عوامل مؤثر بر سیاست خارجی اردن در قضیهی فلسطین
سید اسماعیل یاسینی
کارشناس ارشد رشته دیپلماسی و سازمانهای بینالمللی از دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه
چکیده:
اردن، بهعلت موقعیت جغرافیایی خود، در زمره بازیگران منطقهای است که از ابتدای اشغال فلسطین، به شدت درگیر مسائل مربوطه، از جمله فرآیند صلح، بوده است. بحران فلسطین در سیاست خارجی اردن اهمیت بسیار زیادی دارد و طی بیش از هفتاد سال گذشته، بخش عمدهای از ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی اردن معطوف به این بحران بوده است. از آنجا که دیدگاه اردن در خصوص حلوفصل مسأله فلسطین تا حدود زیادی با قدرتهای بزرگ غربی همگرا بوده، همواره زمینه مناسبی برای ایفای نقش جدی اردن در این موضوع فراهم بوده است.
مهمترین عوامل مؤثر بر سیاست خارجی اردن در قبال فلسطین را میتوان موقعیت ژئوپلیتیکی، نگرانیهای امنیتی و شخص پادشاه برشمرد. در واقع اردن به واسطه موقعیت ژئوپلیتیک خود، ناگزیر از تعامل با پرونده فلسطین بوده است و خواه ناخواه، فلسطین به اولویت اصلی سیاست منطقهای و بینالمللی اردن تبدیل شده است. نگرانیهای امنیتی ناشی از بحران فلسطین و اشغالگری اسرائیل نیز از عوامل بسیار مهم بر سیاست خارجی اردن بوده است. با توجه به ساختار نظام سیاسی اردن و تمرکز کامل قدرت در نهاد سلطنت و شخص پادشاه، سومین عامل مؤثر را میتوان شخص پادشاه و رویکردهای وی دانست. تعامل با پرونده فلسطین و پیامدهای آن، بیش از آنکه برای اردن یک انتخاب باشد، یک ضرورت است و بر این اساس، اردن همواره تلاش کرده تا با کاهش تهدیدات و افزایش فرصتها، منافع ملی خود را تأمین نماید.
مقدمه:
اردن از بازیگران منطقهای است که از ابتدای اشغال فلسطین، به شدت درگیر این مسأله، از جمله فرآیند صلح، بوده است. طی بیش از هفتاد سال گذشته، تحولات مربوط به بحران فلسطین از جهات مختلف بر اردن تأثیر گذاشته و طیف گستردهای از مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی در اردن دستخوش تأثیرات عمدتاً منفی این بحران بوده است. بر این اساس، تلاش برای حل بحران فلسطین، در دهههای گذشته از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی اردن بوده و اردن نقش اساسی در پیشبرد روند صلح میان فلسطین و اسرائیل داشته است.
دیدگاه اردن در خصوص حلوفصل مسأله فلسطین تا حدود زیادی با قدرتهای بزرگ غربی همگرا بوده و همین، زمینه را برای ایفای نقش جدیتر اردن فراهم نموده است. علاوه بر این، اردن در چارچوب مواضع خود از جمله راه حل دو دولتی و تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شرقی در محدوده مرزهای 1967، از هرگونه ابتکار صلح اعم از عربی، غیرعربی، منطقهای و بینالمللی استقبال و حمایت نموده است.
در این مقاله سعی بر این بوده که مهمترین عوامل مؤثر بر سیاست خارجی اردنهاشمی در قضیهی فلسطین، در دوران پادشاهی عبدالله دوم (از 1999 تا کنون) بررسی شود. بر این اساس، سه عامل موقعیت ژئوپلیتیکی، نگرانیهای امنیتی و شخص پادشاه (به عنوان تصمیم گیر اصلی در سیاست خارجی) را میتوان برشمرد.
1. موقعیت ژئوپلیتیکی
موقعیت ژئوپلیتیک کشورها، متضمن فرصتها و تهدیدهایی برای کشورها است و از این رو، تأثیر بسزایی بر سیاست خارجی آنها دارد. قرار داشتن در کانون بحرانهای منطقهای و بینالمللی، همسایگی با قدرتهای بزرگ و ... همه از نمونههای تأثیر ژئوپلیتیک بر سیاست خارجی است. اردن از حیث موقعیت جغرافیایی و پیامدهای آن بر سیاست، اقتصاد، امنیت و فرهنگ، نمونه جالب توجهی است.
اهمیت اردن ناشی از موقعیت جغرافیایی آن و قرار گرفتن در محل تلاقی مسیحیان، مسلمانان و یهودیان در سرزمین مقدس بوده است. کشور اردن امروزی، بعد از تقسیم جهان عرب بین فرانسه و بریتانیا پدید آمد. امروزه نیز اهمیت ژئوپلیتیک اردن ناشی از قرار گرفتن میان کشورهای نفتی و ثروتمند شبه جزیره و اسرائیل در قلب خاورمیانه است. اردن از شمال با سوریه، از شرق با عراق، از جنوب و جنوب شرقی با عربستان سعودی و از غرب با اسرائیل همسایه است. این موقعیت بحرانی ژئوپلیتیک، اردن را قادر ساخته است تا نقشی به مراتب بزرگتر از مساحت جغرافیایی خود، در معادلات خاورمیانه ایفا نماید. رودنی ویلسون در سال۱۹۹۱ در کتاب خود با عنوان سیاست و اقتصاد در اردن نکات ذیل را در خصوص موقعیت ژئوپلیتیک اردن بیان میکند:
«اردن در میان پنج کشور محصور است. هر کدام از این کشورها، یکی از منابع قدرت را در اختیار دارند که اردن از آن بیبهره است. در غرب، اسرائیل قرار دارد که که از نظر قدرت نظامی برتر از اردن است و یکی از متحدان مهم آمریکاست. در شمال سوریه، به عنوان یکی از متحدین شوروی به مثابه یک حاشیه نظامی اردن را احاطه نموده است. در شرق، عراق به قدرت نظامی، اقتصادی و جمعیتی مشهور است و این کشور هم پیمان دوستی با شوروی دارد. مصر در جنوب غربی قرار دارد و قدرت نظامی و فرهنگی بالایی دارد. نهایتاً در جنوب، عربستان سعودی با قدرت و توان مالی زیاد قرار دارد. علاوه بر این، اردن نزدیکترین کشور عربی به فلسطین است و طولانیترین خط مرزی را با فلسطین دارد.»۱
این وضعیت خاص جغرافیایی و قرار گرفتن در میان کشورهای قدرتمندتر و با رویکرد تهاجمیتر، اردن را در معرض فشار و اعمال نفوذ همسایگان خود قرار داده و همین، آزادی عمل و انتخابهای اردن در سیاست خارجی را به شدت محدود ساخته است.2
علاوه بر این، اردن هیچگاه آن قدر قوی نبوده است که بتواند سیاست منطقهای خود را به صورت مستقل اتخاذ نماید و با توجه به تمایلات تهاجمی همسایگان قدرتمند خود، همواره یک سیاست خارجی محافظهکارانه را در پیش گرفته است. بر این اساس، اردن همواره با هدف حفظ استقلال خود و خودداری از ورود به جنگهای بزرگ، بر متحدان بینالمللی خود تکیه نموده است. در واقع، توجه به آسیبپذیری اردن مهمترین کلید فهم روندهای اتخاذ سیاست خارجی این کشور است.3
البته تأثیرات موقعیت جغرافیایی اردن بر سیاست خارجی، تنها منفی نبوده است. موقعیت استراتژیک اردن و اهمیت ژئوپلیتیکی آن برای قدرتهای منطقهای و جهانی، تأثیر مهمی بر سیاست خارجی آن داشته و باعث شده است که این کشور نقشی خاص در عرصه بینالمللی ایفا کند.4 اردن نقش مهمی برای خود در سیاستهای منطقهای، بویژه مسائل مربوط به روابط اعراب و اسرائیل و اماکن مقدس مسلمانان، قائل بوده است. به همین دلیل، منافع و جاهطلبیهای اردن همواره فراتر از منابع آن بوده و این به سیاست خارجی اردن کمک کرده است.5
از سوی دیگر، بازیگری منطقهای اردن هیچگاه آسان نبوده است. به دلیل فقدان منابع مالی، اردن بایستی بین فشارهای سیاسی جهات مختلف ، تعادل ایجاد نماید. بنابراین روابط این کشور با کشورهای همسایه، هرگز بدون محدودیت نبوده است. وضعیت جغرافیایی خاص اردن، این کشور را در برهههای مختلف تاریخی، مجبور ساخته تا با تحولات منطقهای و بینالمللی مقابله نماید. این تحولات اعم از تحولات ساخته و پرداخته رهبران منطقه، از جمله تحولات دهههای 1950 و 1960 میلادی به رهبری جمال عبدالناصر، رقابتهای آمریکا و شوروی در طول دوران جنگ سرد، مسألهی فلسطین و یا روندهای ایدئولوژیک مانند پان عربیسم و یا بنیادگرایی اسلامی بوده است.6
به عبارت دیگر، مرکزیت ژئواستراتژیک اردن هم فرصت و هم تهدید بوده و محدودیتها و ثبات اردن، ناشی از مرکزیت ژئوپلیتیک آن است. این تأثیر گسترده البته از دید زمامداران اردن پوشیده نمانده است. پادشاهان اردن موقعیت ویژه اردن برای تضمین حمایت آمریکا، دولتهای غربی و عربی بهرهبرداری نمودهاند.7
یکی از پروندههای مهم منطقهای، که اردن به دلیل موقعیت جغرافیایی خود به شدت با آن درگیر بوده است، پرونده فلسطین بوده است. همسایگی با فلسطین و اشتراکات گسترده تاریخی، سیاسی و فرهنگی، سبب شده اردن در دهههای گذشته، یکی از بازیگران اصلی بحران فلسطین و منازعه اعراب و اسرائیل باشد. در واقع، موقعیت جغرافیایی اردن و درگیری زودهنگام آن با موضوع فلسطین، باعث شده تا این کشور جزء جدایی ناپذیر هرگونه راهحل صلح منازعه فلسطین و اسرائیل باشد.
با توجه به مرز مشترک اردن با اسرائیل و کرانه باختری، حضور شمار زیادی از آوارگان فلسطینی در اردن، و نقش حاکمان اردن به عنوان متولیان مقدسات در فلسطین (بر اساس معاهده صلح وادی عربه 1994) و همچنین با عنایت به اینکه اردن، کشوری کوچک با منابع اندک و آسیب پذیر میباشد، تعامل با اسرائیل، بیش از آنکه یک انتخاب باشد، یک ضرورت در سیاست خارجی اردن به حساب میآید.8 در میان همه بازیگران منطقه، سیاست اسرائیل در مورد فلسطین، سیاست خارجی اردن را به شدت محدود کرده است. اگرچه اردن به دنبال همکاری اسرائیل در روند صلح بوده است، اما سیاستهای توسعهطلبانه و دفاعی اسرائیل، ضعف نسبی اردن در برخورد با اسرائیل را نشان داده است.9
نزدیکی جغرافیایی و واقعیت جمعیت شناختی، فرار از تأثیر احتمالی هر درگیری یا حلوفصل مربوط به مسأله فلسطین را برای اردن غیرممکن میکند. در عین حال، اردن همواره تلاش کرده تا منافع ملی خود را در موضوع فلسطین از طریق نوسانات استراتژیک پیگیری نماید. به عنوان مثال، اگرچه در جنگهای ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷، اردن از سایر کشورهای عربی کمکهای نظامی دریافت کرده، اما در بیشتر اوقات، تلاش کرده تا نوعی تفاهم و همکاری متقابل با اسرائیل را نیز حفظ کند.۱۰
درگیری اردن با موضوع فلسطین، اگرچه پدیدآورنده فرصتهایی از قبیل حضور فعال در روند صلح بوده است، اما همزمان، تهدیدات جدی را نیز متوجه این کشور نموده است. از طیف گسترده این تهدیدات، میتوان به عنوان مثال، به تأثیرات هویتی اشاره نمود.
بزرگترین ضعف داخلی اردن، حضور جمعیت بزرگ فلسطینی که خود را کاملاً اردنی نمیدانند و فقدان هویت یکپارچه ملی و مشکلات جمعیتی ناشی از آن بوده است. در واقع، اردن به دلیل داشتن جمعیتی غیریکپارچه و متشکل از افرادی که خودشان را اصالتاً اردنی و کسانی که خود را اصالتاً فلسطینی میدانند، آسیب پذیر است. این تقسیمبندی جمعیتی، در تمام عرصههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی تجلی یافته و اختلافات اساسی بین هر دو طرف ایجاد میکند. فقدان یک بنیاد مشترک اجتماعی در اردن تأثیر زیادی بر سیاست خارجی این کشور دارد.11
نبودن مبنای واحد قومی و اجتماعی در جامعه اردن -شکاف فلسطینی و اردنی- مشکلات سیاسی و تا حدودی اقتصادی برای این کشور ایجاد نموده است. این تقسیمبندی و شکاف قومیتی در تمامی عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دیده میشود و تنش اساسی میان دو گروه ایجاد میکند. فلسطینیها همواره تمایل داشتهاند بر اقتصاد تسلط یابند و اردنیها، ساکنین شرق رود اردن، نیز میخواهند بر سیاست و ارتش مسلط باشند.12
2. نگرانیهای امنیتی:
دومین مؤلفه مهم و تأثیرگذار بر سیاست خارجی اردن در موضوع فلسطین، نگرانیهای امنیتی این کشور است. بحران فلسطین از 1948 تا امروز، علاوه بر پیامدهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، تهدیدات جدی بر امنیت اردن ایجاد نموده است. اوج بروز این تهدیدات، در عرصه منطقهای دو جنگ 1967 و 1973 و در عرصه داخلی، بحران 71-1970 موسوم به سپتامبر سیاه میباشد.
اردن به دلیل موقعیت جغرافیایی، با تهدیدهای خارجی فراوانی، اعم از تهدیدهای مستقیم نظامی و چالشهای اقتصادی و سیاسی داخلی که بقا و ثبات کشور را تهدید کرده، روبرو بوده است. به ویژه برهههای زمانی از جمله 71 - 1970 نشان داد که چگونه عوامل خارجی و بازیگران منطقهای میتوانند امنیت نظام سیاسی اردن را تهدید کنند.13 از این رو نگرانیهای امنیتی در شکلگیری سیاست خارجی اردن بسیار مؤثر بوده است. متغیرهای مرکزی در شکلگیری نظام امنیتی اردن عبارتند از: موقعیت جغرافیایی و منازعه اعراب و اسرائیل. اگرچه اردن دو بار در سالهای 1967 و 1973 عمدتاً به دلایل امنیتی، اقتصادی، سیاسی و داخلی با سایر کشورهای عربی در جنگ علیه اسرائیل متحد شده است، اما موقعیت جغرافیایی باعث شده است که اردن از دهه 1950 موضع بیطرفی را در درگیریهای منطقهای اتخاذ کند.14
میتوان گفت دیدگاههای اردن در خصوص فرآیند صلح، با نگرانیهای امنیتی این کشور در ارتباط است و نیاز جدی اردن به ثبات و امنیت داخلی، سبب تقویت تمایلات این کشور برای برقراری صلح شده است. امضای معاهده صلح وادی عربه با اسرائیل در 1994 نیز بر مبنای نگرانیهای امنیتی اردن صورت گرفته است. عبدالسلام المجالی، نخست وزیر وقت و رییس هیأت اردنی در کنفرانس صلح مادرید (1991)، در سخنرانی خود در 24 ژوئن 1994 در انجمن سیاست موسسه واشنگتن گفت: برقراری صلح جامع میان اردن، اسرائیل و سایر کشورهای عربی، هدف نهایی اردن است.15
در واقع، ملک حسین صلح با اسرائیل را، فارغ از تمامی حواشی و چالشهای داخلی و خارجی آن، به عنوان ابزاری برای بقای نظام سیاسی اردن و به عنوان یک انتخاب استراتژیک پذیرفت. او عمیقاً معتقد بود که حفظ ثبات کشور و بقای سلطنت در اردن، از رهگذر حفظ صلح با اسرائیل محقق خواهد شد. کمتر کسی میتواند اشتیاق ملک حسین و ملک عبدالله دوم به صلح با اسرائیل را انکار کند. عبدالله دوم در کتاب خود با عنوان آخرین و بهترین فرصت ما هشدار میدهد که تقریباً :«همه مردم منطقه نگران این هستند که ما به زودی گرفتار جنگ ویرانگر دیگری خواهیم شد... و اسرائیل به واسطه سیاستهای خود، مقصر اصلی این وضعیت دردناک است.» مطمئناً ، ملک عبدالله دوم در این تفکر تنها نیست. اکثریت قریب به اتفاق اردنیها با این جمله که اسرائیل بزرگترین تهدید برای کشورشان است، موافق هستند.16
اردن به دلیل درگیری اعراب و اسرائیل و همچنین چالش امنیتی با اسرائیل، هزینه سنگینی پرداخت نموده است. رویکرد غالب در اردن این است که اگر فرآیند صلح اعراب و اسرائیل به صورت کامل محقق شود، میتواند به تقویت ثبات و امنیت منطقه کمک نماید و از این رهگذر، روابط اردن با اسرائیل و جامعه بینالمللی بهبود خواهد یافت و منافع ملی اردن نیز محقق خواهد شد.17
3. پادشاه؛ تصمیم گیر اصلی در سیاست خارجی اردن
سومین عامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی اردن در قبال موضوع فلسطین شخص پادشاه است. در اردن، مانند بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه، پادشاه، به عنوان رئیس کشور، نقش بسزایی در تعیین سیاستهای داخلی و خارجی دارد. دلایل متعددی سبب شده تا قدرت تصمیم گیری در شخص پادشاه متمرکز باشد. به عنوان نمونه میتوان به نبودن اجماع عمومی در خصوص ماهیت روندهای سیاسی و همچنین نبودن پیشینه تاریخی در مشارکت مردم در فرآیندهای سیاسی اشاره کرد.18
در طول تاریخ اردن، نهادهای غیردولتی و گروههای فشار توان چندانی برای اثرگذاری بر سیاست خارجی نداشتهاند. در نظام سیاسی حاکم بر اردن قدرت برتر در اختیار پادشاه است. به همین دلیل، صاحبنظران و اندیشمندان همواره شخصیت و تفکرات پادشاه را به عنوان جوهره اصلی سیاست خارجی، تحلیل کردهاند. وزارت خارجه اردن، از کماثرترین حلقههای تصمیمگیر در سیاست خارجی این کشور به شمار میرود. وزیرخارجه و وزارت خانه تحت امر او، تقریباً هیچ نقشی در اتخاذ تصمیمات سیاست خارجی و حتی مشورت و توصیه نیز ندارند. وزارت خارجه، غالباً نقش اجرایی دارد و تصمیماتی را که جای دیگری گرفته شده است، اجرا میکند.19
با توجه به نقش بی بدیل پادشاه در سیاست خارجی، عوامل ژئواستراتژیک مسائل مربوط به نزاع اعراب و اسرائیل، و تصدی و تولیت مقدسات اسلامی و مسیحی در بیتالمقدس، اردن همواره برای خود نقش مهمی در تحولات خاورمیانه قائل بوده است. بر این اساس، منافع و جاهطلبیهای اردن از منابع قدرت این کشور، فراتر رفته است و این امر، به طور چشمگیری به سیاست خارجی این کشور کمک کرده است.20
با مرگ ملک حسین و آغاز دوران پادشاهی عبدالله دوم (7 فوریه 1999)، سیاست خارجی اردن نیز دوران جدید را آغاز نمود. عبدالله دوم استراتژی پدرش را در برخی از حوزههای سیاست خارجی دنبال کرد و بعضاً تحرکاتی فراتر از اقدامات پدرش نیز انجام داد. ملک حسین تلاش کرده بود تا از طریق معاهده صلح و شراکتهای اقتصادی، اردن را به اسرائیل نزدیک کند. همچنین نزدیکی به غرب، بویژه آمریکا، از مهمترین ویژگیهای سیاست خارجی اردن در زمان وی بود.
عبدالله دوم نیز رویه پدرش را با جدیت در پیش گرفت و همین مسیر را ادامه داد. عبدالله همواره مراقب بوده است که مقصر تنشهای مرتبط با بحران فلسطین شناخته نشود. در جریان آغاز انتفاضه دوم در سال 2000، وی رویه سایر دولتهای عربی در متهم کردن اسرائیل به عنوان تنها عامل تنشها و مانع حلوفصل موضوع، را در پیش نگرفت. عبدالله دوم همچنین مانند پدرش، به دنبال تقویت نقشآفرینی آمریکا در روند صلح فلسطین-اسرائیل بوده است. وی معتقد است نقش پررنگ آمریکا میتواند به صلح و ثبات در منطقه کمک کند و این صلح و ثبات هم برای توسعه اقتصادی اردن و هم برای رفع نگرانیهای امنیتی این کشور ضروری است.21
عبدالله دوم از زمان آغاز پادشاهی خود، تلاشهای زیادی برای حل مسالمتآمیز مناقشه اسرائیل و فلسطین، که به ویژه برای صلح منطقهای و ثبات اردن از اهمیت حیاتی برخوردار است، صورت داده است. این تلاشها به بهترین شکل در جریان مشارکت اردن در شکل گیری ابتکار صلح عربی (2002) که جامعترین طرح صلح تا به امروز به شمار میآید قابل مشاهده است.22
در جریان طرح ابتکار صلح عربی در نشست اتحادیه عرب در بیروت (2002)، اردن در صدد بود تا یک اجماع عربی پیرامون مذاکرات صلح با اسرائیل به وجود بیاورد و در جلب حمایت بینالمللی برای دستیابی به راه حل دو دولتی برای بحران اسرائیل و فلسطین نقش مهمی داشت. برای این کار، عبدالله دوم، نقش مهمی در متقاعد کردن جرج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا در خصوص اهمیت یک نقشه راه برای اجرای طرح دو دولتی داشت. در این دوران، دیپلماسی اردن در خصوص فلسطین، بر نقش آمریکا در دستیابی به صلح احتمالی متمرکز شده بود زیرا ملک عبدالله دوم معتقد است که آمریکا میتواند فشارهای لازم را به منظور پذیرفتن ابتکار صلح عربی بر اسرائیل وارد کند. از این رو، طی چند سال گذشته ، ملک عبدالله دوم در پیشبرد طرح دو دولتی، نقش مؤثری داشته است.23
در عرصه داخلی اردن نیز حمایت قاطع عبدالله دوم از طرح دو دولتی و تشکیل دولت مستقل فلسطینی، تأثیرات مهمی بر افکار عمومی این کشور داشته است. در شرایطی که برخی مباحثات عمومی در اردن ناظر به طرحهایی از جمله وطن جایگزین و تبدیل اردن به کشور فلسطین بود، عبدالله دوم با اطمینان بخشیدن به مردم، این مسائل را پایان داد و اعلام کرد راه حل دو دولتی، تنها گزینهای است که میتواند در خدمت منافع اردن و فلسطینیان باشد. طی سالهای گذشته، عبدالله دوم در مناسبتهای مختلف با صراحت اعلام کرده است اردن، اردن است و فلسطین، فلسطین.24
یکی دیگر از تفاوتهای رویکرد عبدالله دوم با پدرش در مورد فلسطین، نوع نگاه به گروههای مقاومت فلسطینی بوده است. عبدالله دوم، با هدف تأمین امنیت مرزهای اردن با اسرائیل، در اکتبر 1999، دفاتر حماس را در اردن تعطیل و بسیاری از رهبران ارشد این گروه را اخراج نمود. اگرچه این اقدامات سبب ایجاد چالشهای جدی برای حکومت اردن نشد، اما عبدالله دوم با این اقدامات، که با دیدگاههای پدرش نسبت به گروههای فلسطینی تفاوت آشکار داشت، روابط خود را با این گروهها وارد مرحله پیچیده و دشواری نمود. عبدالله دوم همچنین به درخواستهای حماس و سایر گروههای اسلام گرا در خصوص قطع رابطه با اسرائیل، تن نداد.25
با روی کار آمدن دونالد ترامپ و ارائه طرح صلح موسوم به معامله قرن، اردن با چالش جدی مواجه گردید. مفاد طرح مذکور، تهدیدات مهمی را متوجه اردن مینماید و از این رو، اردن، با در نظر گرفتن محدودیتهای خود، تلاش کرد تا با استفاده از ظرفیتهای منطقهای و بینالمللی با این طرح مقابله نماید. رویکرد اردن به طرح صلح ترامپ، بر موضع متحد و مشترک عربی و حمایت جامعه بینالمللی از راه حل دو دولتی استوار است. یکی از نگرانیهای اصلی عبدالله دوم، که پیشتر از اقدامات ترامپ در خصوص قدس و «آنروا» انتقاد کرده بود، این است که عدم پذیرش او، بر روابط دوجانبه اردن و آمریکا و میزان کمکهای خارجی واشنگتن به امان، تأثیر منفی بگذارد. رفتارهای غیرقابل پیشبینی ترامپ، اردن را نگران میکند. پادشاه اردن امیدوار است که روابط شخصیاش با کنگره آمریکا، بتواند این نگرانی را کاهش دهد. در حال حاضر اردن امیدوار است که وقفه چهار ماهه در اجرای طرح صلح ترامپ، وضعیت فعلی را تغییر دهد.26 بر این اساس، عبدالله دوم در تلاش برای ایجاد توازن میان سیاستهای آمریکا و نگرانیهای فلسطینیها، از انتقاد مستقیم نسبت به سیاستهای خاورمیانهای ترامپ خودداری نموده است و همزمان، جامعه بینالمللی را به حمایت از طرح دودولتی و تشکیل دولت مستقل فلسطینی، ترغیب نموده است.27
نتیجه گیری:
بحران فلسطین در سیاست خارجی اردن اهمیت بسیار زیادی دارد و طی بیش از هفتاد سال گذشته، بخش عمدهای از ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی اردن معطوف به این بحران بوده است. مهمترین عوامل مؤثر بر سیاست خارجی اردن در قبال فلسطین را میتوان موقعیت ژئوپلیتیکی، نگرانیهای امنیتی و شخص پادشاه (به عنوان تصمیم گیر اصلی در سیاست خارجی) برشمرد. در واقع اردن به واسطه موقعیت جغرافیایی و سابقهی تاریخی خود، ناگزیر از تعامل با پرونده فلسطین بوده است و خواه ناخواه، فلسطین، به اولویت اصلی سیاست منطقهای و بینالمللی اردن تبدیل شده است. نگرانیهای امنیتی ناشی از بحران فلسطین و اشغالگری اسرائیل نیز از عوامل بسیار مهم بر سیاست خارجی اردن بوده است. بهگونهای که تلاش برای پیشبرد روند صلح فلسطین و اسرائیل، در دورههای مختلف تاریخی از 1948 تا کنون، اصلی ترین دستورالعمل سیاست خارجی اردن بوده است. با توجه به ساختار نظام سیاسی اردن و تمرکز کامل قدرت در نهاد سلطنت و شخص پادشاه، سومین عامل مؤثر را میتوان شخص پادشاه و رویکردهای وی عنوان نمود. عبدالله دوم، از زمان آغاز دوران پادشاهی خود، تلاش کرده است تا با تکیه بر قدرتهای جهانی، بویژه آمریکا روند صلح را در چارچوب ابتکار صلح عربی و راه حل دو دولتی به پیش ببرد. تعامل با پرونده فلسطین و پیامدهای آن، برای اردن، بیش از آنکه یک انتخاب باشد، یک ضرورت است و بر این اساس، اردن همواره تلاش کرده تا با کاهش تهدیدات و افزایش فرصتها، منافع ملی خود را تأمین نماید.
پینوشت
1-. Atallah Al Sarhan, “United States' Foreign Policy toward the Hashemite Kingdom of Jordan: 1990-2014”, Atlanta University Center, May 2016, p 104 - 105 https://www.semanticscholar.org/paper/United-States'-Foreign-Policy-toward-the-Hashemite-Sarhan/04195656533595055cf102dc41dfe23715a66f8c
2- Basel A. Al Kayed, “The Process Of Change In The Foreign Policy Of Jordan: The Role Of The Leadership In The Cases of The 1991 Gulf War and The 2003 Iraq War, A THESIS SUBMITTED TO The GRADUATE SCHOOL OF SOCIAL SCIENCES OF MIDDLE EAST TECHNICAL University, November 2015, p. 75-76
http://etd.lib.metu.edu.tr/upload/12619762/index.pdf
3-. Brent E. Sasley, "Changes and Continuities in Jordanian Foreign Policy", Middle East Review of International Affairs, Vol. 6, No. 1 (March 2002), p.36 https://pdfs.semanticscholar.org/1cd7/ba8b4cc863d05a398e4c0dd4646578cdc568.pdf
4-. Al Kayed, op. cit. P. 79
5-. E. Sasley, op. cit. p.37
6-. Hassan A. Barari, “Jordan and Israel, A Troubled Relationship in a Volatile Region”, Published in 2019, 2nd Edition by Friedrich-Ebert-Stiftung Jordan & Iraq, p. 29
http://library.fes.de/pdf-files/bueros/amman/15279.pdf
7-. Ibid. p. 28 - 29
8-. Yossi Mekelberg and Greg Shapland, “Israeli–Palestinian Peacemaking, The Role of the Arab States”, CHATHAM HOUSE, The Royal Institute of International Affairs, Middle East and North Africa Programme, January 2019
https://www.chathamhouse.org/publication/israeli-palestinian-peacemaking-role-arab-states
9-. A. Barari, op. cit. p. 29 - 30
10-. Dr. Nader Ibrahim, Dr. Abdulrahman A. Al-Fawwaz and Dr. Ahmad Kh. Al-Afif, “Jordanian Foreign Policy toward The Palestine Issue”, British Journal of Arts and Social Sciences, Vol.8 No.I (2012)
https://www.researchgate.net/publication/315911084_Jordanian_Foreign_Policy_toward_The_Palestine_Issue.
11-. Al Kayed, op. cit. p. 76
12-. E. Sasley, op. cit. p. 37
13-. Al Kayed, op. cit. p. 79
14-. Ibid, p. 85
15-. Dr. Ghazi Saleh Nahar, Dr. Rima Lutfi abu humaidan. “The Factors Affecting the Foreign Political Behaviors in Jordan on its Strategic Position in the Middle East, and Especially its Conflict and Peace Process with Israel during the 1990s”, International Journal of Humanities and Social Science, Vol. 3 No. 4, p. 66
http://www.ijhssnet.com/journals/Vol_3_No_4_Special_Issue_February_2013/7.pdf
16-. A. Barari, op. cit. p. 88
17-. Nahar and abu humaidan, op. cit. p. 72
18-. Ibid. p. 68
19-. Curtis R.Ryan, “Jordan in Transition, From Hussein to Abdullah”, Lynne Rienner Publishers 2002.
20-. E. Sasley, op. cit. p. 37
21-. Ibid. p. 42
22-. Martina Ponížilová, “THE REGIONAL POLICY AND POWER CAPABILITIES OF JORDAN AS A SMALL STATE”, 2013, Central European Journal of International and Security Studies
https://www.academia.edu/3549341/The_Regional_Policy_and_Power_Capabilities_of_Jordan_as_a_Small_State
23-. A. Barari, op. cit. p. 100 - 101
24- Ibid, p. 147
25-. E. Sasley, op. cit. p. 43
26-. Osama Al Sharif,”Jordan was so quick to reject Trump’s peace plan” Middle East Institute, February 3, 2020 https://www.mei.edu/publications/why-jordan-was-so-quick-reject-trumps-peace-plan
27-. Jeremy M. Sharp, “Jordan: Background and U.S. Relations” Congressional Research Service, Updated December 4, 2019 https://crsreports.congress.gov/product/pdf/RL/RL33546
تعداد مشاهده: 1420