست خارجی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس و همچنین بررسی رویکرد هریک از این کشورها به نامزدهای انتخابات یعنی دونالد ترامپ جمهوری‌خواه و جو بایدن دموکرات است. نتیجه این انتخابات همانند انتخابات‌های گذشته به دلیل تأثیرگذاری در سیاست خارجی آمریکا، به‌خصوص در منطقه خلیج‌فارس و غرب آسیا، همواره مورد توجه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس بوده است. این کشورها اگرچه به علت ملاحظات داخلی آمریکا و همچنین روابط حسنه با هر دو حزب به موضع‌گیری رسمی و آشکار در مورد نامزدها نمی‌پردازند ولی با توجه به اهداف سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی خود با رصد دقیق برنامه‌ها، سوابق، اقدامات و رویکردهای هر یک از نامزدها به تحولات داخلی خود و همچنین معادلات منطقه‌ای، به شکل غیررسمی و پنهانی از یکی آنها حمایت بیشتری می‌کنند. به نظر می‌رسد دونالد ترامپ به علت تشدید فشارها برای مهار جمهوری اسلامی ایران و همچنین حمایت از رویکردهای داخلی و خارجی حاکمان فعلی، برای اکثر کشورهای حاشیه خلیج‌فارس مطلوب‌تر است. اگرچه جو بایدن به دلیل رویکرد ملایم‌تر نیز حامیانی در میان برخی رهبران و برخی از عناصر قدرت در این کشورها داشته و از مطلوبیت برخوردار است.
کلمات کلیدی: انتخابات آمریکا، سیاست خارجی آمریکا، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس، مهار جمهوری اسلامی ایران.

 

مقدمه
انتخابات ریاست جمهوری ایالات‌متحده آمریکا روندی از قدرت‌یابی یک شخص با پشتوانه حزبی از میان حزب جمهوری‌خواه و حزب دموکرات محسوب می‌شود که شخص پیروز در این انتخابات با توجه به اقتدار منبعث از قانون اساسی این کشور، دارای اختیارات ویژه‌ای برای اتخاذ راهبردها و سیاست‌های کلان در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و سیاست خارجی می‌گردد. با توجه به اینکه ایالات‌متحده آمریکا کشوری قدرتمند در نظام بین‌الملل است، انتخاب رئیس‌جمهور آن نیز در سیاست بین‌المللی تأثیرگذار است. به همین علت، به‌غیراز رقابت‌های سیاسی داخلی، دیگر بازیگران به انحای مختلف درصدد تأثیرگذاری در آن هستند. برای مثال یکی از مسائل مناقشه‌انگیز که همواره از سوی جریانات داخلی، به‌خصوص جریان شکست‌خورده در انتخابات آمریکا، مطرح می‌شود، موضوع دخالت خارجی در انتخابات است. از سوی دیگر دستاوردها و ناکامی‌های سیاست خارجی نیز تا حدودی بر تصمیم رأی دهندگان آمریکایی تأثیرگذار است. به همین دلیل، نامزدها با دفاع از برنامه سیاست خارجی خود و نقد برنامه سیاست خارجی رقیب، سعی می‌کنند بر آرای خود بیفزایند و انتخابات نوامبر 2020 نیز از این قاعده مستثنا نیست.
انتخابات ریاست جمهوری ایالات‌متحده آمریکا در نوامبر 2020، به دلیل جایگاه متزلزل دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور کنونی، در نظرسنجی‌ها با یک ابهام جدی روبرو شده و این امر، به‌جز عرصه داخلی آمریکا، فضای حاکم بر عرصه بین‌الملل، را نیز درگیر کرده است. این عدم قطعیت، اهمیت انتخابات آمریکا را برای برخی از بازیگران عرصه بین‌الملل به‌خصوص بازیگرانی (چه بازیگر همسو و چه بازیگر معارض) که امنیت و ساختار دفاعی آنها با راهبردها و سیاست‌های آمریکا گره‌ خورده، بیش‌ازپیش کرده است. هریک از این بازیگران با توجه به جهت‌گیری‌ها و اهداف خود با دقت به سطح تأثیرگذاری، سعی دارند در این انتخابات به سود منافع تعریف شده خود تأثیر بگذارند و یا حداقل در رویارویی با نتایج احتمالی با غافلگیری روبرو نشوند و یا، با رویکرد اشتباه، برای خود هزینه‌سازی نکنند.
کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس با توجه به سطح روابط استراتژیک و در هم تنیدگی منافع سیاسی، امنیتی و نظامی، در زمره این بازیگران قرار دارند که به طرق مختلف سعی در تأثیرگذاری در انتخابات آمریکا دارند. به همین علت، انتخابات نوامبر 2020 یک مسأله مهم برای این کشورها محسوب می‌شود زیرا در این انتخابات فردی که قرار است رهبری کاخ سفید را بر عهده گیرد می‌بایست مانند رؤسای جمهوری سابق، منافع بین‌المللی این کشورها را تأمین نماید. گفتنی است آمریکا مهم‌ترین متحد استراتژیک کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس محسوب می‌شود و هر نوع تغییر رویکردی در سیاست خارجی آمریکا می‌تواند تأثیر مستقیم بر امنیت آنها داشته باشد.
با توجه به مطالب فوق‌الذکر این سؤال ایجاد می‌شود که انتخابات آمریکا چه جایگاهی در سیاست خارجی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس دارد و هر یک از این کشورها از چه امکاناتی برای تأثیرگذاری در آن برخوردارند و در آخر موضع هرکدام در قبال انتخابات نوامبر 2020 آمریکا چیست؟ در پاسخ می‌توان گفت انتخابات آمریکا از اهمیت بالایی در سیاست خارجی کشورهای خلیج‌فارس به دلیل وابستگی سیاسی و امنیتی برخوردار است. این کشورها از امکانات مالی و لابی‌گری، هرچند محدود، برای تأثیرگذاری در این انتخابات برخوردارند و مطلوب اکثر این کشورها، انتخاب مجدد ترامپ است.
در این یادداشت تلاش می‌شود ابتدا به موضوع سیاست خارجی کشورهای حوزه خلیج‌فارس در قبال انتخابات آمریکا از بعد نظری پرداخته می‌شود. در بخش بعدی تأثیرگذاری متغیر کشورهای حوزه خلیج‌فارس در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تحلیل و بررسی می‌شود. در بخش بعدی موضع‌گیری کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و انتخابات آمریکا مورد تحلیل قرار می‌گیرد. در بخش بعدی به متغیر جمهوری اسلامی ایران در شکل‌دهی سیاست خارجی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نسبت به انتخابات آمریکا پرداخته می‌شود و در آخر نیز نتیجه‌گیری و جمع‌بندی ارائه خواهدشد.


تأمین سیاست خارجی، مبنای اقدام کشورهای حوزه خلیج‌فارس در انتخابات آمریکا
کشورها در عرصه خارجی برای تأمین و تحصیل منافع، اقدام به اتخاذ سیاست خارجی متناسب با ظرفیت‌ها و محدودیت‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی می‌کنند (ر. ک: دهقانی فیروزآبادی، 1388). فیلیپ رینولدز1 سیاست خارجی را اقدامات در خارج چارچوب داخلی، برای دستیابی به اهداف تعریف کرده است: «سیاست خارجی عبارت است از اقدام‌های برون‌مرزی که از سوی تصمیم گیران کشورها به‌منظور دستیابی به هدف‌های بلندمدت و کوتاه‌مدت صورت می‌گیرد.» (رسولی ثانی آبادی، 1391: 94)
اهداف اساسی رهبران و تصمیم گیران کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس، در محیط بی‌ثبات و خصومت‌آمیز خلیج‌فارس، حفظ بقا در برابر تهدیدات داخلی و خارجی و حفظ درآمدهای ناشی از نفت و گاز است؛ و همین که مبنای اتخاذ سیاست خارجی این کشورها محسوب می‌شود. گفتنی است منطقه خلیج‌فارس از زمان‌های گذشته دارای اهمیت ژئوپلیتیک و ژئو‌استراتژیک بوده وهست. با توجه به این امر، امنیت، مهم‌ترین چالش‌ این منطقه است. (See: Gresh, 2015). بخشی از این چالش‌، برون منطقه‌ای بوده و ناشی از دخالت قدرت‌های بیرونی در آن است و بخش دیگر منطقه‌ای بوده و ناشی از درک نادرست همسایگان از یکدیگر است؛ به‌طوری‌که هر یک از کشورهای این منطقه دیگری را تهدیدی برای بقا و امنیت خود تلقی می‌کند.
چون کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و تا حدود کمتری عربستان‌سعودی، در مقایسه با قدرت‌های دیگر منطقه غرب‌آسیا و شمال آفریقا همچون جمهوری اسلامی ایران، ترکیه و مصر، قدرت‌های کوچک محسوب می‌شوند، دنبال کردن راهبردهای دنباله‌روی2، موازنه سازی،3 و کناره‌گیری4 برای ایشان ناگزیر بوده و این کشورها به سمت راهبرد دنباله‌روی پیش‌رفته‌اند؛ ودر عین حال لایه‌هایی از راهبردهای دیگر را نیز پیگیری می‌کنند. بر اساس این راهبرد، دکترین صف‌بندی5 یا پیوستن به اتحادها6 یا ائتلاف‌ها7 انتخاب می‌شود. اما مشکل اساسی این دکترین، عدم اطمینان به متحدان و شرکای راهبردی است. زیرا حمایت دائمی، هیچ‌گاه از سوی قدرت‌های بزرگ تضمین شده نیست و احتمال فریب‌خوردگی، یا به قول مثل معروف دست در پوست گردو گذاشتن،8 همواره وجود دارد.
 
مشکل دیگر پیروی از این دکترین‌ها، فقدان استقلال استراتژیک است؛ به‌طوری‌که این کشورها به متحدان خود وابستگی امنیتی و خارجی پیدا می‌کنند و همین امر بازیگری ایشان و تنوع سازی مورد نظر را به چالش می‌کشد. این کشورها برای رفع این چالش‌ها با توجه به اهمیت یافتن قدرت نرم در دنیای کنونی، به سمت اولویت‌بندی و سرمایه‌گذاری منابع موجود، به‌خصوص بر این نوع قدرت و تقویت توانمندی‌ها و راهبردهای هدفمند متمرکز9 پیش می‌روند که عمده آن مبتنی بر دیپلماسی هدفمند است (ر.ک: خالد المزاینی، ژان مارک ریکلی و همکاران، 1399: 15-40).
می‌توان گفت حضور فعالانه کشورهای حاشیه خلیج‌فارس در انتخابات آمریکا، برای پیگیری سیاست خارجی خود، یعنی تأمین بقا در سطح داخلی و سطح خارجی، با ابزار دیپلماسی و استفاده از ظرفیت‌های قدرت نرم است؛ زیرا این کشورها هرچند دارای منابع مالی و تسلیحات نظامی هستند ولی قادر به تأمین امنیت خود نیستند و دیدگاه و رویکرد متحدان برای ایشان یک امر حیاتی محسوب می‌شود. فرصت انتخابات در آمریکا، به‌عنوان یک متحد استراتژیک، انگیزه را برای اتخاذ یک سیاست خارجی فعال در این زمینه فراهم می‌کند تا این کشورها از این طریق به‌عنوان یک فرصت محدود به بهره‌برداری از آن بپردازند و اهداف خود را تأمین کنند.


تأثیرگذاری متغیر کشورهای حوزه خلیج‌فارس در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
همان‌طور که در مقدمه اشاره شد، ایالات‌متحده آمریکا قدرتی تأثیرگذار در ساختار نظام بین‌الملل محسوب می‌شود و از دیدگاه رئالیستی از قدرت نظم‌بخشی و تعیین‌کنندگی برخوردار است. از این نظر، انتخاب بالاترین مقام اجرایی و تعیین‌کننده راهبردهای سیاست خارجی آمریکا می‌تواند بر تحولات بین‌المللی تأثیرگذار باشد. به همین دلیل اکثر کشورهای جهان به این انتخابات توجه ویژه‌ای دارند؛ به‌خصوص اینکه این انتخابات، به علت جایگاه متزلزل ترامپ، با ابهام روبرو شده است. البته در مورد انتخابات 2020 می‌توان گفت این دوره انتخابات بیش‌ازپیش تحت تأثیر مسائل داخلی قرارگرفته است؛ به‌طوری‌که سیاست خارجی و مباحث مرتبط با خارج از آمریکا کمتر از انتخابات‌های گذشته در روند انتخابات تأثیرگذار است. مثلاً بر اساس بررسی و نظرسنجی مرکز تحقیقاتی پیو10، سیاست خارجی، اولویت ششم تأثیرگذار بر رأی مردم آمریکا در انتخابات 2020 محسوب می‌شود (PEW, August 13, 2020) درحالی‌که در انتخابات 2016 سیاست خارجی اولویت سوم مردم آمریکا محسوب می‌شده است (PEW, July 7, 2016).
 


کاهش اهمیت مسائل مرتبط با سیاست خارجی در میان مردم آمریکا عللی دارد که مهم‌ترین آنها عبارت ‌است از:
1-آثار و پیامدهای ناشی از بیماری کرونا بر اقتصاد آمریکا و همچنین نحوه مدیریت آن
2-تصمیمات جنجالی ترامپ در سیاست داخلی موجب شده تا عرصه سیاسی این کشور نیز متشنج شود؛ به‌طوری‌که امروز آمریکا با یکی از چالش‌های سیاسی ناشی از درگیری‌های نژادی روبرو است و همین امر جامعه آمریکا را تا حدودی دو قطبی کرده است.
3-برخی از اقدامات ترامپ مخالف روندهای جاری سیاسی در آمریکا است و همین امر موجب نارضایتی جریان اصلی در دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه شده است.
با توجه به موارد فوق‌الذکر می‌توان گفت انتخابات ریاست جمهوری این دوره ایالات‌متحده آمریکا انتخاباتی بیش‌ازپیش تحت تأثیر متغیر داخلی است و متغیر خارجی در آن کمرنگ شده است. به همین دلیل می‌توان گفت نقش کشورهای خلیج‌فارس در انتخابات آمریکا فرعی و غیر هم است. تلاش‌های ترامپ برای موفق نشان دادن پرونده سیاست خارجی کارکرد انتخاباتی خاصی برای وی نداشته است.
اگرچه نقش متغیر موضوعی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس در این انتخابات آمریکا کم است ولی این کشورها از ابزارهایی، هرچند کم اثر، برای تأثیرگذاری بر انتخابات برخوردارند که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
1-حمایت مالی از کمپین‌های انتخاباتی: کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به‌خصوص عربستان سعودی، امارات‌متحده‌عربی، قطر و کویت از توان مالی قابل‌توجهی برخوردارند. کمک‌های مالی غیرمستقیم و پنهان از سوی این کشورها به کارزار‌های انتخاباتی هر دو حزب برای تأثیرگذاری در جهت‌دهی به افکار عمومی آمریکا و درنتیجه گرایش به نامزدهای مطلوب و همچنین تأثیرگذاری در تدوین پلتفرم‌های انتخاباتی کمپین‌ها به نفع این کشورها، می‌تواند قابل‌توجه باشد. تاریخ انتخابات آمریکا نشان داده که کمپین‌هایی که از حمایت مالی بیشتری برخوردار بوده‌اند موفق‌تر بوده‌اند.
2-استفاده از ظرفیت‌های لابی‌گری رسمی و غیررسمی: لابی‌های رسمی و غیررسمی وابسته به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس نیز می‌تواند در جذب حمایت‌های عمومی و حزبی و همچنین در تدوین پلتفرم‌های انتخاباتی کمپین‌ها تأثیرگذار باشند. در شکل رسمی، لابی‌های وابسته به این کشورها در ایالات‌متحده آمریکا، گروه‌هایی هستند که برای تحقق اهداف و منافع کارفرمای خود با بهره‌گیری از ساختار و ظرفیت‌های حقوقی، سیاسی، رسانه‌ای و اندیشکده‌ای این کشور به‌دنبال تأثیرگذاری بر روند و جهت‌گیری‌های سیاسی، داخلی یا خارجی، کمپین‌ها انتخاباتی هستند (احمدی لفورکی، 1387: 19). گفتنی است لابی‌گری در ایالات‌متحده آمریکا امری پذیرفته‌شده است. به همین دلیل برای آن، روندها و قواعدی در نظر گرفته شده که به‌صورت مستقیم (شهادت دادن در جلسات استماع کنگره، تماس رسمی و غیررسمی با مقامات برای انتقال دیدگاه‌ها، تهیه و ارائه نتایج و آمار تحقیقاتی و پژوهشی، تهیه پیش‌نویس لوایح و ارائه مشاوره به قانون‌گذاران و تصمیم‌گیران) و غیرمستقیم (ائتلاف‌سازی، کمپین سازی برای بسیج مردمی و بهره‌گیری از رسانه‌ها، اندیشکده‌ها و روابط عمومی) فعالیت ‌کنند. (احمدی لفورکی، 1387: 19) در کمپین‌های انتخاباتی نیز همین روندها را ادامه می‌دهند (Khatib, 2016: 68-81). 
 بخش عمده لابی‌گری‌های کشورهای خلیج‌فارس در انتخابات آمریکا غیررسمی است. برخی از عناصر سیاسی و امنیتی این کشورها و یا لابی‌گرهای حرفه‌ای استخدام‌شده با نزدیک شدن به افراد تأثیرگذار همچون سیاستمداران و اصحاب رسانه درون کمپین‌های انتخاباتی اقدام به تطمیع آنها می‌کنند (Bocchi, December 2, 2019) تا حمایت کافی از سیاست‌های خود را جلب کنند.
3-کمک به تقویت یا تضعیف پرونده سیاست خارجی نامزدها: اگرچه در این انتخابات متغیر سیاست خارجی از اهمیت کمتری نسبت به انتخابات گذشته برخوردار است، ولی همچنان از اهمیت برخوردار است. وجود پرونده‌های موفق سیاست خارجی می‌تواند تا حدودی به بهبود وضعیت کمپین انتخاباتی کمک کند. در این بین کشورهایی می‌توانند با اتخاذ سیاست‌ها و تاکتیک‌هایی کارنامه رئیس‌جمهوری فعلی، دونالد ترامپ، را موفق یا ناکام جلوه دهند. برای مثال همسویی و همراهی برخی از کشورهای حاشیه خلیج‌فارس همچون امارات‌متحده‌عربی و بحرین در عادی‌سازی با رژیم صهیونیستی موجب تقویت پرونده سیاست خارجی ترامپ شده است؛ و از این نظر، یک متغیر تأثیرگذار، هرچند محدود، در انتخابات آمریکا محسوب می‌شود.
4-قیمت نفت: با توجه به اهمیت قیمت سوخت و تأثیر مستقیم نوسانات آن در زندگی مردم آمریکا، هر نوع تغییر هیجانی به‌خصوص افزایش زیاد از حد قیمت آن می‌تواند بر انتخاب مردم این کشور در انتخابات ریاست جمهوری تأثیرگذار باشد. این امر نیز رابطه مستقیمی با تولیدکنندگان نفت در جهان از جمله کشورهای حاشیه خلیج‌فارس دارد: به‌طوری‌که در صورت کاهش یا افزایش تولید، می‌توانند قیمت سوخت را در آمریکا تحت تأثیر قرار دهند. 
از سوی دیگر یکی از سیاست‌های ترامپ برای اشتغال‌زایی در آمریکا، افزایش صادرات نفت خام به‌خصوص نفت شیل است؛ و در صورت کاهش قیمت نفت خام، تولید نفت شیل، غیراقتصادی و بی‌صرفه می‌شود. برای مثال در اوج‌گیری کرونا در آوریل 2020 قیمت نفت کاهش چشم‌گیری پیدا کرد و همین امر به صنعت نفت آمریکا آسیب شدیدی زد. آسیب به صنعت نفت آمریکا موجب افزایش بیکاری در این کشور خواهد شد و همین امر نیز می‌تواند در انتخابات این کشور تأثیرگذار باشد.
 با توجه به این دو مقوله، ترامپ موافق قیمت نفت خام در حدود پنجاه دلار برای هر بشکه است زیرا بالا رفتن بیشتر آن موجب نارضایتی عمومی می‌شود و کمتر از آن نیز به صنعت نفت آمریکا آسیب وارد می‌کند. در این راستا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس به‌عنوان تولیدکنندگان عمده نفت جهان، اغلب خواست‌های خود را از آمریکا از طریق ابزار قیمت نفت محقق می‌کنند که در این دوره از انتخابات آمریکا نیز این متغیر تأثیرگذار است؛ به‌طوری‌که می‌توان تن‌دادن کشورهایی همچون عربستان سعودی، امارات‌متحده‌عربی و کویت به کاهش تولید نفت را به غیر از عواملی همچون حفظ قیمت متناسب آن، فشار ترامپ و تمایل این کشورها به انتخاب مجدد وی دانست.
بررسی موضع‌گیری کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و انتخابات آمریکا
همان‌طور که بیان شد انتخابات آمریکا یکی از فرصت‌های محدود برای کشورهای حاشیه خلیج‌فارس محسوب می‌شود تا اهداف خود را با تأثیرگذاری هرچند محدود، پیگیری کنند. مقامات رسمی این کشورها اگرچه به سبب روابط با هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات و نیز برای جلوگیری از متهم شدن به دخالت در انتخابات داخلی آمریکا و همچنینجلوگیری از هزینه‌های احتمالی بعد از شکست نامزد مورد حمایت، از اظهار نظر مستقیم در مورد نامزدها پرهیز می‌کنند ولی از سابقه، جهت‌گیری، و همسویی ایشان تا حدودی می‌توان مطلوب‌های این کشورها را تحلیل و بررسی کرد. در این بخش تلاش می‌شود که موضع و مطلوب هر یک از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس را نسبت به انتخابات آمریکا مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم:
عربستان سعودی: پادشاهی عربستان‌سعودی یکی از متحدان اصلی آمریکا در منطقه خلیج‌فارس و غرب‌آسیا محسوب می‌شود و به دلیل جایگاه ویژه آن در جهان اسلام (وجود حرمین شریفین و همچنین دارا بودن منابع گسترده نفتی، برای آمریکا اهمیت ویژه‌ای دارد.) هرگونه موضع‌گیری این کشور نسبت به آمریکا و سیاست‌های منطقه‌ای آن می‌تواند کمک شایانی به پیشبرد اهداف منطقه‌ای آمریکا نماید.
 در مقابل، عربستان‌سعودی نیز، نیازمند حمایت خارجی از جمله حمایت آمریکا به‌عنوان یک قدرت نظامی و امنیتی است. این کشور اگرچه دارای منابع اقتصادی فراوانی است ولی به دلیل ضعف‌های ژئوپلیتیکی همچون کمبود جمعیت، و ضعف‌های ساختاری در مقابل رقبای منطقه‌ای همچون جمهوری اسلامی ایران، عراق، مصر و ترکیه روبرو است. به همین دلیل به سمت ائتلاف‌سازی با آمریکا گرایش دارد. این نیاز عربستان‌سعودی موجب شده تا آمریکا بتواند در افزایش یا کاهش قدرت هریک از شاهزادگان برای قبضه کردن قدرت در این کشور نیز تأثیرگذار باشد. به همین دلیل شاهزادگان خاندان آل‌سعود تلاش می‌کنند با جریانات حاکم بر آمریکا روابط ویژه‌ای داشته باشند. در ضمن عربستان‌سعودی برای مقابله با تهدید برساخته رقبای منطقه‌ای همچون جمهوری اسلامی ایران، نیازمند تداوم بازیگری فعال آمریکا در منطقه خلیج‌فارس است. 
با توجه به این توضیحات می‌توان گفت عربستان‌سعودی تحت حاکمیت محمدبن‌سلمان توانسته با ارتقای روابط خود با کاخ سفید در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ حمایت‌های ویژه آمریکا برای بیشینه‌سازی قدرت خود و نیز کسب حمایت بیشتر برای پادشاهی آینده خود را کسب نماید. همچنین دونالد ترامپ با اتخاذ راهبرد فشار حداکثری و اعمال تحریم‌های ظالمانه علیه جمهوری اسلامی ایران، محمدبن‌سلمان را که دارای رویکردهای ضد ایرانی است، در سطح منطقه‌ای حمایت کند.
 از سوی دیگر ماجراجویی‌های محمدبن‌سلمان در بحران یمن، قتل جمال خاشقجی، و همچنین دخالت در امور داخلی لبنان، موجب تقویت رویکردهای ضد عربستان در میان دموکرات‌ها در آمریکا شده و همین نیز گزینه دونالد ترامپ را برای وی مطلوب‌تر کرده است. با نگاهی به پلتفرم انتخاباتی جو بایدن، که در آن به کاهش حمایت از عربستان‌سعودی برای پایان جنگ یمن و همچنین بازگشت به برجام مطرح شده (Emmons, July 22, 2020)، می‌توان دریافت این برنامه مطلوب محمدبن‌سلمان نیست. محمدبن‌سلمان تاکنون اظهارنظر روشنی در قبال حمایت از دونالد ترامپ نکرده اما می‌توان دریافت وی خواهان تداوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ است.
گفتنی است اگرچه محمدبن‌سلمان قدرتمندترین شخص در ساختار سیاسی عربستان‌سعودی محسوب می‌شود ولی به دلیل چندلایه بودن ساحت سیاسی عربستان، شاهزادگان دیگری همچون محمدبن‌نایف، احمدبن‌عبدالعزیز، متعب‌بن‌عبدالله و ولیدبن‌طلال از قدرت خاصی در عرصه سیاسی، امنیتی و نظامی عربستان‌سعودی برخوردارند. این شاهزادگان با ارکان قدرت در آمریکا نیز در ارتباط هستند؛ به‌خصوص اینکه به دلیل کهولت ملک سلمان، امکان انتخاب پادشاه جدید در دوره ریاست جمهوری جدید فروان است. اگرچه ترامپ نشان داده گزینه‌اش برای پادشاهی عربستان محمدبن‌سلمان است ولی ممکن است با روی کار آمدن جو بایدن شرایط به نفع شاهزادگان ناراضی تغییر کند.
 به نظر می‌رسد با توجه به اشتباهات محمدبن‌سلمان در پرونده‌های منطقه‌ای، تغییر روند سیاسی از ایجاد محدودیت برای محمدبن‌سلمان تا حتی تغییر وی در عربستان‌سعودی از سوی دموکرات‌ها دور از انتظار نیست. به همین دلیل می‌توان احتمال داد این شاهزادگان با توجه به ارتباطات سیاسی با دموکرات‌ها و همچنین توان اقتصادی برای حمایت از کمپین‌ها وارد روند انتخابات آمریکا شوند. گزینه مطلوب آنها در شرایط فعلی جو بایدن است.
 محمدبن‌سلمان در جهت حمایت از دونالد ترامپ اقداماتی کرده که مهم‌ترین آنها حمایت غیرآشکار از روند عادی‌سازی روابط متحدان طراز اول خود، همچون امارات‌متحده‌عربی و بحرین با اسرائیل، برای تقویت پرونده سیاست خارجی دونالد ترامپ است. به نظر می‌رسد محمدبن‌سلمان با توجه به تردیدهای موجود در مورد تداوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ، حتی درصدد است تا قبل از انتخابات به تثبیت و افزایش قدرت خود و همچنین سرکوب مخالفانش به‌ویژه شاهزادگان قدرتمند بپردازد. به همین دلیل شاهدیم وی به بهانه مبارزه با فساد، اقدام به بازداشت و تخریب شاهزادگان و افراد وابسته به آنها در ساختار سیاسی، نظامی و امنیتی کرده و به‌نوعی به تسویه‌حساب سیاسی گسترده پرداخته که حتی با پیروزی جو بایدن و دموکرات‌ها جانشین بالقوه‌ای برای محمدبن‌سلمان در ساحت سیاسی عربستان وجود نداشته باشد.
امارات‌متحده‌عربی: امارات‌متحده‌عربی یک کشور نفتی و تجاری است که حاکمان آن به مدد ثروت‌های حاصله از نفت و تجارت توانسته‌اند، جایگاه ویژه‌ای در منطقه کسب کنند. حاکمان این کشور نیز سیاست دفاعی و امنیتی خود را بر اتحاد و ائتلاف با آمریکا تعریف کرده‌اند. همین امر انتخابات آمریکا را برای این کشور با اهمیت کرده است. امارات‌متحده‌عربی افزایش سطح بازیگری خود را در منطقه غرب‌آسیا و شمال آفریقا، در تقویت جایگاه تجاری خود و همچنین تقابل با جریانات اسلام‌گرا همچون اخوان گرایی و انقلاب اسلامی تعریف کرده است. سیاست‌های ضد ایرانی دونالد ترامپ و گاه تقابلی با سیاست‌های رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، با رویکردهای اخوانی و همچنین حمایت بیشتر ترامپ از امارات‌متحده‌عربی و عربستان‌سعودی، در پرونده بحران قطر، حاکمان امارات را ترغیب به حمایت از دونالد ترامپ در مقابل جو بایدن کرده است.
 از سوی دیگر حاکمان امارات به‌خصوص شخص شیخ محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی و تصمیم‌ساز اصلی در سیاست خارجی و دفاعی امارات، برای تثبیت قدرت خود به حمایت‌های آمریکا نیازمند است. به همین دلیل تلاش می‌کند با اتخاذ سیاست‌های مطلوب دونالد ترامپ که به‌نوعی مورد حمایت دموکرات‌ها نیز هست، جایگاه خود و سیاست‌های منطقه‌ای امارات را تثبیت کند.
 مهم‌ترین رویکرد امارات متحده را برای حمایت از دونالد ترامپ در پیشگامی در عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی می‌توان دید. این عادی‌سازی یک برگ برنده برای دونالد ترامپ فراهم کرد تا بتواند بخش از آرای همسو با صهیونیست‌ها را در انتخابات آمریکا کسب نماید. البته امارات‌متحده‌عربی در این اقدام نیم‌نگاهی هم به دموکرات‌ها و نامزد آنها نیز داشته‌اند زیرا عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی از حمایت هر دو حزب برخوردار است و به‌نوعی با این اقدام حتی اگر ترامپ نیز پیروز انتخابات نباشد توانسته حمایت جریانات قدرت در آمریکا را کسب نماید.
 گفتنی است در این بین نباید از نقش لابی‌های رسمی و غیررسمی امارات در سیاست داخلی آمریکا غافل شد. امارات متحده در این زمینه بی‌تردید از بیشترین قدرت لابی‌گری در آمریکا در میان کشورهای عربی برخوردار است. به‌طوری‌که به عقیده بسیاری از کارشناسان، لابی‌های امارات‌متحده‌عربی، چه در میان دموکرات‌ها و چه در میان جمهوری‌خواهان، فعال هستند؛ و یوسف العتیبه، سفیر این کشور در آمریکا، یکی از سفرای فعال در واشنگتن محسوب می‌شود. همچنین این کشور با استفاده از توان مالی خود و ارائه کمک‌های مالی در کمپین‌ها می‌تواند در این انتخابات اثرگذار باشد. 
اگرچه امارات در کمپین هر دو جناح فعال است ولی با توجه به رویکردهای ضد ایرانی ترامپ تداوم ریاست جمهوری او مطلوب امارات است. البته در این میان ممکن است سایر امارت‌ها به‌خصوص امارت دبی و فجیره به دلیل نیاز رویکردهای تجاری به ثبات و همچنین گشایش در روابط اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یکی از شرکای اصلی تجاری، تمایلی به روند تنش‌زای فعلی نداشته باشند و برای ایشان جو بایدن مطلوب‌تر باشد ولی به دلیل ساختارهای سیاسی حاکم بر امارات‌متحده‌عربی و احترام به تصمیمات ابوظبی در حوزه سیاست خارجی این امر چندان مؤثر نباشد.
بحرین: بحرین پادشاهی کوچکی در حاشیه جنوبی خلیج‌فارس است که اقلیتی بر اکثریت شیعه این کشور حکمرانی می‌کند. عدم مشروعیت حاکمان آن سبب وابستگی بیش از حد حاکمان این کشور به آمریکا و عربستان‌سعودی شده است. همچنین این کشور تهدید برساخته ایران را مهم‌ترین تهدید امنیت خود می‌پندارد که نتیجه آن حمایت از نامزدی است که سیاست تهاجمی‌تر نسبت به جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. با توجه به سیاست‌های تهاجمی ‌ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران، به نظر می‌رسد انتخاب ترامپ یک گزینه راهبردی برای این کشور محسوب می‌شود. به همین دلیل شاهد این هستیم که بحرین نیز با پیروی از دستور کار دونالد ترامپ در عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی به‌نوعی به کمپین انتخاباتی ترامپ کمک کرد. گفتنی است بحرین به دلیل میزبانی از پایگاه آمریکایی اهمیت خاصی برای آمریکا دارد و اصولاً هر رئیس‌جمهوری چه جمهوری‌خواه و چه دموکرات تلاش دارد بحرین را همسو با آمریکا حفظ نماید و مانع از نفوذ ایران در این کشور شود.
قطر: قطر کشور کوچکی با قدرت اقتصادی بالایی است که توانسته با سرمایه‌گذاری در عرصه‌های مختلف اقتصادی و رسانه‌ای جایگاه ویژه‌ای در منطقه غرب‌آسیا برای خود دست و پا کند. این کشور همچنین با یک سیاست فعال در آمریکا اقدام به لابی‌گری‌های سیاسی در میان هر دو حزب آمریکا می‌نماید. قطر با میزبانی از پایگاه هوایی آمریکا در العدید توانسته به ائتلاف‌سازی با آمریکا بپردازد و آمریکا نقش مهمی در جلوگیری از ماجراجویی بازیگران مهم شبه‌جزیره عربی، همچون عربستان‌سعودی و امارات‌متحده‌عربی، در قطر داشته است. 
در مورد جهت‌گیری قطر در انتخابات 2020 می‌توان گفت ترامپ با حمایت ویژه از عربستان‌سعودی و امارات‌متحده‌عربی از سطح بازیگری قطر نسبت به دوران باراک اوباما کاسته است. اما از سوی دیگر ترامپ تعادل و توازن را حفظ کرده و مانع از تضعیف بیش‌ازحد قطر در برابر رقبای منطقه‌ای خود شده است. از سوی دیگر متحد اصلی قطر یعنی ترکیه، با ریاست رجب طیب اردوغان، دیدگاه مثبت‌تری نسبت به ترامپ در مقابل جو بایدن دارد (Spicer, August 15, 2020).
 این امر نیز به حمایت قطر از ترامپ افزوده است.  اما از سوی دیگر اقدامات تهاجمی‌ ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران زمینه را برای افزایش نفوذ عربستان‌سعودی و امارات‌متحده‌عربی در منطقه فراهم کرده که این در بلندمدت منافع قطر را تأمین نمی‌کند به همین دلیل گزینه جو بایدن نیز جاذبه‌هایی برای قطر دارد. به نظر می‌رسد قطر با فعالیت در هر دو کمپین به دنبال کسب حمایت رئیس جمهور آینده‌ی آمریکا، هر که باشد، است و پیروزی هر یک از طرفین تفاوت چندانی در رویکردهای این کشور ندارد.
عمان: عمان کشوری است که تلاش می‌کند با اتخاذ رویکرد بی‌طرفانه در مسائل منطقه‌ای، درگیر رقابت‌های تنش آلود قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی نشود. همین سیاست در قبال انتخابات آمریکا نیز تداوم دارد و به نظر می‌رسد این رویکرد عمان مورد پذیرش آمریکا نیز است. هر کس در آمریکا انتخاب شود، عمان تفاوتی چشمگیری را احساس نمی‌کند. عمان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موضع‌گیری خاصی ندارد ولی اگر رویکردهای تعامل‌گونه همچون برجام ،که جو بایدن نوید تداوم آن را داده، در منطقه از سوی آمریکا افزایش یابد، عموماً با افزایش نقش عمان در منطقه به‌عنوان یک بازیگر تسهیل‌گر مواجه خواهیم بود و این امر جایگاه عمان را ارتقا خواهد داد. گفتنی است عمان در یک سال اخیر با تغییر پادشاهی مواجه بوده و با توجه به تغییرات سیاسی اخیر بیش از آنکه بر انتخابات آمریکا تمرکز داشته باشد، با تحولات داخلی خود دست‌وپنجه نرم می‌کند.
کویت: شیخ‌نشین کویت به دلیل جایگاه ویژه آن در میان سه بازیگر سنتی منطقه غرب‌آسیا و خلیج‌فارس جمهوری اسلامی ایران، عراق و عربستان‌سعودی به‌نوعی به دنبال توازن قوا در این منطقه است. به‌طوری‌که به همان میزان از که از قدرت‌یابی جمهوری اسلامی ایران در منطقه هراس دارد از قدرت‌یابی بیش از حد عربستان‌سعودی نیز هراس دارد. این کشور با اتخاذ رویکرد اتحاد و ائتلاف با قدرت‌های بزرگ همچون آمریکا سعی در تأمین امنیت خود دارد. از سوی دیگر افزایش تنش در خلیج‌فارس و همچنین عراق، به‌عنوان آوردگاه تقابل ایران از یک‌سو و آمریکا و عربستان‌سعودی از سوی دیگر، برای این کشور چالش آفرین است. در مورد رویکرد کویت در قبال انتخابات آمریکا می‌توان گفت این کشور تا حدودی با رویکرد ضد ایرانی دونالد ترامپ در عراق و خلیج‌فارس موافق است و به‌نوعی سیاست‌های ترامپ را در این جهت مثبت می‌داند و همچنین رویکرد احترام‌آمیز ترامپ به کویت، به‌خصوص اقدام اخیر در اعطای بالاترین نشان آمریکا به امیر کویت و ستودن نقش این کشور در بحران قطر، بر نگاه مطلوب کویت به گزینه ترامپ افزوده است. از سوی دیگر، کویت دیدگاه مثبتی به رویکردهای تعاملی جو بایدن در منطقه غرب‌آسیا دارد زیرا در صورت تقویت روندهای چندجانبه گرایی در خلیج‌فارس نقش کویت برجسته‌تر خواهد شد. بنا بر این بایدن نیز مطلوبیت خاصی برای کویت دارد. در ضمن کویت تا حدودی از افزایش قدرت عربستان بخصوص با رویکردهای تهاجمی محمدبن‌سلمان می‌هراسد و روابط ترامپ و محمدبن‌سلمان بر موضع‌گیری کویت اثرگذار است. به نظر می‌رسد کویت نیز مانند عمان در تلاش است تا رویکردی بی‌طرفانه در انتخابات آمریکا اتخاذ نماید تا حمایت احتمالی از یک کاندیدای خاص بر آینده روابط این کشور و آمریکا تأثیرگذار نباشد.
متغیر ایران؛ و سیاست خارجی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس؛ در انتخابات آمریکا
کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به عللی همچون: 1. تعارضات تاریخی؛ 2. ترس از گفتمان انقلاب اسلامی؛ 3. سیاست‌های استقلال‌طلبانه جمهوری اسلامی ایران؛ 4. اختلافات ارضی و مرزی؛ 5.اختلاف سطح قدرت، با جمهوری اسلامی ایران در ساختار و معادلات منطقه‌ای به رقابت برخاسته‌اند. بخشی از این روابط رقابت‌آمیز در عرصه روابط بین‌الملل طبیعی است اما بخش دیگری از این رقابت، به‌خصوص نقاطی که منجر به روابط خصومت‌آمیز شده را می‌توان در برسازی تهدیدآمیز بودن جمهوری اسلامی ایران از یکسو از طرف حاکمان منطقه‌ای برای انحراف اذهان عمومی از طریق پررنگ کردن یک دشمن خارجی، و از سوی دیگر دخالت خارجی برای دستیابی به اهداف سیاسی و امنیتی و همچنین اقتصادی دانست.
 برای مثال برسازی از تهدید جدی ایران در عربستان‌سعودی ضمن ایجاد فرصت برای حاکمی همچون محمدبن‌سلمان فرصت افزایش و تثبیت قدرت و همچنین سرکوب مخالفان داخلی را فراهم می‌کند؛ و همچنین برای آمریکا کمک به تداوم نظم مورد نظر در معادلات منطقه‌ای را برای تداوم هژمونی فراهم می‌کند؛ و همین‌طور فرصتی برای فروش تسلیحات پرسود نظامی را مهیا می‌کند؛ و در آخر نیز برای رژیم صهیونیستی، تداوم بحران میان کشورهای اسلامی، زمینه را برای مشروعیت‌بخشی به خود و همچنین پیشبرد اهداف توسعه‌طلبانه در منطقه غرب‌آسیا را فراهم می‌کند.
به همین دلیل تهدید برسازی شده جمهوری اسلامی ایران برای کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس تبدیل به یک متغیر تعیین‌کننده در سوگیری و حمایت احتمالی این کشورها از نامزدهای انتخابات آمریکا شده است که در مطالب فوق به شکل مجزا به آن اشاره شد. این متغیر، کشورهایی همچون عربستان‌سعودی، بحرین و امارات‌متحده‌عربی که دارای تقابل و رقابت شدیدی با جمهوری اسلامی ایران دارند، را به حمایت از نامزدی که تقابل جدی‌تر و سیاست تهاجمی‌تر نسبت به ایران اتخاذ کرده کشانده است. گفتنی است دونالد ترامپ با خروج از توافق برجام و اتخاذ راهبرد فشار حداکثری، سیاست تقابل‌جویانه و تهاجمی‌تری را نسبت به جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرده است و همین امر یکی از مهم‌ترین علل استقبال این سه کشور از تداوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ است.
در مقابل، سه کشور قطر، عمان، و کویت، اگرچه همانند سه کشور دیگر ایران را تهدیدی علیه خود می‌دانند ولی در مقابل سیاست‌های تهاجمی را به‌نوعی موجب افزایش تنش و بحران‌آفرینی در خلیج‌فارس می‌دانند.

نتیجه‌گیری
تصمیم گیران کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به‌عنوان قدرت‌های کوچک برای حفظ امنیت داخلی و خارجی خود به سمت اتخاذ سیاست خارجی مبتنی بر دنباله‌روی از قدرت‌های بزرگ پیشرفته‌اند که حاصل آن ائتلاف‌سازی با ایالات‌متحده آمریکا بوده است. این امر موجب افزایش اهمیت رویکردها و جهت‌گیری‌های مقامات آمریکایی نسبت به منطقه خلیج‌فارس، برای این کشورها شده است. در نتیجه انتخاب شخصی که قرار است سکان سیاست خارجی آمریکا در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای را در اختیار داشته باشد برای این کشورها مهم است. به همین دلیل از هر ابزاری به‌ویژه پول و لابی‌گری استفاده می‌کنند که انتخاب گزینه مطلوب خود را تسهیل کنند. انتخابات 2020 آمریکا، به علت جایگاه متزلزل ترامپ، بیش‌ازپیش مهم شده و به همین دلیل این کشورها تلاش دارند بر اساس سیاست خارجی خود با توجه به مقدورات و محذورات در روند آن اثرگذار باشند.
می‌توان گفت کشورهای بحرین، عربستان‌سعودی، و امارات‌متحده‌عربی به سبب الزامات راهبردی و همچنین سوگیری سیاست خارجی و امنیتی خود تمایل زیادی به پیروزی ترامپ دارند. اگرچه جریانات قدرت در داخل این کشورها، به‌خصوص عربستان‌سعودی و امارات‌متحده‌عربی نیز، به پیروزی بایدن چشم دوخته‌اند. کشورهای قطر، عمان و کویت نیز اگرچه مطلوبیت‌هایی در پیروزی ترامپ دارند ولی این پیروزی برای ایشان اهمیت راهبردی ندارد و برای ایشان بایدن نیز گزینه نامطلوبی نیست.
 اگر بخواهیم بر اساس الزام راهبردی و همچنین مطلوبیت‌ها جهت‌گیری هریک از این کشورها را در یک طیف بررسی کنیم، می‌توان گفت تمایل بیشتر این کشورها به ترامپ است که نمودار طیفی زیر این جهت‌گیری‌ها را بیشتر نمایان می‌کند. در این طیف کشورهای از بیشترین تمایل به پیروزی ترامپ تا کمترین تمایل نمایش داده شده‌اند: بحرین، عربستان سعودی، امارات متحده عرب، قطر، عمان و کویت. از سوی دیگر تمایل به پیروزی جو بایدن کمتر به چشم می‌خورد.

با توجه به اینکه بخشی از گرایش کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به ترامپ به سبب افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران از سوی وی است، به نظر می‌رسد دستگاه‌های سیاست خارجی و امنیتی کشورمان می‌بایست با رصد دقیق تحولات پیش رو، به کاهش تنش در محیط خلیج‌فارس توجه بیش‌ازپیش داشته باشد تا حتی در صورت پیروزی ترامپ، فشار سیستمی این کشورها برای تقویت رویکرد ضد ایرانی ترامپ افزایش نیابد و همین‌طور فضای تحرک جمهوری اسلامی ایران تا حدودی باز شود تا بتوان در جهت بیشینه‌سازی منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی حرکت کرد.

 

 

(پانوشت)
1-Philip Alan Reynolds
2- Bandwagoning
3-Balancing
4- Hedging
5- Alignment
6-Alliance
7-Coalition
8-Entrapment
9-Niche Strategies
10- Pew Research Center

منابع و مآخذ
منابع فارسی
احمدی لفورکی، بهزاد (1387)، «لابی و لابی‌گری در آمریکا»، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران.
دهقانی فیروزآبادی، سید جلال (1388)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: سمت.
رسولی ثانی آبادی، الهام (1391)، «بررسی سیاست خارجی دولت‌های انقلابی جدید در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بر اساس مدل پیوستگی جیمز روزنا»، فصلنامه راهبرد، سال بیست و یکم، شماره 63، تابستان.
المزاینی، خالد؛ ریکلی، ژان مارک و همکاران (1399)، قدرت‌های کوچک خلیج‌فارس: سیاست خارجی و امنیتی کشورهای کوچک خلیج‌فارس پس از بهار عربی، مترجمان حمیدرضا کاظمی و صادق قربانی، تهران: نشر بید
.
منابع انگلیسی
Gresh, Geoffrey F. (2015), Gulf Security and the U.S. Military: Regime Survival and the Politics of Basing, Stanford, CA: Stanford University Press.
Khatib, Dania Koleilat (2016), "Arab Gulf lobbying in the United States: what makes them win and what makes them lose and why?", Contemporary Arab Affairs, (9)(1).

منابع الکترونیک
Bocchi, Alessandra (2019), "Following the Money: Why is the Saudi Lobby so Powerful in America?", Albawaba, December 2nd, Available at: https://www.albawaba.com/insights/following-money-why-saudi-lobby-so-powerful-america-1324722 (27-9-2020).
Emmons, Alex (2020), "Democrats Unveil Draft Foreign Policy Platform with Promises to End Forever Wars and Regime Change", The Intercept, July, 22, Available at: https://theintercept.com/2020/07/22/democrats-unveil-draft-foreign-policy-platform-with-promises-to-end-forever-wars-and-regime-change/ (21-9-2020).
Pew Research Center: https://www.pewresearch.org/.
Spicer, Jonathan (2020), "Turkey slams Biden's past call for U.S. to back Erdogan opponents ", Reuters, August, 15, Available at: https://uk.reuters.com/article/uk-usa-election-biden-turkey/turkey-slams-bidens-past-call-for-u-s-to-back-erdogan-opponents-idUKKCN25B0XK (27-9-2020).


تعداد مشاهده: 916