فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

جایگاه خاورمیانه برای ایالات متحده در سایه استقلال از انرژی وارداتی

سیدمهدی مدنی
دکترای مطالعات خاورمیانه دانشگاه تهران.

چکیده

 از اواخر قرن 19 بود که انرژی فسیلی رفتهرفته به موتور توسعه دولتها تبدیل شد و به همین منظور قدرتهای بزرگ ترتیباتی برای دسترسی و تسلط بر مناطق برخوردار از نفت و گاز را در دستور کار خود قراردادند. در این میان تمرکز منابع در محدوده خاص، بیضی انرژی، با تئوری «پایان نفت» و همچنین «اوج تولید» همراه شد و اهمیت مناطق برخوردار از نفت و گاز را دوچندان کرد. بدیهی است که در این فضا خاورمیانه که عمده منابع نفت و گاز جهان را در خود جایداده اهمیت یافته و تسلط بر این منطقه نیز در دستور کار قدرتهای بزرگ قرار بگیرد. حمله نظامی، کودتا، ایجاد دولت دستنشانده و ایجاد پایگاههای نظامی ازجمله شاخصهای تلاش برای تسلط بر این منطقه است. تحولات جدید در عرصه انرژی، شامل کشف و تجاریسازی منابع نامتعارف، که از ایالاتمتحده آغاز گردیده و احتمال تسری این فنّاوری به دیگر مناطق نیز دور از ذهن نیست، دو اصل پارادایم سابق یعنی تمرکز انرژی فسیلی در مناطق خاص و پایان نفت را به چالش کشیده و درنتیجه از اهمیت این منطقه برای آمریکا کاسته است. آنچه در این نوشتار موردبررسی قرار میگیرد تأثیر تجاریسازی منابع نامتعارف بر راهبرد سیاست خارجی ایالاتمتحده آمریکا در منطقه خاورمیانه است. این نوشتار بر اساس نظریه ثبات هژمونیک به این مهم میپردازد که بهرغم حرکت ایالاتمتحده به سمت استقلال از منابع انرژی منطقه، همچنان به حضور خود در این منطقه آشوبناک ادامه میدهد. ضرورت تسلط بر شریان انرژی و همچنین مقابله با تهدیدات امنیتی که از این منطقه برمیخیزد سبب میشود که آمریکاییها بهرغم استقلال انرژی همچنان این منطقه را رها نکنند.

 

کلیدواژهها: سیاست خارجی- ایالات متحده - پایان نفت -انرژیهای نامتعارف- خاورمیانه – ثبات هژمونیک

 

مقدمه

 تحولات جدید در بازار انرژی جهانی از حیث ورود انرژیهای نامتعارف و همچنین تغییر ژئوپلیتیک انرژی در سراسر جهان، جهان جدیدی را از این حیث خلق کرده است. اهمیت نفت سبب توجه قدرتهای بزرگ به مناطق نفتخیز میشد؛ تا جایی که هرکدام از قدرتهای بزرگ برای خاورمیانه و قفقاز، یعنی مناطق برخوردار از نفت و گاز، راهبرد مشخص برای تسلط بر این مناطق تدوین کرده بودند. رقابت دو قطب اصلی قدرت جهانی، ضرورت تسلط بر این مناطق را نیز تشدید میکرد. جمله معروف ریچارد نیکسون، رئیسجمهور اسبق آمریکا، قابلتأمل مینماید: «در دوران حاضر قدرت نظامی و اقتصادی هر کشور بستگی و ارتباط کامل با نفت دارد. درنتیجه منطقه خلیجفارس در دهه پایان قرن بیستم منبع و منشأ بسیاری از حوادث خواهد بود. هرگاه اتحاد شوروی قدرت بستن شیرهای نفت خاورمیانه را به دست آورد، مسلماً قدرت بهزانو درآوردن ممالک صنعتی غرب را نیز خواهد داشت.»(موسویشفائی،320) این سخنان در کنار آمارهای ارائهشده، اهمیت مناطق نفتخیز را بیشازپیش نشان میداد. مطابق آمارهای دهه1990 حدود 63 درصد ذخیره اثباتشده جهانی در خلیجفارس متمرکز بود.(عبدالله خانی، 8-137)

 اهمیت یافتن انرژی بهعنوان موتور توسعه با موضوع دیگری به نام «پایانپذیری» نفت همراه شده بود. سال 2000 تصور میشد که ذخیره نفتی متعارف جهان با روند مصرف آن زمان تنها برای 35-30 سال دیگر کفایت میکند. متیو سیمونز با وام گرفتن نظریه «اوج تولید» از هربرت هوبرت در کتابش با عنوان غروب نفت در صحرا نگرانی در مورد پایان نفت عربستان سعودی بهعنوان یکی از اصلیترین تولیدکنندگان نفت مطرح کرد. وی در این کتاب عنوان کرد که بامطالعه حدود 200 گزارش فنی در مورد فعالیتهای اکتشاف و تولید عربستان و اطلاعات فنی انجمن مهندسان در مورد وضعیت تولید میدان به میدان این کشور، ذخایر این کشور بهرغم ادعای 260میلیارد بشکهای، در خوشبینانهترین حالت 150 میلیارد بشکه است و پیشبینی تولید روزانه 12-10میلیون بشکه در روز تا 50 سال آینده این کشور نادرست است. به گفته وی، غروب قریبالوقوع نفت در عربستان و سراسر خاورمیانه باعث خواهد شد فرآوردههای نفتی کمتری و باقیمت بالاتر در اختیار مصرفکنندگان طبقه متوسط جوامع توسعهیافته قرار گیرد. حالآنکه در کشورهای کمتر توسعهیافته ممکن است دستیابی مردم به فرآوردههای نفتی بهطور «کامل» غیرممکن شود.» (سیموئز، 4-435)

 بنابراین در این شرایط، خاورمیانه و بهطور خاص منطقه خلیجفارس، برای قدرتهای بزرگ، خصوصاً ایالاتمتحده، چه از نظر «تأمین نفت موردنیاز خود» و چه ازنظر «سلطه بر عرضه نفت مورد نیاز رقبای خود» (نظریه هژمونیکگرایی) اهمیت مضاعف مییافت. همین روند بود که سبب شد ایالاتمتحده برای کنترل بر منابع انرژی اقداماتی مانند کودتای نظامی1 در ایران (Abrahamian, 2-5)2، حضور نظامی مستقیم در منطقه و شکلدهی به بزرگترین ائتلاف جهانی بعد از جنگ جهانی دوم علیه عراق به علت حمله به کویت با حضور 34 کشور3 دست یازد تا به گفته مقامات آمریکایی «جریان نفت به ایالاتمتحده و جهان آزاد» با اخلال روبرو نگردد.»4 بدیهی است که مسئله برای ایالاتمتحده تنها تضمین واردات نفت موردنیاز خود نبود، بلکه همانگونه که مایکل کلر بیان میکند «جنگ بر سر کنترل منابع نفتی خلیجفارس بهعنوان یک شریان حیاتی غرب بود(Klare, 63) که با حمله عراق به کویت در معرض خطر شوروی قرار گفته بود.( Telhami,2002) بنابراین مسئله «نبود منابع کافی در کشورهای توسعهیافته»، «تمرکز منابع در مناطق خاص» در کنار موضوع «محدودیت و پایان سریع منابع متعارف» سبب ارزش استراتژیک مناطق نفتی میشد. نتیجه راهبردی این تلقی از اهمیت استراتژیک انرژی آن بود که کشورهای واردکننده برای عرضه ایمن نفت «هرگونه خطری برای عرضه نفت را تهدیدی علیه امنیت ملی»تلقی کرده و برای رفع آن اقدام کنند. ( Mabro, 1-12)

 این روند با تحولات فنّاورانه در آمریکا که «انقلاب انرژی» نامید میشود، دستخوش تغییر شد. این تحول که با افزایش قیمت نفت در عرصه جهانی همراه شده بود، سبب استخراج منابع جدیدی شد که تا پیشازاین یا به دلایل عدم پیشرفت علمی غیرقابل استحصال بود و یا به دلیل هزینه بالای استخراج، مقرون به صرفه نبود. تأثیر این مهم که سبب تغییر اساسی در کلیدواژههای پارادایم سنتی انرژی جهانی شده (مدنی، 1395) تا جایی بود که در تاریخ 10 ژوئن 2015 باب دادلی، مدیرکل شرکت بزرگ نفتی بریتیش پترولیوم، اعلام کرد: «آمریکا برای نخستین بار از سال 1975، در تولید نفت از عربستان پیشی گرفته است.» طبق این گزارش، واردات نفت آمریکا در سال 2014 به کمتر از نصف بالاترین سطوح آن در سال 2005 رسیده و آمریکا جای خود را بهعنوان نخستین واردکننده جهانی نفت به چین واگذار کرده است.(BP, 10 June)

 با این مقدمه تلاش میشود تا این سؤال مطرح شود که حرکت به سمت استقلال انرژی در آمریکا، چگونه صورت گرفته و این حرکت چه تأثیری بروی راهبرد سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه به عنوان منطقه برخوردار از انرژی دارد؟ خاصه آنکه ایالات متحده مطابق اسناد راهبردی «چرخش به آسیا» را در برنامه اصلی خود قرار داده است و این مهم را در جملاتی مانند «ما در حال تغییر توازن رویکرد خود به سمت آسیا و اقیانوسیه هستیم(USNSS,2015:1)» در سند راهبردی سیاست دفاعی 2012؛ و همچنین سند راهبرد امنیت ملی آمریکا سال 2015 مورد تأکید قرار داده است. پاسخ ابتدایی به این سؤال یا همان فرضیه این مقاله آن است که بهرغم تحولات نوین بازار انرژی و کاهش جایگاه انرژی خاورمیانه برای آمریکا، راهبرد سیاست خارجی آمریکا رهاسازی این منطقه نیست بلکه آمریکا همچنان بر حفظ این منطقه بهعنوان یک منطقه راهبردی است..

 این نوشتار در سه بخش تنظیمشده است. در بخش اول از چیستی انرژیهای نامتعارف، منابع و میزان آن بر طبق اسناد معتبر بینالمللی صحبت میشود. در بخش دوم به نظریه ثبات هژمونیک بهعنوان مبانی نظری این نوشتار اشاره میکنیم و در بخش سوم شواهد برای عدم رهاسازی منطقه در اسناد راهبردی را موردبررسی قرار میدهیم.

 

بخش اول: چیستی و میزان انرژیهای نامتعارف

 همانطور که در مقدمه اشاره شد، توسعه تکنیکهای جدیدی نظیر «شکست هیدرولیکی»5 و «حفاری افقی»6 و کاهش هزینههای تولید منابعی که استخراج آنها غیراقتصادی بود، تغییری کلان در وضعیت بازار بینالمللی انرژی رقم زد که از آن با عنوان «انقلاب انرژی نامتعارف» یاد میشود. (IHS CERA, 5) پیشرفت تکنولوژی سبب شناسایی منابع، استخراج و افزایش تولید از منابع عظیم نفت و گاز «نامتعارف» شد که خود باعث تغییر صحنه بازار انرژی در سطح جهان گردید.

 در تبیین انواع منابع نامتعارف باید گفت که این منابع بر اساس گزارش بازار انرژی «آژانس بینالمللی انرژی» شامل شیل نفتی، ماسه نفتی، مایعات تولیدی از زغالسنگ، مایعات تولیدی از بیومس و مایعات حاصل از فرآیند شیمیایی گاز طبیعی میشود. (ترازنامه هیدروکربوری، 17-15) در میان منابع نامتعارف، نفت شیل از اهمیت بیشتری برخوردار است. شیلهای نفتی گروه متنوعی از سنگها هستند که منشأ نفت دارای مواد آلی و غیر آلی هستند که مواد آلی موجود در آنها به علت اینکه در عمق کافی مدفون نشده هنوز به مرز پختگی نرسیده و نفتی تولید نمیکنند، ولیکن میتوان در آزمایشگاه با حرارت دادن و تقطیر از آنها نفت را استخراج کرد. (پایگاه ملی داده علوم زمین کشور، منبع اینترنتی) لازم به ذکر است که نفت خام موجود در شیلها که دارای هیدروکربنهای سنگین به نام کروژن است از دیرباز به وسیله سرخپوستان آمریکایی شناختهشده بود (یزدانی، 2) و امروز در سایه انقلاب انرژی و افزایش قیمت نفت استخراج آن بهصرفه شده است.

 منابع گازی نامتعارف نیز به مخازنی اطلاق میشود که میزان عبوردهی(تراوایی) سنگ مخزن آنها بسیار پایین بوده و (مویدی، 1) بهطورکلی شامل پنج منبع عمده یعنی گاز هیدراتها7، گاز متان همراه لایههای زغالسنگ8، گازهای متان در بستر زغال (آلی سطحی)9، گاز سخت01 و گاز صخرههای رُسی یا همان گاز شیل11 میشوند. (مدنی، 1395)

 آمار و گزارشهای مراجع زمینشناسی و همچنین نهادهای آماری بینالمللی میزان منابع نامتعارف در سطح جهان را قابلتوجه برآورد کردهاند. برای مثال مطابق برآوردهای «آژانس بینالمللی انرژی»، آمریکا 3842 TCF گاز درجا و 109 TCF گاز قابل استحصال دارد. مؤسسه IHS در تحقیقی، 23 منطقه نفت شیل که کیفیت مشابه با آمریکای شمالی دارند را مشخص کرده که منابع قابل بازیافت از این مناطق حدود 345 میلیارد بشکه نفت خام برآورد شده است.(مددی، 83) البته این منابع مختص آمریکا نبوده و گزارشهای آماری حاکی از پراکندگی این منابع در سراسر جهان است. برای مثال جدول زیر میزان ذخایر گاز شیل در جهان را نشان میدهد.

ذخایر گاز شیل در جهان(منبع: IEA)

 

منطقه جغرافیائی

میزان گاز در جا(TCF)

قابل استحصال(TCF)

آمریکای شمالی

3842

109

آمریکای لاتین

2117

60

اروپا

549

15

شوروی سابق

627

18

چین و هندوستان

3528

100

استرالیا

2313

66

خاورمیانه

2548

72

سایر

588

17

جمع

16112

457

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه منتشرشده بریتیش پترولیوم از برخورداری گاز شیل در سراسر جهان 2016

 

 در خصوص منابع نفتی نیز برآوردها نشان میدهند که بسیاری از کشورها از منابع نفتی نامتعارف برخوردار بوده و درصددند در صورت گرفتن فنّاوری از آمریکا، بخشی یا تمام نیاز خود را از این منابع تأمین کنند. این آمار و ارقام، و همچنین مراجعه به اطلاعات مراجع اصلی انرژی یعنی آژانس بینالمللی انرژی، اداره اطلاعات انرژی آمریکا، بریتیش پترولیوم و اوپک نشان میدهد که اگر تا پیشازاین اندیشمندانی نظیر سیموئز در سال 6991 با ایده «نقطه اوج نفت»، گمان میکردند که منابع متعارف جهانی (3/1تریلیارد بشکه) تنها تا 2035 کفاف مصرف جهانی را خواهد داد، امروزه دادههای آماری آژانس بینالمللی انرژی نشان میدهد که ذخیره جهانی نفت با تجاری شدن منابع نامتعارف بالغ بر 5/6 تریلیارد بشکه بوده و تا 160 سال آینده کفایت میکند.(IEA,2014) پیشبینیهای «اداره اطلاعات انرژی آمریکا» متهورانهتر مینماید و حاکی از آن است که با روند پیشرفتهای فنّاورانه، میزان ذخیره نفتی جهان تا 24 تریلیارد بشکه افزایشیافته و تا 500 سال آینده برای مصرف جهانی کافی است و از این ذخیره 24 تریلیارد بشکهای، 74 درصد آن از نوع نامتعارف و تنها 26درصد آن از نوع متعارف است.(EIA, Enrgy statistic, 2012)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه پراکنش نفت نامتعارف در سراسر جهان؛ اداره اطلاعات انرژی آمریکا 2013

 

 طبق برآورد آژانس بینالمللی انرژی تولید جهانی گاز نامتعارف ازBCM 560 در سال 2011 به BCM 1330 در سال 2035 میرسد.(IEA,2013:117) بر اساس سناریو «سیاستهای نوین» آژانس، سهم تولید گازهای نامتعارف از کل تولید گاز جهانی از 17% در سال 2013 به 27% در سال 2035 میرسد. (IEA,2013:61) بر این اساس آمریکا بالاترین میزان تولید را در این عرصه خواهد داشت. بیش از نصف تولید گاز نامتعارف تا سال 2020 در آمریکا و کانادا محقق میشود که در سال 2011 نیز 90در صد کل تولید را در این دو کشور تشکیل میداد. تا سال2020 سهم آنها از تولید نامتعارف جهانی به 80 درصد کاهش مییابد.(IEA,2013:65) مطابق برآوردهای آژانس، تولید گاز نامتعارف کانادا در 2013 حدود BCM 70 بوده است. این میزان تا 2035 به BCM 140 میرسد که بیشتر حجم آن را گاز شیل تشکیل خواهد داد. (IEA,2013:112)

 در کنار آمریکا، آژانس به چین اشاره میکند که، در صورت اجرایی شدن برنامههای توسعهای به دست دولت، این کشور از سال 2020 بهعنوان یک «تولیدکننده مهم» گازهای نامتعارف ظاهر میشود. سال 2011 چین گازهای نامتعارف را در خط تولید تجاری قرار داد و به BCM 10 رساند و پیشبینی میشود تولید گاز شیل در چین تا سال 2035 به BCM 120 برسد.(IEA , 2013:122)21

 بر مبنای برآورد اداره اطلاعات انرژی آمریکا، ذخایر نفت شیل در 41 کشور که با فنّاوری امروز قابل استحصال است حدود 345 میلیارد بشکه است که در صورت اقتصادی شدن باید به سایر ذخایر مایع غیر اوپک اضافه شود. این مرجع آماری در خصوص پتانسیلهای شیلهای گازی و گاز موجود در لایههای متراکم و گاز متان موجود در بستر معادن زغالسنگ بر اساس «سناریوی مرجع» اعلام میکند که ایالاتمتحده با بهکارگیری فناوری جدید تأثیر عمدهای در نزدیک به دو برابر شدن ذخایر گازی قابل بازیافت در دهه گذشته داشته است. بر اساس سناریوی مرجع، تولید گاز از شیلهای گازی در سال 2040 حدود 50 درصد از تولید گاز ایالاتمتحده را تشکیل خواهد داد. در خصوص کانادا و چین نیز برآورد میشود که در سال 2040 بیش از 80 درصد از تولید داخلی گاز این دو کشور را تشکیل دهد.( EIA, 2013:4-8)

 مجموع این آمار و برآوردها نشان میدهد که ورود انرژیهای نامتعارف به بازار از یک طرف مسئله تمرکز انرژی در یک منطقه خاص را منتفی کرده و از طرفی تئوری «پایان نفت» را با چالش مواجه ساخته است. کاهش وابستگی به انرژی وارداتی تا جایی است که در سند راهبردی امنیت ملی آمریکا در سال 2015، مشخصاً گفته میشود: «بازار جهانی انرژی بهطور چشمگیری تغییر کرده است. آمریکا اکنون بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز طبیعی جهان است. وابستگی ما به نفت خارجی در بیست سال گذشته به پایینترین حد خود رسیده و بازهم در حال کاهش است. بهعلاوه، کشورهای درحالتوسعه بیشتر از کشورهای توسعهیافته انرژی مصرف میکنند و این مسئله جریان انرژی و روابط مصرفکنندگان را تغییر میدهد.»(NSS, 2015:5)

 آمار و ارقام نیز مؤید این تحول بزرگ و تاریخی است. بررسی میزان واردات ایالاتمتحده آمریکا در پرتو انقلاب انرژی حکایت از تغییرات قابلتوجهی در آینده نهچندان دور دارد. برخی کارشناسان میزان واردات آمریکا تا سال 2035 را چیزی نزدیک به 10درصد پیشبینی کردهاند.(بهجت، 1392) نگاهی به آمارها و همچنین تحولات صورت گرفته در بازار مصرف آمریکا این مهم را بهتر نمایان میکند.

 یکی از شاخصهای تحول در بازار مصرف آمریکا کاهش شدید واردات نفت سبک است. مطابق برآورد موسسه IHS تحولات بازارهای داخلی آمریکا سبب شده که پالایشگران آمریکایی واردات نفت سبک را به شدت کاهش دهند. حدود 96درصد از یکمیلیون و 800 هزار بشکه افزایش تولیدات داخلی آمریکا در فاصله سالهای 2011 تا 2013 نفت سبک با درجه API دستکم 40 بوده که سبب شده واردات نفت سبک از کشورهایی چون نیجریه و الجزایر به صفر برسد.(مددی،1393: 83) مطابق آمار آژانس بینالمللی انرژی، خالص واردات آمریکا از 10 میلیون بشکه در روز در سال 2007 به 6/7 میلیون بشکه در سال 2013 کاهش یافت و در سال 2014 به کمتر از 7 میلیون بشکه در روز رسید. به بیان دیگر روند سالهای پیش معکوس شده و آمریکا در جهت خودکفایی و حتی صادرات حرکت میکند. گزارش میاندورهای آژانس بینالمللی انرژی نیز پیشبینی کرده که ایالاتمتحده در سایه انقلاب در تولید گاز شیل میتواند در سال 2018 تا 17 میلیارد متر مکعب ظرفیت صادراتی داشته باشد.(IEA, 2013: 137)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واردات نفت خام آمریکا از سال 2007 تا 2014

U.S. Energy Information Administration website 2014

 

 در کنار آژانس بینالمللی انرژی، آمار و اطلاعات اداره اطلاعات انرژی آمریکا نیز حاکی از آن است که واردات نفت خام در سال 2014، بهطور متوسط 5/7 میلیون بشکه در روز بود که بسیار کمتر از همین دوره زمانی در سال 2006 است. نگاهی به دو نمودار واردات و صادرات نفت آمریکا که توسط اداره اطلاعات انرژی آمریکا ارائهشده، تصویر بهتری از تحولات جدید نفت در آمریکا به دست میدهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار 5-2: صادرات نفت خام آمریکا

U.S. Energy Information Administration website 2014

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار 5-3: واردات نفت خام آمریکا

U.S. Energy Information Administration website 2013

 

 همزمان با تجاریسازی منابع نامتعارف، واردات نفت خام آمریکا روند نزولی و برعکس صادرات این کشور روند صعودی پیدا کرده است. این آمار در حالی منتشرشده است که مطابق قوانین آمریکا صادرات نفت و گاز ممنوع بوده و بهتازگی دولت آمریکا اقداماتی را جهت صدور مجوزهای صادراتی در دستور کار قرار داده است. در حال حاضر بسیاری از شرکتهای نفتی در آمریکا در انتظار صدور مجوز صادرات هستند. این امر از اواسط سال 2010 به وسیله برخی از شرکتهای انرژی در آمریکا آغاز شده است.

 با توجه به این آمار است که بسیاری از کارشناسان از رهایی منطقه خاورمیانه از سوی آمریکا سخن به میان میآورند. در ادامه نشان خواهیم داد که آمریکا برای تداوم ایفای نقش رهبری جهانی، قصد رهایی این منطقه را ندارد. پیش از آن ضرورت دارد که به دو چالش اصلی تولید انرژیهای نامتعارف و پاسخ موافقان ادامه حیات نامتعارفها اشاره شود.

 

1- چالش زیستمحیطی:

 باوجود تأثیر قابلتوجه استحصال منابع نامتعارف بر بازار و ژئوپلیتیک انرژی، باید اذعان کرد که برخی محققان استحصال این نوع از انرژی را دارای پیامدهای زیستمحیطی دانستهاند. برخی گاز را بهعنوان پلی بین اقتصاد انرژی امروز و یک اقتصاد بدون دیاکسید کربن عنوان میکنند. با اینحال تولید گاز از منابع نامتعارف نیازمند صرف انرژی بیشتر، به معنای تولید دیاکسید کربن بیشتر، بوده و همچنین خطر نشت متان به جو که اثر گلخانهای آن بیش از 20 برابر دیاکسید کربن است، را در پی دارد. این نظر در حالی مطرح میشود که در یک عملیات شکست هیدرولیک بهطور متوسط 20000 مترمکعب آب مصرف میشود که بهخصوص در مناطق خشک تأمین آن دشوار بوده و بر روی منابع آبهای زیرزمینی و یا سطحی تأثیر منفی میگذارد.(نعمتی، کرمانشاه، 1391: 22)

 به گفته برخی کارشناسان در عملیات شکافت هیدرولیکی، حجم عظیمی آب موردنیاز است که میزان آن برای حفاری هر چاه، 4 تا 11 میلیون گالن برآورد میشود. در کنار آن با توجه به نوع سازند و شرایط آن، مواد شیمیائی متفاوتی را به آن میافزایند که افزوده شدن این مواد، آلودگی آبهای زیرزمینی را به دنبال دارد.

 در یک پژوهش که حوزه مارسلوس را مورد بررسی قرار داده، سیالی که برای حفاری در نظر قرارگرفته، مورد بررسی قرارگرفته که در آن 8/3میلیون گالن آب، 206339 گالن ماسه، 1965گالن مواد افزودنی برای کاهش اصطکاک، 386 گالن مواد بازدارنده، 2211 گالن مواد باکتریکش و 1133 گالن اسید کلرئیدریک وجود داشته است. بر اساس این تحقیق چیزی که بهطور بالقوه میتواند محیطزیست را تحت تأثیر قرار دهد، آب خروجی از چاه پس از عملیات شکافزنی، و سیال مورد استفاده در عملیات فشار بالا میتواند بخشی از کانیها و نمک موجود در لایههای تحتالارضی را در خود حل کند و با خود به سطح زمین آورد. این تحقیق همچنین اذعان میدارد که مواد افزودنی فقط با آب شیرین سازگاری دارد که خود از چالشهای این صنعت در بخشهای خشک است.(فصلنامه مطالعات انرژی، 1391: 72)

 منتقدان همچنین مطرح میکنند که برای بهبود عملیات شکست، برخی تولیدکنندگان این حجم زیاد آب را با مواد شیمیایی متفاوتی مخلوط میکنند اما این عمل خود میتواند منشأ آلودگی آبهای منطقه شود. علاوه بر آن، آب برگشتی در عملیات ممکن است حاوی مواد سمی شامل فلزات سنگین، مواد هیدروکربوری و مواد رادیواکتیوی باشد که از مخزن به آن واردشده است. گسترش شکستگیها ممکن است این مخازن را به سفرههای آب زیرزمینی متصل کند و باعث آلودگی آنها به گاز و مواد شیمایی شود. آلودگیهای ناشی از مواد شیمیایی مورد استفاده در این روش نیز از دیگر نگرانیهای طرفداران محیطزیست به شمار میرود.(فتوحی و مظفریان، 19)

 یکی دیگر از چالشهای زیستمحیطی در استحصال منابع نامتعارف، احتمال افزایش زمینلرزه است که مهمترین دلیل آن تزریق حجم زیاد آب و ایجاد شکافها و ترکهای فراوان زیرزمین است. دانشمندان زمینشناسی آمریکا در سالهای اخیر متوجه شدهاند که وقوع زمینلرزههایی بهشدت 3 ریشتر یا بیشتر در ناحیه مرکزی ایالاتمتحده از سال 2007 به اینسو، بهشدت (شش برابر در طول قرن بیستم) افزایشیافته است. یکی از پژوهشگران مرکز تحقیقات زمینلرزه در دانشگاه ممفیس، ادعا میکند که آبهای پسرانده شده به گسلهای زمین، علت اصلی افزایش گسل و وقوع این زمینلرزهها بوده است. در این زمینه وقوع یک زلزله در ارتباط با بهرهبرداری از گاز شیل در شمال شرق انگلستان در سال 2011 باعث شد که برخی شرکتها عملیات خود را در آن ناحیه متوقف و لغو کنند.(Estonian Energy in Figures:2011) همچنین در انگلستان نیز یک مورد زلزله خفیف ناشی از بهرهبرداری هیدرولیک از ذخایر گاز شیل گزارش شده است.(Bartis and LaTourrette:2005)

 به دلیل همین خطرات بالقوه زیستمحیطی بوده که شکست هیدرولیک در برخی کشورهای غربی باعث نگرانی افکار عمومی و ابراز مخالفتهایی شده که نتیجه آن مقابله با توسعه بهرهبرداری از ذخایر نامتعارف در کشورهایی مانند فرانسه در سال 2011 (Joode, Plomp, 2012) چک، آلمان، بلغارستان و اتریش (MEDIUM-TERM GAS MARKET REPORT 2014, 2014: 85) بوده است.

 در کنار این امور برخی منتقدان به دردسرها و مشکلات زیاد دیگری مانند ترافیک و تجمع سنگین ادوات و تجهیزات، سروصدا و آلودگی هوا، وجود خودروهای سنگین و تانکرهای حمل آب، ماشینآلات و ابزار و ادوات بیشمار، پمپهای سنگین و پر سروصدا در کنار دکلهای حفاری، سروصدا، انتشار پسسوز دیزل حاصل از کار در محیط و همچنین نشت مواد نفتی در محیطزیست اشاره میکنند.(فصلنامه مطالعات انرژی، 1391: 73)

 

5-2: چالش اقتصادی فنی:

 چالش دوم بر سر توسعه و تجاریسازی منابع نامتعارف بحث بهصرفه بودن تولید و استخراج چنین منابعی است. بسیاری از محققان برآنند که استخراج منابع نامتعارف تنها در سایه افزایش قیمت نفت به صرفه است و در صورت کاهش قیمت نفت تولید نامتعارف مقرونبهصرفه نیست. برای مثال همراه با افزایش تولید نامتعارفها، مخارج سرمایهای سالانه تولید گاز شیل بهصورت تصاعدی افزایشیافته و از 5 میلیون دلار در سال 2006 به 80 میلیون دلار در سال 2013 رسیده است. بنابراین افزایش مخارج سرمایهای از چالشهای تولید نامتعارف است.(مددی،1393: 2) در همین زمینه موسسه هارتانرژی در برآورد سال 2012 خود اعلام کرده که حفاری و تکمیل یک حلقه چاه افقی در بسترهای شیل حدود 4 تا 5 میلیون دلار هزینه دارد. توسعه کامل یک منبع شیل برای رساندن تولید آن به سطح ثابت، بشکهای 50 تا 70 دلار هزینه برمیدارد (مقایسه کنید با هزینه بسیار پایین تولید نفت متعارف خلیجفارس). یعنی یک منبع شیل روزانه 200 هزار بشکه نفت تولید کند به سرمایهای بین 10 تا 15 میلیارد دلار نیاز دارد. بر اساس برآورد هارت انرژی تولید نفت از منابع شیل با در نظر گرفتن نرخ تنزیل10 درصد باقیمت 50 تا 60 دلار در هر بشکه سودآور خواهد بود.

 در این میان برخی صاحبنظران نیز قیمتهای مختلفی برای بهصرفه بودن تولید نفت شیل ارائه کردهاند. برای مثال ماریان کاه، مدیر شرکت کنکو فیلیپز، معتقد است اگر قیمت نفت به 50 دلار برسد تولید نفت آمریکا متوقف خواهد شد زیرا برای 80درصد شرکتها تولید با قیمت بین 50 تا 80 دلار بهصرفه است. جیسون بردف، مدیر بخش سیاستهای جهانی انرژی دانشگاه کلمبیا، هم معتقد است قیمت 80 دلار به انرژی آمریکا ضربه نخواهد زد و قیمت باید پایینتر و در حدود 60 تا 65 دلار باشد تا برای انرژی آمریکا نگرانکننده گردد. در مقابل استیو جازن، مدیر شرکت اکسیدنتال پترولیوم بر آن است که تولید نفت برای بسیاری از تولیدکنندگان در قیمت 75 دلار اقتصادی است و در قیمت 50 دلار صرفه نخواهد داشت. همچنین بررسیهای رابرت برید نشان میدهد که شرکتهای شورن و پایونیر نچرال ریسورز در قیمتهای بین 57 تا 75 دلار به فعالیت خود ادامه میدهند. برخی شرکتها در حوزه ایگلفورد آمریکا باقیمت 53 تا 65 دلار هم میتوانند به فعالیت خود ادامه دهند و در میدان بیکن داکوتایشمالی قیمت 61 تا 75 دلار صرفه اقتصادی دارد.(جلالی فر، 7)

 با اینحال برخی دیگر از کارشناسان با بررسی حوضههای نفتی باکن برآنند که تولید شیل در صورت کاهش قیمت تنها بر روند توسعه تأثیر میگذارد و روند تولید در میدانها نفتی را با اخلال مواجه نمیکند. اسکات مکنالی، محقق مرکز بلفر دانشگاه هاروارد، در این زمینه عنوان میکند: «با کاهش قیمت نفت، برخی نگران شدند که تولید نفت شیل آمریکا کاهش پیدا کرده و متعاقب آن تولید نفت آمریکا هم سیر نزولی پیدا میکند. با اینحال، با توجه به تحقیقاتی که من انجام دادم و تحلیل سناریوهای تولید، پاسخ در کوتاهمدت و میانمدت خیر است. تولید نفت شیل حتی با سقوط بیشتر قیمت نفت، کاهش قابلتوجهی نخواهد داشت.»

 مکنالی در توضیح این ادعا ضمن بررسی حوضه نفتی باکن در داکوتایشمالی میگوید: «میزان تولید آمریکا به خاطر وجود چند عامل، ناهمگونی منابع، توزیع اجاره، قراردادهای حفاری، تولید موجود و برنامهریزی بلندمدت، از نوسان قیمتها دور است. همچنین در زمان اوج قیمت نفت، شرکتهای نفتی قادر به ارائه خدمات زیادی هستند. در زمان سقوط قیمت نفت، شرکتها هزینهها را رها میکنند. در زمانی که قیمتها کاهش مییابند، هزینهها کاهش مییابد ولی لزوماً تولید کاهش نمییابد. ازآنجاکه اکثر سکوهای نفتی تحت قرارداد شرکتهای خدماتی و شرکتهای نفتی است، سکوها بر اساس مدت قراردادشان و صرفنظر از قیمت نفت به فعالیتشان ادامه میدهند.» وی در پایان ضمن اشاره به تولید در حوضه نفتی باکن، مینویسد: «قیمت پایین نفت ممکن است به بعضی از شرکتهای حاشیهای صدمه بزند و توسعه مناطق حاشیهای را مختل کند، اما در سطح کلان، حداقل برای آینده قابل پیشبینی، سطح تولید نفت ایالاتمتحده ثابت خواهد ماند.»(McNally,2014)

 واقعیت آن است که برآوردها نشان میدهد که در صورت کاهش قیمت نفت و اتخاذ سیاستهای انقباضی دولتهای اصلی صادرکننده نفت مانند عربستان، مانند آن چیزی که در جولای 2014 شاهد بودیم، تولید نفت شیل در بلندمدت و نه در کوتاهمدت و میانمدت، با چالش اساسی روبهرو میشود. در این زمینه جوزف نای ضمن اشاره به مشکلات کشورهای دیگر مانند آرژانتین، چین و یا کشورهای اروپایی میگوید: «آمریکا درگیر مشکلات و محدودیتهای استخراجی مانند این کشورها نیست. اقتصاد آمریکا میتواند به هزاران شیوه از این تغییر در عرضه انرژی سود ببرد. هماکنون صدها هزار شغل ایجادشده که برخی از آنها در مناطق دور و کمتر توسعهیافته میشود. این علاوه بر فعالیتهای اقتصادی است که میتواند سبب تقویت رشد تولید ناخالص داخلی و افزایش قابلتوجه درآمدهای مالی جدید شود. از این گذشته، واردات کمتر انرژی میتواند «کسری تجاری» را کاهش داده و تراز پرداختها را بهبود بخشد. بسیاری از صنایع آمریکا نظیر کارخانههای پتروشیمی نیز از نتایج گسترده کاهش هزینههای تولید بهرهمند خواهند شد.»(Nye: 2012)

 در این زمینه رابرت بلکویل و مگان سلیوان در نشریه فارینافرز مینویسند: «اخیراً درباره کشف ذخایر جدید نفت و گاز در مناطق مختلف جهان بسیار گفتهشده اما برای دیگر کشورها دستیابی به موفقیتهای ایالاتمتحده آسان نخواهد بود. انقلاب فرکینگ به چیزی بیش از محیط زمینشناسی مطلوب نیاز دارد؛ تأمینکنندگان مالی با صبر و حوصله و ریسکپذیر، یک رژیم حقوق مالکیت که به صاحبان زمین اجازه دهد منابع زیرزمین را به نفع خود ثبت کنند، شبکهای از خدماتدهندگان و زیرساخت مناسب، و ساختار صنعتی که شاکله آن نه از یک شرکت ملی نفت بلکه از هزاران کارآفرین شکلگرفته باشد. اگرچه بسیاری از کشورها دارای ذخایر مناسبی هستند اما هیچکدام، بهاستثنای کانادا، دارای محیط صنعتی مناسب همچون ایالاتمتحده نیست.(Blackwill and Sullivan,2014)

 در همین زمینه بررسیهای دو موسسه سیتی گروپ و وود مکنزی نشان میدهد شرکتهای تولیدکننده توانستهاند بخشهای سرمایهگذاری را در دوران قیمت بالای نفت انجام دهند و شرکتهای تولیدکننده در دوران کاهش قیمت نفت تنها سرمایهگذاری برای توسعه را متوقف کردهاند. همچنین این دو مؤسسه ضمن بررسی بهرهوری تولیدی چاه و چرخه کامل سرمایهگذاری نشان دادهاند که برخی میدانهای نفتی همچنان میتوانند در قیمت پایین نیز به تولید خود ادامه دهند.

 در همین زمینه کیث جانسون در مجله فارین پالیسی ضمن اشاره به کاهش قیمت نفت در عرصه جهانی عنوان میکند که کاهش قیمت نفت نتوانسته تولید شیل را بهطور چشمگیری کاهش دهد. به گفته او «اطلاعات حوزههای مختلف شیل نشان میدهد اگر آمریکا چند سال قبل به نفت 80 دلار در بشکه نیاز داشت، اکنون بهراحتی میتواند باقیمتهای پایینتر نفت را تولید کند.» جانسون در ادامه مینویسد: «اد مورس، تحلیلگر نفت در سیتیگروپ، نشان داده است تقریباً تمام حوزههای شیل آمریکا، شامل مارسلوس، باکن، ایگل فورد و پرمیان باسین، میتوانند با نفت حدود 70 دلار در بشکه نیز سودآور باشند. اطلاعات شرکتهای دیگر نیز بیان میکند توسعه عظیم نفتی آمریکا در حال تنومند شدن است. کونوکوفیلیپس، اخیراً به سرمایهگذاران گفته که یکی از کمترین قیمتهای نقطه سربهسری را در صنعت دارد و پروژههای این شرکت با نفت 40 دلار در هر بشکه نیز سودآور هستند. مورد قابلتوجه آنکه تمام رقیبان هزینهبر کونوکوفیلیپس نیز میتوانند در محدوده میانی قیمت 60 تا 70 دلار در هر بشکه به کار خود ادامه دهند.»( Johnson, 2014) سارا وخشوری هم در این زمینه معتقد است، تولیدکنندگان شیل امروزه حسابشدهتر از قبل عمل میکنند و تمرکز خود را بر مناطقی گذاشتند که بازده بیشتری داشته باشد. همچنین پیشرفت فنآوری هزینه استخراج بهمرور کاهش مییابد.(دیپلماسی انرژی، 18)

 در کنار این پاسخها، ذکر یک نکته ضروری است و آن تفاوت هزینههای تولید نفت نامتعارف با گاز نامتعارف است چراکه هزینههای تولید میدانهای گازی در آمریکا بسیار ارزان است. برای مثال در آمریکا هزینه تولید از منابع نامتعارف گاز از حدود5 دلار به ازای هر میلیون BTU در سال 1990 به 3.2 دلار در هر میلیون در سال 2010 کاهش یافته و بر اساس پیش‏بینی‏های انجام شده، در 5 سال آینده این رقم به کمتر از 2 دلار به ازای هر میلیون BTU خواهد رسید.(مروتی،1393)

 در همین زمینه اندیشکده «پروژه امنیتی آمریکا» در گزارشی با عنوان ده کلید چالشهای امنیت ملی آمریکا در سال 2015 به قلم پال همیل به تصمیمگیران در خصوص قیمت پایین انرژی هشدار میدهد: «در حالیکه بهای پایین نفت، قیمت بنزین را برای آمریکاییها بهطور قابل ملاحظهای کاهش داده است؛ این نرخ با توجه به افزایش موتورهای با راندمان بالا، تأثیرات مستقیم کلی کمتری بر اقتصاد ایالاتمتحده خواهد گذاشت. درعینحال، نرخهای پایین تأثیر منفیای بر تولیدات اصلی نفت و گاز در مناطق مختلفی از ایالاتمتحده خواهد گذاشت. اگر سیاستگذاران تنها بر روی جنبه مثبت کاهش قیمتها تمرکز کنند، آنها از چالشهای بزرگی غافل خواهند شد که برای تولید داخلی ایالاتمتحده و به همین صورت برای رشد اقتصادی و امنیت آمریکا به وجود خواهند آورد.» (Hamill,2015) نکته مهم دیگری که به نظر میرسد از آن غفلت میشود آن است که روند قیمت تمامشده نفت نامتعارف نشان میدهد که تولید این محصول شیب نزولی داشته است. چه آنکه تولید نفت نامتعارف در آمریکا ابتدا با میانگین نزدیک به 90 تا 100دلار بوده حالآنکه امروزه به مرز زیر 40 دلار در برخی حوضهها رسیده است. میتوان انتظار داشت که ابتکارهای علمی و صنعت پیچیده آمریکا این میانگین را به مرزهای پایین‌‌تر برساند.

 

بخش دوم: ملاحظات نظری؛ نظریه ثبات هژمونیک

 فارغ از بحث در چارچوب نظریه سیاسی و کاربست واژه هژمونی توسط آنتونی گرامشی31، نظریه ثبات هژمونیک در نظریات بینالملل اولین بار در سال 1973 توسط «چارلز کیندلبرگر41» در کتابی با عنوان «جهان در رکود 1929-1939» مطرح گردید. کیندلبرگر در این کتاب عنوان کرد که برای برقراری ثبات در جهان، باید فقط و فقط یک ثباتدهنده وجود داشته باشد. وی در این کتاب مدعی شد در نظام بینالملل که بازیگران درصدد تأمین منافع کوتاهمدت خود هستند برخلاف نظام رقابتی موردنظر آدام اسمیت تلاش بازیگران بهخودیخود باعث ارتقاء رفاه و منافع اقتصادی همه آنها نمیشود. کیندلربرگر بر این باور بود که اگر تنها یک دولت هژمونی وجود داشته باشد، نظام بینالملل از ثبات و نظم برخوردار خواهد بود؛ به شرطی که این هژمونی توان و اراده لازم و کافی را برای حفظ ثبات بینالمللی داشته باشد. چنین قدرتی باید هزینههای حفظ ثبات بینالمللی را پرداخت کرده و کالاهای عمومی ضروری برای تداوم این ثبات (بهویژه در زمان بحران) را تأمین کند.( Kindleberger,1973:228-30)

 نظریه ثبات هژمونیک بعدها توسط رابرتگیلپین51 و رابرتکوهین61 نیز مورداستفاده قرار گرفت. رابرت گیلپین نظریه ثبات هژمونیک را از منظر نورئالیستی و در مقابل رابرت کوهین این نظریه را از منظر نولیبرالیستی موردبررسی قرار میدهند. از آن جهت که موضوع این نوشتار اقتصاد بینالملل و بهبیاندیگر سرریز تحولات اقتصادی (انرژیهای نامتعارف) بر سیاست (استراتژی امنیت ملی) است، از نظرات رابرتکوهین بهره میگیریم. از نظر کوهین، هژمونی هم متکی بر قابلیتها و تواناییها است و هم مبتنی بر تصمیمهای دولت برای هژمون شدن. اراده و تصمیم برای اعمال رهبری و نیز فعال شدن رابطه میان قدرت بالقوه و نتایج آن نیز ضروری است.(Keohane,2005:35) رابرت کوهین در چارچوب نظریه ثبات هژمونیک، هژمونی ایالاتمتحده را مبتنی بر سه عنصر اساسی میداند: دسترسی به نفت ارزان باقیمت منطقی، نظام مالی بینالمللی باثبات، و بازار آزاد برای تجارت گسترده کالاها (Keohane, 2005:13) نفت از ارکان هژمونی ایالاتمتحده محسوب میشود. از سوی دیگر، در دنیای تجارت آزاد، بزرگترین تجارت و صنعت جهانی را تشکیل میدهد. در چنین شرایطی، تسلط ایالاتمتحده بر منابع نفتی، هم ضامن رونق اقتصادی جهان است و هم ابزار اعمال استیلا و رهبری بر اروپا و ژاپن؛ عاملی که این قدرتها را در موقعیت وابستگی استراتژیک و اقتصادی به آمریکا قرار میداد.(Keohane, 2005:140)

 بر اساس این نظریه، ثبات بینالمللی و اقتصاد آزاد در سطح جهانی، به وجود قدرت مسلط و غالبی نیازمند است. دنیا باید هژمونی یا رهبری داشته و فقط او بر سراسر جهان سیطره داشته باشد تا نظام جهانی یکسانی ایجاد کند.(عسگرخانی، 90) در این فضا هژمون باید بر مواد خام کنترل داشته باشد؛ بر بازار (بهویژه ازنظر واردات) کنترل داشته باشد؛ بر منابع سرمایه کنترل داشته باشد؛ بر کالاهایی که ارزشافزوده زیادی دارند، کنترل داشته باشد؛ جهانبینی مردمپسندی (مانند حقوق بشر و دموکراسی) داشته باشد؛ بر تسلیحات نظامی هستهای کنترل داشته باشد؛ قادر و مایل به رهبری باشد؛ اقتصاد لیبرال را ترویج داده، از سیاستهای اقتصادی حمایتی و تعرفههای پیشگیری کند و درنهایت بر بازار سهام و نرخ ارز کنترل داشته باشد.(عسگرخانی، 91)

 در این فضا، ایالاتمتحده با بهرهگیری از جایگاه ویژه هژمونیک خود در نظام اقتصاد بینالملل لیبرال، تضمین دسترسی به نفت ارزان و فراوان را بر عهده گرفت. این امر با توجه به اهمیت نفت در ساختار صنایع تولیدی و اقتصادی کشورهای توسعهیافته، کلید رشد و گسترش اقتصادی و صنعتی در دوران بازسازی بود. در واقع تضمین دسترسی بینالمللی به نفت از سوی ایالاتمتحده آمریکا، هژمونی بینالمللی این کشور را تحکیم بخشید و جایگاه برتر آن را بهعنوان محور نظام اقتصاد بینالملل لیبرال آشکار ساخت.

 در واقع از منظر نظریه ثبات هژمونیک میتوان تأسیس و تکامل نظام اقتصاد جهانی را بر اساس تحولات نقش قدرت هژمون تبیین کرد. بر اساس این دیدگاه میتوان گفت در پایان جنگ جهانی دوم آمریکا تنها کشوری بود که میتوانست نقش هژمون را ایفا کند. این کشور در آن زمان بیشترین قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی لازم را داشت. آمریکا نهتنها دارای بزرگترین منابع تولید بود، بلکه بهرهوری تولید آن کشور بسیار بیشتر از هر کشور دیگری بود. بهعلاوه در سال 1944 آمریکا 40 درصد تسلیحات جهان را تولید میکرد و بهرهوری تولیداتش دو برابر آلمان و پنج برابر ژاپن بود. نتیجه این امر، افزایش تولید ناخالص ملی واقعی آمریکا از 6 /88 میلیارد دلار در سال 1939 به 135 میلیارد دلار در سال 1944 بود. (لارسون و اسکیدمور، 9)

 با توجه به این امور میتوان دلیل حضور آمریکا در منطقه غرب آسیا بهطور عام و خلیجفارس بهطور خاص را مورد تحلیل قرار داد. ایالاتمتحده ازآنجهت که خواهان ایفای نقش هژمون بود، نمیتوانست نسبت به مناطق برخوردار از انرژی بیتفاوت باشد. به همین دلیل تلاش میکرد تا حضور خود در این مناطق را تثبیت کند. در این چارچوب، دولت آمریکا در حوزه خلیجفارس، پنج هدف مهم و استراتژیک را تعقیب میکرد: «تأمین جریان صدور آزاد نفت به بازارهای جهانی؛ تأمین امنیت رژیمهای دوست و تقویت رابطه با آنها و جلوگیری از زمینههای بروز ناامنی در منطقه، جلوگیری از گسترش سلاحهای کشتارجمعی، تقویت روند اصلاحات و دموکراسی در کشورهای منطقه و مبارزه با تروریسم.»(Byman & Wise,2002: 8-9)

 در مجموع طبق نظریه ثبات هژمونیک شکلگیری و تداوم یک نظام بینالمللی باز و آزاد مستلزم وجود یک دولت با منابع قدرت غالب در یک حوزه خاص است و توزیع برابرتر قدرت به افول رژیم بینالمللی مربوطه میانجامد.(جکسون و سورنسون، 1383: 2)

 کوهین برخورداری از چند قابلیت را لازمه هژمونی قدرت هژمون میداند. در بعد اقتصادی باید بر مواد خام بهویژه مواد خام استراتژیک مثل نفت کنترل داشته باشد، به منابع عمده سرمایه دسترسی و احاطه داشته باشد، در تنظیم عملکرد بازارها فعال و در راستای احاطه بر بازارها بازار بزرگی برای واردات و در تولید کالاها و خدمات ارزش و اعتبار بالا و مزیت رقابتی داشته باشد. همچنین ایفای نقش هژمون مستلزم برخورداری از توان بالای نظامی است.(قنبرلو،1385: 863)

 

بخش سوم؛ آینده سیاست راهبردی آمریکا در منطقه

 حال سؤال اینجاست که در پرتو تحولات جدید بازار انرژی و دستیابی آمریکا به انرژی بهعنوان یکی از اصلیترین مؤلفههای قدرتیابی در سلسلهمراتب قدرت جهانی، موقعیت هژمون و نحوه بازیگری او به چه ترتیبی درآمده است؟ همچنین باید پرسید که آیا تنها دلیل حضور آمریکا در منطقه به علت وجود انرژی بوده است؟

 در پاسخ به این سؤالات و با توجه به نظریه ثبات هژمونیک باید ابتدا اسناد راهبردی را مورد بررسی قرار داد. بررسی اسناد راهبردی نشان میدهد که حضور آمریکا در این منطقه تنها به دلیل تأمین انرژی خود نیست و اهداف دیگری چون تضمین عبور امن انرژی برای جهان توسعهیافته، امنیت اسرائیل و مقابله با تروریسم هم قرار دارد. نگاهی به دو سند راهبردی آمریکا یعنی راهبرد سیاست دفاعی آمریکا 2012 و راهبرد امنیت ملی آمریکا 2015 این مهم را نشان میدهد.

 در سند راهبردی سیاست دفاعی سال 2012 آمریکا آمده است: «افراطگرایان خشونتطلب به تهدید منافع آمریکا، متحدان و شرکا و سرزمین آمریکا ادامه خواهند داد. جایگاه اولیه این تهدیدات عبارت از آسیای جنوبی و خاورمیانه است.»(USNDS:2012:5) در ادامه این سند عنوان میشود که تلاشهای دفاعی آمریکا در خاورمیانه باهدف مقابله با افراطگرایان خشونتطلب و تهدیدهای بیثبات کننده و همچنین حمایت از تعهد به متحدان و شرکا خواهد بود. طبق این سند راهبردی، سیاست آمریکا در ارتباط با امنیت خلیجفارس، بر همکاری با کشورهای خلیجفارس در هنگام لزوم، جلوگیری از توسعه تواناییهای تسلیحات هستهای ایران و مقابله با سیاستهای بیثبات کننده این کشور خواهد بود.(USNDS:2012:7) در خصوص امنیت اسرائیل نیز این سند به تداوم حمایت آمریکا از امنیت اسرائیل و همچنین تلاش برای صلح جامع در خاورمیانه تأکید میکند.(USNDS:2012:2)

 اما در سند راهبردی امنیت ملی آمریکا سال 2015 بهکرات دیده میشود که آمریکا بهرغم کاهش وابستگی به نفت منطقه، باز هم بر ماندن در منطقه تأکید کرده و بر محورهایی چون تأمین امنیت اسرائیل، مقابله با تروریسم و دولتهای ناهمسو چون ایران اصرار میورزد. برای مثال در این سند و در بخش امنیت آمریکا میخوانیم: «دولت آمریکا مسئولیتی بزرگتر از محافظت از مردم آمریکا ندارد. برای این کار، ما اقدام جمعی برای برخورد با تهدید پایدار ناشی از تروریسم بهویژه تهدید القاعده، داعش، و گروههای وابسته به آنها را اولویت خواهیم داد. علاوه بر اقدام قاطعانه برای مقابله به تهدیدهای مستقیم، ما بر ایجاد ظرفیتهای لازم در دیگران بهمنظور جلوگیری از علل و پیامدهای درگیری که شامل برخورد با ایدئولوژیهای افراطگرایانه و خطرناک باشد، تمرکز خواهیم کرد.»(USNSS,2015:7)

 همچنین در این سند شاهد تداوم رویکرد مبارزه با تروریسم از سوی ایالاتمتحده در غرب آسیا هستیم: «خطر حملات فاجعهآمیز تروریستها علیه کشور ما، مهارشده اما هنوز وجود دارد. حریفهای ما به یک کشور مشخص یا منطقهای خاص، محدود نیستند. بلکه آنها از جنوب آسیا تا خاورمیانه و درون آفریقا، گستردهاند. آنها شامل گروههایی با دستور کار جهانی نظیر القاعده و زیرمجموعههای آن، و نیز شمار فزایندهای از گروههای متمرکز بر دستور کاری منطقهای نظیر دولت اسلامی عراق و شام هستند که میتوانند برای کشور تهدید ایجاد کنند.» (USNSS,2015:9) علاوه بر این، در سند یاد شده به سلاحهای کشتارجمعی اشاره و از ضرورت مقابله با گسترش آن سخن به میان میآید که بهطور مشخص بر ایران متمرکز است: «هیچ تهدیدی بهاندازه استفاده بالقوه کشورهای مسئولیت نشناس یا تروریستها از سلاحهای هستهای و مواد هستهای برای امنیت و رفاه ما خطرناک نیست. در نتیجه، ما به دنبال صلح و امنیت جهان بدون سلاحهای هستهای هستیم.»(USNSS,2015:11)

 تلاش برای مقابله با کشورهای ناهمسو و تهدیدکننده صلح و امنیت بینالملل، تلاش برای تأمین امنیت اسرائیل و همچنین حفظ و توسعه ارزشهای آمریکایی از دیگر نکاتی است که در این سند بهتفصیل از آن سخن به میان آمده است و نشان میدهد که آمریکا بهرغم حرکت به سمت استقلال در عرصه تولید نفت، همچنان برای منطقه خاورمیانه برنامه راهبردی دارد.

 جودت بهجت، استاد برجسته مسائل امنیت و انرژی بینالمللی، در این زمینه عنوان میکند: «من اعتقاد ندارم که آمریکا از دخالت و درگیر شده در امور خاورمیانه دست خواهد کشید. اولاً نفت یک بازار جهانی بوده و متحدین کلیدی آمریکا (اروپا، ژاپن و کره جنوبی) و چین وابستگی زیادی به نفت خاورمیانه دارند. ثانیاً آمریکا منافع استراتژیک دیگری نیز در خاورمیانه دارد (مبارزه با تروریسم و عدم گسترش سلاحهای کشتارجمعی بین آنها).(Bahghat,2015)71 هوارد راجرز، رئیس مرکز انرژی آکسفورد، نیز در این زمینه معتقد است: «واردات انرژی آمریکا تنها دلیل تمرکز سیاسی و حضور امنیتی در خاورمیانه نیست. به نظر من لیست کامل این دلایل عبارت است از: توسعه عمومی دموکراسی و جامعه مدنی، نگرانیهایی مبتنی بر گسترش سلاحهای هستهای، نگرانیهایی در خصوص حکومتهای مطلقهای که بعضاً درگیر نسلکشیاند و حمایت از اسرائیل. آمریکا میخواهد از ادامه تولید نفت خاورمیانه و باز بودن تنگه هرمز اطمینان حاصل کند تا قیمت جهانی نفت افزایش پیدا نکند.»(Rogers,2015)81

 

فرجام بحث:

 در این نوشتار ضمن ترسیم اهمیت انرژی برای کشورهای توسعهیافته خصوصاً آمریکا، به روند مداخلهگری این بازیگر برای تأمین انرژی برای خود و همچنین تضمین عبور آزادانه آن اشاره کردیم. همچنین توضیح داده شد که آمریکا برای حفظ این مهم چه اقداماتی را انجام است. در این نوشتار ضمن توجه به پیشرفتهای فنّاورانه که در سایه افزایش قیمت نفت صورت پذیرفت، به میزان منابع و همچنین استحصال نفت و گاز شیل در آمریکا اشاره و گفته شد که آمریکا چگونه از یک مصرفکننده و واردکننده به جرگه تولیدکنندگان و حتی صادرکنندگان نفت پیوسته است. درعینحال ضمن تشریح چالشهای زیستمحیطی و فنی – اقتصادی این نوع از انرژی، گفته شد که چرا بهرغم استقلال از نفت وارداتی از منطقه، مطابق اسناد راهبردی، ایالاتمتحده قصد رهاسازی این منطقه را ندارد. در پایان باید به چند نکته مهم در خصوص استحصال نفت و گاز نامتعارف و آثار آن توجه داشت:

1- تلاش آمریکا برای جبران کسری بودجه: میتوان گفت که هرچند نیرویهای متعارض علیه هژمون طی دهههای گذشته خصوصاً در منطقه خاورمیانه قدرت گرفتهاند و نیروهای متعارض تلاش کردهاند با رژیمهای ایجادشده به دست هژمون به ستیز برخیزند، اما در پرتو تحولات جدید بازار انرژی، ایالاتمتحده از یک قدرت هژمون رو به افول (بلیس، اسمیت، 630)، توانسته در کنار تلاش برای کنترل جریان انرژی مانند قبل، خود را در قامت یک تولیدکننده ظاهر کند و بدین ترتیب بسیاری از هزینههای تحمیلی حاصل از واردات انرژی را از بین ببرد. برخی پژوهشها در این زمینه نشان میدهد که در صورت لغو قانون صادرات نفت در آمریکا تولید ناخالص داخلی تا سال 2039 چیزی در حدود 600 تا 1800 میلیارد دلار افزایش خواهد یافت.(Greenley and Ebinger,2014: 33)

 از نظر گرینلی و ابینگر فرصتهای اقتصادی رفع ممنوعیت صادرات نفت خام سبب افزایش14/0 درصدی در رفاه مردم نسبت به زمانی که اعمال ممنوعیتها، کاهش 15/ درصدی بیکاری نسبت به ادامه محدودیتها تا سال 2020، افزایش میزان تولید نفت ایالاتمتحده به میزان 5/1 میلیون بشکه در روز، کاهش قیمت گاز ایالات متحده به میزان 09/0 دلار و نهایتاً افزایش امنیت انرژی ایالاتمتحده میشود و این نشان میدهد که ایالاتمتحده میتواند به عنوان یک بازیگر در بازار انرژی مطرح شود. (Greenley and Ebinger,2014: 34-6)

2- بهرهگیری فنّاوری بهعنوان یک ابزار: آمریکا بهعنوان دارنده فنّاوری استخراج منابع نامتعارف میکوشد از این فنّاوری بهعنوان ابزاری برای قدرتیابی و مقابله با قدرتهای ناهمسو استفاده کند. بهواقع ایالاتمتحده، سعی کرده که این مزیت فنّاورانه را به کشورهای مصرفکننده عمده نظیر چین، هند و اتحادیه اروپا انتقال داده تا بدینوسیله از حمایت سیاسی آنها نسبت به کشورهایی نظیر ایران بکاهد. ایالاتمتحده بهخوبی میداند که نیازمندی کشوری مانند چین به انرژی ایران سبب میشود که این کشور به حمایت سیاسی از ایران در مقابل آمریکا بپردازد. بنابراین کمک فنی به چین برای استفاده از فنّاوریهای جدید برای کسب انرژی از منابع نامتعارف خود، میتواند سبب موفقیت پروژه اعمال فشار خود بر کشوری مثل ایران گردد.(Denning, 2011) بهبیاندیگر فضای جدید سبب شده که هژمونی و سیستم هژمونیک، وابستگی خود به منابع انرژی بیرونی را کاهش داده و از طریق بازیگری جدید در این عرصه، قدرت رو به افول خود را احیا کند.

3- تغییر رفتار سنتی در قبال شرکا: همزمان با تلاش برای استقلال در حوزه انرژی آمریکا کوشیده تا نگرش سنتی نسبت به شرکای سنتی خود در چارچوب کاهش تعهدات در منطقه را دنبال کند. بررسی موضعگیریهای رئیسجمهور آمریکا و همچنین رصد مهمترین اندیشکدههای غربی طی دو سال گذشته نشان میدهد که رفتار ایالاتمتحده برخلاف سابق که به دنبال جریان مستمر انرژی در سایه حکمرانیهای پدرسالار در غرب آسیا بوده، در حال تغییر است. این موضعگیری و انتشار تحلیلها را میتوان ناشی از انقلاب انرژی و حرکت به سمت کاهش وابستگی به انرژی منطقه خاورمیانه موردتوجه قرار داد.

 مروری بر موضعگیریهای سالهای گذشته مقامات آمریکایی نشانگر آن بود که نیاز دولت آمریکا به انرژی منطقه سبب میشد این آمریکا از رژیمهای اقتدارگرای منطقه حمایت کند. حتی چالشهای جدی مانند حملات یازده سپتامبر هم مانع از تداوم این روند نشد. جوزف نای در این زمینه معتقد است: «طی سالهای گذشته و همزمان با اوجگیری تولید انرژیهای نامتعارف و گذار آمریکا از وابستگی به «کاهش آسیبپذیری» شاهد کاهش حمایتهای دولتمردان از این رژیمها و همچنین کاهش تعهدات منطقهای آمریکا هستیم. کشمکش با عربستان سعودی در سال 2013 بر سر آمادگی برای مذاکرات هستهای با ایران و عدم تمایل برای حمله به سوریه، به این معنی است که شرکای انرژی آمریکا سلطه و نفوذ خود در واشنگتن را از دستدادهاند. انعطافپذیری برای آمریکا این امکان را داد که خود را از نفوذ کشورهایی با اهداف متفاوت رها کند.» (Nye,2012)

 بهبیاندیگر اگر دولتهای پیشین آمریکا حمایت همهجانبه از دولتهای اقتدارگرا را برای تأمین جریان انرژی در دستور کار قرار میدادند، اینک مشاهده میشود که باراک اوباما بهصراحت از نبود آزادی انتقاد کرده و از حکام عرب میخواهد که به فکر اصلاح ساختارهای حکومتشان باشند تا جوانان عرب به علت «نارضایتی از داخلی» به گروههای تروریستی نپیوندند: « بخشی از وظیفه ما این است که با این کشورها کارکنیم و بگوییم که خوب چطور میتوانیم توانمندیهای دفاعی شما را علیه تهدیدات خارجی تقویت کنیم، و اینکه درعینحال چطور میتوانیم نظام سیاسی در این کشورها را تقویت کنیم، بهنحویکه جوانان سُنّی احساس کنند که (غیر از داعش) گزینه دیگری هم برای انتخاب دارند. فکر میکنم بزرگترین تهدیدی که آنها با آن مواجه هستند، از بابت تجاوز ایران نیست. بلکه ناشی از نارضایتی داخلی داخل کشورهایشان است. گفتن این حرفها دشوار است، اما چیزی است که باید مطرح شود.» ( Friedman, 2014) این سخن اوباما را میتوان در کنار جمله هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکا قرار داد که «استقلال فزاینده آمریکا در بخش انرژی، نهتنها بر اقتصاد خود ما، بلکه بر روابط امنیتی ما در سراسر جهان نیز تأثیرات فراگیر خواهد داشت.»

 در این زمینه رابطه آمریکا و اعراب در تحلیل فارینپالیسی اینگونه توصیف میشود: «آمریکا از شما در برابر تهدیدهای خارجی حمایت میکند و شما نیز از اهداف و منافع آمریکا در منطقه حمایت کرده و به ایجاد ثبات در بازار جهانی انرژی کمک میکنید. اما تعادل در این رابطه مدتها به سود کشورهای عرب بود، اما «تنوع در بازار انرژی» این وضع را تغییر داده و اهرم فشار آمریکا را تقویت کرده است.» (Shapiro and Sokolsky, 2015) مارتین ایندایک مدیر برنامه سیاست خارجی بروکینگز نیز در مقالهای با عنوان «بازگشت به بازی بزرگ خاورمیانهای» ضمن اشاره بهضرورت بازگرداندن نظم به خاورمیانه عنوان میکند: «مردم آمریکا خسته از هرگونه جنگهای زمینی در خاورمیانه هستند و رئیسجمهور آن نیز بهشدت بر روی این مسئله متعهد است که جنگ جدیدی در خاورمیانه راه نیندازد و اکنونکه ایالات متحده دیگر به نفت خاورمیانه وابسته نیست، لزومی برای این کار وجود ندارد.» وی مینویسد: «متحدان منطقهای آمریکا به پشتیبانی ایالاتمتحده برای بقا و رفاهشان نیازمندند اما آمریکا دیگر به نفت خاورمیانه وابسته نیست.»(Indyk, 2015)

 در واقع رهاسازی آمریکا از نفت خاورمیانه سبب شده که هم دولت و هم اندیشکدههای آمریکایی متحدان خود را به تغییرات اساسی در ارکان حکومت شرکای خود ترغیب و به تعبیر بهتر، مجبور سازند. این امر خود را در تحلیلهای مایکل سینگ، مدیرعامل اندیشکده واشنگتن، در چارچوب «ضرورت برداشتن گامهای اساسی برای اصلاحات»(Singh,2014)، فردریک وری، از اندیشکده کارنگی، تحت عنوان جدا نبودن «درخواست مصرانه اصلاحات و صحه گذاشتن مجدد بر تعهدات امنیتی» (Wehrey ,2014) و متیو باروز، از اندیشکده شورای آتلانتیک، تحت عنوان «ضرورت اصلاحات بلندمدت» (Burrows, 2014) نشان میدهد.

 نکته قابلتوجه آن است که این جریان درباره متحدان دیرینه آمریکا یعنی عربستان نیز مورد تأکید قرار گرفته و ورود به چنین گفتمانی در تاریخ سیاست خارجی آمریکا بیسابقه بوده تا جایی که میتوان از به راه افتادن یک نهضت برای ترغیب دولت آمریکا به فشار بر عربستان سخن گفت؛ گفتمانی که کلیدواژههایش یادآوری خطرات ایدئولوژی سلفیگری، (Rabil, 2015) و تربیت کودکان افراطگرا توسط ریاض از طریق تأسیس مدارس بنیادگرایی،(Bandow, 2015)، نقض حقوق بشر و ترویج «ایدئولوژیهای افراطگرایانه» است (Weinberg,2015)، تلاش جمهوریخواهان برای افشای نقش سعودیها در حادثه یازده سپتامبر، یعنی برخلاف سنت دیرینه آمریکاییها(Everett,2015) و نهایتاً دوری عربستان از آمریکا (Miller, 2015) است. فارین پالیسی چنین رویکردی را با قلم شاپیرو و سوکولوسکی اینگونه تبیین میکند: «کشورهای شورای همکاری خلیجفارس باید درک کنند که هدف آمریکا در خلیجفارس حفظ تعادل در منطقه است. آمریکا به صراحت به امیرنشینهای عرب توضیح داد که از توافق دفاعی آمریکا و شورای همکاری خلیجفارس، یا اطمینانبخشیهای امنیتی مطلق خبری نخواهد بود چراکه عربستان سعودی و شرکایش متحدان رسمی آمریکا نیستند و فراتر از آن، اغلب نقش دوستانهای هم ایفا نمیکنند. عربستان و بعضی کشورهای شورا منبع ایدئولوژی و مالی تروریسم اسلامگرایانه در سراسر جهان است.»( Shapiro and Sokolsky, 2015)

4- زمینهسازی برای افزایش مانور در منطقه: تولید انرژی و قطع وابستگی مستقیم آمریکا به نفت خلیجفارس سبب میشود که فضا برای افزایش مانور آمریکا مهیا میشود. جودت بهجت91 کارشناس برجسته انرژی و استاد دانشگاه فلوریدا در این زمینه میگوید: «انقلاب گاز شیل و توسعه اساسی در چشمانداز انرژی آمریکا به تقویت امنیتملی آمریکا کمک کرده است. در اصل آمریکا آسیبپذیری بسیار کمی به شوک نفتی و دخالت در تأمین نفت و گاز دارد. این به معنای استقلال انرژی آمریکا نیست بلکه اهرمی است برای سیاست خارجی آمریکا.»(Bahgat, 2015)02

 در این زمینه کارولین بارنت،12 عضو مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی، در مقالهای با عنوان «انقلاب جدید انرژی و کشورهای عربی حوزه خلیجفارس» اظهار میکند: «با افزایش تولید داخلی، واردات نفتی ایالاتمتحده کم و در نتیجه جایگاه کشورهای خلیجفارس در بازار واردات انرژی ایالاتمتحده نیز کم شده است. این امر سبب میشود که آمریکا استقلال بیشتری در زمینة انرژی به دست آورده و سیاست خارجی خود در قبال تحولات مصر، سوریه، ایران را بهگونهای متفاوت مورد پیگیری قرار دهد.» به گفته بارنت، انقلاب انرژی سبب ایجاد تحول در افکار عمومی و ایجاد مانع در مورد نقش سنتی در خصوص ارائه پشتیبانی سنتی نظامی به کشورهای خلیجفارس بعد از تحولات عراق و افغانستان میشود: «ما شاهد گذار ایالاتمتحده از مدافع به حامی روند دفاعی توأم با انتقاد خواهیم بود.»(Barnett,2014) شاید همین روند است که سبب میشود که جوزف نای این وضعیت را برهم خوردن «توازن نامتقارن» عربستان و آمریکا و تغییر این وضعیت به سود آمریکا تعبیر کند. (Nye,2012) «بهواقع بینیاز شدن ایالاتمتحده از نفت و گاز خاورمیانه نهتنها موجب کاهش علایق این کشور به منطقه نخواهد شد، بلکه قدرت مانور آمریکا در این صحنه در برابر رقبا افزایش خواهد یافت. از نظر من سلطه بر مناطق نفتخیز جهان و کنترل آبراهها و معابر انرژی ابزار و اهرم قدرت آمریکا و وسیله تفوق این کشور بر رقبای اقتصادیاش است. زمانی که آمریکا از منابع منطقه بینیاز باشد در نتیجه هر ناامنی در این حوزه امنیت انرژی او را به خطر نخواهد انداخت، بلکه این امنیت رقبای وی است که مورد تهدید قرار میگیرد، ازاینرو قدرت مانور آمریکا برای فشار بر رقبایی که نیازمند تأمین انرژی خود از منطقه هستند بیشتر خواهد شد.(حسنتاش،1393) بنابراین میتوان گفت که تلاش آمریکا برای کاهش وابستگی به منابع انرژی منطقه در اثر انقلاب انرژی سبب شده که این بازیگر بینالمللی الزامات گذشته در رعایت احوال شاهزادههای سعودی و دیگر دولتهای پدرسالار را نکند و بیپرواتر مشکلات این دولتها را بیان کند. از سوی دیگر حکومتهای نفتی که امنیت خود را برونسپاری کردهاند برای بقای خویش تمکین بیشتری از آمریکا خواهند داشت

5- عدم رهاسازی منطقه برای ایفای نقش هژمون: همانطور که گفته شد باید توجه داشت که کاهش وابستگی و درعینحال کاهش تعهدات و افزایش مانور به معنای رهاسازی منطقه نیست. در واقع دولت آمریکا هرچند وابستگی به انرژی وارداتی را کاهش داده اما برای ایفای نقش هژمون، یعنی تسلط بر شریان انرژی و تضمین عبور امن آن به شرکای خود، نیاز دارد که بر شریان اصلی انرژی جهانی یعنی منطقه خلیجفارس تسلط داشته باشد. این نکته را آنتونی کردزمن اینگونه تبیین میکند: «تأمین امنیت تنگه هرمز تنها برای نفت واردانی آمریکا و شرکایش در غرب مهم نیست بلکه هرگونه تغییر در این وضعیت و ایجاد ناامنی اثرش را بروی اقتصاد جهانی میگذارد.» کردزمن با استناد به آمار آژانس بینالمللی انرژی مینویسد، مطابق آمار، این تنگه شاهد عبور بیش از 30درصد انرژی جهانی است و هرگونه تهدید در این فضا، حتی بهرغم استقلال انرژی، سبب برهم خوردن نظم مطلوب آمریکا میشود.(Cordesman,2013:6) بنابراین میتوان گفت که بهرغم کاهش شدید واردات نفت از خاورمیانه، آمریکا رهاسازی منطقه را دنبال نمیکند بلکه میکوشد از این طریق ابزار جدیدی برای کنترل رقبا فراهم کند.

پانوشتها

1- بنگرید: گازیوروسکی‏، مارک، کودتای 28 مرداد 1332، ترجمه غلامرضا نجاتی، تهران، 1368.

2- آبراهامیان در مقاله سال 2013 خود به سندی از اخطار وزارت سوخت بریتانیا به وزارت خارجه اشاره و دلیل بریتانیا برای کودتا را نه ادعای نفوذ کمونیسم که تضعیف جایگاه قدرت ملی این کشور در سلسلهمراتب قدرت جهانی ارزیابی میکند: «قدرت بریتانیا وابسته به آن است که ما درتمام جهان از امتیازات نفتی برخوردار باشیم و بر اساس آن خود به تولید نفت بپردازیم و توزیع آن را در اختیار بگیریم. اگر کشورهای دیگر خود شروع به تولید نفت نمایند، موضع و جایگاه ما تضعیف خواهد شد.»

3- در این جنگ حتی آلمان و ژاپن که به دلیل محدودیت قانون اساسی مجاز به ورود به جنگ نبودند نیز به ترتیب 6 و 10 میلیارد دلار به جنگ کمک اقتصادی کردند. ن.ک: وودوارد، باب، فرماندهان، ترجمه فریدون دولتشاهی، تهران: 1371.

4- سخنرانی جورج بوش پدر، رئیس جمهور ایالات متحده در سال 1990.

5- Hydraulic fracking

6- Horizontal drilling

7- Gas Hydrates

8- Coal-Bed Methane

9- Shallow biogenic gas

10- 3Tight Gas

11- Shale Gas

12- لازم به ذکر است که گزارشهای آماری منابع معتبر از پراکندگی گسترده در جهان سخن میگویند که دامنه آن از آرژانتین تا چین است که برای جلوگیری از تطویل بحث به آن اشاره نشده به تنها به ذکر یکی دو کشور مهم اکتفا شده است.

13- Antonio Gramsci

14- Charles kindleberger

15- Robert Gilpin

16- Robert Keohane

17- مصاحبه نگارنده با هوارد راجرز رئیس مرکز انرژی آکسفورد

18- مصاحبه نگارنده با هوارد راجرز رئیس مرکز آکسفورد انرژی

19- Gawdat Bahgat

20- مصاحبه نگارنده با دکتر جودت بهجت استاد دانشگاه فلوریدای آمریکا

21- Carolyn Barnett

 

 

منابع:

1- آذری نجفآبادی، محمدمهدی (1390)، تغییر مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا پس از یازده سپتامبر 2001، فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و پنجم، شماره 3، پاییز.

2- امامزاده فرد، پرویز (1384)، دکترین امنیت ملی آمریکا: گذشته حال و چشمانداز آینده، تهران: مؤسسه ابرار معاصر تهران.

3- امامی، محمدعلی (1382) عوامل تأثیرگذار خارجی در خلیجفارس، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.

4- امینیان، بهادر (1384) آمریکا و طرح خاورمیانه بزرگ: اهداف، ابزار و مشکلات، فصلنامه سیاست دفاعی، سال 12، ش 48، پاییز.

5- بهجت جودت (1392) امنیت انرژی؛ رویکردی میانرشتهای، ترجمه رحمان و عسگر قهرمان پور، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).

6- بیلیس، جان و استیواسمیت (1382)، جهانیشدن سیاست، ترجمه ابوالقاسم راهچمنی و دیگران، تهران: ابرار معاصر.

7- پایگاه ملی دادههای علوم زمینی کشور، (بی تا)، نگرشی بر منابع هیدروکربوری، قابلمشاهده در سایت:

http://www.ngdir.ir/GeoportalInfo/PSubjectInfoDetail.asp?PID=411&index=36

8- ترابی، قاسم، (1389)، راهبرد باراک اوباما در مورد انرژی، فصلنامه مطالعات منطقهای، شماره 36، صص 77 تا 98

9- ترابی قاسم (1389) راهبرد انرژی اوباما، فصلنامه مطالعات منطقهای (آمریکاشناسی، اسرائیلشناسی) مرکز مطالعات خاورمیانه، سال یازدهم، شماره 2 بهار.

10- جکسون رابرت و سورولئون گئووک (1383)، درآمدی بر روابط بینالملل، ترجمه مهدی ذاکریان، احمد تقیزاده و حسن سعیدکوهی، تهران: نشر میزان.

11- جلالیفر، بهناز (1393) نفت و اقتصاد آمریکا، موسسه مطالعات بینالمللی انرژی.

12- جمشیدی محمد، (1390) بررسی استراتژی دفاعی آمریکا در سال 2012، مصاحبه با خبرگزاری فارس، قابل مشاهده در:

 http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13901215001214

13- جوکار محمدصادق (1393) تحولات بازارهای نفت و گاز، موسسه مطالعات بینالمللی انرژی.

14- درخشان، مسعود (1391) امنیت انرژی و تحولات آینده نفت و گاز، فصلنامه راهبرد، شماره 94 پاییز

15- سیموئز، میتو، (1386) غروب نفت در صحرا؛ بحران آتی نفت در عربستان و اقتصاد جهانی، ترجمه همایون نسیمی، تهران: موسسه بینالمللی انرژی.

16- طاهری، ابوالقاسم و قاسم ترابی (1389)، جایگاه نفت در سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده آمریکا، فصلنامه مطالعات سیاسی، 1-28)

17- عبداللهخانی، علی (1383) کتاب امنیت بینالملل 1: فرصتها، تهدیدات و چالشهای فراروی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران. چاپ اول، تهران: مؤسسه فرهنگی و مطالعات و تحقیقات بینالملل ابرار ‏معاصر تهران.

18- عسگرخانی، ابومحمد ( 1383)، رژیمهای بینالمللی، تهران: مؤسسة تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر.

19- فتوحی مظفریان، پریسا، (1392)، ابعاد توسعه منابع نامتعارف نفتی در آمریکا و کاهش وابستگی به واردات نفت خام، ماهنامه علمى- ترویجى اکتشاف و تولید نفت و گاز/ شماره 102 / تیرماه.

20- قراگوزلو، محمد (1381) آمریکا، عراق؛ کمدی یا تراژدی؟، اطلاعات سیاسی– اقتصادی، سال 16، ش11و12، مرداد و شهریور.

21- گازیوروسکی‏، مارک (1368)، کودتای 28 مرداد 1332، ترجمه غلامرضا نجاتی. تهران: شرکت سهامی انتشار.

22- گوهری مقدم، ابوذر (1386)، سیاست خارجی آمریکا پس از 11 سپتامبر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

23- لارسون، توماس و دیوید اسکیدمور (1383)، اقتصاد سیاسی بینالملل؛ تلاش برای کسب قدرت و ثروت، ترجمه احمد ساعی و مهدی تقوی، تهران: نشر قومس.

24- محمدینجم، محمدحسین؛ جوکار، محمد صادق و دیگران (1386)، جنگ خلیجفارس1991: استراتژیهای نظامی و پیامدها. دانشگاه امام حسین علیهالسلام، دوره عالی جنگ.

25- مددی سعید (1393)، بررسی عملکرد صنعت شیل در آمریکا: فرصتها و چالشها، مؤسسه بینالمللی مطالعات بینالمللی انرژی.

26- مؤسسه بینالمللی مطالعات بینالمللی انرژی (1393)، تحولات بازار نفت و گاز، شماره 84، مرداد.

27- موسسه بینالمللی مطالعات بینالمللی انرژی (1392)، تحولات بازار نفت و گاز، شماره 87، آبان.

28- موسویشفایی، سید مسعود (1386)، سیاست انرژی ایالات متحده آمریکا، فصلنامه راهبرد، شماره 49، بهار.

29- موسویشفائی،سید مسعود (1387)، نفت خلیجفارس و امنیت ملی ایالات متحده، فصلنامه سیاست. (دوره 38، شمار 3، صص 331-3139)..

30- مویدی، محمود (1392)، کلیاتی از مخازن گاز تایت و توسعه آن در دنیا، شرکت ملی نفت ایران.

31- میلف، ولادیمیر (1391)، استفاده از انرژی به عنوان ابزار سیاسی. ترجمه اباذر برابری. مجله دیپلماسی انرژی (شماره 1، صص 61-45).

32- نعمت، مسعود، محسن کرمانشاه، (1391)، اقدامات صورت گرفته جهت توسعه شیل های گازی در ایران و جهان، ماهنامه اکتشاف و تولید، شماره 95، آبان.

33- وودوارد، باب (1371)، فرماندهان، ترجمه فریدون دولتشاهی. تهران: انتشارات اطلاعات

34- هاشمزاده، سمیرا، (1392)، امنیت انرژی، واکنش متقابل اتحادیه اروپا و اوپک در بازار انرژی، مدیریت کل اوپک و روابط با مجامع انرژی اداره سیاستهای انرژی.

35- یزدانفام، محمود، (1383)، نفت خلیجفارس؛ چالشها و سیاستهای آمریکا، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال 10، شماره 3، شماره 37.

36- پیزدانی، رخساره (1392)، مخازن نفت شیل و منبعی عظیم در تأمین انرژی آینده

 

1- Cordesman Anthony H. (2013)The Myth or Reality of US Energy Independence, January 3, 2013, available at: https://csis-prod.s3.amazonaws.com/s3fs-public/legacy_files/files/publication/130103_us_energy_independence_report.pdf

2- Delucchi Markو James Murphy (1996), “US Military Expenditures to Protect the Use of Persian Gulf Oil for Motor Vehicles:The Annualized Social Cost of Motor Vehicle Use in the United States”,University of California, April . Available at http://www.its.ucdavis.edu/publications/2004, -96-03(15)_rev2.pdf.

3- Denning Dan (2011) Shale Gas and US National Security. At:< http://www.asxnewbie.com/sharemarket-news/mining-a-resources/shale-gas-and-us-national-security

4- Donilon Thomas (2014) Unconventional Energy and U.S. National Security, Center for new American Security, February 6, 2014, available at: http://www.cnas.org/sites/default/files/Energy%20Rush%20Rollout%20Transcript.pdf

5- Downs, Erica(2013) Implications of the U.S. Shale Energy Revolution for China,Brookings Center, Available At: http://www.brookings.edu/blogs/up-front/posts/ 2013/11/07-shale-energy-revolution-china-downs

6- Duane Chapman and Neha Khana,(2004)” The Persian Gulf, Global Oil Resources, and International Security” available at: http://dyson.cornell.edu/ research /researchpdf/wp/2004 /Cornell _ Dyson_wp0415.pdf«

7- EIA (2014) MEDIUM-TERM GAS MARKET REPORT, Market Analysis and Forecasts to 2019, October, 2014

English

8- FCCC,CP, /L.9/Rev.1 (2015 )Conference of the Parties Twenty first session Paris, ADOPTION OF THE PARIS AGREEMENT, 30 November. Available at: https://unfccc.int/resource/docs/2015/cop21/eng/l09r01.pdf

9- Friedman Thomas L. (2014). “Obama on the World”, The New York Times, Aug 14, available at: http://www.nytimes.com/2014/08/09/opinion/president-obama-thomas-l-friedman-iraq-and-world-affairs.html?_r=0

10- Gil Friedman and Harvey Starr (1997) Agency, Structure and International Politics, New York: Rutledge.

11- Gilpin, R. (1981). War and Change in World Politics. Cambridge: Cambridge University Press.

12- Goldberg Jeffrey,(2016) The Obama Doctrine”: The Atlantic’s Exclusive Report on the U.S. President’s Hardest Foreign Policy Decisions, available at: http://www.theatlantic.com/personal/archive/2016/03/the-obama-doctrine-the-atlantics-exclusive-report-on-presidents-hardest-foreign-policy-decisions/473151/

13- Goldwyn David L.(2012) “ Gas and Geopolitics: How US Unconventional Gas is Reshaping International Relations”, Pennsylvania State University, September 6. Available at: http://www.marcellus.psu.edu/s_files/pdf/9-Goldwyn.pdf

14- Hamill Paul (2015).”10 Key National Security Challenges in 2015” ,American security project http://www.americansecurityproject.org/10-key-national-security-challenges-in-2015/

15- Hart Energy,( 2012) North American Shale Quarterly, First quarter.

16- IHS CERA, (2012) America’s New Energy Future: The Unconventional Oil and Gas Revolution and the US Economy,October,

17- Indyk Martin S. (2015) a return to the Middle Eastern great game, Brookings, February 17. Available at: http://www.brookings.edu/blogs/order-from-chaos/posts/ 2015/02/17-return-to-great-game-in-middle-east-indyk

18- Institute for Security studies of European Union (2014),Report No. 18, Februery 2014.

19- International Energy Agency (2011), Special Report: Are We Entering a Golden Age of Gas?, available at: http://www.worldenergyoutlook. org/media/weowebsite/2011/WEO2011_GoldenAgeofGasReport.pdf

20- International Energy Agency (2012), Golden Rules for a Golden Age of Gas.

21- International Energy Agency (2013) Gas Medium-Term Market Report. Paris: IEA Press.

22- Keohane, R. O. (2005). After Hegemony: Cooperation and Discord in the World Political Economy. New Jersey: Princeton University Press.

23- Kindleberger, C. P.(1986). The World in Depression, 1929-1939 (Vol. 4). California: University of California Press.

24- Kuhn T. S (1970) the structure of scientific Revolution ,Chicago: University of Chicago press.

25- Lee Smith.( 2015) “Nuclear Dreams: Iran Now Controls Four Arab Capitals, Plus Washington, D.C.” Hudson Institute, February 5th, 2015.available at: http://www.hudson.org/ research /11014 -nuclear-dreams-iran-now-controls-four-arab-capitals-plus-washington-d-c

26- McNally Scott. (2014). Will Lower Oil Prices Destroy America’s Energy Revolution? national interest, November 29, 2014 available at: http://nationalinterest .orgfeature/will-lower-oil-prices-kill-americas-energy-revolution-11752

27- Medlock Kenneth B, Amy JAFFE, Peter R. Hartley,(2011), Shale Gas and U.S. National Security, James A. Baker Institute For Public Policy, July 2011, available at: http://bakerinstitute.org/files/496/

28- Medlock, Kenneth B (2012) “Unconventional Oil and Gas: New Market Realities and Shifting Geopolitics”, James A Baker Institute for Public Policy, Rice University, available at: https://www.boyden.com/mediafiles/attachments/6722.pdf

29- Monaghan, Andrew (2005). Russian Oil and Energy Security, Conflict Studies Research Center. Washington

30- Nye Joseph S. (2012). “Energy Independence in an Interdependent World”, available at: https://www.project-syndicate.org/commentary/energy-independence-in-an-interdependent-world?barrier=true

31- O’Neil, William D. (2001). Oil as a strategic factor. The supply of oil in the first half of the 21st century, and its strategic implications for the U.S. CNA Corporation (PDF).

32- Ostovar Afshon (2015).” Iran has a bigger problem than the West: Its Sunni neighbors”, brookings Center, http://www.brookings.edu/blogs/markaz/posts /2015/06 /08 -lawfare-iran-sunni-neighbor-problem

33- Randy B. Bell, “Expansion of U.S. In Persian Gulf By Three Presidents”, available at http://

34- Rao, V.( 2012) “Potential Shale Gas Basins of India: Possibilities and Evaluations.” Presentation presented at the India Unconventional Gas Forum, New Delhi, India, November 26,.

35- Sarah O. Ladislaw (2014) , “The Shifting Geopolitics of Natural Gas”, Jul 26. At: http://csis.org/files/publication/120911_Nakano_ProspectsShaleGas_Web.pdf

36- Sarah O. Ladislaw Maren Leed, Molly A. Walton,(2014)New Energy,New Geopolitics; Balancing Stability and Leverage, available at: Center for Strategic and International Studies, available at: http://csis.org/files/publication/140409 _Ladislaw_ NewEnergyNewGeopolitics_WEB.pdf

37- Shapiro Jeremy , Richard Sokolsky(2015), “It’s Time to Stop Holding Saudi Arabia’s Hand” foreign policy May 12, 2015. Available at: http://foreignpolicy.com /2015/05/12/its-time-to-stop-holding-saudi-arabias-hand-gcc-summit-camp-david/

38- Shughart William F( 2013) Gain Leverage over Putin with Some ‘Shale Diplomacy’ The Independent Institute, 13 September. Available at: http://www . independent.org/newsroom/article.asp?id=4728

39- Singer Clifford (2005 ) Energy and international War: From Babylon to Baghdad and Beyond, World Scientific Press.

40- Singh Michael (2014) “China’s Military Presence in the Gulf” The Washington Institute, September 26, 2014 available at: http://www. Washingtoninstitute.org/policy-analysis/view/chinas-military-presence-in-the-gulf

41- Singh Michael, (2014), the Real Middle East Crisis Is Economic, The New York Times, August 19, available at: http://www.nytimes.com/2014/08/20/opinion/the-real-middle-east-crisis-is-economic.html

42- Stevens P. (2012) the ‘Shale Gas Revolution’: Developments and Changes, Chatom house, available at: http://www.chathamhouse.org/sites/files/chathamhouse/ public/Research/Energy%2C%20Environment%20and%20Development/bp0812_stevens.pdf

43- The White House the National Security Strategy of the United States of America 2004: 1-49.

44- The White House. The National Security Strategy of the United States of America 2002: 1-31.

45- U.S. Energy Information Administration, (2013) Technically Re coverable Shale Oil and Shale Gas Resources: An Assessment of 137 Shale Formations in 41Countries Outside the United States, June.

46- U.S. Energy Information Administration,( 2014) International Energy Outlook, September

47- U.S. Energy Information Administration. International Energy Outlook,2013

48- U.S. Geological Survey (USGS) and Polish Geological Institute (PGI)

49- U.S. Geological Survey, 2012. “Potential for Technically Recoverable Unconventional Gas and Oil Resources in the Polish-Ukrainian Foredeep, Poland.” Fact Sheet 2012-3102, July

50- US Department of Energy, Energy in Brief – What is shale gas and why is it important?, US DOE – Energy Information Administration (EIA), December 16, 2010

51- US House of Representatives(2011), Committee on Energy and Commerce, Chemicals Used in Hydrualic Fracturing, April.

52- Velichka Milina,(2013)” Energy Security: A Paradigm Shift” The Quarterly Journal, Volume 12, Issue 4,

53- WASHINGTON Dec 20, 2012 | Reuters available at: http://www.reuters.com/article/2012/12/20/us-usa-energy-obama-idUSBRE8BI1NK20121220

54- Wehrey, Fredric. (2014) A New U.S. Approach to Gulf Security. MARCH 2014, available at: http://carnegieendowment.org/files/Wehrey-Gulf_Security-final.pdf

55- Weinberg Andrew (2015), “How to Build a More Sustainable and Mutually Beneficial Relationship with Saudi Arabia; BLUEPRINT FOR U.S. GOVERNMENT POLICY MARCH, available at: http://www.humanrightsfirst.org/sites/default /files/Saudi-Arabia-Blueprint-final.pdf

ایالات متحده آمریکاغرب‌‌‌آسیاخاورمیانهانرژیاقتصادژئواکونومیژئوپلیتیک انرژی


تعداد مشاهده: 2109