فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

یمن، سیاه‌چاله نابودکننده راهبردهای آمریکا

ناصر قندیل
نماینده سابق لبنان و سردبیر روزنامه لبنانی البنا

چکیده

همانطور که عواملی چون افزایش تواناییهای ایران و حزبالله و تشکیل حشدالشعبی در عراق و نیروهای مقاومت در فلسطین، موجب افزایش قدرت محور مقاومت شده است، فعالیتهای نیروهای یمنی نیز یک ارزش افزوده راهبردی در معادلات منطقه به شمار میآید و همانطور که نیروهای مقاومت در سوریه و عراق ضربه محکمی به راهبردهای آمریکا وارد آوردند، نیروهای یمنی نیز آثار این راهبردها را به طور کامل از بین بردند. ازاینجهت، شاید بتوان گفت آنچه که الگوی یمن را از دیگر الگوها متمایز میکند این است که این الگو در فلسطین نیز قابل تکرار است؛ چراکه مقاومت ملت یمن (با امکانات اندکشان)، در برابر حملات دشمنان و محاصره کشنده آنان، بیشتر شبیه افسانه است. ملت یمن توانستند در برابر نیروهای نظامی توانمند و حرفهای دشمن ایستادگی کرده و حتی ابتکار عمل را نیز در دست بگیرند و علیرغم اینکه نیروهای دشمن از امکانات نظامی بسیار پیشرفتهای برخوردار بودند، اما نیروهای مقاومت یمن توانستند با به خطر انداختن عمق دریا و خشکی دشمن، بازدارندگی توان نظامی خود را به رخ او بکشند؛ ازاینرو میتوان گفت یمن سیاهچاله نابودکننده راهبردهای آمریکا است.

 

واژگان کلیدی: یمن، آمریکا، انصارالله

مقدمه

نکته مهمی که باید در آغاز بحث به آن اشاره کنیم این است که ارتباط متقابل و بههمپیوستگیای که از حیث نگاه راهبردی به موازنه قدرت، در میان طرفهای درگیر در منطقه وجود دارد، هیچ آسیبی به هویت و ارزشهای ملی نیروهای مرتبط با نزاع وارد نمیکند؛ چراکه این نیروها کاملاً از خاستگاه محاسبات و برآوردهای ملی خود وارد این نزاع شده و هرگز راهحلهایی را نمیپذیرند که منافع ملی همپیمانانشان را به خطر میاندازد. این معیار اخلاقی که ایران و نیروهای مقاومت در روابط خود به آن پایبند هستند، زمینه را برای بحث و گفتگویی واقعبینانه درباره موازنه قدرت و سیر آن فراهم میکند و درعینحال اجازه ایجاد هیچ ذهنیت اشتباهی را نمیدهد که موجب شود محور مقاومت در وضعیتی شبیه به وضعیت همپیمانان آمریکا قرار گیرد؛ چراکه اکنون همپیمانان آمریکا علاوه بر خسارتهای مربوط به خود، خسارتهای مربوط به ایالات متحده را نیز میپردازند. برای درک تفاوت موجود میان این دو اردوگاه، فقط کافی است حس استقلالی را که در گفتمان نیروهای مقاومت (در لبنان، فلسطین، یمن، عراق و سوریه) وجود دارد، با گفتوگوی دستوری، اهانتآمیز و متکبرانه رئیسجمهور آمریکا با همپیمانانش مقایسه کنید.1

امتحان راهبردی فرصتهای حلوفصل

میتوان گفت تصمیم باراک اوباما، رئیسجمهور پیشین آمریکا، مبنی بر حمله نظامی به سوریه، آخرین تلاش نظامی جدی این کشور برای استفاده از توان نظامی خود بود. هدف از این حمله تغییر موازنه قدرت در سوریه بود؛ چراکه با حضور نیروهای حزبالله در نبرد قصیر (در جنوب حمص) در بهار سال 2013، کفه موازنه قدرت به نفع سوریه سنگین شده بود. از منظر راهبردی، این حمله نظامی یک جنگ محسوب نمیشد، بلکه میتوان آن را نبردی در میان چند جنگ اصلی نامید. حرکت ناوهای آمریکایی به سمت سوریه و دیگر اقدامات سیاسی، دیپلماتیک و نظامیای که در تابستان سال 2013 توسط آمریکا صورت گرفت نیز در همین چارچوب قرار میگیرد.

هدف آمریکا از حمله مذکور، این بود که بدون ورود به یک جنگ گسترده با سوریه، ضربه کمرشکنی را بر پیکر این کشور وارد نماید، اما این نقشه با موفقیت همراه نبود.2 پس از تلاشهای مسکو برای خارج کردن سلاحهای شیمیایی از سوریه و همچنین حلوفصلی که تحت اشراف این کشور حاصل شد، راه حمله نظامی مستقیم آمریکا به سوریه بسته شد. پس از موفقیت میانجیگریهای روسیه، شورای امنیت نیز با صدور قطعنامهای، بر ضرورت خارج کردن سلاحهای شیمیایی از سوریه تأکید کرد؛3 در نتیجه، واشنگتن ناچار شد تا در چارچوب کشورهای 5+1 با ایران وارد مذاکره شده و درباره مسائل هستهای با این کشور گفتوگو نماید. این مذاکرات پس از یک وقفه یکساله، در نوامبر سال 2013 از سر گرفته شد؛ دلیل متوقف شدن مذاکرات بغداد این بود که آمریکا نتوانست ایران را متقاعد کند که درباره مسائل منطقه بهویژه مسئله سوریه وارد مذاکره شود. ازاینرو دور دوم مذاکرات، بدون شرط فوق برگزار شد. هدف اوباما از برگزاری دوباره مذاکرات نوعی بختآزمایی راهبردی برای دستیابی به توافق با ایران بود؛ البته ناگفته نماند که پرونده هستهای ایران، تنها یک بهانه دیپلماتیک و قانونی برای ادامه دادن مبارزه ارادهها در منطقه بود، چراکه مذاکرات بغداد تا مرز دستیابی به توافق هستهای پیش رفته و تنها نیازمند موافقت نهایی واشنگتن بود.4

ازاینرو تمام مسائلی که در دور اول و دوم مذاکرات (مجموعاً یک سال و هفت ماه) مطرح و منجر به امضای توافق در جولای سال 2015 شد، نمایشی بود که آمریکا میخواست بهوسیله آن مقدمات مرحله جدیدی را فراهم آورد. این مرحله عبارت است از آماده کردن همپیمانان خود برای مهار پیامدهای ناشی از حلوفصل اختلافات با ایران و سپس تبدیل این پیامدها به یک فرصت. جفری فلتمن در یک مراسم شام که در ابتدای سال 2015 در لندن برگزار شد، به دوست خود ولید جنبلاط، رئیس حزب سوسیالیست، گفته بود که همپیمانان واشنگتن برای کسب آمادگی لازم به وقت بیشتری نیاز دارند؛ جنبلاط این سخنان را در توییتر منتشر کرد.

از زمان آغاز مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا تا روز امضای توافق، شاهد رویدادهای متعددی بودیم، اما در نهایت دونالد ترامپ در سال دوم ریاست جمهوری خود از این توافق خارج شد. پس از خروج آمریکا از این توافق، رقابت جدیدی میان واشنگتن و محور مقاومت آغاز شد؛ هر دو اردوگاه کوشیدند تا پیش از رقیب خود، مناطق جغرافیایی واقع در میان دریاها، تنگهها و گذرگاههای آبی منطقه را از آن خود کنند.

رقابت بر سر جغرافیا

از تابستان سال 2014 تا تابستان سال 2015 کشورهای سوریه، یمن و عراق به عرصهای برای رقابت میان دو جبهه تبدیل شده بودند. این دو جبهه عبارتند از همپیمانان واشنگتن و نیروهای مقاومت. در تابستان سال 2014 ایالات متحده با همکاری کشور ترکیه سازمان تروریستی داعش را تأسیس کرد. این سازمان توانست با تکیه بر حمایتهای آمریکا و نیز دریافت آموزشهای نظامی در ترکیه، بخشهای گستردهای از خاک سوریه و عراق را تصاحب نماید. در همین زمان، نیروهای انصارالله یمن نیز نهضت خود را آغاز کرده و توانستند صنعا، پایتخت این کشور را تحت تسلط خود قرار دهند. این نهضت رفتهرفته گسترش پیدا کرد، بهطوریکه در طول چند ماه، عدن، پایتخت دوم یمن و تنگه بابالمندب نیز در اختیار نیروهای انصارالله قرار گرفت؛ در مقابل، نیروهای داعش نیز تا اطراف دمشق و بغداد پیشروی کردند.

در سال 2015، ترکیه دخالت نظامی مستقیم خود را در عمق خاک سوریه آغاز کرد و توانست با همکاری نیروهای جبههالنصره -که شاخهای از سازمان القاعده بودند- استان ادلب را تحت سیطره خود قرار دهد. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی نیز پا به میدان نبرد گذاشت و توانست چند مقر حزبالله، تعدادی از مشاوران ایرانی و همچنین چند خودروی گشت وابسته به آنها را بمباران نماید؛ این بمبارانها بیشتر مناطق جنوبی سوریه را مورد هدف قرار داد. هدف اسرائیل از حملات مذکور این بود که شرایط درگیری را به نفع خود تغییر دهد، چراکه بر اساس اظهارات بنیامین نتانیاهو، اسرائیل هرگز دوست نداشت که تجربه جنوب لبنان در جنوب سوریه نیز تکرار شود.

سومین تیری که دشمن برای ضربه زدن به محور مقاومت پرتاب کرد، حمله نظامی به یمن بود. این حمله توسط عربستان سعودی و امارات و با حمایتهای آمریکا و تعداد دیگری از کشورهای غربی صورت گرفت؛ همچنین بر اساس اخبار منتشرشده توسط روزنامه عبری، نیروهای رژیم صهیونیستی نیز در جنگ یمن دخالت مستقیم داشتهاند.5

پیش از امضای توافق هستهای توسط ایران و دیگر کشورهای شرکتکننده در مذاکرات، حزبالله توانست ازطریق یک عملیات نظامی ماهرانه در مزرعههای منطقه شبعا در لبنان، حملات نظامی ارتش رژیم صهیونیستی را مهار کرده و بار دیگر بازدارنده بودن قدرت نظامی خود را به اسرائیل ثابت نماید. شایان ذکر است که نیروهای اسرائیلی هیچ پاسخی به عملیات نظامی حزب الله ندادند؛ اوباما در یکی از اظهارات خود درباره این عملیات گفت این عملیات، ضربه دردناکی را به اسرائیل وارد آورده است، اما استحقاق شعلهور کردن آتش جنگ را ندارد.

به عقیده ما، حشدالشعبی، بسیج مردمی عراق که با پشتیبانیهای جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد، عامل بازدارنده مهمی در برابر گسترش نیروهای داعش بود؛ بهطوریکه میتوان گفت نتیجه رویارویی این دو نیرو -داعش و حشدالشعبی- یکی از پایههای موازنه راهبردی مرحله پس از توافق هستهای (که تا سال 2017 ادامه یافت)، به شمار میرفت.

در مقابل، عواملی چون دخالت کشور ترکیه در سوریه، گسترش نفوذ داعش در این کشور و همچنین مستقر شدن نیروهای آمریکایی در آن (به بهانه تشکیل یک ائتلاف بینالمللی برای مبارزه با تروریسم)، چالش بزرگی را در برابر دستاوردهای ارتش سوریه، حزبالله و نیروهای مقاومت ایجاد کرد. ازاینرو، حفظ این دستاوردها نیازمند راهبردهایی بود که بتواند عوامل فوق را خنثی کند؛ در نتیجه اندکی پس از امضای توافق هستهای ایران، روسیه نیروهای خود را در سوریه مستقر کرده و با همکاری ایران و ارتش سوریه، تلاشهای خود را برای آزادسازی شهر حلب و دیگر شهرهای این کشور آغاز کرد. نتیجه همکاری روسیه، سوریه و ایران برای مهار ترکیه را میتوان در مذاکرات آستانه به روشنی مشاهده کرد.6

یمن، عرصهای مهم و تعیینکننده

در سال 2009، بشار اسد اعلام کرد که تعدادی از کشورها مشغول رقابت برای دستیابی به پنج دریا هستند.7 این دریاها عبارتند از خزر، سیاه، مدیترانه، سرخ و عمان. در این رقابت، ایالات متحده وضعیت سه دریای مدیترانه، خزر و سیاه را به دلیل حضور نیروهای روسیه در آن پیچیدهتر از دو دریای دیگر میدید. به همین دلیل رفت و آمدهای آمریکاییها و همپیمانان آنان بیشتر ازطریق دو دریای سرخ و عمان صورت میگیرد و ازآنجاکه یمن در همسایگی دریای سرخ، تنگه بابالمندب و سواحل دریای عمان قرار داشته و دارای مرزهای مشترک گستردهای با عربستان سعودی است، ایالات متحده اهمیت ویژهای برای این کشور قائل است. از میان دیگر ویژگیهای کنونی یمن میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:

- بهرهمندی از ذخایر نفتی فراوان

- برخورداری از بیشترین تراکم جمعیت در میان کشورهای حاشیه خلیجفارس

- برخورداری از بیشترین ارزش راهبردی در میان کشورهای خلیجفارس پس از به قدرت رسیدن نیروهای انصارالله در سال 2014 میلادی

- کاهش یافتن قدرت رقبای انصارالله و ناتوانی آنان از قدرتنمایی در برابر این جنبش قدرتمند

- بهرهمندی انصارالله از ابزارهای فرهنگی و نظامی لازم جهت مقابله با رژیم صهیونیستی و آمادگی این جنبش برای حضور در هر جنگی که هدف آن، آزادسازی فلسطین یا جلوگیری از تسلط آمریکا بر خلیجفارس باشد.

برای درک فرهنگ عمیق پیروان انصارالله و مردم یمن، کافی است به سخنرانیهای رهبر این جنبش و همچنین شعارهایی که ملت یمن در تظاهرات خود سر میدهند توجه کنیم.8 برای اثبات توان نظامی یمن نیز کافی است به موشکهای دوربرد این کشور اشاره کنیم؛9 موشکهایی که خطر بزرگی برای دشمنان این کشور محسوب میشود. در حقیقت تسلط نیروهای انصارالله بر جغرافیای یمن، محاسبات و منافع ایالات متحده بهویژه منافع مربوط به امنیت خلیجفارس و رژیم صهیونیستی را به خطر انداخته است.

در رابطه با جنگ سوریه نیز باید گفت که منافع امنیتی رژیم صهیونیستی از یکسو و منفعتطلبیهای ترکیه و عربستان سعودی برای دستیابی به ذخایر نفت و گاز این کشور از سوی دیگر موجب شد تا ایالات متحده، این جنگ را اصلیترین نبرد قلمداد کرده و پیروزی در آن را امری غیرممکن تلقی نماید. پس از حضور نیروهای روسی در خاک سوریه مسئولان روسیه به اصلیترین تصمیمگیرنده راهبردی در سوریه مبدل شده و توانستند نقش پررنگتری را نسبت به کشورهای دیگر در دو دریای مدیترانه و سیاه ایفا نمایند. این در حالی است که نقش نیروهای سعودی و خلیجی در سوریه رفتهرفته کمرنگتر شده و ترکیه نیز جبههگیریهای خود را در برابر روسیه آغاز کرد. در همین زمان، ایالات متحده بدون اینکه هیچ راهبردی را برای تأمین منافع خود در نظر بگیرد، تلاشهای خود را برای مدیریت بحران در سوریه آغاز کرد. تنها حقی که ایالات متحده توانست از آن صیانت کند، حق وتوی مالی و دیپلماتیک بود؛ این حق به آمریکا اجازه میداد که از آبادانی کشور سوریه جلوگیری کرده و مانع از دستیابی دوباره این کشور به جایگاه منطقهای و بینالمللی خود شود.

در رابطه با عراق نیز باید گفت که آمریکا از تأثیرات همسایگی این کشور با ایران آگاه بوده و از ساختار جمعیتی این کشور و تأثیرات آن بر معادلات سیاسی این کشور نیز کاملاً مطلع بود؛ همچنین آمریکاییها میدانستند که به دلیل شرایط حاکم در عراق باید از ایجاد تنشها و درگیریهای شدید با این کشور خودداری کنند. ازاینرو جنگ یمن تنها فرصتی بود که ایالات متحده میتوانست بهوسیله آن، موازنه راهبردی مورد نظر خود را در برابر ایران و روسیه محقق نماید. بر همین اساس ایالات متحده تلاشهای خود را برای دستیابی به دریاها، تنگهها و گذرگاههای آبی این کشور افزایش داده و حمایتهای خود را از دو همپیمان دیرین خود یعنی عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی نیز دو چندان کرد.

نکته دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کنیم این است که دو عامل، ایجاد توازن قدرت در منطقه را برای ایالات متحده سختتر میکرد:

- تقویت روابط اقتصادی ایران و ترکیه پس از مذاکرات آستانه

-  تبدیل شدن جنگ یمن به یک نبرد تهدیدکننده امنیت عربستان و رژیم صهیونیستی (بنا به گفته روزنامههای عبری).10

روندهای پیش رو در رابطه با جنگ یمن

بسیاری از تحلیلگران معتقدند که میان پروژه آمریکا برای مطرح کردن چهره محمد بنسلمان و جنگ علیه یمن ارتباط مستقیم وجود دارد،11 چراکه پیروزی عربستان سعودی میتوانست کمک شایانی به مطرح شدن چهره محمد بنسلمان نموده و همچنین راه را برای عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی هموار نماید. از سوی دیگر، ایالات متحده منتظر بود تا پس از اعلام پیروزی عربستان در این جنگ، از معامله قرن پرده بردارد،12 اما عدم موفقیت عربستان موجب شد تا آمریکا اعلام این معامله را بارها به تأخیر بیندازد.

احتمال پیروزی عربستان در این جنگ تنها در هفتههای اول پیش از امضای توافق هستهای ایران امکانپذیر بود. ازاینرو آمریکا دو بار امضای این توافق را به تأخیر انداخت تا شاید عربستان بتواند هرچه سریعتر جنگ را به نفع خود به پایان برساند؛ اما با گذشت زمان، دشمن فهمید که جنگ یمن نسخه مشابهی از جنگ 33 روزه لبنان با رژیم صهیونیستی است، زیرا در آن جنگ، ارتش رژیم صهیونیستی با حمایتهای نظامی نامحدود آمریکا کوشید تا با انجام حملات هوایی متعدد، نیروهای مقاومت مستقر در جنوب لبنان را بهکلی نابود نماید. محمد بنسلمان نیز ازطریق صدور فرمان حملات هوایی متعدد، دقیقاً میخواست همین هدف را نسبت به جنبش انصارالله محقق نماید.13

نیروهای انصارالله با همکاری ارتش بازسازیشده یمن، مقاومت خود را در برابر متجاوزان سعودی و اماراتی آغاز کردند. این همکاری ازطریق امضای یک تفاهم، میان چند حزب و شخصیت آغاز شد که برجستهترین آنها علی عبدالله صالح بود. پس از امضای تفاهم مذکور، نیروهای انصارالله و ارتش، با ترسیم دو خط قرمز دریایی و زمینی کوشیدند تا حملات عربستان و امارات را مهار کرده و از دستیابی آنها به اهداف شومشان جلوگیری کنند. خط قرمزی که در بخشهای غیردریایی ترسیم شده بود، تمام پایتخت و مناطق جغرافیایی اطراف آن ازجمله مأرب و جوف را در بر میگرفت؛ درحالیکه خطر قرمز دریایی تنها شامل بندر حدیده میشد. با تلاشها و دلاوریهای ملت یمن، نیروهای متجاوز سعودی و اماراتی نتوانستند از دو خط قرمز ترسیم شده عبور کنند.

در سال 2016 نیروهای یمنی با استفاده از موشکهای بومی خود، موازنه بازدارندگی جدیدی را در برابر عربستان ایجاد کردند که موجب شد مسئولان سعودی رفتهرفته به شکست حتمی خود اعتراف نمایند.14 به دنبال این شکست، طرح راهبردی دیگری با عنوان خروج آمریکا از توافق هستهای و همچنین تشکیل یک ائتلاف سهجانبه متشکل از آمریکا، اسرائیل و کشورهای خلیج مطرح شد که هدف آن مقابله با ایران و نیروهای مقاومت بود. پس از اینکه منطقه خلیج بهعنوان قرارگاه اصلی این ائتلاف تعیین شد، نیروهای آمریکایی در این منطقه مستقر شده و مسئولان آمریکایی نیز ازطریق اظهارات متعددی، آمادگی نیروهای آمریکایی جهت ورود به یک جنگ همهجانبه با ایران را اعلام کردند؛ اما بعدها مشخص شد که تمام این اقدامات با هدف جنگ روانی صورت گرفته و همان دلایلی که به دولتهای پیشین آمریکا اجازه حمله به ایران را نمیداد، دولت کنونی آمریکا را نیز وادار خواهد کرد که از انجام هر نوع حمله نظامی علیه ایران خودداری کنند. منهدم شدن هواپیمایی جاسوسی غولپیکر آمریکا در آسمان تنگه هرمز توسط نظامیان ایرانی نیز مهر تأییدی بر این حقیقت انکارناپذیر بود.15

با وجود اینکه از تابستان سال 2017 تا تابستان سال 2020 ساختار ائتلافهای سیاسی یمن دستخوش برخی تغییرات شده و طرفداران علی عبدالله صالح نیز به همکاری خود با نیروهای یمنی پایان دادند، اما نیروهای مقاومت یمن توانستند علاوه بر مهار کردن پیامدهای ناشی از بحران علی عبدالله صالح، از اختلافات عمیقی که میان عربستان و امارات وجود داشت، پرده بردارند. سستبنیان بودن دولت عبد ربّه منصور هادی و ارتش او که با حمایت آلسعود تشکیل شده بود نیز با آغاز درگیریهای نظامی میان عربستان و امارات بر همگان آشکار شد.

همزمان با این رویدادها، چالش قدرت گرفتن دوباره دو سازمان تروریستی القاعده و داعش در مناطق تحت تسلط نیروهای منصور هادی دوباره مطرح شد. در همین زمان کشورهای قطر و ترکیه با عربستان و امارات، درباره نقش اخوانالمسلمین اختلاف پیدا کردند. تمام این عوامل دستبهدست هم داد تا نیروهای انصارالله بتوانند ابتکار عمل را در دست گرفته و با انجام چند حمله گسترده علیه ارتش منصور هادی و نیروهای ائتلاف عربستان و امارات، انسجام نظامی آنها را به طور کامل از بین ببرند.16 در نتیجه، محاصره زمینی، هوایی و دریایی یمن نتوانست شرایط سیاسی یمن را تغییر داده و انصارالله را از جایگاه قدرتمند خود پایین بکشاند.

امروز نهتنها مشکلاتی چون قحطی، گرسنگی، وبا و بیماری کرونا از متزلزل کردن جایگاه نیروهای انصارالله عاجز مانده، بلکه این نیروها توانستهاند در همین شرایط سخت، با انجام چند حمله موشکی به گذرگاهها و صنایع حیاتی دشمن (که آمریکاییها برای آن اهمیت بسیار زیادی قائل هستند)، امنیت زمینی و دریایی خلیج را نیز در دست بگیرند.17

حمله به آرامکو

در 19 اکتبر سال 2019 نیروهای انصارالله یمن، ازطریق چندین موشک و پهپاد، تأسیسات نفتی آرامکو را که در قلب سامانه امنیتی آمریکا و عربستان قرار داشت، مورد حمله قرار دادند؛ بهطوریکه موشکها کاملاً به اهداف مورد نظر اصابت نموده و پهپادها نیز توانستند حملات تکنیکی پیچیدهای را علیه عربستان با موفقیت به اتمام برسانند. به دنبال این حملات، اغلب پالایشگاههای آرامکو دچار آتشسوزی شده و توزیع فراوردههای نفتی در عربستان به طور کامل از کار افتاد.18

توماس فریدمن، یکی از نویسندگان سرشناس روزنامه نیویورک تایمز است که در سال 2002 طرحی را برای صلح با رژیم صهیونیستی به عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه پیشین عربستان سعودی، ارائه داده بود؛ این نویسنده سرشناس درباره حملات نیروهای انصارالله به عربستان، تحلیلهای جامعی ارائه داده و معتقد است که این حملات برجستهترین تحول راهبردی در منطقه پس از جنگ سوریه به شمار میآید. وی این حملات را نشاندهنده قدرت محور مقاومت قلمداد کرده و بر این باور است که آینده کشورهای خلیج و همچنین امنیت رژیم صهیونیستی و نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه، در دست نیروهای مقاومت خواهد بود، زیرا موفقیت نیروهای انصارالله در این حملات نشان میدهد که آنها توانایی تکرار آن را در هر جنگ دیگری دارا هستند؛19 تحلیلگران رژیم صهیونیستی نیز نظرات مشابهی را نسبت به این حملات ارائه دادهاند.20

ترور دو فرمانده بزرگ محور مقاومت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس توسط آمریکا، تأثیر چندانی بر مقابله نیروهای یمنی در برابر عربستان نداشت؛ زیرا در ماههای مه و ژوئن، نیروهای یمنی با انجام چند حمله موشکی پیاپی و گسترده علیه ریاض، بار دیگر ثابت کردند که هنوز ابتکار عمل در معادلات بازدارندگی در دست نیروهای یمنی بوده و معادلهای که با حمله یمن به تأسیسات آرامکو پدید آمد، همچنان پابرجاست. در داخل یمن هم نیروهای مقاومت توانستند ازطریق چندین عملیات نظامی در مأرب و جوف، جایگاه نظامی خود را به طور کامل تثبیت نمایند.21

در مقابل، ائتلاف عربستان و امارات به دلیل شدت گرفتن جنگهای نیابتی میان طرفداران منصور هادی و نیروهای شورای انتقالی جنوب، روز به روز به فروپاشی خود نزدیکتر میشود. این شرایط موجب شده است تا فضای بینالمللی حاکم در جهان، دستیابی به حلوفصل سیاسی و همچنین به رسمیت شناختن جایگاه انصارالله را بر گزینههای دیگر ترجیح دهد؛ بهعنوان مثال در طرحی که توسط مارتین گریفیتس، فرستاده سازمان ملل در یمن، ارائه شده، پذیرش شروط انصارالله برای آتشبس و همچنین بازگشایی فرودگاه صنعا و بندر حدیده، کاملاً ضروری قلمداد شده است.22

ازآنجاکه عبور و مرور کشتیهای تجاری و نفتکشها از تنگه هرمز، کاملاً با نظارت جمهوری اسلامی ایران صورت میگیرد، میتوان گفت که امنیت صادرات نفتی عربستان سعودی، بهعنوان بزرگترین تولیدکننده نفت در جهان، در دست ایران قرار دارد. این حقیقتی است که پس از منهدم شدن هواپیمای آمریکایی در آسمان تنگه هرمز توسط نظامیان ایرانی و همچنین پاسخ ایران به توقیف یکی از نفتکشهایش در تنگه جبلالطارق، بر همگان ثابت شد؛ حتی مسئولان آمریکایی نیز پس از رویدادهای فوق به این حقیقت اعتراف کردند.

پس از حمله نیروهای یمنی به تأسیسات حیاتی آرامکو، امنیت تجارت نفتی عربستان در دست نیروهای مقاومت قرار گرفت؛ آنها با حملات موشکی و پهپادی دقیق خود، ثابت کردند که کلید صادرات نفتی عربستان تنها در اختیار آنها بوده و هر وقت که بخواهند، میتوانند صادرات نفتی این کشور را متوقف نمایند. این مسئله مسئولان آمریکایی را بسیار نگران کرده است، زیرا بیشتر تولیدات نفتی آمریکا و روسیه در بازارهای داخلی این دو کشور مصرف شده و نیازهای خارجی را پوشش نمیدهد؛ ازاینرو بخش قابلتوجهی از نیازهای نفتی جهان توسط کشورهای خلیج بهویژه عربستان سعودی تأمین میشود.

علاوه بر مسئله امنیت تجارت نفتی عربستان، مسئله امنیت رژیم صهیونیستی نیز برای آمریکا اهمیت بسیار زیادی دارد؛ در حال حاضر تواناییهای موشکی حزبالله، بهویژه موشکهای نقطهزن آن، شاهد پیشرفت قابلتوجهی بوده است. نیروهای مقاومت فلسطین نیز تواناییهای موشکی خود را در برابر نیروهای رژیم صهیونیستی به اثبات رساندهاند.23

افزون بر این، تواناییهای موشکی نیروهای انصارالله یمن نیز بهعنوان ضلع سوم این مثلث، امنیت رژیم صهیونیستی را به شدت در معرض خطر قرار داده است؛ چراکه رهبری انصارالله در سخنرانیهای خود تأکید کرده که نیروهای مقاومت یمن در هر جنگی که علیه رژیم صهیونیستی آغاز شود شرکت خواهند کرد.24

همزمان با آغاز درگیریها میان آلسعود و جمال عبدالناصر در دهه 1960، عربستان سعودی فعالیت خود را بهعنوان ضامن امنیت سیاسی و راهبردی آمریکا در منطقه، آغاز کرد. این شرایط تا زمان تجاوز عربستان به یمن ادامه پیدا کرد؛ پس از آغاز این تجاوز، نیروهای انصارالله با قدرتنماییهای خود در میدان جنگ، از ضعف و ناتوانی این رژیم پرده برداشته و بر همگان ثابت کردند که امنیت این کشور در گرو اراده آنها قرار دارد. به دنبال این رخداد، هریک از کشورهای خلیج کوشیدند تا به شکلی از عربستان فاصله بگیرند؛ بهعنوان مثال کشور قطر به طور کامل از عربستان فاصله گرفته و کشورهای عمان، امارات و کویت نیز کوشیدند تا به شکلی روابط دوستانه خود را با عربستان کاهش دهند.

همزمان با کاهش قدرت عربستان سعودی و از بین رفتن هیبت پوشالین این کشور، جایگاه اتحادیه عرب بهعنوان یک نهاد رسمی عربی نیز کمرنگ شد و ایالات متحده نیز سیاستهای خود را بر اساس جایگاه ضعیف و کمرنگ عربستان تنظیم کرد؛ برای مثال مسئولان آمریکا بهجای واگذار کردن اجرای طرحهای مهمی چون معامله قرن و کنفرانسهای عادیسازی روابط با عربستان، آنها را به کشور کوچک بحرین واگذار کردند.25 البته تشکیلات خودگردان فلسطین نیز با شجاعت این طرحها را محکوم کرد26 که موجب شد مسئله افزودن برخی مناطق فلسطین به اسرائیل، همزمان با اجرای معامله قرن، به حالت تعلیق درآید.

ناکامی استراتژی آمریکا

رهبران ایالات متحده در سال 1999، سند رهبری و زعامت قرن 21 را بهعنوان یک دیدگاه رسمی به تصویب رسانده و همان زمان با آغاز دوره اول ریاست جمهوری بوش پسر، به اجرا گذاشتند.27 این سند یک نقشه سیاسی-نظامی است که با بررسی جنگهای ایالات متحده از آغاز قرن 21 تاکنون، میتوان به اهداف آن پی برد. بر اساس مطالب ذکرشده در این سند، محور اصلی این جنگها (بنا به گفته مسئولان آمریکا) منطقه خاورمیانه است که در جنوبغرب آسیا قرار داشته و جمهوری اسلامی ایران نیز قلب تپنده آن محسوب میشود. مهمترین هدف ایالات متحده از دخالت در جنوبغرب آسیا در طول سالهای گذشته، تأمین امنیت رژیم صهیونیستی و تجارت نفتی و همچنین حفظ جایگاه عربستان سعودی بهعنوان رهبر جهان عرب بوده است.

پس از تحولاتی که به دنبال جنبش بهار عربی رخ داد، ایالات متحده (در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما) راهبردهای خود را در رابطه با کشورهای منطقه تغییر داد و تصمیم گرفت رهبران جدیدی را برای جهان عرب تعیین نماید؛ اما تعیین رهبران جدید نیازمند این بود که توانایی گزینههای مورد نظر سنجیده شود؛ ازاینرو مسئولان آمریکا، کشور سوریه را بهعنوان میدان اصلی این امتحان انتخاب کردند، لیکن همانطور که ایالات متحده در جنگهای افغانستان (سال 2001)، عراق (سال 2003) و لبنان (سال 2006) با شکست روبرو شد28و از دستیابی به اهداف خود بازماند، در سوریه نیز نتوانست تغییرات ژئواستراتژیک مورد نظر خود را محقق سازد، زیرا نیروهای روسیه در سال 2015 در خاک سوریه مستقر شده و به آمریکا اجازه ندادند که این کشور را تحت تسلط خود قرار دهد. این شکست، موجب شد تا آمریکاییها طرح دیگری به نام «تسلط یکجانبه بر خلیج» را جایگزین «تسلط مشترک بر شرق» نمایند. خروج آمریکا از توافق هستهای و همچنین مستقر شدن ناوهای این کشور در آبهای خلیج، مهر تأییدی بر صحت این ادعا است.29

اما آنچه که موجب شد تا ایالات متحده از دستیابی به هدف جایگزین خود نیز باز بماند، تحولات ناشی از قدرتنمایی نیروهای مقاومت در یمن بود، چراکه این تحولات، موازنه قدرت در منطقه را تغییر داد. نشریه فارن افرز، چاپ شورای روابط خارجی آمریکا، یکی از معتبرترین نشریههای ایالات متحده در زمینه تحلیل امور راهبردی و سیاستهای خارجی این کشور به شمار میآید. در این نشریه، متنی انتشار یافته است که میتوان آن را نتیجه تحولاتی دانست که توسط نیروهای مقاومت یمن رقم خورده است؛ همچنین در سند جدیدی که توسط تعدادی از صحنهگردانان ایالات متحده نوشته شده، بر این مسئله تأکید شده است که دیگر زمان تعیین راهبردهای کلان به پایان رسیده است.30 به عقیده ما این سخن اشاره غیرمستقیمی به رویدادهای یمن دارد؛ چراکه این سند، شروط بسیاری را برای موفقیت یک راهبرد ذکر میکند که علاوه بر مواردی چون ضرورت وجود دیدگاهها و منافع، مسائل دیگری مانند توانایی پیشبینی، پیشدستی کردن و برخورداری از ابتکار عمل را نیز شامل میشود. با دقت در شروط جدیدی که برای شکلگیری یک راهبرد موفق ذکر شده، درمییابیم که تمام این شروط در کشور یمن مورد آزمایش قرار گرفته و نتایج آن برای ایالات متحده رضایتبخش نبوده است، چراکه در یمن همواره غافلگیری، جانشین پیشبینی، عقب ماندن از رویدادها جانشین پیشدستی و انزوا و کنارهگیری جانشین ابتکار عمل بوده است.

پینوشت

1- یورونیوز (2018). ترامپ خطاب برای سومین بار به ملک سلمان: من کاملاً جدی هستم... باید هزینۀ حفاظت از تخت پادشاهی آلسعود را بپردازی. قابل دسترسی در:

https://arabic.euronews.com/2018/10/05/trump-to-saudi-king-salman-this-time-i-m-very-serious-you-have-to-pay-for-protection

2- گاردین (2013). القصیر یک پیروزی راهبردی؛ قابل دسترسی در:

 https://www.theguardian.com/world/2013/jun/05/syria-army-seizes-qusair

گاردین (2013). اوباما و معنای ضربه زدن؛ قابل دسترسی در:

https://web.archive.org/web/20190415104030/

https://www.theguardian.com/world/2013/aug/30/john-kerry-syria-attack-clear-evidence

3- شورای امنیت (2013). متن قطعنامه 2118؛ قابل دسترسی در:

 https://shrc.org/wp-content/uploads/2014/01/security-council.pdf

4- الاخبار (2012). مذاکرات بغداد: تفاهم برای شکست نخوردن؛ قابل دسترسی در:

 https://al-akhbar.com/International/70371

5- عربی 21 (2018). یک روزنامه نقش نظامی اسرائیل در جنگهای یمن را افشا کرد؛ قابل دسترسی در:

https://arabi21.com/story/1138431/صحیفة-تکشف-دور-إسرائیل-العسکری-فی-حروب-الیمن-تفاصیل

6- الوطن. نشست آستانه؛ قابل دسترسی در:

https://web.archive.org/web/20170202013322

http://www.alwatanonline.com/archives/15952

7- العالم (2017). نظام دریاهای پنجگانه که بر جهان حکومت خواهد کرد؛ قابل دسترسی در:

https://www.alalam.ir/news/3079231/منظومة-البحار-الخمسة-التی-ستقود-العالم

8- الاخبار (2018). الحوثی: در کنار حزبالله آمادۀ جنگ با اسرائیل هستیم؛ قابل دسترسی در:

https://al-akhbar.com/Yemen/246826

9- العالم. در تیررس موشکهای یمنی؛ قابل دسترسی در:

https://www.alalam.ir/news/2020414/شاهد-بالفیدیو--اسرائیل-فی-مرمى-الصواریخ-الیمنیة

10- المساء پرس (2019). نویسندۀ اسرائیلی در اذعان جدید: ارتش اسرائیل در جنگهای خارجی ازجمله یمن شرکت میکند؛ قابل دسترسی در:

http://www.masa-press.net/2019/08/26/کاتب-إسرائیلی-فی-اعتراف-جدید-الجیش-الإ/

11- اسپوتنیک عربی (2019). یک گزارش آمریکایی سرنوشت جنگ یمن، بحران قطر و آیندۀ بنسلمان و اسد را در سال 2019 پیشبینی میکند؛ قابل دسترسی در:

https://arabic.sputniknews.com/arab_world/201901061038033900-الیمن-قطر-ابن-سلمان-بشار-الأسد-یتوقع/

12- رأی الیوم (2018). یمن... و کرانۀ باختری آغاز پایان معاملۀ قرن هستند... کوشنر و روابط سعودی او گام بعدی تحقیق هستند؛ قابل دسترسی در:

https://www.raialyoum.com/الیمن-والضفة-بدایة-نهایة-صفقة-القرن-ک/

13- مرکز مطالعات الجزیره (2020). افزایش خطر: شکست استراتژی عربستان در یمن؛ قابل دسترسی در:

https://studies.aljazeera.net/ar/article/4658

14-خبرگزاری آنادولو (2019). جنگ یمن: پیامدهایی که ممکن است به «زمینلرزههای ژئوپلیتیک» بینجامد؛ قابل دسترسی در:

https://www.aa.com.tr/ar/أخبار-تحلیلیة/حرب-الیمن-تداعیات-قد-تنتهی-إلى-زلازل-جیوسیاسیة-مقال-تحلیلی/1615119

15- رأی الیوم (2019). ایران پس از سرنگونی پهپاد آمریکایی هشدار داد که عبور از مرزهایش «خط قرمز» است...؛ قابل دسترسی در:

https://www.raialyoum.com/إیران-تعلن-إسقاط-طائرة-مسیرة-أمیرکیة-ع/

16- المنار (2018). پیروزیهای بزرگ ارتش یمن...؛ قابل دسترسی در:

http://almanar.com.lb/3932139

17- الجزیره (2018). حملات موشکی حوثی به سعودی؛ قابل دسترسی در:

https://www.aljazeera.net/encyclopedia/events/2018/3/26/أبرز-الهجمات-الصاروخیة-الحوثیة-على

18- الجزیره (2019). حملات آرامکو: حوثیها مسئولیتش را برعهده گرفتند و دو منبع آمریکایی و عراقی منابعشان را افشا کردند؛ قابل دسترسی در:

https://www.aljazeera.net/news/politics/2019/9/16/أمیرکا-السعودیة-أرامکو-هجمات-العراق

19- عربی 21 (2019). ضربات به آرامکو، ابوظبی و ریاض را شوکه و ترامپ را رسوا کرد؛ قابل دسترسی در:

https://arabi21.com/story/1214108/الغارات-على-أرامکو-صدمت-أبو-ظبی-والریاض-وکشفت-ترامب

20- رادیو النور (2019). اسرائیل از تکرار تجربۀ ضربه به شرکت سعودی آرامکو بر روی راکتورهای دیمونا نگران است؛ قابل دسترسی در:

http://www.alnour.com.lb/news/security/389160/-اسرائیل--تخشى-تکرار-تجربة-ضرب-شرکة--ارامکو--السعودیة-على-مف

21- خبرگزاری آنادولو (2020). چگونۀ جوف یمن به دست حوثیها افتاد؟؛ قابل دسترسی در:

https://www.aa.com.tr/ar/الدول-العربیة/کیف-سقطت-الجوف-الیمنیة-فی-أیدی-الحوثیین-/1752706

22- الجزیره (2020). در میان خوشبینی نسبت به انعقاد توافق جامع... گریفیتس به شورای امنیت: پاسخی به آتشبس در یمن داده نمیشود؛ قابل دسترسی در:

https://www.aljazeera.net/news/politics/2020/4/17/الیمن-غریفیث-إطلاق-النار-الهدنة-مجلس

23- الاخبار (2019). شوک در اسرائیل: موشکهای غزه به تلآویو رسید؛ قابل دسترسی در:

https://al-akhbar.com/Palestine/267793

24- القدس العربی (2019). نتانیاهو راز تهدید ایران علیه اسرائیل از یمن را افشا کرد؛ قابل دسترسی در:

https://www.alquds.co.uk/نتنیاهو-یکشف-سر-التهدید-الإیرانی-على-إ/

25- الجزیره (2017). «اینجا بحرین است»: لوکوموتیو عادیسازی بحرین با اسرائیل؛ قابل دسترسی در:

https://www.aljazeera.net/encyclopedia/organizationsandstructures/2017/12/11/هذه-هی-البحرین-قاطرة-التطبیع-البحرینی

26- الشرق (2018). چرا عربستان سعودی از معاملۀ قرن عقبنشینی کرد؟؛ قابل دسترسی در:

https://al-sharq.com/article/06/08/2018/لماذا-تراجعت-السعودیة-عن-صفقة-القرن؟?_cf_chl_captcha_tk

27- البیان (1999). استراتژی کاخ سفید در قرن آتی: صد سال دیگر از رهبری آمریکا؛ قابل دسترسی در:

https://www.albayan.ae/one-world/1999-05-28-1.1076963

28- ایلاف (2006). گزارش کمیسیون بیکر-همیلتون؛ قابل دسترسی در:

https://elaph.com/Web/Politics/2006/12/196017.html

29- بیبیسی (2018). ترامپ ایران را به «بازی تاجوتخت» میطلبد و سلیمانی «تهدید میکند»؛ قابل دسترسی در:

https://www.bbc.com/arabic/trending-46083359

30- فارن افرز (2020). پایان راهبردهای کلان؛ قابل دسترسی در:

https://www.foreignaffairs.com/articles/world/2020-04-13/end-grand-strategy

 


تعداد مشاهده: 1112