سخن سردبیر
تحولات بینالمللی و مناسبات دو یا چند جانبه کشورها در جهان پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ رو به وخامت گذاشته است. این تحولات چشماندازی جز بحران و بیثباتی برای کشورها در پی ندارد. سیاستهای ترامپ در سال گذشته منشأ بسیاری از این چالشها بوده که به تنزل جایگاه و کاهش اثرگذاری ایالات متحده در معادلات بینالمللی انجامیده است. او برخلاف آنچه ادعا میکرد هزینههای آمریکا برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی را بالا برده است و به جای حل و فصل معضلات موجود در عرصههای بینالمللی، به آن دامن زده و چالشهای بینالمللی را بیشتر کرده است. روش منحصر بهفرد رئیسجمهور آمریکا و مدیریت تحولات جهان از طریق توئیتهای خارج از سیستم که مبتنی بر تجربهی فردی و نادیده گرفتن نتایج تحقیق اندیشکدهها و نظرات مقامات مسئول در سیاست خارجی انجام میشود، باعث اختلال سیاسی و دیپلماتیک در مناسبات بسیاری از کشورها با ایالات متحده شده است. بحران دیپلماتیک بین روسیه وآمریکا نمونهای از این اختلال است. نتیجهی انتخابات اخیر ریاست جمهوری در روسیه نشان داد، تلاش گسترده آمریکا برای تغییر ذائقه سیاسی مردم روسیه و سوق دادن آنها به سوی گزینهای غیر از پوتین شکست خورده است. نه اینکه ایالات متحده آمریکا در این دوره نتوانسته جریان حاکم بر فدراسیون روسیه (که بهرهبری پوتین بهدنبال محدودسازی ظرفیت آمریکا در جهان است) را مهار کند، بلکه افکار عمومی شهروندان روسیه نیز در مقابله با رویکردهای آمریکا شکل گرفته است. ولادیمیر پوتین، جدیترین مخالف ایالات متحده در اروپا، با شعار لزوم تقویت وضعیت دفاعی کشورش در برابر کشورهای غربی، موفق به کسب ۷۶ درصد از آراء مردم کشورش برای دوره چهارم شده است. آراء ۹۰ درصدی مردم در شبه جزیره کریمه و چچن به پوتین در این انتخابات، علیرغم تلاش وسیع آمریکا و کشورهای غربی برای بسیج افکار عمومی در مخالفت با پوتین، معنای خاصی دارد و نشانگر میزان ناکارآمدی سیاست خارجی آمریکا است.
با مطالعه و زیر نظر گرفتن تحولات بینالمللی میتوان نتیجهگیری کرد که سیاست خارجی ایالات متحده در این دوره کاملاً شکست خورده و ناموفق است. مهمترین تبعات این شکست عبارتست از؛
اولاً؛ سطح یارگیری آمریکا در معادلات جهانی کاهش یافته و مناسبات این کشور با قدرتهای برتر و اثرگذار جهان رو به وخامت گذاشته است. مهمترین همپیمان آمریکا در این دوره، حکومت عربستان سعودی است که آشکارا از گروههای تروریستی حمایت میکند و به دموکراسی و رعایت حقوق بشر پایبندی ندارد. تمایل به همکاری با عربستان با انگیزههای تجاری و به دلیل قراردادهای تجاری 430 میلیارد دلاری محقق شده است.
ثانیاً؛ واشنگتن، علیرغم تلاش گسترده در معادلات میدانی سوریه، موفقیتی کسب نکرده و عملاً از روند سیاسی و گفتگوهای "آستانه" که در طول سال گذشته ادامه داشته، عقب مانده است. موفقیت گفتگوهای آستانه بهمعنای آغاز روند انزوای آمریکا و گویای آن است که معادلات بینالمللی بدون حضور آمریکا قابل شکلگیری و پیشرفت است و میتواند به نتیجه نیز برسد.
ثالثاً؛ با افزایش رویکردهای افراطی در سیاستگذاری خارجی، هزینههای آمریکا در پیگیری تحولات بینالمللی افزایش یافته است. برکناری وزیر خارجه و جابهجائی مشاور امنیت ملی بهنوعی گواه بر این شکستها است.
رابعاً؛ الگوی رفتاری ترامپ در برخورد با برجام، پایبندی آمریکا به تعهدات بینالمللی را زیر سؤال برده است؛ و علاوه بر آن مناسبات دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در جامعه آمریکا را با چالش مواجه کرده است. چالشی که به برکناری مقامات بسیاری از کاخ سفید و اعضای کابینه انجامیده است.
دونالد ترامپ با استفاده از شیوههای جنجالی نه تنها قادر به پیشبرد اهداف سیاست خارجی نیست، حتی نمی تواند موانع بسیار ساده در مناسبات بینالمللی را از پیشپا بردارد. بزرگترین دستاورد ترامپ در عرصه سیاست خارجی کسب همپیمانی عربستان سعودی (بزرگترین حامی گروههای تروریستی) است. رویکرد تجاری ترامپ در حوزه سیاست خارجی، شکافهای اجتماعی وسیاسی در جامعه آمریکا را عمیقتر کرده است. شاید ترامپ اولین رئیسجمهور در ایالاتمتحده باشد که به دلیل رویکردهای هیجانی با بیشترین مخالفت از سوی افکار عمومی مواجه است. از نگاه جامعه و مردم آمریکا نیز کارنامه سال اول رئیسجمهور در مدیریت تحولات بینالمللی قابلقبول نیست. او نتوانسته است به اعتلای جایگاه ایالاتمتحده به عنوان یک قدرت جهانی کمک کند. رفتار زیکزاکی و پرهیجان در عرصه سیاست خارجی جایگاه، اقتدار و مسئولیتپذیری آمریکا در جهان را زیر سؤال برده است.
محورهایی از این کارنامه به شرح زیر است؛
1. ترامپ علیرغم جنجالآفرینی در زمینه انتقال سفارت کشورش از تلآویو به قدس شریف و اتخاذ سیاستهای تکبعدی و قلدرمآبانه، از توانایی لازم برای پایان بخشیدن به بحران خاورمیانه برخوردار نیست. او نمیتواند برای چالشهای امنیتی رژیم صهیونیستی راهحلّی پیدا کند و از تأمین حداقلها برای راضی کردن فلسطینیها عاجز است. در حقیقت او دچار نوعی سردرگمی و تناقض است در عینحال که بر اهمیت بیطرف بودن آمریکا در معادله فلسطین تأکید میورزد، از شهرکسازی یهودینشین در کرانهباختری بهصورت جدی حمایت کرده و خود را هوادار بزرگ رژیم صهیونیستی معرفی میکند سفیر این کشور برای پیشبرد اهداف کشورش چارۀ کار را در تهدید آشکار ابومازن میبیند. این روش سیاسی، ضعیفترین مدل در دیپلماسی آمریکا در دهههای گذشته ارزیابی میشود.
2. برخلاف اوباما، که در اواخر دورۀ دوم ریاست جمهوری تا حدودی تلاش کرد چهرهای مستقل از خود بهنمایش گذاشته وسیاستهای خود را معطوف به منافع مردم آمریکا در برابر خواستههای سران رژیم صهیونیستی تعقیب کند، ترامپ از اولین ساعات ورود به کاح سفید درچارچوب منافع رژیم صهیونیستی گام برداشته و به حرکات نمایشی در این عرصه دست میزند. رفتار او در زیر سؤال بردن برجام و تکرار ادعای موهوم مبنی بر ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات اتمی، انتقال سفارتخانه آمریکا به قدس، حمایت از گروههای تروریستی در برابر حکومت قانونی سوریه و... بیشتر در چارچوب منافع و در جهت تأمین رضایتمندی تلآویو تفسیر شده است و منافع مردم آمریکا در این معادلات مغفول مانده است.
3. تغییرات ناگهانی اعضای کابینه و انتخاب چهرههای غیرمتعادل بهجای افراد قبلی، خصوصاً سکانداران امنیت و سیاست خارجی، از مهمترین رویکردهای سؤالبرانگیز دونالد ترامپ بهشمار میرود. او با این ابتکارات عملاً جهان را به سمت رویکردهای افراطی هدایت میکند. تسلط فردی چون پمپئو با سابقه و رویکردی نظامی بر ماشین سیاست خارجی و تعیین جان بولتون، که سابقهای طولانی در حمایت از گروههای تروریستی دارد، به سمت مشاور امنیت ملی، به منافع آمریکا در جهان کمک نمیکند بلکه زمینه استفاده ابزاری از گروههای تروریستی در معادلات بینالمللی را افزایش میدهد. جان بولتون و پمپئو شریکان خوبی برای ارتقاء دیپلماسی آمریکا نخواهند بود، آنها بهطور خصلتی بر طبل جنگ میکوبند. در سالهای پیشرو ایالتمتحده آمریکا فاقد دستگاه دیپلماسی بهمعنای واقعی کلمه خواهد بود. در مرحله پیشرو مسئولان کاخ سفید، وزارت خارجه، پنتاگون و سیآیاِ، تماماً و یکصدا با رویکردی سختافزاری و نظامی در جهت مدیریت تحولات گام برمیدارند. این رویکرد به رشد افراطیگری در جهان کمک خواهد کرد. مثلث ترامپ، پمپئو و بولتون، گروههای تروریستی را، که از انجام عملیات علیه منافع آمریکا خودداری کنند و بتوانند سیاستهای کاخ سفید در قلب کشورهای اسلامی و عربی را محقق سازند، مورد حمایت قرار خواهد داد. همچنین از مخالفان حکومتهایی که در برابر اراده آمریکا ایستادگی کنند، در زمینههای سیاسی، تبلیغاتی، و نظامی حمایت بیشتر خواهد کرد. سیاست خارجی ترامپ در کنار جان بولتون و پمپئو خطر افزایش تنش بین آمریکا و کشورهائی مانند ایران و کره شمالی را افزایش میدهد. برخی از سیاستمداران آمریکائی، جان بولتون را پیشگام جنگ در کشورهای منطقه غرب آسیا میدانند. گفته میشود کمی پس از حمله ۲۰۰۳ آمریکا به عراق، او به مقامات رژیم صهیونیستی گفته است که صدام حسین خلع شد و حالا لازم است با سوریه، ایران و کره شمالی برخورد شود. این اظهارات بهنوعی از نقشآفرینی آمریکا در بحرانهای امنیتی غرب آسیا طی سالهای 2011 به بعد پرده برمیدارد. بولتون در سپتامبر ۲۰۱۷ در گفتوگو با فاکس نیوز تنها گزینه باقی مانده برای حل چالش هستهای کره شمالی را پایان دادن به حیات حکومت کره شمالی ارزیابی کرده است. وی مذاکره آتی بین ترامپ و رهبر کره شمالی را بی حاصل میداند. بولتون سال پیش در مقالهای نیز نوشت که ایران نیز مانند کره شمالی خطری قریبالوقوع است. دیدگاههای بولتون در قبال عراق، ایران، کره شمالی و سایر مسایل نشاندهنده الگوی کلی تفکر او، تمایل به اندیشیدن به بدترین سناریوی ممکن، تحریف و سوءاستفاده از اطلاعات برای پروندهسازی و جنگافروزی و تحقیر متحدان و سازمانهای بینالمللی است. اتخاذ این سیاستها و روشها به جمع مخالفان آمریکا خواهد افزود و به انزوای آمریکا در معادلات بینالمللی کمک خواهد کرد و حتی مقبولیت آمریکا در حوزههایی که بهطور سنتی نفوذ دارد را نیز با تهدید مواجه خواهد ساخت.
4. برجام به عنوان شناختهشدهترین سند بینالمللی، که در پی گفتگوهای سخت و طولانی بین ایران وشش کشور به امضاء رسیده است، بهدلیل سیاستهای نامتوازن کاخ سفید در وضعیت متزلزلی بهسر میبرد. با رویکار آمدن عناصر افراطی مانند جان بولتون و پمپئو، در جهت منافع عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی، تداوم برجام هرلحظه تهدید میشود. عدم پایداری کاخ سفید بر مصوبات بینالمللی و تعهدات دولت پیشین آمریکا از یکجهت مسئولیتپذیری مقامات آمریکا در عرصههای بینالمللی را زیر سؤال برده و بر بیاعتمادی جهان به آمریکا کمک میکند و از سوی دیگر پنج عضو دیگر این گفتگوها را دچار بیهویتی خواهد کرد. کشورهای قدرتمند دیگری که در کنار آمریکا این سند بینالمللی را امضاء نموده و براساس آن خود را برای استفاده از منافع آن محق برمیشمرند این پرسش را دارند که آیا آمریکا بهلحاظ حقوقی قادر است در تمام معادلات بینالمللی برای خود حق وتو قائل باشد؟! چنین حقی منحصر به آمریکاست؟ آیا کشورهای توانمند دیگری مانند روسیه، چین، آلمان و... حق خواهند داشت که تصمیمات جریان حاکم بر کاخ سفید را وتو نمایند؟ بر اساس حقوق شناختهشده بینالملل، خروج یکجانبه آمریکا از برجام میسور نیست و به هرج ومرج در فضای بینالملل منجر خواهد شد.
5. حمایتهای افراطی کاخ سفید از رویکردهای ضدبشری عربستان سعودی و رفتار این کشور در کشتار بیرحمانه مردم بیدفاع یمن که طی سه سال گذشته ادامه دارد از مهمترین رویکردهای سیاست خارجی دولت ترامپ است. کشوری که بهلحاظ معیارهای اولیه هیچگونه شباهت و قرابتی با ارزشهای مدنظر ترامپ ندارد!! ولی بهدلیل ثروت زیاد توانسته است توجه کاخ سفید را بهخود جلب کرده و با پرکردن جیب رهبران کاخ سفید، چشم آنها را بر فجایع جاری در یمن ببندد و با رویکردی حقبهجانب در جهت سرکوب اراده همسایه جنوبی خود گام بردارد.
ادامه این روند به بحرانهای بینالمللی عمق خواهد بخشید، رغبت جامعه جهانی برای تعامل با ایالات متحده را کاهش خواهد داد و به واگرائی داخلی در آمریکا کمک خواهد کرد.
رویکردهای اعتراضی مردم آمریکا نشان میدهد همانگونه که شهروندان آمریکا سیاستهای داخلی کاخ سفید خصوصاً بکارگیری غیرمنطقی سلاح در گسترۀ جامعه را نمیپذیرد با سیاستهای افراطی ترامپ در حمایت از گروههای تروریستی، حمایت از کشورهای افراطی، دخالت در امور داخلی کشورها، ترجیح دادن منافع شخصی بر مصالح عمومی شهروندان آمریکا و افراطیزه کردن مناسبات بینالمللی را برنمیتابد.
تعداد مشاهده: 889