فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

پیدایش و عملکرد مهم‌ترین گروه‌های تکفیری تروریستی

حسین صفدری

چکیده

اقبال و توجه به مجموعه‌‌های سلفی و افراطی و عزیمت داوطلبان افراطی به پایگاه‌‌های آموزشی مستقر در افغانستان و پاکستان، پس از حوادث 20 شهریور 1380 (11 سـپتامبر 2001)، شـکل جـدّی به‌‌خود گرفت و رفته رفته به پدیده‌‌ای امنیتی تبدیل شد. روند پیوستن به گروه‌‌های مسلّح و تکثیر این‌‌قبیل گروه‌‌ها، بعد از بحران داخلی سوریه رشد فزاینده‌‌ای به‌‌خود گرفت. در فاصله زمانی کوتاهی صدها گروه ریز و درشت با حمایت مالی عربستان، تسهیلات ترکیه و تسلیحات غربی، که از طریق کشورهای عربی به دست فرماندهان میدانی در سوریه و عراق می‌‌رسید، تشکیل شد. تنوع این گروه‌‌ها در حدّی است که ارائه فهرست کاملی از آنها به راحتی امکان پذیر نیست. شاید نیازی هم به معرفی همه این گروه‌‌ها نباشد. در این نوشتار گروه‌‌های اصلی و تشکل‌‌های مرکزی و مؤثر این جریان معرفی شده است.

کلمات کلیدی: طالبان، القاعده، جبهه‌‌النصره (هیأت تحریر الشام)، داعش، احرار الشام، جیش‌‌الاسلام، جبهه الشامیه
مقدمه
گروه‌‌های سلفی ـ تکفیریِ فعّال در نقاط مختلف جهان اسلام، عناوین و نام‌‌های متنوّعی برای خود برگزیده‌‌اند، اما همه آنها ماهیتاً متأثر از تفاسیر و برداشت‌‌های اجتهادی ابن‌‌تیمیه هستند و در سه عنصر «قرائت ویژه از اسلام و دین‌‌داری مبتنی بر تفکّر انعطاف‌‌ناپذیر سلفی»، «رویکردهای خشونت‌‌بار و جنون‌‌آمیز در قالبی مقدّس و معنوی تحت عنوان جهاد در راه خدا» و «خودشیفتگی مفرطِ دینی» (که به نفی اسلام یا صحت دین‌‌داری سایر مسلمانان، حتّی اهل سنّت غیرسلفی نیز منجر شده)، مشترک‌اند. این گروه‌‌ها با وجود شباهت‌‌های زیاد رفتاری و اعتقادی تاکنون نتوانسته‌‌اند اختلاف‌‌ها و چالش‌‌های داخلی خود را مرتفع سازند. تعدد کشورهای حمایت‌‌کننده و تنوع اهداف و اولویت این کشورها از یک‌‌سو و میل به قدرت در بین سرکردگان گروه‌‌های تکفیری از سوی دیگر، زمینه‌‌ساز بروز اختلاف سیاسی بر سر «جایگاه رهبری عالی» در بین آنها شده است. این‌‌گونه اختلاف‌‌ها به دنبال کسب پیروزی و دستاوردهای میدانی در برخی از حوزه‌‌های جغرافیائی، نمودِ بیشتری داشته و به انشعاب، تکثّر و پیدایش قارچ‌‌گونه گروه‌‌های چند صد نفره و چند ده نفره تروریستی منجر شده است.
سه جریان اصلی این گروه‌‌ها شامل: وهابیتِ تکفیری، سپاه صحابه و سلفیه جهادی (القاعده)، مادر گروه‌‌های سلفی-تکفیری در دوران معاصر به شمار می‌‌روند. صدها گروهی که در سوریه، عراق، لیبی، پاکستان، افغانستان، شبه جزیره سینا در مصر و... اعلام موجودیت کرده و فعالیت می‌‌نمایند، غالباً به یکی از این سه جریان وابسته‌‌اند. در این میان، سلفیه جهادی (القاعده)، که جهاد را واجب برمی‌‌شمرد، بیشترین پایگاه را در بین گروه‌‌های افراطی دارد. گروه‌‌های افراطی عمدتاً تابع مقتضیات زمان، به القاعده پیوسته و از مبانی اندیشه‌‌ای و فکری آن تبعیت کرده‌‌اند؛ اگرچه قبلاً به طیف‌‌های دیگری تعلق داشته و گاه اصلاً سلفی نبوده‌‌اند.
علاوه بر زمینه‌‌های فکری و تاریخی مؤثر در پیداش جریان سلفیه جهادی و تکفیری، سلسله عوامل سیاسی نیز در ظهور و گسترش سازمان یافته این جریان نقش داشته‌‌اند، که مهم‌‌ترین آنها عبارتند از؛
1. سرمایه‌‌گذاری‌‌ مالی عربستان سعودی.
2. مدیریت عالی و برنامه‌‌ریزی سازمان‌‌های اطلاعاتی کشورهای غربی خصوصاً آمریکا.
3. مدیریت اجرائی سرویس اطلاعاتی پاکستان.
اهداف و انگیزه‌‌ کشورهای منطقه‌‌ و قدرت‌‌های فرامنطقه‌‌ای در کمک به راه‌‌اندازی و حمایت گروه‌‌های تکفیری، یکسان نیست. هریک از آنها اهداف خاص خود را دنبال می‌‌کنند. اما مهم آن است که این گروه‌‌ها در طول سال‌‌های اخیر، عمدتاً در چارچوب سناریوی مطلوبِ دولت‌‌های غربی و در راستای تحقق اهداف آمریکا گام برداشته‌‌اند. در ادامه این نوشتار به مراحل شکل‌‌گیری، رویکردها و نقش‌‌آفرینی مهمترین گروه‌‌های تکفیری- تروریستی، اشاره خواهد شد.
الف. سازمان مرکزی القاعده
در حال حاضر القاعده تشکیلات وسیعی است که در کشورهای مختلف اعلام موجودیت نموده و فعالیت می‌‌کند. این تشکل، فاقد سازمانی یک‌‌پارچه و منسجم است. این وضعیت تا حدودی نتیجه شرائط امنیتی رهبران آن نیز می‌‌باشد. مجموعه‌‌های پراکنده این جریان، همانند مجمع‌‌الجزائری جدا در حوزه‌‌های مختلف، امّا در یک هماهنگی کلان با ایمن الظواهری، امیر القاعده، نقش‌‌آفرینی می‌‌کنند. برداشت خاص از مبانیِ دینی و پایبندی به مبارزه و جهاد، از جمله اشتراکات مجموعه‌‌های موسوم به القاعده به‌‌شمار می‌‌رود، از این‌‌رو شبکه‌‌های نظامی و فراملی القاعده به عنوان جنبشی رادیکال از اسلام سنّی فعال هستند. هدف آنها مبارزه با تأثیرات و دخالت‌‌های غیرمسلمانان بر دنیای اسلام، اعلام شده است. اکثر اعضای شبکه القاعده پیرو مسلک سلفی- جهادی هستند.
القاعده حملات متعددی را علیه اهداف نظامی و غیرنظامی در کشورهای مختلف انجام داده‌‌است، حملات ۱۱ سپتامبر مهمترین آن‌‌ها به‌‌شمار می‌‌رود؛ که آمریکا در پاسخ به آن، جنگ با تروریسم را با حمله به افغانستان آغاز کرد.
القاعده، ریشه در تفکر اندیشه‌‌های سلفی دارد.1 جنبش‌‌های سلفی-جهادی و تکفیری با جذب نیروهایی از میان اقشار مختلف اسلام‌‌گرایان مصر مانند پزشکان، استادان دانشگاه، افسران نظامی، و دانشجویان، نفوذ خود را در این کشور گسترش دادند و اقدامات مسلحانه و ترور را در پیش گرفتند که این امر موجب سرکوب این جریان، اعدام برخی از رهبران و زندانی‌‌شدن برخی دیگر از آنان به وسیله حکومت مصر گردید.
با حمله شوروی به افغانستان در سال 1979، افرادی که به دنبال مکانی برای جهاد بودند، گم‌‌شده خود را در این سرزمین یافتند. این گروه‌‌ها به افغانستان رفتند و کم‌‌کم به «افغان‌‌العرب» مشهور شدند. رهبر یکی از مهم‌‌ترین این گروه‌‌ها، دکتر عبدالله عَزّام بود که برای وجوب جهاد و عینی بودن آن بر هر مسلمان، آثار فراوانی تألیف کرد. در این زمان آمریکا با همکاری عربستان و پاکستان و با هدف مقابله با نفوذ شوروی، به این گروه کمک‌‌های نظامی می‌کرد. در همان اوان، رئیس‌‌جمهور وقت آمریکا به پاکستان رفت و از اردوگاه نظامی مهاجران افغانستان در پاکستان دیدن کرد. کنگره آمریکا نیز حمایت همه‌‌جانبه این کشور را از افغان‌‌ها در مبارزه با شوروی تصویب کرد. با این رویکرد، آمریکا برای نخستین‌‌بار توانست استفاده از نیروهای جهادی- سلفی و احساسات دینی آنان را به مثابه سلاحی به‌‌منظور پیش‌‌برد اهداف خود در منطقه تجربه کند. عربستان نیز با بهره‌‌برداری از ظرفیت صدور فتوای جهاد از سوی علمای وهابی، جوانان سلفی در اقصی نقاط جهان اسلام را برای عزیمت به افغانستان ترغیب می‌‌کرد. در این میان، سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) نیز سهم عمده‌‌ای در سازماندهی و ارسال نیرو و تجهیزات به خاک افغانستان داشت؛ تا جایی که شهر مرزی پیشاور پاکستان به پایگاهی برای جهادگران سلفی تبدیل شد.2
پس از پیروزی مجاهدان افغان در اوایل دهه نود میلادی، مجاهدان، اسامه بن لادن را به عنوان رهبر خود برگزیدند و گروهی به نام «جبهه جهاد علیه صلیبیون و یهود» را تأسیس کردند. متعاقباً این گروه به‌‌نام القاعده شهرت پیدا کرد.
بن لادن برای تقویت بنیه مالی سازمان تازه‌‌تأسیس و سامان بخشیدن به وضعیت نیروهایش پس از یک دوره جنگ، در سال 1991 به سودان منتقل شد. او تا سال 1996 در این کشور اقامت داشت. وی در این سال‌‌ها بالغ بر 200 میلیون دلار در پروژه‌‌های زیربنائی و کشاورزی در این کشور سرمایه‌‌گذاری کرد. ساخت اتوبان خارطوم- بندر سودان به‌‌ طول 400 کیلومتر از جمله این پروژه‌‌ها است. البته این سرمایه‌‌گذاری‌‌ها علاوه بر منافع اقتصادی، پوشش مناسبی برای فراخوان نیروهای معروف به عرب‌‌افغان‌‌ها، که به سبب مشارکت در جنگ با ارتش شوروی در افغانستان از سوی کشورهایشان تحت تعقیب بودند؛ به حساب می‌‌آمد. بن لادن این افراد را تشویق نمود تا به‌‌همراه خانواده به سودان عزیمت نمایند. تعداد قابل توجهی از نیروهای شدیداً افراطی جماعت اسلامی و جهاد اسلامی فعال در مصر با استفاده از این وضعیت به سودان گریختند. از آنجا که بن‌‌لادن از سوی عربستان سعودی حمایت می‌شد، حکومت وقت مصر، دولت عربستان را به حمایت از مجموعه‌‌های تروریستی متهم نمود.3
القاعده در ابتدا، آمریکا را دشمنِ نزدیک معرفی کرد و عملیات‌‌های متعددی علیه اهداف آمریکا انجام داد که البته در این عملیات‌‌ها تعدادی از مسلمانان نیز کشته شدند. حمله به سفارت‌‌خانه‌‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا و حمله به کشتی آمریکایی در خلیج عدن، از مهم‌‌ترین عملیات‌‌های القاعده به شمار می‌‌رود. این گروه در 11 سپتامبر 2001 به برج‌‌های مرکز تجارت جهانی (معروف به برج‌‌های دوقلو) در نیویورک و ساختمان پنتاگون حمله کرد و بدین ترتیب سازمان القاعده و رهبر آن اسامه بن لادن، مهم‌‌ترین تروریست‌‌های جهان معرفی شدند و بهانه‌‌ای برای حمله آمریکا به دولت طالبان در افغانستان (به عنوان دولت پناه‌‌دهنده به القاعده) ایجاد شد. نظامیان آمریکا در جریان یک دوره تعقیب و گریز، در نهایت توانستند با حمله به محلّ استقرار اسامه بن لادن در «ابوت‌‌آباد» پاکستان، وی را به قتل برسانند. بعد از اسامه بن لادن، ایمن الظواهری رهبری سازمان القاعده را بر عهده گرفت.
القاعده در فهرست سازمان‌‌های تروریستی بسیاری از دولت‌‌ها و سازمان‌‌های بین‌‌المللی از جمله شورای امنیت ملل متحد، ناتو، اتحادیه اروپا و ایالات متحده قرار دارد. مهمترین شاخه‌‌های القاعده، جبهه‌‌النصره در سوریه، انصارالشریعه در یمن، القاعده مغرب عربی و گروه خراسان می‌‌باشند.
جهاد در اندیشه القاعده
دین از نگاه القاعده، آئین شناخته شده‌‌ای است که از جانب خدا وضع شده تا انسان‌‌ها با عمل به اوامر و نواهی آن بتوانند علاوه بر نجات خود از عذاب اخروی، پاداش شایسته‌‌ای نیز در بهشت کسب کنند. رهبران القاعده معتقدند که آنها در دعوت مردم به دین خدا (اگر اطاعت کنند)، آنان را به بهشتی بشارت می‌‌دهند که بر آسمان و زمین عرضه شده است. و اگر مخالفت کرده و در پی هواهای نفسانی خود برآیند به عذاب الهی هشدار می‌‌دهند.4  به گمان آنها، کسب رضایت خداوندی که «مالک جهان» است به سادگی به دست نمی‌‌آید و بسیاری مواقع رسیدن به این مرحله بدون جان‌‌فشانی‌‌ها و خون‌‌فشانی‌‌ها میسر نخواهد شد. از این‌‌رو عنصر «جهاد» در باورهای القاعده از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و کلیدی‌‌ترین مفهوم در اعتقادات آنها به‌‌شمار می‌‌رود. مطابق ایدئولوژی القاعده، مرز میان انسان‌‌ها را اعتقادات آنها مشخص می‌‌کند و کسانی که از مکتب فکری القاعده پیروی نکنند، تحت عنوان «کافر، مشرک و منافق» مشمول قوانین سختی قرار می‌‌گیرند. بر همین اساس در مکتب القاعده «دوستی» و «دشمنی»، با «عقیده» مرتبط است و بر اساس آن مشخص می‌شود. به این ترتیب که همفکران ایدئولوژیک القاعده «دوست» و کسانی که از اندیشه دیگری تبعیت کنند «دشمن» تلقی می‌‌شوند. در دیدگاه القاعده، جهاد در راه خدا از سایر عبادت‌‌های دینی مانند نماز و روزه و حج مهم‌‌تر است. از نظر بنیان‌‌گذاران القاعده، مسلمانانی که در عمل و اندیشه به «جهاد» نپرداخته‌‌اند، اسلام را درک نکرده‌‌اند.5
ایمن ظواهری درباره جهاد معتقد است: «جوانان مسلمان نباید منتظر اجازه گرفتن از کسی باشند، زیرا جهاد با امریکایی‌‌ها، یهودیان و متحدانشان، یعنی منافقان مرتد، واجب عینی است... هر مسلمانی که به پیروزی اسلام علاقه‌‌مند است نمی‌‌تواند هیچ ندایی را برای توقف جهاد بپذیرد و نمی‌‌توان امت را از آن منصرف کرد.»6 ظواهری در جای دیگر می‌‌نویسد: «به اعتقاد ما، در حال حاضر مهم‌‌ترین فتنه‌‌ای که توحید و عقیده اسلامی را تهدید می‌‌کند، فتنه انحراف از دوستی با مؤمنان و دشمنی با کافران است.»7 القاعده دایره «دوستان خدا» را به اندازه‌‌ای تنگ کرده است، که تقریباً فقط شامل جنبش‌‌های سلفی، به ویژه سلفی رادیکال می‌‌شود. آنان برای مبارزه و جهاد، اقدام به تعریف و تعیین دشمنان کرده‌‌اند. از نظر آنها مفهوم «دشمن» شامل عمده انسان‌‌ها یعنی سه گروه کافران، مشرکان و منافقان می‌‌شود. مسیحیان و یهودیان که از آنها با عنوان «دشمنان صلیبی» یاد می‌‌شود، به اتفاقِ پیروان ادیان دیگر در گروه کافران قرار می‌‌گیرند. برخی پیروان اهل سنت از جمله منافقان هستند؛ و شیعیان نیز گاه در گروه منافقان و گاه مشرکان قرار می‌گیرند. گفتارها و نوشتارهای زرقاوی ما را با این واقعیت آشنا می‌‌سازد که یکی از بزرگ‌‌ترین دغدغه‌‌های زرقاوی، تئوری‌‌پردازی برای جنگ با شیعیان است. به اعتقاد وی دشمنان آنها چهار گروه هستند: امریکایی‌‌ها، کردها، وابستگان دولت عراق و شیعیان. وی ادامه می‌‌دهد: «گروه اخیر (شیعیان) کلید تحولات سیاسی عراق هستند، به این معنا که اگر بتوانند مرکز و عمق دینی، سیاسی و نظامی شیعیان را هدف قرار دهند، آنها نیز تحریک شده و خوی وحشی‌‌گری خود را به اهل سنت نشان می‌‌دهند.» او می‌‌افزاید: «اگر در این طرح موفق شویم، می‌‌توان گفت توانسته‌‌ایم اهل سنتِ غافل را نسبت به خطر شیعه آگاه و بیدار سازیم.»8
وی در جای دیگر می‌‌گوید: «(شیعیان) افعی‌‌های خفته، عقرب‌‌های مکار خبیث، زهرهای کشنده و دشمنان در کمین نشسته هستند.»9 او ادامه می‌‌دهد: «ما در اینجا در دو جبهه در حال نبردیم. جبهه اول، در مصاف با دشمن آشکار است و جبهه دوم، جبهه و جنگی شدید با دشمنی مکار است که به لباس دوست درآمده و ابراز موافقت و پیوند می‌‌کند، در حالی که در درون شر و شرارت و کینه دارد و میراث تفرقه‌‌ ذاتی را که در تاریخ اسلام شاهد آن بوده‌‌ایم، به همراه می‌‌کشد... واقعیت‌‌های تاریخی بیانگر این حقیقت است که تشیع با اسلام همخوانی ندارد، .... قلوب شیعیان مملو از کینه و خشم نسبت به بزرگ و کوچک و صالح و غیرصالح مسلمانان است، خشمی که در قلب هیچ قوم دیگری وجود ندارد. بزرگ‌‌ترین عبادت آنها بدگویی و دشنام به مسلمانان و اولیاءالله است.»10
رهبران القاعده با بکارگیری ادبیات مقدس و دینی در صددند، برای مبارزه با تک تک دشمنانی که در مقابل خود تعریف کرده‌‌اند، حجت شرعی ارائه نموده و این مبارزه را در چارچوب جهاد مقدس معرفی کنند تا از این‌‌طریق زمینه ستیز و کینه‌جویی با دشمن در دل جوانان نهادینه گردد.
گروه‌‌های وابسته به القاعده
گروه‌‌های زیادی خود را وابسته به القاعده معرفی می‌‌کنند ولی میزان پای‌‌بندی آنها به فرمان‌‌های رهبری آن در شرائط سخت چندان معلوم نیست. در این میان از جبهه‌‌النصره، انصارالشریعه و القاعده مغرب عربی به عنوان مهمترین گروه‌‌هائی که با ایمن‌‌الظواهری بیعت کرده و از سوی القاعده مورد حمایت مادی و معنوی قرار می‌‌گیرند، یاد می‌‌شود.
1. جبهه النصره (هیأت تحریر الشام)
همزمان با آغاز بحران سوریه، جبهه النصره به سرکردگی «ابومحمد الجولانی» در اواسط سال 2011 میلادی، به عنوان شاخه اصلی القاعده، با هدف تأسیس امارت اسلامی در سوریه تأسیس گردید و در اولین بیانیه صادره به اسم این گروه در 24 ژانویه 2012 از شهروندان سوریه خواسته شد تا در برابر نظام سیاسی این کشور مسلح شده و ایستادگی نمایند. جبهه‌‌النصره در نخستین ماه‌‌های شکل‌‌گیری، از بیعت خود با ایمن الظواهری، رهبر القاعده، پرده‌‌برداشت و توانست حضور فعالی در حومه دمشق، حمص (خصوصاً در قصیر) و استان‌‌های حلب و ادلب، از خود به‌‌نمایش گذارد و به سرعت به عنوان یکی از پر نفوذترین گروه‌‌های مسلح شناخته شود. این گروه در ابتدا هم‌‌پیمان گروه دولت اسلامی عراق، (شاخه القاعده در عراق که بعداً به داعش شهرت یافت) محسوب می‌‌شد ولی پس از ورود داعش به صحنه‌‌های نبرد در سوریه و ادعای تأسیس خلافت اسلامی در این دو کشور (عراق و سوریه)، به رقابت و خصومت با داعش پرداخت. در نتیجه درگیری‌‌های خونین بین این دو گروه، تلفات زیادی برجای ماند. جبهه‌‌النصره از نظر اعتقادی گرایش‌‌های سلفی، جهادی و تکفیری دارد. گرچه اکثر نیروهای این گروه از اتباع سوریه هستند ولی رهبری آن توانسته است برخی از اتباع اردن، تونس، عربستان سعودی، چچن و اتباع کشورهای قفقاز، که قبلاً در عراق، افغانستان و پاکستان آموزش دیده‌‌اند، را جذب نماید. این سازمان در حال حاضر بر بخش‌‌هائی از شمال غرب و مناطقی از درعا و قنیطره در نزدیکی مرزهای رژیم صهیونیستی تسلط دارد. القاعده از نظر ساختاری و اعتقادی شباهت‌‌های زیادی با داعش دارد، ولی تنها تفاوت آن با داعش در این است که این گروه، هم‌‌پیمانی با سایر گروه‌‌های معارض را برای دست‌‌یابی به پیروزی جایز برمی‌‌شمرد. هم‌‌چنین، القاعده با ایده تشکیل خلافت اسلامی قبل از سرنگونی نظام کنونی سوریه و برکناری بشار اسد رئیس‌‌جمهور این کشور از قدرت، موافق نیست. ترکیه و عربستان از حامیان غیرعلنی این گروه محسوب می‌‌شوند. جبهه النصره با رژیم صهیونیستی نیز ارتباط دارد و در منطقه قنیطره از پشتیبانی تاکتیکی این رژیم برخوردار است. مجروحان جبهه‌‌النصره که در جبهه‌‌های جنوبی سوریه دچار آسیب شده، به بیمارستان ویژه‌‌ای در سرزمین‌‌های اشغالی فلسطین منتقل و در آن‌‌جا مداوا گردیده‌‌اند.
دگردیسی در جبهه‌‌النصره
جبهه‌‌النصره به سبب رفتار خشونت‌‌بار و فعالیت‌‌های تروریستی بی‌‌شمار در دسامبر سال 2012، از سوی دولت آمریکا11، و در 30 ماه می سال 2013 از سوی سازمان ملل12 به‌‌عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده است. این گروه در تاریخ چند ساله خود مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشته و به مرور زمان اولویت‌‌ها، وابستگی‌‌ها و هم‌‌پیمانی‌‌های خود را تغییر داده است. النصره با توجه به افزایش فشارهای منطقه‌‌ای و بین‌‌المللی از جمله: ایجاد تغییرات راهبردی در عرصه میدانی سوریه، گسترش اختلافات داخلی در میان جریان‌‌های مسلح فعال در این کشور، تغییر اولویت بازیگران منطقه‌‌ای و بین‌‌المللی، گسترش خصومت بین عربستان و قطر، اصلی‌‌ترین حامیان جبهه النصره، سران این گروه به این نتیجه رسیدند که با تغییر نام به «هیأت تحریر الشام» از سویی خود را از وابستگی به یک گروه تروریستی بین‌‌المللی به نام القاعده با اهداف فرامنطقه‌‌ای خارج کرده و با ذکر واژه «تحریر الشام»، خود را یک گروه معارض در صحنه داخلی سوریه معرفی نمایند. در واقع سران جبهه النصره با این اقدام خود تلاش کردند به جامعه بین‌‌المللی به ویژه آمریکا، دستاویز خروج از فهرست بین‌‌المللی تروریسم را بدهند و از این طریق خود را برای ورود در معادلات داخلی سوریه آماده کنند. با تقویت رویکرد سیاسی در حل و فصل بحران سوریه در سایه اجلاس آستانه و ایجاد مناطق کاهش تنش، عملاً بخش عمده‌‌ای از تشکیلات و نیروهای هیأت تحریر الشام در منطقه کاهش تنش ادلب قرار گرفتند و به طور ضمنی مشمول آتش بس در این منطقه شدند. با این حال، غلبه تفکرات افراطی و گرایش‌‌های تکفیری و نیز جاه‌‌طلبی سران این گروه، و علاوه بر اینها اختلافات موجود میان این گروه و سایر گروه‌‌های اسلامی و غیر اسلامی حاضر در شمال غرب سوریه، چشم‌‌انداز بروز مجدد تنش و نظامی‌‌گری از سوی این گروه را همچنان پیش رو نگه داشته است، لذا طرف‌‌های مختلف منطقه‌‌ای و بین‌‌المللی به هیأت تحریر الشام به عنوان عامل بالقوه در بر هم زدن وضع موجود نگاه می‌‌کنند. بر اساس شواهد تاریخی می‌‌توان گفت این دگردیسی طی مراحل زیر شکل گرفته است:
الف. ابومحمد الجولانی سرکرده جبهه‌‌النصره در سوم ژوئن 2014 در یک نطق تلوزیونی با شبکه ماهواره‌‌ای الجزیره گفت: «عملیات نظامی این گروه منحصر به سوریه است و بر خلاف القاعده، جبهه‌‌النصره قصد انجام عملیات علیه آمریکا و غرب را ندارد.»13 او افزود جامعه جهانی قبل از بیعت با القاعده نام این گروه را در لیست گروه‌‌های تروریستی قرار داده‌‌اند. وی در این زمینه سؤال کرد آیا اگر گروهش از این پس از هم‌‌پیمانی القاعده خارج شود، حملات هوائی علیه آنان پایان خواهد یافت؟
ب. در حالی که وابستگی مالی و سیاسی النصره به سه کشور عربستان، قطر و ترکیه محرز است، الجولانی در اواخر می 2015 در مصاحبه با برنامه «بلاحدود» الجزیره، دریافت هرگونه کمک از کشورهای عربی را تکذیب کرد و افزود تصمیمی برای نقض بیعت با ایمن الظواهری، امیر القاعده  ندارد.14
ج. وی در دسامبر 2015 در گفتگو با چهار گروه خبری مختلف، پیش‌‌بینی کرد در صورت تشکیل شورای رهبری واحدی که تمام گروه‌‌های معارض سوریه را در برگیرد، ارتباط سازمانی بین النصره و القاعده پایان خواهد یافت.15
د. در اواخر جولای سال 2016 الجولانی در یک برنامه ضبط شده، که از شبکه تلویزیونی الجزیره پخش شد، اعلام کرد که فعالیت با نام جبهه‌‌النصره را کنار گذاشته و نیروهای تحت امر خود را از این پس در تشکیلات جدیدی با نام «جبهه فتح الشام» ساماندهی کرده است. به گفته او جبهه فتح الشام هیچگونه ارتباط سازمانی با جهات خارجی ندارد.16 مقصود او از جهات خارجی «القاعده» بود.
ه‍. گروه‌‌های فتح الشام و نورالدین الزنکی و تعدادی از مجموعه‌‌های مسلح و معارض سوریه در تاریخ 28 /01 ‏/2017 از انحلال این گروه‌‌ها و تشکیل گروه جدیدی به‌‌نام «هیئة تحریرالشام» به فرماندهی «أبوجابر هاشم الشیخ» خبر دادند. وی پیش از این فرمانده احرار الشام بوده است.17
و. هیئة تحریر الشام در سپتامبر 2017 با مشارکت برخی از شخصیت‌‌های معارض و دانشگاهی نشستی تحت عنوان «المؤتمر السوری العام» ترتیب داد. آنها در این نشست درباره تشکیل دولت موقت تصمیم‌‌گیری نمودند. گروه‌‌های مختلفی از مخالفان رژیم سوریه با تصمیمات این نشست مخالفت کردند.18
نام جبهه‌‌النصره همواره از سوی کشورها و بازیگران بین‌‌المللی به عنوان یک گروه تروریستی در کنار نام داعش مطرح بوده است ولی عملاً این گروه در سایه سیاست کاهش تنش از سوی دولت سوریه و برخی هم‌‌پیمانان، توانسته است وضعیت خود را بهبود بخشیده، سایر گروه‌‌ها را وادار به هماهنگی با خود  کند و بر استان ادلب در سوریه مسلط شود. حمایت‌‌های ترکیه و عربستان در این روند بسیار مهم و مؤثر ارزیابی می‌‌شود.
2. القاعده مغرب عربی
مغرب عربی شامل کشورهای شمال آفریقا از جانب غربی رود نیل یعنی، لیبی، تونس، الجزایر، مراکش و صحرای غربی است. حضور اسامه بن لادن در سودان به همراه عده‌‌ای از مبارزان القاعده که تعدای از آنها تابعیت کشورهایی مانند لیبی و الجزایر را داشتند، نقطه عطفی در شکل‌‌گیری شاخه‌‌های القاعده در کشورهای آفریقایی بود. یکی از این شاخه‌‌ها، مجموعه اسلامی جنگجویان لیبی به رهبری عبدالحکیم بلحاج است که در سال 1995 میلادی رسماً اعلام موجودیت کرد و با انجام چند عملیات علیه حکومت قذافی وارد فعالیت تروریستی گردید. بیشتر عناصر القاعده لیبی در منطقه بن‌‌غازی در شرق لیبی حضور داشتند. در سال 2011 و با شروع تحولات بیداری اسلامی، منطقه بن‌‌غازی به مرکز فعالیت‌‌های انقلابی مردم لیبی تبدیل شد؛ ولی قذافی در ابتدای بحران، با هجوم گسترده هوایی، موجب شد بسیاری از سران القاعده از بن‌‌غازی گریخته و به سایر مناطق نقل مکان کنند.
احزاب و جنبش‌‌های افراطی و جهادی در الجزایر از اواسط 1982 با رهبری «سید بویعلی» که در 1985 کشته شد، فعالیت‌‌های جهادی علیه حکومت این کشور را آغاز کردند. در دهه نود میلادی، گروه‌‌های جهادی مختلفی از جمله ارتش اسلامی نجات و گردان شهادت در الجزایر ظهور کردند و به مبارزه با حاکمیت پرداختند. مهم‌‌ترین عامل تشدید فعالیت‌‌های گروه‌‌های جهادی در الجزایر، جهاد در افغانستان و هجرت جهادی‌‌های الجزایری به این کشور بود. در سال 1988، گروهی با نام «الجماعة السلفیة للدعوة و القتال»، به رهبری عبدالحمید دیشو، تأسیس شد که می‌‌کوشید جهادی‌‌های الجزایر را متحد کند. این گروه با ملحق شدن به القاعده، به شاخه این سازمان در الجزایر تبدیل شد و در 2007 به «تنظیم القاعدة فی بلاد المغرب الإسلامی» تغییر نام داد. این گروه علاوه بر اقدام به عملیات گروگان‌‌گیری و کشتار در کشورهای مغرب اسلامی، با جذب و آموزش نیروهای داوطلب، آنها را به افغانستان و عراق فرستاد.19
تحولات بیداری اسلامی در مغرب عربی، تأثیرات فراوانی بر جای گذاشت و القاعده نیز توانست از این فرصت به نفع خویش بهره‌‌برداری کند. نیروهای القاعده با استفاده از وضعیت نابسامان لیبی، به مخازن سلاح‌‌های ارتش این کشور دست یافتند که این موضوع موجب تحول اساسی در ظرفیت‌‌های نظامی گروه‌‌های سلفی-‌‌جهادی و تکفیری در خاورمیانه و شمال آفریقا گردید.
القاعده در این منطقه علاوه بر اقدامات و تمهیدات تروریستی و جهادی، به برنامه‌‌ریزی برای افزایش پایگاه اجتماعی خود نیز همت گمارد و در این زمینه موفقیت‌‌هایی کسب کرد. سازمان ملل در این خصوص، در گزارشی در ژانویه 2012 آورده است: «سازمان القاعده در مغرب اسلامی با ارائه خدمات و کمک‌‌های بشری در مناطق دورافتاده‌‌ای که از کنترل حکومت‌‌ها خارج شده، توانسته است به جایگاه مردمی مناسبی در این مناطق دست یابد و با جذب نیرو، شبکه‌‌هایی را نیز برای جمع‌‌آوری اطلاعات و اسلحه ترتیب دهد.»20
3. القاعده شبه‌‌جزیره و یمن
یکی از نخستین شاخه‌‌های وابسته به سازمان مرکزی القاعده در خارج از افغانستان، شاخه القاعده در شبه‌‌جزیره عربستان است که با شعار «أخرجوا المشرکین من جزیرة العرب» فعالیتش را آغاز کرد. القاعده در شبه‌‌جزیره عرب به رهبری یوسف العییری اداره می‌‌شد و توانست بین سال‌‌های 2003 تا 2008 عملیات‌‌هایی نه چندان بزرگ در عربستان سعودی اجرا نماید. القاعده در عربستان با برخورد سخت نیروهای امنیتی این کشور مواجه شد. در سال 2008 نیز در اثر فشارها و حملات نیروهای امنیتی سعودی، اکثر رهبران و نیروهای اصلی القاعده از این کشور گریختند و بسیاری از آنها به یمن رفتند. بر همین اساس، شاخه القاعده در عربستان و یمن در یکدیگر ادغام شدند.21
نخستین رهبر القاعده در یمن، ابوعلی الحارثی نام داشت که در عملیات هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در سال 2002 از پای درآمد. القاعده یمن به تلافی این ضربه، نفت‌‌کش فرانسوی لامبرگ را هدف قرار داد. ابوالحسن المحضار نیز یکی از رهبران مؤثر القاعده در یمن است که توانست با جذب جوانان سلفی یمن در منطقه مراقشه، بین دو استان شبوه و أبین، به آنها آموزش نظامی دهد و در اقدامات مسلحانه از این نیرو بهره‌‌برداری کند.
در ماه دسامبر 2009 میلادی، شاخه القاعده در جزیرة العرب با القاعده یمن تلفیق شد و خود را «تنظیم القاعدة فی جزیرة العرب» نامید. بدین ترتیب با هجرت عناصر اصلی القاعده عربستان به یمن، این کشور به مرکز اصلی این گروه در منطقه شبه‌‌جزیره مبدّل گردید. نیروهای فعال القاعده در این منطقه با شخصی به نام «ابی بصیر» مشهور به ناصر الوحشی، که تابعیت یمنی داشت، به عنوان رهبر جریان القاعده در جزیرة العرب بیعت کردند. «سعید الشهری» مشهور به اباسفیان الأزدی، که تابعیت سعودی، داشت نیز به عنوان نائب ناصر الوحشی انتخاب شد. بر اساس اعلام سازمان امنیت یمن، وی در سال 2011 میلادی کشته شد.22
در سال 2011 میلادی، شاخه‌‌ای جدید از القاعده با نام انصار الشریعة، به فرماندهی جلال محسن بلیدی مرقوشی، مشهور به ابوحمزه، در یمن پدید آمد. به نظر می‌‌رسد این اقدام صرفاً ایجاد نامی جدید بود که در خلال تحولات بیداری اسلامی، ظرفیت‌‌های القاعده شبه جزیره را برای جذب نیرو افزایش دهد. القاعده توانست از این فرصت استفاده کند و بر بخش‌‌هایی از یمن، از جمله مناطقی در جنوب این کشور نزدیک خلیج عدن، سیطره یابد. اهمیت این منطقه در نزدیکی آن به باب‌‌المندب به عنوان مسیر انتقال و تردّد روزانه میلیون‌‌ها بشکه نفت و کشتی تجاری است.23 در طرف دیگر خلیج عدن نیز جنبش شباب سومالی به عنوان شاخه القاعده در این کشور فعال است و بسیاری از راه‌‌زنی‌‌های دریایی به دست آنها انجام می‌‌گیرد.
با حمله عربستان سعودی به این کشور، مناطق شرقی و جنوبی یمن، به جولان‌‌گاهی برای القاعده تبدیل شده و محلی مناسب برای آموزش و سازمان‌‌دهی نیروهای القاعده و حتّی انتقال آنها به سایر کشورها به حساب می‌‌آید.
4. گروه خراسان
خراسان، نام گروهی تروریستی و وابسته به القاعده است که به‌دست «محسن الفضلی»، یکی از اعضای کویتی القاعده، پایه‌‌ریزی شده است. وی قبل از آن عهده‌‌دار رهبری شاخه القاعده در ایران بود. از گذشته نام وی در فهرست افراد تحت تحریم سازمان ملل متحد درج شده است.24 گفته می‌‌شود او یکی از افراد نزدیک اسامه بن لادن رهبر سابق القاعده است که از عملیات 11 سپتامبر 2001 قبل از وقوع آن اطّلاع داشته است. «محسن الفضلی» در دوم مهرماه 1393 در جریان حمله هوائی آمریکا، در شمال سوریه به‌‌همراه خانواده‌‌اش در حومه ادلب کشته شد. اهمیت این گروه برای آمریکا از آنجا است که سران آن از سوریه به عنوان پایگاهی برای آموزش تروریست‌‌های غربی و اروپایی استفاده می‌‌کرده‌‌اند. «جیمز کلابر»، مدیر سازمان اطلاعاتی امنیتی ملی آمریکا، درباره تهدید گروه خراسان برای کشورش گفته است که گروه خراسان می‌‌تواند مانند گروه تروریستی داعش خطرناک باشد. کلاپر در ادامه می‌‌افزاید سازمان‌‌های جاسوسی آمریکا از مدت‌‌ها پیش این گروه را تعقیب می‌‌کرده است. آنچه موجب نگرانی دستگاه‌‌های جاسوسی آمریکا شده، این است که افراد مسلح وابسته به خراسان این امکان را دارند که مواد منفجره پیشرفته را در اختیار اعضای غربی‌‌ خود که ممکن است بتوانند به پروازهای هوایی آمریکا نفوذ کنند، بگذارند.25
ب. گروه طالبان
یکی از جریان‌‌های سلفی تحت تأثیر ابن‌‌تیمیه، دیوبندیه است که تابع تفکرات شاه ولی‌‌الله دهلوی است. شاه ولی‌‌الله دهلوی یکی از عالمان بزرگ شبه‌‌قاره هند است که با سفر به مدینه منوّره و پذیرش افکار ابن‌‌تیمیه به هند بازگشت و به ترویج اندیشه‌‌های وی پرداخت. علمای اهل سنت در شبه قارّه هند که قیام‌‌های مردم مسلمان این کشور علیه استعمار انگلیس را بی‌‌ثمر می‌‌دیدند، به پیروی از آموزه‌‌های شاه ولی‌‌الله، نتیجه این شکست‌‌ها و مصائب را دور شدن مسلمانان هند از ایمان و عملِ سلفِ صالح می‌‌دانستند و بر این اساس مدارسی برای ترویج اندیشه‌‌های ابن تیمیه تأسیس کردند. نخستین مدرسه از این دست در روستای دیوبند در نزدیکی دهلی بنیان نهاده شد و مکتبی ایجاد گردید که به دیوبندیه معروف گردید و به سرعت در هند گسترش یافت. در سال 1926 میلادی هم‌‌زمان با فروپاشی امپراتوری عثمانی، از دل این مدارس، سازمانی به نام جماعت التبلیغ ، پا به عرصه وجود گذاشت. مشهور است که جماعت التبلیغ در 160 کشور جهان فعالیت دارد و بالغ بر 10 میلیون نفر در آن فعال هستند و تفکرات ابن‌‌تیمیه را گسترش می‌‌دهند.26
بخشی از شاگردان مدارس دیوبند، در سال 1985 میلادی گروهی نظامی به نام «سپاه صحابه» در پاکستان تشکیل دادند این گروه با کافر خواندن شیعیان، وظیفه خود را مقابله با تفکر شیعه می‌‌داند. این گروه معتقد است، کشتار شیعیان به دلیل توهین آنها به صحابه، واجب است. البته اکثر دیوبندیان با این‌که سلفی و مخالف سرسخت شیعه هستند، کشتن شیعیان را جایز نمی‌‌دانند و با این اعتقاد سپاه صحابه مخالف‌‌اند.27
گروه دیگری از فارغ‌‌التحصیلان مدارس دیوبندی، طالبان هستند. طالبان پاکستان، سازمانی نظامی در شمال پاکستان است. طالبان عمدتاً از مدارس مولوی سمیع‌‌الحق، مولوی حقانی و مولوی فضل الرحمان فارغ‌‌التحصیل شده‌‌اند. این گروه در افغانستان نیز نفوذ کرده و طالبان افغانستان را تشکیل دادند.28 طالبان، که از دهه 1980 میلادی و از زمان اشغال افغانستان به وسیله نیروهای ارتش سرخ شوروی، به عنوان مهم‌‌ترین جنبش جهادی در این کشور فعالیت کرده، در ابتدا توانست جایگاه نسبتاً قابل ‌‌قبولی در بین مردم افغانستان احراز نماید. این جریان از اواخر دهه 1990 تا سال 2001، «امارت اسلامی» افغانستان را به رهبری ملامحمد عمر پایه‌‌گذاری کرد.
اگرچه در دهه 1980 و 1990 ردِ پاهایی از عناصر غیرافغانی که برای نبرد با اشغال‌‌گران شوروی به افغانستان عزیمت نموده بودند، در امارت اسلامی تأسیس شده به‌دست طالبان یافت می‌‌شد. امّا با گذشت زمان، امروز طالبان خود را جنبشی قومی و ملی می‌‌داند که در راه مبارزه با اشغال‌‌گران و تشکیل «امارت اسلامی» در درون سرزمین افغانستان، تلاش می‌‌کند.
علی‌‌رغم سابقه‌‌ی خشونت‌‌آمیز رهبران طالبان با افغان‌‌ها، به‌‌ویژه کشتار وسیع هَزاره‌‌های شیعه در مزارشریف در سال 1998، در تلاش‌‌اند چهره‌‌ای مردمی و سازش‌‌پذیر از خود به نمایش گذارند.
با گذشت زمان، رهبران طالبان به مخالفت با ابوبکر البغدادی، خلیفه خودخوانده داعش، که انگیزه بالایی برای کنار زدن نسلِ پیشین جریان القاعده دارد و خود را هم‌‌سطح دولت طالبان (به عنوان خلافت اسلامی) معرفی می‌‌کند، برخاستند. در حال حاضر، گروه طالبان هم‌‌سو با سازمان القاعده برای رویارویی با تهدید این مهمانان ناخوانده، به انحاء مختلف در تلاش است. رهبران طالبان هرگونه ارتباط با داعش را رد کرده و رفتارهای غیرانسانی و کشتار مردم بی‌‌گناه به دست داعش در عراق و سوریه را محکوم و آن را خلاف شریعت اسلام اعلام می‌‌نمایند.
طالبان در حوزه منطقه‌‌ای و بین‌‌المللی تلاش کرده تا چهره نوینی از خود به نمایش بگذارد. ابراز تمایل طالبان بر شروع دوباره فعالیت دفتر خود در قطر، نشست نمایندگانی از طالبان با مقام‌‌های دولت چین در ماه نوامبر 2014، و دیدار با نمایندگان جامعه مدنی از جمله، مدافعین حقوق زنان در نروژ، از جمله اقدامات بین‌‌المللی این گروه برای برقراری و تقویت ارتباطات بین‌‌المللی است. سفر هیأت یازده نفره طالبان به ریاست ملا اختر منصور، رئیس وقت شورای کویته و رهبر بعدی این گروه به ایران در خرداد 1394، از مهم‌‌ترین این اقدامات به‌‌شمار می‌‌رود. هیأت طالبان در این سفر با مقامات ایرانی گفتگو کرد و از جمهوری اسلامی ایران خواستار کمک برای مبارزه علیه داعش و ایالات متحده شده‌‌اند.29
در پی اعلام مرگ ملا اختر منصور (که پس از ملا عمر مؤسس طالبان به جانشینی او رسید) در حمله هوائی آمریکا،30 هیبت‌‌الله آخوندزاده به عنوان رهبر طالبان تعیین شد و سراج‌‌الدین حقانی نیز معاون وی گردید.
دودستگی رهبران طالبان در چگونگی مدیریت شرایط کنونی، جدایی برخی از فرماندهان و پیوستن آنها به داعش، تن دادن برخی از رهبران به گفتگوهای صلح و برقرای ارتباط با کشورهای مؤثر در تحوّلات منطقه، فشار دولت مرکزی برای خلع‌‌سلاح‌‌ این گروه، ورود این گروه به عرصه رقابت‌‌های سیاسی و ... سبب شده تا این گروه دیگر نتواند هم‌‌چون دو دهه گذشته در صحنه تحولات سیاسی و نظامی افغانستان مؤثر باشد.
ج. دولت اسلامی عراق و شام (داعش)
طی دهه 1990 میلادی، روابط القاعده و آمریکا از همکاری در پرونده تقابل با شوروی در افغانستان به ستیز و جنگ متحوّل گردید. همان‌‌گونه که اشاره شد، القاعده با طراحی سلسله حملاتی به اهداف آمریکا در مناطق مختلف جهان از جمله، حملات 11 سپتامبر در خاک ایالات متحده، به رویارویی با بزرگ‌‌ترین قدرت جهانی پرداخت و از این رهگذر محبوبیت فزاینده‌‌ای در میان حامیان تفکر سلفی‌‌-‌‌جهادی یافت و حتی توده‌‌های سرخورده اهل سنت و جهان عرب به‌‌ویژه جوانان را به خود جذب نمود.
اگر چه آمریکا با حمله به افغانستان، بسیاری از زیرساخت‌‌ها، تجهیزات و امکانات سازمانی القاعده را از بین برد امّا برای القاعده که از همان آغاز بر پایه گروه‌‌های آموزش‌‌دیده عملیاتی تشکیل شده و این گروه‌‌ها به صورت سازمان‌‌های مجزا و خودگردان طراحی شده بودند، فرصتی پدید آمد تا هماهنگ با گسترش افراط‌‌گرایی و آمریکاستیزی در منطقه، هسته‌‌های عملیاتی پراکنده در مناطق مختلف را تقویت کرده و ابتکار عمل مبارزه را به گروه‌‌های محلی یا چندملیتیِ گسسته از مرکز واگذار نماید. از این مرحله به بعد، اعضای القاعده به دسته‌‌های گوناگونی تقسیم شدند. برخی از آنها روابط تشکیلاتی خود را با القاعده مرکزی حفظ کردند، عده‌‌ای بدون هیچ‌‌گونه وابستگی سازمانی، تنها در چارچوب مناسبات گفتمانی القاعده فعالیت نمودند و برخی دیگر، ضمن پیوستگی نمادین با القاعده و مؤسس آن، اسامه بن لادن، راه خود را در جدایی کامل از اهداف و راهبردهای این گروه دنبال نمودند.
یکی از گروه‌‌های وابسته به القاعده، گروه وابسته به ابومصعب الزرقاوی است. به‌رغم نگرانی بن لادن از احتمال وجود ارتباط بین الزرقاوی و سازمان اطلاعاتی اردن برای نفوذ در بین گروه‌‌های جهادی، وی به کمک سیف العدل، فرمانده بلندپایه القاعده، توانست اعتماد اسامه بن لادن رهبر القاعده را جلب کند و با در اختیار گرفتن اردوگاهی در هرات، به‌‌صورت مجزا از کمپ عملیاتی القاعده به جذب و آموزش نیروهای جهادی بپردازد. او با استفاده از این فرصت، قدم‌‌های اولیه برای تشکیل سازمان التوحید و الجهاد را برداشت. نیروهای زرقاوی که اغلب اردنی یا مهاجران فلسطینی ساکن اردن بودند، مانند ده‌‌ها گروه جهادی سازمان‌‌دهی شده، در آستانه حمله آمریکا به افغانستان در اردوگاه‌‌های القاعده و طالبان آموزش دیده و آماده عملیات بودند. امّا عدم حمایت القاعده از نیروهای زرقاوی به دلیل نداشتن اعتماد کامل به آنها، موانعی را بر سر راه ادغام گروه التوحید و الجهاد با القاعده به وجود آورد و این موضوع سبب گردید که زرقاوی نیروهای خود را از افغانستان خارج کند. ظاهراً مقصد اولیه زرقاوی اردن بوده ولی حمله آمریکا به عراق، نقشه‌‌ها و برنامه وی را دگرگون کرده است.31
زرقاوی در گام اول، بدنه اصلی نیروهای خود را به کردستان عراق منتقل ساخت. نخستین‌‌بار، در زمستان 2003 میلادی، کالین پاول، وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد یکی از شاخه‌‌های القاعده در عراق مستقر شده است. پاول هم‌‌چنین مدعی گردید صدام حسین با دعوت از زرقاوی به عراق، در صدد حفظ القاعده و گسترش فعالیت‌‌های آن در منطقه بر آمده است.32
در جریان حمله آمریکا به عراق و سرنگونی صدام، نیروهای وابسته به زرقاوی که یکی از فعال‌‌ترین گروه‌‌های تروریستی در این کشور محسوب می‌‌شدند، با حمله‌های مستمر به نیروهای آمریکایی و بمب‌‌گذاری جنایت‌‌کارانه علیه مردم، شیعیان و رهبران عراق (بمب‌‌گذاری در جریان نماز جمعه نجف و شهادت آیت‌‌الله سید محمدباقر حکیم)، برتری گروه التوحید و الجهاد را بر سایر گروه‌‌های افراطی فعال در عراق تضمین کردند. به دنبال این روند، در اکتبر 2004 میلادی، زرقاوی طی بیانیه‌‌ای رسماً با اسامه بن لادن، به عنوان رهبر جماعت جهانی القاعده بیعت کرد. متعاقباً اسامه بن لادن نیز طی یک پیام تلویزیونی، مورخ 27 دسامبر همان سال، زرقاوی را امیر القاعده در عراق نامید و از تمام نیروهای جهادی خواست به فرمان او عمل کنند. زرقاوی نیز نام گروه خود را به القاعدة الجهاد فی بلاد الرافدین تغییر داد.33
در این دوره، به موازات قدرت‌‌یافتن نیروهای شیعه در ساختار سیاسی عراق و تحکیم نهادهای سیاسی دولت جدید، گروه زرقاوی با اجرای عملیات‌‌های انتحاری پی در پی به اهداف غیرنظامی از جمله مراکز عمومی شیعیان و نهادهای دولتی عراق، گروگان‌‌گیری و سربریدن گروگان‌‌ها، و ... ضمن تبدیل مبارزه با اشغال‌‌گران به کشتارهای فرقه‌‌ای و طائفی، به یکی از منفورترین گروه‌‌های جنایتکار در تاریخ معاصر این کشور مبدل گشت. از آن‌‌جا که حملات تروریستی این گروه، بر وحدت منافع این تروریست‌‌ها و رژیم ساقط شده بعثی عفلقی دلالت می‌‌کرد، نگاه‌‌ها در جستجوی سرنخ‌‌ها و ماهیت ائتلاف نیروهای بعثی با گروه‌‌های افراطی بود. از سویی، با سقوط رژیم صدام، نیروهای بعثی در سطح کشور پراکنده شده بودند و به سادگی می‌‌توانستند در فرایند آموزش اعضای گروه‌‌های افراطی شرکت جسته و هدایت عملیات‌‌های تروریستی را در دست گیرند. از سوی دیگر، هرگونه مقاومت در برابر نیروهای آمریکایی و دولت جدید عراق توسط بعثی‌‌ها، بدون همکاری با نیروهای القاعده در این کشور ناممکن بود. لذا ارتباط ساختاری میان بقایای حزب بعث و القاعده برقرار گردید. در عین حال، مسأله اصلی این است که آیا همکاری‌‌ها میان دو طرف، به صورت خودجوش و ناشی از شرایط بحرانی و اضطرار شکل گرفته یا در سلسله مراتب گسترده‌‌تر و پیچیده‌‌تری سازماندهی شده است؟ گرچه شواهد متعددی بر همکاری نیروهای وابسته به القاعده با رژیم بعث عراق، حتی قبل از سقوط صدام، دلالت دارند امّا مستندات کافی در زمینه سطح این ارتباط‌‌ها و نحوه استمرار آن پس از سقوط صدام در دسترس نیست.
تردیدی نیست که ایده تشکیل حکومت اسلامی یا امارات اسلامی، چنان‌‌که پایه‌‌گذاران داعش در سر می‌‌پروراندند، تنها خاصّ این گروه نبوده و بسیاری از گروه‌‌های تکفیری چنین ایده‌‌ای در سر داشته‌‌اند. در عین حال، تا پیش از مرگ زرقاوی، در میان گروه‌‌های سلفی‌‌-‌‌جهادی و تکفیری، نامی از تشکیل دولت اسلامی در عراق مطرح نبود و گروه‌‌های افراطی فعال در عراق، تمایز آشکاری با سایر جریان‌‌های وابسته به القاعده نداشتند. نخستین نشانه‌‌های تمایز را می‌‌توان هم‌‌زمان با تشکیل مجلس شورای مجاهدین مشاهده کرد. در زمان رهبری زرقاوی، مجلس شورای مجاهدین با ادغام شش گروه جهادی به عنوان بخشی از ساختار القاعده عراق تأسیس گردید که عبدالله الرشید البغدادی مشهور به ابوعمر البغدادی34 ریاست آن را بر عهده داشت. از دید برخی ناظران، تأسیس مجلس شورای مجاهدین، نوعی تلاش برای فاصله‌‌گیری القاعده در عراق از گروه زرقاوی و عراقی شدن ساختار این گروه ارزیابی شده است.
پس از مرگ زرقاوی در 7 ژوئن 2006، اسامه بن لادن طی بیانیه‌‌ای اعلام کرد ابوحمزه المهاجر، مشهور به ابوایوب المصری به امیری القاعده در عراق و جانشینی زرقاوی انتخاب شده است. این در حالی است که ریاست شورای مجاهدین هم‌‌چنان بر عهده ابوعمر البغدادی بود. در 15 اکتبر 2006، شماری از گروه‌‌های جهادی از جمله شورای مجاهدین، جیش الفاتحین، جندالصحابه، انصار التوحید، انصار السنه و ... در چارچوب «پیمان المطیبیـن» در شهر رمادی به هم پیوستند و تشکیل دولت اسلامی عراق به سرپرستی ابوعمر البغدادی را اعلام کردند. دولت اسلامی عراق پس از اجرای یک سلسله عملیات در الانبار، نینوا، کرکوک و ... بر بخشی از مناطق تحت سیطره گروه‌‌های سلفی‌‌-‌‌جهادی و تکفیری تسلط یافت و به دنبال این روند، معاهده جدید بین گروه‌‌های جهادی فعال در عراق و تغییرات تشکیلاتی در این زمینه را اعلام نمود. این موضوع موجب ایجاد اختلاف و کشمکش‌‌های داخلی گردید و نزاع درون تشکیلاتی به سطح رسانه‌‌ها کشیده شد؛ تا این که با دخالت سازمان مرکزی القاعده و تأکید آن بر لزوم اجتناب از طرح مطالبات و درگیری‌‌ها در فضای رسانه‌‌ای، ابعاد بیرونی کشمکش‌‌ها مهار گردید.
به هر حال با مدیریت سازمان مرکزی القاعده، همکاری بین ابوایوب المصری و ابو عمر البغدادی ادامه داشت. در 19 آوریل 2007، سخنگوی دولت اسلامی عراق، طی بیانیه‌‌ای اسامی وزرای دولت اسلامی را اعلام کرد. بر اساس این بیانیه، ابوعمر البغدادی، ابوایوب المصری را به وزارت جنگ دولت اسلامی برگزیده بود. از آنجایی که این جابجایی به معنای ادغام تنظیم القاعده عراق در تشکیلات دولت اسلامی بود، کارشناسان امنیتی و تحلیل‌‌گران غربی نسبت به تحولات ساختاری القاعده در عراق و روابط ابوایوب المصری و ابوعمر البغدادی دچار ابهام شدند. در نهایت پس از آن که در 18 آوریل 2010، خانه امن ابوعمر البغدادی در طرطر، روستایی در ده کیلومتری جنوب غربی تکریت، هدف حمله هوایی آمریکا قرار گرفت، هویت وی به طور رسمی تأیید شد. در این حمله ابوایوب المصری، امیر تنظیم القاعده و وزیر جنگ دولت اسلامی عراق، نیز کشته شد.35  
روند تحولات و درگیری‌‌ها در عراق پس از یک دوره پنج ساله نشان می‌‌دهد، از سال 2008 میلادی، کم‌‌کم مجموعه نیروهای سلفی‌‌-‌‌جهادی و تکفیری در عراق، متحمل شکست‌‌های فراوان گردیده و ارتش عراق توانست مهاجمان جهادی را از شهرها عقب براند. بسیاری از سرکردگان القاعده و گروه‌‌های تکفیری در این درگیری‌‌ها به هلاکت رسیدند یا دستگیر شدند. پس از مرگ ابوعمر البغدادی و ابوایوب المصری در سال 2010 و به دلیل شکست‌‌های پی در پی نیروهای وابسته به این گروه، قابلیت تحرک و عملیات نیروهای دولت اسلامی عراق به پایین‌‌ترین میزان کاهش یافت.
در چنین شرایطی ابوبکر البغدادی در 16 می 2010 میلادی، اداره امور دولت اسلامی عراق را در دست گرفت. وی نخست به ترمیم شکاف ناشی از فقدان نیروهای با تجربه عملیاتی در این گروه پرداخت و بدین منظور، روند جذب افسران اطلاعاتی ارتش بعثی عراق را سرعت بخشید. وی برای بازسازی و افزایش روحیه عملیاتی نیروهای شکست‌‌خورده دولت اسلامی عراق اعلام کرد که در صدد پیشروی به سوی مواضعی است که به تصرف ارتش عراق و نیروهای آمریکایی درآمده است. به دنبال این اعلام، سلسله عملیات‌‌های انتحاری، بمب‌‌گذاری و حمله غافل‌‌گیرانه به مناطق مختلف و اشغال آنها، از جمله در مناطق سنی‌‌نشین، همراه با خشونت بی‌‌سابقه، در دستور کار این گروه قرار گرفت؛ به طوری که هر ماه صدها نفر از شهروندان غیرنظامی نیز در اثر این درگیری‌‌ها جان خود را از دست می‌‌دادند. این حملات، در واقع، سازماندهی مجدد نیروهای دولت اسلامی عراق را میسر نمود و زمینه لازم برای اجرای مأموریت‌‌های این گروه در فراسوی مرزهای عراق را فراهم آورد.36
در آگوست 2011 میلادی، ابوبکر البغدادی بخشی از نیروهای جهادی دولت اسلامی را از عراق به دورن مرزهای سوریه هدایت کرد. این نیروها در سوریه، زیر نظر ابومحمد الجولانی، برای عملیات نظامی و تصرّف شهرهای مهم آن کشور سازمان‌‌دهی شدند. جولانی با حمایت ابوبکر البغدادی، توانست در سوریه گروه جبهه‌‌النصره را تأسیس کند. جبهه‌‌النصره در مدت کوتاهی به یکی از گروه‌‌های قدرتمند سلفی‌‌-‌‌جهادی و تکفیری در سوریه مبدّل گشت. در این دوره جبهه‌‌النصره به انحاء مختلف وابستگی خود را به تشکیلات مرکزی القاعده اعلام می‌‌کرد.
به دنبال موفقیت‌‌های چشم‌‌گیر جبهه‌‌النصره در سوریه، ابوبکر البغدادی طی بیانیه‌‌ای اتحاد و همبستگی نیروهای النصره با دولت اسلامی عراق را اعلام نمود و با تغییر نام تشکیلات دولت اسلامی عراق به دولت اسلامی عراق و شام (مشهور به داعش)، مرز فعالیت‌‌های خود را از عراق به سوریه گسترش داد. این اقدام ابوبکر البغدادی نه تنها از سوی ابومحمد الجولانی ردّ شد، بلکه تشکیلات مرکزی القاعده به رهبری ایمن الظواهری نیز این اقدام ابوبکر البغدادی را خارج از اختیارات وی اعلام کرد و به او توصیه نمود که با ترک سوریه، امور جهادی مربوط به بلاد شام را به ابومحمد الجولانی، امیر القاعده شام (جبهه النصره) واگذار کند. هم‌‌زمان، گروه النصره با صدور بیانیه‌‌ای تبعیت کامل فرماندهی و اعضای تشکیلات خود را از القاعده به رهبری ایمن الظواهری اعلام کرد.37
ابوبکر البغدادی، که از الحاق جبهه‌‌النصره به دولت اسلامی ناامید شده بود، با کشاندن شمار زیادی از نیروهای خود به سوریه، طی بیانیه‌‌ای در آوریل 2013، انحلال جبهه‌‌النصره و ادغام آن در دولت اسلامی عراق و شام (داعش) را اعلام نمود. این موضوع به درگیری‌‌های خونین میان دو طرف در خاک سوریه انجامید. در ژوئن 2013، ایمن الظواهری با صدور پیامی، تصمیم ابوبکر البغدادی در تأسیس دولت اسلامی عراق و شام، و نیز اظهارات ابومحمد الجولانی در باب رفض داعش را خطا خواند و با اعلام این‌‌که جبهه‌‌النصره شاخه مستقل القاعده در سوریه است، ادغام این گروه در دولت اسلامی را منتفی دانست. امّا بغدادی با انتشار پیام صوتی، زیربار دستورهای ایمن الظواهری نرفت و هم‌‌چنان طرح ادغام النصره و تشکیل دولت اسلامی عراق و شام را حرکتی رو به جلو عنوان نمود. از دید بغدادی، پذیرش حکمیت ایمن الظواهری به معنای پذیرش معاهدات دوران استعمار و سقوط امپراتوری عثمانی، مبتنی بر تعیین مرزهای بین‌‌المللی است و از اعتبار ساقط است.38
داعش با پیشروی در مناطق شرقی سوریه، نفوذ خود را از مرزهای عراق تا استان رقه در شمال سوریه گسترش داد و در شهر رقه را به عنوان مرکز دولت اسلامی عراق و شام معرفی کرد.
در سال 2014، تحولات سیاسی عراق (برگزاری انتخابات پارلمانی و اختلاف بر سر تعیین نخست‌‌وزیر و تقسیم قدرت) و بروز تناقضاتی در ارتش این کشور (نیروهای ناکارآمد و تسلط نیروهای وابسته به ارتش بعثی بر برخی از واحدهای سازمانی ارتش)، شرایط امنیتی کشور را به سود توسعه‌‌طلبی سران داعش دگرگون ساخت. داعش که با جذب نیروهای جدید، از قبل برای چنین روزهایی آماده شده بود، فرصت را غنیمت شمرد و به اشغال گسترده شهرهای عراق پرداخت. در مناطق شمالی و غربی عراق، با خیانت برخی از مقامات سیاسی و پیوستن قبایل به داعش، شهرهای استان‌‌های نینوا و دیالی، یکی پس از دیگری فرو ریختند و موصل، مرکز استان نینوا و دومین شهر بزرگ عراق، به تصرّف نیروهای داعش در آمد. داعش با تسلط بر مناطق وسیعی از خاک عراق و سوریه، با تغییر نام دولت اسلامی عراق و شام به «دولت اسلامی»، رسماً تأسیس خلافت اسلامی را اعلام و ابوبکر البغدادی را امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین نامید. به دنبال این موضوع، ابوبکر البغدادی در مسجد جامع موصل ظاهر شد و به ایراد خطبه‌‌های نماز جمعه پرداخت و پس از اقامه نماز جمعه، مراسم بیعت همگانی با خلیفه دولت اسلامی به اجرا درآمد. این اقدام ابوبکر البغدادی، نارضایتی رهبران گروه القاعده و طالبان، که خود را مادر جریان‌‌های جهادی می‌‌دانستند، را در پی داشت.39
ساختار تشکیلاتی داعش مبتنی بر مجموعه‌‌ای از شوراها است که زیر نظر رهبری داعش فعالیت می‌‌کنند. بیشتر افراد فعال در رده‌‌های مسئولیتی این شوراها، از افسران سابق ارتش عراق و عناصر رژیم منحلّه بعثی هستند. هرم قدرت در این گروه به شرح زیر است؛40
- ابراهیم عواد ابراهیم البدری الرضوی الحسینی السامرائی، ملقب به ابودعاء و مشهور به ابوبکر بغدادی رهبر گروه داعش و بر اساس بیانیه سخنگوی این گروه، در مقام خلیفه دولت اسلامی جایگاه اوّل را احراز کرده است.
- أبو عبدالله البغدادی، معاون بغدادی و نفر دوم داعش است. ابوبکر البغدادی این سمت را بعد از کشته شدن ابوعمر البغدادی، امیر سابق داعش به همراه ابوحمزه المهاجر وزیر جنگ این گروه ایجاد کرد تا در صورت کشته شدن رهبر داعش، فرماندهی این گروه دچار خلأ نشود.
فضل أحمد عبدالله الحیالی (أبو مسلم العفری الترکمانی) به عنوان معاون خلیفه داعش در عراق، نفر سوم ساختار این گروه تروریستی به حساب می‌‌آمد. وی در سال 2015 در حمله هوائی آمریکا به اطراف موصل کشته شد.
- شورای نظامی؛ ریاست این شورا برعهده ولید العلوانی (أبو أحمد العلوانی) اهل عراق است. این شورا از سه نفر تشکیل شده که از سوی خلیفه انتخاب می‌‌شوند و مأموریت آنها نظارت بر عملیات نظامی داعش در مناطق مختلف است.
- شورای دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی؛ ریاست این شورا بر عهده أبو علی الأنباری اهل عراق است. این شورا مهم‌‌ترین حلقه در ساختار داعش به شمار می‌‌رود. مأموریت‌‌های شورای دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی تأمین امنیت ابوبکر البغدادی، ترسیم نقشه‌‌ها و برنامه‌‌های داعش، جمع‌‌آوری اطلاعات جاسوسی و ارزیابی آنها و اتخاذ تصمیم بر این اساس است.
بسیاری در تفسیر پدیده بروز و گسترش برق‌‌آسای داعش به نظریه‌‌ی توطئه اعتقاد دارند. مضمون این نظریه این است که حمایت اطلاعاتی و لجستیکی برخی کشورها از این گروه تروریستی، این امکان را به آن داد تا برای حمله به بیشتر کشورهای جهان برنامه‌‌ریزی کند امّا این گروه تروریستی به‌رغم دستاوردهای میدانی در عراق و سوریه نتوانست در برابر پایداری و اقدام گسترده نظامیان این دو کشور، که از سوی نیروهای مردمی حمایت می‌شوند و از پشتیبانی هوائی و مشاوره ایران و روسیه برخودار هستند، دوام آورد. داعش در نیمه دوم سال 2017 تقریباً تمام قلمرو و سرزمین‌‌های خود را از دست داد.
د. گروه احرارالشام
«احرار‌‌ الشام» از جمله بزرگترین تشکل‌‌های معارض در سوریه محسوب می‌‌شود. این گروه در سال 2011 به‌دنبال آزادی تعدادی از زندانیان که با عفو عمومی حکومت سوریه انجام شد، پایه‌‌گذاری شده است. این گروه در حقیقت بازوی نظامی اخوان‌‌المسلمین در سوریه محسوب می‌‌شود و از نظر عملیاتی در ارتباط تنگاتنگ با القاعده است. از این رو در کنار «حسان عبود» فرمانده و مؤسس این گروه، «ابومصعب‌‌السوری» یا همان خالد السوری همواره بر فعالیت‌‌های احرارالشام نظارت کرده است. حسان عبود و ابومصعب به‌‌همراه 45 تن از دیگر فرماندهان این گروه در یک عملیات انتحاری به وسیله یکی از عوامل داعش کشته شدند. هاشم الشیخ معروف به ابو جابر، مهند المصری معروف به ابویحیی الحموی، شیخ عمار الخضر و ابو راتب الحمصی41 پس از مرگ حسان عبود فرماندهی این گروه را به‌دست گرفته‌‌اند. گروه تروریستی احرار الشام در ابتدای شکل‌‌گیری با حمله به انبارهای سلاح ارتش سوریه اقدام به تجهیز خود نمود و پس از آن نیز با استفاده از ظرفیت گروه‌‌های تروریستی در عراق، اقدام به خرید سلاح و تقویت بنیه عملیاتی خود کرده است. نیروهای احرار الشام در سال ۲۰۱۳، که در سراسر سوریه در قالب ۸۳ یگان عملیاتی فعالیت داشته‌‌اند، بالغ بر 20 هزار نفر ذکر شده‌‌اند. احرار الشام در حمله به ادلب نقش محوری ایفا کرده و از پشتیبانی گسترده دولت ترکیه برخوردار بوده است. در پی سقوط ادلب در فروردین 1394 و قدرت‌‌نمائی احرارالشام در این شهر، مجموعه‌‌های متعددی از گروه‌‌های تروریستی بدان پیوسته‌‌اند. برخی آمار نیروهای احرارالشام را تا 35 هزار نفر هم ذکر کرده‌‌اند. این گروه تروریستی پایه‌‌گذار عملیات‌‌های انتحاری و انفجار خودروهای بمب‌‌گذاری شده در شهرهای مختلف سوریه خصوصاً دمشق، حلب و حمص است. احرارالشام در مراحل گوناگونی با جبهه النصره وارد درگیری نظامی شده است. فقدان رهبری کاریزماتیک و طراحی نرم وسخت النصره درباره این گروه باعث افت سازمانی و ساختاری احرارالشام شد. تعداد زیادی از نیروهای این گروه عملاً در سایه ایجاد منطقه کاهش تنش در استان ادلب سوریه، یا به هیأت تحریر الشام پیوسته یا از درگیری‌‌های میدانی کناره گرفته و خود را برای ورود به روند سیاسی در چارچوب روند آستانه آماده می‌‌کنند.
ه‍‌. جیش‌‌الاسلام
این گروه که به سرکردگی «زهران علوش»،42 سرکرده گروه تروریستی «گردان اسلام» در سپتامبر 2013 اعلام موجودیت کرد، متشکل از 50 گروهک با تفکر سلفی افراطی است که بیشتر در دمشق و حومه آن فعالیت می‌‌کنند. جیش‌‌الاسلام معروف به ارتش عربستان در سوریه است. این نامگذاری به این دلیل است که اختلافات موجود در ائتلاف ملی مخالفان سوریه، باعث اختلاف و جدایی گروه‌‌های مسلح داخل سوریه شد و عربستان توانست با سرمایه‌‌گذاری و ارسال سلاح برای گروه‌‌های مستقر در حومه دمشق آنها را با یکدیگر متحد کند. اعضای آن را بیش از 20 هزار نفر تخمین زده‌‌اند. این گروه، مسئولیت انفجار دفتر امنیت ملی سوریه را، که به کشته شدن وزیر دفاع، رئیس امنیت ملی و برخی دیگر از مقامات امنیتی سوریه نیز انجامید، بر عهده گرفته است. محل اصلی فعالیت‌‌های این سازمان در دوما و غوطه شرقی واقع در حومه دمشق است. جیش‌‌الاسلام از بزرگترین و سازمان‌‌یافته‌‌ترین گروه‌‌های شورشی سوریه محسوب می‌‌شود و به سبب کارآمدی و نظم و انضباط مورد احترام گروه‌‌های غیراسلامی است. این گروه در یک دوره نسبتاً طولانی در همپیمانی با گروه‌‌های دیگری همچون جبهه‌‌النصره (هیأت تحریرالشام) و ارتش آزاد بسر می‌‌برد.43 زهران علوش در روز جمعه 04 /10 /1394 در حالی که در نشست تعدادی از فرماندهان گروههای تروریستی شرکت کرده بود، در جریان بمباران هوایی روسیه به همراه تعداد دیگری از آنها کشته شد. پس از اعلام مرگ زهران علوش، فردی به نام ابو همام البویضانی به عنوان جانشین او معرفی شد.44 هم اکنون این گروه عملاً از هم‌‌پیمانی هیأت تحریر الشام خارج شده است. عربستان سعودی به عنوان اصلی‌‌ترین حامی و هادی جیش‌‌الاسلام به دلیل تغییر اولویت‌‌های منطقه‌‌ای، مدیریت میدانی این گروه را به مصر سپرده است. جیش‌‌الاسلام با هدایت مصر در حال رایزنی با دولت سوریه جهت کاهش فشار و تفاهم در چارچوب روند آستانه می‌‌باشد.
و. جبهه الشامیه
الجبهه‌‌الشامیه، اتاق عملیات نظامی مشترک چند گروه تروریستیِ فعال در منطقه حلب سوریه است که فرماندهی «عبدالعزیز سلامه» و «مقدم ابوبکر» اعلام وجود نمود. اعضای این جبهه گرایش‌‌های ایدئولوژیک متفاوتی دارند و از سلفی‌‌های تندرو تا گروه‌‌های غیرسیاسی وابسته به ارتش آزاد سوریه در آن عضویت دارند. این گروه در 4 دی 1393 با مشارکت جبهه اسلامیه (شاخه حلب)، ارتش مجاهدین، جنبش نورالدین زنکی، گروه فاستقم کما امرت و جبهه اصالت و توسعه تأسیس شده است و در ۱۸ آوریل ۲۰۱۵ انحلال خود را به عنوان یک ائتلاف اعلام کرد. در این زمینه گروه ناظر بر حقوق بشر در سوریه اعلام کرد تعدادی از گروه‌‌های تروریستی مستقر در حلب سوریه موافقت خود را برای فعالیت زیر یک پرچم و رهبری واحد را اعلام کرده و نام الجبهه‌‌الشامیه را برای خود انتخاب کرده‌‌اند. اما دیری نپائید گروه‌‌های فوق انحلال جبهه‌‌الشامیه را اعلام نموده ولی تأکید کردند به همکاری با یکدیگر ادامه خواهند. دلیل این انحلال عدم همکاری بین گروه‌‌ها، خروج برخی از گروه‌‌های عضو و تشکیل گروه جدیدی با نام ثوار الشام (انقلابیون شام)، و افزایش قدرت ائتلاف جیش‌‌الفتح عنوان شد.45
هرچند گروه‌‌های تکفیری به این مجموعه‌‌ها خلاصه نمی‌‌شوند ولی این گروه‌‌ها مهمترین مجموعه‌‌هائی هستند که در سال‌‌های اخیر در منطقه غرب آسیا بروز و ظهور یافته و در چارچوب منافع قدرت‌‌های منطقه یا فرامنطقه ایفای نقش نموده‌‌اند. البته سرعت جابجائی صحنه‌‌های درگیری و تحولات نیز به کاهش جایگاه یا افزایش فضای بازیگری برخی از آنها کمک زیادی نموده است. مطالعه تغییرات ساختاری، جابجائی هم‌‌پیمانی‌‌ها، عمق مناسبات داخلی و رقابت‌‌های پیدا و پنهان این گروه‌‌ها نیازمند مجال دیگر است.
پانوشت‌ها
1-گرایش اسلام‌‌گرایان مصری به تفکر سلفی برای مقابله با هجوم فکری و فرهنگی غرب و تلاش‌‌های محمد عبده، رشیدرضا و حسن البناء، همگی در مسیر رشد مکتب سلفیه به بار نشست و جبهه اسلام‌‌گرایان سلفی در مقابل غرب‌‌گرایی و مدرنیته تشکیل شد. تفکرات اعتدالی و رویکردهای عمل‌‌گرایانه‌‌ی سازمان اخوان‌‌المسلمین، به‌‌عنوان یکی از جریان‌‌های سلفی معاصر، موجب پیدایش انشعاب‌‌های انتقادی نسبت به آن گردید. نخستین کسی که با پیش‌‌زمینه بازگشت به هویت اسلامی، سخن از هجرت، جهاد و مبارزه با طاغوت‌‌ها را به میان آورد، سید قطب بود. تفکرات وی، بذر گروه‌‌ها و سازمان‌‌های سلفی ـ جهادی را ابتدا در مصر و سپس در تمام کشورهای اسلامی افشاند. (ربیعی‌‌فر، احمد، القاعده، انتشارات دارالإسلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)، قم: 1394، صص 12-13)
2- ربیعی، احمد، همان، صص 14 – 15.
3- عبدالباری عطوان، القاعده التنظیم السری، ص 56.
4- زرقاوی، ابی مصعب (1427)، «کلمات مضیئه، الکتاب الجامع لخطب و کلمات الشیخ المعتز بدینه»، شبکه البراق الاسلامیه.
5- همان، صص 214-212.
6- ظواهری،ایمن(1423)، «الولاء و البراء،عقیده منقوله و واقع مفقود».
7- همان همان، صص 3و12.
8- (زرقاوی، ابی مصعب (1427)، «کلمات مضیئه، الکتاب الجامع لخطب و کلمات الشیخ المعتز بدینه»، شبکه البراق الاسلامیه، 73)
9- دیدگاه و رفتار بنیان‌‌گذاران القاعده نسبت به شیعه و جمهوری اسلامی ایران متفاوت است. "ابو مصعب الزرقاوی" دارای افراطی‌‌ترین نگاه علیه شیعه است. ولی، ایمن الظواهری که در حال حاضر رهبری القاعده را برعهده دارد نسبت به ایران و شیعه با احتیاط بیشتری سخن می‌‌گوید.
10- همان، صص 61-66.
11- روسیا الیوم، 5 دسامبر 2012.
12- www.alalm.ir/news/1479808.
13-. www.aljazeera.net پایگاه اطلاع رسانی شبکه تلویونی الجزیره 13 /03 / 1393.
14- 267444. http//www.raialyoum.com.
15- 26046. http//thenewkhalij.org/ar/node.
16- رویترز 28 جولای 2016.
17- http://www.almayadeen.net/news/780455.
18-. 2017/9/22. http://www.aljazeer.net/news/reportsandinterviews
19- ربیعی‌‌فر، احمد، همان، صص 57-59.
20- همان، ص 60.
21- ربیعی‌‌فر، احمد، همان، صص 53-54.
22- همان.
23- همان، ص 56.
24- پیش از این دولت آمریکا جایزه ۷ میلیون دلاری در قبال اطلاعاتی که منجرب به دستگیری وی شود تعیین کرده بود.
25- WWW.nytimes.com.  نیویورک تایمز 04/07/1393
26- فرمانیان، مهدی، همان، ص 46.
27- همان، ص 47.
28- همان.
29- WWW.tasnimnews.com خبرگزاری تسنیم .
30- ملا منصور در اول خرداد 1395 در منطقه مرزی بین قندهار افغانستان و بلوچستان پاکستان موسوم به نوشکی در داخل خاک پاکستان، در حمله هوائی آمریکا کشته شد. www.isna.ir
31- حسن مصطفی، همان، صص 45-50.
32- همان، ص 51.
33- همان، صص 52-53.
34- حامد داوود محمد خلیل الزاوی، مشهور به ابوعمر الهاشمی الحسینی البغدادی در سال 1964 در زاویه، یکی از روستاهای حدیثه در استان الانبار عراق به دنیا آمد. وی پس از فارغ التحصیلی از دانشکده پلیس بغداد، در اداره پلیس شهر حدیثه استخدام شد. وی پس از ملاقات با ابومحمد اللبنانی و شیخ ابوانس الشامی، با جماعت التوحید و الجهاد بیعت کرد و با تمام نیروهای تحت فرمان خود بدان پیوست. از این دوره به بعد، ابوعمر البغدادی دوشادوش سران التوحید و الجهاد و در کنار زرقاوی به فعالیت پرداخت. ابتدا از سوی زرقاوی، به عنوان والی دیاله انتخاب شد و مدتی بعد مسئول تعیین والیان گردید. (برای اطلاع بیشتر ر.ک: همان، صص 60-61)
35- همان، صص 62-65.
36- همان، صص 68-69.
37- همان، ص 72.
38- همان ص 73.
39- همان ص 79.
40- www.mashreghnews.ir، پایگاه خبری مشرق نیوز:
www.mashreghnews.ir/fa/news/435571
41- وی توسط افراد ناشناس در روستای فرحانیه از توابع حمص مورد هدف گرفت و کشته شد. شبکه اطلاع رسانی سوریه مباشر 16 / 10 / 1394.
42- "محمد زهران عبدالله علوش" سال 1960 در غوطه در خانواده‌‌ای افراطی به دنیا آمد. پدر او "عبدالله علوش" یکی از مهمترین سران وهابی اخوان‌‌المسلمین در سوریه است. وی پس از تأثیرگذاری بر جوانان دوما و غوطه، آنان را سازماندهی کرد تا بتواند هسته‌‌های تروریستی کوچکی را تشکیل دهد. به دلیل همین فعالیتها از سال 1987 تحت تعقیب سرویس‌‌های اطلاعاتی سوریه قرار گرفت. علوش در سال 2009 به اتهام دست داشتن در برنامه‌‌ریزی برای انجام عملیات تروریستی دستگیر شد و به زندان افتاد، اما در ژوئیه 2011 مشمول عفو عمومی ریاست جمهوری شد و توانست به همراه شمار قابل توجهی از افرادی که در جریان ناآرامی‌‌ها به دلیل دست داشتن در اقدامات مسلحانه زندانی شده بودند، از زندان خارج شود و...
43- wwwalalam.irپایگاه اطلاع رسانی العالم 10 / 10 //1394.   
44- www.alalam.irپایگاه اطلاع رسانی العالم 05 // 10 // 1394.
45- WWW.fa.abna24.com خبرگزاری ابنا 05 /10 /1393.


تعداد مشاهده: 978