واکاوی نقش غرب در شکلگیری افراطگرایی و تروریسم تکفیری
دکتر رضا امیری
چکیده
افراطگرایی در واکنش به رویکردهای منفی و خصمانه کشورهای غربی در سرزمینهای اسلامی، شکل گرفت. بلوک غرب در رویارویی با بلوک شرق، با سوء استفاده از مفهوم جهاد مقدس، به تحـریک مردم مسلمان افغانستان علیه اشغالگری اتحـاد جماهیر شوروی سابق پرداخت و از ابزار گروههای تکفیری- تروریستی در راستای اهداف جنگ سرد بهرهبرداری کرد. ولی پس از فروپاشی شوروی این گروهها، به خطر و تهدید امنیتی شدیدی برای اروپا و آمریکا تبدیل شدند.
کلمات کلیدی: تروریسم، القاعده، داعش، جبههالنصره، آمریکا
طرح مسأله؛ سؤالات اصلی
در مورد نقش کشورهای غربی در پیدایش، تکوین و مدیریت جریانهای تروریستی با تفکرات تکفیری مانند القاعده، داعش، جبهه النصره و. .. در غرب آسیا یا بوکوحرام در آفریقا و... چند سؤال اساسی مطرح است؛
1. آیا آمریکا و دیگر کشورهای غربی در پیدایش تروریسم با تفکرات تکفیری نقش داشتهاند؟
2. اگر غرب در پیدایش تروریسم و جریانهای تکفیری نقش داشته، آیا جریانهای تروریستی را با همین کارویژهای که امروز دارند، بوجود آورده است؟ یا کارویژهی مورد نظر غرب در ابتدا متفاوت بوده ولی امروز چنین کار ویژهای پیدا کرده است؟
3. آیا تروریسم تکفیری با مختصات امروزی آن، تهدیدی برای منافع و امنیت کشورهای غربی ایجاد میکند یا خیر؟
الف. زمینههای افراطگرایی از صدر اسلام
بسیاری از مسلمانان، گروههای تروریستی و عناصر افراطی و دارای تفکرات تکفیری را مسلمان نمیدانند و بر این باورند که این رویکرد هیچ تعلقی به مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز ندارد، بلکه این رویکرد مذهب جدیدی است به نام «وهابیت»1 که به مرور زمان از قرن نوزدهم میلادی تا به امروز، به پدیدهای تحت عنوان جریان تکفیری تبدیل شده است. در میان پیروان سایر ادیان و مذاهب نیز در طول تاریخ، تفکرات و جریان افراط گرا وجود داشته است. در زمان امامت و خلافت حضرت علی علیهالسلام جریان خوارج، یک جریان افراطی با تفکرات تکفیری بود و برداشت سطحی و قشری از اسلام داشت و تحلیل غیرواقعی از مبانی دینی ارائه میکرد. بسیاری از عناصر این جریان در جنگ نهروان کشته شدند.
با اینکه هیچکدام از مذاهب چهارگانه ی اهل سنت، سایر مذاهب اسلامی را تکفیر نمیکنند امّا، مذهب حنبلی بیشتر از سایر مذاهب اهل سنت زمینه ساز رشد اندیشههای تکفیری و برداشتهای افراطی از احکام اسلام است. احمد بن حنبل، شیعیان را رافضی میدانست.2 گروههای تکفیری و افراطی از جمله داعش نیز همین نظر را دارند.
بنابراین نمیتوان گفت، غرب صددرصد بانی ایجاد افکار و گروههای افراطی بوده است؛ افکار غیر شفاف و غیر زلال از صدر اسلام وجود داشته است. در سایر ادیان (یهودیت، مسیحیت و بودایی) نیز گروههای افراطی وجود داشتهاند. به این اعتبار، افراط گرایی، ریشههایی در بخشی از جریان مذهبی اهل سنت داشته است و تا به امروز تحول یافته و گسترش پیدا کرده است.
جهان غرب نیز در تحول جریانهای اسلامگرا و تأثیرگذار بوده است. بخشی از جنگهایی که در صدر اسلام و در زمان خلفای راشدین بین مسلمانان و اروپاییها انجام شد و در دورههای بعد مسلمانان تا اندلس و اسپانیا را تصرف کردند و قلمروی سرزمینهای اسلامی توسعه دادند، به نوعی جنگ بین اسلام و مسیحیت تعبیر شد.3 بعد از دوران جنگهای صلیبی رویکردهای خصمانه بین جهان غرب و جهان اسلام تداوم داشت و این تأثیر و تأثرها، عقدهها و کینههایی را در بخشی از جهان اسلام علیه غرب به وجود آورد که در اثر آن، گروهها و جریاناتی در جهان اسلام شکل گرفتند که به گونهای تند و خصمانه و افراطی به رویکردهای خصمانه ی غرب واکنش نشان دادند. از این جهت، غربیها در ایجاد و گسترش افکار افراطی در جهان اسلام تأثیر داشتهاند.
به طور تاریخی، جهان غرب هم با خلافت عباسی و هم با خلافت اموی جنگیده است. جنگهای صلیبی اول در دوره امویان، و جنگهای صلیبی دوم در دوره عباسیان بوده است. بعد از آن هم خلافت عثمانی به دست غربیها سقوط کرده است. بنابراین غرب با سه امپراطوری اسلامی جنگیده و موجب ایجاد تنفر از مغرب زمین در میان مسلمانان گردیده است.
از سال 1917 میلادی که اعلامیه (وعدۀ) بالفور صادر گردید و در سال ۱۹۴۸ که رژیم صهیونیستی تشکیل شد، ابتدا انگلستان، بعد آمریکا و آنگاه سایر کشورهای اروپایی، پشت سر اسرائیل ایستادند و فلسطین را اشغال کردند.4 راهاندازی چندین جنگ بزرگ و کوچک با مسلمانان و اعراب و شکستهای متعدد کشورهای عربی موجب تراکم کینهها و گرایش به سمت اقداماتی گردید که شکل ظاهری مشابه عملیاتهای خرابکارانه افراط گرایان داعش یا القاعده است. موضوع فلسطین یکی از آن نقاط جهش تنفر جهان اسلام و عرب نسبت به دنیای غرب است.
بنابراین یکی از علل و اسباب اتخاذ روشهای خشن و شکلگیری افکار افراطگرایانه در میان برخی از جریانهای اسلام گرا، واکنش به سیاستهای غرب در طول تاریخ بوده است.
واکنش اعراب به سیاستهای خصمانه غرب بیشتر و برجستهتر از سایر اقوام و ملتها بوده است. در آسیای میانه یا در سرزمینهای شرق اسلامی (مالزی، اندونزی و...) تا این اندازه واکنش خشن به دشمنیهای غرب وجود نداشته است. البته دلیل آن این است که مناطق عربی یعنی غرب آسیا و شمال آفریقا بیشتر در معرض کنشهای جهان غرب بودهاند. به دنبال اکتشاف نفت در منطقه خاورمیانه، غربیها چشم طمع به منابع انرژی منطقه دوختند و بر این اساس، از حکومتهای استبدادی غرب آسیا حمایت کردند و در مقابل ملتها قرار گرفتند. بر اساس راهبردهای غرب، تاراج انرژی و نفت، با حمایت از حکومتهای مستبد و بدون پشتوانه مردمی امکانپذیر است. بنابراین رویکرد غرب در حمایت از حکام مستبد و تقابل با تودههای مردمی نیز یکی دیگر از دلایل مهم در گسترش تنفر در جهان اسلام نسبت به غرب شده است.
ب. نقش غرب در پیدایش افراطگرایی و تروریسم
1. واکنش به سیاستهای خصمانه غرب
رویکردهای استعماری و حمایت از اشغال سرزمینهای اسلامی باعث شد که جریانهای اسلامگرا اولاً نسبت به نتیجه بخش بودن مبارزه سیاسی - مدنی و تحرکات مسالمتجویانه برای مقابله با دشمنیهای جهان غرب ناامید شوند، و ثانیاً به ایجاد گروهها و تشکلهای مبارزاتی روی آورند. به هر میزان که رویکردهای سیاسی یا مبارزات متعارف در تقابل با استعمار و اشغالگری به نتیجه مطلوب نمیرسید، جریانهای افراطی و جناحهای تندرو بیشتر رشد میکردند.
2. استفاده ابزاری غرب از مسأله جهاد در اسلام
اشغال افغانستان به دست اتحاد جماهیر شوروی سابق، نقطه عطفی در رشد جریانهای افراطی و تکفیری است. افغانستان در اوج تحولات جنگ سرد، به وسیله شوروی اشغال شد. هنگامی که شوروی در اوج جنگ سرد با آمریکا، افغانستان را اشغال کرد، آمریکاییها تمام تلاش خود را برای شکست شوروی به کار گرفتند. البته مجاهدین افغان انگیزه مقدسی برای مبارزه با کشور اشغالگر داشتند و بسیاری از اعراب نیز به عشق جهاد، در برابر یک قدرت کافر اشغالگر به افغانستان آمدند. آمریکاییها از انگیزه مسلمانان و مجاهدان افغان وعرب برای جهاد در راه خدا استفاده کردند و از مجاهدین حمایت و پشتیبانی کردند تا شوروی را زمین گیر کنند.
از درون جریان مبارزاتی علیه شوروی، طالبان و القاعده به وجود آمدند. در این جریان کشورهای عربستان، امارات و پاکستان نیز به شکلگیری طالبان در افغانستان کمک کردند. مجاهدین عرب نیز که به عرب-افغانها مشهورند، جریان القاعده را تشکیل دادند. آمریکا به این گروهها آموزش، اسلحه و امکانات داد و امکانات مادی کشورهای عربی نیز از این جریان در افغانستان پشتیبانی نمود. خانم کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا اذعان نمود که ایالات متحده در پیدایش گروههای افراط گرا نقش داشته است. (کلینتون، اردیبهشت 1395) اما سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که آیا آمریکا با کمک به مجاهدین افغان یا سازماندهی عرب-افغانها، در صدد ایجاد تشکیلاتی به نام طالبان یا القاعده امروزی بود؟ یا میخواست با بهرهگیری از این ابزار اتحاد جماهیر شوروی که بلوک شرق و پیمان ورشو را رهبری مینمود، در افغانستان زمینگیر کند و ایدئولوژی کمونیسم و مارکسیسم را به عنوان یک خطر راهبردی برای جهان غرب، به شکست بکشاند؟
به نظر میرسد هدف آمریکا استفاده ابزاری از این جریان برای مقابله با شوروی بوده است. هر چند در مقاطع بعد از آن نیز ضمن برخورد نظامی با طالبان و القاعده، بارها از این جریان به منظور پیگیری اهداف و راهبردهای خود بهرهبرداری ابزاری نموده است. اشاره مجدد به این نکته ضروری است که مسلمانان یک تنفر تاریخی نسبت به جهان غرب داشته و دارند که مجاهدین افغان نیز از آن مستثنی نبودند. ذکر یک نمونه تاریخی به درک این مسأله کمک میکند. در کتاب خلیل زاد، فرستاده ویژه و سفیر وقت آمریکا در افغانستان آمده است:
در زمان ریاست جمهوری ریگان در سال 1985 هیأتی از معارضین افغانستان به ریاست حکمتیار به نیویورک سفر کردند. به من گفتند شما حکمتیار را برای دیدار با رئیسجمهور آماده کن. من رفتم با حکمتیار صحبت کردم و گفتم که رئیسجمهور آمریکا میخواهد در کاخ سفید با شما ملاقات کند. حکمتیار گفت: من قبول نمیکنم! گفتم چرا؟ گفت: ما در جهان اسلام حیثیتمان به باد میرود؛ اگر من با رئیسجمهور آمریکا در یک جلسه بنشینم، جواب جهان اسلام را چه بدهم؟ هرکاری کردم، حکمتیار حاضر به ملاقات نشد.
این اتفاق در چه شرایطی بود؟ در شرایطی که کشور آنها، افغانستان، در اشغال شوروی است و آمریکا به انحاء مختلف معارضین افغان را علیه شوروی مورد حمایت قرار میدهد. حکمتیار احساس میکند اگر با رئیسجمهور آمریکا ملاقات کند، مورد نفرت مردم و مسلمانها قرار خواهد گرفت. (مصطفی احمدی، دی ماه 1395) این تنفر نسبت به آمریکا و مغرب زمین در جهان اسلام ریشه دارد. خلیل زاد در ادامه میگوید:
سال بعد یک هیأت دیگر به سرپرستی یونس خالص از افغانستان به آمریکا آمد. دوباره از من درخواست کردند که این هیأت را برای ملاقات با رئیسجمهور ایالات متحده بیاورم! من این موضوع را با یونس خالص مطرح کردم؛ او مانند حکمتیار مخالفت صریح و شفافی نکرد ولی گفت، باید با تیم سیاسی خود مشورت کنم. بعد از مشورت گفت: ما به شرطی به این ملاقات میآییم که حرفهایمان را بزنیم. خلیل زاد میگوید، رفتیم در اتاق بیضی شکل کاخ سفید که اتاق ملاقاتهای مهم بود و رئیسجمهور نشسته بود؛ وزیر دفاع، وزیر کشور و مشاور امنیت ملی نیز بودند. ریگان گفت: ما میخواستیم با شما جلسه بگذاریم تا بیشتر از گذشته امکانات خود را علیه شوروی هماهنگ کنیم. یونس خالص در پاسخ به ریگان گفت: من هم عرایضی دارم؛ من به تأسی از شیوه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که در زمان خودش حکام کافر را به اسلام دعوت میکرد، میخواهم شما را دعوت کنم که به دین مبین اسلام مشرف بشوید! ریگان به او خندید و گفت: حالا که ما هر دو موحد هستیم، فعلاً با هم علیه کمونیسم که کافر و بیدین است، هماهنگ باشیم. (همان، دی ماه 1395)
یعنی گروههای افغان در اوج نیازمندی که هیچ چیز ندارند و فقط در کوهها علیه شوروی میجنگند، وقتی با مقامات آمریکایی مذاکره میکنند، با این رویکرد منفی سخن میگویند.
این در مورد افغانستان است. تنفر از غرب و آمریکا در تودههای جهان عرب اسلام خیلی زیاد است. به همین دلیل هر شخص یا جریانی که پرچم مبارزه با آمریکا را به دست گرفته، مردم به آن اقبال نشان دادهاند. در دورهای که امام خمینی (ره) انقلاب کردند، مسلمانان در مناطق مختلف جهان اسلام، به حمایت از انقلاب اسلامی و امام جشن گرفتند و تظاهرات کردند. بزرگترین تظاهرات در تاریخ کشور سودان، در خارطوم، در حمایت از امام خمینی (ره) برگزار شده است. جنبش مبارزاتی در فلسطین هم زمان با انقلاب اسلامی و متأثر از آن متحول شد. شهید فتحی شقاقی اولین شخصیتی بود که در وصف انقلاب اسلامی و امام کتاب الخمینی الحل الاسلامی و البدیل را نوشت.7 اخوان المسلمین در تونس اعلام کرد که همه رهبری امام خمینی را به عنوان رهبر جهان اسلام باید بپذیرند. بعد از انقلاب اسلامی نیز هر جریان یا شخصیتی پرچم مبارزه با آمریکا را به دست گرفت، طرفداران زیادی پیدا کرد. مبارزه با آمریکا در جهان اسلام ریشه دارد؛ لذا حتی جریانهای افراطی و تکفیری وقتی علیه آمریکا شعار میدهند، عده قابل توجهی به آنها اقبال میکنند.
بر این اساس، طالبان و القاعده، که آمریکاییها و غربیها در ایجاد و تقویت آنها نقش داشتند، بعد از شکست و اخراج اتحاد جماهیر شوروی، هدف خود را در مبارزه با استکبار جهانی (چه مصداقش شوروی باشد یا آمریکا) ادامه دادند. این گروهها جهتگیری خود را از مبارزه با شوروی به مبارزه با آمریکا تغییر دادند و سازمان القاعده با مختصات ضد آمریکایی، ضدّ غربی و ضدّ صهیونیستی شکل گرفت و در سال 2001 عملیات فروپاشی برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی را انجام داد و قبل از آن هم در آفریقا عملیات علیه سفارتخانههای آمریکا را اجرا نمود؛8 و درگیری آن با غرب تا به امروز هم استمرار دارد.
در جمعبندی این قسمت باید گفت: اولاً، افراطگرایی در واکنش به رویکردهای منفی و خصمانه غرب در سرزمینهای اسلامی، زمینههای رشد و نمو پیدا کرد؛ و ثانیاً، بلوک غرب در مواجهه با بلوک شرق از جهاد مقدس برای مبارزه با اشغالگری، در راستای اهداف جنگ سرد سوءاستفاده کرد و به افراطگرایی و تروریسم دامن زد. لذا از این منظر میتوان گفت که غرب با ایفای نقش منفی در جهان اسلام در شکلگیری و تقویت تفکرات افراطگرایانه و تروریستی نقش داشته است. اگرچه این گروهها، امروز خطرات و تهدیدات امنیتی بسیار زیادی برای اروپا و آمریکا داشته و دارند؛ و افراطگرایی و تروریسم، ساخته و پرداخته غرب، امروز به مسأله امنیتی و اجتماعی غرب تبدیل شده است.
3. تأسیس و توسعه مراکز تولید تفکر وهابیت در غرب
کشورهای اروپایی و آمریکا از یک نظر دیگر نیز در شکلگیری تروریسم تکفیری نقش داشتند. این دولتها در چند دهه گذشته اجازه ترویج برداشت خاصی از اسلام را در کشورهای خود دادند که این برداشت، تروریستپرور است. در واقع غربیها خودشان در به وجود آمدن جریان تکفیری در کشور خود نقش اساسی داشتهاند.
عربستان سعودی با تشکیل «رابطه العالم اسلامی» به ترویج وهابیت در منطقه خاورمیانه و شبه قاره هند و در کشورهای غربی پرداخت. سعودیها مدارس مذهبی زیادی برای تدریس اندیشههای سلفی- وهابی در پاکستان و افغانستان ساختند. مؤسسات دینی و مساجد فراوانی با گرایش وهابیت و با امکانات تبلیغاتی بسیار زیاد از سوی عربستان و شاهزادگان سعودی در نقاط مختلف اروپا ساخته شد. جمعیت قابل توجهی از مسلمانان سنی مذهب از غرب آسیا و شمال آفریقا به اروپا مهاجرت کردند و به این مؤسسات و مساجد رونق دادند و مراحل آموزش اندیشههای وهابیت در مغرب زمین را تقویت کرده و توسعه دادند.
لذا امروز آمارهای معناداری از حضور اتباع کشورهای اروپایی در گروههایی مانند القاعده، داعش یا جبهه النصره داریم.9 بر اساس آمارهای رسمی حدود 1500 تا 2000 نفر از اتباع آلمان و 1500 نفر از اتباع فرانسه، در داعش یا القاعده و سایر گروههای تروریستی فعال در سوریه حضور دارند. تقریباً در هیچ کشور اروپایی نیست که از چند نفر تا چند هزار نفر به داعش یا سایر گروههای تروریستی- تکفیری نپیوسته باشند. این عناصر با عضویت در داعش و القاعده به عراق، سوریه و افغانستان رفته و در موصل، دیرالزور، رقه، حلب، ادلب و شام جنگیدهاند و برخی از آنها عملیات انتحاری انجام دادهاند. بسیاری از این عناصر هنوز هم به طور آشکار یا مخفیانه در داعش عضویت دارند و تعداد قابل توجهی عضو القاعده و جبهه النصره هستند. به غیر از کسانی که هنوز در سوریه، افغانستان یا عراق حضور دارند، تعدادی نیز با حفظ عضویت در این گروهها به کشورهای خود بازگشتهاند و مترصد اقدام تروریستی در کشورهای اروپایی هستند.
این وضعیت چگونه در جامعه غربی به وجود آمد؟ در پاسخ به این پرسش به گفتگویی که با یک مقام غربی داشتم اشاره میکنم. این مقام غربی از من [= نویسنده مقاله] پرسید چه اتفاقی افتاده است که پنجاه سال پیش، یک پدر و مادر به دلیل فقر از خاورمیانه به اروپا مهاجرت کردهاند و امروز صاحب خانه، ماشین و شغل شده و تأمین اجتماعی و رفاه دارند ولی به یک باره فرزند این خانواده به خاورمیانه بازگشته و در عراق یا سوریه خودش را به طور انتحاری به هلاکت میرساند؟ یا یک نفر مهاجر از غرب آسیا که در اروپا به همه چیز رسیده، حال در مترو پاریس یا لندن عملیات انتحاری انجام میدهد؟ این مقام غربی در ادامه سؤال کرد که چرا حتی اتباع کشورهای اروپایی و جوانی که از یک پدر و مادر اروپایی زاده شده است، به رقه یا موصل میرود و به عضویت گروههای تروریستی درمیآید؟ وی گفت که امروز شاهد وضعیتی هستیم که چه آنهایی که ریشه خاورمیانهای، عربی و اسلامی داشتهاند و چه آنهایی که ذاتاً اروپایی هستند، در حال پیوستن به گروههای افراطی در غرب آسیا هستند. در پاسخ گفتم: «شما به برداشت خاصی از اسلام یعنی «فرقه وهابیت» و مساجد و مراکز آموزشی و عقیدتی آنها اجازه فعالیت آزادانه در کشورهای خود دادید و بعد از آنکه افراطگرایی و تکفیر سایر مسلمانان را در میان آنها مشاهده کردید، به جای آنکه با این روش مقابله کنید، با نظام جمهوری اسلامی و با مذهب شیعه که عقلانیترین و خردگراترین جریان در جهان اسلام است، به عنوان سوژه تهدیدآفرین برخورد کردید. این در حالی بود که طرفداران فرقه وهابیت به راحتی در کشورهای شما اندیشههای افراطی خود را ترویج میکردند. فطرت انسان خداجو است. لذا ابتدا فطرت این افراد را مخاطب قرار دادند و آنها را جذب کردند. این عناصر همزمان بین شعار غرب در دفاع از حقوق بشر و عملکرد آن در فلسطین و سایر سرزمینهای اسلامی دوگانگی مشاهده کرده و تناقضها را دیدند. فلسطین برای همه مسلمانان در هر گوشهای از جهان، موضوع اول است. وقتی کودکان فلسطینی گروه گروه جلوی چشم غربیها کشته میشوند یا از فقدان غذا و دارو میمیرند و در همین حال شهرهای آنها از سوی رژیم صهیونیستی بمباران میشود و محافل سیاسی و حقوق بشری غرب سکوت میکنند، این دوگانگی رفتار جوانان مسلمان در غرب را به واکنش وامیدارد، سپس این سؤال را مطرح کردم که چرا جوان مسلمان در مغرب زمین به رقه یا موصل مهاجرت میکند؟ مصاحبهها و گفتگوها با این جوانان موجود است. بسیاری از این جوانان تصویر خاصی از سرزمینهای تحت کنترل داعش یا القاعده و... دارند. میگویند که به جایی مهاجرت کردهایم که دیگر از این بیعدالتیها و تناقضات خبری نیست. یک حکومت بر اساس برابری، برادری و مساوات برقرار است. موصل و رقه مدینه فاضلهای است که در ذهن آنها در مساجد و مؤسسات وهابیت ساخته شده است.
امروز مسأله جوانان همسو با تفکرات وهابی و تکفیری در غرب به یک مسأله عمیق امنیتی تبدیل شده است. آمارها نشان میدهد که در سالهای 2014 و 2015 میلادی، احساس ناامنی در اروپا بسیار شدید بوده است. در این دوره عملیاتهای تروریستی فراوانی در فرانسه، انگلیس، اسپانیا، بلژیک، نروژ و... انجام شده است. یعنی امروز چالش تروریسم برای غرب یک چالش فوری، عمیق و خطرناک است.
4. واکنش به عملکرد سوء غرب در مسائل خاورمیانه
عملکرد بد غربیها در قبال مسائل غرب آسیا و شمال آفریقا در تشدید تروریسم و افراطگرایی بسیار مؤثر بوده است. آمریکا و اروپا هم در برخورد سیاسی با پدیده تروریسم، دچار خطای راهبردی شدند و هم در نحوه مبارزه با تکفیریها و داعش، برخورد گزینشی و دوگانه داشتند. غرب از یک سو به سبب مخالفت با محور مقاومت در منطقه، حذف نظام سوریه و ساقط کردن بشار اسد را به عنوان یک هدف سیاسی در اولویت قرار داد و واقعیتهای منطقه و جامعه سوریه را نادیده گرفت. غربیها در ابتدا اجازه دادند تروریستها در سوریه رشد کنند تا بتوانند نظام سوریه را سرنگون گردانند ولی پس از آنکه از یک سو با مقاومت محکم ارتش و نیروهای مردمی سوریه و عراق در تقابل با داعش، القاعده، جبهه النصره و... مواجه شدند و از سوی دیگر پدیده انعکاس ناامنی و تهدید را در سرزمینهای خود مشاهده کردند، در صدد مقابله نظامی با تروریستها در عراق و سوریه برآمدند و ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا را شکل دادند.
اما غربیها در مقابله با تروریسمی که خود به نوعی در توسعه آن نقش داشتند نیز دچار اشتباه شدند. از یک سو شناخت دقیقی از این پدیده و ریشههای آن نداشتند، لذا به جای مقابله با علت، سراغ برخورد با معلول رفتند و به جای نگاه جامع و چندجانبه به مبارزه با تروریسم و افراطگرایی، نگرش تک بعدی و نظامی صرف داشتند. گذشته از این که در همین نگاه تک بعدی نظامی نیز برخورد دوگانه داشتند و هر جا تروریستها علیه نظام سوریه و نیروهای مردمی اقدام میکردند، ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا یا چشمپوشی میکرد یا به گروههای تروریستی کمک مینمود.
این عملکرد سوء غرب در مواجهه با پدیده تروریسم تکفیری نیز در گسترش تفکرات افراطی و افزایش دامنه گروههای تروریستی در غرب مؤثر بوده است.
5. چشم پوشی از نقش عربستان در تولید تفکرات افراطی
نقش عربستان در ترویج تفکرات افراطی و سازماندهی شبکههای تروریستی و پشتیبانی مالی و لجستیکی از آنان بر هیچ یک از سرویسهای اطلاعاتی غربی و مقامات سیاسی اروپا و آمریکا پوشیده نیست. در عین حال، لابیگری گسترده عربستان و پولهای فراوانی که نهادهای رسمی و غیررسمی این کشور به اروپا و آمریکا سرازیر میکنند، در خاموش نگه داشتن مخالفتها با رویکرد سعودیها در مسأله افراطگرایی و پرورش تروریستها بسیار مؤثر بوده است. لذا غرب به جای برخورد با منشأ تولید تفکر افراطگرایی، یعنی دولت و شاهزادگان سعودی، با معلول برخورد میکند.
نقش عربستان در فروپاشی برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک، در گزارش 28 صفحهای نهادهای اطلاعاتی آمریکا مشخص شد. حدود 15 نفر از کسانی که در این عملیات نقش داشتند، از اتباع عربستان سعودی بودند. (2016, May, presstv) دونالد ترامپ در سخنرانی تبلیغاتی خود در زمان انتخابات ریاست جمهوری، به عربستان به عنوان ریشه تروریسم اشاره کرد. سایر مقامات آمریکایی نیز در مقاطع مختلف به نقش عربستان سعودی در ترویج و توسعه افراطگرایی اعتراف کردهاند. چند سال پیش در اروپا سازمان اطلاعاتی آلمان (BND) بیانیه ی رسمی داد و اعلام کرد که عربستان سعودی ریشه اصلی تروریسم و افراطگرایی در منطقه است. (پایگاه اینترنتی الوقت، آذرماه 1395) وقتی که آمریکا و آلمان بطور صریح درباره نقش عربستان موضعگیری کردند، فشارها علیه آلمانیها و آمریکاییها افزایش یافت. یکی از سفرای آلمان در تهران در دیدار با یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران گفته بود:
من در زمان صدور بیانیه دولت آلمان درباره نقش عربستان در حمایت از تروریسم، معاون سروریس اطلاعاتی موسوم به BND بودم. سرویس اطاعاتی و دولت آلمان به شدت تحت فشار قرار گرفت؛ لذا من مجبور شدم به عربستان سعودی سفر کنم و از آنها عذرخواهی نمایم. فشار تا حدی سنگین شده بود که معاون صدراعظم آلمان بیانیه داد و گفت این موضع درباره عربستان، نظر سرویس اطلاعاتی بوده، نه نظر رسمی دولت آلمان! در واقع منافع اقتصادی دولت آلمان اقتضای چنین موضعی را داشت. آمریکا و کشورهای اروپایی به دلیل سرمایهگذاری سعودی و درگیر شدن منافع اقتصادیشان، مجبور به چشمپوشی از عملکرد سوء عربستان در ترویج، سازماندهی و پشتیبانی از تروریسم و افراطگرایی شدند. زمانی که قانون جاستا علیه دولت عربستان تصویب شد، سعودیها تهدید کردند، 700 میلیارد دلار از سرمایههای خود را از بانکهای آمریکا خارج خواهند کرد.
اما به غیر از لابیگری عربستان و سرمایهگذاریهای فراوان آن در اروپا و آمریکا (که به عنوان یک ابزار بازدارنده در قبال مواضع غرب به کار گرفته میشود)، چشمپوشی غرب از نقش عربستان، دلایل دیگری نیز دارد. اولین و مهمترین دلیل، به موضع سیاسی کشورهای غربی به ویژه آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران برمیگردد. آنها میخواهند در منطقه جریانی در مقابل جمهوری اسلامی و قدرت منطقهای ایران بایستد و در شرایط فعلی این جریان را عربستان سعودی رهبری میکند. لذا به سبب مخالفت با جمهوری اسلامی ایران، از کنار نقش مخرب عربستان در ترویج و توسعه افراطگرایی به راحتی میگذرند. در عراق چون اکثریت دولت این کشور در اختیار شیعیان است و شیعیان به طور طبیعی به ایران نزدیک هستند، غربیها با پدیده تروریسم و به طور ویژه تحرکات داعش، برخورد دوگانه داشتند. به داعش کمک کردند، به این گروه اسلحه و پول دادند و نفت استخراجی در سرزمینهای تحت اشغال داعش را خریدند! این کارها برای چه انجام شد؟ برای اینکه با بهرهگیری از ابزار تروریسم، جایگاه جمهوری اسلامی ایران و همپیمانش را در منطقه تضعیف کنند؛ برای اینکه حزبالله لبنان را تحت فشار قرار دهند و زمینه نابودی آن را فراهم کنند. بنابراین منویات سیاسی و اقتصادی غربیها مانع برخورد منطقی با این پدیده ناامنساز شده است.
احساس غربیها این بود که داعش یا القاعده و سایر گروههای تروریستی اگر علیه ایران و همپیمانان آن باشند و دوستان عرب در منطقه یعنی، عربستان، امارات، اردن، رژیم صهیونیستی و... مصون بمانند، اشکالی ندارد. یعنی تروریسم جهت دار علیه جمهوری اسلامی و محور مقاومت را مطلوب میدانستند و فکر میکردند که جهتگیریهای این تروریسم قابل مدیریت است. بعد که این ناامنیها به اروپا سرایت کرد، کمکم تغییر جهت دادند و حتی مواضع خود را علیه بشار اسد تعدیل کردند.
البته برخی شواهد نشان میدهد، غربیها به دلیل افزایش تهدید افراطگرایی و تروریسم در کشورهای خود، گاهی به طور پنهان به عربستان نیز فشار آورده و میآورند.
د. شناخت غرب از ماهیت و ریشههای افراطگرایی
نگاهی به مواضع کشورهای اروپایی و آمریکا درباره تروریسم و افراطگرایی و شیوه تعامل آنها با این پدیده نشان میدهد که غرب شناخت عمیقی از مسأله ندارد و ریشههای فکری این پدیده را نمیشناسد. لذا یکی از مهمترین مشکلات غرب در مواجهه با پدیده افراطگرایی، فقدان مسأله شناسی درست در نهادهای علمی، سیاسی - امنیتی و تصمیم گیری آن است. واقعیت آن است که غرب در شناخت صحیح از مبانی فکری و اندیشههای زیربنایی تشکیلدهنده مذاهب و فرق در جهان اسلام با چالش جدی مواجه است. شناخت غربیها از جهان اسلام، شناخت سطحی و بر اساس نگاههای غیرجامع مستشرقین است. غرب در مقابله و مبارزه با تروریسم، به جای مقابله با علتهای این پدیده، با معلولها برخورد میکند. علاوه بر این نهادهای امنیتی غرب، نگاه جریانی به این موضوع ندارند و به برخوردهای صرفاً امنیتی اکتفا کردهاند. تا زمانی که غربیها به جای برخورد با علت افراطگرایی و تروریسم تکفیری، با معلول مقابله کنند، وضعیت امنیتی در غرب بهبود نخواهد یافت و همچنان شاهد بروز خشونت در مناطق مختلف اروپا و آمریکا خواهیم بود.
ه. شبکه جذب عناصر تروریست در اینترنت و شبکههای اجتماعی
آمارهای مختلف نشان میدهد اینترنت و شبکههای اجتماعی نقش مهمی در عضوگیری و جذب جوانان به گروههای تروریستی و افراطگرا دارند. علاوه بر عضویت در این گروهها، شبکههای اجتماعی در روند آموزشهای عملیات تروریستی نیز نقش بارزی دارند. بسیاری از عناصر معروف به «گرگهای تنها»10 در اروپا و آمریکا از طریق اینترنت و شبکههایی مانند فیس بوک، تلگرام، واتس آپ و... هدایت فکری و عملیاتی میشوند و روشهای عملیاتی و ساخت بزارهای انفجاری را آموزش میبینند. (الکوثر، مرداد 1396)
امروز همزمان با اینکه داعش، جبهه النصره، جند الأقصی و... در سوریه و عراق از ارتشها و نیروهای مردمی این کشورها شکست میخورند و سرزمین از دست میدهند، عناصر اروپایی و آمریکایی جذب شده به این گروهها به کشورهای خود بازمیگردند و از طریق ارتباط در فضای مجازی، به هستههای خفته یا گرگهای تنها تبدیل شده و تهدید عملیات تروریستی را در قلب اروپا را افزایش میدهند. امروز احساس ناامنی در شهرهای اروپا و آمریکا، حتی از احساس ناامنی در کشورهای غرب آسیا بیشتر است، چرا که در غرب آسیا، روند جاری، روند شکست گروههای تروریستی و افزایش سیطره امنیتی دولتهایی مانند عراق و سوریه بر سرزمینهای خود است؛ در حالی که پدیده بازگشت تروریستها به غرب، یک پدیده فزاینده است.
و. نیازمندی غرب به ایران و جبهه مقاومت برای کنترل افراطگرایی
مذاکرات کشورهای اروپایی با جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که این کشورها پس از آنکه دیدند تروریسم افراطگرا در خاورمیانه قابل مدیریت نیست و دود این افراطگرایی در چشم کشورهای غربی میرود، نیازمندی خود به ایران و جبهه مقاومت را در دو بعد بروز دادند. اول، مبارزه میدانی با گروههای تروریستی داعش، القاعده، جبهه النصره و...؛ و دوم، همکاری اطلاعاتی برای کاهش تهدیدهای ناشی از بازگشت اتباع غربی پیوسته به داعش یا القاعده. اروپاییها در مقاطع مختلف در مذاکرات اعلام کردهاند که تأثیر مبارزه ایران و جبهه مقاومت با تروریستهای افراطگرا در سوریه و عراق، با عملیات نظامی غرب تحت عنوان ائتلاف ضد داعش (که عمدتاً بر حملات هوایی غیردقیق و موردی استوار است) قابل مقایسه نیست. غربیها در طول مذاکرات با مقامات ایرانی به این مزیت برای جمهوری اسلامی و جریان مقاومت اذعان دارند و تأکید میکنند که ایران به عنوان یک نیروی ضد ترویست در خط مقدم مبارزه با افراطگرایی قرار دارد. در گزارش اجلاس کمپ دیوید، که با حضور آمریکا و کشورهای عربی در سال 2015 برگزار گردید، باراک اوباما خطاب به مقامات کشورهای عربی گفت: «شما نمیتوانید مانند ایران جلوی تروریسم بایستید؛ شما یک فرمانده مانند سردار سلیمانی و یک نیرو مثل حزبالله ندارید که با این قدرت در میدان علیه افراطگرایان داعش و القاعده ایستادگی کنند.»
به هر حال، اکنون غرب از شکست داعش در عراق و سوریه به دست ارتش این کشورهای و نیروهای تحت مدیریت جریان مقاومت رضایت دارد؛ اگر چه به دلایل سیاسی از بیان این موضوع استنکاف مینماید.
در حال حاضر، کمکم برای کشورهای غربی روشن و مسجل شده است که اسلامی که تحت عنوان وهابیت توسط عربستان ترویج میشود، تروریستپرور است و مذهب شیعه که نماد آن نظام جمهوری اسلامی ایران و همپیمانانی همچون حزبالله لبنان و حشدالشعبی عراق است، یک جریان ضد تروریسم، یک جریان خردگرا و در عین حال یک جریان منطقی و معتدل است. این مزیتها را غربیها به رسمیت شناختهاند. مقامات اروپایی بارها در ملاقاتها اذعان کردهاند که اگر سوریه در اختیار تروریستها قرار میگرفت، دیگر در اروپا امنیت و آرامش وجود نداشت و سرزمین شام به مرکزی برای صدور تروریسم و افراطگرایی به نقاط مختلف جهان تبدیل میشد.
سرویسهای اطلاعاتی غرب بارها به جمهوری اسلامی ایران برای کسب اطلاعات از عناصر تروریستی متبوع کشورهای خود متوسل شدهاند و حتی در اوج بحران سوریه، این سرویسها ارتباط خود را با سوریه قطع نکردهاند. سرویس اطلاعاتی آمریکا نیز تماسهای متعددی با دولت سوریه داشته و به نیازمندی خود برای همکاری اطلاعاتی اذعان کرده است. در واقع اروپاییها و حتی آمریکا، زمانی که تروریسم به سرزمینهای غرب رسید، تغییر جهت دادند. حتی وقتی از گسترش این تهدید احساس خطر کردند، دست روسیه را برای عملیات علیه این گروهها باز گذاشتند.
ز. تغییر در اولویتهای گروههای افراطگرا
یک سؤال مهم دیگر این است که چرا راهبردهای جهادگرایان سلفی و داعش در اولویت تقابل با آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی تغییر کرد و مبارزه با حکومتهای عراق و سوریه برای سیطره بر سرزمین و ایجاد حکومت خلافت برای این گروهها اولویت یافت؟ به طور مثال، القاعده پس از استقرار در افغانستان بعد از شکست شوروی سابق، مبارزه با استکبار جهانی یعنی آمریکا را اولویت مهم خود میدانست و عملیات علیه سفارتخانههای ایالات متحده یا عملیات برجهای دوقلو سازمان تجارت جهانی را طراحی نمود و سپس در عراق با اشغالگری ارتش آمریکا مبارزه نمود ولی پس از تحولات منطقه در سال 2011 اولویت بخش قابل توجهی از این گروهها تغییر کرد و به تقابل با نیروهای داخلی جهان اسلام در عراق و سوریه روی آوردند.
بعد از اینکه داعش در عراق به شهر دیالی رسید، سندی از این گروه به دست آمد مبنی بر این که جریان القاعده به رهبری بن لادن در اتخاذ اهداف خود مرتکب اشتباه شد و بدون اینکه سرزمینی تصرف نماید، در همه نقاط جهان، در آفریقا، در افغانستان، در نیویورک و در اروپا با آمریکا به جنگ پرداخت و تلفات زیادی هم داد؛ این در حالی است که دستاورد خاصی نداشت. در این سند، رهبران داعش میگویند ما باید از دشمنانمان یعنی جمهوری اسلامی ایران و حزبالله درس بگیریم و تجربه آنها را سرلوحه خود قرار دهیم. ایران با تشکیل حکومت، یک منطقه را در اختیار گرفته و در سایر مناطق به توسعه میپردازد.
همین طور حزبالله نیز در جنوب لبنان، مستقر شده و غرب را به چالش کشیده است. این تفکر یک بازگشت مهم است به تفکرات رشید رضا و محمد عبده. رشید رضا معتقد است که دوباره خلافت اسلامی باید برپا شود. رشید رضا معتقد است که خلافت اسلامی باید در همین شهر موصل تشکیل شود باشد و خلیفه مسلمین باید قریشی11 باشد. (احمدذکی خاورنیا، 1396)
به نظر میرسد، ابوبکر البغدادی رهبر گروه داعش، بر اساس آموزههای مدون شده رشید رضا، بعد از یکصد سال خلافت اسلامی را در موصل اعلام کرد. رشید رضا در آن زمان میگوید ما کسی را به عنوان خلیفه مسلمین میخواهیم که توانایی و قابلیت لازم را داشته باشد. وی میگوید اگر آتاتورک شناخت درستی از اسلام داشت، گزینه مناسبی برای تقابل با غرب به حساب میآمد ولی مشکل این است که اولاً او ترک است؛ و ثانیاً لائیک است و شناختی از اسلام ندارد. بنابراین داعش با بهرهگیری از ریشههای عقیدتی و تاریخی اهل سنت خلافت تشکیل داد. البته مسأله خلافت یک تجربه تلخ تاریخی نیز برای جهان اهل سنت به حساب میآید. خلافت امویها، عباسیها و خلافت عثمانی، همه پس از یک دوره تاریخی شکست خوردهاند. لذا احیای خلافت اسلامی برای اهل سنت، بویژه فرقه وهابیت، بسیار مهم است. داعش برای تشکیل خلافت، ابتدا سراغ حکام داخلی رفته است و معتقد است باید این حکومتها را از سر راه بردارد. البته چون تجربه داعش در حال شکست کامل است، استراتژی خود را تغییر داده و دوباره میخواهد جنگ را به اروپا بکشاند تا معادله را تغییر دهد.
تجربه دیگری که گروههای افراطگرای تکفیری در عراق و سوریه داشتند این بود که به تقابل و جنگ با یکدیگر روی آوردند. این تقابلها در قالب جنگ قدرت قابل تفسیر است ولی گروههای افراطگرا در شیوههای مبارزاتی و نگرشهای عملیاتی خود نیز تفاوتهای قابلتوجهی دارند. در حال حاضر، القاعده حداقل در شعارهای خود در حال فاصله گرفتن از طالبان است. طالبان در حال مذاکره با آمریکا است. از طرف دیگر داعش نیز با القاعده متفاوت است. امروز داعش افراطیترین و تندترین گروه و القاعده در میانه این طیف قرار دارد. به هر حال، این گروهها دائماً دگردیسی داشته و خواهند داشت.
نتیجهگیری
در جمعبندی بررسی نقش غرب در شکلگیری افراطگرایی و تروریسم تکفیری علل و عوامل زیر مؤثر بوده است:
- تنفر متراکم ناشی از عملکرد غرب در جریان جنگهای صلیبی در میان مسلمانان
- واکنش به حمایت غرب از اشغال سرزمینهای اسلامی در مسأله فلسطین،
- استفاده ابزاری غرب از افراطگرایی در افغانستان برای تقابل با اتحاد جماهیر شوروی سابق
- بهرهگیری از اختلافات طائفی برای از بین رفتن ظرفیتها و نیروهای جهان اسلام
- دامن زدن به تفکر تکفیری برای تشدید تقابل فرقه وهابیت علیه جمهوری اسلامی ایران
- و چشمپوشی از نقش عربستان سعودی به عنوان مرکز تولید تفکرات افراطگرایانه و حمایت از تروریسم
پس از آن که آسیبها و تهدیدات تروریسم و افراطگرایی، دامن اروپا و آمریکا را نیز گرفت، این علل و عوامل را نیز باید در نظر داشت:
- رفتار دوگانه با تروریسم و افراطگرایی
- برخورد تاکتیکی با یک پدیده راهبردی از سوی کشورهای غربی
- و سایه سنگین منافع اقتصادی غرب به عنوان عامل بازدارنده برای برخورد با عربستان سعودی
منابع
- حمیدرضا محمد، 22 دیماه 1393، تعصب و افراطی گری آفت ادیان الهی؛
http://news.irib.ir/2014-12-10-06-21-12/item/61004-
- محمد واعظزاده خراسانی، 1387، فرقهسازی انگلستان در کشورهای اسلامی و ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی؛
http://rasekhoon.net/article/show/866955/%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF-%D8%AA%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D9%88-%D8%B3%D9%86%DB%8C/
- محمدجواد خلیلی، 1394، تبارشناسی سلفیه از ابن تیمیه تا سید قطب؛ http://af.shafaqna.com/FA/109586
- هیلاری کیلینتون، 23 اردیبهشت 1395؛
https://www.mashreghnews.ir/news/572301/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D9%87%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4
- مصطفی احمدی، فرستاده (از کابل به کاخ سفید، سفر من در جهانی متلاطم» نوشته زلمی خلیلزاد)، دی ماه 1395، نشر کوله پشتی.
2016, May, presstv -، http:/www.presstv.com/DetailFr/2016/05/14/465519/US-911-Saudi-Arabia
- پایگاه اینترنتی الوقت، 23 آذر ماه 1395؛
http://alwaght.com/fa/News/78576/%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D9%84%D9%81%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%86%D8%AF
- الکوثر، گرگهای تنها، مرداد ماه 1396، http:// fa.alkawthartv.com/ news/84085
- احمدذکی خاورنیا، 1396، محمد رشید رضا و اصـلاحگری دینـــی،
http://mandegardaily.com
پانوشتها
1. وهابیت جنبشی مذهبی است که محمد بن عبدالوهاب در قرن هجدهم در نجد عربستان بنیان گذاشت و از سال ۱۷۴۴ مورد پذیرش خاندان سعودی قرار گرفت. (برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8%DB%8C%D8%AA)
2. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
https://hawzah.net/fa/Article/View/77976 /%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D9%86%D8%A8%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%B9%D8%AF%DB%8C%D9%84-%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA-(1)
3. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8%DB%8C
4. در روز دوم نوامبر سال 1917 «آرتور جیمز بالفور» وزیر خارجه وقت انگلیس که کشورش سرزمین فلسطین را در اشغال خود داشت، با صدور بیانیهای بر تأسیس دولت یهود در این سرزمین صحه گذاشت. (برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
http://zionism.pchi.ir/show.php?page=contents&id=9635)
5. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: ویکی پدیا، به آدرس؛
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%85%D9%84%D8%A7%D8%AA_%DB%B1%DB%B1_%D8%B3%D9%BE%D8%AA%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1
6. سید قطب به عنوان نظریه پردازی مبارز، هدایت تبدیل سلفیگری اعتدالی اخوان المسلمین به افراطگرایی دهه 1970 را به عهده داشت. برای مطالعه بیشتر مراجه کنید به: حاتمی، حبیب، 1393، سلفی گری اخوان المسلمین و تقریب به آدرس؛
http://rasekhoon.net/article/show/1237683/%D8%B3%D9%84%D9%81%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%AA%D9%82%D8%B1%DB%8C%D8%A8/
7. این کتاب در فوریه 1979 توسط دکتر فتحی شقاقی، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین به رشته تحریر در آمده است. وی بلافاصله پس از انتشار این کتاب در مصر بازداشت و روانه زندان شد.
8. بمبگذاری در سفارتخانههای امریکا در کنیا و تانزانیا 7 اوت 1998
9. طبق آخرین آمار اتحادیه اروپا حدود 5 هزار تبعه کشورهای اروپایی از جمله آلمان، فرانسه، انگلیس، بلژیک و سوئد با گروههای تروریستی حاضر در سوریه همکاری کرده و در این کشور حضور دارند که بیشترین فعالیت آنها با گروههای تروریستی احرار الشام، جبهه النصره و داعش است. (برای مطالعه بیشتر مراجه کنید به: سایت اینترنتی الکوثر به آدرس؛ http://fa.alkawthartv.com/news/ 77103)
10. پنج درصد عملیات تروریستی در کشورهای پیشرفته صنعتی رخداده است و از این میزان، ۲۵ درصد حملات تروریستی را تروریستهایی انجام دادهاند که به «گرگهای تنها» معروفاند؛ گرگهای تنها افراد یا گروههای کوچکیاند که بدون کمک یک سازمان بزرگتر کار میکنند و به تعبیر موسسه رند ۷۰ درصد مرگ و میر عملیات تروریسم در غرب را تشکیل میدهند.
11. از نظر رشید رضا، خلیفه در رأس حکومت اسلامی قرار میگیرد و علاوه بر عدالت و علم، شرط قریشی بودن را نیز برای وی لازم میداند. رشید رضا اشتراط قریشی بودن برای خلیفه مسلمین را اجماعی میداند.
تعداد مشاهده: 1610