سخن سردبیر
سخن سردبیر
طرح «تحریم روسیه، ایران و کره شمالی» با رأی مثبت ۴۱۹ نماینده و مخالفت تنها ۳ نماینده، در مجلس نمایندگان آمریکا به تصویب رسید و متعاقباً با امضای دونالد ترامپ، رئیسجمهور این کشور، به قانون تبدیل شد. طراحان و حامیان این طرح، هدف از اقدام خود را مقابله با فعالیتهای «بیثبات ساز» ایران و بالا بردن هزینههای روسیه در صورت عدمتغییر در رویکردهای سیاست خارجی کرملین، بیان کردند. نمایندگان و مقامات متعددی درباره نقش جمهوری اسلامی ایران در بیثباتی منطقه، اظهارنظر کردند. رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، گفت: «سیاست ما در قبال ایران متوجه ادامه حضور تنشزای ایران در منطقه است». او اضافه کرد: «قصد داریم هژمونی و استیلای ایران را عقب برانیم، توانایی آنها در تولید تسلیحات اتمی را مهار کنیم، و از عناصری در داخل ایران حمایت کنیم که منجر به انتقال مسالمتآمیز حکومت شود.» بن کاردین، سناتور ارشد دمکرات، با تأکید بر لزوم اقدام علیه فعالیتهای بیثباتساز جمهوری اسلامی ایران گفت: «ما علیه خلافکاریهای غیر اتمی ایران اقدام میکنیم؛ حمایت از تروریسم، آزمایش موشکهای بالستیک، نقض تحریم تسلیحاتی و نقض حقوق بشر». باب منندز، یکی دیگر از سناتورها، از ایالت نیوجرسی، نیز اظهار داشت: «برخی معتقد بودند که تنها باید برنامه موشک بالستیک ایران را تحریم کرد، ولی شرارتهای رژیم بسیار فراتر از برنامه موشکی آن است». او گفت: «اگر شما در مورد حزبالله نگرانید منبع تأمین مالی آن تهران است، اگر نگران موشکهای بالستیک میانقارهای هستید به تهران نگاه کنید؛ بزرگترین صادرکننده تروریسم و ناقض حقوق بشر، رهبری رژیم ایران است». منندز این لایحه را پیامی به ایران دانست و گفت: «اگر نظم جهانی را نقض کنید با عواقب آن روبرو خواهید شد.» او همچنین تصویب این قانون را پیام به روسیه قلمداد کرد و افزود: «اگر شما اوکراین را اشغال و غیرنظامیان را در سوریه بمباران کنید و سعی کنید در انتخابات آمریکا دخالت کنید، عواقب جدی در بر خواهد داشت».
اگرچه تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران، به بهانههای گوناگون، از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در دستور کار مقامات آمریکائی قرار داشته امّا در وضعیت کنونی، آزمایش و برنامههای موشکی؛ حمایت از گروههای مبارز مانند حزبالله، حماس و جهاد اسلامی؛ و نقض حقوق بشر، بهعنوان اصلیترین دلیل برای اعمال این تحریمها علیه ایران مطرح میشود. بر اساس قانون جدید تحریمها علیه ایران، وزیر خارجه آمریکا موظف است ظرف 90 روز، فهرستی از آنچه «شکنجه و نقض حقوق بشر در ایران» خوانده میشود یا مسئولان «قتلهای غیرقانونی» مورد ادعا را، به کنگره معرفی کند.
هدف نهائی این فشارها «ایجاد تغییر در رفتار ایران» است که به اعتقاد تیلرسون وزیر خارجه آمریکا، واشنگتن به تنهائی قادر به انجام آن نیست. او ابراز عقیده کرد: «بیشترین فشاری که میتوان برای تغییر رفتار ایران اعمال کرد، فشار جمعی با مشارکت سایر دولتها است». وزیر خارجه آمریکا با دشمن قلمداد کردن ایران، همپیمانی با عربستان را در چارچوب اعمال فشار و مقابله با ایران ارزیابی نموده و میافزاید: «بستن قرارداد فروش اسلحه به عربستان دربردارنده پیام به «رقیب سرسخت» این کشور یعنی ایران است.» تیلرسون تأکید کرد: «فروش اسلحه به عربستان امنیت این کشور و نیز تمامی منطقه را از «نفوذ و تهدید ایران» محافظت میکند و این معامله (قرارداد فروش 110 میلیارد دلاری تسلیحات به عربستان) یک پیام روشن به «دشمن مشترک» ماست.»
کاملاً مشخص است که دولت آمریکا اهداف سیاسی و اقتصادی کلان و غیرمشروع خود را در منطقهی راهبردی غرب آسیا تحت عناوین مقبول و عامهپسندی مانند حقوق بشر، ثبات، امنیت و... تعقیب میکند. درحالیکه روح فعالیتها، همپیمانیها و مواضع دولتمردان آمریکا بهطور آشکار باثبات و آرامش داخلی آمریکا، منطقه و جهان در تضاد است. اگر مقصود از بیثباتی در منطقه غرب آسیا، وضعیت بحرانی در یمن، عراق، افغانستان، سوریه و... است، کمتر کسی است که نداند این وضع معلول سیاستگذاریها و رفتار هدفمند هیأت حاکمه آمریکا و همپیمانان این کشور است. حمایت مطلق و بیچونوچرای رهبران کاخ سفید از نظام حاکم بر عربستان سعودی و امضای پیمان مشترک راهبردی با این کشور، علیرغم رفتار سرکوبگرانه رژیم حاکم بر عربستان در داخل و خارج این کشور، حمایت مالی و تسلیحاتی از گروههای تروریستی تکفیری در کشورهای منطقه، تخریب گسترده منطقه عوامیه در شرق این کشور به بهانههای واهی، زندانی کردن علماء و روحانیون پرنفوذ شیعه، اعدام غیرقانونی آیتالله الشیخ نمرباقر النمر، مداخله نظامی در سرنوشت مردم بحرین، کشتار وسیع مردم یمن به دلیل ناخرسندی از رویکردها و عملکرد احزاب یا جریانهای سیاسی یمنی، تبلیغ و ترویج بدبینی و کینه و دشمنی در بین ملتهای منطقه از طریق امپراتوری رسانهای و... پیشدرآمد اصلی تزلزل، بیثباتی و جنگ در منطقه است که دولت آمریکا متعمدانه و آگاهانه در یکسوی تمامی این بحرانسازیها قرار دارد. نظام حاکم برایالات متحده آمریکا علیرغم کجاندیشی سیاسی و بدرفتاریهای مغایر بااخلاق انسانی، به دلیل برخورداری از ثروت، قدرت، و رسانه، قادر است واقعیتهای موجود را وارونه و مطابق میل و منافع خود جلوه دهد. در همین چارچوب مقامات آمریکایی تلاش میکنند نام جمهوری اسلامی ایران را، که از ابتدا قربانی فعالیت گروههای تروریستی مورد حمایت آمریکا بوده و بیشترین هزینه را در این زمینه متحمل شده است، در کنار نام گروههای تروریستی قرار داده و بهطور مکرر و توأمان بر ضرورت مقابله با نفوذ ایران و مبارزه با تروریسم تأکید نمایند. این مقارنه و همزادسازی بیمحتوا و جعلی بین شرارت گروههای تروریستی و نفوذ ایران، بهاندازهای در ادبیات سیاسی غرب و رسانههای وابسته تکرار شده که شهروندان کشورهای غربی، بهسختی قادر به تشخیص واقعیتها از تبلیغات پوچ و بیاساس درباره ایران هستند. رسانههای غربی به دلیل نگرانی از افزایش نفوذ معنوی جمهوری اسلامی ایران در بین ملّتها، هیچگاه صادقانه و بیطرفانه اندیشه سیاسی، و رویکردها، و اصول انقلاب اسلامی را معرفی نمیکنند. از جمله این اصول، پایبندی به گفتمان عدالت و تلاش در جهت حمایت از مظلومان است که ایران اسلامی را به حمایت گسترده از مبارزان فلسطینی واداشته است. توجه به مردمسالاری است که ایده برگزاری رفراندوم در سراسر فلسطین اشغالی را توصیه کرده و این ابتکار را بهعنوان عادلانهترین راهکار برای پایان دادن به خشونت و اشغالگری، معرفی میکند. حسن همجواری است که در هنگام مواجهشدن مناطق کُردنشین عراق با تهدید داعش، جمهوری اسلامی ایران را وادار به حمایت گسترده از همسایگان کُرد مینماید. جمهوری اسلامی ایران مبنای اقدامات منطقهای خود را بر حمایت از تودههای مردمی استوار ساخته و گروههای مورد حمایت ایران مانند حزبالله، احزاب و جریانهای عراقی، انصارالله یمن، با اتکاء به آراء ملّتها در هرم قدرت و حاکمیت قانونی و رسمی کشورهایشان جای گرفتهاند. نفوذ رو به افزایش ایران در بین ملّتهای منطقه به دلیل مشابهتهای فرهنگی و پایبندی ایران به اصول اخلاقی، انسان دوستانه و دمکراتیک است. این نفوذ، دستاورد حمله نظامی یا تحریم اقتصادی نیست و هیچگاه با اقدام سخت دولتهای غربی زائل نخواهد شد. بد نیست مقامات آمریکائی همپیمانان خود را با همپیمانان جمهوری اسلامی ایران مقایسه کنند. چه تعداد از احزاب و گروههایی که از پول، سلاح و حمایت آمریکا برخوردار هستند از صندوقهای رأی بیرون آمده و در بین شهروندان خود مقبولیت و پایگاه دارند؟ چه تعداد از آنها بازور سرنیزه حکومت میکنند؟ آیا کاخ سفید تاکنون خود را در بوته نقد قرار داده است؟ راستی پیام انتخابات اخیر در آمریکا چه بود؟ رأی مردم به استمرار رویکردهای غلط گذشته بود یا تغییر آنها؟ آیا تیم ترامپ درصدد اصلاح گذشته است یا غرق شدن در اقیانوس اشتباهات گذشته؟
اگر یکی از شهروندان غربی از مقامات خود سؤال کند که چرا جمهوری اسلامی علیرغم برخورداری از قدرت منطقهای، داشتن انگیزه برای دفاع از مظلوم، نزدیکی جغرافیائی و...، به شیعیان بحرین کمک نکرده، آنها را مسلح نکرده و جنگی تمامعیار برای سرنگونی حکومت بحرین (مطابق با الگوی رفتاری کشورهای ثروتمند عربی در سوریه) راه نمیاندازد، پاسخ آنها چه خواهد بود؟ ایران امکان کمک ندارد؟ انگیزه ندارد؟ با شیعیان بحرین ناسازگار است؟ از سایر رقبا در هراس است؟ اگر پاسخی کلیشهای ارائه شود، آیا موردپذیرش واقع خواهد شد؟ خویشتنداری ایران در مورد حکومت بحرین از روی حکمت و به دلیل پایبندی به اصل عدم دخالت در امور دیگران و حفظ ثبات در منطقه است. جمهوری اسلامی خواهان تغییر در بحرین از طریق دمکراسی و مسالمتآمیز است و فقط همین روش را توصیه میکند. اصرار جمهوری اسلامی ایران بر ضرورت حلوفصل بحران سوریه از طریق گفتگو و راهحل سیاسی، به دلیل حسن نیت، خیراندیشی و به معنای جایگزین کردن دموکراسی بهجای خشونت خونریزی است. آیا تلاش و رفتار آمریکا برای تسلیح و به قدرت رساندن جریانهای واگرا و بیثبات کننده، نظیر گروههای فاقد هویت و پایگاه اجتماعی و کردهای شمال سوریه و عراق، ثباتساز است؟
از مجموع سخنان، مواضع، و استدلالهای مقامات آمریکائی برای وضع قانون علیه جمهوری اسلامی ایران، میتوان نتیجه گرفت:
- جمهوری اسلامی ایران به دلیل برخورداری از توان ملّی برای تولید موشکهای دوربرد (که همواره ماهیتی دفاعی و بازدارنده داشته)، حمایت از گروههای مقاومت (و نه تروریست)، و نفوذ رو به رشد منطقهای، مورد غضب دولتمردان آمریکا قرارگرفته است. جمهوری اسلامی ایران، برخلاف دولت آمریکا، تاکنون هواپیمای مسافربری هیچ کشوری را مورد تعرض قرار نداده و سرنشینان آن را در اعماق آب غوطهور نساخته است. جمهوری اسلامی ایران، علیرغم توانمندیهای بسیار، تاکنون به هیچ همسایهای حمله و تجاوز نکرده است؛ در حالیکه دخالتهای نظامی و شکستهای آمریکا در کشورهای مختلف به سناریوی تکراری برای جهان تبدیلشده است تا جایی که رئیسجمهور جدید با شعار پرهیز از رویکردهای مداخلهجویانه و جنگطلبانه در کشورهای دیگر، موفق به جلب آراء شهروندان آمریکایی شده است. تجاوز نظامی به ایران و خلق حادثه خفتبار طبس، تحریک و تشویق صدام حسین به جنگ با ایران، هجوم به افغانستان، لشکرکشی واهی به عراق، مداخله نظامی در عراق، تشویق و حمایت از رژیم صهیونیستی در جنگ 33 لبنان و جنگهای 51 روزه، 33 روزه، و هشت روزه غزه، تشویق و حمایت از عربستان در تجاوز سلطهجویانه همچنین کشتار بیرحمانه غیرنظامیان یمن و تجاوز موشکی به پایگاه نظامی شعیرات در خاک سوریه، از جمله ابتکارات متجاوزانهای است که دولتهای آمریکا بهصورت مستقیم یا از طریق همپیمانان راهبردی خود در آنها، نقشآفرینی داشتهاند.
- ایالاتمتحده آمریکا علیرغم برخورداری از ظرفیتهای گسترده نظامی، رسانهای و اقتصادی، همچنان از مهار قدرت ایران عاجز است. این همان مسئلهای است که تیلرسون مجبور به اعتراف به آن شده است. وی به صراحت اعتراف میکند: «بیشترین فشاری که میتوان برای تغییر رفتار ایران اعمال کرد، فشار جمعی با مشارکت سایر دولتهاست، واشنگتن به تنهائی قادر به انجام آن نیست». ناتوانی آمریکا و همپیمانان آن برای مهار قدرت ایران فقط دو دلیل عمده دارد؛ یکی اتکای امنیت ایران به توان ملّی، و دیگری وجود دمکراسی و مشارکت آحاد جامعه ایرانی در سرنوشت کشور. در هیچیک از کشورهای منطقه مانند ایران، قدرت بهصورت ضابطهمند و آرام از رئیسجمهور به فرد بعدی منتقل نمیشود و نهادهای مردمنهاد به این صورت فعال نمیباشند. مشارکت گسترده مردم در سرنوشت و احساس تعلق داشتن به نظام اسلامی، همان شاهکلید امنیت و استقلال ایران است. تمایز اصلی جمهوری اسلامی ایران با سایر کشورهای منطقه و همپیمان با آمریکا در همین دو نکته است. عربستان سعودی بزرگترین همپیمان آمریکا در منطقه، امنیت و ثبات داخلی خود را از آمریکا وام میگیرد و بهجای اعطای آزادیهای سیاسی و اتکاء بر آراء و اراده مردم، ثروت ملّی را در قالب هدایای میلیاردی به رئیسجمهور آمریکا و هیأت همراه بذل میکند. با این وصف جای بسی تعجب است که وزیر خارجه آمریکا با درک سطحی از مناسبات قدرت داخلی در ایران و ناخرسند از جایگاه و نقش ایران در ثبات منطقهای، مدعی حمایت از عناصری در داخل ایران است که بتواند با حمایت از آنها انتقال مسالمتآمیز حکومت را وعده دهد. او همچنین سودای عقب راندن هژمونی و استیلای ایران را در سر میپروراند ولی از بیان اینکه این سودای خام را چگونه محقق میکند عاجز است. او که صریحاً بر ناتوانی کشورش برای اعمال فشار مؤثر بر ایران اعتراف میکند احتمالاً منتظر معجزه از سوی همپیمانان منطقهای است.
- دولت آمریکا با تروریست قلمداد کردن گروههای مقاومت و متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم (گروههای مقاومت) درصدد سرپوش نهادن بر حمایتهای خود از گروههای تروریستی واقعی است؛ گروههایی که با تغییر نام و دگردیسی، هویتی جدید از خود به نمایش گذاشته تا محدودیت دولت آمریکا در حمایت از آنها کاهش یابد. در حالیکه جمهوری اسلامی ایران و همپیمانان آن در عراق، سوریه و لبنان قویترین عملکرد در مبارزه با گروههای تروریست (مورد حمایت آمریکا و همپیمانان آن) را در پرونده خود دارند، مقامات کاخ سفید درصدد مهار ایران بهجای گروههای تروریست هستند. دولتهای آمریکا درگذشته و حال بهجای آنکه تروریسم را یک «مسئله برای جامعه جهانی» تلقی کرده و برای مقابله با آن اقدام جدی به عملآورند، آن را «راهحلی مطمئن» برای دستیابی به اهداف منطقهای خود ارزیابی نموده و از آن در جهت تحقق اهداف سیاسی و تمایلات شخصی بهرهبرداری میکنند. نمونههای فراوانی را میتوان در این زمینه بهعنوان شاهد مثال ذکر کرد که صرفاً به یک نمونه از آن اکتفا میشود؛
توافقنامه مبارزه با تروریسم و جلوگیری از تأمین مالی گروههای تروریستی، در سفر رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، به دوحه به امضای دو کشور آمریکا و قطر رسیده است. در این توافقنامه تلاشهای آینده قطر بهمنظور تحکیم پایههای مبارزه با تروریسم و نیز چگونگی مقابله فعالانه با مسئله تأمین مالی تروریستها تشریح شده است. رکس تیلرسون در کنفرانس خبری مشترک با همتای قطری خود در دوحه ادعا کرد که آمریکا یک هدف دارد و آن محو تروریسم از روی کره زمین است. او از قول ترامپ ادامه داده است: «تکتک کشورهای منطقه وظیفه دارند که مطمئن شوند تروریستها هیچ پناهگاهی در خاکشان نداشته باشند.» وزیر خارجه آمریکا با اشاره به همکاری آمریکا و قطر برای ردیابی منابع مالی تروریسم و قطع این منابع، به همکاری اطلاعاتی بیشتر بین دو کشور در آینده برای حفظ امنیت منطقه و آمریکا تأکید و از رهبری امیر قطر تشکر و آن را تحسین کرده است زیرا او اولین کسی است که به چالش «متوقف کردن تأمین مالی تروریسم»، که از سوی رئیسجمهور ترامپ در اجلاس ریاض مطرحشده، پاسخ مثبت داده است. قرارداد همکاری با دولت قطر در حالی از سوی تیلرسون امضاء و از آن تمجید میشود که پیش از این ترامپ رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا در جریان چالشی که بین عربستان و قطر پدید آمد، بهصورت آشکار و رسمی، قطر را به حمایت از تروریسم متهم میکند و رضایت خود را از فشارهای عربستان بر این کشور ابراز میدارد. در این زمینه آیا مقامات آمریکایی حاضر به پاسخگویی در برابر افکار عمومی هستند؟ آیا همکاری با کشوری که بنا به ادعای شخص رئیسجمهور آمریکا، حامی گروههای تروریستی در کشورهای منطقه است، خود حمایت از تروریسم بهحساب نمیآید؟ آیا وقتی تیلرسون در مقام وزیر امور خارجه آمریکا کشورش را شریک قطر برای مبارزه با تروریسم معرفی میکند، از موضع کشورش، که قطر را حامی گروههای تروریستی قلمداد میکند، بیاطلاع است!؟ قطر چه کاری کرده است که ظرف چند روز از جایگاه «حامی تروریسم» به شریک و همپیمان ایالاتمتحده برای مبارزه با تروریسم نقلمکان داده است؟ حامی تروریسم خواندن قطر از سوی ایالاتمتحده آمریکا اقدامی در جهت بسط ثبات و امنیت است یا امضای پیمان همکاری امنیتی با آن؟ کدامیک؟
- بلندپایگان آمریکا، ضعیفتر از هر زمان در معادلات داخلی و بینالمللی، ولی با ژستی جسورانهتر، برآنند تا سه چالش عمده خود را در حوزه سیاست خارجی با یک مصوبه پارلمانی، سامان دهند. بحران با روسیه، به مبارزه طلبیدن کره شمالی، و چالش با ایران، سه مسئله پیچیدهای هستند که مقتدرترین حکومتها در آمریکا از معالجه همزمان آن عاجزند تا چه رسد به دولت کنونی که هر روز با مسئلهی جدیدی در معادلات داخلی خود دستوپنجه نرم میکند. اگرچه شواهد متقنی در این زمینه در اختیار نیست ولی میتوان به حسن نیت برخی از عناصر دخیل در این تصمیم نسبت به ترامپ تردید داشت. گویا جریان مخالف رئیسجمهور، این روش را سریعترین راه برای تغییر زودرس در آمریکا میدانند. آنها ترامپ را به اتخاذ تصمیمی تشویق کردند که بهیکباره دولت تازهکار و پرچالش او را با سه کشور ماجراجو، بااراده و برخوردار از ظرفیتهای مادی و معنوی گسترده برای مقابله با هژمونی آمریکا، درگیر میکند و علاوه بر آن مخالفان جدی یکجانبهگرایی آمریکا در معادلات جهانی را به سمت همپیمانی و اتحاد سوق میدهد. در مجموع با محاسبه سود و زیان این تصمیم، که بهظاهر از سوی 419 نماینده نیز حمایت میشود، میتوان گفت که مقامات آمریکایی، در بدترین شرایط، مهمترین اشتباه راهبردی را مرتکب شدهاند.
در یک جمعبندی کوتاه میتوان گفت:
- آمریکا با ساخت، نگهداری، و فروش انواع تسلیحات پیشرفته، انواع موشک و هواپیماهای جنگنده به حکومتهای خودکامه، بزرگترین کشوری است که نظم جهانی را نقض کرده و میکند.
- حمایت از جریانهای تروریستی در کشورهای مختلف منطقه و استفاده ابزاری از این گروهها برای سرگرم کردن کشورهای اسلامی و افزایش نیاز این کشورها به حمایتهای آمریکا، معرفی ایران بهعنوان دشمن فرضی برای کشورهای کوچک نفتی، زمینهی غارت ذخایر مالی کشورهای نفتی را به نفع آمریکا فراهم آورده است.
- بیاعتنایی آمریکا به حقوق بشر در سراسر کشورهای جهان به نقض مستمر حقوق ملّتها و حق حاکمیت دولتهای مستقل انجامیده است.
- دولت آمریکا با ایجاد همپیمانی با گروههای تروریست ،که با تغییر نام، فرصت جدیدی برای برخورداری از حمایت ایالاتمتحده به دست میآورند، و تروریست قلمداد کردن جریانهای مقاوم ریشهدار مانند حزبالله، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله و... که متکی به آراء وپشتیبانی ملتها، در برابر تهدیدات راهبردی خود مقاومت میکنند، شعور شهروندان غربی را به سخره گرفته است. این سؤال همچنان از سوی دولت آمریکا بیپاسخ مانده است که چگونه میتوان با حامیان گروههای تروریستی برای ریشهکن کردن تروریست و خشونت همپیمان شد؟
- جمهوری اسلامی ایران با مبارزه جدی با ریشههای فتنه، تروریسم و هرگونه کینهتوزی بین ملّتهای منطقه، عاملی ثباتآفرین است که اساس تعامل خود را با کشورها بر مبنای همزیستی مسالمتآمیز و همگرایی اسلامی تعقیب میکند؛ در حالیکه ایالاتمتحده آمریکا با دامن زدن به بحرانهای ساختگی برای فروش سلاح و وامدار کردن دولتهای فاقد پایگاه مردمی، بزرگترین عامل بیثباتی، تزلزل و بحران در جهان شناختهشده است.
- نهادهای بینالمللی به دلیل وابستگی سیاسی و مالی، قادر به انجام وظائف خود در برابر خودکامگی، گستاخی، سرکوب و سلب آزادی ملّتها از سوی قدرتهای بزرگ خصوصاً آمریکا نیستند. این وضع به شرارت آمریکا و نقشآفرینی منفی این کشور در جهان افزوده است
- هژمونی و اقتدار آمریکا از رهگذر تکرار اشتباهات راهبردی و تصمیمات غلط با مخاطرات جدیدی مواجه است. در اثر این اشتباهات ،کاخ سفید از مقبولیت و ظرفیت لازم برای ائتلافسازی در معادلات بینالمللی برخوردار نیست.
تعداد مشاهده: 1044