فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران
 

عربستان؛ تحولات داخلی ونقش آفرینی های منطقه‌ای

دکتر مهدی شاپوری
پژوهشگر مسائل عربستان در مؤسسه مطالعات راهبردی

چکیده

از زمان شروع پادشاهی ملک سلمان، تحولات کم‏سابقه‏ای در سیاست‏های داخلی و خارجی عربستان سعودی رخ داده است. برخی معتقدند این تحولات مربوط به بحث جانشینی در عربستان و هدف آن، تحکیم موقعیت فرزند و ولیعهد کنونی پادشاه، محمد بن سلمان، است.  عده‏ای نیز بر این باورند که سعودی‏ها به‏دنبال اصلاحات در حکمرانی دودمانی و سنتی خود و پذیرش الزامات حکومت‏داری در قرن بیستویکم هستند. بههرحال، این تحولات هر گونه که تحلیل شود، شایسته بررسی است؛ چون عربستان بازیگر مهمیدر منطقه غرب آسیا، دنیای اسلام و همچنین، در بازار نفت جهان است. هدف این مقاله، بررسی چشم‏انداز تحولات اخیر عربستان و تأثیر آن بر نقش منطقه‏ای این کشور است. ارائه برآوردی دقیق در این مورد کار دشواری است، اما می‏توان سناریوهایی را در نظر گرفت و براساس روندها و واقعیت‏های موجود، پیش‏بینی‏هایی را در این رابطه مطرح کرد.

 

واژگان کلیدی: عربستان سعودی، اصلاحات، چشم‏انداز،نقش، نقشمنطقهای.

مقدمه

تا قبل از شروع پادشاهی ملک سلمان و تقویت جایگاه فرزندش، محمدبنسلمان، در ساختار قدرت در عربستان، سعودی‏ها تمایلی به ایجاد تحولات رادیکال در مسائل و موضوعات سیاست داخلی و خارجی خود نشان نمی‏دادند و اصلاحات مد نظر خویش را، به‏ویژه از دهه 1990 به بعد، عمدتاً به‏تدریج و محافظه‏کارانه اعمال می‏کردند. در واقع، در سیستم‏ سیاسی دودمانی مانند پادشاهی سعودی، که پایه‏های آن ریشه در سنت‏ها، عرف‏ها و قواعد خانوادگی، مذهبی و قبیله‏ای دارد، در صورتی که حاکمان تمایل به ایجاد تحولات و اعمال اصلاحات داشته باشند، راهی جز این ندارند؛ چون هرگونه تغییر و تحول شتاب‏زده و رادیکال ممکن است نتایج عکس بدهد و حتی بنیان‏های قدرت حاکمان را نیز به خطر اندازد. با این حال، محمدبنسلمان از زمانی که در جایگاه جانشین ولیعهد و وزیر دفاع عربستان قرار گرفت، تاکنون که به ولیعهد و در عمل به فرد اول سیاست در این کشور تبدیل شده، دست به اقدامات جاه‏طلبانه‏ای در هر دو حوزه سیاست خارجی و داخلی زده است.

در سیاست خارجی، او جنگ یمن را به راهانداخت و تقابل همه‏جانبه با جمهوری اسلامیایران را در اولویت سیاست خارجی عربستان قرار داد. با قطر وارد تنش شدید و کم‏سابقه‏ای شد و در دخالتی آشکار در امور داخلی لبنان، نخست‏وزیر این کشور را به ریاض دعوت نمود و او را مجبور به استعفا کرد. جاه‏طلبی‏ها و بلندپروازی‏های محمدبنسلمان محدود به سیاست خارجی نبوده، بلکه وی در داخل نیز بانی تحولاتی بوده است که برخی از آن‏ها در جامعه سنتی و قبیله‏ای عربستان، در حد تابوشکنی است.

 طرح چشم‏انداز 2030 در راستای متحول‏کردن اقتصاد عربستان، کنارزدن بسیاری از شاهزادگان سعودی از جمله مقرن بن عبدالعزیز، محمد بن نایف و متعب بن عبدالله از قدرت، راه‏اندازی کارزار مقابله با فساد شاهزادگان و مقامات حکومتی سابق و کنونی، ایجاد تحولات فرهنگی مانند بازگشایی سینماها پس از 35 سال، پذیرش حق رانندگی برای زنان، دادن اجازه حضور زنان در استادیوم‏های ورزشی، لغو ممنوعیت انتصاب زنان به سمت قاضی و استخدام زنان در دادستانی و منصب «بازپرس» از جمله مهم‏ترین تحولات و اصلاحاتی است که ولیعهد جوان سعودی در سه سال گذشته در عربستان انجام داده است.

بررسی این تحولات و چرایی، پیامدها و چشم‏انداز آن، یکی از دغدغه‏های اصلی تحلیل‏گران و سیاستمداران بوده است. برخی معتقدند این تحولات مربوط به بحث جانشینی «نسل سوم شاهزادگان سعودی» در عربستان و هدف آن، تحکیم موقعیت فرزند و ولیعهد پادشاهیعنی محمدبنسلمان است و در مقابل، عده‏ای بر این باورند که سعودی‏ها به‏دنبال اصلاحات در حکمرانی سنتی خود و پذیرش الزامات حکومت‏داری در قرن بیستویکم هستند. بههرحال، این تحولات هر گونه که تحلیل شود، شایسته بررسی است؛ چون عربستان بازیگر مهمیدر منطقه غرب آسیا، دنیای اسلام و همچنین، در بازار نفت جهان است.

هدف این مقاله، بررسی چشم‏انداز تحولات اخیر عربستان و تأثیر آن بر نقش منطقه‏ای این کشور است. ارائه برآوردی دقیق در این مورد، کار دشواری است، اما می‏توان سناریوهایی را در نظر گرفت و بر اساس روندها و واقعیت‏های موجود، پیش‏بینی‏هایی را در این رابطه مطرح کرد. در ضمن، تحولات سیاست خارجی و داخلی عربستان به‏هم مرتبط هستند و در کنار هم، به آینده نقش منطقه‏ای این کشور شکل می‏دهند. بنابراین، در این مقاله، به‏منظور ارائه چشم‏اندازی از نقش منطقه‏ای عربستان در پرتو تحولات این کشور، تحولات هر دو حوزه سیاست خارجی و داخلی عربستان مد نظر قرار دارند.

 

تحولات سیاست خارجی عربستان در دوران ملک سلمان

کنار گذاشتن رویکرد نسبتاً میانه‏روانه و محافظه‏کارانه عربستان در منطقه و به‏ویژه در رابطه با ایران و اقدام به رفتارهای تهاجمی، از تحولات مهم پس از روی کار آمدن ملک سلمان در عربستان بوده است. عربستان و جمهوری اسلامیایران در گذشته نیز اختلافات و مشکلات مهمیدر روابط با یکدیگر داشتند، اما سلمان و فرزندش سطح اختلافات و تنش‏ها را از رقابت و تقابل پنهان، به تخاصم و دشمنی آشکار کشاندند. آن‏ها سیاست خارجی عربستان را به‏گونه‏ای تنظیم کرده‏اند که دشمنی با ایران در قلب آن قرار دارد و بیشتر اقدامات و توان سیاست خارجی خود را بر مقابله با این دشمن متمرکز کرده‏اند.

بحث تشدید تقابل با جمهوری اسلامیایران در سیاست خارجی فعلی عربستان بعد از پادشاه ‏شدن ملک سلمان، بهاندازه‏ای اهمیت دارد که می‏توان همه مسائل و تحولات سیاست خارجی این کشور را حول این مسأله بررسی کرد. جنگ در یمن، تنش با قطر، تلاش برای نزدیکی به آمریکا بعد از روی کار آمدن ترامپ، نزدیکی پنهان و آشکار به اسرائیل و تلاش برای ایجاد بی‏ثباتی در لبنان از جمله تحولات سیاست خارجی عربستان در دوره ملک سلمان است که هدف اصلی آن‏ها، مقابله با ایران بوده است. هنوز دوماه از پادشاهی ملک سلمان نگذشته بود که عربستان سعودی جنگی را علیه حوثی‏ها، که کنترل صنعا را در دست گرفته بودند، به راهانداخت. گفته می‏شود محمدبنسلمان، وزیر دفاع وقت عربستان سعودی، بانی اصلی این جنگ بوده و حتی جنگ را بدون همکاری کامل میان سرویس‏های امنیتی و نظامیسعودی و بدون اطلاع آمریکایی‏ها آغاز کرده است (Mazzetti and Hubbard, 2016). این جنگ تا کنون هزاران کشته و زخمیبرجای گذاشته است و باعث شده میلیون‏ها یمنی، آواره و در معرض قحطی و بیماری‏های واگیردار قرار گیرند.

تصور یا بهانه سعودی‏ها در حمله بهیمن این بوده که ایران حامیو محرک حوثی‏هاست. بنابراین، تقابل با حوثی‏ها را تقابل غیرمستقیم با ایران می‏دانند. هم‏اکنون وضعیت به‏گونه‏ای است که سازمان ملل در مورد «فروپاشی کامل» یمن هشدار داده است. البته این به معنای پیروزی عربستان نیست. سعودی‏ها نه تنها به اهداف خود نرسیده‏اند، بلکه در یمن دچار «بن‏بست استراتژیک» شده‏اند و راه برون‏رفت موفقیت‏آمیز از باتلاقی را که خود ایجاد کرده‏اند، ندارند. فقیرترین ملت جهان مرفهترین ارتش جهان را تاکنون متوقف کرده است.

سعودی‏ها حاضر به مصالحه با حوثی‏ها نیستند و بر شکست آن‏ها تأکید دارند؛ مسأله‏ای که با توجه به واقعیت‏های میدانی یمن، دور از انتظار است. از طرف دیگر، هرگونه عقب‏نشینی نیز تصور شکست را برای سعودی‏ها تداعی می‏کند. تداوم جنگ نیز نتیجه‏ای جز نابودی و ویرانی در یمن و ناامن‏ترشدن مرزهای عربستان ندارد.

در تحولی دیگر، سعودی‏ها وارد تنشی شدید با قطر شدند. این تنش زمانی آغاز شد که اظهاراتی به نقل از امیر قطر در خبرگزاری رسمیاین کشور منتشر شد که در آن علیه عربستان سعودی و در حمایت از ایران، حزبالله، اخوان المسلمین و حماس موضعگیری شده بود. در اظهارات منتسب به امیر قطر آمده بود که ایران یکی از کشورهای بزرگ منطقه است و کشورهای عربی باید با آن در جهت حل مشکلات‏شان گفت‏وگو کنند. وی همچنین به تمجید حزبالله پرداخته و برخورد برخی کشورها با اخوان المسلمین را نیز ناروا دانسته بود.

 هرچند مسئولان قطری پس از ساعاتی این اظهارات را تکذیب و اعلام کردند که سایت خبرگزاری قطر هک شده است، اما عربستان و مصر ادعای هکشدن این سایت را از سوی مقامات قطری نپذیرفتند و با استناد به مواضع مشابه امیر قطر در سالهای گذشته، آن را توجیهی بیش ندانستند. به دنبال این اتفاق، سایت شبکه خبری الجزیره و تمامیخبرگزاریهای وابسته به قطر در امارات و یک روز بعد در عربستان فیلتر شدند. در چنین شرایطی که بحران در مناسبات قطر و چهار کشور عربستان، مصر، امارات و بحرین به سرکردگی سعودی‏ها بالا گرفته بود، تماس تلفنی امیر قطر با رئیسجمهور ایران و تأکید وی بر توسعه بیشتر مناسبات دو کشور، عربستان و متحدانش را برای تنبیه قطر مصمم ساخت.

 به‏دنبال بالاگرفتن تنشها، روابط میان عربستان و همپیمانان او با قطر در پنج ژوئن 2017 قطع و مسیرهای این کشورها بر روی قطری‏ها بسته شد و دوحه تحت فشار شدیدی قرار گرفت. عربستان و هم‏پیمانان شروطی را برای بخشیدن قطری‏ها تعیین کردند کهیکی از آن‏ها، قطع رابطه با ایران بود. قطر این شروط را مغایر حاکمیت خود اعلام کرد و از پذیرش آن‏ها اجتناب نمود. به هر حال، پافشاری طرفین بر مواضع خویش، باعث تداوم این مناقشه شده است.  

استعفای غیرمنتظره سعد حریری، نخست‏وزیر لبنان، در عربستان در پی سفری که اوایل نوامبر 2017 به این کشور داشت، تحول دیگری در سیاست خارجی عربستان در دوران ملک سلمان بوده است که بسیاری آن را توطئه ناشیانه ولیعهد جوان و ناپخته سعودی برای مقابله با جمهوری اسلامیایران می‏دانند. سعد حریری، که گفته می‏شود تحت فشار سعودی‏ها و به‏منظور جوسازی برای افزایش فشار بر حزب‏الله، متحد ایران در لبنان، مجبور به استعفا شده بود، در بیانیه‏ای که در مورد استعفای خود در تلویزیون عربستان ایراد نمود، ایران را متهم به مداخله و تحمیل خواسته‏های خود به لبنان و دیگر کشورهای عربی کرد و از حزب‏الله خواست در مسائل منطقه‏ای بی‏طرف باشد.

 به هر حال، استعفای غیرمنتظره حریری در جریان سفرش به ریاض، آن هم به صورت قرائت متن مکتوب علیه ایران در تلویزیون العربیه عربستان، تردید کمیباقی گذاشت که این ماجرا سناریوی سعودی‏ها برای مقابله با جمهوری اسلامیایران بوده است؛ که البته با مخالفت‏های بین‏المللی با بی‏ثبات‏سازی لبنان ،به‏ویژه از سوی آمریکا و فرانسه، و رفتار مدبرانه ایران و حزب‏الله ناکام ماند.       

یکی دیگر از تحولات سیاست خارجی عربستان در دوره ملک سلمان، باج‏دادن به ترامپ برای ترغیب وی در پیش‏گرفتن رویکردی سخت‏گیرانه علیه ایران بوده است. ترامپ در دوران کارزار انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا در چارچوب نگرش تجارت‏مآبانه خود به بحث امنیت، خواستار افزایش هزینه‏های کشورهایی مانند عربستان در دفاع و تامین امنیت خویش شد. سعودی‏ها که در انتخابات از هیلاری کلینتون حمایت می‏کردند و این مورد انتقاد شدید ترامپ نیز بود، بعد از پیروزی ترامپ، کاملاً تغییر جهت دادند و در راستای نزدیکی به رئیسجمهور جدید آمریکا تلاش کردند.

 به همین منظور، ترامپ را به ریاض دعوت نمودند و قراردادهای کلانی در حوزه‏های تسلیحاتی و نفتی با وی امضا کردند. ارزش قرارداد نظامی- تسلیحاتی میان سعودی‏ها و ترامپ 110 میلیارد دلار است؛ چیزی که ترامپ را به شوق آورد و در کنفرانس خبری با ملک سلمان گفت: این قرارداد یعنی «شغل، شغل و شغل برای آمریکایی‏ها». نزدیکی سعودی‏ها به اسرائیل، تحول دیگری است که در سیاست خارجی سعودی‏ها رخ داده است.

تا قبل از شروع پادشاهی ملک سلمان و ظهور محمدبنسلمان، سعودی‏ها در بارهی اسرائیل حداقل ظاهر را حفظ میکردند. اما در دو سال اخیر نشانه‏هایی از تمایل آن‏ها به داشتن روابط آشکار با این رژیم بروز کرده است. نمونه بارز آن، برخورد ملایم سعودی‏ها با اقدام ترامپ در مورد انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس است. در نشست سران سازمان همکاری‏های اسلامیکه به مناسبت محکومیت اقدام ترامپ برگزار شد، هیچ مقام ارشدی از سوی عربستان شرکت نکرد و حتی اخباری وجود داردکه سعودی‏ها به پادشاه اردن فشار آوردند که در این اجلاس شرکت نکند و یا بر محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، فشار آورده‏اند که با طرح ترامپ برای حلوفصل مسأله فلسطین موافقت کند. به هر حال، سعودی‏ها در دوره ملک سلمان و پسرش، آشکارا بر جمهوری اسلامیایران به‏عنوان دشمن اصلی خود متمرکز شده و در این راستا، اسرائیل به حاشیه رفته و یا حتی به متحدی ولو ضمنی برای ریاض در مقابله با ایران تبدیل شده است.

 

تحولات درونی عربستان در دوره ملک سلمان

علاوه بر سیاست خارجی، در دوره ملک سلمان در مسائل داخلی عربستان نیز تحولاتی کم‏سابقه رخ داده است. زمان زیادی از شروع پادشاهی ملک سلمان نگذشته بود که مقرنبنعبدالعزیز از سمت ولیعهدی کنار گذاشته شد. محمدبننایف که جانشین ولیعهد بود، به جای مقرن در جایگاه ولیعهدی قرار گرفت. همچنین، محمدبنسلمان به‏عنوان جانشین ولیعهد انتخاب شد. کنارگذاشتن مقرن، با توجه به اینکه در خاندان سعودی عرف بوده که تا زمانی که فرزندان عبدالعزیز زنده‏اند و تمایل به پادشاهی دارند، اولویت با آن‏ها و سپس فرزندان آن‏هاست، اتفاق کم‏سابقه‏ای بود.

 اما موضوع به همین جا ختم نشد و محمدبنسلمان به تدریج ولیعهد یعنی محمدبننایف را در سیاست عربستان حاشیه‏نشین کرد و در نهایت نیز وی را از قدرت کنار زد و خود جانشین وی و ولیعهد عربستان شد. محمدبنسلمان که از زمان شروع پادشاهی پدرش، تلاش کرده در عمل همه قدرت در عربستان را در اختیار خود بگیرد، علاوه بر پیگیری سیاست خارجی ماجراجویانه در خارج، دست به اصلاحاتی در داخل زده است که برخی از آن‏ها در عربستان در حد تابوشکنی است. 

کارزار مقابله با فساد شاهزادگان و مقامات، یکی از بی‏سابقه‏ترین اقدامات از این نوع در تاریخ حکومت سعودی بوده است. به‏دنبال دستور پادشاه عربستان مبنی بر تشکیل کمیته مبارزه با فساد به ریاست پسرش محمدبنسلمان، چندین شاهزاده، وزیر و مقام فعلی و سابق عربستانی در اوایل نوامبر 2017 بازداشت شدند. همزمان، ملک سلمان برخی از مقامات این کشور از جمله متعب بن عبدالله، وزیر گارد ملی عربستان سعودی، را برکنار و افراد جدیدی را به‏جای آن‏ها منصوب کرد. در بیانیه‏ای از ملک سلمان در این مورد که از تلویزیون عربستان پخش شد، شاه سعودی هشدار داد که «قانون به‏ شکل سخت‏گیرانه‏ای بر هر کسی که به اموال عمومیدسترسی دارد و از آن محافظت نکند یا به آن دستبرد بزند و یا از قدرت و نفوذش سوء‏استفاده کند، اعمال خواهد شد. این بر کوچک و بزرگ اعمال خواهد شد و ما از هیچ کسی نمی‏ترسیم».

 همچنین، در فرمانی که ملک سلمان به‏موجب آن مقاماتی را عزل و نصب کرده است، آمده است: «این سرزمین از بین خواهد رفت، مگر اینکه فساد ریشه‏کن شود و مفسدان پاسخگو[ی اقدامات خود] باشند» (Toumi, 2017). در مجموع، دولت عربستان دلیل این اقدامات ناگهانی خود را مبارزه جدی با فساد به‏عنوان «مشکلی دائمی که در راه تلاش‏ها برای توسعه در این پادشاهی در دهه‏های اخیر مانع ایجاد نموده» اعلام کرد (Robertson et al, 2017).

طرح بلندپروازانه «چشم‏انداز 2030» از سوی محمدبنسلمان در راستای تحول در اقتصاد به‏شدت وابسته به نفت عربستان، رویداد مهم دیگری است که توجه کارشناسان را به خود جلب کرده است. پس از کاهش شدید قیمت نفت، بنسلمان در آوریل 2016 از این طرح پرده برداشت که با همکاری موسسه معروف مکنزی تهیه شده است. متنوع‏سازی فعالیت‏های اقتصادی با تأکید بر تقویت نقش بخش خصوصی هدف اساسی این طرح عنوان شده است. عرضه کمتر از 5 درصد سهام شرکت آرامکو به سهامداران دیگر و حذف بخشی از یارانههای دولتی و کارآتر کردن شرکت‏ها خصوصاً آرامکو برای ایجاد جهش در درآمدهای ملی از جمله مهم‏ترین سیاست‏هایی است که در این طرح پیش‏بینی شده است. در سند 2030 پیش‏بینی شده که دارایی‏های صندوق سرمایه‏گذاری عمومیاز 600 میلیارد کنونی به بیش از 7 تریلیون ریال افزایش یابد. همچنین، قرار شده تا سال 2030 سهم بخش خصوصی در تولید ناخالص داخلی از 40 به 65 درصد افزایش یافته و سهم صادرات بخش‏های غیرنفتی در تولید ناخالص داخلی کشور از 1/16 به 50 درصد برسد. ازجمله تغییرات مهمیکه طبق این طرح قرار است تا سال 2030 ایجاد شوند، می‏توان به این موارد اشاره کرد: افزایش نسبت سرمایه‏گذاری مستقیم خارجی به تولید ناخالص داخلی از 8/3 به 7/5 درصد، رشد درآمدهای غیرنفتی دولت از 163 میلیارد ریال به 1 تریلیون ریال، افزایش سهم شرکت‏های کوچک و متوسط در تولید ناخالص داخلی از 20 به 35 درصد، رشد پذیرش زوار عمره از 8 میلیون به 30 میلیون در سال، افزایش پس‏انداز خانوارها (نسبت به کل درآمدشان) از 6 به 10 درصد، و ارتقای رتبه کشور از نظر اندازه اقتصاد از جایگاه 19 به 15 در جهان (قنبرلو، 1396: 50-49).

در سند چشم‏انداز 2030 برخی از برآوردها از حوزه صرفاً اقتصادی فراتر رفته و به حوزه‏های اجتماعی و امنیتی نیز کشیده شده‏ است. برای نمونه، پیش‏بینی شده که مخارج تفریحی و فرهنگی خانوارها از 9/2 درصد کنونی به 6 درصد در سال 2030 افزایش یابد. در مورد اشتغال زنان هدف این است که نرخ مشارکت زنان در نیروی کار کشور طی بازه زمانی مذکور از 22 به 30 درصد تغییر یابد. قرار است رتبه عربستان در شاخص سرمایه اجتماعی از 26 به 10 و همچنین در شاخص کارآمدی دولت از 80 به 20 تغییر یابد. سند 2030 تأکید زیادی بر خودکفایی در تولید نیازهای نظامیکرده و در آن پیشبینی شده که تا سال 2030 عربستان بتواند تا پنجاه درصد تجهیزات نظامی‏اش را از طریق صنایع داخلی تأمین کند. نرخ کنونی وابستگی تجهیزات نظامیبه صنایع داخلی حدوداً دو درصد است (قنبرلو، 1396: 49). علاوه بر تحولات سیاسی و اقتصادی فوق، حکومت عربستان در یک‏سال گذشته دست به اقداماتی در حوزه‏های اجتماعی و فرهنگی زده است که تا سال‏های اخیر، کمتر کسی انتظار داشت چنین تحولاتی در این کشور به‏شدت محافظه‏کار با فرهنگ قبیله‏ای بسیار قوی و اندیشه وهابیت، به‏وقوع بپیوندد.

طرح بازگشت به « اسلام میانه‏رو» از سوی محمدبنسلمان، بازگشایی سینماها پس از 35 سال، پذیرش حق رانندگی برای زنان، دادن اجازه حضور زنان در استادیوم‏های ورزشی، برگزاری کنسرت با حضور خوانندگان مطرح دنیا در شهر ریاض، لغو ممنوعیت انتصاب زنان به سمت قاضی و استخدام زنان در دادستانی و منصب «بازپرس» از جمله اقداماتی است که از سوی حکومت سعودی صورت گرفته است. تقریباً همه این موارد در جامعه سنتی و قبیله‏ای عربستان که رابطه بسیار نزدیکی نیز میان حکومت و روحانیون وهابی وجود دارد، تابوشکنی محسوب می‏شود. بعضی از روحانیون وهابی، زنان را موجوداتی مانند بز و شتر دانسته‏اند که عقل‏شان یک چهارم مردهاست و حق رانندگی و تماشای فوتبال ندارند. همچنین، سینما را عامل «فساد و انحطاط» اعلام کرده‏اند. بنابراین، برخی از اقدامات فرهنگی حکومت سعودی، در جامعه عربستان و در اندیشه وهابیت، کفر پنداشته می‏شود.   

 

اهداف و چشم‏انداز تحولات عربستان سعودی

بدون شناخت اهدافی که در پشت تحولات در سیاست‏های داخلی و خارجی عربستان سعودی وجود دارد، ارائه چشم‏انداز این تحولات دشوار است. بنابراین، ابتدا باید به اهداف این تحولات اشاره کرد. یک روایت این است که محمدبنسلمان، جوانی کم‏تجربه و جاه‏طلب است که تلاش می‏کند موقعیت خود را به‏عنوان ولیعهد و پادشاه آینده عربستان تثبیت نماید.

روایت دیگری وجود دارد که این شاهزاده سعودی را فردی اصلاح‏گر معرفی می‏کند که برنامه‏های بلندپروازانه‏ای برای تبدیل عربستان به یک «دولت ملی» مدرن و پیشرفته در سر دارد. تصوری که دولت سعودی تلاش می‏کند در مورد اقدامات محمدبنسلمان هم در داخل و هم در خارج ایجاد کند، در همین راستاست. برخی نیز ترکیبی از این دو مورد را در تحلیل تحولات عربستان موثر می‏دانند. علاوه بر این سه روایت، مورد چهارمینیز قابل بیان است. به‏نظر می‏رسد شکست‏های محمدبنسلمان در پیشبرد طرح‏های خود، نقش مهمیدر این باره داشته است. وی جنگ یمن را با این تصور ساده‏انگارانه راهانداخت که می‏تواند در مدت زمانی کوتاه، حوثی‏های را در یمن شکست داده و خود را به‏عنوان یک قهرمان و رهبری قابل، به رقبای خویش در میان شاهزادگان سعودی تحمیل کند.

اما وقتی در این مورد موفق نشد، سعی کرد اقدام دیگری صورت دهد و به همین منظور، طرح بلندپروازانه «چشم‏انداز 2030» را مطرح کرد. چون در این مورد نیز امکان موفقیت ملموس زودهنگام وجود نداشت، شاهزاده جوان سعودی سعی کرد خود را عنصری «ضدفساد» نشان دهد؛ که به هیچ فاسدی حتی شاهزادگان و مقامات ارشد دولتی رحم نمی‏کند. همچنین، وارد مسائل فرهنگی و اجتماعی شد و با دادن امتیازاتی به زنان و جوانان، تلاش کرد در میان آن‏ها پایگاه محکمیبرای خود ایجاد نماید. در واقع، از این منظر نیز همه اقدامات محمدبنسلمان در راستای قدرت‏نمایی و قهرمان‏سازی از خود به‏عنوان فردی که لیاقت پوشیدن ردای پادشاهی را دارد، بوده است.

علاوه بر این، می‏توان هر کدام از اقدامات محمدبنسلمان را جداگانه دید و بررسی کرد. برای نمونه، گفته می‏شود کارزار مقابله با فساد شاهزادگان و مقامات ارشد دولتی، برای جبران کسری‏های دولت سعودی بوده است؛ به‏ویژه که اعلام شد مجموعاً بیش از صد میلیارد دلار از این افراد اخذ شده است. همچنین، درباه طرح «چشم‏انداز 2030» می‏توان گفت سعودی‏ها نسبت به شکنندگی ناشی از وابستگی بیش از اندازه به قیمت نفت نگران هستند؛ به‏ویژه با تجارب و درس‏هایی که از کاهش شدید قیمت نفت در سال‏های اخیر گرفته‏اند. 

در واقع، اقتصاد عربستان کاملاً نفت‏محور و تحت کنترل دولت است. منابع هیدروکربنی 85 درصد درآمدهای صادراتی این کشور را تشکیل می‏دهند. دو سوم تولید ناخالص داخلی عربستان متعلق به بخش عمومیاست که تحت کنترل دولت است. بخش خصوصی نیز وابستگی عمیقی به دولت دارد. چنین اقتصادی به تحولات قیمت نفت بسیار حساس است. با کاهش شدید قیمت نفت از نیمه دوم سال 2014 سعودی‏ها با مشکلات جدی مواجه شدند. در سال 2015 کسری بودجه عربستان به 97 میلیارد دلار رسید؛ یعنی معادل 15 درصد کل تولید ناخالص داخلی این کشور. همچنین، با تدوام کاهش قیمت نفت، در سال 2016 نیز به‏رغم کاهش 15 درصدی در هزینه‏های دولت، کسری بودجه سعودی‏ها برابر با حدود 13 درصد تولید ناخالص داخلی‏شان بوده است (Kinninmont, 2017: 9). در سال 2017 هم این روند ادامهیافت و کسری بودجه دولت عربستان برابر با حدود 9 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور اعلام شده است (Sabah, 2017). همچنین، با کاهش قیمت نفت، ذخایر ارزی عربستان از 723 میلیارد دلار در 2014 به 545 میلیارد دلار در اکتبر 2016 (Kinninmont, 2017: 9) و 480 میلیارد دلار در جولای 2017 رسید (Reuters, 2017). به هر حال، این نوعی شکنندگی است که هر دولتی را نگران می‏کند.

یا در مورد جنگ یمن، برخی معتقدند سعودی‏ها مسائل یمن را در حوزه امنیت داخلی خود می‏دانند و برای مقابله با شکل‏گیری هرگونه تهدیدی برای خود در یمن، حاضرند دست به هر اقدامیبزنند.

حال می‏توان درباره چشم‏انداز تحولات عربستان سعودی سناریوهایی را مطرح کرد. یکی از سناریوها این است که محمدبنسلمان در سایه پدر و تا زمان مرگ ملک سلمان به اقدامات خود ادامه دهد، ولی وقتی بر تخت پادشاهی نشست، رفتار متفاوتی در پیش گیرد. این سناریو ریشه در روایتی دارد که معتقد است تحولات عربستان سعودی در راستای تثبیت قدرت محمدبنسلمان است. هرچند ممکن است بعد از نشستن بر تخت پادشاهی، محمدبنسلمان اندکی محافظه‏کارانه‏تر عمل کند، اما به‏نظر می‏رسد نسل جدید شاهزادگان سعودی به این نتیجه رسیده‏اند که با استمرار حکمرانی سنتی پدران خود نمی‏توانند در بلندمدت دوام بیاورند. بنابراین، باید اصلاحاتی برای حرکت به سمت ایجاد دولتی مدرن انجام دهند.

 اما این اصلاحات بی‏نهایت نخواهد بود، بلکه حالت «گزینشی و کنترل‏شده» خواهد داشت. در واقع، هدف اصلاحات، تقویت قدرت پادشاهی سعودی است و نه تضعیف آن. سناریوی دیگر این است که روند اصلاحات در عربستان ادامهیابد؛ تا جایی که سیستم حکومتی آن به مشروطه پادشاهی و یا حتی دموکراسی تبدیل شود. این مورد دور از ذهن است.

فروپاشی پادشاهی سعودی احتمال دیگری است. ممکن است در اثر برخی از تحولات، عربستان دچار بی‏ثباتی و در نهایت، فروپاشی شود. در حال حاضر، آنچه بیش از هر چیزی می‏تواند امکان وقوع این سناریو را فراهم کند، جنگ شاهزادگان سعودی است. در واقع، تعداد شاهزادگان نسل سوم سعودی زیاد است و هر کدام نیز می‏توانند ادعای پادشاهی داشته باشند. با توجه به اینکه این نسل، تجربه اختلافات میان شاهزادگان سعودی در گذشته و پیامدهای آن را در عمل لمس نکرده‏اند، ممکن است مصالح شخصی را بر منافع خاندان سعودی ترجیح دهند.

 فروپاشی حکومت سعودی در نتیجه جنگ شاهزادگان، پیامدها و کارکردهای جدی داخلی، منطقه‏ای و بین‏المللی خواهد داشت.اول اینکه با فروپاشی رژیم سعودی، بعید است عربستان بتواند بقای خود را حفظ کند. در عربستان، تعداد نهادهای حکمرانی خارج از اختیار خاندان پادشاهی، که عملکرد مناسبی دارند، اندک است. در چنین شرایطی، اگر رژیم سعودی دچار فروپاشی شود، این کشور به احتمال زیاد مانند لیبی بعد از معمر قذافی خواهد شد. جمعیت آن بر اساس تعلق جغرافیایی و نیز شکاف‏های قبیله‏ای و فرقه‏ای تقسیم خواهد شد. گروه‏های مختلف در میان خودشان بر سر قدرت و منابع، به‏ویژه ذخایر نفتی گستردۀ این کشور، به جنگ و ستیز خواهند پرداخت. به احتمال زیاد گروه‏هایی مانند داعش و القاعده برای کنترل مکه و مدینه خواهند جنگید. هرج‏ومرج و جنگ داخلی حاکم خواهد شد.

 دوم اینکه فروپاشی عربستان سعودی پیامدهایی برای بقیۀ خاورمیانه در بر خواهد داشت. این خطر وجود دارد که دیگر پادشاهی‏های شبه‏جزیرۀ عربی مانند کویت، قطر، بحرین و امارات متحدۀ عربی نیز به درون این گرفتاری کشیده شوند (Stenslie, 2016).

علاوه بر این، فشار بر کشورهایی مانند مصر و اردن که به حمایت مالی عربستان سعودی متکی هستند، افزایش خواهد یافت. ذخایر عظیم سیستم‏های تسلیحاتی مدرنی که سعودی‏ها خریداری کرده‏اند، نیز می‏تواند در دست تروریست‏ها قرار بگیرد؛ که تهدیدی برای کل منطقه است.

سوم اینکه سقوط خاندان سعودی، بازتاب‏های بین‏المللی قابل توجهی در پی خواهد داشت. چنین چیزی می‏تواند آغازگر رکود اقتصادی جدیدی در سطح جهانی باشد. در چنین شرایطی، امکان مداخله‏های نظامیبین‏المللی برای حفاظت از میادین نفتی و همچنین مکان‏های مقدس مذهبی را نیز نمی‏توان نادیده گرفت. هرچند نمی‏توان تنش‏ها و اختلافات میان شاهزادگان نسل سوم سعودی را نادیده گرفت، اما احتمال اینکه این اختلافات و تنش‏ها به جایی برسد که باعث فروپاشی رژیم سعودی شود، زیاد نیست.

در میان سناریوهای فوق در مورد چشم‏انداز تحولات عربستان سعودی، احتمال استمرار تحولات «گزینشی و کنترل‏شده» بیشتر است. این ممکن است در کوتاه‏مدت، منافعی برای سعودی‏ها به‏ویژه محمدبنسلمان داشته باشد، اما نتیجه بلندمدت چندان مهمینخواهد داشت. سعودی‏ها نمی‏توانند افراد سرمایه‏دار را دستگیر کنند و دارایی‏های آن‏ها را به زور بگیرند و همزمان این انتظار را نیز داشته باشند که چشم‏انداز 2030 را اجرا و اقتصاد خود را از وابستگی به نفت برهانند.

همچنین، نمی‏شود سیاست خارجی ماجراجویانه و تهاجمیدر منطقه دنبال نمود و کشور فقیر همسایه را ویران کرد و همزمان به‏دنبال توسعه اقتصادی نیز بود.  توسعه، نیاز به آرامش و اعتماد در داخل و خارج دارد. علاوه بر این، آنچه سعودی‏ها در عرصه فرهنگی به شهروندان‏شان داده‏اند، چیز خاصی نیست. بازگشایی سینماها، برگزاری کنسرت، اجازه ورود زنان به ورزشگاه و یا برداشتن ممنوعیت رانندگی در قرن بیست و یکم کارهای بزرگی نیست که سعودی‏ها انتظار داشته باشند با انجام آن‏ها، جایگاه خود را در جهان ارتقاء دهند. 

آینده نقش منطقه‏ای عربستان

با توجه به بحث‏هایی که در بالا درباره اهداف و چشم‏انداز تحولات عربستان سعودی مطرح شد، در مورد تأثیر تحولات اخیر عربستان سعودی بر آینده نقش منطقه‏ای آن نیز می‏توان سناریوهایی مطرح کرد. اگر این تحولات ادامهیابد و اصلاحاتی اساسی در ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی عربستان ایجاد شود، می‏توان انتظار داشت در بلندمدت این کشور به‏شکل قوی‏تری در منطقه ظاهر شود. اما چنین چیزی به سادگی رخ نخواهد داد. مسائل، مشکلات و تناقضات سعودی‏ها پیچیده‏تر از آن است که با ایجاد تحولاتی گزینشی و کنترل‏شده، این انتظار وجود داشته باشد عربستان به کشوری قدرتمندتر در منطقه تبدیل شود. در سه سال اخیر یعنی در دوران پادشاهی ملک سلمان، نقش منطقه‏ای عربستان نه تنها تقویت نشده، بلکه ضعیف‏تر نیز شده است. سعودی‏ها در یمن جنگی را آغاز کردند که نتوانسته‏اند آن را تمام کنند و دچار بن‏بست استراتژیک شده‏اند. همچنین، خود را درگیر تنش‏ شدیدی با قطر کرده‏اند و حاصلی هم از این کار عایدشان نشده است. در لبنان، توطئه‏ سعودی‏ها شکست خورد و آن‏ها نتوانستند شرایط را در آنجا نیز به نفع خود تغییر دهند.

همچنین در سوریه، سعودی‏ها نتوانستند دستورکار خود را پیش ببرند و آشکارا عقب‏نشینی کرده‏اند. با وجود تلاش برای نفوذ در میان شیعیان عراق و ایجاد اختلاف میان آن‏ها با ایران، نیز تا کنون موفقیت چندانی نداشته‏اند. در نتیجه همین شکست‏هاست که حکومت سعودی تقابل و تنش بیشتر با رقبای خود را در مرکز سیاست خارجی خود قرار داده است. پیش‏بینی اینکه در آینده نیز این وضعیت ادامه خواهد یافت یا خیر، دشوار است؛ چون سیالیت تحولات در خاورمیانه بسیار بالاست. با وجود این، بعید است شاهد تقویت نقش عربستان در منطقه طی سال‏های آینده باشیم، مگر اینکه بازیگران دیگر در اثر تحولات درونی و بیرونی تضعیف شوند و در نتیجه آن، قدرت نسبی سعودی‏ها افزایش یابد.

 نتیجه‏گیری

سعودی‏ها در سه سال اخیر یعنی در دوران پادشاهی ملک سلمان، اقداماتی در داخل و خارج انجام داده‏اند که با رویه محافظه‏کارانه آن‏ها در گذشته در تضاد است. در واقع، حکومت دودمانی آل سعود که بر بنیان‏های خانوادگی، قبیله‏ای و مذهبی (وهابیت) شکل گرفته و نهادینه شده است، همیشه مخالف تغییر و تحولات شتاب‏زده و رادیکال بوده است و از این لحاظ، بسیاری از اقدامات دو سال اخیر سعودی‏ها به‏ویژه در حوزه فرهنگی و اجتماعی، نوعی تابوشکنی محسوب می‏شود. پیش‏بینی اینکه چشم‏انداز این تحولات چگونه خواهد بود، بهیکی از دغدغه‏های تحلیل‏گران و سیاستمداران تبدیل شده است.

عربستان بازیگر مهمیدر منطقه، دنیای اسلام و حتی جهان (در زمینه بحث انرژی) است و به همین دلیل، تحولات آن حساسیت‏برانگیز است. برخی معتقدند تحولات عربستان سعودی در راستای تقویت جایگاه محمدبنسلمان است. عده‏ای نیز بر این باورند که این تحولات مجموعه اصلاحاتی است که سعودی‏ها به‏منظور گذار از حکمرانی دودمانی و سنتی خود اتخاذ کرده‏اند. بر اساس دیدگاه اول، محتمل‏ترین سناریو این است که وقتی بعد از مرگ ملک سلمان، محمدبنسلمان بر تخت پادشاهی نشست، رفتارش تعدیل خواهد شد و دوباره محافظه‏کاری بر عربستان غالب می‏شود.

از نظر دسته دوم، سناریوی محتمل‏تر این است که شاهزاده محمدبنسلمان بعد از پادشاه‏شدن نیز به روند اصلاحات به‏منظور تبدیل عربستان به دولت- ملتی مدرن ادامه خواهد داد و حتی این روند را تسریع خواهد کرد. در این میان، به‏نظر می‏رسد یک سناریوی محتمل‏تر نیز وجود دارد و آن عبارت است از اینکه سعودی‏ها به ایجاد تحولات و اصلاحات به‏صورت «گرینشی و کنترل‏شده» ادامه خواهند داد تا شرایط از کنترل‏شان خارج نشود. اینکه این تحولات چه تاثیری بر نقش منطقه‏ای عربستان سعودی خواهد داشت نیز بستگی به تداوم و شدت آن‏ها‏ در آینده دارد. اگر سعودی‏ها موفق شوند در حوزه‏های مختلف برنامه‏های خود را پیش ببرند، بدون تردید قدرتمندتر در منطقه ظاهر خواهند شد. با این حال، در این مقاله عنوان شد که مسائل، مشکلات و تناقضات سعودی‏ها بسیار پیچیده‏تر از آن است که به راحتی بتوان چنین انتظاری را داشت. در مجموع، تحولات دوره سلمان نه تنها عربستان را قدرتمندتر نکرده است، بلکه به‏نظر می‏رسد هم در داخل، وضعیت این کشور را شکننده‏تر کرده و هم در بیرون، جایگاه آن را به‏ویژه در منطقه ضعیف‏تر نموده است.          

 

منابع

-قنبرلو، عبدالله (1396)، تحولات اقتصادی و ثبات سیاسی در عربستان سعودی، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال بیستم، شماره اول.

-Kinninmont, Jane (2017), Vision 2030 and Saudi Arabia’s Social Contract Austerity and Transformation, Chatham House.

Mazzetti, Mark and Hubbard, Ben (2016), Rise of Saudi Prince Shatters Decades of Royal Tradition, The New York Times, https://www.nytimes.com/2016/10/16/world/rise-of-saudi-prince-shatters-decades-of-royal-tradition.html?mtrref=en.wikipedia.org.

Reuters (2017), Saudi August foreign reserves at lowest since early 2011, https://www.reuters.com/article/saudi-cenbank/saudi-august-foreign-reserves-at-lowest-since-early-2011-idUSL8N1M95N8.

Robertson, Nic, James Masters and Sarah El Sirgany (2017), Saudi princes, ministers targeted in anti-corruption sweep, http://edition.cnn.com/2017/11/04/middleeast/saudi-government-anti-corruption-committee/index.html.

Sabah, Zaid (2017), Saudi Budget Gap Falls Below 10% in 2017, Ministry Says, Bloomberg, https://www.bloomberg.com/news/articles/2017-12-18/saudi-arabia-reduces-deficit-to-8-9-percent-of-gdp-spa-reports

-Stenslie, Stig (2016), Salman’s Succession: Challenges to Stability in Saudi Arabia, The Washington Quarterly, Vol.39, No.2.

-Toumi, Habib (2017),  Saudi King Salman pledges zero tolerance for corruption, http://gulfnews.com/news/gulf/saudi-arabia/saudi-king-salman-pledges-zero-tolerance-for-corruption-1.2119319.

عربستان سعودیاصلاحاتچشم اندازنقش منطقه‌ای


تعداد مشاهده: 1471