عربستان؛ تحولات داخلی ونقش آفرینی های منطقهای
دکتر مهدی شاپوری
پژوهشگر مسائل عربستان در مؤسسه مطالعات راهبردی
چکیده
از زمان شروع پادشاهی ملک سلمان، تحولات کمسابقهای در سیاستهای داخلی و خارجی عربستان سعودی رخ داده است. برخی معتقدند این تحولات مربوط به بحث جانشینی در عربستان و هدف آن، تحکیم موقعیت فرزند و ولیعهد کنونی پادشاه، محمد بن سلمان، است. عدهای نیز بر این باورند که سعودیها بهدنبال اصلاحات در حکمرانی دودمانی و سنتی خود و پذیرش الزامات حکومتداری در قرن بیستویکم هستند. بههرحال، این تحولات هر گونه که تحلیل شود، شایسته بررسی است؛ چون عربستان بازیگر مهمیدر منطقه غرب آسیا، دنیای اسلام و همچنین، در بازار نفت جهان است. هدف این مقاله، بررسی چشمانداز تحولات اخیر عربستان و تأثیر آن بر نقش منطقهای این کشور است. ارائه برآوردی دقیق در این مورد کار دشواری است، اما میتوان سناریوهایی را در نظر گرفت و براساس روندها و واقعیتهای موجود، پیشبینیهایی را در این رابطه مطرح کرد.
واژگان کلیدی: عربستان سعودی، اصلاحات، چشمانداز،نقش، نقشمنطقهای.
مقدمه
تا قبل از شروع پادشاهی ملک سلمان و تقویت جایگاه فرزندش، محمدبنسلمان، در ساختار قدرت در عربستان، سعودیها تمایلی به ایجاد تحولات رادیکال در مسائل و موضوعات سیاست داخلی و خارجی خود نشان نمیدادند و اصلاحات مد نظر خویش را، بهویژه از دهه 1990 به بعد، عمدتاً بهتدریج و محافظهکارانه اعمال میکردند. در واقع، در سیستم سیاسی دودمانی مانند پادشاهی سعودی، که پایههای آن ریشه در سنتها، عرفها و قواعد خانوادگی، مذهبی و قبیلهای دارد، در صورتی که حاکمان تمایل به ایجاد تحولات و اعمال اصلاحات داشته باشند، راهی جز این ندارند؛ چون هرگونه تغییر و تحول شتابزده و رادیکال ممکن است نتایج عکس بدهد و حتی بنیانهای قدرت حاکمان را نیز به خطر اندازد. با این حال، محمدبنسلمان از زمانی که در جایگاه جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان قرار گرفت، تاکنون که به ولیعهد و در عمل به فرد اول سیاست در این کشور تبدیل شده، دست به اقدامات جاهطلبانهای در هر دو حوزه سیاست خارجی و داخلی زده است.
در سیاست خارجی، او جنگ یمن را به راهانداخت و تقابل همهجانبه با جمهوری اسلامیایران را در اولویت سیاست خارجی عربستان قرار داد. با قطر وارد تنش شدید و کمسابقهای شد و در دخالتی آشکار در امور داخلی لبنان، نخستوزیر این کشور را به ریاض دعوت نمود و او را مجبور به استعفا کرد. جاهطلبیها و بلندپروازیهای محمدبنسلمان محدود به سیاست خارجی نبوده، بلکه وی در داخل نیز بانی تحولاتی بوده است که برخی از آنها در جامعه سنتی و قبیلهای عربستان، در حد تابوشکنی است.
طرح چشمانداز 2030 در راستای متحولکردن اقتصاد عربستان، کنارزدن بسیاری از شاهزادگان سعودی از جمله مقرن بن عبدالعزیز، محمد بن نایف و متعب بن عبدالله از قدرت، راهاندازی کارزار مقابله با فساد شاهزادگان و مقامات حکومتی سابق و کنونی، ایجاد تحولات فرهنگی مانند بازگشایی سینماها پس از 35 سال، پذیرش حق رانندگی برای زنان، دادن اجازه حضور زنان در استادیومهای ورزشی، لغو ممنوعیت انتصاب زنان به سمت قاضی و استخدام زنان در دادستانی و منصب «بازپرس» از جمله مهمترین تحولات و اصلاحاتی است که ولیعهد جوان سعودی در سه سال گذشته در عربستان انجام داده است.
بررسی این تحولات و چرایی، پیامدها و چشمانداز آن، یکی از دغدغههای اصلی تحلیلگران و سیاستمداران بوده است. برخی معتقدند این تحولات مربوط به بحث جانشینی «نسل سوم شاهزادگان سعودی» در عربستان و هدف آن، تحکیم موقعیت فرزند و ولیعهد پادشاهیعنی محمدبنسلمان است و در مقابل، عدهای بر این باورند که سعودیها بهدنبال اصلاحات در حکمرانی سنتی خود و پذیرش الزامات حکومتداری در قرن بیستویکم هستند. بههرحال، این تحولات هر گونه که تحلیل شود، شایسته بررسی است؛ چون عربستان بازیگر مهمیدر منطقه غرب آسیا، دنیای اسلام و همچنین، در بازار نفت جهان است.
هدف این مقاله، بررسی چشمانداز تحولات اخیر عربستان و تأثیر آن بر نقش منطقهای این کشور است. ارائه برآوردی دقیق در این مورد، کار دشواری است، اما میتوان سناریوهایی را در نظر گرفت و بر اساس روندها و واقعیتهای موجود، پیشبینیهایی را در این رابطه مطرح کرد. در ضمن، تحولات سیاست خارجی و داخلی عربستان بههم مرتبط هستند و در کنار هم، به آینده نقش منطقهای این کشور شکل میدهند. بنابراین، در این مقاله، بهمنظور ارائه چشماندازی از نقش منطقهای عربستان در پرتو تحولات این کشور، تحولات هر دو حوزه سیاست خارجی و داخلی عربستان مد نظر قرار دارند.
تحولات سیاست خارجی عربستان در دوران ملک سلمان
کنار گذاشتن رویکرد نسبتاً میانهروانه و محافظهکارانه عربستان در منطقه و بهویژه در رابطه با ایران و اقدام به رفتارهای تهاجمی، از تحولات مهم پس از روی کار آمدن ملک سلمان در عربستان بوده است. عربستان و جمهوری اسلامیایران در گذشته نیز اختلافات و مشکلات مهمیدر روابط با یکدیگر داشتند، اما سلمان و فرزندش سطح اختلافات و تنشها را از رقابت و تقابل پنهان، به تخاصم و دشمنی آشکار کشاندند. آنها سیاست خارجی عربستان را بهگونهای تنظیم کردهاند که دشمنی با ایران در قلب آن قرار دارد و بیشتر اقدامات و توان سیاست خارجی خود را بر مقابله با این دشمن متمرکز کردهاند.
بحث تشدید تقابل با جمهوری اسلامیایران در سیاست خارجی فعلی عربستان بعد از پادشاه شدن ملک سلمان، بهاندازهای اهمیت دارد که میتوان همه مسائل و تحولات سیاست خارجی این کشور را حول این مسأله بررسی کرد. جنگ در یمن، تنش با قطر، تلاش برای نزدیکی به آمریکا بعد از روی کار آمدن ترامپ، نزدیکی پنهان و آشکار به اسرائیل و تلاش برای ایجاد بیثباتی در لبنان از جمله تحولات سیاست خارجی عربستان در دوره ملک سلمان است که هدف اصلی آنها، مقابله با ایران بوده است. هنوز دوماه از پادشاهی ملک سلمان نگذشته بود که عربستان سعودی جنگی را علیه حوثیها، که کنترل صنعا را در دست گرفته بودند، به راهانداخت. گفته میشود محمدبنسلمان، وزیر دفاع وقت عربستان سعودی، بانی اصلی این جنگ بوده و حتی جنگ را بدون همکاری کامل میان سرویسهای امنیتی و نظامیسعودی و بدون اطلاع آمریکاییها آغاز کرده است (Mazzetti and Hubbard, 2016). این جنگ تا کنون هزاران کشته و زخمیبرجای گذاشته است و باعث شده میلیونها یمنی، آواره و در معرض قحطی و بیماریهای واگیردار قرار گیرند.
تصور یا بهانه سعودیها در حمله بهیمن این بوده که ایران حامیو محرک حوثیهاست. بنابراین، تقابل با حوثیها را تقابل غیرمستقیم با ایران میدانند. هماکنون وضعیت بهگونهای است که سازمان ملل در مورد «فروپاشی کامل» یمن هشدار داده است. البته این به معنای پیروزی عربستان نیست. سعودیها نه تنها به اهداف خود نرسیدهاند، بلکه در یمن دچار «بنبست استراتژیک» شدهاند و راه برونرفت موفقیتآمیز از باتلاقی را که خود ایجاد کردهاند، ندارند. فقیرترین ملت جهان مرفهترین ارتش جهان را تاکنون متوقف کرده است.
سعودیها حاضر به مصالحه با حوثیها نیستند و بر شکست آنها تأکید دارند؛ مسألهای که با توجه به واقعیتهای میدانی یمن، دور از انتظار است. از طرف دیگر، هرگونه عقبنشینی نیز تصور شکست را برای سعودیها تداعی میکند. تداوم جنگ نیز نتیجهای جز نابودی و ویرانی در یمن و ناامنترشدن مرزهای عربستان ندارد.
در تحولی دیگر، سعودیها وارد تنشی شدید با قطر شدند. این تنش زمانی آغاز شد که اظهاراتی به نقل از امیر قطر در خبرگزاری رسمیاین کشور منتشر شد که در آن علیه عربستان سعودی و در حمایت از ایران، حزبالله، اخوان المسلمین و حماس موضعگیری شده بود. در اظهارات منتسب به امیر قطر آمده بود که ایران یکی از کشورهای بزرگ منطقه است و کشورهای عربی باید با آن در جهت حل مشکلاتشان گفتوگو کنند. وی همچنین به تمجید حزبالله پرداخته و برخورد برخی کشورها با اخوان المسلمین را نیز ناروا دانسته بود.
هرچند مسئولان قطری پس از ساعاتی این اظهارات را تکذیب و اعلام کردند که سایت خبرگزاری قطر هک شده است، اما عربستان و مصر ادعای هکشدن این سایت را از سوی مقامات قطری نپذیرفتند و با استناد به مواضع مشابه امیر قطر در سالهای گذشته، آن را توجیهی بیش ندانستند. به دنبال این اتفاق، سایت شبکه خبری الجزیره و تمامیخبرگزاریهای وابسته به قطر در امارات و یک روز بعد در عربستان فیلتر شدند. در چنین شرایطی که بحران در مناسبات قطر و چهار کشور عربستان، مصر، امارات و بحرین به سرکردگی سعودیها بالا گرفته بود، تماس تلفنی امیر قطر با رئیسجمهور ایران و تأکید وی بر توسعه بیشتر مناسبات دو کشور، عربستان و متحدانش را برای تنبیه قطر مصمم ساخت.
بهدنبال بالاگرفتن تنشها، روابط میان عربستان و همپیمانان او با قطر در پنج ژوئن 2017 قطع و مسیرهای این کشورها بر روی قطریها بسته شد و دوحه تحت فشار شدیدی قرار گرفت. عربستان و همپیمانان شروطی را برای بخشیدن قطریها تعیین کردند کهیکی از آنها، قطع رابطه با ایران بود. قطر این شروط را مغایر حاکمیت خود اعلام کرد و از پذیرش آنها اجتناب نمود. به هر حال، پافشاری طرفین بر مواضع خویش، باعث تداوم این مناقشه شده است.
استعفای غیرمنتظره سعد حریری، نخستوزیر لبنان، در عربستان در پی سفری که اوایل نوامبر 2017 به این کشور داشت، تحول دیگری در سیاست خارجی عربستان در دوران ملک سلمان بوده است که بسیاری آن را توطئه ناشیانه ولیعهد جوان و ناپخته سعودی برای مقابله با جمهوری اسلامیایران میدانند. سعد حریری، که گفته میشود تحت فشار سعودیها و بهمنظور جوسازی برای افزایش فشار بر حزبالله، متحد ایران در لبنان، مجبور به استعفا شده بود، در بیانیهای که در مورد استعفای خود در تلویزیون عربستان ایراد نمود، ایران را متهم به مداخله و تحمیل خواستههای خود به لبنان و دیگر کشورهای عربی کرد و از حزبالله خواست در مسائل منطقهای بیطرف باشد.
به هر حال، استعفای غیرمنتظره حریری در جریان سفرش به ریاض، آن هم به صورت قرائت متن مکتوب علیه ایران در تلویزیون العربیه عربستان، تردید کمیباقی گذاشت که این ماجرا سناریوی سعودیها برای مقابله با جمهوری اسلامیایران بوده است؛ که البته با مخالفتهای بینالمللی با بیثباتسازی لبنان ،بهویژه از سوی آمریکا و فرانسه، و رفتار مدبرانه ایران و حزبالله ناکام ماند.
یکی دیگر از تحولات سیاست خارجی عربستان در دوره ملک سلمان، باجدادن به ترامپ برای ترغیب وی در پیشگرفتن رویکردی سختگیرانه علیه ایران بوده است. ترامپ در دوران کارزار انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا در چارچوب نگرش تجارتمآبانه خود به بحث امنیت، خواستار افزایش هزینههای کشورهایی مانند عربستان در دفاع و تامین امنیت خویش شد. سعودیها که در انتخابات از هیلاری کلینتون حمایت میکردند و این مورد انتقاد شدید ترامپ نیز بود، بعد از پیروزی ترامپ، کاملاً تغییر جهت دادند و در راستای نزدیکی به رئیسجمهور جدید آمریکا تلاش کردند.
به همین منظور، ترامپ را به ریاض دعوت نمودند و قراردادهای کلانی در حوزههای تسلیحاتی و نفتی با وی امضا کردند. ارزش قرارداد نظامی- تسلیحاتی میان سعودیها و ترامپ 110 میلیارد دلار است؛ چیزی که ترامپ را به شوق آورد و در کنفرانس خبری با ملک سلمان گفت: این قرارداد یعنی «شغل، شغل و شغل برای آمریکاییها». نزدیکی سعودیها به اسرائیل، تحول دیگری است که در سیاست خارجی سعودیها رخ داده است.
تا قبل از شروع پادشاهی ملک سلمان و ظهور محمدبنسلمان، سعودیها در بارهی اسرائیل حداقل ظاهر را حفظ میکردند. اما در دو سال اخیر نشانههایی از تمایل آنها به داشتن روابط آشکار با این رژیم بروز کرده است. نمونه بارز آن، برخورد ملایم سعودیها با اقدام ترامپ در مورد انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس است. در نشست سران سازمان همکاریهای اسلامیکه به مناسبت محکومیت اقدام ترامپ برگزار شد، هیچ مقام ارشدی از سوی عربستان شرکت نکرد و حتی اخباری وجود داردکه سعودیها به پادشاه اردن فشار آوردند که در این اجلاس شرکت نکند و یا بر محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، فشار آوردهاند که با طرح ترامپ برای حلوفصل مسأله فلسطین موافقت کند. به هر حال، سعودیها در دوره ملک سلمان و پسرش، آشکارا بر جمهوری اسلامیایران بهعنوان دشمن اصلی خود متمرکز شده و در این راستا، اسرائیل به حاشیه رفته و یا حتی به متحدی ولو ضمنی برای ریاض در مقابله با ایران تبدیل شده است.
تحولات درونی عربستان در دوره ملک سلمان
علاوه بر سیاست خارجی، در دوره ملک سلمان در مسائل داخلی عربستان نیز تحولاتی کمسابقه رخ داده است. زمان زیادی از شروع پادشاهی ملک سلمان نگذشته بود که مقرنبنعبدالعزیز از سمت ولیعهدی کنار گذاشته شد. محمدبننایف که جانشین ولیعهد بود، به جای مقرن در جایگاه ولیعهدی قرار گرفت. همچنین، محمدبنسلمان بهعنوان جانشین ولیعهد انتخاب شد. کنارگذاشتن مقرن، با توجه به اینکه در خاندان سعودی عرف بوده که تا زمانی که فرزندان عبدالعزیز زندهاند و تمایل به پادشاهی دارند، اولویت با آنها و سپس فرزندان آنهاست، اتفاق کمسابقهای بود.
اما موضوع به همین جا ختم نشد و محمدبنسلمان به تدریج ولیعهد یعنی محمدبننایف را در سیاست عربستان حاشیهنشین کرد و در نهایت نیز وی را از قدرت کنار زد و خود جانشین وی و ولیعهد عربستان شد. محمدبنسلمان که از زمان شروع پادشاهی پدرش، تلاش کرده در عمل همه قدرت در عربستان را در اختیار خود بگیرد، علاوه بر پیگیری سیاست خارجی ماجراجویانه در خارج، دست به اصلاحاتی در داخل زده است که برخی از آنها در عربستان در حد تابوشکنی است.
کارزار مقابله با فساد شاهزادگان و مقامات، یکی از بیسابقهترین اقدامات از این نوع در تاریخ حکومت سعودی بوده است. بهدنبال دستور پادشاه عربستان مبنی بر تشکیل کمیته مبارزه با فساد به ریاست پسرش محمدبنسلمان، چندین شاهزاده، وزیر و مقام فعلی و سابق عربستانی در اوایل نوامبر 2017 بازداشت شدند. همزمان، ملک سلمان برخی از مقامات این کشور از جمله متعب بن عبدالله، وزیر گارد ملی عربستان سعودی، را برکنار و افراد جدیدی را بهجای آنها منصوب کرد. در بیانیهای از ملک سلمان در این مورد که از تلویزیون عربستان پخش شد، شاه سعودی هشدار داد که «قانون به شکل سختگیرانهای بر هر کسی که به اموال عمومیدسترسی دارد و از آن محافظت نکند یا به آن دستبرد بزند و یا از قدرت و نفوذش سوءاستفاده کند، اعمال خواهد شد. این بر کوچک و بزرگ اعمال خواهد شد و ما از هیچ کسی نمیترسیم».
همچنین، در فرمانی که ملک سلمان بهموجب آن مقاماتی را عزل و نصب کرده است، آمده است: «این سرزمین از بین خواهد رفت، مگر اینکه فساد ریشهکن شود و مفسدان پاسخگو[ی اقدامات خود] باشند» (Toumi, 2017). در مجموع، دولت عربستان دلیل این اقدامات ناگهانی خود را مبارزه جدی با فساد بهعنوان «مشکلی دائمی که در راه تلاشها برای توسعه در این پادشاهی در دهههای اخیر مانع ایجاد نموده» اعلام کرد (Robertson et al, 2017).
طرح بلندپروازانه «چشمانداز 2030» از سوی محمدبنسلمان در راستای تحول در اقتصاد بهشدت وابسته به نفت عربستان، رویداد مهم دیگری است که توجه کارشناسان را به خود جلب کرده است. پس از کاهش شدید قیمت نفت، بنسلمان در آوریل 2016 از این طرح پرده برداشت که با همکاری موسسه معروف مکنزی تهیه شده است. متنوعسازی فعالیتهای اقتصادی با تأکید بر تقویت نقش بخش خصوصی هدف اساسی این طرح عنوان شده است. عرضه کمتر از 5 درصد سهام شرکت آرامکو به سهامداران دیگر و حذف بخشی از یارانههای دولتی و کارآتر کردن شرکتها خصوصاً آرامکو برای ایجاد جهش در درآمدهای ملی از جمله مهمترین سیاستهایی است که در این طرح پیشبینی شده است. در سند 2030 پیشبینی شده که داراییهای صندوق سرمایهگذاری عمومیاز 600 میلیارد کنونی به بیش از 7 تریلیون ریال افزایش یابد. همچنین، قرار شده تا سال 2030 سهم بخش خصوصی در تولید ناخالص داخلی از 40 به 65 درصد افزایش یافته و سهم صادرات بخشهای غیرنفتی در تولید ناخالص داخلی کشور از 1/16 به 50 درصد برسد. ازجمله تغییرات مهمیکه طبق این طرح قرار است تا سال 2030 ایجاد شوند، میتوان به این موارد اشاره کرد: افزایش نسبت سرمایهگذاری مستقیم خارجی به تولید ناخالص داخلی از 8/3 به 7/5 درصد، رشد درآمدهای غیرنفتی دولت از 163 میلیارد ریال به 1 تریلیون ریال، افزایش سهم شرکتهای کوچک و متوسط در تولید ناخالص داخلی از 20 به 35 درصد، رشد پذیرش زوار عمره از 8 میلیون به 30 میلیون در سال، افزایش پسانداز خانوارها (نسبت به کل درآمدشان) از 6 به 10 درصد، و ارتقای رتبه کشور از نظر اندازه اقتصاد از جایگاه 19 به 15 در جهان (قنبرلو، 1396: 50-49).
در سند چشمانداز 2030 برخی از برآوردها از حوزه صرفاً اقتصادی فراتر رفته و به حوزههای اجتماعی و امنیتی نیز کشیده شده است. برای نمونه، پیشبینی شده که مخارج تفریحی و فرهنگی خانوارها از 9/2 درصد کنونی به 6 درصد در سال 2030 افزایش یابد. در مورد اشتغال زنان هدف این است که نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشور طی بازه زمانی مذکور از 22 به 30 درصد تغییر یابد. قرار است رتبه عربستان در شاخص سرمایه اجتماعی از 26 به 10 و همچنین در شاخص کارآمدی دولت از 80 به 20 تغییر یابد. سند 2030 تأکید زیادی بر خودکفایی در تولید نیازهای نظامیکرده و در آن پیشبینی شده که تا سال 2030 عربستان بتواند تا پنجاه درصد تجهیزات نظامیاش را از طریق صنایع داخلی تأمین کند. نرخ کنونی وابستگی تجهیزات نظامیبه صنایع داخلی حدوداً دو درصد است (قنبرلو، 1396: 49). علاوه بر تحولات سیاسی و اقتصادی فوق، حکومت عربستان در یکسال گذشته دست به اقداماتی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی زده است که تا سالهای اخیر، کمتر کسی انتظار داشت چنین تحولاتی در این کشور بهشدت محافظهکار با فرهنگ قبیلهای بسیار قوی و اندیشه وهابیت، بهوقوع بپیوندد.
طرح بازگشت به « اسلام میانهرو» از سوی محمدبنسلمان، بازگشایی سینماها پس از 35 سال، پذیرش حق رانندگی برای زنان، دادن اجازه حضور زنان در استادیومهای ورزشی، برگزاری کنسرت با حضور خوانندگان مطرح دنیا در شهر ریاض، لغو ممنوعیت انتصاب زنان به سمت قاضی و استخدام زنان در دادستانی و منصب «بازپرس» از جمله اقداماتی است که از سوی حکومت سعودی صورت گرفته است. تقریباً همه این موارد در جامعه سنتی و قبیلهای عربستان که رابطه بسیار نزدیکی نیز میان حکومت و روحانیون وهابی وجود دارد، تابوشکنی محسوب میشود. بعضی از روحانیون وهابی، زنان را موجوداتی مانند بز و شتر دانستهاند که عقلشان یک چهارم مردهاست و حق رانندگی و تماشای فوتبال ندارند. همچنین، سینما را عامل «فساد و انحطاط» اعلام کردهاند. بنابراین، برخی از اقدامات فرهنگی حکومت سعودی، در جامعه عربستان و در اندیشه وهابیت، کفر پنداشته میشود.
اهداف و چشمانداز تحولات عربستان سعودی
بدون شناخت اهدافی که در پشت تحولات در سیاستهای داخلی و خارجی عربستان سعودی وجود دارد، ارائه چشمانداز این تحولات دشوار است. بنابراین، ابتدا باید به اهداف این تحولات اشاره کرد. یک روایت این است که محمدبنسلمان، جوانی کمتجربه و جاهطلب است که تلاش میکند موقعیت خود را بهعنوان ولیعهد و پادشاه آینده عربستان تثبیت نماید.
روایت دیگری وجود دارد که این شاهزاده سعودی را فردی اصلاحگر معرفی میکند که برنامههای بلندپروازانهای برای تبدیل عربستان به یک «دولت ملی» مدرن و پیشرفته در سر دارد. تصوری که دولت سعودی تلاش میکند در مورد اقدامات محمدبنسلمان هم در داخل و هم در خارج ایجاد کند، در همین راستاست. برخی نیز ترکیبی از این دو مورد را در تحلیل تحولات عربستان موثر میدانند. علاوه بر این سه روایت، مورد چهارمینیز قابل بیان است. بهنظر میرسد شکستهای محمدبنسلمان در پیشبرد طرحهای خود، نقش مهمیدر این باره داشته است. وی جنگ یمن را با این تصور سادهانگارانه راهانداخت که میتواند در مدت زمانی کوتاه، حوثیهای را در یمن شکست داده و خود را بهعنوان یک قهرمان و رهبری قابل، به رقبای خویش در میان شاهزادگان سعودی تحمیل کند.
اما وقتی در این مورد موفق نشد، سعی کرد اقدام دیگری صورت دهد و به همین منظور، طرح بلندپروازانه «چشمانداز 2030» را مطرح کرد. چون در این مورد نیز امکان موفقیت ملموس زودهنگام وجود نداشت، شاهزاده جوان سعودی سعی کرد خود را عنصری «ضدفساد» نشان دهد؛ که به هیچ فاسدی حتی شاهزادگان و مقامات ارشد دولتی رحم نمیکند. همچنین، وارد مسائل فرهنگی و اجتماعی شد و با دادن امتیازاتی به زنان و جوانان، تلاش کرد در میان آنها پایگاه محکمیبرای خود ایجاد نماید. در واقع، از این منظر نیز همه اقدامات محمدبنسلمان در راستای قدرتنمایی و قهرمانسازی از خود بهعنوان فردی که لیاقت پوشیدن ردای پادشاهی را دارد، بوده است.
علاوه بر این، میتوان هر کدام از اقدامات محمدبنسلمان را جداگانه دید و بررسی کرد. برای نمونه، گفته میشود کارزار مقابله با فساد شاهزادگان و مقامات ارشد دولتی، برای جبران کسریهای دولت سعودی بوده است؛ بهویژه که اعلام شد مجموعاً بیش از صد میلیارد دلار از این افراد اخذ شده است. همچنین، درباه طرح «چشمانداز 2030» میتوان گفت سعودیها نسبت به شکنندگی ناشی از وابستگی بیش از اندازه به قیمت نفت نگران هستند؛ بهویژه با تجارب و درسهایی که از کاهش شدید قیمت نفت در سالهای اخیر گرفتهاند.
در واقع، اقتصاد عربستان کاملاً نفتمحور و تحت کنترل دولت است. منابع هیدروکربنی 85 درصد درآمدهای صادراتی این کشور را تشکیل میدهند. دو سوم تولید ناخالص داخلی عربستان متعلق به بخش عمومیاست که تحت کنترل دولت است. بخش خصوصی نیز وابستگی عمیقی به دولت دارد. چنین اقتصادی به تحولات قیمت نفت بسیار حساس است. با کاهش شدید قیمت نفت از نیمه دوم سال 2014 سعودیها با مشکلات جدی مواجه شدند. در سال 2015 کسری بودجه عربستان به 97 میلیارد دلار رسید؛ یعنی معادل 15 درصد کل تولید ناخالص داخلی این کشور. همچنین، با تدوام کاهش قیمت نفت، در سال 2016 نیز بهرغم کاهش 15 درصدی در هزینههای دولت، کسری بودجه سعودیها برابر با حدود 13 درصد تولید ناخالص داخلیشان بوده است (Kinninmont, 2017: 9). در سال 2017 هم این روند ادامهیافت و کسری بودجه دولت عربستان برابر با حدود 9 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور اعلام شده است (Sabah, 2017). همچنین، با کاهش قیمت نفت، ذخایر ارزی عربستان از 723 میلیارد دلار در 2014 به 545 میلیارد دلار در اکتبر 2016 (Kinninmont, 2017: 9) و 480 میلیارد دلار در جولای 2017 رسید (Reuters, 2017). به هر حال، این نوعی شکنندگی است که هر دولتی را نگران میکند.
یا در مورد جنگ یمن، برخی معتقدند سعودیها مسائل یمن را در حوزه امنیت داخلی خود میدانند و برای مقابله با شکلگیری هرگونه تهدیدی برای خود در یمن، حاضرند دست به هر اقدامیبزنند.
حال میتوان درباره چشمانداز تحولات عربستان سعودی سناریوهایی را مطرح کرد. یکی از سناریوها این است که محمدبنسلمان در سایه پدر و تا زمان مرگ ملک سلمان به اقدامات خود ادامه دهد، ولی وقتی بر تخت پادشاهی نشست، رفتار متفاوتی در پیش گیرد. این سناریو ریشه در روایتی دارد که معتقد است تحولات عربستان سعودی در راستای تثبیت قدرت محمدبنسلمان است. هرچند ممکن است بعد از نشستن بر تخت پادشاهی، محمدبنسلمان اندکی محافظهکارانهتر عمل کند، اما بهنظر میرسد نسل جدید شاهزادگان سعودی به این نتیجه رسیدهاند که با استمرار حکمرانی سنتی پدران خود نمیتوانند در بلندمدت دوام بیاورند. بنابراین، باید اصلاحاتی برای حرکت به سمت ایجاد دولتی مدرن انجام دهند.
اما این اصلاحات بینهایت نخواهد بود، بلکه حالت «گزینشی و کنترلشده» خواهد داشت. در واقع، هدف اصلاحات، تقویت قدرت پادشاهی سعودی است و نه تضعیف آن. سناریوی دیگر این است که روند اصلاحات در عربستان ادامهیابد؛ تا جایی که سیستم حکومتی آن به مشروطه پادشاهی و یا حتی دموکراسی تبدیل شود. این مورد دور از ذهن است.
فروپاشی پادشاهی سعودی احتمال دیگری است. ممکن است در اثر برخی از تحولات، عربستان دچار بیثباتی و در نهایت، فروپاشی شود. در حال حاضر، آنچه بیش از هر چیزی میتواند امکان وقوع این سناریو را فراهم کند، جنگ شاهزادگان سعودی است. در واقع، تعداد شاهزادگان نسل سوم سعودی زیاد است و هر کدام نیز میتوانند ادعای پادشاهی داشته باشند. با توجه به اینکه این نسل، تجربه اختلافات میان شاهزادگان سعودی در گذشته و پیامدهای آن را در عمل لمس نکردهاند، ممکن است مصالح شخصی را بر منافع خاندان سعودی ترجیح دهند.
فروپاشی حکومت سعودی در نتیجه جنگ شاهزادگان، پیامدها و کارکردهای جدی داخلی، منطقهای و بینالمللی خواهد داشت.اول اینکه با فروپاشی رژیم سعودی، بعید است عربستان بتواند بقای خود را حفظ کند. در عربستان، تعداد نهادهای حکمرانی خارج از اختیار خاندان پادشاهی، که عملکرد مناسبی دارند، اندک است. در چنین شرایطی، اگر رژیم سعودی دچار فروپاشی شود، این کشور به احتمال زیاد مانند لیبی بعد از معمر قذافی خواهد شد. جمعیت آن بر اساس تعلق جغرافیایی و نیز شکافهای قبیلهای و فرقهای تقسیم خواهد شد. گروههای مختلف در میان خودشان بر سر قدرت و منابع، بهویژه ذخایر نفتی گستردۀ این کشور، به جنگ و ستیز خواهند پرداخت. به احتمال زیاد گروههایی مانند داعش و القاعده برای کنترل مکه و مدینه خواهند جنگید. هرجومرج و جنگ داخلی حاکم خواهد شد.
دوم اینکه فروپاشی عربستان سعودی پیامدهایی برای بقیۀ خاورمیانه در بر خواهد داشت. این خطر وجود دارد که دیگر پادشاهیهای شبهجزیرۀ عربی مانند کویت، قطر، بحرین و امارات متحدۀ عربی نیز به درون این گرفتاری کشیده شوند (Stenslie, 2016).
علاوه بر این، فشار بر کشورهایی مانند مصر و اردن که به حمایت مالی عربستان سعودی متکی هستند، افزایش خواهد یافت. ذخایر عظیم سیستمهای تسلیحاتی مدرنی که سعودیها خریداری کردهاند، نیز میتواند در دست تروریستها قرار بگیرد؛ که تهدیدی برای کل منطقه است.
سوم اینکه سقوط خاندان سعودی، بازتابهای بینالمللی قابل توجهی در پی خواهد داشت. چنین چیزی میتواند آغازگر رکود اقتصادی جدیدی در سطح جهانی باشد. در چنین شرایطی، امکان مداخلههای نظامیبینالمللی برای حفاظت از میادین نفتی و همچنین مکانهای مقدس مذهبی را نیز نمیتوان نادیده گرفت. هرچند نمیتوان تنشها و اختلافات میان شاهزادگان نسل سوم سعودی را نادیده گرفت، اما احتمال اینکه این اختلافات و تنشها به جایی برسد که باعث فروپاشی رژیم سعودی شود، زیاد نیست.
در میان سناریوهای فوق در مورد چشمانداز تحولات عربستان سعودی، احتمال استمرار تحولات «گزینشی و کنترلشده» بیشتر است. این ممکن است در کوتاهمدت، منافعی برای سعودیها بهویژه محمدبنسلمان داشته باشد، اما نتیجه بلندمدت چندان مهمینخواهد داشت. سعودیها نمیتوانند افراد سرمایهدار را دستگیر کنند و داراییهای آنها را به زور بگیرند و همزمان این انتظار را نیز داشته باشند که چشمانداز 2030 را اجرا و اقتصاد خود را از وابستگی به نفت برهانند.
همچنین، نمیشود سیاست خارجی ماجراجویانه و تهاجمیدر منطقه دنبال نمود و کشور فقیر همسایه را ویران کرد و همزمان بهدنبال توسعه اقتصادی نیز بود. توسعه، نیاز به آرامش و اعتماد در داخل و خارج دارد. علاوه بر این، آنچه سعودیها در عرصه فرهنگی به شهروندانشان دادهاند، چیز خاصی نیست. بازگشایی سینماها، برگزاری کنسرت، اجازه ورود زنان به ورزشگاه و یا برداشتن ممنوعیت رانندگی در قرن بیست و یکم کارهای بزرگی نیست که سعودیها انتظار داشته باشند با انجام آنها، جایگاه خود را در جهان ارتقاء دهند.
آینده نقش منطقهای عربستان
با توجه به بحثهایی که در بالا درباره اهداف و چشمانداز تحولات عربستان سعودی مطرح شد، در مورد تأثیر تحولات اخیر عربستان سعودی بر آینده نقش منطقهای آن نیز میتوان سناریوهایی مطرح کرد. اگر این تحولات ادامهیابد و اصلاحاتی اساسی در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی عربستان ایجاد شود، میتوان انتظار داشت در بلندمدت این کشور بهشکل قویتری در منطقه ظاهر شود. اما چنین چیزی به سادگی رخ نخواهد داد. مسائل، مشکلات و تناقضات سعودیها پیچیدهتر از آن است که با ایجاد تحولاتی گزینشی و کنترلشده، این انتظار وجود داشته باشد عربستان به کشوری قدرتمندتر در منطقه تبدیل شود. در سه سال اخیر یعنی در دوران پادشاهی ملک سلمان، نقش منطقهای عربستان نه تنها تقویت نشده، بلکه ضعیفتر نیز شده است. سعودیها در یمن جنگی را آغاز کردند که نتوانستهاند آن را تمام کنند و دچار بنبست استراتژیک شدهاند. همچنین، خود را درگیر تنش شدیدی با قطر کردهاند و حاصلی هم از این کار عایدشان نشده است. در لبنان، توطئه سعودیها شکست خورد و آنها نتوانستند شرایط را در آنجا نیز به نفع خود تغییر دهند.
همچنین در سوریه، سعودیها نتوانستند دستورکار خود را پیش ببرند و آشکارا عقبنشینی کردهاند. با وجود تلاش برای نفوذ در میان شیعیان عراق و ایجاد اختلاف میان آنها با ایران، نیز تا کنون موفقیت چندانی نداشتهاند. در نتیجه همین شکستهاست که حکومت سعودی تقابل و تنش بیشتر با رقبای خود را در مرکز سیاست خارجی خود قرار داده است. پیشبینی اینکه در آینده نیز این وضعیت ادامه خواهد یافت یا خیر، دشوار است؛ چون سیالیت تحولات در خاورمیانه بسیار بالاست. با وجود این، بعید است شاهد تقویت نقش عربستان در منطقه طی سالهای آینده باشیم، مگر اینکه بازیگران دیگر در اثر تحولات درونی و بیرونی تضعیف شوند و در نتیجه آن، قدرت نسبی سعودیها افزایش یابد.
نتیجهگیری
سعودیها در سه سال اخیر یعنی در دوران پادشاهی ملک سلمان، اقداماتی در داخل و خارج انجام دادهاند که با رویه محافظهکارانه آنها در گذشته در تضاد است. در واقع، حکومت دودمانی آل سعود که بر بنیانهای خانوادگی، قبیلهای و مذهبی (وهابیت) شکل گرفته و نهادینه شده است، همیشه مخالف تغییر و تحولات شتابزده و رادیکال بوده است و از این لحاظ، بسیاری از اقدامات دو سال اخیر سعودیها بهویژه در حوزه فرهنگی و اجتماعی، نوعی تابوشکنی محسوب میشود. پیشبینی اینکه چشمانداز این تحولات چگونه خواهد بود، بهیکی از دغدغههای تحلیلگران و سیاستمداران تبدیل شده است.
عربستان بازیگر مهمیدر منطقه، دنیای اسلام و حتی جهان (در زمینه بحث انرژی) است و به همین دلیل، تحولات آن حساسیتبرانگیز است. برخی معتقدند تحولات عربستان سعودی در راستای تقویت جایگاه محمدبنسلمان است. عدهای نیز بر این باورند که این تحولات مجموعه اصلاحاتی است که سعودیها بهمنظور گذار از حکمرانی دودمانی و سنتی خود اتخاذ کردهاند. بر اساس دیدگاه اول، محتملترین سناریو این است که وقتی بعد از مرگ ملک سلمان، محمدبنسلمان بر تخت پادشاهی نشست، رفتارش تعدیل خواهد شد و دوباره محافظهکاری بر عربستان غالب میشود.
از نظر دسته دوم، سناریوی محتملتر این است که شاهزاده محمدبنسلمان بعد از پادشاهشدن نیز به روند اصلاحات بهمنظور تبدیل عربستان به دولت- ملتی مدرن ادامه خواهد داد و حتی این روند را تسریع خواهد کرد. در این میان، بهنظر میرسد یک سناریوی محتملتر نیز وجود دارد و آن عبارت است از اینکه سعودیها به ایجاد تحولات و اصلاحات بهصورت «گرینشی و کنترلشده» ادامه خواهند داد تا شرایط از کنترلشان خارج نشود. اینکه این تحولات چه تاثیری بر نقش منطقهای عربستان سعودی خواهد داشت نیز بستگی به تداوم و شدت آنها در آینده دارد. اگر سعودیها موفق شوند در حوزههای مختلف برنامههای خود را پیش ببرند، بدون تردید قدرتمندتر در منطقه ظاهر خواهند شد. با این حال، در این مقاله عنوان شد که مسائل، مشکلات و تناقضات سعودیها بسیار پیچیدهتر از آن است که به راحتی بتوان چنین انتظاری را داشت. در مجموع، تحولات دوره سلمان نه تنها عربستان را قدرتمندتر نکرده است، بلکه بهنظر میرسد هم در داخل، وضعیت این کشور را شکنندهتر کرده و هم در بیرون، جایگاه آن را بهویژه در منطقه ضعیفتر نموده است.
منابع
-قنبرلو، عبدالله (1396)، تحولات اقتصادی و ثبات سیاسی در عربستان سعودی، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال بیستم، شماره اول.
-Kinninmont, Jane (2017), Vision 2030 and Saudi Arabia’s Social Contract Austerity and Transformation, Chatham House.
Mazzetti, Mark and Hubbard, Ben (2016), Rise of Saudi Prince Shatters Decades of Royal Tradition, The New York Times, https://www.nytimes.com/2016/10/16/world/rise-of-saudi-prince-shatters-decades-of-royal-tradition.html?mtrref=en.wikipedia.org.
Reuters (2017), Saudi August foreign reserves at lowest since early 2011, https://www.reuters.com/article/saudi-cenbank/saudi-august-foreign-reserves-at-lowest-since-early-2011-idUSL8N1M95N8.
Robertson, Nic, James Masters and Sarah El Sirgany (2017), Saudi princes, ministers targeted in anti-corruption sweep, http://edition.cnn.com/2017/11/04/middleeast/saudi-government-anti-corruption-committee/index.html.
Sabah, Zaid (2017), Saudi Budget Gap Falls Below 10% in 2017, Ministry Says, Bloomberg, https://www.bloomberg.com/news/articles/2017-12-18/saudi-arabia-reduces-deficit-to-8-9-percent-of-gdp-spa-reports
-Stenslie, Stig (2016), Salman’s Succession: Challenges to Stability in Saudi Arabia, The Washington Quarterly, Vol.39, No.2.
-Toumi, Habib (2017), Saudi King Salman pledges zero tolerance for corruption, http://gulfnews.com/news/gulf/saudi-arabia/saudi-king-salman-pledges-zero-tolerance-for-corruption-1.2119319.
عربستان سعودیاصلاحاتچشم اندازنقش منطقهای
تعداد مشاهده: 1471