جنگ نیابتی آمریکا در یمن
دکتر رضاداد درویش
عضو هیأت علمی وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری و پژوهشگر مسایل آمریکا
چکیده
حمله نظامی عربستان سعودی به یمن با چراغ سبز آمریکا شکل گرفت. این کشور با تشکیل یک ائتلاف و مشارکت همه جانبه آمریکا و متحدان غربی آن، جنگ را ادامه داد. محافل غربی و ائتلاف سعودی از این جنگ به عنوان «جنگ نیابتی بین سعودی و ایران» یاد کردهاند. اما با توجه به زمینهها، اهداف اعلام شده و پیامدهای آن، میتوان گفت این جنگ در چارچوب جنگهای نیابتی آمریکا تعریف میشود و ائتلاف بهاصطلاح سعودی-اماراتی با جاهطلبی توهمآلود نه تنها مسؤولیت تأمین منابع انسانی و مالی این جنگ را برعهده گرفته، بلکه نقش مهمی نیز در بهبود اقتصاد آمریکا ایفا مینمایند. این مسایل با توجه به سیاستهای آمریکا در منطقه از طریق جمعآوری دادهها، در این مقاله مورد تبیین و مداقه قرار گرفته است.
کلمات کلیدی: یمن - جنگ نیابتی - آمریکا - سعودی - امارات
مقدمه
جنگ با یمن در ششم فروردین سال 1395 مصادف با 26 مارس 2015، با حمله نیروی هوایی عربستان تحت عنوان «توفان قاطعیت1» شروع شد. در این تهاجم، کشورهای عربستان، امارات، کویت، بحرین، قطر، سودان، مصر، اردن، آمریکا و انگلستان به طور رسمی و غیررسمی مشارکت داشتند. ائتلاف مذکور بعد از دوسال جنگ بینتیجه و در پی بروز اختلاف بین عربستان و قطر دچار انشقاق شد2. در حال حاضر با گذشت بیش از پنج سال از شروع جنگ، به استثنای امارات، آمریکا، و انگلیس، سایر همپیمانان سعودی از این ائتلاف خارج شدهاند و امارات نیز هم اکنون از یک همپیمان قدیمی به یک رقیب رو در روی ریاض در جنوب یمن تبدیل شده است.
بازیگران اصلی ائتلاف و رسانههای وابسته به آنها جنگ یمن را جنگ بین گروه حوثی و دولت مرکزی، جنگ ائتلاف عربی علیه انصارالله، جنگ نیابتی بین ایران و عربستان و در سطح بالاتر بین شیعه و سنی توصیف میکنند. اما با توجه به روند تاریخی مسایل منطقه و سیاست و راهبردهای آمریکا در منطقه، میتوان استدلال نمود که این جنگ یکی دیگر از جنگهای نیابتی آمریکا است که این بار از سوی عربستان و امارات متحده علیه مردم یمن پیگیری و انجام میشود. تبیین این موضوع مستلزم نگاهی هرچند اجمالی به تاریخ، دلایل و نوع رفتار کشورهای اصلی و حامی جنگ است.
جنگ عربستان با یمن
حاکمان سعودیها، در گذشته بارها به اشکال مختلف مردم و سرزمین یمن را مورد تاخت و تاز خود قرار دادهاند. از جمله، عربستان در سال1313 (1934) جنگی با یمن آغاز نمود و در این جنگ باتوجه به شرایط بیثبات و ناآرام سیاسی حاکم بر یمن توانست سه استان واقع در شمال شرق این کشور، یعنی نجران، جیزان و عسیر همجوار با مناطق سکونت حوثیها، را به خاک خود ضمیمه کند. این کشور در سال 2010 نیز به یمن حمله کرد، که بدون نتیجه بود. سیاست حاکمان عربستان از بدو تشکیل رژیم سعودی (1930) در قبال کشور یمن، همواره ایجاد و تعمیق تفرقه و نزاع بین دولت مرکزی و قبایل مختلف شیعه و سنی بوده است تا از آشفتگی اوضاع این کشور در راستای سیاست جاهطلبانه خویش بهرهبرداری نماید. در منظومه فکری سعودیها، سرزمین یمن میبایست بخشی از عربستان باشد و یا اینکه تیول این کشور محسوب شود.
جنگ کنونی عربستان در یمن از سال 1395 تاکنون ادامه دارد. مردم یمن در جریان بیداری اسلامی در جهان عرب در سال 1390 (2011) علیه عبدالله صالح رئیس جمهور وقت یمن قیام کردند. صالح در اثر مجروحیت ناشی از بمب گذاری ناتوان شد و قدرت را پس از 30 سال، با وساطت کشورهای عربی در سال 2012 به معاون خود، عبدربه منصور هادی، واگذار کرد. دولت هادی طی دو سال حکومت، قادر به اجرای توافقنامه تحویل قدرت از صالح نشد. ناکارآمدی دولت هادی، عاملی شد که گروهها و قبایل یمنی مانند انصارالله بار دیگر علیه دولت مرکزی شورش کنند.
استمرار تظاهرات مردمی تحت هدایت مشترک انصارالله و صالح در اوایل سال 2015 به برکناری هادی و حبس خانگی او در صعنا پایتخت یمن، منجر شد. هادی در نهایت از محل حبس خود به شهر عدن در جنوب یمن فرار کرد و در آنجا دولت موقت تحت حمایت عربستان را تشکیل داد. نیروهای حوثی و صالح موفق به تصرف بخشهای عمدهای از خاک یمن، که در برگیرنده 70 درصد جمعیت کشور است، شدند. با وجود این، بخشهایی از جنوب یمن به مرکزیت عدن در کنترل نیروهای طرفدار هادی و سایر گروه ها و قبایل این منطقه باقی ماند. در چنین اوضاع نابسامانی عربستان تحت عنوان ائتلاف عربی به حمایت از منصور هادی به یمن لشکر کشید.
عربستان در قامت رهبری ائتلاف، طیف نسبتاً گستردهای از دلایل را برای لشکرکشی خود به یمن بیان کرده است. حاکمان عربستان که خودشان را رهبر کل شبه جزیره عربستان میدانند، سایر کشورهای این شبه جزیره را تیول و اقمار خویش قلمداد میکنند. با همین رویکرد، آنها تحولات سیاسی و نظامی این کشورها را در حوزه امنیت و منافع عربستان تعریف و ارزیابی میکنند. بر این اساس سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستان، در سال2011 اعلام کرد که موضوع یمن، مسأله سیاست خارجی نیست بلکه مسأله امنیت ملی است؛ مسألهای که با مسائل اطلاعاتی، امنیتی، قومی و قراردادهای غیررسمی در ارتباط است (Hill and Nonneman, 2018:10).
عربستان مدعی است که این لشکرکشی برای مقابله با نفوذ انصارالله است. سعودیها میگویند که گروه مذکور از نظر فکری متأثر از انقلاب اسلامی ایران است. آنها برای اثبات ادعای خود به محورهای سخنرانی رهبران گروه که «مدام بر برائت از مشرکین، روز قدس، لزوم مبارزه با استکبار و مبارزه با رژیم صهیونیستی تأکید دارند(Cordesman, 2015: 4-5) استناد میکنند. علاوه بر این، مدعی هستند که انصارالله از سوی ایران و حزب الله لبنان در حوزههای تسلیحاتی، آموزش، کشتیهای جنگی و منابع مالی مورد حمایت قرار میگیرد (ر.ک. به: Sharp, 2018: 9). لذا عربستان، قدرت یابی انصارالله در یمن را به نفع ایران و به ضرر رقابت راهبردی خود در سطح منطقه با ایران ارزیابی میکند.
از آنجایی که مردم یمن مسلمان هستند، طبیعی است که شعارهای سیاسی آنها متأثر از آموزههای دینی و انقلاب اسلامی باشد. ولی واقعیت مسلم این است که انقلاب آنها در سال 2014-2011 علیه 30 سال دیکتاتوری مورد حمایتهای مالی و قراردادهای غیررسمی مورد استناد وزیر خارجه سعودی و غرب بود. این انقلاب نوپای مردم فقیر علیه استبداد، هیچ گاه نمیتوانست برای کشوری چون عربستان که متکی به حمایت کشورهای غربی و مسلح به مدرنترین تسلیحات غربی است، تهدید به حساب بیاید. محورهای ضدآمریکایی و ضد سعودی در سخنرانی رهبران مقاومت یمنی، پس از حمله سعودی- آمریکایی به یمن، پررنگتر شده است. آنچه که برای استراتژیست های دنیا روشن است، نیروهای انصارالله نقش نیابتی برای ایران ندارند و بر اساس تشخیص و منافع خود عمل میکنند. برای نمونه، ایران مخالف تصرف صنعا ازسوی نیروهای انصارالله بود و آنها را از این امر منع می کرد، ولی آنها در نهایت کار خود را کردند (Kendall, Oct,2019).
محافل سعودی- صهیونیستی در سطح بینالملل و منطقه همواره جنگ عربستان در یمن را جنگ با ایران قلمداد میکنند. در حالی که با هیچ منطقی نمیتوان استدلال نمود که این جنگ به ایران زیان و آسیب میرساند. بر همگان روشن است که ایران نقشی بالاتر از مستشاری در یمن ندارد. از سویی دیگر، حتی پیروزی و به قدرت رسیدن انصارالله در یمن تأثیر راهبردی در تغییر نظام و امنیت منطقهای مورد ادعای آنها در رقابت با ایران ندارد. حتی قدرتیابی انصارالله در یمن، تهدیدی علیه منافع آمریکا در منطقه نیز نیست. اگر آمریکا حمایت خود را از عربستان در جنگ با حوثی و سایر گروههای مردم یمن قطع کند، نه تنها منافع آمریکا از جانب مردم یمن به خطر نمیافتد، بلکه بستر مناسبی که در اثر جنگ برای رشد و فعالیت القاعده شبه جزیره3 و تحت حمایت ائتلاف سعودی و اماراتی ایجاد شده است، نیز از بین میرود(Gjoza&Friedman,2019:2). اما چون کسب درآمد از راهاندازی جنگ و فروش تسلیحات از ارکان سیاست خارجی آمریکا است، در چهارچوب چنین سیاستی فروش تسلیحات و حمایت از عربستان برای آمریکا سودآوری دارد.
باید پذیرفت که در پس دلایل فریبای مهاجمان به یمن، اهداف و نیات واقعی قرار دارد که تاریخ مداخلات مستقیم و غیرمستقیم عربستان در امور منطقه با حمایت غرب، مبین آن است. سابقه مداخله عربستان در امور همسایگان خویش پررنگ و دیرینه است4. البته این بار شاهزاده جوان و جویای نام عربستان در قامت ولیعهدی با نهایت خشونت و بیپروایی در امور یمن مداخله کرد. او همچون مقتدای خود، صدام، امیدوار بود با حمایت آمریکا و سکوت دیگر قدرتهای بزرگ، مسأله خود ساخته یمن را ظرف دو هفته تمام کند و از این طریق نه تنها پایههای حکومت خود را در آینده عربستان مستحکم نماید، بلکه با اثبات خود، نقش ژاندارمی آمریکا را ایفا نماید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در سال 1357، حاکمان عربستان و لابی صهیونیسم در واشنگتن تلاش بیوقفهای برای تعیین نقش عربستان بهعنوان نیروی نیابتی آمریکا در مقابل ایران در منطقه غرب آسیا بودهاند. ایفای چنین نقشی از سوی سعودی برای آمریکا در منطقه یک ضرورت راهبردی است. کاخ سفیدنشینان در چهارچوب سیاست مهار و فشار بر ایران همیشه در اندیشه استفاده از عربستان علیه ایران بودهاند. این بار ایفای نقش نیابتی برای عربستان در جنگ با یمن، با تابلو مقابله با نفوذ ایران تعریف شد. این امر در چارچوب دلجویی از مقامات عربستان در مقابل انعقاد برجام با ایران صورت گرفت. ولی تداوم جنگ با انصارالله بر اساس سناریوی اقدام علیه نیروهای حامی ایران(Kenneth & at.al,2020:19) در منظومه سیاست فشار حداکثری واشنگتن علیه ایران استمرار یافت.
کاخسفیدنشینها از جاهطلبیهای سعودیها که توأم با خوشرقصی است، کاملاً مطلع هستند. به همین دلیل است که ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، برخلاف اسلاف خویش، حتی ظواهر قضیه را رعایت نمیکند و با زبان فصیح و رسا از آنها به عنوان «گاو شیرده» نام میبرد و میگوید عربستان باید هزینه حضور نیروهای آمریکایی در خاک خود و منطقه را تأمین نماید(ر.ک.به: Kenneth & at.al,2020:21).
مشکل اساسی سعودیها، منظومه فکری و رویکرد کاملاً اشتباه آنها در مسایل منطقه است. آنان خود را، در مدار آمریکا، قدرت فعال مایشاء در جهان عرب تعریف میکنند و انتظار دارند دیگران نیز چنین نقش تابعی برای خود در برابر آنها تعریف نمایند. این در حالی است که ملتهای منطقه و به ویژه ایران، قدرت و اقتدار خویش را در مقابل سلطه قدرتهای فرامنطقهای در توانمندی خود و همسایگانشان ارزیابی مینمایند و در راستای استقلال و اقتدار روزافزون حامیان این رویکرد تلاش میکنند. این تجربه گرانمایه بر آمده از روابط 400 ساله ایران و ترکیه است که برغم همه مسایل و مشکلات موجود در روابط دو کشور از ثبات و شکوفایی در جهت منافع دو کشور، بر خلاف برخی از همسایگان تابع قدرت های فراملی بوده است.
در مقابل چنین رویکردی، «حکام سعودی در اندیشه خام و دور از مختصات کنونی نظام مردم سالار، پولهای بادآورده نفتی مردم عربستان را با سردمداران نظام سلطه و سرمایه تقسیم نموده و آنها را نه تنها در چپاول منابع مردم عربستان سهیم کردهاند»(بینام، 1394)، بلکه میخواهند در جهان اسلام نیز مشارکت دهند. نتیجه این مشارکت، پشتیبانی همه جانبه نظام استکباری از استمرار حکومت آنان و تبدیل خاک عربستان و برخی از نقاط منطقه به انبار انواع تسلیحات نظامی و میدان نبرد است. حکام عربستان با اتکاء به همین حمایتها و تسلیحات است که فکر میکنند میتوانند و حق دارند داعیه رهبری جهان عرب و به زعم خود حتی جهان اسلام را داشته و هر ظلم و جنایتی را مرتکب شوند.»
همچنین حاکمان عربستان، ضعف و عقب ماندگی همسایگان را به معنای توانمندی خودشان تعریف میکنند. لذا از این منظر است که عربستان به خود اجازه میدهد هر گونه استقلال خواهی ملتهای شبه جزیره را با لشکرکشی سرکوب نماید و دولت های دست نشانده خود را در بحرین و یمن همچنان حفظ نماید. اگر عربستان به دنبال عزت و سربلندی است، باید رویکرد خودش را نسبت به همسایگان تغییر دهد و در غیر این صورت حاصل چنین رویکردی جز تنزل جایگاه واقعی آنها به سطح پایینتر از گاو شیرده فعلی، نخواهد بود.
امارات متحده عربی، دیگر عضو فعال ائتلاف در جنگ با یمن، حتی فاقد استدلالهای حداقلی عربستان است. حضور این کشور در این ائتلاف، بیشتر ناشی از رویکرد جاهطلبانه و رقابت با عربستان بر سر ایفای نقش نیابتی از جانب آمریکا و اسرائیل است. علاوه بر این، در تلاش است تا کشور یمن را به چندین کشور کوچک و تابع خود تقسیم نماید. سران سایر کشورهای عربی عضو ائتلاف نیز به دنبال کسب منابع مالی از عربستان و امارات برای انباشت ثروت های شخصی خود در بانک بینالمللی هستند.
آمریکا در رأس کشورهای غربی در مقام هدایت و تأمین ملزومات جنگ عربستان با یمن قرار دارد. دلایل این امر کاملا روشن و واضح است. اولویت آنها، تضعیف و ویرانی کشورهای اسلامی بهدست بازیگران دولتی و غیردولتی خودشان است. فروش تسلیحات نظامی و توسعه اقتصادی و فنآوری خود، هدف دیگری است که آنها از راهاندازی جنگ در سطح منطقه پیگیری مینمایند.
برای نمونه، دولت اوباما طی هشت سال حکومت خود، از فروش تسلیحات نظامی به عربستان، بیش از 111 میلیارد دلار منابع مالی برای رونق اقتصادی آمریکا تأمین کرد. ترامپ، رئیس جمهور فعلی آمریکا، نیز پس از راهیابی به کاخ سفید، تمام مواضع و شعارهای ضد مقامات عربستانی خود را در جریان مبارزات انتخاباتی سال 2016، در مقابل دریافت پیشنهادهای مالی هنگفت از سوی عربستان فراموش کرد و راهی ریاض شد. او در اولین سفر خارجی به عنوان رئیس جمهور آمریکا با مقامات سعودی قراردادی به ارزش 400 میلیارد دلار امضاء کرد، که بیش از 120 میلیارد دلار آن به خریدهای تسلیحاتی مربوط میشود. عربستان از تسلیحات خریداری شده از آمریکا و کشورهای غربی، برای «بمبارانهای بیرحمانه مدارس، بیمارستانها، صنایع آب آشامیدنی، بازار خرید، مراسم عروسی و عزا مردم یمن استفاده میکند(Pulizercenter.org).
جنگ نیابتی آمریکا
اوباما، رئیس جمهور وقت آمریکا، با دستورخود مبنی بر تأمین حمایت لجستیکی و اطلاعاتی، ازعملیاتهای نظامی عربستان علیه انقلاب نوپای مردم یمن به طور رسمی حمایت و پشتیبانی نمود. او همچنین اظهار داشت ستاد برنامهریزی مشترکی با عربستان برای هماهنگی نیروهای نظامی و اطلاعاتی دو کشور تشکیل میشود( Sharp, 2018: 12). از دیگر ابعاد کلیدی حمایت آمریکا در همان روزهای اولیه این جنگ نیابتی، نقش مؤثر این کشور در تصویب قطعنامه 2216 شورای امنیت سازمان ملل به منظور محاصره همه جانبه مردم یمن و ایجاد محدودیتهای قوی برای نهادهای تخصصی مختلف این سازمان در انجام وظایف قانونی و انساندوستانه خود در قبال مردم بیدفاع و فقیر یمن بود.
این اقدام حمایتی دولت اوباما از تهاجم عربستان به یمن، از سوی تحلیلگران به معنای «دلجویی از مقامات سعودی در باره انعقاد برجام با ایران تعریف میشود(Kareen & Missy, Mae 20,2018).» ولی دولت ترامپ، دلایل خود را برای حمایت از عربستان در جنگ با یمن، این چنین جمعبندی میکند: «منافع ناشی از فروش تسلیحات به عربستان، کاهش صدمات جنگی عربستان، مبارزه با تروریسم، مقابله با نفوذ ایران5، جلوگیری از حملات حوثیها به کشتیهای سعودی6. البته به نظر برخی از تحلیلگران آمریکایی همه این موارد «ربطی به امنیت ملی آمریکا ندارد(S.SPompeo,2019)». علاوه بر این، عربستان سعودی طبق نظر خانم کلینتون در تلکس سری 2009 وزارت خارجه آمریکا، کتاب ترامپ در سال 2015، و اظهارت او در جریان مبارزات انتخاباتی سال 2016 ، بزرگترین حامی مالی و بنیانگذار تروریسم در جهان شناخته میشود.
حمایت آمریکا از عربستان در این جنگ محدود به پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی نمیشود. تداوم جنگ در اثر مقاومت بینظیر مردم یمن، طراحان آن را مجبور ساخت تا نیروهای نظامی آمریکا نیز به نحوی از انحاء به طور مستقیم در جنگ درگیر شوند. روزنامه نیویورک تایمز در روز سوم می 2018، خبر از مشارکت نیروهای ویژه آمریکا در جنگ سعودی علیه یمن داد. بر اساس این گزارش: «گروه چند نفری از نیروی کلاه سبزهای آمریکا در مرز عربستان با یمن مستقر شدهاند، مأموریت آنها کمک به مکانیابی و تخریب انبار موشکهای حوثیها در داخل خاک یمن اعلام گردید.» در همین راستا، شرکت ریتون،7 مستقر در ماساچوست آمریکا، یکی از بزرگترین شرکت های تأمین کننده تسلیحات جنگ یمن است8؛ که فقط در سال 2019، بیش از 29 میلیارد دلار موشک و سایر تجهیزات نظامی به عربستان صادر کرده است(Raytheon,2020).»
مأموریت نیروهای ویژه آمریکا در حال حاضر گسترش یافته و علاوه بر شناسایی اهداف برای بمباران جنگندههای سعودی و اماراتی، ترور شخصیتها و رهبران حوثی و سایر رؤسای قبایل یمنی مخالف نیروهای ائتلاف را نیز در دستور کار دارند.
جنگ یمن مطابق طراحی آمریکاییها و سعودیها قرار بود، ظرف بیست روز به اهداف از قبل برنامهریزی شده خود برسد. اما اینک بیش از پنج سال است که در جریان می باشد. این جنگ باعث تاریخیترین فجایع انسانی در یمن شده است. اعتراضات عمومی در سطح جهان علیه مرتکبان فجایع انسانی آن از روند فزایندهای برخوردار است. حتی برخی از اعضای کنگره آمریکا نیز به جمع مخالفان جنگ یمن پیوستهاند. برنی سندرز، سناتور دمکرات و یکی از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، و همکاران او به منظور پایان بخشیدن به نقش آمریکا در جنگ یمن در نوامبر 2018 قطعنامهای ارائه کردند. این قطعنامه به دلیل اکثریت جمهوریخواهان و حامیان رئیسجمهور آمریکا در سنا به تصویب نرسید. ولی مشابه چنین اقدامی در ماه مارس 2019 در مجالس نمایندگان آمریکا صورت گرفت. همچنین مجلس سنای آمریکا، قطعنامه دیگری که خواستار قطع حمایتهای نظامی دولت این کشور از ائتلاف سعودی در جنگ یمن بود، با 54 رأی موافق در مقابل 46 رأی مخالف به تصویب رساند. مجلس نمایندگان نیز با رای مثبت 248 نماینده از مجموع 435نماینده این قطعنامه را تصویب کرد. ولی در نهایت، این قطعنامه هم با وتوی ترامپ روبرو شد و خنثی گردید.9تلاشهای انساندوستانه معدودی از اعضای کنگره و سایر مخالفان حمایت همهجانبه آمریکا از مهاجمان علیه کشور جنگ و قحطیزده یمن، تاکنون موفقیتآمیز نبوده است.
کنترل و مدیریت منابع انرژی منطقه بخشی از ابعاد اصلی راهبرد کلان آمریکا به منظور حفظ و تداوم سلطه دلار در اقتصاد جهانی است. این واقعیت مسلم است که «منابع نفت و گاز منطقه یکی از ارکان پشتیبانی دلار در اقتصاد جهانی است(McMaken,2020:1).» همچنین دلارهای نفتی منطقه در مجموعه راهحلهای ممکن و سریع برای رشد اقتصادی، ایجاد شغل، توازن و کاهش نرخ رشد بدهی در آمریکا نقش قابل توجهی دارد. و به همین دلیل است که کشورهای منطقه به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق سرمایهگذاری در داخل آمریکا و خرید تسلیحات نظامی لوکس خارج از توان و قابلیت بهرهبرداری خود، از سوی کاخ سفید تشویق میشوند10.
در نظامهای لیبرال دمکراسی تأمین امنیت یک اصل حیاتی است و در برخی مواقع ایجاب میکند حتی ارزشهای انسانی به خاطر آن قربانی شود. حتی در صورت پذیرش این اصل، نمیتوان دلیلی بر تهدید بودن انصارالله یا مردم یمن برای این جوامع باصطلاح دمکرات یافت. به باور برخی از صاحب نظران غربی «نیروهای حوثی تهدیدی علیه منافع آمریکا نیستند. آنها در حال جنگ با القاعده و سایر نیروهای تکفیری در یمن هستند. نیروهایی که از سوی عربستان علیه حوثیها بکار گرفته میشوند(Kendall,2017).» به جای اصل مذکور، همان اصل منفعت طلبی به عنوان رکن اساسی سیاست خارجی و مبنای جنگهای نیابتی آمریکا در چهارچوب تداوم بیثباتی در منطقه، قابل پذیرش است.
جنگ سالاران آمریکا در جنگ ویتنام به این نتیجه رسیدن که جامعهی آمریکا قابلیت و آمادگی برای تأمین منابع انسانی برای جنگ زمینی و اشغال سایر کشورها، بهویژه در جنگهای طولانی و فرسایشی را ندارند. تداوم سیاست سلطه و مداخله در امور داخلی سایر کشورها مستلزم استفاده از دو گزینه است: 1) قدرت نیروی هوایی و موشکی به منظور نابودی زیر ساختهای حیاتی کشور هدف، و 2) نیروهای نیابتی و مزدورانی از سایر کشورهای مستعد برای اشغال و تداوم جنگ.(ر.ک.به: چالرز، 1392)
عربستان سعودی و برخی از کشورهای عربی سرشار از منابع مالی، ایدئولوژی افراطی و شیفته بازیهای اوهام آلود، مناسبترین و بهترین گزینه برای این منظور هستند. این کشورها از دلارهای حاصل از فروش نفت و استفاده از ایدئولوژی وهابی افراطی در راستای جذب جوانان عرب و غیرعرب برای خدمت به سیاست سلطهطلبی آمریکا در سطح منطقه و حتی در جهان به بهترین شکل مطلوب ایفای نقش میکنند.(ر.ک.به: Nutter,2000)11
در فرهنگ راهبردی و دفاعی آمریکا هر کشور و گروهی که از سیاست خارجی آن در سطح منطقه و جهان حمایت کند، در فهرست کشورهای دمکراتیک یا مشتریان خوب قرار میگیرد. همچنین در این فرهنگ، تروریست متضاد دمکراسی تلقی شده است. معنا و مفهوم تروریست نیز در این فرهنگ خیلی ساده تعریف میشود. «هر کشور و گروهی که برای استقلال از نولیبرال دمکراسی آمریکا تلاش کند، در فهرست تروریستهای وزارت خارجه آمریکا قرار میگیرد(McMaken,2020:3).» بر این اساس است که کشورها و گروههای مندرج در فهرست تروریستی آمریکا همواره تغییر میکنند. امروزه، جنگسالاران آمریکایی و هم قطاران منطقهای آنها میخواهند گروه انصارالله را نیز در فهرست تروریستی خود ساخته آمریکا قرار دهند. در حالی که این گروه بر خلاف گروههای مورد حمایت عربستان «هیچ کدام از منافع آمریکا در منطقه را از قبیل مبارزه اعلامی با تروریستها و جریان آزاد انرژی به بازارهای بینالمللی را تهدید نمیکند(ر.ک.به:Gjoza&Friedman,2019).» بلکه بر خلاف مدعیان مبارزه با تروریستها، گروه انصارالله در یمن یکی از گروههای توانمند و کارآمد در مبارزه با نیروهای القاعده شبه جزیره و داعش به شمار میرود.
بنابر مسایل فوقالذکر ناآرامی و بیثباتی در منطقه غرب آسیا که از دهههای گذشته شروع شده است، باید همچنان استمرار داشته باشد. در حال حاضر این بیثباتی در عراق، سوریه، لیبی و یمن و سایر بخشهای منطقه غرب آسیا به دست نیروهای نیابتی آمریکا از قبیل سعودیها، اماراتیها، داعش و سایر نیروهای تکفیری همچنان استمرار دارد. پیامدهای ناشی از این وضعیت برای منطقه از ابعاد مختلف سنگین است، جبران و ترمیم آن نیازمند سالها و حتی دههها زمان و صرف منابع عظیم انسانی و مالی است. برخی از مهمترین پیامدها آن به شرح زیر است:
بودجه نظامی عربستان
هزینه خرید تسلیحاتی عربستان به تنهای در جنگ با یمن در چهار سال اول، بیش از 100 میلیارد دلار بوده است(Guzansky & Heistein, Mar,2019). این کشور سالانه حدود 25 میلیارد دلار تسلیحات از آمریکا خریداری میکند. هزینه این کشور در این جنگ خودساخته، بر اساس برآوردهای بینالمللی به طور متوسط از دو میلیارد دلار در ماه تجاوز کرده است. عربستان و امارات به یکی از مشتریان اصلی شرکتهای سازنده تجهیزات نظامی آمریکا و غرب تبدیل شدهاند. بودجه نظامی این دو کشور 70 میلیارد دلار در سال است. از این منظر، این کشورها پس از آمریکا و چین در جایگاه سوم جهانی قرار دارند(Raytheon,2020).» «حدود 50 میلیارد دلار از این رقم به عربستان سعودی تعلق دارد(Bisaccio,Dec 9,2019)». شرکت ریتون آمریکا یکی از تأمینکنندگان تسلیحات مورد نظر سعودی- اماراتی برای جنگ است. این شرکت پس از شروع اعتراضات فعالان ضد جنگ در آمریکا، درخصوص همکاری آن با ائتلاف سعودی، به منظور افزایش آزادی عمل خود اقدام به ساخت کارخانه بمبهای هدایت شونده در ریاض نمود. بمبهای تولیدی این شرکت روزانه در جنگ یمن استفاده میشود.
بودجه نظامی عربستان از زمان آغاز مداخله نظامی در یمن، از بودجه بخشهای آموزش و پرورش و بهداشت این کشور بیشتر شده است. بر اساس آمار مؤسسه جهانی متخصص هزینههای نظامی، سعودی در سالهای2020- 2016، «273 میلیارد دلار» هزینه نظامی کرده است. این رقم بدان معنا است که دولت سعودی 9/27 درصد بودجه سالانه خود را خرج سلاح و هزینههای نظامی و در مقابل 271 میلیارد دلار معادل 7/27 درصد در بخش آموزش و پرورش و 202 میلیارد دلار معادل 4/15 در بخش بهداشت هزینه کرده است.
ارتشهای عربستان و امارات با همه هزینههای بالای نظامی، بکارگیری تسلیحات مدرن و مرگبار، کمک مستشاران خارجی و نیروهای استیجاری، تاکنون دستاورد قابل توجهی در جنگ با یمن نداشتهاند. علاوه بر این، به دلیل فرسایشی شدن جنگ، نیروهای داخلی و خارجی آنها دچار فرسودگی، خستگی و فاقد انگیزه روزهای اولیه جنگ شدهاند.
در مقابل، ارتش و نیروهای مردمی یمن با چابکی، دلیری بینظیر و خلق شگفتیهای بیسابقه در تمام عرصههای این جنگ نابرابر در زمین، هوا و دریا، دست بالا را دارند. حضور قبائل متعدد مخالف اشغالگران سعودی و اماراتی در مناطق بیابانی گسترده از جمله شمال یمن، اشراف و تسلط انصارالله به مرزهای شمال شرقی یمن و سایر نقاط این کشور از مزیتهای برتری آنان نسبت به مهاجمان است که آینده تیره و تاری را برای متجاوزان ترسیم مینمایند.
حملات موشکی ارتش یمن به پایگاههای نظامی، پالایشگاهها، پایانههای نفتی، بنادر و سایر تأسیسات شهری و زیربنایی عربستان، هزینههای زیادی را بر اقتصاد نفتی و وابسته کشورهای متجاوز تحمیل کرده است. همچنین اختلاف بین شاهزادگان و نارضایتیهای عمومی در اثر فرسایشی شدن جنگ و بیکفایتی سردمداران سعودی فزاینده شده است. این وضعیت با شیوع ویروس کرونا در جهان و متعاقب آن رکود اقتصاد جهانی و کاهش بیسابقه تقاضای جهانی برای انرژی بیش از همه کشورهای عربستان و امارات را با کسری بودجه روبرو ساخته است.
ادامه جنگ فرسایشی و فجایع انسانی ناشی از آن باعث افشای بیش از پیش ماهیت غیرانسانی وهابیون و حاکمان سعودی و اماراتی و میزان سرسپردگی و همراهی آنها با محافل صهیونیستی ضد اسلام و بشریت خواهد شد. در نتیجه، افزایش نفرت مسلمان جهان از حاکمان این کشورها از دیگر پیامدهای جنگ یمن خواهد بود. از بعد راهبردی، جنگ خانمانسوز در یمن، توازن استراتژیک در منطقه را به نفع ملتها کرده و باعث ایفای نقش پررنگتر برخی از گروهها، مانند انصارالله شده است.این مهم نتایج متفاوت و معکوسی برای طراحان اصلی و خاندان آل سعود و سایر همپیمانانشان به همراه داشته و خواهد داشت.
تقویت گروههای تروریستی
گروه القاعده شبه جزیره عربستان در سال 1991 شکل گرفت. ائتلاف سعودی-آمریکایی با شروع جنگ بیشترین خدمت را به این گروه در یمن نموده است. این گروه قبل از جنگ، به دلیل درگیری با نیروهای یمنی و بویژه انصارالله تحت فشار زیادی قرار داشت. پس از شروع جنگ فضای لازم را برای انجام عملیات در یمن پیدا کرد. این گروه در 12 فروردین 1394 یعنی روز ششم حمله به یمن، یک زندان را در شهر «مکلا» در مرکز استان «حضرموت» به تصرف خویش درآورد. در این عملیات حدود 300 زندانی القاعده آزاد شدند. بسیاری از این افراد تجربه حضور در عملیاتهای القاعده را داشتند. علاوه بر این، گروه مذکور از شرایط و فضای نابسامان حاصل از جنگ به طور فزایندهای برای جذب و آموزش نیروهای خود استفاده میکند.
گروه القاعده شبهجزیره عربستان، همانند سایر شعبههای گروه القاعده همواره تحت نظارت سرویسهای اطلاعاتی عربستان و همتایان غربی شان بوده است. جنگ باعث تعطیلی سفارتخانهها و محدود شدن فعالیتهای نظامی و اطلاعاتی سایر کشورها در یمن شد. در چنین فضایی گروه القاعده شبه جزیره که انگیزه قوی برای درگیری با انصارالله دارد، به متحد سعودیها علیه این گروه تبدیل شد. چنان که برخی از تحلیلگران آمریکایی معتقدند «حمایت آمریکا از ائتلاف سعودی و اماراتی در جنگ یمن به نفع منافع این کشور نیست. این دو کشور به طور نظری علیه تروریسم در یمن مبارزه میکنند، ولی در عمل از گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش حمایت مینمایند. این گروهها تاکنون زیر چتر حمایت نیروهای ائتلاف در خاک یمن عملیاتهای زیادی علیه نیروهای مردمی یمن انجام دادهاند. به نظر تحلیلگران آمریکایی، بهترین سیاست مقابله با تروریستها در یمن، اعمال فشار بر عربستان برای ورود به فرایند صلح است(Gjoza&Friedman,2019:4).» زیرا در غیر این صورت، طولانی شدن جنگ در یمن در دراز مدت به نفع القاعده خواهد بود.
ائتلاف سعودی- اماراتی تلاش و برنامه گستردهای برای تجهیز، تسلیح و استفاده ابزاری از گروههای تکفیری در این جنگ خانمانسوز و بینتیجه داشته و دارند. استمرار و تداوم این سیاست کوتاهبینانه میتواند، پس از خاتمه جنگ، زمینههای نفوذ گروههای تروریستی مانند القاعده و داعش را در سرزمینهای ائتلاف مذکور تسهیل کرده و ترویج ایدههای افراطی در جهان اسلام را گسترش دهد. هرچند این جنگ نیابتی همانند جنگهای مشابه در گذشته برنده نهایی نخواهد داشت. با وجود این، گروههای افراطی چون القاعده و داعش را میتوان به عنوان تنها برندگان واقعی این جنگ به حساب آورد.
تجزیه یمن
کشورهای یمن شمالی و جنوبی در سال 1990 با هم متحد شدند. علائم نارضایتی در میان مردم یمن جنوبی از این اتحاد از سال 1994 آشکار شد و در سال 2007 گروه جدایی یمن جنوبی شکل گرفت. مناقشه بین شمال و جنوب یمن نیز در این مدت ادامه داشت و حتی در مواردی به درگیری نظامی نیز تبدیل شد. نیروهای جداییطلب جنوب در سال 2017 به همراه دولت مستعفی، با انصارالله وارد جنگ شدند. آنها تحت حمایت مالی و سیاسی امارات، شورای انتقالی جنوب را تشکیل دادند. سپس در اگوست 2019 با نیروهای منصور هادی توافقنامه صلح امضا کردند و با انتخاب شهر عدن به عنوان پایگاه اصلی خود خواستار خودگردانی در جنوب شدند. در شرایط کنونی، هرچند بخشهایی از جنوب مخالف، نیروهای ائتلاف عربی- آمریکایی هستند، ولی بخشهای قابل توجهی از جنوب یمن از دولت مستعفی منصور هادی حمایت میکنند.
رویکردهای مختلف دو کشور عربستان و امارات در جنگ یمن، باعث افزوده شدن لایههایی بر پیچیدگی مسایل این کشور شده است. تاکنون درگیریهایی خونین بین نیروهای دولت مستعفی یمن تحت حمایت عربستان و نیروهای وابسته به شورای انتقالی تحت حمایت امارات در شهر «ابین» به وقوع پیوسته است. در یکی از این درگیریها 16 نفر از طرفین کشته و زخمی شدند. «شورای انتقالی جنوب12» با هدایت و راهبری امارات خواهان جدایی یمن و تقسیم این کشور به یمن شمالی و جنوبی است. در مقابل، عربستان از دولت مستعفی و فراری هادی حمایت میکند. نیروهای جداییطلب یمن جنوبی در تابستان سال گذشته در جریان عملیاتی موفق به تصرف و اشغال شهر عدن شدند. در این عملیات، نیروهای طرفدار منصور هادی متحمل بیش از 40 کشته و 250 زخمی شدند. البته، جمع کثیری نیز از شهر فرار کردند و به خیل آوارگان پیوستند.
درگیریها در جنوب بین نیروهای جداییطلب و طرفداران هادی در راستای منافع متضاد ریاض و ابوظبی، بویژه در مناطق ساحلی هممرز با دریای عرب از شرق استان «المهره» تا غرب «بابالمندب» گسترده شده است. این وضعیت دلالت بر این دارد که گزینهای غیر از گلوله و برادرکشی بین آنها وجود ندارد و نیز حامیان داخلی و خارجی آنها بر این نیروها تسلط کامل ندارند و یا خواهان تثبیت و ثبات حداقلی نیز برای سرزمینهای تحت اشغال خود نیستند. این درگیریها درست یک روز پس توافق منعقده بین نیروهای مذکور با میانجیگری عربستان رخ داد. ولی نیروهای تحت حمایت امارات آن را نقض کردند. هدف امارات نابودی و حذف حزب اصلاح با گرایش اخوانی از صحنه معادلات سیاسی یمن است. ولی عربستان از نیروهای این حزب بر خلاف میل باطنی خود علیه انصارالله استفاده میکند.
نفوذ سیاسی امارات در یمن از طریق تجزیه طلبان جنوب و همراهی نسبی نیروهای القاعده شبه جزیره با جنبش جداییطلب جنوب13 که اعتقاد به جدایی یمن جنوبی دارند، صورت میگیرد(محسنی و احمدیان، 1397:18 به نقل از، Alistair, 2010: 6). به هرحال تقویت نفوذ امارات در یمن به معنای تضعیف نفوذ عربستان است. قبول این وضعیت برای عربستان، که همواره یمن را تیول خود دانسته و خواهان حفظ این وضعیت است، دشوار می باشد. علاوه بر این قبایل یمنی همواره تمایل ذاتی به استقلال عمل و آزادی خود از سیطره هر دولت مرکزی و خارجی دارند. «میل به خودمختاری سیاسی از قدرت مرکزی از عناصر اصلی نظام قبیلهای یمن و مفهوم عزتی است که در آن نهفته است(محسنی و احمدیان،1397:34 به نقل از، Phillips, 2010: 5) نتیجه طبیعی این رویکردها دلالت بر این دارد که این دو کشور با این بازیهای رقابتآمیز بهدنبال تشدید و تداوم بحران در یمن هستند(Trtworld, May 2020). علاوه بر این تمام فرآیندهای صلحآمیز نیز به دلیل عدم رعایت آن از سوی ائتلاف مذکور به نتیجه نرسیده است14.
سلاح بیولوژیکی
بمباران ائتلاف سعودی – آمریکایی« پنجاه درصد بیمارستانهای یمن را نابود ساخته است. مابقی نیز به دلیل محاصره همه جانبه این کشور به دست آنها فاقد دارو و دیگر تجهیزات بهداشتی و درمانی است(Therealnews.com,may 6,2020)». کشور یمن قبل از شروع جنگ حدود 90 درصد مواد غذایی خود را وارد می کرد. در شرایط محاصره همه جانبه این کشور ازسوی نیروهای ائتلاف، یمن دیگر قادر به واردات حتی 20 درصد گذشته نیست. مردم این کشور برای رفع گرسنگی مجبور هستند تا برگ درختان را بپزند و بخورند. نهادهای بینالمللی چون «برنامه غذایی جهانی» و دیگر نهادهاکمکهای خود را به این کشور، به دلیل محاصره و محدودیتهای ایجاد شده از سوی نیروهای ائتلاف، کاهش دادهاند و این امر باعث گسترش بیشتر قحطی در این کشور شدهاست. آمار دقیقی از تلفات انسانی در اثر قحطی وجود ندارد. ولی براساس آمار سال 2018، در اثر گرسنگی و سوءتغذیه 85 هزار کودک جان خود را از دست دادهاند. همچنین در گزارش ها آمدهاست که در هر ده دقیقه یک کودک در اثر سوءتغذیه از دنیا میرود. مردم یمن در حالی که با بیمارهای واگیری چون وبا، دیفتری، تب دنگو و آنفولانزای خوکی 15 گریبانگیر هستند. شیوع کرونا در جنوب این کشور وضعیت بهداشتی و درمانی را وخیمتر کرده است.
ائتلاف سعودی - آمریکایی تمام اهداف زیربنایی و زیر ساختهای حیاتی کشور یمن مانند سیستم آبرسانی، کانالها و چاههای آبیاری مزارع کشاورزی، بیمارستانها، مدارس و بازارهای خرید را بمباران و نابود ساخته است. این گونه بمبارانها دلالت بر این دارد که راهبرد آنها تولید و ترویج بلایای طبیعی از طریق قحطی مواد غذایی و دارویی در یمن است. بر این اساس، برخی از تحلیلگران استدلال میکنند که ائتلاف مذکور، از این وضعیت به عنوان سلاح جدید بیولوژیکی علیه مردم یمن استفاده میکنند که آثار و پیامدهای مرگبار ناشی از آن به مراتب بیشتر از سلاحهای بیولوژیکی شناخته شده است.
ائتلاف مذکور «از آب به عنوان سلاح علیه مردم یمن استفاده میکند(Moyer & Et al,2019:14).» علاوه بر این ائتلاف مذکور با ارتکاب جنایتهای چهارگانه علیه مردم یمن، آنها را در وضعیت قحطی تقریبا همه جانبهای گرفتار کرده است. «ائتلاف مذکور از این قحطی خود ساخته در یمن به عنوان سلاح علیه مردم این کشور استفاده میکنند(Raytheon,2020).»
اینک بیش از نیمی از جمعیت 30 میلیونی یمن از قحطی رنج میبرند. سازمان ملل، به علت پیامدهای این جنگ، آن را بدترین فاجعه انسانی جهان قلمداد کرده است؛ که تعداد جانباختگان کودک، زن و سالخورده در اثر قحطی نسبت به کسانی که جان خود را در جنگ و بمباران از دست دادهاند، بیشتر است.
فجایع انسانی
کشور یمن، حتی قبل از شروع جنگ ائتلاف علیه این کشور، از ابعاد مختلف، بر اساس معیارهای جهانی، جامعهای فقیر بود.«جایگاه این کشور از نظر توسعه انسانی در رتبه 153، فقر مفرط در رتبه147، و آموزشی در رتبه 172 جهان قرار داشت(Moyer & Et al,2019:6).» پس از گذشت 5 سال از بمباران زیرساختهای حیاتی این کشور مانند بیمارستانها، مدارس، کانالهای آبیاری کشاورزی، پلها و جادهها، سیلوهای گندم و سایر مایحتاج اولیه زندگی، به فقیرترین و عقبماندهترین کشور جهان تبدیل شدهاست. تلفات انسانی ناشی از فقر و بیمارهای فراگیر مانند وبا، دیفتری و سوء تغذیه به مراتب بیشتر از کشتههای جنگی است.
بر اساس برآورد سازمان ملل حدود 60 درصد از یکصدو چهل هزار کودک کشته شده زیر پنج سال هستند که به دلیل عدم دسترسی به مواد غذایی و سوءتغذیه مردهاند. در سه سال اول جنگ، بیش از 85 هزار کودک جان خود را از دست دادهاند. نرخ مرگ کودکان زیر پنج سال در سال 2013، از هر هزار کودک، 53 کودک بوده که در سال 2016 به رقم 8/56 از هر هزار کودک افزایش مییابد(Moyer & Et al,2019:21).» همچنین بر اساس برآورد سازمان نجات کودکان مستقر در انگلستان حدود 85 هزار کودک از زمان شروع جنگ توسط ائتلاف سعودی - آمریکایی در یمن کشته شدهاند. در مجموع تعداد تلفات انسانی این جنگ، طی سالهای 2015-2019 بین 120000- 100000 تخمین زده میشود(Robbin,2020:1).»
این واقعیتهای تلخ جنگی است که در آن مردم یمن بیش از پنج سال در زیر شدیدترین بمباران و موشکهای ساخت آمریکا و سایر قدرتهای اروپایی، بعد ازجنگ جهانی دوم قرار گرفتهاند، و از طریق زمینی، دریایی و هوایی در محاصره کامل نیروهای ائتلاف عربی و نیروی دریایی آمریکا قرار دارند، و این واقعیتها برای جهانیان چندان قابل درک نیست.
محاصره هوایی، زمینی و دریایی یمن از سوی عربستان با کمکهای نظامی و سیاسی آمریکا باعث قحطی فزاینده در سراسر یمن شده است بر اساس آخرین آمارها بیش از 15 میلیون نفر از 30 میلیون نفر جمعیت این کشور از قحطی مواد غذایی و بهداشتی رنج میبرند.اکنون اوضاع یمن به بدترین بحران انسانی در حال حاضر و یکی از سه بزرگترین قحطی در دو دهه گذشته جهان تبدیل شده است. فقط در طول سال 2015 بیش از 15 میلیارد دلار به اقتصاد و زیرساختهای کشور یمن آسیب وارد شده است. ظرف چهار سال اول جنگ، بیش از 2500 مدرسه بمباران شده یا به اشغال نیروهای نظامی در آمدهاست.
بر اساس برآوردهای مختلف، دوسوم اقتصاد یمن در اثر جنگ و محاصره از بین رفته است و صنایع نفت و گاز این کشور دیگر قابلیت تأمین نیازهای داخلی این کشور را ندارد. بانک مرکزی این کشور دیگر قادر به فعالیت نیست. صنایع بهداشت، آب، انرژی و حمل و نقل از کار افتاده است.
بر اساس آمارهای جهانی تا پایان سال 2018، بیش از نصف زیرساختهای مربوط به آب و برق، بیش از 40 درصد از زیر ساختهای بهداشت و آموزش و بیش از 30 درصد از خطوط مواصلاتی از بین رفته است. بیش از 80 درصد از مردم در فقر مطلق به سر میببرند. در حالیکه این رقم در 2015 زیر 30 درصد بوده است. بیش از 19 میلیون نفر از جمعیت یمن به بهداشت دسترسی ندارند و بیش 3/1 میلیون نفر در سال 2017 به بیماری وبا مبتلا شدهاند. البته سایر بیماریها مانند دیفتری نیز در این کشور همه گیر شده است. 20 درصد از کودکان یمنی به دلایل مختلف از جمله نابودی مدارس (حدود 2500) در اثر بمبارانهای نیروهای ائتلاف، دیگر به مدرسه نمیروند.(Moyer & Et al,2019:14-15).»
در حال حاضر 24 میلیون نفر از جمعیت 30 ملیونی نیازمند کمکهای انساندوستانه و 20 میلیون نفر به غذای روزانه محتاج هستند. حدود 10 میلیون نفر در قحطی کامل بسر میبرند. بیش از 18 میلیون نفر به آب آشامیدانی سالم دسترسی ندارند. بیش از 6/3 میلیون نفر آنها آواره در داخل کشور و یا بیخانمان میباشند(Raytheon,2020).» بیش از 56 هزار نفر از مردم یمن فقط در اثر حملات هوایی جان خود را از دست دادهاند.
جمال خاشقچی روزنامه نگار منتقد سعودی در آخرین یادداشت خود در روزنامه واشنگتن پست، بن سلمان را مسئول کشتار دسته جمعی مردم یمن میدانست و متعقد بود که او باید پاسخگوی این جنایت باشد(Al-monitor,2019:2)». بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، قحطی در این کشور به بزرگترین فاجعه انسانی در جهان تبدیل شده است. تلفات انسانی غیر مستقیم در اثر جنگ و نابودی زیرساختهای حیاتی کشور یمن در جنگ تحمیلی عربستان به گونه است که از مصادیق بارز جنایتهای چهارگانه تصریح شده در اساسنامه دیوان بینالمللی کیفری شامل جنایت علیه صلح، جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی و جرم تجاوز است. عربستان در جایگاه مسئول مستقیم این جنایتها قرار دارد(بینام، 1398). بر اساس برآوردهای جهانی اگر جنگ همچنان ادامه یابد، آمار تلفات انسانی مستقیم و غیر مستقیم ناشی از جنگ به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. اگر این جنگ تا سال 2022 ادامه یابد، این رقم فعلی 250 هزار کشته به 331 هزارکشته خواهد رسید. و اگر جنگ تا سال 2030 ادامه داشته باشد، آمار تلفات انسانی به بیش از 8/1 میلیون نفر خواهد رسید که حدود 5/1 میلیون آن کودک خواهند بود.
در چنین شرایط وخیم اوضاع انسانی در یمن، دولت ترامپ به بهانههای مختلف کمکهای امدادی را به این کشور و سازمان بهداشت جهانی قطع کرده است. منتقدین بر این باورند که این قبیل اقدامات از سوی کاخ سفید با انگیزههای سیاسی صورت میگیرد. مردم یمن که با انواع مختلف بیماریها از تب دنگو گرفته تا مالاریا و وبا و دیفتری گرفتارند، از این بعد باید با شیوع بیماری کرونا نیز دست و پنجه نرم کنند. این کشور حدود 500 دستگاه اکسیژن ساز و 700 تخت آی سی یو و یک سیلندر اکسیژن برای دو و نیم میلیون نفر در ماه دارد. سازمان بهداشت جهانی تاکنون فقط 6700 کیت آزمایش کرونا به یمن ارسال کرده است و این محموله نیز به دلیل محدودیتهای ناشی از محاصره همه جانبه با تأخیر وارد این کشور شده است. برآوردها حکایت از این دارد که نیمی از جمعیت یمن به ویروس کرونا مبتلا خواهند شد و حدود 40 هزار نفر آنها جان خود را از دست خواهند داد.
بر اساس گزارش های رسمی، اولین مورد ابتلا به کرونا در استان مأرب مشاهده شده است. مرکز رصد کرونا در دانشگاه جان هاپکینز اعلام کرده است که، 85 مورد در یمن شناسایی شدهاند که 12 نفر آنها جان خود را از دست دادهاند. ویروس کرونا از شهر بندری عدن به سمت بندر الحدیده و صعنا و سایر نقاط کشور یمن در حال گسترش است(Robbin,2020:1).» لیز گراندی، نماینده سازمان بهداشت جهانی، اظهار کرد: «آمار قربانیان در اثر ابتلا به کرونا از آمار کشتههای جنگ، بیماری و گرسنگی در یمن ظرف پنج سال گذشته بیشتر خواهد بود.» وی گفت: «نرخ مرگ و میر بر اثر ابتلا به کرونا در یمن ۲۰ درصد است؛ این در حالی است که متوسط جهانی آن هفت درصد است. بر اساس آخرین آمار، ۴۶۹ نفر در یمن به کرونا مبتلا شدند و ۱۱۱ نفر نیز در اثر ابتلا به این ویروس جان باختهاند.» وی تأکید کرد که بدترین سناریو این است که اکنون یمن با آن مواجه میباشد.
نتیجه گیری
دولتمردان و رسانه های غربی، جنگ یمن را یک جنگ داخلی تعریف و تبلیغ مینمایند، تا نقش پررنگ آمریکا و برخی از دولت ها و مجتمع های صنعتی و نظامی خود را پشت این عنوان پنهان کنند. امروز بر همگان مسلم است که درگیری بین گروههای مختلف یمن «در آغاز سال 2015 با حمله ائتلاف عربی- آمریکایی رنگ باخت و این کشور به میدان تاخت و تاز آنان تبدیل شد. امروزه آمریکا یکی از طرفهای اصلی جنگ در یمن است و بدون حمایتهای همه جانبه این کشور در ابعاد نظامی و سیاسی، عربستان و امارات توانایی ادامه و استمرار این جنگ را نداشته و ندارند.»(Therealnews.com,may 6,2020) علاوه بر این، مهاجمان در ابتدای لشکرکشی خود به یمن اعلام کردند که هدف اصلی آنها بازگرداندن منصور هادی به قدرت و انصارالله به صعده است.
مقامات عربستان لازم است درک نمایند که جنگ در یمن تا زمانی میپاید که در راستای تأمین منافع حامیان عربستان باشد. طولانی شدن جنگ به معنای گسترش فجایع انسانی و غیر انسانی در یمن است و این امر در نهایت باعث ختم جنگ و قدرتیابی بیشتر نیروهای مخالف تجاوز عربستان تمام خواهد شد. لذا بدنامی ناشی از آن نیز به حساب مقامات عربستان خواهد بود و چه بسا ازسوی حامیان امروزی به عنوان جنایتکار جنگی نیز محاکمه و مجازات شوند. ولی روند جنگ طی پنج سال گذشته مبین نکات راهبردی است، که در تضاد با اهداف اعلامی بانیان و طراحان این جنگ است:
نکته اول؛ بیش از پنج سال از شروع جنگ میگذرد، و اهداف اعلامی متجاوزان تحقق نیافته است. در عوض مداخلهگران خارجی جنگ فرسایشی ویرانگری را بر ملت یمن تحمیل کردهاند که نتیجهای جز کشتار بیرحمانه، نابودی و قحطی تاریخی برای مردم یمن در پی نداشته است. اگر حمایتهای همه جانبه آمریکا و متحدان غربی او از عربستان سعودی از نظر سیاسی، تسلیحاتی، پشتیبانی عملیاتی و اطلاعاتی، ناکارآمدسازی نهادهای بینالمللی با حق وتو و قلدری در کار نباشد، جنگ در یمن به سرعت شگفتانگیزی خاتمه خواهد یافت.
نکته دوم؛ ارتشهای عربستان و امارات به رغم داشتن تسلیحات مدرن و پیشرفته جهان و بودجه نظامی سنگین عملکرد بسیار ضعیفی در برابر نیروهای مردمی و گروه انصارالله مجهز به سلاحهای سبک داشته است. این در حالی است که نیروهای عربستان و امارات از نهایت همکاری سایر کشورهای عضو ائتلاف و حمایتهای نظامی، سیاسی، لجستیکی کشورهای غربی و از توان نیروهای مزدور از اقصی نقاط جهان و تروریستهای القاعده نیز برخوردار هستند.
نکته سوم؛ پیامدهای ناگوار جنگ یمن برای ثبات شبه جزیره عربستان و جانشینان شاه سلمان بن عبدالعزیز آلسعود و مدعی خادم الحرمین الشریفین بسیار عمیق و ماندگار خواهد بود. ارتکاب انواع جنایت، همکاری با دشمنان اسلام علیه کشور مسلمان، حمایت از گروههای تروریستی و در نهایت همراهی نه چندان مطلوب کشورهای عضو ائتلاف به دلیل طولانی شدن جنگ با یمن و شکست حتمی و قطعی در این نبرد سبب تضعیف جایگاه و موقعیت عربستان در داخل، منطقه، و جهان اسلام خواهد شد.
نکته چهارم؛ شرایط بعد از جنگ فرصتی مناسب برای طرح و پیگیری حقوقی موضوع «جنایت علیه بشریت» و «جنایات جنگی در حق ملت یمن» و نیز پیگیری حقوق کشور یمن در «اختلافات و منازعات مرزی» خواهد بود. در این وضعیت، دیگر حامیان غربی منافع و انگیزه لازم را برای حمایت از گاوهای شیرده نخواهند داشت.
نکته پنجم؛ جنگ نیابتی آمریکا به دست عربستان در یمن، دیگر حتی مشروعیت ادعایی اولیه را در نزد بانیان جنگ و جهانیان ندارد. تداوم رویکرد و اقدامات ضد بشری حامیان جنگ به عنوان یک خطای راهبردی مسلم روز به روز مسجلتر میشود. این جنگ بر اساس معیارهای پذیرفته شده با شکست تمامعیار روبرو شده است. تداوم این وضعیت، نه تنها نقش متوهمانه ژاندارمی عربستان را در سطح کشورهای عربی و در منطقه از آنان سلب خواهد کرد، بلکه به دلیل تشدید نارضایتی داخلی شرایط را برای تجزیه این کشور و تضعیف جهان اسلام در قالب سناریوهای از پیش طراحی شده از سوی نظام سلطه فراهم خواهد ساخت.
حاکمان سعودی با توجه به وضعیت کنونی جنگ یمن و مقتضیات بینالمللی باید در اندیشه بهترین راه چاره برای برونرفت آبرومندانه خود از این باتلاق خود ساخته باشند. زیرا تداوم جنگ، تشدید مسلمانکشی و تطمیع مجتمعهای نظامی و صنعتی در غرب و تبدیل یمن به یک سرزمین سوخته، دستاوردی جز تنزل جایگاه عربستان در نزد جهان اسلام و سایر جوامع نخواهد داشت. این امر مستلزم تغییر رویکرد فعلی عربستان به همسایگان و رفتار مبتنی بر احترام متقابل، رعایت استقلال و حاکمیت آنان در روابط و مناسبات آینده است.
(پینوشت)
1. Operation decisive storm.
2 . قطر از ائتلاف خارج شد و ازسوی کشورهای عربستان و امارات تحریم و محاصره کامل گردید.
3 . Al-Qaede in the Arabian Peninsula’s (AQAP)
4. برای نمونه، حمایت همه جانبه عربستان و سایر کشورهای اقماری او و غرب از صدام علیه انقلاب اسلامی نوپای در ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی بر ایران.
5. مقامات غربی و محافل رسانهای آنها، جنگ در یمن را نبردی بین ایران و عربستان تعریف و ترویج میکنند. ولی این واقعیت تاریخی عبرت آمیز، بار دیگر در حال تکرار است. نخبگان منطقه باید طی دهههای گذشته میبایست یاد گرفته و به خاطر داشته باشند، زمانی که صدام چهل سال پیش به ایران حمله کرد، همین گروه به همراه حکام برخی از کشورها از جمله عربستان آن را جنگ بین عرب و عجم خواندند و نهایت حمایت مالی، تسلیحاتی خود را مصروف بقای صدام نمودند. دیری نپایید، صدام با چراغ سبز آمریکا، کویت و عربستان را مورد تجاوز و اصابت موشک های خود قرار داد.
6 . جریان آزاد انرژی به بازارهای بینالمللی در جنگ با یمن برای مدت کوتاهی به دلیل تهدیدات موشکی نیروهای یمنی مختل شد. این وضعیت ناشی از واکنش آنها به بمباران مناطق مسکونی و کشته شدن 14غیر نظامی یمنی در اثر حملات هوایی سعودی صورت گرفت. این قبیل حملات در صورت توقف حملات از سوی سعودی به شهروندان یمنی تکرار نخواهد شد(Gjoza&Friedman,2019:4).»
7 .Raytheon.
8 . این شرکت دومین شرکت بزرگ پیمانکار نظامی در آمریکا است. وزیر دفاع فعلی آمریکا، لابی گری این شرکت را قبل از پست وزارت به عهده داشت.
9 . تاکنون هفت قطعنامه مشابه در کنگره مطرح شده است که چهار تا از این هفت مورد در خصوص منع فروش تسلیحات و جنگ در یمن بوده است.
10 . کد عملیاتی تجهیزات نظامی مذکور در اختیار خریداران آن قرار نمیگیرد و پس از مشخص شدن اهداف عملیاتی از سوی عوامل خودی یا خریداران عملیاتی میشود. در صورت ضرورت نیز از راه دور با مدیریت نرم افزاری توسط آمریکائیان کاملا بیاستفاده میشوند و دور از دسترس شاهزادههای جنگ طلب قرار میگیرند.
11 . نویسنده در فصل چهاردهم کتاب خود تحت عنوان «اقتصاد سیاسی و اقدام پنهان» در سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا، نقش حمایتهای مالی عربستان از ضد انقلابیون نیکاراگوئه به نام کنتراها علیه انقلاب و ساندنیستهای نیکاراگوئه را تبیین میکند.
12 . Southern Transitional Council(STC).
13 . the separatist Southern Movement (also known as al-Hirak)
14 . برای مثال آتشبس دوهفتهای قرار بود از 8 آوریل برقرار شود. در حالی که نقض این آتشبس از روز 10 آوریل به طور رسمی اعلام شد.
15 . Dengue fever and Swine flu.
منابع
فارسی
-هرمان، چالرز،(1392)، سیاستگذاری خارجی و پافشاری بر خطا، علیرضا طیب، تهران: مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر.
-محسنی، سجاد و مهدی احمدیان، (زمستان 1397)، سناریوهای فرجام جنگ یمن و پیامدهای آن بر نفوذ عربستان، مجله سیاست دفاعی، سال بیست و هفتم، شماره105،
-بی نام، (فروردین 1398)، ارزیابی پیامدهای چهار سال جنگ علیه یمن و چشمانداز آن، مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری.
-بی نام،(1394)، 9 پیامد جبرانناپذیر جنگ یمن برای آلسعود، پایگاه بصیرت، شماره گزارش277462،
انگلیسی
-Robbin Joshua, ( May 15, 2020), The Media Line - https://themedialine.org - «Yemen Could be on its Way to Being Next Coronavirus Hotspot »
-Al-monitor, (2019), «Trump critics rethink US policy toward Saudi», https://www.al-monitor.com/pulse/fa/contents/articles/originals/2019/07/new-us-policy-saudi-arabia-trump-mbs-iran.html
Bisaccio, Derek, (Dec 19,2019), «Saudi Arabia cuts Defense Budget.» Defense& Security Monitor, www.dsm.forecastinternational.com
Butter, John Jacob, (2000), The CIA’s Black Ops: Covert Action, Foreign Policy and Democracy,
Cordesman, Anthony. (2015). “American, Saudi Arabia and the Strategic Importance of Yemen”, Washington DC: Center for Strategic and International Studies.
Gjoza, Enea & Friedman, Benjamin H. (Jan, 2019), End U.S. Military Support for The
Guzansky, yoel& Heistein, Ari, (Mar 25, 2018), «Saudi Arabia's War in Yemen Has Been a Disaster», The National Interest,
Hill, Ginny & Gerd, Nonneman (2018), Protests and regional diplomacy, Middle East and North Africa Programme, Chathamhouse. https://nationalinterest.org/feature/saudi-arabias-war-yemen-has-been-disaster-25064.
Kareen Fahim and Missy Ryan, (Mar 20, 2018) «U.S. is Resisting Calls to End Its Support for Saudi-led Coalition in Yemen’s War», Washington Post.
Katzman, Kenneth, Thomas, Clayton and McInnis, Kathleen, (Jan 6, 2020), «U.S- Iran Conflict and Implications for U.S Policy», Congressional Research Service, http://crsreports.congress.gov, R45795
Kendall, Elisabeth, (Oct, 2019), “Iran’s Fingerprints in Yemen: Real or Imagined?” Atlantic Council,www.atlanticcouncil.org/images/Irans_Fingerprints_in_Yemen_web_1019.pdf.
Mcmaken, Ryan, (2020), How The US Wages War to Prop Up the Dollar, mises.org/power-market/how-us-wages-war-prop-dollar.
Moyer, Jonathan D & Bohl, David & Hanna, Taylor & Mapes, Brendan R. & Rafa, Mickey, (2019), ASSESSING THE IMPACT OF CONFLICT ON HUMAN DEVELOPMENT IN YEMEN.
Pulitzercenter.org, (2018), Yemens Dirty war, https://pulitzercenter.org/projects/yemens-dirty-war
Raytheon,(May 21, 2020), Raytheon: The Local Connection to the War in Yemen, https://www.youtube.com/watch?v=9ITdUV1rJP8
Secretary of State Michael Pompeo,(2019), “Certification under Section 1290 of the John S. McCain National Defense Authorization Act for Fiscal Year 2019 (DIV. A, P.L.115-232) Related to Military Assistance for Saudi Arabia and the United Arab Emirates,” https://www.young.senate.gov/imo/media/doc/Yemen%20Certification%20Unclassified.pdf
Sharp, Jeremy. M. (2018), Yemen: Civil War and Regional Intervention, Congressional Research Service.
Therealnews.com, (may 6, 2020)
Trtworld, (may, 2020), Why are Saudi and the uae competing in southern yemen? https://www.trtworld.com/magazine/why-are-saudi-and-the-uae-competing-in-southern-yemen-36281
تعداد مشاهده: 967