فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

معامله قرن؛ برخورد منافع وناکامی‌های تاریخی

دکتریوسف نصراللّه
استاد تمام دانشگاه لبنان و رئیس مرکز تحقیقاتی «مطالعات راهبردی فلسطین»

چکیده:
می‌توان گفت که تعارض منافع ایالات متحده با منافع هم‌پیمانان* مصری، اردنی وفلسطینی خود آتش انگیزه‌ی این کشور را در اجرای مفاد معامله‌ی‌قرن، فرونشانده است.بلکه می‌توان گفت که این تعارض، معامله قرن را با شکست وناکامی روبرو نموده وایالات متحده را وادار به عقب نشینی کرده است.از سخن جیسون گرین بلات، فرستاده‌ی این کشور که گفته است :«بنابر بر تصمیم رئیس جمهور ،اکنون زمان مناسبی برای منتشر کردن طرح نیست»** نیز می‌توان فهمید که ایالات متحده انتظار را ترجیح داده وتصمیم دارد حداقل یک سال اجرای این مسأله را به تأخیر بیندازد.

**این سخن در نامه ای که  در تاریخ 13 مارس 2018  در برابر نمایندگان خاورمیانه با محوریت نوار غزه در کاخ سفید قرائت شده آمده است ومتن آن ازسوی سایت عبری دبکا منتشر شده است.

مقدمه:

طرح صلح آمریکا، که مجازاً «معاملهیقرن» یا «معاملهیعصر» نامیده شده است، علیرغم هیاهوی رسانهای و سیاسی و بازتابهای گوناگونی به دنبال داشته است؛ و نیز با وجود اهتمام، توجه و پیگیری منطقهای وجهانی به آن، همچنان نمیتوان از حقیقت مضامین ومقاصد آن آگاه شد وهمهی آنچه به گوش ما رسیده است یا اخبار درز یافتهی سیاسی و رسانهای است که با برنامه ریزی قبلی منتشر شده و یا اعلام مواضعی است که هر چند وقت یکبار دولت آمریکا و همپیمانان آن، از جمله عربستان، اسرائیل و مصر1 به انتشار آن میپردازند.

این اخبار درز یافته و سخنان منتشر شده از دو حالت خارج نیست:

1-صحت دارد اما اعلام رسمی آن نیازمند آماده سازی افکار عمومی وفراهم کردن فضای مناسب برای پذیرش آن است.

2-این اخبار و سخنان تلاشی است برای آگاه شدن از نظر عموم پیرامون طرحها و اندیشههای دیگری که هنوز به طور کامل شکل نگرفته است.

 

اما آنچه که حتمی و یقینی است وجود موضوعاتی است که ارتباط آن با معاملهیقرن ثابت شده است؛ چرا که ایالاتمتحده برای اجرا و تثبیت آن به عنوان یک حقیقت ثابت گامهایی برداشته است؛ از جمله :

1-به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی 2 ازسوی ترامپ که در 6 دسامبر 2017 رخ داد.

2-اجرای اقدامات لازم جهت منتقل کردن سفارت آمریکا به قدس در 14 مه 2018 و نیز اقدامات مربوط به پناهندگان فلسطینی مانند کاهش کمکهای مالی آمریکا به آژانس امداد رسانی به آوارگان (آنروا)3.

همچنین دولت آمریکا در اظهارات خود در مناسبتهای گوناگون4 با مسألهی انتقال سفارت وپناهندگان فلسطینی به گونهای تعامل داشته است که گویا این مسأله جزء مسائل قابل مذاکره نیست.

البته نکات دیگری  نیز در این رابطه وجود دارد. این نکات را از برخی رفتارهای سیاسی سه شخصیت سیاسی، یعنی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا؛ و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل؛ و محمد بن سلمان ولیعهد سعودی میتوان درک کرد. اگرچه این مسأله هنوز در حال بحث وگفتوگو و پخته شدن است. از میان این مسائل وجزئیات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

مسائل مربوط به شکل فلسطین جدید وهویت آن،

مساحت جغرافیایی آن،

منابع اقتصادی این کشور وتواناییهای دفاعی ومیزان به کارگیری آن،

اختیارات این کشور ومرزهای آن،

سیاستهای خارجی این کشور وچگونگی رابطه آن با اسرائیل

واینکه آیا ماهیت این کشور به صورت موقت خواهد بود و یا دائمی

 

پایان اسلو

بی شک معاملهیقرن بر روند پیمان اسلو که در اکتبر سال 1991 با حمایت دولت آمریکا شکل گرفت، تأثیر منفی خواهد گذاشت. پیمانی که نقطهی آغازی بود تا آمریکا سیاست حلوفصل کلی درگیریها ومنازعات خاورمیانه را کنار بگذارد.زیرا آمریکا به مسائل خاورمیانه به عنوان یک بستهی کامل که قابل جداسازی نیست، مینگریست و مسألهی فلسطین را محور این منازعات دانسته و حلوفصل آن را راهی برای حل دیگر مسائل بر میشمرد.

لذا هدف آمریکا از اقداماتی که در طول  27 سال در راستای دستیابی به حلوفصل دو جانبه بین اسرائیل وفلسطین انجام داده است، ارائهی امتیازاتی از سوی دو طرف بوده است که از جملهی این امتیازات میتوان به دو مورد ذیل اشاره کرد:

اجازه دادن به طرف فلسطینی جهت برپایی یک کشور دارای مرزهای مشخص در مقابل دست برداشتن از حق بازگشت و نیز حق برپایی کشوری مستقل طبق مرزهای ژوئن سال 1967

مشروعیت بخشیدن به بزرگترین شهرکهای اسرائیلی واقع در کرانهی باختری و به رسمیت شناختن قدسغربی به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل

اما تناقض جدیدی که امروز به چشم میخورد این است که ایالاتمتحده آمریکا با روی کار آمدن دونالد ترامپ دوباره به سیاست گذشتهی خود بازگشته است. سیاست تعامل با منطقه در چارچوب اقدامات کلی و نیز در چارچوب حلوفصلهای راهبردی کلی که به طور همزمان چند هدف را دنبال میکند.به همین جهت ایالاتمتحده برای دستیابی به اهداف چند بُعدی خود به سوی اقداماتی سیاسی، امنیتی واقتصادی در سطح منطقه (نه در سطح یک کشور مشخص ) گام برداشته است

شاید در طول این هفتاد سال این اولین باری باشد که یکی از دولتهای آمریکا یک طرح جدی، رسمی و همه جانبه برای پایان دادن به درگیری موجود ارائه میدهد.زیرا آمریکا از زمان آغاز فرایند صلح، همواره تلاش میکرد تا خود را به عنوان یک واسطه جلوه دهد و تنها نقش یک میانجی طرفدار اسرائیل را ایفا کند. اما تفاوت این طرح با طرحهای گذشته این است که اجرا کنندگان آن یعنی ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان از هماهنگی، یکپارچگی  و انسجام بالایی برخوردار هستند.

به همین جهت ما امروز شاهد گامهای جدی واشنگتن در راستای ارائهی یک طرح تفصیلی ویژه هستیم.طرحی که میخواهد در چارچوب یک راهحل منطقهای  وبدون در نظر گرفتن طرف فلسطینی، نزاع بین اسرائیل و فلسطین را برای همیشه از میان بردارد.به همین جهت، واشنگتن هرگز نظر طرف فلسطینی را نپرسیده و از او درخواست موافقت نکرده است؛ بلکه در گفتگوهای مقدماتی خود پیرامون این طرح، نسبت به فلسطین کاملا بیتوجه و بیاهمیت بوده است.زیرا واشنگتن مدعی است که این طرح مربوط به کل منطقه بوده و فلسطین تأثیر چندانی در آن ندارد لذا طرف فلسطینی حق موافقت یا اعتراض به آن را ندارد.

جرد کوشنر در همین رابطه میگوید: «اگر طرح منطقهای صلح بدون همکاری ابومازن و رهبری رام الله طرح گردد، ملت فلسطین متضرر نخواهند شد»5

اما مسأله فقط کم رنگ کردن نقش و حضور فلسطین نیست؛ بلکه ما شاهد دخالت بیسابقهای از سوی برخی از کشورهای عربی مانند عربستان سعودی، مصر، اردن و کشورهای شورای همکاری خلیجفارس به ویژه امارات بودیم که هدف از دخالت آنها علاوه بر تثبیت معاملهیقرن واجرای بندهای آن، در نطفه خفه کردن هر اعتراض ومخالفتی از سوی ملتها و دولتها بود که برای دستیابی به این هدف  به سیاستهای متعددی متوسل شدند؛ مانند :

1-بهکارگیری سیاست اخاذی وباج خواهی از طریق اقدامات سیاسی ومجازاتهای مالی سنگین علیه حکومت خودگردان فلسطین و تمام نهادهای بینالمللی حامیفلسطینیان در صورت تن ندادن به خواستههای آنها

2-به کارگیری سیاست تحریم و محاصرهی غذایی فلسطین

3-تجاوز نظامیو قراردادن نام گروههای مختلف مقاومت وکادرها و رهبران آنها در لیست تروریسم و...

امروز پیامدها و تجلیات این سیاستها را در نوار غزه، لبنان، عراق، سوریه، یمن و تمامی میدانهای جنگ و درگیری شاهد هستیم.

علاوه بر این ایالاتمتحده در راستای حمایت از این معامله و جلوگیری از نابودی قبل از تولد آن  سعی میکند آن را به صورت تدریجی ارائه داده و یکباره از جزئیات آن پرده برندارد، به همین جهت آمریکا هیچ یک از بندهای این معامله را مطرح نمیکند مگر پس از آنکه از فراهم شدن تمام شرایط تحقق آن اطمینان یابد. بدین صورت میتوان ابهامات موجود در این طرح را تفسیر کرد. چرا که اجرای بندهای آن در گرو فراهم آوردن شرایط اجرای آن است. درنتیجه، علنی کردن بندهای آن باید به صورت تدریجی صورت بگیرد.اما آنچه که از این طرح برای ما واضح و روشن است این است که بندهای این معامله بر دو پایه استوار است:

چرخاندن قطب نمای نزاع ودرگیری به سوی ایران و جنگ طلبی علیه آن، و همچنین به کارگیری تمام نیروها برای مهار نفوذ ایران و جلوگیری از حضور رو به افزایش آن در منطقه با هدف زمینه سازی برای ایجاد یک ائتلاف جدید به پشتیبانی آمریکا متشکل از عربستان سعودی،امارات، مصر، اردن، اسرائیل و فلسطین. ائتلافی که میتواند به یک قدرت منطقهای بزرگ تبدیل شده و به عنوان نمایندهی نظامی،اقتصادی وسیاسی ایالاتمتحده در منطقه فعالیت کند؛ چرا که ایالاتمتحده میکوشد تا بار دیگر از روش گذشتهی خود یعنی به کارگیری نمایندگانی در منطقه برای اجرای سیاستهای خود کمک بگیرد.

افزودن اسرائیل به منطقه نه تنها به عنوان جزئی از محیط عربی واسلامی و یک وجود طبیعی و اصیل در منطقه بلکه به عنوان یک عنصر فعال در پیشرفت منطقه وشکل دهی هویت و آیندهی آن؛ و این مهم تنها از طریق مذاکرات عربها با اسرائیل وپایان دادن رسمی جنگ بین اسرائیل وکشورهای عربی و نیز فراهم کردن زمینه برای عادیسازی روابط با اسرائیل وهمکاری با آن در زمینههای گوناگون به ویژه زمینهی اقتصادی و امنیتی امکان پذیر است.

 

بندهای این طرح

این طرح که برای ایجاد صلحی موهوم ازسوی آمریکا پی ریزی شده است (بنابر گفتهی دیوید فریدمان سفیر آمریکا در تلآویو )،دربردارندهی راهحلهای سیاسی وجغرافیایی مبتکرانهای است که بیش از یک دهه درحال پیاده سازی است.

این راهحلها عبارتاند از: تلاش برای فریفتن ساکنان تحت محاصرهی نوار غزه و وسوسه کردن آنها از طریق وعدههایی همچون زندگی آسوده وآبرومندانه و نیز تضمین ایجاد حکومتی مستقل برای فلسطین (که البته کوچک تر از یک دولت مستقل و اندکی بزرگتر از حکومت خودگردان فعلی باشد) از طریق گسترش نوار غزه وفراهم کردن شرایط زندگی واقامت دائم در آن و نیز بهبود بخشیدن به اوضاع معیشیتی مردم غزه از طریق:

برپایی بندر غزه که به گذرگاه دریایی سواحل قبرص متصل شده و داد وستد کالا از غزه به مناطق دیگر و بالعکس را آسان میکند

ساخت یک فرودگاه در منطقهی مرزی رفح که در نزدیکی مرز مصر قرار دارد وهمچنین تأسیس یک نیروگاه بزرگ تولید برق و یک تصفیهخانه برای تصفیهی آب در این منطقه

برپایی یک منطقهی آزاد تجاری و نیز یک منطقهی صنعتی در سینا پس از گسترش غزه تا منطقهی عریش (شمالی ترین نقطهی صحرای سینا) واقع در سواحل دریای مدیترانه

شرط برپایی کشور فلسطین وعده داده شده این است که مناطق جغرافیایی این کشور دارای چند بخش دور از هم باشد (طبق نظریهی پوست پلنگ ) به طوری که غزه در یک جهت و بخشهای باقی ماندهی کرانه باختری6 در جهت دیگر و بخشهای جدا شده از صحرای سینا7 نیز در جهت دیگری قرار گیرد.از دیگر شروط برپایی این کشور این است که فلسطینیها حق  ایجاد ارتش وقدرت نظامی را ندارند بلکه باید خلع سلاح شده وهیچ تسلطی بر مرزهای زمینی، هوایی وگذرگاهها نداشته باشند.همچنین فلسطین حق برقراری روابط خارجی جز از طریق دولت اسرائیل را ندارد و آوارگان فلسطینی نیز باید مسألهی حق بازگشت را فراموش کرده و در هجرتگاههای خود بمانند و قدس غربی وشرقی را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته و در مقابل، روستای «ابودیس » را پایتخت خود قرار دهند.

این طرح آمریکا و نیز رویدادها و تحولات موجود در منطقه حاکی از وجود یک نقشهی جغرافیایی جدید برای کشور فلسطین است که بر پایهی اجرای طرح موسوم به «مبادلهی اراضی»، بین اسرائیل، مصر و فلسطین استوار است. بر اساس این طرح (مبادلهی اراضی) فلسطینیها بخش مشخصی از کرانهی باختری (شهرکهای اسرائیلی) و نیز بخشی از «غور» را واگذار کرده و به همان اندازه بخشهایی از صحرای سینا را که در موازات غزه قرار دارد از مصر دریافت میکنند.

مصر نیز بهاندازه مساحتی که از صحرای سینا واگذار کرده است، بخشهایی از جنوب نقب را از اسرائیل دریافت کرده وبه خاک خود اضافه میکند.

از سوی دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس و غرب نیز متعهد میشوند از اقتصاد فلسطین حمایت کرده وبه رونق آن کمک کنند. همچنین امکان تجدید نظر در توافق اقتصادی پاریس،8 که دربردارندهی برخی مزایای اقتصادی برای فلسطین است، نیز وجود دارد.مزایایی همچون :

-ایجاد صندوقهای مالی بین المللی در راستای فراهم کردن زیرساختهای لازم برای تضمین بقای کشور نوپای فلسطین

- ایجاد یک بندر و یک فرودگاه و آماده سازی مناطق صنعتی و بازارهای تجاری برای فلسطینیها.

-ارائهی خدمات ضروری جهت ایجاد یک زندگی آسوده برای فلسطینیان

با توجه به آنچه گفته شد هدف از سفر کوشنر به همراه هیأت متشکل از نمایندگان رئیسجمهورآمریکا به قطر، امارات وعربستان سعودی در ژوئن 2018 روشن میشود. سفری که در آن آمریکا تلاش کرد تا بستهای از اقدامات را با هزینهی 3 میلیارد دلار برای اجرای اولین مرحله از معاملهیقرن، به تصویب برساند وهمزمان با اجرای آن،  طرح بازسازی غزه را نیز در مقابل خلعسلاح شدن غزه ارائه دهد. به عبارت دیگر آمریکا به دنبال مبادلهی صلح با اقتصاد است واین سیاستی است که میکوشد تا غزه را به تدریج از دایرهی فعالیتهای گروههای مقاومت فلسطین به ویژه حماس خارج کرده و به نزاع ودرگیری در این منطقه پایان دهد.

اما دربارهی این سؤال که چرا در طرح صلح آمریکا به تقویت نوار غزه اهتمام شده وحکومت خودگردان فلسطین نادیده گرفته شده، باید گفت که این طرح، که به ادعای آمریکا با هدف ایجاد صلح وحل وفصل نزاع بین فلسطین واسرائیل آماده شده است اهدافی را دنبال میکند که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:

جذب ساکنان غزه با هدف از بین بردن احتمال آشتی گروههای فلسطینی و نیز با انگیزهی بستن تمام راههای هماهنگی وهمکاری احتمالی محمود عباس با جنبش حماس ودر نتیجه جلوگیری از هرنوع تلاش یکپارچه از سوی فلسطینیها برای مقابله با معاملهی قرن

بازسازی فضای سیاسی حاکم بر غزه وفراهم کردن زمینه برای براندازی رهبری حماس

و مهمتر از همه، بیرون کشیدن برگهی شعلهور وخونین غزه از دست ایران و محور مقاومت.

رویارویی با حقیقت

تناقض قابل توجهی، که منجر به ناکام ماندن تلاشهای آمریکا  شد و به افسارگسیختگی او پایان داد، چیزی نبود جز فاصلهی زیاد بین خواستههای آمریکا و واقعیتهای موجود.فاصلهای که حاصل تعارض منافع او با منافع همپیمانانش بود.زیرا پیش نویس «طرح صلح آمریکا»، که توسط جرد کوشنر، مشاور رئیسجمهورآمریکا، آماده شده بود، بحران شدیدی را بین ایالاتمتحده وعربستانسعودی و امارات از یک سو و بین حکومت خودگردان فلسطین با اردن از سوی دیگر، ایجاد کرد.زیرا اردن اصرار داشت که باید اصلاحات روشنی در طرح صورت بگیرد؛ از جمله مسألهی تولیت اردن بر اماکن مقدس در قدس اشغالی و شهر قدیم. چرا که اردن میترسید این طرح آمریکا جای پایی برای عربستان وکشورهای خلیجفارس در مسجدالاقصی باز کرده و در نتیجه اردن امتیاز اشراف بر اموال وقفی اسلامیومسیحی موجود در قدس را از دست بدهد؛ واین مسأله باعث میشود مشروعیت حکومت خاندان هاشمی در اردن در معرض خطر قرار بگیرد.از دیگر نگرانیهای اردن کاهش پشتیبانی مالی آمریکا از آژانس آوارگان فلسطینی«آنروا» بود زیرا بیش از 40 درصد از مجموع فلسطینیهایی که نامشان در لیست آژانس آنروا قرار دارد در کشور اردن مقیم هستند. به همین دلیل کاهش خدمات آنروا، در شرایطی که اردن پیامدهای پناهندگان سوری را هم به دوش میکشد شرایط این کشور را سختتر خواهد کرد.

آشفتگیهای اخیری هم که در پایتخت اردن در اثر اعتراضات مردم به افزایش مالیات وبالا رفتن قیمت سوخت رخ داد و درهای این کشور را بر روی یک بحران سیاسی -اقتصادی خطرناک باز کرد، میزان ترس ونگرانیهای عَمّان را افزایش داد. زیرا اردن میدانست که عامل این اعتراضات، عربستان وامارات است و دلیل دخالت عربستان در این نا آرامیها، شکست خوردن محمدبنسلمان در جلب رضایت اردن نسبت به پیش نویس طرح صلح ارائه شده توسط کوشنر است.همچنین اردن از نقش عربستان وامارات در شدت بخشیدن به بحران این کشور آگاه بوده و میدانست که آنها میخواهند از این بحران به عنوان یک اهرم فشار برای وادار کردن اردن به پذیرش گزینهای که عربستان انتخاب کرده است، یعنی «معاملهیقرن »استفاده کنند و از سوی دیگر نیز اردن را وادار کنند تا از تصمیمی که ملک حسین در سال 91988 برای قطع ارتباط مدیریتی و حقوقی با کرانهی باختری  گرفت، دست بردارد.این تصمیم به نام «وحدت دو کرانه» معروف است.

اما بازی با ثبات اردن موانع ومحذورات زیادی داشت از جمله:

اسرائیل ثبات اردن را بخشی از امنیت ملی خود میداند و فروپاشی خاندانهاشمی را کابوس خطرناکی بر میشمارد. به همین جهت بنیامین نتانیاهو در یک دیدار فوری با ملک عبدالله، که در تاریخ 18 ژوئن سال 2018 صورت گرفت ضمن اطمینان بخشیدن به وی، بر پایبندی تلآویو بر حفظ وضعیت کنونی در اماکن مقدسه و ابقای تولیت اردن نسبت به بیت المقدس تأکید کرده و تمام مسائل اختلافی در این خصوص را به مذاکرات «وضعیت نهایی» موکول کرد.

دولت آمریکا معتقد است که اردن بهترین گزینه برای تبدیل شدن به یک پل ارتباطی بین تمام مجریان «معاملهی قرن» بوده وبیش از بقیهی کشورها قابلیت تفاهم با حکومت خودگران فلسطین را داراست. زیرا اردن از یک سو درگاه  ترتیبات سیاسی و امنیتی با فلسطین بهشمار آمده واز سوی دیگر در صورت تشکیل فلسطینی با هویت جدید، اردن تنها فضای تنفس این کشور خواهد بود.این اعتقاد باعث شد تا واشنگتن نتواند از نقش اردن در به ثمر رساندن تلاشهای آمریکا برای دستیابی به صلح چشم پوشی کند.البته واشنگتن برای انجام ترتیبات مرحلهی آینده نیز به اردن نیاز مبرمیدارد که به او اجازه نمیدهد به آسانی از کنار این کشور عبور کند.

به همین دلیل فشارهایی که به دولت اردن وارد میشد کاهش یافته و محاصرهای که پس از اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی10 اردن را احاطه کرده بود وآن را به انزوا کشانده بود، شکسته شد. همچنین آمریکا عوامل تیرگی روابط با اردن را از بین برده و به اردن هشدار داد که مواضع مخالف با خواستههای آمریکا وکشورهای خلیج اتخاذ نکند. 11سپس با تأکید بر اهمیت همکاری راهبردی که آمریکا از حدود 75 سال پیش با خاندان هاشمی داشته است سعی بر از بین بردن نگرانیهای اردن کرد. نگرانیهایی که ناشی از سیاست باج گیری اقتصادی نافرجامی بود که آمریکا علیه اردن اتخاذ کرد ودر نتیجه ثبات اردن که برای اسرائیل اهمیت فراوانی داشت در معرض خطر قرار گرفت وآمریکا را وادار کرد تا مواضع اردن را با «منطق حمایت» مهار کند.

به دنبال این منطق جدید شاهد یک جنبش سیاسی گسترده برای حمایت از اردن بودیم که با کمک نیم میلیارد دلاری قطر  برای رهایی عمان از بحران اقتصادی آغاز شد.سپس شاهد نشست مکه بودیم12 که در آن عربستان سعودی، کویت وامارات مبلغی معادل 2.5میلیارد به عنوان کمک مالی به اردن پرداخت کردند.پس از آن ملک عبدالله با دو فرستادهی آمریکا در پایتخت اردن دیدار کرد13.همچنین در تاریخ 21 ژوئن 2018 پادشاه اردن به دیدار ترامپ رفت که حاصل آن توافق دو طرف بر افزایش همکاری دو کشور بود.از دیگر توافقاتی که در این دیدار صورت گرفت این بود که اردن سیاستهایی را اتخاذ کند که جایگاه و نقش آن را در منطقه حفظ کند.

نکتهی قابل توجه دیگر اینکه پیشنویس ارائه شده توسط کوشنر خشم مصر را نیز برانگیخت واین کشور نیز خواهان انجام برخی اصلاحات بر روی طرح پیشنهادی «معامله قرن» شد تا از این طریق خود را از اعتراضات احتمالی مردم نجات دهد. زیرا بر اساس اصل مبادلهی اراضی،14 که رکن اساسی پایان دادن به نزاع فلسطین واسرائیل است، مصر باید مساحتی بین 750 تا 1000 کیلومتر از صحرای سینا را که به موازات غزه قرار دارد واگذار کرده و در مقابل به همین اندازه از مساحت وادی فیران واقع در جنوب صحرای نقب را به خاک خود بیفزاید که این مسأله بی شک اعتراض مردم مصر را به دنبال خواهد داشت.اما اگر به جای عبارت مبادلهی اراضی از عبارت «توسعهی منطقهی متروکهی سینا و تخلیه دیگر بخشهای آن  با هدف پیش برد طرح توسعهی سینا» استفاده شود در این صورت میتوان از اعتراض مردم مصر نیز پیشگیری کرد.15واین همان چیزی است که مصر قصد اجرای آن را دارد و در مذاکراتی که در 20 ژوئن 2018 با حضور کوشنر در قاهره صورت پذیرفت این تصمیم مورد موافقت آمریکا قرار گرفت.چرا که آمریکا مصر را سنگ بنای اجرای این معامله دانسته و بر روی مشارکت این کشور از طرق ذیل حساب ویژهای باز کرده است :

1-برپایی یک منطقهی آزاد تجاری و نیز یک منطقهی صنعتی بزرگ در مرز مشترک بین نوار غزه و رفح

2-ایجاد یک بندر مشترک با فلسطین جدید

3-اختصاص دادن یک فرودگاه در شمال سیناء (در خاک مصر) برای خدمترسانی به ساکنان غزه.

4-ایجاد یک ایستگاه تولیدبرق بزرگ جهت برقرسانی به نوار غزه

اسرائیل نیز با موارد فوق موافقت داشته و تنها شرط او برای اجرای این پروژهها این است که دولت مصر به تنهایی عهده دار آن بوده وتمام جزئیات آن زیر نظر این کشور صورت گیرد تا راه هر گونه سوء استفاده از آن علیه اسرائیل بسته شود.

اما شدیدترین اعتراضی که پیشنویس کوشنر و نیز تلاشهای آمریکا برای اجرای معاملهیقرن با آن مواجه شد از سوی خود فلسطین بود. اعتراضی که همه اقشار و افکار وبینشها در آن شرکت داشتند، حتی حکومت خودگردان فلسطین نیز که در وضعیت بسیار نابسامانی قرار دارد و بیش از دو دهه است که برای دست یافتن به صلح، به آمریکا تکیه دارد و صلح را تنها راه نجات میداند، مخالفت خود را با این طرح ابراز کرده و از پذیرش پیشنهادهای آمریکا در این رابطه امتناع کرد (البته با چشم پوشی از نوع امتناع ومیزان آن).این مخالفت، کاخ سفید را به شدت خشمگین کرده وهمپیمانان خود را وادار کرد تا  انواع فشارها را علیه محمود عباس برای وادار کردن او به موافقت با معاملهیقرن (ولو موافقت جزئی) به کار گیرند.

اما هیچ یک از این فشارها، تهدیدها و باجگیریهایی که از سوی آمریکا، مصر و عربستان سعودی صورت گرفت نتیجه بخش نبود؛  حتی پیشنهادهای مالی وسوسه کنندهی محمدبنسلمان به حکومت خودگردان فلسطین برای تغییر مواضع سرسختانهی آن نسبت به مسألهی منحل کردن دو کشور و نیز انتخاب قدس شرقی به عنوان پایتخت فلسطین طبق مرزهای تعیین شده در ژوئن 1967 و همچنین حق بازگشت پناهندگان فلسطینی، با شکست مواجه شد.

تمام فلسطین، که شامل حکومت خودگران، گروهها ونیروهای مردمی میشود، بر عدم پذیرش معاملهیقرن اتفاق نظردارند. البته در رابطه با چگونگی رویایی با آن اختلاف نظرهایی بین آنها وجود دارد اما تا کنون آمریکا نتوانسته است به یک شریک فلسطینی که بندها ومضامین این معامله را امضا کند وبه آن مشروعیت ببخشد،دست یابد. واین مسأله از یک سو نگاهی بدبینانه در رابطه با میزان موفقیت این طرح ایجاد کرده و از سوی دیگر توانایی حامیان این معامله را در اجرای بندهای آن ونیز تحمیل آن به ملت فلسطین به عنوان یک حقیقت غیر قابل انکار زیر سؤال برده است.

در هر صورت آمریکا کاملا میداند که میزان پیشرفت این طرح (معاملهی قرن) هر چه قدر که بوده باشد، تنها دو گزینه برای به ثمر نشاندن این طرح در اختیار دارد:

سلب ارادهی ملت فلسطین و وادار کردن آنها به انقیاد وتسلیم

در دست داشتن قدرتی که بتواند به وسیلهی آن موافقت فلسطین را به چنگ آورد که البته دستیابی به این هدف در این زمان از هر زمان دیگری برای مثلث واشنگتن، تلآویو و ریاض دشوارتر است.

 

پانوشت

1-عبد الفتاح سیسی رئیس جمهور مصر اولین کسی است که اصطلاح معاملهی قرن را در دیدار خود با دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به کار برد.سیسی در این دیدار که در تاریخ 3 آوریل 2017 صورت گرفت گفت: «صلح بین اسرائیل و فلسطین معاملهی قرن خواهد بود.»

 

2- تصمیم دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا مبنی بر به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، سیاست هفتاد سالهی آمریکا در رابطه با مسألهی فلسطین را نقض کرد. اگر چه کنگره ایالاتمتحده در سال 1995 "قانون سفارت قدس " را با اکثریت آراء دو حزب جمهوریخواه و دموکرات تصویب کرد و تاریخ 31 مه 1999 را به عنوان آخرین مهلت اجرای این قانون تعیین نمود، اما یکی از بندهای این قانون به رئیس جمهور آمریکا این اجازه را میداد که به جهت حمایت از منافع امنیتی وملی آمریکا اجرای آن را برای 6 ماه به تأخیر بیندازد. و از همان زمان (زمان ریاست بیل کلینتون) تمام دولتهای آمریکا اجرای این قانون را هر شش ماه به صورت خودکار به تأخیر میانداختند. البته اشاره به این نکته ضروری است که تمام رئیسجمهورها در وعدههای انتخاباتی خود بر مسألهی انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس تأکید میکردند.

 

3- دولت آمریکا در ژانویه 2018 با ارسال نامهای به آژانس امداد رسانی به آوارگان (آنروا) اظهار داشت که در سال جاری تنها 60 میلیون دلار به آژانس پرداخت خواهد کرد.این در حالی است که کمک مالی آمریکا به این آژانس در سالهای گذشته به حدود 350 میلیون دلار در هرسال میرسید واین مسأله منجر به بروز بحرانی که بقای این آژانس را به خطر میاندازد شده است.چرا که این تصمیم آمریکا تأثیرات منفی بر ارائهی خدمات بهداشتی وآموزشی به حدود 5.3 میلیون آوارهی فلسطینی که در داخل فلسطین وکشورهای دیگر همچون اردن، لبنان وسوریه قرار دارند، میگذارد

4- دیوید ساتر فیلد، جانشین معاون وزیر خارجه آمریکا، طی سخنانی که در تاریخ 10 دسامبر 2017 توسط چند روزنامه منتشر گردید اظهار داشت که تصمیم دونالد ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل تصمیمیغیر قابل بازگشت بوده و این اقدام در واقع  به رسمیت شناختن حقیقت است نه جایگزین مذاکره. این اقدام ترامپ تنها در حقیقت نوعی اقرار به این مسأله است که همان طور که در گذشته، قدس، پایتخت اسرائیل بوده است همچنان پایتخت آن خواهد ماند.

5-  این جمله در اظهارات جرد کوشنر به روزنامه فلسطینی قدس آمده است.تاریخ انتشار روزنامه :یکشنبه 24 ژوئن 2018

6- رهبری اسرائیل توانست ایالاتمتحده را قانع کند تا به مصر و اردن برای شرکت در راه حل منطقهای مربوط به نزاع بین فلسطین واسرائیل فشار آورد. راهحلی که اساس آن ادامه یافتن تسلط رژیم صهیونیستی بر مساحت گستردهای از کرانهی باختری است. و این به معنای باقی ماندن 290 هزار اشغالگر در این منطقه و رهایی یافتن اسرائیل از هزینههای سنگین مربوط به تخلیه و منتقل کردن آنها است.همچنین این راه حل به اسرائیل کمک میکند تا عمق استراتژیک خود را در اختیار داشته و همچنان از خصوصیت دینی و معنوی کرانهی باختری که برای یهودیان اهمیت ویژهای دارد، بهرهمند بماند.زیرا باقیماندن اسرائیلیها در این مناطق به آنها اجازه میدهد تا اماکن دینی که برای آنها اهمیت تاریخی ومعنوی دارد را همچنان تحت تصرف خود نگهدارند. اماکنی چون دوشهرک عوفرا و کریات اربع. علاوه بر این اسرائیل میتواند شهرک اریئیل را نیز حفظ کرده و امنیت ساکنان آن را تأمین نماید.

7- بر اساس طرح صلح آمریکا فلسطین جدید شامل نوار غزه و دو منطقهی الف وب و نیز بخشهایی از منطفهی جیم که در کرانهی  باختری قرار دارد میشود.علاوه براین مساحتی بالغ بر 1000 کیلومتر مربع از صحرای سینا نیز از خاک مصر جدا شده و به فلسطین افزوده خواهد شد.

8- توافق پاریس اصطلاحا به پروتکل الحاقی توافق غزه-اریحا گفته میشود که در تاریخ 29 آوریل 1994 بین اسرائیل وسازمان آزادی بخش فلسطین به امضا رسید. البته پس از امضای توافق اسلو در سپتامبر 1995 این پروتکل به جزئی از  این توافق تبدیل شد.

9- از زمان برگزاری کنفرانس اریحا در سال 1949 کرانه باختری به خاک کشور اردن پیوست، این در حالی است که کشورهای عربی مسألهی وحدت دو کرانه را نپذیرفتند.این وضعیت به همین منوال ادامه پیدا کرد تا اینکه در جنگ 6 روزهی 1967 اسرائیل توانست کرانهی باختری را به تصرف خود درآورد.  در سال 1988 پس از اعلام برپایی کشور فلسطین توسط یاسر عرفات، ملک حسین پادشاه وقت اردن تصمیم مشهور خود مبنی بر قطع ارتباط با کرانهی باختری را اعلام کرد.

10- شایان ذکر است که اردن با تصمیم ترامپ مبنی بر به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایخت اسرائیل، به شدت مخالفت کرد و منتقل کردن سفارت آمریکا به قدس را نیز نپذیرفت بلکه  بر مسألهی دستیابی به صلح از طریق منحل کردن دو کشور  پافشاری کرده و بر ضرورت حل وفصل مسألهی قدس در چارچوب مذاکرات وضعیت نهایی، اصرار ورزید.

11- بی توجهی پشتیبانان بین المللی ومنطقهای «معاملهی قرن» ( که عبارتاند از  ایالاتمتحده،  انگلستان، اسرائیل وعربستان سعودی ) به ملک عبدالله موجب نگرانی وی نسبت به آیندهی خود وکشورش گردید.این نگرانیها موجب شد تا ملک عبدالله این کشورها را تهدید به انجام اقداماتی در سوریه بکند که منافع آنها را به خطر میاندازد از جمله :

-فرستادن هیأتی از مجلس اعیان به سوریه برای دیدار با بشار اسد، 

-امکان انجام اقدامییک طرفه مبنی بر باز کردن معبر نصیب پس از واگذاری آن به دولت سوریه.

- انجام توافقاتی جهت بازگرداندن بخش زیادی از آوارگان سوریه به کشورشان،

-افشا کردن برخی از اطلاعات امنیتی که به دمشق در جنگ با گروههای تروریستی مسلح کمک خواهد کرد و.....

12-در تاریخ 10 ژوئن 2018 یک نشست چهارجانبه به دعوت سلمان بن عبدالعزیز در شهر مکه برگزار گردید.در این نشست شخصیتهایی چون ملک عبدالله ثانی پادشاه اردن و شیخ صباح احمد الصباح امیر کویت و نیز شیخ محمد بن راشد نایب رئیس کشور امارات حاضر بودند. نتیجهی این نشست پرداخت 2.5 میلیارد دلار به عنوان کمک مالی به کشور اردن بود.

13- هیأت اعزامیآمریکا، که شامل کوشنر (داماد ومشاور دونالد ترامپ ) و جیسون گرینبلات (معاون ویژه رئیس جمهور وفرستاده او در مذاکرات بین المللی) و دینا حبیب پاول (معاون مشاور امنیت قومیآمریکا در امور استراتژیک ) بود، در 19 ژوئن 2018 به  عمان پایتخت اردن سفر کرد. این هیأت اعزامیقصد سفر به چند کشور خاورمیانه (اسرائیل، مصر، اردن، قطر، عربستان ) برای دستیبابی به دو هدف ذیل را داشت؛

-اطلاع از نظر این کشورها پیرامون پیچیدگیهای حاکم بر بحران موجود

- فراهم کردن شرایط برای به حرکت در آوردن  چرخ مذاکرات فلسطین و اسرائیل وبه سرانجام رساندن طرح صلح آمریکا.

از جمله اقدامات این هیأت در رابطه با طرح صلح آمریکا میتوان به دیدار با ملک عبدالله ثانی وگفتگو با او پیرامون تحولات اوضاع امنیتی در نوار غزه و نیز راههای تأمین هزینههای طرح صلح وسپس به ثمر نشاندن آن، اشاره کرد.

14- بر اساس اصل مبادلهی اراضی، قاهره مکلف به واگذاری مساحتی بالغ بر 1000 کیلومتر مربع از صحرای سینا به کشور فلسطین پیشنهادی است.  با واگذاری این اراضی، مساحت نوار غزه که اکنون 365 کیلومتر مربع است تا سه برابر افزایش مییابد. این اراضی مستطیل شکل بوده وضلع اول که 24 کیلومتر مربع است درامتداد سواحل دریای مدیترانه (از شهر رفح تا مرز شهر عریش ) قرار دارد.

ضلع دوم آن نیز با 30 کیلومتر طول، از غرب «کرم ابوسالم» تا مرز مشترک بین مصر واسرائیل در جنوب کشیده میشود. لازم به تذکر است مساحتی که از خاک مصر جدا خواهد شد، برابر با 12 درصد از کل مساحت کرانهی باختری است، لذا فلسطین باید مساحتی به همین اندازه از کرانهی باختری را به اسرائیل واگذار کند.

مصر سرانجام با این طرح موافقت کرده واسرائیل نیز با ارائهی مجموعهای از مشوقات سیاسی واقتصادی مانند موافقت با اصلاح پیوست نظامیپیمان کمپ دیوید (امضا شده در سال 1979)  سعی کرد قاهره را از محدودیتهای سنگین مربوط به مستقر کردن نیروهای نظامیش در سینا، رها سازد.همچنین این اقدام اسرائیل به مصر کمک خواهد کرد تا افکار عمومیرا نسبت به واگذاری بخشی از خاکش قانع کند

با این توجیه که اگر ما یک درصد از صحرای سینا  را واگذار کردهایم در مقابل توانستهایم پس از 30 سال، حاکمیت خود را نسبت به 99 درصد دیگر آن به دست آوریم

15- طرف مصری معتقد است که این روش (برخلاف اصل مبادلهی اراضی) مورد استقبال محافل سیاسی مصر قرار خواهد گرفت به ویژه اینکه این طرحها همگی در خاک مصر وتحت عنوان طرح توسعهی سینا صورت خواهد گرفت وبه پروژههای دیگری که در چارچوب پروژه بزرگ «نیوم» در جنوب صحرای سینا انجام میگیرد، افزوده خواهد شد. این پروژه (نیوم) با پشتیبانی محمد بن سلمان و مشارکت مصر، اردن و اسرائیل در صحرای سینا صورت میگیرد.

معامله قرناعرابرژیم اسرائیلایالات متحده آمریکاطرح صلحفلسطین


تعداد مشاهده: 1157