فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

تأثیر گروه‌های تکفیری بر آرمان فلسطین

سمیر الحسن

چکیده

گروه‌های تکفیری اساساً در بردارنده طرح و برنامه برای مقابله با رژیم‌های عربی، و نه رویارویی با اسراییل، هستند. این گروه‌ها ظرف سالیان گذشته، که بر مرزهای سوریه با فلسطین اشغالی تسلط یافتند، حتی یک گلوله هم به سمت رژیم اشغالگر اسراییل شلیک نکردند بلکه در عمل نشان دادند که از سوی اسراییل پشتیبانی می‌شوند و شواهد متعددی دال بر ارتباط امنیتی و نظامی و اطلاعاتی و درمانی میان شماری از گروه‌های جهادی مسلح و اسراییل وجود دارد.
از سوی دیگر عملکرد بد گروه‌های تکفیری به رژیم‌های عربی جرأت داد تا با اسراییل علیه جریان‌های مقاومت در منطقه همپیمان شوند و بدین ترتیب تابوی بهبود روابط با رژیم اشغالگر قدس را شکستند، و در نتیجه، این رژیم‌ها به طور رسمی صلح با اسراییل را آغاز کردند و در رسانه‌های گروهی برای صلح با اسرائیل به بازارگرمی پرداختند تا اتهام حمایت از تروریسم را از خود بزدایند؛ و نشان دادند که آماده قربانی کردن مسأله فلسطین هستند و بدین ترتیب مسأله مزبور در محاسبات رسمی جهان عرب اولویت خود را از دست داد و نبرد با ایران و محور مقاومت جایگزین آن شد؛ یعنی همان محوری که حامی مالی و نظامی مقاومت فلسطین است . موضوع فلسطین در طول تاریخ خود، هیچگاه مانند دوران معاصر دچار افت نشده بود. در اثر گسترش گروه‌های تکفیری در جهان عرب، به ویژه در کشورهای شناخته شده به عنوان حامی مقاومت فلسطین، و نیز در نوار غزه و سراسر فلسطین، به طور بی‌سابقه‌ای خدشه‌دار گردید.

کلمات کلیدی: گرو‌های تکفیری ، فلسطین ، اسراییل ، جبهه النصره ، داعش
مقدمه
موضوع فلسطین در سالیان گذشته، در میان مسائل مورد توجه افکار عمومی و رژیم‌های رسمی جهان عرب، به شدت دچار پسرفت شد. توجه و علاقه و اهتمام جهان عرب به مسأله فلسطین، از زمان آغاز بهار عربی شدیداً کاهش یافت و آینده این مسأله با خطر واقعی روبرو شد؛ به ویژه با توجه به اینکه برخی از کشورهای عربی و غربی و منطقه‌ای سعی کردند از قیام‌های شکل گرفته علیه رژیم‌های همپیمان با آمریکا، برای درهم کوبیدن نظام‌های سیاسی مخالف امپریالیسم در منطقه سوء‌استفاده کنند؛ و قیام‌های برپا شده در این مناطق را به سمت سرنگونی کامل رژیم‌های حاکم، و مخالفت با مکانیزم اصلاحات پیش بردند.
وجود گروه‌های تروریستی باعث گسترش تروریسم و رواج قوم‌گرایی و مذهب‌گرایی شد و رژیم‌های مستبد فرصت یافتند مخالفان خود را بیش از پیش سرکوب کرده و مورد اذیت و آزار قرار دهند و کشورهای همسایه خویش را متهم کنند؛ و برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی و شکست خود در اداره بحران‌های درون جوامع خویش، از همسایگان شان به عنوان کشورهای مذهبی یاد کنند.
آمریکا با استفاده از جو به وجود آمده به وسیله گروه‌های تکفیری، فرصت یافت بار دیگر در جهان عرب حضور یابد و بار دیگر با تقویت اختلافات و شکاف‌ها در جوامع مختلف عربی دارای تنوع دینی و مذهبی در صدد تشکیل خاورمیانه جدید برآید و برای تحریک کشورهای منطقه علیه یکدیگر به مانع ‌راشی و بحران آفرینی پرداخت؛ به امید آنکه اختلافات شکل گرفته در منطقه بتواند به اهداف و منافعش تحقق ببخشد و باعث جذب بیش از پیش اسراییل در منطقه شود. زیرا واشنگتن در سال 2006 نتوانست به خاورمیانه جدید اعلام شده از سوی کوندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا، تحقق ببخشد.
ما در اینجا سعی داریم پیامدها و تأثیرات منفی اندیشه‌ها و عملکرد این گروه‌ها را بر مسأله فلسطین مورد توجه و بررسی قرار دهیم و برای بازگردان مسأله فلسطین به جایگاه شایسته اش و قرار دادن آن در صدر اولویت‌ها، پیشنهادها و توصیه‌هایی ارائه دهیم؛ زیرا موضوع فلسطین تنها موضوعی است که می‌تواند جهان عرب و اسلام را حول محور یک هدف واحد گردهم جمع کند و چشم آنان را به روی واقعیت دشمن مشترک‌شان، یعنی اسراییل، که سرزمین و مقدسات ملت فلسطین را به یغما برده است، باز کند.
پشتوانه تاریخی ضروری
در واقع گروه‌های تکفیری در جهان عرب موضوع جدیدی نیستند. این گروه‌ها از قیام‌های شکل گرفته در جهان عرب قدیمی تر هستند و ریشه‌های آنها به جهاد افغانی‌ها در دهه هشتاد در افغانستان بازمی‌گردد که طی آن آمریکا و عربستان و پاکستان و مصر، از گروه‌های جهادی برای مقابله با ارتش شوروی و دور کردن آن از آب‌های گرم دریای مدیترانه و خلیج (فارس) حمایت می‌کردند.
آمریکا و هم‌پیمانانش در منطقه به منظور مهار انقلاب اسلامی ایران سال 1979 و به محاصره درآوردن آن سعی کردند مانع رسیدن این انقلاب به جهان عرب شوند و به همین منظور ایران هراسی را آغاز کردند و با تبلیغ و ترویج مذهب وهابی، دشمن ذاتی شیعه، ملت‌ها را علیه انقلاب ایران تحریک کردند و با اندیشه جهادی و اقدامات تحریک‌آمیز مذهبی به نام جهاد از جنبش‌های جدایی طلب در ایران حمایت کردند.
اختلاف میان این گروه‌ها و کشورهایی که در گذشته به دلیل داشتن منافع مشترک از آنها حمایت می‌کردند، با عقب‌نشینی شوروی از افغانستان آغاز شد و همین امر باعث پیدایش تشکیلات القاعده شد که در هم کوبیدن منافع آمریکا در جهان و سپس رژیم‌های عرب حامی منافع امریکا به اولویت اصلی این تشکیلات تبدیل شد. این رژیم‌ها دست‌نشانده بودند و نقش آنان با حقوق و منافع ملت‌های عرب و مسلمان در تضاد بود.
این گروه‌ها تحت نظارت امنیتی و اطلاعاتی برخی از کشورها و در شرایط تحریک‌آمیز خصمانه شکل گرفتند و رشد و نمو کردند. به همین دلیل به طور طبیعی ایدئولوژی آنان نیز مخدوش و ناموزون بود و به تدریج از محتوای اسلام منحرف شد. این واقعیت در سطح گسترده‌ای در الگوی القاعده در عراق به رهبری ابومصعب زرقاوی نمایان شد که درگیری را به رویارویی آشکار با مذهب شیعه به عنوان دشمن اول اسلام تبدیل کرد.
داعش و النصره از درون اندیشه القاعده در عراق شکل گرفتند. دستگاه‌های اطلاعاتی برخی از کشورها عمیقاً در چنین اندیشه‌ای نفوذ کرده بودند و برخی از رژیم‌های غربی و عربی دریافتند که می‌توانند از نیروی این تشکیلات و ذوق و شوق عناصرش و رویکرد خصمانه تکفیری اش در جهت تحقق بخشیدن به اهداف و دستور کار خویش استفاده کنند؛ همچنانکه در گذشته نیز از جهاد افغانستان به نفع خود سود جسته بود و این همان چیزی است که امروزه در صحنه عراق و سوریه و صحنه عمومی جهان عرب که موضوع فلسطین به طور کامل در آن تصفیه شده شاهد آن هستیم.
اگر در اقدامات تشکیلات داعش و سایر گروه‌های تندرو در سوریه و عراق دقت کنیم، در خواهیم یافت که عملکرد همراه با ایدئولوژی تند این گروه‌ها با ایجاد شرایط اجتماعی و سیاسی و امنیتی ذیل به شدت به مسأله فلسطین آسیب رساند:
نبرد با محور مقاومت و فرسایش آن
جریان‌هایی که در کمین محور مقاومت نشسته بودند ، سعی کردند با بکارگیری این گروه‌ها تأسیسات زیربنایی کشورهای محور مقاومت مانند عراق و سوریه را از بین ببرند و آنها را از درون دچار فرسایش نمایند و ساختارهای شان را به عنوان یک کشور از بین ببرند و تصمیم گیری سیاسی آنها را تحویل خارج دهند.
جریان‌های مخالفِ محور مقاومت، هماهنگ با این طرح و برای کامل کردن آن، به شیطان جلوه دادن ایران و خدشه‌دار کردن چهره ایران در جهان عرب پرداختند تا بتوانند در محور مقاومت شکاف ایجاد کنند و با تبلیغ این که ایران جزو کشورهای عربی و منطقه نیست، تهران را از منطقه دور کنند. اما حضور ایران در جهان عرب، به ویژه در سوریه و عراق و حمایتش از ملت یمن، یک رویکرد سیاسی است و دولت ایران از مذهب‌گرایی قومی و آرزوی برپایی امپراتوری پارسی متنفر است.
رژیم‌هایی که در مدار آمریکا قرار دارند، جرأت یافتند چهره جنبش‌های مقاومت را خدشه‌دار جلوه دهند و آنها را به تندروی و مزدوری برای ایران و دست داشتن در گسترش تشیع و طرح‌های ایدئولوژی سیاسی متهم کنند. این رژیم‌ها با نزدیک شدن به اسراییل علیه مقاومت فلسطین گام برداشتند و از آنها به عنوان گروه‌های تروریستی نام بردند و به بهانه مبارزه با تروریسم خواستار بیرون رانده شدن جریان‌های فلسطینی از کشورهایی شدند که با آنها همراه و همگام بوده و از آنان حمایت به عمل می‌آوردند و به تحریک مجامع بین‌المللی علیه ایشان اقدام کردند. در واقع گروه‌های تکفیری و اقدامات ضد انسانی شان بیشترین و بزرگ ترین تأثیر را در خدشه‌دار شدن چهره اسلام داشتند و بهانه‌ای برای سرکوب و مهار اسلام به وجود آوردند و به خدمتکاری فرمانبر برای منافع غرب و پیروانش در جهان اسلام تبدیل شدند.
گفتمان گروه‌های تکفیری، توان بسیج و تحریک افکار عمومی علیه شیعه را دارد و می‌تواند ایران را افکار عمومی در بالاترین سطح خصومت و هم ردیف با اسراییل قرار دهد. این گروه‌ها مقابله با شیعه و در هم کوبیدن منافعش را به حمله علیه اسراییل ترجیح می‌دهند.
یکی از ویژگی‌های این گروه‌ها آن است که به بهانه وفاداری جنبش‌های مقاومت عربی به تشیع و ایران، افکار عمومی را علیه این جنبش‌ها تحریک می‌کنند. از نظر این گروه‌ها حزب‌الله یک حزب قومی مذهبی و مجری فرامین ولی فقیه است؛ و دو جنبش حماس و جهاد اسلامی هوادار تهران هستند و در تبلیغ و گسترش تشیع در میان فلسطینیان و اجرای دستور کار ایران در منطقه دست دارند. این گروه‌ها همزمان با پخش اتهامات یاد شده، از گروه‌های سلفی که با ولی امر حاکم بر کشورهای شان همراه و همگام هستند و خواستار اطاعت مطلق از حاکم موجود هستند، حمایت مالی گسترده به عمل می‌آورند.
این گروه‌ها به تحریک شدید افکار عمومی علیه شیعه و اخوان‌المسلمین و جنبش‌های تصوف و پیروی از دولت سعودی و وفاداری نسبت به آن به عنوان سرزمین توحید در جهان شهرت یافته اند و از احساس سرخوردگی و ناکامی فلسطینیان در سرزمین‌های اشغالی و اردوگاه‌های پناه جویان سوء‌استفاده می‌کنند.
این گروه‌ها با استفاده از رسانه‌های گروهی موجود در اختیار طرف‌های نزدیک به غرب به شدت به اندیشه اسلامی آسیب رسانده اند و کارهای شان باعث خدشه‌دار شدن جنبش‌های اسلامی در محیط‌های مسلمان شده است. این گروه‌ها از هر گونه طرح اسلامی که می‌خواهد میان امت مسلمان وحدت ایجاد کند و به استقلال تحقق ببخشند و به دوران پیروی از غرب پایان دهند، متنفرند.
گروه‌های تکفیری در نوار غزه
بسیاری از تشکیلات جهادی سلفی با رویکرد تکفیری مانند «جیش الاسلام» و «جند انصارالله» و «گردان‌های توحید» و «جیش الامه» و «انصار الدوله الاسلامیه» پس از سال 2005 در نوار غزه ظهور کردند.
درگیری‌هایی میان نیروهای وابسته به جنبش حماس و تشکیلات «جیش الاسلام» به رهبری ممتاز دغمش در سال 2007 روی داد و در سال بعد موج درگیری‌ها افزایش یافت که طی آن حماس توانست آلن جانستون، روزنامه‌نگار غربی ربوده شده توسط این تشکیلات، را آزاد کند.
درگیری میان سلفی‌های جهادی و جنبش حماس در سال 2009 از سرگرفته شد و عبداللطیف موسی، یکی از رهبران جریان سلفی جهادی در غزه، در خطبه نماز جمعه روز 14 8 /2009 برپایی امارات اسلامی در غزه را اعلام کرد و با نیروهای انتظامی حماس به درگیری مسلحانه پرداخت که در اثر آن وی به همراه شماری از یارانش کشته شد.
گروه‌های سلفی جهادی در غزه سعی داشتند بر برخی از مناطق تسلط یابند تا امارت یا دولت اسلامی را در آن اعلام کنند و این امر برای آنان بر آزادسازی سرزمین‌های اشغالی و مقابله با اشغالگران صهیونیست اولویت و ارجحیت دارد. فعالیت این گروه‌ها در نوار غزه، به ویژه در مرزهای مصر، که در آنجا تونل‌های زیرزمینی و راه‌های قاچاق به وفور یافت می‌شود و در هر دو سوی مرزهای مشترک غزه و مصر می‌توان از نگاه نیروهای امنیتی نظامی مخفی باقی ماند، افزایش یافت.
اقدامات رسانه‌ای و نظامی و فکری گروه جیش‌الاسلام رو به گسترش گذاشت. آنها انفجار کافی نت‌ها و آرایشگاه‌ها و مغازه‌های فروش آلات موسیقی را آغاز کردند و نیروهای پلیس را هدف قرار دادند تا آنکه نیروهای پلیس و انتظامی حماس در اواسط سال 2015 توانستند شمار بسیاری از عناصر این گروه را بازداشت کنند و به دنبال آن، افراد این گروه موشک‌هایی به سمت مناطق تحت اشغال اسراییل شیک کردند تا بدین ترتیب جنبش حماس را در تنگنا قرار دهند و با سوق دادن نوار غزه به سوی یک درگیری برنامه ریزی نشده با اشغالگران صهیونیست، حماس را تحت فشار قرار دهند تا مجبور شود عناصر وابسته به این گروه را، که در بازداشت بسر می‌برند، آزاد کند.  
این گروه، سپس به رویکرد رسانه‌ای اهتمام ورزید و با تولید ویدیوهای صوتی به انتقاد از دو جنبش حماس و فتح پرداخت. در برخی از این ویدیوها از فلسطینیان مقیم کشورهای خارجی خواسته شده بود که از حمایت از گروه‌های مقاومت و در رأس آنها حماس دست بردارند و حول محور خلافت ابوبکر بغدادی گردهم جمع شوند. جیش الاسلام، در یک پیام ضبط شده اعلام کرد: «بدانید که میان فتح و حماس تفاوتی وجود ندارد و هر یک از آنها به دنبال منافع شخصی خویش است و شماری از آنان مزدور صلیبی‌ها و صفوی‌ها هستند.»
در این پیام گفته شده بود: «حماس و فتح دو روی یک سکه هستند و کفر آنها کاملا آشکار است و ما در این خصوص دلیل الهی داریم.»
تشکیلات جیش‌الاسلام قبل از آن در سپتامبر 2015 با صدور بیانیه‌ای بیعت خود را با داعش و ارتباطش را با شاخه داعش در صحرای سینا موسوم به «انصار بیت‌المقدس» اعلام کرد و به دنبال آن، ممتاز دغمش با صدور بیانیه‌ای مطالب بیانیه قبلی‌اش را تکذیب کرد که به گفته محافل سیاسی از وجود اختلافات در درون تشکیلات در مورد بیعت یا عدم بیعت با ابوبکر بغدادی حکایت می‌کند.  
بسیاری از گزارش‌ها از دست داشتن محمد دحلان، یکی از رهبران جدا شده از جنبش فتح و مشاور محمد بن زاید ولیعهد امارات، در تشکیل شماری از گروه‌های تکفیری در غزه حکایت دارد تا بدین ترتیب حماس را در تنگنا قرار دهند و مصر را علیه حماس تحریک کنند و اتهام تروریست بودن را به حماس نسبت دهند که با سیاست‌های برخی از رژیم‌های عربی همخوانی دارد. این رژیم‌ها به دلیل تنفر از مقاومت و نزدیک شدن به اسراییل به دنبال آن هستند تا حماس را در تنگنا قرار دهند.
گزارش‌های مزبور همچنین حاکی است که دحلان از برخی از عناصرش در غزه خواسته است تا یک گروه سلفی وابسته تشکیل دهند و برخی از عناصر این گروه با عناصر سلفی شناخته شده ارتباط برقرار کردند و برای رویارویی با جنبش حماس به آنان پیشنهاد همکاری دادند و به دنبال آن نشان دادند که پول و سلاح بسیاری در اختیار دارند و می‌توانند کار انتقال پول و سلاح به صحرای سینای مصر را به آسانی انجام دهند و با طرف‌های عربی در ارتباط هستند که می‌توانند از ایشان حمایت به عمل آورند و موارد مورد نیازشان را تأمین کنند.
این گروه‌های تندرو علیرغم اینکه در تصفیه رقبای خود و ضربه زدن به جنبش‌های اسلامی میانه رو کاملاً قاطعانه و شدید عمل می‌کنند، اما ما چنین شدتی را از سوی آنان در برخورد با اشغالگران اسراییل مشاهده نمی کنیم. این گروه ها، به ویژه طی حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه در سالهای 2009 و 2012، فرصت‌های بسیاری داشتند تا با این رژیم وارد نبرد شوند، اما این گونه عمل نکردند.
محاصره غزه و آسیب رساندن به جنبش‌های مقاومت
افزایش شمار این گروه‌ها در نوار غزه و در شمال سینا هماهنگی‌های موجود میان مصر و اسراییل را افزایش داد زیرا مصری‌ها احساس کردند که امنیت ملی شان از سوی این گروه‌ها در معرض تهدید قرار گرفته است. این هماهنگی‌ها میان مصر و اسراییل پس از انعقاد موافقت نامه کمپ دیوید شکل گرفت. همین امر بهانه‌ای شد تا رژیم مصر از سال 2007 ، در کنار رژیم صهیونیستی، نوار غزه را به طور کامل به محاصره درآورد. قاهره در میان افکار عمومی مصر برای این محاصره توجیهی یافت. در همین راستا قاهره ناامنی‌هایی را، که برای نهادهای دولتی و خصوصی به وجود آمده بود، به این گروه‌ها و رفت و آمدشان میان غزه و صحرای سینا پیوند زد. رژیم مصر تنها به این امر بسنده نکرد و تونل‌ها را که از شدت محاصره غزه می‌کاست، ویران کرد و بر فشارهای خود بر حماس افزود تا این جنبش را وادار به اتخاذ مواضعی هم سو با رویکردهای داخلی و منطقه‌ای قاهره کند. اسراییل این فرصت تکرار نشدنی را مناسب یافت تا از خشم و کینه مصری‌ها نسبت به حماس، به دلیل قرار گرفتن این جنبش در کنار اخوان المسلمین در دوران حاکمیت محمد مرسی، استفاده کند و به تحریک مصر علیه گروه‌های مقاومت در نوار غزه اقدام کرد و عمداً حماس را با گروه‌های تکفیری که، به ملت‌های فلسطین و مصر آسیب می‌رسانند، پیوند زد و همین امر باعث شد تا رژیم مصر بر فشارهای خود بر حماس و سایر گروه‌های مقاومت در نوار غزه بیفزاید؛ که این نیز در جهت منافع مشترک مصر و اسراییل و نادیده گرفتن موضوع فلسطین و مقاومت در برابر اشغالگران بود.
اردوگاه‌های فلسطینی
یکی دیگر از عواملی که به موضوع فلسطین به شدت لطمه زد و باعث شد مسأله فلسطین بخشی از پایگاه مردمی خود را از دست بدهد، این بود که شماری از عناصر حماس به گروه‌های تندرو پیوستند و در کنار عناصر این گروه‌ها به نبرد پرداختند. پیوستن عناصر حماس به تشکیلات جهادی تندرو در اردوگاه‌های فلسطینی با شعله ور شدن جنگ در عراق در سال 2003 و قبل از آن افغانستان و شعله ور شدن جنگ در سوریه در سال 2011 نمایان شد و صحنه جدیدی برای نبرد در برابر حماس باز شد. شماری از تکفیری‌های مقیم اردوگاه عین الحلوه در جنوب لبنان به حمایت از تشکیلات «الشباب المسلم» و قبل از آن «جند الشام» و « فتح الشام» پرداختند. این گروه‌ها ظرف پنج سال گذشته به شاخه‌های داعش تبدیل شدند و اردوگاه مزبور را ترک کرده و به داعش و النصره در سوریه و عراق پیوستند.
عوامل برخی از انفجارهای انتحاری در بیروت، از همین فلسطینیان کوچ کرده به لبنان بودند. آنها برای انجام کارهایشان از اردوگاه‌های فلسطین به عنوان پناهگاه امن و پشتیبان لجستیکی خویش استفاده کردند. در برخی از گزارشها برآورد شده است که 300 جنگجوی فلسطینی، اردوگاه‌های فلسطینی در لبنان را به سمت صحنه‌های نبرد ترک کردند. اکثر اینها جوان بودند و بین 17 تا 30 سال سن داشتند؛ و بیش از 60 نفر از آنان در نبردهای داعش و النصره کشته شدند و تعدادی از ایشان نیز به اردوگاه‌ها بازگشتند و سرنوشت برخی از آنان نیز نامعلوم است. البته برخی از محافل پیش بینی می‌کنند که آنها همچنان در صفوف تشکیلات تروریستی در سوریه و عراق در حال نبرد هستند.1
درگیر نشدن با رژیم صهیونیستی در سوریه
گروه‌های تکفیری اساساً برای مقابله با رژیم‌های عرب، و نه رویارویی با اسراییل، طرح و برنامه دارند. به همین دلیل این گروه‌ها اصرار و تأکید دارند که حتما قلمرویی برای خود دست و پا کنند تا بتوانند در آنجا امارت خود را اعلام کنند. همین امر باعث شده تا رویارویی با رژیم صهیونیستی در فرهنگ و ادبیات آنها به تأخیر بیفتد و به بعد موکول شود. زیرا این گروه‌ها به مثمرثمر بودن مقاومت مردمی و مبارزه،به عنوان گزینه‌ای جهت مقابله با رژیم صهیونیستی، ایمان ندارند.
این گروه‌ها ظرف سالیان گذشته، که بر مرزهای سوریه با فلسطین اشغالی تسلط داشتند، یک گلوله هم به سمت رژیم اشغالگر اسراییل شلیک نکردند؛ بلکه در حالی که در کمین ارتش سوریه نشسته بودند و به نفرات آن شبیخون می‌زدند و به اردوگاه‌ها و مراکزش یورش می‌بردند، در عمل نشان دادند که از سوی اسراییل پشتیبانی می‌شوند تا آنجا که بسیاری از جنگجویان این گروه‌ها برای درمان رهسپار اسراییل شدند و برخی از آنها در صفحه تلویزیون اسراییل بر روی تخت بیمارستان در کنار بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسراییل، که در حال عیادت جنگجویان مجروح وابسته به نیروهای مخالف سوریه بود، ظاهر شدند. استدلال این افراد آن بود که اسراییل در حال دشمنی با آنان بسر نمی‌برد و دشمن شماره یک آنان نظام سوریه است و از بین بردن آن نیازمند همکاری با تمامی طرف‌هایی است که در سرنگون کردن نظام سوریه با آنان اشتراک منافع دارند. یک روزنامه اسراییلی فاش کرد که داعش پس از اصابت یک گلوله به اشتباه در سرزمین‌های اشغالی نامه‌ای برای اسراییلی‌ها فرستاد و از آنها عذرخواهی کرد و قول داد این کار تکرار نشود. شواهد متعددی دال بر ارتباط امنیتی و نظامی و اطلاعاتی و درمانی میان تعدادی از گروه‌های جهادی مسلح و اسراییل وجود دارد.
عادی سازی روابط و مناسبات با اسراییل به منظور حذف مسأله فلسطین
از سوی دیگر عملکرد و اقدامات نادرست گروه‌های تکفیری به رژیم‌های عرب جرات داد تا با اسراییل علیه جریان‌های مقاومت در منطقه همپیمان شوند؛ و بدین ترتیب تابوی عادی‌سازی روابط با رژیم اشغالگر قدس شکست و این رژیم ها، رسماً شروع به صلح با اسراییل کردند و در رسانه‌های گروهی برای این کار خود به توجیه و تبلیغ پرداختند تا اتهام حمایت از تروریسم را از خود بزدایند و نشان دادند که آماده قربانی کردن مسأله فلسطین هستند و بدین ترتیب مسأله فلسطین در محاسبات رسمی جهان عرب اولویت خود را از دست داد و نبرد با ایران و محور مقاومت جایگزین آن شد.
این طرح‌ها با تشکیلات مختلف آن در جهت خدمت به منافع آمریکا بود و بسیاری از اهداف آمریکا در منطقه را تحقق بخشید و به آمریکا جرأت داد طرح حذف قضیه فلسطین را مطرح کند که از آن به عنوان «معامله قرن» نام برده می‌شود. بر اساس این طرح آمریکا، با ایجاد کنفدراسیون کرانه باختری با اردن، و غزه با مصر، قضیه فلسطین اساساً حذف می‌شود و ایده شکل‌گیری کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس شریف تا ابد از بین خواهد رفت و طرح نابودی اسراییل به عنوان رژیم اشغالگر قدس پایان خواهد یافت؛ و برای برقراری صلح فراگیر در منطقه مشکل پناهندگان فلسطینی و اسکان آنان خاتمه می‌یابد و بر یهودی بودن اسراییل تأکید خواهد شد.
موسی ابومرزوق عضو شاخه سیاسی جنبش حماس گفت: «معامله قرن عملی نخواهد شد حتی اگر اوضاع منطقه به بدترین شکل ممکن خود برسد و تمام منطقه با خود درگیر خود شود.»
ابومرزوق در توئیت خود در 29 ژوئن تأکید کرد: «اسراییل تا زمانی که آزادی بیت المقدس و مسجدالاقصی سرلوحه ما است به بخشی از منطقه تبدیل نخواهد شد.» ابومرزوق در توئیت دیگری گفت: «فراخوان شکل گرفته جهت سوق یافتن به سوی صهیونیست‌ها را نمی‌توان با هیچ دلیل و بهانه‌ای توجیه کرد.» وی افزود: «هر کس بخواهد حق را بشناسد باید بنگرد که تیرها چه سمتی را نشانه گرفته‌اند. توافقنامه‌های اسلو هیچگاه نماینده خواست و اراده و هدف ما نبوده‌اند.»
توصیه‌ها
باید محور مقاومت را از نو ترمیم کرد و نباید بار دیگر اجازه دهیم این محور دچار فروپاشی شود و به بخشی از آن حمله شود. تجربه ثابت کرده که فروپاشی محور مقاومت باعث تضعیف طرف‌های تشکیل‌دهنده آن می‌شود و در آن صورت هر یک از طرف‌ها را به تنهایی می‌توان گیر انداخت و به همین دلیل وحدت و ترمیم محور مقاومت لازم و ضروری است و در این راه می‌بایست تلاش بیشتری به عمل آورد و برای ایجاد زمینه مشترک میان جریان‌های مقاومت و طرف‌های همراه و همگام با قضیه فلسطین به تفاهم رسید و به هیچیک از رویکردهای مذهبی یا قومی و یا تحریک‌کننده نباید اجازه دهیم تا موضوع فلسطین را متزلزل کنند و باعث کم رنگ شدن قداست آن در میان مسلمانان شوند.
ایران، در مقایسه با سایر بخش‌های تشکیل‌دهنده محور مقاومت شامل گروه‌ها و جنبش‌های اسلامی مسؤولیت بیشتری دارد زیرا تنها کشور اسلامی است که رویکرد مقاومت مسلحانه برای آزادسازی تمام سرزمین فلسطین و تشکیل کشور مستقل فلسطینی را در پیش گرفته است و به همین دلیل تهران می‌بایست موازنه موجود در محور مقاومت را حفظ کند و تمام عناصر آن را در خود جذب کند و درها را بر روی هرگونه جنبش جدید باز نگه دارد؛ هر چند ممکن است ایدئولوژی آن اسلامی نباشد اما بر اساس ایستادگی و آزادسازی تمامی سرزمین فلسطین و رهایی بخشیدن جهان عرب و اسلام از دنباله‌روی غرب با طرح مقاومت دارای اهداف مشترکی باشد. ایران همچنین می‌بایست آن دسته از جنبش‌های اسلامی را که تحت‌تأثیر فشارهای ناشی از محاصره غربی و عربی قرار گرفتند یا فریب قیام‌های کشورهای عربی را خوردند و تصور کردند که این قیام‌ها زمینه‌ساز آزادی کامل از زیر یوغ بردگی و دنباله‌روی سیاسی است، درک کند و با آنها به تفاهم برسد.
نباید به گروه تکفیری جیش الاسلام در غزه اجازه سوء استفاده از اختلافات میان اهل تسنن و تشیع داده شود و می‌بایست در جهت حل و فصل اختلافات به دور از درگیری‌های نظامی و در چارچوب محافل متخصص در زمینه تقریب میان مذاهب تلاش کرد.
باید برای گفت‌وگوی مذاهب میان اهل تسنن و تشیع تلاش بیشتری بکار برود و منادیان قوم‌گرایی و مذهب‌گرایی کنار گذاشته شوند و دو طرف در رسانه‌های گروهی خویش درباره آنها هشدار دهند و گفتمان دینی اتحاد بخش و غیر تحریک‌کننده احساسات مذهبی و رویکرد ملی تقویت شود و زمینه برای گفت وگوی آرام میان اهل تسنن و تشیع فراهم شود.
باید در ارتباط با دانشگاه الازهر مصر به عنوان منادی میانه رو اهل تسنن در جهان عرب، علیرغم تمامی تلاش‌ها برای تضعیف موقعیت آن، گشایشی به وجود بیاید. الازهر در به رسمیت شناختن مذهب اثنی عشری و صدور مجوز برای اهل تسنن جهت پیروی از مذهب تشیع و حرام دانستن نبرد میان مسلمانان سابقه شجاعانه‌ای دارد. الازهر در مقابله با اندیشه وهابی و برملا کردن تندروی مذهبی آن در میان عموم مسلمانان نقش بسزایی دارد. هر چند هم‌اکنون فشارهای بسیاری از سوی برخی از کشورها بر الازهر اعمال می‌شود تا مواضعش را به سود دستور کارهای آنان تغییر دهد. الازهر به طور کاملاً قابل قبول و معقول به عنوان یک منادی عاقل و بیطرف و خیرخواه و طرفدار گفت وگو و صلح در میان عامه مسلمانان باقی مانده است.
باید گروه‌های تکفیری به طور عمیق و با شیوه‌های علمی به دور از تبلیغات و شیوه‌های رویارویی نظامی و رسانه‌ای مورد بررسی قرار گیرند تا به عملکرد داخلی آنان پی برده شود و نحوه نیروگیری و تناقض‌های موجود در طرح‌های ایدئولوژیک آنان برملا شود و می‌بایست این اطلاعات توسط مراکز متخصص کارشناس در زمینه پدیده تروریسم انتشار یابد تا از گسترش تروریسم و نفوذ آن در میان جوامع مسلمان جلوگیری شود.
زمینه گسترده‌ای برای برقراری ارتباط با آن دسته از گروه‌های تکفیری که می‌توان با آنها ارتباط برقرار کرد، فراهم شود؛ به شرط آنکه گفت وگو با آنان مانع خونریزی و باعث تصحیح مفاهیم و یکپارچه‌سازی توان‌ها شود و از کینه‌توزی مذهبی میان مسلمانان کاسته شود و گرایش‌های افراطی از بین برود و زمینه برای زدودن اتهام تروریسم از مسلمانان فراهم شود.
باید با طرح‌های عادی سازی مناسبات و روابط با اسرائیل مقابله شود و خطر آن برای جوامع مسلمان فاش شود. هر چند رژیم‌های عربی که دارای روابط علنی و محرمانه با رژیم صهیونیستی هستند، در رسانه‌های گروهی خود بهبود روابط با این رژیم را توجیه و تبلیغ می‌کنند.
بهبود روابط فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی با این رژیم در میان امت مسلمان شکاف ایجاد می‌کند و آنها را در برابر طرح صهیونیسم و طرح امپریالیسمِ مسلط بر جهان به یک لقمه گوارا تبدیل می‌کند.
پانوشت‌ها
1.مراجعه کن به: ارزیابی راهبردی (82) گروه‌های سلفی جهادی و فرصت‌های استقرار آنها در میان فلسطین، مرکز تحقیقات و مشورت زیتون، اکتبر، نوامبر 2015.
 مراجعه کن به: صنعت ساخت گروه‌های سلفی در غزه و بکارگیری آنها ... میان حماس و فتح ( دحلان و عباس )، نبأ پرس، 24 سپتامبر 2016، npaapress.com/ar/post
 مراجعه کن به: 300 تروریست به داعش و شاخه‌هایش پیوستند .. 60 تن از آنان کشته شدند، روزنامه الدیار لبنان، 25 سپتامبر 2016.

فلسطینتکفیری ها و داعشرژیم اسرائیلجبهه النصره


تعداد مشاهده: 1010