فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

مصاحبه اختصاصی با دکتر بشار اسد رئیس‌جمهوری سوریه

سوریه و آینده تحولات منطقه

اشاره

 با گذشت پنج سال از تحوّلات غرب آسیا و شمال آفریقا که منجر به سقوط برخی از نظامهای سیاسی، افزایش درگیریهای نظامی و ظهور بازیگرانی جدید در رقابتها و معادلات منطقهای شده است، ضرورت مطالعه در مورد علل شکلگیری بحران، بازشناسی ریشههای خشونت و چشمانداز تحوّلات جاری، بیشتر از گذشته احساس میشود. در این میان حوادث و صفبندیهای خونین در سوریه، متمایز از تحوّلات سایر کشورها، اصلیترین صحنه رقابت بین قدرتهای منطقهای و جهانی بشمار میرود. اهمیّت پرونده سوریه در آن است که نتیجه کنش جاری در این کشور، بر رتبهبندی قدرتهای منطقه و فرامنطقهای اثر مستقیم خواهد داشت. رقیبان آشکار و پنهان در این رویاروئی با بسیج امکانات مادی و معنوی و بکارگیری ظرفیتهای عملیاتی و دیپلماتیک در صددند ضمن کسب برتری میدانی، موقعیت مطلوبتری در فضای سیاسی برای خود رقم زنند. مفهوم پیروزی یا شکست در این تقابل به بقاء یا برکناری بشار اسد، رئیسجمهور این کشور، گره خورده است. آمریکا و همپیمانان منطقهای آن شخص رئیسجمهور سوریه را عامل پیدایش و استمرار بحران معرفی میکنند؛ در حالی که وی معتقد است علت دشمنی با سوریه فراتر از شخص است. او کشورش را قربانی مطامع سیاسی آمریکا قلمداد میکند.

آگاهی از نقطهنظرات و دیدگاههای اسد کمک شایانی به شناخت ریشههای بحران میکند. بر آن شدیم با گفتگوئی صریح درباره تحولات منطقه و سوریه، ابعاد و زوایای مختلف بحران در این کشور را بررسی کرده و به فهم دقیق چیستی و چرائی تحولات این کشور کمک کنیم. رئیسجمهور سوریه در این دیدار گفت که جنگ در سوریه با هدف حفظ هیمنه و هژمونی آمریکا در جهان طراحی شده است. این جنگ گواه آن است که کاخ سفید هیچ قدرتی را که در برابر طرحهای آمریکا ایستادگی کند برنمیتابد. بشار اسد در این دیدار یادآور شد که هدف راهبردی آمریکا از هجوم به کشورش، هدف قرار دادن هویت، اعتقادات و رویکردهای تاریخی جامعه سوریه است. به گفته وی بدلیل آگاهی مردم کشورش، کاخ سفید قادر به پیگیری مستقیم چنین هدفی نیست، امّا با طراحی یک جنگ ساختگی، نظام سیاسی و شخص رئیسجمهور را نشانه میرود تا از این طریق اهداف خود را محقق سازد. اسد معتقد است که شناخت و آگاهی مردم سوریه نسبت به ابعاد توطئه، پایداری آنها در برابر دشمنیهای گسترده کشورهای خارجی، ایمان قوی به خداوند و امدادهای غیبی، همچنین برخورداری از حمایت و کمک همپیمانانی مقتدر و قابل اتکاء مانند جمهوری اسلامی ایران را از جمله عوامل موفقیت و ایستادگی در برابر آمریکا بوده است و تأکید میکند که پیروزی سوریه موجب گسترش اندیشه استقلالطلبی در بین کشورها خواهد شد. وقتی کشوری مانند سوریه در هماوردی با آمریکا ایستادگی کند، دیگران نیز باور خواهند نمود که اراده آمریکا به مثابه قضاء و قدر الهی نیست و امکان شکست آن (هرچند با پرداخت هزینه) امکانپذیر خواهد بود. در سطور زیر تفصیل این گفتگو تقدیم خوانندگان محترم میگردد.

سردبیر: جناب رئیس جمهور، در آغاز برای فرصتی که در اختیار فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران قرار دادهاید، قدردانی و تشکر میکنم. امیدوارم این مصاحبه در انعکاس ابعاد پنهان رویارویى در سوریه مؤثر بوده و به نخبگان ایرانى کمک کند تا واقعیتهاى جارى در کشورتان را درک کنند. اجازه بفرمایید با بیان مقدمهای اولین سئوال خود را مطرح کنم. آنچه که در حافظه اینجانب از تاریخ معاصر به یاد مانده است، دو تن از رؤساى جمهور آمریکا مواضع خصمانه علیه سوریه داشتهاند. جورج بوش، سوریه را در محور شرارت تعریف کرد و اعلام نمود کشورهای جهان بر دو دستهاند، یا با ما همراهند یا علیه ما خواهند بود. وى سوریه را در ردیف دشمنان خود قرار داد. همچنین باراک اوباما، از آغاز بحران در سوریه همواره بر ضرورت تغییر نظام سیاسی و رئیسجمهور سوریه پافشاری کرده و به صراحت اعلام کرده و میکند که بشار اسد باید از قدرت کنارهگیرى نماید. این اظهارات فقط در قالب یک حرف و موضعگیرى تبلیغاتی نبوده بلکه یک رویکرد جامع است. آنها تمامى گزینهها از جمله راهکارهاى نظامى و همه توانمندیهاى دیپلماتیک خود را در این راستا بهکار گرفتند؛ مجموعهای به نام «دوستان سوریه» تشکیل دادند و علاوه بر آن یک جنگ روانى در خصوص استفاده از سلاحهاى شیمیایى به راه انداختند و تمامى همپیمانان خود را در منطقه برای سرنگونی نظام سوریه بسیج کردند. با این حال سوریه با یک راهبرد مشخص در برابر تمامى تهدیدات ایستادگى کرده و راهبرد آمریکا را به چالش کشیده است. امروز اوباما کاخ سفید را ترک مىکند در حالیکه به اهداف تعیین شده در سوریه دست نیافته است. لطفاً در خصوص ابعاد و ویژگی راهبرد سوریه برای مقابله با تهدیدات خارجی توضیح دهید.

بشار اسد: در آغاز به شما در سوریه خوشآمد مىگویم و بسیار خوشحالم که اولین مسئول هستم که در شماره نخست فصلنامه شما مصاحبه مینمایم. امیدوارم بتوانم از طریق این مصاحبه برادران ایرانى خود، که در نبردهای متعدد از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در خط مقدم نبرد در کنار سوریه ایستادهاند، را مخاطب قرار دهم؛ همانطور که سوریه در برابر توطئه دشمنان در جنگ ظالمانهاى که با تحریک صدام علیه ایران به راه انداختند، در کنار ایران ایستاد.

 آنچه بدان اشاره کردید، کاملاً صحیح است؛ اولاً موضع آمریکا به ویژه پس از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى مبتنی بر سلطه بر کشورهاى جهان است. امروزه هدف آمریکا از درگیر شدن در جنگهای مختلف، تحکیم هژمونی خود از طریق نابودی تمامى کشورهایی است که در مخالفت با این رویکرد قرار دارند؛ به ویژه با ظهور نیروهایى جدید در عرصه جهانی و پیدایش موازنه جدید در جهان. این (ظهور بازیگران جدید و تغییر توازن در قدرت جهانی) چیزى است که آمریکا با آن مخالف است. طبیعى است حمله به کشورهاى مخالف این طرح، یکى از ابزارهاى پروژه آمریکا است. این همان روشی است که از سال 2003 نسبت به پرونده هستهای ایران پیش گرفتند و امروز نیز در رابطه با سوریه جریان دارد.

 جنابعالی به مسئله مهمی اشاره کردید. البته علاوه بر ابزار تروریسم، ابزارهاى عملیات روانى و اقتصادى و ... (در تمامی زمینهها) وجود داشته است. لیکن ابزار مهمترى که در این زمینه به کار گرفته شد، ابزار رسانه است که تلاش داشته تمام مردم سوریه و چه بسا همه مردم منطقه را تحت پوشش قرار دهد. رسانه نه فقط مسئولین بلکه مردم را نیز مخاطب خود قرار داده و در صدد است فهم و درک آنان را در مسیر یک تحلیل نادرست مدیریت کند. این چیزى است که ما در سوریه به طور گسترده با آن مواجه هستیم. تصویرى که در آغاز این جنگ روانى و رسانهاى ارائه دادهاند این بود که مشکل اصلى در سوریه، شخص رئیسجمهور است و در نتیجه اعلام کنند که رئیسجمهور یک فرد است و نمیتواند بیش از کشور اهمیت داشته باشد. که البته این حرف درست است. آنها همچنین تلاش میکنند که دولت سوریه را دومین مشکل قلمداد نموده و بر ضرورت تغییر نظام سیاسی پافشاری کنند. این در حالی است که آنها در رویکردهای رسانهای خود، از هدف اصلی خود، که از بین بردن کشور است، سخنی به میان نمیآورند. نبرد اصلى آنان ضربه زدن به وطن، عقیده، هویت و رویکردهاى تاریخى جامعه سوریه است. در نبرد با دشمن، اولین چیزى که به ما یارى میرساند ایمان به خدا است؛ این که به خدا (و به توانمندی و کمک آن) ایمان وجود داشته باشد، امری قطعی است ولی علاوه بر آن لازم است به ملت و توانمندیهای ملی نیز باور و اعتماد داشت.

 در سطح سیاسى، اولین چیزى که درک کردیم این بود که نبرد دروغین، پیرامون رئیسجمهور و دولت شکل گرفته است؛ در حالی که نبرد حقیقی، بر ضدّ کشور شکل گرفته است. در مقابله با رویکرد تبلیغاتی دشمن، توجهی به سرفصلهای مطرح شده ننموده و در آن غرق نشدیم؛ میدانستیم که نبرد اصلی علیه کشور است؛ بنابراین بر انجام گفتگو در داخل سوریه تمرکز نمودیم تا آن عده از هموطنان که تصویر روشنی از رویارویی با دشمن نداشتند، به حقیقت مسئله آگاه شوند.

سردبیر: مؤلفههای به کار گرفته شده در راهبرد سوریه برای هماوردی با دشمنان در این جبهه گسترده چیست؟

بشار اسد: اولین اصل در هر جنگی، آگاهى مردم است؛ بنابراین گفتگوهاى سورى- سورى را شروع کردیم. چون بر این باوریم که اگر آگاهیهای مردم سوریه افزایش یابد، حتماً پیروز خواهیم بود؛ اگر آگاهی وجود نداشته باشد، قطعاً و بلافاصله شکست خواهیم خورد؛ بر این اساس پنج سال پایداری نمودهایم. بنابراین عامل اول در این پایدارى، آگاهى مردم است و این آگاهی است که سایر عناصر را بارور میسازد. بر اساس همین آگاهیهاست که چرخهای اقتصادی کشور (که بخشی از صحنههای نبرد به شمار میرود) میچرخد و مشارکت صاحبنظران فرهیخته، در طرح نظر و مواضع درست را علیرغم رویکرد تبلیغاتی 700 شبکه ماهوارهای که دائماً علیه سوریه فعالیت میکنند، به حرکت درآورده است.

 مسئله دوم که در همین سطح از اهمیت میتوان از آن نام برد، آگاهى و درک عمیق مردمی است که پشتوانه ارتش عربی سوریه به حساب میآید. ارتش بدون برخورداری از پشتوانه آگاهی مردمی چگونه قادر به مبارزه با گروههای تروریستی خواهد بود؟ این اصلاً امکانپذیر نیست. چه کسى ارتش را به لحاظ معنوى و تأمین نیروی انسانی کمک خواهد نمود؟ اینها همان عناصر اساسی است که سوریه را پایدار نموده است. البته مسئله دیگری نیز وجود دارد و آن اتکاء به کشورهای دوست است که در پیشاپیش آنها ایران قرار دارد. ایران در پایداری سوریه نقش اساسی ایفا میکند و این برای همگان، شناخته شده است. در شرایط کنونی پرونده هستهای منشأ مشکلات جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه ایستادگی آن در کنار سوریه و دفاع از حق، زمینهساز چالشهای آن به شمار میرود. بر این اساس، آگاهی مردمی و در نتیجه حمایت از ارتش، ایفای نقش فعال در حوزه اقتصاد و حمایت کشورهای دوست، عناصری هستند که نقطه اتکاء ما در این پایداری به شمار میروند.

سردبیر: هنگامی که جنابعالی در خصوص روشنگری و آگاهی بخشیدن به مردم صحبت میکنید، لازم است در ابتدا مردم حاکمیت کشور را پذیرفته باشند. شاخصهای مقبولیت نظام در بین مردم چیست؟ به چه دلیل مردم با وجود مشکلات فراوان و پیامدهای زیانبار از این جنگ پشتیبانی میکنند؟

بشار اسد: یکی از دلایل این هوشیاری و آگاهی، به تجربه تاریخی ما در این منطقه برمیگردد. منطقه ما و شما، توطئه، اشغالگری و مقاومتهای فراوانی را تجربه کرده است. این تجربه تاریخی باعث افزایش آگاهی و درک مردمی در سوریه شده است. مردم بر اساس این ادراک، اشتباهات دستگاههای اجرایی را از نارسایی که به دلیل شرایط بحرانی بر کشور تحمیل میشود، تشخیص میدهند. به طور طبیعی تقصیر وجود دارد، قبل از بحران وجود داشته و همچنان نیز وجود دارد؛ لیکن پیش از بحران، هیچ توجیهی برای این تقصیر وجود نداشته است در حالی که در وضعیت کنونی، توجیهاتی هر چند کوچک وجود دارد و ما نمیگوییم که توجیهات دقیق و کامل وجود دارد، بنابراین مردم با برخورداری از نهایت آگاهی، تقصیر مسئولین را از شرایطی که مرتبط با رویکردهای تروریستی یا فشارهای خارجی است تفکیک مینمایند.

 اما درباره این که بخواهیم از شاخصهای رضایتمندی سخن بگوییم، در حال حاضر آمار دقیقی وجود ندارد، چون نمیتوانیم در بعضی از مناطقی که صدها هزار از مردم سوریه در آنجا ساکنند، حضور یافته و با آنها ارتباط بر قرار کنیم. علاوه بر آن عدهای از مردم سوریه در خارج از کشور به سر میبرند و دسترسی به آنها وجود ندارد، پس نمیتوانیم آمارها و شاخصهای دقیقی ارائه کنیم. ولی یک شاخص مهم اینکه چنانچه رضایتمندی مردمی از دولت، به ویژه از رویکرد ملی و سیاسی آن وجود نداشت، حتماً دولت پنج سال دوام نمیآورد و به سبب برخورداری از همین حمایت، پایداری نموده است. مردم سوریه چگونه حمایت خود از دولت را به منصه ظهور رسانده است؟ اولاً، با پایداری اقتصادی؛ وقتی که در سوریه کنکاش میکنید، خواهید دید که هر کس در محل کار خود حضور یافته و صنعتگران و بازرگانان به فعالیت خود مشغولند؛ این خود نوعی از پایدارى است. یک صاحبنظر و یا استاد دانشگاه به تدریس خود ادامه میدهد و بر مقابله با عقبماندگی و جهل اصرار میورزد؛ این یعنی پایداری.

 اینجا یک موضوع مهمتر و شاخص عینیتری نیز وجود دارد. اینکه چگونه ملت سوریه، قانون اساسی و دولت را در صحنههای مختلف از طریق مشارکت در انتخابات پشتیبانی کرده است؟ درصد مشارکت مردم در انتخابات امسال مجلس و انتخابات ریاست جمهوری سال 2014، از زمان استقلال در تاریخ سوریه بیسابقه بوده است. چرا شهروندان سوری در این انتخابات شرکت نمودند؟ مشارکت در انتخابات ضرورتاً به معنای همگامی مردم در عرصههای سیاسی با دولت نیست؛ لیکن میدانند از این رهگذر با تروریسم مبارزه میکنند و از حاکمیتی که آنها را نمایندگی مینماید دفاع میکنند، حتی اگر با این دولت به لحاظ سیاسی اختلاف داشته باشند. پس از پایان جنگ شاید نظر دیگری داشته باشند ولی در هنگام جنگ در کنار دولت ایستادهاند. این شاخص، تنها نشانه رضایتمندی است که به نظر من از آمارها بسیار قوىتر و نشانهای عینی است. ما فرمی را برای شهروندان ارسال نکردیم. آنان خودشان در انتخابات شرکت نمودند. آمارها بر مشارکت وسیع و فراگیر دلالت دارد. بخشی از رأیدهندگان، پناهندگان سوری در خارج بودند. کسی آنان را به شرکت در انتخابات تشویق نکرد؛ بلکه آنها بصورت خودجوش شرکت کرده و با درصد بالایی در برخی کشورها بویژه در لبنان به پای صندوقهای أخذ رأی رفتند. که یکی از مهمترین شاخصهاست. اما مردم برای چه این کار را انجام دادند؟ من بر این باورم که امروز پس از گذشت بیش از پنج سال از بحران، یک نوع آگاهی عمومی در سوریه حاکم است. همه میدانند که یک توطئه طراحی شده از خارج با هدف ضربه زدن به کشور وجود دارد. دستاورد این توطئه در نهایت، به نفع تروریستها است که هیچگونه ارتباطی با اصلاحات یا چیزی از این قبیل در کشور ندارند.

سردبیر: هنگامی که درباره نقش و آگاهی مردم سوریه صحبت میشود، این بیانگر تفاوت وضعیت سوریه با آنچه بعنوان مثال در مصر و تونس رخ داده است، میباشد. به نظر جنابعالی این تفاوتها چیست و نشانههای آن کدام است؟

بشار اسد: ملتهای منطقه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی شبیه یکدیگر هستند و این امری بدیهی است؛ چه بسا در شرایط عادی، شاید مطالبات مردم یکسان باشد ولی تفاوت بنیادین در آن است که رژیمهای حاکم بر تونس و مصر دارای روابط خوب با غرب بودند و غرب از آنها رضایت کامل داشت و بلکه از آنان حمایت نیز مینمود اما رابطه دولت سوریه با غرب، حتی پیش از بحران، متفاوت از رابطه این دو کشور با غرب بود؛ حتی در بهترین شرایط، زمانی که رابطه بین سوریه و غرب مثبت (و نه عالی) قلمداد میشد، در حقیقت این روابط فقط به ظاهر خوب بود. غرب تلاش داشت با بهرهگیری از روابط مثبت با سوریه به اهداف خود دست یابد. در حقیقت غرب هیچوقت از سوریه راضی نبود و در بهترین شرایط همواره تحریمهای اقتصادی و تکنولوژیک علیه سوریه ادامه داشت. قبل از شروع بحران آنها اصرار داشتند که کشور در مخالفت با جبهه مقاومت و ایران نقشهایی ایفا کند ولی وقتی که نپذیرفتیم ...

سردبیر: به طور مشخص درخواستهای آنان چه بود؟

بشار اسد: درخواست اساسی آنان دوری جستن از محور مقاومت و خودداری از حمایت مردم فلسطین بود. آنها اصرار داشتند در چارچوب طرح سازش که هدف از آن نادیده انگاشتن حقوق ملت خود و مردم فلسطین است، گام برداریم.

سردبیر: آیا با این توصیف، میتوان ادعا نمود که مواضع آمریکا بر ضدّ سوریه به رویکردهای سیاست خارجی سوریه مربوط است و ارتباطی با نارساییهای داخلی سوریه نداشته است؟ در حالی که ائتلاف غرب مدعی استیفای حقوق سیاسی و مدنی مردم سوریه است.

بشار اسد: هرگز اینگونه نیست؛ اگر مشکل آنها مسائل داخلی و حقوق ملتها بود، چرا مثلاً بر ضدّ سعودی موجآفرینی نمیکنند؟ آنان بر ضدّ سوریه دست به اقدامات تحریکآمیز زدند. ما در هیچ زمینهای اعم از سابقه تمدنی، فضای سیاسی و برخورداری از دمکراسی با عربستان قابل مقایسه نیستیم. در حالی که ایران از مهمترین کشورها در خاورمیانه در زمینه برخورداری از آزادی و دمکراسی است، چرا آمریکا در برابر آن مواضع خصمانه دارد و بقیه کشورها را رها نموده است. این یک مسئله سیاسی است؛ تفاوت میان ما و این کشورها، در آن است که حکومتهای مصر و تونس باید تغییر میکردند تا نظامهایی بر سر کار بیایند که در عین حال که همچنان مورد رضایت غرب هستند، ملت نیز از آنان راضی باشند. اما در سوریه خواستههای غرب متفاوت است. میخواهند این حکومت برود و حکومتی دستنشانده سرکار بیاید تا سوریه را مانند لقمه چربی تقدیم غرب نماید؛ مبنا تفاوت دارد. برای همین آنها از تروریستها حمایت کردند، در حالیکه در سایر کشورها از جریانهای تروریستی حمایت نکردند و بدلیل آن که رویکرد این کشورها مورد رضایت غرب است در کنار آنها ایستادند. در آخرین مرحله (به ویژه در فاصله سالهای 2008 تا 2011)، مطالبه آنها از سوریه (که از طریق سارکوزی، رئیسجمهور وقت فرانسه، که از طرف جورج بوش مأموریت داشت، مطرح شد) این بود که رهبری ایران را جهت موافقت با طرح غرب متقاعد سازد تا ایران تمامی ذخایر اورانیوم غنیسازی شده خود را بدون هیچگونه ضمانتی تحویل غربیها دهد؛ این درخواست آنان بود که ما درخواست آنان را رد کردیم، چرا که مطالبهای غیرمنطقی است. آیا کشوری وجود دارد که بدون تضمین این درخواست را بپذیرد؟ ما میدانیم و شما هم به خوبی واقفید که غرب اورانیوم غنیسازی شده را خواهد برد و هیچگاه به ایران پس نخواهد داد. این یک مأموریت اساسی بود که در فاصله سالهای 2008  تا 2011 مطرح میکردند. در مراحل قبلی نیز درخواستهایی مطرح میکردند. برای مثال، در سال 2002 از ما خواستند با طرح اولیه ملک فهد موافقت نماییم. زمانی که وی صلح در برابر عادیسازی روابط را بدون هیچ مابازائی مطرح کرد. اما به طور مشخص قبل از شروع بحران، مشکل اساسی غرب، ایران بود و اساساً از سوریه خواسته شده بود بهعنوان نزدیکترین کشور به ایران، رهبران آن را به موافقت با مطالبات غرب متقاعد سازد.

سردبیر: آیا میتوانیم بگوییم چالشهایی که امروز سوریه با آن مواجه است، بهای مواضع این کشور در برابر غرب و آمریکا است؟

بشار اسد: البته، همین طور است؛ چرا که امروز آمریکا در حال عقبگرد است؛ واقعگرایی آمریکا دستکم از زمان بحران اقتصادی در سال 2008، در حال کاهش است؛ در حالی که به جای آن بلوکهای جدیدی در حال اوجگیری و پیشرفت هستند و این سرآغاز موازنه قوای جدید است؛ لذا اگر آمریکا بخواهد موازنه جدید را بر هم زند، چارهای ندارد جز اینکه به کشورهای مستقلی مانند ایران، سوریه، کره شمالی و هر کشور دیگر که به آمریکا نه بگوید، ضربه وارد کند. ملاحظه کنید، آنچه در برزیل و ونزوئلا در حال وقوع است، یک فرآیند هماهنگ در چارچوب بازگرداندن سلطه آمریکا بر این کشورها است. آنچه که در سوریه جریان دارد، تلاشی برای حفظ باقیمانده هژمونی و سلطه آمریکا و غرب بر جهان.

سردبیر: امّا آمریکا در تمامی پروندههای منطقهای در عراق، افغانستان، سـوریه و یمـن شکست خورد. آنها چگـونه قادرند شکستهای خود را جبران و افقهای آینده را ترسیم نمایند؟

بشار اسد: آمریکا در سال 1982، در لبنان و قبل از آن هم در ویتنام شکست خورد و در همهجا شکست خواهند خورد. از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون ایالات متحده آمریکا فقط در چالشآفرینی و تخریب کشورها و نه چیزی بیشتر از آن موفق بوده است. عراق را نابود کردند، بعد از آن چه شد؟! طایفهگرایی را چه کسی پدید آورد؟ چه کسی داعش و جبهه النصره را به وجود آورد؟ چه کسی القاعده را در افغانستان به وجود آورد؟ حقیقت این است که آمریکاییها در افغانستان شکست خوردند، در جاهای دیگر نیز شکست خواهند خورد. مشکل این است که ما با دولتی که از سیاست عقلانی برخوردار باشد مواجه نیستیم! دولت آمریکا سیاستهای خود را تنها بر اساس منافع انتخاباتی بنا نهاده است؛ دولتی است که در مقابل فشار لابیهای آمریکایی مانند، لابی سلاح و لابی نفت تسلیم میشود. اگر منافع این لابیها در آتشافروزی، جنگ و کشتار میلیونها انسان در خاورمیانه باشد، آمریکاییها هیچ مشکلی با آن ندارند؛ مهم این است که منافع این گروههای محدود تأمین شود. این واقعیت دولت آمریکا است. بنابراین نمیتوانیم سیاستهای آمریکا را بر مبنای عقلانیت تجزیه و تحلیل نمائیم؛ آنها خسارت میبینند و باز هم گرفتار همان دام قبلی میشوند. اوباما (در ابتدای دوره ریاستجمهوری) گفت: وارد هیچ جنگی نخواهیم شد. امّا در دوره ریاستجمهوریاش چه کار کرد؟! وارد تمامی جنگها شد، البته با ظاهری متفاوت. مستقیماً هیچ سرباز آمریکایی را به جنگ نفرستاد امّا از همه جنگها پشتیبانی نمود، موشک ارسال کرد، سیاستهای غرب را زیر چتر خود آورد و به اروپائىها برای جنگ مأموریت داد. واقعیت این است که رویکرد همه دولتهای آمریکا یکسان بوده و در آینده نزدیک نیز این سیاستها تغییر نخواهند کرد تا هنگامی که موازنه واقعی در جهان حاکم شود. این باور من است.

سردبیر: به نظر شما منشأ شکستهای آمریکا در معادلات منطقه، آیا به ضعف و چالش راهبردی آنها برمیگردد یا ناشی از عملکرد عملیاتی و عوامل میدانی است؟

بشار اسد:  اولاً مشکل آمریکا در نظام سیاسی آن است. باید دید این نظام سیاسی آیا به بهترین انسانها خصوصاً صاحبان عقل و درایت، اجازه دستیابی به جایگاه رهبری را میدهد یا به عناصر فرصتطلب؟ چنانچه به رؤسای پیشین آمریکا دستکم از سی سال قبل و زمان زمامداری رونالد ریگان (نمیخواهم از دوران قبلتر صحبت کنم) توجه کنیم، آیا در میان آنها کسی وجود دارد که بتوانیم وی را بعنوان یک دولتمرد واقعی بشناسیم؟ خیر، بنابراین میتوان این مسئله را یکی از ابعاد چالش آمریکا دانست. بُعد دیگر آن نیز چیزی است که پیشتر به آن اشاره کردم و آن نقش لابیها در مدیریت انتخابات آمریکا است. بنابراین هر رئیسجمهورى قبل از این که منافع ملی را در نظر بگیرد به منافع انتخاباتی خود میاندیشد. از این رو وارد ماجراجوئىهائی میشوند که نتیجه آن به ضرر منافع آمریکا است. از این رو اگر درباره رویکردهای ایالات متحده دست کم در چهار دهه گذشته سئوال شود که آیا این رویکردها در جهت منافع آمریکا تعقیب شده است؟ به باور من پاسخ بدیهیها منفى خواهد بود. بلکه این رویکردها بر ضدّ منافع ایالات متحده آمریکا بوده است. بر همین اساس مىگویم نظام سیاسى و نقشآفرینی لابىها در آمریکا باعث شکستهاى پیاپى این کشور شده است. البته رسانهها و مؤسسات رسانهای جزئی از ساختار سیاسی آمریکا و لابیها هستند. این صحنههای شکست بدون آنکه آمریکا از گذشته عبرت بگیرد، تکرار میشوند. چالش آمریکا برای ایجاد تغییر، مسائل میدانى نیست. آنها میتوانند تغییرات مورد نظر را با روشهاى خردمندانهتر و هوشمندانهتر محقق سازند. چه بسا با روشهای فرهنگی، واقعگرایی و فعالیت سیاسى صادقانه، امکان انجام تغییرات فراهمتر از روشهای نظامی باشد. البته اگر این تغییرات با استفاده از روشهای سیاسی به سرانجام رسد، کارخانههاى اسلحهسازى از کار باز خواهد ماند. فعالیت کارخانههای اسلحهسازی به اندازه جنگهایى است که به آن دامن زده میشود.

سردبیر: سوریه جایگاه ویژهای در تاریخ و جغرافیا دارد. باید جنگ در سوریه را با سایر جنگها (مثلاً جنگی که در لیبی جریان دارد) متفاوت دانست. زیرا تحولات سوریه ظرفیتهای جهانی را به دو بخش تقسیم کرده است. امروز روسیه با برخورداری از حق وتو در سازمان ملل و حمایت نظامی از سوریه، جبهه جدیدى در برابر آمریکا ایجاد کرده است. قدرتهای جهانی یا در جنگ جاری در سوریه مشارکت داشته یا آن را به دقّت زیر نظر دارند. به نظر جنابعالی پیچیدگى و اهمیت سوریه در چیست که نگاهها را به خود معطوف کرده و باعث شده تا قدرتهای جهانی منافع خود را در این کشور جستجو کنند؟

بشار اسد: این حرف درستی است؛ علىرغم اینکه سوریه حتى در مقایسه با سایر کشورهای عربى، کشورى کوچک به شمار میرود و از جمله کشورهاى بزرگ و ثروتمند از لحاظ اقتصادی به حساب نمیآید، با این حال، به دلایل تاریخى، سیاسى و اجتماعى این نقش مهم را ایفا نموده است. همان طور که میدانید، سوریه کشوری برخوردار از تمدنی ریشهدار است. کشورها بر اساس گذشته تاریخی خود امکان نقشآفرینی در حال و آینده را خواهند داشت. این نقش تاریخى از هر چیز دیگر نیرومندتر است و این وضعیت زمینهساز اثرگذاری اجتماعى، اقتصادى و سیاسى بر کشورهای پیرامونی است؛ به ویژه این که سوریه شبیه نقطه تماس گسلهاى زلزله در جهان عرب به شمار میآید. سوریه بیش از هر کشور دیگر عربى، از تنوع فرقهای، دینی و مذهبی برخوردار است، که از قرون گذشته تاکنون، بهصورت مسالمتآمیز در کنار یکدیگر زندگى مىکنند. بنابراین بروز هرگونه خللى در این گسلها زمین لرزهاى پدید خواهد آورد که نتایج و بازتابها و پسلرزههاى آن به سایر کشورهاى منطقه سرایت خواهد نمود. این یک بُعد قضیه است. بُعد دیگر آن، این است که سوریه در بیش از چهار یا پنج دهه گذشته با موضعگیریهاى مستقل خود، متمایز از سایر کشورها نقشآفرینی نموده است؛ در حالیکه اکثر کشورهاى عربى با سیاستهای غرب همراه شده و در برابر آنان تسلیم هستند. برخى از این کشورها به خداوند سبحان و غرب اعتقاد دارند و برخى دیگر از آنها، تنها بهوجود غرب بهعنوان حاکم و آمر و ناهی مطلق و چه بسا «خالق هستی» باور دارند.

 از زمانیکه سوریه با رویکردهای استقلالطلبانه خود متمایز از سایر کشورهای عربی بروز و ظهور یافته است، هر تغییرى در وضعیت سوریه، اعم از سیاسى یا اجتماعى، بر وضعیت تمام کشورهای منطقه اثر خواهد گذاشت. از سوى دیگر، همانطور که گفتم، هدف ایالات متحده آمریکا تغییر حکومت در سوریه بهمنظور سرکار آوردن دولتی دستنشانده است. موفقیت در این کار به آنها فرصت اجرای پروژههایی مشابه در سایر کشورها را خواهد داد. بر این اساس، کشورهایى که برای حفظ استقلال خود در جهان تلاش میکنند، به خوبی میفهمند که تغییر در سوریه بر وضعیت آنان نیز تأثیر خواهد گذاشت. این تأثیر منحصر به کشورهای عربی نخواهد بود بلکه به سایر کشورهای جهان نیز سرایت خواهد کرد؛ همانگونه که عقبنشینی ایران در برابر اراده غربیها در پرونده هستهاى موجب هزینهمند شدن سایر کشورها مىگردید. ما در منطقهاى زندگى مىکنیم که از یکدیگر تأثیر میپذیریم. ایران کشوری مهم است؛ هرآنچه براى شما اتفاق بیفتد، بر روى ما تأثیر خواهد گذاشت و بالعکس. این تأثیر و تأثر متقابل است که موجب تقسیم جهان به دو بخش شده است. چیزی که امروز در سوریه در حال وقوع است، بر نقشه سیاسى جهان اثرگذار خواهد بود.

سردبیر: گروههای افراطی و نیروهاى تکفیرى با بهرهگیری از وضعیت جاری در صدد مقابله با جبهه مقاومت و سوریه هستند. در این شرایط حتی کشورهاى اروپایى بر این امر واقفند که نظام سوریه به رهبرى دکتر بشار اسد مهمترین نقش را در برابر گروههای تکفیری ایفا میکند. در حقیقت امروز ارتش سوریه مهمترین مؤلفه بازدارنده در برابر گروههای تروریستی به شمار میرود. به نظر شما، پیروزى یا شکست هر یک از دو طرف در این کارزار چه پیامدهایی بر وضعیت داخلى سوریه، منطقه و جهان برجاى خواهد گذاشت؟

بشار اسد: این سئوال بسیار مهمی است و یکى از دلایل استمرار جنگ نیز به شمار میرود. اولاً، از لحاظ سوریه- که برای ما مهم است- در هر جنگى پیروزی نظامی باعث برتری و افزایش قدرت در سایر زمینهها خواهد شد. این برتری در درجه اول، برتری سیاسى نیست، بلکه به ارتقاء وضعیت در ابعاد اجتماعى و ملی نیز خواهد انجامید. این همان چیزی است که غرب از آن هراس فراوانى دارد. آنان این موضوع را مىدانند و بر زبان نیز جاری میکنند که اگر سوریه پیروز شود، نیرومندتر از گذشته خواهد بود و این یک مشکل جدّی براى غرب بشمار میرود. از سوى دیگر چنانچه در خصوص محور مقاومت (که سوریه و ایران یکى از جناحهاى اساسى آن را تشکیل مىدهند)، صحبت کنیم یک مسئله مهم وجود دارد؛ برخى مقاومت را تنها در برابر اسرائیل میدانند، در حالیکه مقاومت یک مفهوم جامع است؛ ما براى محافظت از حاکمیت خود مقاومت میکنیم و براى حفاظت از مردم خود و کشور و منافع خویش، مقاومت مینمائیم. به نظر من مهمترین چیزى که در این محور وجود دارد، محور استقلال است. چنانچه سوریه پیروز شود، اندیشه استقلالطلبى در میان کشورها بیشتر رواج پیدا خواهد کرد و خواهند دانست که اراده غرب اراده خدا نیست و میتوان این اراده را هر چند به بهاى سنگین شکست داد. در این صورت رویکرد استقلالطلبانه رواج یافته و در سطح جهان نیرومندتر خواهد شد و در نتیجه فرصت بیشتری براى اجراى قطعنامهها و منشور سازمان ملل متحد فراهم میآید. پایبندى به قوانین بینالمللى و حقوق بشر و اصول انساندوستانه، امکانپذیرتر خواهد شد. در این شرایط قاعده مشهور که «قوى، ضعیف را میبلعد» منسوخ میگردد. این برخى از تأثیرات بسیار مهمی است که پیروزی سوریه در سطح خارج برجای خواهد گذاشت. البته در سطح منطقه نیز دستاوردهائی خواهد داشت. زمانى که کدخدا ضعیف میشود دستنشاندگان آن در منطقه و نقش منفى آنها نیز ضعیف خواهد شد و منطقه از استقلال بیشتری برخوردار میشود. پیروزی سوریه یک دستاورد مثبت دیگر هم دارد. هم اکنون سوریه به مرکز اصلی مبارزه با تروریسم در جهان تبدیل شده است و اکثریت تروریستها به سوریه میآیند. ضربه زدن به تروریستها تمامى ملتها را در برابر رفتار سوء آنان حمایت میکند. نه فقط ملتهای منطقه بلکه مردم در کل جهان از فوائد مبارزه با تروریسم بهرهمند خواهند شد. بنابراین اعتقاد دارم پیروزی ما در مبارزه با تروریسم (چنانچه بتوانیم پیروز شویم)، تأثیرات فراوانى بدنبال خواهد داشت و در صورتی که سوریه در این معرکه متحمل شکست شود، تمام نتایج آن معکوس خواهد بود. سلطه و هیمنه غرب بصورت کامل در منطقه گسترده میشود و هیچ کشورى نمیتواند در برابر آمریکا ادعای حق کند و در این صورت همگان برده خواهند بود.

سردبیر: جناب رئیسجمهور بسیار شنیده میشود که جنگ جارى در منطقه و سوریه یک جنگ طایفهاى است، آیا با این سخن موافق هستید؟ آیا اعتقاد دارید این جنگ یک جنگ طایفهاى است؟

بشار اسد: این سخن با واقعیتها کاملاً منافات دارد؛ زیرا اگر این جنگ یک جنگ طایفهاى بود، میبایست از زمان ظهور طوایف در چهارده قرن پیش آغاز میشد، و نه امروز. جنگ طایفهاى در منطقه ما در چه زمانى پدید آمد؟ این تقابل همزمان با پیروزى انقلاب ایران بوجود آمد. جریان وهابیت، که از سوى عربستان سعودى مدیریت میشود، پس از پیروزى انقلاب ایران مأموریت داشت با آن مقابله کند. انقلابی که کانون توجه و آرمانهای انقلابی مردم منطقه به حساب میآمد. کشورهای غربی بویژه ایالات متحده آمریکا از توجه ملتها به انقلاب ایران و الگوگیری از آن احساس هراس نمودند. لذا به عربستان سعودى دستور دادند در چارچوب رقابتهای مذهبی و فرقهای گام بردارد. در این هنگام ناگهان ایران شیعه شد! سئوالى که در اینجا مطرح است این است که ایران قبل از انقلاب چه بوده است؟ شاه چه بود؟ آیا شیعه نبودند؟ چرا این حرکتها ناگهان شکل گرفت؟ بنابراین موضوع تقابل مذهبی کاملاً با پیروزی انقلاب ایران ارتباط دارد، و در همین چارچوب بدان دامن زدند و بعنوان یک ابزار در کنار ابزارهاى دیگر در سوریه بکار گرفته شد. امروزه اگر این ادعا درست بود، تنشها در سوریه برای ایجاد یک نبرد فرقهای کافی بود. واقعیت امر این است که آنچه که در حال اتفاق است مغایر با این ادعا است. امروز وضعیت همگرائی میان طوایف در سوریه بهتر از آنچه که قبل از بحران-و نه‌‌تنها در آغاز بحران- وجود داشت میباشد. این بحران هوشیارى و آگاهى بیشترى را بوجود آورده است. اگر چالش کنونی واقعاً طایفی بود، وضعیت به حالت انفجار میرسید و مرزبندیها میان طرفین درگیری (چنانچه با این زبان در سوریه صحبت کنیم) جنبه طایفهاى پیدا میکرد. در این صورت دولت را در یک سو و تروریستها را در سوى دیگر نمیدیدیم. چیزى که مشاهده میشد جنگ میان طوایف و قومیتها بود. در وضعیت کنونی کاملاً پیداست که این مسئله اتفاق نیفتاده. بنابراین واقعیت مشکل فعلى نبرد فرقهای نیست، البته اختلاف عقیدتی وجود دارد. اگر اختلاف وجود نداشت، فرقههای مختلف شکل نمیگرفتند. اختلاف امری طبیعی است و این طبیعت جهان و طبیعت بشریت است و مشکل به حساب نمیآید. زیرا این یک اندیشه است و مذاهب فکرى متنوع است. چیزی که از آن به عنوان چالش طایفهاى یاد میکنید در حقیقت یک مشکل سیاسی است که با عنوان و نام فرقهای بدان دامن میزنند.

سردبیر: یکى از معماهائى که شاید نتوان آسان آن را فهمید مسئله ارتش سوریه است. گفته میشود هشتاد درصد ارتش سوریه از اهل تسنن هستند لیکن حاکمیت در سوریه در دست طایفه علوى است. تلاشهای زیادی براى نفوذ در صفوف ارتش سوریه صورت گرفته، پولهای زیادی براى تخریب روحیه فرماندهان ارتش هزینه شده است تا از این رهگذر سازمان ارتش را دچار فروپاشى کنند. برخى تصور میکنند، به دلیل تفاوتهای مذهبى، زمینه این فروپاشى در ارتش نیز وجود دارد. از طرفی جنگ، در پنج سال اخیر توان ارتش را دچار فرسایش نموده است. در وضعیت کنونی افقى براى پایان این جنگ هم در آینده نزدیک دیده نمیشود. علیرغم همه این مسائل مىبینیم که این ارتش در میدان پایدار است و علاوه بر آن سوریه توانسته است نیروى کمکى مردمی به استعداد یکصد تا یکصد و پنجاه هزار نفر را تجهیز کند. مایلم بدانم راهبرد و راهکارى را که براى حفظ یکپارچگی و توانمندیهای ارتش و نیروهای مردمی بهکار گرفتهاید، چیست؟

بشار اسد: ما به این پایدارى نرسیدهایم، این پایدارى وجود دارد. مسئله اساسى در این موضوع همان چیزی است که بدان اشاره نمودید. این که آیا طائفهگرى وجود دارد یا خیر؟ این همان معیار است، لذا جنگ رسانهاى از آغاز در خارج (براساس وجود تقابل طائفی) شکل گرفته است.

سردبیر: حتى اگر داراى بعد فرقهای نباشد، طرفداران نگاه فرقهای با پرداختن بدان در صددند به این درگیریها جلوه فرقهای دهند.

بشار اسد: درست است. بر این اساس اگر معادلات در چارچوب نگاه آنها استمرار مییافت و ارتش بر اساس نگاه آنها متکی بر نظام فرقهای شکل گرفته بود و از فرقه خاصی حمایت میکرد، حتماً پس از چند ماه دچار فروپاشی میشد. این ارتش یارای استقامت نداشت و ... در حالی که وضعیت برخلاف آن است. از سوى دیگر ما همواره در سوریه با نشان دادن واقعیتها، سوژهها و رویکردهای تبلیغاتی مخالفین را خنثی میکنیم. در اینجا واقعیتهائى وجود دارد. شما میتوانید بروید و از ترکیب دولت سوریه اطلاع پیدا کنید. خواهید دید که همه در آن مشارکت دارند. در ارتش سوریه نیز تمامى فرقهها حضور دارند و مهمتر از آن اگر به آمار شهدای ارتش که در این جنگ به شهادت رسیدهاند، توجه کنید، خواهید دید درصد بالائى از تمامى فرق در آن وجود دارد. علاوه بر آن کسانی که از نظر سیاسی از حکومت حمایت و دفاع میکنند از فرق و مذاهب مختلف هستند؛ همانطور که معارضان سیاسی دولت نیز از طوائف مختلف میباشند. حتی اگر معارضان دستنشانده مقیم خارج که در راستاى منافع آمریکا یا ترکیه با عربستان عمل میکنند را نیز ملاحظه کنید، میبینید آنها نیز از همه فرقهها هستند. مسئله این است که چه کسى نگاه ملّی و علاقه به کشور دارد یا این که تمایلات ملّی ندارد. بنابراین میگویم استراتژى دشمن سعى در ایجاد وضعیت فرقهای است ولی رویکرد طبیعی مردم بر این استراتژی غلبه دارد. اگر رویکرد فرقهای در سوریه به عنوان رویکردی عمومی وجود داشت، ما بعنوان دولت در سوریه نمیتوانستیم در برابر آن اقدامی کرده و یک وضعیت غیرفرقهای بوجود آوریم؛ ولی در این کشمکشها مشخص شد اساساً نگاه طائفی در میان مردم رواج ندارد. البته ما در برابر تبلیغاتی که به فرقهگری دامن میزند با رویکردهای ملّی به مقابله پرداختهایم؛ رویکردهائی که همگان را شامل شود زیرا کشور متعلق به همه است. کشوری که متعلق به یک طائفه باشد وجود ندارد. نمیتوان کشور را منحصر به یک طایفه یا یک گروه دانست. کشور یا متعلق به همه خواهد بود یا اصلاً کشوری وجود نخواهد داشت. این همان چیزی است که ما در عرصه نظامی، خدمترسانی و در سایر زمینهها، مورد توجه قرار دادهایم. بر این اساس است که شهروندان سورى (علیرغم وجود برخی فساد یا کمکاری) احساس میکنند که این دولت متعلق به خودشان است. این وضع موجود است و هیچگونه ارتباطى با مسئله فرقهگرایی ندارد.

سردبیر: فارغ از مسائل طائفی، آیا تلاشهاى جارى براى به تحلیل کشاندن توان و ظرفیت ارتش و نیروهای نظامی، فقدان چشمانداز برای سرانجام جنگ و مسائلی از این دست، به فرسایش و خستگی نیروهای دفاعی و ارتش کمک نخواهد کرد؟

بشار اسد: هر جنگی باعث تضعیف دولت (هر دولتی که باشد)، اقتصاد و جامعه و همه چیز خواهد بود. این امری بدیهى است؛ اما مشکل زمانی است که جامعه به این باور برسد که برنده جنگ نخواهد بود. ما در سوریه اعتقاد داریم در برابر دو گزینه قرار گرفتهایم. یا کشور را از دست دهیم یا پیروز شویم. پس از گذشت پنج سال، علیرغم خستگىهائی که اشاره کردید و وجود دارد و با آن زندگى مىکنیم، یک اراده و عزم وجود دارد که این ایستادگی نتیجهبخش خواهد بود. همچنین این ایمان نیز وجود دارد، زمانى که دوستان و یا برادرانی از سایر کشورها، و در پیشاپیش همه آنها ایران، در کنار ما قرار دارند، به مردم این امید داده میشود که احساس تنهائی نکنند. غرب پایبند به اصول نیست ولی اکثریت جهان داراى اصول میباشند. کشورهائى هستند که از جرأت حمایت کردن برخوردارند و کشورهاى دیگر با شما هستند اما جرأت حمایت ندارند. این همراهی و کمک، خستگى مردم سوریه را کاهش میدهد. همانطور که در آغاز گفتم، بخش اصلی خستگىهای موجود به تحریمهای جاری بازمیگردد. تحریم اقتصادى چه بسا از جنگ نظامى مؤثرتر باشد. در اینجا نقش ایران پدیدار میشود. زمانى که ایران، خصوصاً حضرت امام خامنهاى، از این تنگنا مطلع شدند، دستور حمایت اقتصادى از سوریه را صادر کردند. این اقدام باعث کاهش رنجها گردید. موضعگیرىهای سیاسى و حمایت نظامى ایران نیز رنجها را کاهش داد. بنابراین درست است، خستگى وجود دارد امّا به دلیل برخورداری از عوامل داخلى و عوامل خارجى، افق پیروزى نیز وجود دارد.

سردبیر: به فساد در جامعه سوریه اشاره نمودید. البته این فساد، سنگینى و پیامدهاى خود را بر مردم سوریه برجاى میگذارد. جنابعالی در چند مرحله روند اصلاحات در کشور را فعال کردید امّا این روند در مسیر تحقق اهداف پیشرفت ملموسی نداشت. برنامه و طرح شما براى تحقق این اصلاحات و برداشتن این فشارها از دوش مردم سوریه که عنصر اساسى در این نبرد بهشمار میروند، چیست؟

بشـار اسـد: روند اصلاحات مانند ساختمانسازی است. تصور کنید در حال ساختن ساختمانی هستید و همزمان یک عده این بنا را تخریب میکنند. نمیتوان با این روش ساختمان ساخت. در گام اول باید منشأ تخریب را از بین برد. قطعاً روند اصلاحات در سوریه به سبب جنگ جاری و وجود تروریسم، کُند شده است. اصلاحات اقتصادى، اجتماعى و سیاسى بدون برقراری ثبات، دستیافتنی نخواهد بود. ثبات زیر ساخت هر فعالیتى رشد و تغییر مثبت است که دولتها انجام خواهند داد. فرق نمیکند این اقدام فراگیر یا محدود باشد یا برنامهای بلندمدت یا کوتاهمدت باشد. ثبات عنصر اساسى اینگونه فعالیتها است. ما بیش از پنج سال است که فاقد ثبات هستیم. اولویت ما در وضعیت کنونی در درجه اول از بین بردن تروریسم است. با وجود تروریسم نمیتوانیم هیچ برنامه یا ابتکاری را محقق سازیم. ثانیاً، زمانی که گامهای بزرگى در مسیر ضربه زدن به تروریسم برداشته شود، همزمان گفتگوى سیاسى و اجتماعى آغاز میشود. من اجرای اصلاحات و شروع روند سیاسی را در مجموع یک پروژه میدانم زیرا گفتگو تنها میان احزاب و نیروهاى سیاسى نیست. روند اصلاحات در کشور یک روند جامع است که مشارکت تمامی شهروندان سورى در آن الزامی است و این شامل نیروهاى سیاسى و مجموعههای اجتماعى میگردد. در این صورت است که میتوان سخن از نظام شایسته برای آینده سوریه و تعیین کم و کیف سیاستهاى اقتصادى و اجتماعى کشور به میان آورد و در آن زمان وارد گفتگو از این نوع خواهیم شد. البته پس از خاتمه یافتن بحران کنونی که مرتبط با جنگ و تروریسم است با مسائل دیگری مواجه خواهیم شد و آن نسل جوانى است که آگاهى ملى و سیاسى او در خلال جنگ شکل گرفته است. بدون شک جنگ تأثیرات بسیار بدى بر طیف وسیعی از سوریها، بویژه کودکان و جوانان داشته است. برخى از این جوانان در مناطق تحت تصرف تروریستها حضور دارند. اعتقادات افراطی وهابیت مبتنی بر خشونت، ترور و عدم پذیرش دیگران، در اندیشه گروهی از جوانان رسوخ کرده است. این عده دیگر قادر به پذیرش پیشرفت نمیباشند، نمیتوانند با دمکراسى کنار بیایند و حاضر به پذیرش دیگران نیستند، زیرا دیگری را فرزند میهن نمیدانند و اصلاً  اینها هیچگونه احساس ملّی ندارند. دیگرانى نیز هستند که دچار مشکلات روانى فراوانى شدهاند که این مشکلات بر دیدگاههای ملّی آنها و باورشان به وطن اثر گذاشته است.  در صورتی که خواهان پیشرفت باشیم، بهناچار باید با این نمونهها کنار آمده و تعامل کنیم.

سردبیر: بحران جارى در سوریه از طریق یکی از دو راهحلّ نظامى (تحقق پیروزى براى یکى از دو طرف) یا گفتگوی سیاسى امکانپذیر خواهد بود. گفتگوی سیاسى نیازمند به رسمیت شناختن طرفهائى است که امکان گفتگوی با آنها وجود دارد. دولت آمریکا اعلام کرده است که باستثناى «داعش» و «النصره» بقیه گروههاى مسلح، معارض سیاسی بوده و شرائط مشارکت در گفتگوهای سیاسی را دارا هستند. تعریفهای دیگری نیز از گروههای تروریستى ارائه شده است، تعریف جنابعالى از طرفهائى که میتوانند در آینده سوریه نقشآفرینی کنند، چیست؟

بشار اسد: اولاً، طرفى را که درباره آن صحبت مىکنیم، باید به کشور اعتقاد داشته باشد و اولین اصل اعتقاد به کشور این است که افراد نباید وابسته به دیگران باشند. نباید مزدور یا دستنشانده بیگانگان باشند و نباید حامی گروههای تروریستی بوده یا با برداشتن سلاح به کشتار و ویرانگری دست خود را آلوده کنند؛ اینگونه رفتارها اقدامات سیاسی یا رفتاری ملی به حساب نمیآید. اگر چنین شرایطی فراهم آید که تا این لحظه فراهم نشده است، مىتوان درباره گفتگوی سیاسی با این افراد سخن گفت. حقیقت آن است که گفتگوى سیاسى میتواند مشکلات سیاسی را مرتفع کند؛ در حالی که چالش کنونی ما تا این لحظه سیاسی نیست. ما در گذشته بر اساس مطالبات گروههای معارض یا کسانی که خود را در ابتدا معارض خواندند، اصلاحات سیاسی را آغاز کردیم. قانون اساسى و سایر قوانین و هر چیزی را تغییر دادیم ولی از جانب آنها چیزی تغییر نکرد. برعکس هر چه ما تغییرات بیشترى انجام مىدادیم، آنها بیشتر به سمت تروریسم روی آوردند. پرواضح است که مسائل سیاسى آنها صرفاً بهانهای است برای در تنگنا قرار دادن دولت، چون آنها توقع دریافت پاسخ منفی از ما داشتند، تا آن را علم نموده و عنوان کنند که به دلیل مخالفت حکومت سوریه با اصلاحات، اعتراضات شروع شده است؛ در حالی که اینگونه نیست.

سردبیر: یک نوع دوگانگى در سیاستهاى آمریکا وجود دارد؛ از یک سو آمریکا خود را مدعی روند گفتگو و راهحل سیاسى معرفی مىکند و از سوى دیگر، با هرگونه آشتى یا مصالحه در سوریه مخالف است (به عنوان مثال، اتخاذ مواضع منفی از سوی آمریکا درباره مصالحه میان دولت و نیروهای مسلح در داریا). از نظر جنابعالی، چنانچه برخى از گروههاى مسلح سلاح خود را بر زمین گذارند، آیا گفتگوی سیاسی با آنان ممکن است؟

بشار اسد: در خصوص دوگانگى سیاستهای ایالات متحده آمریکا، باید گفت که این روش آنها است؛ همزمان از دو ابزار استفاده مىکند، بهرهگیری از گروههای تروریستی براى به زانو درآوردن دولت سوریه و دستیابی به اهداف خود و استفاده از ابزار سیاسى براى وادار کردن ما به عقبنشینی. در حقیقت هر دو روش، یک هدف را دنبال مىکند. آمریکا اگر از طریق حمایت از تروریستها نتواند اهداف خود را محقق کند، به روشهای سیاسی روی میآورد و در صورت ناکامی از دریافت امتیاز سیاسى از ما، به رویکردهای تروریستى در داخل سوریه دامن میزند. از این رو است که شاهدیم هرگاه مذاکرات ژنو در وادار کردن سوریه به عقبنشینی در برابر گروههای تروریستی و حامیان خارجی آنها ناکام میماند، اقدامات تروریستى در داخل سوریه گسترش مییابد. آنها ما را بین اعدام با گلوله یا دار زدن مخیّر میکنند، انتخاب با شماست ولی، هر دو گزینه نتیجه واحد دارد. این روش ایالات متحده آمریکا است. بنابراین مسئله عجیبى نیست. همواره تاکتیک آمریکا این بوده است، نه اینکه فقط معیارهاى دوگانه داشته باشد، بلکه براساس منافع خود، معیارهای سهگانه، چهارگانه، پنجگانه و چنانچه هزار منفعت داشته باشد، آماده است از معیارهاى هزارگانه هم استفاده کند.

 درباره امکان گفتگو با گروههاى مسلحى که حاضرند سلاح خود را بر زمین گذارند، پاسخ ما مثبت است. این رویکردی است که تاکنون اتخاذ کردهایم. هر کس که مصمم به کنار گذاشتن سلاح خود بوده، مورد عفو و بخشش کامل قرار دادیم. ما در این خصوص تا حدّى از خود انعطاف نشان دادیم. حتى قانون را نادیده گرفتیم؛ قانون، تروریستها را به خاطر اقدامات تروریستى نمىبخشد. با این حال، در راستاى منافع مردم و جلوگیرى از خونریزى بیشتر این افراد را مورد عفو قرار دادیم.

سردبیر: افراد را مورد بخشش قرار میدهید یا سازمانها را نیز مورد عفو قرار خواهید داد؟

بشار اسد: ما افراد را مورد بخشش قرار میدهیم. با سازمانهاى تروریستى گفتگو نمىکنیم، با افراد گفتگو مىکنیم.

الرئیس الأسد فی مقابلة مع فصلیة “طهران لدراسات السیاسة الخارجیة”: بعد أکثر من 5 سنوات.. الشعب السوری یعی بأن ما یجری مؤامرة من الخارج وضرب للوطن.. ولا شیء آخرسردبیر: برخى معتقدند، در منطقه ما دو جهتگیرى اصلی وجود دارد، یکی منازعات و جنگهاى داخلى است که بین کشورها و مجموعههای مسلمان جریان دارد. در این چارچوب عربستان سعودى بر ضدّ سوریه و یمن یا مردم بحرین، فعال است. دیگری نیز تلاش آمریکا است که با دامن زدن به تقابل خونین در درون جوامع اسلامی، تمدن و ظرفیت کشورهای اسلامی را در برابر تمدن غربی به چالش میکشد. به نظر جنابعالی این منازعات تا چه اندازه منافع آمریکا را محقق میسازد؟

بشار اسد: در دوران کنونى، من به چیزى که برخورد تمدنها نامیده میشود اعتقاد ندارم. ما در دوره تمدنى واحدى به نام تمدن بشرى زندگى میکنیم؛ چالش در بین جریانها وجود دارد. چه بسا طیفهای فرهنگى با یکدیگر به رقابت برخاسته باشند. (اگر اینگونه باشد) میتوانیم بگوییم که رقابت آنها امری طبیعی است. لیکن آن چیزى که ما با آن مواجه هستیم، یک منازعه سیاسى است که به آن عنوان منازعه تمدنى داده شده است. همانگونه که گفتم اختلافات دینى و فرقهای در دوران معاصر منشأ سیاسى دارد و ریشهدار نیست. در اینجاست که بازى غرب نهفته است. بدون شک میتوانیم بگوییم ما با معضل بزرگى به نام برخورد هویتها مواجه هستیم. این معضل در منطقه عربى، جهان اسلام یا شاید در کشورهای جهان سوم وجود دارد. شما در ایران هویت اسلامى داشته و به نژاد فارسى نیز تعلق دارید. ما نیز وابسته به اسلام و متعلق به قومیت عربى هستیم. این امری طبیعى است. چیزى که غرب در این میان انجام میدهد، تلاش برای تقویت یکى از این عناصر هویتى در برابر دیگری است. از آنجا که هویت این ملتها تثبیت نشده و در بین جوامع ما چالشهای ضعیفى وجود دارد، غرب در صدد تقویت آنها و القای آن است که هویت اسلامى با هویت فارسى یا عربى در تضادّ است و به دنبال آن مشکلات داخلی از طریق تنش میان گرایشها ایجاد میکند، چرا غرب به دنبال اینگونه مشکلآفرینیها است؟ زیرا  مانع اساسی غرب برای بسط هیمنه خود در کشورها، قویبودن احساس هویت در میان مردم است؛ زمانى که شما به یک عقیده وابسته هستید، این اعتقاد به شما کمک مىکند تا مسائل را به صورت روشنتر درک نمایید. این اعتقاد و ایمان است که شما را نیرومند و ثابتقدم مىکند. امّا اگر هویت خود را از دست دادید و احساس وابستگی به هیچ هویتی اعم از اسلامى، فارسى یا عربی نداشته باشید، انگیزهای نیز برای دفاع نخواهید داشت؛ و در برابر هر خواسته غربی مشکلی نخواهید داشت، زیرا برای خود حقی قائل نیستید، زیرا حقوق با هویت مرتبط است و کشور نیز با هویت مرتبط است. در این صورت میتوان گفت بازى غرب طی قرن گذشته، هدف قرار دادن هویتها است. در همین چارچوب آنها به چالش سنى و شیعه دامن میزنند یا اخیراً به منازعه عربى- کردى پرداختهاند؛ همان طور که در عراق به چنین چالشی دامن زدند و در گذشته نیز در مرحلهای، چالش اسلامى- مسیحى را مورد توجه قرار داده بودند، یا حداقل ترس از دیگری را در طرف مقابل به وجود آوردند. وقتی چنین منازعاتی پدید آوردند، هویتها، کوچک، محدود، ناسازگار و بىتأثیر خواهد شد. در این صورت است که آنها میتوانند به اهداف خود دست یابند. در پاسخ به سئوال شما، میگویم که ما در این منطقه وارد هرگونه منازعهای که شویم، بهصورت غیرمستقیم، به منافع غرب خدمت کردهایم. منازعه فکرى درباره هر موضوع یک حق طبیعى است، اختلاف میان مذاهب یک حق طبیعى است، لیکن اختلاف بمعنـى خودداری از گفتگـو با یکدیگر نیست. باید گفتگو را ادامه دهیم و هر طرف سعى کند دیگران را به لحاظ فکرى متقاعد نماید. این روش پسندیدهای است.

سردبیر: آیا به نظر شما امکان ممانعت از دستیابی آمریکا و رژیم صهیونیستی به اهدافشان از رهگذر دامن زدن به بحران در منطقه وجود دارد؟

بشار اسد: آرى؛ وقتی اهمیت پذیرش دیگری را بدانیم و آماده باشیم در عین اختلاف، یکدیگر را به رسمیت بشناسیم، یعنی ما و شما فرزندان یک تمدن خواهیم بود، ملتی واحد، کشوری واحد و حکومتی واحد خواهیم داشت، در این هنگام باور خواهیم نمود که مشکلی وجود نخواهد داشت. ولی وقتی من شما را خطای مطلق دانستم و خود را صحیح مطلق انگاشتم و بر خود لازم دانستم که شما را حذف کنم، در این هنگام است که وارد درگیری شدهایم. صرف نظر از مطلب فوق، باید بگویم که گفتگو و اختلاف، امرى پسندیده، مثبت و ارزشمند است. شما در ایران از چنین ارزشی برخوردار هستید و ما نیز در سوریه از آن برخورداریم و این چیزی است که افقهاى گستردهای برای تبادل اندیشه و نتیجتاً پیشرفت و توسعه پدید خواهد آورد. شما در ایران گامهاى بلندی در زمینههای علمى و در رأس آن در زمینه هستهاى برداشتهاید. اگر در ایران آزاداندیشى وجود نداشت، به چنین دستاوردهای علمی نائل نمیشدید، زیرا این دو مسئله کاملاً با یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین من معتقدم اختلاف تا زمانی که به حذف طرف مقابل منجر نشود مفید و سودمند است، در غیر این صورت ویرانگر خواهد بود.

سردبیر: اجازه دهید مقداری از مباحث قبل فاصله بگیریم و به موضوعی دیگر بپردازیم. عربستان سعودی به بهانههائی هرچند نادرست از هفده ماه پیش تجاوز به خاک یمن را آغاز کرده و تاکنون به اهداف اعلام شدهاش دست نیافته است و علاوه بر آن مرزهاى جنوبى خود را در معرض خطر قرار داده است. این کشور در کنار جنگ با یمن، در برابر اراده مردم بحرین نیز ایستاده است. همچنین بر ضدّ ایران فضاسازی نموده و وارد روند عادیسازى روابط با رژیم صهیونیستى شده است. به نظر جنابعالی این رفتارهای عربستان چه تأثیرى بر مناسبات جهان اسلام و کشورهای عربی خواهد داشت؟

بشار اسد: تأثیر چندانی ندارد. زیرا این تغییر واقعى نیست و یک تغییر ظاهری است. روابط عربستان با رژیم صهیونیستی فقط از صورت پنهان خارج شده و به شکل علنى و آشکار درآمده است. این روابط بیش از پنج دهه است که وجود دارد. تاریخ آن به پیش از سال 1967 بازمیگردد. ما معتقدیم اولین پیامد همکارى میان عربستان و اسرائیل، جنگ سال 1967 است که هدف آن در آن زمان ضربه زدن به عبدالناصر بود. ضرورتى نبوده است این دیدارها مستقیم باشد، چه بسا از طریق آمریکائیها اینگونه هماهنگیها بهعمل آید. پنهان بودن موضوع نیز میتواند خواسته آمریکا یا سعودی باشد. در هر حال روشهاى مختلفى براى حفظ این ارتباط وجود داشته و عملاً در همین چارچوب، هماهنگیها به عمل آمده است. طرحی را که ملک عبدالله پادشاه عربستان به عنوان یک ابتکار عربی برای حلّ و فصل معادله فلسطین در سال 2002 ارائه کرد نیز در همین چارچوب بود. پیش از آن نیز ملک فهد، در سال 1981 با هدف بیرون راندن مقاومت فلسطین از لبنان، طرحی را ارائه نمود. پس ارتباط سعودی با این رژیم از قبل نیز بوده، تنها تفاوت در این است که کارهای اعلام نشده قبلی بهصورت آشکار و علنی تعقیب میشود.

سردبیر: ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم عربستان با رژیم سعودی برای نخبگان جهان اسلام قابل فهم و درک است، امّا از نظر افکار عمومى عربستان کشورى است با جایگاه مهم که مدیریت حرمین شریفین و قبله مسلمانان را برعهده دارد. اکنون افکار عمومى مسلمانان در برابر این واقعیت قرار گرفته است که یک کشور اسلامى و مهم مانند عربستان، در حال عادیسازی روابط خود با اسرائیل است. این مسئله چه تأثیری برجاى خواهد گذاشت؟

بشار اسد: از نظر من این مسئله تأثیر مثبتی خواهد داشت. زیرا نخبگانى که تاکنون اعتقاد داشتند آلسعود در خدمت حرمین هستند، به این باور رسیدند که آنها در حقیقت به حرمین خدمت نمیکنند، بلکه به آمریکا که حرم بزرگتری براى آنها محسوب میشود، خدمت میکنند. واقعیت موضوع این است. طیف گسترده مسلمانان در جهان که از این رویکرد مطلع نیستند، باید با این واقعیت آشنا شوند. چه چیزى باعث تغییر ناگهانى عربستان شد؟ آیا عربستان در گذشته دشمن اسرائیل بود که با تغییر ناگهانی به دوستی برای این رژیم تبدیل شده است؟ یا اینکه مناسبات آنها در گذشته بوده ولی اینها از علنی شدن آن احساس خجالت داشتند؟ اولین سئوالی که آلسعود در برابر افکار مسلمانان با آن مواجه هستند این است که اگر آنها از حرمین حمایت مىکنند، تاکنون چه قدمى در خصوص حمایت از مسجدالاقصى برداشتهاند؟ چطور با اسرائیل که همواره (در گذشته و حال) به هر مناسبتى سعى در تخریب و فروپاشی مسجدالاقصى دارد تا به جای آن هیکل (سلیمان) را بسازد، رابطه برقرار میکنند؟ عربستان تاکنون در این زمینه چه کرده است؟ هیچگونه اقدامى را انجام نداده است. حتى یک موضعگیرى هم علیه اسرائیل نداشتهاند. این همان حقیقت است. این همان بخش مثبتی است که باید بدان توجه کنیم. از رهگذر رویکرد عربستان، طیفهای وسیعی از جهان اسلام به واقعیتها پی خواهند برد. البته افکار عمومی در ابتدا دچار شوک خواهد شد. لیکن باید با صراحت سخن گفته و به مسلمانان بگوئیم چیزى که دارید میبینید در گذشته نیز وجود داشته است، تازگى ندارد. لیکن مردم نسبت به آن آگاهى نداشتند. شاید نخبگان سیاسى این واقعیتها را میدانستند، لیکن حالا نوبت شماست تا حقیقت را بدانید. اگر در گذشته ما این حرفها را میگفتیم، آنها مىگفتند این سخن صحیح نیست، زیرا آنها خادم حرمین هستند، یا این که سخنان احساساتى درباره آنها گفته میشد. لیکن امروز دیگر جایى براى انکار حقایق باقى نمانده است.

سردبیر: برخى معتقدند که عربستان با تحریک دیگران وارد جنگ در یمن شد تا ظرفیتهاى عربستان را به تحلیل ببرند؟ همانگونه که ترکیه را هوشمندانه برای حضور نظامی در جرابلس تحریک کرده تا توانمندیهایش را به چالش کشند. به نظر جنابعالی به لحاظ راهبردى مداخله نظامی ترکیه چه تأثیری بر وضعیت و آینده سوریه بر جاى خواهد گذاشت؟

بشار اسد: اولاً شاید بکار بردن واژه درگیر نمودن در اینجا دقیق نباشد. به یک دلیل ساده، ما شخصى را که از خرد و استقلالرأی برخوردار باشد، وادار به انجام کاری میکنیم. او را در جهت خواسته خود قانع میکنیم. دادهها و اطلاعات نادرستى به وى میدهیم و به این طریق او درگیر مسئله میشود. ولی وقتی از عربستان و ترکیه صحبت میکنیم، آنها کشورهائى وابسته به آمریکا میباشند. آمریکا به آنها دستور میدهد و آنها اجرا میکنند. اما در مورد ترکیه، سالهاست که اردوغان خواهان دخالت در سوریه است، لیکن به او اجازه این کار را نمیدادند. در حال حاضر چون به او اجازه دادند، وارد جرابلس شد.

سردبیر: چرا به او اجازه دادند؟

بشار اسد: به اعتقاد من به او اجازه داده شد، زیرا که آمریکائیها همواره سعى در پیچیده نمودن اوضاع دارند، چرا که هرچه شرایط پیچیدهتر گردد آنها بیشتر میتوانند روى تضادهاى موجود مانور بدهند. افزایش تضاد میان ترکیه و کردها باعث شکایت بردن ترکیه به آمریکا علیه کردها خواهد شد. کردها نیز بمنظور برخورداری حمایت به سمت آمریکا خواهند رفت و از ترکها شکایت خواهند کرد. اگر اختلافى میان کردها و عربها نیز وجود داشته باشد هر دو نزد آمریکا خواهند رفت. منطق آمریکا بر اصل اختلاف انداختن و حکومت کردن، استوار است. هرچه بیشتر به اختلاف میان مردم دامن بزنند، بهتر میتوانند روى تضادها سرمایهگذارى کنند، این همان چیزى است که در منطقه ما پیگیری میکنند. در شرائط کنونی، ورود ترکیه به خاک سوریه، اوضاع را پیچیده میکند. در مجموع ترکیه بازیگری آمریکائی است و مهرهاى از مهرههاى سیاست آمریکا به حساب میآید که در راستاى منافع و با دستور آمریکا و طبق میل آن نقشآفرینی میکند. ترکیه از جمله ابزارهائی است که با نزدیک شدن به زمان حل و فصل نهائى در سوریه در جهت اجرای طرح آمریکا بهکار گرفته خواهد شد..

سردبیر: برخى معتقدند کودتاى اخیر در ترکیه با حمایت یا اطلاع آمریکا انجام شده است. از اینرو کاخ سفید با چراغ سبز برای ورود نظامی ترکیه به جرابلس، در صدد اعطای امتیاز و جبران برآمده است. جنابعالی در این زمینه چگونه فکر میکنید؟

بشار اسد: این در حد یک تحلیل است. دادههاى دقیقى در این زمینه وجود ندارد. لیکن براساس منطق آمریکا، چنین مسائلی رخ میدهد. آمریکائیها به هیچ اصلى پایبند نیستند، آنها بر اساس دیدگاه ماکیاولی که «هدف وسیله را توجیه میکند» رفتار میکنند. نکته عجیبی وجود ندارد و این سخن غیرممکن نیست. ولی نمىتوانیم قاطعانه آن را تأیید یا رد کنیم.

سردبیر: جناب آقای رئیسجمهور، در سخنان خود کراراً به مسائل آرمانی، مصالح کشور و هویت ملّى اشاره نمودید. این در حالی است که رهبران کشورهائی مانند ترکیه، سعودی و آمریکا نسبت به استمرار و بقاء جنابعالی بر مسند حاکمیت در سوریه مشکل دارند. در صورتی که آنها مواضع خود را تغییر دهند، آیا این امکان وجود خواهد داشت با آنها وارد پروسه مذاکره برای آینده سوریه شوید؟

بشار اسد: اوّلین هدفی که ما دنبال میکنیم جلوگیری از ریخته شدن خون شهروندان سورى است. در این چارچوب (به دور از مسائل احساسی) هر اقدامى که ما را به این هدف نزدیک کند را بهکار خواهیم بست. نمیگویم به دور از اصول چون جلوگیری از خونریزی خود یک اصل، بلکه بزرگترین و مهمترین اصل و هدف ما است. اگر چه همکاری با تروریستها کار درستی نیست ولی اگر گفتگو با آنها مانع خونریزی شود و اصل بزرگتر را تأمین کند، باید بدان تن داد. البته تعامل و گفتگو با آنها به معنای اعتماد داشتن به آنها نیست. اینها افرادى فاقد اخلاق هستند، حتى اگر هزار بار با آنها بنشینیم، باز هم آنان را مجرم، منافق و فاقد اخلاق میدانیم. این یک امر ثابت است. لیکن در داد و ستد سیاسى هدف سیاسى هر مقام و مسئولی، دستیابی به منافع مردم است. اگر در تعامل با این کشورها مصلحتی برای مردم وجود داشته باشد، به آن خواهیم پرداخت. از سوى دیگر لازم است همواره میان مردم و دولتها فرق قائل شویم. مردم ترکیه علیرغم تمام دروغهایى که در رسانههاى این کشور از سوی دارودسته اردوغان و کشورهای خلیج(فارس) بدان دامن زده شد، حقیقتاً موضع خصمانه علیه سوریه اتخاذ نکرده است. و گاه و بیگاه میشنویم برخى مسئولان و نمایندگان مجلس و شخصیتهاى مردمى به اردوغان هجوم آورده و انتقاد میکنند و مسئولیت پیدایش بحران سوریه را متوجه او میدانند. اگر ما با مسئول یک کشور ملاقات کنیم، این به معنای آن نیست که به خاطر شخص وى با او ملاقات کردهایم، بلکه با او ملاقات میکنیم چون او کانال ارتباط طبیعى با مردم است. همواره باید این را مدّنظر داشته باشیم که روابط سوریه و ترکیه در وهله اول، مردمى باشد، زیرا مسئولین میآیند و میروند، مهم آن است که روابط ملّتها باقی بماند. نباید دچار اشتباه شویم، نباید اجازه دهیم دشمنى میان دولتها، به دشمنى میان ملتها تبدیل شود.

سردبیر: سوریه تاوان حمایت و دفاع از آرمان فلسطین را میپردازد، آیا جنگ پنج ساله در سوریه بر حمایت شما از فلسطین و گروههای مقاومت فلسطینی تأثیرگذار بوده است؟

بشار اسد: از نظر سیاسى تأثیری نداشته است. ما همچنان بر روی مواضع گذشته (پنج سال قبل) خود هستیم. در عین حال نمیتوانیم تأثیرات جنگ و لغزشهاى گروهی که خود را فلسطینى مینامند را نادیده بگیریم. آنها بجاى قدرشناسى از سوریه بدلیل ایستادگی در کنارشان، به نفع تروریستها موضعگیری کردند. بدون شک این مسائل بر مواضع مردم که غالباً احساساتى هستند، تأثیرگذار است. بویژه آنکه ملت سوریه در حمایت از این آرمان، بهاى گزافى را پرداخته و از امنیت و نان سر سفره خود در این زمینه مایه گذاشته است. امّا در مقابل، واکنش این عده برخلاف توقع، در حمایت از تروریستها شکل گرفته است. برخی از آنها اسلحه خود را سمت شهروندان سورى که برای آرمان فلسطین از خودگذشتگی داشته، نشانه میروند و علاوه بر آن از طرحهای اسرائیل علیه مردم سوریه نیز حمایت کردند. تمام این رفتارها مؤثر است، ولی به نظر من این تأثیرات، عاطفی، موقت و زودگذر است و به سبب فشارهای ناشی از جنگ بوجود آمده است. با پایان یافتن بحران، مردم نیز به حالت عادی بازخواهند گشت و به شکل صحیح، طبیعی و با افق باز، خواهند اندیشید، بویژه آنکه افرادی را که از آنها نام بردم و اقدامات آنها را بازگو کردم. مردم و آرمان فلسطین را نمایندگى نمیکنند. آنان افرادى بیش نیستند و همواره آرمان بزرگتر از افراد هستند. من نگرانی از این جهت ندارم، اما به لحاظ سیاسى، همانطور که گفتم، همچنان بر روی مواضع قبلی خود هستیم.

سردبیر: شـاهد بودیم که جنابعالـى در ماه رمضان با برخى از سربازان در جبهههاى جنگ و در شرایط سخت و در مناطقى که درگیری در آنجا بشدّت ادامه داشت، دیدار کرده و با آنها افطار کردید. جنابعالی بعنوان نماد سوریه که در معرض هر سوءقصدى نیز قرار دارید، چرا چنین خطر میکنید؟

بشار اسد: اولاً من بعنوان رئیس جمهورى، فرمانده کل ارتش و نیروهاى مسلح، وظیفه خود میدانم در حد امکان در کنار نیروهاى مسلح حضور یابم. ثانیاً، حضور من شاید براى چند ساعت در چند دیدار با آنها باشد، لیکن آنها هفتهها و ماهها در این مناطق حضور دارند. چیزى که من انجام میدهم به مراتب ناچیزتر از کارى است که آنها براى کشور انجام میدهند. اما در خصوص خطرات احتمالی آن باید بگویم این موضوع را همواره به من گوشزد میکنند و پاسخ من نیز آن است که به مشیت و تقدیر الهى اعتقاد دارم، این امری بدیهی است. هنگامى که قرار باشد اجل میآید. اما آنچه مهمتر است، این که در این مسئله من از نظامیها درس گرفتهام. تاکنون دیدارهاى بسیارى از مناطق جنگی داشتهام، امّا در دیداری که بدان اشاره کردید، از یکی از نظامیان که اسلحه در دست داشت و با فاصله کمی (کمتر از یکصد متر) از تروریستها در خط اول آتش ایستاده بود، سئوال کردم چرا از کلاه استفاده نمیکند. ناخودآگاه و با آرامش خاصی پاسخ داد که خداوند خودش نگاهدارنده است. از طرفی وقتی ابعاد جنگ روانی دشمن را مدّنظر قرار میدهیم، پیداست آنها اهداف مختلفی را تعقیب میکنند که مهمترین آنها ایجاد رعب در دلهای ما است. در مقابل، من همواره و در همه دیدارهایى که انجام مىدهم این پیام را منتقل میکنم که آنها نه در روز اول و نه امروز پس از پنج سال نتوانستند حتى براى یک لحظه، ترس را در وجود ما ایجاد کنند و ما هرگز نمیهراسیم.

سردبیر: واقعاً چرا نمیهراسید؟

بشار اسد: کسى که حامل یک آرمان عادلانه است چرا باید از یک تروریست و مزدور بترسد؟ این غیرمنطقى است. او باید بترسد چرا که مزدور براى پول میجنگد و من براى کشورم مبارزه میکنم. نقطه اتکا و اعتماد من والاتر است. من از ناحیه مردم حمایت میشوم. امّا چه کسی او را حمایت میکند؟ او مردم را میکشد. بنابراین مردم با او نیستند. وقتی اینگونه است چرا باید ترس را به خود راه دهیم؟ وقتی مردم با تو هستند و همزمان نیز خدا با تو هست، نباید ترسید. اگر خداوند برای این کشور فروپاشى را رقم زده بود، تاکنون همه چیز در کشور فروپاشیده بود. این در حالی است که کشور پس از گذشت پنج سال مستحکم ایستاده و فرو نریخته است. براساس منطق اقتصادى هیچ کشورى قادر نیست با وجود چنین جنگی، بیش از پنج سال پایداری کند. براساس منطق محاسبات، ممکن است یک سال یا دو سال پایداری کند، امّا مقاومت پنج ساله منطبق بر این منطق نیست. تمام اصول اقتصادى و روانی و منطقى فروریخته است. از این رو غرب تاکنون به تجزیه و تحلیل مشغول است و به هیچ نتیجهاى هم نمىرسد، نمىداند چه اتفاقى افتاده است. از این رو است که میگویم دائماً عوامل الهی وجود دارد.

سردبیر: بدور از فضای رسانهای و آنچه در تبلیغات بدان دامن زده میشود، مایلم بپرسم آیا در این پنج سال براستى شاهد کمک و نصرت خداوندى بودهاید؟

بشار اسد: طبیعی است که اینگونه نقشآفرینی الهی را در یک لحظه معین نبینید. وقتی سلسله حوادث را بطور پیاپی مشاهده میکنید که چگونه شگفتیها خارج از قدرت بشری رقم میخورد، اینجاست که میگوییم اراده خداوند در کارها دخالت دارد. به دلیل این وضعیت است که همواره گفتهام و میگویم خداوند نگهدارنده سوریه است. من از ده سال قبل این مسئله را متذکر شدم و اکنون به اثبات رسیده است. وقتی که مشاهده شود قواعد منطقى و علمى یکی پس از دیگری فرومیریزند، چه چیزى برجا میماند؟ جنبههای معنوی و خدائی باقی میماند. اینجاست که واقعاً به اراده خداوند در کارها اعتراف خواهید نمود. در این زمینه بُعد مهمترى نیز وجود دارد، وقتی فردى را میبینید که میداند به سوى مرگ میرود، اگر از او سئوال کنید دنبال چه چیزى است (این نمونهها را در موارد متعدد دیدهام)، پاسخ میدهد که خواهان شهادت است. با اینکه مىداند به سوى مرگ مىرود، از قدرت و توان بالائی برای جنگیدن تا سرحدّ شهادت برخوردار است. این چه معنائى دارد؟ این حقیقتی فراتر از انسانیت است. یعنى هنگامى که قهرمانیهاى بزرگ را از سوی برخی مشاهده میکنید، اطمینان خواهید یافت که این فرد از توان الهی برخوردار شده تا بتواند پایداری کند. البته تمامى این چیزها است که قدرت الهی را به شما نشان میدهد.

سردبیر: سالها است که جنابعالی و سوریه همپیمان ایران هستید، مایلم سئوال کنم آیا این همپیمانى از تفکر راهبردى شخص آقای بشار اسد سرچشمه میگیرد؟ یا آنکه میراثى است که از سوی مرحوم حافظ اسد، رئیسجمهورى فقید سوریه، برای شما به ارث گذاشته شده است؟

بشار اسد: سئوال دقیقى است، بالاخره من در منزل فرزند ایشان بودهام. تردیدی نیست انسان چیزهائی را از پدرش میآموزد، و حتی در دوران بزرگی تشخیص این که چه چیزی را از پدر آموختهای، کار دشواری است. لزومی ندارد چیزی که فراگرفتهاید، ایده خاصی باشد. چه بسا روش اندیشیدن را از او فراگرفته باشید. ما در منزل پدری درباره مسائل سیاسی صحبت نمیکردیم. من حتى براى یک بار هم از پدرم درباره مواضعش در خصوص ایران (دهه هشتاد میلادى در کنار ایران ایستاده بودیم) سئوال نکردم. در عین حال مواضع او در داخل منزل برای ما از طریق رسانهها، سخنرانیها و مواضع سیاسى که به عنوان رئیسجمهورى داشت، قابل درک بود و بیش از هر کس دیگری امکان ایجاد ارتباط میان این دو برای ما وجود داشت. بنابراین اگر منظور از اثرگذارى، تأثیر در نحوه اندیشیدن و نگاههای راهبردی کلان باشد، بر این باورم که این امری بدیهی است. البته نمیتوانم همه ابعاد آن را به دقت ترسیم کنم ولی قدر مسلّم آن است که چنین تأثیری وجود داشته است. اما جنبه دیگر هم نیز وجود دارد که مرتبط با دیدگاههای راهبردى من درباره وضعیت سوریه است. نمـیتوان درباره وضعیت سیاست در سوریه بدون توجه به تحوّلات پیرامونی سخن گفت، بویژه کشورهائى که داراى بیشترین تأثیر در سوریه هستند. حالا در این چارچوب بخواهیم به شکل بیطرفانه صحبت کنم به نحوی که گویی بین من و ایرانیها رابطه ویژهای وجود نداشته باشد، سئوال میکنم آیا ایران بر وضعیت سوریه اثرگذار است یا خیر؟ هنگامى که درباره مسئله فلسطین، لبنان و رابطه با غرب سخن میگوئیم و در حالیکه سوریه از سوى غرب مورد هدف واقع شده است، آیا ایران به عنوان یک کشور میتواند بر تمامى این پروندهها اثرگذار باشد؟ براین اساس ما در سوریه به روابط با ایران در سطح راهبردى نیازمندیم. اینکه این رابطه چگونه و تا چه سطحی باشد. اینها مربوط به جزئیات است. لیکن در مجموع میتوان گفت ایران کشورى تأثیرگذار است؛ و بنابراین ما نیازمند رابطه با آن هستیم

 بحث ایران را کنار بگذاریم، چه چیزى باعث شد تا رابطه با ترکیه را در دستور کار قرار دهیم؟ (در حالی که چنین رابطهای در زمان ریاست جمهورى حافظ اسد بین دو کشور وجود نداشته است) براساس همان منطق! باید ببینیم ترکیه چه تأثیری (مثبت یا منفى) در سوریه دارد؟ اگر رابطه خوبی با آن برقرار شود، سود میبریم و این اتفاقی که در فاصله سالهاى 2004-2011 رخ داد، امّا وقتی اردوغان تصمیم گرفت آن را به یک روند منفى تبدیل کند، بهاى گزافى پرداختیم. بنابراین صرفنظر از این که چه کسی رئیس است باید نگاه راهبردى در (برقراری مناسبات) داشته باشیم. رئیسجمهور حافظ اسد رفت. روزى فرا خواهد رسید که من هم میروم. باید بدانیم روابط با کشورها مبتنی بر احساسات پایهگذارى نمیشود. این مناسبات باید بر واقعیتها پایهریزى شود. اگر ایران کشورى تأثیرگذار است، شما به رابطه با آن نیازمندید. اگر فرض کنیم ایران خداى ناکرده یک روز مانند ترکیه نقشی منفى در سوریه ایفا کند، در اینصورت باید با آن وارد گفتگو شویم. لیکن خوشبختانه ایران دارای نقش مثبت است. ما باید ترکیه را نیز به طرف ایفاى نقش مثبت (مشابه نقشی که ایران دارد) سوق دهیم. من مسائل را اینگونه میبینم.

سردبیر: با توجه به رویکردهای جمهوری اسلامی ایران شاهد آن هستیم که مقام معظم رهبرى (مدّظلّه) نظر و محبت ویژهاى نسبت به شخص جنابعالی دارند، اولاً این نظر را چگونه تفسیر مینمائید؟ ثانیاً : نظر شما نسبت به مقام معظم رهبرى چیست؟

بشار اسد: اولاً، به لحاظ شخصى ارادت و محبت بزرگى میان من و حضرت امام خامنهاى وجود دارد. این ارادت هیچ ارتباطى به مسائل سیاسی ندارد، بلکه ریشه در سرشت و منش شخصیتى ایشان دارد. تواضع، فروتنى و احترامى که از آن برخوردارند، باعث میشود که نسبت به ایشان علاقه پیدا کرده و با او روابط شخصى برقرار کنید، حتى اگر این رابطه خارج از چارچوب سیاست باشد. از سوی دیگر در چارچوب معادلات سیاسى، ایشان شخصیتى وفادار هستند. ایشان وفادارى ایران نسبت به مواضع سوریه را به نمایش گذاشتهاند. سوریه از معدود کشورهائی است که در سالهاى دهه هشتاد میلادى در کنار ایران ایستاده است. مردم ایران وفادارند و حضرت امام خامنهاى مستقیماً در موارد عدیدهاى این وفادارى را ابراز داشتهاند. بحرانهای جاری نیز باعث استحکام و افزایش همبستگی و این نگاه راهبردی شده است. زیرا در مشکلات، وفادارىها جلوه میکنند. جنبه سوم متعلق به ایشان آن است که ایشان یک شخصیت راهبردی بزرگ است. این بحران ثابت کرد که ایشان از آغاز مسائل را همانگونه که بود میدیدند، (من نیز با همان دقّت میدیدم) با اینکه من در داخل سوریه زندگى میکنم و ایشان در جایى دیگر، ایشان دادهها و اطلاعات خود را از ارگانهاى دولت به دست مىآورد و من اینجا در میان شهروندان زندگى میکنم. با این حال ایشان از هفتههاى آغازین بحران دقیقاً میدانستند که چه چیزى در حال وقوع است. اگر بخواهیم درباره ایشان صحبت کنیم (نمیخواهم درباره ایشان مدیحهسرائی کنم زیرا روحیه ستایشگری ندارم) باید واقعیتها را بگوئیم تا در تاریخ ثبت شود، ایشان حوادث را اینگونه به روشنی میدید، از نظر شخصى و از منظر راهبردى، ایشان جایگاه بزرگى در سطح تاریخ منطقه براى خود احراز کردهاند.

سردبیر: از سعه صدر شما متشکرم، در صورتی که پیامى برای نخبگان و جامعه ایرانی داشته باشید از آن استقبال میکنیم.

بشار اسد: آنچه که در درجه اول براى من مهم است، مراتب درود، محبت و تشکر خود را به مردم ایران ابراز بدارم. چراکه هر تصمیم سیاسى که رهبرى یا دولت ایران، رئیسجمهور جناب آقای روحانى و پیش از آن، رئیسجمهور جناب آقای احمدىنژاد، در آغاز بحران اتخاذ نمودهاند یا هر اقدامى را انجام دادهاند، اعم از موضعگیرى سیاسى یا اقدام اقتصادى یا حمایت نظامى به هر نحو که باشد، برآیند توافق و اراده مردم ایران، مبنى بر حمایت از سوریه است. و این مشارکت مستقیم تمامى شهروندان ایران اعم از فقیر، متوسط و ثروتمند است که با امکانات خود به حمایت از سوریه در برابر تروریسم پرداختهاند. من فرصت این مصاحبه را براى ابراز سپاس و تقدیر شهروندان سورى، از این نقشآفرینی مردم و رهبرى ایران، مغتنم میشمارم.

سردبیر: اینجانب شخصاً از توضیحاتی که ارائه فرمودید بهره بردم، مجدداً از فرصتی که در اختیار مجله مطالعات سیاست خارجی تهران قرار دادید، همچنین از سعه صدر و پاسخهای دقیقی که مطرح نمودید کمال تشکر را دارم.

سوریهفلسطینآمریکا


تعداد مشاهده: 1005