دخالتهای نظامی آمریکا در کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و هزینههای اجتماعی و انسانی آن
دکتر محمد مراد
استاد دانشگاه لبنان
چکیده
موقعیت راهبردی منطقهی خلیجفارس و نیز منابع نفت وگاز آن موجب شده است تا ایالاتمتحده در استراتژی خود این منطقه را از جمله اهداف اصلی قرار دهد. آمریکا در جنگ دوم خلیجفارس این فرصت را یافت تا حضور نظامی خود را از طریق امضای قراردادهای دفاعی و امنیتی با شش کشور عضو شورای همکاری مشروعیت بخشد و علاوه بر آن، این کشورها را به بازاری برای فروش تسلیحات خود تبدیل کند. همراهی سران کشورهای ثروتمند نفتی خلیجفارس با سیاستهای مداخلهجویانه آمریکا، موجب کسری بودجه آنها گردیده است. با به کارگیری سیاست نظامی کردن نفت خلیجفارس از سوی دولت آمریکا، ثروت کشورهای خلیجفارس تباه شده و در نتیجه این کشورها از توسعهی جوامع خود و فراهم کردن امنیت اجتماعی در زمینهی درآمد، بهداشت، آموزش و دیگر نیازهای معیشتی بازماندهاند.
کلمات کلیدی: آمریکا، خلیجفارس، نفت، عربستان، کویت، قطر، بحرین، امارات
موقعیت ژئواستراتژیک خلیجفارس:
خلیجفارس در جنوب غرب قارهی آسیا و بین دو خط طول 45 و 60 درجه و دو خط عرض 30 و 35 درجه قرار دارد.
خلیجفارس از سمت غرب بهوسیله شبه جزیره عربستان و از شرق بهوسیله سواحل ایران و از جنوب به وسیله تنگهی هرمز و خلیج عمان و از شمال به وسیله سواحل عراق احاطه شده است.
از نظر ویژگیهای جغرافیای دریایی، خلیجفارس دریایی نیمه بسته به شمار میآید که طول آن از شمال تا جنوب کشیده شده و به 1500 کیلومتر میرسد. عرض آن نیز در وسیعترین بخشها تا 280 کیلومتر و در کموسعتترین بخشها، مانند تنگهی هرمز، به 47 کیلومتر میرسد. عمق این دریا نیز در عمیقترین مناطق به 93 متر و در کمعمقترین مناطق به ده تا سی متر میرسد. مساحت آن نیز حدود 226 هزار کیلومتر مربع است.1
کرانهی غربی خلیجفارس شامل سواحل شش کشوری است که عضو شورای همکاری میباشند. طول این کرانه حدود 3500 کیلومتر است. اما سواحل ایران در کرانهی شرقی این دریا قرار دارد و طول آن به 1400 کیلومتر میرسد.
با ورود نفت خلیجفارس به عنوان یک کالای استراتژیک از طریق ایران و کشورهای عربی به اقتصاد بینالمللی، دو تنگهی هرمز و باب المندب، که در جنوب خلیجفارس قرار دارد، اهمیت ویژهای پیدا کردند. چرا که میانگین ابرکشتیها و کشتیهایی که از تنگهی هرمز عبور میکنند از این قرار است:
- در هر بیست دقیقه عبور یک ابرکشتی
- 72 ابر کشتی در روز
- 26280 ابر کشتی و کشتی در سال
میانگین عبور ابرکشتیها وکشتیها از تنگهی باب المندب نیز به قرار زیر است:
- عبور 5 ابرکشتی وکشتی هر دو ساعت
- 63 ابرکشتی و کشتی در روز
- 23000 ابرکشتی و کشتی در سال
اهمیت ژئونفتی خلیجفارس
پس از جنگ جهانی دوم و آغاز تولید گسترده انرژی در خلیجفارس به وسیله ایران و کشورهای عربی حوضه خلیج فارس، منابع انرژی نهفته در این دریا از دو جهت اهمیت پیدا کرد:
1- اولاً این منابع در صنعت و اقتصاد کشورها به ویژه کشورهای سرمایهداری کاربرد فراوانی دارد.
2- ثانیاً با تبدیل شدن این منابع انرژی به یک کالای ژئوسیاسی (جغرافیایی سیاسی) که نقش کلیدی در روابط بینالمللی، درگیریهای شدید یا جزئی بین کشورها، ساختار نظام بینالملل و نیز تصمیمگیری در خصوص انتخاب استراتژیهای هر کشور و سیاستهای خارجی آن ایفا میکند.
از دهه نود قرن گذشته تا به امروز، همچنان تمرکز رقابتهای بینالمللی بر روی مناطق دارای ذخائر راهبردی انرژی، یعنی نفت و گاز، است که این مناطق عبارت است از: منطقهی خلیجفارس یا همان شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس، عراق و ایران؛ منطقهی دریای جنوب چین در جنوب آسیا؛ منطقهی دریای خزر در آسیای میانه. این سه منطقه یک مثلث راهبردی را تشکیل میدهند که دارای بیشترین ذخیرهی انرژی در جهان هستند و همین امر، این احتمال را که در کوتاه مدت یا میان مدت، عامل کشمکشهای بینالمللی بیشتری باشد، افزایش میدهد، شمکشی که بین قطبهای جهانی به ویژه آمریکا، چین، روسیه و کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا خواهد بود.
طبق آمار، ذخایر نفتی قطعی کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس در سال 1979، 270.8 میلیارد بشکه بوده است که این رقم در سال 2010، تا 495 میلیارد بشکه افزایش پیدا کرده است و این یعنی افزایش 183 درصدی ذخایر شناخته شده نفت در این منطقه. مجموع ذخایر شناخته شده نفت جهان در سال 2010، حدود 1208 میلیارد بشکه بوده است. بنابراین سهم این شش کشور عضو شورای همکاری خلیج برابر با 40% از کل ذخایر نفتی جهان است.
شکل زیر به روشنی میزان اهمیت ذخایر نفتی هر یک از شش کشور مذکور را به صورت جداگانه و نیز جایگاه ذخایر نفتی مجموع این شش کشور را در جهان بیان میکند.
شکل (1):
ذخیره نفت خام کشورهای شورای همکاری خلیج نسبت به مجموع ذخایر نفتی جهان در سال 2010
در خصوص میزان استخراج نفت در این شش کشور باید گفت که در سال 1980 میزان استخراج حدود 14.063 میلیون بشکه در روز بوده است؛ در حالی که در همین سال میزان استخراج نفت جهان حدود 62.795 بشکه در روز بوده است و این یعنی استخراج نفت این شش کشور، 22.4% از مجموع نفت استخراج شدهی جهان در سال مذکور را تشکیل میداده است.
در سال 2006، تولید نفت خام در کشورهای حاشیهی خلیجفارس به بالاترین حد خود، یعنی 16.3 میلیون بشکه در روز، رسید.
این میزان در سال 2008 به 16.2 کاهش یافت و با آغاز بحران مالی جهان در ماه اوت همین سال میزان استخراج به طور چشمگیری کاهش یافت؛ و در سال 2009 به 14.5 میلیون بشکه در روز رسید.
شکل زیر بیانگر نوسانات تولید نفت خام در کشورهای شورای همکاری از سالهای 1997 تا 2009 میباشد.
شکل (2)
تولید روزانه نفت خام در کشورهای شورای همکاری خلیج از سال 1997 تا 2009
میزان تولیدات نفتی در این شش کشور نزدیک به هم نبوده و در بین آنها شکاف قابل توجهی وجود دارد و این مسئله منجر به ایجاد شکاف در صادرات و درآمدهای کشورهایی که مرکز ثقل تولید نفت محسوب میشوند و نیز دیگر کشورهایی که تولید نفت کمتری دارند، شده است؛ کشورهایی که نفت تقریباً تنها منبع درآمد آنها محسوب میشود.
شکل (3) درصد اهمیت هر یک از شش کشور عضو شورای همکاری خلیج را نسبت به کشورهای دیگر نشان میدهد.
شکل (3)
نسبت تولید نفت خام در کشورهای شورای همکاری خلیجفارس در سال 2009
همانطور که مشاهده میشود عربستان سعودی مرکز ثقل تولید نفت محسوب میشود.
میزان تولید نفت عربستان سعودی در سال 2009 نسبت به تولید نفت پنج کشور دیگر به صورت زیر است:
- 3.6 برابر کویت
- 3.65 برابر امارات
- 10 برابر عمان
- 10.5 برابر قطر
- 45 برابر بحرین
این شش کشور علاوه بر ذخایر نفتی، دارای مخازن گاز طبیعی مهمی نیز هستند؛ و ذخایر شناختهشده گاز کشورهای مذکور از 6.25 تریلیون متر مکعب در پایان سال 1979، به 42.13 تریلیون در پایان سال 2010 افزایش یافته است.
سهم این شش کشور از کل ذخایر گاز جهانی در سال 1999، 15.5% و در سال 2010، 22.7% بوده است.
کشور قطر از جهت ذخایر گاز طبیعی در صدر کشورهای شورای همکاری خلیج قرار دارد:
شکل (4)
میزان ذخایر گاز طبیعی کشورهای شورای همکاری خلیج در سال 2010 بر اساس میلیارد متر مکعب
نسبت ذخایر هر یک از شش کشور به ذخایر کل کشورهای شورای همکاری به شرح زیر است:
- قطر، 8/59%؛
- عربستان سعودی، 19%؛
- کویت، 2/4%؛
- عمان 25/2%؛
- بحرین 22%.
در سال 1980: 44 میلیارد متر مکعب
در سال 1985: 65 میلیارد متر مکعب
در سال 1990: 88.2 میلیارد متر مکعب
در سال 1999: 165.4 میلیارد متر مکعب که این میزان معادل 7% تولیدات گاز جهان است.
با این حال تکیهی اصلی ساختار کلی اقتصاد این شش کشور، همچنان بر تولید نفت است.
اهمیت و جایگاه ویژه درآمدهای نفتی این کشورها در بودجه دولتهایشان:
اعداد و ارقام درآمدهای نفتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس حاکی از این است که بودجهی دولتهای این کشورها تقریباً به طور کامل به درآمدهای نفتی وابسته است. جدول زیر نشاندهنده سهم درآمدهای نفتی در بودجهی این کشورها از سال 2002 تا 2007 میباشد.
جدول(1)
میزان سهم درآمدهای نفتی کشورهای شورای همکاری خلیج در تأمین بودجه عمومی دولتهایشان از سال 2002 تا 2007 (میلیارد دلار)
سال
کشور
2002 2003 2004 2005 2006 2007
امارات 15 20,5 27,2 41,8 59,2 69,8
بحرین 1,8 2,2 2,5 3,3 3,7 4,3
عربستان 44,3 61,6 88 134,5 161,1 149,9
عُمان 6,4 6,3 8,9 12,4 15 15,1
قطر 5,4 5,4 9,9 12 15,1 20,2
کویت 19 21 28,3 44,8 50 65,2
کشورهای عضو شورا 91,9 117 164,8 226,8 304,1 355
طبق جدول فوق سهم درآمدهای نفتی در تأمین بودجهی این کشورها پیوسته رو به افزایش بوده است. دلیل این افزایش، بالارفتن ناگهانی قیمت نفت از سال 2003 تا 2008 میباشد که این موضوع تأثیر مستقیم در قدرت نظامی و دفاعی این کشورها و میزان اسلحهی آنها دارد.
در جدول (2)، میزان درآمدهای نفتی با درآمد ناخالص این کشورها مقایسه شده است:
سال
کشور درآمدهای نفتی (میلیون دلار) % درآمد ناخالص
2011 2012 2013 2011 2012 2013
امارات 71460 73180 75821 73% 70,9% 68,3%
بحرین 6393 6825 6873 85,3 74,7 87,9
عربستان 275829 305285 276012 92,6 91,8 89,8
عُمان 23332 29688 31804 84,4 84,7 86,8
قطر 42658 48778 34285 87,1 51,8 40,3
کویت 70119 103589 106647 92,8 94,5 93,6
اعداد و ارقام این جدولها نشان میدهد که تکیهی اصلی این کشورها در تأمین بودجهی خود به درآمدهای نفتی است و در نتیجه سیاست این کشورها در تنظیم بودجه خود نیز رابطه مستحکمی با حجم درآمدهای نفتی آنها دارد.
موقعیت راهبردی منطقهی خلیجفارس و همچنین منابع عظیم نفت و گاز آن موجب شده است که ایالات متحده در استراتژی خود این منطقه را هدف اصلی قرار داده و در صدد مهار آن و به کارگیری ثروتهای آن در راستای منافع آمریکا و در رأس آن، شرکتهای ساخت سلاح و صنایع نظامی، برآید؛ شرکتهایی که به تصمیم گیرنده اصلی برای کاخ سفید و سیاستهای خارجی آن تبدیل شدهاند.
اهمیت استراتژیک خلیجفارس برای ایالات متحده
مهمترین ارکان استراتژی آمریکا درباره کشورهای شورای همکاری خلیجفارس عبارت است از:
1- به چنگ آوردن زمینهای نفتخیز این منطقه از طریق شرکتها و قراردادهای طولانی مدت و نیز کنترل امنیت خطوط انتقال نفت از منبع به بازار آمریکا
2-جذب دلارهای نفتـی خلیجفـارس به بازار سـرمایهگذاری داخلــی آمریکا با هـدف ایجاد فرصتهای شغلی جدید (هر یک میلیارد دلار از سپردههای نفتی کشورهای شورای همکاری به ایجاد 1000 فرصت شغلی در آمریکا کمک میکند)
3- وابسته کردن امنیت خلیجفارس به سامانه امنیتی امپراتوری آمریکا. این وابستگی در دورهای که اصطلاحاً جنگ سرد نامیده میشود (جنگ بین دو قطب آمریکا و اتحاد شوروی) ادامه پیدا کرد. در این دوره ایالات متحده تلاش کرد تا مانع ورود اتحاد شوروی به منطقهی خلیجفارس شود زیرا میترسید کمونیسم از یک سو به خاورمیانه و از سوی دیگر به جنوب و جنوب شرق آسیا راه پیدا کند و در آنجا با ایجاد یک تشکیلات کمونیستی آسیایی به تهدید کشورهای سرمایهداری واقع در قارهی آمریکا و غرب اروپا بپردازد.
به همین جهت تعامل آمریکا با خلیجفارس، به عنوان جزئی از بخش جنوبی کمربند امنیتی کشورهای سرمایهداری برای مهار اتحاد شوروی و محاصرهی آن، تا سرنگونی شوروی در سال 1991 ادامه پیدا کرد.
علاوه بر نگرانیهای آمریکا نسبت به نفوذ کمونیسم در منطقهی خلیجفارس در دورهی جنگ سرد، که پنج دهه به طـول انجامید (1945 تا 1991)، نگـرانی دیگری نیز برای آمریکا به وجود آمد و آن ظهور یک نیروی بازدارنده قوی، که دشمنی بیشتری با سیاستهای شیطانی آمریکا داشت، بود. آن نیروی بازدارنده همان انقلاب اسلامی ایران بود که در فوریه 1979 رخ داد. این نگرانی جدید موجب شد آمریکا حضور نظامی وسیاسی خود را در منطقه افزایش دهد تا بتواند این انقلاب محاصره کند و از ایجاد یک بستر مناسب به وسیله ایران برای آغاز پروژه اسلامیاش، که عبارت بود از آزادی منطقه از استکبار و ظلم، جلوگیری به عمل آورد.
4-افزایش حضور نظامی مستقیم آمریکا در خاورمیانه از طریق به کارگیری یک استراتژی سیاسی-نظامی که بر چهار پایه استوار است:
الف- برنامهریزی جهت ایجاد بحرانهای سیاسی و امنیتی بین کشورهای خلیجفارس با هدف به دست آوردن بهانه و توجیهی برای دخالت در بحران از جهت سیاسی و دیپلماسی و تسلیحاتی. این هدف آمریکا با آغاز جنگ بین ایران و عراق در سال 1980 برآورده شد؛ جنگی که حدود هشت سال به طول انجامید و منجر به فرسایش توان این دو کشور پراهمیت در خلیجفارس شد.
ب- تبدیل روابط آمریکا با کشورهای خلیجفارس به روابط نظامی پس از جنگ اول خلیجفارس (جنگ طوفان صحرا در مارس 1991) از طریق امضای مجموعهای از قراردادهای امنیتی و دفاعی با شش کشور شورای همکاری. در جنگ دوم خلیجفارس، آمریکا با ایجاد ائتلافی متشکل از 30 کشور به تلاش جهت بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت که در ماه اوت سال 1990 این کشور را اشغال کرده بودند، پرداخت.
ج- حملهی پیش دستانهی آمریکا در دورهی ریاست جمهوری بوش پسر به افغانستان و عراق که منجر به اشغال این دو کشور شد. (اشغال افغانستان در نوامبر 2001 و اشغال عراق در آوریل 2003 رخ داد.)
د- ادامه یافتن حضور آمریکا در خلیجفارس و خاورمیانه به بهانهی جنگ با تروریسم تکفیری که پیدایش آن به اوایل دهه دوم قرن جاری بازمیگردد. تروریسمی که منجر به ایجاد جنگهای داخلی در چند کشور عربی شد و از یک سو به تروریسم جهانی تبدیل شد و از سوی دیگر بهانه و پوشش مناسبی برای دخالت آمریکا فراهم کرد. دخالتی که به هدف مبارزه با تروریسم و از بین بردن آن نبود بلکه برای براندازی کشورهای منطقه و ایجاد یک جغرافیای سیاسی جدید در چارچوب مجموعهای از حکومتهای فدرال مذهبی و نژادی و منطقهای، صورت گرفت.
شکلهای گوناگون دخالت نظامی آمریکا در کشورهای شورای همکاری خلیجفارس
دخالتهای آمریکا در این شش کشور به سه شکل اصلی صورت گرفت:
1-ایجاد پایگاههای نظامی
2-بستن قراردادهای امنیتی ودفاعی
3-تبدیل کشورهای شورای همکاری به بازاری برای فروش سلاحهای آمریکایی
1- ایجاد پایگاههای نظامی:
تا سال 1990 ایالات متحدهی آمریکا پایگاههای نظامی ثابتی در کشورهای خلیج نداشت؛ به جز پایگاه ظهران که در سال 1951 در عربستان سعودی تأسیس شده بود. با حمله عراق به کویت، آمریکا دخالت نظامی گستردهی خود را آغاز کرد و با انتخاب گزینهی شرکت مستقیم در جنگ، بیش از 370 هزار سرباز خود را وارد میدان جنگ «طوفان صحرا» نمود و در نهایت موفق به بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت شد.
پس از سال 1991 حضور نظامی آمریکا، از ارائهی تسهیلات نظامی عادی به تأسیس پایگاههای نظامی ثابتی تبدیل شد و مواضع استقرار نیروهای نظامی آمریکا تا حدی افزایش یافت که بیشتر فرودگاهها و بندرها و اردوگاههای نظامی کشورهای خلیجفارس را دربر گرفت و خدماتی از قبیل سوخت، حفاظت، ذخیره اسلحه و مهمات در اختیار نیروهای آمریکایی قرار گرفت. همچنین حق استفاده از فرودگاهها، بندرها، آبهای آزاد و حریم هوایی کشورهای مرتبط و نیز حق درخواست برگزاری مانورهای مشترک بین یگانهای نظامی خود و نیز با ارتش این کشورها به نیروهای آمریکایی داده شد.
در جدول زیر به چگونگی توزیع و پراکندگی پایگاههای نظامی آمریکا بین شش کشور شورای همکاری نشان داده شده است.
جدول (3)
پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای شورای همکاری خلیج
کشور امارات بحرین عربستان عُمان قطر کویت مجموع
تعداد پایگاهها 3 4 5 3 2 14 31
نام این پایگاهها و نیز محل قرار گرفتنشان به شرح ذیل است:
1- در کویت: تعداد پایگاهها 14 پایگاه است که هفت پایگاه در حال حاضر فعال است و هفت پایگاه دیگر پس از سال 2004 (پس از اشغال عراق توسط آمریکا) تعطیل شد.
پایگاههای فعال عبارتند از: اردوگاه ویرجینیا، اردوگاه عریفجان، اردوگاه پیو هرینگ (اودیری سابق)، اردوگاه پاتریوت، پایگاه هوایی علی السالم، پایگاه سبیرهید (بندر شعیبه)، گذرگاه کیه.
اردوگاه دوحه (پایان فعالیت در سال 2006)، اردوگاه ناویستار (پایان فعالیت در سال 2007)، اردوگاه ویکتوری (پایان فعالیت در سال 2006) اردوگاه بنسلوانیا (پایان فعالیت در سال 2004) اردوگاه نیوجرسی (پایان فعالیت در سال 2004) اردوگاه نیویورک (پایان فعالیت در سال 2004) اردوگاه ولورین (پایان فعالیت در سال 2004) نیز بسته شدهاند.
2- در عربستان سعودی: پایگاه هوایی ریاض، پایگاه روستای اسکان، پایگاه هوایی ملک عبدالعزیز در ظهران، پایگاه هوایی ملک خالد، پایگاه هوایی أبها، پایگاه خمیس مشیط، پایگاه هوایی ملک فهد وپایگاه هوایی طائف.
3- در قطر: پایگاه هوایی العُدید، پایگاه سیلیه که قرارگاه فرماندهی مرکزی ایالات متحده محسوب میشود و حدود 3400 نظامی و غیرنظامی قراردادی در آن حضور دارند.
4- در امارات: پایگاه هوایی ظفره، پایگاه بندر جبل علی، پایگاه بندر فجیره
5- در بحرین: پایگاه جنیر (منامه)، پایگاه هوایی شیخ عیسی، بندر سلیمان، فرودگاه محرق
6- در عمان: پایگاه مسیره، پایگاه مصنعه (مسنانه)، پایگاه هوایی ثمریت
آنچه که از وجود گسترده پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای حاشیهی خلیجفارس میتوان فهمید این است که به دست گرفتن سکان امنیت خلیجفارس، استراتژی ثابت و غیرقابل تغییر سیاست خارجهی ایالات متحده است. کشورهای شورای همکاری مجبورند بخش قابلتوجهی از درآمدهای نفتی خود را صرف نیروهای نظامی آمریکا بکنند و مسئله قابل توجه این است که پس از هر بار افزایش ناگهانی قیمت نفت جنگی منطقهای در خلیجفارس رخ میدهد.
اولین جهش قیمت نفت از سال 1974 تا 1979 رخ داد که به دنبال آن جنگی هشت ساله بین ایران و عراق درگرفت. دومین جهش قیمت نفت نیز از سال 1986 آغاز و تا 1989 ادامه یافت که پس از آن شاهد جنگ اول خلیجفارس (جنگ طوفان صحرا در سال 1991) بودیم؛ جنگی که منجر به حضور نظامی گستردهی آمریکا در دیگر کشورهای شورای همکاری شد. اما سومین جهش قیمت نفت که از سال 2003 آغاز و تا 2008 ادامه یافت، جنگ افغانستان و جنگ دوم خلیجفارس را به ارمغان آورد؛ جنگی که آثار و پیامدهای آن تا امروز ادامه دارد.
2- امضای قراردادهای امنیتی و دفاعی
در جنگ اول خلیجفارس، آمریکا علاوه بر اینکه توانست نیروهای عراقی را در مارس 1991 از کویت بیرون کند، از این فرصت استفاده کرد و به حضور نظامی خود از طریق امضای قراردادهای دفاعی و امنیتی با شش کشور عضو شورای همکاری، مشروعیت بخشید.
در 4 سپتامبر 1991 دولت کویت موافقت خود را با «توافق همکاری دفاعی با ایالات متحده» اعلام کرد و در مقام توجیه امضای این توافق اظهار داشت: «روابط رو به رشد کویت و آمریکا به وسیلهی این توافق مستحکم شد؛ روابطی که نقش مهمی در بازگشت آزادی و حاکمیت به کویت ایفا کرده است»
این توافق ده ساله در تاریخ 19 سپتامبر 1991 امضا شد و در سال 2001 به مدت ده سال دیگر تمدید شد.
در 27 اکتبر همان سال (1991)، ایالات متحده روابط نظامی خود را با بحرین از طریق امضای توافق همکاری دفاعی آغاز کرد. وزارت خارجهی بحرین نیز این توافق را از طریق صدور بیانهای این گونه توجیه کرد: «این توافق از روابط دوستانهی مستحکمی که بین بحرین و ایالات متحده وجود دارد نشأت گرفته است و ادامهی همکاریهای ثمربخش دو کشور به شمار میآید؛ همکاریهایی که منافع هر دو کشور را تأمین کرده و به صلاح هر دوی آنها است.»
مدت این توافق نیز ده سال بود. در این بازه آمریکا توانست قرارگاههای فرماندهی مرکزی را بنا کند و از سال 1993 بحرین رسماً تبدیل به قرارگاه فرماندهی مرکزی نیروی دریایی آمریکا شد. همچنین در ژوئیه 1995 قرارگاه فرماندهی ناوگان پنجم آمریکا نیز فعالیت خود را در بحرین آغاز کرد. علاوه بر این حدود 1500 سرباز آمریکایی در پایگاه هوایی شیخ عیسی مستقر شده و انبارهایی نیز جهت ذخیرهی سلاح و مواد غذایی در پایگاه مذکور قرار داده شد.
در 7 ژوئن 1992 آمریکا سومین توافق همکاری دفاعی خود را با قطر امضا کرد. بر اساس این توافق، ایالات متحده امتیاز ایجاد یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی خود را در خلیجفارس به دست آورد که سیلیه نام دارد. این پایگاه ،که ساخت آن در سال 2000 به پایان رسید، مساحتی بالغ بر 262 ایکر (هر ایکر 4046.85642 متر مربع است) دارد و هزینهی ساخت آن بیش از 100 میلیون دلار بوده است. امکانات این پایگاه عبارت است از:
-20 انبار ذخیرهی سازگار با همهی آب و هواها
-900 تانک (m1) و خودروهای جنگی مدل برادلی و دیگر مدلها
- مجتمع مسکونی با ظرفیت 300 سرباز
-قابلیت ذخیره تجهیزات نظامی و اسلحهی مورد نیاز یک تیپ کامل ارتش
در اواسط دهه شصت قرن گذشته، ایالات متحده سپاهی در عربستان به نام «سپاه مهندسین ارتش آمریکا» تأسیس نمود و با آغاز جنگ خلیجفارس در سال 1991 روابط نظامی آمریکا و عربستان تا حدی افزایش یافت که آسمان عربستان و بندرهای آن شاهد تعداد زیادی از هواپیماهای جنگی آمریکا بود. همچنین هواپیماهای آواکس و آتشبارهای مستقر در عربستان نیز به وسیله آمریکا تقویت شدند و بدین صورت نیاز عربستان به قطعات این تجهیزات نظامی و نیز تعداد انبارها و مخازن لازم جهت پشتیبانی از نیروهای آمریکایی افزایش یافت.
در ژوئن سال 1992 مأموریت آموزش ارتش عربستان سعودی به نظامیان آمریکا واگذار شد و بدین شکل وابستگی گارد ملی عربستان به تجهیزات آمریکایی و نیز پشتیبانی آمریکا جهت آموزش نظامی افزایش یافت.
آمریکا چهارمین توافق همکاری دفاعی خود را در 23 ژوئن 1994 با امارات امضا کرد. بر اساس این توافق به آمریکا اجازه داده شد یک تیپ از ارتش خود را با 120 تانک و 70 نفربر زرهی در خاک امارات مستقر کند؛ که این امر در سال 1995 محقق شد.
سلطنت عمان نیز فوراً دست به کار شد و اقدام به اعطای تسهیلات نظامی به آمریکا کرد. تسهیلاتی که بر اساس آن، آمریکا اجازهی استفاده از بندرها و فرودگاههای عمان در حد و مرزهای تضمین شده برای کشورهای دوست را به دست آورد. همچنین چندین پایگاه هوایی در مناطق سیب، مصیره، خصب و ثمریت جهت استفادهی نیروهای واکنش سریع، که در سال 1981 توسط آمریکا تشکیل شده بود، ایجاد گردید. این همکاری نظامی همچنان بین عمان و آمریکا ادامه دارد و روز به روز در حال افزایش است.
از آنچه که گذشت روشن میشود که آمریکا در نظامیسازی امنیت خلیجفارس موفق شد و علاوه براینکه توانست شریک اصلی این کشورها در تصمیم گیریهای نظامی و امنیتی آنها شود، در جهتدهی سیاستهای خلیجفارس در سطح منطقهای و بینالمللی نیز شریک شد. در مقابل، کشورهای خلیجفارس نیز ملزم به پرداخت هزینههای سیاسی واقتصادی پیمانهای امنیتی و دفاعی خود با آمریکا شدند و بدین وسیله شهروندان خود را از توسعه در زمینهی بهداشت و آموزش و نیز بهرهمندی از سطح بالاتری از درآمد که مانع از فقر، بیکاری، بیماری و بیسوادی میشود، محروم کردند.
3- تبدیل کشورهای عضو شورای همکاری به بازاری جهت فروش سلاحهای آمریکایی
از انگیزههای اصلی سیاست کمک گرفتن از کشورهای بیگانه به ویژه ایالات متحده و کشورهای غرب اروپا، نیاز مبرم کشورهای شورای همکاری به دو نوع امنیت بود: امنیت انرژی؛ و امنیت نظامهای سیاسی حاکم.
این دو عامل مهمترین انگیزه کشورهای شورای همکاری برای پرداخت بیشترین هزینه در جهان برای خرید سلاح و به دست آوردن امنیت عاریه شده از کشورهای بیگانه خصوصاً آمریکا بود.
لذا بازار خلیجفارس به اولین اولویت کشورهای صادرکنندهی اسلحه، و در رأس آنها ایالات متحده تبدیل شد؛ به طوری که در سال 1985 میزان هزینههای پرداخت شده از سوی هر یک از شش کشور شورای همکاری برای خرید سلاح درصد قابل توجهی از درآمد ناخالص ملی آنها را تشکیل میداد. جزئیات این هزینهها به شرح ذیل است:
عمان 20.8% از مجموع درآمد کشور، عربستان 19.6%، کویت 9.1%، امارات 7.6% قطر 6%، بحرین 3.5%.
لیست هزینههای خرید اسلحه از سوی کشورهای خلیجفارس پس از اشغال کویت به وسیله عراق در اوت 1990، افزایش یافت.
به عنوان مثال کشور کویت از سال 1990 تا 1991، مبلغ 29.86 میلیارد دلار برای بسیج کردن نیروهای خود و دیگر هزینههای جنگ پرداخت نمود که این مبلغ 81.71% از درآمد ناخالص دو سال این کشور، که برابر با 36.51 میلیارد دلار است، را تشکیل میدهد. علاوه بر مبلغ مذکور، کشور کویت در طی جنگ خود با عراق مبلغ 16.56 میلیارد دلار به عنوان پشتیبانی مستقیم به آمریکا پرداخت کرد و 440 میلیون نیز جهت تأمین آذوقه و دیگر امکانات پرداخت نمود و بدین صورت مجموع هزینههای جنگ کویت به 46.86 میلیارد دلار رسید.
همچنین کویت مبلغ 145.6 میلیون دلار برای ساخت و سازهای نظامی با هدف ارائهی خدمات بیشتر به نیروهای آمریکایی مستقر در کویت پرداخت میکند. علاوه بر این 215 میلیون دلار نیز به عنوان هزینهی اقامت به ارتش آمریکا میپردازد (لشکری مکانیزه متشکل از 3 هنگ زرهی و 3 هنگ موتوریزه).
عربستان سعودی نیز از هزینههای جنگی در جایگاه دوم قرار دارد. زیرا عربستان طی سالهای 1990 و1991، متحمل 17 میلیارد دلار هزینه شد که 12.809 میلیارد دلار آن سهم مستقیم سعودی در هزینههای جنگ و 4.045 میلیارد دلار نیز هزینهی آذوقه و سربازان بود.
بنابر گزارشی که از سوی مرکز بینالمللی تحقیقات استراتژیک در لندن ارائه شده است، میزان خرید و فروش اسلحه در جهان در سال 1998 به 85 میلیارد دلار رسیده و در سال بعد یعنی سال 1999 به 53 میلیارد دلار کاهش یافته است.
اما کشورهایی که به فروش اسلحه میپردازند یا به اصطلاح صادرکنندهی اسلحه هستند به ترتیب میزان صادرات عبارتاند از:
-ایالات متحده که سهم آن از مجموع سلاحهای فروخته شده 49.1% میباشد.
-انگلیس با سهم 18.7%
-فرانسه با سهم 12.4%
-روسیه با سهم 6.6%
اما در بین بازارهای وارد کنندهی اسلحه، غرب آسیا و شمال آفریقا جایگاه اول را به خود اختصاص دادهاند و در بین کشورها نیز عربستان سعودی در صدر فهرست کشورهای واردکنندهی اسلحه قرار دارد. ارزش سلاحهای خریداری شده توسط این کشور در سال 1999 بیش از 6.1 میلیارد دلار بوده است.
همچنین طبق گزارش مراکز آماری، مجموع هزینههای نظامی پرداخت شده از سوی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج از سال 2000 تا 2005 به 233 میلیارد دلار افزایش یافته است که این مبلغ 70% از کل هزینههای نظامی کشورهای عربی و 4% از هزینههای جهان را تشکیل میدهد.
مؤسسه تحقیقاتی (Sipri) نیز با نشر گزارشی در ژوئن 2007، چهار کشور از اعضای شورای همکاری خلیج را به عنوان بزرگترین خریداران اسلحه جهان معرفی کرد که این چهار کشور عبارتاند از: عربستان سعودی،کویت، امارات، قطر. ایالات متحده نیز در سپتامبر 2007 میزان فروش اسلحه به شش کشور شورای همکاری را حدود بیست میلیارد دلار اعلام کرد.2
علامت دیگری که نشان میدهد آمریکا به کشورهای خلیجفارس به عنوان مهمترین بازار برای فروش سلاحهای خود مینگرد این است که در سپتامبر 2010، بین عربستان سعودی و آمریکا قراردادی ده ساله جهت خرید سلاحهای پیشرفته آمریکایی امضا شد که ارزش آن حدود 60 میلیارد دلار بود.3
اقداماتی مثل دخالت آمریکا از ابتدای سال 2011 تا به امروز در بحرانها و جنگهای کشورهای عربی و حاشیه خلیجفارس و نیز ایجاد ائتلافی متشکل از پنجاه کشور به بهانهی مبارزه با تروریسم و ریشهکن کردن پدیده تکفیر در منطقه، همه حاکی از این است که ایالات متحده به دنبال به چنگ آوردن ثروتهای منطقه و به کارگیری آن برای رونق بخشیدن دوباره به سیستم سرمایهداری شرکتی خود، به ویژه شرکتهای اسلحه و صنایع نظامی، است؛ بدون توجه به اینکه نتیجهی این سیاست به فقر کشاندن منطقه، کاهش میزان توسعهی انسانی در آن و باقی نگه داشتن آن در دایرهی محرومیت و گرسنگی و عقبماندگی است.
هزینههای دخالت نظامی آمریکا در کشورهای شورای همکاری
الف- به هدر رفتن تولید ناخالص داخلی کشورهای شورای همکاری:
پرداخت هزینههای گزاف برای خرید سلاح منجر به کاهش میزان توسعهی انسانی پایدار در جوامع خلیجی شده است؛ زیرا حجم بالای سلاحهای خریداری شده تا حد زیادی درآمد ناخالص داخلی شش کشور شورای همکاری را به تحلیل برده است. برای مثال میانگین هزینههای پرداخت شده توسط عربستان سعودی جهت خرید اسلحه از سال 1990 تا 2000، بیش از 11% از درآمد ناخالص داخلی این کشور بوده است.این میزان در دیگر کشورهای شورای همکاری به شرح زیر است:
کویت، 25.3%؛ امارات، 5.8%؛ سلطنت عمان، 13.9%؛ بحرین، 4.8%.
همچنین میانگین هزینههای نظامی کشورهای مذکور نسبت به درآمد ناخالص داخلی آنها از سال 2000 تا 2009 به صورت زیر است:
عربستان سعودی: 8.3%، کویت 4.5%، امارات 7.2%، عمان 12.3%، بحرین 3.9%.
پس از اطلاع از درآمد ناخالص داخلی این کشورها متوجه خواهید شد که این درصدها نشاندهندهی پرداخت هزینههای بیسابقه برای خرید سلاح است.
درآمـد ناخالص 6 کشـور مذکـور که شـاهد رشـدی تصاعدی بوده است به شـرح ذیل است:
در سال 1997، 260 میلیارد دلار
در سال 2005، 621 میلیارد دلار
در سال 2008، 1134 میلیارد دلار
در ماه اوت سال 2008 به دلیل بحران مالی که اقتصاد جهان را تحتالشعاع قرار داد، تولید ناخالص کشورهای خلیجفارس کاهش یافت؛ به طوری که در سال 2009 میزان تولید ناخالص این کشورها به 917 میلیارد کاهش یافت.
شکل (5)
تولید ناخالص ملی کشورهای شورای همکاری به قیمت بازار از سال 1997 تا 2009
منبع: نشریهی آماری شمارهی 19 ص 114 سال 2011
ب- خرید سلاحهای آمریکایی به قیمت کاهش توسعهی انسانی پایدار شهروند خلیجی:
پرداخت هزینههای بیسابقه برای خرید سلاحهای آمریکایی به وسیله کشورهای شورای همکاری، منجر به کاهش روند توسعهی پایدار از جهت بهداشت، آموزش و معیشت بوده است.
بنابر گزارشهای نشریه اقتصاد یکپارچهی عربی و نیز گزارش سالیانهی مؤسسه بینالمللی تحقیقات صلح هزینههای نظامی هر فرد خلیجی در سال 2004، 958 دلار بوده است. البته این میزان در همهی کشورهای خلیجفارس یکسان نیست. برای مثال کشور کویت از پنج کشور دیگر هزینهی بیشتری پرداخت کرده است؛ و سهم هر شهروند کویتی از هزینههای نظامی 1618 دلار است. عمان با پرداخت 1307 دلار برای هر فرد در جایگاه دوم قرار دارد. سهم هر شهروند بحرینی نیز 644 دلار ثبت شده است.
این مبالغ نشان میدهد که هزینههای نظامی هر شهروند خلیجی بیش از شهروندان سایر کشورهای جهان است.
جدول زیر فاصلهی بین هزینههای نظامی و بهداشتی شهروندان 3 کشور عربستان، کویت و عمان در سال 2002 را به روشنی نشان میدهد:
کشور
هزینه عربستان کویت عُمان
نظامی 838 1239 976
بهداشتی 534 552 379
نسبت بهداشتی به نظامی 63,7% 44,5% 38,8%
این افزایش فاصله و گستردهتر شدن شکاف بین هزینههای نظامی و بهداشتی بدین معنا است که امنیت عاریهای کشورهای شورای همکاری به قیمت کاهش خدمات بهداشتی و درمانی ارائه شده به شهروندان خلیجی بوده است که این امر موجب ایجاد آثار منفی بر روی میانگین طول عمر پیشبینی شده در هنگام تولد و نیز میزان مراقبتهای بهداشتی و درمانی از افراد مسن و کودکان خواهد شد.
چ- دچار شدن کشورهای شورای همکاری به کسر بودجه
از آنجا که نفت اولین و مهمترین منبع درآمد کشورهای شورای همکاری محسوب میشود و بخش عمدهی بودجهی دولت در این کشورها از طریق درآمدهای نفتی تأمین میشود، طبیعی است که بخش مهمی از این درآمدهای نفتی صرف هزینههای مربوط به دخالت نظامی آمریکا و نیز خرید پیوستهی سلاحهای آمریکایی شود که ماحصل آن از یک سو بروز پیامدهای منفی در ساختار بودجهی دولت و دچار شدن کشور به کمبود بودجهی شدید، و از سوی دیگر غرق شدن کشور در بدهیهای مالی است.
از جمله پیامدهای جنگ اول خلیج (جنگ آزادسازی کویت) تأثیر مستقیم بر روی بودجهی عمومی کشورهای خلیجفارس بود.
جدول زیر نشاندهنده میزان کسر بودجه در کشورهای شورای همکاری پس از پایان جنگ کویت و عراق به مدت شش سال است:
جدول (4)
کمبود و مازاد بودجه دولت درکشورهای شورای همکاری ازسال 1991 تا 1996
سال
کشور میزان کمبود یا مازاد بودجه (میلیون دلار)
1991 1992 1993 1994 1995 1996 مجموع کسر بودجه
امارات 3116- 6- 831- 2368- 2655- 1923- 10899
بحرین 180- 306- 5- 155- 337- 146- 1129
عربستان 31656- 11133- 12402- 9288- 7325- 5073- 76877
عُمان 21- 856- 1349- 1289- 1297- 504- 5316
قطر 385- 305- 916- 786- 357- 847- 3596
کویت 25383- 18623- 5623- 4925- 3960- 2882- 61126
منبع: اتحادیه کشورهای عربی بخش دبیرخانه و دیگر بخشها؛گزارش اقتصاد یکپارچه عربی ضمیمه 76 سال 1997 صفحهی 305
تحلیل جدول فوق:
1- عربستان سعودی از پنج کشور دیگر بیشتر دچار کسر بودجه است. میزان کسری بودجه این کشور 76877 است که این مبلغ 48.4% از مجموع کسری بودجه شش کشور را، که میزان آن 158943 میلیون دلار است، تشکیل میدهد.
2- کشور کویت با کسری بودجهی 61126 میلیون دلاری در جایگاه دوم قرار دارد که این مبلغ 38.5% از مجموع کسری بودجهی شش کشور را تشکیل میدهد.
3- رتبهی چهار کشور دیگر از جهت کسر بودجه دولت به شرح ذیل است:
سومین کشور: امارات، کسری بودجه 6.85%
چهارمین کشور: عمان، کسری بودجه3.23%
پنجمین کشور: قطر، کسری بودجه 2.26%
ششمین کشور: بحرین، کسری بودجه 0.7%
شکل زیر میزان کسری بودجه کشورهای خلیجفارس را از سال 1991 تا 1996 نشان میدهد:
شکل (6)
درصد کسری بودجه کشورهای شورای همکاری خلیج
از سال 1991 تا 1996
این کسری بودجهی کشورهای خلیجفارس در دههی 90 میلادی از طریق سومین جهش قیمت نفت، که در سال 2003 آغاز و تا سال 2008 ادامه پیدا کرد، جبران شد. جهشی که قیمت هر بشکه نفت را در ماه مه سال 2008 به 135 دلار رساند.
اما آغاز جنگهای داخلی در کشورهای عربی از ابتدای دههی دوم قرن جاری، منجر به بازگشت این کسری بودجه شد. دلیل اصلی بروز این کسر بودجه دو چیز است:
1- کاهش شدید قیمت نفت
2- هزینههای گزافی که برای جنگ شعلهور شده در چند کشور عربی پرداخت میشود.
جدول زیر بیانگر وضعیت بودجه کشورهای خلیجفارس از سال 2010 تا 2015 میباشد.
جدول (5)
مجموع کسری یا مازاد بودجه عمومی کشورهای
عضو شورای همکاری خلیج از سال 2010 تا 2015 (میلیون دلار)
کشور سال
2010 2011 2012 2013
امارات 13221 4319 5228 9291
بحرین 1223- 76- 599- 1085-
عربستان 23167 77550 99514 58782
عُمان 1408 294- 209- 1043
قطر 3356 3237- 37771 41549
کویت 22445 18564 47965 45196
توضیح جدول فوق:
1-کشور بحرین از آغاز سال 2010 تا تا پایان 2013 شاهد کسری بودجه بوده است.
2-کسری بودجهی کشور عمان نیز در سال 294 میلیون دلار و در سال 2012 نیز 209 میلیون دلار بوده است.
3-کشور قطر نیز در سال 2011 کسر بودجهای معادل 3237 میلیون دلار داشته است.
4-عربستان سعودی، کویت و امارات برخلاف سه کشور دیگر از سال 2010 تا 2013 مازاد بودجه داشتهاند.
هزینههای اجتماعی دخالت نظامی آمریکا
دخالتهای نظامی آمریکا یکی از برجستهترین موانع بر سر راه کشورهای شورای همکاری خلیجفارس برای انجام وظایف اقتصادی و اجتماعیشان بوده است و علیرغم اینکه کشورهای خلیجفارس از ثروتهای نفتی قابل توجهی برخوردارند، دخالتهای آمریکا مانع محقق کردن سطح قابل قبولی از توسعه انسانی در این کشورها شده است.
آمریکا با به کارگیری سیاست نظامیسازی نفت خلیجفارس به عنوان یک استراتژی غیرقابل تغییر، موجب تباه شدن ثروتهای کشورهای خلیجفارس شده و در نتیجه این کشورها از توسعهی جوامع خود و فراهم کردن امنیت اجتماعی در زمینهی درآمد، بهداشت، آموزش و دیگر نیازهای معیشتی ماندهاند.
دخالتهای نظامی آمریکا در امور کشورهای خلیجفارس مشکلات اجتماعی و انسانی متعددی را به بار آورده که مهمترین آنها عبارتاند از:
الف-مشکل بیکاری
هزینههای نظامی گزافی که کشورهای خلیجفارس بابت دخالت آمریکا پرداخت میکنند، منجر به شدت گرفتن مشکل بیکاری در این کشورها شده است. سه دلیل اصلی برای تشدید مشکل بیکاری ذکر شده است که عبارتاند از:
1- کاهش توانایی بخشهای دولتی کشورهای خلیجفارس در به کارگیری نیروی کار، اعم از نیروی کار اروپایی و آسیایی و داخلی و خصوصا کسانی که تازه وارد بازار کار شدهاند.
2-ضعف بخش خصوصی در جذب نیروی کاری که روز به روز در حال افزایش است. زیرا تمرکز بخشهای خصوصی بزرگ بر روی صنایعی است که سوددهی بالاتری داشته و در تولیدات خود بر دستگاههای تمام اتوماتیک تکیه دارد تا از این طریق نیاز خود را به نیروی انسانی و پرداخت دستمزد به آنها کم کند. از جملهی این صنایع میتوان به صنعت نفت، پتروشیمی و فلزات پایه اشاره نمود.
البته این مسئله در خصوص بخشهای خصوصی متوسط و کوچک نیز صادق است. زیرا این بخشها دارای سرمایهی زیادی نیستند؛ لذا تأسیسات تولیدی آنها توانایی گسترش و افزایش تولید را ندارد و در نتیجه قادر به جذب نیروی کار جدید نمیباشد.
3-نبودن برنامهریزی برای ایجاد یک اقتصاد استراتژیک و استوار بر پایهی کیفیت و آموزش، نبود برنامهریزی برای تبدیل علوم پایه (ریاضی، فیزیک، شیمی و نیز رشتههای مهندسی مانند مهندسی ژنتیک و...) به دانشهایی در راستای تولید، استفاده از ابزار و وسایل سنتی که هنوز بر آموزش نظری تکیه دارد، و در نهایت نبود آزمایشگاهها و مراکز تحقیقاتی کافی.4
فارغالتحصیلان نظام آموزشیای که هنوز در کشورهای شورای همکاری مورد استفاده قرار میگیرد، مهارت و شایستگی علمی لازم را برای توسعهی اقتصادی این کشورها و برآورده کردن نیازهای بازار کار آن را ندارند.
جدول زیر شاخصهای بیکاری را طبق آخرین دادههای مربوط به وضعیت بیکاری در کشورهای شورای همکاری خلیجفارس نشان میدهد:
جدول (6)
شاخصهای بیکاری در کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس
کشور سال میانگین بیکاری (%) تعداد بیکاران (از هر هزار نفر) میانگین بیکاری بین مردان (%) میانگین بیکاری بین زنان (%) میانگین زنان نسبت به مجموع (%) میانگین جوانان از مجموع (%) میانگین دانشگاهیان از مجموع (%) میانگین بیکاران از بین درخواستدهندگان کار برای اولین بار (%) میانگین بیکاران بیش از یک سال(%)
امارات(1) 2009 4,2 232 2,4 10,8 49,1 33,8 4,6 76,6 -
بحرین(2) 2010 3,8 5,2 1,1 4,1 78,8 54,0 - - -
عربستان(3) 2009 5,4 463 4,0 15,0 44,1 45,6 55,9 79,0 19,0
عُمان 2007 6,7 70,7 - - - - - - -
قطر(4) 2010 0,5 5,8 0,1 1,9 74,1 34,5 50,0 77,6 43,1
کویت(5) 2010 5,9 17,3 0,8 3,1 78,4 28,5 1,4 - 66,0
(1) هم شامل شهروندان و هم غیرشهروندان میشود. زیرا میانگین بیکاری در بین شهروندان حدود 14% است.
(2) فقط شامل شهروندان میشود مانند سپتامبر 2010
(3) میانگین بیکاری در بین شهروندان عربستان 10. از نیروی کار عربستان است.
(4) میانگین بیکاری قطر 2.3% از نیروی کار قطر است که تعداد این بیکاران 1644 نفر میباشد.
(5) فقط شامل شهروندان کویتی میشود.
طبق جدول فوق عربستان سعودی، در میان این شش کشور، دارای بیشترین درصد بیکاری است؛ و نسبت بیکاری در عربستان به 463 نفر در هزار نفر میرسد. آنچه که در این جدول توجه را جلب میکند میزان بیکارانی است که برای اولین بار درخواست کار دادهاند. این درصد بالا نشاندهندهی این است که بازار کار اشباع شده است. درصد این بیکاران به ترتیب عبارت است از:
عربستان سعودی 79.0%، قطر 77.6%، امارات 76.6%
اعداد و ارقام جدول فوق نشان میدهد که تمرکز بیکاری بر روی جوانان و کسانی است که برای اولین بار جویای کار هستند و میزان بیکاری در بین افراد تحصیلکرده عموماً و در بین زنان خصوصاً افزایش پیدا کرده است.
نکتهای که در اینجا شایان ذکر است این است که هزینههای اجتماعی و انسانی دخالتهای نظامی آمریکا تنها منحصر در کشورهای شورای همکاری خلیجفارس نبوده است؛ بلکه دیگر کشورهای عربی نیز آسیب شدیدی از این دخالتها دیدهاند؛ خصوصاً کشورهای غیرنفتی مانند سومالی، سودان، جیپوتی، یمن، موریتانیا، مصر، اردن، لبنان، سوریه و...
در سال 2005 تعداد افراد بیکار در کشورهای عربی به بیش از 25 میلیون نفر رسید که این تعداد 22% از نیروی کار را تشکیل میدهد؛ و آمار نشاندهندهی این است که این افراد در نابسامانترین اوضاع زیر خط فقر به سر میبرند زیرا درآمد هر فرد در روز کمتر از 2.25 دلار میباشد.
بر اساس آمار، تمرکز بیکاری بیشتر بر روی گروه سنی جوانان بین 15 تا 24 سال است و آنها 53% از مجموع حجم بیکاری را تشکیل میدهند. همچنین بر اساس آمار، 40% از جمعیت کشورهای عربی (یعنی حدود 312 میلیون نفر) بیسواد هستند که دوسوم آنان را بانوان تشکیل میدهند.
ب- کاهش بودجهی آموزش وافزایش میانگین بی سوادی
علیرغم گسترش کمی سیستمهای آموزشی در کشورهای شورای همکاری، هنوز سطح این نظامهای آموزشی پایینتر از سطح آموزشی کشورهایی است که از درآمد متوسط و بالا بهرهمند هستند.
میزان بودجهی اختصاص داده شده به آموزش در مقایسه با درآمد ناخالص ملی کشورهای خلیج از سال 1996 تا سال 2005 به شرح زیر است:
عربستان 6.7%؛ کویت، 4.5%؛ عمان، 4.3%؛ بحرین، 3.1%؛ قطر، 2.9%؛ امارات، 1.6%.
با توجه به آمار ذکر شده در خصوص آموزش، این نکته را نیز باید افزود که شاخص آموزش در این کشورها بسیار پایینتر از شاخص کلی توسعه انسانی است. شاخص کلی توسعه انسانی از سه شاخص: درآمد، بهداشت و آموزش تشکیل میشود.
نکتهی قابلتوجه دیگر اینکه بالا رفتن شاخص رشد در کشورهای خلیجفارس غالباً نشاندهندهی افزایش درآمد این کشورها است نه پیشرفت در زمینهی آموزش و خدمات بهداشتی و درمانی. البته این افزایش درآمد نیز ناشی از رشد کشور یا ایجاد منابع درآمد گوناگون نیست بلکه ناشی از تهی کردن چاههای نفت و تبدیل آن به پول و سپس مصرف آن به دور از هرگونه تولید است.
افزایش میزان بیسوادی کشورهای شورای همکاری نیز دلیل دیگری است که در کنار ادلهی دیگر، نشاندهندهی شکست سیاستهای آموزشی و نیز شکست اجتماعی دولتها و جوامع این کشورهای است. به عنوان مثال در سال 2005 درصد بیسوادان 15 سال به بالا در کشورهای عضو شورا به شرح ذیل است:
عمان، 21.7%؛ امارات، 21.2%؛ عربستان، 19.6%؛ بحرین، 10.0%؛ قطر، 9.4%؛ کویت، 6.5%.
کشورهای شورای همکاری در شاخص بینالمللی فساد
نظامهای سیاسی حاکم در کشورهای خلیج نظامهایی موروثی است و به دلیل ترس و نگرانی این نظامهای سیاسی از به خطر افتادن جایگاهشان، اقدام به خریدن امنیت عاریهای از بیگانگان و خصوصاً ایالات متحده آمریکا، به عنوان قویترین کشور جهان، میکنند.
روابط کشورهای خلیجفارس با آمریکا در زمینهی خرید سلاح، به حدی رسید که چندین معاملهی خرید اسلحه و نیز خرید برنامههای آموزش و فناوری نظامی بین آمریکا و این کشورها بسته شد. البته همان طور که گفته شد این روابط در همین حدود باقی نماند بلکه کشورهای خلیجفارس به آمریکا اجازهی تأسیس پایگاههای هوایی و زمینی داده و چندین قرارداد و پیمان نظامی بلندمدت نیز با این کشور امضا کردهاند. هدف کشورهای خلیجفارس از همهی این اقدامات، قرار گرفتن در زیر چتر سامانهی امنیتی آمریکا بود تا از این طریق امنیت و بقای حکومتهای موروثی خود را تضمین کنند.
البته سیاست کشورهای خلیجفارس در خصوص خرید اسلحه و نیز ایجاد شبکههای امنیتی و حفاظتی پر هزینه منجر به بروز بازتابهای منفی در این کشورها و جوامع آنها شده است. زیرا در چنین کشورهایی که جوابگویی برای مسئولان آن معنایی ندارد و شفافیت در کار از بین مسئولان آن رخت بربسته است و ثروتهای کشور تنها اختصاص به تصمیمسازان دارد، جای تعجب نیست که شاهد انواع مفاسد باشیم.
در گزارش سالیانهای که از سوی سازمان جهانی شفافیت منتشر میگردد به شاخص فساد کشورهای خلیجفارس اشاره شده است.
جدول زیر بیانگر شاخص فساد کشورهای خلیج در سال 2006 و 2008 میباشد.
جدول(7)
شاخص فساد کشورهای عضو شورای همکاری خلیج در سال 2006 و 2008
کشور 2006 رتبه 2008 رتبه
قطر 6,0 32 6,5 28
امارات 5,7 36 5,9 35
بحرین 5,0 46 5,4 43
عُمان 4,7 55 5,5 42
کویت 4,3 60 4,3 66
عربستان 3,4 81 3,5 83
منبع: Transparency International 2008”, http://www.transparency.org/publications/gcr/gcr_2008
-عدد (10) به معنای پایینترین میزان فساد و عدد (0) به معنای بالاترین میزان آن است. رتبه ذکر شده برای هر کشور از مجموع 180 کشور است.
شکل زیر شاخصهای جدول فوق را به صورت نموداری نشان میدهد:
نتیجه
میان رشد سرمایهداری در آمریکا و سیاست نفوذ در عمق منطقهی خلیجفارس توسط آمریکا، که در اوایل دههی هفتاد قرن گذشته آغاز شد (قرن 20)، ارتباطی نزدیک و مستقیم وجود دارد. نفوذی که توسط آمریکا با هدف پر کردن شکاف امنیتی ایجاد شده در خاورمیانه به دلیل عقبنشینی بریتانیا از منطقه رخ داد.
دخالتهای نظامی بیش از حد آمریکا در منطقهی خلیجفارس در چارچوب یک طرح جغرافیایی سیاسی قرار میگیرد که بر پایهی وارد کردن کشورهای خلیجفارس در گردباد بحران و جنگ استوار است. گردبادی که در حقیقت پوششی است برای حضور سیاسی و نظامی آمریکا در منطقه برای تحقیق سه هدف راهبردی:
1-اشغال غیرعلنی کشورهای شورای همکاری که وجود پایگاههای نظامی فراوان آمریکا از یک سو و پیمانهای نظامی و قراردادهای مستمر خرید اسلحه از سوی دیگر شاهد بر این مدعا است.
2-به چنگ آوردن ثروتهای نفتی با روشی به ظاهر قانعکننده از راه تبدیل شرکتهای نفتی و غیرنفتی آمریکا به یک شریک نفتی برای کشورهای خلیجفارس؛ و تاراج درآمدهای نفتی با روشها و وسایل گوناگون
3- تبدیل منطقه خلیجفارس به اولین بازار فروش اسلحه در جهان
دخالتهای نظامی آمریکا در منطقهی خلیجفارس هزینههای مالی، نظامی وسیاسی بی سابقهای را برای کشورهای خلیج به ارمغان آورد. این هزینهها تنها به جهت دخالتهای آمریکا در منطقه نبوده است بلکه بخشی از آن نیز برای مهار بحرانها و جنگهایی بوده است که از سال 1980 تا به امروز کشورهای خلیجفارس را درگیر خود کرده است.
دولتها و جوامع خلیجی هزینههای گزافی بابت به کارگیری سیاست نظامیسازی توسط آمریکا پرداخت کرده و میکنند. سیاستی که هدف از آن آمریکاییسازی امنیت خلیجفارس برای تأمین امنیت آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در منطقه است، نه تأمین امنیت حفاظتی و اقتصادی کشورهای خلیجفارس و جوامع آنها؛ جوامعی که هنوز با چالشهای سختی در زمینهی امنیت اجتماعی و انسانی دست و پنجه نرم میکنند؛ چالشهایی چون بیکاری، فقر، گرسنگی، بیسوادی و فساد.
مقابلهی جرأتمندانه با سیاست نظامیسازی منطقه خلیج فارس که توسط آمریکا در حال اجرا میباشد، نیازمند اقداماتی از سوی کشورهای عضو شورای همکاری است که این اقدامات عبارتاند از:
1- آزادی از بند سیاستهای آمریکایی ودخالتهای نظامی آن. زیرا نتیجه این دخالتها و سیاستها آسیب وارد شدن به اقتصادهای کشورهای خلیجفارس و تبدیل آنها به اقتصادهایی است که خدمتگزار مرکز سرمایهداری یعنی آمریکا هستند.
2- تعامل مثبت با قدرتهای منطقهای مانند ایران، عراق و یمن با هدف ایجاد یک نظام جغرافیایی سیاسی که منافع تمام کشورهای حاشیهی خلیجفارس را تأمین میکند. چرا که صاحبان منفعت حقیقی از پیشرفت و ثبات منطقهی خلیجفارس خود کشورهای حاشیهی خلیجفارس هستند.
3- همکاری کشورهای عربی خلیجفارس و دیگر کشورهای عربی با ایران واستفاده از تجربه موفق آن در زمینهی نهضت و انقلاب اسلامی و بومیسازی این تجربه به جای تکیه بر تجربههای پرهزینهی آمریکا و دیگر کشورهای غربی
4- شروع یک گفتگوی عمیق اسلامی بین کشورهای خلیجفارس و ایران. گفتگویی که ارزش اسلام و رسالت انسانی آن را زنده کرده و ساحت پاک و مقدس اسلام را از تصویر تاریک وسیاهی که خارجشدگان از تمام ادیان الهی از این دین الهی ارائه دادهاند، پاک گرداند.
منابع
1-مجلس التعاون لدول الخلیج العربیة: نظامه وهیکله التنظیمی وإنجازاته
2-علی الحاج، "سیاسات دول الاتحاد الأوروبی فی المنطقة العربیة بعد الحرب الباردة"، مرکز تحقیقات الوحدة العربیة، 2005، ص 284
3-جامعة الدول العربیه، گزارش "اقتصاد یکپارچهی عربی" سال 1983، جدول شمارهی 1، صفحهی 195-196.
4-مجلس التعاون لدول الخلیج العربیه، المسیرة والإنجاز، مجموعهی سال 2012، ص 156
5-همان، شماره 19 سال 2011، ص 153
6-همان، سال 2012 ص 157
7-دادههای مؤسسه بینالمللی امور مالی عمومی سال 2008
8-جامعة الدول العربیه، همان، ضمیمهی شماره 2، سال 2016، ص 398
9-یاسین سوید، الوجود العسکری الأجنبی فی الخلیج، واقع و تحدیات
10-همان، ص 85
11-همان، صص 88 تا 90
12-همان، صص 94،94، 95، 96
13-"الملف الإحصائی، المستقبل العربی"، شمارهی 194، آوریل 1995، ص 164
14- یاسین سوید، همان، صص 129 و 78 و 91
15-عدنان السید حسین، المیزان العسکری 2000-2001 المستقبل العربی، شمارهی 272، اکتبر 2001، ص 150
16-شحاته محمد ناصر، «الخلیج والطفرة النفطیة الثانیة: أولویات الإنفاق»، السیاسة الدولیة، شمارهی 171، ژانویه 2008، صص 64 تا 67
17-مجلس التعاون، دبیرخانه، نشریهی آماری سال 2011 شماره 19، ص 114
18-محمد عبدالشفیع عیسی، الفقر فی الوطن العربی، أوراق عربیة(35)، مرکز تحقیقات الوحدة العربیة، بیروت، 2012، ص 23
18- عبدالرزاق، البطالة کارثة عربیة، هل تعالج، مجلة أوراق جامعیة، شماره 31، تابستان 2009، ص 193
19- یوسف خلیفه الیوسف، مجلس التعاون الخلیجی فی مثلث... (شورای همکاری خلیج در مثلث...) همان، صص 193 و 242
20-گزارش اقتصاد یکپارچهی عربی سال 2006
21- OPEC, Annual Statistical Bulletin, 1982, (Vienna: OPEC 1983), table (49), p. 63
22- BP Amoco Statistical Review of World Energy (June 2000), p. 23
پانوشتها
1- بنابر گزارشهای ارائه شده توسط «دلکارد» مساحت سطح آبهای خلیجفارس به 250000 کیلومتر میرسد:
Raoul Delcarde, La Sécurité et la Stratégie dans le Golfe Arabo-Persique, actuels (Sycomore 1983), p. 10.
2- طبق گزارش برخی از منابع، معامله 60 میلیارد دلاری عربستان جهت خرید اسلحه موجب فراهم شدن بیش از 77 هزار فرصت شغلی در ایالات متحده شده است. منبع: یوسف خلیفة الیوسف، مجلس التعاون الخلیجی فی مثلث الوراثة والنفط والقوی الأجنبیة مرکز دراسات الوحدة العربیة، بیروت، 2011، صص 246-247.
3- محاسبهی این میانگینها با تکیه بر گزارشهای مؤسسه سوئدی سیبری انجام شده است.
4- طبق گزارش منابع آماری 70% از فارغالتحصیلان دانشگاههای عربستان سعودی تا سال 2010 در رشتهی علوم انسانی و نیز تحقیقات اسلامی فارغالتحصیل شدهاند. منبع: یوسف خلیفة الیوسف، مجلس التعاون الخلیجی فی مثلث الوراثة والنفط والقوی الأجنبیة، مرکز دراسات الوحدة العربیة. ...، حاشیهی ص 192.
تعداد مشاهده: 1557