سخن سردبیر
هر چند ساحت اسلام، از خشونت و گرایشهای افراطی مبراست و سیره پیامبر اعظم(ص)، شیوه اصحاب راستین آن حضرت و آموزههای اسلامی بر مهرورزی، مدارا و نوعدوستی استوار گردیده است، امّا تاریخ اسلام مشحون از رویکردهای افراطی و خشونتآمیزِ جریانهای قدرت است که با بکارگیری ادبیات اسلامی و استفاده ابزاری از احساسات دینی مسلمانان، برای بدست گرفتن زمام امور و گسترش نفوذ سیاسی خود در جوامع اسلامی از اعمال هیچ خشونتی فروگذار نکردهاند. علیرغم این واقعیت تلخ باید اعتراف کرد هیچگاه مسلمانان در قرون و اعصار گذشته به اندازه دوران فعلی، قربانی خشونت نبودهاند.
بعد از حوادث 11 سپتامبر، گروههای تکفیری بهطور فزایندهای در عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان، لیبی، نیجریه، مصر و... با ادعای آرمان اسلامی تکثیر شدند. این گروهها با کافر قلمداد کردن مخالفان خود، به کشتار وسیع مسلمانان دست زده و در معادلات امنیتی این کشورها نقشآفرین هستند. در اثر کنشگری این گروهها، ثبات کشورهای اسلامی خصوصاً غرب آسیا، که از حساسترین مناطق جهان بهشمار میرود، متزلزل، منابع مالی و زیرساختهای اقتصادی مسلمانان منهدم، ظرفیتهای دفاعی جهان اسلام به نفع رژیم جعلی و اشغالگر اسرائیل متلاشی، و کینه در بین ملتهای مسلمان تعمیق شده و همدلی از بین امت اسلامی رخت بربسته است.
رشد افراطگری نتیجه تصادم یا اختلاف درونی مسلمانان نیست؛ بلکه این شعلههای غضب و خشونتی که زیر ساختها و سرمایههای مادی و معنوی مسلمانان را به تباهی کشانده، ناشی از دخالت و تحریک قدرتهای بزرگ و برخی از کشورهای ثروتمند منطقه است. اثبات این سخن در ابتدای بروز رویکردهای خشونتآمیز کار سادهای نبود. با اعترافات گوناگون مقامات رسمی آمریکا و شواهد میدانی، که بعدها نمایان شد، امروز حتی در بین مردم عادی نیز تردیدی وجود ندارد که آمریکا برای مقابله با «اتحاد جماهیر شوروی سابق» و مقابله با اسلامگرائی در جهان (که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران روند رو به رشدی بهخود گرفت)، گروههای خشونتگرا و تروریست را تولید و تکثیر کرده است. اخیراً حمد بن جاسم، نخستوزیر پیشین قطر، که خود از فعالترین مقامات در این عرصه است، در مصاحبهای تأکید نمود دو اتاق عملیاتی یکی در اردن، در پایگاه هوائی ملک حسین در شهر اربد (شمال اردن)، و دیگری در پایگاه اینجرلیک ترکیه، جریانهای تروریستی فعال در سوریه را مدیریت نمودهاند. حمد بن جاسم اعضای این دو اتاق عملیات را افسرانی از آمریکا، ترکیه، عربستان سعودی، قطر، امارات، مراکش، اردن، اسرائیل، فرانسه و انگلیس معرفی کرده است. او یادآور میشود که برای تحقق اهداف این دو اتاق عملیاتی و به زانو درآوردن سوریه (یکی از اجزای محور مقاومت) از سال 2007 (یک سال پس از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه در برابر حزبالله) تاکنون مبلغ 137میلیارد دلار هزینه شده است. به گفته او اتاقهای عملیاتی مورد اشاره، نظامیان سوریه را برای فرار از این کشور و پیوستن به صفوف معارضه وسوسه مالی نموده است. بر این اساس هر نظامی عادی که از ارتش سوریه جدا شده مبلغ 15 هزار دلار، درجهداران و افسران فراری هریک مبلغ 30 هزار دلار دریافت کردهاند. همو میگوید که ریاض حجاب، نخستوزیر فراری سوریه، پس از دریافت 50 میلیون دلار مبادرت به خروج از کشور و پیوستن به گروههای تروریستی کرده است. این گوشهای از دخالت کشورهای بیگانه در دامن زدن به خشونت و رویکردهای تروریستی است.
ناگفته پیداست عوامل میدانی گروههای تروریست، عوامل گولخورده یا کجاندیش مسلمان هستند که در اثر تبلیغات و عملیات روانی فشرده، بجای عمل به دستورهای دینی و نوعدوستی، به کشتن انسانهای بیگناه مبادرت میورزند. امّا این عامل به تنهایی برای استمرار جنگ در ده سال اخیر در منطقه کافی نیست. نیازهای مالی و تدارکاتی و تسلیحات این گروهها به شکل حیرتانگیزی از سوی جریان قدرت جهانی و منطقهای تأمین شده است. در حالی که فروش سلاح به ارتشهای رسمی و کشورهای عضو در سازمان ملل در چارچوب نظام حقوقی ویژهای انجام میشود، سلاحهای سبک و سنگین، خارج از هرگونه تشریفات، در اختیار این گروهها قرار گرفته است. ماهوارههای آمریکائی بهصورت شبانهروزی به نفع گروههای تروریستی فعالیت جاسوسی داشته و تصاویری دقیق را در اختیار فرماندهان این گروهها قرار میدهند. نیروهای وابسته به گروههای تروریستی به وسیله آمریکا آموزش داده شده و مجروحان آنها در اسرائیل مداوا شدهاند و ... در حقیقت نیروی انسانی وابسته به گروههای افراطی با بهرهگیری از ثروت کشورهای منطقه، حمایت سیاسی کشورهای غربی و تسلیحات و مشاوره نظامی افسران آمریکائی، خشونت و آشوب را در منطقه غرب آسیا رواج دادهاند.
رویکرد کشورهای منطقه و بازیگران جهانی به تروریسم و گروههای خشونتطلب یکسان نیست. آمریکا در ارتباط با یک نگاه راهبردی درصدد تبدیل تهدید گروههای تروریستی به فرصت برآمد. القاعده، بهعنوان مهمترین گروه تروریستی که با حمایت آمریکا در افغانستان علیه ارتش شوروی نقشآفرینی داشت، در مدتزمان کوتاهی تغییر رویکرد داد و دشمنی خود را با آمریکا به نمایش گذاشت و حادثه برجهای دوقلو را آفرید. بدین ترتیب اسلحه گروههای تروریستی، منافع و امنیت آمریکا را نشانه رفت. مقامات امنیتی آمریکا با زیرکی تمام راهبرد خود را به گونهای تعقیب کردند که سلاح و توجه گروههای تکفیریِ به ظاهر مسلمان، به آرامی به داخل جوامع اسلامی بازگشت. این بزرگترین دستاورد برای ایالات متحده به شمار میرود. عربستان در یک اقدام تاکتیکی و با حمایت از گروههای تروریستی فعال در سوریه، عراق و... در صدد تضعیف ایران و محور مقاومت برآمد، البته مقامات امنیتی این کشور تمایل به سوق دادن و سرگرم کردن عناصر افراطی خود در بیرون از مرزها را نیز پنهان نمیکنند. از نگاه دولتمردان سعودی بهترین روشی که بتوان با استفاده از آن تروریسمِ تکفیری را (که زائیده اندیشه وهابیت است) به خارج از این کشور صادر کرد و از تهدید آن در داخل مرزهای عربستان سعودی در امان ماند، تقویت رویکردهای طائفی و پرو بال دادن به ابعاد خشونت در کشورهایی مانند سوریه و عراق است تا جوانان پرشور برای دفاع از آرمانهای مذهبی به مناطق پر تنش کوچ کنند. ترکیه نیز در رفتاری مشابه با رفتار و رویکرد عربستان، با دمیدن در این آتش، در صدد احیاء نقش منطقهای و بازگشت به دوران امپراتوری عثمانی برآمد.
برخلاف ادعای کشورهائی مانند عربستان، که قصد دارند چالش موجود در جهان اسلام را طائفی قلمداد کرده و با انگیزههای طائفی بر آتش فتنه بدمند تا اهداف منطقهای خود را از این رهگذر تعقیب کنند، این چالش منحصراً متوجه شیعیان نیست؛ بلکه تهدید و خطر تروریسم تکفیری علاوه بر شیعیان، اقلیتهای مسیحی، ایزدی و...، خود اهل سنت را نیز فراگرفته است. درگیریهای خونین در بین گروههای تکفیری در استان ادلب سوریه، که طی سه سال گذشته ادامه دارد؛ زنده سوزاندن معاذ الکساسبه، خلبان اردنی، به دست توسط داعش؛ اقدامات تروریستی در شبهجزیره سینا؛ استمرار درگیری و خشونت در لیبی و...، بیانگر این واقعیت است که عناصر وابسته به گروههای تکفیری و تروریستی، اهداف خود را بر اساس شرائط میدانی (و نه وابستگیهای مذهبی) انتخاب میکنند.
در اثر رواج خشونت در کشورهای منطقه از یکسو جبهه مقاومت به نفع رژیم صهیونیستی دچار بحران داخلی شده، و از سوی دیگر حمایت از فلسطین اولویت خود را از دست داده است؛ زیرا اولویت اصلی نیروهائی که خود را برای حمایت از قضیه فلسطین وقف کردهاند، مبارزه علیه تروریسم تعیین شده است.
پیامدهای خشونتگرائی و فعالیتهای تروریستی منحصر به موارد فوق نیست و گستره آن نیز به کشورهای اسلامی خلاصه نمیشود. کشورهای منطقه و سران کشورهائی که در صدد استفاده ابزاری از این پدیده شوم هستند در کنار قدرتهای بزرگی که در این فتنه جهانسوز میدمند، خود از این رهگذر متضرر هستند و باید بیشتر از قبل به نتیجه این بازی خطرناک بیندیشند. زیرا:
افراطیگری روند رو به رشدی را پشت سر گذاشته است. گروههای تروریستی که در گذشته فقط تسلیحات فردی در اختیار داشتند، در وضعیت کنونی از تسلیحات ارتشهای رسمی برخوردارند و در عملیات خود از تانک و هواپیمای بدون سرنشین استفاده میکنند. ادامه این روند موجب میشود که در آینده نه چندان دور زرادخانه آنها از تجهیزات کشندهتری انباشته شود.
این فتنه مانند آتشسوزی لجام گسیخته در جنگل است. بیتوجهی به خشونتگرائی و فعالیت تروریستی این گروهها موجب گسترش دامنه آتش این فتنه است. تنها کسانی از شعلههای این خشونت سرکش در امان خواهند ماند که با تمام توان برای مهار آن تلاش کنند. نظارهگران یا دمندگان بر این آتش بیش از سایرین طعمه زبانههای آن خواهند شد. امروز کشورهای اروپایی دچار پسلرزههای فتنه تروریسمِ تکفیری هستند. این کشورها در ابتدا تصور نمیکردند که روزی خود در باتلاقی که ایجاد کردهاند، گرفتار خواهند شد. آنها و همپیمانانشان باید بدانند وضعیت به اینجا ختم نخواهد شد و در صورت عدم اقدام جدی برای کنترل خشونتگرائی با طوفان عظیمتری مواجه خواهند بود.
جمهوری اسلامی هیچگاه به خود اجازه نداده است تماشاگر این آتشافروزی باشد و همواره برای کنترل و مهار آتش این فتنه ازخودگذشتگی و ایثار داشته است. زیرا معتقد است رها کردن شعلههای آتش در مسیر بادهای برآمده از کینه رقیبان منطقهای و فرامنطقهای، ملت ایران و کشورهای اسلامی را با خطرهای عمیقتری مواجه خواهد ساخت. جمهوری اسلامی ایران توانسته است قبل از اینکه حامیان گروههای تروریستی این مجموعهها را به داخل مرزهای ایران سوق دهند، آنان را در دمشق، بغداد، حلب و موصل با شکست مواجه سازد.
برخوردهای دوگانه و استفاده ابزاری از فتنه تروریسمِ تکفیری، راهبرد ناموفق آمریکاست که دیگر مجالی برای استفاده از این راهبرد وجود ندارد. هرچند وزیر خارجه عربستان بارها بر لزوم انتقال ناامنی به داخل ایران تصریح نموده و استفاده از ابزار گروههای تروریستی علیه جمهوری اسلامی ایران را مورد تأکید قرار داده است. اوّلاً باید بداند که وزیر امور خارجه یک کشور است و نه وزیر جنگ یا فرمانده امنیتی آن؛ پس به جای دامن زدن به شیطنت و خشونت به فکر راهحلهای دیپلماتیک برای چالشهای منطقهای باشد. ثانیاً، مناسبات جهانی همواره به عربستان سعودی فرصت درندهخوئی نخواهد داد. آنگونه که به نقشآفرینی نخستوزیر قطر (که به نمایندگی از آمریکا و عربستان در معادلات و تحولات مربوط به گروههای مورد اشاره فعال بود) در این تحولات پایان داده شد، تاریخ مصرف رهبران سعودی نیز به انتها خواهد رسید. ثالثاً، غلبه بر تروریسم و باز کردن چتر امنیتی بر فراز تمام کشورهای منطقه مستلزم خودداری از حمایت تروریسم و اندیشیدن به راهحل سیاسی و همکاری در جهت خشکاندن اندیشه افراطی است و لاغیر.
تعداد مشاهده: 933